سوال مطالعه مروری: آیا ملین گلیسیرین (تنقیه/شیاف) برای پیشگیری یا درمان عدم تحمل غذایی در نوزادان بسیار کم‐وزن هنگام تولد (very low birth weight; VLBW)، بیخطر و موثر است؟
پیشینه: نوزادان نارس در معرض خطر عدم تحمل غذایی هستند. عواملی که منجر به عدم تحمل غذایی در نوزادان میشود، بسیار بوده و شامل تحرک نارس روده و افزایش ویسکوزیته مکونیوم (viscosity of meconium) است. افزایش عبور مدفوع اول (مکونیوم) ممکن است توانایی نوزادان نارس را به تحمل غذا افزایش داده و مدت زمان لازم را برای دریافت مایعات داخل وریدی کاهش دهد.
ویژگیهای مطالعه: در این مرور، سه مطالعه شناسایی شد که در آنها استفاده از شیاف گلیسیرین برای پیشگیری از عدم تحمل غذایی در نوزادان نارس بررسی شده بود.
یافتههای کلیدی: نتایج این مرور نشان داد که تنقیه گلیسیرین داده شده به نوزادان نارس به صورت پروفیلاکتیک، نه مدت زمان تغذیه با غذای کامل را کاهش میدهد و نه مدت زمان تخلیه آن را. با این حال، دادههای موجود بسیار محدودتر از آن است که بتوان بر اساس آنها به یک نتیجهگیری قوی دست یافت.
نتیجهگیریها: شواهد موجود در این مرور درباره ملین گلیسیرین، از استفاده روزمره پروفیلاکتیک از ملین گلیسیرین به عنوان یک عمل بالینی پشتیبانی نمیکند. برای تایید یا رد اثربخشی و بیخطری ملین گلیسیرین برای پیشگیری یا درمان عدم تحمل تغذیه در نوزادان VLBW، مطالعات بیشتری مورد نیاز است.
ده مطالعه را که در کل شامل ۱۰۶۶ نوزاد بودند، وارد کردیم. تمامی مطالعات حین انجام واکسیناسیون در اوایل دوران کودکی انجام شدند. از آنجا که نمیتوان نسبت به مداخله شیردهی کورسازی را انجام داد، همه مطالعات را با خطر بالای سوگیری برای کورسازی شرکتکنندگان و پرسنل ارزیابی کردیم. نه مطالعه را با خطر پائین سوگیری برای دادههای پیامد ناقص ارزیابی کردیم. علاوه بر این، نه مطالعه را نیز در معرض خطر بالای سوگیری برای کورسازی ارزیابی پیامد در نظر گرفتیم. به دلیل فقدان اطلاعات، خطر سوگیری مرتبط با تولید تصادفی توالی، پنهانسازی تخصیص، و گزارشدهی انتخابی را در بیشتر مطالعات نامشخص طبقهبندی کردیم.
