جستجو در مقالات منتشر شده


۵ نتیجه برای Yongjun Wang

Yongjun Wang، Claire E Parker، Tania Bhanji، Brian G Feagan، John K MacDonald،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه
محصولات ۵‐آمینوسالیسیلیک اسید (۵‐ASA) خوراکی برای جلوگیری از وقوع عوارض جانبی سولفاسالازین (SASP)، در عین حفظ مزایای درمانی آن، در نظر گرفته شدند. پیش از این مشخص شده که داروهای ۵‐ASA در دوزهای حداقل ۲ گرم در روز موثرتر از دارونما (placebo) بودند، اما برای القای بهبودی در کولیت اولسراتیو (UC)، از SASP مؤثرتر نبودند. این مرور، یک به‌روزرسانی از مرور کاکرین است که قبلا منتشر شده است.
اهداف
ارزیابی اثربخشی، دوز‐پاسخ‌گویی و ایمنی ۵‐ASA خوراکی در مقایسه با دارونما، SASP، یا مقایسه کننده‌های ۵‐ASA (یعنی دیگر فرمولاسیون‌های ۵‐ASA) برای القای بهبودی در UC فعال. هدف ثانویه عبارت بود از مقایسه اثربخشی و ایمنی دوزبندی یک بار در روز ۵‐ASA خوراکی در مقابل رژیم‌های دوزبندی مرسوم (دو یا سه بار در روز).
روش های جستجو
ما در ۱۱ جون ۲۰۱۹ به جست‌وجو در MEDLINE؛Embase و کتابخانه کاکرین پرداختیم. همچنین برای یافتن مطالعات بیشتر، منابع، مجموعه مقالات کنفرانس و پایگاه‌های ثبت مطالعه را بررسی کردیم.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) را شامل بزرگسالان (۱۸ سال یا بیشتر) مبتلا به UC فعال برای ورود در نظر گرفتیم. ما مطالعاتی را وارد کردیم که درمان را با ۵‐ASA خوراکی با دارونما، SASP، یا سایر فرمولاسیون‌های ۵‐ASA مقایسه کردند. ما همچنین مطالعاتی را وارد کردیم که دوز یک بار در روز را با دوزبندی مرسوم و همچنین دوزهای متفاوت را با هم مقایسه کردند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
پیامدها شامل شکست در القای بهبودی کلی/بالینی، پیشرفت کلی/بالینی، بهبودی آندوسکوپیک، پیشرفت آندوسکوپیک، پایبندی به مصرف دارو، عوارض جانبی (AE)، عوارض جانبی جدی (SAE)، خروج از مطالعه به علت AEها، و موارد خروج از مطالعه یا کنار گذاشته شدن از مطالعه پس از ورود، بودند. ما پنج مقایسه را تجزیه‌وتحلیل کردیم: ۵‐ASA در مقابل دارونما، ۵‐ASA در مقابل سولفاسالازین، دوز یک بار در روز در مقابل دوز مرسوم، ۵‐ASA (به عنوان مثال MMX mesalamine؛ Ipocol؛ Balsalazide؛ Pentasa؛ Olsalazine و میکروپلت‌های ۵‐ASA) در مقابل مقایسه‌کننده‌های ۵‐ASA (به عنوان مثال Asacol؛ Claversal؛ Salofalk) و دوزهای مختلف ۵‐ASA. ما برای هر پیامد، خطر نسبی (RR) و ۹۵% فاصله‌ اطمینان (۹۵% CI) را محاسبه کردیم. داده‌ها را بر اساس قصد درمان (intention‐to‐treat) تجزیه‌وتحلیل کرده و از GRADE برای ارزیابی کلی قطعیت شواهد استفاده کردیم.
نتایج اصلی

ما ۵۴ مطالعه را وارد کردیم (۹۶۱۲ شرکت‌کننده). اکثر مطالعات را در معرض خطر پائین سوگیری (bias) رتبه‌بندی کردیم.

۷۱ درصد (۱۱۰۷/۱۵۵۰) از شرکت‌کنندگان گروه ۵‐ASA در مقایسه با ۸۳% (۶۹۵/۸۳۷) از شرکت‏‌کنندگان گروه دارونما، در دستیابی به بهبودی بالینی شکست خوردند (RR: ۰,۸۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۲ تا ۰.۸۹؛ ۲۳۸۷ شرکت‌کننده؛ ۱۱ مطالعه؛ شواهد با قطعیت بالا). همچنین یک روند (trend) دوز‐پاسخ را برای ۵‐ASA مشاهده کردیم. هیچ تفاوتی در میزان بهبودی بالینی بین ۵‐ASA و SASP وجود نداشت. ۵۴ درصد (۱۵۰/۲۷۹) از شرکت‌کنندگان گروه ۵‐ASA در مقایسه با ۵۸% (۱۴۴/۲۴۷) از شرکت‏‌کنندگان گروه SASP، در دستیابی به بهبودی بالینی موفق نبودند (RR: ۰.۹۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۷ تا ۱.۰۴؛ ۵۲۶ شرکت‌کننده؛ ۸ مطالعه؛ شواهد با قطعیت متوسط).

هیچ تفاوتی در میزان بهبودی بین دوز یک بار در روز و دوزبندی مرسوم دیده نشد. ۶۰ درصد (۵۳۳/۸۸۱) از شرکت‌کنندگان در گروه دوز یک بار در روز در مقایسه با ۶۱% (۵۳۸/۸۸۰) از شرکت‏‌کنندگان در گروه دوزبندی مرسوم، نتوانستند به بهبودی بالینی دست پیدا کنند (RR: ۰,۹۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۳ تا ۱.۰۶؛ ۱۷۶۱ شرکت‌کننده؛ ۵ مطالعه؛ شواهد با قطعیت بالا). ۸ درصد (۱۵/۱۷۹) از شرکت‌کنندگان در گروه یک بار در روز در مقایسه با ۶% (۱۱/۱۷۹) از شرکت‏‌کنندگان در گروه دوزبندی مرسوم، در پایبندی به مصرف دارو موفق نبودند (RR: ۱.۳۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۴ تا ۲.۸۶؛ ۳۵۸ شرکت‌کننده؛ ۲ مطالعه؛ شواهد با قطعیت بالا).

به نظر نمی‌رسد تفاوتی میان فرمولاسیون‌های مختلف ۵‐ASA از نظر اثربخشی وجود داشته باشد. ۵۰ درصد (۵۰۷/۱۰۲۲) از شرکت‌کنندگان گروه ۵‐ASA در مقایسه با ۵۲% (۴۹۱/۹۴۶) از شرکت‏‌کنندگان گروه مقایسه کننده ۵‐ASA، به بهبودی بالینی دست نیافتند (RR: ۰,۹۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۶ تا ۱.۰۲؛ ۱۹۶۸ شرکت‌کننده؛ ۱۱ مطالعه؛ شواهد با قطعیت متوسط).

هیچ شواهدی از تفاوت در بروز عوارض جانبی و عوارض جانبی جدی بین ۵‐ASA و دارونما، دوز یک بار در روز و دوزبندی مرسوم ۵‐ASA، و مطالعات فرمولاسیون مقایسه کننده ۵‐ASA و ۵‐ASA دیده نشد. عوارض جانبی شایع شامل نفخ شکم، درد شکم، تهوع، اسهال، سردرد و بدتر شدن UC بودند. SASP به اندازه ۵‐ASA، خوب تحمل نشد. ۲۹ درصد (۱۱۸/۴۱۱) از شرکت‌کنندگان گروه SASP در مقایسه با ۱۵% (۷۲/۴۹۸) از شرکت‏‌کنندگان گروه ۵‐ASA، دچار عوارض جانبی شدند (RR: ۰,۴۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۶ تا ۰.۶۳؛ ۹۰۹ شرکت‌کننده؛ ۱۲ مطالعه؛ شواهد با قطعیت متوسط).

