جستجو در مقالات منتشر شده


۱۰ نتیجه برای Vanessa Jordan

Rebecca J Griffith، Vanessa Jordan، David Herd، Peter W Reed، Stuart R Dalziel،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه
کانولاسیون (cannulation) داخل وریدی یک پروسیجر دردناک است که باعث پرخاشگری و استرس می‌شود. با تزریق بی‌حسی موضعی می‌توان حین کانولاسیون درد را از بین برد، اما این کار پروسیجر دردناکی است. کرم‌های ضد‐درد موضعی برای اثربخشی به ۳۰ تا ۹۰ دقیقه زمان نیاز دارد. یک ضد‐درد موضعی با سرعت اثر بیشتر، سرعت بررسی و درمان را افزایش می‌دهد. در این مرور از ویپوکولانت‌ها استفاده شده‌، اما مطالعات، نتایج ترکیبی را گزارش کرده‌اند.
اهداف
تعیین تاثیرات ویپوکولانت‌ها بر درد حاصل از کانولاسیون داخل وریدی در بزرگسالان و کودکان. بررسی متغیرهایی که ممکن است کارایی ویپوکولانت‌ها را تحت تاثیر قرار دهد، شامل موارد زیر هستند: زمان لازم برای به کار بردن، فاصله از پوست و زمان تا کانولاسیون. بررسی عوارض جانبی ناشی از استفاده از ویپوکولانت‌ها.
روش های جستجو
برای این مرور، پایگاه ثبت مرکزی کارآزمایی‌های کنترل‌ شده کاکرین (CENTRAL)؛ MEDLINE؛ EMBASE؛ منابع علمی سلامت آمریکای لاتین و کارائیب (LILACS)؛ Cumulative Index to Nursing and Allied Health Literature (CINAHL)؛ شبکه علمی موسسه اطلاعات علمی (ISI)، Web of Science و بانک‌های اطلاعاتی http://clinicaltrials.gov/؛ http://www.controlled-trials.com/و http://www.trialscentral.org/را تا ۱ می ۲۰۱۵ جست‌وجو کردیم. هیچ محدویت زبانی اعمال نکردیم. هم‌چنین فهرست منابع مقالات وارد شده را به طور اجمالی بررسی کردیم.
معیارهای انتخاب
تمامی کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (RCTs) کورسازی شده و کورسازی نشده‌ای را وارد مرور کردیم که هر نوع ویپوکولانت را با دارونما (placebo) یا یک کنترل کننده برای کاهش درد حین کانولاسیون داخل وریدی در بزرگسالان و کودکان مقایسه کرده‌اند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
سه نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم کیفیت کارآزمایی را بررسی و داده‌ها را استخراج کردند؛ با نویسندگان مطالعه برای کسب اطلاعات بیشتر تماس گرفتند و مطالعات وارد شده را برای خطر سوگیری (bias) بررسی کردند. داده‌های مربوط به پیامد اولیه یعنی درد حین کانولاسیون، و برای پیامدهای ثانویه یعنی درد همراه با استفاده از ویپوکولانت، نرخ موفقیت در اولین تلاش برای کانولاسیون داخل وریدی، عوارض جانبی و رضایت شرکت‌کنندگان، گردآوری و آنالیز کردیم. آنالیزهای زیر‐گروه برای پیامد اولیه به جهت بررسی تفاوت‌های مبتنی بر سن شرکت‌کننده، نوع ویپوکولانت مورد استفاده، زمان استفاده از ویپوکولانت و وضعیت بالینی (اورژانس در برابر الکتیو) انجام دادیم. از متاآنالیز مدل اثرات‐تصادفی (random‐effects model meta‐analysis) در RevMan ۵,۳ استفاده کردیم و با آزمون نمودار انباشت (forest plot) و محاسبه آماره I۲ ناهمگونی را بین کارآزمایی‌ها بررسی کردیم.
نتایج اصلی

نه مطالعه مناسب با ۱۰۷۰ شرکت‌کننده را پیدا کرده و روی آنها آنالیزهای کیفی انجام دادیم. برای پیامد اولیه (درد حین کانولاسیون داخل وریدی) در متاآنالیز، هشت مطالعه با ۸۴۸ شرکت‌کننده را وارد کردیم. استفاده از ویپوکولانت باعث کاهش امتیازهای درد شد که به صورت یک مقیاس آنالوگ بصری خطی ۱۰۰میلی‌متری (VAS ۱۰۰) در مقایسه با کنترل‌ها اندازه‌گیری شد ( تفاوت‌های بین میانگین ۱۲,۵‐ میلی‌متر؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۱۸.۷‐ تا ۶.۴‐ میلی‌متر؛ شواهد با کیفیت متوسط). مطالعه‌ای را که هیچ تاثیراتی از مداخله را نشان نداد، در متاآنالیز قرار ندادیم.

استفاده از ویپوکولانت باعث افزایش امتیاز درد در زمان استفاده شد که با VAS ۱۰۰ در مقایسه با کنترل‌ها اندازه‌گیری شد (تفاوت بین میانگین: ۶,۳ میلی‌متر؛ ۹۵% CI؛ ۲.۲ تا ۱۰.۳ میلی‌متر؛ چهار مطالعه؛ ۴۶۱ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت بالا) و در موفقیت اولین تلاش در مقایسه با کنترل‌ها باعث هیچ تفاوتی نشد (خطر نسبی (RR): ۱.۰۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۴ تا ۱.۰۶؛ شش مطالعه؛ ۸۱۲ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت متوسط). هشت عارضه جانبی مینور را که در ۲۷۹ شرکت‌کننده گزارش شد، ثبت کردیم (تفاوت خطر (RD)؛ ۰.۰۳؛ ۹۵% CI؛ ۰ تا ۰.۰۵؛ پنج مطالعه؛ ۵۵۱ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت پائین).

خطر سوگیری (bias) کلی در مطالعات مجزا، با سوگیری پُر‐خطر برای سوگیری تشخیصی و عملکرد در چهار مطالعه، بین پائین و بالا بود. آنالیز حساسیت نشان داد که کنار گذاشتن مطالعات با خطر سوگیری بالا یا نامشخص، نتایج این مرور را تغییر نمی‌دهد.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
شواهد با کیفیت متوسط نشان می‌دهد که استفاده فوری از یک ویپوکولانت پیش از کانولاسیون داخل وریدی درد حین این پروسیجر را کاهش می‌دهد. استفاده از ویپوکولانت نه سختی کانولاسیون را افزایش می‌دهد نه باعث عوارض جانبی می‌شود، اما حین استفاده با ناراحتی خفیفی همراه است.
خلاصه به زبان ساده

ویپوکولانت‌ها (vapocoolant) (اسپری سرد) برای تسکین درد حین کانولاسیون داخل وریدی

پیشینه

کانولاسیون (cannulation) داخل وریدی برای تست‌های خونی یا درمانی، پروسیجری شایع و اغلب دردناک است. از اسپری‌های ویپوکولانت یا «اسپری‌های سرد» برای کاهش درد پیش از ورود سوزن استفاده می‌شود. ویپوکولانت‌ها به خصوص به دلیل تاثیرات سریع آنها (چند ثانیه)، نسبت به دیگر روش‌های تسکین دهنده درد، منفعت‌های بسیاری دارند.

شواهدی را مرور کردیم که چگونگی تاثیر ویپوکولانت‌ها را بر کاهش درد حاصل از ورود سوزن هنگام جاگذاری کانولای داخل وریدی نشان می‌داد. شواهد تا می ۲۰۱۵ به‌روز است.

نتایج

نه مطالعه با ۱۰۷۰ شرکت‌کننده را شناسایی کردیم، این مطالعات، استفاده از ویپوکولانت‌ها را با اسپری دارونما (placebo) یا بدون اسپری در کودکان و بزرگسالانی که در هر مرکز مراقبت سلامت کانولاسیون داخل وریدی شدند، مقایسه کردند. پژوهشگران در سه مطالعه سرمایه‌گذاری‌شان را از یک منبعی به دست ‌آوردند که دخالت آن در طرح مطالعه و آنالیز گزارش نشد. سازندگان ویپوکولانت برای دو مطالعه اسپری‌های ویپوکولانت و دارونما تهیه کردند، و این عمل نه در طرح مطالعه و نه در آنالیز نتایج دخالت داده نشد.

دریافتیم که ویپوکولانت‌ها احتمالا درد حین کانولاسیون داخل وریدی را کاهش می‌دهند و نه انجام کانولاسیون را مشکل می‌کنند و نه باعث عوارض جانبی می‌شوند. یادآور شدیم که استفاده از ویپوکولانت‌ها باعث کمی ناراحتی می‌شود، اما استفاده از آنها درد را کاهش می‌دهد. با استفاده از یک طیف امتیازی درد از ۰ تا ۱۰۰ میلی‌متر (۰ = بدون درد و ۱۰۰ = بدترین درد ممکن)، دریافتیم که نمرات میانگین درد به اندازه ۱۲,۵ میلی‌متر در شرکت‌کنندگانی که برای آنها از اسپری ویپوکولانت استفاده شد، کاهش پیدا می‌کند.

کیفیت شواهد

به طور کلی، کیفیت شواهد به جای بالا، در سطح متوسط بود. اما، کنار گذاشتن مطالعات با کیفیت کمتر، نتایج این مرور را به طور اساسی تغییر نداد.


Vicki Nisenblat، Patrick MM Bossuyt، Rabia Shaikh، Cindy Farquhar، Vanessa Jordan، Carola S Scheffers، Ben Willem J Mol، Neil Johnson، M Louise Hull،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه
در حدود ۱۰% از زنان واقع در سنین باروری، از بیماری مزمن و پُر‐هزینه اندومتریوز رنج می‌برند؛ این بیماری باعث ایجاد درد در ناحیه لگن و هم‌چنین قدرت پائین باروری می‌شود. لاپاروسکوپی، تست تشخیصی استاندارد طلایی برای اندومتریوز است، اما این روش گران است و خطرات ناشی از جراحی را به همراه دارد. در حال حاضر هیچ گونه تست غیر‐تهاجمی یا با حداقل تهاجم وجود ندارد که بتوان از آن در عمل بالینی برای تشخیص دقیق اندومتریوز استفاده کرد. با اینکه در مرورهای دیگر، توانایی تست‌های خون برای تشخیص اندومتریوز مورد ارزیابی قرار گرفته، این نخستین مروری است که در آن با استفاده از روش‌های کاکرین، منابع علمی به سرعت در حال گسترش در این زمینه به‌روز می‌شود.
اهداف

ارزیابی بیومارکرهای خون به مثابه تست‌های جایگزین برای جراحی تشخیصی و به منزله تست‌های تریاژ برای آگاهی یافتن در خصوص تصمیم‌گیری جهت جراحی اندومتریوز. اهداف خاص عبارتند از:

۱. ارائه تخمین‌های خلاصه از دقت تشخیصی بیومارکرهای خون برای تشخیص اندومتریوز پریتونئال، اندومتریوز تخمدان و اندومتریوز با اینفیلتراسیون عمقی لگن، در مقایسه با تشخیص جراحی به مثابه یک استاندارد مرجع.

۲. ارزیابی ابزار تشخیصی بیومارکرها که می‌تواند اندومتریومای تخمدان را از دیگر توده‌های تخمدان متمایز کند.

روش های جستجو
ما جست‌وجوها را به طرح‌های مطالعاتی خاص، زبان یا تاریخ انتشار خاص محدود نکردیم. به جست‌وجوی CENTRAL تا جولای ۲۰۱۵؛ MEDLINE و EMBASE تا می ۲۰۱۵ و این بانک‌های اطلاعاتی تا ۲۰ اپریل ۲۰۱۵ پرداختیم: CINAHL؛ PsycINFO؛ Web of Science؛ LILACS؛ OAIster؛ TRIP؛ ClinicalTrials.gov؛ DARE و PubMed.
معیارهای انتخاب
مطالعات منتشر شده، داوری همتا (peer‐review) و تصادفی‌سازی و کنترل شده یا مقطعی در هر اندازه را در نظر گرفتیم، از جمله نمونه‌های آینده‌نگر گردآوری شده از کل جمعیت‌های زنان در سنین باروری که به یک یا چند مورد از شرایط هدف زیر مبتلا هستند: اندومتریوز تخمدان، اندومتریوز پریتونئال یا اندومتریوز با اینفیلتراسیون عمقی (deep infiltrating endometriosis; DIE). مطالعاتی را وارد مرور کردیم که در آنها به مقایسه دقت تست تشخیصی یک یا چند بیومارکر خون با یافته‌های حاصل از مشاهده مبتنی بر جراحی ضایعات اندومتریوتیک پرداخته شده بودند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
دو نویسنده به‌طور مستقل از هم به گردآوری و ارزیابی کیفی داده‌های حاصل از هر مطالعه پرداختند. برای هر تست تشخیصی، داده‌ها را در قالب مثبت یا منفی برای تشخیص اندومتریوز بر اساس جراحی طبقه‌بندی کرده و تخمین‌هایی از حساسیت و ویژگی را محاسبه کردیم. با استفاده از مدل دو‐متغیره (bivariate model)، تخمین‌های تجمعی از حساسیت و ویژگی را در هر زمان که مجموعه داده‌ها به اندازه کافی در دسترس بود، به دست آوردیم. معیارهای از پیش تعیین شده برای تست خونی که به لحاظ بالینی مفید باشد برای جایگزین جراحی تشخیصی و ردیابی اندومتریوز عبارت بودند از حساسیت ۰,۹۴ و ویژگی ۰.۷۹. معیارها را برای تست‌های تریاژ با میزان حساسیت ≥ ۰.۹۵ و ویژگی ≥ ۰.۵۰ تعیین کردیم که اگر نتیجه تست (رد تشخیص با دقت بالا در صورت منفی شدن نتیجه آزمون (SnOUT test)) منفی باشد یا میزان حساسیت ≥ ۰.۵۰ و ویژگی ≥ ۰.۹۵ باشد، تشخیص با دقت بالا را «منتفی می‌داند» و اگر نتیجه تست (پذیرش تشخیص با دقت بالا در صورت مثبت بودن نتیجه آزمون (SpIN test)) مثبت باشد، تشخیص با دقت بالا را «می‌پذیرد».
نتایج اصلی

ما ۱۴۱ مطالعه را با حضور ۱۵,۱۴۱ شرکت‌کننده در نظر گرفته و به ارزیابی ۱۲۲ بیومارکر خون پرداختیم. به لحاظ روش‌شناسی، تمام مطالعات، کیفیت ضعیفی داشتند. در این مطالعات، به ارزیابی بیومارکرهای خون در یک مرحله خاص از سیکل قاعدگی یا بدون توجه به مرحله سیکل پرداخته شده بود و در سرم، پلاسما یا کل خون این بیومارکرها تست شده بودند. زنان مورد بررسی شامل جمعیتی منتخب با فراوانی بالای اندومتریوز (۱۰% تا ۸۵%) بودند که در این جمعیت، جراحی برای درمان بیماری اندومتریوز، بهبود ناباروری یا توده تخمدان ارائه شده بود. در هفتاد مطالعه به ارزیابی عملکرد تشخیصی ۴۷ بیومارکر خون برای بیماری اندومتریوز (۴۴ تست تک‌نشانگر و ۳۰ تست ترکیبی از دو تا شش بیومارکر خون) پرداخته شد. اینها شامل عوامل آنژیوژنز/رشد، مارکرهای آپوپتوز، مولکول‌های چسبندگی سلول، مارکرهای پرتوان (high‐throughput)، مارکرهای هورمونی، مارکرهای سیستم ایمنی بدن/التهابی، مارکرهای استرس اکسیداتیو، میکرو‐RNAها، مارکرهای تومور و سایر پروتئین‌های دیگر بودند. بیشتر این بیومارکرها اغلب با استفاده از آستانه‎‌های برش (cut‐off) گوناگون، در مطالعات مجزای کوچک بررسی شدند و ما فقط توانستیم روی مجموعه داده‌های مربوط به آنتی‌بادی‌های آنتی‌اندومتر، اینترلوکین‐ ۶ (یا IL‐۶)، آنتی‌ژن‐۱۹,۹ سرطان (CA‐۱۹.۹) و CA‐۱۲۵ متاآنالیز (meta‐analysis) انجام دهیم. تخمین‌های تشخیصی به طور چشمگیری بین مطالعات برای هر یک از این بیومارکرها متفاوت بودند و CA‐۱۲۵ تنها نشانگر با داده‌های کافی و قابل اعتماد برای ارزیابی منابع ناهمگونی شمرده می‌شد.

میانگین میزان حساسیت و ویژگی آنتی‌بادی‌های آنتی‌اندومتر (۴ مطالعه، ۷۵۹ زن) به ترتیب برابر ۰,۸۱؛ (۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰.۷۶ تا ۰.۸۷) و ۰.۷۵؛ (۹۵% CI؛ ۰.۴۶ تا ۱.۰۰) بود. برای IL‐۶، با مقدار (اندازه) نقطه برش > ۱.۹۰ تا ۲.۰۰ پیکوگرم/میلی‌لیتر؛ (۳ مطالعه، ۳۰۹ زن)، میزان حساسیت برابر ۰.۶۳؛ (۹۵% CI؛ ۰.۵۲ تا ۰.۷۵) و میزان ویژگی برابر ۰.۶۹؛ (۹۵% CI؛ ۰.۵۷ تا ۰.۸۲) بود. برای CA‐۱۹.۹ با مقدار (اندازه) نقطه برش > ۳۷.۰ واحد بین‌المللی/میلی‌لیتر؛ (۳ مطالعه، ۳۳۰ زن)، میزان حساسیت برابر ۰.۳۶؛ (۹۵% CI؛ ۰.۲۶ تا ۰.۴۵) و میزان ویژگی برابر ۰.۸۷؛ (۹۵% CI؛ ۰.۷۵ تا ۰.۹۹) بود.

