نه مطالعه مناسب با ۱۰۷۰ شرکتکننده را پیدا کرده و روی آنها آنالیزهای کیفی انجام دادیم. برای پیامد اولیه (درد حین کانولاسیون داخل وریدی) در متاآنالیز، هشت مطالعه با ۸۴۸ شرکتکننده را وارد کردیم. استفاده از ویپوکولانت باعث کاهش امتیازهای درد شد که به صورت یک مقیاس آنالوگ بصری خطی ۱۰۰میلیمتری (VAS ۱۰۰) در مقایسه با کنترلها اندازهگیری شد ( تفاوتهای بین میانگین ۱۲,۵‐ میلیمتر؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۱۸.۷‐ تا ۶.۴‐ میلیمتر؛ شواهد با کیفیت متوسط). مطالعهای را که هیچ تاثیراتی از مداخله را نشان نداد، در متاآنالیز قرار ندادیم.
استفاده از ویپوکولانت باعث افزایش امتیاز درد در زمان استفاده شد که با VAS ۱۰۰ در مقایسه با کنترلها اندازهگیری شد (تفاوت بین میانگین: ۶,۳ میلیمتر؛ ۹۵% CI؛ ۲.۲ تا ۱۰.۳ میلیمتر؛ چهار مطالعه؛ ۴۶۱ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت بالا) و در موفقیت اولین تلاش در مقایسه با کنترلها باعث هیچ تفاوتی نشد (خطر نسبی (RR): ۱.۰۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۴ تا ۱.۰۶؛ شش مطالعه؛ ۸۱۲ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت متوسط). هشت عارضه جانبی مینور را که در ۲۷۹ شرکتکننده گزارش شد، ثبت کردیم (تفاوت خطر (RD)؛ ۰.۰۳؛ ۹۵% CI؛ ۰ تا ۰.۰۵؛ پنج مطالعه؛ ۵۵۱ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت پائین).
خطر سوگیری (bias) کلی در مطالعات مجزا، با سوگیری پُر‐خطر برای سوگیری تشخیصی و عملکرد در چهار مطالعه، بین پائین و بالا بود. آنالیز حساسیت نشان داد که کنار گذاشتن مطالعات با خطر سوگیری بالا یا نامشخص، نتایج این مرور را تغییر نمیدهد.
پیشینه
کانولاسیون (cannulation) داخل وریدی برای تستهای خونی یا درمانی، پروسیجری شایع و اغلب دردناک است. از اسپریهای ویپوکولانت یا «اسپریهای سرد» برای کاهش درد پیش از ورود سوزن استفاده میشود. ویپوکولانتها به خصوص به دلیل تاثیرات سریع آنها (چند ثانیه)، نسبت به دیگر روشهای تسکین دهنده درد، منفعتهای بسیاری دارند.
شواهدی را مرور کردیم که چگونگی تاثیر ویپوکولانتها را بر کاهش درد حاصل از ورود سوزن هنگام جاگذاری کانولای داخل وریدی نشان میداد. شواهد تا می ۲۰۱۵ بهروز است.
نتایج
نه مطالعه با ۱۰۷۰ شرکتکننده را شناسایی کردیم، این مطالعات، استفاده از ویپوکولانتها را با اسپری دارونما (placebo) یا بدون اسپری در کودکان و بزرگسالانی که در هر مرکز مراقبت سلامت کانولاسیون داخل وریدی شدند، مقایسه کردند. پژوهشگران در سه مطالعه سرمایهگذاریشان را از یک منبعی به دست آوردند که دخالت آن در طرح مطالعه و آنالیز گزارش نشد. سازندگان ویپوکولانت برای دو مطالعه اسپریهای ویپوکولانت و دارونما تهیه کردند، و این عمل نه در طرح مطالعه و نه در آنالیز نتایج دخالت داده نشد.
دریافتیم که ویپوکولانتها احتمالا درد حین کانولاسیون داخل وریدی را کاهش میدهند و نه انجام کانولاسیون را مشکل میکنند و نه باعث عوارض جانبی میشوند. یادآور شدیم که استفاده از ویپوکولانتها باعث کمی ناراحتی میشود، اما استفاده از آنها درد را کاهش میدهد. با استفاده از یک طیف امتیازی درد از ۰ تا ۱۰۰ میلیمتر (۰ = بدون درد و ۱۰۰ = بدترین درد ممکن)، دریافتیم که نمرات میانگین درد به اندازه ۱۲,۵ میلیمتر در شرکتکنندگانی که برای آنها از اسپری ویپوکولانت استفاده شد، کاهش پیدا میکند.
کیفیت شواهد
به طور کلی، کیفیت شواهد به جای بالا، در سطح متوسط بود. اما، کنار گذاشتن مطالعات با کیفیت کمتر، نتایج این مرور را به طور اساسی تغییر نداد.
ارزیابی بیومارکرهای خون به مثابه تستهای جایگزین برای جراحی تشخیصی و به منزله تستهای تریاژ برای آگاهی یافتن در خصوص تصمیمگیری جهت جراحی اندومتریوز. اهداف خاص عبارتند از:
۱. ارائه تخمینهای خلاصه از دقت تشخیصی بیومارکرهای خون برای تشخیص اندومتریوز پریتونئال، اندومتریوز تخمدان و اندومتریوز با اینفیلتراسیون عمقی لگن، در مقایسه با تشخیص جراحی به مثابه یک استاندارد مرجع.
۲. ارزیابی ابزار تشخیصی بیومارکرها که میتواند اندومتریومای تخمدان را از دیگر تودههای تخمدان متمایز کند.
ما ۱۴۱ مطالعه را با حضور ۱۵,۱۴۱ شرکتکننده در نظر گرفته و به ارزیابی ۱۲۲ بیومارکر خون پرداختیم. به لحاظ روششناسی، تمام مطالعات، کیفیت ضعیفی داشتند. در این مطالعات، به ارزیابی بیومارکرهای خون در یک مرحله خاص از سیکل قاعدگی یا بدون توجه به مرحله سیکل پرداخته شده بود و در سرم، پلاسما یا کل خون این بیومارکرها تست شده بودند. زنان مورد بررسی شامل جمعیتی منتخب با فراوانی بالای اندومتریوز (۱۰% تا ۸۵%) بودند که در این جمعیت، جراحی برای درمان بیماری اندومتریوز، بهبود ناباروری یا توده تخمدان ارائه شده بود. در هفتاد مطالعه به ارزیابی عملکرد تشخیصی ۴۷ بیومارکر خون برای بیماری اندومتریوز (۴۴ تست تکنشانگر و ۳۰ تست ترکیبی از دو تا شش بیومارکر خون) پرداخته شد. اینها شامل عوامل آنژیوژنز/رشد، مارکرهای آپوپتوز، مولکولهای چسبندگی سلول، مارکرهای پرتوان (high‐throughput)، مارکرهای هورمونی، مارکرهای سیستم ایمنی بدن/التهابی، مارکرهای استرس اکسیداتیو، میکرو‐RNAها، مارکرهای تومور و سایر پروتئینهای دیگر بودند. بیشتر این بیومارکرها اغلب با استفاده از آستانههای برش (cut‐off) گوناگون، در مطالعات مجزای کوچک بررسی شدند و ما فقط توانستیم روی مجموعه دادههای مربوط به آنتیبادیهای آنتیاندومتر، اینترلوکین‐ ۶ (یا IL‐۶)، آنتیژن‐۱۹,۹ سرطان (CA‐۱۹.۹) و CA‐۱۲۵ متاآنالیز (meta‐analysis) انجام دهیم. تخمینهای تشخیصی به طور چشمگیری بین مطالعات برای هر یک از این بیومارکرها متفاوت بودند و CA‐۱۲۵ تنها نشانگر با دادههای کافی و قابل اعتماد برای ارزیابی منابع ناهمگونی شمرده میشد.
میانگین میزان حساسیت و ویژگی آنتیبادیهای آنتیاندومتر (۴ مطالعه، ۷۵۹ زن) به ترتیب برابر ۰,۸۱؛ (۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰.۷۶ تا ۰.۸۷) و ۰.۷۵؛ (۹۵% CI؛ ۰.۴۶ تا ۱.۰۰) بود. برای IL‐۶، با مقدار (اندازه) نقطه برش > ۱.۹۰ تا ۲.۰۰ پیکوگرم/میلیلیتر؛ (۳ مطالعه، ۳۰۹ زن)، میزان حساسیت برابر ۰.۶۳؛ (۹۵% CI؛ ۰.۵۲ تا ۰.۷۵) و میزان ویژگی برابر ۰.۶۹؛ (۹۵% CI؛ ۰.۵۷ تا ۰.۸۲) بود. برای CA‐۱۹.۹ با مقدار (اندازه) نقطه برش > ۳۷.۰ واحد بینالمللی/میلیلیتر؛ (۳ مطالعه، ۳۳۰ زن)، میزان حساسیت برابر ۰.۳۶؛ (۹۵% CI؛ ۰.۲۶ تا ۰.۴۵) و میزان ویژگی برابر ۰.۸۷؛ (۹۵% CI؛ ۰.۷۵ تا ۰.۹۹) بود.
در مطالعاتی که به ارزیابی CA‐۱۲۵ در آستانههای مختلف اختصاص داشت، به ترتیب، میانگین مقادیر حساسیت و ویژگی به این شرح به نمایش درآمد: برای نقطه برش > ۱۰,۰ تا ۱۴.۷ واحد/میلیلیتر: ۰.۷۰؛ (۹۵% CI؛ ۰.۶۳ تا ۰.۷۷) و ۰.۶۴؛ (۹۵% CI؛ ۰.۴۷ تا ۰.۸۲)؛ برای نقطه برش > ۱۶.۰ تا ۱۷.۶ واحد/میلیلیتر: ۰.۵۶؛ (۹۵% CI؛ ۰.۲۴ تا ۰.۸۸) و ۰.۹۱؛ (۹۵% CI؛ ۰.۷۵ تا ۱.۰۰)؛ برای نقطه برش > ۲۰.۰ واحد/میلیلیتر: ۰.۶۷؛ (۹۵% CI؛ ۰.۵۰ تا ۰.۸۵) و ۰.۶۹؛ (۹۵% CI؛ ۰.۵۸ تا ۰.۸۰)؛ برای نقطه برش > ۲۵.۰ تا ۲۶.۰ واحد/میلیلیتر: ۰.۷۳؛ (۹۵% CI؛ ۰.۶۷ تا ۰.۷۹) و ۰.۷۰؛ (۹۵% CI؛ ۰.۶۳ تا ۰.۷۷)؛ برای نقطه برش > ۳۰.۰ تا ۳۳.۰ واحد/میلیلیتر: ۰.۶۲؛ (۹۵% CI؛ ۰.۴۵ تا ۰.۷۹) و ۰.۷۶؛ (۹۵% CI؛ ۰.۵۳ تا ۱.۰۰)؛ و برای نقطه برش > ۳۵.۰ تا ۳۶.۰ واحد/میلیلیتر: ۰.۴۰؛ (۹۵% CI؛ ۰.۳۲ تا ۰.۴۹) و ۰.۹۱؛ (۹۵% CI؛ ۰.۸۸ تا ۰.۹۴).
ما نتوانستیم به لحاظ آماری سایر بیومارکرها را مانند آن دسته از بیومارکرهایی که به دلیل تواناییشان در افتراق اندومتریوما از کیستهای خوشخیم تخمدان مورد بررسی قرار گرفتند، به شکلی معنادار ارزیابی کنیم.
طی هشتادودو مطالعه، تعداد ۹۷ بیومارکر مورد ارزیابی قرار گرفت، این بیومارکر بین زنان مبتلا به اندومتریوز و زنان بدون بیماری در گروه کنترل تمایز قائل نشدند. از این تعداد، ۲۲ بیومارکر، نتایج متناقضی را از خود بروز دادند، برخی از مطالعات نشان دهنده افتراق و تفاوت بودند و برخی دیگر هیچ شواهدی حاکی از تفاوت بین گروههای اندومتریوز و کنترل نشان ندادند.
سوال مطالعه مروری
تستهای خون در تشخیص اندومتریوز تا چه حد دقیق هستند؟ آیا هر تست خون میتواند به اندازه کافی برای جایگزینی یا کاهش نیاز به جراحی در تشخیص اندومتریوز دقیق باشد؟
پیشینه
زنان مبتلا به اندومتریوز، دارای بافت اندومتر هستند (بافت اندومتر بافتی است که محدوده رحم را مشخص میکند و در طول قاعدگی فرو میریزد) که در خارج از رحم درون حفره لگن رشد میکند. این بافت به هورمونهای باروری پاسخ میدهد که این امر، پریودهای دردناک، درد مزمن در ناحیه پائینی شکم و دشواری را در باروری سبب میشود. در حال حاضر، تنها راه قابل اطمینان برای تشخیص اندومتریوز، انجام جراحی سوراخ کلید (keyhole) و مشاهده رسوبات اندومتر داخل شکم است. از آنجا که جراحی خطرناک و گران است، ما به ارزیابی این موضوع پرداختیم که نتایج تست خون (بیومارکرهای خون) میتواند به تشخیص اندومتریوز به صورت غیر‐تهاجمی کمک کند یا خیر. تست دقیق خون میتواند به تشخیص اندومتریوز بدون نیاز به جراحی منجر شود، یا میتواند نیاز به جراحی تشخیصی برای گروهی از زنان را که به احتمال زیاد به اندومتریوز مبتلا هستند، کاهش دهد. مرورهای جداگانه کاکرین از این مجموعهها، راه را برای ارزیابی دیگر روشهای غیر‐تهاجمی تشخیص اندومتریوز با استفاده از تست ادرار، تصویربرداری، اندومتر و تستهای ترکیبی هموار میسازد.
