ما ۱۴ کارآزمایی (۵۶۵ = n) را وارد کردیم، در ۱۳ کارآزمایی (۵۲۵ = n) تزریق اسیدهای آمینه داخل وریدی با گروه کنترل (معمولا محلول سالین (saline solution) یا رینگرلاکتات (Ringer's lactate)) مقایسه شد. یک کارآزمایی باقیمانده (۴۰ = n)، تزریق داخل وریدی فروکتوز (fructose) را در برابر کنترل مقایسه کرد. ما تنوع بسیاری را در این کارآزماییها ملاحظه کردیم که از انواع مختلف جراحی، مدت زمان متغیر جراحی و انواع مختلف شرکتکنندگان استفاده شده بود. بیشتر کارآزماییها با توجه به روشهای نامناسب یا نامشخص تصادفیسازی در معرض خطر بالا یا نامشخص سوگیری بودند، و کورسازی شرکتکننده و ارزیاب نامشخص است. این کار ممکن است نتایج را تحت تاثیر قرار دهد، اما چگونگی این تاثیر مشخص نیست.
هیچ کارآزمایی، پیامدهای اولیه مشخص ما را که شامل خطر ابتلا به هیپوترمی (hypothermia) و رویدادهای مهم قلبیعروقی بودند، گزارش نکرد. بنابراین، ما تصمیم گرفتیم دادههای مربوط به درجه حرارت مرکزی بدن را به عنوان یک پیامد اولیه تجزیهوتحلیل کنیم. انجام متاآنالیز (meta‐analysis) دادههای مربوط به اینفیوژن آمینو اسید برای ۶۰ دقیقه و ۱۲۰ دقیقه امکانپذیر نبود، ما ناهمگونی آماری قابل توجهی در نتایج مشاهده کردیم. برخی از کارآزماییها نشان دادند که درجه حرارت بالاتر با اسیدهای آمینه مرتبط بود، اما تمامی کارآزماییها، نتایج دارای اهمیت آماری را گزارش نکردند، برخی از کارآزماییها نتایج متناقضی گزارش کردند که در آن گروه اسید آمینه، درجه حرارت مرکزی کمتری نسبت به گروه کنترل داشت. انجام متاآنالیزها برای شش مطالعه (۲۴۹ = n) که دادههای مربوط به پایان جراحی را ارائه کردند، امکانپذیر بود. اسیدهای آمینه منجر به افزایشی با اهمیت آماری در درجه حرارت مرکزی در مقایسه با افراد دریافت کننده کنترل شدند (MD: ۰,۴۶ درجه سانتیگراد؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۳ تا ۰.۵۹؛ I۲ = ۰,۰%؛ اثرات‐تصادفی؛ شواهد با کیفیت متوسط).
سه کارآزمایی (۱۵۵ = n)، لرزیدن در اثر سرما را به عنوان یک پیامد گزارش کردند. متاآنالیزها تاثیر روشنی را نشان ندادند و بنابراین اینکه اسیدهای آمینه خطر لرز را کاهش میدهند یا خیر، نامطمئن است (RR: ۰,۳۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۳ تا ۱.۰۰؛ I۲ = ۹۳%؛ مدل اثرات‐تصادفی؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین).
سوال مطالعه مروری
ما میخواستیم به تاثیرات مواد مغذی داخل وریدی (اسیدهای آمینه یا قند وارد شده به جریان خون از طریق یک لوله یا یک کاتتر داخل ورید) در بزرگسالانی که جراحی داشتند، پی ببریم. دادن مواد مغذی داخل وریدی، متابولیسم فرد را افزایش داده و ممکن است حرارت تولید شده در بدن را افزایش دهد. ما میخواستیم بدانیم که دادن مواد مغذی داخل وریدی در طول پروسیجر جراحی میتواند افراد را گرم نگه دارد و اینکه مواد مغذی داخل وریدی میتواند آنها را از داشتن مشکلات ناشی از سرد شدن بدن حفظ کند یا خیر.
پیشینه
افراد ممکن است حین جراحی دچار افت دمای بدن شوند، به ویژه به دلیل داروهایی که برای متوقف کردن احساس درد در آنها و نگه داشتن آنها در حالت ناهشیار (بیهوشی) استفاده میشود. این داروها چگونگی جریان خون را در بدن تغییر میدهند که ممکن است منجر به مشکلات قلبی شده و موجب زخمهایی شود که به آهستگی درمان میشوند. همچنین ممکن است باعث شود خون به آهستگی لخته شود، ممکن است برخی از داروها دارای عوارض جانبی نامطمئنی باشند. ممکن است افراد زمانی که از بیحسی بیدار میشوند، دچار لرز شوند و اغلب اظهار میکنند که این یک تجربه بسیار ناراحت کننده است. گرم نگه داشتن افراد ممکن است لرزیدن آنها را متوقف کند. راههای بسیاری در تلاش برای گرم نگه داشتن افراد حین جراحی وجود دارد از جمله دادن مواد مغذی داخل وریدی به آنها.
