از ۱۷۳ مقالهای که بررسی شدند، سه مطالعه انتخاب شدند. دو مقایسه وجود داشت: پانسمان کلرهگزیدین (chlorhexidine) پس از پاکسازی با الکل در مقایسه با پانسمان پلییورتن (polyurethane) پس از پاکسازی با پوویدون‐آیوداین (povidone‐iodine) (یک مطالعه)؛ و پچ آلژینات نقره (silver‐alginate) با گروه کنترل (دو مطالعه). در مجموع ۸۵۵ نوزاد از بخشهای مراقبت ویژه نوزادان (NICU) سطح III ارزیابی شدند، که ۷۰۵ نفر آنها مربوط به یک مطالعه بودند. در تمامی مطالعات خطر سوگیری در رابطه با کورسازی (blinding) پرسنل در سطح بالا و در رابطه با کورسازی محققان ارزیابی کننده پیامدها، نامشخص بود. برای تمامی پیامدهای اصلی، سطح کیفیت شواهد متوسط بود.
یک مطالعه تکی که به مقایسه پانسمان کلرهگزیدین/پاکسازی با الکل در مقابل پانسمان پلییورتن/پاکسازی با پوویدون‐آیوداین پرداخت، هیچ تفاوت معنیداری را از نظر خطر CRBSI (RR: ۱,۱۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۳ تا ۲.۶۵؛ RD: ۰.۰۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۲‐ تا ۰.۰۳؛ ۶۵۵ نوزاد؛ شواهد با کیفیت متوسط) و سپسیس بدون منشا (RR: ۱.۰۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۵ تا ۱.۵۲؛ RD: ۰.۰۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۴‐ تا ۰.۰۶؛ ۷۰۵ نوزاد؛ شواهد با کیفیت متوسط) نشان نداد. کاهش چشمگیری در خطر کلونیزاسیون کاتتر در گروه پانسمان کلرهگزیدین/پاکسازی با الکل وجود داشت (RR: ۰.۶۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۵ تا ۰.۸۶؛ RD:‐۰.۰۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۵‐ تا ۰.۰۳‐؛ تعداد افراد مورد نیاز جهت درمان تا حصول یک پیامد مفید بیشتر (number needed to treat for an additional beneficial outcome; NNTB)؛ ۱۱؛ ۹۵% CI؛ ۷ تا ۳۳؛ ۶۵۵ نوزاد؛ شواهد با کیفیت متوسط). با این حال، احتمال ابتلا به درماتیت تماسی در نوزادان گروه پانسمان کلرهگزیدین/پاکسازی با الکل بهطور قابلتوجهی بالا بود، به طوری که در این گروه، ۱۹ نوزاد دچار درماتیت تماسی شدند در حالی که هیچ موردی در گروه پانسمان پلییورتن/پاکسازی با پوویدون‐آیوداین رخ نداد (RR: ۴۳.۰۶؛ ۹۵% CI؛ ۲.۶۱ تا ۷۱۰.۴۴؛ RD: ۰.۰۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۳ تا ۰.۰۸؛ تعداد افراد مورد نیاز جهت درمان تا بروز یک پیامد مضر بیشتر (number needed to treat for an additional harmful outcome; NNTH) ۱۷؛ ۹۵% CI؛ ۱۳ تا ۳۳؛ ۷۰۵ نوزاد؛ شواهد با کیفیت متوسط). نقش پانسمان کلرهگزیدین در پیامدهای گزارش شده به خوبی مشخص نیست، چرا که دو گروه ذکر شده، مداخلات همزمان متفاوتی را در فرم عوامل پاکسازی مختلف پوست که پیش از جایگذاری کاتتر و نیز حین هربار تعویض پانسمان استفاده شد، دریافت کردند.