ویژگیهای مطالعه
شواهد ارائه شده در این مرور تا جولای ۲۰۱۵ بهروز است. ما ۱۴۱ مطالعه را با حضور ۱۵,۱۴۱ شرکتکننده وارد مرور کردیم. در همه مطالعات به ارزیابی زنان در سن باروری که تحت جراحی تشخیصی قرار گرفته بودند پرداخته شده بود، علت جراحی، مشکوک بودن ابتلای آنان به یک یا چند مورد از شرایط هدف زیر بود: اندومتریوز تخمدان، اندومتریوز پریتونئال یا اندومتریوز با اینفیلتراسیون عمقی (deep infiltrating endometriosis; DIE). شایعترین بیومارکر بررسی شده، آنتیژن‐۱۲۵ سرطان (CA‐۱۲۵) بود. طی هفتاد مطالعه به ارزیابی ۴۷ بیومارکر خون پرداخته شد که به شکلی متفاوت در زنان با و بدون اندومتریوز بیان شده بودند، در ۸۲ مطالعه تعداد ۹۷ بیومارکر که بین دو گروه تفاوتی قائل نبودند، شناسایی شدند. تعداد بیستودو بیومارکر در هر دو طبقهبندی قرار داشتند.
نتایج کلیدی
فقط درباره چهار مورد از بیومارکرهای ارزیابی شده (آنتیاندومتر Abs (اتوآنتیبادیهای آنتیاندومتر)، اینترلوکین‐۶ (IL‐۶)؛ CA‐۱۹,۹ و CA‐۱۲۵) مطالعات به تعداد کافی برای ارائه ارزیابی معنادار از دقت تست صورت گرفته بود. هیچ کدام از این تستها برای جایگزین کردن جراحی تشخیصی به اندازه کافی دقیق نبودند. در چند مطالعه، بیومارکرهایی شناسایی شدند که ممکن است ارزش تشخیص اندومتریوز را داشته باشند، اما گزارشهای بسیار اندکی در خصوص اطمینان از مزیت تشخیصی آنها وجود داشت. به طور کلی، به منظور توصیه به تست هر بیومارکر خون در عمل بالینی برای تشخیص اندومتریوز شواهد کافی وجود ندارد.
کیفیت شواهد
به طور کلی، گزارشها به لحاظ روششناسی، کیفیت پائینی داشتند و بیشتر تستهای خون فقط در یک یا چند مطالعه اندک مورد بررسی قرار گرفته بودند. هرگاه یک بیومارکر مورد مطالعه قرار میگرفت، تفاوتهای معناداری در نحوه انجام مطالعات، گروه زنان مورد مطالعه و برشهای (cut‐offs) مورد استفاده برای تعیین نتیجه مثبت مشاهده میشد.
پژوهشهای آتی
به منظور ارزیابی دقیق پتانسیل تشخیصی بیومارکرهای خاص خون که ارزش تشخیصی آنها را برای بیماری اندومتریوز تعداد محدودی از مطالعات نشان دادند، انجام کارآزماییهای پژوهشی با کیفیت بالاتر و به تعداد بیشتر لازم است.
تعیین اثربخشی و ایمنی درمانهای متفاوت موجود برای اولین اپیزود هرپس تناسلی بر مدت نشانهها و زمان تا عود بیماری.
ما ۲۶ کارآزمایی با ۲۰۸۴ شرکتکننده تجزیهوتحلیل شده را وارد مرور کردیم. اکثر مطالعات در انگلستان و آمریکا انجام شده بود، این مطالعات شامل مردان و زنانی بود که اولین اپیزود هرپس تناسلی را داشتند، به جز سه مطالعه که فقط شامل زنان بود. اکثر این مطالعات خطر نامشخص سوگیری داشتند؛ دلیل آن، فقدان اطلاعات لازم ارائه شده در نشریات و قدمت کارآزماییها (the age of the trials) بود. دو مطالعه با بررسی آسیکلوویر (acyclovir) خوراکی در مقایسه با دارونما (placebo)، کاهش مدت نشانهها را در افراد مبتلا به اولین اپیزود هرپس تناسلی نشان دادند، کیفیت شواهد در این مرور که از این دو مطالعه به دست آمد در سطح پائین بود (تفاوت میانگین (MD): ۳,۲۲‐؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۵.۹۱‐ تا ۰.۵۴‐؛ I۲ = ۵۲%) در دو مطالعه (۱۱۲ شرکتکننده)، آسیکلوویر داخل وریدی، با کاهش میانه تعداد روزهایی همراه بود که در آن روزها بیمار مبتلا به اولین اپیزود هرپس تناسلی از نشانهها رنج میبرد. در دو مطالعه مشخص شد که والاسیکلوویر (valaciclovir) خوراکی (تبدیل شده به آسیکلوویر) در مقایسه با آسیکلوویر در کاهش مدت نشانهها مشابه هستند.
در حال حاضر هیچ شواهدی مبنی بر کاهش نشانهها با آسیکلوویر موضعی وجود ندارد (MD: ‐۰,۶۱ روز؛ ۹۵% CI؛ ۲.۱۶‐ تا ۰.۹۵؛ ۳ RCT؛ ۱۹۵ شرکتکننده، آماره I۲ = ۵۶%). همچنین در حال حاضر شواهدی مبنی بر کاهش نشانهها در افراد مبتلا به اولین اپیزود هرپس تناسلی با درمانهای موضعی کرم سیکلوکسولون (cicloxolone)، کرم سدیم کاربنوکسولون (carbenoxolone sodium cream)، آدنوزین آرابینوزاید (adenosine arabinoside)، یدوکسوریدین در دیمتیل سولفوکساید (idoxuridine in dimethyl sulfoxide) در مقایسه با دارونما وجود ندارد.
در دو مطالعه کاهشی در میانه تعداد روزهای سپری شده تا عود به دنبال درمان با آسیکلوویر خوراکی در برابر دارونما گزارش نشد. حوادث جانبی عموما در همه مطالعات وارد شده به طور ضعیف گزارش شده بود، بنابراین ما قادر نبودیم به طور کمّی این پیامد را تجزیهوتحلیل کنیم. کسانی که آسیکلوویر گرفتند، حوادث جانبی جدی نداشتند؛ شایعترین حوادث جانبی برای آسیکلوویر خوراکی، کوریزا (coryza)، گیجی (dizziness)، خستگی، اسهال و رنال کولیک بود. حوادث جانبی برای آسیکلوویر داخل وریدی شامل فلبیت (phlebitis)، تهوع و تستهای غیر‐نرمال کبدی بود و برای آسیکلوویر موضعی شامل درد با کاربرد موضعی بود. کسانی که درمان اینترفرون (interferon) گرفته بودند، در مقایسه با افرادی که دارونما دریافت کردند، حوادث جانبی بیشتری داشتند.
سوال مطالعه مروری
هدف این پژوهش بررسی عوارض جانبی و تاثیرات مثبت درمانها بر مدت نشانهها در افراد مبتلا به اولین اپیزود هرپس تناسلی (genital herpes) بود.
پیشینه
هرپس تناسلی به وسیله ویروس هرپس سیمپلکس (herpes simplex virus; HSV) ایجاد میشود که در وهله اول از طریق جنسی منتقل میشود (تماس پوست به پوست). اولین اپیزود هرپس تناسلی، در واقع بار اولی است که شخص نشانههای هرپس تناسلی را تجربه میکند. ویژگی اصلی این بیماری، ضایعات پوستی دردناک است. درمان مبتنی بر سرکوب ویروس برای کاهش مدت و شدت نشانهها است.
ویژگیهای مطالعه ما ۲۶ کارآزمایی تصادفیسازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) را با ۲۰۸۴ شرکتکننده وارد مرور کردیم که در آنها درمان برای اولین اپیزود هرپس تناسلی در برابر دارونما (placebo) یا درمانهای دیگر مقایسه شده بود. این کارآزماییها، تمام افرادی را که اولین اپیزود هرپس تناسلی را داشتند، وارد کردند و در کشورهای مختلفی در سراسر جهان انجام شده بودند. سه مورد از کارآزماییها فقط شامل زنان بود، در تمام کارآزماییها، شرکتکنندگان نشانهها را به مدت هشت روز یا کمتر داشتند. بودجه مالی در پانزده مورد از ۲۶ کارآزمایی، توسط شرکتهای داروسازی تامین شده بود.
نتایج کلیدی
شواهد تا اپریل ۲۰۱۶ بهروز است. شواهد نشان میدهد آسیکلوویر (acyclovir) داخل وریدی و خوراکی ممکن است در کاهش تعداد روزهایی که فرد مبتلا به اولین اپیزود هرپس تناسلی نشانهدار است، موثر باشد. والاسیکلوویر (valaciclovir) در مدت نشانهها مشابه با آسیکلوویر است. ما شواهد کافی برای حمایت از درمانهای موضعی نیافتیم. همچنین شواهدی درباره درمانهای کاهش دهنده زمان بین اپیزودها در افراد مبتلا به هرپس تناسلی وجود ندارد. اکثر شواهد ارائه شده در اینجا کیفیت پائینی دارند. مطالعات وارد شده عمدتا در دهه ۱۹۸۰ انجام شده بود، در این زمان مطالعات مختصری که گزارش شده بودند، این اجازه را به ما نمیدهند تا به طور مناسب کیفیت مطالعات وارد شده را قضاوت کنیم.
کیفیت شواهد
شواهد ارائه شده توسط این مرور، کیفیت پائینی داشتند. با اینکه ۲۶ مطالعه وارد شده بود، حداکثر از سه مطالعه وارد شده برای متاآنالیز در این مرور استفاده شد. دلیل آن، عمدتا تعداد کم مطالعاتی بود که انواع مختلف ضد‐ویروسها را بررسی کرده بودند. همچنین معلوم نبود چگونه مطالعات وارد شده، انجام شده بودند، از سوی دیگر روش استفاده شده در هر مطالعه با جزئیات کافی گزارش نشده بود، بنابراین ارزیابی کیفیت هر مطالعه ممکن نبود، ناسازگاری مطالعات کیفیت کلی این مرور را تحت تاثیر قرار میدهد.
ما ۶۳ کارآزمایی را شامل ۷۷۶۰ زن وارد کردیم. محققان آنتیاکسیدانهای خوراکی را، شامل: ترکیبهایی از آنتیاکسیدانها، N ‐استیلسیستئین (N‐acetylcysteine)، ملاتونین (melatonin)، L‐آرژینین (L‐arginine)، میو‐اینوزیتول (myo‐inositol)، کارنیتین (carnitine)، سلنیوم (selenium)، ویتامین E، ویتامین B کمپلکس، ویتامین C، ویتامین D + کلسیم، CoQ۱۰، و اسیدهای چرب چندگانه غیراشباع امگا‐۳، در برابر دارونما، عدم درمان/درمان استاندارد یا آنتیاکسیدان دیگر، مقایسه کردند. منابع مالی فقط توسط ۲۷ مورد از ۶۳ کارآزمایی وارد شده گزارش شد.
به دلیل وجود شواهدی با کیفیت بسیار پائین، مطمئن نیستیم که آنتیاکسیدانها میزان تولد زنده را در مقایسه با دارونما یا عدم درمان/درمان استاندارد بهبود میبخشند (نسبت شانس (OR): ۱,۸۱؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۱.۳۶ تا ۲.۴۳؛ P < ۰.۰۰۱؛ %۲۹ = I۲؛ ۱۳ RCT؛ ۱۲۲۷ زن). این موضوع نشان میدهد که میان زنان نابارور با میزان مورد انتظار تولد زنده معادل ۱۹%، این میزان بین زنانی که از آنتیاکسیدانها استفاده میکنند بین ۲۴% و ۳۶% خواهد بود.
شواهدی با کیفیت پائین حاکی از آن هستند که آنتیاکسیدانها ممکن است میزان بارداری بالینی را در مقایسه با دارونما یا عدم درمان/درمان استاندارد بهبود ببخشند (OR: ۱,۶۵؛ ۹۵% CI؛ ۱.۴۳ تا ۱.۸۹؛ P < ۰.۰۰۱؛ %۶۳ = I۲؛ ۳۵ RCT؛ ۵۱۶۵ زن). این نشان میدهد که در میان زنان نابارور با میزان مورد انتظار بارداری بالینی معادل ۱۹%، این میزان بین زنان مصرفکننده آنتیاکسیدانها بین ۲۵% و ۳۰% خواهد بود. ناهمگونی در سطح نسبتا بالایی بود.
بهطور کلی ۲۸ کارآزمایی حوادث جانبی مختلفی را در متاآنالیز گزارش کردند. این شواهد نشان میدهند که استفاده از آنتیاکسیدانها هیچ تفاوتی را بین این گروهها در میزان سقط جنین ایجاد نمیکنند (OR: ۱,۱۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۲ تا ۱.۵۵؛ P = ۰.۴۶؛ %۰ = I۲؛ ۲۴ RCT؛ ۳۲۲۹ زن؛ شواهد با کیفیت پائین). همچنین هیچ شواهدی مبنی بر وجود تفاوت در میزان بارداری چندقلویی بین گروهها وجود نداشت (OR: ۱,۰۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۳ تا ۱.۵۶؛ P = ۰.۹۹؛ %۰ = I۲؛ ۹ RCT؛ ۱۸۸۶ زن؛ شواهد با کیفیت پائین). همچنین هیچ شواهدی مبنی بر وجود تفاوت در میزان اختلالات دستگاه گوارش بین گروهها به دست نیامد (OR: ۱,۵۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۷ تا ۵.۱۰؛ P = ۰.۴۷؛ %۰ = I۲؛ ۳ RCT؛ ۳۴۳ زن؛ شواهد با کیفیت پائین). شواهدی با کیفیت پائین حاکی از آن هستند که هیچ تفاوتی نیز در میزان بارداری خارج رحمی بین گروهها وجود نداشت (OR: ۱,۴۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۷ تا ۷.۲۰؛ P = ۰.۶۹؛ %۰ = I۲؛ ۴ RCT؛ ۴۰۴ زن).
