این یک نسخه بهروز شده از مرور اصلی کاکرین است که در شماره ۶، ۲۰۱۲ منتشر شد.
صرع یکی از شایعترین اختلالات نورولوژیکی است. با وجود اینکه در حال حاضر انواع زیادی از داروهای ضد‐صرع (antiepileptic drugs; AEDs) وجود دارند، حملات تشنج در ۳۰% از افراد همچنان ادامه مییابد. این دسته از افراد نیاز به درمانهای تهاجمیتری نسبت به تک‐درمانی دارند که انتخاب اول در کنترل تشنجها است. با این وجود، درمان چند‐دارویی اغلب باعث ایجاد تاثیرات ناخواستهای مثل اختلالات نورولوژیک (خوابآلودگی، آتاکسی، سرگیجه)، اختلالات روانی و نشانههای رفتاری و تغییرات متابولیک (استئوپوروز (osteoporosis)، تحریک یا مهار آنزیمهای کبدی و غیره) میشود. برای این افراد لزوم به کار بردن AEDها که تحملشان راحتتر است، یک نیاز اساسی محسوب میشود. گزارشهای موجود نشان دادهاند که نقش ضد‐صرعی ملاتونین (melatonin) از پروفایل بیخطری خوبی برخوردار است.
پیشینه
صرع یکی از شایعترین اختلالات طولانی‐مدت سیستم عصبی است، و علیرغم چندین داروی ضد‐صرعی که اغلب بیماران مصرف میکنند، تشنج (غش) در ۳۰% از افراد ادامه مییابد. گزارشهای موجود نشان دادهاند که نقش ضد‐صرعی ملاتونین (melatonin) از پروفایل بیخطری خوبی برخوردار است. ملاتونین توسط بدن ساخته میشود و توسط پزشکان برای درمان اختلالات خواب و مشکلات جتلگ (jet lag) تجویز میشود.
ویژگیهای مطالعه
در بانکهای اطلاعاتی پزشکی برای یافتن کارآزماییهای بالینی مربوط به ملاتونین اضافه شده به داروی ضد‐صرع دیگر (درمان کمکی) در مقایسه با داروی ضد‐صرع به علاوه درمان ظاهری (دارونما (placebo)) یا عدم درمان کمکی در افراد مبتلا به صرع به جستوجو پرداختیم. شرکتکنندگان را از هر سن یا جنسیتی، چه کودک بودند و چه بزرگسال، وارد مطالعه کردیم. در این مطالعات کاهش دفعات تشنج به نصف، نسبت افراد بدون تشنج (رهایی از تشنج)، عوارض جانبی و بهبود کیفیت زندگی اندازهگیری شد.
نتایج کلیدی
نهایتا شش کارآزمایی را که دربرگیرنده ۱۲۵ شرکتکننده بود، برای مرور فعلی انتخاب کردیم. آنها دو حالت مختلف را مقایسه کرده بودند: استفاده از ملاتونین در برابر دارونما و استفاده از ملاتونین ۵ میلیگرم در برابر ملاتونین ۱۰ میلیگرم.
کارآزماییهای وارد شده به صورت روششناسانه کاهش فراوانی تشنج، از بین رفتن تشنج و عوارض جانبی را ارزیابی نکرده بود. فقط یک مطالعه گزارش داده بود که فراوانی تشنج در هیچ یک از شرکتکنندگان در طول کارآزمایی در مقایسه با پیش از آن، تغییر نکرده بود. فقط یک کارآزمایی تاثیر ملاتونین را بر کیفیت زندگی ارزیابی کرده و بهبود قابل ملاحظهای را در افرادی که ملاتونین کمکی مصرف کرده بودند، در مقایسه با آنها که از دارونمای کمکی استفاده کرده بودند، گزارش نکرده بود.
کیفیت شواهد
کارآزماییهای وارد شده به مرور از نظر روششناسی کیفیت پائینی داشتند و اینکه بتوان بر اساس آنها درباره نقش اضافه کردن ملاتونین به درمان در کاهش فراوانی تشنج یا بهبود کیفیت زندگی افراد مبتلا به صرع نتیجهگیری قطعی انجام داد، امکانپذیر نبود.
شواهد تا ژانویه ۲۰۱۶ بهروز است.
این یک نسخه بهروزشده از مرور کاکرین است که پیش از این در سال ۲۰۱۹ منتشر شد.
