ما از استراتژی جستوجوی استاندارد گروه نوزادان در کاکرین برای بهروزرسانی جستوجو در پایگاه ثبت مرکزی کارآزماییهای کنترل شده کاکرین (CENTRAL، شماره 9، 2018)؛ MEDLINE via PubMed (1966 تا 1 اکتبر 2018)؛ Embase (1980 تا 1 اکتبر 2018) و (CINAHL) Cumulative Index to Nursing and Allied Health litreture (1982 تا 1 اکتبر 2018) استفاده کردیم.
ما پایگاه ثبت کارآزماییهای بالینی را برای یافتن کارآزماییهای در حال انجام یا اخیرا کامل شده (clinicaltrials.gov؛ پلتفرم بینالمللی ثبت کارآزماییهای بالینی سازمان جهانی بهداشت؛ و پایگاه ثبت ISRCTN) جستوجو کردیم.
شواهدی با قطعیت پائین از سه کارآزمایی کوچک و قدیمی وجود دارد که نشان میدهند استفاده از فرمولای رقیق در نوزادان پرهترم یا کموزن هنگام تولد و تغذیه شده با فرمولا ممکن است منجر به کاهش قابل توجهی در زمان صرف شده برای نوزادان پرهترم بهمنظور دستیابی به مصرف انرژی مناسب شود.
با این وجود، به دلیل عدم قطعیت در مورد خطر سوگیری و کمبود دادههای موجود، اطمینان ما به این نتیجه محدود است. فرمولای رقیق میتواند بروز عدم تحمل تغذیه را کاهش دهد اما اهمیت بالینی این کاهش نامشخص است. تاثیر مداخله بر مشکلات گوارشی جدی، از جمله انتروکولیت نکروزان، در هیچ یک از کارآزماییها گزارش نشد. برای تایید این نتایج، انجام کارآزماییهای تصادفیسازی شده بیشتری مورد نیاز است.
سوال مطالعه مروری
آیا شیر فرمولای رقیق (برای مثال با غلیظ نیم در حجم دو برابر) بهتر از شیر فرمولا با غلظت کامل در تغذیه اولیه نوزادان پرهترمی که شیر مادر در دسترس آنها قرار ندارد، بهتر تحمل میشود؟
پیشینه
نوزادانی که به صورت پرهترم (در بارداری کمتر از 37 هفته) یا کموزن هنگام تولد (کمتر از 2500 گرم) متولد میشوند، نیاز به تغذیه خاص دارند. شیر مادر ترجیح داده میشود اما نوزادان پرهترم اغلب با شیر فرمولا تغذیه میشوند زیرا شیر مادر همیشه در دسترس نیست. تهیه غذاهای مصنوعی در نوزادان پرهترم به میزان قابل توجهی متفاوت است و این نگرانی وجود دارد که استفاده بسیار زودهنگام از فرمولاهای با غلظت کامل ممکن است باعث باقی ماندن غذا در معده شود، که با عدم تحمل تغذیه و انتروکولیت نکروزان، یک اختلال شدید رودهای، همراه است.
ویژگیهای مطالعه
شواهد مربوط به این مرور تا 1 اکتبر 2018 بهروز است. ما سه کارآزمایی را وارد کردیم که به مقایسه شیر فرمولای رقیق (با غلظت نیم، حجم دو برابر) با شیر فرمولا با غلظت کامل پرداختند. این کارآزماییها شامل 102 نوزاد پرهترم یا کموزن هنگام تولد بودند؛ دو کارآزمایی در USA و یک کارآزمایی در هند انجام شدند. کارآزماییها کوچک بودند (بهترتیب، 14؛ 38 و 50 نوزاد) و بین 25 تا 30 سال پیش انجام شدند. با توجه به اطلاعات ناکافی ارائه شده در انتشار کارآزمایی، کیفیت دو کارآزمایی در سطح پائین قضاوت شد، اما در کارآزمایی سوم (از 38 نوزاد) در سطح متوسط بود. هیچ یک از این کارآزماییها، انتروکولیت نکروزان را بهعنوان یک پیامد ارزیابی نکردند.
نتایج کلیدی
نوزادان دریافت کننده فرمولای رقیق (با غلظت نیم، حجم دو برابر)، با اپیزودهای کمتری از عدم تحمل تغذیه روبهرو بودند و سریعتر از نوزادان دریافتکننده فرمولا با غلظت کامل، به دریافت انرژی کامل دست یافتند (20 کیلوکالری/اونس (حدود 68 تا 70 کیلوکالری/100 میلیلیتر)).
عدم تحمل تغذیه
دو معیار عدم تحمل تغذیه (اتساع شکم و اپیزودهایی از باقی ماندن غذا در معده) در تمام کارآزماییها گزارش شد. دو کارآزمایی (88 نوزاد) دادههای مربوط به اتساع شکم و باقی ماندن غذا را در معده ارائه کردند. نوزادان تغذیه کننده با فرمولای رقیق، 19% (95% CI؛ 16% تا 23%) کمتر دچار اپیزودهایی از اتساع شکم (بیش از 2 سانتیمتر)، معادل با 0.67 اپیزود به ازای هر نوزاد در گروه با غلظت نیم در مقایسه با 0.83 اپیزود در گروه با غلظت کامل، شدند. ترکیب دادههای مربوط به باقی ماندن غذا در معده امکانپذیر نبود اما هر دو کارآزمایی، اپیزودهای کمتری را از باقیماندن غذا در معده در گروه فرمولای رقیق گزارش کردند. کارآزمایی سوم (14 نوزاد) فقط گزارش داد که تفاوتی بین گروهها در رابطه با این دو پیامد وجود نداشت.
زمان لازم برای آغاز تغذیه کامل رودهای
در دو کارآزمایی (88 نوزاد)، نوزادانی که فرمولای رقیق دریافت کردند، کاهشی به میزان 22% (95% CI؛ 16% تا 28%) در تعداد روزهای مورد نیاز برای دستیابی به مصرف انرژی کافی (420 ژول/کیلوگرم) داشتند، که معادل 8 روز در گروه با غلظت نیم در مقایسه با 10.3 روز در گروه با غلظت کامل بود.
قطعیت شواهد
شواهدی با قطعیت پائین در مورد نوزادان منحصرا تغذیه شده با فرمولا یا نوزادان کموزن هنگام تولد نشان میدهند که فرمولای رقیق شده میتواند منجر به کاهش قابلتوجهی در زمان مورد نیاز برای دستیابی به مایعات کافی رودهای و انرژی مورد نیاز بدون افزایش شاخصهای عدم تحمل تغذیه شود. اهمیت بالینی کاهش در اپیزودهای عدم تحمل تغذیه نامشخص است. این یافتهها بر اساس سه کارآزمایی کوچک و قدیمی هستند که ممکن است ارتباط اندکی با اقدامات بالینی کنونی داشته باشند. نبود داده در مورد پیامدهای مهم دیگر، از قبیل بروز انتروکولیت نکروزان و افزایش وزن، سودمندی مطالعات را محدود میکند.