پیامد اولیه ما درد بود. تغذیه با شیر مادر، پاسخهای رفتاری درد (طول مدت گریه و نمرات درد) را در طول دوره واکسیناسیون در مقایسه با عدم درمان، آب خوراکی، و مداخلات دیگری مانند در آغوش گرفتن نوزاد، گلوکز خوراکی، داروی بیحسی موضعی، ماساژ دادن، و وپاکولانت (vapocoolant) کاهش داد. تغذیه با شیر مادر تغییرات ایجاد شده را در شاخصهای فیزیولوژیکی، مانند ضربان قلب، بهطور پیوستهای کاهش نداد. دادهها را برای طول دوره گریه از ۶ مطالعه (تعداد = ۵۴۷ نوزاد) تجمیع کردیم. تغذیه با شیر مادر در مقایسه با آب خوردن یا عدم درمان منجر به کاهش ۳۸ ثانیهای در زمان گریه شد (MD: ‐۳۸؛ ۹۵% CI؛ ۵۰‐ تا ۲۶‐؛ ۰,۰۰۰۰۱ > P). کیفیت شواهد بر اساس معیار GRADE برای این پیامد در سطح متوسط بود، چون بیشتر نوزادان ۶ ماهه یا کوچکتر بودند، و ممکن است پیامدها برای نوزادان در طول دوره ایمونیزاسیون ۱۲ ماهه متفاوت باشد. دادهها را برای نمرات درد از پنج مطالعه (تعداد = ۳۱۰ نوزاد) تجمیع کردیم. تغذیه با شیر مادر با کاهش ۱.۷ امتیازی در نمرات استاندارد شده درد همراه بود (SMD: ‐۱.۷؛ ۹۵% CI؛ ۲.۲‐ تا ۱.۳‐)؛ این شواهد را با کیفیت متوسط در نظر گرفتیم زیرا دادهها عمدتا مربوط به نوزادان کوچکتر از ۶ ماهه بود. ما توانستیم دادههای مربوط به ضربان قلب را به دنبال تزریقات فقط برای دو مطالعه (۱۸۶ = n) تجمیع کنیم؛ این شواهد را به دلیل دادههای ناکافی با کیفیت پائین در نظر گرفتیم. هیچ تفاوتی بین گروه شیردهی و کنترل وجود نداشت (MD: ‐۳.۶؛ ۲۳‐ تا ۱۶).
چهار مورد از ۱۰ مطالعه بیش از دو بازوی مطالعه داشتند. تغذیه با شیر مادر در کاهش مدت زمان گریه یا نمرات درد در طول واکسیناسیون در مقایسه با: دکستروز ۲۵% و کرم بیحسی موضعی (EMLA)، وپاکولانت، آغوش مادر و ماساژ، موثرتر بود.
هیچ یک از مطالعات وارد شده حوادث جانبی را گزارش نکردند.
حرف آخر
ما دریافتیم که تغذیه با شیر مادر قبل و حین انجام تزریقهای واکسیناسیون به کاهش درد در بیشتر نوزادان تا سن یک سالگی کمک کرد.
پیشینه
برای واکسیناسیون نوزادان در اوایل دوران کودکی و مراقبتهای پزشکی در طول بیماریهای دوران کودکی از تزریق با سوزن استفاده میشود. انجام این تزریقات ضروری، اما دردناک هستند. آنها باعث ایجاد دیسترس در نوزادان و اغلب والدین/مراقبان آنها شده، و در آینده میتوانند منجر به اضطراب و ترس از تزریق با سوزن شوند. شیردهی در طول انجام تستهای خون در نوزادان تازه متولد شده، درد را کاهش میدهد. تغذیه با شیر مادر، اگر امکانپذیر و شدنی باشد، ممکن است به راحتی نوزادان نیز کمک کرده و درد آنها را پس از دوران نوزادی و در دوران کودکی کاهش دهد.
ویژگیهای مطالعه
در فوریه ۲۰۱۶، برای یافتن مطالعاتی که به ارزیابی اثربخشی شیردهی نوزادان ۱ تا ۱۲ ماه در طول تزریق با سوزن پرداختند، منابع علمی پزشکی را جستوجو کردیم. اثربخشی تغذیه را با شیر مادر در کاهش درد (نمرهدهی با زمان گریه و نمرات درد)، با نگه داشتن، صاف خواباندن نوزادان، یا دادن آب یا مایعات شیرین مقایسه کردیم. ما ۱۰ مطالعه را با مجموع ۱۰۶۶ نوزاد یافتیم. همه مطالعات به بررسی این موضوع پرداختند که شیردهی منجر به کاهش درد در طول واکسیناسیون میشود یا خیر.
نتایج کلیدی
تغذیه با شیر مادر، گریه نوزادانی را که واکسن زدند، کاهش داد. بهطور میانگین، نوزادان تغذیه شده با شیر مادر ۳۸ ثانیه کمتر از نوزادانی که از شیر مادر تغذیه نکردند، گریه کردند (۶ مطالعه؛ ۵۴۷ نوزاد؛ شواهد با کیفیت متوسط)، و نمرات درد بهطور قابل توجهی پائینتر بود (۵ مطالعه؛ ۳۱۰ نوزاد؛ شواهد با کیفیت متوسط).