در مقایسه دیگر، پچ آلژینات نقره در برابر گروه کنترل، دادههای مربوط به CRBSI در دو زیر گروه بهطور جداگانه آنالیز شدند، زیرا دو مطالعه وارد شده با استفاده از مخرج (denominator) متفاوتی این پیامد را گزارش کردند: یکی از آنها از نوزادان و دیگری از کاتتر استفاده کردند. تفاوت معنیداری بین نوزادان دریافت کننده پچ آلژینات نقره و نوزادان درمان شده با پانسمان استاندارد از نظر CRBSI، که به دو صورت تعداد نوزادان (RR: ۰,۵۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۴ تا ۱.۷۸؛ RD: ‐۰.۱۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۳‐ تا ۰.۰۹؛ ۱ مطالعه؛ ۵۰ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت متوسط) یا تعداد کاتترها (RR: ۰.۷۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۷ تا ۱.۸۹؛ RD: ‐۰.۰۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۰‐ تا ۰.۱۰؛ ۱ مطالعه؛ ۱۱۸ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت متوسط) بیان شدند، وجود نداشت. همچنین در مورد مورتالیتی نیز تفاوت چشمگیری بین دو گروه دیده نشد (RR: ۰.۵۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۵ تا ۲.۰۵؛ RD: ‐۰.۰۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۳‐ تا ۰.۰۵؛ دو مطالعه؛ ۱۵۰ نوزاد؛ I² = ۰%؛ شواهد با کیفیت متوسط). در هیچ یک از این دو گروه عوارض پوستی گزارش نشدند.
سوال مطالعه مروری: استفاده از پانسمانهای ضد عفونی کننده یا آنتیبیوتیکی متصل به کاتتر در نوزادانی که به کاتتر ورید مرکزی نیاز دارند، در مقایسه با عدم استفاده از پانسمان، در کاهش عفونتهای وابسته به کاتتر نقش دارد؟
پیشینه: کاتترهای ورید مرکزی (CVCs) لولههای کوچکی هستند که درون وریدها قرار داده شده و از آنها برای رساندن مایعات، داروها و تغذیه داخل وریدی به بیماران بدحال استفاده میشوند. خطرات CVCها به خوبی شناخته شدهاند، و میتوانند باعث ایجاد عفونت شوند، که ممکن است به مرگ یا بیماری جدی در بیمار بیانجامند. نوزادان تازه متولد شده بسیار آسیبپذیر هستند، چرا که از یک سو برای ادامه حیات به CVCها نیاز دارند، و از سوی دیگر به دلیل پوست نازک و ضعیف بودن سیستم ایمنیشان، خطر ایجاد عوارض در آنها بیشتر است.
به منظور کاهش عفونتها در نوزادان اقدامات مختلفی گسترش یافته، از جمله شستن دستها برای مراقبین سلامت، پاکسازی پوست برای نوزادان، استفاده از آنتیبیوتیکها، اصلاح کاتترها به صورت استفاده از پانسمان ضد عفونی کننده یا آغشته به آنتیبیوتیک یا یک پوشش که بتوان آن را روی پوست در محل جایگذاری CVC قرار داد. در صورت امکان، لازم است از این اقدامات ارزیابی مستمر به عمل آید. در این مطالعه مروری، شواهد بهروز شدهای را در رابطه با اثربخشی و بیخطر بودن پانسمانهای ضد عفونی کننده یا آنتیبیوتیکی روی پوست نوزادان همراه با CVC کنار هم گذاشتیم.
تاریخ جستوجو: در سپتامبر ۲۰۱۵ در بانکهای اطلاعاتی مختلف پزشکی به جستوجو پرداختیم.
ویژگیهای مطالعه: سه مطالعه (مجموع: ۸۵۵ شرکتکننده) معیارهای ورود را داشتند. دو مقایسه اصلی وجود داشت: i) پانسمان کلرهگزیدین و پاکسازی پوست با الکل در مقایسه با پانسمان پلییورتن استاندارد و پاکسازی پوست با پوویدون‐آیوداین (از یک مطالعه بزرگ)، و ii) پچ آلژینات نقره در مقایسه با یک گروه کنترل بدون پچ (از دو مطالعه کوچکتر). سطح کیفیت مطالعات وارد شده بالا بود، به استثنای اینکه افرادی که بهطور نزدیک با کارآزمایی ارتباط داشتند، مثل مراقبین سلامت، در مورد اینکه کدام نوزاد پانسمان ضد عفونی کننده یا آنتیبیوتیکی دریافت کرده، اطلاع داشتند و کورسازی صورت نگرفته بود که ممکن است در ثبت یافتههای آنها یا در تفسیر نتایج تاثیر گذاشته باشد.
