جستجو در مقالات منتشر شده


۳ نتیجه برای Zoe J McKeough

Marita T Dale، Zoe J McKeough، Thierry Troosters، Peter Bye، Jennifer A Alison،
دوره ۲۰۱۵، شماره ۰ - ( ۶-۱۳۹۴ )
چکیده

پیشینه
بیماری‌های تنفسی غیر‐بدخیم ناشی از گرد‌و‌غبار، مانند آزبستوز (asbestosis) و سیلیکوز (silicosis)، شبیه به دیگر بیماری‌های مزمن تنفسی بوده و ممکن است با تنگی‌نفس، کاهش ظرفیت ورزش و کاهش کیفیت زندگی مرتبط با سلامت، مشخص شوند. برخی از بیماری‌های تنفسی غیر‐بدخیم ناشی از گرد‌و‌غبار، جزء مسائل سلامت جهانی هستند که گزینه‌های درمانی بسیار کمی از جمله درمان دارویی برای آن‌ها وجود دارد. بنابراین، بررسی نقش برنامه آموزش ورزش برای تعیین اینکه گزینه درمانی موثری برای بیماری‌های تنفسی غیر‐بدخیم ناشی از گرد‌و‌غبار هستند یا خیر، بسیار مهم است.
اهداف
بررسی اثرات برنامه آموزش ورزش در افراد مبتلا به بیماری‌های تنفسی غیر‐بدخیم ناشی از گرد‌و‌غبار در مقایسه با کنترل، دارونما (placebo) یا دیگر مداخله غیر‐ورزشی بر ظرفیت ورزش، کیفیت زندگی مرتبط با سلامت و میزان فعالیت جسمانی.
روش های جستجو
پایگاه مرکزی ثبت کارآزمایی‌های کنترل شده کاکرین (CENTRAL)، MEDLINE/PubMed؛ EMBASE؛ CINAHL؛ PEDro و AMED (همگی از زمان آغاز به کار تا فوریه ۲۰۱۵)، پایگاه‌های ملی و بین‌المللی ثبت کارآزمایی، فهرست منابع مقالات مرتبط را جست‌وجو کرده و برای شناسایی مطالعات مناسب، با کارشناسان در این زمینه تماس گرفتیم.
معیارهای انتخاب
فقط کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) را انتخاب کردیم که برنامه آموزش ورزش را طی مدت زمان حداقل چهار هفته با عدم انجام آن، دارونما یا مداخله غیر‐ورزشی دیگر مقایسه کردند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
از روش‌های استاندارد روش‌شناسی مورد نظر کاکرین استفاده کردیم. دو نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم مطالعات را از نظر واجد شرایط بودن و خطر سوگیری (bias) ارزیابی کرده، و داده‌ها را استخراج کردند. از رویکرد درجه‌‏بندی توصیه، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) برای ارزیابی کیفیت کلی شواهد برای هر پیامد و تفسیر یافته‌ها استفاده کردیم. نتایج مطالعه را با استفاده از مدل اثرات‐تصادفی بر اساس ارزیابی ناهمگونی ترکیب کردیم. آنالیزهای زیر‐گروه را برای شرکت‌کنندگان مبتلا به بیماری بینابینی ریه (interstitial lung diseases; ILDs) ناشی از گرد‌و‌غبار و شرکت‌کنندگان مبتلا به بیماری پلورال ناشی از آزبستوز (asbestos related pleural disease; ARPD) انجام دادیم.
نتایج اصلی