در مطالعاتی که به ارزیابی CA‐۱۲۵ در آستانه‌های مختلف اختصاص داشت، به ترتیب، میانگین مقادیر حساسیت و ویژگی به این شرح به نمایش درآمد: برای نقطه برش > ۱۰,۰ تا ۱۴.۷ واحد/میلی‌لیتر: ۰.۷۰؛ (۹۵% CI؛ ۰.۶۳ تا ۰.۷۷) و ۰.۶۴؛ (۹۵% CI؛ ۰.۴۷ تا ۰.۸۲)؛ برای نقطه برش > ۱۶.۰ تا ۱۷.۶ واحد/میلی‌لیتر: ۰.۵۶؛ (۹۵% CI؛ ۰.۲۴ تا ۰.۸۸) و ۰.۹۱؛ (۹۵% CI؛ ۰.۷۵ تا ۱.۰۰)؛ برای نقطه برش > ۲۰.۰ واحد/میلی‌لیتر: ۰.۶۷؛ (۹۵% CI؛ ۰.۵۰ تا ۰.۸۵) و ۰.۶۹؛ (۹۵% CI؛ ۰.۵۸ تا ۰.۸۰)؛ برای نقطه برش > ۲۵.۰ تا ۲۶.۰ واحد/میلی‌لیتر: ۰.۷۳؛ (۹۵% CI؛ ۰.۶۷ تا ۰.۷۹) و ۰.۷۰؛ (۹۵% CI؛ ۰.۶۳ تا ۰.۷۷)؛ برای نقطه برش > ۳۰.۰ تا ۳۳.۰ واحد/میلی‌لیتر: ۰.۶۲؛ (۹۵% CI؛ ۰.۴۵ تا ۰.۷۹) و ۰.۷۶؛ (۹۵% CI؛ ۰.۵۳ تا ۱.۰۰)؛ و برای نقطه برش > ۳۵.۰ تا ۳۶.۰ واحد/میلی‌لیتر: ۰.۴۰؛ (۹۵% CI؛ ۰.۳۲ تا ۰.۴۹) و ۰.۹۱؛ (۹۵% CI؛ ۰.۸۸ تا ۰.۹۴).

ما نتوانستیم به لحاظ آماری سایر بیومارکرها را مانند آن دسته از بیومارکرهایی که به دلیل توانایی‌شان در افتراق اندومتریوما از کیست‌های خوش‌خیم تخمدان مورد بررسی قرار گرفتند، به شکلی معنادار ارزیابی کنیم.

طی هشتادودو مطالعه، تعداد ۹۷ بیومارکر مورد ارزیابی قرار گرفت، این بیومارکر بین زنان مبتلا به اندومتریوز و زنان بدون بیماری در گروه کنترل تمایز قائل نشدند. از این تعداد، ۲۲ بیومارکر، نتایج متناقضی را از خود بروز دادند، برخی از مطالعات نشان دهنده افتراق و تفاوت بودند و برخی دیگر هیچ شواهدی حاکی از تفاوت بین گروه‌های اندومتریوز و کنترل نشان ندادند.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
هیچ کدام از بیومارکرهایی که مورد متاآنالیز قرار گرفتند، معیارهای جایگزینی یا تست تشخیصی تریاژ را به طور هم‌سو و سازگار نداشتند. ثابت‌ شده که زیر‐مجموعه‌ای از بیومارکرهای خون، هم می‌تواند برای تشخیص اندومتریوز لگنی و هم برای افتراق اندومتریومای تخمدان از دیگر توده‌های خوش‌خیم تخمدان سودمند باشد، اما شواهد کافی برای نتیجه‌گیری‌های معنادار وجود ندارد. به طور کلی، هیچ یک از بیومارکرها از این نظر که به لحاظ بالینی خارج از یک محیط پژوهشی مورد استفاده قرار گیرد، دقت کافی را نداشت. ما هم‌چنین بیومارکرهای خون را شناسایی کردیم که هیچ ارزش تشخیصی در اندومتریوز نداشتند، توصیه ما این است که بر منابع پژوهشی در خصوص ارزیابی سایر بیومارکرهای بالینی مفیدتر تمرکز شود.
خلاصه به زبان ساده

استفاده از بیومارکرهای خون برای تشخیص غیر‐تهاجمی اندومتریوز

سوال مطالعه مروری

تست‌های خون در تشخیص اندومتریوز تا چه حد دقیق هستند؟ آیا هر تست خون می‌تواند به اندازه کافی برای جایگزینی یا کاهش نیاز به جراحی در تشخیص اندومتریوز دقیق باشد؟

پیشینه

زنان مبتلا به اندومتریوز، دارای بافت اندومتر هستند (بافت اندومتر بافتی است که محدوده رحم را مشخص می‌کند و در طول قاعدگی فرو می‌ریزد) که در خارج از رحم درون حفره لگن رشد می‌کند. این بافت به هورمون‌های باروری پاسخ می‌دهد که این امر، پریودهای دردناک، درد مزمن در ناحیه پائینی شکم و دشواری را در باروری سبب می‌شود. در حال حاضر، تنها راه قابل اطمینان برای تشخیص اندومتریوز، انجام جراحی سوراخ کلید (keyhole) و مشاهده رسوبات اندومتر داخل شکم است. از آنجا که جراحی خطرناک و گران است، ما به ارزیابی این موضوع پرداختیم که نتایج تست خون (بیومارکرهای خون) می‌تواند به تشخیص اندومتریوز به صورت غیر‐تهاجمی کمک کند یا خیر. تست دقیق خون می‌تواند به تشخیص اندومتریوز بدون نیاز به جراحی منجر شود، یا می‌تواند نیاز به جراحی تشخیصی برای گروهی از زنان را که به احتمال زیاد به اندومتریوز مبتلا هستند، کاهش دهد. مرورهای جداگانه کاکرین از این مجموعه‌ها، راه را برای ارزیابی دیگر روش‌های غیر‐تهاجمی تشخیص اندومتریوز با استفاده از تست ادرار، تصویربرداری، اندومتر و تست‌های ترکیبی هموار می‌سازد.

ویژگی‌های مطالعه

شواهد ارائه شده در این مرور تا جولای ۲۰۱۵ به‌روز است. ما ۱۴۱ مطالعه را با حضور ۱۵,۱۴۱ شرکت‌کننده وارد مرور کردیم. در همه مطالعات به ارزیابی زنان در سن باروری که تحت جراحی تشخیصی قرار گرفته بودند پرداخته شده بود، علت جراحی، مشکوک بودن ابتلای آنان به یک یا چند مورد از شرایط هدف زیر بود: اندومتریوز تخمدان، اندومتریوز پریتونئال یا اندومتریوز با اینفیلتراسیون عمقی (deep infiltrating endometriosis; DIE). شایع‌ترین بیومارکر بررسی شده، آنتی‌ژن‐۱۲۵ سرطان (CA‐۱۲۵) بود. طی هفتاد مطالعه به ارزیابی ۴۷ بیومارکر خون پرداخته شد که به شکلی متفاوت در زنان با و بدون اندومتریوز بیان شده بودند، در ۸۲ مطالعه تعداد ۹۷ بیومارکر که بین دو گروه تفاوتی قائل نبودند، شناسایی شدند. تعداد بیست‌ودو بیومارکر در هر دو طبقه‌بندی قرار داشتند.

نتایج کلیدی

فقط درباره چهار مورد از بیومارکرهای ارزیابی شده (آنتی‌اندومتر Abs (اتوآنتی‌بادی‌های آنتی‌اندومتر)، اینترلوکین‐۶ (IL‐۶)؛ CA‐۱۹,۹ و CA‐۱۲۵) مطالعات به تعداد کافی برای ارائه ارزیابی معنادار از دقت تست صورت گرفته بود. هیچ کدام از این تست‌ها برای جایگزین کردن جراحی تشخیصی به اندازه کافی دقیق نبودند. در چند مطالعه، بیومارکرهایی شناسایی شدند که ممکن است ارزش تشخیص اندومتریوز را داشته باشند، اما گزارش‌های بسیار اندکی در خصوص اطمینان از مزیت تشخیصی آنها وجود داشت. به طور کلی، به منظور توصیه به تست هر بیومارکر خون در عمل بالینی برای تشخیص اندومتریوز شواهد کافی وجود ندارد.

کیفیت شواهد

به طور کلی، گزارش‌ها به لحاظ روش‌شناسی، کیفیت پائینی داشتند و بیشتر تست‌های خون فقط در یک یا چند مطالعه اندک مورد بررسی قرار گرفته بودند. هرگاه یک بیومارکر مورد مطالعه قرار می‌گرفت، تفاوت‌های معناداری در نحوه انجام مطالعات، گروه زنان مورد مطالعه و برش‌های (cut‐offs) مورد استفاده برای تعیین نتیجه مثبت مشاهده می‌شد.

پژوهش‌های آتی

به منظور ارزیابی دقیق پتانسیل تشخیصی بیومارکرهای خاص خون که ارزش تشخیصی آنها را برای بیماری اندومتریوز تعداد محدودی از مطالعات نشان دادند، انجام کارآزمایی‌های پژوهشی با کیفیت بالاتر و به تعداد بیشتر لازم است.


Rachel Heslop، Helen Roberts، Deralie Flower، Vanessa Jordan،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه
هرپس تناسلی (genital herpes) علاج‌ناپذیر است و به وسیله ویروس هرپس سیمپلکس (herpes simplex virus; HSV) ایجاد می‌شود. اولین اپیزود هرپس تناسلی، اولین ظهور بالینی هرپس است که هر فردی تجربه می‌کند (معمولا در دو هفته اول بعد از انتقال ویروس رخ می‌دهد). درمان رایج، سرکوب (suppression) ویروس برای کاهش مدت و شدت اپیزود است.
اهداف

تعیین اثربخشی و ایمنی درمان‌های متفاوت موجود برای اولین اپیزود هرپس تناسلی بر مدت نشانه‌ها و زمان تا عود بیماری.

روش های جستجو
پایگاه ثبت مرکزی کارآزمایی‌های کنترل‌ شده کاکرین (CENTRAL)؛ (از آغاز تا اپریل ۲۰۱۶)؛ MEDLINE (از آغاز تا اپریل ۲۰۱۶)، پایگاه ثبت تخصصی گروه مرور عفونت‌های منتقله از راه جنسی در کاکرین (از آغاز تا اپریل ۲۰۱۶)؛ EMBASE (از آغاز تا اپریل ۲۰۱۶)؛ PsycINFO (از آغاز تا اپریل ۲۰۱۶)؛ CINAHL (از آغاز تا اپریل ۲۰۱۶)؛ LILACS (از آغاز تا اپریل ۲۰۱۶)؛ AMED (از آغاز تا اپریل ۲۰۱۶) و پایگاه ثبت تخصصی پزشکی جایگزین (از آغاز تا اپریل ۲۰۱۶) را جست‌وجو کردیم. تعدادی از مجلات مرتبط را به صورت دستی جست‌وجو کردیم، فهرست منابع همه مطالعات وارد شده، بانک اطلاعاتی کارآزمایی‌های در حال انجام و دیگر بانک‌های اطلاعاتی اینترنتی را نیز جست‌وجو کردیم.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) را با شرکت‌کنندگانی وارد کردیم که اپیزود اول هرپس تناسلی را داشتند. کارآزمایی‌هایی را که مربوط به واکسیناسیون بود و کارآزمایی‌هایی را که در آنها هدف اولیه، ارزیابی عارضه عفونت HSV بود، کنار گذاشتیم.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
تمام مطالعاتی که به انگلیسی نوشته شده بودند حداقل توسط دو نویسنده مرور به طور جداگانه برای ورود، خطر سوگیری (bias) برای هر کارآزمایی و استخراج داده ارزیابی شد. مطالعاتی که نیاز به ترجمه داشتند، برای ورود، کیفیت کارآزمایی و استخراج داده توسط مترجمان خارجی ارزیابی شدند.
نتایج اصلی

ما ۲۶ کارآزمایی با ۲۰۸۴ شرکت‌کننده تجزیه‌وتحلیل شده را وارد مرور کردیم. اکثر مطالعات در انگلستان و آمریکا انجام شده بود، این مطالعات شامل مردان و زنانی بود که اولین اپیزود هرپس تناسلی را داشتند، به جز سه مطالعه که فقط شامل زنان بود. اکثر این مطالعات خطر نامشخص سوگیری داشتند؛ دلیل آن، فقدان اطلاعات لازم ارائه شده در نشریات و قدمت کارآزمایی‌ها (the age of the trials) بود. دو مطالعه با بررسی آسیکلوویر (acyclovir) خوراکی در مقایسه با دارونما (placebo)، کاهش مدت نشانه‌ها را در افراد مبتلا به اولین اپیزود هرپس تناسلی نشان دادند، کیفیت شواهد در این مرور که از این دو مطالعه به دست آمد در سطح پائین بود (تفاوت میانگین (MD): ۳,۲۲‐؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۵.۹۱‐ تا ۰.۵۴‐؛ I۲ = ۵۲%) در دو مطالعه (۱۱۲ شرکت‌کننده)، آسیکلوویر داخل وریدی، با کاهش میانه تعداد روزهایی همراه بود که در آن روزها بیمار مبتلا به اولین اپیزود هرپس تناسلی از نشانه‌ها رنج می‌برد. در دو مطالعه مشخص شد که والاسیکلوویر (valaciclovir) خوراکی (تبدیل شده به آسیکلوویر) در مقایسه با آسیکلوویر در کاهش مدت نشانه‌ها مشابه هستند.
در حال حاضر هیچ شواهدی مبنی بر کاهش نشانه‌ها با آسیکلوویر موضعی وجود ندارد (MD: ‐۰,۶۱ روز؛ ۹۵% CI؛ ۲.۱۶‐ تا ۰.۹۵؛ ۳ RCT؛ ۱۹۵ شرکت‌کننده، آماره I۲ = ۵۶%). هم‌چنین در حال حاضر شواهدی مبنی بر کاهش نشانه‌ها در افراد مبتلا به اولین اپیزود هرپس تناسلی با درمان‌های موضعی کرم سیکلوکسولون (cicloxolone)، کرم سدیم کاربنوکسولون (carbenoxolone sodium cream)، آدنوزین آرابینوزاید (adenosine arabinoside)، یدوکسوریدین در دی‌متیل سولفوکساید (idoxuridine in dimethyl sulfoxide) در مقایسه با دارونما وجود ندارد.

در دو مطالعه کاهشی در میانه تعداد روزهای سپری شده تا عود به دنبال درمان با آسیکلوویر خوراکی در برابر دارونما گزارش نشد. حوادث جانبی عموما در همه مطالعات وارد شده به طور ضعیف گزارش شده بود، بنابراین ما قادر نبودیم به طور کمّی این پیامد را تجزیه‌وتحلیل کنیم. کسانی که آسیکلوویر گرفتند، حوادث جانبی جدی نداشتند؛ شایع‌ترین حوادث جانبی برای آسیکلوویر خوراکی، کوریزا (coryza)، گیجی (dizziness)، خستگی، اسهال و رنال کولیک بود. حوادث جانبی برای آسیکلوویر داخل وریدی شامل فلبیت (phlebitis)، تهوع و تست‌های غیر‐نرمال کبدی بود و برای آسیکلوویر موضعی شامل درد با کاربرد موضعی بود. کسانی که درمان اینترفرون (interferon) گرفته بودند، در مقایسه با افرادی که دارونما دریافت کردند، حوادث جانبی بیشتری داشتند.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
شواهد با کیفیت پائین از این مرور نشان می‌دهند که آسیکلوویر خوراکی، مدت نشانه‌ها را در هرپس تناسلی کاهش می‌دهند. با این حال، شواهد با کیفیت پائینی وجود دارد که کاهش مدت نشانه‌ها را در بیماران مبتلا به اولین اپیزود هرپس تناسلی با ضد‐ویروس‌های موضعی نشان نمی‌دهد. به دلیل وجود داده‌های دارای چولگی (skewed) این مرور با محدودیت‌هایی روبه‌رو بود و این باعث شد که کارآزمایی‌های اندکی متاآنالیز شوند.
خلاصه به زبان ساده

درمان مردان و زنانی که بار اول هرپس تناسلی گرفته‌اند (اولین اپیزود هرپس تناسلی)

سوال مطالعه مروری
هدف این پژوهش بررسی عوارض جانبی و تاثیرات مثبت درمان‌ها بر مدت نشانه‌ها در افراد مبتلا به اولین اپیزود هرپس تناسلی (genital herpes) بود.

پیشینه
هرپس تناسلی به وسیله ویروس هرپس سیمپلکس (herpes simplex virus; HSV) ایجاد می‌شود که در وهله اول از طریق جنسی منتقل می‌شود (تماس پوست به پوست). اولین اپیزود هرپس تناسلی، در واقع بار اولی است که شخص نشانه‌های هرپس تناسلی را تجربه می‌کند. ویژگی اصلی این بیماری، ضایعات پوستی دردناک است. درمان مبتنی بر سرکوب ویروس برای کاهش مدت و شدت نشانه‌ها است.

ویژگی‌های مطالعه ما ۲۶ کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) را با ۲۰۸۴ شرکت‌کننده وارد مرور کردیم که در آنها درمان برای اولین اپیزود هرپس تناسلی در برابر دارونما (placebo) یا درمان‌های دیگر مقایسه شده بود. این کارآزمایی‌ها، تمام افرادی را که اولین اپیزود هرپس تناسلی را داشتند، وارد کردند و در کشورهای مختلفی در سراسر جهان انجام شده بودند. سه مورد از کارآزمایی‌ها فقط شامل زنان بود، در تمام کارآزمایی‌ها، شرکت‌کنندگان نشانه‌ها را به مدت هشت روز یا کمتر داشتند. بودجه مالی در پانزده مورد از ۲۶ کارآزمایی، توسط شرکت‌های داروسازی تامین شده بود.

نتایج کلیدی
شواهد تا اپریل ۲۰۱۶ به‌روز است. شواهد نشان می‌دهد آسیکلوویر (acyclovir) داخل وریدی و خوراکی ممکن است در کاهش تعداد روزهایی که فرد مبتلا به اولین اپیزود هرپس تناسلی نشانه‌دار است، موثر باشد. والاسیکلوویر (valaciclovir) در مدت نشانه‌ها مشابه با آسیکلوویر است. ما شواهد کافی برای حمایت از درمان‌های موضعی نیافتیم. هم‌چنین شواهدی درباره درمان‌های کاهش دهنده زمان بین اپیزودها در افراد مبتلا به هرپس تناسلی وجود ندارد. اکثر شواهد ارائه شده در اینجا کیفیت پائینی دارند. مطالعات وارد شده عمدتا در دهه ۱۹۸۰ انجام شده بود، در این زمان مطالعات مختصری که گزارش شده بودند، این اجازه را به ما نمی‌دهند تا به طور مناسب کیفیت مطالعات وارد شده را قضاوت کنیم.

کیفیت شواهد
شواهد ارائه شده توسط این مرور، کیفیت پائینی داشتند. با اینکه ۲۶ مطالعه وارد شده بود، حداکثر از سه مطالعه وارد شده برای متاآنالیز در این مرور استفاده شد. دلیل آن، عمدتا تعداد کم مطالعاتی بود که انواع مختلف ضد‐ویروس‌ها را بررسی کرده بودند. هم‌چنین معلوم نبود چگونه مطالعات وارد شده، انجام شده بودند، از سوی دیگر روش‌ استفاده شده در هر مطالعه با جزئیات کافی گزارش نشده بود، بنابراین ارزیابی کیفیت هر مطالعه ممکن نبود، ناسازگاری مطالعات کیفیت کلی این مرور را تحت تاثیر قرار می‌دهد.


