کولیت لنفوسیتی یک دلیل برای اسهال مزمن است. این یک زیرمجموعه از کولیت میکروسکوپی است که از طریق اسهال مزمن، آبدار، غیرخونی و یافتههای طبیعی آندوسکوپیک و رادیولوژیک تشخیص داده میشود. دلیل این اختلال ناشناخته است. درمان، عموما بر اساس سری موارد (case series) و کارآزماییهای کنترلنشده یا بر اساس استخراج دادههای مربوط به درمان کولیت کلاژنیک است که یک اختلال مرتبط است. این مرور، یک بهروز رسانی از مرور قبلی منتشرشده کاکرین است.
ارزیابی اثربخشی و ایمنی درمانهای کولیت لنفوسیتی فعال از نظر بالینی
بانکهای اطلاعاتی MEDLINE ،PUBMED و EMBASE از شروع تا 11 آگوست 2016 برای شناسایی مقالات مرتبط جستوجو شدند. جستوجوهای دستی منابع مطالعات انتخابشده و مقالات مرورهای مرتبط انجام شدند.
خلاصه مقالات بهدست آمده از جلسات متخصصین گوارشی نیز برای شناسایی تحقیقات ارائهشده فقط بهصورت خلاصه، مورد جستوجو قرار گرفتند. وبسایت ثبت کارآزمایی www.ClinicalTrials.gov برای شناسایی کارآزماییهای ثبتشده اما منتشر نشده مورد جستوجو قرار گرفت. در نهایت، پایگاه ثبت مرکزی کارآزماییهای کنترلشده کاکرین و پایگاه ثبت تخصصی کارآزماییهای گروه بیماریهای التهابی روده و بیماریهای عملکردی روده در کاکرین (the Cochrane Inflammatory Bowel Disease and Functional Bowel Disorders Group Specialized Trials Register) برای مطالعات دیگر مورد جستوجو قرار گرفتند.
کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترل شده برای ارزیابی دارودرمانی در درمان بیماران مبتلا به کولیت لنفوسیتی ثابت شده با بیوپسی برای ورود به مطالعه در نظر گرفته شدند.
دادهها بهطور جداگانه توسط حداقل دو نویسنده استخراج شدند. هرگونه اختلاف نظر از طریق توافق حل شد. دادهها بر اساس قصد درمان (ITT) مورد تحلیل قرار گرفتند. پیامد اولیه، پاسخ بالینی بود که توسط مطالعات انتخابشده تعریف شد. پیامدهای ثانویه عبارت بودند از: پاسخ بافتشناسی (هیستولوژیک) تعریفشده توسط مطالعات انتخابشده، کیفیت زندگی اندازهگیری شده به وسیله ابزار اعتبارسنجی، و بروز عوارض جانبی. نسبت خطر (RR) و 95% فاصله اطمینان (CI) برای پیامدهای دوگانه محاسبه شد. کیفیت متدولوژیکی مطالعات انتخابشده با استفاده از ابزار خطر سوگیری کاکرین مورد ارزیابی قرار گرفت. کیفیت کلی شواهد، پیامد اولیه و پیامدهای ثانویه انتخابشده با استفاده از معیارهای GRADE مورد ارزیابی قرار گرفت. دادههایی که درمان مشابه را ارزیابی کردند، برای تحلیل ترکیب شدند. دادههای دوگانه با استفاده از RR ترکیبشده همراه با 95% فاصله اطمینان ترکیب شدند. از مدل اثرات ثابت برای تحلیلهای تلفیقی استفاده شد.
پنج RCT، (149 شرکتکننده) معیارهای ورود را به مطالعه داشتند. این مطالعات، بیسموت سابسالیسیلات (bismuth subsalicylate) را در مقابل دارونما، بودسوناید (budesonide) را در مقابل دارونما، مزالازین (mesalazine) را در مقابل مزالازین به همراه کلستیرامین (cholestyramine)، و بکلومتازون دیپروپیونات (beclometasone dipropionate) را در مقابل مزالازین ارزیابی کردند. یک مطالعه که مزالازین را در مقابل مزالازین به همراه کلستیرامین ارزیابی کرد و یک مطالعه که بکلومتازون دیپروپیونات را در مقابل مزالازین ارزیابی کرد، بهعلت عدم کورسازی در معرض خطر بالای سوگیری (Bias) قرار گرفتند.
