جستجو در مقالات منتشر شده


۷ نتیجه برای Stanley C Igwe

Francesco Brigo، Stanley C Igwe،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه
این مطالعه نسخه به‌روزرسانی شده مطالعه مروری است که در شماره ۶ مطالعات مروری کاکرین در سال ۲۰۱۲ چاپ شده بود.
صرع یکی از اختلالات مزمن شایع نورولوژیک است. باوجود اینکه در حال حاضر انواع زیادی از داروهای ضدصرع (AED) وجود دارند، حملات تشنج در ۳۰% از افراد ادامه می‌یابد. این دسته از افراد نیاز به درمان‌های تهاجمی‌تری نسبت به درمان تک‌دارویی دارند که انتخاب اول در کنترل تشنج است. با این وجود، درمان چنددارویی اغلب باعث ایجاد اثرات جانبی ناخواسته مثل اختلالات نورولوژیک (خواب‌آلودگی، آتاکسی، سرگیجه)، اختلالات روانی و علایم رفتاری و تغییرات متابولیک (استئوپروز، تحریک یا مهار آنزیم‌های کبدی و غیره) می‌شود. برای این افراد نیاز به بکار بردن AEDها که تحمل‌شان راحت‌تر است، نیازی اساسی است. بر اساس گزارش‌های موجود، ملاتونین دارویی با اثرات ضدصرع است که از ایمنی خوبی برخوردار است.
اهداف
این مطالعه جهت مطالعه تاثیر و قابلیت پذیرش ملاتونین به عنوان درمان افزودنی برای صرع، است.
روش های جستجو
در آخرین به‌روزرسانی، ما در ثبت تخصصی گروه صرع در کاکرین (Cochrane Epilepsy Group Specialized Register)(۱۲ ژانویه ۲۰۱۶)، پایگاه کارآزمایی‌های بالینی ثبت شده کاکرین (CENTRAL؛ Cochrane Central Register of Controlled Trials) از طریق ثبت مطالعات آنلاین (CRSO؛ Cochrane Register of Studies Online؛ در ۱۲ ژانویه ۲۰۱۶) و MEDLINE در (Ovid در ۱۱ ژاویه ۲۰۱۶) جست‌وجو کردیم. ما همچنین در ژورنال‌های انتخاب شده جست‌وجوی دستی انجام دادیم. ما در زبان هیچ محدودیتی قائل نشدیم. به‌علاوه، ما با شرکت‌های تولید کننده ملاتونین (مثل Nathura) و محققین اصلی که مطالعات منتشر نشده‌ای در این زمینه داشتند، تماس گرفتیم.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی کنترل‌شده دوسوکور یا یک‌سو کور یا غیرکور، گروه‌های موازی یا مطالعات متقاطع بررسی شدند. افراد مبتلا به صرع، صرف نظر از سن و جنسیت و بدون محدودیت از نظر کودک یا بزرگسال بودن و اختلالات همراه، در نظر گرفته شدند. مطالعاتی که اضافه کردن ملاتونین را به داروی ضدصرع با اضافه کردن پلاسبو یا عدم اضافه کردن هیچ داروی اضافه‌ای مقایسه کرده بودند، مد نظر قرار گرفتند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
نویسندگان این مطالعه مروری، به طور جداگانه به استخراج کارآزمایی‌هایی با معیارهای از پیش معین شده پرداختند و داده‌ها را استخراج کردند و به ارزیابی روش‌شناسی داده‌ها پرداختند و این پیامدها را مورد توجه قرار دادند: حداقل ۵۰% کاهش فرکانس تشنج، رهایی از تشنج، عوارض جانبی و کیفیت زندگی.
نتایج اصلی
ما ۶ مقاله انتشار یافته را وارد مطالعه مروری کردیم که ۱۲۵ شرکت کننده را دربر می‌گرفتند (۱۰۶ نفر از آنها کمتر از ۱۸ سال سن داشتند). دو گروه مختلف تشکیل شد: یکی ملاتونین در برابر پلاسبو و دیگری ملاتونین ۵mg در برابر ملاتونین ۱۰mg. علی‌رغم هدف اولیه‌ای که داشتیم، به علت عدم کفایت اطلاعاتی که درمورد پیامدها داشتیم، نتوانستیم از متاآنالیز (meta-analysis) استفاده کنیم، اما داده‌ها را خلاصه کردیم. ۴ مطالعه تصادفی شده، دوسوکور، متقاطع، از نوع پلاسبوـکنترل و ۲ مطالعه تصادفی شده، دو سوکور، موازی، از نوع پلاسبو-کنترل بودند. فقط ۲ مطالعه تعداد دقیق تشنج‌ها را طی کارآزمایی با خط پایه به این صورت مقایسه کرده بود: هیچ یک از شرکت‌کنندگان در طول کارآزمایی تغییری نسبت به خط پایه نشان ندادند. دو مطالعه به طور نظام‌مند عوارض جانبی را ارزیابی کرده بود (بدتر شدن سردردها در یک کودک مبتلا به میگرن که تحت درمان ملاتونین بود، گزارش شده بود). فقط یک مطالعه به طور نظام‌مند کیفیت زندگی را ارزیابی کرده و بهبود معناداری از نظر آماری در گروهی که ملاتونین مصرف کرده بودند، مشاهده نشده بود.
نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
مقالات وارد شده به این مطالعه مروری کیفیت روش‌شناسی پائینی داشته و بطور سیستماتیک فرکانس تشنج و عوارض جانبی را ارزیابی نکرده بودند، بنابراین امکان انجام متاآنالیز وجود نداشت. این امکان وجود نداشت که بتوانیم درباره نقشی که ملاتونین در کاهش فرکانس یا بهبود کیفیت زندگی افراد مبتلا به صرع دارد، نظر قطعی بدهیم.
خلاصه به زبان ساده
کاربرد ملاتونین به عنوان درمان کمکی برای بیماران مبتلا به صرع
پیشینه
صرع یکی از بیماری‌های شایع سیستم عصبی است. علی‌رغم درمان دارویی ضدصرعی که اغلب بیماران مصرف می‌کنند، تشنج در ۳۰% آن‌ها ادامه می‌یابد. گزارش‌هایی مبنی بر اینکه اضافه کردن ملاتونین به درمان می‌تواند در این زمینه مفید واقع شود و ایمن است، وجود دارد. ملاتونین توسط بدن ساخته می‌شود و توسط پزشکان برای درمان اختلالات خواب و مشکلات جت‌لگ (jet lag) تجویز می‌شود.

ویژگی‌های مطالعه
ما داده‌های کارآزمایی‌های بالینی‌ای را بررسی کردیم که ملاتونین را به داروهای ضدصرع اضافه کرده و با افرادی که از پلاسبو استفاده کرده یا هیچ درمانی را اضافه نکرده بودند، مقایسه کرده بودند. شرکت‌کنندگان را از هر سن و جنسیتی، چه کودک بودند و چه بزرگسال، وارد مطالعه کردیم. داده‌های مربوط به کاهش فرکانس تشنج به میزان ۵۰% و عدم ایجاد تشنج و عوارض جانبی و بهبود کیفیت زندگی ارزیابی شد.

نتایج اصلی
ما نهایتا ۶ مطالعه را که دربرگیرنده ۱۲۵ شرکت کننده بود، انتخاب کردیم. آن‌ها دو حالت مختلف را مقایسه کرده بودند: استفاده از ملاتونین در مقابل پلاسبو و استفاده از ملاتونین ۵mg در مقابل ملاتونین ۱۰mg.
مطالعات وارد شده بصورت روش‌شناسانه کاهش فرکانس تشنج، از بین رفتن تشنج و عوارض جانبی را ارزیابی نکرده بود. فقط یک مطالعه گزارش داده بود که فرکانس تشنج در هیچ‌یک از شرکت‌کنندگان در طول کارآزمایی در مقایسه با قبل از آن، تغییر نکرده بود. فقط یک مطالعه اثر ملاتونین را بر کیفیت زندگی ارزیابی کرده و بهبود قابل‌ملاحظه‌ای را در افرادی که ملاتونین مصرف کرده بودند، در مقایسه با آن‌ها که از پلاسبو استفاده کرده بودند، گزارش نکرده بود.

کیفیت شواهد
مقالات وارد شده به مطالعه مروری از نظر روش‌شناسی کیفیت پائینی داشتند و امکان اینکه بتوان براساس آن‌ها درباره نقش اضافه کردن ملاتونین به درمان در کاهش فرکانس تشنج یا بهبود کیفیت زندگی افراد مبتلا به صرع نظر قطعی داد، وجود نداشت. این شواهد تا ژانویه ۲۰۱۶ به‌روزرسانی شده است.

