, Olinda Santin
, Gillian Prue
, Helen Coleman
, Chris R Cardwell
, Peter O'Halloran
, Michael Donnelly
نوزده کارآزمایی (3725 شرکتکننده) به این مرور وارد شدند. تمام کارآزماییها به زبان انگلیسی گزارش شده و در کشورهایی با درآمد بالا انجام شده بودند. کارآزماییها مراقبان بیماران مبتلا به برخی از سرطانهای به تازگی تشخیص داده شده، بیماران در انتظار درمان، بیمارانی که به تازگی درمان شده بودند و افراد را پس از درمان هدف قرار داده بودند. اکثر کارآزماییها مداخلات را برای زوجهای مراقب‐بیمار ارائه داده بودند (بهطور عمده در مورد همسران) و در نحوه ارایه مداخله به صورت گروهی یا فردی، تنوع دیده میشد. ناهمگونی زیادی در طول مداخلات از نظر آنچه که آموزش روانی (psycho‐educational) تعریف شده بود، وجود داشت. همه کارآزماییها در معرض «خطر بالای سوگیری» رتبهبندی شدند.
در مقایسه با مراقبتهای معمول، مداخلات روانی‐اجتماعی ممکن است کیفیت زندگی مراقبان را بلافاصله پس از مداخله اندکی بهبود بخشد (تفاوت میانگین استانداردشده (SMD): 0.29؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.04 تا 0.53، دو مطالعه؛ 265 شرکتکننده) و ممکن است تاثیر کمی بر کیفیت زندگی مراقبان در 12ماه پس از مداخله بگذارد یا بیاثر باشد (SMD: 0.14؛ 95% CI؛ 0.11‐ تا 0.40؛ دو مطالعه، 239 شرکتکننده) (هر دو شواهد با کیفیت پایین).
مداخلات روانی‐اجتماعی احتمالا تاثیر کمی بر افسردگی مراقب بلافاصله تا یک ماه پس از مداخله داشته یا بیاثرند (SMD: 0.01؛ 95% CI؛ 0.14‐ تا 0.15؛ 9 مطالعه؛ 702 شرکتکننده) (شواهد با کیفیت متوسط). مداخلات روانی‐اجتماعی ممکن است تاثیر کمی بر اضطراب مراقب، بلافاصله پس از مداخله (SMD: ‐0.12؛ 95% CI؛ 0.33‐ تا 0.10؛ 5 مطالعه؛ 329 شرکتکننده)، افسردگی سه تا شش ماه (SMD: 0.03؛ 95% CI؛ 0.33‐ تا 0.38؛ 5 مطالعه؛ 379 شرکتکننده) پس از مداخله و کیفیت زندگی بیماران 6 تا 12 ماه (SMD: ‐0.05؛ 95% CI؛ 0.37‐ تا 0.26؛ 3 مطالعه؛ 294 شرکتکننده) پس از مداخله داشته یا بدون تاثیر باشد (تمام شواهد با کیفیت پایین). در مورد اینکه آیا مداخلات روانی‐اجتماعی کیفیت زندگی بیمار را بلافاصله بهبود میبخشند (SMD: ‐0.03؛ 95% CI؛ 0.50‐ تا 0.44؛ دو مطالعه؛ 292 شرکتکننده) یا اضطراب مراقب را 3 تا 6 ماه (SMD؛ 0.25‐؛ 95% CI؛ 0.64‐ تا 0.13؛ چهار مطالعه؛ 272 شرکتکننده) پس از مداخله بهبود میبخشند، قطعیتی وجود ندارد (هر دو شواهد با کیفیت بسیار پایین). دو مطالعه که نمیتوانستند در یک متاآنالیز در مورد وضعیت سلامت جسمانی مراقب تجمیع شوند، نشان دادند که تاثیر کم یا ناچیزی بلافاصله پس از مداخله وجود دارد و تاثیر کوچکی از مداخلات، 12 ماه پس از مداخله یافت شد. در هیچ مطالعهای، رضایت مراقب یا بیمار یا هزینه‐اثربخشی مداخلات مورد ارزیابی قرار نگرفت. مداخلات امکانسنجی و مقبولیت خوبی را نشان دادند.
