جستجو در مقالات منتشر شده


۲ نتیجه برای Wai Cheng Foong

Nai Ming Lai، Siew Cheng Foong، Wai Cheng Foong، Kenneth Tan،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه
به دلیل افزایش نرخ دوقلوزایی در دهه‌های اخیر و بهبود پیش‌آگهی نوزادان نارس، لازم است شرایطی فراهم شود تا بتوان معیارهای مربوط به پیامدهای رشد و تکامل سیستم عصبی آنها را به حد مطلوب رساند. تصور می‌شود خواباندن دوقلوها کنارهم، شرایط داخل رحمی را شبیه‌سازی می‌کند که در آن رفتارهای هم‌تنظیمی (co‐regulatory) بین آنها مشاهده می‌شود. پیشنهاد شده که وجود این رفتارها استرس این نوزادان را کاهش می‌دهد، بنابراین می‌تواند رشد و تکامل سیستم عصبی آنها را بهبود ببخشد و برای آنها مزیت داشته باشد. با این وجود در مورد میزان مزیت و زیان این کار عدم‐قطعیت وجود دارد.
اهداف

کمک به بررسی اثربخشی خواباندن کنارهم نوزادان دوقلوی نارس که در شرایط پایدار به سر می‌برند، در مقایسه با خواباندن آنها به صورت جداگانه (تکی) در نرسری نوزادان، در ارتقای رشد و تکامل سیستم عصبی و کاهش موربیدیتی‌های کوتاه‐مدت و طولانی‐مدت، و نیز تعیین عوارض جانبی آن.

به عنوان اهداف ثانویه، ما بر آن شدیم تا تاثیرات خواباندن کنار هم را در زیر‐گروه‌های زیر آنالیز کنیم: دوقلوهای با طیف وزنی متفاوت (بسیار کم‌‐وزن هنگام تولد [VLBW] کمتر از ۱۵۰۰ گرم در برابر غیر از VLBW)، دوقلوهای با و بدون هماهنگی رشدی در هنگام تولد، دوقلوهای نارس در برابر آنهایی که در مرز نارسی قرار داشتند، دوقلوهایی که در انکوباتور خوابانده شدند در برابر ابتدای ورود آنها به مطالعه، و مقایسه دوقلوهایی که براساس جفت دوقلو در برابر بخش نوزادان تصادفی‌سازی شدند.

