پیشینه
بازماندگان از سرطان دوران کودکی در معرض خطر بالاتر ابتلا به بیماریهایی مانند پوکی استخوان، و بیماریهای قلبی - عروقی، نسبت به همسالان خود قرار دارند. رفتار ارتقاء دهنده سلامت، مانند رژیم غذایی سالم، میتواند باعث کاهش این مسائل مزمن شود، با این حال میزان شیوع رفتارهای بهداشتی حفاظتی در میان بازماندگان سرطان دوران کودکی شبیه به جمعیت عمومی است. هدف گرفتن مداخلات تغذیهای ممکن است به جلوگیری یا کاهش بروز این بیماریهای مزمن بیانجامد.
اهداف
هدف اصلی این مطالعه مروری ارزیابی اثربخشی طیفی از مداخلات تغذیهای طراحی شده برای بهبود تغذیه بازماندگان از سرطان دوران کودکی در مقایسه با گروه کنترلی از بازماندگان سرطان دوران کودکی که هیچ مداخلهای برای آنها انجام نشد، است. اهداف ثانویه ارزیابی عوامل خطر متابولیک و قلبی عروقی، شاخصهای وزن و توزیع چربی بدن، تغییر رفتار، تغییرات در میزان دانش و اطلاعات درباره خطر ابتلا به بیماریها و نحوه تغذیه، دیدگاه شرکتکنندگان در مورد مداخله، اندازهگیری وضعیت سلامت و کیفیت زندگی، میزان آسیب مرتبط با روند یا نتایج مداخله، و مقرون به صرفه بودن مداخله، بودند.
روش های جستجو
ما پایگاه اطلاعاتی الکترونیکی پایگاه ثبت مرکزی کارآزماییهای کنترل شده کاکرین (CENTRAL؛ (Cochrane Central Register of Controlled Trials)؛ شماره 3؛ 2013)؛ MEDLINE/PubMed (از 1945 تا اپریل 2013) و Embase/Ovid (از 1980 تا اپریل 2013) را جستوجو کردیم. ما جستوجو را دوباره در آگوست 2015 انجام دادیم. هنوز به طور کامل نتایج این ارزیابی را بررسی نکردیم، اما یک کارآزمایی در حال انجام را شناسایی کردیم. جستوجوهای اضافی را در ثبت کارآزماییهای در حال انجام، ثبت کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترلشده بینالمللی و ثبت موسسه ملی بهداشت (هر دو بررسی شده در نیمه اول سال 2013) - فهرست منابع مقالات و بررسیهای مرتبط، و مجموعه مقالات کنفرانسهای انجمن بینالمللی انکولوژی کودکان و کنفرانس بینالمللی عوارض طولانیمدت درمان سرطان کودکان و نوجوانان (هر دو از 2008 تا 2012) انجام دادیم.
معیارهای انتخاب
ما تمام کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترلشده (RCT) را که اثرات مداخلات تغذیهای را با یک گروه کنترل که هیچ مداخلهای دریافت نکرده بودند مقایسه کرده بودند، در این مطالعه مروری گنجاندیم. شرکتکنندگان بازماندگان سرطانهای دوران کودکی از هر سنی بودند که مبتلا به هر نوع سرطانی در سن کمتر از 18 سال شده بودند. بازماندگان سرطان دوران کودکی شرکت کننده در بررسی درمان خود را با هدف درمانی قبل از انجام مداخلات به پایان برده بودند.
گردآوری و تحلیل دادهها
دو نویسنده مطالعه مروری به طور مستقل از هر مطالعه دادهها را انتخاب و اطلاعات را با استفاده از یک قالب استاندارد استخراج کردند. ما اعتبار هر یک از مطالعات تشخیص داده شده را با استفاده از معیارهای مشخص شده در کتابچه راهنمای کاکرین برای مرورهای ساختارمند مداخلات ارزیابی کردیم. ما از معیار GRADE برای ارزیابی کیفیت هر یک از کارآزماییها استفاده کردیم.