Francesco Brigo، Stanley C Igwe، Alessandra Del Felice،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه

این یک نسخه به‌روز شده از مرور اصلی کاکرین است که در شماره ۶، ۲۰۱۲ منتشر شد.

صرع یکی از شایع‌ترین اختلالات نورولوژیکی است. با وجود اینکه در حال حاضر انواع زیادی از داروهای ضد‐صرع (antiepileptic drugs; AEDs) وجود دارند، حملات تشنج در ۳۰% از افراد هم‌چنان ادامه می‌یابد. این دسته از افراد نیاز به درمان‌های تهاجمی‌تری نسبت به تک‐درمانی دارند که انتخاب اول در کنترل تشنج‌ها است. با این وجود، درمان چند‐دارویی اغلب باعث ایجاد تاثیرات ناخواسته‌ای مثل اختلالات نورولوژیک (خواب‌آلودگی، آتاکسی، سرگیجه)، اختلالات روانی و نشانه‌های رفتاری و تغییرات متابولیک (استئوپوروز (osteoporosis)، تحریک یا مهار آنزیم‌های کبدی و غیره) می‌شود. برای این افراد لزوم به کار بردن AEDها که تحمل‌شان راحت‌تر است، یک نیاز اساسی محسوب می‌شود. گزارش‌های موجود نشان داده‌اند که نقش ضد‐صرعی ملاتونین (melatonin) از پروفایل بی‌خطری خوبی برخوردار است.

اهداف
این مطالعه جهت ارزیابی اثربخشی و تحمل‌پذیری ملاتونین به عنوان درمان کمکی برای صرع انجام شده است.
روش های جستجو
در آخرین نسخه به‌روز، ما در پایگاه ثبت تخصصی گروه صرع در کاکرین (Cochrane Epilepsy Group Specialized Register)(۱۲ ژانویه ۲۰۱۶)، پایگاه مرکزی ثبت کارآزمایی‌های بالینی کاکرین (CENTRAL) از طریق پایگاه ثبت مطالعات آنلاین کاکرین (CRSO؛ در ۱۲ ژانویه ۲۰۱۶) و MEDLINE (در Ovid در ۱۱ ژانویه ۲۰۱۶) جست‌وجو کردیم. کتاب‌شناختی‌های هر مطالعه شناسایی شده را برای ارجاعات بیشتر جست‌وجو کردیم. هم‌چنین ژورنال‌های انتخاب شده و خلاصه مقالات کنفرانس‌ها را به صورت دستی جست‌وجو کردیم. هیچ محدودیتی از نظر زبان اعمال نکردیم. به علاوه، با شرکت‌های تولید کننده ملاتونین (یعنی Nathura) و محققین اصلی که مطالعات منتشر نشده‌ای در این زمینه داشتند، تماس گرفتیم.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده دوسو‐کور یا یک‌سو‐کور یا کور نشده، گروه‌های موازی یا مطالعات متقاطع وارد مرور شدند. افراد مبتلا به صرع بدون در نظر گرفتن سن و جنسیت، از جمله کودکان و بزرگسالان دارای ناتوانی. مطالعاتی که اضافه کردن ملاتونین را به عنوان درمان کمکی به هر نوع AED(ها) با دارونمای (placebo) کمکی یا عدم استفاده از درمان کمکی مقایسه کرده بودند، انتخاب شدند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
نویسندگان این مرور، به طور جداگانه به انتخاب کارآزمایی‌ها برای ورود با معیارهای از پیش معین شده پرداختند و داده‌های مرتبط را استخراج کردند و به ارزیابی کیفیت روش‌شناسی کارآزمایی‌ها پرداختند. پیامدهای زیر را مورد ارزیابی قرار دادیم: حداقل ۵۰% کاهش فراوانی تشنج، رهایی از تشنج، عوارض جانبی و کیفیت زندگی.
نتایج اصلی
شش مقاله انتشار یافته را وارد مرور کردیم که ۱۲۵ شرکت‌کننده را دربر می‌گرفتند (۱۰۶ نفر از آنها کمتر از ۱۸ سال سن داشتند). دو گروه مختلف تشکیل شد: یکی ملاتونین در برابر دارونما و دیگری ملاتونین ۵ میلی‌گرم در برابر ملاتونین ۱۰ میلی‌گرم. علی‌رغم هدف اولیه‌ای که داشتیم، به علت عدم کفایت اطلاعاتی که در مورد پیامدها داشتیم، نتوانستیم از متاآنالیز (meta‐analysis) استفاده کنیم، اما داده‌ها را به صورت نقل قول (narrative) خلاصه کردیم. چهار کارآزمایی تصادفی‌سازی شده، دوسو‐کور، با طراحی متقاطع و کنترل شده با دارونما و دو کارآزمایی تصادفی‌سازی شده، دوسو‐کور، با طراحی موازی، کنترل شده با دارونما بودند. فقط دو مطالعه تعداد دقیق تشنج‌ها را طی کارآزمایی با خط پایه به این صورت مقایسه کرده بود: هیچ یک از شرکت‌کنندگان در طول کارآزمایی تغییری نسبت به خط پایه نشان ندادند. دو مطالعه به طور سیستماتیک، عوارض جانبی را ارزیابی کرده بود (بدتر شدن سردردها در یک کودک مبتلا به میگرن که تحت درمان ملاتونین بود، گزارش شده بود). فقط یک مطالعه به طور سیستماتیک، کیفیت زندگی را ارزیابی کرده و بهبودی با اهمیت آماری در گروهی که ملاتونین مصرف کرده بودند، مشاهده نکرده بود.
نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
مطالعات وارد شده، کیفیت روش‌شناسی پائینی داشته و به طور سیستماتیک فراوانی تشنج و عوارض جانبی را ارزیابی نکرده بودند، بنابراین امکان خلاصه کردن داده‌ها برای متاآنالیز وجود نداشت. نتیجه‌گیری کردن درباره نقشی که ملاتونین در کاهش فراوانی یا بهبود کیفیت زندگی افراد مبتلا به صرع دارد، امکان‌پذیر نیست.
خلاصه به زبان ساده

کاربرد ملاتونین به عنوان درمان کمکی برای درمان صرع

پیشینه

صرع یکی از شایع‌ترین اختلالات طولانی‐مدت سیستم عصبی است، و علی‌رغم چندین داروی ضد‐صرعی که اغلب بیماران مصرف می‌کنند، تشنج (غش) در ۳۰% از افراد ادامه می‌یابد. گزارش‌های موجود نشان داده‌اند که نقش ضد‐صرعی ملاتونین (melatonin) از پروفایل بی‌خطری خوبی برخوردار است. ملاتونین توسط بدن ساخته می‌شود و توسط پزشکان برای درمان اختلالات خواب و مشکلات جت‌لگ (jet lag) تجویز می‌شود.

ویژگی‌های مطالعه

در بانک‌های اطلاعاتی پزشکی برای یافتن کارآزمایی‌های بالینی مربوط به ملاتونین اضافه شده به داروی ضد‐صرع دیگر (درمان کمکی) در مقایسه با داروی ضد‐صرع به علاوه درمان ظاهری (دارونما (placebo)) یا عدم درمان کمکی در افراد مبتلا به صرع به جست‌وجو پرداختیم. شرکت‌کنندگان را از هر سن یا جنسیتی، چه کودک بودند و چه بزرگسال، وارد مطالعه کردیم. در این مطالعات کاهش دفعات تشنج به نصف، نسبت افراد بدون تشنج (رهایی از تشنج)، عوارض جانبی و بهبود کیفیت زندگی اندازه‌گیری شد.

نتایج کلیدی

نهایتا شش کارآزمایی را که دربرگیرنده ۱۲۵ شرکت‌کننده بود، برای مرور فعلی انتخاب کردیم. آنها دو حالت مختلف را مقایسه کرده بودند: استفاده از ملاتونین در برابر دارونما و استفاده از ملاتونین ۵ میلی‌گرم در برابر ملاتونین ۱۰ میلی‌گرم.

کارآزمایی‌های وارد شده به صورت روش‌شناسانه کاهش فراوانی تشنج، از بین رفتن تشنج و عوارض جانبی را ارزیابی نکرده بود. فقط یک مطالعه گزارش داده بود که فراوانی تشنج در هیچ یک از شرکت‌کنندگان در طول کارآزمایی در مقایسه با پیش از آن، تغییر نکرده بود. فقط یک کارآزمایی تاثیر ملاتونین را بر کیفیت زندگی ارزیابی کرده و بهبود قابل ملاحظه‌ای را در افرادی که ملاتونین کمکی مصرف کرده بودند، در مقایسه با آنها که از دارونمای کمکی استفاده کرده بودند، گزارش نکرده بود.

