جستجو در مقالات منتشر شده


۳ نتیجه برای Simon Gates

Joyce HY Yeung، Simon Gates، Babu V Naidu، Matthew JA Wilson، Fang Gao Smith،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه

در اعمال جراحی که روی قسمت‌های مختلف قفسه سینه (اغلب ریه‌ها) انجام می‌شوند، فضای بین‌دنده‌ها برش داده می‌شود (توراکوتومی (thoracotomy)). دردهای شدید پس از توراکوتومی ناشی از صدمه به پلور (pleural) (‌پوشش ریه) و عضلات، قطع مفصل کوستوورتبرال (ribcage) و صدمه به نورون‌های بین دنده‌ای (نورون‌هایی که دنده‌ها را همراهی می‌کنند) حین جراحی است. تسکین ناکافی درد پس از جراحی دوره نقاهت را طولانی‌تر کرده و خطر بروز عوارضی را مانند کلاپس ریوی، عفونت‌های قفسه سینه و لخته شدن خون در اثر تنفس غیر موثر و پاک نشدن ترشحات، بیشتر می‌کند. مدیریت اثربخش دردهای حاد به دنبال انجام توراکوتومی ممکن است از بروز این عوارض پیشگیری کرده و احتمال مزمن شدن دردها را کاهش دهد. متخصصین بی‌هوشی توراسیک به‌طور گسترده‌ای یک رویکرد چند جانبه را به آنالژزی (analgesia) به کار می‌برند که با ترکیبی از بلوک منطقه‌ای با بی‌حس کننده‌ها و استفاده از ضد دردهای سیستمیک، هم با داروهای اوپیوئیدی و هم غیر اوپیوئیدی، انجام می‌شود.

شواهدی وجود دارد که بلوک نورون‌ها، درست در جایی که از ستون نخاعی بیرون می‌آیند (بلوک پاراورتبرال، paravertebral block; PVB) ممکن است با خطر کمتر عوارض عمده در جراحی توراسیک همراه باشد، اما بسیاری از متخصصان بی‌هوشی هنوز تمایل دارند از بلوک اپی‌دورال توراسیک (thoracic epidural blockade; TEB)، به عنوان آنالژزی برای بیماران تحت توراکوتومی، استفاده کنند. به منظور ایجاد تغییراتی در نحوه عملکرد بالینی، متخصصان بی‌هوشی نیاز به مطالعه مروری دارند که خطر همه عوارض عمده و مرتبط با اپی‌دورال توراسیک و بلوک پاراورتبرال را در توراکوتومی بررسی کرده باشد.

اهداف

مقایسه دو تکنیک منطقه‌ای TBE و PVB در بزرگسالانی که تحت توراکوتومی انتخابی قرار می‌گیرند، از نظر:

۱. اثربخشی عامل ضد درد؛
۲. بروز عوارض عمده (از جمله مورتالیتی)؛
۳. بروز عوارض خفیف (minor)؛
۴. طول دوره بستری در بیمارستان؛
۵. هزینه‐اثربخشی.

