کاردیوتوکوگرافی در زمان پذیرش (CTG ؛admission cardiotocograph) یک تست غربالگری متداول شامل ثبت کوتاهمدت (معمولاً 20 دقیقه) ضربان قلب جنین (FHR ؛fetal heart rate) و فعالیت رحم (uterine activity) است که در بدو پذیرش مادر در بخش زایمان (labour ward) به اجرا درمیآید. این مطالعه مروری نسخه بهروز شده از مطالعه مروری است که در سال 2012 به اجرا درآمد.
مقایسه اثرات کاردیوتوکوگرافی در زمان پذیرش با سمع متناوب ضربان قلب جنین روی پیامدهای مربوط به مادر و نوزاد در زنان باردار بدون عوامل خطر در بدو پذیرش در بخش زایمان.
ما تا 30 نوامبر 2016 در پایگاه ثبت کارآزماییهای گروه بارداری و زایمان در کاکرین (Cochrane Pregnancy and Childbirth Group's Trials Register) به جستوجو پرداختیم و برای مرور فهرست منابع مقالات بازیابی شده برنامهریزی کردیم.
تمامی کارآزماییهای تصادفیسازی و شبهتصادفیسازی شدهای که به مقایسه کاردیوتوکوگرافی در زمان پذیرش با سمع متناوب ضربان قلب جنین در زنان بارداری پرداخته بودند که در هفته کامل 37 تا 42 بارداری قرار داشته و دارای خطر پائینی از لحاظ هیپوکسی جنینی حین زایمان (intrapartum fetal hypoxia) و ابتلا به عوارض حین زایمان بودند.
2 نویسنده مطالعه مروری به صورت مستقل به ارزیابی مقبولیت و کیفیت کارآزماییها برای ورود به مطالعه مروری و استخراج دادهها پرداختند. دادهها به لحاظ دقت و صحت مورد بررسی قرار گرفتند.
ما هیچ کارآزمایی جدیدی را در این نسخه بهروز شده وارد نکردیم. ما 4 کارآزمایی را شامل بیش از 13000 زن که در کشور انگلستان و ایرلند به اجرا درآمده بودند، و زنان در شرف زایمان (in labour) را دربرمیگرفتند، وارد مطالعه مروری کردیم. 3 کارآزمایی توسط بیمارستانها، جایی که کارآزماییها در آنجا به اجرا درآمده بودند، و 1 کارآزمایی توسط دولت اسکاتلند تامین مالی شده بودند. بیانیه تعارض منافع (declarations of interest) در 2 کارآزمایی تدوین نشده بود؛ 2 کارآزمایی باقیمانده به وجود بیانیه تعارض منافع اشاره نکرده بودند. در مجموع، مطالعات در سطح پائینی به لحاظ دارا بودن خطر سوگیری (Bias) ارزیابی شدند. نتایج گزارش شده در مطالعه مروری انجام شده در سال 2012 بودن تغییر باقی ماند.
اگرچه از یک معیار سختگیرانه 0.05 > P معنیدار به لحاظ آماری استفاده نشد، دادهها سازگار بودند، به طوری که زنانی که به صورت تصادفی به گروه کاردیوتوکوگرافی در زمان پذیرش گماشته شدند نسبت به زنانی که در گروه سمع متناوب ضربان قلب جنین قرار گرفته بودند، به طور متوسط، دارای احتمال بالاتری برای افزایش وقوع سزارین (caesarean section) بودند (خطر نسبی (RR): 1.20؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 1.44 تا 1.00؛ 4 کارآزمایی؛ 11338 زن؛ %I2 = 0؛ شواهد با کیفیت متوسط). هیچ اختلاف شفافی به لحاظ «متوسط اثر درمان» در میان کارآزماییهای منتخب میان زنان گماشته شده در گروه پذیرش کاردیوتوکوگرافی و زنان گماشته شده در گروه سمع متناوب ضربان قلب جنین در زایمان واژینال با کمک ابزار (in instrumental vaginal birth)؛ (RR: 1.10؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 1.27 تا 0.95؛ 4 کارآزمایی؛ 11338 زن؛ %I2 = 38؛ شواهد با کیفیت پائین) و «نرخ مرگ پریناتال» (perinatal mortality rate)؛ (RR: 1.01؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 3.47 تا 0.30؛ 4 کارآزمایی؛ 11339 نوزاد؛ %I2 = 0؛ شواهد با کیفیت متوسط) وجود نداشت.