کیفیت شواهد

کارآزمایی‌های وارد شده به مرور از نظر روش‌شناسی کیفیت پائینی داشتند و اینکه بتوان بر اساس آنها درباره نقش اضافه کردن ملاتونین به درمان در کاهش فراوانی تشنج یا بهبود کیفیت زندگی افراد مبتلا به صرع نتیجه‌گیری قطعی انجام داد، امکان‌پذیر نبود.

شواهد تا ژانویه ۲۰۱۶ به‌روز است.


Francesco Brigo، Stanley C Igwe،
دوره ۲۰۱۷، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۶ )
چکیده

پیشینه

این یک نسخه به‌روزشده از مرور کاکرین است که پیش از این در سال ۲۰۱۹ منتشر شد.

تشنج‌‌های ابسنس (absence seizures; AS)، حملات صرعی کوتاهی هستند که در دوران کودکی و نوجوانی بروز می‌‌کنند. بسته به ویژگی‌‌های بالینی و یافته‌‌های حاصل از الکتروانسفالوگرام (electroencephalogram; EEG)، آن‌ها را می‌توان به تشنج‌‌های ابسنس تیپیکال (typical)، آتیپیکال (atypical)، و تشنج‌‌های ابسنس‌‌ با ویژگی‌‌های خاص تقسیم کرد. تشنج‌‌های ابسنس تیپیکال به واسطه از دست رفتن ناگهانی هوشیاری شناخته شده و EEG معمولا امواج نوک نیزه‌ای جنرالیزه (generalised spike wave) را که در سه سیکل در هر ثانیه تخلیه می‌‌شوند، نشان می‌‌دهد. داروهای اتوسوکسیماید (ethosuximide)، والپروات (valproate) و لاموتریژین (lamotrigine) اخیرا برای درمان تشنج‌‌های ابسنس تجویز می‌‌شوند. این مرور با هدف تعیین بهترین انتخاب داروی ضد‐صرع برای کودکان و نوجوانان مبتلا به تشنج‌‌های ابسنس به اجرا در می‌‌آید.

اهداف
مرور شواهد مربوط به اثرات اتوسوکسیماید، والپروات و لاموتریژین به عنوان درمانی برای کودکان و نوجوانان مبتلا به تشنج‌‌های ابسنس (AS)، در مقایسه با یکدیگر یا با دارونما (placebo).
روش های جستجو
برای آخرین به‌روزرسانی، پایگاه ثبت مطالعات کاکرین (CRS Web؛ ۲۲ سپتامبر ۲۰۲۰) و MEDLINE (Ovid؛ ۱۹۴۶ تا ۲۱ سپتامبر ۲۰۲۰) را جست‌وجو کردیم. CRS Web شامل کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی یا شبه‌‐تصادفی‌سازی و کنترل شده از PubMed؛ Embase؛ ClinicalTrials.gov؛ پلت‌فرم بین‌المللی پایگاه ثبت کارآزمایی‌های بالینی سازمان جهانی بهداشت (WHO ICTRP)؛ پایگاه ثبت مرکزی کارآزمایی‌های کنترل‌ شده کاکرین (CENTRAL)، و پایگاه‌های ثبت تخصصی گروه‌های مرور کاکرین شامل گروه صرع (epilepsy) بود. هیچ نوع محدودیت زبانی اعمال نشد. علاوه بر این، با کمپانی‌های داروسازی Sanofi Winthrop؛ Glaxo Wellcome (در حال حاضر GlaxoSmithKline) و Parke Davis (در حال حاضر Pfizer)، به ترتیب تولید کنندگان سدیم والپروات، لاموتریژین و اتوسوکسیماید تماس گرفتیم.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌‌های تصادفی‌سازی شده گروه‐موازی تک‐درمانی (monotherapy) یا کمکی (add‐on) که به مقایسه هر یک از این داروها در کودکان یا نوجوانان مبتلا به تشنج‌‌های ابسنس پرداختند: اتوسوکسیماید، سدیم والپروات، لاموتریژین، یا دارونما.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
معیارهای پیامد عبارت بودند از: ۱. نسبتی از افراد که در یک، سه، شش، ۱۲، و ۱۸ ماه پس از تصادفی‌‌‌‌سازی، دچار تشنج نشدند؛ ۲. افرادی با کاهش ۵۰% یا بیشتر در فراوانی تشنج‌‌ها؛ ۳. نرمال بودن EEG و/یا تست منفی هیپرونتیلاسیون؛ و ۴. عوارض جانبی. داده‌‌ها به صورت مستقل توسط دو نفر از نویسندگان مرور استخراج شدند. نتایج به صورت خطر نسبی (RR) با ۹۵% فواصل اطمینان (۹۵% CIs) ارائه می‌‌شوند. از معیارهای ارزیابی کیفیت درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) جهت بررسی قطعیت شواهد برای پیامدهای حاصل از همه مطالعات وارد شده استفاده کردیم.
نتایج اصلی

بر اساس معیارهای انتخاب، هیچ مطالعه جدیدی را در مرور حاضر وارد نکردیم. هشت کارآزمایی کوچک (مجموع شرکت‌کنندگان: ۶۹۱) از مرور قبلی وارد شدند. شش مورد از آن‌ها به لحاظ کیفیت روش‌شناسی ضعیف بوده (خطر سوگیری (bias) نامشخص یا بالا) و هفت مورد کمتر از ۵۰ شرکت‌‌کننده را وارد کردند. هیچ کارآزمایی کنترل شده با دارونمایی برای اتوسوکسیماید یا والپروات وجود نداشت، از این‌رو، هیچ شواهدی نیز از کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) برای حمایت از یک اثر خاص روی AS برای هر یک از این دو دارو به دست نیامد. به دلیل تنوع در روش‌‌های مورد استفاده در این کارآزمایی‌‌ها که به مقایسه اتوسوکسیماید، لاموتریژین و والپروات پرداختند، انجام متاآنالیز مناسب نبود. نتایج یک کارآزمایی بزرگ تصادفی‌سازی شده، کنترل شده، دوسو‐کور و گروه موازی که به مقایسه اتوسوکسیماید، لاموتریژین و سدیم والپروات در ۴۵۳ کودک مبتلا به صرع ابسنس کودکی تازه تشخیص داده شده پرداخت، نشان داد که در ۱۲ ماه، احتمال رسیدن به وضعیت بدون تشنج در بیمارانی که اتوسوکسیماید مصرف کردند، بیشتر (۷۰/۱۵۴، ۴۵%) از بیماران تحت درمان با لاموتریژین (۳۱/۱۴۶، ۲۱% ؛ P < ۰,۰۰۱) بود، بدون آنکه تفاوتی بین والپروات (۶۴/۱۴۶، ۴۴%) و اتوسوکسیماید (۷۰/۱۵۴، ۴۵% ؛ P > ۰.۰۵) دیده شود.

در این مطالعه، فراوانی شکست‌های درمانی به دلیل بروز عوارض جانبی غیر‐قابل تحمل بین گروه‌های درمانی به‌طور قابل توجهی متفاوت بود، با بیشترین نسبت از بروز عوارض جانبی در گروه والپروئیک اسید (۴۸/۱۴۶، ۳۳%) در مقایسه با گروه‌های اتوسوکسیماید (۳۸/۱۵۴، ۲۵%) و لاموتریژین (۲۹/۱۴۶، ۲۰%) (P < ۰,۰۳۷). در مجموع، این مطالعه بزرگ اثربخشی برتر اتوسوکسیماید و والپروئیک اسید را در مقایسه با لاموتریژین، به عنوان تک‐درمانی اولیه برای کنترل تشنج، بدون بروز عوارض جانبی تحمل‌‌ناپذیر در کودکان مبتلا به صرع ابسنس دوران کودکی، نشان داد. این مطالعه شواهدی را با قطعیت بالا برای پیامدهایی فراهم کرد که داده‌های آن‌ها موجود بودند. با این حال، سطح قطعیت شواهد ارائه شده توسط مطالعات دیگر پائین بود، در درجه اول به دلیل وجود خطر سوگیری (bias) و غیر‐دقیق بودن نتایج ناشی از حجم نمونه کوچک مطالعات وارد شده. از این‌رو، نتیجه‌گیری‌ها در مورد اثربخشی اتوسوکسیماید، والپروئیک اسید و لاموتریژین عمدتا از این مطالعه تکی به دست می‌آید.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
از زمان انتشار آخرین نسخه این مرور، هیچ مطالعه جدیدی را نیافتیم. بنابراین، نتیجه‌گیری‌ها مشابه به‌روزرسانی قبلی باقی می‌مانند. از منظر هر دو مقوله اثربخشی و تحمل‌پذیری درمان، اتوسوکسیماید روش تک‐درمانی تجربی اولیه مطلوبی برای کودکان و نوجوانان مبتلا به AS است. با این حال، در صورت وجود هم‌زمان تشنج‌های تونیک‐کلونیک جنرالیزه و ابسنس، تجویز والپروات باید ترجیح داده شود، زیرا اتوسوکسیماید احتمالا در تشنج‌های تونیک‐کلونیک ناکارآمد است.
خلاصه به زبان ساده