روش های جستجو
به دنبال مطالعاتی جست‌وجو کردیم که در پایگاه مرکزی ثبت کارآزمایی‌های کنترل شده کاکرین (CENTRAL؛ شماره ۹؛ ۲۰۱۳)، MEDLINE از طریق Ovid (۱۹۶۶ تا ۱۶ اکتبر ۲۰۱۳)، EMBASE از طریق Ovid (۱۹۸۰ تا ۱۶ اکتبر ۲۰۱۳)، CINAHL از طریق EBSCO host (۱۹۸۲ تا ۱۶ اکتبر ۲۰۱۳) منتشر شده، و فهرست منابع مطالعات بازیابی شده را نیز بررسی کردیم. ما Journal of Cardiothoracic Surgery و Journal of Cardiothoracic and Vascular Anesthesia را تا ۱۶ اکتبر ۲۰۱۳ به‌صورت دستی جست‌وجو کردیم. جست‌وجو را در ۳۱ ژانویه ۲۰۱۵ تکرار کردیم. یک مطالعه دیگر را یافتیم که در انتظار طبقه‌بندی بود، بنابراین در به‌روزرسانی این مطالعه مروری مدنظر قرار خواهد گرفت.
معیارهای انتخاب
همه کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده‌ای (randomised controlled trials; RCTs) را وارد کردیم که به مقایسه PVB و TEB در توراکوتومی پرداختند، از جمله جراحی‌های دستگاه گوارش فوقانی.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
از روش‌های استاندارد روش‌شناسی (methodology) مورد نظر کاکرین استفاده کردیم. دو نویسنده (JY و SG) به‌طور جداگانه، مطالعات را از نظر معیارهای ورود ارزیابی کرده و سپس داده‌های واجد شرایط را برای وارد کردن در سنتزهای کیفی و کمّی (متاآنالیزها (meta‐analysis))، استخراج کردند.
نتایج اصلی
تعداد ۱۴ مطالعه را با مجموع ۶۹۸ شرکت‌کننده تحت توراکوتومی بررسی کردیم. دو مطالعه در انتظار طبقه‌بندی هستند. مطالعات در نحوه انجام و استفاده از هر دو تکنیک منطقه‌ای، ناهمگونی زیادی داشتند که نشان دهنده تفاوت‌های دنیای واقعی در روش‌های بی‌حسی است. در مجموع، مطالعات وارد شده دارای سوگیری (bias) بالقوه متوسط تا بالا، فقدان جزئیات نحوه تصادفی‌سازی شرکت‏‌کنندگان، پنهان‌سازی تخصیص گروه یا ترتیب شرکت‌کنندگان نسبت به کورسازی شرکت‏‌کنندگان یا محققان پیامد بودند. شواهدی با کیفیت پائین تا بسیار پائین وجود داشت که هیچ تفاوت قابل‌توجهی در مورتالیتی ۳۰ روز (۲ مطالعه؛ ۱۲۵ شرکت‌کننده؛ خطر نسبی (RR): ۱,۲۸؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰.۳۹ تا ۴.۲۳؛ P value = ۰.۶۸) و عوارض ماژور (قلبی‌عروقی: ۲ مطالعه؛ ۱۱۴ شرکت‌کننده. هیپوتانسیون: RR: ۰.۳۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۱ تا ۶.۶۲؛ P value = ۰.۴۵؛ آریتمی: RR: ۰.۳۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۴ تا ۳.۲۹؛ P value = ۰.۳۶؛ انفارکتوس میوکارد: RR: ۳.۱۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۳ تا ۷۶.۴۲؛ P value = ۰.۴۷)؛ تنفسی: ۵ مطالعه؛ ۲۸۰ شرکت‌کننده؛ RR: ۰.۶۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۶ تا ۱.۵۲؛ P value = ۰.۳۰) نشان ندادند. شواهدی با کیفیت متوسط حاکی از اثربخشی قابل مقایسه روش‌های ضد درد در تمام نقاط زمانی، هم در حال استراحت و هم پس از سرفه یا فیزیوتراپی، بود (۱۴ مطالعه؛ ۶۹۸ شرکت‌کننده). شواهدی با کیفیت متوسط به دست آمد که نشان داد PVB پروفایل عوارض خفیف بهتری نسبت به TEB داشت، از جمله هیپوتانسیون (۸ مطالعه؛ ۴۴۵ شرکت‌کننده؛ RR: ۰.۱۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۷ تا ۰.۳۸؛ P value < ۰.۰۰۰۱)، تهوع و استفراغ (۶ مطالعه؛ ۳۴۵ شرکت‌کننده؛ RR: ۰.۴۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۰ تا ۰.۷۵؛ P value = ۰.۰۰۱)، خارش (۵ مطالعه؛ ۲۴۹ شرکت‌کننده؛ RR: ۰.۲۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۴ تا ۰.۵۹؛ P value = ۰.۰۰۰۵)، و احتباس ادراری (۵ مطالعه؛ ۲۵۸ شرکت‌کننده؛ RR: ۰.۲۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۱ تا ۰.۴۶؛ P value < ۰.۰۰۰۱). داده‌های کافی در مورد درد مزمن (شش یا ۱۲ ماه) وجود نداشت. تفاوتی میان بستری شدن در بیمارستان و طول مدت بستری (۳ مطالعه؛ ۱۲۴ شرکت‌کننده) دیده نشد. مطالعه‌ای را پیدا نکردیم که اطلاعاتی را درباره هزینه‌ها گزارش کرده باشد.
نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
بلوک پاراورتبرال باعث کاهش خطرات پیشرفت عوارض خفیف در مقایسه با بلوک اپیدورال توراسیک می‌شود. بلوک پاراورتبرال به اندازه بلوک اپیدورال توراسیک در کنترل درد حاد موثر بود. شواهدی در مورد دیگر پیامدها وجود نداشت. تفاوتی در مورتالیتی ۳۰ روز، عوارض ماژور، یا طول دوره بستری در بیمارستان دیده نشد. داده‌های کافی در مورد درد مزمن و هزینه‌ها به دست نیامد. به‌ دلیل وجود ناهمگونی میان مطالعات وارد شده و فقدان شواهد قابل اعتماد، نتایج به دست آمده از این مطالعه باید با احتیاط تفسیر شوند. مطالعات آینده در این حوزه نیاز به انجام RCTهایی با روش انجام خوب و قدرت آماری کافی دارند که نه تنها روی درد حاد تمرکز داشته باشند، بلکه عوارض جانبی ماژور، درد مزمن، طول دوره بستری در بیمارستان و هزینه‌ها را نیز مدنظر قرار دهند.
خلاصه به زبان ساده

بلوک پاراورتبرال در مقابل توراسیک اپیدورال در بیماران تحت توراکوتومی

سوال مطالعه مروری

شواهدی را بررسی کردیم که در مورد تاثیرات بلوک پاراورتبرال و اپیدورال توراسیک در بیماران تحت توراکوتومی تحقیق کردند. تعداد ۱۴ مطالعه را یافتیم.