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
شواهدی با قطعیت بالا وجود دارد که نشان می‌دهد ۵‐ASA از دارونما برتر است، و شواهدی با قطعیت متوسط که ۵‐ASA مؤثرتر از SASP نیست. با در نظر گرفتن هزینه‌های نسبی، مزیت بالینی استفاده از ۵‐ASA خوراکی به جای SASP بعید به نظر می‌رسد. شواهدی با قطعیت بالا پیشنهاد می‌کند که دوز یک بار در روز ۵‐ASA به همان اندازه دوزبندی مرسوم ۵‐ASA موثر است. در نهایت، ممکن است تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در اثربخشی یا ایمنی میان فرمولاسیون‌های مختلف ۵‐ASA وجود داشته باشد.
خلاصه به زبان ساده

۵‐آمینوسالیسیلیک اسید خوراکی برای درمان کولیت اولسراتیو فعال

کولیت اولسراتیو (ulcerative colitis) چیست؟

کولیت اولسراتیو (UC) وضعیتی است که باعث التهاب روده بزرگ (کولون) شما می‌شود. برخی از نشانه‌های مرتبط با UC شامل اسهال، درد شکمی، درد رکتال، خونریزی رکتال، کاهش وزن، خستگی و تب هستند.

۵‐آمینوسالیسیلیک اسید (۵‐ASA) چیست؟

ده‌ها است که سولفاسالازین (SASP) در درمان UC استفاده می‌شود. SASP از ۵‐آمینوسالیسیلیک اسید (۵‐ASA) ساخته شده که به یک مولکول سولفور مرتبط شده است. تا یک سوم افراد تحت درمان با SASP، عوارض جانبی را گزارش کرده‌اند، که تصور می‌شود با قسمت سولفور مولکول در ارتباط است. عوارض جانبی رایج همراه با SASP شامل حالت تهوع، سوء هاضمه، سردرد، استفراغ و درد شکمی هستند. داروهای ۵‐ASA برای جلوگیری از عوارض جانبی مرتبط با SASP تولید شدند. ۵‐ASA معمولا به صورت خوراکی مصرف می‌شود.

محققان چه چیزی را مورد بررسی قرار دادند؟

محققان بررسی کردند که ۵‐ASA خوراکی به ایجاد بهبودی در افراد مبتلا به UC کمک می‌کند یا خیر. محققان تحقیق کردند که ۵‐ASA خوراکی از دارونما (placebo) (یک داروی جعلی) یا فرمولاسیون متفاوتی از ۵‐ASA، بهتر است یا خیر.

نتایج کلیدی

این مرور شامل ۵۴ کارآزمایی تصادفی‌‌سازی شده با مجموع ۹۶۱۲ شرکت‌کننده بود. این مرور تمام مطالعات منتشر شده را تا جون ۲۰۱۹ وارد کرد. ۵‐ASA خوراکی نسبت به دارونما (داروی جعلی) اثربخش‌تر بود. اگرچه داروهای ۵‐ASA خوراکی برای درمان UC فعال مؤثر هستند، مؤثرتر از درمان با SASP نیستند. افرادی که ۵‐ASA را مصرف می‌کنند، نسبت به افرادی که از SASP استفاده می‌کنند، کمتر احتمال دارد که دچار عوارض جانبی شوند. عوارض جانبی همراه با ۵‐ASA به‌طور کلی ماهیت خفیفی دارند، و عوارض جانبی شایع شامل نشانه‌های دستگاه گوارش (به عنوان مثال نفخ، درد شکم، حالت تهوع و اسهال)، سردرد و بدتر شدن UC می‌شوند. ترکیبات ۵‐ASA گران‌تر از SASP هستند، بنابراین SASP ممکن است گزینه ارجح درمانی در جایی باشد که هزینه در آن عامل مهمی به شمار می‌آید. ۵‐ASA که روزی یک بار مصرف می‌شود، به همان اندازه ۵‐ASA که به روش مرسوم (دو یا سه بار در روز) تجویز می‌شود، تاثیرگذار به نظر می‌رسد. به نظر نمی‌رسد میان فرمولاسیون‌های مختلف ۵‐ASA تفاوتی از نظر اثربخشی یا ایمنی وجود داشته باشد.

نتیجه‌گیری‌ها

شواهدی با قطعیت بالا نشان می‌دهد که ۵‐ASA از دارونما برتر است و دوز یک بار در روز ۵‐ASA همان کارآیی و ایمنی را دارد که دوز مرسوم ۵‐ASA نشان می‌دهد. شواهدی با قطعیت متوسط همچنین نشان می‌دهد که ۵‐ASA از SASP برتر نیست. به نظر نمی‌رسد پایبندی به مصرف دارو با دوزبندی یک بار در روز در مقایسه با دوزبندی مرسوم، بهبود یابد. در نهایت، ممکن است تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در اثربخشی یا ایمنی میان فرمولاسیون‌های مختلف ۵‐ASA وجود داشته باشد.