زنان گماشته شده در گروه کاردیوتوکوگرافی در زمان پذیرش نسبت به زنان گماشته شده در گروه سمع متناوب ضربان قلب جنین، به طور متوسط، دارای نرخهای بالاتری از مانیتورینگ الکترونیک مستمر جنین (continuous electronic fetal monitoring)؛ (RR: 1.30؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 1.48 تا 1.14؛ 3 کارآزمایی؛ 10753 زن؛ I2 = 79%؛ شواهد با کیفیت پائین) و نمونهگیری خون از جنین (fetal blood sampling)؛ (RR:1.28؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 1.45 تا 1.13؛ 3 کارآزمایی؛ 10757 زن؛ 0% = I2) بودند. هیچ اختلافی بین گروهها در رابطه با سایر سنجههای پیامدی شامل «وقوع و شدت آنسفالوپاتی ایسکمیک هیپوکسیک» (hypoxic ischaemic encephalopathy) (فقط وقوع گزارش شده بود) (RR: 1.19؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 3.90 تا 0.37؛ 2367 نوزاد؛ 1 کارآزمایی؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین) و «وقوع تشنج در دوره نوزادی» (RR: 0.72؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 1.61 تا 0.32؛ 8056 نوزاد؛ 1 کارآزمایی؛ شواهد با کیفیت پائین) وجود نداشت. هیچ دادهای در رابطه با «ناتوانی شدید توسعه سیستم عصبی» (severe neurodevelopmental disability) ارزیابی شده در ماه دوازدهم یا بیشتر به لحاظ سنی گزارش نشده بود.
بر خلاف استفاده مستمر از کاردیوتوکوگرافی در زمان پذیرش، ما هیچ شواهدی مبنی بر سودمندی استفاده از این روش برای زنان با خطر پائین پذیرش شده برای زایمان به دست نیاوردیم.
علاوه بر این، احتمال این وجود دارد که کاردیوتوکوگرافی پذیرش نرخ عمل سزارین را تا حدود 20% افزایش دهد. دادهها برای تشخیص اختلافات مهم احتمالی در رابطه با «مرگ پریناتال» دارای قدرت کافی نبودند. با وجود این، احتمال اینکه کارآزمایی یا متاآنالیزی (meta-analysis) از قدرت کافی برای تشخیص این اختلافات برخوردار باشد، وجود ندارد. یافتههای به دست آمده از این مطالعه مروری از توصیهها مبنی بر عدم استفاده از کاردیوتوکوگرافی پذیرش در زنان پذیرش شده با خطر پائین برای زایمان حمایت میکند. زنان بهتر است نسبت به این مهم آگاه باشند که استفاده از کاردیوتوکوگرافی در زمان پذیرش احتمالاً با افزایش وقوع عمل سزارین بدون وجود شواهدی مبنی بر سودمند بودن این روش رابطه دارد.
کیفیت شواهد به دلیل عدم دقت، ناسازگاری و نقص در کورسازی شرکتکنندگان و پرسنل از متوسط تا بسیار پائین متغیر بود. تمامی 4 کارآزمایی منتخب در کشورهای اروپای غربی به اجرا درآمده بودند. 1 مطالعه اضافه در حال انجام است.
سودمندی یافتههای حاصل از این مطالعه مروری برای کشورهای در حال توسعه به فعالیتهای مانیتورینگ ضربان قلب جنین بستگی خواهد داشت. با وجود این، سودمند نبودن این روش و مضرات احتمالی نسبت داده شده به کاردیوتوکوگرافی در زمان پذیرش در پاسخ به سوالاتی در خصوص نقش کاردیوتوکوگرافی در زمان پذیرش، این موضوع را به موضوع معنیداری برای کشورها تبدیل خواهد کرد.
مطالعات آتی که به ارزیابی اثرات کاردیوتوکوگرافی پذیرش میپردازند بهتر است ورود زنان پذیرش شده را با علائم زایمان و قبل از تشخیص رسمی موعد زایمان به مطالعه مروری لحاظ کنند. این مطالعه میتواند یک کوهورت از زنانی را که اخیراً کاردیوتوکوگرافی در زمان پذیرش داشتهاند و در کارآزماییهای اخیر وارد نشدهاند در بر گیرد.