Marian G Showell، Rebecca Mackenzie‐Proctor، Vanessa Jordan، Roger J Hart،
دوره ۲۰۱۷، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۶ )
چکیده

پیشینه
یک زوج، اگر بیش از یک سال اقدام به باروری کنند و موفقیت‌آمیز نباشد، می‌توانند به داشتن مشکلات باروری شناخته شوند. این وضعیت ممکن است تا یک‐چهارم را از همه زوج‌هایی که قصد بچه‌دار شدن دارند، تحت تاثیر قرار دهد. تخمین زده شده که برای ۴۰% تا ۵۰% از زوج‌ها، قدرت پایین باروری (subfertility) ممکن است ناشی از عوامل زنانه باشد. تصور می‌شود آنتی‌اکسیدان‌ها بتوانند استرس اکسیداتیو منجر به این شرایط را کاهش دهند. در حال حاضر، شواهد محدود نشان می‌دهند که آنتی‌اکسیدان‌ها باروری را بهبود می‌بخشند، و کارآزمایی‌ها، این موضوع را با نتایج مختلفی بررسی کرده‌اند. این مرور شواهدی را مبنی بر اثربخشی آنتی‌اکسیدان‌های مختلف در درمان قدرت پایین باروری زنان بررسی می‌کند.
اهداف
تعیین اینکه آنتی‌اکسیدان‌های خوراکی مکمل در مقایسه با دارونما (placebo)، عدم درمان/درمان استاندارد یا آنتی‌اکسیدان دیگر، باعث بهبود پیامدهای باروری در زنان نابارور می‌شود یا خیر.
روش های جستجو
ما بانک‌های اطلاعاتی زیر را (از آغاز به کار آنها تا سپتامبر ۲۰۱۹) بدون اعمال محدودیت در زبان یا تاریخ انتشار، جست‌وجو کردیم: پایگاه ثبت تخصصی گروه زنان و باروری در کاکرین (Cochrane Gynaecology and Fertility Group; CGFG)؛ CENTRAL؛ MEDLINE؛ Embase؛ PsycINFO؛ CINAHL و AMED. ما فهرست منابع مطالعات مرتبط را بررسی و پایگاه‌های ثبت کارآزمایی را جست‌وجو کردیم.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده‌ای (randomised controlled trials; RCTs) را وارد کردیم که هر نوع، دوز یا ترکیبی را از مکمل آنتی‌اکسیدان خوراکی با دارونما، عدم درمان یا درمان با آنتی‌اکسیدان دیگر، در میان زنان حاضر در یک کلینیک باروری، مقایسه کردند. کارآزمایی‌هایی را که آنتی‌اکسیدان‌ها را با داروهای باروری به‌تنهایی مقایسه می‌کردند و کارآزمایی‌هایی که فقط شامل زنان بارور حاضر در یک کلینیک باروری به علت ناباروری شریک مرد بودند، از مرور خارج کردیم.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
ما از پروسیجرهای استاندارد روش‌شناسی مورد انتظار کاکرین استفاده کردیم. پیامد اولیه مرور، تولد زنده (live birth) بود؛ پیامدهای ثانویه عبارت بودند از میزان بارداری بالینی و حوادث جانبی.
نتایج اصلی

ما ۶۳ کارآزمایی را شامل ۷۷۶۰ زن وارد کردیم. محققان آنتی‌اکسیدان‌های خوراکی را، شامل: ترکیب‌هایی از آنتی‌اکسیدان‌ها، N ‐استیل‌سیستئین (N‐acetylcysteine)، ملاتونین (melatonin)، L‐آرژینین (L‐arginine)، میو‐اینوزیتول (myo‐inositol)، کارنیتین (carnitine)، سلنیوم (selenium)، ویتامین E، ویتامین B کمپلکس، ویتامین C، ویتامین D + کلسیم، CoQ۱۰، و اسیدهای چرب چندگانه غیراشباع امگا‐۳، در برابر دارونما، عدم درمان/درمان استاندارد یا آنتی‌اکسیدان دیگر، مقایسه کردند. منابع مالی فقط توسط ۲۷ مورد از ۶۳ کارآزمایی وارد شده گزارش شد.

به دلیل وجود شواهدی با کیفیت بسیار پائین، مطمئن نیستیم که آنتی‌اکسیدان‌ها میزان تولد زنده را در مقایسه با دارونما یا عدم درمان/درمان استاندارد بهبود می‌بخشند (نسبت شانس (OR): ۱,۸۱؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۱.۳۶ تا ۲.۴۳؛ P < ۰.۰۰۱؛ %۲۹ = I۲؛ ۱۳ RCT؛ ۱۲۲۷ زن). این موضوع نشان می‌دهد که میان زنان نابارور با میزان مورد انتظار تولد زنده معادل ۱۹%، این میزان بین زنانی که از آنتی‌اکسیدان‌ها استفاده می‌کنند بین ۲۴% و ۳۶% خواهد بود.

شواهدی با کیفیت پائین حاکی از آن هستند که آنتی‌اکسیدان‌ها ممکن است میزان بارداری بالینی را در مقایسه با دارونما یا عدم درمان/درمان استاندارد بهبود ببخشند (OR: ۱,۶۵؛ ۹۵% CI؛ ۱.۴۳ تا ۱.۸۹؛ P < ۰.۰۰۱؛ %۶۳ = I۲؛ ۳۵ RCT؛ ۵۱۶۵ زن). این نشان می‌دهد که در میان زنان نابارور با میزان مورد انتظار بارداری بالینی معادل ۱۹%، این میزان بین زنان مصرف‌کننده آنتی‌اکسیدان‌ها بین ۲۵% و ۳۰% خواهد بود. ناهمگونی در سطح نسبتا بالایی بود.

به‌طور کلی ۲۸ کارآزمایی حوادث جانبی مختلفی را در متاآنالیز گزارش کردند. این شواهد نشان می‌دهند که استفاده از آنتی‌اکسیدان‌ها هیچ تفاوتی را بین این گروه‌ها در میزان سقط جنین ایجاد نمی‌کنند (OR: ۱,۱۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۲ تا ۱.۵۵؛ P = ۰.۴۶؛ %۰ = I۲؛ ۲۴ RCT؛ ۳۲۲۹ زن؛ شواهد با کیفیت پائین). هم‌چنین هیچ شواهدی مبنی بر وجود تفاوت در میزان بارداری چندقلویی بین گروه‌ها وجود نداشت (OR: ۱,۰۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۳ تا ۱.۵۶؛ P = ۰.۹۹؛ %۰ = I۲؛ ۹ RCT؛ ۱۸۸۶ زن؛ شواهد با کیفیت پائین). هم‌چنین هیچ شواهدی مبنی بر وجود تفاوت در میزان اختلالات دستگاه گوارش بین گروه‌ها به دست نیامد (OR: ۱,۵۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۷ تا ۵.۱۰؛ P = ۰.۴۷؛ %۰ = I۲؛ ۳ RCT؛ ۳۴۳ زن؛ شواهد با کیفیت پائین). شواهدی با کیفیت پائین حاکی از آن هستند که هیچ تفاوتی نیز در میزان بارداری خارج رحمی بین گروه‌ها وجود نداشت (OR: ۱,۴۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۷ تا ۷.۲۰؛ P = ۰.۶۹؛ %۰ = I۲؛ ۴ RCT؛ ۴۰۴ زن).

در مقایسه آنتی‌اکسیدان در برابر آنتی‌اکسیدان، شواهدی با کیفیت پائین هیچ تفاوتی را از ارتباط دوز پائین‌تر ملاتونین با افزایش میزان تولد زنده در مقایسه با دوز بالاتر ملاتونین نشان نمی‌دهند (OR: ۰,۹۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۱ تا ۲.۱۵؛ P = ۰.۸۹؛ %۰ = I۲؛ ۲ RCT؛ ۱۴۰ زن). این نشان می‌دهد که، میان زنان نابارور با میزان مورد انتظار تولد زنده معادل ۲۴%، این میزان در زنانی که از دوز پائین‌تر ملاتونین استفاده می‌کنند، در مقایسه با زنانی که از دوز بالاتر آن استفاده می‌کنند، بین ۱۲% و ۴۰% خواهد بود. مشابه با بارداری بالینی، هیچ شواهدی مبنی بر وجود تفاوت بین گروه‌ها در میزان این عوارض بین دوز پائین‌تر و بالاتر ملاتونین وجود نداشت (OR: ۰,۹۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۱ تا ۲.۱۵؛ P = ۰.۸۹؛ %۰ = I۲؛ ۲ RCT؛ ۱۴۰ زن).

سه کارآزمایی با مقایسه آنتی‌اکسیدان در برابر آنتی‌اکسیدان، سقط جنین را گزارش کردند (دو کارآزمایی از دوزهایی از ملاتونین استفاده کردند و یک کارآزمایی N‐استیل‌سیستئین (N‐acetylcysteine) را در برابر L‐کارنیتین (L‐carnitine) مقایسه کرد). در هر دو کارآزمایی انجام شده با ملاتونین هیچ موردی از سقط جنین مشاهده نشد. بارداری چندقلویی و اختلالات دستگاه گوارش گزارش نشدند، و بارداری خارج رحمی فقط در یک کارآزمایی، بدون هیچ گونه عارضه‌ای گزارش شد. این مطالعه در مقایسه N‐استیل‌سیستئین با L‐کارنیتین، میزان تولد زنده را گزارش نکرد. شواهدی با کیفیت بسیار پائین، هیچ شواهدی را از وجود تفاوت در بارداری بالینی نشان نمی‌دهند (OR: ۰,۸۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۳ تا ۲.۰۰؛ ۱ RCT؛ ۱۶۴ زن؛ شواهد با کیفیت پائین). شواهدی با کیفیت پائین، حاکی از وجود تفاوت در میزان سقط جنین نبودند (OR: ۱.۵۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۲ تا ۵.۶۷؛ ۱ RCT؛ ۱۶۴ زن؛ شواهد با کیفیت پائین). این مطالعه، بارداری چندقلویی، اختلالات دستگاه گوارش یا بارداری خارج رحمی را گزارش نکرد.

کیفیت کلی شواهد به دلیل خطر جدی سوگیری (bias) همراه با گزارش‌دهی ضعیف روش‌ها، عدم دقت و تناقض، محدود شد.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان

در این مرور، شواهدی با کیفیت پائین تا بسیار پائین برای نشان دادن اینکه مصرف یک آنتی‌اکسیدان ممکن است برای زنان نابارور مزیتی به همراه داشته باشد، به دست آمد. به‌طور کلی، هیچ شواهدی مبنی بر افزایش خطر سقط جنین، چند‐قلوزایی، تاثیرات دستگاه گوارش یا بارداری‌های خارج رحمی وجود ندارد، اما شواهد از کیفیت بسیار پائینی برخوردار بودند. در این زمان، شواهد محدودی برای حمایت از استفاده از آنتی‌اکسیدان‌های خوراکی مکمل برای زنان نابارور وجود دارد.

خلاصه به زبان ساده

نقش ویتامین‌ها و مواد معدنی در مدیریت قدرت پایین باروری (subfertility) در زنان

سوال مطالعه مروری:
آیا آنتی‌اکسیدان‌های خوراکی مکمل در مقایسه با دارونما (placebo)، عدم درمان/درمان استاندارد یا با آنتی‌اکسیدان دیگری، پیامدهای باروری را در زنان نابارور بهبود می‌بخشند؟ «درمان استاندارد» شامل کمتر از یک میلی‌گرم اسید فولیک است.

پیشینه:
بسیاری از زنان نابارور که تحت درمان باروری قرار می‌گیرند، به امید بهبودی قدرت باروری خود، از مکمل‌های غذایی نیز استفاده می‌کنند. این وضعیت می‌تواند دوره بسیار پُراسترسی برای زنان و شریک زندگی آن‌ها باشد. مهم است که به این زوج‌ها شواهدی با کیفیت بالا ارائه شود تا بتوانند آگاهانه تصمیم بگیرند که مصرف آنتی‌اکسیدان مکمل در طول درمان ناباروری، شانس آن‌ها را بهبود می‌بخشد یا باعث بروز عوارض جانبی می‌شود یا خیر. این مساله به‌ویژه مهم است، زیرا اکثر مکمل‌های آنتی‌اکسیدان تحت کنترل مقامات نظارتی نیستند. این مرور با هدف ارزیابی اینکه مصرف مکمل‌ها با آنتی‌اکسیدان‌های خوراکی احتمال بارداری و داشتن نوزاد را برای زن نابارور افزایش می‌دهند یا خیر، انجام شد.

تاریخ جست‌وجو:
شواهد تا سپتامبر ۲۰۱۹ به‌روز است.

ویژگی‌های مطالعه:
این مرور ۶۳ کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل شده را وارد می‌کند که آنتی‌اکسیدان‌ها را با دارونما یا با عدم درمان/درمان استاندارد، یا با آنتی‌اکسیدان دیگر، در مجموع روی ۷۷۶۰ زن مقایسه می‌کنند.

منابع مالی:
منابع مالی فقط توسط ۲۷ مورد از ۶۳ کارآزمایی وارد شده، گزارش شدند.

نتایج کلیدی:
ما مطمئن نیستیم که استفاده از آنتی‌اکسیدان‌ها میزان تولدهای زنده را افزایش دهند، زیرا شواهد از کیفیت بسیار پائینی برخوردار بودند. بر اساس نتایج به دست آمده، انتظار داریم که از هر ۱۰۰ زن نابارور که آنتی‌اکسیدان‌ها را مصرف نمی‌کنند، ۲۰ زن نوزادی را به دنیا بیاورند، در مقایسه با ۲۴ تا ۳۶ زن از هر ۱۰۰ زن که اگر آنتی‌اکسیدان‌ها را مصرف کنند، نوزاد زنده‌ای را متولد خواهند کرد. شواهدی با کیفیت پائین نشان می‌دهند که آنتی‌اکسیدان‌ها ممکن است با افزایش میزان بارداری بالینی همراه باشند. بروز عوارض جانبی به‌طور ضعیفی گزارش شد، اما به‌نظر نمی‌رسد استفاده از آنتی‌اکسیدان‌ها منجر به سقط جنین بیشتر، چند‐قلوزایی، تاثیرات گوارشی یا بارداری‌های خارج رحمی شود.

شواهدی با کیفیت پائین حاکی از آن هستند که هیچ تفاوتی در میزان تولد زنده یا بارداری بالینی، در مقایسه دوز پائین‌تر ملاتونین با دوز بالاتر آن، وجود ندارد. در اینجا انتظار داریم از هر ۱۰۰ زن ناباروری که ملاتونین را با دوز پائین مصرف نمی‌کنند، ۲۴ نفر نوزاد زنده‌ای را متولد کنند، در مقایسه، ۱۲ تا ۴۰ زن از هر ۱۰۰ زن که اگر ملاتونین را با دوز بالا مصرف کنند، نوزاد زنده خواهند داشت.

سه کارآزمایی با مقایسه آنتی‌اکسیدان در برابر آنتی‌اکسیدان، سقط جنین را گزارش کردند (دو کارآزمایی از دوزهایی از ملاتونین استفاده کردند و یک کارآزمایی N‐استیل‌سیستئین (N‐acetylcysteine) را در برابر L‐کارنیتین (L‐carnitine) مقایسه کرد). در هر دو کارآزمایی انجام شده با ملاتونین هیچ موردی از سقط جنین مشاهده نشد. بارداری چندقلویی و اختلالات دستگاه گوارش گزارش نشدند، و بارداری خارج رحمی فقط در یک کارآزمایی، بدون هیچ گونه عارضه‌ای گزارش شد.

این مطالعه در مقایسه N‐استیل‌سیستئین با L‐کارنیتین، میزان تولد زنده را گزارش نکرد. شواهد با کیفیت بسیار پائین هیچ شواهدی را از وجود تفاوت در بارداری بالینی نشان نمی‌دهند. شواهدی با کیفیت پائین حاکی از وجود هیچ تفاوتی در میزان سقط جنین هستند. این مطالعه، بارداری چندقلویی، اختلالات دستگاه گوارش یا بارداری خارج رحمی را گزارش نکرد.

کیفیت شواهد:
کیفیت کلی شواهد به دلیل خطر جدی سوگیری (bias) همراه با گزارش‌دهی ضعیف روش‌ها، عدم دقت و تناقض، محدود شد.


Reuben Olugbenga Ayeleke، Selma Mourad، Jane Marjoribanks، Karim A Calis، Vanessa Jordan،
دوره ۲۰۱۷، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۶ )
چکیده

پیشینه
هیسترکتومی انتخابی معمولا برای مدیریت درمانی بیماری‌های خوش‌خیم گاینکولوژی انجام می‌شود. هیسترکتومی می‌تواند از راه شکم، به صورت لاپاروسکوپی، یا از راه واژن، با یا بدون کمک لاپاروسکوپی انجام شود. پروفیلاکسی با آنتی‌بیوتیک شامل تجویز آنتی‌بیوتیک‌ها به منظور کاهش میزان عفونت پس از جراحی است، که در غیر این صورت ۴۰% تا ۵۰% از زنان را پس از هیسترکتومی واژینال، و بیش از ۲۰% را پس از هیسترکتومی شکمی درگیر می‌کند. تا به امروز هیچ مرور کاکرین شواهد را در مورد این موضوع به‌طور سیستماتیک ارزیابی نکرده است.
اهداف

تعیین اثربخشی و ایمنی پروفیلاکسی با آنتی‌بیوتیک در زنانی که تحت هیسترکتومی انتخابی قرار می‌گیرند.

روش های جستجو
بانک‌های اطلاعاتی الکترونیکی را تا نوامبر ۲۰۱۶ (شامل پایگاه ثبت تخصصی گروه زنان و باروری در کاکرین، پایگاه ثبت مرکزی مطالعات کاکرین (CRSO)؛ MEDLINE؛ Embase؛ PsycINFO، و Cumulative Index to Nursing and Allied Health Literature (CINAHL)، همچنین پایگاه‌های ثبت کارآزمایی‌های بالینی، چکیده مقالات کنفرانس، و فهرست مرجع مقالات مرتبط را جست‌وجو کردیم.
معیارهای انتخاب
همه کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) که به مقایسه استفاده از آنتی‌بیوتیک‌ها در مقابل دارونما (placebo) یا سایر آنتی‌بیوتیک‌ها به عنوان پروفیلاکسی در زنان تحت هیسترکتومی انتخابی پرداختند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
از پروسیجرهای استاندارد روش‌شناسی کاکرین استفاده کردیم.
نتایج اصلی

در این مرور ۳۷ RCT را وارد کردیم، که ۲۰ مقایسه آنتی‌بیوتیک‌های مختلف را در مقابل دارونما و در برابر نوع دیگری از آنتی‌بیوتیک (۶۰۷۹ زن) انجام دادند. سطح کیفیت شواهد از بسیار پائین تا متوسط متغیر بود. محدودیت‌های اصلی یافته‌های مطالعه، وجود خطر سوگیری (bias) به دلیل گزارش‌دهی ضعیف از روش‌ها، عدم دقت ناشی از حجم نمونه کوچک و نرخ پائین رویدادها، و گزارش‌دهی ناکافی از عوارض جانبی بودند.

