ارزیابی بهترین روش جراحی برای بیماری گریوز و افتالموپاتی ناشی از گریوز.
ما پنج RCT را با مجموع 886 شرکتکننده انتخاب کردیم؛ از میان آنها 172 شرکتکننده به صورت تصادفی به تیروئیدکتومی توتال، 383 شرکتکننده به تیروئیدکتومی سابتوتال دوطرفه، 309 شرکتکننده به روش دانهیل و 22 شرکتکننده به تیروئیدکتومی سابتوتال دوطرفه یا روش دانهیل اختصاص داده شدند. طول دوره پیگیری میان شش ماه و شش سال بود. یک کارآزمایی دارای سه بازوی مقایسه بود. همه پنج کارآزمایی در بیمارستانهای دانشگاهی یا مراکز ارجاع سطح سوم برای بیماری تیروئید انجام شدند. همه موارد تیروئیدکتومی توسط جراحان باتجربه انجام شدند. کیفیت کلی شواهد در بازه پائین تا متوسط قرار داشت. در همه کارآزماییها، روشهای کورسازی (blinding) به اندازه کافی توضیح داده نشدند. ارزیابی پیامد برای پیامدهای عینی در یک کارآزمایی کورسازی شده بود. جراحان در هیچ یک از کارآزماییها کورسازی نشده بودند. یک کارآزمایی شرکتکنندگان را کورسازی کرد. در یک کارآزمایی، سوگیری ریزش نمونه (attrition bias) یک مشکل قابل توجه بود، زیرا از دست رفتن بیماران در دوره پیگیری، 35% گزارش شد. در یک کارآزمایی، از روش آنالیز قصد درمان (intention‐to‐treat; ITT) استفاده نشد.
تیروئیدکتومی توتال نسبت به روشهای تیروئیدکتومی سابتوتال (هر دو نوع تیروئیدکتومی سابتوتال دوطرفه و روش دانهیل) در پیشگیری از عود پُرکاری تیروئید به اندازه 0/150 در مقابل 11/200 شرکتکننده، موثرتر بود (OR: 0.14؛ 95% CI؛ 0.04 تا 0.46؛ 0.001 = P؛ 2 کارآزمایی؛ شواهد با کیفیت متوسط). همچنین تیروئیدکتومی توتال در پیشگیری از عود پُرکاری تیروئید به اندازه 0/150 در مقابل 10/150، موثرتر از تیروئیدکتومی سابتوتال دوطرفه عمل کرد (OR: 0.13؛ 95% CI؛ 0.04 تا 0.44؛ 0.001 = P؛ 2 کارآزمایی، شواهد با کیفیت متوسط). روش دانهیل در مقایسه با تیروئیدکتومی سابتوتال دوطرفه، به اندازه 20/283 در مقابل 8/309، با احتمال بیشتری از عود پُرکاری تیروئید پیشگیری کرد (OR: 2.73؛ 95% CI؛ 1.28 تا 5.85؛ 0.01 = P؛ 3 کارآزمایی، شواهد با کیفیت پائین). تیروئیدکتومی توتال در مقایسه با تیروئیدکتومی سابتوتال، به اندازه 8/172 در مقابل 3/221 شرکتکننده، بیماران را در معرض خطر بیشتری از هیپوکلسمی/هیپوپاراتیروییدی (hypocalcaemia/hypoparathyroidism) دائمی قرار داد (OR: 4.79؛ 95% CI؛ 1.36 تا 16.83؛ 0.01 = P؛ 3 کارآزمایی؛ شواهد با کیفیت پائین). روشهای مختلف جراحی تاثیری بر فلج دائمی عصب راجعه حنجره و عود افتالموپاتی ناشی از گریوز نداشتند. یک مورد مرگ در یک مطالعه در سال سوم پیگیری گزارش شد. هیچ مطالعهای کیفیت زندگی مرتبط با سلامت یا تاثیرات اجتماعیاقتصادی روشهای مختلف جراحی را ارزیابی نکرد.
سوال مطالعه مروری
هدف از این مطالعه مروری، مقایسه روشهای مختلف جراحی برای درمان بیماری گریوز بود. هدف ما آن بود که ارزیابی کنیم جراحی و برداشتن کل غده تیروئید (تیروئیدکتومی کامل) در کنترل افزایش فعالیت تیروئید (پُرکاری تیروئید) و علائم چشمی مرتبط با بیماری گریوز بهتر از برداشتن قسمت عمده غده (تیروئیدکتومی سابتوتال) است یا خیر.