مداخلات روانی‐اجتماعی احتمالا تاثیر کمی بر وضعیت سلامت جسمانی بیمار بلافاصله پس از مداخله (SMD: 0.17؛ 95% CI؛ 0.07‐ تا 0.41؛ چهار مطالعه؛ 461 شرکتکننده) و افسردگی بیمار سه تا شش ماه پس از مداخله (SMD: ‐0.11؛ 95% CI؛ 0.33‐ تا 0.12؛ شش مطالعه؛ 534 شرکتکننده) دارد یا بدون تاثیر است (هر دو شواهد با کیفیت متوسط).
مداخلات روانی‐اجتماعی ممکن است تاثیر کمی بر آشفتگی روانی مراقب بلافاصله تا یک ماه (SMD: ‐0.08؛ 95% CI؛ 0.42‐ تا 0.26؛ سه مطالعه، 134 شرکتکننده) و هفت تا 12 ماه (SMD: 0.08؛ 95% CI؛ 0.42‐ تا 0.58؛ دو مطالعه، 62 شرکتکننده) پس از مداخله؛ افسردگی بیمار بلافاصله (SMD: ‐0.12؛ 95% CI؛ 0.31‐ تا 0.07؛ 9 مطالعه، 852 شرکتکننده)؛ اضطراب بیمار بلافاصله (SMD: ‐0.13؛ 95% CI؛ 0.41‐ تا 0.15؛ چهار مطالعه؛ 422 شرکتکننده) و سه تا شش ماه (SMD: ‐0.22؛ 95% CI؛ 0.45‐ تا 0.02؛ 4 مطالعه؛ 370 شرکتکننده)؛ پریشانی روانی بلافاصله (SMD: ‐0.02؛ 95% CI؛ 0.47‐ تا 0.44؛ دو مطالعه؛ 74 شرکتکننده) و هفت تا 12 ماه (SMD: ‐0.27؛ 95% CI؛ 0.78‐ تا 0.24؛ دو مطالعه؛ 61 شرکتکننده)؛ و وضعیت سلامت جسمانی شش تا 12 ماه (SMD: 0.06؛ 95% CI؛ 0.18‐ تا 0.30؛ دو مطالعه، 275 شرکتکننده) پس از مداخله (تمام شواهد با کیفیت پایین) داشته یا بیاثر باشند.
سه کارآزمایی عوارض جانبی مرتبط با مداخلات را در مقایسه با مراقبتهای معمول گزارش کردند که شامل پریشانی بالاتر، پریشانی مرتبط با عملکرد جنسی و کاهش سطوح رضایت از ارتباط برای مراقبان، سطوح پریشانی بالاتر برای بیماران بودند و برخی از آن محتواها به صورت غیرحساس برای برخی از شرکتکنندگان درک شد.
برای کارآزماییهایی که قادر به تجمیع در یک متاآنالیز نبودند، نمیتوانستیم اندازه اثر گزارش کنیم و دشوار بود که اثربخشی مداخله را تشخیص دهیم. اثرات مختلف مداخلات در مورد پیامدهای بیمار و مراقب، گزارش شدند.
پیشینه
بهطور فزایندهای، افرادی که در حوزه بهداشت حرفهای نیستند، مراقبت از یک شریک، عضو خانواده یا دوستان مبتلا به سرطان را برعهده میگیرند که این میتواند اثرات منفی بر سلامت و رفاه خود آنها بگذارد. مداخلات روانی‐اجتماعی (psychosocial) که شامل حمایتهای روانی یا حمایت اجتماعی شده و شامل تعامل مستقیم بین متخصص مراقبتهای سلامت و مراقبین (یا زوج مراقب‐بیمار) است، ممکن است بر اثرات منفی سلامت بر مراقبان موثر واقع شود.