داروهای اتوسوکسیماید، سدیم والپروات یا لاموتریژین در مدیریت درمانی تشنج‌‌های ابسنس در کودکان و نوجوانان

پیشینه

صرع (epilepsy) اختلالی است که در آن تشنج‌ها به دلیل تخلیه الکتریکی غیر‐طبیعی از مغز ایجاد می‌شوند. صرع ابسنس (absence epilepsy) به تشنج‌هایی اطلاق می‌شود که به از دست رفتن ناگهانی سطح هوشیاری می‌انجامند. این وضعیت اغلب از دوران کودکی و نوجوانی شروع می‌شود. سه داروی ضد‐صرع اغلب برای درمان تشنج‌های ابسنس استفاده می‌شوند: والپروات (valproate)، اتوسوکسیماید (ethosuximide) و لاموتریژین (lamotrigine).

هدف این مرور، تعیین این موضوع است که کدام یک از این سه داروی ضد‐صرع، بهترین انتخاب هستند برای درمان تشنج‌های ابسنس در کودکان و نوجوانان.

نتایج

این مرور پاره‌ای شواهد (بر مبنای هشت کارآزمایی کوچک) را به دست آورد که بیماران تحت درمان با لاموتریژین نسبت به دارونما (placebo)، با احتمال بیشتری دچار حملات تشنج نمی‌شوند. این مرور شواهد محکمی را یافت که بیماران دریافت کننده اتوسوکسیماید یا والپروات، نسبت به افرادی که از لاموتریژین استفاده می‌کنند، با احتمال بیشتری دچار حملات تشنج نمی‌شوند. با وجود این، به دلیل خطر پائین‌تر عوارض جانبی ناشی از اتوسوکسیماید نسبت به والپروات، در بیماران مبتلا به صرع ابسنس کودکی ترجیح داده می‌شود.

از نظر هر دو مقوله اثربخشی و تحمل‌پذیری درمان، اتوسوکسیماید روش تک‐درمانی تجربی اولیه مطلوب برای کودکان و نوجوانان مبتلا به تشنج‌های ابسنس به شمار می‌آید.

شواهد تا سپتامبر ۲۰۲۰ به‌روز است.


Francesco Brigo، Stanley C Igwe، Nicola Luigi Bragazzi،
دوره ۲۰۱۷، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۶ )
چکیده

پیشینه

این یک نسخه به‌روز‌شده از مرور اصلی کاکرین است که در شماره ۱۰، سال ۲۰۱۵ منتشر شد.

صرع میوکلونیک شدید در نوزادان (SMEI)، که تحت عنوان سندرم دراوت (Dravet syndrome) نیز شناخته می‌شود، نوعی صرع نادر و مقاوم است، که اخیرا درمان آن با استریپنتول (stiripentol; STP) به عنوان درمان افزودنی مجاز شمرده شده است.

اهداف
ارزیابی اثربخشی و تحمل‌پذیری STP و دیگر درمان‌های دارویی ضدصرع (از جمله رژیم کتوژنیک) برای بیماران مبتلا به SMEI.
روش های جستجو
برای آخرین به‌روزرسانی، ما پایگاه ثبت تخصصی گروه صرع در کاکرین (۲۰ دسامبر ۲۰۱۶)، پایگاه ثبت مرکزی کارآزمایی‌های کنترل شده کاکرین (CENTRAL) از طریق پایگاه ثبت مطالعات آنلاین کاکرین (CRSO؛ ۲۰ دسامبر ۲۰۱۶)؛ MEDLINE (Ovid، از ۱۹۴۶ تا ۲۰ دسامبر ۲۰۱۶)؛ و ClinicalTrials.gov (۲۰ دسامبر ۲۰۱۶) را جست‌وجو کردیم. پیش از این، پلت‌فرم بین‌المللی پایگاه ثبت کارآزمایی‌های بالینی سازمان جهانی بهداشت (WHO) ICTRP را جست‌وجو کردیم، اما در زمان این به‌روزرسانی قابل استفاده نبود. ما همچنین برای یافتن منابع بیشتر، کتابشناختی‌های مطالعات شناسایی شده را جست‌وجو کردیم. ما مجلات منتخب و مجموعه مقالات کنفرانس را به صورت دستی جست‌وجو کردیم و هیچ محدودیتی را برای زبان مطالعه اعمال نکردیم.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) یا کارآزمایی‌های شبه‐تصادفی‌سازی و کنترل شده؛ کارآزمایی‌های دو سو کور یا یک سو کور یا کورسازی نشده؛ و مطالعات گروه‐موازی. تجویز حداقل یک داروی ضدصرع، به صورت جداگانه (مونوتراپی) یا ترکیبی (درمان افزودنی) در مقایسه با دارونمای (placebo) افزودنی یا بدون درمان افزودنی.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
نویسندگان مرور به‌طور مستقل از هم کارآزمایی‌ها را برای ورود، با توجه به معیارهای از پیش تعریف شده، انتخاب کرده، داده‌های مربوطه را استخراج کرده و کیفیت روش‌شناسی کارآزمایی‌ها را ارزیابی کردند. ما پیامدهای زیر را ارزیابی کردیم: کاهش ۵۰% یا بیشتر در تشنج، عدم وقوع تشنج، عوارض جانبی، نسبت موارد خروج از مطالعه و کیفیت زندگی. ما پیامدها را با استفاده از متاآنالیز منتل‐هنزل (Mantel‐Haenszel) برای محاسبه خطر نسبی (RRs) با ۹۵% فاصله اطمینان (۹۵% CI) ارزیابی کردیم.
نتایج اصلی
از زمان آخرین نسخه این مرور، هیچ مطالعه جدیدی پیدا نشده است. به ویژه آنکه، ما هیچ RCTای را پیدا نکردیم که به ارزیابی داروهایی غیر از STP پرداخته باشند. این مرور شامل دو RCT است که استفاده از STP را ارزیابی می‌کنند (در کل ۶۴ کودک). هر دو مطالعه عمدتا در معرض خطر نامشخص سوگیری (bias) قرار داشتند. نسبت بسیار بالاتری از شرکت‌کنندگان در گروه STP در مقایسه با گروه دارونما با کاهشی معادل ۵۰% یا بیشتر در فراوانی تشنج مواجه شدند (۲۲/۳۳ در مقابل ۲/۳۱؛ RR: ۱۰,۴۰؛ ۹۵% CI؛ ۲.۶۴ تا ۴۰.۸۷). نسبت بسیار بالاتری از شرکت‌کنندگان در گروه STP در مقایسه با گروه دارونما به وضعیت بدون تشنج دست یافتند (۱۲/۳۳ در مقابل ۱/۳۱؛ RR: ۷.۹۳؛ ۹۵% CI؛ ۱.۵۲ تا ۴۱.۲۱). محققان تفاوت‌های معنی‌داری را در نسبت‌های خروج از درمان از گروه STP در مقایسه با گروه دارونما مشاهده نکردند (۲/۳۳ در مقابل ۸/۳۱؛ RR: ۰.۲۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۶ تا ۱.۰۳). فقط یک مطالعه صراحتا بروز عوارض جانبی را گزارش کرد و متذکر شد که نسبت بالاتری از شرکت‌کنندگان در گروه STP نسبت به گروه دارونما دچار عوارض جانبی شدند (۱۰۰% در مقابل ۲۵%؛ RR: ۳.۷۳؛ ۹۵% CI؛ ۱.۸۱ تا ۷.۶۷). ما کیفیت شواهد را طبق معیارهای GRADE در سطح پائین و متوسط ارزیابی کردیم، زیرا بیشتر اطلاعات مربوط به مطالعاتی بودند که به نظر می‌رسید در معرض خطر نامشخص سوگیری قرار داشتند.
نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
داده‌های به دست آمده از دو RCT کوچک نشان می‌دهد که STP از نظر کاهش ۵۰ درصدی یا بیشتر در فراوانی تشنج و عدم وقوع تشنج به‌طور قابل‌توجهی بهتر از دارونما است. عوارض جانبی بیشتر با STP رخ داد. مطالعات بیشتری با قدرت آزمونی کافی و پیگیری طولانی‌مدت باید انجام شوند تا اثربخشی و تحمل‌پذیری طولانی‌مدت STP در درمان بیماران مبتلا به SMEI به‌طور واضح تعیین شود.
خلاصه به زبان ساده

داروهای ضدصرع برای درمان نوزادان مبتلا به صرع میوکلونیک شدید

پیشینه

صرع میوکلونیک شدید در نوزادان (SMEI)، که تحت عنوان سندرم دراوت (Dravet syndrome) نیز شناخته می‌شود، نوعی صرع نادر و مقاوم به دارو است، که اخیرا درمان آن با استریپنتول (stiripentol; STP) در ترکیب با دیگر داروهای ضدصرع مجاز شمرده شده است. در این مرور، ما اثربخشی و تحمل‌پذیری STP و دیگر داروهای ضدصرع را در درمان SMEI ارزیابی کردیم.