تشنجهای ابسنس (absence seizures; AS)، حملات صرعی کوتاهی هستند که در دوران کودکی و نوجوانی بروز میکنند. بسته به ویژگیهای بالینی و یافتههای حاصل از الکتروانسفالوگرام (electroencephalogram; EEG)، آنها را میتوان به تشنجهای ابسنس تیپیکال (typical)، آتیپیکال (atypical)، و تشنجهای ابسنس با ویژگیهای خاص تقسیم کرد. تشنجهای ابسنس تیپیکال به واسطه از دست رفتن ناگهانی هوشیاری شناخته شده و EEG معمولا امواج نوک نیزهای جنرالیزه (generalised spike wave) را که در سه سیکل در هر ثانیه تخلیه میشوند، نشان میدهد. داروهای اتوسوکسیماید (ethosuximide)، والپروات (valproate) و لاموتریژین (lamotrigine) اخیرا برای درمان تشنجهای ابسنس تجویز میشوند. این مرور با هدف تعیین بهترین انتخاب داروی ضد‐صرع برای کودکان و نوجوانان مبتلا به تشنجهای ابسنس به اجرا در میآید.
بر اساس معیارهای انتخاب، هیچ مطالعه جدیدی را در مرور حاضر وارد نکردیم. هشت کارآزمایی کوچک (مجموع شرکتکنندگان: ۶۹۱) از مرور قبلی وارد شدند. شش مورد از آنها به لحاظ کیفیت روششناسی ضعیف بوده (خطر سوگیری (bias) نامشخص یا بالا) و هفت مورد کمتر از ۵۰ شرکتکننده را وارد کردند. هیچ کارآزمایی کنترل شده با دارونمایی برای اتوسوکسیماید یا والپروات وجود نداشت، از اینرو، هیچ شواهدی نیز از کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) برای حمایت از یک اثر خاص روی AS برای هر یک از این دو دارو به دست نیامد. به دلیل تنوع در روشهای مورد استفاده در این کارآزماییها که به مقایسه اتوسوکسیماید، لاموتریژین و والپروات پرداختند، انجام متاآنالیز مناسب نبود. نتایج یک کارآزمایی بزرگ تصادفیسازی شده، کنترل شده، دوسو‐کور و گروه موازی که به مقایسه اتوسوکسیماید، لاموتریژین و سدیم والپروات در ۴۵۳ کودک مبتلا به صرع ابسنس کودکی تازه تشخیص داده شده پرداخت، نشان داد که در ۱۲ ماه، احتمال رسیدن به وضعیت بدون تشنج در بیمارانی که اتوسوکسیماید مصرف کردند، بیشتر (۷۰/۱۵۴، ۴۵%) از بیماران تحت درمان با لاموتریژین (۳۱/۱۴۶، ۲۱% ؛ P < ۰,۰۰۱) بود، بدون آنکه تفاوتی بین والپروات (۶۴/۱۴۶، ۴۴%) و اتوسوکسیماید (۷۰/۱۵۴، ۴۵% ؛ P > ۰.۰۵) دیده شود.
در این مطالعه، فراوانی شکستهای درمانی به دلیل بروز عوارض جانبی غیر‐قابل تحمل بین گروههای درمانی بهطور قابل توجهی متفاوت بود، با بیشترین نسبت از بروز عوارض جانبی در گروه والپروئیک اسید (۴۸/۱۴۶، ۳۳%) در مقایسه با گروههای اتوسوکسیماید (۳۸/۱۵۴، ۲۵%) و لاموتریژین (۲۹/۱۴۶، ۲۰%) (P < ۰,۰۳۷). در مجموع، این مطالعه بزرگ اثربخشی برتر اتوسوکسیماید و والپروئیک اسید را در مقایسه با لاموتریژین، به عنوان تک‐درمانی اولیه برای کنترل تشنج، بدون بروز عوارض جانبی تحملناپذیر در کودکان مبتلا به صرع ابسنس دوران کودکی، نشان داد. این مطالعه شواهدی را با قطعیت بالا برای پیامدهایی فراهم کرد که دادههای آنها موجود بودند. با این حال، سطح قطعیت شواهد ارائه شده توسط مطالعات دیگر پائین بود، در درجه اول به دلیل وجود خطر سوگیری (bias) و غیر‐دقیق بودن نتایج ناشی از حجم نمونه کوچک مطالعات وارد شده. از اینرو، نتیجهگیریها در مورد اثربخشی اتوسوکسیماید، والپروئیک اسید و لاموتریژین عمدتا از این مطالعه تکی به دست میآید.