مقایسه هر نوعی از ⁩آنتی‌بیوتیک در مقابل دارونما

واژینال ⁩هیسترکتومی

شواهدی با کیفیت پائین نشان می‌دهد که زنان دریافت کننده پروفیلاکسی با آنتی‌بیوتیک در مقایسه با زنانی که این چنین پروفیلاکسی را نگرفتند، با تعداد کلی کمتری از عفونت‌های پس از جراحی (خطر نسبی (RR): ۰,۲۸؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰.۱۹ تا ۰.۴۰؛ چهار RCT؛ N = ۲۹۳؛ I⁧⁩۲⁧⁩ = ۸۵%)، عفونت مجاری ادراری (UTI) کمتر (RR: ۰,۵۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۳ تا ۰.۷۷؛ هشت RCT؛ N = ۱۴۷۳؛ I⁧⁩۲⁧⁩ = ۴۴%)، عفونت لگن کمتر (RR: ۰,۲۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۰ تا ۰.۳۹؛ ۱۱ RCT؛ N = ۱۶۹۳؛ I⁧⁩۲⁧⁩ = ۵۷%) و تب‌های پس از جراحی کمتر (RR: ۰,۴۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۴ تا ۰.۵۴؛ نه RCT؛ N = ۱۵۶۲؛ I⁧⁩۲⁧⁩ = ۴۷%) روبه‌رو بودند. این یافته حاکی از آن است که پروفیلاکسی با آنتی‌بیوتیک متوسط خطر عفونت پس از جراحی را از حدود ۳۴% به ۷% تا ۱۴% کاهش می‌دهد. هنوز مشخص نیست این درمان منجر به تفاوت در نرخ سایر عفونت‌های جدی شده یا خیر (RR: ۰,۲۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۱ تا ۴.۱۰؛ یک RCT؛ N = ۱۴۶؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین).

داده‌ها برای مقایسه عوارض جانبی کافی نبودند.

⁩هیسترکتومی شکمی⁧

زنانی که پروفیلاکسی با آنتی‌بیوتیک را از هر کلاسی از آن دریافت کردند، در مقایسه با زنانی که پروفیلاکسی نگرفتند، تعداد کل کمتری را از عفونت‌های پس از جراحی (RR: ۰,۳۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۱ تا ۰.۶۷، یک RCT؛ N = ۱۵۸؛ شواهد با کیفیت پائین)، عفونت‌های زخم شکمی (۰.۵۱ RR؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۶ تا ۰.۷۳؛ ۱۱ RCT؛ N = ۲۲۴۷؛ I⁧⁩۲⁧⁩ = ۶%؛ شواهد با کیفیت متوسط)، UTI (RR: ۰,۴۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۱ تا ۰.۵۳؛ ۱۱ RCT؛ N = ۲۷۰۵؛ I⁧⁩۲⁧⁩ = ۲۸%؛ شواهد با کیفیت متوسط)، عفونت های لگنی (RR: ۰,۵۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۵ تا ۰.۷۱؛ ۱۱ RCT؛ N = ۱۸۸۳؛ I⁧⁩۲⁧⁩ = ۱۱%؛ شواهد با کیفیت متوسط)، و تب‌های پس از جراحی (RR: ۰,۵۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۰ تا ۰.۷۰؛ ۱۱ RCT؛ N = ۲۳۹۴؛ I⁧⁩۲⁧⁩ = ۵۵%؛ شواهد با کیفیت متوسط) نشان دادند، بدین معنا که پروفیلاکسی با آنتی‌بیوتیک متوسط خطر عفونت پس از جراحی را از حدود ۱۶% به ۱% تا ۶% کاهش می‌دهد. مشخص نیست این درمان منجر به بروز تفاوتی در میزان سایر عفونت‌های جدی شده یا خیر (RR: ۰,۴۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۲ تا ۱.۶۹؛ دو RCT؛ N = ۴۷۶؛ I⁧⁩۲⁧⁩ = ۲۹%؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین).

مشخص نیست که نرخ عوارض جانبی بین گروه‌ها متفاوت بود یا خیر (RR: ۱,۸۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۲ تا ۵.۱۸؛ دو RCT؛ N = ۴۳۰؛ I⁧⁩۲⁧⁩ = ۰%؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین).

⁩مقایسه‌های سر‐به‐سر بین آنتی‌بیوتیک‌ها⁧

واژینال ⁩هیسترکتومی

در این میان، چهار مقایسه را شناسایی کردیم: سفالوسپورین در مقابل پنی‌سیلین (دو RCT؛ N = ۴۷۰)، سفالوسپورین در مقابل تتراسایکلین (یک RCT؛ N = ۵۱)، آنتی‌پروتوزوآل در مقابل لینکوزامید (یک RCT؛ N = ۸۰)، و سفالوسپورین در مقابل آنتی‌پروتوزوآل (یک RCT؛ N = ۷۸) داده‌ها هیچ شواهدی را از تفاوت بین گروه‌ها برای هیچ یک از پیامدهای اولیه نشان نمی‌دهند، به جز اینکه موارد کمتری از عفونت پس از جراحی و تب پس از جراحی در زنانی گزارش شد که نسبت به افراد دریافت کننده آنتی‌پروتوزوآل، با سفالوسپورین درمان شدند.

فقط یک مقایسه (سفالوسپورین در مقابل پنی‌سیلین؛ دو RCT؛ N = ۴۵۱) داده‌های مربوط به عوارض جانبی را به همراه داشت و هیچ تفاوتی را بین گروه‌ها نشان نداد.

⁩هیسترکتومی شکمی⁧

فقط یک مقایسه را شناسایی کردیم: سفالوسپورین در مقابل پنی‌سیلین (N = ۲۲۰). داده‌ها هیچ شواهدی را از تفاوت بین گروه‌ها در هیچ یک از پیامدهای اولیه نشان نمی‌دهند. عوارض جانبی گزارش نشدند.

⁩مقایسه آنتی‌بیوتیک‌های ترکیبی در مقابل آنتی‌بیوتیک‌های تکی⁧

واژینال ⁩هیسترکتومی

ما سه مقایسه را تشخیص دادیم: سفالوسپورین به علاوه آنتی‌پروتوزوآل در مقابل سفالوسپورین (یک RCT؛ N = ۷۸)، سفالوسپورین به علاوه آنتی‌پروتوزوآل در مقابل آنتی‌پروتوزوآل (یک RCT؛ N = ۷۸)، و پنی‌سیلین به علاوه آنتی‌پروتوزوآل در مقابل پنی‌سیلین (یک RCT؛ N = ۱۸). داده‌ها برای اکثر پیامدها، از جمله عوارض جانبی، در دسترس نبودند. هیچ شواهدی را مبنی بر تفاوت بین گروه‌ها پیدا نکردیم، به جز این که تعداد کمتری از زنانی که سفالوسپورین را همراه با آنتی‌پروتوزوآل دریافت کردند، در مقایسه با زنانی که با آنتی‌پروتوزوآل درمان شدند، عفونت پس از جراحی، UTI، یا تب پس از جراحی کمتری را نشان دادند.

⁩هیسترکتومی شکمی⁧

یک مقایسه را شناسایی کردیم (پنی‌سیلین به علاوه آنتی‌پروتوزوآل در مقابل فقط پنی‌سیلین؛ دو RCT؛ N = ۱۵۵). مشخص نیست تفاوتی بین گروه‌ها رخ داده یا خیر. عوارض جانبی گزارش نشدند.

⁩مقایسه سفالوسپورین‌ها در رژیم‌های درمانی مختلف⁧

کارآزمایی‌های کوچک تکی به مقایسه دوزها پرداخته و هیچ داده‌ای را برای اکثر پیامدها، از جمله عوارض جانبی، ارائه ندادند. مشخص نیست تفاوتی بین گروه‌ها رخ داده یا خیر. هیچ یک از کارآزمایی‌ها به مقایسه روش مصرف دارو نپرداختند.

سطح کیفیت شواهد برای همه مقایسه‌های سر‐به‐سر و دوزبندی دارو، به دلیل وجود عدم دقت بسیار جدی و خطر جدی سوگیری ناشی از گزارش‌دهی ضعیف از روش‌های انجام، بسیار پائین بود.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
به نظر می‌رسد پروفیلاکسی با آنتی‌بیوتیک در پیشگیری از عفونت پس از جراحی در زنانی که تحت هیسترکتومی انتخابی واژینال یا شکمی قرار گرفتند، صرف‌نظر از رژیم دوزبندی دارو، موثر باشد. با این حال، شواهد کافی برای نشان دادن اینکه استفاده از آنتی‌بیوتیک‌های پروفیلاکتیک تاثیری بر میزان عوارض جانبی دارد یا خیر، در دست نیست. به‌طور مشابه، شواهد برای نشان دادن اینکه کدام آنتی‌بیوتیک تکی، رژیم دوزبندی، یا روش تجویز (در صورت وجود) در این میان ایمن‌ترین و موثرترین است، کافی نیست. جدیدترین مطالعات موجود در این مرور در زمان جست‌وجوی ما به ۱۴ سال پیش بازمی‌گشتند. بنابراین یافته‌های به دست آمده از مطالعات وارد شده ممکن است منعکس کننده عملکرد بالینی فعلی در مراقبت‌های حول‌وحوش زمان انجام جراحی و پس از جراحی نباشند و احتمالا الگوهای مقاومت ضد‐میکروبی موضعی‐منطقه‌ای را نشان ندهند.
خلاصه به زبان ساده

پروفیلاکسی با آنتی‌بیوتیک در هیسترکتومی انتخابی

⁩سوال مطالعه مروری⁧

آیا تجویز آنتی‌بیوتیک‌ها برای پیشگیری از بروز عفونت پس از جراحی در زنانی که تحت هیسترکتومی انتخابی (غیر‐فوری) قرار می‌گیرند، موثر و بی‌خطر است؟

⁩پیشینه⁧

انجام عمل جراحی برای خارج کردن رحم (هیسترکتومی) به‌طور رایجی انجام می‌شود. این پروسیجر در اکثر موارد به عنوان جراحی‌های غیر‐فوری (انتخابی (elective)) برای بیماری‌های غیر‐سرطانی (خوش‌خیم) رحم، مانند درد قاعدگی یا الگوهای غیر‐طبیعی خونریزی، انجام می‌شود. به منظور پیشگیری از یا کاهش وقوع عفونت پس از این پروسیجر، معمولا از تجویز آنتی‌بیوتیک‌ها پیش از انجام جراحی (آنتی‌بیوتیک‌های پروفیلاکتیک، یا پروفیلاکسی با آنتی‌بیوتیک) بهره گرفته می‌شود. محققان در سازمان همکاری کاکرین شواهد مربوط به اثربخشی و ایمنی آنتی‌بیوتیک‌هایی را بررسی کردند که به منظور پیشگیری از عفونت پس از عمل جراحی انتخابی یا غیر‐فوری جهت خارج کردن رحم استفاده می‌شوند. شواهد تا نوامبر ۲۰۱۶ به‌روز است.

⁩ویژگی‌های مطالعه⁧

ما ۳۷ کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) را شناسایی کردیم، که در مجموع ۶۰۷۹ زن را وارد کرده و ۲۰ نوع مختلف آنتی‌بیوتیک را در مقایسه با دارونما (placebo) (یک قرص غیر‐فعال) یا در مقابل آنتی‌بیوتیک دیگر مقایسه کردند.

⁩نتایج کلیدی⁧

این مرور شواهدی را با کیفیت متوسط نشان داد که به نظر می‌رسد تجویز آنتی‌بیوتیک‌ها در پیشگیری از عفونت در زنانی که تحت عمل جراحی غیر‐فوری رحم از طریق واژن یا شکم قرار می‌گیرند، موثر است. این یافته نشان می‌دهد که پروفیلاکسی با آنتی‌بیوتیک میانگین خطر عفونت پس از جراحی را پس از انجام هیسترکتومی واژینال از حدود ۶۲% به ۱۲% تا ۲۵% و پس از هیسترکتومی شکمی از ۳۹% به ۸% تا ۲۶% کاهش می‌دهد.

با این حال، شواهد برای نشان دادن اینکه استفاده از آنتی‌بیوتیک‌های پروفیلاکتیک بر نرخ عوارض جانبی (عوارض جانبی) تأثیر می‌گذارد یا خیر، یا اینکه نوعی از آنتی‌بیوتیک‌ها موثرتر یا ایمن‌تر از دیگر انواع هستند یا خیر، کافی نیستند.

وقتی آنتی‌بیوتیک‌ها به صورت سر‐به‐سر یا ترکیبی در مقابل آنتی‌بیوتیک‌های تکی مقایسه می‌شوند، مشخص نیست که کدام یک از آنها موثرتر و بی‌خطرتر هستند، یا اینکه تجویز آنتی‌بیوتیک‌های ترکیبی از آنتی‌بیوتیک‌های تکی موثرتر و ایمن‌تر هستند یا خیر. سطح کیفیت شواهد برای تمام این مقایسه‌ها بسیار پائین است.

همچنین مشخص نیست که کدام رژیم دوزبندی یا راه تجویز آنتی‌بیوتیک‌ها در زنانی که تحت هیسترکتومی انتخابی قرار دارند، از بقیه بی خطرتر یا موثرتر است.

در زمان جست‌وجوی ما، جدیدترین مطالعات موجود در این مرور ۱۴ سال پیش منتشر شده‌اند. بنابراین یافته‌های به دست آمده از مطالعات وارد شده ممکن است منعکس کننده عملکرد طبابت فعلی در مراقبت‌های حول‌وحوش زمان انجام جراحی و پس از جراحی نباشند و شاید الگوهای مقاومت ضد‐میکروبی موضعی‐منطقه‌ای را نشان ندهند.

⁩کیفیت شواهد⁧

سطح کیفیت شواهد برای مقایسه‌های اصلی از بسیار پائین تا متوسط متغیر بود. محدودیت‌های اصلی این شواهد عبارتند از وجود خطر سوگیری (bias) به دلیل گزارش‌دهی ضعیف از روش‌های تصادفی‌سازی، عدم دقت ناشی از حجم نمونه کوچک و نرخ پائین رویدادها، و گزارش‌دهی ناکافی از عوارض جانبی.


Sarah Armstrong، Priya Bhide، Vanessa Jordan، Allan Pacey، Cindy Farquhar،
دوره ۲۰۱۸، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۷ )
چکیده

پیشینه

انکوباسیون و ارزیابی جنین (embryo incubation and assessment) یک گام حیاتی در فناوری کمک‌باروری (assisted reproductive technology; ART) است. به‌طور سنتی، ارزیابی جنین از طریق خارج کردن جنین‌ها از انکوباتور معمولی (conventional incubator) به‌ صورت روزانه برای ارزیابی کیفیت توسط جنین‌شناس (embryologist) زیر میکروسکوپ صورت می‌گرفته است. در طول سال‌های اخیر، سیستم‌های مرور زمان (time‐lapse system; TLS) توسعه پیدا کرده‌اند که می‌توانند از جنین‌ها در فواصل زمانی مکرر تصاویر دیجیتال بگیرند. این سیستم‌ها جنین‌شناس را قادر می‌سازد با یا بدون کمک نرم‌افزار انتخاب جنین، کیفیت جنین‌ها را بدون خروج فیزیکی آن‌ها از انکوباتور ارزیابی کنند.

مزایای بالقوه TLS، شامل توانایی آن در نگهداشت یک محیط کشت پایدار است، بنابراین مواجهه جنین‌ها را با تغییرات ترکیب گاز، دما و حرکت محدود می‌کند. TLS دارای مزیت بالقوه بهبود انتخاب جنین برای درمان ART به واسطه بهره‌برداری از اطلاعات اضافی به دست آمده از طریق پایش مستمر وضعیت تکامل جنین است. استفاده از TLS اغلب هزینه اضافه قابل‌توجهی را به درمان ART تحمیل می‌کند.

اهداف
تعیین اثر TLS در مقایسه با انکوباسیون و ارزیابی متداول جنین روی پیامدهای بالینی در زوج‌های تحت درمان با ART.
روش های جستجو
ما از روش‌شناسی استاندارد توصیه ‌شده توسط کاکرین استفاده کردیم. در تاریخ ۷ ژانویه ۲۰۱۹ در پایگاه ثبت کارآزمایی‌های گروه زنان و باروری در کاکرین (CGF)؛ CENTRAL؛ MEDLINE؛ Embase؛ (CINAHL) Cumulative Index to Nursing and Allied Health Literature، و دو پایگاه ثبت کارآزمایی‌ها جست‌وجو کرده و فهرست مقالات مناسب را بررسی کردیم.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده‌ای (randomised controlled trials; RCTs) را وارد کردیم که به این مقایسه‌ها پرداختند: TLS با یا بدون نرم‌افزار انتخاب جنین، در مقابل انکوباسیون متداول (conventional incubation) با ارزیابی مورفولوژیکی (morphological assessment) و TLS با نرم‌افزار انتخاب جنین در مقابل TLS بدون نرم‌افزار انتخاب جنین میان زوج‌های تحت درمان با ART.
گردآوری و تحلیل داده‌ها

ما از روش‌های استاندارد روش‌شناسی توصیه‌ شده از سوی کاکرین استفاده کردیم. پیامدهای اولیه مطالعه مروری عبارت بودند از تولد زنده یا بارداری در حال انجام، سقط جنین (miscarriage) و مرده‌زایی (stillbirth) و نرخ تولد زنده یا بارداری در حال انجام تجمعی. پیامدهای ثانویه عبارت بودند از بارداری بالینی و بارداری بالینی تجمعی (cumulative clinical pregnancy). کیفیت شواهد را با استفاده از سیستم درجه‌بندی توصیه‌ها، ارزیابی، ارتقا و بررسی (GRADE) گزارش کردیم. ما این مقایسه‌ها را به عمل آوردیم:

TLS با ارزیابی متداول مورفولوژیکی تصاویر ثابت TLS در مقابل انکوباسیون و ارزیابی متداول

TLS با استفاده از نرم‌افزار انتخاب جنین در مقابل TLS با ارزیابی مورفولوژیکی متداول تصاویر ثابت TLS

TLS با استفاده از نرم‌افزار انتخاب جنین در مقابل انکوباسیون و ارزیابی متداول

نتایج اصلی

ما نه RCT (۲۹۵۵ زن نابارور) را وارد کردیم. کیفیت شواهد از بسیار پائین تا پائین متغیر بود. محدودیت‌های اصلی عبارت بودند از خطر بالای سوگیری (bias) در مطالعات وارد شده، عدم دقت، غیرمستقیم بودن، و ناهمگونی. هیچ داده‌ای درباره نرخ تجمعی تولد زنده یا بارداری در حال انجام وجود نداشت.