هیچ مطالعهای بروز آسیب را گزارش نکرد (شواهد با کیفیت بسیار پائین). ما نمیتوانیم در مورد خطر آسیب برای نوزادان سالمی که حین واکسیناسیون با شیر مادر تغذیه میکنند، نتیجهگیری کنیم.
رو به جلو: اگر مادران شیردهی داشته باشند، این امر میتواند در صورت امکان در واکسیناسیون نوزادان مورد توجه قرار بگیرد. شواهد بیشتری لازم است تا مشخص شود شیردهی به نوزادان بزرگتر و نوزادان در بیمارستان در طول خونگیری یا انجام پروسیجرهایی مانند قرار دادن قطره میکروست (drip) کمک کننده است یا خیر.
کیفیت شواهد
کیفیت شواهد برای طول مدت گریه و نمرات درد متوسط بود. بیشتر مطالعات شامل نوزادان کوچکتر ۱ تا ۶ ماهه بود. انجام پژوهش بیشتری شامل نوزادان بزرگتر تا ۱۲ ماه، ممکن است نتیجهگیریهای ما را تغییر دهد. علاوه بر این، این مطالعات تاثیرات تغذیه را با شیر مادر در طول واکسیناسیون مورد ارزیابی قرار دادند. ما نمیدانیم که تغذیه با شیر مادر به نوزادان بیمار ۱ تا ۱۲ ماهه بستری در بیمارستان در طول نمونهگیری خون یا قرار دادن قطره میکروست (drip) کمک میکند یا خیر.
سوال مطالعه مروری
آیا آغاز تجویز کورتیکواستروئیدهای استنشاقی برای نوزادان پرهترم با وزن هنگام تولد تا ۱۵۰۰ گرم در دو هفته اول پس از زایمان، از وقوع بیماری مزمن ریوی که با نیاز به دریافت اکسیژن مکمل در ۳۶ هفته پس از سن قاعدگی مشخص میشود، پیشگیری میکند؟
پیشینه
نوزادان پرهترم که نیاز به حمایت تنفسی دارند اغلب دچار بیماری مزمن ریه میشوند. تصور میشود که التهاب در ریهها ممکن است بخشی از علت این امر باشد. مصرف داروهای کورتیکواستروئیدی به صورت خوراکی یا از طریق وریدی این التهاب را کاهش میدهند. با این حال، استفاده از این داروها با عوارض جانبی جدی مانند فلج مغزی (مشکلات حرکتی) و تاخیر رشد و تکامل همراه است. ممکن است استفاده از فرم استنشاقی استروئیدها، بهطوری که دارو مستقیما به ریه برسد، عوارض جانبی را کاهش دهند. این مرور به بررسی کارآزماییهایی پرداخت که نوزادان پرهترم دریافت کننده استروئیدها یا دارونما (placebo) (داروی غیر‐فعال) را به صورت استنشاقی، در حالی که از حمایت تنفسی برخوردار بودند، مقایسه کردند. شواهدی از قبل موجود نبود مبنی بر اینکه استفاده زودهنگام از استروئیدهای استنشاقی باعث کاهش بروز بیماری مزمن ریوی میشود.
ویژگیهای مطالعه
با جستوجو در منابع علمی تا ۵ ژانویه ۲۰۱۶، ۱۰ کارآزمایی تصادفیسازی و کنترل شده وارد شدند که ۱۶۴۴ نوزاد را وارد کردند.
منابع تامین مالی مطالعه
از هیچگونه حمایت مالی صنعت برای مطالعات وارد شده اطلاع نداریم.