روش های جستجو
از استراتژی‌های استاندارد پژوهشی گروه مرور نوزادان در کاکرین (Cochrane Neonatal Review Group; CNRG) استفاده کردیم. ما از کلمات کلیدی و سرعنوان‌های موضوعی پزشکی (MeSH) برای جست‌وجو در منابع زیر، تا ۲۹ فوریه ۲۰۱۶، استفاده کردیم: پایگاه ثبت مرکزی کارآزمایی‌های کنترل شده کاکرین (CENTRAL؛ شماره ۲؛ ۲۰۱۶)؛ MEDLINE (از طریق PubMed)؛ EMBASE (به پشتیبانی EBSCOHOST)، Cumulative Index to Nursing and Allied Health Literature (CINAHL)، و منابعی که در لیست کوتاه شده مقالات ما به آنها اشاره شده است.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده‌ای را وارد کردیم که از نظر جفت دوقلوها و/یا بخش نوزادان تصادفی‌سازی شده بودند. مطالعات متقاطع (cross‐over) را کنار گذاشتیم.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
با استفاده از روش‌های استاندارد CNRG به استخراج داده‌ها پرداختیم. دو نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم مرتبط بودن و خطر سوگیری (bias) را در رکوردهای بازیابی شده بررسی کردند. برای درخواست اطلاعات مهمی که در مقالات منتشر شده از قلم افتاده بودند، با نویسندگان مطالعات وارد شده تماس گرفتیم. نتایج خود را تا حد امکان با استفاده از خطرات نسبی (RRs)، تفاوت‌های میانگین (MDs) و ۹۵% فواصل اطمینان (۹۵% CIs) بیان کردیم. بر اساس میانگین مقادیر اندازه‌گیری شده برای هر جفت دوقلو (پیامدهای پیوسته) یا با شمارش تعداد پیامدهای مثبتی که در هر دو جفت اتفاق افتاده باشند (پیامدهای دو‐حالتی)، بخش آنالیز هر نوزاد و نیز هر جفت دوقلو را تعدیل کردیم.
نتایج اصلی
شش مطالعه معیارهای ورود را داشتند؛ اما تنها پنج مطالعه، اطلاعات لازم را برای آنالیز در اختیار قرار داده بودند. چهار مورد از شش مطالعه وارد شده کوچک بوده و محدودیت‌های قابل توجهی در طراحی آنها وجود داشت. از آنجایی که هر مطالعه پیامدها را به طور متفاوتی گزارش کرده بود، داده‌های مربوط به اکثر پیامدها تنها برای یک مطالعه کارآمد بودند. نویسندگان مطالعات هیچ تفاوتی بین دوقلوهای کنار هم خوابانده شده و دوقلوهایی که به طور جداگانه تحت نظر قرار داده شده بودند، از نظر موارد زیر گزارش نکرده بودند: نرخ وزن‌گیری (MD: ۰,۲۰ گرم/کیلوگرم/روز؛ ۹۵% CI؛ ۱.۶۰‐ تا ۲.۰۰؛ یک مطالعه؛ ۱۸ دوقلو؛ شواهد با کیفیت پائین)، آپنه، برادی‌کاردی و اپیزودهای کاهش اشباع اکسیژن (A/B/D)؛ (RR: ۰.۸۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۸ تا ۴.۰۵؛ یک مطالعه؛ ۶۲ دوقلو؛ شواهد با کیفیت پائین)، اپیزودهایی که در شرایط هم‌تنظیمی بودند (MD: ۰.۹۶؛ ۹۵% CI؛ ۳.۴۴‐ تا ۵.۳۶؛ یک مطالعه؛ سه دوقلو؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین)، شک به عفونت یا عفونت اثبات شده (RR: ۰.۸۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۰ تا ۲.۳۱؛ سه مطالعه؛ ۶۵ دوقلو؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین)، طول مدت بستری در بیمارستان (MD: ‐۴.۹۰ روز؛ ۹۵% CI؛ ۳۵.۲۳‐ تا ۲۵.۴۳؛ یک مطالعه؛ سه دوقلو؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین) و میزان رضایتمندی والدین که در مقیاس ۰ تا ۵۵ امتیازی اندازه‌گیری شد (MD: ‐۰.۳۸؛ ۹۵% CI؛ ۴.۴۹‐ تا ۳.۷۳؛ یک مطالعه؛نه دوقلو؛ شواهد با کیفیت متوسط). هرچند به نظر می‌رسد دوقلوهایی که کنار هم خوابانده شده بودند ۳۰ ثانیه پس از خون گیری از پاشنه پا، در مقیاس ۰ تا ۲۱، نمره درد کمتری داشتند (MD: ‐۰.۹۶؛ ۹۵% CI؛ ۱.۶۸‐ تا ۰.۲۳‐؛ دو مطالعه؛ ۱۱۷ دوقلو؛ I۲ = ۷۵%؛ شواهد با کیفیت پائین)، اما نمره دردشان ۹۰ ثانیه پس از این پروسیجر بالاتر بود (MD: ۱,۰۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۴ تا ۱.۸۶؛ یک مطالعه؛ ۶۲ دوقلو). وجود ناهمگونی قابل توجه در پیامد پاسخ به درد نوزاد، ۳۰ ثانیه پس از پروسیجر و نتایج متناقضی که بین ۳۰ ثانیه و ۹۰ ثانیه بعد از پروسیجر وجود داشت، از گرفتن یک نتیجه قطعی ممانعت می‌کرد.
نتیجه‌گیری‌های نویسندگان

شواهدی حاکی از مزایا و ضررهای خواباندن کنارهم دوقلوهای نارس با شرایط پایدار وجود دارد، اما آنقدر کافی نیست تا بتوان با توجه به آنها توصیه‌های بالینی ارائه داد. مطالعاتی که در آینده انجام می‌شوند باید به اندازه‌ای قوی باشند تا تفاوت‌های بالینی مهم را در رشد و تکامل سیستم عصبی شناسایی کنند. محققین باید عوارضی مثل عفونت و نیز خطاهای دارویی و رضایت مراقبین را ارزیابی کنند.

خلاصه به زبان ساده

خواباندن کنار هم نوزادان دوقلوی نارس به منظور بهینه‌سازی رشد و تکامل مغزی

سوال مطالعه مروری

شواهد مربوط به مزایا و مضرات خواباندن کنار هم دوقلوهای نارس را که وضعیت پایدار دارند، مرور کرده و شش مطالعه مرتبط پیدا کردیم.