ویژگیهای مطالعه
ما شواهد را تا نوامبر ۲۰۱۵ بررسی کردیم. ۱۴ مطالعه تصادفیسازی شده (شامل ۵۶۵ شرکتکننده) را وارد کردیم. سیزده مطالعه، افرادی را که مراقبت طبیعی با اسیدهای آمینه داخل وریدی بیشتری دریافت کردند را در برابر افرادی مقایسه کردند که مراقبت طبیعی، اما بدون اسیدهای آمینه (گروه کنترل) داشتند. یک مطالعه، افرادی را که فروکتوز دریافت کردند، با افراد گروه کنترل مقایسه کرد. مطالعات شامل بزرگسالان تحت جراحی برنامهریزی شده یا اورژانسی بودند. مطالعاتی را که در آنها شرکتکنندگان عمدا حین جراحی سرد نگه داشته شدند یا پیوند پوست دریافت کردند یا تحت بیحسی موضعی بودند، وارد نکردیم.
نتایج کلیدی
ما میتوانیم مطمئن باشیم که در پایان جراحی، افرادی که مواد مغذی داخل وریدی دریافت کردند تا نیم درجه گرمتر از افراد دریافت کننده کنترل هستند (بر اساس شواهد به دست آمده از شش مطالعه شامل ۲۴۹ شرکتکننده). با این حال، عدم‐قطعیت زیادی در مورد تاثیرات مواد مغذی داخل وریدی در نقاط زمانی مختلف وجود دارد، برخی از مطالعات نشان میدهند که مواد مغذی داخل وریدی، شرکتکنندگان را گرمتر نگه میدارد و سایر مطالعات گزارش کردند که شرکتکنندگان سردتر از افراد دریافت کننده کنترل بودند. ما مطمئن نیستیم که گرم نگه داشتن افراد تا نیم درجه گرمتر در مراقبت از افرادی که جراحی دارند، مهم است یا خیر. همچنین در مورد اینکه دادن مواد مغذی داخل وریدی، خطر لرز افراد را کاهش میدهد یا خیر، نامطمئن هستیم (بر اساس شواهد به دست آمده از سه مطالعه شامل ۱۵۵ شرکتکننده).
کیفیت شواهد
بسیاری از شواهد دارای کیفیت متوسط تا پائین بودند. روشهای مورد استفاده برای تخصیص شرکتکنندگان به دو گروه درمان اغلب ناکافی یا نامشخص بود، ما در مورد این موضوع نامطمئن بودیم که افراد در ارزیابی پیامدها به اینکه جزو شرکتکنندگان کدام گروه درمانی بودند، آگاهی داشتند یا خیر. این کار ممکن است نتایج را دچار سوگیری نماید، اما ما مطمئن نیستیم که ممکن است چه تاثیری بر نتایج کلی داشته باشد.
در این مرور سه RCT را وارد کردیم. مشخص نبود که این RCTها سه مطالعه جداگانه با مجموع ۱۱۹۹ شرکتکننده در مجموع بودند یا گزارشهایی از یک مطالعه یکسان با تعداد شرکتکنندگان کمتر. ما تصمیم گرفتیم مطالعات را به صورت جداگانه در نظر بگیریم، زیرا ما قادر به برقراری ارتباط آشکار با نویسندگان مطالعه نبودیم.
هر سه RCT به دلیل مسائل مربوط به روشهای نامشخص تصادفیسازی، پنهانسازی تخصیص و عدم قطعیت اندازه تاثیرگذاری، جزو مطالعات با کیفیت بسیار پائین هستند. برخی از این مطالعات فقط به صورت چکیده گزارش شدند و حاوی اطلاعات محدودی بودند، که مانع انجام تجزیهوتحلیل معنیدار و ارزیابی سوگیریهای بالقوه شدند.
این مطالعات شامل شرکتکنندگانی بودند که همه آنها در طول بستری در بیمارستان، پایش الکترونیکی خودکار دریافت کردند. شرکتکنندگان بهطور تصادفی به گروه مداخله (ارسال هشدارهای خودکار از سیستم) یا مراقبت معمول (عدم ارسال هشدارهای خودکار از سیستم) تخصیص داده شدند.
