IVF در برابر مدیریت انتظار (دو RCT)
ما مطمئن نیستیم که IVF موجب بهبود نرخ زندهزایی (live birth rate; LBR) و نرخ بارداری بالینی (clinical pregnancy rate; CPR) در مقایسه با مدیریت انتظار میشود یا خیر (نسبت شانس (OR): ۲۲,۰؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۲.۵۶ تا ۱۸۹.۳۷؛ ۱ RCT؛ ۵۱ زن؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین؛ OR: ۳.۲۴؛ ۹۵% CI؛ ۱.۰۷ تا ۹.۸؛ ۲ RCT؛ ۸۶ زن؛ I ۲ = ۸۰%؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). عوارض جانبی گزارش نشدند. با فرض ۴% LBR و ۱۲% CPR با مدیریت انتظار، این میزان با IVF، به ترتیب، معادل ۸,۸% تا ۹% و ۱۳% تا ۵۸% خواهد بود.
IVF در برابر IUI تحریک نشده (دو RCT)
IVF ممکن است LBR را در مقایسه با IUI تحریک نشده بهبود بخشد (OR: ۲,۴۷؛ ۹۵% CI؛ ۱.۱۹ تا ۵.۱۲؛ ۲ RCT؛ ۱۵۶ زن؛ I ۲ = ۶۰%؛ شواهد با کیفیت پائین). ما مطمئن نیستیم که تفاوتی میان IVF و IUI برای نرخ بارداری چند قلویی (multiple pregnancy rate; MPR) (OR: ۱,۰۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۴ تا ۲۷.۲۹؛ ۱ RCT؛ ۴۳ زن؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین) و نرخ سقط جنین (OR: ۱.۷۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۴ تا ۲۱.۲۵؛ ۱ RCT؛ ۴۳ زن؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین) وجود دارد یا خیر. هیچ مطالعهای در مورد سندرم تحریک بیش از حد تخمدان (ovarian hyperstimulation syndrome; OHSS) گزارشی را ارائه نداد. با فرض ۱۶% LBR؛ ۳% MPR و ۶% نرخ سقط جنین با IUI تحریک نشده، این پیامدها با IVF، به ترتیب، معادل ۱۸.۵% تا ۴۹%؛ ۰.۱% تا ۴۶% و ۰.۹% تا ۵۸% خواهد بود.
IVF در برابر IUI + تحریک تخمدان با گنادوتروپین (۶ RCT)؛ CC (۱ RCT)، یا لتروزول (بدون RCT)
آنالیز طبقهبندی شده بر اساس وضعیت قبل از درمان بود.
زنان بدون سابقه درمانی
ممکن است تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در LBR میان IVF و IUI + گنادوتروپین (۱ IVF تا ۲ تا ۳ چرخه IUI: OR: ۱,۱۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۷ تا ۱.۶۱؛ ۳ RCT؛ ۷۳۱ زن؛ I ۲ = ۰%؛ شواهد با کیفیت پائین؛ ۱ IVF تا ۱ چرخه IUI: OR: ۱,۶۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۱ تا ۲.۹۲؛ ۲ RCT؛ ۲۲۱ زن؛ I ۲ = ۵۴%؛ شواهد با کیفیت پائین)؛ یا میان IVF و IUI + CC (OR: ۲,۵۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۶ تا ۶.۵۵؛ ۱ RCT؛ ۱۰۳ زن؛ شواهد با کیفیت پائین) وجود داشته باشد. با فرض ۴۲% LBR با IUI + گنادوتروپین (۱ IVF تا ۲ تا ۳ چرخه IUI) و ۲۶% LBR با IUI + گنادوتروپین (۱ IVF تا ۱ چرخه IUI)؛ LBR با IVF معادل ۳۹% تا ۵۴% و ۲۴% تا ۵۱% خواهد بود. با فرض ۱۵% LBR با IUI + CC؛ LBR با IVF معادل ۱۵% تا ۵۴% خواهد بود.
ممکن است تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در CPR میان IVF و IUI + گنادوتروپین (۱ IVF تا ۲ تا ۳ چرخه IUI: OR: ۱,۱۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۵ تا ۱.۵۹؛ ۳ RCT؛ ۷۳۱ زن؛ I ۲ = ۰%؛ شواهد با کیفیت پائین؛ ۱ IVF تا ۱ چرخه IUI: OR: ۴,۵۹؛ ۹۵% CI؛ ۱.۸۶ تا ۱۱.۳۵؛ ۱ RCT؛ ۱۰۳ زن؛ شواهد با کیفیت پائین)؛ یا میان IVF و IUI + CC (OR: ۳.۵۸؛ ۹۵% CI؛ ۱.۵۱ تا ۸.۴۹؛ ۱ RCT؛ ۱۰۳ زن؛ شواهد با کیفیت پائین) وجود داشته باشد. با فرض ۴۸% CPR با IUI + گنادوتروپین (۱ IVF تا ۲ تا ۳ چرخه IUI) و ۱۷% با IUI + گنادوتروپین (۱ IVF تا ۱ چرخه IUI)؛ CPR با IVF معادل ۴۴% تا ۶۰% و ۲۸% تا ۷۰% خواهد بود. با فرض ۲۱% CPR با IUI + CC؛ CPR با IVF معادل ۲۹% تا ۶۹% خواهد بود.
ممکن است تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در نرخ بارداری چند قلویی (MPR) میان IVF و IUI + گنادوتروپین (۱ IVF تا ۲ تا ۳ چرخه IUI: OR: ۰,۸۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۸ تا ۱.۷۷؛ ۳ RCT؛ ۷۳۱ زن؛ I ۲ = ۰%؛ شواهد با کیفیت پائین؛ ۱ IVF تا ۱ چرخه IUI: OR: ۰,۷۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۶ تا ۱.۵۸؛ ۲ RCT؛ ۲۲۱ زن؛ I ۲ = ۰%؛ شواهد با کیفیت پائین)؛ یا میان IVF و IUI + CC (OR: ۲,۶۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۷ تا ۲.۴۱؛ ۱ RCT؛ ۱۰۲ زن؛ شواهد با کیفیت پائین) وجود داشته باشد.
ما مطمئن نیستیم که تفاوتی در OHSS میان IVF و IUI + گنادوتروپین با ۱ IVF تا ۲ تا ۳ چرخه IUI وجود داشته باشد (OR: ۶,۸۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۵ تا ۱۳۴.۵۹؛ ۱ RCT؛ ۲۰۷ زن؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین)؛ و ممکن است تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در OHSS با ۱ IVF تا ۱ چرخه IUI دیده شود (OR: ۱.۲۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۶ تا ۴.۱۶؛ ۲ RCT؛ ۲۲۱ زن؛ I ۲ = ۰%؛ شواهد با کیفیت پائین). ممکن است تفاوتی اندک یا عدم تفاوت میان IVF و IUI + CC وجود داشته باشد (OR: ۱,۵۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۴ تا ۹.۵۷؛ ۱ RCT؛ ۱۰۲ زن؛ شواهد با کیفیت پائین).