پیشینه

انجام اعمال جراحی روی قسمت‌های مختلف قفسه سینه (اغلب ریه‌ها) با برش میان دنده‌ها (توراکوتومی) همراه بوده و نتیجه آن هم بروز درد شدید است. تسکین ضعیف درد پس از جراحی می‌تواند باعث کند شدن دوره نقاهت و افزایش خطرات بروز عوارض جانبی شود. مدیریت اثربخش درد حاد به دنبال توراکوتومی می‌تواند از ایجاد این عوارض پیشگیری کرده و احتمال بروز درد مزمن را کاهش دهد. هدف ما این بود که بدانیم بلوک رشته‌های عصبی به محض بیرون آمدن از طناب نخاعی (بلوک پاراورتبرال یا PVB) در مقایسه با بلوک مرکزی نورون نوراگزیال (neuraxial) (بلوک اپیدورال توراسیک یا TEB)، بهتر است یا بدتر.

این شواهد تا ۱۶ اکتبر ۲۰۱۳ به‌روز است. در ۳۱ ژانویه ۲۰۱۵، دوباره جست‌وجو را انجام دادیم. یک مطالعه دیگر را یافتیم که در انتظار طبقه‌بندی بود، به همین دلیل در به‌ر‌روزرسانی بعدی این مطالعه مروری آن را خواهیم آورد.

ویژگی‌های مطالعه

تعداد ۱۴ مطالعه را با ۶۹۸ شرکت‌کننده یافتیم. در حالی که ۱۴ مطالعه به مقایسه گسترده اثربخشی ضد دردی PVB و TEB در شرکت‌کنندگان تحت توراکوتومی باز پرداختند، تفاوت‌های قابل‌توجهی در زمان‌بندی، روش انجام و داروهای استفاده شده در این دو روش وجود داشت. این موضوع، مقایسه مستقیم را مشکل می‌سازد. به دلیل دوره پس از جراحی زودهنگام (تا پنج روز پس از جراحی) با فقط دو مطالعه که پیامدهای طولانی‌مدت (مانند درد مزمن) را گزارش کردند، پیگیری بیماران محدود شدند. دو مطالعه در انتظار طبقه‌بندی هستند.

نتایج کلیدی

تفاوتی را میان دو روش PVB و TEB از نظر مرگ‌ومیر در ۳۰ روز و عوارض ماژور پیدا نکردیم. به نظر می‌رسید PVB به اندازه TEB در کنترل درد پس از جراحی اثربخش است. PVB در مقایسه با TEB، با عوارض جانبی خفیف، مانند فشار خون پائین، تهوع و استفراغ، خارش و احتباس ادراری همراه بود. هیچ تفاوتی را در طول مدت بستری در بیمارستان میان این دو روش نیافتیم. اطلاعات کافی در مورد ارزیابی درد مزمن و هزینه‌های سلامت وجود نداشت.

کیفیت شواهد

شواهدی را با کیفیت پائین در مورد مرگ‌ومیر ۳۰ روزه، همراه با اطلاعات محدودی پیدا کردیم که فقط توسط دو مطالعه که این پیامد را گزارش کردند، فراهم شدند. فقط شواهدی را با کیفیت پائین تا بسیار پائین برای عوارض جانبی ماژور یافتیم که علت آنهم فقدان اطلاعات لازم در این زمینه بود. فقط یک مطالعه وجود داشت که این پیامدها را گزارش کردند. شواهدی را با کیفیت متوسط برای کنترل درد حاد در دوره بلافاصله پس از جراحی پیدا کردیم. شواهدی با کیفیت متوسط برای عوارض خفیف یافت شد.


Jane Sandall، Hora Soltani، Simon Gates، Andrew Shennan، Declan Devane،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه
در سراسر جهان ماماها (midwives) اولین سطح ارائه دهنده خدمات مراقبتی از مادران باردار هستند. با این وجود اطلاعات مناسبی پیرامون تفاوت‌ مدل‌های مراقبتی مداوم به سرپرستی ماما و سایر مدل‌های مراقبتی در زمینه‌ موربیدیتی و مورتالیتی، اثربخشی و پیامدهای روانی‌اجتماعی گردآوری نشده است.
اهداف

مقایسه مدل‌های مراقبت مداوم به سرپرستی ماما با سایر مدل‌های مراقبتی، برای مادران باردار و نوزادان آنها.

روش های جستجو
ما پایگاه ثبت کارآزمایی‌های گروه بارداری و زایمان در کاکرین (Cochrane Pregnancy and Childbirth Group's Trials Register) (تا ۲۵ ژانویه ۲۰۱۶) را جست‌وجو کردیم، هم‌چنین فهرست منابع مقالات بازیابی شده را نیز بررسی کردیم.
معیارهای انتخاب
تمام کارآزمایی‌های منتشر شده یا منتشر نشده که در آنها زنان باردار به صورت تصادفی تحت مراقبت مداوم به سرپرستی ماما یا سایر مدل‌های مراقبتی از مادر باردار و نوزاد قرار گرفته‌ بودند، برای این مرور انتخاب شدند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
دو نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم، کارآزمایی‌ها را از نظر شرایط ورود و خطر سوگیری (bias) ارزیابی کردند، داده‌ها را استخراج و نیز دقت مطالعات را تعیین کردند. کیفیت شواهد با استفاده از روش درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) ارزیابی شد.
نتایج اصلی

