∙ ارزیابی اثرات فعالیتهای شخصیسازی شده بر پیامدهای روانیاجتماعی در افراد مبتلا به دمانس و ساکن در مراکز مراقبتی طولانی‐مدت.
∙ توصیف مولفههای مداخلات.
∙ توصیف شرایطی که باعث افزایش اثربخشی فعالیتهای شخصیسازی شده در این شرایط میشوند.
هشت مطالعه را با 957 شرکتکننده وارد کردیم. میانگین سنی شرکتکنندگان در مطالعات از 78 تا 88 سال متغیر بود و در هفت مطالعه میانگین نمره MMSE برابر با 12 یا کمتر گزارش شد. هفت مطالعه کارآزمایی تصادفیسازی و کنترل شده (سه مطالعه تصادفیسازی شده جداگانه، مطالعات گروهی موازی، یک مطالعه متقاطع تصادفیسازی شده جداگانه و سه کارآزمایی تصادفیسازی شده خوشهای) و یک مطالعه کارآزمایی بالینی غیر‐تصادفیسازی شده بودند. پنج مطالعه شامل یک گروه کنترل بودند که مراقبتهای معمول را دریافت کردند، دو مطالعه یک مداخله کنترل فعال (فعالیتهایی که شخصیسازی نشده بود) و یک مطالعه هم شامل کنترل فعال و مراقبتهای معمول بود. فعالیتهای شخصی سازی شده عمدتا مستقیما به شرکتکنندگان ارائه شد؛ در یک مطالعه، پرسنل پرستاری برای ارائه فعالیتها آموزش دیدند. انتخاب فعالیتها بر اساس مدلهای نظری مختلف انجام شد، اما تفاوت اساسی با هم نداشتند.
شواهدی را با قطعیت پائین پیدا کردیم که فعالیتهای شخصیسازی شده ممکن است رفتارهای چالشبرانگیز بیماران را اندکی کاهش دهند (تفاوت میانگین استاندارد شده (SMD): 0.21‐؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.49‐ تا 0.08؛ I² = 50%؛ 6 مطالعه؛ 439 شرکتکننده). همچنین شواهدی را با کیفیت پائین از یک مطالعه به دست آوردیم که در متاآنالیز گنجانده نشد، و نشان داد فعالیتهای شخصیسازی شده ممکن است تفاوتی اندک یا عدم تفاوت را در بیقراری کلی، پرخاشگری، رفتار عدم ‐همکاری، رفتار کلامی بسیار منفی و منفی بر جای بگذارند (180 شرکتکننده). شواهد بسیار کمی در ارتباط با دیگر پیامد اولیه کیفیت زندگی ما وجود داشت، که فقط در یک مطالعه مورد بررسی قرار گرفت. از این مطالعه دریافتیم که کیفیت زندگی بر اساس رتبهبندی پروکسیها در گروه دریافت کننده فعالیتهای شخصیسازی شده اندکی بدتر بود (شواهد با کیفیت متوسط، تفاوت میانگین (MD): 1.93‐؛ 95% CI؛ 3.63‐ تا 0.23‐؛ 139 شرکتکننده). کیفیت زندگی خود‐ارزیابی شده فقط برای تعداد کمی از شرکتکنندگان در دسترس بود، و تفاوتی اندک یا عدم تفاوت بین فعالیتهای شخصیسازی شده و مراقبتهای معمول برای این پیامد به دست آمد (شواهد با کیفیت پائین، MD: 0.26؛ 95% CI؛ 3.04‐ تا 3.56؛ 42 شرکتکننده). شواهدی را با کیفیت پائین پیدا کردیم که فعالیتهای شخصیسازی شده ممکن است تفاوتی اندک یا عدم تفاوت را بر احساس منفی در بیماران داشته باشند (SMD: ‐0.02؛ 95% CI؛ 0.19‐ تا 0.14؛ I² = 0%؛ 6 مطالعه؛ 589 شرکتکننده). شواهدی را با کیفیت بسیار پائین به دست آوردیم و بنابراین مطمئن نیستیم که فعالیتهای شخصیسازی شده تاثیری بر احساس مثبت در بیماران (SMD: 0.88؛ 95% CI؛ 0.43 تا 1.32؛ I² = 80%؛ 6 مطالعه؛ 498 شرکتکننده)؛ یا خلقوخو (SMD: ‐0.02؛ 95% CI؛ 0.27‐ تا 0.23؛ I² = 0%؛ 3 مطالعه؛ 247 شرکتکننده) دارند یا خیر. ما نتوانستیم یک متاآنالیز را برای پیامدهای مشارکت بیماران و مربوط به خواب آنها انجام دهیم. به دلیل وجود شواهدی با کیفیت بسیار پائین، مطمئن نیستیم که فعالیتهای شخصیسازی شده تعامل یا پیامدهای مربوط به خواب بیماران را بهبود میبخشند یا خیر (به ترتیب 176 و 139 شرکتکننده). دو مطالعه که مدت زمان اثرات فعالیتهای شخصیسازی شده را مورد بررسی قرار دادند، نشان دادند که اثرات مداخله فقط حین ارائه فعالیتها ادامه دارند. دو مطالعه اطلاعات مربوط به عوارض جانبی را گزارش کرده و هیچ عارضه جانبی مشاهده نشد.