نتایج

پس از جست‌وجوی سیستماتیک (۲۰ دسامبر ۲۰۱۶) در منابع علمی، هیچ کارآزمایی‌ تصادفی‌سازی و کنترل شده‌ای (randomised controlled trials; RCTs) را نیافتیم که داروهای دیگری را به غیر از STP ارزیابی کرده باشند. ما دو RCT را یافتیم که اثربخشی و تحمل‌پذیری STP را در ۶۴ کودک مبتلا به SMEI در مقایسه با دارونما (placebo) ارزیابی کرده بودند. در مقایسه با بیمارانی که دارونما دریافت کردند، افرادی که با STP درمان شدند، بیشتر احتمال داشت که بدون تشنج باشند یا با کاهش ۵۰ درصدی یا بیشتر در فراوانی تشنج روبه‎‌رو شوند. فقط یک مطالعه به صراحت بروز عوارض جانبی را گزارش کرد که بیشتر در بیماران تحت درمان با STP رخ داد. این داده‌ها که حاصل از دو مطالعه کوچک هستند، نشان می‌دهند که STP از نظر کارآیی به طور قابل توجهی بهتر از دارونما است اما به خوبی تحمل نمی‌شود. مطالعات بیشتری باید انجام شوند تا اثربخشی و تحمل‌پذیری طولانی‌مدت STP در درمان بیماران مبتلا به SMEI به‌طور واضح تعیین شود.

شواهد تا ۲۰ دسامبر ۲۰۱۶ به‌روز است.


Francesco Brigo، Stanley C Igwe، Nicola Luigi Bragazzi،
دوره ۲۰۱۸، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۷ )
چکیده

پیشینه

این یک نسخه به‌روزشده از مرور کاکرین است که برای نخستین‌بار در سال ۲۰۱۴ منتشر و آخرین بار در سال ۲۰۲۰ به‌روز‌ شد.

تشنج‌ها در نزدیک به ۳۰% از افراد مبتلا به صرع، توسط درمان‌های فعلی کنترل نمی‌شوند. استری‌پنتول یک داروی ضد‐صرع (antiepileptic drug; AED) است که در فرانسه تولید شده و در سال ۲۰۰۷ تائیدیه خود را از آژانس دارویی اروپا (EMA) برای درمان سندرم Dravet، به عنوان یک درمان کمکی با والپروات (valproate) و کلوبازام (clobazam)، دریافت کرد.

اهداف
بررسی اثربخشی و تحمل‌پذیری استری‌پنتول، هنگام استفاده به‌عنوان درمان کمکی، برای افراد مبتلا به صرع کانونی مقاوم به دارو که تحت درمان با AEDها قرار دارند.
روش های جستجو
برای آخرین به‌روزرسانی، پایگاه ثبت مطالعات کاکرین (CRS Web) و MEDLINE را جست‌وجو کردیم (۲۸ مارچ ۲۰۲۲). برای شناسایی کارآزمایی‌های منتشر شده، منتشر نشده و در حال انجام، با تولید کننده استری‌پنتول و متخصصان صرع تماس گرفتیم.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل‌ شده در رابطه با افزودن استری‌پنتول به درمان در افراد مبتلا به صرع کانونی مقاوم به دارو.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
نویسندگان مرور به‌طور مستقل از هم کارآزمایی‌ها را برای ورود انتخاب و داده‌ها را استخراج کردند. پیامدها را از جمله کاهش ۵۰% یا بیشتر در دفعات تشنج، رسیدن به وضعیت بدون تشنج، عوارض جانبی، ترک درمان و تغییرات در کیفیت زندگی بررسی کردیم.
نتایج اصلی

بر اساس معیارهای انتخاب، هیچ مطالعه جدیدی را در این به‌روزرسانی وارد نکردیم. فقط یک مطالعه را از مرور قبلی (۳۲ کودک مبتلا به صرع کانونی) وارد کردیم. این مطالعه از طراحی responder‐enriched استفاده کرد و با مقایسه استری‌پنتول کمکی با دارونما (placebo)، هیچ شواهد بارزی را از کاهش ۵۰% یا بیشتر در فراوانی تشنج (خطر نسبی (RR): ۱,۵۱؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰.۸۱ تا ۲.۸۲؛ شواهد با قطعیت پائین) و شواهد بارزی را از رسیدن به وضعیت عدم‐تشنج (RR: ۱.۱۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۱ تا ۴.۴۳؛ شواهد با قطعیت پائین) پیدا نکرد.

استری‌پنتول منجر به خطر بروز بیشتر عوارض جانبی به عنوان یک کل شد (RR: ۲,۶۵؛ ۹۵% CI؛ ۱.۰۸ تا ۶.۴۷؛ شواهد با قطعیت پائین). هنگامی که عوارض جانبی خاص را در نظر گرفتیم، CIها بسیار گسترده بوده و نشان از احتمال افزایش قابل‌توجه و کاهش اندک در خطرات عوارض جانبی نورولوژیکی (RR: ۲.۶۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۸ تا ۸.۰۱؛ شواهد با قطعیت پائین) داشتند. محققان هیچ کاهش بارزی را در خطر خروج بیماران از مطالعه نشان ندادند (RR: ۰.۶۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۰ تا ۱.۴۷؛ شواهد با قطعیت پائین)، که این موضوع در هر دو گروه بالا بود (۵۳.۳% در گروه دارونما و ۳۵.۳% در گروه استری‌پنتول؛ شواهد با قطعیت پائین).

اعتبار خارجی (external validity) این مطالعه محدود بود زیرا فقط پاسخ‌دهندگان به استری‌پنتول (یعنی شرکت‏‌کنندگانی که کاهش ۵۰% یا بیشتر را در فراوانی تشنج در طول فاز باز پیش از تصادفی‌سازی در مقایسه با میزان پایه خود داشتند) وارد فاز تصادفی‌سازی، کمکی، کنترل شده با دارونما و دوسو‐کور شدند. علاوه بر این، اثرات انتقال (carry‐over) و خروج از مطالعه، احتمالا بر پیامدهای مرتبط با فراوانی تشنج تاثیر گذاشت. اطلاعات بسیار محدود حاصل از تنها مطالعه وارد شده، نشان می‌دهند که عوارض جانبی در نظر گرفته شده به صورت کل، به نظر می‌رسد با استری‌پنتول کمکی بسیار بیشتر از دارونمای افزودنی رخ دهند.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
از زمان انتشار آخرین نسخه این مرور، هیچ مطالعه جدیدی را پیدا نکردیم. از این رو، هیچ تغییری را در نتایج ارائه شده در نسخه‌های قبلی ایجاد نکرده‌ایم. ما نمی‌توانیم هیچ نتیجه‌گیری‌ای در جهت پشتیبانی از مصرف استری‌پنتول به عنوان درمان کمکی برای صرع کانونی مقاوم در برابر دارو داشته باشیم. انجام کارآزمایی‌های بزرگ، تصادفی‌سازی شده، و با روش انجام خوب بیشتری در این زمینه مورد نیاز است.
خلاصه به زبان ساده

استری‌پنتول (stiripentol) به عنوان درمان کمکی در مدیریت بالینی صرع کانونی (صرع تاثیرگذار بر یک سمت مغز) مقاوم به دارو

صرع مقاوم به دارو چیست؟

صرع یکی از شایع‌ترین اختلالات نورولوژیکی مزمن است؛ این وضعیت ۱% از جمعیت دنیا را تحت تاثیر قرار می‌دهد. تا ۳۰% از افراد مبتلا به صرع با وجود دریافت درمان کافی با داروهای ضد‐صرع، همچنان دچار تشنج (انفجار ناگهانی فعالیت الکتریکی در مغز که نحوه عملکرد آن را برای مدت کوتاهی تغییر می‌دهد) می‌شوند. این افراد تحت عنوان موارد مبتلا به صرع مقاوم به دارو توصیف می‌شوند.