در مقایسه آنتیاکسیدان در برابر آنتیاکسیدان، شواهدی با کیفیت پائین هیچ تفاوتی را از ارتباط دوز پائینتر ملاتونین با افزایش میزان تولد زنده در مقایسه با دوز بالاتر ملاتونین نشان نمیدهند (OR: ۰,۹۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۱ تا ۲.۱۵؛ P = ۰.۸۹؛ %۰ = I۲؛ ۲ RCT؛ ۱۴۰ زن). این نشان میدهد که، میان زنان نابارور با میزان مورد انتظار تولد زنده معادل ۲۴%، این میزان در زنانی که از دوز پائینتر ملاتونین استفاده میکنند، در مقایسه با زنانی که از دوز بالاتر آن استفاده میکنند، بین ۱۲% و ۴۰% خواهد بود. مشابه با بارداری بالینی، هیچ شواهدی مبنی بر وجود تفاوت بین گروهها در میزان این عوارض بین دوز پائینتر و بالاتر ملاتونین وجود نداشت (OR: ۰,۹۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۱ تا ۲.۱۵؛ P = ۰.۸۹؛ %۰ = I۲؛ ۲ RCT؛ ۱۴۰ زن).
سه کارآزمایی با مقایسه آنتیاکسیدان در برابر آنتیاکسیدان، سقط جنین را گزارش کردند (دو کارآزمایی از دوزهایی از ملاتونین استفاده کردند و یک کارآزمایی N‐استیلسیستئین (N‐acetylcysteine) را در برابر L‐کارنیتین (L‐carnitine) مقایسه کرد). در هر دو کارآزمایی انجام شده با ملاتونین هیچ موردی از سقط جنین مشاهده نشد. بارداری چندقلویی و اختلالات دستگاه گوارش گزارش نشدند، و بارداری خارج رحمی فقط در یک کارآزمایی، بدون هیچ گونه عارضهای گزارش شد. این مطالعه در مقایسه N‐استیلسیستئین با L‐کارنیتین، میزان تولد زنده را گزارش نکرد. شواهدی با کیفیت بسیار پائین، هیچ شواهدی را از وجود تفاوت در بارداری بالینی نشان نمیدهند (OR: ۰,۸۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۳ تا ۲.۰۰؛ ۱ RCT؛ ۱۶۴ زن؛ شواهد با کیفیت پائین). شواهدی با کیفیت پائین، حاکی از وجود تفاوت در میزان سقط جنین نبودند (OR: ۱.۵۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۲ تا ۵.۶۷؛ ۱ RCT؛ ۱۶۴ زن؛ شواهد با کیفیت پائین). این مطالعه، بارداری چندقلویی، اختلالات دستگاه گوارش یا بارداری خارج رحمی را گزارش نکرد.
کیفیت کلی شواهد به دلیل خطر جدی سوگیری (bias) همراه با گزارشدهی ضعیف روشها، عدم دقت و تناقض، محدود شد.
سوال مطالعه مروری:
آیا آنتیاکسیدانهای خوراکی مکمل در مقایسه با دارونما (placebo)، عدم درمان/درمان استاندارد یا با آنتیاکسیدان دیگری، پیامدهای باروری را در زنان نابارور بهبود میبخشند؟ «درمان استاندارد» شامل کمتر از یک میلیگرم اسید فولیک است.
پیشینه:
بسیاری از زنان نابارور که تحت درمان باروری قرار میگیرند، به امید بهبودی قدرت باروری خود، از مکملهای غذایی نیز استفاده میکنند. این وضعیت میتواند دوره بسیار پُراسترسی برای زنان و شریک زندگی آنها باشد. مهم است که به این زوجها شواهدی با کیفیت بالا ارائه شود تا بتوانند آگاهانه تصمیم بگیرند که مصرف آنتیاکسیدان مکمل در طول درمان ناباروری، شانس آنها را بهبود میبخشد یا باعث بروز عوارض جانبی میشود یا خیر. این مساله بهویژه مهم است، زیرا اکثر مکملهای آنتیاکسیدان تحت کنترل مقامات نظارتی نیستند. این مرور با هدف ارزیابی اینکه مصرف مکملها با آنتیاکسیدانهای خوراکی احتمال بارداری و داشتن نوزاد را برای زن نابارور افزایش میدهند یا خیر، انجام شد.
تاریخ جستوجو:
شواهد تا سپتامبر ۲۰۱۹ بهروز است.
ویژگیهای مطالعه:
این مرور ۶۳ کارآزمایی تصادفیسازی و کنترل شده را وارد میکند که آنتیاکسیدانها را با دارونما یا با عدم درمان/درمان استاندارد، یا با آنتیاکسیدان دیگر، در مجموع روی ۷۷۶۰ زن مقایسه میکنند.
منابع مالی:
منابع مالی فقط توسط ۲۷ مورد از ۶۳ کارآزمایی وارد شده، گزارش شدند.
نتایج کلیدی:
ما مطمئن نیستیم که استفاده از آنتیاکسیدانها میزان تولدهای زنده را افزایش دهند، زیرا شواهد از کیفیت بسیار پائینی برخوردار بودند. بر اساس نتایج به دست آمده، انتظار داریم که از هر ۱۰۰ زن نابارور که آنتیاکسیدانها را مصرف نمیکنند، ۲۰ زن نوزادی را به دنیا بیاورند، در مقایسه با ۲۴ تا ۳۶ زن از هر ۱۰۰ زن که اگر آنتیاکسیدانها را مصرف کنند، نوزاد زندهای را متولد خواهند کرد. شواهدی با کیفیت پائین نشان میدهند که آنتیاکسیدانها ممکن است با افزایش میزان بارداری بالینی همراه باشند. بروز عوارض جانبی بهطور ضعیفی گزارش شد، اما بهنظر نمیرسد استفاده از آنتیاکسیدانها منجر به سقط جنین بیشتر، چند‐قلوزایی، تاثیرات گوارشی یا بارداریهای خارج رحمی شود.
شواهدی با کیفیت پائین حاکی از آن هستند که هیچ تفاوتی در میزان تولد زنده یا بارداری بالینی، در مقایسه دوز پائینتر ملاتونین با دوز بالاتر آن، وجود ندارد. در اینجا انتظار داریم از هر ۱۰۰ زن ناباروری که ملاتونین را با دوز پائین مصرف نمیکنند، ۲۴ نفر نوزاد زندهای را متولد کنند، در مقایسه، ۱۲ تا ۴۰ زن از هر ۱۰۰ زن که اگر ملاتونین را با دوز بالا مصرف کنند، نوزاد زنده خواهند داشت.
سه کارآزمایی با مقایسه آنتیاکسیدان در برابر آنتیاکسیدان، سقط جنین را گزارش کردند (دو کارآزمایی از دوزهایی از ملاتونین استفاده کردند و یک کارآزمایی N‐استیلسیستئین (N‐acetylcysteine) را در برابر L‐کارنیتین (L‐carnitine) مقایسه کرد). در هر دو کارآزمایی انجام شده با ملاتونین هیچ موردی از سقط جنین مشاهده نشد. بارداری چندقلویی و اختلالات دستگاه گوارش گزارش نشدند، و بارداری خارج رحمی فقط در یک کارآزمایی، بدون هیچ گونه عارضهای گزارش شد.
این مطالعه در مقایسه N‐استیلسیستئین با L‐کارنیتین، میزان تولد زنده را گزارش نکرد. شواهد با کیفیت بسیار پائین هیچ شواهدی را از وجود تفاوت در بارداری بالینی نشان نمیدهند. شواهدی با کیفیت پائین حاکی از وجود هیچ تفاوتی در میزان سقط جنین هستند. این مطالعه، بارداری چندقلویی، اختلالات دستگاه گوارش یا بارداری خارج رحمی را گزارش نکرد.
کیفیت شواهد:
کیفیت کلی شواهد به دلیل خطر جدی سوگیری (bias) همراه با گزارشدهی ضعیف روشها، عدم دقت و تناقض، محدود شد.
تعیین اثربخشی و ایمنی پروفیلاکسی با آنتیبیوتیک در زنانی که تحت هیسترکتومی انتخابی قرار میگیرند.
در این مرور ۳۷ RCT را وارد کردیم، که ۲۰ مقایسه آنتیبیوتیکهای مختلف را در مقابل دارونما و در برابر نوع دیگری از آنتیبیوتیک (۶۰۷۹ زن) انجام دادند. سطح کیفیت شواهد از بسیار پائین تا متوسط متغیر بود. محدودیتهای اصلی یافتههای مطالعه، وجود خطر سوگیری (bias) به دلیل گزارشدهی ضعیف از روشها، عدم دقت ناشی از حجم نمونه کوچک و نرخ پائین رویدادها، و گزارشدهی ناکافی از عوارض جانبی بودند.
مقایسه هر نوعی از آنتیبیوتیک در مقابل دارونما
واژینال هیسترکتومی
شواهدی با کیفیت پائین نشان میدهد که زنان دریافت کننده پروفیلاکسی با آنتیبیوتیک در مقایسه با زنانی که این چنین پروفیلاکسی را نگرفتند، با تعداد کلی کمتری از عفونتهای پس از جراحی (خطر نسبی (RR): ۰,۲۸؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰.۱۹ تا ۰.۴۰؛ چهار RCT؛ N = ۲۹۳؛ I۲ = ۸۵%)، عفونت مجاری ادراری (UTI) کمتر (RR: ۰,۵۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۳ تا ۰.۷۷؛ هشت RCT؛ N = ۱۴۷۳؛ I۲ = ۴۴%)، عفونت لگن کمتر (RR: ۰,۲۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۰ تا ۰.۳۹؛ ۱۱ RCT؛ N = ۱۶۹۳؛ I۲ = ۵۷%) و تبهای پس از جراحی کمتر (RR: ۰,۴۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۴ تا ۰.۵۴؛ نه RCT؛ N = ۱۵۶۲؛ I۲ = ۴۷%) روبهرو بودند. این یافته حاکی از آن است که پروفیلاکسی با آنتیبیوتیک متوسط خطر عفونت پس از جراحی را از حدود ۳۴% به ۷% تا ۱۴% کاهش میدهد. هنوز مشخص نیست این درمان منجر به تفاوت در نرخ سایر عفونتهای جدی شده یا خیر (RR: ۰,۲۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۱ تا ۴.۱۰؛ یک RCT؛ N = ۱۴۶؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین).
دادهها برای مقایسه عوارض جانبی کافی نبودند.
هیسترکتومی شکمی
زنانی که پروفیلاکسی با آنتیبیوتیک را از هر کلاسی از آن دریافت کردند، در مقایسه با زنانی که پروفیلاکسی نگرفتند، تعداد کل کمتری را از عفونتهای پس از جراحی (RR: ۰,۳۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۱ تا ۰.۶۷، یک RCT؛ N = ۱۵۸؛ شواهد با کیفیت پائین)، عفونتهای زخم شکمی (۰.۵۱ RR؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۶ تا ۰.۷۳؛ ۱۱ RCT؛ N = ۲۲۴۷؛ I۲ = ۶%؛ شواهد با کیفیت متوسط)، UTI (RR: ۰,۴۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۱ تا ۰.۵۳؛ ۱۱ RCT؛ N = ۲۷۰۵؛ I۲ = ۲۸%؛ شواهد با کیفیت متوسط)، عفونت های لگنی (RR: ۰,۵۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۵ تا ۰.۷۱؛ ۱۱ RCT؛ N = ۱۸۸۳؛ I۲ = ۱۱%؛ شواهد با کیفیت متوسط)، و تبهای پس از جراحی (RR: ۰,۵۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۰ تا ۰.۷۰؛ ۱۱ RCT؛ N = ۲۳۹۴؛ I۲ = ۵۵%؛ شواهد با کیفیت متوسط) نشان دادند، بدین معنا که پروفیلاکسی با آنتیبیوتیک متوسط خطر عفونت پس از جراحی را از حدود ۱۶% به ۱% تا ۶% کاهش میدهد. مشخص نیست این درمان منجر به بروز تفاوتی در میزان سایر عفونتهای جدی شده یا خیر (RR: ۰,۴۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۲ تا ۱.۶۹؛ دو RCT؛ N = ۴۷۶؛ I۲ = ۲۹%؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین).
مشخص نیست که نرخ عوارض جانبی بین گروهها متفاوت بود یا خیر (RR: ۱,۸۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۲ تا ۵.۱۸؛ دو RCT؛ N = ۴۳۰؛ I۲ = ۰%؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین).
مقایسههای سر‐به‐سر بین آنتیبیوتیکها
واژینال هیسترکتومی
در این میان، چهار مقایسه را شناسایی کردیم: سفالوسپورین در مقابل پنیسیلین (دو RCT؛ N = ۴۷۰)، سفالوسپورین در مقابل تتراسایکلین (یک RCT؛ N = ۵۱)، آنتیپروتوزوآل در مقابل لینکوزامید (یک RCT؛ N = ۸۰)، و سفالوسپورین در مقابل آنتیپروتوزوآل (یک RCT؛ N = ۷۸) دادهها هیچ شواهدی را از تفاوت بین گروهها برای هیچ یک از پیامدهای اولیه نشان نمیدهند، به جز اینکه موارد کمتری از عفونت پس از جراحی و تب پس از جراحی در زنانی گزارش شد که نسبت به افراد دریافت کننده آنتیپروتوزوآل، با سفالوسپورین درمان شدند.
فقط یک مقایسه (سفالوسپورین در مقابل پنیسیلین؛ دو RCT؛ N = ۴۵۱) دادههای مربوط به عوارض جانبی را به همراه داشت و هیچ تفاوتی را بین گروهها نشان نداد.