نتایج کلیدی
در این بهروزرسانی مرور، نرخ بیماری مزمن ریوی در هفته ۳۶ پس از قاعدگی، کاهش معنیداری را نشان نداد. کاهش قابل توجهی در پیامد ترکیبی مرگومیر یا بیماری مزمن ریوی در هفته ۳۶ پس از قاعدگی میان همه نوزادان تصادفیسازی شده و میان بازماندگان مشاهده شد. اگرچه این نتایج قابل توجه و معنیدار بودند، فاصله اطمینان بالایی بینهایت بود (یعنی باید همه نوزادان را با استروئید استنشاقی درمان کنیم تا از مرگ یک کودک یا ابتلا به یک مورد بیماری مزمن ریوی در هفته ۳۶ پس از قاعدگی پیشگیری شود). این مساله در طبابت بالینی قابل قبول نیست. نرخ کمتری از نیاز به لولهگذاری مجدد (نیاز به قرار دادن لوله داخل راه هوایی) در گروه استروئید در مقایسه با گروه کنترل در یک مطالعه بزرگ، ذکر شد. تفاوتهای موجود در عوارض کوتاه‐مدت و بلند‐مدت بین گروهها اهمیت آماری نداشتند. نتایج پیگیری طولانی‐مدت یک مطالعه بزرگ هنوز اعلام نشده است.
کیفیت شواهد
در مجموع، کیفیت شواهد خوب بود.
ما دو کارآزمایی را وارد کردیم که شامل ۲۹۴ نوزاد بود. هیچ مطالعه جدیدی برای بهروزرسانی سال ۲۰۱۷ وارد نشد. تفاوت در میزان بروز مرگومیر یا BPD در سن ۳۶ هفته پس از قاعدگی بین نوزادان دریافت کننده استروئیدهای استنشاقی یا سیستمیک دارای اهمیت آماری نبود (RR: ۱,۰۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۸ تا ۱.۳۵؛ RD: ۰.۰۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۷‐ تا ۰.۱۶؛ ۱ کارآزمایی؛ ۲۷۸ = N). تفاوت بین گروهها از لحاظ میزان بروز BPD در سن ۳۶ هفته پس از قاعدگی بین بازماندگان دارای اهمیت آماری نبود (RR: ۱.۳۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۴ تا ۱.۹۰؛ RD: ۰.۱۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۲‐ تا ۰.۲۴؛ ۱ کارآزمایی؛ ۲۰۶ = N). تفاوت در پیامدهای BPD در سن ۲۸ روزگی، مرگومیر در ۲۸ روزگی یا ۳۶ هفته پس از قاعدگی و پیامد ترکیبی مرگومیر یا BPD در ۲۸ روز بین گروهها دارای اهمیت آماری نبود (۲ کارآزمایی؛ ۲۹۴ = N). مدت زمان استفاده از ونتیلاسیون مکانیکی در گروه استروئید استنشاقی در مقایسه با گروه استروئید سیستمیک (MD معمول: ۴ روز؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲ تا ۸؛ ۲ کارآزمایی؛ ۲۹۴ = N؛ ۰% = I²) و همچنین مدت زمان دریافت اکسیژن مکمل (MD معمول: ۱۱ روز؛ ۹۵% CI؛ ۲ تا ۲۰؛ ۲ کارآزمایی؛ ۲۹۴ = N؛ ۳۳% = I²) بهطور معنیداری طولانیتر بود.
