ما 18 کارآزمایی را وارد مطالعه کردیم که تاثیر استفاده از بیسفسفوناتها را روی 4843 شرکتکننده در مقایسه با رژیمهای درمانی کنترل گزارش کرده بودند.
پیامد اولیه:هیچ تفاوت بارزی در نسبت شرکتکنندگان با واکنش به درد وجود نداشت (خطر نسبی (RR): 1.15؛ 95% CI؛ 0.93 تا 1.43؛ P: 0.20؛ I2 = 0%؛ 3 کارآزمایی؛ 876 شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت پائین). در شرایط مطلق، بیسفسفوناتها منجر به واکنش درد در 40 نفر بیشتر به ازای هر 1000 شرکتکننده شده بودند (19 نفر کمتر تا 114 نفر بیشتر).
پیامدهای ثانویه:بیسفسفوناتها احتمالا بروز عوارض اسکلتی را در شرکتکنندگان مبتلا به متاستاز استخوانی ناشی از سرطان پروستات کاهش داده بودند (RR: 0.87؛ 95% CI؛ 0.81 تا 0.94؛ P: 0.27؛ I2 = 19%؛ 9 کارآزمایی؛ 3153 شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت متوسط). در شرایط مطلق، بیسفسفوناتها منجر به بروز 58 مورد ابتلا به عوارض اسکلتی کمتر به ازای هر 1000 شرکتکننده شده بودند (85 نفر کمتر تا 27 نفر کمتر).
از نظر مورتالیتی، تفاوتهای مرتبط از نظر بالینی نیافتیم (RR: 0.97؛ 95% CI؛ 0.91 تا 1.04؛ P: 0.43؛ I2 = 1%؛ 9 کارآزمایی؛ 2450 شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت متوسط). در شرایط مطلق، بیسفسفوناتها منجر به 16 مورد مرگومیر کمتر به ازای هر 1000 شرکتکننده شده بودند (47 نفر کمتر تا 21 نفر بیشتر).
تعریف پیامد مربوط به کیفیت زندگی و ابزارهای اندازهگیری آن به طور گستردهای میان کارآزماییها متنوع بودند و ما نتوانستیم هیچ داده عددی را برای متاآنالیز استخراج کنیم.
بیسفسفوناتها احتمالا تعداد شرکتکنندگان مبتلا به تهوع را افزایش داده بود (RR: 1.19؛ 95% CI؛ 1.00 تا 1.41؛ P: 0.05؛ I2 = 0%؛ 9 کارآزمایی؛ 3008 شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت متوسط). در شرایط مطلق، بیسفسفوناتها منجر به هفت مورد تهوع بیشتر به ازای هر 1000 شرکتکننده شده بودند (0 مورد کمتر تا 14 مورد بیشتر). بیسفسفوناتها احتمالا تعداد حوادث جانبی کلیوی را افزایش داده بودند (RR: 1.65؛ 95% CI؛ 1.11 تا 2.46؛ P: 0.01؛ I2 = 0%؛ 7 کارآزمایی؛ 1794 شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت متوسط). در شرایط مطلق، بیسفسفوناتها منجر به 22 مورد حادثه جانبی کلیوی بیشتر به ازای هر 1000 شرکتکننده شده بودند (4 مورد بیشتر تا 50 مورد بیشتر). ما هیچ تفاوت آشکاری را بین گروهها به لحاظ تعداد شرکتکنندگان مبتلا به استئونکروز (osteonecrosis) استخوان فک نیافتیم (RR: 1.92؛ 95% CI؛ 0.75 تا 4.90؛ P: 0.17؛ I2 = 0%؛ 5 کارآزمایی؛ 1626 شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). در شرایط مطلق، بیسفسفوناتها منجر به هفت مورد بیشتر ابتلا به استئونکروز فک به ازای هر 1000 شرکتکننده شده بودند (2 مورد کمتر تا 29 مورد بیشتر). هیچ تفاوت مرتبط بالینی از نظر نسبت شرکتکنندگانی که مصرف آنالژزیک در آنها کاهش یافته بود، مشاهده نکردیم (RR: 1.19؛ 95% CI؛ 0.87 تا 1.63؛ P: 0.28؛ I2 = 37%؛ 4 کارآزمایی؛ 416 شرکتکننده). تجزیهوتحلیل آماری نشان داد که بیسفسفوناتها احتمالا تعداد شرکتکنندگانی را که بیماری آنها پیشرفت کرده، کاهش داده بود (RR: 0.94؛ 95% CI؛ 0.90 تا 0.98؛ P: 0.006؛ I2 = 0%؛ 7 کارآزمایی؛ 2115 شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). در شرایط مطلق، بیسفسفوناتها منجر به 36 مورد کمتر پیشرفت بیماری به ازای هر 1000 شرکتکننده شده بودند (71 مورد کمتر تا 7 مورد کمتر).
