پاسخ تخمدان به تحریک در حین لقاح آزمایشگاهی (IVF) و تزریق داخلسیتوپلاسمی اسپرم (ICSI)، نقش مهمی در تعیین نرخهای تولد زنده ایفا میکند. درمانهای کمکی (Adjuvant treatments) در طول تحریک تخمدان که شیوههای عمل متفاوتی دارند، برای بهبود پاسخ تخمدان به تحریک و پیامد IVF استفاده میشوند. گلوکوکورتیکوئیدها (GC) دستهای از هورمونهای استروئیدی هستند که بهصورت تکی یا در ترکیب با سایر رژیمهای تحریکی بهمنظور بهبود میزان تشکیل فولیکول و بارداری استفاده میشوند. با این حال، عدم قطعیت قابل توجهی درباره این موضوع باقی مانده که آیا تجویز گلوکوکورتیکوئید در حین تحریک تخمدان تا هنگام بازیابی تخمک در بهبود نرخ تولد زنده در زنان تحت IVF/ICSI، بهتر از عدم مصرف گلوکوکورتیکوئید است یا خیر.
تعیین ایمنی و اثربخشی گلوکوکورتیکوئیدهای سیستمیک در طول تحریک تخمدان برای چرخههای IVF و ICSI.
ما مرکز ثبت تخصصی کارآزماییهای گروه زنان و باروری در کاکرین، مرکز ثبت مرکزی مطالعات آنلاین کاکرین (CRSO)، MEDLINE ،Embase ،CINAHL و PsycINFO را از آغاز تا 10 اکتبر 2016 جستوجو کردیم. در فهرست منابع مقالات، مراکز ثبت کارآزماییها و خلاصه مقالات مرتبط کنگرهها جستوجوی دستی انجام دادیم و با پژوهشگران در این زمینه تماس گرفتیم.
ما کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترل شده (RCT) مربوط به مقایسه درمان کمکی با گلوکوکورتیکوئیدهای سیستمیک در طول تحریک تخمدان برای چرخههای IVF یا ICSI را در مقابل عدم درمان کمکی انتخاب کردیم.
دو نویسنده مروری بهطور مستقل مطالعات را انتخاب، خطر سوگیری را ارزیابی و دادهها را استخراج کردند. پیامد اولیه ما، میزان تولد زنده بود. پیامدهای ثانویه شامل حاملگی بالینی، حاملگی چند قلویی، سقط جنین، سندروم تحریک بیشازحد تخمدان (OHSS) و عوارض جانبی بود. ما نسبتهای شانس (OR) را با 95% فواصل اطمینان (CI) محاسبه کرده و دادهها را با بهکارگیری یک مدل اثر ثابت، ترکیب کردیم. کیفیت این شواهد را با استفاده از سیستم GRADE (نظام درجهبندی کیفیت شواهد و قدرت توصیهها) ارزیابی کردیم.
چهار RCT، شامل 416 زن، در این بررسی انتخاب کردیم. این کارآزماییها، مکمل گلوکوکورتیکوئید را در حین تحریک IVF با دارونما مقایسه کرده بودند. دو مورد از این مطالعات، دارای نوعی از دادهها بودند که نمیتوانستیم آنها را وارد تحلیل کنیم؛ بنابراین نتایج متشکل از دادههای فقط دو کارآزمایی (310 زن) بود. دادهها برای پیامد تولد زنده در فقط 212 زن در دسترس بود؛ زیرا مطالعه بزرگتر دارای دادههای موجود از فقط یک مرکز مطالعاتی بود.
یکی از مطالعات، توصیف ناکافی از روشهای تصادفیسازی ارائه کرده بود؛ اما دیگری دارای خطر سوگیری پائین در تمام حوزهها بود. کیفیت شواهد برای همه پیامدها، عمدتاً به دلیل عدم دقت، اندازه نمونههای پائین و تعداد کم وقایع اندک (few events) بهصورت پائین یا بسیار پائین ارزیابی شد.
شواهد برای تعیین اینکه آیا تفاوتی میان این گروهها در نرخ تولد زنده وجود دارد یا خیر، کافی نبود (OR: 1.08؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.45 تا 2.58؛ 2 RCT؛ n = 212؛ I2 = 0%؛ شواهد با کیفیت پائین). یافتههای ما نشان میدهد که اگر احتمال تولد زنده با دارونما، 15% در نظر گرفته شود، این احتمال پس از درمان کمکی، بین 7% و 31% خواهد بود. شواهد قاطعی از تفاوت در میزان بارداری بالینی وجود نداشت (OR: 1.69؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.98 تا 2.90؛ 2 RCT؛ n = 310؛ I2 = 0%؛ شواهد با کیفیت پائین). این شواهد حاکی از این است که اگر احتمال بارداری بالینی با دارونما، 24% فرض شود؛ این احتمال بعد از درمان با مکمل گلوکوکورتیکوئید، بین 23% و 47% خواهد بود. همچنین شواهد برای تعیین اینکه آیا اختلافی بین این گروهها از لحاظ نرخ حاملگی چند قلویی (OR: 3.32؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.12 تا 91.60؛ 1 RCT؛ n = 20؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین) یا میزان سقط جنین (OR: 1.00؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.05 تا 18.57؛ 1 RCT؛ n = 20؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین) وجود دارد یا خیر، کافی نبود. هیچیک از این مطالعات، OHSS یا عوارض جانبی را گزارش نکرده بودند.
ایمنی و اثربخشی تجویز گلوکوکورتیکوئید در زنانی که تحت تحریک بیشازحد تخمدان کنترلشده برای چرخههای IVF/ICSI (تا روز بازیابی تخمک) قرار دارند، به علت تعداد کم مطالعات و نرخ پائین رویدادها، نامشخص است. در حالی که احتمالاً گلوکوکورتیکوئیدها، میزان بارداری بالینی را افزایش دهند، ممکن است بر تولد زنده تأثیر نداشته یا تأثیر اندکی داشته باشند. نیاز به تحقیقات بیشتری وجود دارد.