جستجو در مقالات منتشر شده


۵ نتیجه برای Tracey Remmington

Shirley Owusu-Ofori، Tracey Remmington،
دوره ۲۰۱۵، شماره ۰ - ( ۶-۱۳۹۴ )
چکیده

پیشینه
بحران حاد انسدادی طحال از عوارض بیماری سلول داسی شکل، با میزان مرگ و میر بالا و عود مکرر در بازماندگان حملات اول است. اسپلنکتومی و انتقال خون، به همراه عواقب آن‌ها، بخش اصلی درمان طولانی‌مدت استفاده شده در سراسر جهان است. این مرور، به‌روز رسانی سال ۲۰۱۵ از مرور کاکرین است که برای اولین بار در سال ۲۰۰۲ منتشر شده و به‌روز رسانی قبلی در سال ۲۰۱۳ انجام گرفته بود.
اهداف
این مطالعه برای ارزیابی این که آیا برداشتن طحال (همه یا قسمتی از آن) برای جلوگیری از بحران حاد انسدادی طحال در افراد مبتلا به بیماری سلول داسی‌شکل، بقا را بهبود ‌بخشیده و مرگ ومیر را کاهش می‌دهد، در مقایسه با تزریق منظم خون به این بیماران، صورت گرفته است.
روش های جستجو
در این مطالعه، جست‌وجو در مرکز ثبت کارآزمایی‌های هموگلوبینوپاتی گروه اختلالات ژنتیکی و سیستیک فیبروزیس در کاکرین (Cochrane Cystic Fibrosis and Genetic Disorders Group Haemoglobinopathies Trials Register) انجام گرفت که شامل منابع تعیین شده از جست‌وجوهای جامع پایگاه‌های اطلاعاتی و جست‌وجوی دستی مجلات و خلاصه کتاب‌های مجموعه مقالات کنفرانس‌ها است. کارآزمایی‌های بیشتری با جست‌وجوی فهرست منابع کارآزمایی‌ها و مطالعات مروری شناسایی شده با استراتژی جست‌وجو پیدا شد. تاریخ جدیدترین جست‌وجو: ۱۰ جون ۲۰۱۵.
معیارهای انتخاب
همه کارآزمایی‌های تصادفی یا نیمه‌تصادفی‌سازی شده شاهددار (کنترل شده) که در آن‌ها اسپلنکتومی (همه یا قسمتی از آن) برای جلوگیری از عود بحران حاد انسدادی طحال در افراد مبتلا به بیماری سلول داسی‌شکل با گروه بدون درمان یا انتقال خون، مقایسه شده بود.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد.
نتایج اصلی
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد.
نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
اسپلنکتومی، اگر کامل باشد، از انسداد بیشتر جلوگیری خواهد کرد و اگر جزئی باشد ممکن است عود بحران حاد انسداد طحال را کاهش دهد. با این حال، شواهدی از کارآزمایی‌های بالینی وجود ندارد که نشان دهد برداشتن طحال بقا را بهبود می‌بخشد و باعث کاهش عوارض (مرگ و میر) در افراد مبتلا به بیماری سلول‌های داسی‌شکل می شود. نیاز به انجام یک کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل شده با طراحی خوب و با توان کافی، برای ارزیابی منفعت و ضررهای برداشتن طحال در مقایسه با انتقال خون به عنوان وسیله‌ای برای بهبود بقا و کاهش مرگ و میر ناشی از انسداد حاد طحال در افراد مبتلا به بیماری سلول‌های داسی‌شکل وجود دارد.
در این مطالعه، تا جون ۲۰۱۵ هیچ کارآزمایی مشخص و شناخته شده‌ای درباره این بیماری وجود نداشت. بررسی برای جست‌وجوی هرگونه کارآزمایی در این‌باره همچنان ادامه دارد، با این حال برنامه‌ای برای به‌روز رسانی این مطالعه تا زمانی که مطالعه جدیدی منتشر شود، وجود ندارد.
خلاصه به زبان ساده
برداشتن طحال افراد مبتلا به بیماری سلول داسی‌شکل پس از انسداد، در مقایسه با تزریق خون برای جلوگیری از حملات بیشتر
سوال مطالعه مروری
هدف از انجام این مطالعه، بررسی شواهد برای دیدن این موضوع بود که آیا برداشتن تمام یا بخشی از طحال، برای جلوگیری از انسداد حاد طحال در افراد مبتلا به بیماری سلول داسی‌شکل در مقایسه با انتقال خون به طور منظم بقا را بهبود می‌بخشد. این مطالعه یک به‌روز رسانی از بررسی کاکرین است که برای اولین بار در سال ۲۰۰۲ منتشر و در سال ۲۰۱۳ به‌روز شده است.

پیشینه
در برخی از افراد مبتلا به بیماری سلول داسی‌شکل، سلول‌های قرمز خون وارد طحال شده و نابود می‌شوند. این موضوع به طحال آسیب می‌زند و ممکن است شدید شده و منجر به بحران جداسازی طحال شوند. این بحران از درد شکم، ضربان قلب سریع و علائم دیگر تشکیل شده است. چنین حمله‌ای بدون درمان فوری می‌تواند کشنده باشد. اغلب پس از اینکه فرد از تجربه نخست خود زنده بماند، برای پیشگیری از عود آن، تمام یا بخشی از طحال (اسپلنکتومی) برداشته می‌شود. این جراحی، آنها را در معرض خطر بالاتری از عفونت قرار می‌دهد. در این مطالعه مروری، جست‌وجو برای یافتن کارآزمایی‌های بالینی که در آن‌ها عمل جراحی با انتقال خون مقایسه شده بود، صورت گرفت.