ما مطمئن نیستیم که تفاوتی در نرخ سقط جنین میان IVF و IUI + گنادوتروپین با ۱ IVF تا ۲ تا ۳ چرخه IUI وجود داشته باشد (OR: ۰,۳۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۳ تا ۳.۰۴؛ ۱ RCT؛ ۲۰۷ زن؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین)؛ و ممکن است تفاوتی اندک یا عدم تفاوت با ۱ IVF تا ۱ چرخه IUI دیده شود (OR: ۱.۱۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۴ تا ۳.۰۲؛ ۱ RCT؛ ۱۰۳ زن؛ شواهد با کیفیت پائین). ممکن است تفاوتی اندک یا عدم تفاوت میان IVF و IUI + CC وجود داشته باشد (OR: ۱.۴۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۴ تا ۴.۰۵؛ ۱ RCT؛ ۱۰۲ زن؛ شواهد با کیفیت پائین).
در زنانی که قبلا با IUI + CC تحت درمان بودند
IVF ممکن است LBR را در مقایسه با IUI + گنادوتروپینها بهبود بخشد (OR: ۳,۹۰؛ ۹۵% CI؛ ۲.۳۲ تا ۶.۵۷؛ ۱ RCT؛ ۲۸۰ زن؛ شواهد با کیفیت پائین). با فرض ۲۲% LBR با IUI + گنادوتروپین، LBR با IVF معادل ۳۹% تا ۶۵% خواهد بود.
IVF ممکن است CPR را در مقایسه با IUI + گنادوتروپینها بهبود بخشد (OR: ۱۴,۱۳؛ ۹۵% CI؛ ۷.۵۷ تا ۲۶.۳۸؛ ۱ RCT؛ ۲۸۰ زن؛ شواهد با کیفیت پائین). با فرض ۳۰% CPR با IUI + گنادوتروپین، CPR با IVF معادل ۷۶% تا ۹۲% خواهد بود.
پیامهای کلیدی
درمان لقاح آزمایشگاهی (in vitro fertilisation; IVF) در مقایسه با درمان تلقیح داخل رحمی (intrauterine insemination; IUI) تحریک نشده ممکن است با شانس بیشتری برای زندهزایی همراه باشد. IVF همچنین ممکن است در مقایسه با تحریک تخمدان به همراه IUI در زنانی که قبلا با IUI به همراه کلومیفن سیترات (clomiphene citrate; CC) درمان شدهاند، منجر به نرخ بالاتر زندهزایی شود. با این حال، در زنان بدون سابقه درمانی، زندهزایی پس از IVF ممکن است بهتر از IUI به همراه گنادوتروپین یا IUI به همراه CC نباشد.
پیشینه
از IVF برای درمان زوجهای مبتلا به قدرت پائین باروری غیرقابل توضیح، بسیار استفاده میشود، زیرا میتواند بسیاری از مشکلات بیولوژیکی تشخیص داده نشده را حل کند. با این حال، این روش هم گران و هم تهاجمی است و میتواند عوارضی را بر جای بگذارد. دیگر گزینههای درمانی برای قدرت پائین باروری غیرقابل توضیح عبارت بودند از تلاش طبیعی برای باردار شدن، تزریق اسپرمهای شسته شده (washed sperm) به درون رحم (به نام تلقیح داخل رحمی یا (intrauterine insemination; IUI)) و IUI پس از استفاده از داروهای باروری کلومیفن سیترات (clomiphene citrate; CC) و گنادوتروپینها (gonadotropins) برای تحریک تخمدانها.
ما به دنبال چه یافتهای بودیم؟
این موضوع را بررسی کردیم که درمان IVF منجر به زندهزایی بیشتری نسبت به دیگر درمانها برای قدرت پائین باروری غیرقابل توضیح میشود یا خیر.
ما چه کاری را انجام دادیم؟
تعداد نه کارآزمایی تصادفیسازی و کنترل شده (نوعی مطالعه که در آن شرکتکنندگان بهطور تصادفی به یکی از دو یا چند گروه درمانی اختصاص داده میشوند) را در این مرور گنجاندیم. برخی از کارآزماییها شامل چندین مقایسه بودند. دو کارآزمایی IVF را با مدیریت انتظار؛ دو کارآزمایی با IUI به تنهایی؛ و شش کارآزمایی با IUI به همراه تحریک تخمدانها مقایسه کردند.
ما به چه نتایجی رسیدیم؟
شواهد اندک به این معنی است که نمیتوانیم به نتیجهگیریهای محکمی دست یابیم در مورد اینکه IVF ممکن است با نرخ زندهزایی (live birth rate; LBR) بالاتری نسبت به تلاش طبیعی (مدیریت انتظار) مرتبط باشد یا خیر. با فرض ۴% LBR با مدیریت انتظار، LBR با IVF میان ۸,۸% و ۹% خواهد بود.
IVF ممکن است منجر به بهبود LBR در مقایسه با IUI تحریک نشده شود. با فرض LBR ۱۶% با IUI تحریک نشده، LBR با IVF میان ۱۸,۵% و ۴۹% خواهد بود.
در زنانی که از قبل با IUI به همراه CC درمان شدهاند، IVF ممکن است منجر به بهبود LBR در مقایسه با IUI به همراه گنادوتروپینها شود. در زنانی که از قبل با IUI به همراه CC درمان شدهاند، با فرض LBR ۲۲% با IUI به همراه گنادوتروپینها، LBR با IVF میان ۳۹% و ۶۵% خواهد بود.
در زنانی که از قبل با IUI به همراه CC درمان نشدهاند، LBR ممکن است پس از یک چرخه IVF در مقایسه با دو تا سه چرخه IUI به همراه گنادوتروپینها؛ یک چرخه IVF در مقایسه با یک چرخه IUI به همراه گنادوتروپینها؛ یا IVF در مقایسه با IUI به همراه CC بهتر نباشد. با فرض ۴۲% LBR با IUI به همراه گنادوتروپینها (در یک IVF تا دو تا سه چرخه IUI)، LBR با IVF میان ۳۹% و ۵۴% خواهد بود؛ با فرض ۲۶% LBR با IUI به همراه گنادوتروپینها (در یک IVF تا یک چرخه IUI)، LBR با IVF میان ۲۴% و ۵۱% خواهد بود. با فرض ۱۵% LBR با IUI به همراه CC؛ LBR با IVF میان ۱۵% و ۵۴% خواهد بود.
به دلیل کمبود شواهد، نتوانستیم عوارض مرتبط با این درمانها را بررسی کنیم.
محدودیتهای شواهد چه هستند؟
اعتماد کمی به شواهد داریم زیرا مطالعات نسبتا کمی با تعداد اندک شرکتکنندگان انجام شدند.
شواهد تا چه زمانی بهروز است؟
شواهد تا نوامبر ۲۰۲۱ بهروز است.
بررسی تاثیر پروتکلهای مختلف GnRHa به عنوان درمان کمکی در COH در زنانی که تحت سیکلهای ART قرار میگیرند.
