چهار مورد RCT را، شامل 416 زن، در این مرور وارد کردیم. این کارآزماییها، مکمل گلوکوکورتیکوئید را حین تحریک IVF با دارونما (placebo) مقایسه کرده بودند. دو مورد از این مطالعات، دارای نوعی داده بودند که نمیتوانستیم آنها را وارد تجزیهوتحلیل کنیم، بنابراین نتایج متشکل از دادههای فقط دو کارآزمایی (310 زن) بود. دادهها برای پیامد زندهزایی در فقط 212 زن در دسترس بود، زیرا مطالعه بزرگتر دارای دادههای موجود از فقط یک مرکز مطالعاتی بود.
یکی از مطالعات، توصیف ناکافی از روشهای تصادفیسازی ارائه کرده بود،؛ اما دیگری دارای خطر پائین سوگیری در تمام حوزهها بود. کیفیت شواهد برای همه پیامدها، عمدتا به دلیل عدم‐دقت، حجم کوچک نمونهها و تعداد کم رویدادها در سطح پائین یا بسیار پائین ارزیابی شد.
شواهد برای تعیین اینکه تفاوتی میان این گروهها در نرخ زندهزایی وجود دارد یا خیر، کافی نبود (OR: 1.08؛ 95% CI؛ 0.45 تا 2.58؛ 2 RCT؛ n = 212؛ I2 = 0%؛ شواهد با کیفیت پائین). یافتههای ما نشان میدهد که اگر احتمال زندهزایی با دارونما، 15% در نظر گرفته شود، این احتمال پس از دریافت مکمل بین 7% و 31% خواهد بود. شواهد قطعی حاکی از تفاوت در نرخ بارداری بالینی وجود نداشت (OR: 1.69؛ 95% CI؛ 0.98 تا 2.90؛ 2 RCT؛ n = 310؛ I2 = 0%؛ شواهد با کیفیت پائین ). این شواهد حاکی از این است که اگر احتمال بارداری بالینی با دارونما، 24% فرض شود، این احتمال بعد از درمان با مکمل گلوکوکورتیکوئید، بین 23% و 47% خواهد بود. همچنین شواهد برای تعیین اینکه تفاوتی بین این گروهها از لحاظ نرخ بارداری چند‐قلویی (OR: 3.32؛ 95% CI؛ 0.12 تا 91.60؛ 1 RCT؛ n = 20؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین ) یا نرخ سقط جنین (OR: 1.00؛ 95% CI؛ 0.05 تا 18.57؛ 1 RCT؛ n = 20؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین) وجود دارد یا خیر، کافی نبود. هیچ یک از این مطالعات، OHSS یا عوارض جانبی را گزارش نکرده بودند.
سوال مطالعه مروری
آیا مصرف مکمل گلوکوکورتیکوئید (glucocorticoid) در زنان تحت تحریک کنترل شده تخمدان در چرخههای لقاح آزمایشگاهی (in‐vitro fertilisation; IVF) و تزریق داخل سیتوپلاسمی اسپرم (intra‐cytoplasmic sperm injection; ICSI) پیامدها را بهبود میبخشد؟
ما شواهد مربوط به زنانی را که دارای جزء گلوکوکورتیکوئید افزوده شده به پروتکلهای تحریک تخمدان معمول بودند، در برابر کسانی که فقط پروتکلهای تحریک تخمدان مرسوم استاندارد را دریافت کرده بودند، مرور کردیم.
پیشینه
پاسخ تخمدان به تحریک در طول چرخههای IVF و ICSI، نقش مهمی را در تعیین نرخهای زندهزایی (live birth) ایفا میکند. اغلب رژیمهای تحریک تخمدان، ترکیبی از هورمونها را برای تحریک تخمدانها تجویز میکنند، غده هیپوفیز را مهار کرده و از اوجگیری هورمونهای طبیعی که ممکن است برای بلوغ تخمک مضر باشند، پیشگیری میکنند. درمانهای افزودنی (کمکی) گوناگون حین تحریک تخمدان، به منظور بهبود این فرایند استفاده میشوند و نشان داده شده که افزودن جزء گلوکوکورتیکوئید، میتواند نتایج را بهبود بخشد.
ویژگیهای مطالعه
چهار کارآزمایی تصادفیسازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) پیدا کردیم، اما دادههای قابل استفاده فقط از دو مورد از آنها موجود بود. این کارآزماییها مربوط به مقایسه درمان کمکی با گلوکوکورتیکوئیدهای سیستمیک در طول تحریک تخمدان برای چرخههای IVF، در برابر دارونما (placebo) بود. شواهد تا اکتبر 2016 بهروز است.
نتایج کلیدی
دو مورد RCT در تجزیهوتحلیل ما وارد شد (310 زن). دادهها برای پیامد زندهزایی در فقط 212 زن در دسترس بود، زیرا مطالعه بزرگتر دارای دادههای موجود از فقط یک مرکز مطالعاتی بود.
شواهد قطعی حاکی از تفاوت در پیامد اولیه نرخ زندهزایی و پیامد ثانویه نرخ بارداری بالینی، وجود نداشت. یافتههای ما نشان داد که اگر احتمال زندهزایی با دارونما، 15% در نظر گرفته شود؛ این احتمال پس از درمان مکمل، بین 7% و 31% خواهد بود و اگر احتمال بارداری بالینی با دارونما، 24% فرض شود، این احتمال بعد از درمان با مکمل، بین 23% و 47% خواهد بود. همچنین شواهد برای تعیین اینکه تفاوتی بین این گروهها از لحاظ نرخ بارداری چند‐قلویی یا نرخ سقط جنین وجود دارد یا خیر، کافی نبود. هیچ یک از این مطالعات، سندرم تحریک بیش از حد تخمدان (ovarian hyperstimulation syndrome; OHSS) یا عوارض جانبی را گزارش نکرده بودند.
بنابراین ایمنی و اثربخشی تجویز گلوکوکورتیکوئید در زنانی که تحت تحریک کنترل شده بیش از حد تخمدان برای چرخههای IVF/ICSI (تا روز بازیابی تخمک) قرار دارند، به علت تعداد کم مطالعات و نرخ پائین رویدادها، نامشخص است. در حالی که احتمالا گلوکوکورتیکوئیدها، نرخ بارداری بالینی را افزایش میدهند، ممکن است بر زندهزایی تاثیر نداشته یا تاثیر اندکی داشته باشند.
کیفیت شواهد
کیفیت شواهد برای همه پیامدها، عمدتا به دلیل عدم‐دقت، حجم کوچک نمونهها و تعداد کم رویدادها در سطح پائین یا بسیار پائین ارزیابی شد.