تاریخ جست‌وجو
آخرین شواهد مربوط به ۱۰ جون ۲۰۱۵ است.

نتایج اصلی
هیچ کارآزمایی بالینی یافت نشد که به ارائه شواهد قابل اعتماد در مورد منفعت و ضررهای برداشتن طحال در افراد مبتلا به بیماری سلول داسی‌شکل، پس از انسداد طحال کمک کند. برای ارزیابی منفعت و ضررهای برداشتن طحال در مقایسه با برنامه‌های انتقال خون، نیاز به انجام یک کارآزمایی وجود دارد.
در این مطالعه، تا جون ۲۰۱۵ هیچ کارآزمایی مشخص و شناخته شده‌ای درباره این بیماری وجود نداشت. بررسی برای جست‌وجوی هرگونه کارآزمایی در این‌باره همچنان ادامه دارد، با این حال برنامه‌ای برای به‌روز رسانی این مطالعه تا زمانی که مطالعه جدیدی منتشر شود، وجود ندارد.

Elisabeth Jameson، Simon Jones، Tracey Remmington،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه
موکوپلی‌ساکاریدوز نوع I؛ (mucopolysaccharidosis type I) را می‌توان به سه زیر‐گروه بالینی طبقه‌بندی کرد: سندرم هورلر (Hurler syndrome)، سندرم هورلر‐‌شای (Hurler‐Scheie syndrome)، و سندرم شای (Scheie syndrome)، که از نظر مقیاس شدت بیماری، سندرم هورلر شدید‌ترین و سندرم شای خفیف‌ترین در این دسته‌بندی هستند. این وضعیت، یک اختلال نادر اتوزومال مغلوب ناشی از کمبود آلفا‐ال‐ایدورونیداز (alpha‐L‐iduronidase) است. کمبود این آنزیم منجر به تجمع گلیکوزآمینوگلیکان‌ها (glycosaminoglycans) درون بافت‌ها می‌شود. تظاهرات بالینی آن شامل بد‐شکلی(dysmorphism) صورت، بزرگی کبد و طحال (hepatosplenomegaly)، انسداد راه‌های هوایی فوقانی، تغییر شکل سیستم اسکلتی و کاردیومیوپاتی است. اگر سندرم هورلر درمان نشود، منجر به مرگ‌ومیر بیمار تا سنین نوجوانی خواهد شد. واریانت‌های ضعیف‌تر این وضعیت، سندرم هورلر‐‌شای یاچ شای نامیده می‌شوند، که به‌طور بالقوه وجود دارند و تا زمان بلوغ تظاهر نمی‌یابند. چند سالی است که درمان جایگزینی آنزیم در درمان سندرم هورلر استفاده می‌شود، اگرچه درمان استاندارد طلایی کنونی در افرادی که تا ۲,۵ سالگی بیماری آن‌ها تشخیص داده می‌شود، پیوند سلول‌های بنیادی هموپوئیتیک (haemopoietic) است. این یک نسخه به‌روز شده از مرور اصلی کاکرین است که در سال ۲۰۱۳ منتشر و قبلا در سال ۲۰۱۵ به‌روز شد.
اهداف
بررسی اثربخشی و ایمنی درمان موکوپلی‌ساکاریدوز نوع I با درمان جایگزینی آنزیم لارونیداز (laronidase) در مقایسه با دارونما (placebo).
روش های جستجو

پایگاه ثبت کارآزمایی‌های مربوط به مشکلات متابولیسم مادرزادی گروه فیبروز سیستیک و اختلالات ژنتیکی در کاکرین (Cochrane Cystic Fibrosis and Genetic Disorders Group)، MEDLINE از طریق OVID و Embase را جست‌وجو کردیم.

تاریخ آخرین جست‌وجو: ۳۰ ژانویه ۲۰۱۹.