میزان بروز هیپرگلیسمی (hyperglycaemia) با استفاده از استروئیدهای استنشاقی بهطور معنیداری پایینتر بود (RR: ۰,۵۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۹ تا ۰.۷۱؛ RD: ‐۰.۲۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۷‐ تا ۰.۱۴‐؛ ۱ کارآزمایی؛ ۲۷۸ = N؛ NNTB: ۴؛ ۹۵% CI؛ ۳ تا ۷ برای اجتناب از وقوع هیپرگلیسمی در یک نوزاد). میزان مجرای شریانی باز در گروه دریافت کننده استروئیدهای استنشاقی افزایش یافت (RR: ۱.۶۴؛ ۹۵% CI؛ ۱.۲۳ تا ۲.۱۷؛ RD: ۰.۲۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۰ تا ۰.۳۳؛ ۱ کارآزمایی؛ ۲۷۸ = N؛ NNTB: ۵؛ ۹۵% CI؛ ۳ تا ۱۰). در یک زیرمجموعه از نوزادان زنده مانده در انگلستان و ایرلند، تفاوت معنیداری در پیامدهای رشد و تکامل در ۷ سالگی وجود نداشت. با این حال، خطر پایین تشخیص آسم تا ۷ سالگی در گروه استروئید استنشاقی در مقایسه با گروه استروئید سیستمیک وجود داشت (N = ۴۸) (RR: ۰.۴۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۹ تا ۰.۹۴؛ RD: ‐۰.۳۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۸‐ تا ۰.۰۵‐؛ NNTB: ۳؛ ۹۵% CI؛ ۲ تا ۲۰).
کیفیت شواهد با توجه به ارزیابی درجهبندی توصیه، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE)، متوسط تا پایین بود. سطح شواهد با توجه به اصول طراحی (خطر سوگیری (bias))، سازگاری (ناهمگونی) و دقت تخمینها، کاهش یافت.
هر دو مطالعه کمکهای مالی دریافت کردند و صنعت به آنها اتاقهای هوا و دوز اندازهگیری شده افشانه استنشاقی بودسوناید (budesonide) و دارونما (placebo) را برای انجام مطالعه بزرگتر ارائه کرد. هیچ موردی از تضاد منافع شناسایی نشد.
سوال مطالعه مروری
هدف اولیه، مقایسه اثربخشی کورتیکواستروئیدهای استنشاقی در برابر کورتیکواستروئیدهای سیستمیک بود که طی اولین هفته زندگی برای پیشگیری از مرگومیر یا دیسپلازی برونکوپولمونری (تعریف شده به صورت نیاز به دریافت اکسیژن مکمل در سن ۳۶ هفته پس از قاعدگی) در نوزادان استفاده کننده از ونتیلاسیون مکانیکی تهاجمی با وزن هنگام تولد ≤ ۱۵۰۰ گرم یا سن بارداری ≤ ۳۲ هفته آغاز شد.
پیشینه
نوزادان پرهترم که نیاز به حمایت تنفسی دارند، اغلب دچار دیسپلازی برونکوپولمونری میشوند. تصور میشود که التهاب در ریهها ممکن است بخشی از علت آن باشد. داروهای کورتیکواستروئیدی هنگامی که به صورت خوراکی یا از طریق وریدی تجویز میشوند، این التهاب را کاهش میدهند، اما استفاده از کورتیکواستروئیدها با اثرات جانبی جدی همراه است. استفاده از کورتیکواستروئیدها با فلج مغزی (مشکل حرکتی) و تاخیر در رشد و تکامل همراه است. مصرف استروئیدهای استنشاقی، به نحوی که دارو مستقیما به ریه برسد، ممکن است اثرات جانبی را کاهش دهد.
ویژگیهای مطالعه
این مرور به بررسی کارآزماییهایی پرداخت که در آنها نوزادان پرهترم دریافت کننده استروئیدهای استنشاقی با نوزادان دریافت کننده استروئیدهای سیستمیک (از طریق وریدی یا خوراکی) مقایسه شدند، در حالی که ونتیلاسیون مکانیکی دریافت میکردند. ما دو کارآزمایی را وارد کردیم که شامل ۲۹۴ نوزاد بود. یک مطالعه ۲۷۸ نوزاد و مطالعه دیگر ۱۶ نوزاد را وارد کرد. هیچ مطالعه جدیدی برای بهروزرسانی سال ۲۰۱۷ وارد نشد.
هر دو مطالعه کمکهای مالی دریافت کردند و صنعت به آنها اتاقهای هوا و دوز اندازهگیری شده افشانه استنشاقی بودسوناید (budesonide) و دارونما (placebo) را برای انجام مطالعه بزرگتر ارائه کرد. هیچ موردی از تضاد منافع شناسایی نشد.