Wee-Chian Lim، Yongjun Wang، John K MacDonald، Stephen Hanauer،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی‌شده که اثربخشی آمینوسالیسیلات‌ها (aminosalicylates) را برای درمان بیماری کرون فعال خفیف تا متوسط بررسی می‌کنند، نتایج متناقضی را به همراه داشته‌اند. یک مرور سیستماتیک برای بررسی انتقادی داده‌های موجود فعلی در مورد اثربخشی سولفاسالازین (sulfasalazine) و مزالامین (mesalamine) برای القای بهبودی یا پاسخ بالینی در این بیماران انجام شده است.
اهداف
ارزیابی اثربخشی آمینوسالیسیلات‌ها در مقایسه با دارونما (placebo)، کورتیکواستروئید و دیگر آمینوسالیسیلات‌ها (به تنهایی یا در ترکیب با کورتیکواستروئیدها) برای درمان بیماری کرون با فعالیت خفیف تا متوسط.
روش های جستجو
ما در PubMed؛ EMBASE؛ MEDLINE و کتابخانه مرکزی کاکرین (Cochrane Central Library) از آغاز به کار تا جون ۲۰۱۵ برای یافتن مطالعات مرتبط جست‌وجو کردیم. هیچ محدودیت زبانی اعمال نکردیم. هم‌چنین فهرست منابعی که بالقوه با موضوع مرتبط بودند و مقالات مروری و نشست‌های سالانه (از۱۹۹۱ تا ۲۰۱۵) در انجمن گوارش آمریکا و کالج آمریکایی گوارش (American Gastroenterological Association and American College of Gastroenterology) را جست‌وجو کردیم.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده که به مقایسه اثربخشی استفاده از سولفاسالازین یا مزالامین با دارونما، کورتیکواستروئیدها و دیگر آمینوسالیسیلات‌ها (به تنهایی یا در ترکیب با کورتیکواستروئیدها) در درمان بیماری کرون با فعالیت خفیف تا متوسط، پرداخته بودند به این مرور وارد شدند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
استخراج داده و ارزیابی کیفیت روش‌شناسی آنها توسط محققان به طور جداگانه انجام شد و هرگونه اختلاف‌نظری با مشورت و مباحثه حل شد. ما کیفیت روش‌شناسی مطالعات را با ابزار خطر سوگیری (bias) کاکرین ارزیابی کردیم. در کل کیفیت شواهدی که از پیامدها حمایت می‌کردند با کمک معیارهای درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) ارزیابی شدند. معیار پیامد اولیه که ارزیابی شد نقطه پایانی علائم از نظر بالینی بود که نشانه القای بهبودی یا پاسخ به درمان بود. پیامدهای ثانویه شامل میانگین نمرات شاخص فعالیت بیماری کرون (Crohn's disease activity index; CDAI)، عوارض جانبی، عوارض جانبی جدی و قطع درمان به علت عوارض جانبی بود. برای پیامدهای دو‐حالتی، خطر نسبی (RR) تجمعی و ۹۵% فاصله اطمینان (CI) متناظر را با به کار بردن مدل اثرات‐تصادفی محاسبه کردیم. برای پیامدهای پیوسته، تفاوت میانگین (MD) و ۹۵% CI را با کمک مدل اثرات‐تصادفی محاسبه کردیم. در صورت لزوم، تجزیه‌وتحلیل حساسیت بر پایه مدل اثر‐ثابت و طول مدت درمان انجام شد.
نتایج اصلی
بیست مطالعه (۲۳۶۷ بیمار) به مرور وارد شدند. دو مطالعه به علت عدم کورسازی دارای سوگیری پُر‐خطر بودند. هشت مطالعه به علت داده‌های ناقص پیامدها (نرخ بالای خروج از درمان) و گزارش‌دهی انتخابی بالقوه دارای خطر بالای سوگیری بودند. ۱۰ مطالعه دیگر خطر پائین سوگیری داشتند. روند غیر‐قابل توجهی در حمایت از سولفاسالازین بیش از دارونما برای القای بهبودی با مزیت عمدتا محدود به بیماران مبتلا به کولیت کرون مشاهده شد. چهل‌وپنج درصد (۶۳ از ۱۴۱ نفر) از بیماران در گروه گیرنده سولفاسالازین در ۱۷‐۱۸ هفته در مقایسه با ۲۹% (۴۳ از ۱۴۸ نفر) از گروه گیرنده دارونما، وارد فاز بهبودی شدند (RR: ۱,۳۸؛ ۹۵% CI؛ ۱.۰۰ تا ۱.۸۹؛ ۲ مطالعه). تجزیه‌وتحلیل GRADE نشان داد کیفیت کلی شواهدی که از این پیامد حمایت کرده بودند به علت پراکندگی داده‌ها (۱۰۶ رویداد)، در سطح متوسط است. هیچ تفاوتی از نظر پیامدهای عوارض جانبی بین دو گروه گیرنده سولفاسالازین و دارونما دیده نشد. تاثیر سولفاسالازین به طور معناداری نسبت به کورتیکواستروئیدها کمتر و نسبت به درمان ترکیبی با کورتیکواستروئیدها هم ضعیف‌تر بود (RR: ۰.۶۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۷ تا ۰.۸۶؛ ۱ مطالعه، ۱۱۰ بیمار). چهل‌وسه درصد (۵۵ از ۱۲۸ نفر) از بیماران در گروه گیرنده سولفاسالازین در ۱۷ تا ۱۸ هفته در مقایسه با ۶۰% (۷۹ از ۱۳۲ نفر) از گروه گیرنده کورتیکواستروئید، وارد فاز بهبودی شدند (RR: ۰.۶۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۱ تا ۰.۹۱؛ ۲ مطالعه، ۲۶۰ بیمار). تجزیه‌وتحلیل GRADE نشان داد کیفیت کلی شواهدی که از این پیامد حمایت کرده بودند به علت پراکندگی داده‌ها در سطح متوسط است (۱۳۴ رویداد). بیماران دریافت کننده سولفاسالازین به طور معناداری کمتر از بیماران دریافت کننده کورتیکواستروئید، عوارض جانبی را تجربه کردند (RR: ۰.۴۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۲ تا ۰.۸۲؛ ۱ مطالعه، ۱۵۹ بیمار). بین دو گروه مصرف کننده سولفاسالازین و کورتیکواستروئید، تفاوتی از نظر عوارض جانبی جدی یا قطع درمان به علت عوارض جانبی مشاهده نشد. تاثیر اولسالازین (olsalazine) در یک مطالعه از دارونما کمتر بود (RR: ۰.۳۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۸ تا ۰.۷۱؛ ۹۱ بیمار). دوز پائین مزالامین (۱ تا ۲ گرم/روز) در القای بهبودی بهتر از دارونما عمل نکرد. بیست‌وسه درصد (۴۳ از ۱۸۵نفر) از بیماران گیرنده دوز پائین مزالامین در مقابل ۱۵% (۱۸ از ۱۱۷ نفر) از گروه دارونما در مدت ۶ هفته وارد فاز بهبودی شدند (RR: ۱.۴۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۹ تا ۲.۴۰؛ ۳۰۲ = n). تجزیه‌وتحلیل GRADE نشان داد کیفیت کلی شواهدی که از این پیامد حمایت کرده بودند به علت خطر سوگیری (داده‌های ناقص پیامد) و پراکندگی داده‌ها در سطح پائین است (۶۱ رویداد). هیچ تفاوتی بین گروه دریافت کننده دوز پائین مزالامین و دارونما از نظر نسبت بیمارانی که دچار عوارض جانبی شدند، (RR: ۱.۳۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۱ تا ۱.۹۶؛ ۳ مطالعه، ۳۴۲ بیمار) یا قطع درمان به علت عوارض جانبی (RR: ۱.۲۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۵ تا ۱.۹۵؛ ۳ مطالعه، ۳۴۲ بیمار) وجود نداشت. دوز بالای مزالامین با رهش کنترل شده (۴ گرم/روز) بهتر از دارونما در القای کاهش بالینی غیر‐معنادار در CDAI؛ (MD‌: ‐۱۹.۸ نقطه؛ ۹۵% CI؛ ۴۶.۲‐ تا ۶.۷؛ ۳ مطالعه، ۶۱۵ بیمار) عمل نکرد، هم‌چنین از بودزوناید (budesonide) ضعیف‌تر عمل کرد (RR: ۰.۵۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۰ تا ۰.۷۸؛ ۱ مطالعه، ۱۸۲ بیمار؛ GRADE = پائین). در حالی که دوز بالای مزالامین آهسته‌رهش (۳ تا ۴.۵ گرم/روز) بهتر از دارونما برای القای بهبودی عمل نکرد (RR: ۲.۰۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۵ تا ۵.۴۵؛ ۱ مطالعه، ۳۸ بیمار، GRADE = بسیار پائین) و در مقایسه با کورتیکواستروئیدهای معمول (RR: ۱.۰۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۹ تا ۱.۳۶؛ ۳ مطالعه، ۱۷۸ بیمار، GRADE = متوسط) یا در مقایسه با بودزوناید (RR: ۰.۸۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۶ تا ۱.۰۵؛ ۱ مطالعه، ۳۰۷ بیمار، GRADE = متوسط) تفاوت معناداری در میزان اثربخشی نداشت. با این حال این کارآزمایی‌ها با خطر سوگیری (داده‌های ناقص پیامد) و پراکندگی داده‌ها (کم بودن تعداد رویدادها) محدود شده بودند. فقدان کارآزمایی‌های بالینی با کیفیت خوب برای مقایسه سولفاسالازین با فرمولاسیون‌های دیگر مزالامین مشهود است. عوارض جانبی معمول که در گزارش‌ها آمده بودند شامل سردرد، تهوع، استفراغ، درد شکم و اسهال بودند.
نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
سولفاسالازین فقط به میزان متوسطی با روند رو به مزیت موثرتر از دارونما است و نسبت به کورتیکواستروئیدها برای درمان بیماری خفیف تا نسبتا فعال کرون ضعیف‌تر است. اولسالازین و دوز پائین مزالامین (۱ تا ۲ گرم/روز) بهتر از دارونما عمل نکردند. دوز بالای مزالامین (۳,۲ تا ۴ گرم/روز) در القای پاسخ به درمان یا بهبودی نسبت به دارونما موثرتر نبود. با این حال کارآزمایی‌ها هنگام ارزیابی اثربخشی دوز بالای مزالامین (۴ تا ۴.۵ گرم/روز) در مقایسه با بودزوناید به نتایج متناقضی رسیدند که اتخاذ نتیجه‌گیری‌های قطعی را مشکل می‌کند. کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده در مقیاس بزرگ در آینده برای ارائه شواهد قطعی در مورد اثربخشی آمینوسالیسیلات‌ها در بیماری کرون فعال مورد نیاز است.
خلاصه به زبان ساده

آمینوسالیسیلات‌ها برای درمان بیماری کرون فعال

بیماری کرون (Crohn's disease) چیست؟

بیماری کرون یک بیماری مزمن التهابی در روده‌ها است. اگرچه این بیماری بیشتر در ایلئوم (پائین‌ترین قسمت روده کوچک) دیده می‌شود، ممکن است هر قسمتی از لوله گوارش را از دهان تا مقعد درگیر کند. نشانه‌های شایع آن اغلب در ناحیه راست و پائین شکم دیده می‌شود و شامل درد شکم و اسهال هستند.

آمینوسالیسیلات‌ها (aminosalicylates) چه هستند؟

آمینوسالیسیلات‌ها از خانواده داروهایی هستند که فرمولاسیون‌های مختلفی دارند و داروی فعال، مزالامین (mesalamine)، را به نقطه‌ای که هدف درمان است می‌رسانند. گفته می‌شود که آمینوسالیسیلات‌ها بیماری کرون را با کاهش التهاب روده که مسبب بیماری است، درمان می‌کنند.