ما به دنبال چه یافته‌ای بودیم؟

داروهای ضد‐صرع را می‌توان به صورت منفرد (به عنوان تک‐درمانی (monotherapy)) یا ترکیبی (پلی‐تراپی (polytherapy)) استفاده کرد. استری‌پنتول (stiripentol) یک داروی ضد‐صرع است که در فرانسه تولید شده و در سال ۲۰۰۷ توسط آژانس دارویی اروپا (EMA) به عنوان درمان کمکی والپروات (valproate) و کلوبازام (clobazam) برای درمان سندرم Dravet (نوعی صرع نادر و مقاوم به دارو که در سال نخست تولد در نوزادان سالم آغاز می‌شود) تائید شد. این مرور به ارزیابی شواهد حاصل از تجویز استری‌پنتول به عنوان درمان مکمل برای صرع کانونی مقاوم در برابر دارو در افراد تحت درمان با داروهای ضد‐صرع می‌پردازد.

ما به چه نتایجی رسیدیم؟

بر اساس معیارهای این مرور، فقط یک مطالعه را وارد کردیم. در مطالعه مذکور، به ۶۷ کودک علاوه بر درمان معمول یک داروی ساختگی (دارونما) به مدت یک ماه داده شد و سپس به مدت چهار ماه استری‌پنتول (بدون دارونما) اضافه شد. ۳۲ کودکی که به استری‌پنتول پاسخ دادند (که در مقایسه با ماه نخست، نصف تعداد تشنج یا کمتر از آن را با مصرف استری‌پنتول داشتند) در بخش بعدی مطالعه جای گرفتند. هفده نفر از این کودکان به مصرف استری‌پنتول کمکی ادامه دادند، در حالی که ۱۵ نفر دیگر دارونما دریافت کردند. این مرحله از مطالعه به صورت تصادفی‌سازی شده و دوسو‐کور (درمان به صورت تصادفی تخصیص داده شد، و نه کودکان و نه پزشکان نمی‌دانستند چه کسی چه درمانی را دریافت می‌کند) انجام شد.

پس از دو ماه، نویسندگان مطالعه هیچ تفاوت بارزی را میان دو گروه درمانی از نظر کاهش تشنج (تعداد کودکان با نصف تعداد تشنج یا کمتر) یا رسیدن به وضعیت بدون تشنج (تعداد کودکانی که هیچ تشنجی نداشتند) پیدا نکردند. با این حال، احتمال بروز عوارض جانبی مضر در کودکانی که استری‌پنتول مصرف کردند نسبت به کودکان درمان‌شده با دارونما بیشتر بود. نتایج این مطالعه ممکن است برای جمعیت عمومی‌تر قابل تعمیم نباشد، زیرا فقط شامل کودکانی بود که به استری‌پنتول پاسخ دادند.

محدودیت‌های شواهد چه هستند؟

اعتماد چندانی به شواهد نداریم زیرا مطالعه شامل تعداد کمی از کودکان بود، چندین کودک پیش از پایان مطالعه، آن را ترک کردند، و درمانی که در بخش اول مطالعه به همه کودکان داده شد ممکن است بر تعداد تشنج‌ها در قسمت تصادفی‌سازی شده، و دوسو‐کور آن تاثیر گذاشته باشد.

در حال حاضر، هیچ شواهد در دسترسی از مصرف استری‌پنتول به عنوان درمان کمکی برای مدیریت بالینی صرع کانونی مقاوم در برابر دارو پشتیبانی نمی‌کند. انجام کارآزمایی‌های بزرگ، تصادفی‌سازی شده، و با روش انجام خوب، در این زمینه مورد نیاز است.

شواهد تا مارچ ۲۰۲۲ به‌روز است.


Francesco Brigo، Simona Lattanzi، Stanley C Igwe، Masoud Behzadifar، Nicola Luigi Bragazzi،
دوره ۲۰۱۸، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۷ )
چکیده

پیشینه

اکثر افراد مبتلا به صرع پیش‌آگهی خوبی دارند، و تشنج‌های آن‌ها با استفاده از یک عامل تکی ضد‐صرع می‌تواند به خوبی کنترل شود، اما تا ۳۰% از این افراد مبتلا به صرع مقاوم به درمان هستند، به‌خصوص افراد مبتلا به تشنج‌های کانونی. در این مرور، شواهد به‌ دست آمده را از کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCT) درباره زونیسامید (zonisamide) خلاصه کردیم، که به‌عنوان یک درمان مکمل برای صرع کانونی کنترل نشده با یک یا چند داروی ضد‐صرع همزمان استفاده می‌شود.

این یک نسخه به‌روز شده از مرور کاکرین است که قبلا در سال ۲۰۱۸ منتشر شد.

اهداف
ارزیابی اثربخشی و تحمل‌پذیری زونیسامید، زمانی که از آن به عنوان یک درمان مکمل برای افراد مبتلا به صرع کانونی غیر‐قابل کنترل با یک یا چند داروی ضد‐صرع همزمان استفاده می‌شود.
روش های جستجو
برای آخرین به‌روزرسانی، پایگاه ثبت مطالعات کاکرین (CRS Web) و MEDLINE Ovid را جست‌وجو کردیم (سپتامبر ۲۰۱۹). علاوه بر این، برای یافتن مطالعات در حال انجام یا منتشر نشده، با Eisai Limited (سازندگان و مجوزداران زونیسامید) و کارشناسان در این زمینه تماس گرفتیم.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده، که در آن‌ها زونیسامید افزودنی با دارونما (placebo) یا داروی ضد‐صرع دیگر در افراد مبتلا به صرع کانونی و کنترل نشده با یک یا چند داروی ضد‐صرع همزمان، مورد مقایسه قرار گرفت.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
دو نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم کارآزمایی‌ها را برای ورود انتخاب، داده‌ها را استخراج و خطر سوگیری (bias) را با استفاده از ابزار «خطر سوگیری» کاکرین ارزیابی و قطعیت شواهد، را با استفاده از رویکرد درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) بررسی کردند. پیامد اولیه کاهش حداقل ۵۰% در کل فراوانی تشنج بود؛ پیامدهای ثانویه عبارت بودند از: (۱) تحمل‌پذیری؛ و (۲) عوارض جانبی. از رویکرد قصد درمان (intention‐to‐treat) برای تجزیه‌و‌تحلیل‌های اولیه خود استفاده کردیم. خلاصه‌ای را از خطرات نسبی (RRs) برای هر پیامد تخمین زدیم. خلاصه‌ای را از تخمین‌های اثرات و قطعیت شواهد برای هر پیامد در جدول «خلاصه‌ای از یافته‌ها» ارائه کردیم.
نتایج اصلی

از زمان آخرین نسخه این مرور، هیچ مطالعه جدیدی را پیدا نکردیم. هشت مطالعه را (۱۶۳۶ شرکت‌کننده) از نسخه‌های قبلی این مرور وارد کردیم.