پیشینه
صرع (epilepsy) اختلالی است که در آن تشنجها به دلیل تخلیه الکتریکی غیر‐طبیعی از مغز ایجاد میشوند. صرع ابسنس (absence epilepsy) به تشنجهایی اطلاق میشود که به از دست رفتن ناگهانی سطح هوشیاری میانجامند. این وضعیت اغلب از دوران کودکی و نوجوانی شروع میشود. سه داروی ضد‐صرع اغلب برای درمان تشنجهای ابسنس استفاده میشوند: والپروات (valproate)، اتوسوکسیماید (ethosuximide) و لاموتریژین (lamotrigine).
هدف این مرور، تعیین این موضوع است که کدام یک از این سه داروی ضد‐صرع، بهترین انتخاب هستند برای درمان تشنجهای ابسنس در کودکان و نوجوانان.
نتایج
این مرور پارهای شواهد (بر مبنای هشت کارآزمایی کوچک) را به دست آورد که بیماران تحت درمان با لاموتریژین نسبت به دارونما (placebo)، با احتمال بیشتری دچار حملات تشنج نمیشوند. این مرور شواهد محکمی را یافت که بیماران دریافت کننده اتوسوکسیماید یا والپروات، نسبت به افرادی که از لاموتریژین استفاده میکنند، با احتمال بیشتری دچار حملات تشنج نمیشوند. با وجود این، به دلیل خطر پائینتر عوارض جانبی ناشی از اتوسوکسیماید نسبت به والپروات، در بیماران مبتلا به صرع ابسنس کودکی ترجیح داده میشود.
از نظر هر دو مقوله اثربخشی و تحملپذیری درمان، اتوسوکسیماید روش تک‐درمانی تجربی اولیه مطلوب برای کودکان و نوجوانان مبتلا به تشنجهای ابسنس به شمار میآید.
شواهد تا سپتامبر ۲۰۲۰ بهروز است.
این یک نسخه بهروزشده از مرور اصلی کاکرین است که در شماره ۱۰، سال ۲۰۱۵ منتشر شد.
صرع میوکلونیک شدید در نوزادان (SMEI)، که تحت عنوان سندرم دراوت (Dravet syndrome) نیز شناخته میشود، نوعی صرع نادر و مقاوم است، که اخیرا درمان آن با استریپنتول (stiripentol; STP) به عنوان درمان افزودنی مجاز شمرده شده است.
پیشینه
صرع میوکلونیک شدید در نوزادان (SMEI)، که تحت عنوان سندرم دراوت (Dravet syndrome) نیز شناخته میشود، نوعی صرع نادر و مقاوم به دارو است، که اخیرا درمان آن با استریپنتول (stiripentol; STP) در ترکیب با دیگر داروهای ضدصرع مجاز شمرده شده است. در این مرور، ما اثربخشی و تحملپذیری STP و دیگر داروهای ضدصرع را در درمان SMEI ارزیابی کردیم.
نتایج
پس از جستوجوی سیستماتیک (۲۰ دسامبر ۲۰۱۶) در منابع علمی، هیچ کارآزمایی تصادفیسازی و کنترل شدهای (randomised controlled trials; RCTs) را نیافتیم که داروهای دیگری را به غیر از STP ارزیابی کرده باشند. ما دو RCT را یافتیم که اثربخشی و تحملپذیری STP را در ۶۴ کودک مبتلا به SMEI در مقایسه با دارونما (placebo) ارزیابی کرده بودند. در مقایسه با بیمارانی که دارونما دریافت کردند، افرادی که با STP درمان شدند، بیشتر احتمال داشت که بدون تشنج باشند یا با کاهش ۵۰ درصدی یا بیشتر در فراوانی تشنج روبهرو شوند. فقط یک مطالعه به صراحت بروز عوارض جانبی را گزارش کرد که بیشتر در بیماران تحت درمان با STP رخ داد. این دادهها که حاصل از دو مطالعه کوچک هستند، نشان میدهند که STP از نظر کارآیی به طور قابل توجهی بهتر از دارونما است اما به خوبی تحمل نمیشود. مطالعات بیشتری باید انجام شوند تا اثربخشی و تحملپذیری طولانیمدت STP در درمان بیماران مبتلا به SMEI بهطور واضح تعیین شود.
شواهد تا ۲۰ دسامبر ۲۰۱۶ بهروز است.
این یک نسخه بهروزشده از مرور کاکرین است که برای نخستینبار در سال ۲۰۱۴ منتشر و آخرین بار در سال ۲۰۲۰ بهروز شد.