هیسترکتومی شکمی
فقط یک مقایسه را شناسایی کردیم: سفالوسپورین در مقابل پنیسیلین (N = ۲۲۰). دادهها هیچ شواهدی را از تفاوت بین گروهها در هیچ یک از پیامدهای اولیه نشان نمیدهند. عوارض جانبی گزارش نشدند.
مقایسه آنتیبیوتیکهای ترکیبی در مقابل آنتیبیوتیکهای تکی
واژینال هیسترکتومی
ما سه مقایسه را تشخیص دادیم: سفالوسپورین به علاوه آنتیپروتوزوآل در مقابل سفالوسپورین (یک RCT؛ N = ۷۸)، سفالوسپورین به علاوه آنتیپروتوزوآل در مقابل آنتیپروتوزوآل (یک RCT؛ N = ۷۸)، و پنیسیلین به علاوه آنتیپروتوزوآل در مقابل پنیسیلین (یک RCT؛ N = ۱۸). دادهها برای اکثر پیامدها، از جمله عوارض جانبی، در دسترس نبودند. هیچ شواهدی را مبنی بر تفاوت بین گروهها پیدا نکردیم، به جز این که تعداد کمتری از زنانی که سفالوسپورین را همراه با آنتیپروتوزوآل دریافت کردند، در مقایسه با زنانی که با آنتیپروتوزوآل درمان شدند، عفونت پس از جراحی، UTI، یا تب پس از جراحی کمتری را نشان دادند.
هیسترکتومی شکمی
یک مقایسه را شناسایی کردیم (پنیسیلین به علاوه آنتیپروتوزوآل در مقابل فقط پنیسیلین؛ دو RCT؛ N = ۱۵۵). مشخص نیست تفاوتی بین گروهها رخ داده یا خیر. عوارض جانبی گزارش نشدند.
مقایسه سفالوسپورینها در رژیمهای درمانی مختلف
کارآزماییهای کوچک تکی به مقایسه دوزها پرداخته و هیچ دادهای را برای اکثر پیامدها، از جمله عوارض جانبی، ارائه ندادند. مشخص نیست تفاوتی بین گروهها رخ داده یا خیر. هیچ یک از کارآزماییها به مقایسه روش مصرف دارو نپرداختند.
سطح کیفیت شواهد برای همه مقایسههای سر‐به‐سر و دوزبندی دارو، به دلیل وجود عدم دقت بسیار جدی و خطر جدی سوگیری ناشی از گزارشدهی ضعیف از روشهای انجام، بسیار پائین بود.
سوال مطالعه مروری
آیا تجویز آنتیبیوتیکها برای پیشگیری از بروز عفونت پس از جراحی در زنانی که تحت هیسترکتومی انتخابی (غیر‐فوری) قرار میگیرند، موثر و بیخطر است؟
پیشینه
انجام عمل جراحی برای خارج کردن رحم (هیسترکتومی) بهطور رایجی انجام میشود. این پروسیجر در اکثر موارد به عنوان جراحیهای غیر‐فوری (انتخابی (elective)) برای بیماریهای غیر‐سرطانی (خوشخیم) رحم، مانند درد قاعدگی یا الگوهای غیر‐طبیعی خونریزی، انجام میشود. به منظور پیشگیری از یا کاهش وقوع عفونت پس از این پروسیجر، معمولا از تجویز آنتیبیوتیکها پیش از انجام جراحی (آنتیبیوتیکهای پروفیلاکتیک، یا پروفیلاکسی با آنتیبیوتیک) بهره گرفته میشود. محققان در سازمان همکاری کاکرین شواهد مربوط به اثربخشی و ایمنی آنتیبیوتیکهایی را بررسی کردند که به منظور پیشگیری از عفونت پس از عمل جراحی انتخابی یا غیر‐فوری جهت خارج کردن رحم استفاده میشوند. شواهد تا نوامبر ۲۰۱۶ بهروز است.
ویژگیهای مطالعه
ما ۳۷ کارآزمایی تصادفیسازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) را شناسایی کردیم، که در مجموع ۶۰۷۹ زن را وارد کرده و ۲۰ نوع مختلف آنتیبیوتیک را در مقایسه با دارونما (placebo) (یک قرص غیر‐فعال) یا در مقابل آنتیبیوتیک دیگر مقایسه کردند.
نتایج کلیدی
این مرور شواهدی را با کیفیت متوسط نشان داد که به نظر میرسد تجویز آنتیبیوتیکها در پیشگیری از عفونت در زنانی که تحت عمل جراحی غیر‐فوری رحم از طریق واژن یا شکم قرار میگیرند، موثر است. این یافته نشان میدهد که پروفیلاکسی با آنتیبیوتیک میانگین خطر عفونت پس از جراحی را پس از انجام هیسترکتومی واژینال از حدود ۶۲% به ۱۲% تا ۲۵% و پس از هیسترکتومی شکمی از ۳۹% به ۸% تا ۲۶% کاهش میدهد.
با این حال، شواهد برای نشان دادن اینکه استفاده از آنتیبیوتیکهای پروفیلاکتیک بر نرخ عوارض جانبی (عوارض جانبی) تأثیر میگذارد یا خیر، یا اینکه نوعی از آنتیبیوتیکها موثرتر یا ایمنتر از دیگر انواع هستند یا خیر، کافی نیستند.
وقتی آنتیبیوتیکها به صورت سر‐به‐سر یا ترکیبی در مقابل آنتیبیوتیکهای تکی مقایسه میشوند، مشخص نیست که کدام یک از آنها موثرتر و بیخطرتر هستند، یا اینکه تجویز آنتیبیوتیکهای ترکیبی از آنتیبیوتیکهای تکی موثرتر و ایمنتر هستند یا خیر. سطح کیفیت شواهد برای تمام این مقایسهها بسیار پائین است.
همچنین مشخص نیست که کدام رژیم دوزبندی یا راه تجویز آنتیبیوتیکها در زنانی که تحت هیسترکتومی انتخابی قرار دارند، از بقیه بی خطرتر یا موثرتر است.
در زمان جستوجوی ما، جدیدترین مطالعات موجود در این مرور ۱۴ سال پیش منتشر شدهاند. بنابراین یافتههای به دست آمده از مطالعات وارد شده ممکن است منعکس کننده عملکرد طبابت فعلی در مراقبتهای حولوحوش زمان انجام جراحی و پس از جراحی نباشند و شاید الگوهای مقاومت ضد‐میکروبی موضعی‐منطقهای را نشان ندهند.
کیفیت شواهد
سطح کیفیت شواهد برای مقایسههای اصلی از بسیار پائین تا متوسط متغیر بود. محدودیتهای اصلی این شواهد عبارتند از وجود خطر سوگیری (bias) به دلیل گزارشدهی ضعیف از روشهای تصادفیسازی، عدم دقت ناشی از حجم نمونه کوچک و نرخ پائین رویدادها، و گزارشدهی ناکافی از عوارض جانبی.
انکوباسیون و ارزیابی جنین (embryo incubation and assessment) یک گام حیاتی در فناوری کمکباروری (assisted reproductive technology; ART) است. بهطور سنتی، ارزیابی جنین از طریق خارج کردن جنینها از انکوباتور معمولی (conventional incubator) به صورت روزانه برای ارزیابی کیفیت توسط جنینشناس (embryologist) زیر میکروسکوپ صورت میگرفته است. در طول سالهای اخیر، سیستمهای مرور زمان (time‐lapse system; TLS) توسعه پیدا کردهاند که میتوانند از جنینها در فواصل زمانی مکرر تصاویر دیجیتال بگیرند. این سیستمها جنینشناس را قادر میسازد با یا بدون کمک نرمافزار انتخاب جنین، کیفیت جنینها را بدون خروج فیزیکی آنها از انکوباتور ارزیابی کنند.
مزایای بالقوه TLS، شامل توانایی آن در نگهداشت یک محیط کشت پایدار است، بنابراین مواجهه جنینها را با تغییرات ترکیب گاز، دما و حرکت محدود میکند. TLS دارای مزیت بالقوه بهبود انتخاب جنین برای درمان ART به واسطه بهرهبرداری از اطلاعات اضافی به دست آمده از طریق پایش مستمر وضعیت تکامل جنین است. استفاده از TLS اغلب هزینه اضافه قابلتوجهی را به درمان ART تحمیل میکند.
ما از روشهای استاندارد روششناسی توصیه شده از سوی کاکرین استفاده کردیم. پیامدهای اولیه مطالعه مروری عبارت بودند از تولد زنده یا بارداری در حال انجام، سقط جنین (miscarriage) و مردهزایی (stillbirth) و نرخ تولد زنده یا بارداری در حال انجام تجمعی. پیامدهای ثانویه عبارت بودند از بارداری بالینی و بارداری بالینی تجمعی (cumulative clinical pregnancy). کیفیت شواهد را با استفاده از سیستم درجهبندی توصیهها، ارزیابی، ارتقا و بررسی (GRADE) گزارش کردیم. ما این مقایسهها را به عمل آوردیم:
TLS با ارزیابی متداول مورفولوژیکی تصاویر ثابت TLS در مقابل انکوباسیون و ارزیابی متداول
TLS با استفاده از نرمافزار انتخاب جنین در مقابل TLS با ارزیابی مورفولوژیکی متداول تصاویر ثابت TLS
TLS با استفاده از نرمافزار انتخاب جنین در مقابل انکوباسیون و ارزیابی متداول
ما نه RCT (۲۹۵۵ زن نابارور) را وارد کردیم. کیفیت شواهد از بسیار پائین تا پائین متغیر بود. محدودیتهای اصلی عبارت بودند از خطر بالای سوگیری (bias) در مطالعات وارد شده، عدم دقت، غیرمستقیم بودن، و ناهمگونی. هیچ دادهای درباره نرخ تجمعی تولد زنده یا بارداری در حال انجام وجود نداشت.
TLS با ارزیابی متداول مورفولوژیکی تصاویر ثابت TLS در مقابل انکوباسیون و ارزیابی متداول
مشخص نیست تفاوتی بین مداخلات در نرخهای تولد زنده یا بارداری در حال انجام (نسبت شانس (OR): ۰,۹۱؛ %۹۵ فاصله اطمینان (CI): ۰.۶۷ تا ۱.۲۳؛ ۳ RCT؛ N = ۸۲۶؛ I۲ = ۳۳%؛ شواهد با کیفیت پائین) یا در نرخهای سقط جنین (OR: ۱,۹۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۹ تا ۳.۶۱؛ ۳ RCT؛ N = ۸۲۶؛ I۲ = ۰%؛ شواهد با کیفیت پائین) وجود داشته باشد. شواهد پیشنهاد میکنند که اگر نرخ تولد زنده یا بارداری در حال انجام مرتبط با مقابل انکوباسیون و ارزیابی متداول معادل ۳۵% باشد، نرخ آن با استفاده از روش TLS با ارزیابی مورفولوژیکی متداول تصاویر ثابت TLS بین ۲۷% و ۴۰% خواهد بود و اگر نرخ سقط با انکوباسیون متداول معادل ۴% باشد، نرخ آن در ارتباط با ارزیابی مورفولوژیکی متداول تصاویر ثابت TLS بین ۴% و ۱۴% خواهد بود. شخص نیست تفاوتی بین مداخلات در نرخهای مردهزایی (OR: ۱,۰۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۳ تا ۷.۴۹؛ ۱ RCT؛ N = ۷۶؛ شواهد با کیفیت پائین) یا بارداری بالینی (OR: ۱.۰۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۹ تا ۱.۴۱؛ ۴ RCT؛ N = ۸۷۵؛ I۲ = ۰%، شواهد با کیفیت پائین) وجود داشته باشد.
TLS با استفاده از نرمافزار انتخاب جنین در مقابل TLS با ارزیابی مورفولوژیکی متداول تصاویر ثابت TLS
همه یافتهها برای این مقایسه بسیار نامطمئن بودند، که دلیل آن کیفیت بسیار پائین شواهد بود. هیچ دادهای درباره تولد زنده در دسترس نبود، اما یک RCT بارداری بالینی را گزارش کرد. مشخص نیست تفاوتی بین مداخلات در نرخ بارداری بالینی (OR: ۰,۶۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۲ تا ۱.۲۰؛ ۱ RCT؛ N = ۱۶۳)، سقط (OR: ۱.۳۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۴ تا ۳.۰۱؛ ۲ RCT؛ N = ۴۶۳؛ I۲ = ۰%)، یا بارداری بالینی (OR: ۰,۹۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۷ تا ۱.۴۲؛ ۲ RCT؛ N = ۴۶۳؛ I۲ = ۰%) وجود داشته باشد. شواهد پیشنهاد میکنند اگر نرخ بارداری بالینی مرتبط با TLS با ارزیابی مورفولوژیکی متداول تصاویر ثابت معادل ۴۷% باشد، نرخ آن مرتبط با TLS با استفاده از نرمافزار انتخاب جنین بین ۲۲% و ۵۲% خواهد بود و اگر نرخ سقط با TLS با ارزیابی مورفولوژیکی متداول تصاویر ثابت معادل ۵% باشد، این نرخ با TLS با استفاده از نرمافزار انتخاب جنین بین ۴% و ۱۵% است. هیچ مطالعهای مردهزایی را گزارش نکرد.