نتایج اصلی
سه RCT واجد شرایط برای گنجانده شدن در مطالعه مروری بودند. در مجموع 616 شرکت کننده در تجزیه و تحلیل گنجانده شدند. یک مطالعه شامل شرکت کنندگانی بود که برای لوسمی لنفوبلاستیک حاد (ALL) درمان شده بودند (275 شرکت کننده). دو مطالعه شامل شرکت کنندگانی بود که تمام اشکال سرطان کودکان را داشتند (266 و 75 شرکت کننده). تمام شرکت کنندگان در زمان ورود به مطالعه کمتر از 21 سال سن داشتند. پیگیری در بازههای زمانی از یک ماه تا 36 ماه از ارزیابی اولیه انجام شد. تمام پیامدهای در نظر گرفته شده در هر مطالعه مورد بررسی قرار نگرفته بود. تمام مطالعات به مداخلات مختلف پرداخته بودند، و بنابراین ما قادر به تجمیع نتایج نبودیم. ما نتوانستیم خطر سوگیری (Bias) را در هر یک از مطالعات رد کنیم.
شواهد آشکاری از تفاوت در برداشت کلسیم از استخوان در یک ماه، بین افرادی که یک دوره آموزشی منفرد نیمروزی گروهی متمرکز بر سلامت استخوانی دریافت کرده بودند و آنهایی که مراقبت معمول دریافت کرده بودند، وجود نداشت (میانگین تفاوت (MD): 111.60؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 258.97 - تا 482.17؛ 0.56 = P؛ کیفیت شواهد پائین). تجزیه و تحلیل رگرسیون، تنظیم شده براساس میزان پایه برداشت کلسیم و تغییر در میزان آگاهی و خودکارآمدی، نشانگر برداشت بیشتر کلسیم به نفع گروه با مداخله در مقایسه با گروه کنترل در پیگیری یک ماهه بود (ضریب تاثیر بتا: 4.92؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.33 تا 9.52؛ 0.56 = P). براساس گزارشهای فردی، میزان مصرف شیر بطور معناداری بالاتر (MD: 0.43؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.07 تا 0.79؛ 0.02 = P؛ شواهد با کیفیت پائین)، تعداد روزهای مصرف مکملهای کلسیم بیشتر (MD: 11.42؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 7.11 تا 15.73؛ 0.00001 > P؛ شواهد با کیفیت پائین)، و افزایش میزان مصرف هر مکمل کلسیمی (خطر نسبی (RR)؛ 3.35؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 1.86 تا 6.04؛ 0.00001 > P؛ کیفیت شواهد پائین)، در افرادی که یک جلسه به شیوه چهره به چهره متکی به گروه در مورد رفتارهای سلامت آموزش دیده بودند.
تفاوت معناداری در دانسیته استخوانی با اندازهگیری معیار Z توسط اسکن X-ray سنجش جذب دوگانه (DEXA) در پیگیری 36 ماهه دیده نشد (MD: − 0.05 ؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.26 - تا 0.16؛ 0.64 = P؛ کیفیت شواهد متوسط) بین افرادی که مکملهای کلسیم و ویتامین D را همراه با آموزشهای تغذیهای و گروه که صرفا آموزشهای تغذیهای دریافت کرده بودند، دیده نشد.
همچنین شواهدی دال بر تفاوت در تراکم مینرال استخوان بین گروه مداخله و کنترل در پیگیری 12 ماه (MD: − 0.17 ؛ 0.99 = P) و 24 ماه (MD: − 0.04 ؛ 0.54 = P) دیده نشد.
