جستجو در مقالات منتشر شده


۹ نتیجه برای Simona Zappettini

Matteo Bruschettini، Olga Romantsik، Simona Zappettini، Luca Antonio Ramenghi، Maria Grazia Calevo،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه
اندازه‌گیری دی‌اکسید کربن (CO۲) یک ارزیابی مهم در بخش مراقبت‌های ویژه نوزادی (NICU) است، چرا که هم مقادیر بالا و هم مقادیر پائین CO۲ ممکن است تاثیرات منفی بر مورتالیتی و موربیدیتی نوزادان داشته باشد. درست است که اندازه‌گیری CO۲ در گازهای خون شریانی صحیح‌ترین راه اندازه‌گیری میزان دی‌اکسید کربن (CO۲) است، اما این کار به نمونه خون نیاز دارد و نمی‌تواند پایش مستمر دی‌اکسید کربن (CO۲) را نشان بدهد.
اهداف
ارزیابی اینکه استفاده از پایش مداوم CO۲ از راه پوست (tcCO۲) در نوزادان باعث کاهش میزان مورتالیتی و بهبود پیامدهای کوتاه‐مدت و طولانی‐مدت تنفسی و تکامل سیستم عصبی می‌شود یا خیر.
روش های جستجو
ما از راهبرد استاندارد جست‌وجوی گروه مرور نوزادان در کاکرین برای جست‌وجو در بانک‌های اطلاعاتی زیر استفاده کردیم: پایگاه ثبت مرکزی کارآزمایی‌های کنترل شده کاکرین (CENTRAL؛ شماره ۱۱؛ ۲۰۱۵)، MEDLINE از طریق PubMed (از ۱۹۶۶ تا ۱ نوامبر ۲۰۱۵)؛ EMBASE (از ۱۹۸۰ تا ۱ نوامبر ۲۰۱۵)، و CINAHL (از ۱۹۸۲ تا ۱ نوامبر ۲۰۱۵). همین‌طور بانک‌های اطلاعاتی کارآزمایی‌های بالینی، خلاصه مقالات کنفرانس‌ها، و فهرست منابع مقالات بازیابی شده را برای یافتن کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده و کارآزمایی‏‌های شبه‐تصادفی‏‌سازی‏ شده هم جست‌وجو کردیم.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی شده، شبه‐تصادفی‌سازی شده و کارآزمایی‌های خوشه‌ای تصادفی‌سازی و کنترل شده که به مقایسه استراتژی‌های مختلف پایش tcCO۲ در نوزادان تازه متولد شده پرداختند. سه مقایسه مد نظر قرار گرفت که عبارت بودند از پایش مدام tcCO۲ در برابر ۱) هر شیوه منقطع برای اندازه‌گیری CO۲؛ ۲) سایر شیوه‌های پایش مداوم CO۲ و ۳) با یا بدون پایش منقطع CO۲.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
ما از شیوه‌های استاندارد گروه مرور نوزادان در کاکرین استفاده کردیم. دو نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم مطالعات مشخص شده از طریق راهبرد جست‌وجو را برای ورود بررسی کردند.
نتایج اصلی
حاصل راهبرد جست‌وجوی ما ۱۰۶ منبع بود. دو نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم تمام منابع‌ را برای ورود بررسی کردند. ما هیچ مطالعه کاملی برای ورود پیدا نکردیم، کارآزمایی در حال انجام نیز نیافتیم.
نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
شواهدی برای توصیه یا رد کردن پایش CO۲ از راه پوست در نوزادان وجود نداشت. به مطالعات تصادفی‌سازی و کنترل شده با طراحی خوب و با توان آزمون کافی برای بررسی اثربخشی و بی‌خطری پایش CO۲ از راه پوست در نوزادان نیاز است.
خلاصه به زبان ساده

پایش دی‌اکسید کربن از راه پوست برای پیشگیری از مورتالیتی و موربیدیتی نوزادان

سوال مطالعه مروری. ما شواهد مربوط به تاثیرات شیوه‌های گوناگون پایش دی‌اکسید کربن (CO۲) را در نوزادان مرور کردیم. آیا استفاده از پایش CO۲ از راه پوست باعث بهبود بقا و سایر پیامدهای مهم در نوزادان تازه متولد شده می‌شود؟

پیشینه اندازه‌گیری CO۲ یک پروسیجر بسیار مهم است، چرا که مقادیر غیر‐طبیعی CO۲ می‌تواند تاثیرات منفی در نوزادان تازه متولد شده بیمار داشته باشد. سه شیوه مهم برای بررسی CO۲ وجود دارد: از طریق گازهای شریانی، از طریق هوای دفع شده از بدن و از طریق پوست، یعنی ترانس‌کوتانئوس. این شیوه آخر حداقل تهاجم را دارد و اجازه پایش مداوم را می‌دهد. شواهد تا نوامبر ۲۰۱۵ به‌روز است.

ویژگی‌های مطالعه و نتایج. هیچ مطالعه‌ای در این مرور وارد نشد و هیچ مطالعه در حال انجامی نیز شناسایی نشد.


Matteo Bruschettini، Olga Romantsik، Luca Antonio Ramenghi، Simona Zappettini، Colm PF O'Donnell، Maria Grazia Calevo،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه
پنوموتوراکس (pneumothorax)، بیشتر در دوران نوزادی رخ می‌دهد تا در هر زمان دیگری از زندگی و با افزایش مورتالیتی و موربیدیتی همراه است. این بیماری ممکن است با آسپیراسیون با یک سرنگ (استفاده از سوزن یا یک آنژیو‐کاتتر (angiocatheter)) یا یک لوله قفسه‌سینه‌ای (chest tube) که داخل فضای قدامی پلورال کار گذاشته شده و سپس، به دریچه هایملیخ (Heimlich) یا یک درزگیری زیرآبی (underwater seal) با ساکشن مداوم متصل می‌شود، درمان شود.
اهداف
مقایسه اثربخشی و ایمنی آسپیراسیون سوزنی (با برداشت فوری سوزن یا باقی گذاشتن سوزن در محل) با لوله تخلیه بین‌‐دنده‌ای در مدیریت پنوموتوراکس (pneumothorax; PTX) نوزادان.
روش های جستجو
ما از راهبرد جست‌وجوی استاندارد گروه نوزادان در کاکرین برای جست‌وجو در پایگاه ثبت مرکزی کارآزمایی‌های کنترل شده کاکرین (CENTRAL؛ شماره ۵، ۲۰۱۸)؛ MEDLINE via PubMed (از ۱۹۶۶ تا ۴ جون ۲۰۱۸)؛ Embase (از ۱۹۸۰ تا ۴ جون ۲۰۱۸) و CINAHL (از ۱۹۸۲ تا ۴ جون ۲۰۱۸) استفاده کردیم. ما هم‌چنین بانک‌های اطلاعاتی کارآزمایی‌های بالینی، مجموعه مقالات کنفرانس و فهرست منابع مقالات بازیابی شده را برای شناسایی کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده و کارآزمایی‌های شبه‐تصادفی‌سازی شده جست‌وجو کردیم.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده، کارآزمایی‌های شبه‐تصادفی‌سازی و کنترل شده و کارآزمایی‌های خوشه‌ای که در آن‌ها آسپیراسیون سوزنی (با سوزن یا کاتتر آنژیو که در محل باقی گذاشته شود یا بلافاصله بعد از آسپیراسیون برداشته شود) با لوله درناژ بین‌‐دنده‌ای در نوزادان تازه متولد شده مبتلا به پنوموتوراکس، مقایسه شده باشد.
گردآوری و تحلیل داده‌ها

برای هر یک از کارآزمایی‌های وارد شده، دو نویسنده به‌طور مستقل از هم داده‌ها را استخراج (برای مثال تعداد شرکت‌کنندگان، وزن هنگام تولد، سن بارداری، نوع سوزن و لوله قفسه‌سینه‌ای، انتخاب فضای بین دنده‌ای، فشار و دستگاه درناژ) و خطر سوگیری (bias) را ارزیابی کردند (به عنوان مثال کفایت تصادفی‌سازی، کورسازی، کامل بودن پیگیری). پیامدهای اولیه در این مرور مورتالیتی در دوره نوزادی و در طول دوره بستری در بیمارستان در نظر گرفته شد.

از رویکرد درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) برای ارزیابی کیفیت شواهد استفاده کردیم.

نتایج اصلی
دو کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل شده (۱۴۲ نوزاد)، معیارهای ورود را به این مرور داشتند. ما هیچ تفاوتی را در میزان مورتالیتی، زمانی که سوزن بلافاصله پس از آسپیراسیون برداشته شد (خطر نسبی (RR): ۳,۹۲؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰.۸۸ تا ۱۷.۵۸؛ ۷۰ شرکت‌کننده؛ ۱ مطالعه) یا در محل باقی گذاشته شود (RR: ۱.۵۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۷ تا ۸.۴۵؛ ۷۲ شرکت‌کننده؛ ۱ مطالعه) یا عوارض مربوط به پروسیجر نیافتیم. با برداشتن فوری سوزن به دنبال آسپیراسیون، ۳۰% از نوزادان به جاگذاری یک لوله درناژ بین‌‐دنده‌ای نیاز نداشتند. هیچ‌ یک از ۳۶ نوزاد درمان‌ شده با آسپیراسیون سوزنی با آنژیو‐کاتتر باقی‌مانده در محل، به جاگذاری لوله درناژ بین‌‐دنده‌ای نیاز نداشتند. به طور کلی، سطح کیفیت شواهدی که از این یافته حمایت می‌کنند، بسیار پائین است.
نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
در حال حاضر شواهد کافی برای تعیین اثربخشی و ایمنی آسپیراسیون سوزنی و لوله درناژ بین‌‐دنده‌ای در مدیریت پنوموتوراکس نوزادی وجود ندارد. دو کارآزمایی وارد شده هیچ تفاوتی را در مورتالیتی نشان ندادند؛ با این حال حجم اطلاعات اندک است. آسپیراسیون سوزنی نیاز به جاگذاری لوله درناژ بین‌‐دنده‌ای را کاهش می‌دهد. شواهد محدودی در مورد سایر پیامدهای مرتبط از نظر بالینی موجود است یا هیچ شواهدی موجود نیست.
خلاصه به زبان ساده

آسپیراسیون پنوموتوراکس در نوزاد با یک سوزن کوچک در مقایسه با یک لوله بزرگ‌تر که در فضای بین‌‐دنده‌ای کار گذاشته می‌شود

سوال مطالعه مروری: آیا استفاده از یک سوزن برای آسپیره کردن پنوموتوراکس در مقایسه با یک لوله بین‌‐دنده‌ای (لوله کار گذاشته شده بین دنده‌ها)، مورتالیتی را در نوزادان کاهش می‌دهد؟

پیشینه: پنوموتوراکس به وجود هوا در فضای جنب یا پلورال (فضای بین ریه و دیواره قفسه سینه) اطلاق می‌شود. این یک وضعیت جدی در نوزاد است که ممکن است با استفاده از آسپیراسیون سوزنی یا قرار دادن لوله قفسه‌سینه‌ای (chest tube) درمان شود. روش اول، کم‌تر تهاجمی است و ممکن است نیاز به استفاده را از لوله قفسه‌سینه‌ای از بین ببرد، در نتیجه طول مدت بستری را در بیمارستان کاهش دهد. با این حال شکست آسپیراسیون سوزنی ممکن است متعاقبا منجر به نیاز به قرار دادن لوله قفسه‌سینه‌ای شود که یک پروسیجر تهاجمی اضافی است. این مرور سیستماتیک، شواهد موجود را درباره اثربخشی این دو تکنیک در درمان پنوموتوراکس در نوزادان ارزیابی می‌کند.