معیارهای انتخاب
مطالعات تصادفی‌سازی و شبه‐تصادفی‌سازی شده و کنترل شده با محوریت درمان جایگزینی آنزیم لارونیداز در مقایسه با دارونما.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
دو نویسنده به‌طور جداگانه، مطالعات شناسایی شده را غربالگری کردند. پس از آن، نویسندگان مطالعات را ارزیابی و داده‌ها را استخراج کردند. کیفیت شواهد با استفاده از رویکرد درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) ارزیابی شد.
نتایج اصلی
یک مطالعه (۴۵ شرکت‌کننده) معیارهای ورود را به مطالعه داشت. این مطالعه چند‐ملیتی، دوسو‐کور، تصادفی‌سازی شده و کنترل شده با دارونما به بررسی لارونیداز با دوز ۰,۵۸ میلی‌گرم/کیلوگرم/هفته در برابر دارونما در بیماران مبتلا به موکوپلی‌ساکاریدوز نوع I پرداخت. تمام پیامدهای اولیه ذکر شده در این مرور، در این مطالعه بررسی شدند. میزان بهبودی در درصد ظرفیت حیاتی اجباری پیش‌بینی شده، MD: ۵.۶۰؛ (۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۱.۲۴ تا ۹.۹۶) (شواهد با کیفیت پائین) و بهبودی در تست شش دقیقه پیاده‌روی (میانگین بهبودی معادل ۳۸.۱ متر در گروه لارونیداز؛ ۰.۰۳۹ = P؛ که با استفاده از تجزیه‌وتحلیل برنامه‌ریزی شده آینده‌نگر کوواریانس (covariance) به‌ دست آمد) میان بیماران گروه لارونیداز نسبت به گروه دارونما از اهمیت آماری قابل توجهی برخوردار بود. سطوح گلیکوآمینوگلیکان‌های ادراری نیز به‌طور قابل توجهی کاهش یافتند (شواهد با کیفیت پائین). علاوه بر این، بهبودهایی در هپاتومگالی (hepatomegaly)، آپنه خواب و هیپوپنی (hypopnea) نیز دیده شد. آنتی‌بادی‌های لارونیداز تقریبا در تمام شرکت‏‌کنندگان گروه درمان، بدون هیچگونه تاثیر بالینی واضح شناسایی شدند و تیترها نیز تا پایان دوره مطالعه کاهش داشتند (شواهد با کیفیت بسیار پائین). واکنش‌های جانبی مرتبط با اینفیوژن در هر دو گروه رخ داد، اما همگی خفیف بودند و در هیچ ‌یک از موارد، ضرورتی برای مداخله پزشکی یا توقف اینفیوژن وجود نداشت. تغییرات در «شاخص معلولیت (Disability Index)»، همانطور که توسط پرسشنامه‌ها ارزیابی شد، پس از درمان اندک بوده و بین گروه‌ها تفاوت چندانی نداشتند (شواهد با کیفیت پائین). هیچ موردی از مرگ‌ومیر در هر دو گروه گزارش نشد (شواهد با کیفیت پائین).
نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
شواهد موجود نشان می‌دهد که لارونیداز، زمانی که با دارونما مقایسه می‌شود، در درمان موکوپلی‌ساکاریدوز نوع I موثر است. مطالعه وارد شده یک مطالعه جامع، با تعداد اندک شرکت‌کنندگان و کیفیت پائین بود. این مطالعه شامل تمام معیارهای پیامد کلیدی بود که مایل به بررسی آنها بودیم. نتایج نشان دادند که لارونیداز در رابطه با کاهش پارامترهای بیوشیمیایی (کاهش دفع گلیکوزآمینوگلیکان ادرار) و ظرفیت عملکردی بهبود یافته که بر اساس ظرفیت حیاتی اجباری و تست پیاده‌روی شش دقیقه‌ای ارزیابی شد، موثر است. علاوه بر این، ذخیره‌سازی گلیکوزآمینوگلیکان که براساس کاهش در حجم کبد تعیین شد، کاهش یافت. به‌ نظر می‌رسد که تجویز لارونیداز بی‌خطر است و، با وجود آنکه آنتی‌بادی‌ها تولید می‌شدند، این تیترها تا پایان مطالعه کاهش یافتند. انجام مطالعات بیشتر برای تعیین اثربخشی و ایمنی طولانی‐‌مدت و ارزیابی تاثیر آن بر کیفیت زندگی، مورد نیاز است. می‌توان درمان جایگزینی آنزیم با لارونیداز را پیش از یا حول‌وحوش زمان پیوند سلول‌های بنیادی هموپوئیتیک، که در حال حاضر درمان استاندارد طلایی برای آن دسته از بیمارانی است که بیماری آنها قبل از ۲,۵ سالگی تشخیص داده می‌شود، استفاده کرد. انجام کارآزمایی‌های بیشتر را در این زمینه پیش‌بینی نمی‌کنیم و بنابراین قصد نداریم این مرور را به‌روز کنیم.
خلاصه به زبان ساده

درمان جایگزینی آنزیم با لارونیداز به عنوان درمان موکوپلی‌ساکاریدوز نوع I؛ (MPS I)

سوال مطالعه مروری

شواهد موجود را در مورد تاثیر و ایمنی درمان جایگزینی آنزیم با لارونیداز برای افراد مبتلا به موکوپلی‌ساکاریدوز نوع I؛ (mucopolysaccharidosis type I; MPS I) که تحت درمان پیوند سلول‌های بنیادی هموپوئیتیک قرار نمی‌گیرند، و در افراد مبتلا به MPS I که درمان جایگزینی آنزیم را پیش از پیوند سلول‌های بنیادی هموپوئیتیک دریافت می‌کنند، بررسی کردیم. این یک نسخه به‌روز شده از مرور اصلی کاکرین است که در سال ۲۰۱۳ منتشر و قبلا در سال ۲۰۱۵ به‌روز شد.

پیشینه

سندرم هورلر (Hurler syndrome) یا موکوپلی‌ساکاریدوز نوع I، یک اختلال ژنتیکی نادر است و زمانی رخ می‌دهد که یک آنزیم مورد نیاز بدن وجود ندارد یا به اندازه کافی خوب عمل نمی‌کند. این وضعیت منجر به تشکیل تعدادی از مولکول‌های پیچیده در سلول‌ها و بافت‌های خاص بدن می‌شود. در صورت عدم درمان، این اختلال منجر به یک تصویر کلاسیک از کوتاهی قد، بزرگ شدن اندام‌های بدن و کاهش در توانایی تفکر خواهد شد. زمانی که یک فرد دو کپی از ژن معیوب (یکی از هر والد) را به ارث می‌برد، این بیماری رخ می‌دهد و در مردان به اندازه زنان شایع است. این وضعیت به‌طور کلاسیک در دوران نوزادی ظاهر می‌شود، با این حال، نسخه‌های خفیف‌تر آن می‌توانند در بزرگسالی بروز کنند. هدف درمان جایگزینی آنزیم با لارونیداز، جایگزین کردن آنزیم‌های از دست رفته است؛ با این حال، با توجه به هزینه‌های بالای آن، ارزیابی میزان اثربخشی و ایمنی این درمان ضروری است.