دو RCT که در مجموع شامل ۴۰ شرکت‌کننده بودند (۳۵ شرکت‌کننده از یک مطالعه و پنج شرکت‌کننده از مطالعه دوم)، معیارهای ورود را به مطالعه داشتند. بیست‐یک شرکت‌کننده به گروه آموزش ورزش و ۱۹ شرکت‌کننده به گروه کنترل تصادفی‌سازی شدند. مطالعات وارد شده، اثرات برنامه آموزش ورزش را در مقایسه با گروه کنترل عدم انجام ورزش، در افراد مبتلا به ILD و ARPD ناشی از گرد‌و‌غبار ارزیابی کردند. انجام این مداخله در هر دو مطالعه به صورت سرپایی و برای یک دوره هشت هفته‌ای برنامه‌ریزی شد. خطر سوگیری در هر دو مطالعه در سطح پائین قرار داشت. عوارض جانبی برنامه آموزش ورزش گزارش نشدند. پس از برنامه آموزش ورزش، فاصله پیاده‌روی شش‐دقیقه‌ای (six‐minute walk distance; ۶MWD) با میانگین تفاوت (MD) ۵۳,۸۱ متر (m) افزایش یافت (۹۵% CI؛ ۳۴.۳۶ تا ۷۳.۲۶ متر). همچنین در حوزه‌های کیفیت زندگی مرتبط با سلامت، بهبودی مشاهده شد: دامنه تنگی‌نفس در پرسش‌نامه بیماری مزمن تنفسی (Chronic Respiratory Disease Questionnaire; CRQ) (MD: ۲.۵۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۲ تا ۴.۴۴)؛ دامنه خستگی CRQ (MD: ۱.۰۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۱ تا ۱.۸۹)؛ دامنه عملکرد عاطفی CRQ (MD: ۲.۶۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۴ تا ۴.۴۹)؛ و دامنه تسلط CRQ (MD: ۱.۵۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۹ تا ۲.۷۲). بهبودی در ظرفیت ورزش و کیفیت زندگی مرتبط با سلامت نیز شش ماه پس از دوره مداخله مشهود بود: ۶MWD (MD؛ ۵۲.۶۸ متر؛ ۹۵% CI؛ ۲۷.۴۳ تا ۷۷.۹۳ متر)؛ دامنه تنگی‌نفس CRQ (MD: ۳.۰۳؛ ۹۵% CI؛ ۱.۴۱ تا ۴.۶۶)؛ دامنه عملکرد عاطفی CRQ (MD: ۵.۵۷؛ ۹۵% CI؛ ۲.۳۴ تا ۸.۸۱)؛ دامنه تسلط CRQ (MD: ۲.۶۶؛ ۹۵% CI؛ ۱.۰۸ تا ۴.۲۳). برنامه آموزش ورزش بر اساس مقیاس تنگی‌نفس Modified Medical Research Council (MMRC)، بلافاصله پس از برنامه آموزش ورزش یا شش ماه پس از آن، باعث بهبودی بیمار نشد. بهبودهای پس از برنامه آموزش ورزش، در زیر‐گروهی از شرکت‌کنندگان مبتلا به ILDs ناشی از گرد‌و‌غبار و در زیر‐گروهی از شرکت‌کنندگان مبتلا به ARPD نسبت به گروه کنترل، مشابه بودند و تفاوت آماری معنی‌داری در تاثیر درمان بین زیر‐گروه‌ها وجود نداشت.
نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
سطح کیفیت شواهد به‌دست آمده از بررسی برنامه آموزش ورزش در افراد مبتلا به بیماری‌های تنفسی غیر‐بدخیم ناشی از گرد‌و‌غبار، بسیار پائین است. این مساله بازمی‌گردد به عدم‐دقت در نتایج به‌دست آمده از تعداد کم کارآزمایی‌ها و تعداد کم شرکت‌کنندگان، غیر‐مستقیم بودن شواهد به دلیل کمبود اطلاعات درباره شدت بیماری و داده‌های به دست آمده از یک مطالعه که از زیر‐گروهی از شرکت‌کنندگان به دست آمد، و تناقض موجود به دلیل ناهمگونی بالا در برخی نتایج. بنابراین، اگرچه یافته‌های این مطالعه مروری نشان می‌دهد که برنامه آموزش ورزش در بهبود ظرفیت ورزش و کیفیت زندگی مرتبط با سلامت در کوتاه‌‐مدت و طی شش ماه پیگیری موثر است، به دلیل کیفیت بسیار پائین شواهد، از اعتبار این یافته‌ها مطمئن نیستیم. انجام کارآزمایی‌هایی با مقیاس بزرگتر ،و با کیفیت بالاتر برای تعیین قدرت این یافته‌ها مورد نیاز است.
خلاصه به زبان ساده