شواهد حاصل از هر سه مطالعه، «زمان تا شروع درمان ضد‐میکروبی» را گزارش کردند. ما قادر به تجمیع دادهها نبودیم، اما بزرگترین مطالعه که شامل ۶۸۰ شرکتکننده بود، میانه زمان سپری شده تا شروع درمان ضد‐میکروبی را ۵,۶ ساعت (دامنه بین‐چارکی (IQR): ۲.۳ تا ۱۹.۷) در گروه مداخله (n: اعلام نشد) و ۷.۸ ساعت (IQR؛ ۲.۵ تا ۳۳.۱) در گروه کنترل (n: اعلام نشد) گزارش کرد.
هیچ مطالعهای «زمان تا شروع احیاء با مایعات» یا حادثه جانبی «مورتالیتی در ۳۰ روز» را گزارش نکرد. با این حال، در مورد مورتالیتی که در سایر نقاط زمانی گزارش شد، شواهد با کیفیت بسیار پائین در دسترس بود. یک مطالعه شامل ۷۷ شرکتکننده، میزان مورتالیتی در ۱۴ روز را ۲۰% در گروه مداخله و ۲۱% در گروه کنترل گزارش کرد (صورت و مخرج اعلام نشد). یک مطالعه شامل ۴۴۲ شرکتکننده میزان مورتالیتی در ۲۸ روز یا ترخیص را ۱۴% در گروه مداخله و ۱۰% در گروه کنترل گزارش کرد (صورت و مخرج اعلام نشد). حجمهای نمونه برای این پیامدها بهطور مناسب گزارش نشدند و بنابراین ما نتوانستیم فواصل اطمینان را تخمین بزنیم.
شواهد با کیفیت بسیار پائین حاصل از یک مطالعه شامل ۴۴۲ شرکتکننده، «طول مدت بستری در ICU» را گزارش کردند. میانه مدت بستری ۳,۰ روز در گروه مداخله (IQR؛ ۲.۰ تا ۵.۰)، و ۳.۰ روز در گروه کنترل (IQR؛ ۲.۰ تا ۴.۰) بود.
شواهد با کیفیت بسیار پائین به دست آمده از یک مطالعه شامل حداقل ۴۴۲ شرکتکننده، عوارض جانبی «شکست در تشخیص سپسیس» را گزارش کردند. دادهها فقط برای شکست در تشخیص سپسیس در دو شرکتکننده گزارش شد و مشخص نبود که این پیامد در کدام گروه(ها) رخ داد.
هیچ مطالعهای «کیفیت زندگی» را گزارش نکرد.
سوال مطالعه مروری
آیا سیستمهای خودکار برای تشخیص زودهنگام سپسیس، میتوانند در مقایسه با مراقبت استاندارد، زمان سپری شده تا درمان را کاهش داده و پیامدها را در بیماران بخش مراقبتهای ویژه (ICU) بهبود ببخشند؟
پیشینه
سپسیس زمانی اتفاق میافتد که یک فرد دچار عفونت میشود و سیستم ایمنی او به عفونت واکنش زیاد نشان میدهد. اگرسپسیس مدیریت نشود، میتواند به سرعت به شوک سپتیک منجر شده و باعث شود اندامهایی مثل کبد و قلب به درستی کار نکنند. افراد ممکن است در هر زمانی دچار سپسیس شوند اما افراد بستری در بخش مراقبتهای ویژه بیشتر احتمال دارد که تحت تاثیر این بیماری قرار بگیرند. شوک سپتیک برای ۲۰% تا ۷۰% از افرادی که در بخش مراقبتهای ویژه در اروپا پذیرش شدهاند، کشنده است. هیچ تست تشخیصی واحدی وجود ندارد که بتواند بگوید که فردی مبتلا به سپسیس است یا خیر. در عوض، نتایج تستهای مختلف (مانند تستهای خون) باید همراه با سایر اطلاعات مربوط به بیمار (مانند سابقه پزشکی بیمار) و مشاهدات بالینی (مانند ضربان قلب، دما و فشار خون) بررسی شوند. انجام این فرایند ممکن است وقتگیر و پیچیده باشد. افرادی که قبلا در بخش مراقبتهای ویژه بستری شدهاند، احتمالا بسیار بدحال هستند و ممکن است به سختی بتوان گفت که نتایج غیر‐طبیعی به دلیل مشکلی است که منجر به بستری شدن آنها در بخش مراقبتهای ویژه شده است یا به دلیل سپسیس.