تعداد ۳۷ RCT (۳۸۷۲ زن) را وارد کردیم، که یکی از آنها در حال انجام، و یکی در انتظار طبقهبندی بود. این کارآزماییها نه مقایسه مختلف را میان پروتکلها انجام دادند. بیست RCT پروتکلهای کوتاهمدت و بلندمدت را مقایسه کردند. فقط ۱۹ مورد از ۳۷ کارآزمایی، تولد زنده یا تداوم بارداری را گزارش کردند.
هیچ شواهد قطعی دال بر وجود تفاوت میان پروتکل طولانیمدت و کوتاهمدت در نرخهای تولد زنده یا تداوم بارداری وجود نداشت (OR: ۱,۳۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۴ تا ۱.۸۱؛ ۱۲ RCT؛ ۹۷۶ زن؛ I² = ۱۵%؛ شواهد با کیفیت پائین). یافتههای ما نشان میدهند در یک جمعیت که تولد زنده یا تداوم بارداری با استفاده از پروتکل کوتاهمدت در ۱۴% زنان دیده میشود، این میزان با پروتکل طولانیمدت، میان ۱۳% و ۲۳% خواهد بود. شواهدی از افزایش نرخ بارداری بالینی با پروتکل طولانیمدت به دست آمد (OR: ۱.۵۰؛ ۹۵% CI؛ ۱.۱۸ تا ۱.۹۲؛ ۲۰ RCT؛ ۱۶۴۳ زن؛ I² = ۲۷%؛ شواهد با کیفیت متوسط).
در مقایسه میان پروتکلهای GnRHa و موارد زیر، هیچ شواهدی دال بر تفاوت میان گروهها از لحاظ نرخهای تولد زنده یا تداوم بارداری وجود نداشت: پروتکل طولانیمدت در مقابل بسیار کوتاهمدت (OR: ۱,۷۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۲ تا ۴.۳۶؛ یک RCT؛ ۱۵۰ زن؛ شواهد با کیفیت پائین)، پروتکل فاز فولیکولار طولانیمدت در مقابل لوتئال طولانیمدت (OR: ۱.۸۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۷ تا ۴.۱۰؛ یک RCT؛ ۲۲۳ زن؛ شواهد با کیفیت پائین)، توقف مصرف GnRHa در مقابل ادامه استفاده از آن (OR: ۰.۷۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۲ تا ۱.۳۳؛ سه RCT؛ ۲۹۰ زن؛ I² = ۰%؛ شواهد با کیفیت پائین)، کاهش دوز GnRHa در برابر همان دوز (OR: ۱.۰۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۸ تا ۱.۵۲؛ چهار RCT؛ ۴۰۷ زن؛ I² = ۰%؛ شواهد با کیفیت پائین)، توقف مصرف GnRHa در مقابل ادامه مصرف آن پس از تجویز گنادوتروپین کوریونیک انسانی (human chorionic gonadotrophin; HCG) در پروتکل طولانیمدت (OR: ۰.۸۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۹ تا ۱.۶۴؛ یک RCT؛ ۱۸۱ زن؛ شواهد با کیفیت پائین)، و زمانی که تزریق GnRHa پیش از تحریک تخمدان، به مدت دو هفته در مقابل سه هفته طول کشید (OR: ۱.۱۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۹ تا ۲.۶۸؛ یک RCT؛ ۸۵ زن؛ شواهد با کیفیت پائین). پیامدهای اولیه برای دیگر مقایسهها، گزارش نشدند.
در رابطه با عوارض جانبی، اطلاعات کافی برای نتیجهگیری، به جز نرخ توقف سیکل، وجود نداشت. زمانی که یک پروتکل طولانیمدت با یک پروتکل کوتاهمدت مقایسه شد، هیچ شواهد قطعی از وجود تفاوت در نرخ توقف سیکل به دست نیامد (OR: ۰,۹۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۹ تا ۱.۵۵؛ ۱۱ RCT؛ ۱۰۲۶ زن؛ I² = ۴۲%؛ شواهد با کیفیت پائین). این یافته پیشنهاد میکند در جمعیتی که در آن با استفاده از پروتکل کوتاهمدت، توقف سیکل در ۹% زنان رخ میدهد، با پروتکل طولانیمدت این میزان توقف میان ۵.۵% و ۱۴% خواهد بود.
سطح کیفیت شواهد، متوسط تا پائین بود. محدودیتهای اصلی در این شواهد عبارت بودند از عدم ارائه گزارش از تولد زنده و تداوم بارداری، گزارشدهی ضعیف از روشهای انجام در مطالعات اولیه، و یافتههای غیردقیق به دلیل نبود اطلاعات. فقط ۱۰ مورد از ۳۷ مطالعه، طی ۱۰ سال اخیر انجام شدند.
سوال مطالعه مروری
پژوهشگران سازمان همکاری کاکرین (Cochrane Collaboration)، شواهد مربوط به موثرترین راه استفاده را از آگونیستهای هورمون آزادکننده گنادوتروپین (GnRHa) به عنوان بخشی از تحریک تحت کنترل تخمدان در زنانی که تحت فناوری کمک باروری (ART) قرار داشتند، مرور کردند.
پیشینه
GnRHa به همراه تزریق هورمونهایی که تخمدانها را تحریک میکنند، تجویز میشوند. این کار تلاشی است برای پیشگیری از آزاد شدن خودبهخودی تخمکها پیش از بازیابی برنامهریزی آنها به کمک جراحی. اثبات شده که GnRHa نرخهای بارداری را افزایش میدهد؛ با این حال، در متون علمی رژیمهای مختلفی تعریف شدهاند. ما این مطالعه مروری را برای شناسایی موثرترین رژیم درمانی انجام دادیم.
ویژگیهای مطالعه
تعداد ۳۷ کارآزمایی تصادفیسازی و کنترلشده (RCT) را با ۳۸۷۲ زن شناسایی کردیم که استفاده از GnHRa را در پروتکلهای مختلف مقایسه کردند. بیست مورد از این RCTها (۱۶۴۳ زن) یک پروتکل طولانیمدت را با یک پروتکل کوتاهمدت مقایسه کردند. شواهد تا اپریل ۲۰۱۵ بهروز است.
نتایج کلیدی
در مقایسههای انجامشده میان پروتکلهای طولانیمدت GnRHa (یعنی زمانی که پیش از شروع تحریک تخمدان، GnRHa به مدت حداقل ۱۴ روز تجویز میشود) و پروتکلهای کوتاهمدت آن (زمانی که GnRHa در آغاز زمان تحریک مصرف میشود)، هیچ شواهد قطعی از وجود تفاوت در نرخهای تولد زنده و تداوم بارداری وجود نداشت. با این حال، شواهدی با کیفیت متوسط از نرخهای بالاتر بارداری بالینی در گروه پروتکل طولانیمدت وجود داشت. یافتههای ما نشان میدهند در یک جمعیت که تولد زنده یا تداوم بارداری با استفاده از پروتکل کوتاهمدت در ۱۴% زنان دیده میشود، این میزان با پروتکل طولانیمدت، میان ۱۳% و ۲۳% خواهد بود.