برنامه آموزش ورزش برای بیماری‌های تنفسی ناشی از گرد‌و‌غبار

سوال مطالعه مروری
قرار گرفتن در معرض گرد‌و‌غبار مضر یا ذرات (مانند آزبستوز)، که ممکن است در محل کار یا خارج از محیط کار رخ دهد، می‌تواند منجر به بروز بیماری‌های تنفسی شود. این بیماری‌ها به نام بیماری‌های تنفسی ناشی از گرد‌و‌غبار نامیده شده و شامل بیماری‌هایی مانند آزبستوز هستند. افراد مبتلا به بیماری‌های تنفسی ناشی از گرد‌و‌غبار ممکن است دچار کاهش ظرفیت ورزش و کیفیت زندگی شوند. بنابراین سوال پژوهشی برای این مطالعه مروری این بود که: اجرای برنامه آموزش ورزش، باعث بهبود ظرفیت ورزش و کیفیت زندگی در افراد مبتلا به بیماری‌های تنفسی ناشی از گرد‌و‌غبار می‌شود؟

چرا مطالعه مروری حاضر مهم است؟
تعداد بسیار کمی از درمان‌ها برای افراد مبتلا به بیماری‌های تنفسی ناشی از گرد‌و‌غبار وجود دارند. انجام برنامه آموزش ورزش در دیگر بیماری‌های مزمن تنفسی کمک می‌کند تا ظرفیت ورزش و کیفیت زندگی بهبود یابد. با این حال، این مداخله برای افراد مبتلا به بیماری‌های تنفسی ناشی از گرد‌و‌غبار به خوبی مورد بررسی قرار نگرفته است.

مطالعاتی که یافتیم
دو مطالعه را با مجموع ۴۰ نفر (۳۵ نفر از یک مطالعه و پنج نفر از مطالعه دوم) انتخاب کردیم. از میان این افراد، ۲۱ نفر در برنامه‌های برنامه آموزش ورزش شرکت کرده و ۱۹ نفر شرکت نکردند. همه افراد مرد بوده و بین ۵۵ و ۸۶ سال سن داشتند. هر دو برنامه تمرینی شامل دوچرخه‌سواری و پیاده‌روی و یک برنامه نیز شامل تمرینات قدرتی بود. در هر دو مطالعه، آموزش به مدت هشت هفته، دو تا سه جلسه در هفته، به طول انجامید.

نتایج کلیدی
بلافاصله پس از تمرین ورزشی، افراد در یک تست پیاده‌روی شش‐دقیقه‌ای به طور متوسط ۵۳,۸۱ متر بیشتر از افرادی که تمرین ورزشی را کامل نکردند، راه رفتند. شش ماه پس از برنامه آموزش ورزش، افراد در آزمون پیاده‌روی شش‐دقیقه‌ای، نسبت به کسانی که برنامه آموزش ورزش را کامل نکردند، ۵۲.۶۸ متر بیشتر پیاده‌روی کردند. این بهبودها در ظرفیت ورزش برای افراد مبتلا به بیماری بینابینی ریه ناشی از گرد‌و‌غبار و افراد مبتلا به بیماری پلورال مرتبط با آزبستوز، مشابه بود. همچنین کیفیت زندگی در افرادی که ورزش کردند، نسبت به کسانی که ورزش نکردند، بهبود بیشتری یافت. هیچ فردی گزارشی را از ابتلا به هیچ گونه عوارض ناخواسته ناشی از تمرینات ورزشی نداشت.

کیفیت شواهد
کیفیت شواهد بسیار پائین بود زیرا فقط دو مطالعه و ۴۰ نفر وجود داشت. بنابراین، این احتمال وجود دارد که این یافته‌ها در آینده با انجام مطالعات بیشتر، تغییر کنند. به انجام مطالعات بزرگتری نیاز داریم که بتوانند یافته‌های این مطالعه مروری کاکرین را تائید کنند.


Zoe J McKeough، Marcelo Velloso، Vanessa P Lima، Jennifer A Alison،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه
افراد مبتلا به بیماری مزمن انسدادی ریه (chronic obstructive pulmonary disease; COPD) اغلب به علت تنگی نفس و خستگی دست، دچار دشواری در انجام ورزش با اندام فوقانی خواهند شد. در نتیجه، تمرینات ورزشی اندام فوقانی به طور معمول برای بهبود ظرفیت ورزشی اندام فوقانی در برنامه‌های توانبخشی ریوی گنجانده می‌شوند، با این حال، تاثیرات این تمرینات بر تنگی نفس و کیفیت زندگی مرتبط با سلامت (HRQOL) نامشخص باقی مانده است.
اهداف
تعیین تاثیرات تمرین با اندام فوقانی (تمرین استقامتی یا مقاومتی، یا هر دو) بر نشانه‌های تنگی نفس و HRQOL در افراد مبتلا به COPD.
روش های جستجو
ما پایگاه ثبت تخصصی کارآزمایی‌های گروه راه‌های هوایی در کاکرین؛ ClinicalTrials.gov و پورتال کارآزمایی‌های سازمان جهانی بهداشت را از آغاز تا ۲۸ سپتامبر ۲۰۱۶ جست‌وجو کردیم و هم‌چنین تمام فهرست منابع مطالعات اولیه و مقالات مرور را بررسی کردیم.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) مربوط به انجام تمرینات ورزشی اندام فوقانی را به مدت حداقل چهار هفته وارد کردیم. سه مقایسه شکل گرفت به صورت: الف) تمرینات اندام فوقانی در برابر عدم تمرین یا مداخله ساختگی، ب) ترکیب تمرینات اندام فوقانی و تمرینات اندام تحتانی در برابر تمرینات اندام تحتانی به تنهایی، و ج) تمرینات اندام فوقانی در برابر نوع دیگری از تمرینات اندام فوقانی.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
دو نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم کارآزمایی‌ها را برای ورود انتخاب کرده، داده‌های پیامدها را استخراج و خطر سوگیری (bias) را ارزیابی کردند. ما با نویسندگان مطالعه برای دریافت داده‌های ازدست‌رفته تماس گرفتیم. اثر درمان در هر مطالعه را به صورت نمرات پس از درمان تعیین کردیم. و توانستیم داده‌ها را برای هر سه مقایسه برنامه‌ریزی شده تجزیه‌وتحلیل کنیم. برای تمرینات اندام فوقانی به تنهایی در برابر عدم تمرین یا مداخله ساختگی، تمرینات اندام فوقانی به عنوان «تمرین استقامتی» (endurance training) یا «تمرین مقاومتی» (resistance training) دسته‌بندی شدند تا تاثیر روش تمرینات مشخص شود.
نتایج اصلی