نتایج کلیدی
هیچ شواهدی وجود نداشت که نشان دهد استروئیدهای استنشاقی در مقایسه با استروئیدهای سیستمیک از پیامد اولیه مرگومیر یا دیسپلازی برونکوپولمونری پیشگیری میکنند. تعداد روزهایی که نوزاد نیاز به حمایت ونتیلاسیون مکانیکی یا دریافت اکسیژن اضافی داشت، در نوزادان دریافت کننده استروئیدهای استنشاقی در برابر نوزادان دریافت کننده استروئیدهای سیستمیک افزایش یافت. این پیامدها در هر دو کارآزمایی گزارش شد. در گروه دریافت کننده استروئیدهای استنشاقی، میزان مجرای شریانی باز (عدم موفقیت در بستن مجرای شریانی، یک شانت شریانی در دوران جنینی، پس از تولد) افزایش یافت. در مقایسه با گروه استروئیدی سیستمیک، میزان قند خون بالا در گروه استروئید استنشاقی کمتر بود. این پیامدهای ثانویه فقط در یک کارآزمایی (کارآزمایی بزرگتر) گزارش شد. در یک زیر‐نمونه با ۵۲ کودک در سن ۷ سالگی هیچ تفاوتی در پیامدهای طولانیمدت پیگیری شده بین گروههای استروئید استنشاقی و استروئید سیستمیک وجود نداشت، حتی در یک نمونه کوچکتر با ۴۸ نوزاد، پیامد «تشخیص هرگونه ابتلا به آسم تا هفت سالگی» در گروه استروئید استنشاقی در مقایسه با گروه استروئید سیستمیک بهطور معنیداری پایینتر بود.
کیفیت شواهد
کیفیت شواهد با توجه به ارزیابی درجهبندی توصیه، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE)، متوسط تا پایین بود.
ما ۳ کارآزمایی را وارد کردیم که در مجموع شامل ۴۳۱ شرکتکننده بودند و به مقایسه کورتیکواستروئیدهای استنشاقی در برابر سیستمیک برای درمان BPD پرداختند. هیچ کارآزمایی جدیدی برای بهروزرسانی ۲۰۱۷ وارد نشد.
اگرچه یک مطالعه نوزادان را در < ۷۲ ساعت (N = ۲۹۲) زندگی آنها تصادفیسازی کرد، درمان هنگامی شروع شد که نوزادان به سن ۱۵ روزگی رسیدند. در این مطالعه بزرگتر، مرگومیرها از نقطه تصادفیسازی و قبل از آغاز درمان وارد شدند. دو مطالعه (۱۳۹ = N) درمان را در ۱۲ تا ۲۱ روزگی نوزادان تصادفیسازی و آغاز کردند.
۲ کارآزمایی، تفاوت معنیداری را بین گروهها از لحاظ پیامد اولیه گزارش نکردند: بروز مرگومیر یا BPD در سن ۳۶ هفته پس از قاعدگی میان تمامی نوزادان تصادفیسازی شده. تخمینها برای بزرگترین کارآزمایی عبارت بود از خطر نسبی (RR): ۱,۰۴؛ (۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰.۸۶ تا ۱.۲۶)، تفاوت خطر (RD): ۰.۰۳؛ (۹۵% CI؛ ۰.۰۹‐ تا ۰.۱۵)؛ (شواهد با کیفیت متوسط). تخمینها برای سایر کارآزماییهای گزارش دهنده پیامد اولیه عبارت بود از RR: ۰.۹۴؛ (۹۵% CI؛ ۰.۸۳ تا ۱.۰۵)، RD: ‐۰.۰۶؛ (۹۵% CI؛ ۰.۱۷‐ تا ۰.۰۵)؛ (شواهد با کیفیت پایین).