هیچ یک از آنالیزهای دیگر، شواهدی را دال بر وجود تفاوت در پیامدهای تولد یا بارداری میان پروتکلهای مقایسهشده نشان ندادند. شواهد کافی دال بر نتیجهگیری در مورد عوارض جانبی وجود نداشت. برای تعیین اینکه کدام پروتکل طولانیمدت برای زنان موثرتر و هزینه‐اثربخشتر است، انجام پژوهش بیشتری مورد نیاز است.
کیفیت شواهد
سطح کیفیت شواهد، متوسط تا پائین بود. محدودیتهای اصلی در این شواهد عبارت بودند از عدم ارائه گزارش از تولد زنده و تداوم بارداری، گزارشدهی ضعیف از روشهای انجام در مطالعات اولیه، و یافتههای غیردقیق به دلیل نبود اطلاعات. فقط ۱۰ مورد از ۳۷ مطالعه، طی ۱۰ سال اخیر انجام شدند.
چهار مورد RCT را، شامل ۴۱۶ زن، در این مرور وارد کردیم. این کارآزماییها، مکمل گلوکوکورتیکوئید را حین تحریک IVF با دارونما (placebo) مقایسه کرده بودند. دو مورد از این مطالعات، دارای نوعی داده بودند که نمیتوانستیم آنها را وارد تجزیهوتحلیل کنیم، بنابراین نتایج متشکل از دادههای فقط دو کارآزمایی (۳۱۰ زن) بود. دادهها برای پیامد زندهزایی در فقط ۲۱۲ زن در دسترس بود، زیرا مطالعه بزرگتر دارای دادههای موجود از فقط یک مرکز مطالعاتی بود.
یکی از مطالعات، توصیف ناکافی از روشهای تصادفیسازی ارائه کرده بود،؛ اما دیگری دارای خطر پائین سوگیری در تمام حوزهها بود. کیفیت شواهد برای همه پیامدها، عمدتا به دلیل عدم‐دقت، حجم کوچک نمونهها و تعداد کم رویدادها در سطح پائین یا بسیار پائین ارزیابی شد.
شواهد برای تعیین اینکه تفاوتی میان این گروهها در نرخ زندهزایی وجود دارد یا خیر، کافی نبود (OR: ۱,۰۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۵ تا ۲.۵۸؛ ۲ RCT؛ n = ۲۱۲؛ I۲ = ۰%؛ شواهد با کیفیت پائین). یافتههای ما نشان میدهد که اگر احتمال زندهزایی با دارونما، ۱۵% در نظر گرفته شود، این احتمال پس از دریافت مکمل بین ۷% و ۳۱% خواهد بود. شواهد قطعی حاکی از تفاوت در نرخ بارداری بالینی وجود نداشت (OR: ۱,۶۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۸ تا ۲.۹۰؛ ۲ RCT؛ n = ۳۱۰؛ I۲ = ۰%؛ شواهد با کیفیت پائین ). این شواهد حاکی از این است که اگر احتمال بارداری بالینی با دارونما، ۲۴% فرض شود، این احتمال بعد از درمان با مکمل گلوکوکورتیکوئید، بین ۲۳% و ۴۷% خواهد بود. همچنین شواهد برای تعیین اینکه تفاوتی بین این گروهها از لحاظ نرخ بارداری چند‐قلویی (OR: ۳,۳۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۲ تا ۹۱.۶۰؛ ۱ RCT؛ n = ۲۰؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین ) یا نرخ سقط جنین (OR: ۱,۰۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۵ تا ۱۸.۵۷؛ ۱ RCT؛ n = ۲۰؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین) وجود دارد یا خیر، کافی نبود. هیچ یک از این مطالعات، OHSS یا عوارض جانبی را گزارش نکرده بودند.
سوال مطالعه مروری
آیا مصرف مکمل گلوکوکورتیکوئید (glucocorticoid) در زنان تحت تحریک کنترل شده تخمدان در چرخههای لقاح آزمایشگاهی (in‐vitro fertilisation; IVF) و تزریق داخل سیتوپلاسمی اسپرم (intra‐cytoplasmic sperm injection; ICSI) پیامدها را بهبود میبخشد؟
ما شواهد مربوط به زنانی را که دارای جزء گلوکوکورتیکوئید افزوده شده به پروتکلهای تحریک تخمدان معمول بودند، در برابر کسانی که فقط پروتکلهای تحریک تخمدان مرسوم استاندارد را دریافت کرده بودند، مرور کردیم.
پیشینه
پاسخ تخمدان به تحریک در طول چرخههای IVF و ICSI، نقش مهمی را در تعیین نرخهای زندهزایی (live birth) ایفا میکند. اغلب رژیمهای تحریک تخمدان، ترکیبی از هورمونها را برای تحریک تخمدانها تجویز میکنند، غده هیپوفیز را مهار کرده و از اوجگیری هورمونهای طبیعی که ممکن است برای بلوغ تخمک مضر باشند، پیشگیری میکنند. درمانهای افزودنی (کمکی) گوناگون حین تحریک تخمدان، به منظور بهبود این فرایند استفاده میشوند و نشان داده شده که افزودن جزء گلوکوکورتیکوئید، میتواند نتایج را بهبود بخشد.
ویژگیهای مطالعه
چهار کارآزمایی تصادفیسازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) پیدا کردیم، اما دادههای قابل استفاده فقط از دو مورد از آنها موجود بود. این کارآزماییها مربوط به مقایسه درمان کمکی با گلوکوکورتیکوئیدهای سیستمیک در طول تحریک تخمدان برای چرخههای IVF، در برابر دارونما (placebo) بود. شواهد تا اکتبر ۲۰۱۶ بهروز است.
نتایج کلیدی
دو مورد RCT در تجزیهوتحلیل ما وارد شد (۳۱۰ زن). دادهها برای پیامد زندهزایی در فقط ۲۱۲ زن در دسترس بود، زیرا مطالعه بزرگتر دارای دادههای موجود از فقط یک مرکز مطالعاتی بود.
شواهد قطعی حاکی از تفاوت در پیامد اولیه نرخ زندهزایی و پیامد ثانویه نرخ بارداری بالینی، وجود نداشت. یافتههای ما نشان داد که اگر احتمال زندهزایی با دارونما، ۱۵% در نظر گرفته شود؛ این احتمال پس از درمان مکمل، بین ۷% و ۳۱% خواهد بود و اگر احتمال بارداری بالینی با دارونما، ۲۴% فرض شود، این احتمال بعد از درمان با مکمل، بین ۲۳% و ۴۷% خواهد بود. همچنین شواهد برای تعیین اینکه تفاوتی بین این گروهها از لحاظ نرخ بارداری چند‐قلویی یا نرخ سقط جنین وجود دارد یا خیر، کافی نبود. هیچ یک از این مطالعات، سندرم تحریک بیش از حد تخمدان (ovarian hyperstimulation syndrome; OHSS) یا عوارض جانبی را گزارش نکرده بودند.
بنابراین ایمنی و اثربخشی تجویز گلوکوکورتیکوئید در زنانی که تحت تحریک کنترل شده بیش از حد تخمدان برای چرخههای IVF/ICSI (تا روز بازیابی تخمک) قرار دارند، به علت تعداد کم مطالعات و نرخ پائین رویدادها، نامشخص است. در حالی که احتمالا گلوکوکورتیکوئیدها، نرخ بارداری بالینی را افزایش میدهند، ممکن است بر زندهزایی تاثیر نداشته یا تاثیر اندکی داشته باشند.