پانزده مطالعه با ۴۲۵ شرکت‌کننده در این مرور وارد شدند که یکی از آنها، فقط به شکل چکیده بود. دوازده مطالعه در متاآنالیز (meta‐analysis) با سه یا چند مقایسه وارد شدند. حجم نمونه مطالعات وارد شده کوچک بود (۱۲ تا ۴۳ شرکت‌کننده) و کیفیت کلی مطالعه با توجه به مسائل عدم‐دقت و خطر سوگیری، متوسط تا پائین بود (یعنی، اطلاعات ازدست‌رفته درباره تولید توالی (sequence generation) و پنهان‌سازی تخصیص و هم‌چنین کورسازی ارزیابی پیامد و داده‌های ناقص).

زمانی که تمرینات اندام فوقانی با عدم تمرین یا مداخله ساختگی مقایسه شد، پیشرفت معنادار اما اندکی در نشانه‌های تنگی نفس وجود داشت، تفاوت میانگین (MD): ۰,۳۷ نمره (۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰.۰۲ تا ۰.۷۲ نمره؛ داده‌های به دست آمده از چهار مطالعه بر روی ۱۲۹ نفر). با این حال، هیچ پیشرفت معناداری در تنگی نفس هنگام تجزیه‌وتحلیل فقط تمرینات استقامتی (MD: ۰.۴۱ نمره؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۳‐ تا ۰.۹۵ نمره؛ داده‌های به دست آمده از دو مطالعه روی ۵۵ نفر) یا فقط تمرینات مقاومتی (MD: ۰.۳۴ نمره؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۱‐ تا ۰.۸۰ نمره؛ داده‌های به دست آمده از دو مطالعه روی ۷۴ نفر) مشاهده نشد. با مقایسه ترکیب تمرینات اندام فوقانی و تمرینات اندام تحتانی با تمرینات اندام تحتانی به تنهایی، هیچ تفاوت معناداری در تنگی نفس دیده نشد (MD: ۰.۳۶ نمره؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۴‐ تا ۰.۷۶ نمره؛ داده‌های به دست آمده از سه مطالعه روی ۸۶ نفر). مطالعه‌ای که تاثیر تمرینات اندام فوقانی را بر تنگی نفس با مداخله تمرینات اندام فوقانی دیگر قیاس کرده باشد، وجود نداشت.

با مقایسه تمرینات اندام فوقانی با عدم تمرین یا مداخله ساختگی، تفاوت میانگین استاندارد شده (SMD): ۰,۰۵؛ (۹۵% CI؛ ۰.۳۱‐ تا ۰.۴۰؛ چهار مطالعه روی ۱۲۶ نفر) یا مقایسه ترکیب تمرینات اندام فوقانی و تمرینات اندام تحتانی با تمرینات اندام تحتانی به تنهایی (SMD: ۰.۰۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۰‐ تا ۰.۴۳؛ سه مطالعه روی ۹۵ نفر)، هیچ پیشرفت معناداری در HRQoL مشاهده نشد. فقط در یک مطالعه که تمرینات اندام فوقانی استقامتی با تمرینات اندام فوقانی مقاومتی قیاس شده بود، HRQoL را گزارش کرده و هیچ تفاوت بین‌گروهی میان آنها دیده نشد (MD در پرسش‌نامه تنفسی سنت‌جورج (St George's Respiratory Questionnaire): ۲.۰؛ ۹۵% CI؛ ۹‐ تا ۱۲؛ یک مطالعه روی ۲۰ نفر).

