نوزده کارآزمایی (3725 شرکتکننده) به این مرور وارد شدند. تمام کارآزماییها به زبان انگلیسی گزارش شده و در کشورهایی با درآمد بالا انجام شده بودند. کارآزماییها مراقبان بیماران مبتلا به برخی از سرطانهای به تازگی تشخیص داده شده، بیماران در انتظار درمان، بیمارانی که به تازگی درمان شده بودند و افراد را پس از درمان هدف قرار داده بودند. اکثر کارآزماییها مداخلات را برای زوجهای مراقب‐بیمار ارائه داده بودند (بهطور عمده در مورد همسران) و در نحوه ارایه مداخله به صورت گروهی یا فردی، تنوع دیده میشد. ناهمگونی زیادی در طول مداخلات از نظر آنچه که آموزش روانی (psycho‐educational) تعریف شده بود، وجود داشت. همه کارآزماییها در معرض «خطر بالای سوگیری» رتبهبندی شدند.
در مقایسه با مراقبتهای معمول، مداخلات روانی‐اجتماعی ممکن است کیفیت زندگی مراقبان را بلافاصله پس از مداخله اندکی بهبود بخشد (تفاوت میانگین استانداردشده (SMD): 0.29؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.04 تا 0.53، دو مطالعه؛ 265 شرکتکننده) و ممکن است تاثیر کمی بر کیفیت زندگی مراقبان در 12ماه پس از مداخله بگذارد یا بیاثر باشد (SMD: 0.14؛ 95% CI؛ 0.11‐ تا 0.40؛ دو مطالعه، 239 شرکتکننده) (هر دو شواهد با کیفیت پایین).
مداخلات روانی‐اجتماعی احتمالا تاثیر کمی بر افسردگی مراقب بلافاصله تا یک ماه پس از مداخله داشته یا بیاثرند (SMD: 0.01؛ 95% CI؛ 0.14‐ تا 0.15؛ 9 مطالعه؛ 702 شرکتکننده) (شواهد با کیفیت متوسط). مداخلات روانی‐اجتماعی ممکن است تاثیر کمی بر اضطراب مراقب، بلافاصله پس از مداخله (SMD: ‐0.12؛ 95% CI؛ 0.33‐ تا 0.10؛ 5 مطالعه؛ 329 شرکتکننده)، افسردگی سه تا شش ماه (SMD: 0.03؛ 95% CI؛ 0.33‐ تا 0.38؛ 5 مطالعه؛ 379 شرکتکننده) پس از مداخله و کیفیت زندگی بیماران 6 تا 12 ماه (SMD: ‐0.05؛ 95% CI؛ 0.37‐ تا 0.26؛ 3 مطالعه؛ 294 شرکتکننده) پس از مداخله داشته یا بدون تاثیر باشد (تمام شواهد با کیفیت پایین). در مورد اینکه آیا مداخلات روانی‐اجتماعی کیفیت زندگی بیمار را بلافاصله بهبود میبخشند (SMD: ‐0.03؛ 95% CI؛ 0.50‐ تا 0.44؛ دو مطالعه؛ 292 شرکتکننده) یا اضطراب مراقب را 3 تا 6 ماه (SMD؛ 0.25‐؛ 95% CI؛ 0.64‐ تا 0.13؛ چهار مطالعه؛ 272 شرکتکننده) پس از مداخله بهبود میبخشند، قطعیتی وجود ندارد (هر دو شواهد با کیفیت بسیار پایین). دو مطالعه که نمیتوانستند در یک متاآنالیز در مورد وضعیت سلامت جسمانی مراقب تجمیع شوند، نشان دادند که تاثیر کم یا ناچیزی بلافاصله پس از مداخله وجود دارد و تاثیر کوچکی از مداخلات، 12 ماه پس از مداخله یافت شد. در هیچ مطالعهای، رضایت مراقب یا بیمار یا هزینه‐اثربخشی مداخلات مورد ارزیابی قرار نگرفت. مداخلات امکانسنجی و مقبولیت خوبی را نشان دادند.
مداخلات روانی‐اجتماعی احتمالا تاثیر کمی بر وضعیت سلامت جسمانی بیمار بلافاصله پس از مداخله (SMD: 0.17؛ 95% CI؛ 0.07‐ تا 0.41؛ چهار مطالعه؛ 461 شرکتکننده) و افسردگی بیمار سه تا شش ماه پس از مداخله (SMD: ‐0.11؛ 95% CI؛ 0.33‐ تا 0.12؛ شش مطالعه؛ 534 شرکتکننده) دارد یا بدون تاثیر است (هر دو شواهد با کیفیت متوسط).
مداخلات روانی‐اجتماعی ممکن است تاثیر کمی بر آشفتگی روانی مراقب بلافاصله تا یک ماه (SMD: ‐0.08؛ 95% CI؛ 0.42‐ تا 0.26؛ سه مطالعه، 134 شرکتکننده) و هفت تا 12 ماه (SMD: 0.08؛ 95% CI؛ 0.42‐ تا 0.58؛ دو مطالعه، 62 شرکتکننده) پس از مداخله؛ افسردگی بیمار بلافاصله (SMD: ‐0.12؛ 95% CI؛ 0.31‐ تا 0.07؛ 9 مطالعه، 852 شرکتکننده)؛ اضطراب بیمار بلافاصله (SMD: ‐0.13؛ 95% CI؛ 0.41‐ تا 0.15؛ چهار مطالعه؛ 422 شرکتکننده) و سه تا شش ماه (SMD: ‐0.22؛ 95% CI؛ 0.45‐ تا 0.02؛ 4 مطالعه؛ 370 شرکتکننده)؛ پریشانی روانی بلافاصله (SMD: ‐0.02؛ 95% CI؛ 0.47‐ تا 0.44؛ دو مطالعه؛ 74 شرکتکننده) و هفت تا 12 ماه (SMD: ‐0.27؛ 95% CI؛ 0.78‐ تا 0.24؛ دو مطالعه؛ 61 شرکتکننده)؛ و وضعیت سلامت جسمانی شش تا 12 ماه (SMD: 0.06؛ 95% CI؛ 0.18‐ تا 0.30؛ دو مطالعه، 275 شرکتکننده) پس از مداخله (تمام شواهد با کیفیت پایین) داشته یا بیاثر باشند.
سه کارآزمایی عوارض جانبی مرتبط با مداخلات را در مقایسه با مراقبتهای معمول گزارش کردند که شامل پریشانی بالاتر، پریشانی مرتبط با عملکرد جنسی و کاهش سطوح رضایت از ارتباط برای مراقبان، سطوح پریشانی بالاتر برای بیماران بودند و برخی از آن محتواها به صورت غیرحساس برای برخی از شرکتکنندگان درک شد.
برای کارآزماییهایی که قادر به تجمیع در یک متاآنالیز نبودند، نمیتوانستیم اندازه اثر گزارش کنیم و دشوار بود که اثربخشی مداخله را تشخیص دهیم. اثرات مختلف مداخلات در مورد پیامدهای بیمار و مراقب، گزارش شدند.