سوال مطالعه مروری
اثربخشی مداخلات روانی‐اجتماعی در مقایسه با مراقبتهای معمول، برای مراقبان غیررسمی افراد مبتلا به سرطان، بر طیفی از پیامدهای مربوط به سلامت و رفاه و بهزیستی (well‐being) چیست؟
نتایج
ما 19 کارآزمایی را یافتیم که مداخلات روانی‐اجتماعی را با مراقبتهای معمول مقایسه کرده بودند، در مطالعاتی که شامل تقریبا 4000 شرکتکننده بودند. مطالعات شامل مراقبین افراد مبتلا به سرطانهای مختلف در تمام مراحل بیماری بودند. تفاوتهایی در آرایش مداخلات وجود داشت. نمونههای مداخلات شامل ارائه اطلاعات و/یا آموزش سازگاری، ارتباط، یا مهارت حل مساله به مراقبان (یا جفت مراقب‐بیمار)، برای مدیریت علائم یا بهبود روابط بود. مداخلات توسط پرستاران، روانشناسان یا دیگر متخصصین به صورت سرپایی یا در خانه از طریق تلفن ارائه شدند.
ممکن است مزیت کمی برای کیفیت زندگی مراقبان بلافاصله پس از مداخله وجود داشته باشد، اما این ممکن است همیشگی نباشد. مداخلات روانی‐اجتماعی ممکن است بر کیفیت زندگی بیماران شش تا 12 ماه پس از مداخله، تاثیر کمی بگذارد یا بیتاثیر باشد اما برای ما مطمئن نیستیم که مداخلات به بهبود کیفیت زندگی در بیماران، بلافاصله پس از مداخله، میانجامد یا خیر.
مداخلات روانی‐اجتماعی ممکن است بر افسردگی، اضطراب، پریشانی و سلامت فیزیکی مراقبین و اضطراب و پریشانی بیمار در هر زمانی پس از مداخله، یا بر افسردگی بیمار بلافاصله بعد از مداخله و سلامت فیزیکی بیمار 6 تا 12 ماه پس از مداخله، اثر کمی داشته یا بیاثر باشد. مداخلات روانی‐اجتماعی احتمالا بر سلامت فیزیکی بیمار بلافاصله پس از مداخله یا افسردگی بیمار، سه تا شش ماه پس از مداخله، تاثیر کمی دارد یا بیتاثیر است.
سه مطالعه عوارض جانبی، از جمله افزایش پریشانی و پریشانی مرتبط با عملکرد جنسی و سطوح پائینتر رضایت از ارتباط را در مراقبین، افزایش سطوح پریشانی در بیماران و محتوای مداخله را که برای برخی از شرکتکنندگان نامناسب بود، گزارش کرده بودند. هیچ مطالعهای به مساله هزینه‐اثربخشی یا رضایت از مداخله برای مراقبین یا بیماران نپرداخت. از آنجا که کیفیت شواهد بهطور کلی کم بود، یافتهها باید با احتیاط تفسیر شوند.
نتیجهگیری
مداخلات روانی‐اجتماعی تأثیری بر درجه معناداری بالینی پیامدها برای مراقبان، بدون در نظر گرفتن مرحله یا نوع سرطان بیمار، نمیگذارد. شاید، دیگر پیامدها (به عنوان مثال کیفیت ارتباط) یا سایر مداخلات روانی‐اجتماعی (به عنوان مثال مدیتیشن) ممکن است برای مراقبان مفیدتر باشد. مداخلات باید تحت کارآزماییهای بهتری انجام شوند. پیشرفت مداخله باید شامل مراقبان باشد و توجه خاص به نیازهای فردی هرکس مدنظر قرار گیرد.