پژوهشگران چه موضوعی را بررسی کردند؟

پژوهشگران مطالعه کردند تا بدانند درمان با آمینوسالیسیلات‌ها می‌تواند باعث القای بهبودی یا کاهش شدت فعالیت متوسط تا خفیف بیماری در بیماری کرون شود و می‌تواند باعث آسیب (عوارض جانبی) شود یا خیر. پژوهشگران تا ۱۰ جون ۲۰۱۵، منابع علمی پزشکی را به طور گسترده‌ای جست‌وجو کردند.

پژوهشگران به چه نتایجی دست یافتند؟

محققان بیست مطالعه را با تعداد ۲۳۶۷ شرکت‌کننده مورد بررسی قرار دادند. ده مطالعه کیفیت متوسط تا بالایی داشتند در حالی که ده تای دیگر کیفیت پائینی داشتند. مطالعات آمینوسالیسیلات‌ها (مثلا سولفاسالازین (sulfasalazine)، مزالازین (mesalazine) و مزالامین) را با دارونما (placebo)، کورتیکواستروئیدها یا بودزوناید (budesonide) (یک استروئید که سریعا توسط بدن متابولیزه می‌شود و عوارض کمتری نسبت به کورتیکواستروئیدهای معمول دارد) مقایسه کرده بودند.

محققان فهمیدند که در مقایسه با دارونما، سولفاسالازین فقط مزیت متوسطی برای درمان بیماری کرون با فعالیت خفیف تا متوسط دارد و از کورتیکواستروئیدها در درمان کرون فعال ضعیف‌تر عمل می‌کند. سولفاسالازین به خاطر وجود پروتئین سولفا از دیگر آمینوسالیسیلات‌ها متفاوت است.

فرمولاسیون مزالازین و مزالامین برای القای بهبودی در کرون فعال موثر نیستند. بودزوناید با دوز بالای مزالامین (۴ تا ۴,۵ گرم/روز) مقایسه شد اما نتایج مورد مناقشه بود. یک مطالعه نشان داد که مزالامین ضعیف‌تر از بودزوناید است و دیگری نشان داد که تفاوتی در تاثیر بین آنها وجود ندارد.

عوارض جانبی معمولا ماهیت خفیفی دارند و اغلب شامل سردرد، تهوع، استفراغ، درد شکم و اسهال است.

هنگام نتیجه‌گیری می‌توان گفت، سولفاسالازین فقط تاثیر متوسطی در درمان بیماری کرون فعال دارد. با این حال داده‌های موجود مزیت کمی برای مزالامین نشان دادند.


Yongjun Wang، Claire E Parker، Brian G Feagan، John K MacDonald،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه

ترکیبات ۵‐آمینوسالیسیلیک اسید خوراکی (۵‐ASA؛ تحت عنوان مسالازین (mesalazine) یا مسالامین (mesalamine) نیز شناخته می‌شوند) برای جلوگیری از وقوع عوارض جانبی سولفاسالازین (SASP)، در عین حفظ مزایای درمانی آن، در نظر گرفته شدند. در نسخه قبلی این مرور، ما دریافتیم که داروهای ۵‐ASA مؤثرتر از دارونما (placebo) برای حفظ بهبودی در کولیت اولسراتیو (UC) بودند، اما نسبت به SASP شکست درمانی قابل توجهی داشتند. در این نسخه، ما دوباره جست‌وجو را انجام دادیم تا مطالعه مروری به‌روزرسانی شود.

اهداف
ارزیابی اثربخشی، دوز‐پاسخ، و ایمنی ۵‐ASA خوراکی در مقایسه با دارونما، SASP، یا مقایسه کننده‌های ۵‐ASA برای حفظ بهبودی در UC خاموش و مقایسه اثربخشی و ایمنی دوز یک بار در روز با رژیم‌های دوزبندی مرسوم (دو یا سه بار در روز) آن.
روش های جستجو
در ۱۱ جون ۲۰۱۹ با استفاده از MEDLINE؛ Embase و کتابخانه کاکرین، جست‌وجو را در منابع علمی برای یافتن مطالعات انجام دادیم. علاوه براین، مقالات مروری و مجموعه مقالات کنفرانس را جست‌وجو کردیم.
معیارهای انتخاب
ما کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده را با حداقل دوره درمان شش ماهه وارد کردیم. ما مطالعاتی را از ۵‐ASA خوراکی برای درمان شرکت‌کنندگان مبتلا به UC خاموش در مقایسه با دارونما، SASP یا دیگر فرمولاسیون‌های ۵‐ASA در نظر گرفتیم. ما همچنین مطالعات مربوط به درمان با دوز یک بار در روز ۵‐ASA را در مقایسه با دوزبندی مرسوم آن و مطالعات مربوط به دوزهای مختلف ۵‐ASA را وارد کردیم.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
ما از روش‌های استاندارد روش‌شناسی مورد انتظار کاکرین استفاده کردیم. پیامد اولیه، شکست در حفظ بهبودی بالینی یا اندوسکوپیک بود. پیامدهای ثانویه عبارت بودند از پایبندی به مصرف دارو، عوارض جانبی (AE)، عوارض جانبی جدی (SAE)، خروج از مطالعه به علت AEها، و خروج از مطالعه یا کنار گذاشته شدن پس از ورود. کارآزمایی‌ها به پنج گروه مقایسه تقسیم شدند: ۵‐ASA در مقابل دارونما، ۵‐ASA در مقابل SASP، دوز یک بار در روز در مقابل دوز مرسوم، ۵‐ASA (بالسالازید (balsalazide)، پنتاسا (Pentasa)، و اولسالازین (olsalazine)) در مقابل فرمولاسیون مقایسه کننده ۵‐ASA (آساکول (Asacol) و سالوفالک (Salofalk))، و دوزهای مختلف ۵‐ASA. ما برای هر پیامد، خطر نسبی (RR) و ۹۵% فاصله‌ اطمینان (۹۵% CI) را محاسبه کردیم. داده‌ها را بر اساس قصد درمان (intention‐to‐treat) تجزیه‌وتحلیل کرده و از GRADE برای ارزیابی کلی قطعیت شواهد استفاده کردیم.
نتایج اصلی

جست‌وجوها ۴۴ مطالعه (۹۹۶۷ شرکت‌کننده) را شناسایی کردند. اغلب مطالعات در معرض خطر پایین سوگیری (bias) قرار داشتند. ده مطالعه با خطر بالای سوگیری ارزیابی شدند. هفت مورد از این مطالعات یک‌سو‐کور (single‐blind) و سه مورد برچسب باز (open‐label) بودند.

۵‐ASA موثرتر از دارونما برای حفظ بهبودی بالینی یا اندوسکوپیک است. حدود ۳۷% (۳۳۵/۹۰۷) از شرکت‌کنندگان گروه ۵‐ASA در مقایسه با ۵۵% (۳۵۵/۶۴۸) از شرکت‏‌کنندگان تحت درمان با دارونما، طی ۶ تا ۱۲ ماه دچار عود بیماری ‌شدند (RR: ۰,۶۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۱ تا ۰.۷۶؛ ۸ مطالعه؛ ۱۵۵۵ شرکت‌کننده؛ شواهد با قطعیت بالا). برای این مقایسه پایبندی به مصرف داروهای مطالعه گزارش نشد. SAEها در ۱% (۶/۵۵۰) از شرکت‌کنندگان گروه ۵‐ASA در مقایسه با ۲% (۵/۲۷۶) از شرکت‌کنندگان گروه دارونما طی شش تا ۱۲ ماه گزارش شد (RR: ۰.۶۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۹ تا ۱.۸۴؛ ۳ مطالعه، ۸۲۶ شرکت‌کننده؛ شواهد با قطعیت پائین). احتمالا تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در AEها تا ۱۲ ماه پیگیری دیده می‌شود (RR: ۰.۹۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۳ تا ۱.۱۸؛ ۵ مطالعه، ۱۱۳۲ شرکت‌کننده؛ شواهد با قطعیت متوسط).