یافته‌های مثبتی برای تاثیرات تمرین با اندام فوقانی بر پیامد ثانویه ظرفیت ورزش اندام فوقانی استقامتی حمایت نشده، نشان داده شد. هنگامی که تمرینات اندام فوقانی با عدم تمرین یا مداخله ساختگی مقایسه شد، پیشرفت بسیار چشمگیری در ظرفیت ورزش اندام فوقانی استقامتی حمایت نشده وجود داشت (SMD: ۰,۶۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۹ تا ۱.۱۳؛ شش مطالعه روی ۱۴۲ نفر) و زمانی که این مطالعات در تجزیه‌وتحلیل تنها تمرینات استقامتی بررسی شدند، هم‌چنان چشمگیر باقی ماند (SMD: ۰.۹۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۲ تا ۱.۶۶؛ چهار مطالعه روی ۸۵ نفر)؛ اما زمانی که تنها مطالعات تمرینات مقاومتی بررسی شدند، این‌گونه نبود (SMD: ۰.۲۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۱‐ تا ۰.۷۶؛ سه مطالعه روی ۵۷ نفر؛ ۰.۰۸ = P برای تست تفاوت‌های زیر‐گروه). با مقایسه ترکیب تمرینات اندام فوقانی و تمرینات اندام تحتانی با تمرینات اندام تحتانی به تنهایی نیز پیشرفت بسیار معناداری در ظرفیت ورزش اندام فوقانی استقامتی حمایت نشده وجود داشت (SMD: ۰.۹۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۲ تا ۱.۶۸؛ شش مطالعه روی ۸۷ نفر). یک مطالعه که تمرینات اندام فوقانی استقامتی را با تمرینات اندام فوقانی مقاومتی قیاس کرده بود، بیانگر پیشرفت چشمگیری در تعداد وزنه‌های زده شده در یک دقیقه به نفع تمرینات اندام فوقانی استقامتی بود (MD: ۶.۰ وزنه؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۹ تا ۱۱.۷۱ وزنه؛ یک مطالعه روی ۱۷ نفر).

داده‌های موجود برای بررسی تاثیر شدت بیماری بر هر پیامدی ناکافی بود.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
شواهد این مرور نشان می‌دهد که برخی از انواع تمرینات ورزشی اندام فوقانی در مقایسه با عدم تمرین یا مداخله ساختگی، تنگی نفس را در افراد مبتلا به COPD بهبود می‌بخشند؛ اما HRQoL را خیر. تعداد محدود مطالعاتی که مداخلات تمرین اندام فوقانی مختلف را مقایسه کرده بودند، مانع از نتیجه‌گیری درباره برنامه تمرینی بهینه اندام فوقانی برای افراد مبتلا به COPD می‌شود؛ گرچه تمرینات اندام فوقانی استقامتی با استفاده از ورزش‌های اندام فوقانی حمایت نشده، تاثیر زیادی بر ظرفیت ورزش اندام فوقانی استقامتی حمایت نشده داشت. RCTهای آینده، نیازمند تعداد شرکت‌کنندگان بیشتری برای مقایسه تفاوت‌های میان تمرینات اندام فوقانی استقامتی، تمرینات اندام فوقانی مقاومتی و ترکیبی از تمرینات اندام فوقانی استقامتی و مقاومتی، از نظر پیامدهای مرتبط با بیمار مانند تنگی نفس، HRQoL و میزان فعالیت دست است.
خلاصه به زبان ساده

تمرینات ورزشی دست برای COPD

سوال مطالعه مروری:ما تاثیر تمرینات دست را بر نشانه‌های تنگی نفس و کیفیت زندگی مرتبط با سلامت در افراد مبتلا به بیماری مزمن انسدادی ریه (chronic obstructive pulmonary disease; COPD) مرور کردیم.

پیشینه: افراد مبتلا به COPD، اغلب به علت تنگی نفس، دچار دشواری در انجام ورزش دست هستند. در نتیجه تمرینات دست اکثرا برای بهبود ظرفیت ورزش دست استفاده می‌شود؛ با این حال تاثیرات این تمرینات بر تنگی نفس و کیفیت زندگی، نامشخص باقی مانده است. ما می‌خواستیم تمرینات ورزشی دست را به مدت حداقل چهار هفته بررسی کرده و آن را به سه شیوه تجزیه‌وتحلیل کنیم: الف) تمرینات ورزشی دست در مقایسه با عدم تمرین یا مداخله ساختگی، ب) ترکیب تمرینات دست و تمرینات پا در قیاس با تمرینات پا به تنهایی، و ج) تمرینات دست در مقایسه با نوع دیگری از تمرینات دست (به عنوان مثال تمرینات دست استقامتی با تمرینات دست قدرتی).