کیفیت شواهد
کیفیت شواهد برای همه پیامدها، عمدتا به دلیل عدم‐دقت، حجم کوچک نمونهها و تعداد کم رویدادها در سطح پائین یا بسیار پائین ارزیابی شد.
در این مرور بهروزشده ۲۷ مطالعه را وارد کردیم. بسیاری از کارآزماییهای جدید در این مرور بهروزشده پاسخدهندگان ضعیف را انتخاب و پروتکلهای Ltz را ارزیابی کردند. متاآنالیز را با استفاده از دادههای به دست آمده از ۲۲ مطالعه شامل ۳۵۹۹ شرکتکننده انجام دادیم. کیفیت شواهد برای مقایسههای مختلف از پائین تا متوسط متغیر بود. محدودیتهای اصلی در کیفیت شواهد عبارت بود از خطر سوگیری ناشی از گزارشدهی ضعیف روشهای مطالعه، و عدم دقت.
در جمعیت عمومی زنان تحت IVF، مشخص نیست که تجویز CC یا Ltz با یا بدون گونادوتروپینها در مقایسه با استفاده از گونادوتروپینها همراه با آگونیستها یا آنتاگونیستهای هورمون آزاد کننده گونادوتروپین (gonadotropin‐releasing hormone; GnRH) منجر به تفاوت در تولد زنده (RR: ۰,۹۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۶ تا ۱.۲۷؛ ۴ RCT؛ ۴۹۳ = n؛ I۲ = ۰%؛ شواهد با کیفیت پائین) یا نرخ بارداری بالینی (RR: ۱,۰۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۶ تا ۱.۱۶؛ ۱۲ RCT؛ ۱۹۹۸ = n؛ I۲ = ۳%؛ شواهد با کیفیت متوسط) میشود یا خیر. این بدان معنی است که برای یک کلینیک معمول با ۲۳% LBR با استفاده از یک رژیم آگونیست GnRH، انتظار میرود که تغییر پروتکل به CC یا Ltz منجر به LBRهایی بین ۱۵% و ۳۰% شود. پروتکلهای کلومیفن سیترات یا Ltz با کاهش میزان بروز OHSS همراه بود (Peto OR: ۰,۲۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۱ تا ۰.۴۱؛ ۵ RCT؛ ۱۰۶۷ = n؛ I۲ = ۰%؛ شواهد با کیفیت پائین). این بدان معنی است که برای یک کلینیک معمول با ۶% شیوع OHSS ناشی از رژیم GnRH، انتظار میرود که تغییر پروتکل به CC یا Ltz منجر به بروز OHSS بین ۰,۵% و ۲.۵% شود. ما شواهدی را از افزایش نرخ توقف سیکل با پروتکل CC در مقایسه با گونادوتروپینها در پروتکلهای GnRH یافتیم (RR: ۱.۸۷؛ ۹۵% CI؛ ۱.۴۳ تا ۲.۴۵؛ ۹ RCT؛ ۱۷۸۴ = n؛ I۲ = ۶۱%؛ شواهد با کیفیت پائین). شواهدی با کیفیت متوسط در مورد کاهش میانگین تعداد استفاده از آمپولها، و میانگین تعداد اووسیتهای گردآوری شده با CC با یا بدون گونادوتروپینها در مقایسه با گونادوتروپینها در پروتکلهای آگونیست GnRH وجود داشت، هرچند که دادهها برای ترکیب بیش از حد ناهمگون بودند.
بهطور مشابه، در جمعیت پاسخدهندگان ضعیف، مشخص نیست که تفاوتی در نرخ تولد زنده (RR: ۱,۱۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۹ تا ۲.۷۹؛ ۲ RCT؛ ۳۵۷ = n؛ I۲ = ۳۸%؛ شواهد با کیفیت پائین) یا بارداری بالینی (RR: ۰,۸۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۴ تا ۱.۱۲؛ ۸ RCT؛ ۱۴۶۲ = n؛ I۲ = ۰%؛ شواهد با کیفیت پائین) پس از CC یا Ltz با یا بدون گونادوتروپین در مقابل پروتکلهای گونادوتروپین و GnRH وجود داشت یا خیر. این بدان معنی است که برای یک کلینیک معمولی با ۵% LBR در پاسخدهندگان ضعیف با استفاده از یک پروتکل GnRH، انتظار میرود که تغییر پروتکل به CC یا Ltz منجر به بازده LBRها بین ۲% و ۱۴% شود. شواهد با کیفیت پائین وجود داشت که نشان داد پروتکلهای CC یا Ltz با افزایش نرخ توقف سیکل همراه بود (RR:۱,۴۶؛ ۹۵% CI؛ ۱.۱۸ تا ۱.۸۱؛ ۱۰ RCT؛ ۱۶۰۱ = n؛ I۲ = ۶۴%؛ شواهد با کیفیت پائین) و شواهد با کیفیت متوسط کاهش میانگین تعداد آمپولهای گونادوتروپین استفاده شده و میانگین تعداد اووسیتهای گردآوری شده را نشان داد، هرچند که دادهها برای ترکیب بیش از حد ناهمگون بودند. اثرات جانبی این پروتکلها ضعیف گزارش شد. علاوه بر این، دادههای مربوط به ناهنجاریهای جنینی پس از استفاده از پروتکلهای CC یا Ltz وجود ندارند.
سوال مطالعه مروری
هدف از این مرور مقایسه درمان با کلومیفن سیترات (clomiphene citrate; CC) یا لتروزول (letrozole; Ltz) در برابر گونادوتروپینها به تنهایی برای تحریک تخمدانها حین درمان لقاح آزمایشگاهی (in vitro fertilisation; IVF) است.
پیشینه
تزریق هورمون گونادوتروپین معمولا در درمان با IVF برای تحریک تخمدانها برای تولید تخمک استفاده میشوند، که بعدا میتواند در آزمایشگاه با اسپرم ترکیب شود تا جنینها برای انتقال به رحم ایجاد شوند. با این حال، این تزریقها گران و ناخوشایند بوده و با اثرات جانبی همراه هستند. درخواست برای رژیمهای مناسب تحریک بیمار منجر به استفاده از قرصهایی مانند کلومیفن یا لتروزول به جای تزریق شد، اما مشخص نیست که این قرصها با نرخ مشابه بارداری همراه هستند یا خیر.
ویژگیهای مطالعه
ما ۲۷ مطالعه را انتخاب کردیم، که ۲۲ مورد از آنها با مجموع ۳۵۹۹ شرکتکننده دادههای مناسبی را برای تجزیهوتحلیل داشتند. ما جمعیت عمومی استفاده کننده از IVF و آن دسته از زنانی را که تخمکهای کمتری دارند (پاسخدهندگان ضعیف) حین IVF بهطور جداگانه مورد بررسی قرار دادیم. این یک بهروزرسانی از مرور پیشین کاکرین است که برای اولین بار در سال ۲۰۱۲ منتشر شد. شواهد تا ۱۰ ژانویه ۲۰۱۷ موجود است.
