جستجو در مقالات منتشر شده


۲ نتیجه برای Rimke C Vos

Rimke C Vos، Mariëlle JP van Avendonk، Hanneke Jansen، Alexander N Goudswaard، Maureen van den Donk، Kees Gorter، Anneloes Kerssen، Guy EHM،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه
هنوز مشخص نیست افراد مبتلا به دیابت ملیتوس نوع ۲ که تحت مونوتراپی انسولین قرار دارند و به کنترل مناسب سطح قند خون نرسیده‌ا‌ند، باید انسولین را به‌صورت مونوتراپی ادامه دهند یا می‌توانند از اضافه‌ کردن عوامل خوراکی پائین‌آورنده سطح گلوکز خون به انسولین درمانی بهره ببرند.
اهداف
ارزیابی تاثیرات مونوتراپی انسولین در مقایسه با افزودن عوامل خوراکی پائین آورنده سطح گلوکز خون به مونوتراپی انسولین برای افراد مبتلا به دیابت نوع ۲ که قبلا تحت درمان با انسولین بوده و کنترل سطح قند خون آن‌ها مطلوب نبوده است.
روش های جستجو
ما پایگاه ثبت مرکزی کارآزمایی‌های کنترل‌ شده کاکرین (CENTRAL)؛ MEDLINE؛ Embase؛ ClinicalTrials.gov؛ پلت‌فرم بین‌المللی پایگاه ثبت کارآزمایی‌های بالینی (ICTRP) سازمان جهانی بهداشت (WHO) و فهرست منابع مقالات را جست‌وجو کردیم. تاریخ آخرین جست‌وجو در تمامی بانک‌های اطلاعاتی، نوامبر ۲۰۱۵ بود.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های بالینی تصادفی‌سازی و کنترل‌ شده که حداقل دو ماه طول کشیده و به مقایسه مونوتراپی انسولین با ترکیب‌های انسولین و یک یا چند عامل خوراکی کاهش‌دهنده سطح گلوکز خون در افراد مبتلا به دیابت نوع ۲ پرداخته باشند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
دو نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم کارآزمایی‌ها را انتخاب، خطر سوگیری (bias) را ارزیابی، ‌داده‌ها را استخراج و کیفیت کلی شواهد را با استفاده از روش درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) ارزیابی کردند. ما داده‌های قابل دسترس را که به اندازه کافی مشابه بودند و کیفیت مطلوبی داشتند، به لحاظ آماری خلاصه کردیم. تجزیه‎‌وتحلیل‌های آماری را مطابق با دستورالعمل‎‌های آماری ارائه شده در کتابچه راهنمای کاکرین برای مرورهای سیستماتیک مداخلات انجام دادیم.
نتایج اصلی

ما ۳۷ کارآزمایی را با ۴۰ مقایسه درمانی شامل ۳۲۲۷ شرکت‌کننده وارد کردیم. مدت زمان مداخلات برای کارآزمایی‌های موازی از ۲ تا ۱۲ ماه و برای کارآزمایی‏‌های متقاطع دو تا چهار ماه متغیر بود.

اکثر کارآزمایی‌ها در چندین حوزه خطر سوگیری، با خطر نامشخص سوگیری روبه‌رو بودند. چهارده کارآزمایی خطر بالای سوگیری را، عمدتا برای سوگیری عملکرد و سوگیری تشخیص، نشان دادند. در این مطالعات، مونوتراپی انسولین شامل انسولین طولانی‌اثر (long‐acting) یک‌ بار در روز، انسولین متوسط‌الاثر یک‌ بار در روز، انسولین از پیش مخلوط شده (premixed) دو بار در روز، و رژیم‌های basal‐bolus (تزریق‌های متعدد)، با انسولین در ترکیب با سولفونیل‌اوره‌ها (۱۷ مقایسه: گلی‌بن‌کلامید (glibenclamide) = ۱۱؛ گلی‌پیزاید (glipizide) = ۲؛ تولازامید (tolazamide) = ۲؛ گلی‌کلازید (gliclazide) = ۱؛ گلیمپیرید (glimepiride) = ۱)؛ متفورمین (metformin) (۱۱ مقایسه)، پیوگلیتازون (pioglitazone) (چهار مقایسه)، مهارکننده‌های آلفا‐گلوکوزیداز (alpha‐glucosidase inhibitors) (چهار مقایسه: آکاربوز (acarbose) = ۳؛ میگلیتول (miglitol) = ۱)؛ مهارکننده‌های دی‌پپتیدیل پپتیداز‐۴؛ (dipeptidyl peptidase‐۴ inhibitors) (مهارکننده‌های DPP‐۴) (سه مقایسه: ویلداگلیپتین (vildagliptin) = ۱؛ سیتاگلیپتین (sitagliptin) = ۱؛ ساکساگلیپتین (saxagliptin) = ۱) و ترکیب متفورمین و گلیمپیرید (یک مقایسه) مقایسه شد. هیچ کارآزمایی‌ای مورتالیتی به هر علتی، موربیدیتی ناشی از دیابت یا کیفیت زندگی مرتبط با سلامت را ارزیابی نکرد. فقط یک کارآزمایی میزان رضایت بیماران را از درمان ارزیابی کرد و تفاوت‌های قابل‌توجهی را بین افزودن گلیمپیرید یا متفورمین و گلیمپیرید به انسولین در مقایسه با مونوتراپی انسولین نشان نداد.