ویژگی‌های مطالعه: ما یک مطالعه (با حضور ۷۰ نوزاد تازه متولد شده) را وارد کردیم که در آن آسپیراسیون سوزنی و به دنبال آن، برداشتن فوری آن، با جاگذاری لوله قفسه‌سینه‌ای برای درمان پنوموتوراکس مقایسه شده و یک مطالعه (۷۲ نوزاد تازه متولد شده) که آسپیراسیون سوزنی را همراه با آنژیو‐کاتتر باقی‌مانده در محل، با کارگذاری لوله قفسه‌سینه‌ای برای درمان پنوموتوراکس مقایسه کردند. شواهد تا جون ۲۰۱۸ به‌روز است.

نتایج کلیدی: استفاده از آسپیراسیون سوزنی در مقایسه با جاگذاری لوله قفسه‌سینه‌ای، مورتالیتی یا هر گونه عوارض مربوط به پروسیجر را کاهش نمی‌دهد. حدود ۳۰% از نوزادان مبتلا به پنوموتوراکس که با آسپیراسیون سوزنی و به دنبال آن، درآوردن فوری آن درمان شدند، هرگز نیاز به قرار دادن لوله بین‌‐دنده‌ای پیدا نکردند؛ هیچ‌یک از نوزادان مبتلا به پنوموتوراکس که با آسپیراسیون سوزنی باقی‌مانده در محل درمان شدند، نیاز به قرار دادن لوله بین‌‐دنده‌ای پیدا نکردند. با این حال، عوامل چند‐گانه‌ای ممکن است این یافته را توضیح دهند.

کیفیت شواهد: دو کارآزمایی کوچک که شناسایی شده‌اند اطلاعات کافی را برای تعیین اینکه کدام یک از این دو روش برای درمان پنوموتوراکس در نوزادان بهتر هستند، ارائه نمی‌کنند. با این حال به نظر می‌رسد که آسپیراسیون سوزنی می‌تواند نیاز به لوله بین‌‐دنده‌ای را در نسبت مرتبطی از نوزادان تازه متولد شده کاهش دهد.


Matteo Bruschettini، Olga Romantsik، Simona Zappettini، Rita Banzi، Luca Antonio Ramenghi، Maria Grazia Calevo،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه
تولد زودرس به عنوان اصلی‌ترین عامل خطر برای ایجاد خونریزی داخل بطنی (intraventricular haemorrhage) در نظر گرفته می‌شود، نوعی آسیب که در ۲۵% از نوزادان بسیار کم‌‌وزن هنگام تولد رخ می‌دهد. خونریزی داخل بطنی در اصل وریدی است و احتمالا ترومبوزهای مادرزادی در ماتریکس ژرمینال (germinal matrix) نقش اساسی در آن ایفا می‌کنند. آنتی‌ترومبین (antithrombin)، یک گلیکوپروتئین سنتز شده در کبد، مهار کننده اصلی ترومبین پلاسمایی است، بنابراین انعقاد خون را تعدیل می‌کند. نوزادان بسیار کم‌‌وزن هنگام تولد دارای سطوح پائین آنتی‌ترومبین هستند، به همین دلیل با وجود انعقاد بیش از حد (hypercoagulability) در ساعات اولیه زندگی، خطر بروز خونریزی داخل بطنی در آنها زیاد است. تجویز آنتی‌کوآگولانت‌ها مانند آنتی‌ترومبین ممکن است خطر بالای بروز خونریزی داخل بطنی را جبران کند. آنتی‌کوآگولانت‌ها هم‌چنین ممکن است خطر ابتلا به انفارکتوس وریدی پارانشیمی را کاهش دهند، وضعیتی که خونریزی داخل بطنی را پیچیده می‌کند.
اهداف
ارزیابی اینکه تجویز پروفیلاکتیک آنتی‌ترومبین (که طی ۲۴ ساعت اول پس از تولد شروع شود) در مقایسه با دارونما (placebo)، عدم درمان، یا هپارین (heparin)، بروز خونریزی ماتریکس ژرمینال‐داخل بطنی را در نوزادان بسیار نارس کاهش می‌دهد یا خیر.
روش های جستجو
پایگاه مرکزی ثبت کارآزمایی‌های کنترل شده کاکرین ( کتابخانه کاکرین ؛ ۲۰۱۵)؛ MEDLINE (۱۹۹۶ تا ۲۲ نوامبر ۲۰۱۵)؛ EMBASE (۱۹۸۰ تا ۲۲ نوامبر ۲۰۱۵) و CINAHL (۱۹۸۲ تا ۲۲ نوامبر ۲۰۱۵) را جست‌وجو کردیم. هیچ محدودیتی از نظر زبان نگارش مقاله اعمال نشد. خلاصه‌های کنگره‌های اصلی را در این زمینه (انجمن پری‌ناتال استرالیا و نیوزیلند و جوامع دانشگاهی کودکان (Perinatal Society of Australia and New Zealand and Pediatric Academic Societies)) از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۵ جست‌وجو کردیم.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده، کارآزمایی‌های شبه‐تصادفی‌سازی و کنترل شده و کارآزمایی‌های خوشه‌ای (cluster) که به مقایسه استفاده فوری از آنتی‌ترومبین یعنی طی ۲۴ ساعت اول زندگی در نوزادان بسیار نارس (سن بارداری کمتر از ۳۲ هفته، با هر وزن هنگام تولد) پرداختند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
برای هر یک از کارآزمایی‌های وارد شده، دو نویسنده به‌طور مستقل از هم، داده‌ها را استخراج کرده (مثلا تعداد شرکت‌کنندگان، وزن هنگام تولد، سن بارداری، فرمولاسیون آنتی‌ترومبین (مشتق شده از پلاسما یا نوترکیب)، روش تجویز، طول درمان و غیره) و خطر سوگیری (bias) را ارزیابی کردند (برای مثال کفایت تصادفی‌سازی، کورسازی (blinding)، پیگیری کامل). پیامدهای اولیه در نظر گرفته شده در این مرور شامل خونریزی داخل بطنی و خونریزی شدید داخل بطنی هستند.
نتایج اصلی
دو کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل شده که در مجموع ۱۸۲ نوزاد را وارد کردند، معیارهای ورود را به این مرور داشتند. هر دو کارآزمایی آنتی‌ترومبین را با دارونما مقایسه کردند. هیچ تفاوت معنی‌داری را در نرخ خونریزی داخل بطنی (RR تیپیکال: ۱,۳۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۷ تا ۱.۹۳؛ RD تیپیکال: ۰.۰۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۵‐ تا ۰.۲۳؛ ۲ مطالعه، ۱۷۵ نوزاد؛ I² = ۱۸% برای RR و I² = ۴۲% برای RD) و خونریزی شدید داخل بطنی (RR تیپیکال: ۱.۰۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۵ تا ۱.۹۴؛ RD تیپیکال: ۰.۰۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۱‐ تا ۰.۱۲؛ ۲ مطالعه، ۱۷۵ نوزاد؛ I² = ۰% برای RR و I² = ۰% برای RD) مشاهده نکردیم. میان پیامدهای ثانویه، هیچ تفاوت قابل‌توجهی را از نظر مورتالیتی نوزادان (RR تیپیکال: ۲.۰۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۲ تا ۶.۴۵؛ RD تیپیکال: ۰.۰۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۳‐ تا ۰.۱۲؛ ۲ مطالعه، ۱۸۲ نوزاد، I² = ۴۶% برای RR و I² = ۶۱% برای RD) و در دیگر پیامدهای مشخص شده، مانند دیسپلازی برونکوپولمونری، پیدا نکردیم. سطح کیفیت شواهدی که این یافته‌ها را تایید می‌کنند، به دلیل عدم دقت تخمین‌ها، پائین است.
نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
به نظر می‌رسد که تجویز آنتی‌ترومبین باعث کاهش بروز و شدت خونریزی داخل بطنی در نوزادان بسیار نارس نمی‌شود. شواهد محدودی درباره دیگر پیامدهای مرتبط از نظر بالینی در دسترس است. با توجه به عدم دقت تخمین‌ها، نتایج حاصل از این مرور سیستماتیک، با مزیت یا تاثیر مضر آنتی‌ترومبین هم‌سو و سازگار بوده و پاسخ قطعی را برای این سوال مرور ارائه نمی‌دهند.
خلاصه به زبان ساده

استفاده از آنتی‌ترومبین آنتی‌کوآگولانت برای کاهش خطر بروز خونریزی داخل بطنی (یعنی خونریزی در مغز) در نوزادان بسیار نارس

سوال مطالعه مروری: آیا مصرف آنتی‌ترومبین (antithrombin)، خطر خونریزی داخل بطنی (یعنی خونریزی در مغز) و مورتالیتی را در نوزادان بسیار نارس کاهش می‌دهد؟

پیشینه: آنتی‌ترومبین دارویی است که به همراه عوامل دیگر، انعقاد خون را تنظیم می‌کند. نوزادان بسیار کم‌‌وزن هنگام تولد (یعنی نوزادانی با سن بارداری کمتر از ۳۲ هفته) سطح آنتی‌ترومبین پائینی در خون دارند. بر اساس یک مطالعه مشاهده‌ای در نوزادان بسیار نارس، پیشنهاد شده که تجویز داروهایی برای پیشگیری از تشکیل لخته خونی (آنتی‌کوآگولانت‌ها) مانند آنتی‌ترومبین ممکن است خطر بروز خونریزی داخل بطنی و پیشرفت خونریزی داخل بطنی، عارضه شایع در نوزادان نارس، را کاهش دهد. این مرور سیستماتیک، شواهد موجود را درباره اثربخشی آنتی‌ترومبین در پیشگیری از خونریزی داخل بطنی در نوزادان بسیار نارس سنتز کرد.