نتایج اصلی
شواهد واضحی از تفاوت در نرخ تولد زنده یا بارداری بین گروههای جمعیت کلی IVF وجود نداشت. شواهد با کیفیت پائین نشان میدهد که برای یک کلینیک معمولی با ۲۳% تولد زنده (live‐birth rate; LBR) با استفاده از فقط تزریق هورمونهای گونادوتروپین، انتظار میرود که تغییر به رژیمهای CC یا Ltz منجر به LBR بین ۱۵% و ۳۰% شود.
خطر سندرم تحریک بیش از حد تخمدان (ovarian hyperstimulation syndrome; OHSS) با استفاده از CC یا Ltz در مقایسه با گونادوتروپینها به تنهایی پائین بود. شواهد با کیفیت پائین نشان میدهد که برای یک کلینیک معمولی با ۶% شیوع OHSS ناشی از تزریق هورمون گونادوتروپین، انتظار میرود که تغییر به رژیم CC یا Ltz منجر به کاهش ۰,۵% و ۲.۵% در بروز آن شود.
میان زنانی که به عنوان پاسخدهندگان ضعیف مشخص شدند، شواهد واضحی برای نشان دادن تفاوت بین گروهها از نظر نرخ تولد زنده یا بارداری وجود نداشت. شواهد با کیفیت پائین نشان میدهد که برای یک کلینیک معمولی با ۵% LBR در پاسخدهندگان ضعیف که فقط از تزریق هورمون گونادوتروپین استفاده میکنند، انتظار میرود که تغییر رژیم CC یا Ltz منجر به ۲% و ۱۴% LBR شود. اثرات جانبی این داروها و دادههای مربوط به ناهنجاریهای جنینی پس از پروتکلهای CC یا Ltz ضعیف گزارش شد.
کیفیت شواهد
کیفیت شواهد برای مقایسههای مختلف از پائین تا متوسط متغیر بود. محدودیتهای اصلی عبارت بودند از خطر سوگیری (bias) ناشی از گزارشدهی ضعیف روشهای مطالعه و عدم دقت.
ما ۲۴ RCT (۳۱۶۰ زن) را در پنج مقایسه وارد مرور کردیم. مقایسههای مهم را در زیر گزارش میکنیم. کیفیت شواهد عمدتا به دلیل گزارشدهی ضعیف و عدم دقت، به طور کلی پائین یا بسیار پائین بود.
۱. CSA در برابر سایر مداخلات فعال
تمامی شواهد برای این مقایسه دارای کیفیت بسیار پائین بود.
CSA در برابر CSA به علاوه طب سوزنی (acupuncture) یا طب سوزنی الکتریکی (electroacupuncture)
دادهها نشان میدهند که CSA به علاوه طب سوزنی (تفاوت میانگین (MD): ۱,۰۰؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰.۱۸ تا ۱.۸۲؛ ۶۲ زن) یا طب سوزنی الکتریکی (MD: ۳.۰۰؛ ۹۵% CI؛ ۲.۲۳ تا ۳.۷۷؛ ۶۲ زن) در تسکین درد حین جراحی روی مقیاس آنالوگ بصری (visual analogue scale; VAS) ۰ تا ۱۰ اثربخشتر هستند.
دادهها همچنین نشان میدهند که CSA به علاوه طب سوزنی (MD: ‐۰,۶۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۰ تا ۱.۳۰؛ ۶۱ زن) یا طب سوزنی الکتریکی (MD: ۲.۱۰؛ ۹۵% CI؛ ۱.۴۰ تا ۲.۸۰؛ ۶۱ زن) در تسکین درد پس از جراحی (۰ تا ۱۰ VAS) اثربخشتر هستند.
شواهد برای نشان دادن اینکه نرخهای بارداری بالینی بین CSA و CSA به علاوه طب سوزنی تفاوت داشته یا خیر، کافی نیست (نسبت شانش (OR): ۰,۶۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۰ تا ۱.۸۶؛ ۶۱ زن). CSA به تنهایی ممکن است با بارداریهای کمتری نسبت به CSA به علاوه طب سوزنی الکتریکی همراه باشد (OR: ۰.۲۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۷ تا ۰.۶۶؛ ۶۱ زن).
شواهد برای نشان دادن اینکه تفاوتی از لحاظ نرخهای استفراغ بین CSA و CSA به علاوه طب سوزنی (OR: ۱,۶۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۶ تا ۵.۸۸؛ ۶۲ زن) یا طب سوزنی الکتریکی (OR: ۱.۰۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۳ تا ۳.۵۸؛ ۶۲ زن) وجود داشته یا خیر، کافی نبود.
نویسندگان کارآزماییها هیچ گونه داده قابل استفادهای را برای سایر پیامدهای مورد نظر مطالعه ارائه نکرده بودند.
CSA در برابر داروهای بیحسی عمومی (general anaesthesia)
تسکین درد پس از جراحی در گروه CSA بیشتر بود (۰ تا ۳ لیکرت: تفاوت میانگین (MD): ۱,۹؛ ۹۵% CI؛ ۲.۲۴ تا ۱.۵۶؛ یک RCT؛ ۵۰ زن).
شواهد برای نشان دادن اینکه نرخهای بارداری بالینی بین گروهها مختلف بوده یا خیر، کافی نبود (OR: ۱,۰۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۳ تا ۲.۳۵؛ دو RCT؛ ۱۰۸ زن؛ I۲ = ۰%).
شواهد برای نشان دادن اینکه نرخهای استفراغ (OR: ۰,۴۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۸ تا ۲.۷۵؛ یک RCT؛ ۵۰ زن) یا انسداد راه هوایی (OR: ۰.۱۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۲ تا ۱.۲۲؛ یک RCT؛ ۵۸ زن،) بین گروهها مختلف بوده یا خیر، کافی نبود. تعداد زنان کمتری در گروه CSA به ماسک ونتیلاسیون احتیاج پیدا کرده بودند (OR: ۰.۰۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۱ تا ۰.۲۰؛ یک RCT؛ ۵۸ زن).
شواهد همچنین برای نشان دادن اینکه گروهها به لحاظ نرخ رضایتمندی متفاوت هستند یا خیر، کافی نبود (OR: ۰,۶۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۱ تا ۴.۰۴؛ دو RCT؛ ۱۰۸ زن؛ I۲ = ۳۴%؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین).
نویسندگان کارآزماییها هیچ داده قابل استفادهای را برای پیامدهای مورد نظر مطالعه ارائه نکرده بودند.
۲. CSA + بلوک پاراسرویکال (PCB) در برابر سایر مداخلات
CSA + PCB در برابر طب سوزنی الکتریکی + PCB
نمرات درد حین عمل در گروه CSA + PCB کمتر بودند (۰ تا ۱۰ در VAS: MD: ‐۰,۶۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۳‐ تا ۰.۳۹‐؛ ۷۸۱ زن؛ I۲ = ۷۶%؛ شواهد با کیفیت پائین).