۱۵ کارآزمایی با مجموع ۱۷,۶۷۴ زن وارد مرور شدند. با استفاده از روش GRADE، کیفیت شواهد کارآزمایی برای همه پیامدهای اولیه (یعنی بی‌حسی ناحیه‌ای (نخاعی/اپیدورال)، زایمان سزارین، زایمان واژینال با کمک ابزار (فورسپس/وکیوم)، زایمان واژینال خودبه‌خودی، سالم ماندن پرینه و زایمان زودرس (پیش از هفته ۳۷ بارداری)، و از دست دادن جنین پیش و پس از هفته ۲۴ جنینی به همراه مرگ‌ومیر نئوناتال را ارزیابی کردیم: کیفیت شواهد مربوط به تمام پیامدهای اولیه در سطح بالا بود. در مورد پیامدهای اولیه، زنان تحت مراقبت مداوم به سرپرستی ماما، گزارش کمتری از بی‌حسی ناحیه‌ای (میانگین خطر نسبی (RR): ۰,۸۵؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰.۷۸ تا ۰.۹۲؛ ۱۷,۶۷۴ شرکت‌کننده؛ ۱۴ مطالعه؛ کیفیت بالا )، زایمان واژینال با کمک ابزار (میانگین RR: ۰,۹۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۳ تا ۰.۹۷؛ ۱۷,۵۰۱ شرک‌کننده؛ ۱۳ مطالعه؛ کیفیت بالا )، زایمان زودرس پیش از ۳۷ هفته (میانگین RR: ۰,۷۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۴ تا ۰.۹۱؛ ۱۳,۲۳۸ شرکت‌کننده؛ هشت مطالعه؛ کیفیت بالا ) و مجموع مرگ‌ومیرهای نوزادی و جنینی پیش و پس از هفته ۲۴ بارداری داشتند (میانگین RR: ۰,۸۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۱ تا ۰.۹۹؛ ۱۷,۵۶۱ شرکت‌کننده؛ ۱۳ مطالعه؛ شواهد با کیفیت بالا ). زنان تحت مراقبت مداوم به سرپرستی ماما، گزارش بیشتری از زایمان واژینال خود‌به‌خودی داشتند (میانگین RR: ۱,۰۵؛ ۹۵% CI؛ ۱.۰۳ تا ۱.۰۷؛ ۱۶,۶۸۷ شرکت‌کننده؛ ۱۲ مطالعه؛ کیفیت بالا). در مورد پیامدهای زایمان با انجام سزارین یا سالم ماندن پرینه، بین شرکت‌کنندگان گروه‌ها تفاوتی وجود نداشت. برای پیامدهای ثانویه، زنان تحت مراقبت مداوم به سرپرستی ماما، گزارش کمتری از آمنیوتومی (amniotomy) (میانگین RR: ۰,۸۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۶ تا ۰.۹۸؛ ۳۲۵۳ شرکت‌کننده؛ چهار مطالعه)، اپیزیوتومی (episiotomy) (میانگین RR: ۰.۸۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۷ تا ۰.۹۲؛ ۱۷,۶۷۴ شرکت‌کننده؛ ۱۴ مطالعه) و از دست دادن نوزاد پیش از هفته ۲۴ و مرگ‌ومیر جنین (میانگین RR: ۰.۸۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۷ تا ۰.۹۸؛ ۱۵,۶۴۵ شرکت‌کننده؛ ۱۱ مطالعه) داشتند. زنان تحت مراقبت مداوم به سرپرستی ماما، گزارش بیشتری از استفاده از بی‌حسی‌/بی‌هوشی زایمانی (میانگین RR: ۱.۲۱؛ ۹۵% CI؛ ۱.۰۶ تا ۱.۳۷؛ ۱۰۴۹۹ شرکت‌کننده؛ هفت مطالعه) و مدت طولانی‌تر زایمان (به ساعت) (تفاوت میانگین (MD): ۰.۵۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۷ تا ۰.۷۴؛ ۳۳۲۸ شرکت‌کننده؛ سه مطلعه) داشتند و احتمال بیشتری داشت که یک مامای مشخص بر زایمان آنها حاضر باشد (میانگین RR: ۷.۰۴؛ ۹۵% CI؛ ۴.۴۸ تا ۱۱.۰۸؛ ۶۹۱۷ شرکت‌کننده؛ هفت مطالعه). در مورد این پیامدها تفاوتی بین شرکت‌کنندگان گروه‌ها وجود نداشت: مرگ‌ومیر نوزادی و جنینی در هفته ۲۴ یا بعد از آن، القای زایمان، بستری شدن پیش از زایمان، خونریزی پیش از زایمان، استفاده از اکسی‌توسین کمکی حین زایمان، استفاده از اوپیوم، پارگی پرینه با نیاز به بخیه، خونریزی بعد از زایمان، شروع شیردهی مادر، تولد شیرخوار کم‌ وزن، امتیاز پنج دقیقه‌ای آپگار مساوی یا کمتر از هفت، تشنج نوزادی، انتقال شیرخوار برای مراقبت‌ بیشتر یا به واحد مراقبت‌های ویژه نوزادی یا در میانگین مدت زمان بستری نوزاد در بیمارستان (به روز). به دلیل بی‌ثباتی در سنجش رضایت‌مندی مادران و هزینه ارائه مدل‌های مختلف مراقبت به مادران، این پیامدها به صورت نقل قول (narrative) گزارش شدند. در عمده مطالعات وارد شده، نرخ رضایت مادران در مدل مراقبت مداوم به سرپرستی ماما بالاتر بود. به طور مشابهی، ‌چنین مطالعه روند تغییر هزینه‌ها در گذر از مدل‌های مختلف نشان می‌داد که استفاده از مدل کنترل مداوم به سرپرستی ماما، موجب صرفه‌جویی در هزینه‌ها می‌شود.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان

این مرور نشان می‌دهد زنان بارداری که از مدل کنترل مداوم به سرپرستی ماما بهره می‌بردند، تحت مداخلات کمتری قرار گرفتند و از مراقبت ارائه شده برای خود و فرزندشان، خصوصا در زمینه پیامدهای جانبی احتمالی، در مقایسه با شرکت‌کنندگان سایر مدل‌های مراقبت از مادر باردار، رضایت‌مندی بیشتری داشتند. برای یافتن راهکارهای رسیدن به کاهش بیشتر زایمان‌های زودرس و مرگ‌ومیرهای جنینی پیش از هفته ۲۴ بارداری و همه مرگ‌ومیرهای نوزادی/جنینی مرتبط با مدل مراقبت مداوم به سرپرستی ماما، پژوهش بیشتری لازم است.

خلاصه به زبان ساده

مقایسه مدل مراقبت مداوم به سرپرستی ماما با سایر مدل‌های مراقبتی برای مادر و نوزاد، در دوران بارداری، حین زایمان و مراقبت‌های اولیه بعد از آن.

موضوع چیست؟

شیوه‌های مختلفی برای حفظ سلامت و بهزیستی (well‐being) مادر و کودک حین بارداری، زایمان و مراقبت‌های اولیه بعد از آن وجود دارد که به آنها اصطلاحا «مدل‌های مراقبت» اطلاق می‌شود. گاهی متخصص زنان یا پزشک دیگر سرپرست تیم مراقبت سلامت است، و گاهی یک ماما این وظیفه را بر عهده دارد. گاهی وظایف بین ماما و متخصص زنان تقسیم می‌شود. یکی از این مدل‌ها، مدل «مراقبت مداوم به سرپرستی ماما» خوانده می‌شود. در این مدل مراقبتی، از اولین مراجعه مادر تا زایمان و اولین روزهای بعد از زایمان، سرپرستی به عهده ماما می‌باشد. ما می‌خواستیم دریابیم که این مدل مراقبت مداوم به سرپرستی ماما، نسبت به سایر مدل‌های مراقبتی، برتری دارد یا خیر.

چرا این موضوع مهم است؟

این موضوع که در مدل مراقبت مداوم به وسیله ماما، یک ماما یا یک تیم ثابت از ماماها، مراقبت از مادر را از زمان بارداری تا روزهای اولیه بعد از تولد بر عهده دارد، مورد توجه و پسند مادران قرار دارد. این تیم هم‌چنین در صورت لزوم سایر سطوح مراقبتی را در مراقبت از مادر شریک می‌کنند. در مدل‌هایی که مراقبت به سرپرستی متخصص زنان یا پزشک خانواده انجام می‌گیرد، معمولا یک مامای مشخص، از ابتدا تا انتهای مراقبت ثابت نیست. ما می‌خواهیم بدانیم که مدل مراقبت به سرپرستی ماما بی‌خطر است و این که چه مزایایی برای مادر و نوزاد می‌تواند داشته باشد.

ما چه شواهدی به دست آوردیم؟

ما ۱۵ مطالعه با مجموع ۱۷,۶۷۴ مادر و کودک شرکت‌کننده را شناسایی کردیم (تا ۲۵ ژانویه ۲۰۱۶ جست‌وجو شد). این مرور هم شامل زنان با خطر پائین عوارض و هم زنان با خطر بالای عوارض، ولی هم اکنون بدون عارضه می‌شود. در همه کارآزمایی‌ها ماماهای با صلاحیت حضور داشتند اما هیچ یک از مطالعات به مدل‌های ارائه دهنده زایمان خانگی نمی‌پرداختند. ما از روش‌های مطمئن برای ارزیابی کیفیت شواهد استفاده کردیم و هفت پیامد کلیدی را مدنظر قرار دادیم: زایمان زودرس (پیش از هفته ۳۷ بارداری)، خطر از دست رفتن بارداری یا مرگ نوزاد در ماه اول بعد از تولد، زایمان واژینال خودبه‌خودی (یعنی بدون القا و بدون کمک فورسپس)، زایمان سزارین، زایمان واژینال با کمک ابزار (فورسپس یا ونتوز)، سالم ماندن پرینه و استفاده از بی‌حسی ناحیه‌ای (مثلا اپیدورال).

مهم‌ترین مزایای مدل مراقبت مداوم به سرپرستی ماما، میزان کمتر استفاده از بی‌حسی ناحیه‌ای به روش اپیدورال در این مدل بود. به علاوه اپیزیوتومی (episiotomies) یا زایمان‌های با کمک ابزار نیز در زنان این گروه کمتر بود. احتمال زایمان واژینال خودبه‌خودی در این زنان بیشتر بود، تعداد موارد زایمان‌های سزارین تفاوتی نداشت. احتمال زایمان زودرس و از دست رفتن بارداری نیز کاهش پیدا کرد. هم‌چنین احتمال اینکه حین زایمان، مادر تحت مراقبت مامایی که می‌شناسد باشد، بیشتر شد. این مرور برای این مدل در مقایسه با سایر مدل‌ها، عوارض بیشتری نیافت.