ویژگی‌های مطالعه: دو کارآزمایی را با مجموع ۱۸۲ نوزاد تازه متولد شده وارد کردیم که استفاده از آنتی‌ترومبین را با دارونما (placebo) (محلول قند یا آلبومین (albumin)) مقایسه کردند.

نتایج: استفاده از آنتی‌ترومبین در مقایسه با دارونما، خطرات ناشی از خونریزی در مغز، مورتالیتی یا هر پیامد مرتبط دیگر را در نوزادان بسیار نارس کاهش نمی‌دهد. با این حال، داده‌های جمع‌آوری شده برای نتیجه‌گیری‌های قطعی در مورد استفاده از آنتی‌ترومبین در پیشگیری از وقوع خونریزی داخل بطنی (یعنی خونریزی در مغز) بسیار محدود است.

نتیجه‌گیری‌‌ها: نتایج این مرور سیستماتیک، با مزیت یا تاثیر مضر آنتی‌ترومبین هم‌سو و سازگار بوده و پاسخ قطعی را به سوال مرور نمی‌دهند.


Matteo Bruschettini، Simona Zappettini، Lorenzo Moja، Maria Grazia Calevo،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه
ساکشن اندوتراکئال (endotracheal suctioning)، به مکش مکانیکی ترشحات ریوی از طریق لوله تراشه (endotracheal tube; EET) اطلاق می‌شود که برای پیش‌گیری از انسداد راه‌های هوایی انجام می‌گیرد. مناسب‌ترین تعداد انجام ساکشن اندوتراکئال هنوز مشخص نیست.
اهداف
تعیین تاثیر انجام ساکشن اندوتراکئال با فراوانی مشخص شده براساس دستور («طبق برنامه قبلی»)، در مقابل انجام ساکشن اندوتراکئال فقط در صورت وجود اندیکاسیون برای آن («طبق نیاز بیمار») و تعیین تاثیر انجام ساکشن اندوتراکئال با فراوانی زیاد در مقابل فراوانی کم بر ایجاد موربیدیتی تنفسی در نوزادان.
روش های جستجو
از استراتژی‌های جست‌وجو در گروه مطالعه مروری نوزادان در کاکرین، برای جست‌وجو در منابع زیر استفاده کردیم: پایگاه مرکزی ثبت کارآزمایی‌های کنترل شده کاکرین (CENTRAL؛ شماره ۱۰؛ ۲۰۱۵)، MEDLINE از طریق PubMed (۱۹۶۶ تا ۳۱ اکتبر ۲۰۱۵)، EMBASE (۱۹۸۰ تا ۳۱ اکتبر ۲۰۱۵)، و CINAHL (۱۹۸۲ تا ۳۱ اکتبر ۲۰۱۵). فهرست منابع مقالات بازیابی شده را جست‌وجو کرده و با مولفین مطالعات برای شناسایی مطالعات بیشتر تماس گرفتیم. بانک‌های اطلاعاتی کارآزمایی‌های بالینی، خلاصه مقالات کنفرانس‌ها، و فهرست منابع مقالات بازیابی شده را برای یافتن کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده و کارآزمایی‏‌های شبه‐تصادفی‏‌سازی‏ شده نیز جست‌وجو کردیم.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی شده، نیمه‐تصادفی‌سازی شده، و تصادفی‌سازی و کنترل شده خوشه‌ای که در آنها استراتژی‌های مختلف پیرامون فراوانی انجام ساکشن ETT در نوزادان تحت ونتیلاتور مقایسه شدند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
از روش‌های استاندارد گروه مطالعه مروری نوزادان در کاکرین استفاده کردیم. دو نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم داده‌ها را استخراج کردند و به ارزیابی خطر سوگیری (bias) در کارآزمایی‌ها پرداختند. پیامد اولیه، دیسپلازی برونکوپولمونری (bronchopulmunary dysplasia)، یا بیماری مزمن ریوی تعیین شدند.‌
نتایج اصلی
یک کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل شده را شناسایی کردیم که ۹۷ نوزاد با وزن پائین هنگام تولد در آن شرکت داشتند، و دارای شرایط ورود به این مطالعه مروری بود. این مطالعه در انگلستان و در سال‌های ۱۹۸۷ و ۱۹۸۸ انجام شد. نوزادان در سه روز نخست پس از تولد، به‌طور تصادفی، هر شش یا ۱۲ ساعت یک بار ساکشن ETT دریافت کردند. کیفیت گزارش‌ها محدود بود و خطر سوگیری را در این مطالعه، در سطح بالا ارزیابی کردیم. به علاوه، این کارآزمایی از قدرت (power) کافی برخوردار نبود. تفاوت آماری قابل‌ملاحظه‌ای در هیچ یک از پیامدهای گزارش شده وجود نداشت: دیسپلازی برونکوپولمونری (تعریف شده به صورت نیاز به اکسیژن پس از ۳۰ روز، خطر نسبی (RR): ۰,۴۹؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰.۲۰ تا ۱.۲۰)؛ بروز پنوموتوراکس (pneumothorax) (RR: ۰.۷۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۴ تا ۲.۰۵)؛ خونریزی داخل بطنی (RR: ۱.۱۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۴ تا ۲.۸۵)؛ مرگ نوزاد (RR: ۱.۴۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۸ تا ۳.۳۷)؛ و طول مدت دریافت ونتیلاسیون (میانه (median) زمانی برابر با ۳۹ ساعت در گروه ۱۲ ساعته، و ۲۸ ساعت در گروه شش ساعته؛ RD برای این پیامد قابل استفاده نیست، زیرا میانگین و انحراف معیار (standard deviation; SD) گزارش نشدند). با توجه به آنکه فقط یک مطالعه در این مطالعه مروری بررسی شد، تست‌های ارزیابی ناهمگونی (test for heterogeneity) قابل اجرا نبودند.
نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
شواهد برای شناسایی ایده‌آل‌ترین فراوانی دریافت ETT در نوزادان تحت ونتیلاسیون کافی نبود. تحقیقات آینده باید روی تاثیرات در نوزادان بسیار نارس، یعنی آسیب‌پذیرترین جمعیت از نظر خطر آسیب ریه و مغز، متمرکز شوند. ارزیابی باید شامل موارد ونتیلاسیون طولانی‌مدت، زمانی که وجود ترشحات فراوان و متراکم شایع است، باشد. کارآزمایی‌های بالینی ممکن است شامل مقایسه بین ساکشن اندوتراکئال «طبق برنامه‌ریزی» و «در صورت نیاز» باشند، یعنی بر اساس نشانه‌های خاص، و هم‌چنین برنامه‌های ساکشن مکرر در مقابل با فراوانی کمتر.
خلاصه به زبان ساده

فرکانس ساکشن داخل لوله‌ای مورد استفاده برای تهویه نوزادان تازه متولد شده

سوال مطالعه مروری

شواهد را درباره تاثیرات استراتژی‌های مختلف در فراوانی انجام ساکشن در نوزادان تحت ونتیلاتور بررسی کردیم. توجه اصلی ما معطوف به پیشگیری از آسیب‌های ریوی بود.

پیشینه

با توجه به آنکه ریه نوزادان هنوز در حال تکامل است، ممکن است برای تنفس نیاز به کمک داشته باشند. به منظور حفظ راه هوایی باز (باز بودن) در نوزادانی که قادر به نفس کشیدن خود نیستند، یک کاتتر راه هوایی (لوله) وارد دهان یا بینی می‌شود. به این روش لوله‌گذاری داخل تراشه (endotracheal intubation) می‌گویند. انجام ساکشن اندوتراکئال برای پاک کردن ترشحات، باز نگه داشتن مجرای لوله و در نهایت اطمینان خاطر از این‌که نوزاد تحت ونتیلاسیون، اکسیژن کافی دریافت می‌کند، ضروری است. هدف از ساکشن لوله‌گذاری داخل تراشه باید حذف ترشحات تا بیشترین میزان ممکن، با حداقل عوارض جانبی مرتبط با این روش باشد. با این وجود، انجام ساکشن، باعث استرس، درد، و التهاب (تورم) در نای این نوزادان می‌شود. بهترین فراوانی برای انجام ساکشن هنوز مشخص نشده است. ساکشن در داخل لوله راه هوایی ممکن است «بر اساس برنامه‌ریزی» توسط متخصص یا فقط «در صورت نیاز» انجام شود. علاوه بر این، رویکرد «طبق برنامه‌ریزی» ممکن است کم و بیش متداول باشد. به دنبال یافتن شواهد موجود تا اکتبر ۲۰۱۵ در حمایت از هریک از برنامه‌های مطرح شده، جست‌وجو کردیم.

ویژگی‌های مطالعه

بانک‌های اطلاعاتی پزشکی را برای یافتن مطالعات بالینی جست‌وجو کردیم که استراتژی‌های مختلف را با توجه به فراوانی انجام ساکشن اندوتراکئال در نوزادان تحت ونتیلاتور مقایسه کردند. فقط یک مطالعه را یافتیم که ۹۷ نوزاد با وزن زیر ۲,۵ کیلوگرم در زمان تولد (low birth weight infants) در آن شرکت داشتند. ساکشن هر شش یا ۱۲ ساعت در سه روز نخست زندگی انجام شد.

‌نتایج کلیدی

تفاوت مهمی در زمان استفاده نوزادان از ونتیلاتور، وقوع پنوموتوراکس (جمع شدن ریه)، نیاز به ونتیلاسیون یا اکسیژن در بیش از ۳۰ روز، خونریزی در مغز، و مرگ‌ومیر در ماه نخست زندگی وجود نداشت. علاوه بر این، این مطالعه هیچ عارضه جانبی گزارش نکرد.