تاریخ جست‌و‌جو

شواهد تا این تاریخ به‌روز است: ۳۰ ژانویه ۲۰۱۹.

ویژگی‌های مطالعه

یک مطالعه تصادفی‌سازی و کنترل شده ۲۶ هفته‌ای (۴۵ شرکت‏‌کننده) در این مرور وارد شد. سن شرکت‏‌کنندگان بین شش و ۴۳ سال متغیر بود. مطالعه مذکور در چندین مرکز در سراسر جهان انجام شد. شرکت‏‌کنندگان، اینفیوژن داخل وریدی لارونیداز را با دوز ۰,۵۸ میلی‌گرم/کیلوگرم یا دارونما (placebo) (اینفیوژن «ساختگی») دریافت کردند.

‌نتایج کلیدی

شواهد موجود محدود است، زیرا فقط یک کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل شده را در منابع علمی پزشکی یافتیم، که شرکت‌کنندگان زیادی هم نداشت. درمان جایگزینی آنزیم در مقایسه با دارونما توانست عملکرد ریه را بهبود بخشد، توانایی فرد را برای راه رفتن افزایش دهد، و ترشح گلیکوزآمینوگلیکان‌های غیر‐طبیعی (نوعی از مولکول کربوهیدرات) را در ادرار کاهش دهد و توقف تنفس مربوط به خواب را نیز کم کند. واکنش‏‌های جانبی در رابطه با اینفیوژن‌ها در هر دو گروه رخ دادند، اما همگی خفیف بوده و هیچ موردی نیاز به مداخله پزشکی یا توقف اینفیوژن نداشت. درمان جایگزینی آنزیم می‌تواند پیش از و در حول‌وحوش زمان انجام پیوند سلول‌های بنیادی استفاده شود، که در حال حاضر درمان استاندارد طلایی برای سندرم هورلر در افرادی است که پیش از سن دو سال و نیم، بیماری آن‌ها تشخیص داده شده باشد. انجام مطالعات بیشتری برای پی بردن به تاثیرات طولانی‐‌مدت این درمان و هم‌چنین بررسی تاثیرات آن بر کیفیت زندگی بیماران مورد نیاز است. انجام کارآزمایی‌های بیشتر را در این زمینه پیش‌بینی نمی‌کنیم و بنابراین قصد نداریم این مرور را به‌روز کنیم.

کیفیت شواهد

مطالعه وارد شده حجم نمونه کم و کیفیت پائینی داشت.


Tracey Remmington، Nikki Jahnke، Christian Harkensee،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه
سودوموناس آئروژینوزا (Pseudomonas aeruginosa) شایع‌ترین پاتوژن باکتریایی عامل عفونت ریه در افراد مبتلا به فیبروز سیستیک بوده و درمان با استفاده از آنتی‌بیوتیک مناسب در آن بسیار حیاتی است. آنتی‌بیوتیک‌ها در صورت تشدید علائم عفونت ریه معمولا به صورت داخل وریدی، و برای درمان طولانی‐مدت از طریق یک نبولایزر (nebuliser) به بیمار رسانده می‌شوند. استفاده از آنتی‌بیوتیک ضد‐سودومونای خوراکی با اثربخشی و بی‌خطری مشابه با آنتی‌بیوتیک داخل وریدی یا نبولایزر شده ممکن است در افراد مبتلا به فیبروز سیستیک با توجه به سهولت درمان و اجتناب از بستری شدن در بیمارستان مزیتی داشته باشد. این یک نسخه به‌روز از مرور قبلی است.
اهداف
تعیین مزیت یا آسیب درمان با استفاده از آنتی‌بیوتیک ضد‐سودومونای خوراکی برای افراد مبتلا به فیبروز سیستیک، کلونیزه شده با سودوموناس آئروژینوزا، در:
۱. درمان تشدید علائم عفونت ریوی؛ و
۲. درمان طولانی‐مدت عفونت مزمن.
روش های جستجو

پایگاه ثبت کارآزمایی‌های گروه فیبروز سیستیک و اختلالات ژنتیکی در کاکرین (Cochrane Cystic Fibrosis and Genetic Disorders Group) شامل مراجع شناسایی شده از طریق جست‌وجوهای جامع بانک اطلاعاتی جامع الکترونیکی و جست‌وجوهای دستی مجلات مرتبط و کتاب چکیده خلاصه مقالات کنفرانس‌ها را جست‌وجو کردیم.

با شرکت‌های داروسازی تماس گرفتیم و فهرست منابع کارآزمایی‌های شناسایی شده را بررسی کردیم.

تاریخ آخرین جست‌وجو: ۰۸ جولای ۲۰۱۶.

معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی یا شبه‌‐تصادفی‌سازی و کنترل شده که به مقایسه هر دوز آنتی‌بیوتیک ضد‐سودومونای خوراکی، با دیگر ترکیبات آنتی‌بیوتیک‌های استنشاقی، خوراکی یا داخل وریدی، یا با دارونما (placebo) یا درمان معمول برای تشدید علائم عفونت ریوی و درمان طولانی‐مدت پرداخته باشند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
دو نویسنده به‌طور مستقل از هم کارآزمایی‌ها را انتخاب، داده‌ها را استخراج و کیفیت آنها را ارزیابی کردند. با نویسندگان کارآزمایی برای به دست آوردن اطلاعات ازدست‌رفته تماس گرفتیم.
نتایج اصلی
سه کارآزمایی را که تشدید علائم ریوی را ارزیابی کرده بودند (۱۷۱ شرکت‌کننده) و دو کارآزمایی را که درمان طولانی‐مدت (۸۵ شرکت‌کننده) را ارزیابی کرده بودند، یافتیم. کیفیت زندگی و عملکرد ریه را به عنوان مهم‌ترین پیامدها در نظر گرفتیم. در آنالیزها هیچ تفاوتی با اهمیت آماری بین آنتی‌بیوتیک‌های خوراکی ضد‐سودومونا و درمان‌های دیگر برای این پیامدها برای تشدید علائم ریوی یا درمان طولانی‐مدت مشاهده نشد. یکی از کارآزمایی‌های وارد شده، زمانی که درمان تشدید علائم ریوی با استفاده از سیپروفلوکساسین (ciprofloxacin) با درمان داخل وریدی مقایسه شد، به‌طور قابل توجهی عملکرد بهتری را برای ریه گزارش کرد؛ با این حال، آنالیز ما این یافته را تایید نمی‌کند. هیچ شواهدی مبنی بر تفاوت بین آنتی‌بیوتیک ضد‐سودومونای خوراکی و درمان‌های دیگر از نظر عوارض جانبی یا به وجود آمدن مقاومت به آنتی‌بیوتیک‌ها مشاهده نکردیم، اما کارآزمایی‌ها دارای توان آزمون کافی برای تشخیص این تفاوت‌ها نبودند. هیچ یک از مطالعات دارای خطر پائین سوگیری (bias) ناشی از کورسازی که ممکن است به ویژه بر پیامدهای فردی مانند کیفیت زندگی تاثیر داشته باشد، نبودند. خطر سوگیری برای معیارهای دیگر در همه مطالعات به وضوح بیان نشده است.
نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
هیچ گونه شواهد قطعی نیافتیم که نشان دهد رژیم آنتی‌بیوتیکی ضد‐سودومونای خوراکی برای تشدید علائم ریوی یا درمان طولانی‐مدت عفونت مزمن با سودوموناس آئروژینوزا، بیشتر یا کمتر از یک درمان جایگزین موثر است. تا زمانی که نتایج کارآزمایی‌های آینده با توان آزمون کافی در دسترس باشند، درمان باید به صورت عملگرا و بر اساس هرگونه شواهد غیر‐تصادفی‌سازی شده در دسترس، شرایط بالینی فرد، اثربخشی شناخته شده دارو در برابر گونه‌های بومی و بر اساس اولویت‌های فردی انتخاب شود.
خلاصه به زبان ساده

آنتی‌بیوتیک‌های خوراکی برای درمان عفونت با سودوموناس آئروژینوزادر افراد مبتلا به فیبروز سیستیک

سوال مطالعه مروری

به منظور یافتن شواهدی درباره اینکه آنتی‌بیوتیک بلعیده شده می‌تواند عفونت سودوموناس آئروژینوزا (Pseudomonas aeruginosa) را در افراد مبتلا به فیبروز سیستیک درمان کند، به جست‌وجو پرداختیم.

پیشینه

درمان عفونت سودوموناس آئروژینوزا ریه در مدیریت بیماری ریه فیبروز سیستیک بسیار مهم است. اگر آنتی‌بیوتیک خوراکی (بلع از راه دهان) به اندازه شکل داخل وریدی (داده شده از طریق ورید) یا شکل نبولایز شده (تنفس شده به صورت بخار) آن برای درمان عفونت سودوموناس آئروژینوزا موثر و ایمن باشد، کیفیت زندگی افراد مبتلا به فیبروز سیستیک بهبود خواهد یافت زیرا استفاده از آنها ساده‌تر است و از بستری شدن در بیمارستان جلوگیری می‌کند.

ما به دنبال کارآزمایی‌هایی بودیم که در آنها بیماران شانس برابری برای دریافت آنتی‌بیوتیک‌های خوراکی یا یک درمان جایگزین برای درمان عفونت سودوموناس آئروژینوزا داشته باشند. فکر می‌کردیم که مهم‌ترین پیامدها برای یافتن نتایج، کیفیت زندگی و عملکرد ریه است. این یک نسخه به‌روز از مروری است که قبلا منتشر شد.

تاریخ جست‌وجو

شواهد تا این زمان به‌روز است: ۰۸ جولای ۲۰۱۶.

ویژگی‌های مطالعه

پنج کارآزمایی انجام شده، شامل ۲۵۶ شرکت‌کننده، را یافتیم. سه کارآزمایی شامل افرادی بودند که دچار گُر‐گرفتگی بیماری شده (۱۷۱ شرکت‌کننده) و دو کارآزمایی درمان طولانی‐مدت (۸۵ شرکت‌کننده) را بررسی کرده بود.