پیشینه
افراد مبتلا به دمانس که در خانه سالمندان یا مراکز مراقبتی زندگی میکنند اغلب کارهای بسیار اندکی برای انجام دادن دارند. فعالیتهای موجود ممکن است برای آنها معنیدار نباشد. اگر فرد مبتلا به دمانس شانس شرکت را در فعالیتهایی داشته باشد که با علایق و ترجیحات شخصی وی مطابقت داشته باشند، ممکن است منجر به بهبود کیفیت زندگی، کاهش رفتارهای چالشبرانگیز مانند بیقراری یا پرخاشگری در او شوند، و احتمالا تاثیرات مثبت دیگری نیز دارند.
هدف این مطالعه مروری
ما به دنبال بررسی تاثیرات پیشنهاد انجام فعالیتهای مورد علاقه و متناسب به افراد مبتلا به دمانس بودیم که در مراکز مراقبتی زندگی میکردند.
مطالعات وارد شده در این مرور
در جون 2017 برای یافتن کارآزماییهایی جستوجو کردیم که به برخی از شرکتکنندگان برنامههای انجام فعالیت را بر اساس علایق فردی آنها (گروه مداخله) ارائه کرده و آنها را با دیگر شرکتکنندگان که این فعالیتها به آنها پیشنهاد نشده بود (گروه کنترل) مقایسه کردند.
هشت مطالعه را شامل 957 فرد مبتلا به دمانس و ساکن در مراکز مراقبتی یافتیم. هفت مطالعه از نوع کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) بودند، به این معنی که بهطور تصادفی تصمیم گرفته شد که شرکتکنندگان در گروه مداخله باشند یا گروه کنترل. یک مطالعه تصادفیسازی نشده بود، که آن را در معرض خطر بالاتر نتایج سوگیرانه قرار میدهد. تعداد کل شرکتکنندگان وارد شده در مطالعات از 25 تا 180 نفر متغیر بودند. همه آنها مبتلا به دمانس متوسط یا شدید بوده و تقریبا همه آنها هنگام شروع مطالعه نوعی رفتار چالشبرانگیز را نشان میدادند. مطالعات از 10 روز تا نه ماه به طول انجامیدند. در همه مطالعات، افراد گروه مداخله یک برنامه فعالیت فردی را دنبال کردند. بیشتر فعالیتها در جلسات ویژهای انجام شدند که توسط کارکنان آموزشدیده اداره میشد، اما در یک مطالعه، پرسنل پرستاری آموزش دیدند تا فعالیتها را حین روتین مراقبت روزانه ارائه دهند. فعالیتهای ارائه شده در مطالعات مختلف تفاوت چندانی با هم نداشتند، اما تعداد جلسات فعالیت در هفته و مدت زمان جلسات متفاوت بود. در پنج مطالعه، گروه کنترل فقط مراقبتهای معمول ارائه شده را در مراکز مراقبتی دریافت کردند؛ در سه مطالعه، گروه کنترل فعالیتهای متفاوتی را دریافت کردند که شخصیسازی نشده بودند؛ یک مطالعه هر دو نوع گروه کنترل را داشت.
کیفیت کارآزماییها و چگونگی گزارشدهی آنها متفاوت بود، و این امر اطمینان ما را به نتایج تحت تاثیر قرار داد.
یافتههای کلیدی
ارائه فعالیتهای شخصیسازی شده به افراد مبتلا به دمانس که در مراکز مراقبتی زندگی میکنند در مقایسه با مراقبتهای معمول ممکن است رفتارهای چالشبرانگیز آنها را کمی بهبود بخشد، اگرچه ما شواهدی را پیدا نکردیم که این نوع فعالیتها بهتر از ارائه فعالیتهایی است که شخصیسازی نشدهاند. در یک مطالعه، کارمندان مطالعه گزارش دادند که افراد در گروه فعالیتهای شخصیسازی شده، کیفیت زندگی کمی بدتر از گروه کنترل داشتند. فعالیتهای شخصیسازی شده ممکن است تاثیری اندک یا عدم تاثیر بر احساسات منفی شرکتکنندگان داشته باشد. از آنجا که کیفیت برخی از شواهد بسیار پائین بود، نمیتوانیم در مورد تاثیرات این مداخله بر احساسات مثبت، خلقوخو، تعامل (درگیر شدن در اتفاقات اطراف آنها) یا کیفیت خواب شرکتکنندگان نتیجهگیری کنیم. فقط دو مطالعه به دنبال تاثیرات آسیبرسان مداخله بودند؛ هیچ موردی گزارش نشد. هیچ یک از مطالعات تاثیرات مداخله را بر میزان مصرف داروهای شرکتکنندگان، یا تاثیرات آنها را بر مراقبین، اندازهگیری نکردند.
نتیجهگیریها
ما نتیجه گرفتیم که ارائه جلسات انجام فعالیت برای افراد مبتلا به دمانس متوسط تا شدید که در مراکز مراقبتی زندگی میکنند، ممکن است به مدیریت رفتارهای چالشبرانگیز آنها کمک کند. با این حال، هیچ شواهدی را برای حمایت از این ایده نیافتیم که انجام فعالیتهای شخصیسازی شده بر اساس علایق فردی بیماران برای آنها موثرتر هستند. پیش از آنکه بتوانیم در مورد اثرات فعالیتهای شخصیسازی شده مطمئن باشیم، انجام تحقیقات بیشتری با کیفیت بهتر مورد نیاز است.