منابع مالی مطالعه: بخشی از هزینه یکی از مطالعات توسط Johnson and Johnson Medical؛ بنیاد کودکان (Children's Foundation)، بیمارستان کودکان (Children's Hospital)، میلواکی (Milwaukee) و موسسات ملی سلامت (National Institutes of Health) تامین شده بود. هزینه مطالعه دیگر توسط Vanderbilt NICU Research Fund تامین شد. منابع مالی در مطالعه سوم بیان نشدند.
نتایج کلیدی: در یافتههای اصلی ما، پانسمان کلرهگزیدین/پاکسازی پوست با الکل هیچ تفاوتی را در میزان عفونت خونی وابسته به کاتتر (CRBSI) و عفونت جریان خون («سپسیس») بدون یک منشا مشخص ایجاد نکرد، اما بهطور قابلتوجهی شانس رشد میکروارگانیسمها را روی CVCها («کلونیزاسیون کاتتر») کاهش داد و از خطر آن که در نوزادان بهطور پایه ۲۴% است، بهطور متوسط ۹% کاست (۱ مطالعه؛ ۶۵۵ نوزاد). با این حال، احتمال وقوع حساسیت پوستی («درماتیت تماسی») در نوزادانی که پانسمان کلرهگزیدین و پاکسازی پوست را با الکل دریافت کردند، بیشتر بود، بهطوری که ۱۹ نفر از ۳۳۵ نوزادی که در گروه کلرهگزیدین بودند (۵,۷%) دچار این عارضه شدند، درحالیکه هیچیک از نوزادان گروه دیگر که پانسمان استاندارد و پاکسازی را با پوویدون‐آیوداین دریافت کردند، این عارضه را بروز ندادند. با این وجود، به خوبی مشخص نبود که مسوول اصلی ایجاد حساسیت پوستی نوع پانسمان است یا محلول الکلی، چرا که گروه دیگر از محلول الکلی جهت پاکسازی پوست استفاده نکرد. در مقایسه دیگر، پچ نقره‐آلژینات هیچ تفاوت کلی را در CRBSI و مورتالیتی در مقایسه با عدم استفاده از پانسمان ایجاد نکرد، همچنین هیچ واکنش نامطلوبی را ایجاد نکرد.
کیفیت شواهد: سطح کیفیت شواهد برای تمامی پیامدهای اصلی، متوسط بود. عامل اصلی که بر کیفیت شواهد تاثیر داشت عدم دقت در تخمین نتایج بود، چرا که بازه قابل قبول تاثیرات مداخله (۹۵% فاصله اطمینان)، وسیع بود.
نتیجهگیری: پانسمان CVC با کلرهگزیدین و پاکسازی پوست با الکل، خطر زیادی را برای ایجاد حساسیت پوستی و کاهش متوسط در کلونیزاسیون کاتتر به همراه داشت. در مورد پچ آلژینات نقره، شواهد برای بهدست آوردن تصویر واضحی از فواید و مضرات آن هنوز کافی نیست. توصیه میکنیم تحقیقات بعدی این مداخلات را نیز ارزیابی کنند.
از بین ۱۴۴۹ مقاله غربال شده، هفت مطالعه وارد شدند. سه مقاله در انتظار طبقهبندی بودند که از میان آنها، به نظر میرسد دو کارآزمایی کامل شده که از ثبت کارآزماییها شناسایی شده بودند، تاکنون منتشر نشدهاند.