شواهد کافی برای نشان دادن اینکه نرخهای بارداری بالینی بین گروهها مختلف بود یا خیر، وجود نداشت (OR: ۰,۹۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۲ تا ۱.۲۹؛ ۷۸۳ زن؛ I۲ = ۹%؛ شواهد با کیفیت پائین).
نویسندگان کارآزماییها هیچ گونه داده قابل استفادهای را برای سایر پیامدهای مورد نظر مطالعه ارائه نکرده بودند.
CSA + PCB در برابر داروی بیحسی عمومی
شواهد برای نشان دادن اینکه نمرات درد پس از جراحی بین گروهها متفاوت بودند یا خیر، کافی نبود (۰ تا ۱۰ در VAS: MD: ‐۰,۴۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۳ تا ۱.۱۱؛ ۵۰ زن؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین).
شواهد کافی برای نشان دادن اینکه نرخهای بارداری بالینی بین گروهها مختلف بود یا خیر، وجود نداشت (OR: ۰,۷۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۲ تا ۲.۲۶؛ ۵۱ زن؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین).
نویسندگان کارآزماییها هیچ گونه داده قابل استفادهای را برای سایر پیامدهای مورد نظر مطالعه ارائه نکرده بودند.
CSA + PCB در برابر داروی بیحسی نخاعی (spinal anaesthesia)
نمرات درد پس از جراحی در گروه CSA + PCB بالاتر بودند (۰ تا ۱۰ در VAS: MD: ۱,۰۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۸ تا ۱.۵۶؛ ۳۶ زن؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین).
شواهد کافی برای نشان دادن اینکه نرخهای بارداری بالینی بین گروهها مختلف بود یا خیر، وجود نداشت (OR: ۰,۹۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۴ تا ۳.۶۵؛ ۳۸ زن؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین).
نویسندگان کارآزماییها هیچ گونه داده قابل استفادهای را برای سایر پیامدهای مورد نظر مطالعه ارائه نکرده بودند.
CSA + PCB در برابر PCB
شواهد کافی برای نشان دادن اینکه نرخهای بارداری بالینی (OR: ۰,۹۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۴ تا ۱.۹۶؛ ۱۵۰ زن؛ شواهد با کیفیت پائین) یا رضایتمندی (OR: ۱.۶۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۸ تا ۳.۸۹؛ ۱۵۰ زن؛ شواهد با کیفیت پائین) بین گروهها مختلف بود یا خیر، وجود نداشت.
نویسندگان کارآزماییها هیچ گونه داده قابل استفادهای را برای سایر پیامدهای مورد نظر مطالعه ارائه نکرده بودند.
CSA + PCB در برابر CSA به تنهایی
شواهد کافی برای نشان دادن اینکه نرخهای بارداری بالینی بین گروهها مختلف بود یا خیر، وجود نداشت (OR: ۰,۶۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۸ تا ۱.۳۶؛ یک RCT؛ ۱۰۰ زن؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). نرخهای تهوع و استفراغ پس از جراحی در گروه CS + PCB پائینتر بودند (OR: ۰.۴۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۸ تا ۰.۹۷؛ دو RCT؛ ۱۴۰ زن؛ I۲ = ۴۰%؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین).
نویسندگان کارآزماییها هیچ گونه داده قابل استفادهای را برای سایر پیامدهای مورد نظر مطالعه ارائه نکرده بودند.
سوال مطالعه مروری
نویسندگان مرور کاکرین اثربخشی و ایمنی روشهای مورد استفاده برای تسکین درد در زنان در طول بازیابی اووسیت از طریق ترانسواژینال (transvaginal oocyte retrieval)‐ تکنیک مورد استفاده برای جمعآوری تخمکها از تخمدانها، برای باروری خارج از بدن ‐ را بررسی کردند.
پیشینه
آرامسازی آگاهانه (conscious sedation) عبارت است از استفاده از یک یا تعدادی دارو برای ایجاد حالتی از آرامش (relaxation) که امکان اجرای پروسه درمانی را فراهم کرده و در آن ارتباط کلامی با بیمار در طول دوره آرامسازی برقرار بماند. آرامسازی و آنالژزی روشهای هستند که برای رفع درد در طول جراحی برای بازیابی تخمکهای به دست آمده از تخمدانها به عنوان بخشی از پروسیجرهای باروری آزمایشگاهی (in vitro fertilisation) (یعنی یک محیط مصنوعی مانند آزمایشگاه) استفاده میشوند. نگرانیهایی درباره داروهای آرامسازی و تسکین دهنده درد وجود دارد مبنی بر اینکه آنها ممکن است دارای عوارض جانبی روی نرخهای بارداری باشند.
ویژگیهای مطالعه
این مرور منجر به شناسایی ۲۴ کارآزمایی تصادفیسازی و کنترل شده، شامل ۳۱۶۰ زن شد که به مقایسه تاثیرات پنج روش مختلف آرامسازی و تسکین درد شامل بیحسی عمومی (general anaesthesia) پرداخته بودند. یک کارآزمایی تصادفیسازی و کنترل شده از روشهای پژوهش استفاده میکند که هدف آنها کاهش سوگیری در زمان تست یک روش درمانی جدید از طریق تخصیص شرکتکنندگان به صورت تصادفی (برای مثال بر اساس شانس) بین گروه درمان و کنترل است. شواهد تا نوامبر ۲۰۱۷ بهروز است.
نتایج کلیدی
شواهد از برتری یک روش یا تکنیک خاص بر روش یا تکنیک دیگر از نظر آرامسازی و آنالژزی برای تسکین درد حین و پس از بازیایی اووسیت، حمایت نمیکند. استفاده همزمان از داروی آرامسازی در ترکیب با آنالژزی از جمله مخدرها (opiates) و تسهیل شده از طریق بلوک پاراسرویکال (paracervical block) یا تکنیکهای طب سوزنی (acupuncture)، در مقایسه با استفاده از یک مودالیتی به تنهایی، درد را بهتر تسکین میدهد. شواهد کافی برای اینکه به طور قطعی نشان دهند هر یک از مداخلات بر نرخهای بارداری تاثیرگذار بوده یا خیر، وجود نداشت. تمامی تکنیکهای مرور شده با درجه بالایی از رضایتمندی بیمار رابطه داشتند. ترجیحات زنان و دسترسی به منابع برای انتخاب گزینه درمانی برای تسکین درد، بهتر است در عمل مورد توجه قرار بگیرد.
کیفیت شواهد
کیفیت شواهد به طور کلی به دلیل ضعیف بودن روشهای گزارشدهی و کوچک بودن حجم نمونه با نرخ حوادث کم، پائین یا بسیار پائین بود. از آنجایی که تجربه درد در زنان و آگاهی آنها از استراتژیهای مقابله با آن متنوع است، گزینه درمانی بهینه ممکن است مختص فرد (individualised) طراحی شود.
این دومین نسخه بهروز شده از این مرور است. ما جستوجو را در ۱۷ اپریل ۲۰۱۸ انجام دادیم.
این جستوجو با کمک متخصص اطلاعات گروه زنان و باروری در کاکرین برای همه کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) منتشر شده و منتشر نشده طراحی شده بود.
