تشخیص ویروس نقص ایمنی بدن (HIV) در یک فرد و برچسبگذاری وی با یک بیماری مزمن، تهدید کننده زندگی و اغلب یک بیماری استیگما، میتواند بر سلامت و تندرستی فرد تأثیر بگذارد. هدف مداخلات گروهی روانشناختی، بهبود عملکرد زندگی و تطابق برای مقابله فردی با این تشخیص است.
بررسی اثربخشی مداخلات گروهی روانشناختی برای بهبود سلامت روانی بزرگسالان مبتلا به HIV / AIDS.
ما تا 14 مارچ 2016، پایگاههای اطلاعاتی زیر را جستوجو کردیم: پایگاه ثبت مرکزی کارآزماییهای کنترلشده کاکرین (CENTRAL ؛Cochrane Central Register of Controlled Trials) که در کتابخانه کاکرین (the Cochrane Library) (شماره 2؛ 2016) منتشر شد، PubMed (MEDLINE)، (از 1996 تا 14 مارچ 2016)، Embase (از 1996 تا 14 مارچ 2016) و Clinical Trials.gov.
کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترلشده (RCT) یا شبه RCTهایی که مداخلات گروهی روانشناختی را در مقابل کنترل (مراقبت استاندارد یا مداخلات آموزشی کوتاهمدت)، با حداقل سه ماه پیگیری پس از مداخله مقایسه کردند. ما کارآزماییهایی را انتخاب کردیم که میزان افسردگی، اضطراب، استرس یا مقابله را با استفاده از مقیاسهای استاندارد گزارش کردند.
دو نویسنده مطالعه مروری، بهطور جداگانه، چکیده مقالات را غربالگری کردند، معیارهای ورود به مطالعه را اعمال و دادهها را استخراج کردند. ما پیامدهای پیوسته را با استفاده از میانگین تفاوت (MD) با 95% فاصله اطمینان (CI) و دادههای ترکیبشده را با استفاده از یک مدل اثرات تصادفی مقایسه کردیم. هنگامی که کارآزماییهای انتخابشده از مقیاسهای اندازهگیری مختلفی استفاده کردند، ما دادهها را با استفاده از میانگین تفاوت استاندارد شده (SMD) مقایسه کردیم. ما کارآزماییهایی را گزارش کردیم که نتوانستیم آنها را در متن متاآنالیزشده (meta-analysis) وارد کنیم. ما اطمینان شواهد را با استفاده از روش GRADE ارزیابی کردیم.
ما 16 کارآزمایی (19 مقاله) را انتخاب کردیم که 2520 بزرگسال مبتلا به HIV را به کار گرفته بودند. تمام مداخلات، چندجانبه بودند و ترکیبی را از رواندرمانی، آرامش، حمایت گروهی و آموزش وارد کرده بودند. کارآزماییهای انتخابشده در ایالات متحده آمریکا (12 کارآزمایی)، کانادا (یک کارآزمایی)، سوئیس (یک کارآزمایی)، اوگاندا (یک کارآزمایی) و آفریقای جنوبی (یک کارآزمایی) و بین سالهای 1996 تا 2016 انجام گرفتند. ده کارآزمایی، مردان و زنان را بهکار گرفتند، چهار کارآزمایی، مردان همجنسگرا و دو کارآزمایی، فقط زنان را بهکار گرفتند.
مداخلات در گروههای چهار تا 15 نفری، برای 90 تا 135 دقیقه، هر هفته تا 12 هفته انجام گرفتند. تمام مداخلات به صورت چهرهبهچهره انجام گرفتند، به جز دو مداخله که به صورت تلفنی انجام شدند. تمام مداخلات توسط فارغ التحصیل کارشناسی ارشد آموزش بهداشت، متخصصان مراقبت اجتماعی یا روانشناسی انجام گرفت، به جز یک مداخله که از یک کارمند بهداشت غیرمتخصص استفاده کرد و دو مداخله که از پزشکان آموزشدیده در زمینه مراقبه ذهنی استفاده کردند.
مداخلات روانشناختی مبتنی بر گروه، بر درمان شناختی – رفتاری (CBT) مبتنی بودند که ممکن بود اثر کوچکی بر میزان افسردگی داشته باشد و این اثر ممکن بود تا 15 ماه پس از مشارکت در جلسات گروهی باقی بماند (SMD: 0.26 - ؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.42 - تا 0.10 - ؛ 1139 شرکتکننده؛ 10 کارآزمایی؛ شواهد با اطمینان پائین). اکثر کارآزماییها، از پرسشنامه افسردگی بک (BDI ؛Beck Depression Inventory) استفاده کردند که حداکثر نمره در آن 63 و میانگین نمره در گروه مداخله، 4.1 نمره کمتر در انتهای دوره پیگیری بود.
این مزیت کوچک در پنج کارآزمایی که در آنها میانگین نمره افسردگی شرکتکنندگان در کمترین حد محدوده طبیعی بودند، دارای همخوانی بود؛ اما کارآزماییهایی که در آنها میانگین نمره در خط پایه محدوده افسردگی بود، کمتر همخوانی داشتند. کارآزماییهای کمی میزان اضطراب، که ممکن است تاثیر کمی بر آن داشته یا تاثیری نداشته باشد (4 کارآزمایی؛ 471 شرکتکننده؛ شواهد با اطمینان پائین)، استرس، که ممکن است تاثیر کمی بر آن داشته یا تاثیری نداشته باشد (5 کارآزمایی؛ 507 شرکتکننده؛ شواهد با اطمینان پائین)، و تطابق (5 کارآزمایی؛ 697 شرکتکننده؛ شواهد با اطمینان پائین) را گزارش کردند.
مداخلات مبتنی بر گروه، بر توجه به اثرات میزان افسردگی (SMD: 0.23 - ؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.49 - تا 0.03؛ 233 شرکتکننده؛ 2 کارآزمایی؛ شواهد با اطمینان بسیار پائین)، اضطراب (SMD: 0.16 - ؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.47 - تا 0.15؛ 62 شرکتکننده؛ 2 کارآزمایی؛ شواهد با اطمینان بسیار پائین) یا استرس (SMD: 2.02 - ؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 4.23 - تا 0.19؛ 137 شرکتکننده؛ 2 کارآزمایی؛ شواهد با اطمینان بسیار پائین) مبتنی بودند. هیچ مداخله مبتنی بر ذهنیت که در این مطالعات انتخاب شدند، دارای مقیاسهای معتبری از تطابق نبودند.
مداخلات روانشناختی مبتنی بر گروه، ممکن است تأثیر کمی بر میزان افسردگی داشته باشند، اما اهمیت بالینی آن مشخص نیست. شواهد با کیفیت بالا برای ارزیابی اینکه آیا مداخله روانشناختی گروهی باعث بهبود سلامت روانی در بزرگسالان مبتلا به HIV میشود یا خیر، مورد نیاز است.