دو مقایسه عمده وجود داشت: مکمل مایعات IV در برابر عدم مکمل مایعات (شش مطالعه) و مکمل مایعات IV در برابر مکمل مایعات خوراکی (یک مطالعه). در مجموع، ۴۹۴ نوزاد تازه متولد شده ترم و سالم مبتلا به هیپربیلیروبینمی غیر‐کونژوگه ارزیابی شدند. تمام مطالعات دارای خطر سوگیری (bias) بالا برای کورسازی پرسنل درمان، پنج مطالعه دارای خطر سوگیری نامشخص برای کورسازی ارزیابان پیامد و اغلب مطالعات دارای خطر سوگیری نامشخص در پنهانسازی تخصیص بودند. کیفیت شواهد برای همه پیامدهای عمده، پائین تا متوسط بود.
در یک مطالعه که این پیامد را گزارش کرده بود، در مقایسه بین مکمل مایعات IV و عدم مکمل مایعات، هیچ نوزادی در هیچ کدام از گروهها دچار انسفالوپاتی بیلیروبینی نشده بود. بیلیروبین سرم طی چهار ساعت پس از مداخله برای نوزادانی که مکمل مایعات IV دریافت کرده بودند، کمتر بود (MD: ‐۳۴,۰۰ میکرومول/لیتر (۱.۹۹‐ میلیگرم/دسیلیتر)؛ ۹۵% CI؛ (۳.۰۶) ۵۲.۲۹‐ تا (۰.۹۲) ۱۵.۷۱‐؛ ۶۷ شرکتکننده؛ ۱ مطالعه) (شواهد با کیفیت پائین، یک سطح به خاطر غیر‐مستقیم بودن و یک سطح برای شک به سوگیری انتشار کاهش یافت). بیش از هشت ساعت بعد از مداخله، بیلیروبین سرم میان دو گروه مشابه بود. مدت زمان فوتوتراپی برای نوزادان تحت مکمل مایعات به طور معناداری کوتاهتر بود؛ اما این تخمین تحت تاثیر ناهمگونی بود که به وضوح توضیح داده نشده بود (MD: ‐۱۰.۷۰؛ ۹۵% CI؛ ۱۵.۵۵‐ تا ۵.۸۵‐؛ ۲۱۸ شرکتکننده؛ ۳ مطالعه؛ I² = ۶۷%). احتمال نیاز به تبادل ترانسفیوژن در نوزادانی که تحت مکمل مایعات قرار گرفتند، کمتر بود (RR: ۰.۳۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۱ تا ۰.۷۱؛ RD: ‐۰.۰۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۴‐ تا ۰.۰۲؛ ۴۶۲ شرکتکننده؛ ۶ مطالعه؛ I² = ۷۲%) (شواهد با کیفیت پائین، یک سطح به خاطر ناهمگونی و یک سطح برای شک به سوگیری انتشار کاهش یافت) و این تخمین به شکل مشابهی تحت تاثیر ناهمگونی تشریح نشده قرار داشت. بر اساس یک مطالعه، تعداد دفعات شیردهی میان نوزادان تحت مکمل مایعات و بدون آن در روزهای اول تا سوم، یکسان بود (تخمین در روز سوم: MD: ۰.۹۰ تغذیه؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۰‐ تا ۲.۲۰؛ ۶۰ شرکتکننده) (شواهد با کیفیت متوسط، یک سطح برای عدم دقت کاهش یافت).
تمام دادههای پیامد در مقایسه بین مکمل مایعات IV در برابر خوراکی، مربوط به یک مطالعه بود. در این مقایسه، هیچ نوزادی در هیچ کدام از گروهها دچار علائم عصبی غیر‐عادی نشده بود. سطح بیلیروبین سرم و همچنین نرخ تغییر سطح آن طی چهار ساعت بعد از فوتوتراپی، میان دو گروه مشابه بود (بیلیروبین سرم: (MD: ۱۱,۰۰ میکرومول/لیتر (۰.۶۴ میلیگرم/دسیلیتر)؛ ۹۵% CI؛ (۱.۲۶‐) ۲۱.۵۸‐ تا (۲.۵۵) ۴۳.۵۸؛ نرخ تغییر بیلیروبین سرم: (MD: ۰.۸۰ میکرومول/لیتر (۰.۰۵ میلیگرم/دسیلیتر/ساعت)؛ ۹۵% CI؛ (۰.۱۵‐) ۲.۵۵‐ تا (۰.۲۴) ۴.۱۵؛ ۵۴ شرکتکننده در هر دو پیامد) (شواهد با کیفیت متوسط برای هر دو پیامد، یک سطح برای غیر‐مستقیم بودن کاهش یافت). تعداد نوزادان نیازمند به تبادل ترانسفیوژن بین دو گروه یکسان بود (RR: ۱.۶۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۰ تا ۴.۲۷؛ RD: ۰.۱۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۲‐ تا ۰.۳۴؛ ۵۴ شرکتکننده). هیچ نوزادی در هیچ یک از گروهها دچار عوارض جانبی شامل استفراغ یا دیستانسیون (distension) شکمی نشده بود.