TLS با ارزیابی متداول مورفولوژیکی تصاویر ثابت TLS در مقابل انکوباسیون و ارزیابی متداول

مشخص نیست تفاوتی بین مداخلات در نرخ‌های تولد زنده یا بارداری در حال انجام (نسبت شانس (OR): ۰,۹۱؛ %۹۵ فاصله اطمینان (CI): ۰.۶۷ تا ۱.۲۳؛ ۳ RCT؛ N = ۸۲۶؛ I۲ = ۳۳%؛ شواهد با کیفیت پائین) یا در نرخ‌های سقط جنین (OR: ۱,۹۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۹ تا ۳.۶۱؛ ۳ RCT؛ N = ۸۲۶؛ I۲ = ۰%؛ شواهد با کیفیت پائین) وجود داشته باشد. شواهد پیشنهاد می‌کنند که اگر نرخ تولد زنده یا بارداری در حال انجام مرتبط با مقابل انکوباسیون و ارزیابی متداول معادل ۳۵% باشد، نرخ آن با استفاده از روش TLS با ارزیابی مورفولوژیکی متداول تصاویر ثابت TLS بین ۲۷% و ۴۰% خواهد بود و اگر نرخ سقط با انکوباسیون متداول معادل ۴% باشد، نرخ آن در ارتباط با ارزیابی مورفولوژیکی متداول تصاویر ثابت TLS بین ۴% و ۱۴% خواهد بود. شخص نیست تفاوتی بین مداخلات در نرخ‌های مرده‌زایی (OR: ۱,۰۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۳ تا ۷.۴۹؛ ۱ RCT؛ N = ۷۶؛ شواهد با کیفیت پائین) یا بارداری بالینی (OR: ۱.۰۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۹ تا ۱.۴۱؛ ۴ RCT؛ N = ۸۷۵؛ I۲ = ۰%، شواهد با کیفیت پائین) وجود داشته باشد.

TLS با استفاده از نرم‌افزار انتخاب جنین در مقابل TLS با ارزیابی مورفولوژیکی متداول تصاویر ثابت TLS

همه یافته‌ها برای این مقایسه بسیار نامطمئن بودند، که دلیل آن کیفیت بسیار پائین شواهد بود. هیچ داده‌ای درباره تولد زنده در دسترس نبود، اما یک RCT بارداری بالینی را گزارش کرد. مشخص نیست تفاوتی بین مداخلات در نرخ بارداری بالینی (OR: ۰,۶۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۲ تا ۱.۲۰؛ ۱ RCT؛ N = ۱۶۳)، سقط (OR: ۱.۳۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۴ تا ۳.۰۱؛ ۲ RCT؛ N = ۴۶۳؛ I۲ = ۰%)، یا بارداری بالینی (OR: ۰,۹۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۷ تا ۱.۴۲؛ ۲ RCT؛ N = ۴۶۳؛ I۲ = ۰%) وجود داشته باشد. شواهد پیشنهاد می‌کنند اگر نرخ بارداری بالینی مرتبط با TLS با ارزیابی مورفولوژیکی متداول تصاویر ثابت معادل ۴۷% باشد، نرخ آن مرتبط با TLS با استفاده از نرم‌افزار انتخاب جنین بین ۲۲% و ۵۲% خواهد بود و اگر نرخ سقط با TLS با ارزیابی مورفولوژیکی متداول تصاویر ثابت معادل ۵% باشد، این نرخ با TLS با استفاده از نرم‌افزار انتخاب جنین بین ۴% و ۱۵% است. هیچ مطالعه‌ای مرده‌زایی را گزارش نکرد.

TLS با استفاده از نرم‌افزار انتخاب جنین در مقابل انکوباسیون و ارزیابی متداول

همه یافته‌ها برای این مقایسه بسیار نامطمئن بودند، که دلیل آن کیفیت بسیار پائین شواهد بود. مشخص نیست تفاوتی بین مداخلات در نرخ تولد زنده (OR: ۱,۱۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۲ تا ۱.۳۶؛ ۳ RCT؛ N = ۱۶۱۷؛ I۲ = ۸۴%) وجود داشته باشد. شواهدی با کیفیت بسیار پائین وجود داشت که TLS ممکن است نرخ‌های سقط را کاهش دهند (OR: ۰,۶۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۵ تا ۰.۸۹؛ ۳ RCT؛ N = ۱۶۱۷؛ I۲ = ۰%). مشخص نیست تفاوتی بین مداخلات در نرخ‌های بارداری بالینی وجود دارد یا خیر (OR: ۰,۹۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۸ تا ۱.۱۶؛ ۳ RCT؛ N = ۱۶۱۷؛ I۲ = ۸۹%). شواهد پیشنهاد می‌کنند که اگر نرخ تولد زنده مرتبط با انکوباسیون و ارزیابی متداول معادل ۴۸% باشد، نرخ آن در ارتباط با TLS با استفاده از نرم‌افزار انتخاب جنین بین ۴۶% و ۵۵% خواهد بود، و اگر نرخ سقط مرتبط با انکوباسیون و ارزیابی متداول معادل ۱۱% باشد، نرخ آن در ارتباط با TLS بین ۵% و ۱۰% خواهد بود. هیچ موردی از مرده‌زایی در تنها مطالعه‌ای که آن را گزارش کرد، دیده نشد.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
شواهدی کافی با کیفیت خوب مبنی بر وجود تفاوت در تولد زنده یا بارداری در حال انجام، سقط جنین و مرده‌زایی یا بارداری بالینی برای انتخاب بین TLS، با و بدون نرم‌افزار انتخاب جنین و انکوباسیون متداول موجود نیست. با توجه به کیفیت پائین یا بسیار پائین شواهد، یافته‌های ما باید با احتیاط تفسیر شوند.
خلاصه به زبان ساده

سیستم‌های مرور زمان برای انکوباسیون جنین و ارزیابی جنین برای زوج‌های تحت درمان به روش IVF و ICSI

سوال مطالعه مروری

آیا سیستم مرور زمان (time‐lapse system; TLS) شانس بارداری و تولد زنده نوزاد را بهبود، و خطر سقط جنین و مرده‌زایی را کاهش می‌دهد؟

پیشینه

لقاح آزمایشگاهی (in vitro fertilization; IVF) و تزریق داخل‌سیتوپلاسمی اسپرم (intracytoplasmic sperm injection; ICSI) فرآیندهایی هستند که به‌واسطه آن‌ها تخمک‌های زن و اسپرم مرد برای ایجاد باروری خارج از بدن، با یکدیگر ترکیب می‌شوند. جنین‌ها (embryos) در داخل انکوباتور (incubator) ذخیره شده و بین روز ۲ و ۵ پس از رشدونمو داخل، رحم زن جایگذاری می‌شوند. معمولا، جنین‌ها برای ارزیابی کیفیت و مرحله پیشرفت آن‌ها زیر میکروسکوپ، از داخل انکوباتور خارج می‌شوند. TLS می‌تواند تصاویری را از جنین‌ها در فواصل زمانی مکرر ایجاد کند، که امکان ارزیابی جنین‌ها را بدون خروج آن‌ها از داخل انکوباتور فراهم می‌کند. هم‌چنین TLS می‌تواند از یک برنامه نرم‌افزاری کمک ‌کننده به جنین‌شناسان در انتخاب جنینی با بهترین کیفیت برای جایگزینی و بهبود بالقوه شانس تولد نوزاد زنده استفاده کنند.

ویژگی‌های مطالعه

شواهد تا ژانویه ۲۰۱۹ به‌روز است. ما نه مطالعه (کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل ‌شده که در آن‌ها شرکت‌کنندگان با استفاده از یک روش تصادفی به یکی از دو یا چند گروه درمان اختصاص داده می‌شوند) را از ۲۹۵۵ زوج نابارور تحت درمان با IVF یا ICSI وارد کردیم. سه طراحی مختلف مطالعه وجود داشت: ۱) TLS با ارزیابی متداول تصاویر ثابت TLS در مقابل ارزیابی و انکوباسیون متداول، ۲) TLS با استفاده از نرم‌افزار انتخاب جنین در مقابل TLS با ارزیابی متداول تصاویر ثابت TLS و ۳) TLS با استفاده از نرم‌افزار انتخاب جنین در مقابل ارزیابی و انکوباسیون متداول.

آنچه مطالعه مروری یافت

TLS با ارزیابی متداول تصاویر ثابت TLS در مقابل انکوباسیون و ارزیابی متداول

تمامی شواهد برای این مداخله کیفیت پائینی داشتند. مشخص نیست تفاوتی بین مداخلات در نرخ‌های تولد زنده یا نرخ‌های بارداری در حال انجام یا سقط وجود داشته باشد. شواهد پیشنهاد می‌کنند در صورتی که نرخ تولد زنده یا بارداری در حال انجام به دنبال انکوباسیون و ارزیابی متداول معادل ۳۵% باشد، آن‌گاه نرخ آن به دنبال استفاده از TLS با ارزیابی مورفولوژیکی متداول تصاویر ثابت TLS بین ۲۷% و ۴۰% خواهد بود و اگر نرخ سقط با انکوباسیون متداول ۴% باشد، نرخ آن با TLS با ارزیابی مورفولوژیکی متداول تصاویر ثابت TLS بین ۴% و ۱۴% خواهد بود. مشخص نیست تفاوتی بین مداخلات در نرخ‌های مرده‌زایی یا بارداری بالینی وجود داشته باشد.

TLS با استفاده از نرم‌افزار انتخاب جنین در مقابل TLS با ارزیابی مورفولوژیکی متداول تصاویر ثابت TLS

همه یافته‌ها برای این مقایسه قطعیت بسیار پائینی داشتند، که دلیل آن کیفیت بسیار پائین شواهد بود. هیچ داده‌ای درباره تولد زنده در دسترس نبودند، اما یک مطالعه بارداری در حال انجام را گزارش کرد. مشخص نیست تفاوتی بین مداخلات در نرخ بارداری در حال انجام، سقط یا بارداری بالینی وجود داشته باشد. شواهد پیشنهاد می‌کنند اگر نرخ بارداری بالینی مرتبط با TLS با ارزیابی مورفولوژیکی متداول تصاویر ثابت معادل ۴۷% باشد، نرخ آن مرتبط با TLS با استفاده از نرم‌افزار انتخاب جنین بین ۲۲% و ۵۲% خواهد بود و اگر نرخ سقط با TLS با ارزیابی مورفولوژیکی متداول تصاویر ثابت معادل ۵% باشد، این نرخ با TLS با استفاده از نرم‌افزار انتخاب جنین بین ۴% و ۱۵% است. هیچ مطالعه‌ای مرده‌زایی را گزارش نکرد.

TLS با استفاده از نرم‌افزار انتخاب جنین در مقابل انکوباسیون و ارزیابی متداول

همه یافته‌ها برای این مقایسه بسیار نامطمئن بودند، که دلیل آن کیفیت بسیار پائین شواهد بود. مشخص نیست تفاوتی بین مداخلات از نظر تولد زنده یا بارداری بالینی وجود داشته باشد. شواهد، نرخ پائین‌تر سقط را در گروه TLS برای پیامد سقط نشان می‌دهند. شواهد پیشنهاد می‌کند اگر نرخ تولد زنده مرتبط با انکوباسیون متداول معادل ۴۸% باشد، نرخ آن با استفاده از TLS بین ۴۶% و ۵۵% خواهد بود، و اگر نرخ سقط با انکوباسیون متداول معادل ۱۱% باشد، این نرخ با TLS بین ۵% و ۱۰% است.

نتیجه‌گیری‌های کلی

شواهد خوبی که نشان دهند TLS اثربخشی بیشتر یا کمتری از روش‌های مرسوم انکوباسیون جنین دارند، در دست نیست. ممکن است بیماران مایل باشند در کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده در مورد TLS مشارکت داشته باشند تا به پایه شواهد موجود شواهدی افزوده شود و به تکنولوژی کمک‌باروری بیماران در آینده کمک کنند.

کیفیت شواهد

کیفیت شواهد از بسیار پائین تا پائین متغیر بود. محدودیت‌های اصلی عبارت بودند از خطر بالای سوگیری (bias) در مطالعات وارد شده، عدم دقت، غیرمستقیم بودن، و ناهمگونی.


Marian G Showell، Rebecca Mackenzie‐Proctor، Vanessa Jordan، Ruth Hodgson، Cindy Farquhar،
دوره ۲۰۱۸، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۷ )
چکیده

پیشینه
زنان نابارور برای آزمودن درمان‌های کمکی مختلف جهت بچه‌دار شدن بسیار با انگیزه هستند، و استنباط شایع این است که مکمل‌های غذایی مانند میو‐اینوزیتول (myo‐inositol; MI) و دی‐کایرو‐اینوزیتول (D‐chiro‐insoitol; DCI) فقط با مزیت و نه با آسیب ارتباط دارند. در حال حاضر بسیاری از کلینیک‌های باروری MI را به عنوان پیش‌درمانی برای لقاح آزمایشگاهی (in vitro fertilisation; IVF) یا برای القای تخمک‌گذاری در زنان نابارور مبتلا به سندرم تخمدان پلی‌کیستیک (polycystic ovary syndrome; PCOS) تجویز می‌کنند؛ اگرچه هیچ شواهدی با کیفیت بالا برای تایید این عمل در دسترس نیست. این مرور شواهد را برای اثربخشی اینوزیتول در زنان نابارور با تشخیص PCOS ارزیابی کرده است.
اهداف
ارزیابی اثربخشی و ایمنی مکمل‌یاری خوراکی اینوزیتول برای پیامد‌های تولید ‌مثل میان زنان نابارور مبتلا به PCOS که برای باروری تلاش می‌کنند.
روش های جستجو
بانک‌های اطلاعاتی زیر را جست‌وجو کردیم (تا جولای ۲۰۱۸): پایگاه ثبت تخصصی گروه زنان و باروری در کاکرین (CGFG)؛ CENTRAL؛ MEDLINE؛ Embase؛ PsycINFO؛ CINAHL؛ و AMED. هم‌چنین فهرست منابع را بررسی کرده و در پایگاه‌های ثبت کارآزمایی‌های بالینی جست‌وجو کردیم.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) مربوط به مقایسه هر نوع، دوز یا ترکیبی از اینوزیتول خوراکی در برابر دارونما (placebo)، عدم درمان/درمان استاندارد، یا درمان با آنتی‌اکسیدان دیگر، یا با یک عامل باروری، یا با نوع دیگری از اینوزیتول بین زنان نابارور مبتلا به PCOS وارد کردیم.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
دو نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم مطالعات واجد شرایط را انتخاب کردند، داده‌ها را استخراج کرده و خطر سوگیری (bias) را ارزیابی کردند. پیامد‌های اولیه، تولد زنده و عوارض جانبی بود؛ پیامد‌های ثانویه شامل نرخ‌های بارداری بالینی و نرخ‌های تخمک‌گذاری بود. ما مطالعات را با استفاده از مدل اثر‐ثابت (fixed‐effect) تجمیع کرده و نسبت‌های شانس (ORs) را با ۹۵% فواصل اطمینان (CIs) محاسبه کردیم. ما کیفیت کلی شواهد را از طریق اعمال معیار‌های GRADE (نظام درجه‌بندی کیفیت شواهد و قدرت توصیه‌ها) ارزیابی کردیم.
نتایج اصلی

ما ۱۳ کارآزمایی شامل ۱۴۷۲ زن نابارور مبتلا به PCOS که میو‐اینوزیتول را به عنوان پیش‌درمان IVF (۱۱ کارآزمایی) یا در زمان القای تخمک‌گذاری (دو کارآزمایی) دریافت می‌کردند، وارد کردیم. این مطالعات MI را در برابر دارونما، عدم درمان/درمان استاندارد، ملاتونین (melatonin)، متفورمین (metformin)، کلومیفن سیترات (clomiphene citrate) یا DCI مقایسه کرده بودند. شواهد با کیفیت «پائین» تا «بسیار پائین» بودند. محدودیت‌های اصلی، خطر سوگیری (bias) جدی ناشی از گزارش‌دهی ضعیف روش‌ها، ناهمگونی و فقدان گزارش‌دهی پیامد‌های بالینی مرتبط مانند تولد زنده و حوادث جانبی بودند.

ما مطمئن نیستیم که MI نرخ‌های تولد زنده را در قیاس با درمان استاندارد میان زنان تحت IVF بهبود می‌بخشد یا خیر (OR: ۲,۴۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۵ تا ۷.۸۳؛ P = ۰.۱۴؛ ۲ RCT؛ ۸۴ زن؛ I² = %۰). برای زنان نابارور مبتلا به PCOS تحت پیش‌درمان برای IVF که دارای نرخ پیش‌بینی شده تولد زنده ۱۲% هستند، شواهد با کیفیت بسیار پائین نشان می‌دهند که این نرخ میان زنان مصرف کننده MI بین ۹% و ۵۱% خواهد بود.

ما مطمئن نیستیم که MI در مقایسه با درمان استاندارد، ممکن است مرتبط با کاهش در نرخ سقط جنین باشد یا خیر (OR: ۰,۴۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۹ تا ۰.۸۶؛ P = ۰.۰۲؛ ۴ RCT؛ ۵۳۵ زن؛ I² = %۶۶؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). این امر نشان‌ می‌دهد که بین زنان نابارور مبتلا به PCOS با نرخ سقط جنین مورد انتظار ۹% که تحت پیش‌درمان برای IVF قرار می‌گیرند، این نرخ میان زنان مصرف کننده MI بین ۲% و ۸% خواهد بود؛ گرچه این متاآنالیز (meta‐analysis) عمدتا مبتنی بر یک مطالعه بود که نرخ سقط جنین بالای غیر‐معمولی را در گروه کنترل گزارش کرده بود و این موضوع منجر به ناهمگونی بسیار زیادی شده بود. هنگامی که ما این کارآزمایی را از تجزیه‌و‌تحلیل حساسیت خارج کردیم، دیگر این تاثیر را ندیدیم و هیچ تفاوت قطعی بین MI و درمان استاندارد ملاحظه نکردیم.

شواهد با کیفیت پائین پیشنهاد می‌کند که ممکن است MI در مقایسه با درمان استاندارد با تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در نرخ‌های بارداری چند‌‐قلویی مرتبط باشد (OR: ۱,۰۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۳ تا ۱.۷۱؛ P = ۰.۸۹؛ ۲ RCT؛ ۴۲۵ زن). این امر بیانگر آن است که میان زنان نابارور مبتلا به PCOS با نرخ بارداری چند‌‐قلویی پیش‌بینی شده ۱۸% که تحت پیش‌درمان برای IVF قرار می‌گیرند، این نرخ میان زنان دریافت کننده اینوزیتول بین ۱۲% و ۲۷% خواهد بود.