کیفیت شواهد

ما فقط یک مطالعه را یافتیم، که در سال‌های ۱۹۸۷ و ۱۹۸۸ انجام شده و نواقص زیادی داشت. ما نمی‌توانیم توصیه‌ای برای متخصصان سلامت و والدین در مورد دفعات مطلوب انجام ساکشن در هنگام ونتیلاسیون نوزادان داشته باشیم.


Olga Romantsik، Matteo Bruschettini، Simona Zappettini، Luca Antonio Ramenghi، Maria Grazia Calevo،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه
میان کودکان بیمار، نوزادان در گروه پُر‐خطر ابتلا به ترومبوآمبولی (thromboembolism) قرار دارند. رویدادهای ترومبوآمبولیک نوزادان (neonatal thromboembolic; TE) ممکن است شامل هر دو نوع ترومبوز داخل وریدی (venous thromboses) و شریانی (arterial thrombosis) و اغلب عوارض درمانزاد (iatrogenic complications) (برای مثال کاتتریزاسیون مرکزی (central catheterization)) باشد. دستورالعمل‌های درمانی برای کودکان بیمار مبتلا به رویدادهای TE نوزادان اغلب تعمیم داده شده از منابع علمی مربوط به بزرگسالان هستند. راهکارهای مربوط به مدیریت رویدادهای TE نوزادان شامل مدیریت انتظاری (expectant management)؛ پماد نیتروگلیسیرین (nitroglycerin ointment)؛ درمان ترومبولیتیک (thrombolytic therapy) یا درمان با آنتی کوآگولانت/داروی ضد انعقاد خون (anticoagulant therapy) یا ترکیبی از این دو، و جراحی هستند. از دهه ۱۹۹۰ میلادی به بعد، هپارین با وزن مولکولی پائین (low molecular weight heparin; LMWH) تبدیل به داروی انتخابی آنتی‌کوآگولانت برای نوزادان شده است. دلایل جذابیت این دارو عبارتند از واکنش دوز قابل پیش‌بینی، عدم نیاز به دسترسی داخل وریدی و الزامات پایش محدود شده. نرخ کلی عارضه اصلی حدود ۵% است. اینکه نوزادان پره‌ترم در معرض خطر افزایش یافته قرار دارند یا خیر، مشخص نیست. هیچ داده‌ای در رابطه با فراوانی استئوپوروز، ترومبوسیتوپنی ناشی از هپارین (heparin‐induced thrombocytopenia; HIT) یا واکنش‌های حساسیت بیش ازحد در کودکان و نوزادان در مواجهه با LMWH در دسترس نیست.
اهداف

ارزیابی اینکه درمان با هپارین (هر دو نوع هپارین شکسته نشده (unfractionated heparin; UFH) و LMWH) منجر به کاهش نرخ‌های مورتالیتی و موربیدیتی در نوزادان نارس و نوزادان متولد شده در دوران ترم (term) مبتلا به ترومبوز تشخیص داده شده می‌شود یا خیر. مداخله مورد نظر با دارونما (placebo) یا عدم درمان مقایسه می‌شود. هم‌چنین ارزیابی بی‌خطری هپارین‌درمانی (هر دو نوع UFH و LMWH) به لحاظ آسیب‌های بالقوه آن‌.

تجزیه‌وتحلیل زیر‐گروه‌ها برای بررسی سن بارداری (gestational age)، وزن هنگام تولد، وضعیت تشخیص ترومبوز (thrombus)، وجود یک خط مرکزی، سابقه مثبت فامیلی به لحاظ اختلالات ژنتیکی (ترومبوفیلیا (thrombophilia))، کمبود پروتئین S و پروتئین C، جهش متیلن تترا هیدرو فولات ردکتاز (methylenetetrahydrofolate reductase [MTHFR] mutation)، روش استعمال هپارین، نوع هپارین مورد استفاده و محل ترومبوز برنامه‌ریزی شدند (به بخش مربوط به «تجزیه‌وتحلیل زیر‐گروه و بررسی دقیق ناهمگونی» مراجعه کنید).

روش های جستجو
ما از راهبرد جست‌وجوی استاندارد گروه مرور نوزادان در کاکرین (Cochrane Neonatal Review Group) برای جست‌وجو در پایگاه ثبت مرکزی کارآزمایی‌های کنترل شده کاکرین (CENTRAL؛ شماره ۴؛ ۲۰۱۶)؛ MEDLINE via PubMed (از ۱۹۶۶ تا ۹ می ۲۰۱۶)؛ Embase (از ۱۹۸۰ تا ۹ می ۲۰۱۶) و Cumulative Index to Nursing and Allied Health Literature؛ (CINAHL؛ از ۱۹۸۲ تا ۹ می ۲۰۱۶) استفاده کردیم. برای دستیابی به کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده و کارآزمایی‏‌های شبه‐تصادفی‏‌سازی‏ شده به جست‌وجو در بانک‌های اطلاعاتی کارآزمایی‌های بالینی، خلاصه مقالات کنفرانس‌ها و فهرست منابع بازیابی شده پرداختیم.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی شده، شبه‐تصادفی‌سازی شده، و تصادفی‌سازی و کنترل شده خوشه‌ای که به مقایسه هپارین در برابر دارونما یا عدم درمان در نوزادان نارس (preterm) و ترم مبتلا به ترومبوز تشخیص داده شده پرداخته بودند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
ما از روش‌های استاندارد گروه مرور نوزادان در کاکرین استفاده کردیم. دو نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم مطالعاتی را ارزیابی کردند که با استفاده از راهبرد جست‌وجو برای ورود به مرور انتخاب شده بودند.
نتایج اصلی
حاصل راهبرد جست‌وجوی ما ۱۱۶۰ منبع بود. دو نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم تمامی منابع را جهت ورود به مرور مورد ارزیابی قرار دادند. ما هیچ مطالعه کامل و کارآزمایی در حال انجامی را برای ورود به مرور نیافتیم.
نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
هیچ مطالعه‌ای که با معیارهای ورود ما برای ورود به مرور سازگار باشد، نیافتیم؛ هم‌چنین هیچ شواهدی از کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده برای رد یا توصیه به استفاده از هپارین در درمان نوزادان مبتلا به ترومبوز به دست نیاوردیم.
خلاصه به زبان ساده

هپارین در درمان نوزادان مبتلا به ترومبوز (تشکیل لخته‌ خونی)

سوال مطالعه مروری: آیا استفاده از هپارین (heparin) شانس بقا و سایر پیامدهای مهم را در نوزادان تازه متولد شده با شواهدی حاکی از ابتلا به ترومبوز (thrombosis) (تشکیل لخته خونی) بهبود می‌بخشد؟

پیشینه: میان کودکان بیمار، نوزادان تازه متولد شده به دلیل تفاوت در سیستم هموستاتیک (hemostatic system) نوزادان در گروه پُر‐خطر ابتلا به ترومبوز قرار دارند. تشکیل لخته خون غیر‐طبیعی ممکن است در یک شریان‌ (artery) (خونی که از قلب خارج می‌شود) یا یک ورید (vein) (خونی که به سمت قلب جریان پیدا می‌کند) شروع شود. استراتژی‌های مدیریتی مختلفی شامل طیفی از «عدم اقدام و مشاهده» تا مدیریت فعالانه با هدف حل لخته‌ها (فیبرینولیتیک (fibrinolytic)) و پیشگیری از تشکیل لخته (آنتی‌کوآگولانت (anticoagulant)) توصیف شده‌اند. عوارض جانبی ناشی از مدیریت فعالانه که بروز آنها امکان‌پذیر است عبارتند از خونریزی‌های ثانویه. با وجود این، در برخی موارد، ترومبوز می‌تواند یک رویداد تهدید کننده زندگی باشد که نیاز به مدیریت فعالانه دارد. علیرغم شواهد محدود درباره درمان آنتی‌کوآگولانت در نوزادان، هپارین یک روش درمانی استاندارد شده است. توصیه‌های اخیر و رژیم‌های دوزی (dosing regimens) برای درمان ضد‐انعقادی (anticoagulative treatment) مبتنی بر مطالعات کنترل نشده بوده و از داده‌های به دست آمده از گزارش‌های مربوط به گروه سنی بزرگسالان و کودکان بیمار اقتباس شده است. شواهد تا می ۲۰۱۶ به‌روز است.

ویژگی‌های مطالعه و نتایج: ما هیچ مطالعه‌ای را وارد این مرور نکردیم و هیچ مطالعه در حال انجامی را شناسایی نکردیم.