سوال مطالعه مروری:آیا دادن مایعات بیشتر، موجب بهبود پیامدها در نوزادان تازه متولد شده مبتلا به زردی که نیازمند فوتوتراپی هستند، میشود یا خیر؟
پیشینه:زردی در نوزادان تازه به دنیا آمده شایع است، زیرا کبد این نوزادان، توانایی پردازش کامل بیلیروبین را که محصول تجزیه گلبولهای قرمز خون است، ندارد. بعضی نوزادان مبتلا به زردی شدید شده و هرچند غیر‐معمول است، تعداد کمی از آنها با عبور بیلیروبین اضافی از خون به مغز، دچار عوارض عمده میشوند. این عوارض شامل آسیبهای مغزی حاد (کوتاه‐مدت یا با آغاز ناگهانی) و ناتوانی طولانیمدت در فرم فلج مغزی است (که حرکت و هماهنگی را تحت تاثیر قرار میدهد). وسعت زردی معمولا از طریق نگاه کردن به پوست و چشمهای نوزادان ارزیابی شده و به وسیله بررسی سطح بیلیروبین خون تایید میشود. درمان اصلی، فوتوتراپی (phototherapy) (نوردرمانی) است و در صورتی که بیلیروبین پس از فوتوتراپی همچنان بسیار بالا باقی بماند، تبادل ترانسفیوژن (انتقال خون جدید حین خارج کردن خون محتوی میزان بالای بیلیروبین) توصیه میشود. درمانهای متعدد دیگری نیز ارزیابی شدهاند. میان آنها، دادن مایعات داخل وریدی اضافی به نوزادان برای رقیقسازی خون و افزایش تغذیه برای بهبود دفع بیلیروبین در حرکات روده انجام شدهاند. ما به بررسی این موضوع پرداختیم که مکمل مایعات، مزیت بیشتری در کنار فوتوتراپی برای نوزادان مبتلا به زردی شدید به همراه دارد یا خیر.
تاریخ جستوجو:ما بانکهای اطلاعاتی را در فوریه ۲۰۱۶ جستوجو کردیم.
ویژگیهای مطالعه: هفت مطالعه را وارد کردیم (مجموع شرکتکنندگان: ۴۹۴). همه مطالعات در نوزادان ترم کامل (full‐term) و سالمی انجام گرفته بود که تماما یا به طور جزئی از شیر مادر تغذیه میکردند. دو مقایسه اصلی وجود داشت: مکمل مایعات به روش داخل وریدی در برابر عدم مکمل مایعات و مکمل مایعات به روش داخل وریدی در برابر روش خوراکی (به وسیله افزایش تغذیه از طریق دهان). اکثر مطالعات، اطلاعات کافی را در مورد جنبه های کلیدی قطعی شیوههای به کار رفته فراهم نکرده بودند. به ویژه در همه مطالعات، نتوانستند این دو نکته را از پرسنل درمانی پنهان کنند: اینکه نوزادان مایعات بیشتری دریافت میکنند یا خیر و در صورت دریافت از طریق کدام راه این اتفاق رخ میدهد، این امر ممکن است تفسیر نتایج را تحت تاثیر قرار دهد؛ به خصوص آنهایی را که احتیاج به فردی برای تصمیمگیری داشتند.