تشنجها در نزدیک به ۳۰% از افراد مبتلا به صرع، توسط درمانهای فعلی کنترل نمیشوند. استریپنتول یک داروی ضد‐صرع (antiepileptic drug; AED) است که در فرانسه تولید شده و در سال ۲۰۰۷ تائیدیه خود را از آژانس دارویی اروپا (EMA) برای درمان سندرم Dravet، به عنوان یک درمان کمکی با والپروات (valproate) و کلوبازام (clobazam)، دریافت کرد.
بر اساس معیارهای انتخاب، هیچ مطالعه جدیدی را در این بهروزرسانی وارد نکردیم. فقط یک مطالعه را از مرور قبلی (۳۲ کودک مبتلا به صرع کانونی) وارد کردیم. این مطالعه از طراحی responder‐enriched استفاده کرد و با مقایسه استریپنتول کمکی با دارونما (placebo)، هیچ شواهد بارزی را از کاهش ۵۰% یا بیشتر در فراوانی تشنج (خطر نسبی (RR): ۱,۵۱؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰.۸۱ تا ۲.۸۲؛ شواهد با قطعیت پائین) و شواهد بارزی را از رسیدن به وضعیت عدم‐تشنج (RR: ۱.۱۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۱ تا ۴.۴۳؛ شواهد با قطعیت پائین) پیدا نکرد.
استریپنتول منجر به خطر بروز بیشتر عوارض جانبی به عنوان یک کل شد (RR: ۲,۶۵؛ ۹۵% CI؛ ۱.۰۸ تا ۶.۴۷؛ شواهد با قطعیت پائین). هنگامی که عوارض جانبی خاص را در نظر گرفتیم، CIها بسیار گسترده بوده و نشان از احتمال افزایش قابلتوجه و کاهش اندک در خطرات عوارض جانبی نورولوژیکی (RR: ۲.۶۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۸ تا ۸.۰۱؛ شواهد با قطعیت پائین) داشتند. محققان هیچ کاهش بارزی را در خطر خروج بیماران از مطالعه نشان ندادند (RR: ۰.۶۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۰ تا ۱.۴۷؛ شواهد با قطعیت پائین)، که این موضوع در هر دو گروه بالا بود (۵۳.۳% در گروه دارونما و ۳۵.۳% در گروه استریپنتول؛ شواهد با قطعیت پائین).
اعتبار خارجی (external validity) این مطالعه محدود بود زیرا فقط پاسخدهندگان به استریپنتول (یعنی شرکتکنندگانی که کاهش ۵۰% یا بیشتر را در فراوانی تشنج در طول فاز باز پیش از تصادفیسازی در مقایسه با میزان پایه خود داشتند) وارد فاز تصادفیسازی، کمکی، کنترل شده با دارونما و دوسو‐کور شدند. علاوه بر این، اثرات انتقال (carry‐over) و خروج از مطالعه، احتمالا بر پیامدهای مرتبط با فراوانی تشنج تاثیر گذاشت. اطلاعات بسیار محدود حاصل از تنها مطالعه وارد شده، نشان میدهند که عوارض جانبی در نظر گرفته شده به صورت کل، به نظر میرسد با استریپنتول کمکی بسیار بیشتر از دارونمای افزودنی رخ دهند.
صرع مقاوم به دارو چیست؟
صرع یکی از شایعترین اختلالات نورولوژیکی مزمن است؛ این وضعیت ۱% از جمعیت دنیا را تحت تاثیر قرار میدهد. تا ۳۰% از افراد مبتلا به صرع با وجود دریافت درمان کافی با داروهای ضد‐صرع، همچنان دچار تشنج (انفجار ناگهانی فعالیت الکتریکی در مغز که نحوه عملکرد آن را برای مدت کوتاهی تغییر میدهد) میشوند. این افراد تحت عنوان موارد مبتلا به صرع مقاوم به دارو توصیف میشوند.
ما به دنبال چه یافتهای بودیم؟
داروهای ضد‐صرع را میتوان به صورت منفرد (به عنوان تک‐درمانی (monotherapy)) یا ترکیبی (پلی‐تراپی (polytherapy)) استفاده کرد. استریپنتول (stiripentol) یک داروی ضد‐صرع است که در فرانسه تولید شده و در سال ۲۰۰۷ توسط آژانس دارویی اروپا (EMA) به عنوان درمان کمکی والپروات (valproate) و کلوبازام (clobazam) برای درمان سندرم Dravet (نوعی صرع نادر و مقاوم به دارو که در سال نخست تولد در نوزادان سالم آغاز میشود) تائید شد. این مرور به ارزیابی شواهد حاصل از تجویز استریپنتول به عنوان درمان مکمل برای صرع کانونی مقاوم در برابر دارو در افراد تحت درمان با داروهای ضد‐صرع میپردازد.