نتایج کلیدی

هیچ گونه شواهد قطعی نیافتیم که نشان دهد آنتی‌بیوتیک‌های خوراکی بیشتر یا کمتر از یک درمان جایگزین برای تشدید بیماری یا درمان طولانی‐مدت عفونت مزمن سودوموناس آئروژینوزا موثرتر است. یکی از کارآزمایی‌ها که شامل داوطلبانی بود که برای تشدید بیماری تحت درمان قرار گرفته بودند، عملکرد ریه را زمانی که با استفاده از سیپروفلوکساسین (ciprofloxacin) درمان شدند، به‌طور قابل توجهی در مقایسه با درمان داخل وریدی، بهتر گزارش کردند؛ اما زمانی که داده‌های مشابه را آنالیز کردیم، با این یافته موافق نبودیم. هیچ شواهدی دال بر تفاوت بین آنتی‌بیوتیک‌های خوراکی و درمان‌های دیگر از نظر عوارض جانبی یا ایجاد مقاومت به آنتی‌بیوتیک نیافتیم، اما تاکید می‌کنیم که کارآزمایی‌ها برای شناسایی چنین تفاوت‌هایی طراحی نشده بودند.

تا زمانی که نتایج کارآزمایی‌های بزرگ در دسترس باشند، افراد باید درمان خود را به صورت عملی و بر اساس هرگونه شواهد موجود، شرایط بالینی خود، اثربخشی شناخته شده داروها در برابر سویه‌های محلی از اشکالات و اولویت‌های فردی انتخاب کنند.

کیفیت شواهد

شواهدی که یافتیم محدود بود. کارآزمایی‌ها از نظر طراحی، داروهای استفاده شده، طول درمان و پیگیری و پیامدهای اندازه‌گیری شده بسیار متفاوت بودند. کارآزمایی‌های انتخاب شده دارای خطرات مختلف سوگیری (bias) بودند، اما فکر می‌کنیم که هیچ یک از آنها از نظر کورسازی، دارای خطر پائین سوگیری نبودند، که ممکن است نتایج حاصل از پیامدهای ذهنی مانند کیفیت زندگی را تحت تاثیر قرار دهند.


Shirley Owusu-Ofori، Tracey Remmington،
دوره ۲۰۱۷، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۶ )
چکیده

پیشینه
بحران حاد انسدادی طحال از عوارض بیماری سلول داسی‌شکل بوده، و با نرخ بالای مورتالیتی و عود مکرر در بازماندگان حملات نخست همراه است. انجام اسپلنکتومی و ترانسفیوژن خون، به همراه پیامدهای آن‌ها، بخش اصلی درمان طولانی‐مدت استفاده شده در سراسر جهان است. این یک به‌روزرسانی در سال ۲۰۱۷ از یک مرور کاکرین است که برای نخستین‌بار در سال ۲۰۰۲ منتشر شده و آخرین بار در سال ۲۰۱۵ به‌روز شد.
اهداف
ارزیابی اینکه انجام اسپلنکتومی (توتال یا نسبی) در مقایسه با ترانسفیوژن خون مرسوم برای پیشگیری از بروز بحران‌های حاد جداسازی طحال در افراد مبتلا به بیماری سلول داسی‌شکل، باعث بهبود بقا و کاهش موربیدیتی در این افراد می‌شود یا خیر.
روش های جستجو

پایگاه ثبت کارآزمایی‌های هموگلوبینوپاتی‌های گروه فیبروز سیستیک و اختلالات ژنتیکی در کاکرین را جست‌وجو کردیم، که شامل منابع شناسایی شده از جست‌وجوهای جامع در بانک اطلاعاتی الکترونیکی و جست‌وجوی دستی در مجلات مرتبط و کتاب‌های خلاصه‌مقالات کنفرانس‌ها است. هم‌چنین پایگاه‌های ثبت کارآزمایی‌های بالینی را جست‌وجو کردیم. به دنبال کارآزمایی‌های بیشتر در فهرست منابع کارآزمایی‌ها و مرورهای شناسایی‌شده با استفاده از استراتژی جست‌وجو بودیم.

تاریخ آخرین جست‌وجوی اخیر: ۱۴ آگوست ۲۰۱۷.

معیارهای انتخاب
همه کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی یا شبه‐تصادفی‌سازی و کنترل‌ شده که انجام اسپلنکتومی (توتال یا نسبی) را برای پیشگیری از عود بحران‌های حاد جداسازی طحال با عدم‐درمان یا ترانسفیوژن خون در افراد مبتلا به بیماری سلول داسی‌شکل مقایسه کردند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
هیچ کارآزمایی‌ای از انجام اسپلنکتومی برای پیشگیری از عود بحران‌های حاد جداسازی طحال یافت نشد.
نتایج اصلی
هیچ کارآزمایی‌ای از انجام اسپلنکتومی برای پیشگیری از عود بحران‌های حاد جداسازی طحال یافت نشد.
نتیجه‌گیری‌های نویسندگان

اسپلنکتومی، اگر کامل باشد، از انسداد بیشتر پیشگیری خواهد کرد و اگر نسبی باشد ممکن است عود بحران حاد انسداد طحال را کاهش دهد. با این حال، شواهدی از کارآزمایی‌های بالینی وجود ندارد که نشان دهد اسپلنکتومی بقای بیمار را بهبود می‌بخشد و باعث کاهش موربیدیتی در افراد مبتلا به بیماری سلول‌های داسی‌شکل می‌شود. نیاز به انجام یک کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل شده با طراحی خوب و با توان کافی، برای ارزیابی منافع و مضرات انجام اسپلنکتومی در مقایسه با ترانسفیوژن به عنوان وسیله‌ای برای بهبود بقا و کاهش مورتالیتی ناشی از انسداد حاد طحال در افراد مبتلا به بیماری سلول‌های داسی‌شکل وجود دارد.