سیستمهای پایش خودکار سیستمهای الکترونیکی هستند که میتوانند اطلاعات را از منابع مختلف گردآوری و تجزیهوتحلیل کنند و میتوانند هنگام شناسایی علائم و نشانههای سپسیس برای هشدار دادن به کارکنان مورد استفاده قرار گیرند. این ممکن است به معنای آن باشد که سپسیس در اولین زمان ممکن تشخیص داده میشود، و در نتیجه درمان پیش از آسیب به اندام امکانپذیر است. با این حال، این احتمال وجود دارد که سیستمهای پایش خودکار کمک نکنند، یا حتی منجر به آسیب شوند. این اتفاق ممکن است در زمانی بیفتد که سیستمها قادر به تشخیص درست سپسیس نباشند (به این معنی که درمان، زمانی که باید شروع نمیشود و زمانی که نباید شروع میشود)، یا زمانی اتفاق بیفتد که کارکنان بخش مراقبت سلامت به هشدارها، به قدر کافی سریع، پاسخ ندهند، مخصوصا اگر سیستمها، بیش از حد هشدارهای نادرستی را ارائه دهند.
ویژگیهای مطالعه
ما جستوجویی را برای شناسایی شواهدی که پیش از سپتامبر ۲۰۱۷ منتشر شدند، انجام دادیم. مطالعاتی که به مقایسه پایش خودکار سپسیس با مراقبت استاندارد (از قبیل سیستمهای مبتنی بر کاغذ) در افرادی که به دلیل بیماریهای بحرانی در بخش مراقبتهای ویژه بستری شدند، واجد شرایط ورود بودند. مطالعات غیر‐تصادفیسازی شده (مطالعاتی که شرکتکنندگان در آنها به صورت تصادفی به گروههای درمان اختصاص داده نشدند)، مطالعات شبه‐تصادفیسازی شده (مطالعاتی که در آنها شرکتکنندگان بر اساس روشی که بهطور صحیح مبتنی بر شانس نباشد، مانند تاریخ تولد یا شماره پزشکی، به گروههای درمان اختصاص داده شدند) و مطالعات متقاطع (که شرکتکنندگان در ابتدا یک درمان را دریافت میکنند و پس از آن درمان دیگری را دریافت میکنند) را وارد نکردیم. مطالعاتی که شامل افرادی با تشخیص قبلی ابتلا به سپسیس بودند، نیز خارج شدند.
نتایج کلیدی
سه کارآزمایی تصادفیسازی و کنترل شده (مطالعاتی که در آن شرکتکنندگان به صورت تصادفی به گروههای درمان اختصاص داده شدند) را شامل ۱۱۹۹ شرکتکننده در این مرور وارد کردیم. بهطور کلی هنگام مقایسه سیستمهای پایش خودکار با مراقبت استاندارد، تفاوتهای معنیداری از لحاظ زمان تا شروع درمان ضد‐میکروبی (از قبیل درمانهای ضد‐میکروبی و ضد‐قارچی، شواهد با کیفیت بسیار پائین)، طول مدت بستری در بخش مراقبتهای ویژه (شواهد با کیفیت بسیار پائین)، یا از لحاظ مورتالیتی در ۱۴ روز، ۲۸ روز یا ترخیص (شواهد با کیفیت بسیار پائین) وجود نداشت. شواهد با کیفیت بسیار پائین در مورد تشخیص نادرست سپسیس وجود داشت، اما دادههای گزارش شده بسیار مبهمتر از آن بودند که ما بتوانیم آنها را با یک روش مناسب تجزیهوتحلیل کنیم. سایر پیامدهایی که ما میخواستیم ارزیابی کنیم مانند زمان تا شروع احیاء با مایعات (فرآیند افزایش میزان مایعات در بدن)، مورتالیتی در ۳۰ روز و کیفیت زندگی در هیچ یک از مطالعات گزارش نشدند.
کیفیت شواهد
نتایج این مرور شواهدی محدود، و با کیفیت بسیار پائین را نشان داد، که از نتیجهگیریهای معنیدار پیشگیری میکرد. مشخص نیست که سیستمهای خودکار برای پایش سپسیس بر هر یک از پیامدهای وارد شده در این مرور چه تاثیری دارند، بنابراین ما مطمئن نیستیم که پایش خودکار سپسیس مفید است یا خیر. شواهد اضافی، با کیفیت بالا برای کمک به پاسخ دادن به سوال مرور ما مورد نیاز است.
صفحه ۱ از ۱ |
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مرکز همکار کاکرین ایران می باشد.
طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق
© 2025 CC BY-NC 4.0 | Cochrane Iran Associate Centre
Designed & Developed by : Yektaweb