Matteo Bruschettini، Olga Romantsik، Simona Zappettini، Rita Banzi، Luca Antonio Ramenghi، Maria Grazia Calevo،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه
زایمان زودرس به عنوان اصلی‌ترین عامل خطر برای گسترش هموراژی داخل بطنی (intraventricular haemorrhage) تصور می‌شود، این عامل نوعی آسیب است که در ۲۵% از نوزادان بسیار کم‌‐وزن هنگام تولد رخ می‌دهد. هموراژی داخل بطنی در اصل وریدی است و احتمالا ترومبوزهای ذاتی در ماتریکس ژرمینال (germinal matrix) نقش اساسی ایفا می‌کنند. هپارین (heparin)، آنتی‌ترومبین (antithrombin) را فعال کرده و ترومبین غیر‐فعال و سایر پروتئینازهای هدف را تحریک می‌کند. به کارگیری آنتی‌کوآگولانت‌هایی مانند هپارین ممکن است افزایش خطر ابتلا به هموراژی داخل بطنی را خنثی کنند و نیز ممکن است خطر گسترش انفارکتوس وریدی پارانشیم (parenchymal venous infarct) را که معروف به پیچیده کردن هموراژی داخل بطنی، کاهش دهد.
اهداف
ارزیابی اینکه تجویز پروفیلاکتیک هپارین، بروز هموراژی داخل بطنی ماتریکس ژرمینال را در نوزادان بسیار نارس در مقایسه با دارونما (placebo)، عدم درمان، یا سایر آنتی‌کوآگولانت‌ها کاهش می‌دهد یا خیر.
روش های جستجو
ما پایگاه ثبت مرکزی کارآزمایی‌های کنترل شده کاکرین (کتابخانه کاکرین؛ ۲۰۱۵)؛ MEDLINE (از ۱۹۹۶ تا ۲۲ نوامبر ۲۰۱۵)؛ EMBASE (از ۱۹۸۰ تا ۲۲ نوامبر ۲۰۱۵) و CINAHL (از ۱۹۸۲ تا ۲۲ نوامبر ۲۰۱۵) را جست‌وجو کردیم، هیچ محدودیت زبانی اعمال نکردیم. خلاصه‌های کنگره‌های اصلی در این زمینه را (انجمن علمی پری‌ناتال استرالیا و نیوزیلند و جوامع دانشگاهی مربوط به امراض کودکان (Perinatal Society of Australia and New Zealand and Pediatric Academic Societies)) از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۵ جست‌وجو کردیم.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده، کارآزمایی‌های شبه‐تصادفی‌سازی کنترل شده و کارآزمایی‌های خوشه‌ای که به مقایسه استفاده فوری از هپارین یعنی درون ۲۴ ساعت اول زندگی در نوزادان بسیار پره‌ترم (سن بارداری کمتر از ۳۲ هفته) پرداخته بودند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
برای هر یک از کارآزمایی‌های انتخاب‌شده، دو نویسندبرای هر یک از کارآزمایی‌های وارد شده، دو نویسنده به‌طور مستقل از هم، داده‌ها را استخراج کرده (مثلا تعداد شرکت‌کنندگان، وزن هنگام تولد، سن بارداری، دوز هپارین، نحوه اجرا، و طول درمان و غیره) و خطر سوگیری (bias) را ارزیابی کردند (به عنوان مثال کفایت تصادفی‌سازی، کورسازی، پیگیری کامل). پیامدهای اولیه در این مرور، هموراژی داخل بطنی، هموراژی داخل بطنی شدید و مورتالیتی نوزادان در نظر گرفته شد.ه به‌طور جداگانه، داده‌ها را استخراج (مثلا تعداد شرکت‌کنندگان، وزن هنگام تولد، سن حاملگی، دوز هپارین، نحوه اجرا، و طول درمان و غیره) و خطر سوگیری (Bias) را ارزیابی کردند (به عنوان مثال کفایت تصادفی‌سازی، کورسازی، پیگیری کامل). پیامدهای اولیه در این مطالعه مروری، خونریزی داخل بطنی، خونریزی شدید داخل بطنی و مرگ‌و‌میر نوزادان در نظر گرفته شد.
نتایج اصلی

دو کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل شده که در مجموع ۱۵۵ نوزاد را ثبت‌نام کردند، معیارهای ورود به مرور را داشتند. هر دو کارآزمایی، هپارین با دوز پائین را با همان محلول بدون هپارین در نوزادان بسیار زودرس که نیاز به کاتتریزاسیون نافی (umbilical catheterization) دارند، مقایسه کردند. هیچ کارآزمایی که به‌طور خاص استفاده از هپارین را در نوزادان در معرض خطر هموراژی داخل بطنی ماتریکس ژرمینال مورد مطالعه قرار دهد، شناسایی نشد.

ما هیچ تفاوتی در نرخ هموراژی داخل بطنی (RR معمولی: ۰,۹۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۱ تا ۱.۴۱؛ RD معمولی: ۰.۰۳‐؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۷‐ تا ۰.۱۲؛ ۲ مطالعه؛ ۱۵۵ نوزاد؛ برای RR؛ I² = ۵۷% و برای RD؛ I² = ۶۵%)، هموراژی داخل بطنی شدید (RR معمولی: ۱.۰۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۶ تا ۲.۲۳؛ RD معمولی: ۰.۰۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۱‐ تا ۰.۱۱؛ ۲ مطالعه؛ ۱۵۵ نوزاد؛ برای RR؛ I² = ۰% و برای RD؛ I² = ۰%) و مورتالیتی نوزادان (RR معمولی: ۰.۶۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۸ تا ۱.۶۷؛ RD معمولی: ۰.۰۴‐؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۴‐ تا ۰.۰۶؛ ۲ مطالعه؛ ۱۵۵ نوزاد؛ برای RR؛ I² = ۲۸% و برای RD؛ I² = ۵۰%) نیافتیم. به‌طور عمده، به دلیل محدودیت در طرح مطالعه و عدم‐دقت تخمین، ما کیفیت شواهدی را که از این یافته‌ها حمایت می‌کرد، بسیار پائین (نرخ هموراژی داخل بطنی) و پائین (هموراژی داخل بطنی شدید و مورتالیتی نوزادان) قضاوت کردیم. داده‌های بسیار کمی را درباره سایر پیامدهای مرتبط مانند دیسپلازی ریوی، خونریزی ریوی و مجرای شریانی باز یافتیم، هیچ مطالعه‌ای پیامدهای طولانی‌مدت (برای مثال ناتوانی در تکامل سیستم عصبی) را ارزیابی نکرد.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
داده‌های بسیار محدودی درباره تاثیر اجرای پروفیلاکتیک هپارین در بروز و شدت IVH در نوزادان بسیار زودرس وجود دارد. هر دو کارآزمایی شناسایی شده، از هپارین برای باز نگه داشتن خط ناف (umbilical line patency) استفاده کرده و آن را به‌طور خاص به عنوان یک عامل برای پیشگیری از هموراژی داخل بطنی ماتریکس ژرمینال به کار نبردند. با توجه به عدم‐دقت تخمین‌های ما، نتایج حاصل از این مرور سیستماتیک، با مزیت یا تاثیر مضر هپارین هم‌سو و سازگار هستند و پاسخ قطعی به این سوال مرور ارائه نمی‌دهد. شواهد محدودی درباره سایر پیامدهای بالینی مرتبط در دسترس است.
خلاصه به زبان ساده

استفاده از هپارین آنتی‌کوآگولانت برای کاهش خطر بروز هموراژی داخل بطنی (یعنی خونریزی در مغز) در نوزادان بسیار پره‌ترم

سوال مطالعه مروری: آیا هپارین (heparin)، خطر هموراژی داخل بطنی (یعنی خونریزی در مغز) و مورتالیتی را در نوزادان بسیار پره‌ترم کاهش می‌دهد؟

پیشینه: هپارین دارویی است که به همراه عوامل دیگر، انعقاد خون را تنظیم می‌کند. بر اساس یک مطالعه مشاهده‌ای در نوزادان بسیار پره‌ترم، پیشنهاد شده که اجرای داروهایی برای پیشگیری از تشکیل لخته خونی (آنتی‌کوآگولانت‌ها) مانند هپارین ممکن است خطر هموراژی داخل بطنی و پیشرفت هموراژی داخل بطنی، فراوانی عارضه مکرر را در نوزادان پره‌ترم کاهش دهد. این مرور سیستماتیک، شواهد موجود درباره اثربخشی هپارین در پیشگیری از هموراژی داخل بطنی را در نوزادان بسیار پره‌ترم سنتز کرد.

ویژگی‌های مطالعه: ما دو کارآزمایی را با مجموع ۱۵۵ نوزاد تازه متولد شده بسیار پره‌ترم برای مقایسه هپارین با دوز پائین با محلول بدون هپارین وارد کردیم.

نتایج: استفاده از هپارین زمانی که با محلول بدون هپارین مقایسه شد، خطرات ناشی از خونریزی در مغز، مورتالیتی یا هر پیامد مرتبط دیگر را در نوزادان بسیار نارس کاهش نمی‌دهد.

نتیجه‌گیری‌‌ها: نتایج این مرور سیستماتیک، با مزیت یا تاثیر مضر هپارین هم‌سو و سازگار هستند و پاسخ قطعی را به سوال مرور نمی‌دهند.


Matteo Bruschettini، Colm PF O'Donnell، Peter G Davis، Colin J Morley، Lorenzo Moja، Simona Zappettini، Maria Grazia Calevo،
دوره ۲۰۱۷، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۶ )
چکیده

پیشینه
ریه‌های نوزادان در زمان تولد، پر از مایع است. برای آن‌که نوزادان دوره گذر (transition) موفقی داشته باشند، این مایع باید با هوا جایگزین شود تا تبادل گاز امکان‌پذیر شود. برخی از نوزادان در زمان تولد تنفس ناکافی دارند و به ‌وسیله ونتیلاسیون فشار مثبت (positive pressure ventilation; PPV) احیا می‌شوند. باد شدن (inflation) بلند‌مدت (پایدار) در ابتدای PPV می‌تواند به تخلیه مایعات ریه کمک کرده و حجم گاز را درون ریه‌ها تثبیت کند.
اهداف
ارزیابی مزایا و آسیب‌های باد کردن اولیه و پایدار ریه (sustained lung inflation; SLI) (به مدت بیشتر از ۱ ثانیه) در برابر باد کردن‌های استاندارد (۱ ثانیه و کمتر) در نوزادان تازه متولد‌شده‌ای که توسط PPV متناوب، احیا را دریافت می‌کنند.
روش های جستجو
ما از استراتژی جست‌وجوی استاندارد گروه مروری نوزادان در کاکرین برای جست‌وجو در پایگاه ثبت مرکزی کارآزمایی‌های کنترل شده کاکرین (CENTRAL؛ Cochrane Central Register of Controlled Trials؛ شماره ۳؛ ۲۰۱۹)، MEDLINE via PubMed (۱۹۶۶ تا ۱ اپریل ۲۰۱۹)، Embase (۱۹۸۰ تا ۱ اپریل ۲۰۱۹)، و Cumulative Index to Nursing and Allied Health Literature (CINAHL) (۱۹۸۲ تا ۱ اپریل ۲۰۱۹) استفاده کردیم. ما هم‌چنین بانک‌های اطلاعاتی کارآزمایی‌های بالینی، مجموعه مقالات کنفرانس‌ها، و فهرست منابع مقالات بازیابی‌شده را برای شناسایی کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل‌ شده و کارآزمایی‌های شبه‌تصادفی‌سازی شده جست‌وجو کردیم.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) و شبه‐RCT‌ها که به مقایسه باد کردن اولیه پایدار ریه (SLI) در برابر باد کردن‌های استاندارد در نوزادانی پرداختند که در زمان تولد به کمک PPV، احیا دریافت کردند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
کیفیت روش‌شناسی کارآزمایی‌های وارد شده را با استفاده از معیار گروه عملکرد مؤثر و سازمان‌دهی مراقبت (Effective Practice and Organisation of Care Group; EPOC) در کاکرین (ارزیابی تصادفی‌سازی، کورسازی، از دست رفتن پیگیری (loss to follow‐up) و بررسی داده‌های پیامد) ارزیابی کردیم. اثرات درمان را با استفاده از یک مدل اثر ثابت با خطر نسبی (RR) برای داده‌های طبقه‌بندی شده (categorical)، و میانگین انحراف معیار (SD)، و تفاوت میانگین وزن‌دهی شده (WMD) را برای داده‌های پیوسته، برآورد کردیم. ما از رویکرد درجه‌بندی توصیه‌ها، ارزیابی، ارتقا و بررسی (GRADE) برای ارزیابی کیفیت شواهد استفاده کردیم.
نتایج اصلی