هیچ کارآزمایی‌ای وارد مرور نشد و هیچ کارآزمایی مرتبطی را تا آگوست ۲۰۱۷ شناسایی نکردیم. به انجام جست‌وجوها برای شناسایی هرگونه کارآزمایی بالقوه مرتبط ادامه خواهیم داد؛ با این حال، تا زمانی که کارآزمایی‌های جدید منتشر نشوند، قصد نداریم دیگر قسمت‌های مرور را به‌روز کنیم.

خلاصه به زبان ساده

برداشتن طحال در افراد مبتلا به بیماری سلول داسی‌شکل پس از انسداد در مقایسه با ترانسفیوژن خون برای پیشگیری از بروز حملات بیشتر

سوال مطالعه مروری

شواهد را بررسی کردیم تا ببینیم برداشتن تمام یا قسمتی از طحال برای پیشگیری از جدا شدن حاد طحال در مقایسه با ترانسفیوژن خون معمول باعث بهبود بقا و کاهش بیماری در افراد مبتلا به بیماری سلول داسی‏‌شکل می‌شود یا خیر. این یک به‌روزرسانی در سال ۲۰۱۷ از یک مرور کاکرین است که برای نخستین‌بار در سال ۲۰۰۲ منتشر شده و آخرین بار در سال ۲۰۱۵ به‌روز شد.

پیشینه

در برخی از افراد مبتلا به سلول داسی‌شکل، گلبول‌های قرمز خون در طحال به دام افتاده و از بین می‌روند. این موضوع به طحال آسیب می‌زند، و ممکن است شدید شده و منجر به بحران جداسازی طحال شوند. این بحران‌ها از درد شکم، ضربان سریع قلب و نشانه‌های دیگر تشکیل می‌شوند. چنین حملاتی بدون درمان فوری می‌توانند کشنده باشند. اغلب پس از اینکه بیمار از چنین بحرانی جان سالم به در برد، تمام یا بخشی از طحال (اسپلنکتومی) برداشته می‌شود تا سعی شود از بروز بحران دیگری پیشگیری شود. این جراحی، آنها را در معرض خطر بالاتری از عفونت قرار می‌دهد. به دنبال کارآزمایی‌هایی بودیم که جراحی را با ترانسفیوژن خون مقایسه کردند.

تاریخ جست‌وجو

تاریخ به‌روزرسانی شواهد: ۱۴ آگوست ۲۰۱۷.

‌نتایج کلیدی

هیچ کارآزمایی‌ای را برای ارائه شواهد قابل اعتماد در مورد خطرات یا مزایای اسپلنکتومی برای افراد مبتلا به بیماری سلول داسی‏‌شکل پس از جداسازی طحال پیدا نکردیم. برای ارزیابی منافع و مضرات اسپلنکتومی در مقایسه با برنامه‌های ترانسفیوژن، نیاز به انجام یک کارآزمایی وجود دارد.

هیچ کارآزمایی‌ای وارد مرور نشد و هیچ کارآزمایی مرتبطی را تا آگوست ۲۰۱۷ شناسایی نکردیم. به انجام جست‌وجوها برای شناسایی هرگونه کارآزمایی بالقوه مرتبط ادامه خواهیم داد؛ با این حال، تا زمانی که کارآزمایی‌های جدید منتشر نشوند، قصد نداریم دیگر قسمت‌های مرور را به‌روز کنیم.


Deirdre Shimmin، Jacqueline Lowdon، Tracey Remmington،
دوره ۲۰۱۹، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۸ )
چکیده

پیشینه
هنگامی که رژیم غذایی خوراکی و مصرف مکمل‌ها در دستیابی به یک وضعیت تغذیه‌ای مناسب دچار شکست شوند، تغذیه روده‌ای از طریق لوله (enteral tube feeding) معمولا در بسیاری از مراکز فیبروز سیستیک مورد استفاده قرار می‌گیرد. استفاده از این روش تغذیه‌ای با در نظر گرفتن سن و وضعیت بالینی بیماران به‌ صورت فردی ارزیابی می‌شود. این به‌روزرسانی نهایی از مروری است که قبلا منتشر شد.
اهداف
بررسی شواهدی که نشان می‌دهند تغذیه مکمل روده‌ای از طریق لوله در افراد مبتلا به فیبروز سیستیک باعث بهبود وضعیت تغذیه‌ای، عملکرد تنفسی، و کیفیت زندگی بدون عوارض جانبی قابل‌ توجه می‌شود.
روش های جستجو

پایگاه ثبت کارآزمایی‌های گروه فیبروز سیستیک و اختلالات ژنتیکی در کاکرین را، شامل منابع شناسایی شده از طریق جست‌وجوهای جامع در بانک اطلاعاتی الکترونیکی و جست‌وجوهای دستی در مجلات مرتبط و خلاصه مقالات کنفرانس‌ها، جست‌وجو کردیم. هم‌چنین با شرکت‌هایی که غذاهای مخصوص تغذیه روده‌ای را عرضه می‌کنند تماس گرفتیم و بانک‌های اطلاعاتی آن‌ها را بررسی کردیم.

تاریخ آخرین جست‌وجو در پایگاه ثبت کارآزمایی‌های گروه فیبروز سیستیک در کاکرین: ۱۰ جولای ۲۰۱۹.

تاریخ آخرین جست‌وجوی دستی در PubMed: ۲۶ اکتبر ۲۰۱۸.

