, Joseph M Rimland
, Isabel Lozano‐Montoya
, Giuseppina Dell'Aquila
, Manuel Vélez‐Díaz‐Pallarés
, Fabiana M Trotta
, Alfonso J Cruz‐Jentoft
, Antonio Cherubini
سه کارآزمایی با 144 شرکتکننده معیارهای ورود را داشتند. دو کارآزمایی طراحی تصادفیسازی شده متقاطع داشتند، یکی از آنها کارآزمایی متقاطع بود که به عنوان شبه‐ تصادفیسازی شده طبقهبندی شد.
شرکتکنندگان در مطالعات وارد شده، افراد مبتلا به دمانس بودند که در خانههای سالمندان زندگی میکردند. آنها عمدتا زنانی با میانگین سنی بیش از 80 سال بودند. SPT با استفاده از یک نوار ضبط شده صوتی و تصویری انجام شد که توسط اعضای خانواده یا جایگزین آنها تهیه شدند. این روش درمانی میان کارآزماییها از نظر محتوا، فراوانی انجام، و طول مدت اجرای آن متفاوت بود. تمام مطالعات چندین درمان را مقایسه کردند. در یک مطالعه، SPT با دو مداخله دیگر؛ و در دو مطالعه دیگر، SPT با سه مداخله متفاوت مقایسه شد. بهطور خاص، SPT با مراقبتهای معمول، موسیقی شخصی شده (دو مطالعه)، یک نوار ضبط شده «ساختگی» (placebo) حاوی صدای یک شخص (دو مطالعه)، و تعامل اجتماعی فرد‐به‐فرد که توسط دستیاران آموزشدیده تحقیق اجرا شد (یک مطالعه)، مقایسه شد. از نظر پیامدهای ارزیابی شده، یک مطالعه رفتارهای آشفته و خروج از مطالعه را در نظر گرفت (هر دو با سه روش ارزیابی شدند)؛ مطالعه دوم، رفتار اختلال کلامی را ارزیابی کرد (با سه روش ارزیابی شد)؛ و مطالعه سوم، رفتار آشفته جسمانی و رفتار آشفته کلامی را مورد ارزیابی قرار داد (روش استفاده شده بهروشنی توصیف نشد).
با توجه به معیارهای درجهبندی توصیه، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE)، کیفیت کلی شواهد، به دلیل تعداد بسیار اندک شرکتکنندگان و خطر سوگیری در مطالعات وارد شده، در سطح بسیار پائینی بود؛ (هیچ یک از کارآزماییها در معرض خطر پایین سوگیری انتخابی قرار نداشتند؛ تمامی کارآزماییها در معرض خطر بالای سوگیری عملکردی بودند؛ یک کارآزمایی در معرض خطر بالای سوگیری فرسایشی قرار داشت؛ و همگی با خطر سوگیری نامشخص گزارشدهی انتخابی روبهرو بودند).
به دلیل تنوع میان شرکتکنندگان، قالب SPT، مداخلات مقایسهای، و معیارهای مورد استفاده برای ارزیابی پیامدها، نتایج برای انجام یک متاآنالیز مناسب نبودند.
درون هر کارآزمایی، تاثیر SPT بر رفتار، در مقایسه با مراقبتهای معمول، متفاوت و بستگی به معیار استفاده شده داشت. دو کارآزمایی که مداخله موسیقی شخصی شده را وارد کردند، تفاوتهای معنیداری را بین شبیهسازی حضور و موسیقی بر پیامدهای رفتاری گزارش نکردند. از آنجا که کیفیت کلی شواهد بسیار پائین بود، در مورد همه نتایج بسیار نامطمئن بودیم.
هیچ یک از این مطالعات کیفیت زندگی یا هر یک از معیارهای پیامد ثانویه ما (عملکرد فعالیتهای زندگی روزانه، خروج از مطالعه و بار (burden) وارد شده بر مراقب) را ارزیابی نکردند.
