رساندن خبر تشخیص یک بیماری جدی به بیمار، به یک مهارت خاص در اکثر حیطههای پزشکی نیاز دارد که بیماریهای سلامت روان یکی از این حیطههاست. تحقیقات نشان داده که مهارتهای ارتباطی میتوانند بر بهخاطر آوردن و درک افراد از تشخیص، گزینههای درمان و پیشآگهی تاثیر بگذارند. افراد ممکن است هنگامی که اطلاعات درستی درباره بیماری به آنها داده نشود؛ گیج و سردرگم شوند. به اشتراک گذاشتن اطلاعات در مورد تشخیص یک بیماری جدی روانی به ویژه چالشبرانگیز است. ماهیت بیماری روانی به گونهای است که اغلب توضیح آن دشوار است، زیرا ممکن است علت واضحی وجود نداشته باشد و گزینههای درمان و پیشآگهی ممکن است بسیار متنوع باشند. علاوه بر این، بیماران روانپزشکی تازه تشخیص داده شده، که بیماریشان فعال است، اغلب ممکن است تشخیص خود را بخاطر عدم بینش یا استیگمای حاصل از شرایط بیماری، نپذیرند. چندین روش مداخله وجود دارد که هدف آنها کمک به بالینگر برای توضیح و رساندن خبر بیماریهایی به افراد است که زندگی آنها را تغییر میدهند، با این حال، روشهای کمی بهطور خاص برای رساندن خبر تشخیص اسکیزوفرنی شناخته شدهاند.
هدف، ارزیابی شواهد برگرفته از کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترلشده (RCT) است که تاثیر استراتژیهای ارتباطی مختلفی را که بالینگران برای ارائه اطلاعات تشخیص و پیامدهای مربوط به اسکیزوفرنی به بیماران به کار میبرند، در مقایسه با درمان معمول و مقایسه بین انواع استراتژیهای ارتباطی، بررسی کردهاند.
در 22 جون 2015 و 29 جون 2016 ، ما در پایگاه ثبت کارآزماییهای گروه اسگیزوفرنی کاکرین جستوجو کردیم. ما همچنین در منابع علمی منتشرنشده (مثل پایاننامهها، تزها، گزارشهای بالینی، ارزیابیهای منتشرشده در وبسایتها، گایدلاینهای بالینی و گزارشهای آژانسهای نظارتی) نیز جستوجو کردیم.
ما تصمیم گرفتیم همه RCTهای مرتبطی را در نظر بگیریم که شامل بزرگسالان مبتلا به اسکیزوفرنی و اختلالات مرتبط میشد و اختلال اسکیزوفرنی فرم، اختلال اسکیزوافکتیو و اختلالات هذیانی را دربرمیگرفت. این کارآزماییها، اثر استراتژی یا استراتژیهای ارتباطی را که به بالینگران کمک میکند اطلاعات لازم را بهخصوص درباره تشخیص اسکیزوفرنی منتقل کنند، بررسی کردهبودند (که همچنین میتواند شامل گفتوگو در مورد گزینههای در دسترس درمانی و پیشآگهی باشد).
نویسندگان مرور بهطور جداگانه تمام گزارشها را از تحقیقات مرتبط مورد بررسی قراردادند. ما برنامهریزی کردیم که دادهها را بهطور مستقل استخراج کنیم. در مورد پیامدهای دوحالتی، ما باید خطر نسبی risk ratio و 95% فاصله اطمینان (CI) آن را بر مبنای intention-to-treat محاسبه میکردیم. برای دادههای پیوسته، ما باید میانگین تفاوتها (MD) را با 95% فاصله اطمینان (CI) محاسبه میکردیم. ما از یک مدل اثرات تصادفی random-effects model برای تحلیلها استفاده میکنیم. خطر سوگیری را برای مطالعات وارد شده ارزیابی کردیم. با استفاده از GRADE (نظام درجهبندی کیفیت شواهد و قدرت توصیهها) یک جدول «خلاصه یافتهها» درست کردیم.
جستوجوهای ما 44 رکورد را شناسایی کرد که بهنظر میرسید به موضوع مرور ما مربوط میشوند. ما گزارشهای کامل را بهطور بالقوه برای هفت مطالعه در دست داشتیم؛ با این وجود، پس از بازبینی دقیق، هیچکدام از این مطالعات معیارهای ورود را نداشتند.
ابلاغ مناسب یک تشخیص میتواند بر برنامهریزی درمان، انطباق و پیامد بیماری تاثیر بگذارد، بهویژه در تشخیصی مانند اسکیزوفرنی، که این پتانسیل را دارد تا تاثیر جدی بر زندگی افراد مبتلا و مراقبین آنها بگذارد. در حال حاضر، شواهدی براساس یافتههای RCTها وجود ندارد که اثر راهبردهای ارتباطی را برای اعلام تشخیص اسکیزوفرنی و اختلالات مرتبط نشاندهد. تحقیق مورد نیاز است.