ما مطمئن نیستیم که ممکن است MI در مقایسه با درمان استاندارد با افزایش نرخ بارداری بالینی ارتباط داشته باشد یا خیر (OR: ۱,۲۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۷ تا ۱.۸۵؛ P = ۰.۲۲؛ ۴ RCT؛ ۵۳۵ زن؛ I² = %۰؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). این موضوع نشان‌ می‌دهد که بین زنان نابارور مبتلا به PCOS با نرخ سقط جنین مورد انتظار ۲۶% که تحت پیش‌درمان برای IVF قرار می‌گیرند، این نرخ میان زنان مصرف کننده MI بین ۲۴% و ۴۰% خواهد بود. نرخ‌های تخمک‌گذاری برای این مقایسه گزارش نشده بود.

سایر مقایسه‌ها فقط شامل یک کارآزمایی به ازای هر کدام از مقایسه‌ها بودند، بنابراین متاآنالیز برای مقایسه‌های MI در برابر آنتی‌اکسیدان، MI در برابر یک عامل حساس کننده به انسولین (insulin‐sensitising)، MI در برابر یک عامل القای تخمک‌گذاری و MI در برابر DCI دیگر امکان‌پذیر نبود.

هیچ شواهد تجمعی برای زنان مبتلا به PCOS که تحت القای تخمک‌گذاری قرار می‌گیرند وجود نداشت، زیرا فقط کارآزمایی‌های واحد به مقایسه عامل حساس کننده به انسولین و عامل القای تخمک‌گذاری پرداخته بودند.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
طبق شواهد موجود با کیفیت بسیار پائین، ما مطمئن نیستیم که MI نرخ تولد زنده یا بارداری بالینی را در زنان نابارور مبتلا به PCOS که تحت پیش‌درمان برای IVF با مصرف MI قرار می‌گیرند، در مقایسه با درمان استاندارد بهبود می‌بخشد یا خیر. هم‌چنین در مورد اینکه MI نرخ سقط جنین یا بارداری چند‌‐قلویی را برای زنان مشابهی که MI دریافت می‌کنند در قیاس با درمان استاندارد کاهش می‌دهد یا خیر، نامطمئن هستیم. هیچ شواهد تجمعی جهت استفاده از MI در برابر دارو‌نما، آنتی‌اکسیدان دیگر، عوامل حساس کننده به انسولین، عوامل القای تخمک‌گذاری یا نوع دیگری از اینوزیتول برای زنان نابارور مبتلا به PCOS که تحت پیش‌درمان برای IVF قرار می‌گیرند، در دسترس نیست. هیچ شواهد تجمعی برای مصرف MI در زنانی که تحت فاز القای درمان تخمک‌گذاری قرار می‌گیرند، وجود ندارد.
خلاصه به زبان ساده

اینوزیتول (inositol) برای زنان با تشخیص سندرم تخمدان پلی‌کیستیک و قدرت پائین باروری

سوال مطالعه مروری

ما بررسی کردیم زنانی که مبتلا به سندرم تخمدان پلی‌کیستیک (polycystic ovary syndrome; PCOS) هستند و در باردار شدن دچار مشکل شده‌اند، مصرف مکمل اینوزیتول مزیتی را برای آنها به دنبال خواهد داشت یا خیر.

پیشینه

احتمال مواجه شدن با مشکلات در زنان مبتلا به PCOS که برای بارداری تلاش می‌کنند، در نتیجه بیماری آنها بیش‌تر است. می‌توان درمان‌های مختلفی را به زنانی که دچار معضل باردار شدن هستند، پیشنهاد کرد. یکی از درمان‌هایی که می‌تواند ارائه شود، مکمل‌ها هستند. اینوزیتول یکی از مکمل‌هایی است که تصور می‌شود شانس بارداری را افزایش می‌دهد. در این لحظه اطمینان نداریم که مصرف اینوزیتول در واقع به باردار شدن این زنان کمک می‌کند و اینکه مضراتی در ارتباط با دریافت این مکمل‌ها وجود دارد یا خیر.

تاریخ جست‌وجو

ما به جست‌وجوی مطالعات منتشر شده تا جولای ۲۰۱۸ پرداختیم.

ویژگی‌های مطالعه

در مجموع ۱۳ کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل شده را شامل ۱۴۷۲ زن نابارور مبتلا به PCOS یافتیم. تمام این مطالعات دربرگیرنده زنان مبتلا به PCOS بودند که دچار مشکل در باردار شدن بودند. همه زنان وارد شده در این مطالعات مراقبت معمول پیش از زایمان را دریافت کرده بودند. علاوه ‌بر این، به زنان میو‐اینوزیتول (نوعی از اینوزیتول) داده شد و سپس با زنانی که عدم درمان یا ملاتونین (melatonin)، متفورمین (metformin)، کلومیفن سیترات (clomiphene citrate) یا دی‐کایرو‐اینوزیتول (نوع دیگری از اینوزیتول) را دریافت کرده بودند، مقایسه شدند. همه زنان در ۱۱ مطالعه، لقاح آزمایشگاهی (in vitro fertilisation; IVF) یا تزریق داخل سیتوپلاسمی اسپرم (intracytoplasmic sperm injection; ICSI) نیز داشتند و در دو مطالعه باقیمانده، زنان تحت القای تخمک‌گذاری قرار گرفتند.

نتایج کلیدی

میو‐اینوزیتول همراه با فولیک اسید در برابر فولیک اسید (درمان استاندارد) به عنوان پیش‌درمان برای IVF (شواهد با کیفیت پائین یا بسیار پائین)

مطالعات اندکی درباره این مقایسه موجود هستند و کیفیت این مطالعات پائین تا بسیار پائین است. بر مبنای شواهد موجود کنونی، نتوانستیم نشان دهیم که مصرف میو‐اینوزیتول شانس باردار شدن یا بچه‌دار شدن را میان زنان مبتلا به PCOS افزایش می‌دهد یا خیر. یافته‌ها پیشنهاد می‌کنند که اگر شانس بچه‌دار شدن برای زنان تحت پیش‌درمان برای IVF با درمان استاندارد ۱۲% باشد، این شانس میان زنان مصرف کننده میو‐اینوزیتول می‌تواند به کمی ۹% یا به زیادی ۵۱% باشد. راجع به اینکه میو‐اینوزیتول می‌تواند نرخ‌های سقط جنین را کاهش دهد یا خیر، ابهام داریم، چرا که این نتایج بر مبنای فقط دو مطالعه هستند که یکی از آنها نرخ سقط غیر‐معمول بالایی را بین زنانی که میو‐اینوزیتول دریافت نکرده‌اند، گزارش کرده بود؛ بنابراین ما مطمئن نیستیم که این، تاثیر حقیقی درمان باشد. ممکن است MI تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در نرخ بارداری چند‐قلویی ایجاد کند.

ما نتوانستیم مزیت یا آسیب مصرف میو‐اینوزیتول را برای زنان مبتلا به PCOS که تحت القای تخمک‌گذاری قرار گرفته‌اند، ارزیابی کنیم؛ زیرا فقط دو کارآزمایی را شناسایی کردیم و هر یک از آنها مقایسه متفاوتی را انجام داده بودند.

کیفیت شواهد

به دلیل تشریح ضعیف نحوه اجرای این کارآزمایی‌ها و تعداد کم کارآزمایی‌هایی که توانستیم وارد کنیم، کیفیت شواهد را از پائین تا بسیار پائین ارزیابی کردیم. هم‌چنین گزارش‌دهی در مورد مسائلی که برای زوج‌های نابارور مهم است، ضعیف بود؛ این مسائل عبارت بودند از شانس بچه‌دار شدن در صورت مصرف میو‐اینوزیتول و اینکه استفاده از آن منجر به تاثیرات زیان‌بار می‌شود یا خیر.


Roos M Smits، Rebecca Mackenzie‐Proctor، Anusch Yazdani، Marcin T Stankiewicz، Vanessa Jordan، Marian G Showell،
دوره ۲۰۱۹، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۸ )
چکیده

پیشینه
ناتوانی در بچه‌دار شدن ۱۰% تا ۱۵% زوج‌ها را در سراسر جهان تحت تاثیر قرار می‌دهد. تخمین زده می‌شود که عامل مردانه تا نیمی از موارد ناباروری را تشکیل می‌دهد که بین ۲۵% تا ۸۷% از قدرت پائین باروری مردان ناشی از تاثیر استرس اکسیداتیو در نظر گرفته می‌شود. تصور می‌شود که مکمل‌یاری خوراکی با آنتی‌اکسیدان‌ها، از طریق کاهش تخریب اکسیداتیو، کیفیت اسپرم را بهبود می‌بخشد. آنتی‌اکسیدان‌ها در مقایسه با سایر درمان‌های باروری به‌طور گسترده‌ای در دسترس و ارزان هستند، اگرچه اغلب آنتی‌اکسیدان‌ها به وسیله سازمان‌های نظارتی، کنترل نشده و شواهد برای اثربخشی آنها نامطمئن است. مزایا و خطرات آنتی‌اکسیدان‌های مختلف مورد استفاده را برای قدرت پائین باروری مردان مقایسه کردیم. این مرور استفاده از آنتی‌اکسیدان‌ها را در مردان با اسپرم طبیعی بررسی نکرد.
اهداف
ارزیابی‌ اثربخشی و ایمنی مصرف مکمل خوراکی آنتی‌اکسیدان‌ها در مردان نابارور.
روش های جستجو
پایگاه ثبت کارآزمایی‌های گروه زنان و باروری در کاکرین (CGF)؛ CENTRAL؛ MEDLINE؛ Embase؛ PsycINFO؛ CINAHL؛ و دو پایگاه ثبت کارآزمایی‌ها را همراه با بررسی منابع و تماس با نویسندگان مطالعه و متخصصان در این زمینه برای شناسایی کارآزمایی‌های بیشتر در ۱ فوریه ۲۰۱۸ جست‌وجو کردیم.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده‌ای (randomised controlled trials; RCTs) را وارد کردیم که میان مردان نابارور از زوج‌هایی که به کلینیک باروری مراجعه می‌کنند، هر نوع، دوز یا ترکیبی را از مکمل آنتی‌اکسیدان خوراکی با دارونما (placebo)، عدم درمان یا درمان با آنتی‌اکسیدان دیگر مقایسه کرده بودند. مطالعات مربوط به مقایسه آنتی‌اکسیدان‌ها را با دارو‌های باروری به‌تنهایی و مطالعاتی را که شامل مردان باروری بودند که به علت ناباروری شریک مؤنث خود به کلینیک باروری رفته بودند، از مرور خارج کردیم.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
از پروسیجرهای روش‌شناسی استاندارد توصیه شده توسط کاکرین استفاده کردیم. پیامد اولیه مرور، تولد زنده بود. پیامد‌های ثانویه، بارداری بالینی، حوادث جانبی و پارامتر‌های اسپرم بودند.
نتایج اصلی

ما ۶۱ مطالعه را با جمعیت کلی ۶۲۶۴ مرد نابارور با سن بین ۱۸ و ۶۵ سال وارد کردیم که عضوی از زوجی بودند که به کلینیک باروری ارجاع شده و برخی از آنان تحت فناوری‌های کمک‌باروری (assisted reproductive techniques; ART) قرار داشتند. محققان ۱۸ آنتی‌اکسیدان متفاوت خوراکی را مقایسه و ادغام کردند. کیفیت شواهد پائین و بسیار پائین بود: محدودیت عمده این بود که از ۴۴ مطالعه وارد شده در متاآنالیز (meta‐analysis) فقط ۱۲ مطالعه در مورد تولد زنده یا بارداری بالینی گزارش داده بودند. شواهد تا فوریه ۲۰۱۸ به‌روز است.

تولد زنده: آنتی‌اکسیدان‌ها ممکن است منجر به افزایش نرخ‌های تولد زنده شود (OR: ۱,۷۹؛ ۹۵% CI؛ ۱.۲۰ تا ۲.۶۷؛ P = ۰.۰۰۵؛ ۷ RCT؛ ۷۵۰ مرد؛ I۲ = ۴۰%؛ شواهد با کیفیت پائین). نتایج پیشنهاد می‌کنند که اگر در مطالعات مرتبط با تجزیه‌وتحلیل نرخ تولد زنده، مبنای احتمال تولد زنده به دنبال دارونما یا عدم درمان ۱۲% فرض شود، این احتمال پس از استفاده از آنتی‌اکسیدان‌ها بین ۱۴% و ۲۶% تخمین زده می‌شود. با این حال، این نتیجه بر اساس فقط ۱۲۴ تولد زنده از ۷۵۰ زوج در هفت مطالعه نسبتا کوچک بود. هنگامی که مطالعات با خطر سوگیری بالا از تجزیه‌وتحلیل خارج شدند، هیچ شواهدی از افزایش تولد زنده نبود (Peto OR: ۱,۳۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۹ تا ۲.۱۶؛ ۵۴۰ شرکت‌کننده مرد؛ ۵ RCT؛ P = ۰.۱۵؛ I۲ = ۰%).

نرخ بارداری بالینی: ممکن است آنتی‌اکسیدان‌ها باعث افزایش نرخ‌های بارداری بالینی در مقایسه با دارونما یا عدم درمان شوند (OR: ۲,۹۷؛ ۹۵% CI؛ ۱.۹۱ تا ۴.۶۳؛ P < ۰.۰۰۰۱؛ ۱۱ RCT؛ ۷۸۶ مرد؛ I۲ = ۰%، شواهد با کیفیت پائین). این امر نشان می‌دهد که اگر در مطالعات مرتبط با تجزیه‌وتحلیل بارداری بالینی، مبنای احتمال بارداری بالینی به دنبال دارونما یا عدم درمان ۷% فرض شود، این احتمال پس از استفاده از آنتی‌اکسیدان‌ها بین ۱۲% و ۲۶% تخمین زده می‌شود. این نتیجه بر اساس ۱۰۵ بارداری بالینی از ۷۸۶ زوج در ۱۱ مطالعه کوچک بود.

حوادث جانبی:
سقط جنین: فقط سه مطالعه راجع به این پیامد گزارش کرده بودند و نرخ این رخداد بسیار پائین بود. هیچ تفاوتی در نرخ سقط جنین بین گروه آنتی‌اکسیدان و دارونما یا عدم درمان وجود نداشت (OR: ۱,۷۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۰ تا ۷.۶۰؛ P = ۰.۴۶؛ ۳ RCT؛ ۲۴۷ مرد؛ I۲ = ۰%؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). این یافته‌ها حاکی از این است که در جمعیتی از مردان نابارور با نرخ سقط مورد انتظار ۲%، این احتمال پس از بهره‌گیری از یک آنتی‌اکسیدان منجر به خطر سقط جنین بین ۱% و ۱۳% خواهد شد.

گوارشی: آنتی‌اکسیدان‌ها ممکن است سبب افزایش ناراحتی‌های گوارشی خفیف در قیاس با دارونما یا عدم درمان شوند (OR: ۲,۵۱؛ ۹۵% CI؛ ۱.۲۵ تا ۵.۰۳؛ P = ۰.۰۱۰؛ ۱۱ RCT؛ ۹۴۸ مرد؛ I۲ = ۵۰%؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). این موضوع نشان می‌دهد که اگر احتمال ناراحتی‌های گوارشی به دنبال دارونما یا عدم درمان ۲% فرض شود، این احتمال پس از استفاده از آنتی‌اکسیدان‌ها بین ۲% و ۹% تخمین زده می‌شود. با این حال، این نتیجه بر اساس نرخ رخداد پائین ۳۵ از ۹۴۸ مرد در ۱۰ مطالعه با اندازه کوچک یا متوسط بود و شواهد دارای کیفیت بسیار پائین و ناهمگونی بالا بودند.

به علت مطالعات ناکافی مربوط به مقایسه مداخلات مشابه، قادر به انجام هیچ نتیجه‌گیری از مقایسه آنتی‌اکسیدان در برابر آنتی‌اکسیدان نبودیم.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
در این مرور، شواهدی با کیفیت پائین از هفت کارآزمایی کوچک تصادفی‌سازی و کنترل شده وجود دارد که نشان می‌دهد ممکن است مکمل‌یاری آنتی‌اکسیدان در مردان نابارور نرخ‌های تولد زنده را برای زوج‌های مراجعه کننده به کلینیک‌های باروری بهبود دهد. شواهد با کیفیت پائین حاکی از آن است که نرخ‌های بارداری بالینی نیز می‌تواند افزایش یابد. در مجموع، هیچ شواهدی از افزایش خطر سقط جنین وجود نداشت، با این حال آنتی‌اکسیدان‌ها ممکن است موجب ناراحتی‌های خفیف گوارشی بیش‌تری شوند اما شواهد دارای کیفیت بسیار پائین هستند. باید به زوج‌های نابارور توصیه شود که به‌طور کلی، شواهد فعلی بر مبنای خطر سوگیری جدی ناشی از گزارش‌دهی ضعیف روش‌های تصادفی‌سازی، شکست در گزارش پیرامون پیامد‌های بالینی نرخ تولد زنده و بارداری بالینی، ریزش نمونه (attrition) اغلب نامشخص یا حتی بالا و هم‌چنین عدم دقت ناشی از نرخ‌های رخداد غالبا پائین و حجم نمونه کوچک به‌طور کلی، غیر‐قطعی هستند. هم‌چنان نیاز به کارآزمایی‌های بزرگ تصادفی‌سازی و کنترل شده با دارونما با طراحی مناسب بیش‌تری وجود دارد که درباره بارداری و تولد‌های زنده گزارش دهند تا نقش دقیق آنتی‌اکسیدان‌ها روشن شود.
خلاصه به زبان ساده

نقش آنتی‌اکسیدان‌ها برای قدرت پائین باروری مردان

سوال مطالعه مروری
آیا مکمل‌های آنتی‌اکسیدان خوراکی در مقایسه با دارونما (placebo)، عدم درمان یا آنتی‌اکسیدان دیگر، پیامد‌های باروری را در مردان نابارور بهبود می‌دهند؟

پیشینه
یک زوج در صورتی که به مدت بیش از یک سال برای باروری بدون موفقیت تلاش کنند، ممکن است دارای مشکلات باروری قلمداد شوند. بسیاری از مردان ناباروری که تحت درمان باروری قرار می‌گیرند، به امید بهبود باروری خود مکمل‌های غذایی نیز مصرف می‌کنند. درمان باروری می‌تواند برای مردان و همسرانشان بسیار پر استرس باشد. اینکه این زوج‌ها دسترسی به شواهدی با کیفیت بالا داشته باشند که به آنها اجازه دهد تصمیمات آگاهانه‌ای در مورد مصرف یک مکمل آنتی‌اکسیدان بگیرند، مهم است. این امر، به‌ویژه به این دلیل مهم است که اکثر مکمل‌های آنتی‌اکسیدان به وسیله نهاد‌های نظارتی کنترل نمی‌شوند. هدف این مرور ارزیابی این است که مصرف مکمل آنتی‌اکسیدان‌های خوراکی که به وسیله مردان نابارور دریافت می‌شود، احتمال دستیابی یک زوج را به بارداری (بالینی) تایید شده توسط اولتراسوند و در نهایت تولد یک کودک (تولد زنده) افزایش می‌دهد یا خیر. این مرور استفاده از آنتی‌اکسیدان‌ها را در مردان با اسپرم طبیعی بررسی نکرد.