ویژگی‌های مطالعه: پانزده مطالعه روی ۴۲۵ شرکت‌کننده مبتلا به COPD وارد مرور شد. با این وجود، فقط ۱۲ مطالعه اطلاعات کافی را برای تجزیه‌وتحلیل میان یک یا تعداد بیشتری از سه قیاس تعریف شده فراهم کرده بودند.

نتایج کلیدی:با مقایسه تمرینات ورزشی دست با عدم تمرین یا مداخله ساختگی در افراد مبتلا به COPD، بهبود کمی در تنگی نفس مشاهده شد. با این حال، این بهبودی در مقایسه ترکیب تمرینات دست و تمرینات پا با تمرینات پا به تنهایی آشکار نشد. هیچ مطالعه‌ای بررسی نکرده بود که انواع مختلف تمرینات دست بر میزان بهبود تنگی نفس تاثیر دارد یا خیر. تمرینات دست در هیچ کدام از این سه مقایسه، تاثیری بر کیفیت زندگی نداشت. هنگامی که تمرینات دست استقامتی به طور خاص بررسی شدند، پیشرفت در ظرفیت دست‌ها برای حرکت و بلند کردن وزنه‌های سبک در قیاس با عدم تمرین دیده شد. این تاثیرات با تمرینات دست قدرتی مشاهده نشد.

کیفیت شواهد:کیفیت مطالعات وارد شده به دلیل تعداد اندک شرکت‌کنندگان (از ۱۲ تا ۴۳ نفر در هر مطالعه متغیر بود)، اطلاعات ازدست‌رفته پیرامون روش‌های مطالعه و داده‌های ناقص درباره پیامدها، پائین تا متوسط بود.

نتیجه‌گیری: بعضی از انواع تمرینات دست می‌تواند بهبودی اندکی را در تنگی نفس ایجاد کند؛ اما کیفیت زندگی بیماران مبتلا به COPD را بهبود نمی‌بخشد. تمرینات دست استقامتی به طور خاص‌تر، می‌توانند ظرفیت دست‌ها را برای بلند کردن وزنه‌های سبک در افراد دچار COPD افزایش دهند.


Renae J McNamara، Charlotte Epsley، Esther Coren، Zoe J McKeough،
دوره ۲۰۱۷، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۶ )
چکیده

پیشینه
آوازخوانی (singing) یک فعالیت فیزیکی پیچیده است که به استفاده از ریه‌ها برای تامین هوا به منظور تنظیم جریان هوا و ایجاد حجم‌های ریوی بزرگ وابسته است. در آوازخوانی بازدم (exhalation) فعال است و به انقباض دیافراگم (diaphragm contraction) و وضعیت قرارگیری خوب (good posture) نیاز دارد. بیماری مزمن انسدادی ریه (chronic obstructive pulmonary disease; COPD) یک بیماری مزمن ریوی پیشرونده است که با انسداد جریان هوا (airflow obstruction) شناخته می‌شود. آوازخوانی فعالیتی است که به طور بالقوه می‌تواند پیامدهای سلامت را در افراد مبتلا به COPD بهبود ببخشد.
اهداف
تعیین تاثیر آوارخوانی بر کیفیت زندگی مرتبط با سلامت و تنگی نفس (dyspnoea) در افراد مبتلا به COPD.
روش های جستجو
کارآزمایی‌ها را با جست‌وجو در پایگاه ثبت تخصصی کارآزمایی‌های گروه راه‌های هوایی در کاکرین، ClinicalTrials.gov، پورتال کارآزمایی‌های سازمان جهانی بهداشت و PEDro از اولین شماره تا آگوست ۲۰۱۷، شناسایی کردیم. هم‌چنین برای دستیابی به منابع اضافی، فهرست منابع تمامی مطالعات اولیه و مقالات مروری را مرور کردیم.
معیارهای انتخاب
تمامی کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (RCT) با افراد مبتلا به COPD پایدار که در آنها هدایت ساختارمند آموزش آوازخوانی به مدت حداقل چهار جلسه در طول مجموع چهارهفته به اجرا درآمده بود، وارد مرور کردیم. آوازخوانی می‌توانست به صورت انفرادی یا به عنوان بخشی از یک گروه (کُر (choir)) هدایت شده توسط یک رهبر آوازه‌خوان به اجرا درآمده باشد. مطالعات، در صورت مقایسه موارد زیر وارد مرور می‌شدند: ۱) آوازخوانی در برابر عدم مداخله (مراقبت معمول) یا مداخله کنترل دیگر؛ یا ۲) آوازخوانی به علاوه توان‌بخشی ریوی (pulmonary rehabilitation) در برابر توان‌بخشی ریوی به تنهایی.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
دو نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم به غربالگری و انتخاب کارآزمایی‌ها برای ورود به مرور، استخراج داده‌های پیامد و ارزیابی خطر سوگیری (bias) پرداختند. برای کسب داده‌های ازدست‌رفته با نویسندگان کارآزمایی‌ها تماس گرفتیم. با استفاده از مدل اثرات‐تصادفی تفاوت‌های میانگین (MDs) را محاسبه کردیم. ما فقط توانستیم داده‌ها را برای مقایسه آوازخوانی در برابر عدم مداخله یا یک گروه کنترل تجزیه‌وتحلیل کنیم.
نتایج اصلی