TLS با استفاده از نرمافزار انتخاب جنین در مقابل انکوباسیون و ارزیابی متداول
همه یافتهها برای این مقایسه بسیار نامطمئن بودند، که دلیل آن کیفیت بسیار پائین شواهد بود. مشخص نیست تفاوتی بین مداخلات در نرخ تولد زنده (OR: ۱,۱۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۲ تا ۱.۳۶؛ ۳ RCT؛ N = ۱۶۱۷؛ I۲ = ۸۴%) وجود داشته باشد. شواهدی با کیفیت بسیار پائین وجود داشت که TLS ممکن است نرخهای سقط را کاهش دهند (OR: ۰,۶۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۵ تا ۰.۸۹؛ ۳ RCT؛ N = ۱۶۱۷؛ I۲ = ۰%). مشخص نیست تفاوتی بین مداخلات در نرخهای بارداری بالینی وجود دارد یا خیر (OR: ۰,۹۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۸ تا ۱.۱۶؛ ۳ RCT؛ N = ۱۶۱۷؛ I۲ = ۸۹%). شواهد پیشنهاد میکنند که اگر نرخ تولد زنده مرتبط با انکوباسیون و ارزیابی متداول معادل ۴۸% باشد، نرخ آن در ارتباط با TLS با استفاده از نرمافزار انتخاب جنین بین ۴۶% و ۵۵% خواهد بود، و اگر نرخ سقط مرتبط با انکوباسیون و ارزیابی متداول معادل ۱۱% باشد، نرخ آن در ارتباط با TLS بین ۵% و ۱۰% خواهد بود. هیچ موردی از مردهزایی در تنها مطالعهای که آن را گزارش کرد، دیده نشد.
سوال مطالعه مروری
آیا سیستم مرور زمان (time‐lapse system; TLS) شانس بارداری و تولد زنده نوزاد را بهبود، و خطر سقط جنین و مردهزایی را کاهش میدهد؟
پیشینه
لقاح آزمایشگاهی (in vitro fertilization; IVF) و تزریق داخلسیتوپلاسمی اسپرم (intracytoplasmic sperm injection; ICSI) فرآیندهایی هستند که بهواسطه آنها تخمکهای زن و اسپرم مرد برای ایجاد باروری خارج از بدن، با یکدیگر ترکیب میشوند. جنینها (embryos) در داخل انکوباتور (incubator) ذخیره شده و بین روز ۲ و ۵ پس از رشدونمو داخل، رحم زن جایگذاری میشوند. معمولا، جنینها برای ارزیابی کیفیت و مرحله پیشرفت آنها زیر میکروسکوپ، از داخل انکوباتور خارج میشوند. TLS میتواند تصاویری را از جنینها در فواصل زمانی مکرر ایجاد کند، که امکان ارزیابی جنینها را بدون خروج آنها از داخل انکوباتور فراهم میکند. همچنین TLS میتواند از یک برنامه نرمافزاری کمک کننده به جنینشناسان در انتخاب جنینی با بهترین کیفیت برای جایگزینی و بهبود بالقوه شانس تولد نوزاد زنده استفاده کنند.
ویژگیهای مطالعه
شواهد تا ژانویه ۲۰۱۹ بهروز است. ما نه مطالعه (کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترل شده که در آنها شرکتکنندگان با استفاده از یک روش تصادفی به یکی از دو یا چند گروه درمان اختصاص داده میشوند) را از ۲۹۵۵ زوج نابارور تحت درمان با IVF یا ICSI وارد کردیم. سه طراحی مختلف مطالعه وجود داشت: ۱) TLS با ارزیابی متداول تصاویر ثابت TLS در مقابل ارزیابی و انکوباسیون متداول، ۲) TLS با استفاده از نرمافزار انتخاب جنین در مقابل TLS با ارزیابی متداول تصاویر ثابت TLS و ۳) TLS با استفاده از نرمافزار انتخاب جنین در مقابل ارزیابی و انکوباسیون متداول.
آنچه مطالعه مروری یافت
TLS با ارزیابی متداول تصاویر ثابت TLS در مقابل انکوباسیون و ارزیابی متداول
تمامی شواهد برای این مداخله کیفیت پائینی داشتند. مشخص نیست تفاوتی بین مداخلات در نرخهای تولد زنده یا نرخهای بارداری در حال انجام یا سقط وجود داشته باشد. شواهد پیشنهاد میکنند در صورتی که نرخ تولد زنده یا بارداری در حال انجام به دنبال انکوباسیون و ارزیابی متداول معادل ۳۵% باشد، آنگاه نرخ آن به دنبال استفاده از TLS با ارزیابی مورفولوژیکی متداول تصاویر ثابت TLS بین ۲۷% و ۴۰% خواهد بود و اگر نرخ سقط با انکوباسیون متداول ۴% باشد، نرخ آن با TLS با ارزیابی مورفولوژیکی متداول تصاویر ثابت TLS بین ۴% و ۱۴% خواهد بود. مشخص نیست تفاوتی بین مداخلات در نرخهای مردهزایی یا بارداری بالینی وجود داشته باشد.
TLS با استفاده از نرمافزار انتخاب جنین در مقابل TLS با ارزیابی مورفولوژیکی متداول تصاویر ثابت TLS
همه یافتهها برای این مقایسه قطعیت بسیار پائینی داشتند، که دلیل آن کیفیت بسیار پائین شواهد بود. هیچ دادهای درباره تولد زنده در دسترس نبودند، اما یک مطالعه بارداری در حال انجام را گزارش کرد. مشخص نیست تفاوتی بین مداخلات در نرخ بارداری در حال انجام، سقط یا بارداری بالینی وجود داشته باشد. شواهد پیشنهاد میکنند اگر نرخ بارداری بالینی مرتبط با TLS با ارزیابی مورفولوژیکی متداول تصاویر ثابت معادل ۴۷% باشد، نرخ آن مرتبط با TLS با استفاده از نرمافزار انتخاب جنین بین ۲۲% و ۵۲% خواهد بود و اگر نرخ سقط با TLS با ارزیابی مورفولوژیکی متداول تصاویر ثابت معادل ۵% باشد، این نرخ با TLS با استفاده از نرمافزار انتخاب جنین بین ۴% و ۱۵% است. هیچ مطالعهای مردهزایی را گزارش نکرد.
TLS با استفاده از نرمافزار انتخاب جنین در مقابل انکوباسیون و ارزیابی متداول
همه یافتهها برای این مقایسه بسیار نامطمئن بودند، که دلیل آن کیفیت بسیار پائین شواهد بود. مشخص نیست تفاوتی بین مداخلات از نظر تولد زنده یا بارداری بالینی وجود داشته باشد. شواهد، نرخ پائینتر سقط را در گروه TLS برای پیامد سقط نشان میدهند. شواهد پیشنهاد میکند اگر نرخ تولد زنده مرتبط با انکوباسیون متداول معادل ۴۸% باشد، نرخ آن با استفاده از TLS بین ۴۶% و ۵۵% خواهد بود، و اگر نرخ سقط با انکوباسیون متداول معادل ۱۱% باشد، این نرخ با TLS بین ۵% و ۱۰% است.
نتیجهگیریهای کلی
شواهد خوبی که نشان دهند TLS اثربخشی بیشتر یا کمتری از روشهای مرسوم انکوباسیون جنین دارند، در دست نیست. ممکن است بیماران مایل باشند در کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترل شده در مورد TLS مشارکت داشته باشند تا به پایه شواهد موجود شواهدی افزوده شود و به تکنولوژی کمکباروری بیماران در آینده کمک کنند.
کیفیت شواهد
کیفیت شواهد از بسیار پائین تا پائین متغیر بود. محدودیتهای اصلی عبارت بودند از خطر بالای سوگیری (bias) در مطالعات وارد شده، عدم دقت، غیرمستقیم بودن، و ناهمگونی.
ما ۱۳ کارآزمایی شامل ۱۴۷۲ زن نابارور مبتلا به PCOS که میو‐اینوزیتول را به عنوان پیشدرمان IVF (۱۱ کارآزمایی) یا در زمان القای تخمکگذاری (دو کارآزمایی) دریافت میکردند، وارد کردیم. این مطالعات MI را در برابر دارونما، عدم درمان/درمان استاندارد، ملاتونین (melatonin)، متفورمین (metformin)، کلومیفن سیترات (clomiphene citrate) یا DCI مقایسه کرده بودند. شواهد با کیفیت «پائین» تا «بسیار پائین» بودند. محدودیتهای اصلی، خطر سوگیری (bias) جدی ناشی از گزارشدهی ضعیف روشها، ناهمگونی و فقدان گزارشدهی پیامدهای بالینی مرتبط مانند تولد زنده و حوادث جانبی بودند.
ما مطمئن نیستیم که MI نرخهای تولد زنده را در قیاس با درمان استاندارد میان زنان تحت IVF بهبود میبخشد یا خیر (OR: ۲,۴۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۵ تا ۷.۸۳؛ P = ۰.۱۴؛ ۲ RCT؛ ۸۴ زن؛ I² = %۰). برای زنان نابارور مبتلا به PCOS تحت پیشدرمان برای IVF که دارای نرخ پیشبینی شده تولد زنده ۱۲% هستند، شواهد با کیفیت بسیار پائین نشان میدهند که این نرخ میان زنان مصرف کننده MI بین ۹% و ۵۱% خواهد بود.
ما مطمئن نیستیم که MI در مقایسه با درمان استاندارد، ممکن است مرتبط با کاهش در نرخ سقط جنین باشد یا خیر (OR: ۰,۴۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۹ تا ۰.۸۶؛ P = ۰.۰۲؛ ۴ RCT؛ ۵۳۵ زن؛ I² = %۶۶؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). این امر نشان میدهد که بین زنان نابارور مبتلا به PCOS با نرخ سقط جنین مورد انتظار ۹% که تحت پیشدرمان برای IVF قرار میگیرند، این نرخ میان زنان مصرف کننده MI بین ۲% و ۸% خواهد بود؛ گرچه این متاآنالیز (meta‐analysis) عمدتا مبتنی بر یک مطالعه بود که نرخ سقط جنین بالای غیر‐معمولی را در گروه کنترل گزارش کرده بود و این موضوع منجر به ناهمگونی بسیار زیادی شده بود. هنگامی که ما این کارآزمایی را از تجزیهوتحلیل حساسیت خارج کردیم، دیگر این تاثیر را ندیدیم و هیچ تفاوت قطعی بین MI و درمان استاندارد ملاحظه نکردیم.
شواهد با کیفیت پائین پیشنهاد میکند که ممکن است MI در مقایسه با درمان استاندارد با تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در نرخهای بارداری چند‐قلویی مرتبط باشد (OR: ۱,۰۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۳ تا ۱.۷۱؛ P = ۰.۸۹؛ ۲ RCT؛ ۴۲۵ زن). این امر بیانگر آن است که میان زنان نابارور مبتلا به PCOS با نرخ بارداری چند‐قلویی پیشبینی شده ۱۸% که تحت پیشدرمان برای IVF قرار میگیرند، این نرخ میان زنان دریافت کننده اینوزیتول بین ۱۲% و ۲۷% خواهد بود.
ما مطمئن نیستیم که ممکن است MI در مقایسه با درمان استاندارد با افزایش نرخ بارداری بالینی ارتباط داشته باشد یا خیر (OR: ۱,۲۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۷ تا ۱.۸۵؛ P = ۰.۲۲؛ ۴ RCT؛ ۵۳۵ زن؛ I² = %۰؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). این موضوع نشان میدهد که بین زنان نابارور مبتلا به PCOS با نرخ سقط جنین مورد انتظار ۲۶% که تحت پیشدرمان برای IVF قرار میگیرند، این نرخ میان زنان مصرف کننده MI بین ۲۴% و ۴۰% خواهد بود. نرخهای تخمکگذاری برای این مقایسه گزارش نشده بود.
سایر مقایسهها فقط شامل یک کارآزمایی به ازای هر کدام از مقایسهها بودند، بنابراین متاآنالیز برای مقایسههای MI در برابر آنتیاکسیدان، MI در برابر یک عامل حساس کننده به انسولین (insulin‐sensitising)، MI در برابر یک عامل القای تخمکگذاری و MI در برابر DCI دیگر امکانپذیر نبود.
هیچ شواهد تجمعی برای زنان مبتلا به PCOS که تحت القای تخمکگذاری قرار میگیرند وجود نداشت، زیرا فقط کارآزماییهای واحد به مقایسه عامل حساس کننده به انسولین و عامل القای تخمکگذاری پرداخته بودند.
سوال مطالعه مروری
ما بررسی کردیم زنانی که مبتلا به سندرم تخمدان پلیکیستیک (polycystic ovary syndrome; PCOS) هستند و در باردار شدن دچار مشکل شدهاند، مصرف مکمل اینوزیتول مزیتی را برای آنها به دنبال خواهد داشت یا خیر.
پیشینه
احتمال مواجه شدن با مشکلات در زنان مبتلا به PCOS که برای بارداری تلاش میکنند، در نتیجه بیماری آنها بیشتر است. میتوان درمانهای مختلفی را به زنانی که دچار معضل باردار شدن هستند، پیشنهاد کرد. یکی از درمانهایی که میتواند ارائه شود، مکملها هستند. اینوزیتول یکی از مکملهایی است که تصور میشود شانس بارداری را افزایش میدهد. در این لحظه اطمینان نداریم که مصرف اینوزیتول در واقع به باردار شدن این زنان کمک میکند و اینکه مضراتی در ارتباط با دریافت این مکملها وجود دارد یا خیر.
تاریخ جستوجو
ما به جستوجوی مطالعات منتشر شده تا جولای ۲۰۱۸ پرداختیم.
ویژگیهای مطالعه
در مجموع ۱۳ کارآزمایی تصادفیسازی و کنترل شده را شامل ۱۴۷۲ زن نابارور مبتلا به PCOS یافتیم. تمام این مطالعات دربرگیرنده زنان مبتلا به PCOS بودند که دچار مشکل در باردار شدن بودند. همه زنان وارد شده در این مطالعات مراقبت معمول پیش از زایمان را دریافت کرده بودند. علاوه بر این، به زنان میو‐اینوزیتول (نوعی از اینوزیتول) داده شد و سپس با زنانی که عدم درمان یا ملاتونین (melatonin)، متفورمین (metformin)، کلومیفن سیترات (clomiphene citrate) یا دی‐کایرو‐اینوزیتول (نوع دیگری از اینوزیتول) را دریافت کرده بودند، مقایسه شدند. همه زنان در ۱۱ مطالعه، لقاح آزمایشگاهی (in vitro fertilisation; IVF) یا تزریق داخل سیتوپلاسمی اسپرم (intracytoplasmic sperm injection; ICSI) نیز داشتند و در دو مطالعه باقیمانده، زنان تحت القای تخمکگذاری قرار گرفتند.