معیارهای انتخاب
تمام کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل‌ شده‌ای که به مقایسه تغذیه روده‌ای از طریق لوله به‌ مدت یک ماه یا بیشتر با عدم مداخله خاص در افراد مبتلا به فیبروز سیستیک پرداختند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
این جست‌وجوها ۴۴ کارآزمایی را شناسایی کردند؛ با این حال، هیچ یک قابلیت ورود را به این مرور نداشتند.
نتایج اصلی
هیچ کارآزمایی‌ای برای ورود به این مرور وجود نداشت.
نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
تغذیه مکمل روده‌ای از طریق لوله برای بهبود وضعیت تغذیه‌ای در افراد مبتلا به فیبروز سیستیک، به‌طور گسترده‌ای در سراسر جهان مورد استفاده قرار می‌گیرد. روش‌هایی که بیشتر مورد استفاده قرار می‌گیرند، تغذیه نازوگاستریک (nasogastric) یا گاستروستومی (gastrostomy)، هزینه زیادی داشته و ممکن است تاثیر منفی بر اعتماد به نفس و تصویر بدنی بگذارند. گزارش‌هایی از استفاده از تغذیه روده‌ای از طریق لوله نشان می‌دهد که این نوع تغذیه منجر به بهبود تغذیه‌ای و تنفسی بیماران می‌شود؛ اما، اثربخشی آن توسط کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل ‌شده به‌طور کامل ارزیابی نشده است. با این وجود، اذعان می‌شود که انجام یک کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل ‌شده به دلیل اصول اخلاقی عدم اعمال مداخله در گروهی از افرادی که وضعیت تغذیه‌ای آن‌ها این امر را ضروری می‌سازد، دشوار خواهد بود.
خلاصه به زبان ساده

تغذیه از طریق لوله (عمدتا از طریق بینی به داخل معده یا مستقیما به داخل معده) در افراد مبتلا به فیبروز سیستیک

سوال مطالعه مروری

ما به دنبال مرور شواهد مربوط به اثرات تغذیه از طریق لوله (از طریق بینی یا معده) در افراد مبتلا به فیبروز سیستیک بودیم.

پیشینه

فیبروز سیستیک یک بیماری ارثی است که باعث آسیب به ریه‌ها و پانکراس (ارگان مورد نیاز برای تولید مواد شیمیایی که به هضم غذا کمک می‌کند) می‌شود. افراد مبتلا به فیبروز سیستیک برای دستیابی به یک وضعیت تغذیه‌ای خوب معمولا نیاز به کالری‌های بیش‌تری دارند زیرا بیماری آن‌ها به این معنی است که مواد غذایی به خوبی جذب نمی‌شود و نسبت به افرادی که فیبروز سیستیک ندارند، هنگام استراحت و تنفس انرژی بیش‌تری می‌سوزانند. آن‌ها اغلب اشتهای ضعیفی هم دارند. مکمل‌ها اغلب از طریق لوله جاگذاری‌شده از طریق بینی به داخل معده (تغذیه نازوگاستریک) یا به‌طور مستقیم به داخل معده (تغذیه گاستروستومی (gastrostomy))، اغلب در طول شب اما گاهی اوقات در طول روز، ارائه می‌شوند. این نوع تغذیه به بهبود افزایش وزن، وضعیت تغذیه‌ای، و عملکرد ریه‌ها کمک کرده و ممکن است کیفیت زندگی را بهبود ببخشد. این موضوع مهم است، زیرا می‌دانیم که در فیبروز سیستیک وضعیت تغذیه‌ای با عملکرد ریه ارتباط نزدیکی دارد. با این ‌حال، تغذیه از طریق لوله گران‌قیمت بوده و ممکن است اعتماد به نفس و تصویر بدنی بیمار را نیز تحت تاثیر قرار دهد. لوله‌های جاگذاری‌شده از طریق بینی هم‌چنین ممکن است با سرفه از بینی خارج شوند. تغذیه از طریق لوله هم‌چنین می‌تواند منجر به تهوع، استفراغ و اسهال شود، اما این موارد معمولا با تغییر نوع تغذیه، سرعت تغذیه یا روش ارائه آنزیم‌های پانکراتیک برطرف می‌شوند. این به‌روزرسانی نهایی از مروری است که قبلا منتشر شد.

تاریخ جست‌وجو

ما آخرین جست‌وجو را برای یافتن شواهد در تاریخ ۲۲ اکتبر ۲۰۱۸، انجام دادیم.

ویژگی‌های مطالعه

در جست‌وجو‌های خود ۴۴ کارآزمایی را یافتیم، اما طراحی و ‌مدت زمان هیچ‌ یک از کارآزمایی‌هایی را که می‌خواستیم بررسی کنیم، با معیارهای ورود مطابقت نداشتند. بنابراین هیچ یک از کارآزمایی‌ها را در این مرور وارد نکردیم.

نتایج کلیدی

در حالت ایده‌آل، انجام تحقیقات بیش‌تری برای مقایسه تغذیه از طریق لوله با مکمل‌های خوراکی و با رژیم غذایی طبیعی مورد نیاز است. کارآزمایی‌های جدید هم‌چنین باید به این نکته بپردازند که برای گرفتن بهترین نتایج، تغذیه از طریق لوله چه موقع باید آغاز شود. اجرای این کارآزمایی‌ها ممکن است دشوار باشد زیرا ممکن است فراهم نکردن کالری اضافی مورد نیاز افراد و این‌که چه زمانی به آن‌ها نیاز دارند، به این روش، اشتباه باشد.



صفحه ۱ از ۱