سه مطالعه (با مجموع ۱۱۲ شرکت‌کننده) وارد مرور شدند. تمامی مطالعات شرکت‌کنندگان را برای قرار گرفتن در گروه آوارخوانی یا یک گروه کنترل تصادفی‌سازی کرده بودند. گروه‌های مقایسه عبارت بودند از یک کارگاه فیلم (film workshop)، هنرهای دستی (handcraft work)، و عدم مداخله. فراوانی مداخله آوارخوانی در مطالعات از ۱ تا ۲ مرتبه در هفته در یک بازه زمانی ۶ تا ۲۴ هفته‌ای متغیر بود. طول دوره هر جلسه آوازخوانی ۶۰ دقیقه بود.

تمامی مطالعات، افراد مبتلا به COPD به تشخیص رسیده را با میانگین سنی ۶۷ تا ۷۲ سال و میانگین حجم بازدمی اجباری در یک ثانیه (forced expiratory volume in one second; FEV۱) بین ۳۷% تا ۶۴% از مقادیر پیش‌بینی شده دربر می‌گرفتند. حجم نمونه مطالعات وارد شده، کوچک (۳۳ تا ۴۳ شرکت‌کننده) و کیفیت کلی مطالعه پائین تا بسیار پائین بود. کورسازی پرسنل و شرکت‌کنندگان به دلیل ماهیت فیزیکی مداخلات امکان‌پذیر نبود و سوگیری انتخاب و گزارش‌دهی در دو مطالعه محسوس بود.

از نظر پیامد اولیه کیفیت زندگی مرتبط با سلامت، هیچ گونه بهبودی که دارای اهمیت آماری باشد، در نمره کل پرسش‌نامه تنفسی سنت جورج (St George's Respiratory Questionnaire) وجود نداشت (MD: ‐۰,۸۲؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۴.۶۷‐ تا ۳.۰۲؛ ۲ مطالعه؛ n = ۵۸؛ شواهد با کیفیت پائین). با وجود این، بهبودی در نمره SF‐۳۶ خلاصه آیتم وضعیت جسمانی (Physical Component Summary; PCS) به نفع گروه آوازخوانی وجود داشت که دارای اهمیت آماری بود (MD: ۱۲.۶۴؛ ۹۵% CI؛ ۵.۵۰ تا ۱۹.۷۷؛ ۲ مطالعه؛ n = ۵۲؛ شواهد با کیفیت پائین). فقط یک مطالعه نتایج مربوط به دیگر پیامد اولیه، تنگی نفس، را گزارش کرده بود که در آن میانگین بهبودی در نمره ایندکس پایه تنگی نفس (Baseline Dyspnoea Index; BDI) به نفع گروه آوازخوانی دارای اهمیت آماری نبود (MD: ۰.۴۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۵‐ تا ۱.۴۵؛ ۱ مطالعه؛ n = ۳۰؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین).