SASP مؤثرتر از ۵‐ASA برای حفظ بهبودی است. حدود ۴۸% (۴۱۶/۸۷۱) از شرکت‌کنندگان گروه ۵‐ASA در مقایسه با ۴۳% (۳۳۶/۷۸۴) از شرکت‏‌کنندگان تحت درمان با دارونما، طی ۶ تا ۱۸ ماه دچار عود بیماری ‌شدند (RR: ۱,۱۴؛ ۹۵% CI؛ ۱.۰۳ تا ۱.۲۷؛ ۱۲ مطالعه، ۱۶۵۵ شرکت‌کننده؛ شواهد با قطعیت بالا). برای این مقایسه پایبندی به مصرف داروهای مطالعه و SAEها گزارش نشدند. احتمالا تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در بروز AEها طی ۶ تا ۱۲ ماه پیگیری وجود دارد (RR: ۱.۰۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۲ تا ۱.۴۰؛ ۷ مطالعه، ۱۱۳۸ شرکت‌کننده؛ شواهد با قطعیت متوسط).

تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در میزان بهبودی بالینی یا اندوسکوپیک بین دوز یک بار در روز ۵‐ASA و دوزبندی مرسوم آن وجود دارد. حدود ۳۷% (۷۱۷/۱۹۳۹) از شرکت‌کنندگان تحت درمان با دوز یک بار در روز در مقایسه با ۳۹% (۷۷۰/۱۹۷۱) از شرکت‏‌کنندگان درمان شده با دوزبندی مرسوم آن، پس از ۱۲ ماه دچار عود بیماری ‌شدند (RR: ۰,۹۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۸ تا ۱.۰۱؛ ۱۰ مطالعه، ۳۹۱۰ شرکت‌کننده؛ شواهد با قطعیت بالا). احتمالا تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در میزان پایبندی به مصرف داروها دیده می‌شود. حدود ۱۰% (۱۰۶/۱۱۵۲) از شرکت‌کنندگان در گروه دوز یک بار در روز در مقایسه با ۸% (۸۴/۱۱۵۴) از شرکت‏‌کنندگان در گروه دوزبندی مرسوم آن، در پایبندی به مصرف رژیم دارویی خود شکست خوردند (RR: ۱.۱۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۲ تا ۱.۹۳؛ ۹ مطالعه، ۲۳۰۶ شرکت‌کننده؛ شواهد با قطعیت متوسط). حدود ۳% (۴۱/۱۵۸۷) از شرکت‌کنندگان گروه دوز یک بار در روز در مقایسه با ۲% (۳۵/۱۶۰۹) از شرکت‏‌کنندگان گروه دوزبندی مرسوم آن، طی ۶ تا ۱۲ ماه دچار یک SAE شدند (RR: ۱.۲۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۷ تا ۱.۸۷؛ شواهد با قطعیت متوسط). احتمالا تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در بروز AEها طی ۶ تا ۱۳ ماه پیگیری وجود دارد (RR: ۰.۹۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۲ تا ۱.۰۴؛ ۸ مطالعه، ۳۴۹۷ شرکت‌کننده؛ شواهد با قطعیت بالا).

ممکن است تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در اثربخشی فرمولاسیون‌های مختلف ۵‐ASA وجود داشته باشد. حدود ۴۴% (۱۵۸/۳۵۸) از شرکت‌کنندگان در گروه ۵‐ASA در مقایسه با ۴۱% (۱۴۲/۳۴۹) از شرکت‏‌کنندگان گروه مقایسه کننده ۵‐ASA، طی ۶ تا ۱۸ ماه دچار عود بیماری شدند (RR: ۱,۰۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۱ تا ۱.۲۸؛ ۶ مطالعه، ۷۰۷ شرکت‌کننده؛ شواهد با قطعیت پائین).

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
شواهدی با قطعیت بالا وجود دارد که نشان می‌دهد ۵‐ASA برتر از دارونما برای حفظ وضعیت بهبودی در UC است. شواهدی با قطعیت بالا حاکی از آن است که ۵‐ASA برتر از SASP نیست. احتمالا تفاوتی اندک یا عدم تفاوت بین ۵‐ASA و دارونما، و ۵‐ASA و SASP در AEهای متداول مانند نفخ شکم، درد شکمی، حالت تهوع، اسهال، سردرد و سوء هاضمه وجود دارد. ۵‐ASA خوراکی تجویز شده به صورت یک بار در روز، پروفایل مشابهی با دوزبندی مرسوم آن از نظر مزایا و آسیب، برای حفظ بهبودی در UC خاموش، نشان می‌دهد.
خلاصه به زبان ساده

ترکیبات ۵‐آمینوسالیسیلیک اسید خوراکی برای حفظ پسرفت (بهبودی) در کولیت اولسراتیو

هدف از انجام این مرور چه بود؟

هدف از این مرور کاکرین آن بود که دریابیم ۵‐آمینوسالیسیلیک اسید خوراکی (که به آن مسالازین (mesalazine) یا مسالامین (mesalamine) نیز گفته می‌شود)، به حفظ بهبودی و پیشگیری از عود در افراد مبتلا به کولیت اولسراتیو کمک می‌کند یا خیر. کولیت اولسراتیو یک بیماری التهابی روده است که منجر به التهاب طولانی‌مدت روده بزرگ می‌شود. برخی از علائم شایع آن عبارتند از اسهال خونی، درد شکمی و رکتال، کاهش وزن، خستگی و تب. نویسندگان این مرور تمام مطالعات مرتبط را برای پاسخ به این سوال گردآوری و تجزیه‌و‌تحلیل کرده و ۴۴ مطالعه را یافتند.

این مرور تا چه زمانی به‌روز‌رسانی شده‌ است؟

نویسندگان مرور برای یافتن مطالعاتی که تا جون ۲۰۱۹ منتشر شده بودند، جست‌وجو کردند.

چه چیزی در این مطالعه مروری بررسی شد؟

محققان بررسی کردند که ۵‐آمینوسالیسیلیک اسید خوراکی بهتر از دارونما (placebo) (یک داروی تقلبی)، دیگر فرمولاسیون‌های مقایسه کننده ۵‐آمینوسالیسیلیک اسید، سولفاسالازین (sulfasalazine)، سطوح مختلف دوزهای ۵‐آمینوسالیسیلیک اسید خوراکی، و دوز یک بار در روز در مقایسه با دوزبندی مرسوم آن، در افراد مبتلا به کولیت اولسراتیو هست یا خیر. پیامدها شامل بهبودی بالینی یا اندوسکوپیک (که در آن لوله‌ای بلند و باریک مستقیما وارد روده می‌شود)، پایبندی به مصرف رژیم درمانی و عوارض جانبی دارویی بودند.

نتایج اصلی این مرور چه بودند؟

نویسندگان این مرور ۴۴ مطالعه مرتبط (۹۹۶۷ شرکت‌کننده) را پیدا کردند. این مطالعات به مقایسه داروهای ۵‐آمینوسالیسیلیک اسید خوراکی با دارونما، فرمولاسیون‌های مقایسه کننده ۵‐آمینوسالیسیلیک اسید، سولفاسالازین، سطوح مختلف دوزهای ۵‐آمینوسالیسیلیک اسید خوراکی، و دوز یک بار در روز در مقایسه با دوزبندی مرسوم آن پرداختند.

هشت مطالعه (۱۵۵۵ شرکت‌کننده) اثربخشی ۵‐آمینوسالیسیلیک اسید خوراکی را در مقایسه با دارونما ارزیابی کردند. مطالعات دریافتند که ۵‐آمینوسالیسیلیک اسید خوراکی موثرتر از دارونما برای حفظ بهبودی بالینی یا اندوسکوپیک بودند (شواهد با قطعیت بالا). دوازده مطالعه (۱۶۵۵ شرکت‌کننده) اثربخشی سولفاسالازین را با ۵‐آمینوسالیسیلیک اسید مقایسه کردند. این مطالعات نشان دادند که سولفاسالازین اندکی موثرتر از ۵‐آمینوسالیسیلیک اسید بود (شواهد با قطعیت بالا). ده مطالعه (۳۹۱۰ شرکت‌کننده) به مقایسه اثربخشی دوز یک بار در روز با دوزبندی مرسوم (دو بار در روز) آن پرداختند. این مطالعات دریافتند که احتمالا هیچ تفاوتی بین گروه‌ها از نظر حفظ بهبودی بالینی یا اندوسکوپیک وجود ندارد (شواهد با اطمینان متوسط). تجزیه‌و‌تحلیل بیشتری پیرامون پایبندی به مصرف داروهای مطالعه، با مقایسه دوز یک بار در روز در مقابل دوزبندی مرسوم، انجام شد. نتایج نشان دادند که احتمالا هیچ تفاوتی در پایبندی به مصرف دارو بین دو گروه دوزبندی وجود ندارد (شواهد با قطعیت متوسط). شش مطالعه (۱۷۸۱ شرکت‌کننده)، ۵‐آمینوسالیسیلیک اسید خوراکی (مثلا، بالسالازید (balsalazide)، پنتاسا (Pentasa)، و اولسالازین (olsalazine)) را با دیگر فرمولاسیون‌های آن (به عنوان مثال آساکول (Asacol) و سالوفالک (Salofalk)) مقایسه کردند. مطالعات نشان دادند که احتمالا هیچ تفاوتی در بهبودی بالینی یا اندوسکوپیک میان ۵‐آمینوسالیسیلیک اسید و گروه‌های مقایسه کننده ۵‐آمینوسالیسیلیک اسید وجود ندارد (شواهد با قطعیت پائین).