ما به چه نتایجی رسیدیم؟
بر اساس معیارهای این مرور، فقط یک مطالعه را وارد کردیم. در مطالعه مذکور، به ۶۷ کودک علاوه بر درمان معمول یک داروی ساختگی (دارونما) به مدت یک ماه داده شد و سپس به مدت چهار ماه استریپنتول (بدون دارونما) اضافه شد. ۳۲ کودکی که به استریپنتول پاسخ دادند (که در مقایسه با ماه نخست، نصف تعداد تشنج یا کمتر از آن را با مصرف استریپنتول داشتند) در بخش بعدی مطالعه جای گرفتند. هفده نفر از این کودکان به مصرف استریپنتول کمکی ادامه دادند، در حالی که ۱۵ نفر دیگر دارونما دریافت کردند. این مرحله از مطالعه به صورت تصادفیسازی شده و دوسو‐کور (درمان به صورت تصادفی تخصیص داده شد، و نه کودکان و نه پزشکان نمیدانستند چه کسی چه درمانی را دریافت میکند) انجام شد.
پس از دو ماه، نویسندگان مطالعه هیچ تفاوت بارزی را میان دو گروه درمانی از نظر کاهش تشنج (تعداد کودکان با نصف تعداد تشنج یا کمتر) یا رسیدن به وضعیت بدون تشنج (تعداد کودکانی که هیچ تشنجی نداشتند) پیدا نکردند. با این حال، احتمال بروز عوارض جانبی مضر در کودکانی که استریپنتول مصرف کردند نسبت به کودکان درمانشده با دارونما بیشتر بود. نتایج این مطالعه ممکن است برای جمعیت عمومیتر قابل تعمیم نباشد، زیرا فقط شامل کودکانی بود که به استریپنتول پاسخ دادند.
محدودیتهای شواهد چه هستند؟
اعتماد چندانی به شواهد نداریم زیرا مطالعه شامل تعداد کمی از کودکان بود، چندین کودک پیش از پایان مطالعه، آن را ترک کردند، و درمانی که در بخش اول مطالعه به همه کودکان داده شد ممکن است بر تعداد تشنجها در قسمت تصادفیسازی شده، و دوسو‐کور آن تاثیر گذاشته باشد.
در حال حاضر، هیچ شواهد در دسترسی از مصرف استریپنتول به عنوان درمان کمکی برای مدیریت بالینی صرع کانونی مقاوم در برابر دارو پشتیبانی نمیکند. انجام کارآزماییهای بزرگ، تصادفیسازی شده، و با روش انجام خوب، در این زمینه مورد نیاز است.
شواهد تا مارچ ۲۰۲۲ بهروز است.
اکثر افراد مبتلا به صرع پیشآگهی خوبی دارند، و تشنجهای آنها با استفاده از یک عامل تکی ضد‐صرع میتواند به خوبی کنترل شود، اما تا ۳۰% از این افراد مبتلا به صرع مقاوم به درمان هستند، بهخصوص افراد مبتلا به تشنجهای کانونی. در این مرور، شواهد به دست آمده را از کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCT) درباره زونیسامید (zonisamide) خلاصه کردیم، که بهعنوان یک درمان مکمل برای صرع کانونی کنترل نشده با یک یا چند داروی ضد‐صرع همزمان استفاده میشود.
این یک نسخه بهروز شده از مرور کاکرین است که قبلا در سال ۲۰۱۸ منتشر شد.
از زمان آخرین نسخه این مرور، هیچ مطالعه جدیدی را پیدا نکردیم. هشت مطالعه را (۱۶۳۶ شرکتکننده) از نسخههای قبلی این مرور وارد کردیم.