ده کارآزمایی که ۱۴۶۷ نوزاد را وارد کردند، معیارهای ورود ما را به مطالعه داشتند. محققان در نه کارآزمایی (۱۴۵۸ نوزاد)، باد کردن پایدار را بدون فشردن قفسه سینه تجویز کردند. استفاده از باد کردن پایدار، هیچ تاثیری بر پیامد‌های اولیه این مرور نداشت: مرگ‌و‌میر در اتاق زایمان (RR معمول: ۲,۶۶؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰.۱۱ تا ۶۳.۴۰؛ I² کاربردی نبود)؛ RD معمول: ۰.۰۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۲‐ تا ۰.۰۲؛ I² = ۰%؛ ۵ مطالعه، ۴۷۹ شرکت‌کننده)؛ و مرگ‌و‌میر حین بستری در بیمارستان (RR معمول: ۱.۰۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۳ تا ۱.۴۳؛ I² =۴۲%؛ RD معمول: ۰.۰۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۲‐ تا ۰.۰۴؛ I² = ۲۴%؛ ۹ مطالعه، ۱۴۵۸ شرکت‌کننده). کیفیت شواهد برای مرگ‌ومیر در اتاق زایمان، پائین بود زیرا محدودیت‌هایی در طراحی مطالعه و عدم دقت در تخمین‌ها وجود داشت (فقط یک مورد مرگ‌ومیر در طول مطالعات ثبت شد). برای مرگ‌ومیر پیش از ترخیص، کیفیت شواهد در سطح متوسطی قرار داشتند: در پیگیری طولانی‌تر، مرگ‌ومیرهای بیشتری وجود داشت (۱۴۳ = n) اما محدودیت‌های موجود در طراحی مطالعه باقی ماندند. میان پیامد‌های ثانویه، مدت زمان استفاده از ونتیلاسیون مکانیکی در گروه SLI کوتاه‌تر بود (تفاوت میانگین (MD): ۵.۳۷‐ روز؛ ۹۵% CI؛ ۶.۳۱‐ تا ۴.۴۳‐؛ I² = ۹۵%؛ ۵ مطالعه؛ ۵۲۴ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت پائین). ناهمگونی، اهمیت آماری، و اندازه تاثیرات این پیامد، عمدتا تحت تاثیر یک مطالعه واحد با خطر بالای سوگیری، قرار داشت: هنگامی که این مطالعه از تجزیه‌و‌تحلیل حذف شد، اندازه این تاثیر کاهش یافت (MD؛ ۱.۷۱‐ روز؛ ۹۵% CI؛ ۳.۰۴‐ تا ۰.۳۹‐؛ I² = ۰%). نتایج هیچ تفاوتی را در هر‌یک از پیامد‌های ثانویه دیگر نشان ندادند (مانند خطر لوله‌گذاری داخل نای (endotracheal intubation) خارج از اتاق زایمان تا ۷۲ ساعت پس از تولد (RR معمول: ۰.۹۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۹ تا ۱.۰۴؛ I² =۶۵%؛ ۵ مطالعه؛ ۸۱۱ شرکت‌کننده)؛ خطر تجویز سورفکتانت طی بستری در بیمارستان (RR معمول: ۰.۹۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۱ تا ۱.۰۸؛ I² = ۰%؛ ۹ مطالعه؛ ۱۴۵۸ شرکت‌کننده)؛ خطر ابتلا به بیماری ریوی مزمن (RR معمول: ۰.۹۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۳ تا ۱.۱۸؛ I² = ۰%؛ ۴ مطالعه، ۷۳۵ شرکت‌کننده)؛ پنوموتوراکس (pneumothorax) (RR معمول: ۰.۸۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۷ تا ۱.۴۰؛ I² = ۳۴%؛ ۸ مطالعه، ۱۳۷۷ نوزاد)؛ یا خطر مجرای شریانی باز (patent ductus arteriosus) که نیازمند ‌درمان دارویی باشد (RR معمول: ۰.۹۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۷ تا ۱.۱۲؛ I² = ۴۸%؛ ۷ مطالعه، ۱۱۲۷ نوزاد). کیفیت شواهد برای این پیامد‌های ثانویه، متوسط بود (محدودیت‌ها در طراحی مطالعه ‐ GRADE) به جز برای پنوموتوراکس (کیفیت پائین: محدودیت‌ها در طراحی مطالعه و عدم دقت تخمین‌ها ‐ GRADE). برای مقایسه استفاده از باد کردن پایدار اولیه در برابر باد کردن استاندارد در احیای نوزادان با فشردن قفسه سینه، نتوانستیم متاآنالیز را انجام دهیم زیرا فقط یک کارآزمایی را برای ورود به این مرور (یک مطالعه پایلوت با ۹ نوزاد پره‌ترم) شناسایی کردیم.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
متاآنالیزی که در نه مطالعه انجام دادیم، نشان می‌دهد باد کردن پایدار ریه بدون فشرده‌سازی قفسه سینه برای کاهش مورتالیتی در اتاق زایمان (شواهد با کیفیت پائین ‐ GRADE) یا هنگام بستری در بیمارستان (شواهد با کیفیت متوسط ‐ GRADE)، که جزو پیامدهای اولیه این مرور بودند، بهتر از ونتیلاسیون متناوب نبود. با این حال، بزرگترین مطالعه تکی، که به‌خوبی انجام شده و بیشترین تعداد نوزادان ثبت‌نام شده را داشت، به دلیل میزان بالای مرگ‌ومیر در گروه باد کردن پایدار در همان ابتدای مطالعه متوقف شد. زمانی که پیامد‌های ثانویه را، مانند میزان لوله‌گذاری، میزان یا مدت زمان نیاز به حمایت تنفسی، یا دیسپلازی برونکوپولمونری (bronchopulmonary dysplasia) در نظر گرفتیم، شواهدی را از مزیت باد کردن پایدار بیش از ونتیلاسیون متناوب نیافتیم (شواهد با کیفیت متوسط ‐ GRADE). مدت‌ زمان ونتیلاسیون مکانیکی در گروه SLI کوتاه‌تر بود (شواهد با کیفیت پائین ‐ GRADE)؛ این نتیجه باید با احتیاط تفسیر شود، زیرا می‌تواند به‌جای مداخله، با ویژگی‌های مطالعه تحت تاثیر قرار بگیرد. بر اساس شواهد حاصل از مرور ما، هیچ شواهدی برای حمایت از استفاده از باد کردن پایدار ریه وجود ندارد.
خلاصه به زبان ساده

باد کردن طولانی‌مدت ریه برای احیای نوزادان در زمان تولد

سوال مطالعه مروری

آیا استفاده از باد کردن طولانی‌مدت (یا پایدار) ریه (به مدت بیشتر از ۱ ثانیه) نسبت به باد کردن استاندارد (۱ ثانیه و کمتر)، بقا و سایر پیامدهای مهم را میان کودکان تازه به دنیا آمده‌ای که در زمان زایمان پروسه احیا را دریافت می‌کنند، بهبود می‌بخشد؟

پیشینه

هنگام تولد، ریه‌ها سرشار از مایع هستند که باید توسط هوا جایگزین شود تا نوزادان به‌ درستی تنفس کنند. برخی کودکان دچار مشکل در تثبیت تنفس موثر در زمان تولد هستند، و یک مورد از هر ۲۰ تا ۳۰ نوزاد برای برطرف کردن این مشکل، نیازمند کمک می‌شوند. از دستگاه‌های متعددی برای کمک به آغاز تنفس عادی در نوزادان استفاده می‌شوند. بعضی از این دستگاه‌ها به مراقبان اجازه می‌دهند تا باد کردن‌های طولانی (یا پایدار) را اعمال کنند. این باد کردن‌های پایدار ممکن است به باد شدن ریه‌ها کمک کرده و احتمالا ریه‌ها را بهتر از زمانی که به کار گرفته نشوند، باد کرده نگه می‌دارند.

ویژگی‌های مطالعه

تمام مطالعات مرتبط را برای پاسخ به سوال مطالعه مروری گردآوری و تجزیه‌و‌تحلیل کرده و ۱۰ مطالعه رایافتیم که ۱۴۶۷ نوزاد را وارد کردند. در همه مطالعات، نوزادان پیش از تاریخ مقرر به دنیا آمده بودند (از هفته ۲۳ تا ۳۶ سن بارداری). باد کردن پایدار بین ۱۵ و ۲۰ ثانیه در فشار بین ۲۰ و ۳۰ سانتی‌متر آب (cmH۲O) به‌طول ‌انجامید. اغلب مطالعات، یک مورد باد کردن پایدار اضافی یا بیشتر را در موارد پاسخ بالینی ضعیف، برای مثال ضربان قلب پائین مداوم، فراهم کردند. ما یک مطالعه را (که فقط شامل ۹ نوزاد بود) به‌صورت جداگانه تجزیه‌وتحلیل کردیم، زیرا پژوهشگران آن، استفاده از باد کردن‌های پایدار یا استاندارد را با فشردن قفسه سینه، یک مداخله اضافی که می‌تواند به نوزادان در شروع تنفس طبیعی کمک کند، ترکیب کرده بودند.

نتایج کلیدی

مطالعات وارد شده هیچ تفاوت مهمی را از نظر مرگ‌ومیر، میزان نیاز به لوله‌گذاری در طول سه روز نخست زندگی، یا بیماری ریوی مزمن میان کودکانی که باد کردن‌های پایدار را در برابر استاندارد دریافت کردند، نشان ندادند. نوزادانی که باد کردن پایدار را در زمان تولد گرفتند، ممکن است روزهای کمتری را با ونتیلاسیون مکانیکی سپری کنند. نتایج چندین مطالعه در حال انجام می‌توانند به ما کمک کنند تا تعیین کنیم باد کردن‌های پایدار مفید هستند یا مضر. در حال حاضر نمی‌توانیم تفاوت‌های کوچک تا متوسط موجود را بین دو روش درمانی رد کنیم.

کیفیت شواهد

کیفیت شواهد، پائین تا متوسط بود، چرا که فقط تعداد اندکی از مطالعات این مداخله را بررسی کردند، کودکان اندکی در این مطالعات وارد شدند؛ و بعضی از مطالعات می‌توانستند طراحی بهتری داشته باشند.