احتمالا شواهدی اندک یا عدم وجود شواهد از تفاوت در عوارض جانبی رایج بین ۵‐آمینوسالیسیلیک اسید و هر یک از مقایسه کننده‌ها وجود دارد. عوارض جانبی شایع شامل نفخ شکم، درد شکمی، حالت تهوع، اسهال، سردرد، سوء هاضمه (دیس‌پپسی (dyspepsia)) و نازوفارنژیت (التهاب حفره‌های بینی) بودند.


Abel Wakai، John G Lawrenson، Annali L Lawrenson، Yongjun Wang، Michael D Brown، Michael Quirke، Omar Ghandour، Ryan McCormick، Cathal D Walsh، Ahmed Amayem، Eddy Lang، Nick Harrison،
دوره ۲۰۱۷، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۶ )
چکیده

پیشینه
خراش‌های تروماتیک قرنیه (traumatic corneal abrasions) نسبتا شایع است و توافقی در مورد آنالژزی در مدیریت آن وجود ندارد. لذا مهم است که اثربخشی بالینی و مشخصات ایمنی داروهای غیر‐استروئیدی ضد‐التهابی (non‐steroidal anti‐inflammatory drugs; NSAIDs) موضعی چشمی‌ در مدیریت خراش‌های تروماتیک قرنیه را مستند کنیم.
اهداف
شناسایی و ارزیابی تمام کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) که به مقایسه استفاده از NSAIDهای موضعی با دارونما (placebo) یا هر گونه مداخله جایگزین برای آنالژزی در بزرگسالان مبتلا به خراش‌های تروماتیک قرنیه (از جمله خراش‌های قرنیه ناشی از برداشتن جسم خارجی)، به منظور کاهش درد و تاثیرات آن بر زمان بهبودی پرداخته باشند.
روش های جستجو
ما به جست‌وجو در پایگاه ثبت مرکزی کارآزمایی‌های کنترل شده کاکرین (CENTRAL) (که شامل پایگاه ثبت کارآزمایی‌های گروه چشم و بینایی در کاکرین)) (شماره ۲، ۲۰۱۷)؛ MEDLINE Ovid (از ۱۹۴۶ تا ۳۰ مارچ ۲۰۱۷)؛ Embase Ovid (از ۱۹۴۷ تا ۳۰ مارچ ۲۰۱۷)؛ LILACS (بانک اطلاعاتی منابع علمی‌ سلامت آمریکای لاتین و کارائیب) (از ۱۹۸۲ تا ۳۰ مارچ ۲۰۱۷)؛ OpenGrey (سیستم اطلاعاتی منابع علمی خاکستری در اروپا) (www.opengrey.eu/)؛ در ۳۰ مارچ ۲۰۱۷ جست‌وجو شد، ZETOC (از ۱۹۹۳ تا ۳۰ مارچ ۲۰۱۷)؛ ISRCTN registry؛ (www.isrctn.com/editAdvancedSearch)؛ در ۳۰ مارچ ۲۰۱۷ جست‌وجو شد، ClinicalTrials.gov؛ (www.clinicaltrials.gov)؛ در ۳۰ مارچ ۲۰۱۷ جست‌وجو شد و پلت‌فرم بین‌المللی پایگاه ثبت کارآزمایی‌های بالینی (ICTRP) سازمان جهانی بهداشت؛ (www.who.int/ictrp/search/en)؛ که در ۳۰ مارچ ۲۰۱۷ جست‌وجو شد، پرداختیم. از هیچ گونه محدودیت زمانی یا زبانی در جست‌وجوی الکترونیکی کارآزمایی‌ها استفاده نکردیم. فهرست منابع کارآزمایی‌های شناسایی شده را برای مطالعات بالقوه مرتبط‌تر کنترل کردیم.
معیارهای انتخاب
RCTهایی که به مقایسه NSAIDهای موضعی با دارونما یا هر گونه مداخله جایگزین برای آنالژزی در بزرگسالان مبتلا به خراش‌های تروماتیک قرنیه پرداختند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
دو نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم استخراج داده‌ها و ارزیابی خطرات سوگیری (bias) را در مطالعات وارد شده انجام دادند. قطعیت شواهد را با استفاده از سیستم درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) رتبه‌بندی کردیم.
نتایج اصلی

نه مطالعه را وارد کردیم که معیارهای ورود را داشتند، و داده‌های مربوط به ۶۳۷ شرکت‌کننده را گزارش کردند. این مطالعات در انگلستان، ایالات متحده آمریکا، اسرائیل، ایتالیا، فرانسه و پرتغال انجام شدند. این مطالعات پنج نوع از NSAIDهای موضعی (ایندومتاسین ۰,۱% (indomethacin)، فلوربی‌پروفن ۰.۰۳% (flurbiprofen)، کتورولاک ۰.۵% (ketorolac)، ایندومتاسین ۱%، دیکلوفناک ۰.۱% (diclofenac)) را با کنترل کننده (شامل مراقبت استاندارد و در چهار مطالعه از قطره‌های چشمی دارونما استفاده کردند) مقایسه کردند. به‌طور کلی، این مطالعات در معرض خطر بالا یا نامشخص سوگیری قرار داشتند (به ویژه سوگیری انتخاب و گزارش‌دهی). هیچ کدام از مطالعات وارد شده معیارهای پیامد اولیه این مرور را، یعنی کاهش ۳۰% یا بیش‌تر یا ۵۰% یا بیش‌تر را در شدت درد گزارش شده توسط خود شرکت‌کننده طی ۲۴ ساعت گزارش نکردند. چهار کارآزمایی، که شامل داده‌های مربوط به ۴۸۱ شرکت‌کننده تحت درمان با NSAIDها یا کنترل (دارونما/مراقبت استاندارد) بود، استفاده از آنالژزی «نجات» را در ۲۴ ساعت به عنوان یک معیار پروکسی کنترل درد گزارش کردند. NSAIDهای موضعی با کاهش نیاز به آنالژزی خوراکی در مقایسه با کنترل همراه بود (خطر نسبی (RR): ۰.۴۶؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰.۳۴ تا ۰.۶۱؛ شواهد با قطعیت پائین). تقریبا ۴ فرد از ۱۰ فرد گروه کنترل در ۲۴ ساعت از آنالژزی نجات استفاده کردند. هیچ داده‌ای در مورد استفاده از آنالژزی در ۴۸ یا ۷۲ ساعت در دسترس نبود.