RR کلی با ۹۵% فاصله اطمینان (CI) برای کاهش حداقل ۵۰% در فراوانی تشنج برای ۳۰۰ تا ۵۰۰ میلیگرم زونیسامید در روز در مقایسه با دارونما معادل ۱,۹۰ (۹۵% CI؛ ۱.۶۳ تا ۲.۲۲؛ ۷ کارآزمایی؛ ۱۳۷۱ شرکتکننده؛ شواهد با قطعیت متوسط) بود. RR برای کاهش ۵۰% در فراوانی تشنج در مقایسه با دارونما برای هر دوزی از زونیسامید (۱۰۰ میلیگرم تا ۵۰۰ میلیگرم در روز)، ۱.۸۶ (۹۵% CI؛ ۱.۶۰ تا ۲.۱۷؛ ۷ کارآزمایی؛ ۱۴۲۹ شرکتکننده؛ شواهد با قطعیت متوسط) گزارش شد. تعداد افراد مورد نیاز برای درمان برای به دست آوردن یک پیامد مفید بیشتر، شش (۹۵% CI؛ ۴.۱ تا ۶.۸) بود. دو کارآزمایی شواهدی را از رابطه دوز‐پاسخ برای این پیامد ارائه کردند. RR برای خروج از درمان برای ۳۰۰ تا ۵۰۰ میلیگرم زونیسامید در روز در مقایسه با دارونما برابر ۱.۵۹ (۹۵% CI؛ ۱.۱۸ تا ۲.۱۳؛ ۶ کارآزمایی؛ ۱۰۹۹ شرکتکننده؛ شواهد با قطعیت متوسط) و برای ۱۰۰ تا ۵۰۰ میلیگرم در روز برابر ۱.۴۴ (۹۵% CI؛ ۱.۰۸ تا ۱.۹۳؛ ۶ کارآزمایی؛ ۱۱۵۶ شرکتکننده؛ شواهد با قطعیت متوسط) گزارش شد. تعداد افراد مورد نیاز برای درمان برای یک پیامد مضر اضافی ۱۵ (۹۵% CI؛ ۹.۳ تا ۳۶.۷) گزارش شد. عوارض جانبی زیر به احتمال زیاد با زونیسامید مرتبط بودند تا دارونما: آتاکسی (ataxia) (RR: ۳.۸۵؛ ۹۹% CI؛ ۱.۳۶ تا ۱۰.۹۳؛ ۴ کارآزمایی؛ ۷۳۴ شرکتکننده؛ شواهد با قطعیت پائین)، خوابآلودگی (somnolence) (RR: ۱.۵۲؛ ۹۹% CI؛ ۱.۰۰ تا ۲.۳۱؛ ۸ کارآزمایی؛ ۱۶۳۶ شرکتکننده؛ شواهد با قطعیت متوسط)، آژیتاسیون (agitation) (RR: ۲.۳۵؛ ۹۹% CI؛ ۱.۰۵ تا ۵.۲۷؛ ۴ کارآزمایی؛ ۵۹۸ شرکتکننده؛ شواهد با قطعیت پائین)؛ و بیاشتهایی (anorexia) (RR: ۲.۷۴؛ ۹۹% CI؛ ۱.۶۴ تا ۴.۶۰؛ ۶ کارآزمایی؛ ۱۱۸۱ شرکتکننده؛ شواهد با قطعیت پائین).
در طول هشت مطالعه، خطر سوگیری حوزهها را جدا از دو مطالعه، که در معرض خطر بالای سوگیری ریزش نمونه (attrition bias) ارزیابی شدند، با خطر پائین یا نامشخص سوگیری رتبهبندی کردیم. پنج مورد از هشت مطالعه از شرکتهای دارویی تولید کننده زونیسامید، حمایت مالی دریافت کردند.
پیشینه
حدود ۷۰% از افراد مبتلا به صرع میتوانند با درمان دارویی ضد‐صرع از تشنج رهایی یابند. ۳۰% باقیمانده از این بیماران ممکن است به داروهای ضد‐صرع پاسخ ندهند، و همچنان دچار تشنج شوند. داروهای قدیمیتر باعث پیشگیری از تشنج در هر فردی نمیشوند، و با عوارض جانبی همراه هستند. داروهای جدید در تلاش برای درمان افرادی ایجاد شدند که به داروهای قدیمیتر پاسخ نمیدهند، و تلاش میکنند تا عوارض جانبی محدود شوند. داروهای جدیدتر ممکن است در کنار داروهای فعلی فرد بیمار، به عنوان درمان «مکمل یا افزودنی (add‐on)» مصرف شوند.