پیشینه

دو قلوهای نارس برای اختلال رشد و تکامل، پُر‐خطر هستند. پیشنهاد شده که خواباندن کنار هم دوقلوها (گذاشتن آنها در یک رختخواب یا انکوباتور) برای آنها مزیتی به دنبال دارد، چرا که مشابه محیطی همانند محیط پیش از تولد است که مشخص شده در آن با یک‌سری حرکات هم تنظیمی، یکدیگر را حمایت می‌کنند. تصور می‌شود چنانچه امکان ادامه دادن آنها پس از تولد نیز فراهم شود، این حرکات باعث ارتقای رشد و نیز تکامل مغزی آنها می‌شود. از خطرات گذاشتن دوقلوها در یک انکوباتور یا یک رختخواب، اشتباهات مراقبین و عفونت است.

ویژگی‌های مطالعه

در این مرور، شش مطالعه شناسایی شد که اکثرا کوچک بوده و یک‌سری محدودیت‌هایی در روش‌های آنها وجود داشت. تمامی شش مطالعه در نرسری نوزادان یک بیمارستان سطح سوم بزرگ انجام شده بودند. در تمامی مطالعات، محققین نوزادان نارسی را انتخاب کردند که سن پس از قاعدگی آنها به طور میانگین ۲۹ هفته بود (حدود دو و نیم ماه زودتر از موعد مقرر به دنیا آمده بودند یعنی نارس بودند). برخی مطالعات فقط دوقلوها را بررسی کرده بودند، برخی دیگر شامل دوقلوها و سه قلوها و چهارقلوها می‌شدند و دو قل از آنها که در زمان ورود شرایط پایدارتری داشتند، برای خواباندن کنار هم انتخاب شدند.

نتایج کلیدی

در مجموع، محققین بین دو گروه کنارهم خوابانده شده و گروهی که مراقبت‌های جداگانه دریافت کرده بودند، هیچ تفاوتی از نظر وزن‌گیری، اپیزودهای اختلالات عمده در تنفس، ضربان قلب یا سطح اکسیژن (آپنه، برادی‌کاردی، یا اپیزودهای کاهش اشباع‌پذیری)، طول مدت بستری در بیمارستان و وقوع عفونت گزارش نکردند. در دو مطالعه وارد شده‌ای که پاسخ به درد نوزاد را پس از نیشتر زدن به پاشنه ارزیابی کرده بودند، نتایج متناقضی وجود داشت.

کیفیت شواهد

به دلیل وجود محدودیت‌هایی در روش‌های مطالعه، کم بودن حجم نمونه که احتمال غیر‐دقیق بودن نتایج را افزایش می‌دهد، و ناهمگونی در نتایج مطالعه، کیفیت کلی شواهد پائین بود. بر اساس شواهد به دست آمده از این مرور نمی‌توانیم هیچ توصیه‌ای به نفع یا ضرر خواباندن دوقلوهای نارس با وضعیت پایدار کنار یکدیگر در نرسری نوزادان ارائه بدهیم. انجام پژوهش بیشتری در مورد این موضوع مورد نیاز است.


Wai Cheng Foong، Jacqueline J Ho، C Khai Loh، Vip Viprakasit،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه
بتا تالاسمی بدون وابستگی به ترانسفیوژن (non‐transfusion dependent beta thalassaemia) زیرمجموعه‌ای است از اختلالات هموگلوبین وراثتی که با کاهش تولید زنجیره بتا گلوبین (beta globin) در مولکول هموگلوبین، منجر به بروز کم خونی با شدت‌های متفاوت می‌شود. اگرچه ترانسفیوژن خون برای بقای (survival) بیمار یک ضرورت نیست، هنگامی که اپیزودهای کم خونی مزمن رخ می‌دهند، مورد نیاز می‌شود. این کم خونی مزمن می‌تواند رشد را مختل کرده و کیفیت زندگی بیمار را تحت تاثیر قرار دهد. افراد مبتلا به بتا تالاسمی بدون وابستگی به ترانسفیوژن به دلیل افزایش قابلیت بدن خود در جذب آهن از منابع غذایی، از اضافه بار آهن رنج می‌برند. تجمع آهن در کسانی که نیاز به ترانسفیوژن خون دارند، بارزتر می‌شود. افرادی با سطح بالاتر هموگلوبین جنینی نیاز کمتری به ترانسفیوژن خون دارند. هیدروکسی اوره (hydroxyurea) برای افزایش سطح هموگلوبین جنینی استفاده می‌شود؛ با این حال، اثربخشی آن در کاهش ترانسفیوژن، عوارض کم خونی مزمن و بی‌خطری (safety) آن نیاز به بررسی دارد.
اهداف
ارزیابی اثربخشی، بی‌خطری و دوز مناسب هیدروکسی اوره در افراد مبتلا به بتا تالاسمی بدون وابستگی به ترانسفیوژن (هموگلوبین E در ترکیب با بتا تالاسمی و بتا تالاسمی بینابینی (intermedia)).
روش های جستجو

جست‌وجوی خود را در پایگاه ثبت کارآزمایی‌های هموگلوبینوپاتی‌های گروه فیبروز سیستیک و اختلالات ژنتیکی در کاکرین انجام دادیم که از جست‌وجو در بانک اطلاعاتی الکترونیکی و جست‌وجوی دستی در مجلات مرتبط تشکیل شده بود. هم‌چنین پایگاه‌های ثبت کارآزمایی‌های در حال انجام و فهرست منابع مقالات و مطالعات مروری مرتبط را جست‌وجو کردیم.