کارآزمایی‌ها شواهد کافی با کیفیت بالا برای هر پیامد کلیدی ارائه کردند تا نتایج قابل اعتمادی را برای هر یک به ما ارائه دهند. می‌توان به میزان زیادی مطمئن بود که کارآزمایی‌های آینده نیز با نتایج این پیامدها در این مرور همراهی خواهند داشت.

این یافته‌ها چه معنایی دارند؟

امکان قرار گرفتن تحت مراقبت مداوم به سرپرستی ماما باید برای عمده مادران فراهم شود. این مدل برای مادر و کودک مزایایی به همراه دارد؛ حال آنکه عوارض جانبی برای آن پیدا نشد. با این حال، نمی‌توانیم فرض کنیم که همین امر در مورد زنانی که بارداری یا عوارض جدی سلامتی دارند صدق می‌کند، زیرا این زنان در شواهد ارزیابی شده گنجانده نشده‌اند.


Judith Finn، Ian Jacobs، Teresa A Williams، Simon Gates، Gavin D Perkins،
دوره ۲۰۱۹، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۸ )
چکیده

پیشینه
آدرنالین (adrenaline) و وازوپرسین (vasopressin) به‌طور گسترده برای درمان افراد دچار ایست قلبی استفاده می‌شوند، اما درباره ایمنی، اثربخشی و دوز بهینه آنها عدم قطعیت وجود دارد.
اهداف
تعیین اینکه آدرنالین یا وازوپرسین یا هر دو که حین ایست قلبی تجویز می‌شوند، هرگونه مزیتی برای بقا فراهم می‌کنند یا خیر.
روش های جستجو
ما در پایگاه ثبت مرکزی کارآزمایی‌های کنترل شده کاکرین؛ MEDLINE؛ Embase و DARE از زمان آغاز به کار تا ۸ می ۲۰۱۸، و اجماع پشتیبانی پیشرفته زندگی در توصیه‌های علمی و درمان کمیته رابط بین‌المللی احیاء ۲۰۱۵ (International Liaison Committee on Resuscitation ۲۰۱۵ Advanced Life Support Consensus on Science and Treatment Recommendations) جست‌وجو کردیم. هم‌چنین چهار پایگاه ثبت کارآزمایی را در ۵ سپتامبر ۲۰۱۸ جست‌وجو کرده و فهرست منابع مطالعات وارد شده و مقالات مروری را به منظور شناسایی مقالات بالقوه برای مرور بررسی کردیم.
معیارهای انتخاب
هر کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل شده مربوط به مقایسه: آدرنالین با دوز استاندارد در برابر دارونما (placebo)؛ آدرنالین با دوز استاندارد در برابر آدرنالین با دوز بالا؛ و آدرنالین در برابر وازوپرسین، در هر شرایطی، به دلیل هر علتی از ایست قلبی در بزرگسالان و کودکان. هیچ محدودیت زبانی وجود نداشت.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
دو نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم کارآزمایی‌ها را برای مرور شناسایی کردند، خطر سوگیری (bias) ‌را ارزیابی کرده و داده‌ها را استخراج کردند و اختلاف‌نظرها را از طریق بررسی مجدد گزارش‌های کارآزمایی و مباحثه برطرف کردند. از خطرهای نسبی (RRs) با ۹۵% فواصل اطمینان (CIs) برای مقایسه پیامدهای دو‐حالتی مربوط به رویدادهای بالینی استفاده کردیم. هیچ پیامد پیوسته‌ای گزارش نشده بود. ما گروه‌های کارآزمایی‌ها را از نظر ناهمگونی بررسی کردیم. کیفیت شواهد را برای هر پیامد، با بهره‌گیری از رویکرد درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) گزارش کردیم.
نتایج اصلی

۲۶ مطالعه (۲۱,۷۰۴ شرکت‌کننده) را وارد کردیم.

شواهد با کیفیت متوسط نشان داد که آدرنالین، بقا تا ترخیص از بیمارستان را در مقایسه با دارونما افزایش می‌دهد (RR: ۱,۴۴؛ ۹۵% CI؛ ۱.۱۱ تا ۱.۸۶؛ ۲ مطالعه؛ ۸۵۳۸ شرکت‌کننده؛ افزایش از ۲۳ به ۳۲ به ازای هر ۱۰۰۰ نفر؛ ۹۵% CI؛ ۲۵ تا ۴۲). درباره بقا تا ترخیص از بیمارستان برای آدرنالین با دوز بالا در مقایسه با دوز استاندارد (RR: ۱.۱۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۵ تا ۱.۶۲؛ ۶۲۷۴ شرکت‌کننده؛ ۱۰ مطالعه؛ افزایش از ۳۳ به ۳۶ به ازای هر ۱۰۰۰ نفر؛ ۹۵% CI؛ ۲۴ تا ۵۳)؛ دوز استاندارد آدرنالین در برابر وازوپرسین (RR: ۱.۲۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۴ تا ۱.۸۵؛ ۶ مطالعه؛ ۲۵۱۱ شرکت‌کننده؛ افزایش از ۷۲ به ۹۰ به ازای هر ۱۰۰۰ نفر؛ ۹۵% CI؛ ۶۰ تا ۱۳۳)؛ و آدرنالین با دوز استاندارد در برابر وازوپرسین به‌علاوه آدرنالین (RR: ۰.۷۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۷ تا ۱.۲۲؛ ۳ مطالعه؛ ۳۲۴۲ شرکت‌کننده؛ کاهش احتمالی از ۲۴ به ۱۸ به ازای هر ۱۰۰۰ نفر؛ ۹۵% CI؛ ۱۱ تا ۲۹) به دلیل شواهد با کیفیت بسیار پائین، نامطمئن هستیم.