نتایج کلیدی
میو‐اینوزیتول همراه با فولیک اسید در برابر فولیک اسید (درمان استاندارد) به عنوان پیشدرمان برای IVF (شواهد با کیفیت پائین یا بسیار پائین)
مطالعات اندکی درباره این مقایسه موجود هستند و کیفیت این مطالعات پائین تا بسیار پائین است. بر مبنای شواهد موجود کنونی، نتوانستیم نشان دهیم که مصرف میو‐اینوزیتول شانس باردار شدن یا بچهدار شدن را میان زنان مبتلا به PCOS افزایش میدهد یا خیر. یافتهها پیشنهاد میکنند که اگر شانس بچهدار شدن برای زنان تحت پیشدرمان برای IVF با درمان استاندارد ۱۲% باشد، این شانس میان زنان مصرف کننده میو‐اینوزیتول میتواند به کمی ۹% یا به زیادی ۵۱% باشد. راجع به اینکه میو‐اینوزیتول میتواند نرخهای سقط جنین را کاهش دهد یا خیر، ابهام داریم، چرا که این نتایج بر مبنای فقط دو مطالعه هستند که یکی از آنها نرخ سقط غیر‐معمول بالایی را بین زنانی که میو‐اینوزیتول دریافت نکردهاند، گزارش کرده بود؛ بنابراین ما مطمئن نیستیم که این، تاثیر حقیقی درمان باشد. ممکن است MI تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در نرخ بارداری چند‐قلویی ایجاد کند.
ما نتوانستیم مزیت یا آسیب مصرف میو‐اینوزیتول را برای زنان مبتلا به PCOS که تحت القای تخمکگذاری قرار گرفتهاند، ارزیابی کنیم؛ زیرا فقط دو کارآزمایی را شناسایی کردیم و هر یک از آنها مقایسه متفاوتی را انجام داده بودند.
کیفیت شواهد
به دلیل تشریح ضعیف نحوه اجرای این کارآزماییها و تعداد کم کارآزماییهایی که توانستیم وارد کنیم، کیفیت شواهد را از پائین تا بسیار پائین ارزیابی کردیم. همچنین گزارشدهی در مورد مسائلی که برای زوجهای نابارور مهم است، ضعیف بود؛ این مسائل عبارت بودند از شانس بچهدار شدن در صورت مصرف میو‐اینوزیتول و اینکه استفاده از آن منجر به تاثیرات زیانبار میشود یا خیر.
ما ۶۱ مطالعه را با جمعیت کلی ۶۲۶۴ مرد نابارور با سن بین ۱۸ و ۶۵ سال وارد کردیم که عضوی از زوجی بودند که به کلینیک باروری ارجاع شده و برخی از آنان تحت فناوریهای کمکباروری (assisted reproductive techniques; ART) قرار داشتند. محققان ۱۸ آنتیاکسیدان متفاوت خوراکی را مقایسه و ادغام کردند. کیفیت شواهد پائین و بسیار پائین بود: محدودیت عمده این بود که از ۴۴ مطالعه وارد شده در متاآنالیز (meta‐analysis) فقط ۱۲ مطالعه در مورد تولد زنده یا بارداری بالینی گزارش داده بودند. شواهد تا فوریه ۲۰۱۸ بهروز است.
تولد زنده: آنتیاکسیدانها ممکن است منجر به افزایش نرخهای تولد زنده شود (OR: ۱,۷۹؛ ۹۵% CI؛ ۱.۲۰ تا ۲.۶۷؛ P = ۰.۰۰۵؛ ۷ RCT؛ ۷۵۰ مرد؛ I۲ = ۴۰%؛ شواهد با کیفیت پائین). نتایج پیشنهاد میکنند که اگر در مطالعات مرتبط با تجزیهوتحلیل نرخ تولد زنده، مبنای احتمال تولد زنده به دنبال دارونما یا عدم درمان ۱۲% فرض شود، این احتمال پس از استفاده از آنتیاکسیدانها بین ۱۴% و ۲۶% تخمین زده میشود. با این حال، این نتیجه بر اساس فقط ۱۲۴ تولد زنده از ۷۵۰ زوج در هفت مطالعه نسبتا کوچک بود. هنگامی که مطالعات با خطر سوگیری بالا از تجزیهوتحلیل خارج شدند، هیچ شواهدی از افزایش تولد زنده نبود (Peto OR: ۱,۳۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۹ تا ۲.۱۶؛ ۵۴۰ شرکتکننده مرد؛ ۵ RCT؛ P = ۰.۱۵؛ I۲ = ۰%).
نرخ بارداری بالینی: ممکن است آنتیاکسیدانها باعث افزایش نرخهای بارداری بالینی در مقایسه با دارونما یا عدم درمان شوند (OR: ۲,۹۷؛ ۹۵% CI؛ ۱.۹۱ تا ۴.۶۳؛ P < ۰.۰۰۰۱؛ ۱۱ RCT؛ ۷۸۶ مرد؛ I۲ = ۰%، شواهد با کیفیت پائین). این امر نشان میدهد که اگر در مطالعات مرتبط با تجزیهوتحلیل بارداری بالینی، مبنای احتمال بارداری بالینی به دنبال دارونما یا عدم درمان ۷% فرض شود، این احتمال پس از استفاده از آنتیاکسیدانها بین ۱۲% و ۲۶% تخمین زده میشود. این نتیجه بر اساس ۱۰۵ بارداری بالینی از ۷۸۶ زوج در ۱۱ مطالعه کوچک بود.
حوادث جانبی:
سقط جنین: فقط سه مطالعه راجع به این پیامد گزارش کرده بودند و نرخ این رخداد بسیار پائین بود. هیچ تفاوتی در نرخ سقط جنین بین گروه آنتیاکسیدان و دارونما یا عدم درمان وجود نداشت (OR: ۱,۷۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۰ تا ۷.۶۰؛ P = ۰.۴۶؛ ۳ RCT؛ ۲۴۷ مرد؛ I۲ = ۰%؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). این یافتهها حاکی از این است که در جمعیتی از مردان نابارور با نرخ سقط مورد انتظار ۲%، این احتمال پس از بهرهگیری از یک آنتیاکسیدان منجر به خطر سقط جنین بین ۱% و ۱۳% خواهد شد.
گوارشی: آنتیاکسیدانها ممکن است سبب افزایش ناراحتیهای گوارشی خفیف در قیاس با دارونما یا عدم درمان شوند (OR: ۲,۵۱؛ ۹۵% CI؛ ۱.۲۵ تا ۵.۰۳؛ P = ۰.۰۱۰؛ ۱۱ RCT؛ ۹۴۸ مرد؛ I۲ = ۵۰%؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). این موضوع نشان میدهد که اگر احتمال ناراحتیهای گوارشی به دنبال دارونما یا عدم درمان ۲% فرض شود، این احتمال پس از استفاده از آنتیاکسیدانها بین ۲% و ۹% تخمین زده میشود. با این حال، این نتیجه بر اساس نرخ رخداد پائین ۳۵ از ۹۴۸ مرد در ۱۰ مطالعه با اندازه کوچک یا متوسط بود و شواهد دارای کیفیت بسیار پائین و ناهمگونی بالا بودند.
به علت مطالعات ناکافی مربوط به مقایسه مداخلات مشابه، قادر به انجام هیچ نتیجهگیری از مقایسه آنتیاکسیدان در برابر آنتیاکسیدان نبودیم.
سوال مطالعه مروری
آیا مکملهای آنتیاکسیدان خوراکی در مقایسه با دارونما (placebo)، عدم درمان یا آنتیاکسیدان دیگر، پیامدهای باروری را در مردان نابارور بهبود میدهند؟
پیشینه
یک زوج در صورتی که به مدت بیش از یک سال برای باروری بدون موفقیت تلاش کنند، ممکن است دارای مشکلات باروری قلمداد شوند. بسیاری از مردان ناباروری که تحت درمان باروری قرار میگیرند، به امید بهبود باروری خود مکملهای غذایی نیز مصرف میکنند. درمان باروری میتواند برای مردان و همسرانشان بسیار پر استرس باشد. اینکه این زوجها دسترسی به شواهدی با کیفیت بالا داشته باشند که به آنها اجازه دهد تصمیمات آگاهانهای در مورد مصرف یک مکمل آنتیاکسیدان بگیرند، مهم است. این امر، بهویژه به این دلیل مهم است که اکثر مکملهای آنتیاکسیدان به وسیله نهادهای نظارتی کنترل نمیشوند. هدف این مرور ارزیابی این است که مصرف مکمل آنتیاکسیدانهای خوراکی که به وسیله مردان نابارور دریافت میشود، احتمال دستیابی یک زوج را به بارداری (بالینی) تایید شده توسط اولتراسوند و در نهایت تولد یک کودک (تولد زنده) افزایش میدهد یا خیر. این مرور استفاده از آنتیاکسیدانها را در مردان با اسپرم طبیعی بررسی نکرد.
ویژگیهای مطالعه
نویسندگان کاکرین، مروری را شامل ۶۱ کارآزمایی تصادفیسازی و کنترل شده مربوط به مقایسه ۱۸ آنتیاکسیدان مختلف با دارونما، عدم درمان یا آنتیاکسیدان دیگر با جمعیت کلی ۶۲۶۴ مرد نابارور انجام دادند. طیف سنی این شرکتکنندگان ۱۸ تا ۶۵ سال بود؛ آنها عضوی از زوجی بودند که به یک کلینیک باروری ارجاع شدند و بعضی از آنان تحت درمان باروری قرار داشتند. شواهد تا فوریه ۲۰۱۸ بهروز است.
نتایج اصلی
ممکن است آنتیاکسیدانها با افزایش نرخ تولد زنده و بارداری بالینی مرتبط باشند. ما بر اساس جمعیت مورد مطالعه برای تولد زنده، انتظار داشتیم که از ۱۰۰ مرد ناباروری که آنتیاکسیدان دریافت نکردهاند، ۱۲ زوج بچهدار شوند؛ در مقایسه با بین ۱۴ و ۲۶ زوج به ازای هر ۱۰۰ موردی که با مصرف آنتیاکسیدان بچهدار شدهاند. اگر مطالعات با خطر بالا از تجزیهوتحلیل حذف شوند، هیچ شواهدی از افزایش تولد زنده وجود نخواهد داشت. در افرادی که برای بارداری بالینی مطالعه شدهاند، انتظار داشتیم که از ۱۰۰ مرد ناباروری که آنتیاکسیدان دریافت نکردهاند، هفت زوج بارداری بالینی داشته شوند؛ در مقایسه با بین ۱۲ و ۲۶ زوج به ازای هر ۱۰۰ موردی که در صورت مصرف آنتیاکسیدان بارداری بالینی داشتهاند. حوادث جانبی به صورت ضعیف گزارش شده بودند. با این حال، ما میتوانیم بر مبنای سه مطالعه نتیجه بگیریم که در صورت مصرف آنتیاکسیدانها، سقط جنین بیشتری رخ نمیدهد. استفاده از آنتیاکسیدانها میتواند باعث ناراحتیهای گوارشی بیشتری شود، به این معنا که ما انتظار داریم از هر ۱۰۰ مرد ناباروری که آنتیاکسیدان دریافت نمیکند، دو نفر دچار ناراحتی گوارشی شوند؛ در قیاس با دو و نه مرد در صورت دریافت آنتیاکسیدان دچار ناراحتی گوارشی شوند.
نتیجهگیری نویسندگان و کیفیت شواهد
ممکن است مصرف مکملیاری آنتیاکسیدان به وسیله مردان نابارور از زوجی که به کلینیک باروری مراجعه کردهاند، احتمال تولد زنده را افزایش دهد، اگرچه کیفیت کلی شواهد به دست آمده از فقط هفت کارآزمایی تصادفیسازی و کنترل شده کوچک، پائین است. همچنین شواهد با کیفیت پائین نشان میدهند که نرخهای بارداری بالینی میتواند افزایش یابد. در مجموع هیچ شواهدی از افزایش خطر سقط جنین وجود ندارد، گرچه شواهد با کیفیت بسیار پائین حاکی از این هستند که آنتیاکسیدانها ممکن است سبب ناراحتیهای گوارشی خفیف بیشتری شوند. باید به زوجهای نابارور توصیه شود که بهطورکلی شواهد موجود به دلیل گزارشدهی ضعیف روشها، ناتوانی در گزارش درباره پیامدهای بالینی نرخ تولد زنده و بارداری بالینی و علاوه برآن عدم دقت ناشی از نرخهای غالبا کم رخدادها، تعداد زیاد ترککنندههای مطالعه و اندازههای کوچک گروه مطالعه، غیر‐قطعی است. همچنان نیاز به کارآزماییهای بزرگ تصادفیسازی و کنترل شده با دارونما با طراحی مناسب بیشتری وجود دارد که درباره بارداری و تولدهای زنده گزارش دهند تا نقش دقیق آنتیاکسیدانها روشن شود.
ما ۳۲ مطالعه (۳۲۸۴ زن) را وارد کردیم. پروسیجرهای لاپاروسکوپی در این مطالعات از پروسیجرهای تشخیصی تا جراحیهای پیچیده متغیر بودند. کیفیت شواهد از بسیار پائین تا متوسط، متفاوت بود. محدودیتهای اصلی، خطر سوگیری (bias)، عدم دقت و ناهمگونی بودند.
