22 مورد RCT جدید را یافتیم، بنابراین اکنون 47 RCT (با 10,869 شرکتکننده) را وارد کردیم. بیستوهشت مطالعه مربوط به مداخلات مدیریت موردی (case management)، هفت مورد مدلهای مبتنی بر کلینیک (clinic‐based)، نه مورد مداخلات چند‐رشتهای (multidisciplinary) و سه مطالعه قابل طبقهبندی در هیچ کدام از این گروهها نبودند. مطالعات وارد شده عمدتا در جمعیت مسن بودند که اغلب مطالعات میانگین سنی بین 67 و 80 سال را گزارش کرده بودند. هفت RCT در کشورهای با سطح درآمد متوسط به بالا و بقیه در کشورهای با سطح درآمد بالا انجام شده بودند.
فقط دو RCT مربوط به مداخله چند‐رشتهای، مورتالیتی ناشی از نارسایی قلبی را گزارش کرده بودند. خطر نسبی (RR) در تجزیهوتحلیل تجمعی معادل 0.46 بود (95% فاصله اطمینان (CI): 0.23 تا 0.95)، اما شواهد با کیفیت بسیار پائین به این معناست که ما از تاثیر بر مورتالیتی ناشی از نارسایی قلبی نامطمئن هستیم. بر مبنای این شواهد محدود، تعداد افراد مورد نیاز جهت درمان تا حصول یک پیامد مثبت بیشتر (number needed to treat for an additional beneficial outcome; NNTB) معادل 12 است (95% CI؛ 9 تا 126).
بیستوشش RCT مربوط به مدیریت موردی، مورتالیتی به هر علتی را گزارش کرده بودند و شواهد با کیفیت پائین نشان میدهند که ممکن است مورتالیتی به هر علتی را کاهش دهند (RR: 0.78؛ 95% CI؛ 0.68 تا 0.90؛ NNTB: 25؛ 95% CI؛ 17 تا 54). ما هر هفت مطالعه مبتنی بر کلینیک را تجمیع کردیم و شواهد با کیفیت پائین بیانگر این است که آنها ممکن است تفاوتی اندک یا عدم تفاوت برای مورتالیتی به هر علتی ایجاد کنند. تجزیهوتحلیل تجمعی از هشت مطالعه چند‐رشتهای شواهدی را با کیفیت متوسط فراهم کردند که احتمالا مورتالیتی به هر علتی را کاهش میدهند (RR: 0.67؛ 95% CI؛ 0.54 تا 0.83؛ NNTB: 17؛ 95% CI؛ 12 تا 32).
دادههای مربوط به بستری مجدد ناشی از نارسایی قلبی از 12 مطالعه مدیریت موردی را تجمیع کردیم. شواهد با کیفیت متوسط پیشنهاد میکنند که آنها احتمالا بستری مجدد به علت نارسایی قلبی را کاهش میدهند (RR: 0.64؛ 95% CI؛ 0.53 تا 0.78؛ NNTB: 8؛ 95% CI؛ 6 تا 13). ما قادر به تجمیع فقط دو مطالعه مبتنی بر کلینیک بودیم و شواهد با کیفیت متوسط پیشنهاد میکنند که ممکن است تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در بستری مجدد ناشی از نارسایی قلبی بین مداخلات کلینیکی و مراقبت معمول وجود داشته باشد (RR: 1.01؛ 95% CI؛ 0.87 تا 1.18). تجزیهوتحلیل تجمعی از پنج مداخله چند‐رشتهای شواهدی را با کیفیت پائین ارائه کرد که آنها ممکن است خطر بستری مجدد ناشی از نارسایی قلبی را کاهش دهند (RR: 0.68؛ 95% CI؛ 0.50 تا 0.92؛ NNTB: 11؛ 95% CI؛ 7 تا 44).
متاآنالیز (meta‐analysis) 14 RCT شواهدی را با کیفیت متوسط فراهم کرد که مدیریت مورد احتمالا بستری مجدد ناشی از هر علتی را اندکی کاهش میدهد (RR: 0.92؛ 95% CI؛ 0.83 تا 1.01)؛ کاهش از 491 به 451 به ازای هر 1000 نفر (95% فاصله اطمینان (CI): 407 تا 495). تجمیع چهار RCT مبتنی بر کلینیک شواهدی را با کیفیت پائین و تا حدودی ناهمگون ارائه کرد که امکان دارد منجر به تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در بستری مجدد ناشی از هر علتی شود (RR: 0.90؛ 95% CI؛ 0.72 تا 1.12). شواهد با کیفیت پائین از پنج RCT نشان میدهد که مداخلات چند‐رشتهای ممکن است بستری مجدد ناشی از هر علتی را اندکی کاهش دهند (RR: 0.85؛ 95% CI؛ 0.71 تا 1.01)؛ کاهش از 450 به 383 به ازای هر 1000 نفر (95% CI؛ 320 تا 455).
هیچ یک از RCTهای مداخله مدیریت موردی و مداخله مبتنی بر کلینیک عوارض جانبی را گزارش نکرده بودند. دو مداخله چند‐رشتهای گزارش دادند که هیچ حادثه جانبی رخ نداده است. ارزیابی GRADE شواهد با کیفیت متوسط حاکی از این است که امکان دارد تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در عوارض جانبی میان مداخلات چند‐رشتهای و مراقبت معمول وجود داشته باشد.
کیفیت زندگی عموما به صورت ضعیف با ریزش نمونه (attrition) بالا گزارش شده بود. شواهد با کیفیت پائین به معنای آن است که ما از تاثیر مداخلات مدیریت مورد و چند‐رشتهای بر کیفیت زندگی نامطمئن هستیم. چهار مطالعه کلینیکی کیفیت زندگی را گزارش کرده بودند، اما ما نتوانستیم به خاطر تفاوتها در گزارشدهی، آنها را تجمیع کنیم. شواهد با کیفیت پائین نشان میدهند که ممکن است مداخلات کلینیکی باعث تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در کیفیت زندگی شوند.
چهار برنامه مدیریت موردی دارای تجزیهوتحلیل هزینه‐اثربخشی بوده و هفت مورد اطلاعات مربوط به هزینه را گزارش کرده بودند. شواهد با کیفیت پائین نشان میدهند که مدیریت موردی امکان دارد هزینهها را کاهش داده و هزینه‐اثربخش باشند. دو مطالعه مبتنی بر کلینیک صرفهجویی را در هزینهها گزارش کرده بودند. شواهد با کیفیت پائین بیانگر آن است که مداخلات کلینیکی ممکن است هزینهها را اندکی کم کنند. دادههای با کیفیت پائین از یک مداخله چند‐رشتهای نشان دهنده این است که شاید از منظر اجتماعی هزینه‐اثربخش باشد اما از نظر خدمات سلامت کمتر اینگونه است.