RR کلی با ۹۵% فاصله اطمینان (CI) برای کاهش حداقل ۵۰% در فراوانی تشنج برای ۳۰۰ تا ۵۰۰ میلی‌گرم زونیسامید در روز در مقایسه با دارونما معادل ۱,۹۰ (۹۵% CI؛ ۱.۶۳ تا ۲.۲۲؛ ۷ کارآزمایی؛ ۱۳۷۱ شرکت‌کننده؛ شواهد با قطعیت متوسط) بود. RR برای کاهش ۵۰% در فراوانی تشنج در مقایسه با دارونما برای هر دوزی از زونیسامید (۱۰۰ میلی‌گرم تا ۵۰۰ میلی‌گرم در روز)، ۱.۸۶ (۹۵% CI؛ ۱.۶۰ تا ۲.۱۷؛ ۷ کارآزمایی؛ ۱۴۲۹ شرکت‌کننده؛ شواهد با قطعیت متوسط) گزارش شد. تعداد افراد مورد نیاز برای درمان برای به‌ دست آوردن یک پیامد مفید بیشتر، شش (۹۵% CI؛ ۴.۱ تا ۶.۸) بود. دو کارآزمایی شواهدی را از رابطه دوز‐پاسخ برای این پیامد ارائه کردند. RR برای خروج از درمان برای ۳۰۰ تا ۵۰۰ میلی‌گرم زونیسامید در روز در مقایسه با دارونما برابر ۱.۵۹ (۹۵% CI؛ ۱.۱۸ تا ۲.۱۳؛ ۶ کارآزمایی؛ ۱۰۹۹ شرکت‌کننده؛ شواهد با قطعیت متوسط) و برای ۱۰۰ تا ۵۰۰ میلی‌گرم در روز برابر ۱.۴۴ (۹۵% CI؛ ۱.۰۸ تا ۱.۹۳؛ ۶ کارآزمایی؛ ۱۱۵۶ شرکت‌کننده؛ شواهد با قطعیت متوسط) گزارش شد. تعداد افراد مورد نیاز برای درمان برای یک پیامد مضر اضافی ۱۵ (۹۵% CI؛ ۹.۳ تا ۳۶.۷) گزارش شد. عوارض جانبی زیر به احتمال زیاد با زونیسامید مرتبط بودند تا دارونما: آتاکسی (ataxia) (RR: ۳.۸۵؛ ۹۹% CI؛ ۱.۳۶ تا ۱۰.۹۳؛ ۴ کارآزمایی؛ ۷۳۴ شرکت‌کننده؛ شواهد با قطعیت پائین)، خواب‌آلودگی (somnolence) (RR: ۱.۵۲؛ ۹۹% CI؛ ۱.۰۰ تا ۲.۳۱؛ ۸ کارآزمایی؛ ۱۶۳۶ شرکت‌کننده؛ شواهد با قطعیت متوسط)، آژیتاسیون (agitation) (RR: ۲.۳۵؛ ۹۹% CI؛ ۱.۰۵ تا ۵.۲۷؛ ۴ کارآزمایی؛ ۵۹۸ شرکت‌کننده؛ شواهد با قطعیت پائین)؛ و بی‌اشتهایی (anorexia) (RR: ۲.۷۴؛ ۹۹% CI؛ ۱.۶۴ تا ۴.۶۰؛ ۶ کارآزمایی؛ ۱۱۸۱ شرکت‌کننده؛ شواهد با قطعیت پائین).

در طول هشت مطالعه، خطر سوگیری حوزه‌ها را جدا از دو مطالعه، که در معرض خطر بالای سوگیری ریزش نمونه (attrition bias) ارزیابی شدند، با خطر پائین یا نامشخص سوگیری رتبه‌بندی کردیم. پنج مورد از هشت مطالعه از شرکت‌های دارویی تولید کننده زونیسامید، حمایت مالی دریافت کردند.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
هنگام استفاده از زونیسامید به عنوان درمان مکمل در افراد مبتلا به صرع کانونی کنترل نشده با یک یا چند داروی ضد‐صرع همزمان، شواهدی با قطعیت متوسط نشان داد که زونیسامید در کاهش فراوانی تشنج‌ها تا حداقل ۵۰% موفق‌تر از دارونما عمل کرد. ما قادر به شناسایی حداقل اثربخشی و حداکثر دوز قابل تحمل نبودیم. کارآزمایی‌های وارد شده یک فاز ۱۸ هفته‌ای را برای حداکثر دوز ثابت بررسی کردند، بنابراین نتایج برای تایید دوره‌های طولانی‌تر اثربخشی در کنترل تشنج قابل استفاده نیستند. نتایج قابل تعمیم به مونوتراپی، یا به افراد مبتلا به سایر انواع تشنج یا سندرم‌های صرع نیستند.
خلاصه به زبان ساده

افزودن زونیسامید (zonisamide) در درمان صرع کانونی که به داروهای دیگر پاسخ نمی‌دهد

پیشینه

حدود ۷۰% از افراد مبتلا به صرع می‌توانند با درمان دارویی ضد‐صرع از تشنج رهایی یابند. ۳۰% باقی‌مانده از این بیماران ممکن است به داروهای ضد‐صرع پاسخ ندهند، و هم‌چنان دچار تشنج شوند. داروهای قدیمی‌تر باعث پیشگیری از تشنج در هر فردی نمی‌شوند، و با عوارض جانبی همراه هستند. داروهای جدید در تلاش برای درمان افرادی ایجاد شدند که به داروهای قدیمی‌تر پاسخ نمی‌دهند، و تلاش می‌کنند تا عوارض جانبی محدود شوند. داروهای جدیدتر ممکن است در کنار داروهای فعلی فرد بیمار، به عنوان درمان «مکمل یا افزودنی (add‐on)» مصرف شوند.

نتایج کلیدی

جست‌وجوها در شش بانک اطلاعاتی، هشت کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل شده (۱۶۳۶ شرکت‌کننده) را یافتند، که افزودن داروی ضد‐صرع زونیسامید (zonisamide) را به یک یا چند داروی ضد‐صرع، به ‌مدت ۱۲ هفته، در افراد مبتلا به صرع کانونی کنترل ‌نشده، با دارونما (placebo) مقایسه کردند.

با در نظر گرفتن تمام شواهد به‌ دست آمده از کارآزمایی‌ها، دریافتیم که در صورت اضافه شدن زونیسامید به درمان معمول افراد مبتلا به صرع کانونی، فراوانی دفعات تشنج در آنها کاهش یافت. شرکت‌کنندگان درمان شده با ۳۰۰ میلی‌گرم تا ۵۰۰ میلی‌گرم زونیسامید در روز، نسبت به افرادی که قرص‌های دارونما را به همراه درمان معمول خود دریافت کردند، دو برابر بیشتر احتمال داشت که با کاهش حداقل ۵۰% در فراوانی دفعات تشنج خود مواجه شوند. با این حال، افزودن زونیسامید به درمان معمول آن‌ها با افزایش عوارض جانبی، مانند مشکلات مربوط به هماهنگی (ataxia)، خواب‌آلودگی (somnolence)، آژیتاسیون، و بی‌اشتهایی (anorexia) همراه بود.

قطعیت شواهد

خطر سوگیری (bias) را در کارآزمایی‌های مجزا در سطح پائین ارزیابی کردیم، یا اطلاعات کافی را برای تصمیم‌گیری در مورد آنها در دسترس نداشتیم. پنج مورد از هشت مطالعه از شرکت‌های دارویی تولید کننده زونیسامید حمایت مالی دریافت کردند. قطعیت شواهد را برای پیامدهای اصلی، در سطح متوسط ارزیابی کردیم. انجام تحقیقات بیشتر ممکن است تاثیر مهمی بر اطمینان ما به تخمین اثرگذاری مداخله داشته باشد و احتمالا این تخمین را تغییر می‌دهند. انجام تحقیقات بیشتری با تمرکز بر بررسی پاسخ درمانی به دوزهای مختلف زونیسامید، مورد نیاز است.

شواهد تا سپتامبر ۲۰۱۹ به‌روز است.


Francesco Brigo، Stanley C Igwe، Simona Lattanzi،
دوره ۲۰۱۹، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۸ )
چکیده

پیشینه

این یک نسخه به‌روزشده از مرور کاکرین است که پیش از این در سال ۲۰۱۹ منتشر شد.

تشنج‌‌های ابسنس (absence seizures; AS)، حملات صرعی کوتاهی هستند که در دوران کودکی و نوجوانی بروز می‌‌کنند. بسته به ویژگی‌‌های بالینی و یافته‌‌های حاصل از الکتروانسفالوگرام (electroencephalogram; EEG)، آن‌ها را می‌توان به تشنج‌‌های ابسنس تیپیکال (typical)، آتیپیکال (atypical)، و تشنج‌‌های ابسنس‌‌ با ویژگی‌‌های خاص تقسیم کرد. تشنج‌‌های ابسنس تیپیکال به واسطه از دست رفتن ناگهانی هوشیاری شناخته شده و EEG معمولا امواج نوک نیزه‌ای جنرالیزه (generalised spike wave) را که در سه سیکل در هر ثانیه تخلیه می‌‌شوند، نشان می‌‌دهد. داروهای اتوسوکسیماید (ethosuximide)، والپروات (valproate) و لاموتریژین (lamotrigine) اخیرا برای درمان تشنج‌‌های ابسنس تجویز می‌‌شوند. این مرور با هدف تعیین بهترین انتخاب داروی ضد‐صرع برای کودکان و نوجوانان مبتلا به تشنج‌‌های ابسنس به اجرا در می‌‌آید.