روش اختصاصی در برابر روش «استاندارد» برای رهاسازی ﭘﻨﻮﻣﻮﭘﺮیتونئوم (pneumoperitoneum)
استفاده از روش اختصاصی رهاسازی ﭘﻨﻮﻣﻮﭘﺮیتونئوم (مانورهای بهکارگیری (recruitment manoeuvres) ریوی، ونتیلاسیون کمکی طولانی یا آسپیره کردن فعالانه گاز داخل شکمی)، شدت STP را طی ۲۴ ساعت (تفاوت میانگین استاندارد شده (SMD): ۰,۶۶‐؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰.۸۲‐ تا ۰.۵۰‐؛ ۵ RCT؛ ۶۷۰ شرکتکننده؛ I۲ = ۰%؛ شواهد با کیفیت پائین) و مصرف ضد‐درد را کاهش میدهد (SMD: ‐۰,۵۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۰‐ تا ۰.۳۵‐؛ ۴ RCT؛ ۵۷۰ شرکتکننده؛ I۲ = ۹۱%؛ شواهد با کیفیت پائین). به نظر میرسد تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در بروز STP طی ۲۴ ساعت وجود دارد (نسبت شانس (OR): ۰,۸۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۱ تا ۱.۸۲؛ ۱ RCT؛ ۱۱۸ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت پائین).
هیچ حادثه جانبی در تنها مطالعه ارزیابی کننده این پیامد رخ نداده بود.
اینستیلاسیون مایع (fluid instillation) در برابر عدم اینستیلاسیون مایع
اینستیلاسیون مایع احتمالا با کاهش در بروز (OR: ۰,۳۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۲ تا ۰.۶۶؛ ۲ RCT؛ ۲۲۰ شرکتکننده؛ I۲ = ۰%؛ شواهد با کیفیت متوسط) و شدت STP در ۲۴ ساعت ارتباط دارد (تفاوت میانگین (MD) (نمره ۰ تا ۱۰ مقیاس آنالوگ بصری (VAS)): ۲,۲۷‐؛ ۹۵% CI؛ ۳.۰۶‐ تا ۱.۴۸‐؛ ۲ RCT؛ ۲۲۰ شرکتکننده؛ I۲ = ۲۹%؛ شواهد با کیفیت متوسط) و ممکن است مصرف مسکن را کاهش دهد (MD: ‐۱۲,۰۲؛ ۹۵% CI؛ ۲۳.۹۷‐ تا ۰.۰۶‐؛ ۲ RCT؛ ۲۰۵ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت پائین).
هیچ مطالعهای حوادث جانبی را اندازهگیری نکرد.
درن داخل صفاقی (intraperitoneal drain) در برابر عدم استفاده از درن داخل صفاقی
استفاده از درن داخل صفاقی ممکن است بروز STP را طی ۲۴ ساعت (OR: ۰,۳۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۰ تا ۰.۴۶؛ ۳ RCT؛ ۴۱۷ شرکتکننده؛ I۲ = ۹۰%؛ شواهد با کیفیت پائین) و مصرف مسکن را طی ۴۸ ساعت پس از عمل کاهش دهد (SMD: ‐۱,۸۴؛ ۹۵% CI؛ ۲.۱۴‐ تا ۱.۵۴‐؛ ۲ RCT؛ ۲۵۳ شرکتکننده؛ I۲ = ۹۰%). ما مطمئن نیستیم که شدت STP را در ۲۴ ساعت کاهش میدهد یا خیر؛ زیرا کیفیت شواهد بسیار پائین بود (MD (نمره ۰ تا ۱۰ مقیاس (VAS): ۱,۸۵‐؛ ۹۵% CI؛ ۲.۱۵‐ تا ۱.۵۵‐؛ ۳ RCT؛ ۳۲۰ شرکتکننده؛ I۲ = ۷۰%).
هیچ مطالعهای حوادث جانبی را اندازهگیری نکرد.
بیحسی موضعی داخل صفاقی در زیر دیافراگم در برابر کنترل (عدم اینستیلاسیون مایع، نرمال سالین یا رینگر لاکتات)
احتمالا تفاوتی اندک یا عدم تفاوت بین گروهها در بروز STP وجود دارد (OR: ۰,۷۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۲ تا ۱.۲۳؛ ۴ RCT؛ ۳۳۶ شرکتکننده؛ I۲ = ۰%؛ شواهد با کیفیت متوسط) و ممکن است تفاوتی در شدت STP وجود نداشته باشد (MD: ‐۱,۱۳؛ ۹۵% CI؛ ۲.۵۲‐ تا ۰.۲۶؛ ۱ RCT؛ ۵۰ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت پائین) هر دو طی ۲۴ ساعت. با این حال این مداخله میتواند مصرف مسکن را پس از عمل کاهش دهد (SMD: ‐۰.۵۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۴‐ تا ۰.۲۱‐؛ ۲ RCT؛ ۱۲۹ شرکتکننده؛ I۲ = ۵۱%؛ شواهد با کیفیت پائین).
حادثه جانبی در هیچ مطالعهای رخ نداده بود.
بیحسی موضعی در فضای صفاقی (نه در زیر دیافراگم) در برابر نرمال سالین
ممکن است بیحسی موضعی در فضای صفاقی، بروز STP را طی ۴ تا ۸ ساعت پس از عمل کاهش دهد (OR: ۰,۲۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۶ تا ۰.۹۳؛ ۲ RCT؛ ۱۵۷ شرکتکننده؛ I۲ = ۵۶%؛ شواهد با کیفیت پائین). دیگر پیامدهای مورد نظر ارزیابی نشده بود.
CO۲ گرم یا گرم و مرطوب در برابر CO۲ گرم نشده و مرطوب نشده
ممکن است هیچ تفاوتی بین این مداخلات در بروز STP طی ۲۴ تا ۴۸ ساعت (OR: ۰,۸۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۵ تا ۱.۴۹؛ ۲ RCT؛ ۱۹۴ شرکتکننده؛ I۲ = ۱۲%؛ شواهد با کیفیت پائین) یا در مصرف مسکن طی ۴۸ ساعت وجود نداشته باشد (MD: ‐۴,۹۷ میلیگرم مورفین؛ ۹۵% CI؛ ۱۱.۲۵‐ تا ۱.۳۱؛ ۱ RCT؛ ۹۵ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت پائین)؛ احتمالا تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در شدت STP ظرف ۲۴ ساعت وجود دارد (MD (نمره ۰ تا ۱۰ مقیاس (VAS): ۰.۱۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۵‐ تا ۰.۹۷؛ ۲ RCT؛ ۱۵۷ شرکتکننده؛ I۲ = ۵۰%؛ شواهد با کیفیت متوسط).
هیچ مطالعهای حوادث جانبی را اندازهگیری نکرد.
لاپاروسکوپی بدون گاز در برابر دمیدن CO۲
ممکن است لاپاروسکوپی بدون گاز با افزایش شدت STP طی ۷۲ ساعت پس از عمل در مقایسه با درمان استاندارد مرتبط باشد (MD: ۳,۸ (نمره ۰ تا ۳۰ در مقیاس VAS)؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۶ تا ۶.۸۴؛ ۱ RCT؛ ۵۴ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت پائین)، و ممکن است تفاوتی در خطر حوادث جانبی وجود نداشته باشد (OR: ۲.۵۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۵ تا ۲۶.۲۸؛ ۱ RCT؛ ۵۴ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت پائین).
هیچ مطالعهای بروز STP را اندازهگیری نکرده بود.
شواهد با کیفیت پائین تا متوسط وجود دارد مبنی بر اینکه مداخلات زیر با کاهش در بروز یا شدت STP یا هر دو، یا کاهش در نیاز به مسکن برای زنانی که تحت لاپاروسکوپی قرار گرفتهاند همراه بوده است: یک روش اختصاصی برای رهاسازی پنوموپریتونئوم؛ اینستیلاسیون داخل صفاقی مایع؛ درن داخل صفاقی؛ و بیحسی موضعی اعمال شده در فضای صفاقی (نه در زیر دیافراگم).
شواهد با کیفیت پائین تا متوسط وجود دارد که ممکن است بیحسی موضعی داخل صفاقی در زیر دیافراگم و دمیدن گاز گرم و مرطوب تفاوتی در بروز یا شدت STP ایجاد نکنند.
شواهد با کیفیت پائین وجود دارد که نشان میدهد ممکن است لاپاروسکوپی بدون گاز شدت STP را در مقایسه با درمان استاندارد افزایش دهد.
مطالعات اندکی، دادههایی را درباره حوادث جانبی گزارش کرده بودند. برخی مداخلات بالقوه مفید از طریق RCTهای لاپاروسکوپی زنان مطالعه نشده بودند.
سوال مطالعه مروری
محققان کاکرین میخواستند دریابند که شیوههای مختلف (مداخلات) در کاهش مقدار و شدت درد شانه پس از جراحی لاپاروسکوپی زنان تا چه اندازه موثر هستند.
پیشینه
جراحی سوراخ کلید (keyhole) زنان (لاپاروسکوپی) پروسیجری است که در آن جراح از یک دوربین (لاپاروسکوپ) برای مشاهده داخل پائین شکم استفاده میکند تا رحم، لولههای فالوپ و تخمدانها را ببیند. آنها میتوانند از ابزارهای خاصی برای انجام تستها یا درمان عارضههای مشخص زنان نیز استفاده کنند. این یک پروسیجر شایع است که حدود ۲۵۰,۰۰۰ زن در انگلستان سالانه آن را انجام میدهند. تا ۸۰% از این زنان ممکن است دچار درد نوک شانه (STP) شوند که میتواند بسیار دردناک باشد و منجر به بستریهای طولانیتر در بیمارستان و حتی بازگشت مجدد به بیمارستان شود.
جراح حین لاپاروسکوپی، گاز (دیاکسید کربن) را وارد شکم بیمار میکند (پنوموپریتونئوم (pneumoperitoneum)). این امر شکم را متورم میکند، پس جراح میتواند اندامها را در حفره شکمی ببیند و میتواند جراحی را انجام دهد. امکان دارد که تورم شکم، عصبی را تحریک کند که از بالای شکم (دیافراگم) تا شانهها و گردن میرود که باعث STP میشود.
ما راههای گوناگونی را که جراحان برای کاهش STP میآزمایند، بررسی کردهایم: وارد کردن بیحسی موضعی (مسکن) بهطور مستقیم در حفره شکمی یا دیافراگم؛ استفاده از دیاکسید کربن گرم شده، گاهی همراه با رطوبت افزوده شده به آن (مرطوب شده) حین جراحی؛ خارج کردن گاز حفره شکمی با درنها؛ جایگزینی گاز با مایع (اینستیلاسیون مایع (fluid instillation)) یا اعمال نیرو برای خروج گاز حفره شکمی در پایان پروسیجر به وسیله افزایش فشار که طی آن بیماران در حالی که هنوز تحت بیحسی هستند وادار به تنفس میشوند (PRM).
ویژگیهای مطالعه
شواهد ما از ۳۲ کارآزمایی تصادفیسازی و کنترل شده (مطالعات بالینی که افراد را به صورت تصادفی در یکی از دو یا چند گروه درمانی قرار میدهند) با ۳۲۸۴ زن از ۱۱ کشور حاصل شده است. کارآزماییها روشهای مختلف کاهش بروز (تعداد دفعات رخ دادن STP) یا شدت STP را در زنان تحت لاپاروسکوپی زنان مقایسه کرده بودند. شواهد تا ۸ آگوست ۲۰۱۸ بهروز است.
نتایج کلیدی
ممکن است زنانی که تحت لاپاروسکوپی زنان قرار میگیرند پس از مداخلات گوناگون، کمتر دچار STP شوند یا احتیاج به مسکن کمتری داشته باشند: یک روش اختصاصی برای رهاسازی پنوموپریتونئوم؛ وارد کردن مایع یا بیحسی موضعی (مسکن مایع) در شکم یا گذاشتن درن از داخل به خارج شکم برای یک دوره زمانی است.
شواهد با کیفیت پائین تا متوسط وجود دارد که نشان میدهد ممکن است این مداخلات تفاوتی در بروز یا شدت STP ایجاد نکنند: بیحسی موضعی (مسکنهای مایع) وارد شده به فقط بخش بالایی شکم در زیر دیافراگم؛ گاز دیاکسید کربن گرم و مرطوب.
شواهد با کیفیت پائین وجود دارد که نشان میدهد ممکن است لاپاروسکوپی بدون گاز شدت STP را در مقایسه با درمان استاندارد افزایش دهد.
مطالعات اندکی عوارض جانبی (حوادث جانبی) را گزارش کرده بودند و برخی از مداخلات بالقوه مفید توسط RCTهای لاپاروسکوپی زنان مطالعه نشده بودند.
درباره این نتایج محتاط هستیم؛ چرا که کیفیت شواهد حاصل از مطالعاتی که ما یافتیم، مناسب نبود (شواهد با کیفیت پائین تا متوسط)
کیفیت شواهد
مطالعات در این مرور از بهترین روشها برای گردآوری و گزارش شواهد خود بهره نبرده بودند و ما کیفیت شواهد را فقط پائین تا متوسط برآورد کردیم. این به معنای آن است که ما نمیتوانیم اطمینان زیادی به این نتایج داشته باشیم.
انکوباسیون و ارزیابی جنین (embryo incubation and assessment) یک گام حیاتی در فناوری کمکباروری (assisted reproductive technology; ART) است. بهطور سنتی، ارزیابی جنین از طریق خارج کردن جنینها از انکوباتور معمولی (conventional incubator) به صورت روزانه برای ارزیابی کیفیت توسط جنینشناس (embryologist) زیر میکروسکوپ صورت میگرفته است. در طول سالهای اخیر، سیستمهای مرور زمان (time‐lapse system; TLS) توسعه پیدا کردهاند که میتوانند از جنینها در فواصل زمانی مکرر تصاویر دیجیتال بگیرند. این سیستمها جنینشناس را قادر میسازد با یا بدون کمک نرمافزار انتخاب جنین، کیفیت جنینها را بدون خروج فیزیکی آنها از انکوباتور ارزیابی کنند.