ویژگی‌های مطالعه

نویسندگان کاکرین، مروری را شامل ۶۱ کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل شده مربوط به مقایسه ۱۸ آنتی‌اکسیدان مختلف با دارونما، عدم درمان یا آنتی‌اکسیدان دیگر با جمعیت کلی ۶۲۶۴ مرد نابارور انجام دادند. طیف سنی این شرکت‌کنندگان ۱۸ تا ۶۵ سال بود؛ آنها عضوی از زوجی بودند که به یک کلینیک باروری ارجاع شدند و بعضی از آنان تحت درمان باروری قرار داشتند. شواهد تا فوریه ۲۰۱۸ به‌روز است.

نتایج اصلی
ممکن است آنتی‌اکسیدان‌ها با افزایش نرخ تولد زنده و بارداری بالینی مرتبط باشند. ما بر اساس جمعیت مورد مطالعه برای تولد زنده، انتظار داشتیم که از ۱۰۰ مرد ناباروری که آنتی‌اکسیدان دریافت نکرده‌اند، ۱۲ زوج بچه‌دار شوند؛ در مقایسه با بین ۱۴ و ۲۶ زوج به ازای هر ۱۰۰ موردی که با مصرف آنتی‌اکسیدان بچه‌دار شده‌اند. اگر مطالعات با خطر بالا از تجزیه‌وتحلیل حذف شوند، هیچ شواهدی از افزایش تولد زنده وجود نخواهد داشت. در افرادی که برای بارداری بالینی مطالعه شده‌اند، انتظار داشتیم که از ۱۰۰ مرد ناباروری که آنتی‌اکسیدان دریافت نکرده‌اند، هفت زوج بارداری بالینی داشته شوند؛ در مقایسه با بین ۱۲ و ۲۶ زوج به ازای هر ۱۰۰ موردی که در صورت مصرف آنتی‌اکسیدان بارداری بالینی داشته‌اند. حوادث جانبی به صورت ضعیف گزارش شده بودند. با این حال، ما می‌توانیم بر مبنای سه مطالعه نتیجه بگیریم که در صورت مصرف آنتی‌اکسیدان‌ها، سقط جنین بیش‌تری رخ نمی‌دهد. استفاده از آنتی‌اکسیدان‌ها می‌تواند باعث ناراحتی‌های گوارشی بیش‌تری شود، به این معنا که ما انتظار داریم از هر ۱۰۰ مرد ناباروری که آنتی‌اکسیدان دریافت نمی‌کند، دو نفر دچار ناراحتی گوارشی شوند؛ در قیاس با دو و نه مرد در صورت دریافت آنتی‌اکسیدان دچار ناراحتی گوارشی شوند.

نتیجه‌گیری نویسندگان و کیفیت شواهد

ممکن است مصرف مکمل‌یاری آنتی‌اکسیدان به وسیله مردان نابارور از زوجی که به کلینیک باروری مراجعه کرده‌اند، احتمال تولد زنده را افزایش دهد، اگرچه کیفیت کلی شواهد به دست آمده از فقط هفت کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل شده کوچک، پائین است. هم‌چنین شواهد با کیفیت پائین نشان می‌دهند که نرخ‌های بارداری بالینی می‌تواند افزایش یابد. در مجموع هیچ شواهدی از افزایش خطر سقط جنین وجود ندارد، گرچه شواهد با کیفیت بسیار پائین حاکی از این هستند که آنتی‌اکسیدان‌ها ممکن است سبب ناراحتی‌های گوارشی خفیف بیش‌تری شوند. باید به زوج‌های نابارور توصیه شود که به‌طورکلی شواهد موجود به دلیل گزارش‌دهی ضعیف روش‌ها، ناتوانی در گزارش درباره پیامد‌های بالینی نرخ تولد زنده و بارداری بالینی و علاوه برآن عدم دقت ناشی از نرخ‌های غالبا کم رخدادها، تعداد زیاد ترک‌کننده‌های مطالعه و اندازه‌های کوچک گروه مطالعه، غیر‐قطعی است. هم‌چنان نیاز به کارآزمایی‌های بزرگ تصادفی‌سازی و کنترل شده با دارونما با طراحی مناسب بیش‌تری وجود دارد که درباره بارداری و تولد‌های زنده گزارش دهند تا نقش دقیق آنتی‌اکسیدان‌ها روشن شود.


Philip Kaloo، Sarah Armstrong، Claire Kaloo، Vanessa Jordan،
دوره ۲۰۱۹، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۸ )
چکیده

پیشینه
لاپاروسکوپی پروسیجری شایع برای تشخیص و درمان وضعیت‌های گوناگون زنان است. درد نوک شانه (shoulder‐tip pain; STP) در نتیجه لاپاروسکوپی در حدود ۸۰% از زنان با احتمال بالقوه موربیدیتی، تاخیر در ترخیص و بستری مجدد قابل توجه رخ می‌دهد. مداخلاتی در زمان لاپاروسکوپی زنان با هدف کاهش بروز و شدت STP ایجاد شده‌اند.
اهداف
تعیین اثربخشی و ایمنی روش‌ها برای کاهش بروز و شدت درد نوک شانه (STP) پس از لاپاروسکوپی زنان.
روش های جستجو
بانک‌های اطلاعاتی زیر را جست‌وجو کردیم: پایگاه ثبت تخصصی کارآزمایی‌های گروه زنان و باروری در کاکرین (CGF)؛ مرکز ثبت مطالعات آنلاین کاکرین (CRSO)؛ MEDLINE؛ Embase؛ PsycINFO و CINAHL از آغاز تا ۸ آگوست ۲۰۱۸. هم‌چنین فهرست منابع مقالات مرتبط و پایگاه‌های ثبت کارآزمایی‌های در حال انجام را جست‌وجو کردیم.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) مربوط به مداخلات حین یا بلافاصله پس از لاپاروسکوپی زنان برای کاهش بروز یا شدت STP.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
از روش‌های استاندارد روش‌شناسی مورد انتظار کاکرین استفاده کردیم. پیامد‌های اولیه: بروز یا شدت STP و حوادث جانبی مداخلات؛ پیامد‌های ثانویه: مصرف مسکن، تاخیر در ترخیص، نرخ‌های بستری مجدد، نمرات کیفیت زندگی و هزینه‌ مراقبت سلامت.
نتایج اصلی

ما ۳۲ مطالعه (۳۲۸۴ زن) را وارد کردیم. پروسیجرهای لاپاروسکوپی در این مطالعات از پروسیجرهای تشخیصی تا جراحی‌های پیچیده متغیر بودند. کیفیت شواهد از بسیار پائین تا متوسط، متفاوت بود. محدودیت‌های اصلی، خطر سوگیری (bias)، عدم دقت و ناهمگونی بودند.

روش اختصاصی در برابر روش «استاندارد» برای رهاسازی ﭘﻨﻮﻣﻮﭘﺮیتونئوم (pneumoperitoneum)

استفاده از روش اختصاصی رهاسازی ﭘﻨﻮﻣﻮﭘﺮیتونئوم (مانورهای به‌کارگیری (recruitment manoeuvres) ریوی، ونتیلاسیون کمکی طولانی یا آسپیره کردن فعالانه گاز داخل شکمی)، شدت STP را طی ۲۴ ساعت (تفاوت میانگین استاندارد شده (SMD): ۰,۶۶‐؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰.۸۲‐ تا ۰.۵۰‐؛ ۵ RCT؛ ۶۷۰ شرکت‌کننده؛ I۲ = ۰%؛ شواهد با کیفیت پائین) و مصرف ضد‐درد را کاهش می‌دهد (SMD: ‐۰,۵۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۰‐ تا ۰.۳۵‐؛ ۴ RCT؛ ۵۷۰ شرکت‌کننده؛ I۲ = ۹۱%؛ شواهد با کیفیت پائین). به نظر می‌رسد تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در بروز STP طی ۲۴ ساعت وجود دارد (نسبت شانس (OR): ۰,۸۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۱ تا ۱.۸۲؛ ۱ RCT؛ ۱۱۸ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت پائین).

هیچ حادثه جانبی در تنها مطالعه ارزیابی کننده این پیامد رخ نداده بود.

اینستیلاسیون مایع (fluid instillation) در برابر عدم اینستیلاسیون مایع

اینستیلاسیون مایع احتمالا با کاهش در بروز (OR: ۰,۳۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۲ تا ۰.۶۶؛ ۲ RCT؛ ۲۲۰ شرکت‌کننده؛ I۲ = ۰%؛ شواهد با کیفیت متوسط) و شدت STP در ۲۴ ساعت ارتباط دارد (تفاوت میانگین (MD) (نمره ۰ تا ۱۰ مقیاس آنالوگ بصری (VAS)): ۲,۲۷‐؛ ۹۵% CI؛ ۳.۰۶‐ تا ۱.۴۸‐؛ ۲ RCT؛ ۲۲۰ شرکت‌کننده؛ I۲ = ۲۹%؛ شواهد با کیفیت متوسط) و ممکن است مصرف مسکن را کاهش دهد (MD: ‐۱۲,۰۲؛ ۹۵% CI؛ ۲۳.۹۷‐ تا ۰.۰۶‐؛ ۲ RCT؛ ۲۰۵ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت پائین).

هیچ مطالعه‌ای حوادث جانبی را اندازه‌گیری نکرد.

درن داخل صفاقی (intraperitoneal drain) در برابر عدم استفاده از درن داخل صفاقی

استفاده از درن داخل صفاقی ممکن است بروز STP را طی ۲۴ ساعت (OR: ۰,۳۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۰ تا ۰.۴۶؛ ۳ RCT؛ ۴۱۷ شرکت‌کننده؛ I۲ = ۹۰%؛ شواهد با کیفیت پائین) و مصرف مسکن را طی ۴۸ ساعت پس از عمل کاهش دهد (SMD: ‐۱,۸۴؛ ۹۵% CI؛ ۲.۱۴‐ تا ۱.۵۴‐؛ ۲ RCT؛ ۲۵۳ شرکت‌کننده؛ I۲ = ۹۰%). ما مطمئن نیستیم که شدت STP را در ۲۴ ساعت کاهش می‌دهد یا خیر؛ زیرا کیفیت شواهد بسیار پائین بود (MD (نمره ۰ تا ۱۰ مقیاس (VAS): ۱,۸۵‐؛ ۹۵% CI؛ ۲.۱۵‐ تا ۱.۵۵‐؛ ۳ RCT؛ ۳۲۰ شرکت‌کننده؛ I۲ = ۷۰%).

هیچ مطالعه‌ای حوادث جانبی را اندازه‌گیری نکرد.

بی‌حسی موضعی داخل صفاقی در زیر دیافراگم در برابر کنترل (عدم اینستیلاسیون مایع، نرمال سالین یا رینگر لاکتات)

احتمالا تفاوتی اندک یا عدم تفاوت بین گروه‌ها در بروز STP وجود دارد (OR: ۰,۷۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۲ تا ۱.۲۳؛ ۴ RCT؛ ۳۳۶ شرکت‌کننده؛ I۲ = ۰%؛ شواهد با کیفیت متوسط) و ممکن است تفاوتی در شدت STP وجود نداشته باشد (MD: ‐۱,۱۳؛ ۹۵% CI؛ ۲.۵۲‐ تا ۰.۲۶؛ ۱ RCT؛ ۵۰ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت پائین) هر دو طی ۲۴ ساعت. با این حال این مداخله می‌تواند مصرف مسکن را پس از عمل کاهش دهد (SMD: ‐۰.۵۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۴‐ تا ۰.۲۱‐؛ ۲ RCT؛ ۱۲۹ شرکت‌کننده؛ I۲ = ۵۱%؛ شواهد با کیفیت پائین).

حادثه جانبی در هیچ مطالعه‌ای رخ نداده بود.

بی‌حسی موضعی در فضای صفاقی (نه در زیر دیافراگم) در برابر نرمال سالین

ممکن است بی‌حسی موضعی در فضای صفاقی، بروز STP را طی ۴ تا ۸ ساعت پس از عمل کاهش دهد (OR: ۰,۲۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۶ تا ۰.۹۳؛ ۲ RCT؛ ۱۵۷ شرکت‌کننده؛ I۲ = ۵۶%؛ شواهد با کیفیت پائین). دیگر پیامد‌های مورد نظر ارزیابی نشده بود.

CO۲ گرم‌ یا گرم‌ و مرطوب در برابر CO۲ گرم نشده و مرطوب نشده

ممکن است هیچ تفاوتی بین این مداخلات در بروز STP طی ۲۴ تا ۴۸ ساعت (OR: ۰,۸۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۵ تا ۱.۴۹؛ ۲ RCT؛ ۱۹۴ شرکت‌کننده؛ I۲ = ۱۲%؛ شواهد با کیفیت پائین) یا در مصرف مسکن طی ۴۸ ساعت وجود نداشته باشد (MD: ‐۴,۹۷ میلی‌گرم مورفین؛ ۹۵% CI؛ ۱۱.۲۵‐ تا ۱.۳۱؛ ۱ RCT؛ ۹۵ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت پائین)؛ احتمالا تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در شدت STP ظرف ۲۴ ساعت وجود دارد (MD (نمره ۰ تا ۱۰ مقیاس (VAS): ۰.۱۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۵‐ تا ۰.۹۷؛ ۲ RCT؛ ۱۵۷ شرکت‌کننده؛ I۲ = ۵۰%؛ شواهد با کیفیت متوسط).

هیچ مطالعه‌ای حوادث جانبی را اندازه‌گیری نکرد.

لاپاروسکوپی بدون گاز در برابر دمیدن CO۲

ممکن است لاپاروسکوپی بدون گاز با افزایش شدت STP طی ۷۲ ساعت پس از عمل در مقایسه با درمان استاندارد مرتبط باشد (MD: ۳,۸ (نمره ۰ تا ۳۰ در مقیاس VAS)؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۶ تا ۶.۸۴؛ ۱ RCT؛ ۵۴ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت پائین)، و ممکن است تفاوتی در خطر حوادث جانبی وجود نداشته باشد (OR: ۲.۵۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۵ تا ۲۶.۲۸؛ ۱ RCT؛ ۵۴ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت پائین).

هیچ مطالعه‌ای بروز STP را اندازه‌گیری نکرده بود.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان

شواهد با کیفیت پائین تا متوسط وجود دارد مبنی بر اینکه مداخلات زیر با کاهش در بروز یا شدت STP یا هر دو، یا کاهش در نیاز به مسکن برای زنانی که تحت لاپاروسکوپی قرار گرفته‌اند همراه بوده است: یک روش اختصاصی برای رهاسازی پنوموپریتونئوم؛ اینستیلاسیون داخل صفاقی مایع؛ درن داخل صفاقی؛ و بی‌حسی موضعی اعمال شده در فضای صفاقی (نه در زیر دیافراگم).

شواهد با کیفیت پائین تا متوسط وجود دارد که ممکن است بی‌حسی موضعی داخل صفاقی در زیر دیافراگم و دمیدن گاز گرم و مرطوب تفاوتی در بروز یا شدت STP ایجاد نکنند.

شواهد با کیفیت پائین وجود دارد که نشان می‌دهد ممکن است لاپاروسکوپی بدون گاز شدت STP را در مقایسه با درمان استاندارد افزایش دهد.

مطالعات اندکی، داده‌هایی را درباره حوادث جانبی گزارش کرده بودند. برخی مداخلات بالقوه مفید از طریق RCT‌های لاپاروسکوپی زنان مطالعه نشده بودند.

خلاصه به زبان ساده

روش‌های کاهش درد شانه پس از جراحی سوراخ کلید زنان

سوال مطالعه مروری

محققان کاکرین می‌خواستند دریابند که شیوه‌های مختلف (مداخلات) در کاهش مقدار و شدت درد شانه پس از جراحی لاپاروسکوپی زنان تا چه اندازه موثر هستند.

پیشینه

جراحی سوراخ کلید (keyhole) زنان (لاپاروسکوپی) پروسیجری است که در آن جراح از یک دوربین (لاپاروسکوپ) برای مشاهده داخل پائین شکم استفاده می‌کند تا رحم، لوله‌های فالوپ و تخمدان‌ها را ببیند. آنها می‌توانند از ابزار‌های خاصی برای انجام تست‌ها یا درمان عارضه‌های مشخص زنان نیز استفاده کنند. این یک پروسیجر شایع است که حدود ۲۵۰,۰۰۰ زن در انگلستان سالانه آن را انجام می‌دهند. تا ۸۰% از این زنان ممکن است دچار درد نوک شانه (STP)‌ شوند که می‌تواند بسیار دردناک باشد و منجر به بستری‌های طولانی‌تر در بیمارستان و حتی بازگشت مجدد به بیمارستان شود.

جراح حین لاپاروسکوپی، گاز (دی‌اکسید کربن) را وارد شکم بیمار می‌کند (پنوموپریتونئوم (pneumoperitoneum)). این امر شکم را متورم می‌کند، پس جراح می‌تواند اندام‌ها را در حفره شکمی ببیند و می‌تواند جراحی را انجام دهد. امکان دارد که تورم شکم، عصبی را تحریک کند که از بالای شکم (دیافراگم) تا شانه‌ها و گردن می‌رود که باعث STP می‌شود.

ما راه‌های گوناگونی را که جراحان برای کاهش STP می‌آزمایند، بررسی کرده‌ایم: وارد کردن بی‌حسی موضعی (مسکن) به‌طور مستقیم در حفره شکمی یا دیافراگم؛ استفاده از دی‌اکسید کربن گرم شده، گاهی همراه با رطوبت افزوده شده به آن (مرطوب شده) حین جراحی؛ خارج کردن گاز حفره شکمی با درن‌ها؛ جایگزینی گاز با مایع (اینستیلاسیون مایع (fluid instillation)) یا اعمال نیرو برای خروج گاز حفره شکمی در پایان پروسیجر به وسیله افزایش فشار که طی آن بیماران در حالی که هنوز تحت بی‌حسی هستند وادار به تنفس می‌شوند (PRM).

ویژگی‌های مطالعه

شواهد ما از ۳۲ کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل شده (مطالعات بالینی که افراد را به صورت تصادفی در یکی از دو یا چند گروه درمانی قرار می‌دهند) با ۳۲۸۴ زن از ۱۱ کشور حاصل شده است. کارآزمایی‌ها روش‌های مختلف کاهش بروز (تعداد دفعات رخ دادن STP) یا شدت STP را در زنان تحت لاپاروسکوپی زنان مقایسه کرده بودند. شواهد تا ۸ آگوست ۲۰۱۸ به‌روز است.