پیشینه
بیماری گریوز (Graves' disease) یک بیماری شایع موثر بر غده تیروئید است، که نقش مهمی در کنترل متابولیسم بدن دارد. در این بیماری، سیستم ایمنی خود بدن به غده تیروئید حمله کرده و باعث میشود این غده بسیار بیشتر فعالیت کند. این بیشفعالی غده، اگر برای یک دوره زمانی طولانی بدون درمان رها شود، میتواند منجر به افزایش خطر ابتلا به حملات قلبی و سکته مغزی شود. همچنین بیماری گریوز باعث برآمدگی چشم میشود و ممکن است حرکات چشم را محدود کند (افتالموپاتی ناشی از گریوز (Graves' ophthalmopathy)). بیماری گریوز عموما فقط با دارو یا گاهی با تابش اشعه ایکس و جراحی درمان میشود. در سالهای اخیر، تمایل به استفاده از جراحی برای بیماری گریوز و دیگر مشکلات تیروئیدی در حال افزایش است، چراکه نتایج حاصل از جراحی و پیامدهای کیفیت زندگی مرتبط با سلامت امیدوارکننده هستند. با این حال، با توجه به اینکه تیروئیدکتومی توتال در مقایسه با تیروئیدکتومی سابتوتال ممکن است در بلندمدت کنترل بهتری را بر بیماری نشان دهد، اما خطر بیشتری را از عوارض پس از جراحی، از جمله آسیب به عصب راجعه حنجره (recurrent laryngeal nerve) (باعث اختلال عملکرد تارهای صوتی شود) ایجاد کند، درباره اینکه کدام روش جراحی بهتر است، اختلاف نظراتی وجود دارد.
ویژگیهای مطالعه
ما پنج مطالعه تصادفیسازی و کنترلشده را شناسایی کردیم که با سوال این مطالعه مروری مرتبط بودند و بهطور مستقیم به مقایسه روشهای جراحی مختلف تیروئیدکتومی پرداختند. در مجموع 886 شرکتکننده در مطالعات وارد شدند و طول دوره پیگیری بین شش ماه و شش سال بود. همه پنج مطالعه در بیمارستانهای دانشگاهی یا مراکز ارجاع سطح سوم برای بیماری تیروئید انجام شدند. کشورهای دخیل عبارت بودند از آلمان، سوئد، لهستان و تایوان. هیچیک از مطالعات در بخشهای سرپایی انجام نشدند.
نتایج کلیدی
تیروئیدکتومی توتال در مقایسه با تیروئیدکتومی سابتوتال، به احتمال زیاد منجر به کنترل بهتر پُرکاری تیروئید میشود (8 یا 9 مورد از هر 1000 بیمار پس از تیروئیدکتومی توتال، در مقایسه با 55 تا 67 مورد از هر 1000 بیمار پس از تیروئیدکتومی سابتوتال دچار عود پُرکاری تیروئید میشوند). برخی از شواهد نشان میدهد که کمبود دائمی کلسیم خون (هیپوپاراتیروییدی) به احتمال زیاد در تیروئیدکتومی توتال در مقایسه با تیروئیدکتومی سابتوتال وجود دارد (59 مورد از هر 1000 بیمار پس از تیروئیدکتومی توتال در مقایسه با 14 مورد از هر 1000 بیمار پس از تیروئیدکتومی سابتوتال دچار این عارضه جانبی خواهند شد). به نظر میرسد نشانههای چشمی و آسیب دائمی به عصب راجعه حنجره، ربطی به انتخاب روش جراحی ندارد. مرگومیر به ندرت در مطالعات واردشده گزارش شدند. هیچیک از مطالعات، کیفیت زندگی مرتبط با سلامت یا تاثیرات اجتماعیاقتصادی (مانند غیبت از کار) آن را بررسی نکردند.
کیفیت شواهد
مطالعات انجام شده در این مطالعه مروری فاقد شواهدی با کیفیت بالا بودند. چندین مشکل مربوط به خطر سوگیری (bias) مانند اندازهگیریهای عینی از پیامدها بدون دانستن تخصیص (allocation) شرکتکنندگان به گروههای مداخله (تیروئیدکتومی توتال و سابتوتال) و مشکلاتی در پی بردن به اینکه همه پیامدهای برنامهریزی شده در مطالعات، واقعا در انتشار این مطالعات گزارش شدند یا خیر، قابل مشاهده بودند. همچنین، نرخ پیامدها (نرخ رویدادها) نسبتا کم بوده، و برآورد ما را از تفاوت میان روشهای جراحی با چالش مواجه میکند. در نهایت، همه تیروئیدکتومیها توسط جراحان باتجربه انجام شدند و معلوم نیست که نتایج شرح داده شده، در شرایط دیگر مشابه خواهند بود یا خیر.
بهروز بودن شواهد
این خلاصه به زبان ساده تا 22 جون 2015 بهروز است.