نتایج کلیدی
جستوجوها در شش بانک اطلاعاتی، هشت کارآزمایی تصادفیسازی و کنترل شده (۱۶۳۶ شرکتکننده) را یافتند، که افزودن داروی ضد‐صرع زونیسامید (zonisamide) را به یک یا چند داروی ضد‐صرع، به مدت ۱۲ هفته، در افراد مبتلا به صرع کانونی کنترل نشده، با دارونما (placebo) مقایسه کردند.
با در نظر گرفتن تمام شواهد به دست آمده از کارآزماییها، دریافتیم که در صورت اضافه شدن زونیسامید به درمان معمول افراد مبتلا به صرع کانونی، فراوانی دفعات تشنج در آنها کاهش یافت. شرکتکنندگان درمان شده با ۳۰۰ میلیگرم تا ۵۰۰ میلیگرم زونیسامید در روز، نسبت به افرادی که قرصهای دارونما را به همراه درمان معمول خود دریافت کردند، دو برابر بیشتر احتمال داشت که با کاهش حداقل ۵۰% در فراوانی دفعات تشنج خود مواجه شوند. با این حال، افزودن زونیسامید به درمان معمول آنها با افزایش عوارض جانبی، مانند مشکلات مربوط به هماهنگی (ataxia)، خوابآلودگی (somnolence)، آژیتاسیون، و بیاشتهایی (anorexia) همراه بود.
قطعیت شواهد
خطر سوگیری (bias) را در کارآزماییهای مجزا در سطح پائین ارزیابی کردیم، یا اطلاعات کافی را برای تصمیمگیری در مورد آنها در دسترس نداشتیم. پنج مورد از هشت مطالعه از شرکتهای دارویی تولید کننده زونیسامید حمایت مالی دریافت کردند. قطعیت شواهد را برای پیامدهای اصلی، در سطح متوسط ارزیابی کردیم. انجام تحقیقات بیشتر ممکن است تاثیر مهمی بر اطمینان ما به تخمین اثرگذاری مداخله داشته باشد و احتمالا این تخمین را تغییر میدهند. انجام تحقیقات بیشتری با تمرکز بر بررسی پاسخ درمانی به دوزهای مختلف زونیسامید، مورد نیاز است.
شواهد تا سپتامبر ۲۰۱۹ بهروز است.
این یک نسخه بهروزشده از مرور کاکرین است که پیش از این در سال ۲۰۱۹ منتشر شد.
تشنجهای ابسنس (absence seizures; AS)، حملات صرعی کوتاهی هستند که در دوران کودکی و نوجوانی بروز میکنند. بسته به ویژگیهای بالینی و یافتههای حاصل از الکتروانسفالوگرام (electroencephalogram; EEG)، آنها را میتوان به تشنجهای ابسنس تیپیکال (typical)، آتیپیکال (atypical)، و تشنجهای ابسنس با ویژگیهای خاص تقسیم کرد. تشنجهای ابسنس تیپیکال به واسطه از دست رفتن ناگهانی هوشیاری شناخته شده و EEG معمولا امواج نوک نیزهای جنرالیزه (generalised spike wave) را که در سه سیکل در هر ثانیه تخلیه میشوند، نشان میدهد. داروهای اتوسوکسیماید (ethosuximide)، والپروات (valproate) و لاموتریژین (lamotrigine) اخیرا برای درمان تشنجهای ابسنس تجویز میشوند. این مرور با هدف تعیین بهترین انتخاب داروی ضد‐صرع برای کودکان و نوجوانان مبتلا به تشنجهای ابسنس به اجرا در میآید.
بر اساس معیارهای انتخاب، هیچ مطالعه جدیدی را در مرور حاضر وارد نکردیم. هشت کارآزمایی کوچک (مجموع شرکتکنندگان: ۶۹۱) از مرور قبلی وارد شدند. شش مورد از آنها به لحاظ کیفیت روششناسی ضعیف بوده (خطر سوگیری (bias) نامشخص یا بالا) و هفت مورد کمتر از ۵۰ شرکتکننده را وارد کردند. هیچ کارآزمایی کنترل شده با دارونمایی برای اتوسوکسیماید یا والپروات وجود نداشت، از اینرو، هیچ شواهدی نیز از کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) برای حمایت از یک اثر خاص روی AS برای هر یک از این دو دارو به دست نیامد. به دلیل تنوع در روشهای مورد استفاده در این کارآزماییها که به مقایسه اتوسوکسیماید، لاموتریژین و والپروات پرداختند، انجام متاآنالیز مناسب نبود. نتایج یک کارآزمایی بزرگ تصادفیسازی شده، کنترل شده، دوسو‐کور و گروه موازی که به مقایسه اتوسوکسیماید، لاموتریژین و سدیم والپروات در ۴۵۳ کودک مبتلا به صرع ابسنس کودکی تازه تشخیص داده شده پرداخت، نشان داد که در ۱۲ ماه، احتمال رسیدن به وضعیت بدون تشنج در بیمارانی که اتوسوکسیماید مصرف کردند، بیشتر (۷۰/۱۵۴، ۴۵%) از بیماران تحت درمان با لاموتریژین (۳۱/۱۴۶، ۲۱% ؛ P < ۰,۰۰۱) بود، بدون آنکه تفاوتی بین والپروات (۶۴/۱۴۶، ۴۴%) و اتوسوکسیماید (۷۰/۱۵۴، ۴۵% ؛ P > ۰.۰۵) دیده شود.