اهداف
مرور شواهد مربوط به اثرات اتوسوکسیماید، والپروات و لاموتریژین به عنوان درمانی برای کودکان و نوجوانان مبتلا به تشنج‌‌های ابسنس (AS)، در مقایسه با یکدیگر یا با دارونما (placebo).
روش های جستجو
برای آخرین به‌روزرسانی، پایگاه ثبت مطالعات کاکرین (CRS Web؛ ۲۲ سپتامبر ۲۰۲۰) و MEDLINE (Ovid؛ ۱۹۴۶ تا ۲۱ سپتامبر ۲۰۲۰) را جست‌وجو کردیم. CRS Web شامل کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی یا شبه‌‐تصادفی‌سازی و کنترل شده از PubMed؛ Embase؛ ClinicalTrials.gov؛ پلت‌فرم بین‌المللی پایگاه ثبت کارآزمایی‌های بالینی سازمان جهانی بهداشت (WHO ICTRP)؛ پایگاه ثبت مرکزی کارآزمایی‌های کنترل‌ شده کاکرین (CENTRAL)، و پایگاه‌های ثبت تخصصی گروه‌های مرور کاکرین شامل گروه صرع (epilepsy) بود. هیچ نوع محدودیت زبانی اعمال نشد. علاوه بر این، با کمپانی‌های داروسازی Sanofi Winthrop؛ Glaxo Wellcome (در حال حاضر GlaxoSmithKline) و Parke Davis (در حال حاضر Pfizer)، به ترتیب تولید کنندگان سدیم والپروات، لاموتریژین و اتوسوکسیماید تماس گرفتیم.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌‌های تصادفی‌سازی شده گروه‐موازی تک‐درمانی (monotherapy) یا کمکی (add‐on) که به مقایسه هر یک از این داروها در کودکان یا نوجوانان مبتلا به تشنج‌‌های ابسنس پرداختند: اتوسوکسیماید، سدیم والپروات، لاموتریژین، یا دارونما.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
معیارهای پیامد عبارت بودند از: ۱. نسبتی از افراد که در یک، سه، شش، ۱۲، و ۱۸ ماه پس از تصادفی‌‌‌‌سازی، دچار تشنج نشدند؛ ۲. افرادی با کاهش ۵۰% یا بیشتر در فراوانی تشنج‌‌ها؛ ۳. نرمال بودن EEG و/یا تست منفی هیپرونتیلاسیون؛ و ۴. عوارض جانبی. داده‌‌ها به صورت مستقل توسط دو نفر از نویسندگان مرور استخراج شدند. نتایج به صورت خطر نسبی (RR) با ۹۵% فواصل اطمینان (۹۵% CIs) ارائه می‌‌شوند. از معیارهای ارزیابی کیفیت درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) جهت بررسی قطعیت شواهد برای پیامدهای حاصل از همه مطالعات وارد شده استفاده کردیم.
نتایج اصلی

بر اساس معیارهای انتخاب، هیچ مطالعه جدیدی را در مرور حاضر وارد نکردیم. هشت کارآزمایی کوچک (مجموع شرکت‌کنندگان: ۶۹۱) از مرور قبلی وارد شدند. شش مورد از آن‌ها به لحاظ کیفیت روش‌شناسی ضعیف بوده (خطر سوگیری (bias) نامشخص یا بالا) و هفت مورد کمتر از ۵۰ شرکت‌‌کننده را وارد کردند. هیچ کارآزمایی کنترل شده با دارونمایی برای اتوسوکسیماید یا والپروات وجود نداشت، از این‌رو، هیچ شواهدی نیز از کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) برای حمایت از یک اثر خاص روی AS برای هر یک از این دو دارو به دست نیامد. به دلیل تنوع در روش‌‌های مورد استفاده در این کارآزمایی‌‌ها که به مقایسه اتوسوکسیماید، لاموتریژین و والپروات پرداختند، انجام متاآنالیز مناسب نبود. نتایج یک کارآزمایی بزرگ تصادفی‌سازی شده، کنترل شده، دوسو‐کور و گروه موازی که به مقایسه اتوسوکسیماید، لاموتریژین و سدیم والپروات در ۴۵۳ کودک مبتلا به صرع ابسنس کودکی تازه تشخیص داده شده پرداخت، نشان داد که در ۱۲ ماه، احتمال رسیدن به وضعیت بدون تشنج در بیمارانی که اتوسوکسیماید مصرف کردند، بیشتر (۷۰/۱۵۴، ۴۵%) از بیماران تحت درمان با لاموتریژین (۳۱/۱۴۶، ۲۱% ؛ P < ۰,۰۰۱) بود، بدون آنکه تفاوتی بین والپروات (۶۴/۱۴۶، ۴۴%) و اتوسوکسیماید (۷۰/۱۵۴، ۴۵% ؛ P > ۰.۰۵) دیده شود.

در این مطالعه، فراوانی شکست‌های درمانی به دلیل بروز عوارض جانبی غیر‐قابل تحمل بین گروه‌های درمانی به‌طور قابل توجهی متفاوت بود، با بیشترین نسبت از بروز عوارض جانبی در گروه والپروئیک اسید (۴۸/۱۴۶، ۳۳%) در مقایسه با گروه‌های اتوسوکسیماید (۳۸/۱۵۴، ۲۵%) و لاموتریژین (۲۹/۱۴۶، ۲۰%) (P < ۰,۰۳۷). در مجموع، این مطالعه بزرگ اثربخشی برتر اتوسوکسیماید و والپروئیک اسید را در مقایسه با لاموتریژین، به عنوان تک‐درمانی اولیه برای کنترل تشنج، بدون بروز عوارض جانبی تحمل‌‌ناپذیر در کودکان مبتلا به صرع ابسنس دوران کودکی، نشان داد. این مطالعه شواهدی را با قطعیت بالا برای پیامدهایی فراهم کرد که داده‌های آن‌ها موجود بودند. با این حال، سطح قطعیت شواهد ارائه شده توسط مطالعات دیگر پائین بود، در درجه اول به دلیل وجود خطر سوگیری (bias) و غیر‐دقیق بودن نتایج ناشی از حجم نمونه کوچک مطالعات وارد شده. از این‌رو، نتیجه‌گیری‌ها در مورد اثربخشی اتوسوکسیماید، والپروئیک اسید و لاموتریژین عمدتا از این مطالعه تکی به دست می‌آید.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
از زمان انتشار آخرین نسخه این مرور، هیچ مطالعه جدیدی را نیافتیم. بنابراین، نتیجه‌گیری‌ها مشابه به‌روزرسانی قبلی باقی می‌مانند. از منظر هر دو مقوله اثربخشی و تحمل‌پذیری درمان، اتوسوکسیماید روش تک‐درمانی تجربی اولیه مطلوبی برای کودکان و نوجوانان مبتلا به AS است. با این حال، در صورت وجود هم‌زمان تشنج‌های تونیک‐کلونیک جنرالیزه و ابسنس، تجویز والپروات باید ترجیح داده شود، زیرا اتوسوکسیماید احتمالا در تشنج‌های تونیک‐کلونیک ناکارآمد است.
خلاصه به زبان ساده

داروهای اتوسوکسیماید، سدیم والپروات یا لاموتریژین در مدیریت درمانی تشنج‌‌های ابسنس در کودکان و نوجوانان

پیشینه

صرع (epilepsy) اختلالی است که در آن تشنج‌ها به دلیل تخلیه الکتریکی غیر‐طبیعی از مغز ایجاد می‌شوند. صرع ابسنس (absence epilepsy) به تشنج‌هایی اطلاق می‌شود که به از دست رفتن ناگهانی سطح هوشیاری می‌انجامند. این وضعیت اغلب از دوران کودکی و نوجوانی شروع می‌شود. سه داروی ضد‐صرع اغلب برای درمان تشنج‌های ابسنس استفاده می‌شوند: والپروات (valproate)، اتوسوکسیماید (ethosuximide) و لاموتریژین (lamotrigine).

هدف این مرور، تعیین این موضوع است که کدام یک از این سه داروی ضد‐صرع، بهترین انتخاب هستند برای درمان تشنج‌های ابسنس در کودکان و نوجوانان.

نتایج

این مرور پاره‌ای شواهد (بر مبنای هشت کارآزمایی کوچک) را به دست آورد که بیماران تحت درمان با لاموتریژین نسبت به دارونما (placebo)، با احتمال بیشتری دچار حملات تشنج نمی‌شوند. این مرور شواهد محکمی را یافت که بیماران دریافت کننده اتوسوکسیماید یا والپروات، نسبت به افرادی که از لاموتریژین استفاده می‌کنند، با احتمال بیشتری دچار حملات تشنج نمی‌شوند. با وجود این، به دلیل خطر پائین‌تر عوارض جانبی ناشی از اتوسوکسیماید نسبت به والپروات، در بیماران مبتلا به صرع ابسنس کودکی ترجیح داده می‌شود.

از نظر هر دو مقوله اثربخشی و تحمل‌پذیری درمان، اتوسوکسیماید روش تک‐درمانی تجربی اولیه مطلوب برای کودکان و نوجوانان مبتلا به تشنج‌های ابسنس به شمار می‌آید.

شواهد تا سپتامبر ۲۰۲۰ به‌روز است.



صفحه ۱ از ۱