پایگاه ثبت تخصصی کارآزماییهای کنترل شده زنان و باروری در کاکرین؛ CENTRAL از طریق پایگاه ثبت مرکزی مطالعات آنلاین کاکرین؛ MEDLINE؛ Embase؛ CINAHL؛ و پایگاههای ثبت کارآزمایی برای کارآزماییهای در حال انجام و ثبت شده و بانک اطلاعاتی Open Grey برای منابع علمی خاکستری از اروپا جستوجو کردیم. جستوجوهای بیشتری را در دستورالعملهای ارزیابی و درمان باروری موسسه ملی سلامت و تعالی مراقبت (National Institute for Health and Care Excellence; NICE) انجام دادیم. فهرست منابع مرورهای سیستماتیک مرتبط و RCTها، همراه با PubMed و Google برای هر کارآزمایی جدیدی که هنوز در بانکهای اطلاعاتی اصلی فهرست نشده بود، به صورت دستی جستوجو کردیم.
دو RCT مناسب را برای ورود در این مرور و شش کارآزمایی در حال انجام را که هنوز نتایج را گزارش نکرده بودند، یافتیم. هر دو مطالعه وارد شده به صورت چکیده در کنفرانسهای بینالمللی منتشر شده بودند.
هر دو مطالعه در معرض خطر سوگیری (bias) نامشخص یا بالا برای اکثر هفت دامنه ارزیابی شده قرار داشتند. مشکلات شایع، گزارشدهی مبهم شیوههای مطالعه و عدم کورسازی بود. محدودیتهای اصلی در کیفیت کلی شواهد، خطر سوگیری بالا و عدم دقت جدی بود.
هیچ دادهای درباره پیامدهای اولیه این مرور یعنی تولد زنده به ازای هر زن تصادفیسازی شده و سقط جنین وجود نداشت.
هر دو مطالعه نرخ بارداری بالینی را گزارش کرده بودند: شواهدی از تاثیر بین IVM و IVF به نفع قبلی یافتیم (نسبت شانس: ۳,۱۰؛ ۹۵% فاصله اطمینان: ۱.۰۶ تا ۹.۰۰؛ ۷۱ شرکتکننده؛ ۲ مطالعه؛ I۲ = ۰%؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). بروز OHSS در هر دو مطالعه در هر دو گروه صفر بود.
هیچ دادهای برای دیگر پیامدهای تعیین شده در این مرور وجود نداشت.
سوال مطالعه مروری
آیا بلوغ آزمایشگاهی در مقایسه با فناوریهای کمک‐باروری (assisted reproduction techniques; ART) استاندارد در زنان نابارور مبتلا به سندرم تخمدان پلیکیستیک (polycystic ovarian syndrome; PCOS) موثر است؟
پیشینه
زنان مبتلا به PCOS که تحت ART متعارف قرار میگیرند، در معرض افزایش خطر سندرم تحریک بیش از حد تخمدان هستند؛ وضعیتی که میتواند در زنانی که داروهای باروری را برای تحریک رشد تخمکها مصرف میکنند، رخ دهد. این بیماری با بزرگ شدن هر دو تخمدان، تجمع مایع در بدن زنان، اطراف ریهها و/یا قلب، بیماری جدی و در موارد نادر، مرگومیر مرتبط است. هنگامی که زنان مبتلا به PCOS داروهای مربوط به تحریک تخمدانهای خود را مصرف میکنند، اغلب تخمکهای تولید شده نابالغ هستند که این امر دلیل اصلی آن است که این تخمکها به صورت ضعیف بارور میشوند و منجر به نرخهای کم بارداری میشود. علاوه بر این، همانطور که قبلا ذکر شد، تحریک تخمدانهای زنان مبتلا به PCOS با داروها غالبا باعث تحریک بیش از حد تخمدان میشود. بنابراین ممکن است برداشت زودهنگام تخمکها و به دنبال آن، بلوغ آنها در آزمایشگاه، روشی که به عنوان بلوغ آزمایشگاهی (in vitro maturation; IVM) نامیده میشود، برای این زنان مزیت داشته باشد؛ زیرا این امر خطرات مذکور را کاهش خواهد داد. با این حال، در حالی که لقاح موفقیتآمیز، تکامل جنین و بارداریهای ترم (term) از تخمکهای IVM گزارش شده، برخی نگرانیها در مورد ایمنی این روش از نظر سلامت فرزندان متولد شده و نرخ ناهنجاریهای ژنتیکی که آنها حمل میکنند، تشریح شده است. ما شواهد را تا اپریل ۲۰۱۸ برای سومین بار مرور کردیم.
ویژگیهای مطالعه
ما به دنبال همه کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترل شده (مطالعاتی که در آن شرکتکنندگان با استفاده از روشی تصادفی به یک گروه درمان اختصاص داده شدهاند) مربوط به بررسی کارایی IVM در قیاس با ART متعارف در زنان نابارور مبتلا به PCOS، جستجوی جامعی را در منابع علمی بانکهای اطلاعاتی پزشکی استاندارد (از آغاز کار بانک اطلاعاتی تا ۱۷ اپریل ۲۰۱۸) با مشورت متخصص اطلاعات گروه زنان و باروری در کاکرین انجام دادیم. مستقل از زبان و کشور مبدا، مطالعات را جستوجو و وارد کردیم. دو نویسنده مرور بهطور مستقل از هم مطالعات را انتخاب و ارزیابی کردند، دادهها را استخراج و برای تماس با نویسندگان مطالعات تلاش کردند تا دادههای گمشده را بیابند. دو مطالعه (۷۱ زن) را که به صورت چکیده در کنفرانسهای بینالمللی منتشر شده بودند و شش کارآزمایی در حال انجام را که واجد شرایط ما بودند، یافتیم.
نتایج کلیدی
با آنکه اطلاعات امیدوار کنندهای در مورد روش IVM منتشر شده، متاسفانه همچنان هیچ شواهدی درباره پیامدهای اولیه ما یعنی تولد زنده و نرخهای سقط جنین از کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترل شده که بهطور مناسب اجرا شده باشند، وجود ندارد که بر اساس آن هر گونه توصیه عملی درباره IVM پیش از ART برای زنان مبتلا به PCOS استخراج کرد. از پیامدهای ثانویه مشخص شده در این مرور، شواهدی با کیفیت بسیار پائین نشان دادند که بارداری بالینی با IVM در مقایسه با ART متعارف بیشتر است، در حالی که بروز سندرم تحریک بیش از حد تخمدان در هر دو مطالعه در هر دو گروه صفر بود. در انتظار نتایج شش کارآزمایی در حال انجام هستیم و مشتاقانه شاهد افزایش شواهد بیشتر از کارآزماییهای با کیفیت خوب در این زمینه هستیم.
کیفیت شواهد
کیفیت شواهد برای تمام پیامدها بسیار پائین بود.
صفحه ۱ از ۱ |
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مرکز همکار کاکرین ایران می باشد.
طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق
© 2025 CC BY-NC 4.0 | Cochrane Iran Associate Centre
Designed & Developed by : Yektaweb