در این مطالعه، فراوانی شکستهای درمانی به دلیل بروز عوارض جانبی غیر‐قابل تحمل بین گروههای درمانی بهطور قابل توجهی متفاوت بود، با بیشترین نسبت از بروز عوارض جانبی در گروه والپروئیک اسید (۴۸/۱۴۶، ۳۳%) در مقایسه با گروههای اتوسوکسیماید (۳۸/۱۵۴، ۲۵%) و لاموتریژین (۲۹/۱۴۶، ۲۰%) (P < ۰,۰۳۷). در مجموع، این مطالعه بزرگ اثربخشی برتر اتوسوکسیماید و والپروئیک اسید را در مقایسه با لاموتریژین، به عنوان تک‐درمانی اولیه برای کنترل تشنج، بدون بروز عوارض جانبی تحملناپذیر در کودکان مبتلا به صرع ابسنس دوران کودکی، نشان داد. این مطالعه شواهدی را با قطعیت بالا برای پیامدهایی فراهم کرد که دادههای آنها موجود بودند. با این حال، سطح قطعیت شواهد ارائه شده توسط مطالعات دیگر پائین بود، در درجه اول به دلیل وجود خطر سوگیری (bias) و غیر‐دقیق بودن نتایج ناشی از حجم نمونه کوچک مطالعات وارد شده. از اینرو، نتیجهگیریها در مورد اثربخشی اتوسوکسیماید، والپروئیک اسید و لاموتریژین عمدتا از این مطالعه تکی به دست میآید.
پیشینه
صرع (epilepsy) اختلالی است که در آن تشنجها به دلیل تخلیه الکتریکی غیر‐طبیعی از مغز ایجاد میشوند. صرع ابسنس (absence epilepsy) به تشنجهایی اطلاق میشود که به از دست رفتن ناگهانی سطح هوشیاری میانجامند. این وضعیت اغلب از دوران کودکی و نوجوانی شروع میشود. سه داروی ضد‐صرع اغلب برای درمان تشنجهای ابسنس استفاده میشوند: والپروات (valproate)، اتوسوکسیماید (ethosuximide) و لاموتریژین (lamotrigine).
هدف این مرور، تعیین این موضوع است که کدام یک از این سه داروی ضد‐صرع، بهترین انتخاب هستند برای درمان تشنجهای ابسنس در کودکان و نوجوانان.
نتایج
این مرور پارهای شواهد (بر مبنای هشت کارآزمایی کوچک) را به دست آورد که بیماران تحت درمان با لاموتریژین نسبت به دارونما (placebo)، با احتمال بیشتری دچار حملات تشنج نمیشوند. این مرور شواهد محکمی را یافت که بیماران دریافت کننده اتوسوکسیماید یا والپروات، نسبت به افرادی که از لاموتریژین استفاده میکنند، با احتمال بیشتری دچار حملات تشنج نمیشوند. با وجود این، به دلیل خطر پائینتر عوارض جانبی ناشی از اتوسوکسیماید نسبت به والپروات، در بیماران مبتلا به صرع ابسنس کودکی ترجیح داده میشود.
از نظر هر دو مقوله اثربخشی و تحملپذیری درمان، اتوسوکسیماید روش تک‐درمانی تجربی اولیه مطلوب برای کودکان و نوجوانان مبتلا به تشنجهای ابسنس به شمار میآید.
شواهد تا سپتامبر ۲۰۲۰ بهروز است.
صفحه ۱ از ۱ |
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مرکز همکار کاکرین ایران می باشد.
طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق
© 2025 CC BY-NC 4.0 | Cochrane Iran Associate Centre
Designed & Developed by : Yektaweb