پیامدهای ثانویه که شامل دادههای به دست آمده از هر سه کارآزمایی بود، تفاوت معنیداری را در مدت زمان استفاده از ونتیلاسیون مکانیکی یا اکسیژن مکمل، طول مدت بستری در بیمارستان، یا بروز هیپرگلیسمی (hyperglycaemia)، هیپرتانسیون (hypertension)، انتروکولیت نکروزان (necrotising enterocolitis)، خونریزی دستگاه گوارشی، رتینوپاتی پرهماچوریتی یا عفونت خون اثبات شده از طریق کشت (culture‐proven sepsis) نشان نداد (شواهد با کیفیت متوسط تا پایین).
در یک زیرمجموعه از ۷۵ نوزاد زنده مانده که از انگلستان و ایرلند ثبتنام شدند، تفاوتهای معناداری در پیامدهای تکاملی در ۷ سالگی بین گروهها وجود نداشت (شواهد با کیفیت متوسط). یک مطالعه کمکهای مالی دریافت کرد و صنعت، اتاقهای هوا و دوز اندازهگیری شده بودسوناید (budesonide) استنشاقی و دارونما را برای همان مطالعه فراهم کرد. هیچ موردی از تضاد منافع شناسایی نشد.
ما هیچ شواهدی را پیدا نکردیم که نشان دهد کورتیکواستروئیدهای استنشاقی نسبت به کورتیکواستروئیدهای سیستمیک در مدیریت نوزادان پرهترم وابسته به ونتیلاتور دارای مزایای ویژهای هستند. شواهدی از تفاوت در اثربخشی یا پروفایلهای حوادث جانبی برای استروئیدهای استنشاقی در برابر استروئیدهای سیستمیک وجود نداشت.
یک سیستم ارائه بهتر که ارائه انتخابی استروئیدهای استنشاقی را به آلوئولها تضمین کند، ممکن است منجر به اثرات بالینی مفید بدون افزایش حوادث جانبی شود.
برای حل این مسئله، انجام مطالعاتی برای شناسایی نسبت خطر/مزیت تکنیکهای مختلف ارائه و برنامههای دوزبندی برای تجویز این داروها مورد نیاز هستند. اثرات درازمدت استروئیدهای استنشاقی، با توجه ویژه به پیامدهای مربوط به تکامل سیستم عصبی، در مطالعات آینده باید مورد توجه قرار گیرند.
سوال مطالعه مروری
مقایسه اثربخشی کورتیکواستروئیدهای استنشاقی در برابر سیستمیک تجویز شده برای نوزادان پرهترم وابسته به ونتیلاتور با وزن تولد ≤ ۱۵۰۰ گرم یا سن بارداری ۳۲ ≤ هفته پس از ۷ روزگی در بروز بیماری مزمن ریوی در سن اصلاح شده ۳۶ هفته پس از قاعدگی.
پیشینه
نوزادان پرهترم (نوزادان متولد شده قبل از زمان ترم، هفته ۴۰ بارداری) اغلب نیاز به حمایت تنفسی (ونتیلاتور) دارند. نوزادانی که برای یک دوره طولانیمدت نیازمند حمایت تنفسی مکانیکی تهاجمی (کارگذاری یک لوله تنفسی در مجرای نای) هستند، اغلب مبتلا به دیسپلازی برونکوپولمونری میشوند (تعریف شده به صورت نیاز به دریافت اکسیژن اضافی در سن ۳۶ هفته پس از قاعدگی). تصور میشود که التهاب در ریهها ممکن است بخشی از علت آن باشد. داروهای کورتیکواستروئیدی باعث کاهش التهاب و تورم در ریهها میشوند، اما میتوانند عوارض جانبی جدی داشته باشند. استفاده از کورتیکواستروئید با فلج مغزی (مشکل حرکتی) و تاخیر در رشد همراه است. استروئیدهای استنشاقی، بهطوری که دارو مستقیما به ریهها برسد، به عنوان راهی برای محدود کردن عوارض جانبی مورد آزمایش قرار گرفتهاند.
تاریخ جستوجو
۲۳ فوریه ۲۰۱۷.