منابع تامین مالی مطالعه:هیچ کدام از مطالعات وارد شده، منابع مالی خود را گزارش نکرده بودند.
نتایج کلیدی:هیچ نوزادی در گروه مکمل مایعات یا عدم مکمل مایعات، دچار عوارض بالینی مرتبط با بیلیروبین اضافی نشده بود. بیلیروبین سرمی طی چهار و هشت ساعت بعد از درمان در نوزادانی که تحت مکمل مایعات قرار داشتند، اندکی کمتر بود. میزان بیلیروبین پس از هشت ساعت، بدون توجه به دریافت یا عدم دریافت مایعات بیشتر، بسیار مشابه بود. به نظر میرسد نوزادانی که مایعات اضافی گرفته بودند، مدت زمان فوتوتراپی کوتاهتر (به طور میانگین ۱۰,۷۰ ساعت کمتر؛ ۲۱۸ شرکتکننده؛ سه مطالعه) و خطر نیاز به تبادل ترانسفیوژن کمتری داشتند (به طور میانگین ۱% کمتر؛ ۴۶۲ شرکتکننده؛ شش مطالعه)؛ اما نتایج ناهماهنگ میان مطالعات وارد شده در هر دو تجزیهوتحلیل، اطمینان ما را نسبت به تخمینهای کلی تضعیف کرده بود. هیچ تفاوتی در فراوانی شیردهی طی سه روز نخست بین نوزادانی که مایعات اضافی دریافت کردند و نوزادانی که دریافت نکردند، وجود نداشت.
یک مطالعه در مقایسهای دیگر، نشان داد که در همه معیارها (که پیامد نامیده میشوند) از جمله بیلیروبین خون و نرخ تغییر بیلیروبین بعد از چهار ساعت مطالعه و همچنین تعداد نوزادان نیازمند تبادل ترانسفیوژن، تفاوت روشنی میان نوزادانی که مکمل مایعات داخل وریدی و خوراکی دریافت کردند، وجود ندارد.
کیفیت شواهد:هیچ شواهدی درباره پیامدهای بالینی اصلی مشکلات مغزی مرتبط با بیلیروبین وجود نداشت، چرا که هیچ نوزادی در هیچ کدام از گروهها مبتلا به این مشکلات نشده بود. کیفیت شواهد برای همه پیامدهای عمده، پائین تا متوسط بود. سه عامل اصلی که کیفیت شواهد را تحت تاثیر قرار داده بودند، عبارتند از: اول، استفاده از بیلیروبین که یک معیار آزمایشگاهی است، به عنوان پیامد اصلی، به جای پیامدهای بالینی مستقیم که برای بیماران اهمیت دارند؛ دوم، نتایج ناهمگون مطالعه؛ و سوم، مطالعات منتشر نشدهای که ممکن است یافتههای این مرور را برای پیامدهای مرتبط تغییر دهد.
نتیجهگیریها:هیچ شواهدی وجود نداشت که نشان دهد مکمل مایعات داخل وریدی، پیامدهای بالینی عمده مانند مشکلات مغزی طولانیمدت یا حاد مرتبط با بیلیروبین اضافی در نوزادان تازه متولد شده ترم کامل و سالم را تحت تاثیر قرار داده باشد؛ عمدتا به این دلیل که احتمال خطر پایه در ابتلا به چنین مشکلاتی در این گروه از نوزادان، بسیار پائین بود. مکمل مایعات داخل وریدی میتواند بیلیروبین سرم را در نقاط زمانی مشخصی کاهش دهد، ولی مشخص نیست که این امر به معنای مزایای بالینی مهم است یا خیر. پژوهش آینده باید بر جمعیتهای پرخطر مانند نوزادان پرهترم یا نوزادان دچار همولیز (افزایش تخریب گلبولهای قرمز خون که موجب افزایش سریع بیلیروبین میشود) متمرکز باشد.
صفحه ۱ از ۱ |
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مرکز همکار کاکرین ایران می باشد.
طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق
© 2025 CC BY-NC 4.0 | Cochrane Iran Associate Centre
Designed & Developed by : Yektaweb