سوال مطالعه مروری
آیا درمان شبیهسازی حضور (simulated presence therapy; SPT) میتواند مشکلات رفتاری افراد مبتلا به دمانس یا زوال عقل را درمان کند، و کیفیت زندگی آنها را بهبود ببخشد؟
پیشینه
دمانس نوعی بیماری است، که میان افراد مسن شایع است، و در آن حافظه و دیگر عملکردهای مغزی رو به وخامت میگذارند و افراد به تدریج برای مراقبت از خود به دیگران وابسته میشوند. بسیاری از افراد مبتلا به دمانس، به ویژه در مراحل انتهایی آن، گاهی اوقات علائم دیسترس را نشان میدهند، یا به روشهایی رفتار میکنند که مدیریت آنها برای مراقبان دشوار میشود. علاقه زیادی به یافتن راههایی برای درمان این بیماری بدون استفاده از دارو وجود دارد. درمان شبیهسازی حضور نوعی درمان است که عمدتا در خانههای سالمندان مورد استفاده قرار میگیرد. این درمان شامل پخش یک فیلم ویدیویی شخصی یا صدای ضبط شده اعضای خانواده برای شخص مبتلا به زوال عقل، در زمانی است که پریشانی یا اضطراب در بیمار ظاهر میشود.
ویژگیهای مطالعه
در جستوجوی کارآزماییهایی بودیم که SPT را با مراقبت معمول یا یک درمان دیگر مقایسه کردند. در حالت ایدهآل، افراد مبتلا به دمانس باید بهطور تصادفی به یک یا دیگر درمانها اختصاص داده شوند، اما حتی اگر تخصیص درمان در کارآزماییها کاملا تصادفی نبود، آنها را هم وارد مرور کردیم.
ما سه کارآزمایی را یافتیم که معیارهای ورود ما را داشتند. 144 شرکتکننده همگی در خانههای سالمندان زندگی میکردند. اکثر آنها زنانی بودند با میانگین سنی بالای 80 سال و مبتلا به دمانس شدید. نحوه اجرای SPT در هر کارآزمایی متفاوت از دیگری بود. تمام کارآزماییها از بیش از یک درمان مقایسهای استفاده کردند، که میان آنها متفاوت بودند. همه کارآزماییها سعی داشتند تا تاثیر درمان را روی رفتارهای آشفته بیمار اندازهگیری کنند، اما رویکردهای مختلفی را استفاده کردند.
یافتههای کلیدی
از آنجا که کارآزماییها بسیار متفاوت از یکدیگر بودند، نتوانستیم نتایج را تجمیع کنیم. هر کارآزمایی روشهای مختلفی را مختص خود برای ارزیابی تاثیر SPT بر مشکلات رفتاری گزارش کرد و بسته به روشی که برای اندازهگیری پیامد استفاده شد، نتایج متفاوت بودند.
هیچ یک از این مطالعات کیفیت زندگی، تاثیر درمان را بر فعالیتهای روزمره، تأثیرات درمان را بر مراقبان، یا اینکه چقدر امکان داشت شرکتکنندگان از مطالعه کنار روند، ارزیابی نکردند.
کیفیت شواهد
مطالعات حجم نمونه کوچکی داشته و همگی با روشهای خود که میتوانستند نتایج آنها را با سوگیری (bias) مواجه کنند، مشکلاتی داشتند. از اینرو، فکر کردیم که کیفیت کلی شواهد بسیار پائین بود، به این معنی که به هیچوجه نمیتوانیم به نتایج اطمینان کامل داشته باشیم.
نتیجهگیری
انجام تحقیقاتی با کیفیت بالا به اندازه کافی انجام نشده تا بتوانیم قضاوت کنیم که SPT میتواند به افراد مبتلا به دمانس که پریشان یا آشفته هستند، کمک کند یا خیر.