مطالعهای که بیسموت سابسالیسیلات را در مقابل دارونما مقایسه کرد، بهدلیل کم بودن حجم نمونه و دادههای محدود دارای کیفیت پائین قضاوت شد. سه مطالعه دیگر در معرض خطر پائین سوگیری قضاوت شدند. بودسوناید (9 میلیگرم در روز بهمدت 6 تا 8 هفته)، برای نتیجهگیری در مورد واکنش بالینی و بافتشناسی، بهطور معنیداری مؤثرتر از دارونما بود. پاسخ بالینی در 88% از بیماران مصرفکننده بودسوناید در مقایسه با 38% از بیماران مصرفکننده دارونما مشاهده شد (2 مطالعه؛ 57 شرکتکننده؛ RR: 2.03؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 1.25 تا 3.33، کیفیت شواهد پائین).
پاسخ بافتشناسی (هیستولوژیک) در 78% از بیماران مصرفکننده بودسوناید در مقایسه با 33% از بیماران مصرفکننده دارونما مشاهده شد (2 مطالعه؛ 39 بیمار؛ RR: 2.44؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 1.13 تا 5.28؛ کیفیت شواهد پائین). 41 بیمار در مطالعه ارزیابی مزالازین (4.2 گرم در روز) در مقابل مزالازین به همراه کلستیرامین (4 گرم در روز) ثبتنام شدند. پاسخ بالینی در 85% از بیماران در گروه مزالازین در مقایسه با 86% از بیماران در گروه مزالازین به همراه کلستیرامین مشاهده شد (RR: 0.77؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.99 تا 1.28؛ کیفیت شواهد پائین). 5 بیمار در کارآزمایی مطالعه سابسالیسیلات بیسموت ثبتنام شدند (روزانه 9 قرص 262 میلیگرم به مدت 8 هفته در مقابل دارونما).
در پاسخهای بالینی (0.10 = P) یا بافتشناسی (هیستولوژیک) (0.71 = P) در بیماران تحت درمان با بیسموت سابسالیسیلات در مقایسه با دارونما، هیچ تفاوتی وجود نداشت (درجه: بسیار پائین). 46 بیمار در کارآزمایی مربوط به مطالعه بکلومتازون دیپروپیونات (5 میلیگرم در روز یا 10 میلیگرم در روز) در مقابل مزالازین (4.2 گرم در روز) ثبتنام شدند. هیچ تفاوتی در بهبودی بالینی در 8 هفته (RR: 0.97؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.75 تا 1.24؛ کیفیت شواهد پائین) و 12 ماه درمان (RR: 1.29؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.40 تا 4.18؛ کیفیت شواهد بسیار پائین) وجود نداشت.
اگر چه بیماران دریافتکننده بکلومتازون دیپروپیونات (84%) و مزالازین (86%) طی 8 هفته به بهبودی بالینی دست یافتند، طی 12 ماه (به ترتیب 26% و 20%) این بهبودی حفظ نشد. عوارض جانبی گزارششده در مطالعات بودسوناید عبارتند از تهوع، استفراغ، درد گردن، درد شکم، هیپرهیدروزیس و سردرد. تهوع و خارش پوست بهعنوان عوارض جانبی در مطالعه مزالازین گزارش شد. عوارض جانبی در کارآزمایی بکلومتازون دیپروپیونات عبارتند از تهوع، خوابآلودگی و تغییر خلقوخوی. در مطالعه بیسموت سابسالیسیلات، هیچگونه عوارض جانبی گزارش نشد.
شواهد با کیفیت پائین نشان میدهد که بودسوناید ممکن است برای درمان کولیت لنفوسیتی موثر باشد. این مزیت باید توسط یک کارآزمایی بزرگ کنترلشده با دارونما تأیید شود. شواهد با کیفیت پائین، همچنین نشان میدهد که مزالازین با یا بدون کلستیرامین و بکلومتازون دیپروپیونات، ممکن است برای درمان کولیت لنفوسیتی موثر باشد، اما این مزیت باید با مطالعات بزرگ کنترلشده با دارونما تایید شود. بهدلیل تعداد بسیار کم بیماران در این مطالعه، نمیتوان هیچ نتیجهای در مورد بیسموت سابسالیسیلات گرفت. کارآزماییهای بیشتری برای مطالعه در مورد مداخلات مربوط به کولیت لنفوسیتی ضروری هستند.