این مرور تا چه زمانی به‌روز است؟

ما برای یافتن مطالعاتی که تا اپریل ۲۰۱۹ منتشر شدند، به جست‌وجو پرداختیم.


Olga Romantsik، Maria Angela Tosca، Simona Zappettini، Maria Grazia Calevo،
دوره ۲۰۱۸، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۷ )
چکیده

پیشینه
آلرژی بالینی به تخم‌مرغ یک آلرژی غذایی شایع است. مدیریت فعلی بر اجتناب اکید از آلرژن متکی است. ایمونوتراپی خوراکی (oral immunotherapy) ممکن است یک درمان اختیاری از طریق حساسیت‌زدایی به آلرژن موجود در تخم‌مرغ باشد.
اهداف
تعیین اثربخشی و ایمنی ایمونوتراپی خوراکی و زیرزبانی در کودکان و بزرگسالان مبتلا به آلرژی به تخم‌مرغ با واسطه ایمونوگلوبین ای (IgE) در مقایسه با درمان دارونما (placebo) یا استراتژی اجتناب.
روش های جستجو
ما ۱۳ بانک اطلاعاتی را شامل مقالات مجلات، خلاصه مقالات کنفرانس‌ها، پایگاه‌های ثبت پایان‌نامه‌ها و کارآزمایی‌ها با استفاده از ترکیبی از عناوین موضوعی و کلمات متن جست‌وجو کردیم (آخرین جست‌وجو ۳۱ مارچ ۲۰۱۷).
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) را وارد کردیم که به مقایسه ایمونوتراپی خوراکی یا ایمونوتراپی زیرزبانی اجرا شده تحت هر پروتکلی با دارونما یا حذف رژیم غذایی پرداخته باشد. شرکت‌کنندگان، کودکان یا بزرگسالان مبتلا به آلرژی بالینی تخم‌مرغ بودند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
ما ۹۷ مطالعه را از جست‌وجوهای الکترونیکی بازیابی کردیم. مطالعات را انتخاب کرده، داده‌ها را استخراج و کیفیت روش‌شناسی را ارزیابی کردیم. تلاش کردیم تا در جایی که امکان‌پذیر بود، برای دستیابی به داده‌های منتشر نشده با محققان مطالعه تماس بگیریم. از آماره I² برای ارزیابی ناهمگونی آماری استفاده کردیم. هنگامی که ناهمگونی آماری کم بود (مقدار I² کمتر از ۵۰%)، خطر نسبی (RR) تجمعی را با ۹۵% فاصله اطمینان (CI) برای هر پیامد با استفاده از مدل اثر‐ثابت منتل‐هنزل (Mantel‐Haenzel) تخمین زدیم. کیفیت شواهد را برای همه پیامدها با استفاده از روش درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) رتبه‌بندی کردیم.
نتایج اصلی
۱۰ مورد RCT را وارد کردیم که معیارهای ورود به مطالعه را داشتند و شامل مجموع ۴۳۹ کودک (ایمونوتراپی خوراکی ۲۴۹، مداخله کنترل ۱۹۰) ۱ تا ۱۸ ساله بود. هر مطالعه از یک پروتکل ایمونوتراپی خوراکی متفاوت استفاده کرده بود؛ هیچ کدام ایمونوتراپی زیرزبانی نداشتند. سه مطالعه از دارونما و هفت مطالعه از رژیم اجتناب از تخم‌مرغ به عنوان کنترل استفاده کردند. پیامدهای اولیه عبارت بود از: افزایش مقدار تخم‌مرغی که می‌تواند بدون حوادث جانبی مصرف و تحمل شود؛ در حالی که ایمونوتراپی خوراکی مخصوص آلرژن یا ایمونوتراپی زیرزبانی دریافت کند، در مقایسه با کنترل؛ و بهبودی کامل از آلرژی به تخم‌مرغ پس از اتمام ایمونوتراپی خوراکی یا ایمونوتراپی زیرزبانی، در مقایسه با کنترل. اکثر کودکان (۸۲%) در گروه ایمونوتراپی خوراکی توانستند بخشی از تخم‌مرغ سرو شده (۱ تا ۷,۵ گرم) را در مقایسه با ۱۰% کودکان گروه کنترل، هضم کنند (RR: ۷.۴۸؛ ۹۵% CI؛ ۴.۹۱ تا ۱۱.۳۸؛ RD: ۰.۷۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۷ تا ۰.۸۰). کمتر از نیمی از کودکان (۴۵%) دریافت کننده ایمونوتراپی خوراکی قادر به تحمل کامل تخم‌مرغ سرو شده در مقایسه با ۱۰% در گروه کنترل بودند (RR: ۴.۲۵؛ ۹۵% CI؛ ۲.۷۷ تا ۶.۵۳؛ RD: ۰.۳۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۸ تا ۰.۴۳). همه ۱۰ کارآزمایی، تعداد کودکان مبتلا به حوادث جانبی جدی (SAEs) و تعداد کودکان مبتلا به حوادث جانبی خفیف تا شدید را گزارش دادند. SAEهای نیازمند اپی‌نفرین (epinephrine)/آدرنالین (adrenaline) در ۲۱/۲۴۹ (۸.۴%) کودک در گروه ایمونوتراپی خوراکی رخ داد و در هیچ یک از کودکان در گروه کنترل مشاهده نشد. حوادث جانبی خفیف تا شدید به وفور مشاهده شد؛ ۷۵% از کودکان طی دریافت درمان‌های ایمنوتراپی خوراکی، علائم خفیف تا شدید را در برابر ۶.۸% از کودکان گروه کنترل نشان دادند (RR: ۸.۳۵؛ ۹۵% CI؛ ۵.۳۱ تا ۱۳.۱۲). لازم به ذکر است، هفت مطالعه از رژیم اجتناب از تخم‌مرغ به عنوان کنترل استفاده کردند. در ۴.۲% از کودکان، حوادث جانبی رخ داد که ممکن است مربوط به هضم تصادفی مواد غذایی حاوی تخم‌مرغ باشد. سه مطالعه از کنترل دارونما استفاده کردند که حوادث جانبی در ۲.۶% از کودکان مشاهده شد. به طور کلی، در کارآزمایی‌ها کیفیت‌های روش‌شناسی متناقض وجود نداشت. همه مطالعات تعداد خیلی کمی از کودکان را وارد مطالعه کردند و از روش‌های مختلفی برای ارائه ایمونوتراپی خوراکی استفاده کردند. هشت مطالعه وارد شده در حداقل یک زمینه در معرض خطر سوگیری (bias) بالا قرار داشتند. علاوه بر این، کیفیت شواهد، به دلیل تعداد کم شرکت‌کنندگان و رویدادها و نیز سوگیری‌های احتمالی، پائین بود.
نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
مواجهه مکرر و در حال افزایش با تخم‌مرغ طی یک تا دو سال در افرادی که به تخم‌مرغ آلرژی دارند، تحمل ایجاد می‌کند و تقریبا هر فردی در مقایسه با گروه کنترل تحمل بیشتری دارد و تقریبا نیمی از افراد در مقایسه با ۱ فرد از ۱۰ فردی که از مصرف تخم‌مرغ اجتناب می‌کنند، در پایان درمان به طور کامل تخم‌مرغ را تحمل می‌کنند. با این حال، تقریبا همه کسانی که درمان دریافت کرده بودند، دچار حوادث جانبی، به ویژه مرتبط با آلرژی شدند. ما دریافتیم که ۱ کودک از ۱۲ کودک مبتلا به واکنش‌های شدید آلرژی نیاز به آدرنالین داشت و بعضی از افراد از ادامه ایمونوتراپی خوراکی خودداری کردند. به نظر می‌رسد که ایمونوتراپی خوراکی برای آلرژی‌های تخم‌مرغ موثر است، اما اطمینان در تعادل بین مزیت و آسیب پائین است؛ زیرا تعداد کمی از کارآزمایی‌ها با تعداد کمی از شرکت‌کنندگان و مشکلات روش‌شناسی در برخی از کارآزمایی‌ها وجود داشت.
خلاصه به زبان ساده

آیا مصرف مقادیر کم پروتئین تخم‌مرغ به صورت روزانه و افزایش تدریجی آن به افراد مبتلا به آلرژی به تخم‌مرغ کمک می‌کند؟

پیشینه

تا همین اواخر، تنها گزینه عملی برای افرادی که مبتلا به آلرژی غذایی بودند، اجتناب از مصرف غذاهای آلرژیک بود. اجتناب از تخم‌مرغ دشوار است، زیرا در بسیاری از غذاها یافت می‌شود. حتی با اجتناب، ترس از خوردن تصادفی مواد غذایی حاوی تخم‌مرغ به دلیل برچسب گذاری غلط یا آلودگی متقابل، در حال حاضر یک ترس دائمی موجود در حتی افراد بسیار مراقب با آلرژی غذایی است. خوردن اتفاقی غذاهای حاوی تخم‌مرغ می‌تواند حوادث تهدید کننده حیات ایجاد کند.

ایمونوتراپی خوراکی (oral immunotherapy) نوع جدیدی از درمان آلرژی به تخم‌مرغ است که تحت عنوان حساسیت‌زدایی یا واکسیناسیون خوراکی نیز شناخته می‌شود. درمان شامل مصرف مقدار کمی پروتئین تخم‌مرغ در روز است که به تدریج در طول زمان افزایش می‌یابد تا زمانی که به یک وعده کامل منتهی شود. این روش می‌تواند پاسخ آلرژیک را به پروتئین تخم‌مرغ به وسیله سیستم ایمنی بدن تغییر دهد و میزان تخم‌مرغی را که می‌تواند بدون ایجاد واکنش‏‌های جانبی همراه باشد، افزایش دهد.

تاریخ جست‌و‌جو

برای این نسخه به‌روز شده از مرور تا مارچ ۲۰۱۷ به جست‌وجو پرداختیم.

ویژگی‌های مطالعه

ما ۱۰ کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل شده (مطالعاتی که به طور تصادفی افراد را برای دریافت درمان اختصاص می‌دهند) را شناسایی کردیم که ایمونوتراپی خوراکی را با دارونما (placebo) (درمان جعلی بدون تخم‌مرغ) یا رژیم اجتناب از مصرف تخم‌مرغ برای افراد مبتلا به آلرژی به تخم‌مرغ مقایسه کردند. ۱۰ مطالعه شامل مجموع ۴۳۹ کودک (۲۴۹ کودک در گروه ایمونوتراپی خوراکی (درمان حاوی تخم‌مرغ) و ۱۹۰ کودک در گروه کنترل (بدون تخم‌مرغ)) بودند که از ۱ سال تا ۱۸ سال سن داشتند.