نتایج کلیدی

ممکن است زنانی که تحت لاپاروسکوپی زنان قرار می‌گیرند پس از مداخلات گوناگون، کم‌تر دچار STP شوند یا احتیاج به مسکن کم‌تری داشته باشند: یک روش اختصاصی برای رهاسازی پنوموپریتونئوم؛ وارد کردن مایع یا بی‌حسی موضعی (مسکن مایع) در شکم یا گذاشتن درن از داخل به خارج شکم برای یک دوره زمانی است.

شواهد با کیفیت پائین تا متوسط وجود دارد که نشان می‌دهد ممکن است این مداخلات تفاوتی در بروز یا شدت STP ایجاد نکنند: بی‌حسی موضعی (مسکن‌های مایع) وارد شده به فقط بخش بالایی شکم در زیر دیافراگم؛ گاز دی‌اکسید کربن گرم و مرطوب.

شواهد با کیفیت پائین وجود دارد که نشان می‌دهد ممکن است لاپاروسکوپی بدون گاز شدت STP را در مقایسه با درمان استاندارد افزایش دهد.

مطالعات اندکی عوارض جانبی (حوادث جانبی) را گزارش کرده بودند و برخی از مداخلات بالقوه مفید توسط RCT‌های لاپاروسکوپی زنان مطالعه نشده بودند.

درباره این نتایج محتاط هستیم؛ چرا که کیفیت شواهد حاصل از مطالعاتی که ما یافتیم، مناسب نبود (شواهد با کیفیت پائین تا متوسط)

کیفیت شواهد

مطالعات در این مرور از بهترین روش‌ها برای گردآوری و گزارش شواهد خود بهره نبرده بودند و ما کیفیت شواهد را فقط پائین تا متوسط برآورد کردیم. این به معنای آن است که ما نمی‌توانیم اطمینان زیادی به این نتایج داشته باشیم.


Sarah Armstrong، Priya Bhide، Vanessa Jordan، Allan Pacey، Jane Marjoribanks، Cindy Farquhar،
دوره ۲۰۱۹، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۸ )
چکیده

پیشینه

انکوباسیون و ارزیابی جنین (embryo incubation and assessment) یک گام حیاتی در فناوری کمک‌باروری (assisted reproductive technology; ART) است. به‌طور سنتی، ارزیابی جنین از طریق خارج کردن جنین‌ها از انکوباتور معمولی (conventional incubator) به‌ صورت روزانه برای ارزیابی کیفیت توسط جنین‌شناس (embryologist) زیر میکروسکوپ صورت می‌گرفته است. در طول سال‌های اخیر، سیستم‌های مرور زمان (time‐lapse system; TLS) توسعه پیدا کرده‌اند که می‌توانند از جنین‌ها در فواصل زمانی مکرر تصاویر دیجیتال بگیرند. این سیستم‌ها جنین‌شناس را قادر می‌سازد با یا بدون کمک نرم‌افزار انتخاب جنین، کیفیت جنین‌ها را بدون خروج فیزیکی آن‌ها از انکوباتور ارزیابی کنند.

مزایای بالقوه TLS، شامل توانایی آن در نگهداشت یک محیط کشت پایدار است، بنابراین مواجهه جنین‌ها را با تغییرات ترکیب گاز، دما و حرکت محدود می‌کند. TLS دارای مزیت بالقوه بهبود انتخاب جنین برای درمان ART به واسطه بهره‌برداری از اطلاعات اضافی به دست آمده از طریق پایش مستمر وضعیت تکامل جنین است. استفاده از TLS اغلب هزینه اضافه قابل‌توجهی را به درمان ART تحمیل می‌کند.

اهداف
تعیین اثر TLS در مقایسه با انکوباسیون و ارزیابی متداول جنین روی پیامدهای بالینی در زوج‌های تحت درمان با ART.
روش های جستجو
ما از روش‌شناسی استاندارد توصیه ‌شده توسط کاکرین استفاده کردیم. در تاریخ ۷ ژانویه ۲۰۱۹ در پایگاه ثبت کارآزمایی‌های گروه زنان و باروری در کاکرین (CGF)؛ CENTRAL؛ MEDLINE؛ Embase؛ (CINAHL) Cumulative Index to Nursing and Allied Health Literature، و دو پایگاه ثبت کارآزمایی‌ها جست‌وجو کرده و فهرست مقالات مناسب را بررسی کردیم.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده‌ای (randomised controlled trials; RCTs) را وارد کردیم که به این مقایسه‌ها پرداختند: TLS با یا بدون نرم‌افزار انتخاب جنین، در مقابل انکوباسیون متداول (conventional incubation) با ارزیابی مورفولوژیکی (morphological assessment) و TLS با نرم‌افزار انتخاب جنین در مقابل TLS بدون نرم‌افزار انتخاب جنین میان زوج‌های تحت درمان با ART.
گردآوری و تحلیل داده‌ها

ما از روش‌های استاندارد روش‌شناسی توصیه‌ شده از سوی کاکرین استفاده کردیم. پیامدهای اولیه مطالعه مروری عبارت بودند از تولد زنده یا بارداری در حال انجام، سقط جنین (miscarriage) و مرده‌زایی (stillbirth) و نرخ تولد زنده یا بارداری در حال انجام تجمعی. پیامدهای ثانویه عبارت بودند از بارداری بالینی و بارداری بالینی تجمعی (cumulative clinical pregnancy). کیفیت شواهد را با استفاده از سیستم درجه‌بندی توصیه‌ها، ارزیابی، ارتقا و بررسی (GRADE) گزارش کردیم. ما این مقایسه‌ها را به عمل آوردیم:

TLS با ارزیابی متداول مورفولوژیکی تصاویر ثابت TLS در مقابل انکوباسیون و ارزیابی متداول

TLS با استفاده از نرم‌افزار انتخاب جنین در مقابل TLS با ارزیابی مورفولوژیکی متداول تصاویر ثابت TLS

TLS با استفاده از نرم‌افزار انتخاب جنین در مقابل انکوباسیون و ارزیابی متداول

نتایج اصلی

ما نه RCT (۲۹۵۵ زن نابارور) را وارد کردیم. کیفیت شواهد از بسیار پائین تا پائین متغیر بود. محدودیت‌های اصلی عبارت بودند از خطر بالای سوگیری (bias) در مطالعات وارد شده، عدم دقت، غیرمستقیم بودن، و ناهمگونی. هیچ داده‌ای درباره نرخ تجمعی تولد زنده یا بارداری در حال انجام وجود نداشت.

TLS با ارزیابی متداول مورفولوژیکی تصاویر ثابت TLS در مقابل انکوباسیون و ارزیابی متداول

مشخص نیست تفاوتی بین مداخلات در نرخ‌های تولد زنده یا بارداری در حال انجام (نسبت شانس (OR): ۰,۹۱؛ %۹۵ فاصله اطمینان (CI): ۰.۶۷ تا ۱.۲۳؛ ۳ RCT؛ N = ۸۲۶؛ I۲ = ۳۳%؛ شواهد با کیفیت پائین) یا در نرخ‌های سقط جنین (OR: ۱,۹۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۹ تا ۳.۶۱؛ ۳ RCT؛ N = ۸۲۶؛ I۲ = ۰%؛ شواهد با کیفیت پائین) وجود داشته باشد. شواهد پیشنهاد می‌کنند که اگر نرخ تولد زنده یا بارداری در حال انجام مرتبط با مقابل انکوباسیون و ارزیابی متداول معادل ۳۵% باشد، نرخ آن با استفاده از روش TLS با ارزیابی مورفولوژیکی متداول تصاویر ثابت TLS بین ۲۷% و ۴۰% خواهد بود و اگر نرخ سقط با انکوباسیون متداول معادل ۴% باشد، نرخ آن در ارتباط با ارزیابی مورفولوژیکی متداول تصاویر ثابت TLS بین ۴% و ۱۴% خواهد بود. شخص نیست تفاوتی بین مداخلات در نرخ‌های مرده‌زایی (OR: ۱,۰۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۳ تا ۷.۴۹؛ ۱ RCT؛ N = ۷۶؛ شواهد با کیفیت پائین) یا بارداری بالینی (OR: ۱.۰۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۹ تا ۱.۴۱؛ ۴ RCT؛ N = ۸۷۵؛ I۲ = ۰%، شواهد با کیفیت پائین) وجود داشته باشد.

TLS با استفاده از نرم‌افزار انتخاب جنین در مقابل TLS با ارزیابی مورفولوژیکی متداول تصاویر ثابت TLS

همه یافته‌ها برای این مقایسه بسیار نامطمئن بودند، که دلیل آن کیفیت بسیار پائین شواهد بود. هیچ داده‌ای درباره تولد زنده در دسترس نبود، اما یک RCT بارداری بالینی را گزارش کرد. مشخص نیست تفاوتی بین مداخلات در نرخ بارداری بالینی (OR: ۰,۶۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۲ تا ۱.۲۰؛ ۱ RCT؛ N = ۱۶۳)، سقط (OR: ۱.۳۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۴ تا ۳.۰۱؛ ۲ RCT؛ N = ۴۶۳؛ I۲ = ۰%)، یا بارداری بالینی (OR: ۰,۹۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۷ تا ۱.۴۲؛ ۲ RCT؛ N = ۴۶۳؛ I۲ = ۰%) وجود داشته باشد. شواهد پیشنهاد می‌کنند اگر نرخ بارداری بالینی مرتبط با TLS با ارزیابی مورفولوژیکی متداول تصاویر ثابت معادل ۴۷% باشد، نرخ آن مرتبط با TLS با استفاده از نرم‌افزار انتخاب جنین بین ۲۲% و ۵۲% خواهد بود و اگر نرخ سقط با TLS با ارزیابی مورفولوژیکی متداول تصاویر ثابت معادل ۵% باشد، این نرخ با TLS با استفاده از نرم‌افزار انتخاب جنین بین ۴% و ۱۵% است. هیچ مطالعه‌ای مرده‌زایی را گزارش نکرد.

TLS با استفاده از نرم‌افزار انتخاب جنین در مقابل انکوباسیون و ارزیابی متداول

همه یافته‌ها برای این مقایسه بسیار نامطمئن بودند، که دلیل آن کیفیت بسیار پائین شواهد بود. مشخص نیست تفاوتی بین مداخلات در نرخ تولد زنده (OR: ۱,۱۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۲ تا ۱.۳۶؛ ۳ RCT؛ N = ۱۶۱۷؛ I۲ = ۸۴%) وجود داشته باشد. شواهدی با کیفیت بسیار پائین وجود داشت که TLS ممکن است نرخ‌های سقط را کاهش دهند (OR: ۰,۶۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۵ تا ۰.۸۹؛ ۳ RCT؛ N = ۱۶۱۷؛ I۲ = ۰%). مشخص نیست تفاوتی بین مداخلات در نرخ‌های بارداری بالینی وجود دارد یا خیر (OR: ۰,۹۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۸ تا ۱.۱۶؛ ۳ RCT؛ N = ۱۶۱۷؛ I۲ = ۸۹%). شواهد پیشنهاد می‌کنند که اگر نرخ تولد زنده مرتبط با انکوباسیون و ارزیابی متداول معادل ۴۸% باشد، نرخ آن در ارتباط با TLS با استفاده از نرم‌افزار انتخاب جنین بین ۴۶% و ۵۵% خواهد بود، و اگر نرخ سقط مرتبط با انکوباسیون و ارزیابی متداول معادل ۱۱% باشد، نرخ آن در ارتباط با TLS بین ۵% و ۱۰% خواهد بود. هیچ موردی از مرده‌زایی در تنها مطالعه‌ای که آن را گزارش کرد، دیده نشد.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
شواهدی کافی با کیفیت خوب مبنی بر وجود تفاوت در تولد زنده یا بارداری در حال انجام، سقط جنین و مرده‌زایی یا بارداری بالینی برای انتخاب بین TLS، با و بدون نرم‌افزار انتخاب جنین و انکوباسیون متداول موجود نیست. با توجه به کیفیت پائین یا بسیار پائین شواهد، یافته‌های ما باید با احتیاط تفسیر شوند.
خلاصه به زبان ساده

سیستم‌های مرور زمان برای انکوباسیون جنین و ارزیابی جنین برای زوج‌های تحت درمان به روش IVF و ICSI

سوال مطالعه مروری

آیا سیستم مرور زمان (time‐lapse system; TLS) شانس بارداری و تولد زنده نوزاد را بهبود، و خطر سقط جنین و مرده‌زایی را کاهش می‌دهد؟

پیشینه

لقاح آزمایشگاهی (in vitro fertilization; IVF) و تزریق داخل‌سیتوپلاسمی اسپرم (intracytoplasmic sperm injection; ICSI) فرآیندهایی هستند که به‌واسطه آن‌ها تخمک‌های زن و اسپرم مرد برای ایجاد باروری خارج از بدن، با یکدیگر ترکیب می‌شوند. جنین‌ها (embryos) در داخل انکوباتور (incubator) ذخیره شده و بین روز ۲ و ۵ پس از رشدونمو داخل، رحم زن جایگذاری می‌شوند. معمولا، جنین‌ها برای ارزیابی کیفیت و مرحله پیشرفت آن‌ها زیر میکروسکوپ، از داخل انکوباتور خارج می‌شوند. TLS می‌تواند تصاویری را از جنین‌ها در فواصل زمانی مکرر ایجاد کند، که امکان ارزیابی جنین‌ها را بدون خروج آن‌ها از داخل انکوباتور فراهم می‌کند. هم‌چنین TLS می‌تواند از یک برنامه نرم‌افزاری کمک ‌کننده به جنین‌شناسان در انتخاب جنینی با بهترین کیفیت برای جایگزینی و بهبود بالقوه شانس تولد نوزاد زنده استفاده کنند.

ویژگی‌های مطالعه

شواهد تا ژانویه ۲۰۱۹ به‌روز است. ما نه مطالعه (کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل ‌شده که در آن‌ها شرکت‌کنندگان با استفاده از یک روش تصادفی به یکی از دو یا چند گروه درمان اختصاص داده می‌شوند) را از ۲۹۵۵ زوج نابارور تحت درمان با IVF یا ICSI وارد کردیم. سه طراحی مختلف مطالعه وجود داشت: ۱) TLS با ارزیابی متداول تصاویر ثابت TLS در مقابل ارزیابی و انکوباسیون متداول، ۲) TLS با استفاده از نرم‌افزار انتخاب جنین در مقابل TLS با ارزیابی متداول تصاویر ثابت TLS و ۳) TLS با استفاده از نرم‌افزار انتخاب جنین در مقابل ارزیابی و انکوباسیون متداول.

آنچه مطالعه مروری یافت

TLS با ارزیابی متداول تصاویر ثابت TLS در مقابل انکوباسیون و ارزیابی متداول

تمامی شواهد برای این مداخله کیفیت پائینی داشتند. مشخص نیست تفاوتی بین مداخلات در نرخ‌های تولد زنده یا نرخ‌های بارداری در حال انجام یا سقط وجود داشته باشد. شواهد پیشنهاد می‌کنند در صورتی که نرخ تولد زنده یا بارداری در حال انجام به دنبال انکوباسیون و ارزیابی متداول معادل ۳۵% باشد، آن‌گاه نرخ آن به دنبال استفاده از TLS با ارزیابی مورفولوژیکی متداول تصاویر ثابت TLS بین ۲۷% و ۴۰% خواهد بود و اگر نرخ سقط با انکوباسیون متداول ۴% باشد، نرخ آن با TLS با ارزیابی مورفولوژیکی متداول تصاویر ثابت TLS بین ۴% و ۱۴% خواهد بود. مشخص نیست تفاوتی بین مداخلات در نرخ‌های مرده‌زایی یا بارداری بالینی وجود داشته باشد.

TLS با استفاده از نرم‌افزار انتخاب جنین در مقابل TLS با ارزیابی مورفولوژیکی متداول تصاویر ثابت TLS

همه یافته‌ها برای این مقایسه قطعیت بسیار پائینی داشتند، که دلیل آن کیفیت بسیار پائین شواهد بود. هیچ داده‌ای درباره تولد زنده در دسترس نبودند، اما یک مطالعه بارداری در حال انجام را گزارش کرد. مشخص نیست تفاوتی بین مداخلات در نرخ بارداری در حال انجام، سقط یا بارداری بالینی وجود داشته باشد. شواهد پیشنهاد می‌کنند اگر نرخ بارداری بالینی مرتبط با TLS با ارزیابی مورفولوژیکی متداول تصاویر ثابت معادل ۴۷% باشد، نرخ آن مرتبط با TLS با استفاده از نرم‌افزار انتخاب جنین بین ۲۲% و ۵۲% خواهد بود و اگر نرخ سقط با TLS با ارزیابی مورفولوژیکی متداول تصاویر ثابت معادل ۵% باشد، این نرخ با TLS با استفاده از نرم‌افزار انتخاب جنین بین ۴% و ۱۵% است. هیچ مطالعه‌ای مرده‌زایی را گزارش نکرد.

TLS با استفاده از نرم‌افزار انتخاب جنین در مقابل انکوباسیون و ارزیابی متداول

همه یافته‌ها برای این مقایسه بسیار نامطمئن بودند، که دلیل آن کیفیت بسیار پائین شواهد بود. مشخص نیست تفاوتی بین مداخلات از نظر تولد زنده یا بارداری بالینی وجود داشته باشد. شواهد، نرخ پائین‌تر سقط را در گروه TLS برای پیامد سقط نشان می‌دهند. شواهد پیشنهاد می‌کند اگر نرخ تولد زنده مرتبط با انکوباسیون متداول معادل ۴۸% باشد، نرخ آن با استفاده از TLS بین ۴۶% و ۵۵% خواهد بود، و اگر نرخ سقط با انکوباسیون متداول معادل ۱۱% باشد، این نرخ با TLS بین ۵% و ۱۰% است.

نتیجه‌گیری‌های کلی

شواهد خوبی که نشان دهند TLS اثربخشی بیشتر یا کمتری از روش‌های مرسوم انکوباسیون جنین دارند، در دست نیست. ممکن است بیماران مایل باشند در کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده در مورد TLS مشارکت داشته باشند تا به پایه شواهد موجود شواهدی افزوده شود و به تکنولوژی کمک‌باروری بیماران در آینده کمک کنند.

کیفیت شواهد

کیفیت شواهد از بسیار پائین تا پائین متغیر بود. محدودیت‌های اصلی عبارت بودند از خطر بالای سوگیری (bias) در مطالعات وارد شده، عدم دقت، غیرمستقیم بودن، و ناهمگونی.



صفحه ۱ از ۱