هیچ یک از مطالعات هیچ یک از پیامدهای طولانی‌مدت را بررسی نکرده بودند، و هیچ گونه حوادث جانبی یا عوارض جانبی گزارش نشد.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
شواهد با کیفیت پائین تا بسیار پائینی وجود دارد که نشان می‌دهد آوازخوانی برای افراد مبتلا به COPD ایمن بوده و سلامت جسمانی آنها را بهبود می‌بخشد (همان‌طور که با استفاده از نمره آیتم وضعیت جسمانی SF‐۳۶ اندازه‌گیری شد)، اما این بهبودی در مورد تنگی نفس یا کیفیت زندگی مرتبط با وضعیت تنفسی (respiratory‐specific quality of life) صادق نیست. شواهد به دلیل کم‌ بودن تعداد مطالعات و کوچک بودن حجم نمونه در هر مطالعه محدود است. هیچ گونه شواهدی که به بررسی تاثیر طولانی‌مدت آوازخوانی در افراد مبتلا به COPD پرداخته باشد، وجود ندارد. عدم وجود مطالعاتی که به بررسی اجرای آوازخوانی به همراه توان‌بحشی ریوی پرداخته باشد، مانع از نتیجه‌گیری درباره تاثیرات آوازخوانی به تنهایی در این زمینه می‌شود. برای تعیین اثر آوازخوانی روی کیفیت زندگی مرتبط با سلامت و تنگی نفس در افراد مبتلا به COPD به کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده با حجم نمونه بزرگ‌تر و دوره‌های پیگیری طولانی‌مدت‌تر، و کارآزمایی‌هایی که به بررسی اثر آوازخوانی به علاوه توان‌بخشی ریوی بپردازند، نیاز است.
خلاصه به زبان ساده
آوازخوانی برای بهبود COPD

آوازخوانی (singing) از ریه‌ها برای تامین جریان هوا به منظور تولید کلمات یا اصوات موزیکال با صدا استفاده می‌کند. این کار می‌تواند به تلاش زیاد برای انقباض و هماهنگی ماهیچه‌ها نیاز پیدا کند. این روش ممکن است برای افراد مبتلا به بیماری مزمن انسدادی ریه (chronic obstructive pulmonary disease; COPD)، درست مشابه انجام تمرینات تنفسی (breathing exercises) مزیت داشته باشد. گفته می‌شود که آوازخوانی برای سلامت سودمند است؛ اما برای اثبات این موضوع پیش از ارائه هرگونه توصیه، به ویژه توصیه‌های مرتبط با وضعیت‌های سلامت، به شواهد نیاز داریم. برای بررسی تاثیر آوازخوانی روی کیفیت زندگی یا تنگی نفس در افراد مبتلا به COPD برنامه‌ریزی کردیم. سه مطالعه را شامل مجموع ۱۱۲ شرکت‌کننده وارد مرور کردیم. شرکت‌کنندگان به طور تصادفی در یکی از گروه‌ دریافت کننده آموزش‌های آوازخوانی یا گروه کنترل غیر‐آوازخوانی قرار داده شدند. گروه‌های کنترل شامل یکی از کارگاه‌های فیلم (film workshop)، هنرهای دستی (handcraft work) یا عدم مداخله می‌شدند. آوازخوانی در داخل گروه‌ها به صورت یک یا دو مرتبه در هفته به مدت یک ساعت برای حداقل یک دوره زمانی شش هفته‌ای به اجرا در می‌آمد. نتایج به دست آمده از مطالعات متنوع بودند و امکان ترکیب بسیاری از نتایج به صورت متاآنالیز برای ما وجود نداشت. متاآنالیز یک تجزیه‌و‌تحلیل آماری است که نتایج مربوط به دو یا تعداد بیشتری از مطالعات جداگانه را به منظور ارائه نتیجه تجمعی با هم ترکیب می‌کند. برخی از مطالعات حاکی از بهبودی در برخی از جنبه‌های کیفیت زندگی بودند، در حالی که سایر مطالعات هیچ بهبودی‌ نشان ندادند. تنگی نفس فقط در یک مطالعه اندازه‌گیری شده بود و هیچ بهبودی در خصوص این پیامد به دست نیامده بود. هیچ یک از مطالعات پایدار ماندن یا نماندن تاثیرات به دست آمده را در طولانی‌مدت، بعد از اتمام دوره آموزش آوازخوانی گزارش نکرده بودند. هیچ یک از مطالعات هیچ گونه حوادث جانبی ناشی از آوازخوانی را گزارش نکرده بودند، بنابراین به نظر می‌رسد آوازخوانی برای افراد مبتلا به COPD ایمن است. مطالعات به دلیل کم بودن تعداد شرکت‌کنندگان و وجود اطلاعات ازدست‌رفته درباره روش و برخی پیامدها، دارای کیفیت پائینی بودند. ما نتوانستیم برای تعیین مکفی بودن تاثیر آوازخوانی در افراد مبتلا به COPD شواهد کافی به دست آوریم. به مطالعات بیشتری نیاز است و این مطالعات بهتر است روی ثبت‌نام از تعداد بیشتری از افراد تمرکز کنند.



صفحه ۱ از ۱