نتایج کلیدی

شواهد نشان داد که درمان آلرژی به تخم‌مرغ با دادن مقدار کم تخم‌مرغ و افزایش تدریجی آن ممکن است به اکثر کودکان مبتلا به آلرژی به تخم‌مرغ برای تحمل‌بخشی جزئی از تخم‌مرغ کمک کند تا زمانی که آنها مقدار پروتئین تخم‌مرغ روزانه را مصرف کنند. عوارض جانبی طی درمان ایمونوتراپی خوراکی شایع، اما معمولا خفیف تا متوسط بودند. با این وجود، ۲۱ کودک از ۲۴۹ کودک تحت درمان ایمونوتراپی خوراکی برای آلرژی به تخم‌مرغ، به علت واکنش جدی، نیاز به دارو داشتند. این مطالعات اطلاعاتی را در مورد کیفیت زندگی کودکان و خانواده‌هایشان در طول درمان‌های ایمونوتراپی خوراکی گزارش نکردند.

کیفیت شواهد

این کارآزمایی‌ها شامل نمونه کوچکی بودند و مشکلاتی مربوط به نحوه انجام آنها وجود داشت، بنابراین مطالعات بیشتری لازم است.


Matteo Bruschettini، Olga Romantsik، Simona Zappettini، Colm PF O'Donnell، Maria Grazia Calevo،
دوره ۲۰۱۹، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۸ )
چکیده

پیشینه
پنوموتوراکس (pneumothorax)، بیشتر در دوران نوزادی رخ می‌دهد تا در هر زمان دیگری از زندگی و با افزایش مورتالیتی و موربیدیتی همراه است. این بیماری ممکن است با آسپیراسیون با یک سرنگ (استفاده از سوزن یا یک آنژیو‐کاتتر (angiocatheter)) یا یک لوله قفسه‌سینه‌ای (chest tube) که داخل فضای قدامی پلورال کار گذاشته شده و سپس، به دریچه هایملیخ (Heimlich) یا یک درزگیری زیرآبی (underwater seal) با ساکشن مداوم متصل می‌شود، درمان شود.
اهداف
مقایسه اثربخشی و ایمنی آسپیراسیون سوزنی (با برداشت فوری سوزن یا باقی گذاشتن سوزن در محل) با لوله تخلیه بین‌‐دنده‌ای در مدیریت پنوموتوراکس (pneumothorax; PTX) نوزادان.
روش های جستجو
ما از راهبرد جست‌وجوی استاندارد گروه نوزادان در کاکرین برای جست‌وجو در پایگاه ثبت مرکزی کارآزمایی‌های کنترل شده کاکرین (CENTRAL؛ شماره ۵، ۲۰۱۸)؛ MEDLINE via PubMed (از ۱۹۶۶ تا ۴ جون ۲۰۱۸)؛ Embase (از ۱۹۸۰ تا ۴ جون ۲۰۱۸) و CINAHL (از ۱۹۸۲ تا ۴ جون ۲۰۱۸) استفاده کردیم. ما هم‌چنین بانک‌های اطلاعاتی کارآزمایی‌های بالینی، مجموعه مقالات کنفرانس و فهرست منابع مقالات بازیابی شده را برای شناسایی کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده و کارآزمایی‌های شبه‐تصادفی‌سازی شده جست‌وجو کردیم.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده، کارآزمایی‌های شبه‐تصادفی‌سازی و کنترل شده و کارآزمایی‌های خوشه‌ای که در آن‌ها آسپیراسیون سوزنی (با سوزن یا کاتتر آنژیو که در محل باقی گذاشته شود یا بلافاصله بعد از آسپیراسیون برداشته شود) با لوله درناژ بین‌‐دنده‌ای در نوزادان تازه متولد شده مبتلا به پنوموتوراکس، مقایسه شده باشد.
گردآوری و تحلیل داده‌ها

برای هر یک از کارآزمایی‌های وارد شده، دو نویسنده به‌طور مستقل از هم داده‌ها را استخراج (برای مثال تعداد شرکت‌کنندگان، وزن هنگام تولد، سن بارداری، نوع سوزن و لوله قفسه‌سینه‌ای، انتخاب فضای بین دنده‌ای، فشار و دستگاه درناژ) و خطر سوگیری (bias) را ارزیابی کردند (به عنوان مثال کفایت تصادفی‌سازی، کورسازی، کامل بودن پیگیری). پیامدهای اولیه در این مرور مورتالیتی در دوره نوزادی و در طول دوره بستری در بیمارستان در نظر گرفته شد.

از رویکرد درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) برای ارزیابی کیفیت شواهد استفاده کردیم.

نتایج اصلی
دو کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل شده (۱۴۲ نوزاد)، معیارهای ورود را به این مرور داشتند. ما هیچ تفاوتی را در میزان مورتالیتی، زمانی که سوزن بلافاصله پس از آسپیراسیون برداشته شد (خطر نسبی (RR): ۳,۹۲؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰.۸۸ تا ۱۷.۵۸؛ ۷۰ شرکت‌کننده؛ ۱ مطالعه) یا در محل باقی گذاشته شود (RR: ۱.۵۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۷ تا ۸.۴۵؛ ۷۲ شرکت‌کننده؛ ۱ مطالعه) یا عوارض مربوط به پروسیجر نیافتیم. با برداشتن فوری سوزن به دنبال آسپیراسیون، ۳۰% از نوزادان به جاگذاری یک لوله درناژ بین‌‐دنده‌ای نیاز نداشتند. هیچ‌ یک از ۳۶ نوزاد درمان‌ شده با آسپیراسیون سوزنی با آنژیو‐کاتتر باقی‌مانده در محل، به جاگذاری لوله درناژ بین‌‐دنده‌ای نیاز نداشتند. به طور کلی، سطح کیفیت شواهدی که از این یافته حمایت می‌کنند، بسیار پائین است.
نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
در حال حاضر شواهد کافی برای تعیین اثربخشی و ایمنی آسپیراسیون سوزنی و لوله درناژ بین‌‐دنده‌ای در مدیریت پنوموتوراکس نوزادی وجود ندارد. دو کارآزمایی وارد شده هیچ تفاوتی را در مورتالیتی نشان ندادند؛ با این حال حجم اطلاعات اندک است. آسپیراسیون سوزنی نیاز به جاگذاری لوله درناژ بین‌‐دنده‌ای را کاهش می‌دهد. شواهد محدودی در مورد سایر پیامدهای مرتبط از نظر بالینی موجود است یا هیچ شواهدی موجود نیست.
خلاصه به زبان ساده

آسپیراسیون پنوموتوراکس در نوزاد با یک سوزن کوچک در مقایسه با یک لوله بزرگ‌تر که در فضای بین‌‐دنده‌ای کار گذاشته می‌شود

سوال مطالعه مروری: آیا استفاده از یک سوزن برای آسپیره کردن پنوموتوراکس در مقایسه با یک لوله بین‌‐دنده‌ای (لوله کار گذاشته شده بین دنده‌ها)، مورتالیتی را در نوزادان کاهش می‌دهد؟

پیشینه: پنوموتوراکس به وجود هوا در فضای جنب یا پلورال (فضای بین ریه و دیواره قفسه سینه) اطلاق می‌شود. این یک وضعیت جدی در نوزاد است که ممکن است با استفاده از آسپیراسیون سوزنی یا قرار دادن لوله قفسه‌سینه‌ای (chest tube) درمان شود. روش اول، کم‌تر تهاجمی است و ممکن است نیاز به استفاده را از لوله قفسه‌سینه‌ای از بین ببرد، در نتیجه طول مدت بستری را در بیمارستان کاهش دهد. با این حال شکست آسپیراسیون سوزنی ممکن است متعاقبا منجر به نیاز به قرار دادن لوله قفسه‌سینه‌ای شود که یک پروسیجر تهاجمی اضافی است. این مرور سیستماتیک، شواهد موجود را درباره اثربخشی این دو تکنیک در درمان پنوموتوراکس در نوزادان ارزیابی می‌کند.

ویژگی‌های مطالعه: ما یک مطالعه (با حضور ۷۰ نوزاد تازه متولد شده) را وارد کردیم که در آن آسپیراسیون سوزنی و به دنبال آن، برداشتن فوری آن، با جاگذاری لوله قفسه‌سینه‌ای برای درمان پنوموتوراکس مقایسه شده و یک مطالعه (۷۲ نوزاد تازه متولد شده) که آسپیراسیون سوزنی را همراه با آنژیو‐کاتتر باقی‌مانده در محل، با کارگذاری لوله قفسه‌سینه‌ای برای درمان پنوموتوراکس مقایسه کردند. شواهد تا جون ۲۰۱۸ به‌روز است.

نتایج کلیدی: استفاده از آسپیراسیون سوزنی در مقایسه با جاگذاری لوله قفسه‌سینه‌ای، مورتالیتی یا هر گونه عوارض مربوط به پروسیجر را کاهش نمی‌دهد. حدود ۳۰% از نوزادان مبتلا به پنوموتوراکس که با آسپیراسیون سوزنی و به دنبال آن، درآوردن فوری آن درمان شدند، هرگز نیاز به قرار دادن لوله بین‌‐دنده‌ای پیدا نکردند؛ هیچ‌یک از نوزادان مبتلا به پنوموتوراکس که با آسپیراسیون سوزنی باقی‌مانده در محل درمان شدند، نیاز به قرار دادن لوله بین‌‐دنده‌ای پیدا نکردند. با این حال، عوامل چند‐گانه‌ای ممکن است این یافته را توضیح دهند.

کیفیت شواهد: دو کارآزمایی کوچک که شناسایی شده‌اند اطلاعات کافی را برای تعیین اینکه کدام یک از این دو روش برای درمان پنوموتوراکس در نوزادان بهتر هستند، ارائه نمی‌کنند. با این حال به نظر می‌رسد که آسپیراسیون سوزنی می‌تواند نیاز به لوله بین‌‐دنده‌ای را در نسبت مرتبطی از نوزادان تازه متولد شده کاهش دهد.



صفحه ۱ از ۱