یک مداخله تغییر رفتارهای سلامتی چندمحوری، با تمرکز بر اصول کلی تغذیه سالم، با دو تماس تلفنی پیگیری نمره 0.17 پائینتر را در معیار چهار نمرهای مقیاس لیکرت در مصرف جانکفود در مقایسه با گروه کنترل نشان داد (MD: − 0.17 ؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.33 - تا 0.01 - ؛ 0.04 = P؛ شواهد با کیفیت پائین) این نتیجه از لحاظ آماری معنیدار بود. هیچ شواهد مشخصی از تفاوت بین دو گروه در استفاده از تغذیه به عنوان رفتار خودمراقبتی وجود نداشت(MD: 0.05 ؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.24 - تا 0.14 - ؛ 0.60 = P؛ شواهد با کیفیت پائین).
نتیجهگیریهای نویسندگان
با توجه به کمبود مطالعات و ناهمگونی مطالعات گنجانده شده در این مطالعه مروری، ما قادر به نتیجهگیری در رابطه با اثربخشی مداخلات تغذیهای برای بازماندگان از سرطان دوران کودکی نبودیم. اگرچه شواهد با کیفیت پائین برای بهبود رفتارهای بهداشتی با استفاده از مداخلات اصلاح رفتار سلامت وجود دارد، اما هیچ مدرکی وجود ندارد که آیا این امر به معنای بهبود در رژیم غذایی فرد است. همچنین شواهدی وجود ندارد که نشان دهد این مطالعات باعث کاهش خطر ابتلا به اختلالات قلبی - عروقی و متابولیک در بازماندگان از سرطان دوران کودکی میشوند، اگرچه نبود هیچ شواهدی از تاثیر به معنای شواهد نبود تاثیر نیست. این بررسی مطالعه مروری بر نیاز به کارآزماییهای بیشتر خوب طراحی شده در این گروه از جمعیت تاکید دارد.
خلاصه به زبان ساده
مداخلات غذایی برای بازماندگان از سرطان دوران کودکی
پیشینه
بازماندگان از سرطان دوران کودکی در معرض خطر بالاتر ابتلا به بیماریهای مزمن مانند، پوکی استخوان، سندرم متابولیک (شامل چاقی و دیابت نوع دو)، و بیماریهای قلبی - عروقی هستند. این بیماریها را میتوان با مداخلات تغذیهای کاهش داد یا پیشگیری کرد.
اهداف
این مطالعه مروری سه کارآزمایی تصادفیسازی و کنترل شده را مورد مطالعه قرار داد که تاثیرات مداخلات طراحی شده را برای بهبود رژیم غذایی در کودکانی که درمان سرطان را تکمیل کرده بودند، بررسی کرده بود.
ویژگیهای مطالعه
سه مطالعه شامل 616 شرکت کننده بودند که درمانهای خود را برای سرطان دوران کودکی به اتمام رسانده بودند. همه شرکتکنندگان در زمان ورود به مطالعه کمتر از 21 سال سن داشتند. مداخلات درطیفی از تغییر در رفتارهای بهداشتی گرفته تا ارائه مکملهای ویتامینی و مینرال متغیر بود. پیگیری در بازه زمانی از یک تا 36 ماه از ارزیابی اولیه بود.
نتایج اصلی
شواهدی با کیفیت پائین نشانگر این بودند که کسانی که مداخلات رفتارهای بهداشتی داشتند، کاهش مصرف «جانکفود» را گزارش کرده بودند. آنها همچنین مصرف لبنیات، و مکملهای کلسیم را افزایش داده بودند. این مداخلات به نظر نمیرسید که به معنای بهبود در رژیم غذایی، ساختار کلی بدن، یا تراکم مواد معدنی استخوان باشند.
کیفیت شواهد
نتایج حاصل از این مطالعه مروری به اندازه کافی شواهدی را در رابطه با اثربخشی مداخلات تغذیهای برای بازماندگان سرطان دوران کودکی ارائه نمیدهد. در مجموع شواهد کیفیت پائین داشتند. به تحقیقات بیشتر به خوبی طراحی شده در این زمینه نیاز است.