یک کارآزمایی (۲۸ شرکت‌کننده) میزان خراش‌های بهبود یافته را پس از ۲۴ و ۴۸ ساعت گزارش کرد. این پیامدها در هر دو بازوی کارآزمایی مشابه بود. (RR: ۱,۰۰ در ۲۴ ساعت (۰.۸۱ تا ۱.۲۳)؛ (RR: ۱.۰۰ در ۴۸ ساعت (۰.۸۸ تا ۱.۱۴)؛ شواهد با قطعیت پائین). در گروه کنترل نه مورد از ۱۰ خراش‌ها در ۲۴ ساعت بهبود یافت و درون ۴۸ ساعت تمام خراش‌ها بهبود یافتند. عوارض ناشی از خراش‌های قرنیه در ۶ مطالعه (۶۰۹ شرکت‌کننده) گزارش شد و با فراوانی کم‌تر گزارش شدند (۴ عارضه، ۱ مورد در گروه NSAIDها (عود خراش‌های قرنیه) و ۳ مورد در گروه کنترل (۲ مورد عود خراش‌های قرنیه و ۱ مورد آبسه قرنیه)، شواهد با قطعیت بسیار پائین). حوادث جانبی (AEs) امکان‌پذیر مرتبط با دارو در دو کارآزمایی (۱۶۳ شرکت‌کننده)، با تعداد اندکی حادثه جانبی گزارش شد (۴ مورد AE؛ ۳ مورد در گروه NSAID، از جمله ناراحتی/فتوفوبیا (نورگریزی) در القا (instillation)، پرخونی ملتحمه (conjunctival hyperaemia) و کهیر و ۱ مورد در گروه کنترل، آبسه قرنیه) شواهد با قطعیت بسیار پائین.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
یافته‌های مطالعات وارد شده شواهد قوی را برای حمایت از استفاده از NSAID‌های موضعی در خراش‌های تروماتیک قرنیه ارائه نمی‌دهند. از آن‌جا که NSAIDها با هزینه‌های بالاتری نسبت به آنالژزی‌های خوراکی همراه هستند، این موضوع مهم است. هیچ کدام از این کارآزمایی‌ها به معیار پیامد اولیه ما، یعنی کاهش ۳۰% یا بیش‌تر یا ۵۰% یا بیش‌تر در شدت درد گزارش شده توسط شرکت‌کننده طی ۲۴ ساعت اشاره نکردند.
خلاصه به زبان ساده

داروهای غیر‐استروئیدی ضد‐التهابی (NSAIDها) موضعی برای درمان درد در خراش‌های تروماتیک قرنیه

هدف از انجام این مرور چیست؟
هدف از این مرور کاکرین این بود که بدانیم داروهای غیر‐استروئیدی ضد‐التهابی (non‐steroidal anti‐inflammatory drugs; NSAIDs) موضعی (استفاده مستقیم روی سطح چشم) درد را در خراش‌های تروماتیک قرنیه کاهش می‌دهند یا خیر. محققان کاکرین تمام مطالعات مرتبط با پاسخ این سوال را گردآوری و تجزیه‌و‌تحلیل کردند. ما نه مطالعه را یافتیم.

پیام‌های کلیدی
مشخص نیست که استفاده از NSAID‌های موضعی در کاهش درد ناشی از خراش‌های تروماتیک قرنیه (traumatic corneal abrasions) مفید هستند یا خیر. استفاده از این داروهای موضعی پرهزینه‌تر از درمان‌های جایگزین مانند قرص‌های مسکن خوراکی هستند.

در این مرور چه موضوعی بررسی شد؟
خراش‌های قرنیه، بریدگی روی قرنیه چشم است. قرنیه روزنه‌ای است که در جلوی عنبیه قرار دارد، و قسمت رنگی چشم را تشکیل می‌دهد. قرنیه برای بینایی و محافظت از چشم مهم است. هنگامی ‌که خراش‌های قرنیه اتفاق می‌افتد، باعث درد و ناراحتی قابل توجهی می‌شود. خراش‌های تروماتیک قرنیه، خراش‌های ناشی از آسیب در قرنیه است، مانند پلک زدن یا چیزی مانند خاک یا شن و ماسه که در زیر پلک چشم فرو رفته و منجر به خراش‌های قرنیه می‌شود.

NSAIDها یکی از اشکال مدیریت درد برای افراد مبتلا به خراش‌های قرنیه هستند. آنها ممکن است درد را کاهش دهند.

نتایج اصلی این مرور چه هستند؟
محققان کاکرین نه مطالعه مرتبط را یافتند. سه مطالعه که هر کدام از آنها از کشورهای انگلستان و ایالات متحده آمریکا، یک مطالعه از ایتالیا، یک مطالعه از اسرائیل و یک مطالعه از فرانسه/پرتغال بودند. این مطالعات از پنج نوع NSAID‌ موضعی استفاده کردند (ایندومتاسین ۰,۱% (indomethacin)، فلوربی‌پروفن ۰.۰۳% (flurbiprofen)، کتورولاک ۰.۵% (ketorolac)، ایندومتاسین ۱%، دیکلوفناک ۰.۱% (diclofenac)). این مطالعات NSAIDهای موضعی را با قطره‌های آنتی‌بیوتیک چشمی، اشک مصنوعی، پچ چشمی و قطره‌های چشم ساختگی (دارونما (placebo)) مقایسه کردند. سه مطالعه از این مطالعات توسط تولید کننده تامین مالی شدند در حالی که شش مطالعه دیگر محل تامین منابع مالی خود را گزارش نکردند.

نتایج مرور نشان می‌دهد که:
‐ مشخص نیست که افراد درمان شده با NSAIDهای موضعی، با کاهش بالینی معنی‌داری از نظر درد در مقایسه با افراد درمان شده با دارونما یا مراقبت استاندارد (قطره‌های آنتی‌بیوتیک چشمی، اشک مصنوعی، پچ چشمی) روبه‌رو می‌شوند یا خیر اما ممکن است از مسکن‌های خوراکی کم‌تری استفاده کنند.

‐ تعداد عوارض جانبی مرتبط با دارو، و عوارض خراش‌های تروماتیک قرنیه (به عنوان مثال بهبودی یا عفونت ضعیف) گزارش شده (در دو کارآزمایی) کم بود.

این مرور تا چه زمانی به‌روز است؟
محققان کاکرین به جست‌وجوی مطالعاتی پرداختند که تا مارچ ۲۰۱۷ منتشر شده‌اند.


Nicolas Berbenetz، Yongjun Wang، James Brown، Charlotte Godfrey، Mahmood Ahmad، Flávia MR Vital، Pier Lambiase، Amitava Banerjee، Ameet Bakhai، Matthew Chong،
دوره ۲۰۱۹، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۸ )
چکیده