یافتههای به دست آمده از زیر‐گروه از پیش تعریف شده و تجزیهوتحلیل حساسیت با یافتههای به دست آمده از تجزیهوتحلیلهای اولیه تفاوتی نداشتند.
سوال مطالعه مروری
این مرور و تجزیهوتحلیل، شانس کاهش میزان درد، تعداد عوارض استخوانی (عوارض اسکلتی (skeletal‐related events))، تعداد مرگومیرها، کیفیت زندگی، عوارض جانبی، استفاده از آنالژریکها (تسکیندهندههای درد) و پیشرفت سرطان در مردان مبتلا به متاستازهای استخوانی (bone metastases) (سرطان استخوان (bone cancer)) ناشی از سرطان پروستات (prostate cancer) را مقایسه کرده بود.
پیشینه
پروستات یک غده در سیستم تولید مثل مردان است. سرطان پروستات میتواند به سایر نواحی بدن شامل استخوانها تسری پیدا کند (متاستاز). شکستگیهای استخوانی و فشردهسازی ستون فقرات (compression of the spinal cord) به علاوه مرگومیر، عوارض دردناکی هستند که به دنبال ابتلا به سرطان پروستات بروز میکنند. بیسفسفوناتها (bisphosphonates) داروهایی هستند که متقابلا بر شکلگیری استخوان جدید اثر گذاشته و ممکن است در پیشگیری از درد استخوانی، شکستگیها یا سایر عوارض اسکلتی در مردان مفید باشند. در این مرور بر روی درد تمرکز کردیم، زیرا درد به صورت مکرر اتفاق افتاده و میتواند فعالیتهای روزانه زندگی را محدود کرده و ممکن است به درمانهای بعدی نیاز پیدا کند.
ویژگیهای مطالعه
تا 13 جولای 2017 در بانکهای اطلاعاتی پزشکی جستوجو کردیم. دو نویسنده مرور بهطور مستقل از هم به غربالگری، خلاصهسازی و تجزیهوتحلیل یافتهها پرداختند. این اقدامات منجر به ورود 18 کارآزمایی بالینی به مرور شد.
نتایج کلیدی
ما شواهدی را با کیفیت پائین به دست آوردیم که نشان میداد بیسفسفوناتها در مقایسه با دارونما (placebo) (درمان ساختگی) یا عدم درمان اضافی، از نظر واکنش به درد (سه مطالعه با 876 شرکت کننده مرد)هیچ تفاوت مرتبط بالینی نشان ندادند. بیسفسفوناتها درد را در 40 نفر بیشتر به ازای هر 1000 مرد کاهش داده بودند (19 نفر کمتر تا 114 نفر بیشتر).
شواهد با کیفیت متوسط به دست آوردیم مبنی بر اینکه بیسفسفوناتها احتمالا منجر به بروز 58 مورد ابتلا به عوارض اسکلتی کمتر به ازای هر 1000 شرکتکننده شده بودند (85 نفر کمتر تا 27 نفر کمتر). آنها هیچ تفاوت آشکاری در تعداد مردانی که جان خود را از دست داده بودند یا تعداد مردانی که مصرف مسکنهای درد را کاهش داده بودند، نشان ندادند. شواهد با کیفیت متوسطی به دست آوردیم مبنی بر اینکه بیسفسفوناتها احتمالا تعداد مردانی را که دچار تهوع شده بودند، افزایش داده بود. این داروها منجر به هفت مورد تهوع بیشتر به ازای هر 1000 مرد شده بودند (0 مورد کمتر تا 14 مورد بیشتر). شواهدی با کیفیت متوسط به دست آوردیم مبنی بر اینکه بیسفسفوناتها احتمالا تعداد مردان مبتلا به مشکلات کلیوی را افزایش داده بودند. در این مورد، بیسفسفوناتها منجر به 22 مورد عارضه کلیوی بیشتر به ازای هر 1000 مرد شده بودند (4 مورد بیشتر تا 50 مورد بیشتر). ما شواهد با کیفیت بسیار پائینی به دست آوردیم مبنی بر اینکه بیسفسفوناتها از نظر ابتلا به استئونکروز (osteonecrosis) استخوان فک (حالتی که در آن استخوان فک ضعیف شده و از بین میرود) هیچ تفاوت آشکاری نشان ندادند. شواهد با کیفیت شواهد متوسطی به دست آوردیم مبنی بر اینکه بیسفسفوناتها احتمالا تعداد مردانی را که بیماری آنها پیشرفت کرده بود (حالتی که بیماری بدتر میشود) کاهش داده بودند. بدان معنی که بیسفسفوناتها منجر به 36 مورد کمتر پیشرفت بیماری به ازای هر 1000 شرکتکننده شده بودند (71 مورد کمتر تا 7 مورد کمتر). ما هیچ گونه داده قابل استفادهای درباره کیفیت زندگی به دست نیاوردیم.
کیفیت شواهد
کیفیت شواهد را از متوسط تا بسیار پائین ارزیابی کردیم.