شواهد با کیفیت متوسط حاکی از این بود که آدرنالین در قیاس با دارونما، بقا تا بستری در بیمارستان را افزایش می‌دهد (RR: ۲,۵۱؛ ۹۵% CI؛ ۱.۶۷ تا ۳.۷۶؛ ۲ مطالعه؛ ۸۴۸۹ شرکت‌کننده؛ افزایش از ۸۳ به ۲۰۹ به ازای هر ۱۰۰۰ نفر؛ ۹۵% CI؛ ۱۳۹ تا ۳۱۳). به خاطر شواهد با کیفیت بسیار پائین، در مورد بقا تا بستری در بیمارستان، هنگام مقایسه آدرنالین با دوز استاندارد در برابر دوز بالا، نامطمئن هستیم. ممکن است وازوپرسین بقا تا بستری در بیمارستان را در قیاس با دوز استاندارد آدرنالین بهبود بخشد (RR: ۱.۲۷؛ ۹۵% CI؛ ۱.۰۴ تا ۱.۵۴؛ ۳ مطالعه؛ ۱۹۵۳ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت پائین؛ افزایش از ۲۶۰ به ۳۳۰ به ازای هر ۱۰۰۰ نفر؛ ۹۵% CI؛ ۲۷۰ تا ۴۰۰) و امکان دارد تفاوتی اندک یا عدم تفاوت هنگام مقایسه با آدرنالین با دوز استاندارد به علاوه وازوپرسین ایجاد کند (RR: ۰.۹۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۳ تا ۱.۰۸؛ ۳ مطالعه؛ ۳۲۴۹ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت پائین؛ کاهش از ۲۱۸ به ۲۰۷ به ازای هر ۱۰۰۰ نفر (۹۵% CI؛ ۱۸۱ تا ۲۳۶)).

هیچ شواهدی وجود نداشت که نشان دهد آدرنالین (با هر دوزی) یا وازوپرسین، پیامد‌های نورولوژیکی را بهبود بخشند.

نرخ بازگشت خودبه‌خودی جریان خون (return of spontaneous circulation; ROSC) برای آدرنالین با دوز استاندارد در برابر دارونما بیش‌تر بود (RR: ۲,۸۶؛ ۹۵% CI؛ ۲.۲۱ تا ۳.۷۱؛ ۸۶۶۳ شرکت‌کننده؛ ۳ مطالعه؛ شواهد با کیفیت متوسط؛ افزایش از ۱۱۵ به ۳۲۹ به ازای هر ۱۰۰۰ نفر؛ ۹۵% CI؛ ۲۵۴ تا ۴۲۷). درباره تاثیر بر ROSC برای مقایسه آدرنالین با دوز استاندارد در برابر دوز بالا و آدرنالین با دوز استاندارد در قیاس با وازوپرسین به علت شواهد با کیفیت بسیار پائین نامطمئن هستیم. ممکن است آدرنالین با دوز استاندارد تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در ROSC در مقایسه با آدرنالین با دوز استاندارد به علاوه وازوپرسین ایجاد کند (RR: ۰.۹۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۷ تا ۱.۰۸؛ ۳ مطالعه؛ ۳۲۴۹ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت پائین؛ کاهش احتمالی از ۲۹۹ به ۲۹۰ به ازای هر ۱۰۰۰ نفر؛ ۹۵% CI؛ ۲۶۰ تا ۳۲۳).

منبع تامین مالی در ۱۱ مورد از ۲۶ مطالعه ذکر نشده بود. دارو‌های مطالعه در چهار مورد از ۲۶ مطالعه به وسیله تولید کننده فراهم شده بودند، اما هیچ یک از داروها یک گزینه تجاری سودآور نیستند. بودجه ۱۱ مطالعه دیگر توسط سازمان‌هایی مانند بنیاد‌های پژوهشی و موسسات مالی دولتی تامین شده بود.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
در این مرور شواهد با کیفیت متوسط نشان می‌دهند که آدرنالین با دوز استاندارد در مقایسه با دارونما بازگشت خودبه‌خودی جریان خون، بقا تا بستری در بیمارستان و بقا تا ترخیص از بیمارستان را بهبود می‌بخشد، اما شواهد با کیفیت پائین نشان می‌دهند که تاثیری بر بقا همراه با پیامد نورولوژیکی مطلوب نداشته است. شواهد با کیفیت بسیار پائین نشان می‌دهد که آدرنالین با دوز بالا در مقایسه با آدرنالین با دوز استاندارد، بازگشت خودبه‌خودی جریان خون و بقا تا بستری را بهبود می‌دهد. وازوپرسین در مقایسه با دوز استاندارد آدرنالین بقا تا بستری را بهبود می‌بخشد، اما بر بازگشت خودبه‌خودی جریان خون تاثیری ندارد؛ در حالی که ترکیب آدرنالین و وازوپرسین در مقایسه با آدرنالین به‌تنهایی هیچ تاثیری بر این پیامد‌ها نداشته است. هیچ کدام از آدرنالین با دوز استاندارد، آدرنالین با دوز بالا، وازوپرسین یا ترکیب آدرنالین و وازوپرسین بقا همراه با پیامد نورولوژیکی مطلوب را بهبود نمی‌دهند. بسیاری از این مطالعات بیش از ۲۰ سال قبل انجام شده بودند. درمان در سالیان اخیر تغییر کرده، بنابراین یافته‌های مربوط به مطالعات قدیمی‌تر ممکن است کار بالین کنونی را منعکس نکنند.
خلاصه به زبان ساده