پیشینه
ونتیلاسیون غیر‐تهاجمی با فشار مثبت (non‐invasive positive pressure ventilation; NPPV) برای درمان دیسترس تنفسی ناشی از ادم ریوی کاردیوژنیک حاد (acute cardiogenic pulmonary oedema; ACPE) استفاده می‌شود. ما مرور سیستماتیک و متاآنالیز (meta‐analysis) مربوط به NPPV برای بزرگسالان مبتلا به ACPE را به‌روز کردیم.
اهداف
ارزیابی ایمنی و اثربخشی NPPV در مقایسه با مراقبت استاندارد پزشکی (standard medical care; SMC) برای بزرگسالان مبتلا به ACPE. پیامد اولیه مورتالیتی در بیمارستان بود. پیامد‌های ثانویه مهم، لوله‌گذاری داخل نای (endotracheal intubation)، عدم تحمل درمان، طول مدت بستری در بیمارستان و بخش مراقبت‌های ویژه، نرخ‌های انفارکتوس حاد میوکارد و نرخ‌های حوادث جانبی بودند.
روش های جستجو
ما CENTRAL (CRS Web؛ ۲۰ سپتامبر ۲۰۱۸)؛ MEDLINE (Ovid؛ از ۱۹۴۶ تا ۱۹ سپتامبر ۲۰۱۸)؛ Embase (Ovid؛ ۱۹۷۴ تا ۱۹ سپتامبر ۲۰۱۸)؛ CINAHL Plus (EBSCO؛ ۱۹۳۷ تا ۱۹ سپتامبر ۲۰۱۸)؛ LILACS؛ WHO ICTRP و clinicaltrials.gov را جست‌وجو کردیم. هم‌چنین ما فهرست منابع مطالعات وارد شده را مرور کردیم. هیچ محدودیت زبانی را اعمال نکردیم.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده کور شده یا کور نشده بر روی بزرگسالان مبتلا به ACPE را وارد کردیم. شرکت‌کنندگان باید برای دریافت NPPV (فشار مثبت مداوم راه هوایی (continuous positive airway pressure; CPAP) یا bilevel NPPV) به‌علاوه مراقبت استاندارد پزشکی (SMC) در مقایسه با SMC به‌تنهایی تصادفی‌سازی شده بودند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
دو نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم مقالات را غربال و برای ورود به مطالعه انتخاب کردند. داده‌ها را به وسیله یک فرم جمع‌آوری استاندارد شده داده‌ها استخراج کردیم. خطرات سوگیری (bias) مربوط به هر مطالعه را با استفاده از ابزار «خطر سوگیری» کاکرین ارزیابی کردیم. کیفیت شواهد را برای هر پیامد با استفاده از توصیه‌های سیستم درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) ارزیابی کردیم.
نتایج اصلی
۲۴ مطالعه (۲۶۶۴ شرکت‌کننده) را از شرکت‌کنندگان بزرگسال (بیش از ۱۸ سال) مبتلا به دیسترس تنفسی ناشی از ACPE که نیاز به ونتیلاسیون فوری مکانیکی نداشتند، وارد کردیم. افراد دچار ACPE یا به بخش اورژانس مراجعه کرده یا بستری بودند. درمان ACPE در شرایط مراقبت‌های ویژه یا بخش اورژانس فراهم شد. میانه دوره پیگیری ۱۳ روز برای مورتالیتی بیمارستانی، یک روز برای لوله‌گذاری داخل نای و سه روز برای انفارکتوس حاد میوکارد بود. NPPV در مقایسه با SMC می‌تواند مورتالیتی بیمارستانی را با تعداد افراد مورد نیاز جهت درمان تا حصول یک پیامد مثبت بیشتر (number needed to treat for an additional beneficial outcome; NNTB) معادل ۱۷ (NNTB؛ ۱۲ تا ۳۲) کاهش دهد (خطر نسبی (RR): ۰,۶۵؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰.۵۱ تا ۰.۸۲؛ ۲۴۸۴ شرکت‌کننده؛ ۲۱ مطالعه؛ I۲ = ۶%؛ شواهد با کیفیت پائین). NPPV احتمالا نرخ لوله‌گذاری نای را با NNTB معادل ۱۳ (NNTB؛ ۱۱ تا ۱۸) کاهش دهد (RR: ۰,۴۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۸ تا ۰.۶۲؛ ۲۴۴۹ شرکت‌کننده؛ ۲۰ مطالعه؛ I۲ = ۰%؛ شواهد با کیفیت متوسط). احتمالا تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در بروز انفارکتوس حاد میوکارد (AMI) با NPPV در قیاس با SMC برای ACPE وجود دارد (RR: ۱,۰۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۱ تا ۱.۱۶؛ ۱۳۱۳ شرکت‌کننده؛ ۵ مطالعه؛ I۲ = ۰%؛ شواهد با کیفیت متوسط). ما در مورد اینکه NPPV طول مدت بستری را در بیمارستان افزایش می‌دهد یا خیر، نامطمئن هستیم (تفاوت میانگین (MD): ۰,۳۱‐ روز؛ ۹۵% CI؛ ۱.۲۳‐ تا ۰.۶۱؛ ۱۷۱۴ شرکت‌کننده؛ ۱۱ مطالعه؛ I۲ = ۵۵%؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). حوادث جانبی به‌طور کلی میان گروه‌های NPPV و SMC مشابه بود، اما کیفیت شواهد پائین بود.
نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
مرور ما از استفاده بالینی پیوسته از NPPV جهت ACPE به منظور بهبود پیامد‌هایی مانند مورتالیتی بیمارستانی و نرخ لوله‌گذاری نای حمایت می‌کرد. NPPV مداخله‌ای ایمن با نرخ‌های حوادث جانبی مشابه نسبت به SMC به‌تنهایی است. نیاز به پژوهش بیش‌تری برای تعیین اینکه زیر‌گروه‌های خاصی از افراد مبتلا به ACPE مزیت بیشتری از NPPV نسبت به SMC می‌برند یا خیر، وجود دارد. پژوهش‌های آینده باید مزیت NPPV را برای بیماران ACPE دچار هیپرکاپنی (hypercapnia) بررسی کند.
خلاصه به زبان ساده

مداخله تنفسی برای تنگی نفس ناشی از نارسایی قلبی

پیشینه

نارسایی قلبی یکی از علل اصلی بستری در بیمارستان در جهان است. افراد مبتلا به نارسایی قلبی اغلب دچار تنگی نفس و تورم پا می‌شوند. این نشانه‌ها ممکن است طی ساعت‌ها تا هفته‌ها یا به سرعت ظرف چند ساعت ایجاد شوند. چنین وخامت سریعی را ادم ریوی کاردیوژنیک حاد (acute cardiogenic pulmonary oedema) می‌نامند.

ارائه هوا تحت فشار از طریق یک ماسک صورت یا بینی می‌تواند تنگی نفس را درمان کند. این درمان ونتیلاسیون غیر‐تهاجمی خوانده می‌شود و استفاده از آن در نارسایی قلبی مورد‌ بحث است.

ویژگی‌های مطالعه

مطالعات تصادفی‌سازی و کنترل شده، درمان‌ها را به منظور یافتن اینکه آنها واقعا موثر هستند یا خیر، مقایسه کردند. ما به دنبال مطالعات تصادفی‌سازی شده مربوط به مقایسه ونتیلاسیون غیر‐تهاجمی با مراقبت معمول در بزرگسالان مبتلا به ادم ریوی کاردیوژنیک حاد به جست‌وجو پرداختیم. مطالعات مربوط به افراد تحت درمان با ونتیلاسیون غیر‐تهاجمی را در برابر مراقبت پزشکی مقایسه کردیم. مراقبت پزشکی شامل درمان‌هایی مانند ارائه اکسیژن بیش‌تر و قرص‌های ادرارآور به بیماران است. شواهد موجود در این مرور تا سپتامبر ۲۰۱۸ به‌روز است.

سوال مطالعه مروری

ما در پی آن بودیم که بدانیم ونتیلاسیون غیر‐تهاجمی در بزرگسالان مبتلا به ادم ریوی کاردیوژنیک حاد، نرخ مرگ‌و‌میرها، نیاز به لوله تنفسی و حملات قلبی را کاهش می‌دهد یا خیر.

نتایج کلیدی و کیفیت شواهد

۲۴ مطالعه را با ۲۶۶۴ شرکت‌کننده یافتیم که ونتیلاسیون غیر‐تهاجمی را با مراقبت پزشکی به‌تنهایی مقایسه کرده بودند. ممکن است ونتیلاسیون غیر‐تهاجمی شانس مرگ را در بیمارستان کاهش دهد. کیفیت نتایج مربوط به مطالعاتی که مرگ‌ومیر را در بیمارستان گزارش کرده بودند، پائین بود. مطالعات به صورت ضعیف اجرا شده و نتایج در میان مطالعات مشابه نبود. علاوه بر این، ونتیلاسیون غیر‐تهاجمی احتمالا شانس احتیاج به لوله تنفسی را کاهش می‌دهد. کیفیت نتایج برای مطالعاتی که نرخ‌های لوله‌گذاری تنفسی را گزارش کرده بودند، متوسط بود. مطالعات ارزیابی کننده نرخ لوله‌گذاری تنفسی به صورت ضعیف انجام شده بودند. ونتیلاسیون غیر‐تهاجمی احتمالا تاثیری اندک یا عدم تاثیر بر ابتلا به حمله قلبی دارد. کیفیت شواهد برای مطالعات گزارش کننده نرخ حملات قلبی متوسط بود و این مطالعات دارای نتایج ناهمگون برای این پیامد بودند. ما مطمئن نیستیم که مدت بستری در بیمارستان با ونتیلاسیون غیر‐تهاجمی بهبود می‌یابد یا خیر. کیفیت نتایج مربوط به مطالعات گزارش کننده مدت بستری در بیمارستان به خاطر اجرای ضعیف مطالعه و نتایج متناقض بسیار پائین بود. در نهایت، امکان دارد ونتیلاسیون غیر‐تهاجمی تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در حوادث جانبی (عوارض) نسبت به مراقبت پزشکی ایجاد کند. کیفیت نتایج برای مطالعاتی که حوادث جانبی را گزارش کرده بودند، پائین بود. مطالعات ارزیابی کننده حوادث جانبی به شکل ضعیفی انجام گرفته و دارای نتایج ناهمگون بود.



صفحه ۱ از ۱