تاریخ آخرین جست‌وجو: ۳۰ اپریل ۲۰۱۶.

معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی یا شبه‌‐تصادفی‌سازی و کنترل شده درباره مصرف هیدروکسی اوره در افراد مبتلا به بتا تالاسمی غیر وابسته به ترانسفیوژن که به مقایسه هیدروکسی اوره با دارونما (placebo) یا درمان‌های استاندارد، یا مقایسه دوزهای مختلف هیدروکسی اوره، پرداختند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
دو نویسنده به طور جداگانه معیارهای ورود را به مطالعه، به منظور انتخاب کارآزمایی‌های واجد شرایط، اعمال کردند. هر دو نویسنده، خطر سوگیری (bias) کارآزمایی‌ها را ارزیابی کرده و اطلاعات را استخراج کردند. یک نویسنده سوم این ارزیابی‌ها را تایید کرد.
نتایج اصلی

هیچ کارآزمایی پیدا نشد که به مقایسه هیدروکسی اوره با دارونما یا مراقبت استاندارد پرداخته باشد. با این حال، یک کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل شده (۶۱ = n) را وارد کردیم که به مقایسه دوز ۲۰ میلی‌گرم/کیلوگرم/روز با ۱۰ میلی‌گرم/کیلوگرم/روز از هیدروکسی اوره به مدت ۲۴ هفته پرداخت.

سطح هموگلوبین و هموگلوبین جنینی در هفته ۲۴ در گروه ۲۰ میلی‌گرم در مقایسه با گروه ۱۰ میلی‌گرم کمتر بود، تفاوت میانگین به ترتیب برابر با ۲,۳۹‐ (۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۲.۸‐ تا ۱.۹۸‐) و ۱.۵ ‐ (۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۱.۸۳‐ تا ۱.۱۷‐) گزارش شد. عوارض جانبی عمده در گروه ۲۰ میلی‌گرم به‌طور قابل‌توجهی شایع‌تر بودند، خطر نسبی برای نوتروپنی (neutropenia)، برابر با ۹.۹۳ (۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۱.۳۴ تا ۷۳.۹۷) و خطر نسبی برای ترومبوسیتوپنی (thrombocytopenia) برابر با ۳.۶۸ (۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۱.۱۳ تا ۱۲.۰۷) گزارش شد. هیچ تفاوتی در عوارض جانبی خفیف (اختلالات گوارشی و افزایش آنزیم‌های کبدی) گزارش نشد. تاثیر هیدروکسی اوره بر فراوانی انجام ترانسفیوژن گزارش نشد.

کیفیت کلی برای پیامدهای گزارش شده، در سطح بسیار پائین درجه‌بندی شد، عمدتا به این دلیل که پیامدها از فقط یک مطالعه کوچک با یک روش نامشخص پنهان‏‌سازی تخصیص (allocation concealment) به دست آمدند.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
هیچ شواهدی بر اساس کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده وجود ندارد که نشان دهد هیدروکسی اوره در مقایسه با گروه کنترل تاثیری بر نیاز به ترانسفیوژن خون بر جای می‌گذارد. به نظر می‌رسد استفاده از دوز ۱۰ میلی‌گرم/کیلوگرم/روز نسبت به دوز ۲۰ میلی‌گرم/کیلوگرم/روز هیدروکسی اوره منجر به سطوح بالاتر هموگلوبین شده و بی‌خطر‌تر بوده و با عوارض جانبی کمتری باشد. گزارش نشده که هیدروکسی اوره قادر به کاهش نیاز به ترانسفیوژن خون است یا خیر. انجام کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده بزرگ و به خوبی طراحی شده با مدت زمان کافی پیگیری توصیه می‌شود.
خلاصه به زبان ساده

تاثیر هیدروکسی اوره در کاهش نیاز به ترانسفیوژن خون در بتا تالاسمی بدون وابستگی به ترانسفیوژن

سوال مطالعه مروری

هدف آن بود که بدانیم هیدروکسی اوره در افراد مبتلا به بتا تالاسمی بدون وابستگی به ترانسفیوژن، نیاز به ترانسفیوژن خون را کاهش می‌دهد یا خیر.