نقش آدرنالین و وازوپرسین برای ایست قلبی

سوال مطالعه مروری

آیا دارو‌های آدرنالین یا وازوپرسین بقا را در ایست قلبی بهبود می‌بخشند.

پیشینه

ایست قلبی زمانی رخ می‌دهد که ضربان قلب فرد به‌طور ناگهانی متوقف می‌شود. بدون هیچ درمانی، مرگ‌ومیر ظرف دقایقی اتفاق می‌افتد. درمان‌هایی که عملکرد آنها در ایست قلبی ثابت شده، شامل احیای قلبی‌ریوی و دادن شوک الکتریکی (دفیبریلاسیون (defibrillation)) هستند. اگر این درمان‌ها عمل نکنند، داروهایی مانند آدرنالین و وازوپرسین تزریق می‌شود (معمولا در داخل ورید) تا برای شروع دوباره قلب تلاش کنند. شواهد علمی اولیه که منجر به استفاده از آنها شده بود اکثرا از مطالعات کوچک در حیوانات به دست آمده بودند. در حالی که برخی مطالعات انسانی نشان می‌دادند که این دارو‌ها می‌توانند به شروع دوباره کار قلب کمک کنند، پژوهش‌ها هم‌چنین بیانگر این هستند که ممکن است تاثیرات زیانباری بر مغز داشته باشند.

تاریخ جست‌وجو

آخرین جست‌وجو در ۸ می ۲۰۱۸ انجام شده بود.

ویژگی‌های مطالعه

ما ۲۶ کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل شده را دربرگیرنده ۲۱,۷۰۴ شرکت‌کننده شناسایی کردیم که تاثیر آدرنالین یا وازوپرسین را بر بقا پس از ایست قلبی بررسی کرده بودند که در داخل و خارج از بیمارستان و در بزرگسالان و کودکان رخ داده باشد. بعضی مطالعات آدرنالین را در دوز‌های استاندارد با دارونما (placebo) (داروی ساختگی) مقایسه کرده بودند؛ برخی دوز استاندارد آدرنالین را در برابر دوز بالا مقایسه کرده بودند؛ و بقیه وازوپرسین به‌تنهایی یا وازوپرسین به علاوه آدرنالین را با دوز‌های استاندارد آدرنالین مقایسه کرده بودند.

منابع تامین مالی مطالعه

منبع تامین مالی در ۱۱ مورد از ۲۶ مطالعه ذکر نشده بود. دارو‌های مطالعه در چهار مورد از ۲۶ مطالعه به وسیله تولید کننده فراهم شده بودند، اما هیچ یک از داروها یک گزینه تجاری سودآور نیستند. بودجه ۱۱ مطالعه دیگر توسط سازمان‌هایی مانند بنیاد‌های پژوهشی و موسسات مالی دولتی تامین شده بود.

نتایج کلیدی

مطالعات شواهدی را یافته بودند که نشان می‌داد آدرنالین در شروع دوباره کار قلب و کمک به بهبودی کافی افراد برای رفتن به خانه از بیمارستان موثر بوده است. با این حال، شواهدی وجود نداشت که نشان دهد هیچ یک از این دارو‌ها بقا را همراه با پیامد نورولوژیکی مطلوب بهبود می‌بخشند.

کیفیت شواهد

کیفیت کلی شواهد از پائین تا متوسط متفاوت بود (برای مطالعات مربوط به مقایسه آدرنالین با دارونما)، اما عمدتا به علت خطرات سوگیری در مطالعات برای سایر مقایسه‌ها، پائین یا بسیار پائین بود. بسیاری از این مطالعات بیش از ۲۰ سال قبل انجام شده بودند. درمان در سالیان اخیر تغییر کرده، بنابراین یافته‌های مربوط به مطالعات قدیمی‌تر ممکن است کار بالین کنونی را منعکس نکنند. این مطالعات دارو‌ها را در شرایط مختلف زیادی (داخل و خارج از بیمارستان‌ها، در دوز‌های متفاوت، و هم در بزرگسالان و هم در کودکان) بررسی کرده بودند که امکان دارد یافته‌ها ترکیب گمراه کننده‌ای را ایجاد کنند.



صفحه ۱ از ۱