مزایای بالقوه TLS، شامل توانایی آن در نگهداشت یک محیط کشت پایدار است، بنابراین مواجهه جنینها را با تغییرات ترکیب گاز، دما و حرکت محدود میکند. TLS دارای مزیت بالقوه بهبود انتخاب جنین برای درمان ART به واسطه بهرهبرداری از اطلاعات اضافی به دست آمده از طریق پایش مستمر وضعیت تکامل جنین است. استفاده از TLS اغلب هزینه اضافه قابلتوجهی را به درمان ART تحمیل میکند.
ما از روشهای استاندارد روششناسی توصیه شده از سوی کاکرین استفاده کردیم. پیامدهای اولیه مطالعه مروری عبارت بودند از تولد زنده یا بارداری در حال انجام، سقط جنین (miscarriage) و مردهزایی (stillbirth) و نرخ تولد زنده یا بارداری در حال انجام تجمعی. پیامدهای ثانویه عبارت بودند از بارداری بالینی و بارداری بالینی تجمعی (cumulative clinical pregnancy). کیفیت شواهد را با استفاده از سیستم درجهبندی توصیهها، ارزیابی، ارتقا و بررسی (GRADE) گزارش کردیم. ما این مقایسهها را به عمل آوردیم:
TLS با ارزیابی متداول مورفولوژیکی تصاویر ثابت TLS در مقابل انکوباسیون و ارزیابی متداول
TLS با استفاده از نرمافزار انتخاب جنین در مقابل TLS با ارزیابی مورفولوژیکی متداول تصاویر ثابت TLS
TLS با استفاده از نرمافزار انتخاب جنین در مقابل انکوباسیون و ارزیابی متداول
ما نه RCT (۲۹۵۵ زن نابارور) را وارد کردیم. کیفیت شواهد از بسیار پائین تا پائین متغیر بود. محدودیتهای اصلی عبارت بودند از خطر بالای سوگیری (bias) در مطالعات وارد شده، عدم دقت، غیرمستقیم بودن، و ناهمگونی. هیچ دادهای درباره نرخ تجمعی تولد زنده یا بارداری در حال انجام وجود نداشت.
TLS با ارزیابی متداول مورفولوژیکی تصاویر ثابت TLS در مقابل انکوباسیون و ارزیابی متداول
مشخص نیست تفاوتی بین مداخلات در نرخهای تولد زنده یا بارداری در حال انجام (نسبت شانس (OR): ۰,۹۱؛ %۹۵ فاصله اطمینان (CI): ۰.۶۷ تا ۱.۲۳؛ ۳ RCT؛ N = ۸۲۶؛ I۲ = ۳۳%؛ شواهد با کیفیت پائین) یا در نرخهای سقط جنین (OR: ۱,۹۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۹ تا ۳.۶۱؛ ۳ RCT؛ N = ۸۲۶؛ I۲ = ۰%؛ شواهد با کیفیت پائین) وجود داشته باشد. شواهد پیشنهاد میکنند که اگر نرخ تولد زنده یا بارداری در حال انجام مرتبط با مقابل انکوباسیون و ارزیابی متداول معادل ۳۵% باشد، نرخ آن با استفاده از روش TLS با ارزیابی مورفولوژیکی متداول تصاویر ثابت TLS بین ۲۷% و ۴۰% خواهد بود و اگر نرخ سقط با انکوباسیون متداول معادل ۴% باشد، نرخ آن در ارتباط با ارزیابی مورفولوژیکی متداول تصاویر ثابت TLS بین ۴% و ۱۴% خواهد بود. شخص نیست تفاوتی بین مداخلات در نرخهای مردهزایی (OR: ۱,۰۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۳ تا ۷.۴۹؛ ۱ RCT؛ N = ۷۶؛ شواهد با کیفیت پائین) یا بارداری بالینی (OR: ۱.۰۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۹ تا ۱.۴۱؛ ۴ RCT؛ N = ۸۷۵؛ I۲ = ۰%، شواهد با کیفیت پائین) وجود داشته باشد.
TLS با استفاده از نرمافزار انتخاب جنین در مقابل TLS با ارزیابی مورفولوژیکی متداول تصاویر ثابت TLS
همه یافتهها برای این مقایسه بسیار نامطمئن بودند، که دلیل آن کیفیت بسیار پائین شواهد بود. هیچ دادهای درباره تولد زنده در دسترس نبود، اما یک RCT بارداری بالینی را گزارش کرد. مشخص نیست تفاوتی بین مداخلات در نرخ بارداری بالینی (OR: ۰,۶۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۲ تا ۱.۲۰؛ ۱ RCT؛ N = ۱۶۳)، سقط (OR: ۱.۳۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۴ تا ۳.۰۱؛ ۲ RCT؛ N = ۴۶۳؛ I۲ = ۰%)، یا بارداری بالینی (OR: ۰,۹۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۷ تا ۱.۴۲؛ ۲ RCT؛ N = ۴۶۳؛ I۲ = ۰%) وجود داشته باشد. شواهد پیشنهاد میکنند اگر نرخ بارداری بالینی مرتبط با TLS با ارزیابی مورفولوژیکی متداول تصاویر ثابت معادل ۴۷% باشد، نرخ آن مرتبط با TLS با استفاده از نرمافزار انتخاب جنین بین ۲۲% و ۵۲% خواهد بود و اگر نرخ سقط با TLS با ارزیابی مورفولوژیکی متداول تصاویر ثابت معادل ۵% باشد، این نرخ با TLS با استفاده از نرمافزار انتخاب جنین بین ۴% و ۱۵% است. هیچ مطالعهای مردهزایی را گزارش نکرد.
TLS با استفاده از نرمافزار انتخاب جنین در مقابل انکوباسیون و ارزیابی متداول
همه یافتهها برای این مقایسه بسیار نامطمئن بودند، که دلیل آن کیفیت بسیار پائین شواهد بود. مشخص نیست تفاوتی بین مداخلات در نرخ تولد زنده (OR: ۱,۱۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۲ تا ۱.۳۶؛ ۳ RCT؛ N = ۱۶۱۷؛ I۲ = ۸۴%) وجود داشته باشد. شواهدی با کیفیت بسیار پائین وجود داشت که TLS ممکن است نرخهای سقط را کاهش دهند (OR: ۰,۶۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۵ تا ۰.۸۹؛ ۳ RCT؛ N = ۱۶۱۷؛ I۲ = ۰%). مشخص نیست تفاوتی بین مداخلات در نرخهای بارداری بالینی وجود دارد یا خیر (OR: ۰,۹۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۸ تا ۱.۱۶؛ ۳ RCT؛ N = ۱۶۱۷؛ I۲ = ۸۹%). شواهد پیشنهاد میکنند که اگر نرخ تولد زنده مرتبط با انکوباسیون و ارزیابی متداول معادل ۴۸% باشد، نرخ آن در ارتباط با TLS با استفاده از نرمافزار انتخاب جنین بین ۴۶% و ۵۵% خواهد بود، و اگر نرخ سقط مرتبط با انکوباسیون و ارزیابی متداول معادل ۱۱% باشد، نرخ آن در ارتباط با TLS بین ۵% و ۱۰% خواهد بود. هیچ موردی از مردهزایی در تنها مطالعهای که آن را گزارش کرد، دیده نشد.
سوال مطالعه مروری
آیا سیستم مرور زمان (time‐lapse system; TLS) شانس بارداری و تولد زنده نوزاد را بهبود، و خطر سقط جنین و مردهزایی را کاهش میدهد؟
پیشینه
لقاح آزمایشگاهی (in vitro fertilization; IVF) و تزریق داخلسیتوپلاسمی اسپرم (intracytoplasmic sperm injection; ICSI) فرآیندهایی هستند که بهواسطه آنها تخمکهای زن و اسپرم مرد برای ایجاد باروری خارج از بدن، با یکدیگر ترکیب میشوند. جنینها (embryos) در داخل انکوباتور (incubator) ذخیره شده و بین روز ۲ و ۵ پس از رشدونمو داخل، رحم زن جایگذاری میشوند. معمولا، جنینها برای ارزیابی کیفیت و مرحله پیشرفت آنها زیر میکروسکوپ، از داخل انکوباتور خارج میشوند. TLS میتواند تصاویری را از جنینها در فواصل زمانی مکرر ایجاد کند، که امکان ارزیابی جنینها را بدون خروج آنها از داخل انکوباتور فراهم میکند. همچنین TLS میتواند از یک برنامه نرمافزاری کمک کننده به جنینشناسان در انتخاب جنینی با بهترین کیفیت برای جایگزینی و بهبود بالقوه شانس تولد نوزاد زنده استفاده کنند.
ویژگیهای مطالعه
شواهد تا ژانویه ۲۰۱۹ بهروز است. ما نه مطالعه (کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترل شده که در آنها شرکتکنندگان با استفاده از یک روش تصادفی به یکی از دو یا چند گروه درمان اختصاص داده میشوند) را از ۲۹۵۵ زوج نابارور تحت درمان با IVF یا ICSI وارد کردیم. سه طراحی مختلف مطالعه وجود داشت: ۱) TLS با ارزیابی متداول تصاویر ثابت TLS در مقابل ارزیابی و انکوباسیون متداول، ۲) TLS با استفاده از نرمافزار انتخاب جنین در مقابل TLS با ارزیابی متداول تصاویر ثابت TLS و ۳) TLS با استفاده از نرمافزار انتخاب جنین در مقابل ارزیابی و انکوباسیون متداول.
آنچه مطالعه مروری یافت
TLS با ارزیابی متداول تصاویر ثابت TLS در مقابل انکوباسیون و ارزیابی متداول
تمامی شواهد برای این مداخله کیفیت پائینی داشتند. مشخص نیست تفاوتی بین مداخلات در نرخهای تولد زنده یا نرخهای بارداری در حال انجام یا سقط وجود داشته باشد. شواهد پیشنهاد میکنند در صورتی که نرخ تولد زنده یا بارداری در حال انجام به دنبال انکوباسیون و ارزیابی متداول معادل ۳۵% باشد، آنگاه نرخ آن به دنبال استفاده از TLS با ارزیابی مورفولوژیکی متداول تصاویر ثابت TLS بین ۲۷% و ۴۰% خواهد بود و اگر نرخ سقط با انکوباسیون متداول ۴% باشد، نرخ آن با TLS با ارزیابی مورفولوژیکی متداول تصاویر ثابت TLS بین ۴% و ۱۴% خواهد بود. مشخص نیست تفاوتی بین مداخلات در نرخهای مردهزایی یا بارداری بالینی وجود داشته باشد.
TLS با استفاده از نرمافزار انتخاب جنین در مقابل TLS با ارزیابی مورفولوژیکی متداول تصاویر ثابت TLS
همه یافتهها برای این مقایسه قطعیت بسیار پائینی داشتند، که دلیل آن کیفیت بسیار پائین شواهد بود. هیچ دادهای درباره تولد زنده در دسترس نبودند، اما یک مطالعه بارداری در حال انجام را گزارش کرد. مشخص نیست تفاوتی بین مداخلات در نرخ بارداری در حال انجام، سقط یا بارداری بالینی وجود داشته باشد. شواهد پیشنهاد میکنند اگر نرخ بارداری بالینی مرتبط با TLS با ارزیابی مورفولوژیکی متداول تصاویر ثابت معادل ۴۷% باشد، نرخ آن مرتبط با TLS با استفاده از نرمافزار انتخاب جنین بین ۲۲% و ۵۲% خواهد بود و اگر نرخ سقط با TLS با ارزیابی مورفولوژیکی متداول تصاویر ثابت معادل ۵% باشد، این نرخ با TLS با استفاده از نرمافزار انتخاب جنین بین ۴% و ۱۵% است. هیچ مطالعهای مردهزایی را گزارش نکرد.
TLS با استفاده از نرمافزار انتخاب جنین در مقابل انکوباسیون و ارزیابی متداول
همه یافتهها برای این مقایسه بسیار نامطمئن بودند، که دلیل آن کیفیت بسیار پائین شواهد بود. مشخص نیست تفاوتی بین مداخلات از نظر تولد زنده یا بارداری بالینی وجود داشته باشد. شواهد، نرخ پائینتر سقط را در گروه TLS برای پیامد سقط نشان میدهند. شواهد پیشنهاد میکند اگر نرخ تولد زنده مرتبط با انکوباسیون متداول معادل ۴۸% باشد، نرخ آن با استفاده از TLS بین ۴۶% و ۵۵% خواهد بود، و اگر نرخ سقط با انکوباسیون متداول معادل ۱۱% باشد، این نرخ با TLS بین ۵% و ۱۰% است.
نتیجهگیریهای کلی
شواهد خوبی که نشان دهند TLS اثربخشی بیشتر یا کمتری از روشهای مرسوم انکوباسیون جنین دارند، در دست نیست. ممکن است بیماران مایل باشند در کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترل شده در مورد TLS مشارکت داشته باشند تا به پایه شواهد موجود شواهدی افزوده شود و به تکنولوژی کمکباروری بیماران در آینده کمک کنند.
کیفیت شواهد
کیفیت شواهد از بسیار پائین تا پائین متغیر بود. محدودیتهای اصلی عبارت بودند از خطر بالای سوگیری (bias) در مطالعات وارد شده، عدم دقت، غیرمستقیم بودن، و ناهمگونی.
صفحه ۱ از ۱ |
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مرکز همکار کاکرین ایران می باشد.
طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق
© 2025 CC BY-NC 4.0 | Cochrane Iran Associate Centre
Designed & Developed by : Yektaweb