پیشینه

تالاسمی یک اختلال خونی ژنتیکی است که به ایجاد هموگلوبین (جزء حمل اکسیژن در سلول‌های قرمز خون) بالغ معیوب می‌انجامد. این مساله باعث بروز کم خونی با شدت‌های مختلفی می‌شود. افراد مبتلا به بتا تالاسمی بدون وابستگی به ترانسفیوژن به دریافت منظم ترانسفیوژن خون برای بقا وابسته نیستند، اما ممکن است گاهی ترانسفیوژن خون مورد نیاز باشد. کم خونی مداوم بر رشد تاثیر می‌گذارد، ممکن است باعث تاخیر بلوغ شده و کیفیت زندگی را کاهش دهد. با این حال، در صورت امکان باید از ترانسفیوژن اجتناب شود، زیرا منجر به ایجاد آهن اضافی می‌شود که در اندام‌های مختلف رسوب می‌کنند، و این امر بر نحوه عملکرد آنها تاثیر می‌گذارد.

افراد مبتلا به بتا تالاسمی بدون وابستگی به ترانسفیوژن دارای سطوح بالاتری از هموگلوبین جنینی (فرم اصلی هموگلوبین یافت شده در طول رشد یک کودک پیش از تولد) هستند. پس از تولد، هموگلوبین جنینی به تدریج ناپدید شده و توسط هموگلوبین بالغ معیوب جایگزین می‌شود. مقدار کمی از هموگلوبین جنینی پس از تولد باقی می‌ماند و اغلب در افراد مبتلا به بتا تالاسمی بدون وابستگی به ترانسفیوژن وجود دارد. در سطوح بالاتر هموگلوبین جنینی، نیاز کمتری به ترانسفیوژن وجود دارد.

هیدروکسی اوره یک درمان ضدسرطان است که سطح هموگلوبین جنینی را افزایش می‌دهد. بنابراین، ممکن است نیاز به ترانسفیوژن خون را در افراد مبتلا به بتا تالاسمی بدون وابستگی به ترانسفیوژن کاهش دهد. با این حال، مشخص نیست که هیدروکسی اوره اثربخش و بی‌خطر باشد، و اگر چنین است، بهترین دوز آن و سن شروع درمان چه هستند.

تاریخ جست‌وجو

شواهد تا ۳۰ اپریل ۲۰۱۶ به‌روز است.

ویژگی‌های مطالعه

هیچ کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل شده‌ای (که در آن افراد شرکت‌کننده در کارآزمایی شانس برابر برای ورود به گروه درمان یا گروه کنترل دارند) را شناسایی نکردیم که به مقایسه هیدروکسی اوره با دارونما (یک داروی ساختگی) یا مراقبت معمول پرداخته باشد. با این حال، یک کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل شده را یافتیم که به مقایسه دو دوز متفاوت از هیدروکسی اوره (۱۰ میلی‌گرم/کیلوگرم/روز در مقابل ۲۰ میلی‌گرم/کیلوگرم/روز به مدت ۲۴ هفته) پرداخته و در این مطالعه مروری وارد شد. در مجموع ۶۱ نفر در این کارآزمایی شرکت کردند.

نتایج اصلی

به نظر می‌رسید دوز پائین هیدروکسی اوره، سطح هموگلوبین جنینی را افزایش می‌دهد، اما دوز بالاتر چنین تاثیری را نشان نداد. برخی از شواهد نشان می‌دهد که دوز بالاتر مضر است، به ویژه برای مغز استخوان. کارآزمایی مذکور به بررسی این موضوع نپرداخت که نیاز به ترانسفیوژن خون کمتری وجود داشت یا خیر، یا اینکه تاثیرات کم خونی کاهش یافتند یا خیر. در کوتاه‌مدت، به نظر نمی‌رسد دوز پائین‌تر هیچ‌گونه عوارض جانبی را به همراه داشته باشد. طول دوره کارآزمایی بسیار کوتاه بود و باید بدانیم که اگر درمان با هیدروکسی اوره برای یک مدت زمان طولانی‌تر ادامه یابد، چه حوادثی رخ خواهند داد.

کیفیت شواهد

کیفیت شواهد را در سطح بسیار پائین درجه‌بندی کردیم، زیرا نتایج کلیدی فقط براساس یک کارآزمایی کوچک بودند. علاوه بر این نمی‌توانیم مطمئن باشیم که روش‌های کارآزمایی با کیفیت بالا بودند یا خیر، چرا که نویسندگان آنها را به‌طور کامل توصیف نکردند.



صفحه ۱ از ۱