ویژگیهای مطالعه
تمامی سه کارآزمایی وارد شده تصادفیسازی شدند، اما روش کورسازی معیار مداخله و پیامد متفاوت بود. دادههای به دست آمده از دو کارآزمایی (۱۳۹ نوزاد ثبتنام شده) ترکیب شد چرا که آنها نوزادان بین ۱۲ و ۲۱ روزه را ثبتنام کردند، اما دادههای به دست آمده از یک کارآزمایی (۲۹۲ نوزاد ثبتنام شده) بهطور جداگانه گزارش شد، زیرا محققان نوزادان با سن کمتر از ۷۲ ساعت را تصادفیسازی کردند. زمانبندی اندازهگیری پیامدها میان مطالعات متغیر بود بنابراین ترکیب چندین نتیجه مناسب نبود. در یک مطالعه تمام موارد مرگومیری که رخ داد، از زمان تصادفیسازی نوزادان و نه از زمان شروع درمان، گزارش شد بنابراین تعداد نوزادانی که در این مطالعه فوت کردند، زیاد بود.
یک مطالعه کمکهای مالی دریافت کرد و صنعت، اتاقهای هوا و دوز اندازهگیری شده را از افشانه استنشاقی بودسوناید (budesonide) و دارونما (placebo) برای همان مطالعه فراهم کرد. هیچ موردی از تضاد منافع شناسایی نشد.
نتایج کلیدی
شواهد به دست آمده از دو مطالعه با ۳۷۰ نوزاد که بین ۱۲ تا ۲۱ روزگی تصادفیسازی شدند و در فراهم کردن دادههای مربوط به پیامد اولیه این مرور مشارکت داشتند، نشان دادند که استروئیدهای استنشاقی تجویز شده پس از ۷ روزگی در مقایسه با استروئیدهای سیستمیک، بروز مرگومیر یا دیسپلازی برونکوپولمونری (BPD) را در سن ۳۶ هفته پس از قاعدگی کاهش نداد. شواهد حاصل از یک مطالعه واحد که در آن نوزادان با سن کمتر از ۷۲ ساعت تصادفیسازی شدند، تفاوتی را در میزان بروز مرگومیر یا BPD نشان نداد.
شواهد به دست آمده از سه مطالعه با ۴۳۱ نوزاد که در بررسی پیامدهای ثانویه استفاده شدند، نشان داد که استروئیدهای استنشاقی تجویز شده پس از ۷ روزگی در مقایسه با استروئیدهای سیستمیک، میزان بروز BPD را در سن ۳۶ هفته پس از قاعدگی، هیپرگلیسمی، هیپرتانسیون، مدت زمان استفاده از ونتیلاسیون، مدت زمان دریافت اکسیژن مکمل، طول مدت بستری در بیمارستان، خونریزی داخل بطنی درجه III‐IV، لوکومالاسی پریونتریکولار، انتروکولیت نکروزان، خونریزی دستگاه گوارشی، رتینوپاتی پرهماچوریتی مرحله > ۳، عفونت خون اثبات شده از طریق کشت یا بروز عوارض جانبی را بهطور قابل توجهی تغییر نداد.
پروفایلهای مربوط به حوادث جانبی برای استروئیدهای استنشاقی در برابر استروئیدهای سیستمیک متفاوت نبود اما برخی از عوارض بالقوه درمان استروئیدی گزارش نشدهاند. تحقیقات بیشتری لازم است تا نشان دهد که هر فرمی از استفاده معمول از استروئیدها موجب بهبود کلی سلامت برای کودکان در معرض خطر ابتلا به دیسپلازی برونکوپولمونری میشود یا خیر.
کیفیت شواهد
کیفیت شواهد (با توجه به معیارهای درجهبندی توصیه، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE)) متوسط تا پایین بود.
صفحه ۱ از ۱ |
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مرکز همکار کاکرین ایران می باشد.
طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق
© 2025 CC BY-NC 4.0 | Cochrane Iran Associate Centre
Designed & Developed by : Yektaweb