درمان ترکیبی (combination therapy; CT) انسولین‐سولفونیل‌اوره در مقایسه با مونوتراپی انسولین (insulin monotherapy; IM) نشان داد که تفاوت میانگین (MD) هموگلوبین A۱c؛ (HbA۱c) گلیکوزیله معادل ۱‐% است (۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۱,۶‐ تا ۰.۵‐)؛ P < ۰.۰۱؛ ۳۱۶ شرکت‌کننده؛ ۹ کارآزمایی؛ شواهد با کیفیت پائین. CT انسولین‐متفورمین در مقایسه با IM نشان داد که MD در HbA۱c معادل ۰.۹‐% (۹۵% CI؛ ۱.۲‐ تا ۰.۵‐؛ P < ۰.۰۱؛ ۶۹۸ شرکت‌کننده؛ ۹ کارآزمایی؛ شواهد با کیفیت پائین) است. ما نتوانستیم نتایج مربوط به افزودن پیوگلیتازون را به انسولین تجمیع کنیم. ترکیب انسولین با مهارکننده‌های آلفا‐گلوکوزیداز در مقایسه با IM نشان داد که MD در HbA۱c معادل ۰.۴‐% (۹۵% CI؛ ۰.۵‐ تا ۰.۲‐؛ P < ۰.۰۱؛ ۴۴۸ شرکت‌کننده؛ ۳ کارآزمایی؛ شواهد با کیفیت پائین) است. ترکیب انسولین با مهارکننده‌های DPP‐۴ در مقایسه با IM نشان داد که MD در HbA۱c معادل ۰.۴‐% (۹۵% CI؛ ۰.۵‐ تا ۰.۴‐؛ P < ۰.۰۱؛ ۲۶۵ شرکت‌کننده؛ ۲ کارآزمایی؛ شواهد با کیفیت پائین) است. در اکثر کارآزمایی‌ها شرکت‌کنندگان با CT به انسولین کمتری نیاز داشتند، در حالی که نیاز به انسولین در شرکت‌کنندگان دریافت‌کننده IM یا افزایش یافت یا ثابت باقی ماند.

ما برای عوارض هیپوگلیسمی متاآنالیزی را انجام ندادیم زیرا مطالعات وارد شده از تعاریف مختلفی استفاده کردند. در اکثر کارآزمایی‌ها، ترکیب انسولین‐سولفونیل‌اوره منجر به تعداد بالاتری از اپیزودهای خفیف هیپوگلیسمی در مقایسه با گروه IM شد (محدوده: ۲,۲ تا ۶.۱ اپیزود به ازای هر شرکت‌کننده در CT در برابر ۲.۰ تا ۲.۶ اپیزود به ازای هر شرکت‌کننده در IM؛ شواهد با کیفیت پائین). CT با پیوگلیتازون هم‌چنین منجر به اپیزودهای خفیف تا متوسط هیپوگلیسمی در مقایسه با گروه IM شد (به ترتیب؛ بین ۱۵ تا ۹۰ اپیزود در برابر ۹ تا ۷۵ اپیزود، شواهد با کیفیت پائین). کارآزمایی‌هایی که اپیزودهای هیپوگلیسمی را در ترکیبات درمانی دیگر گزارش کردند، به تعداد قابل توجهی از حوادث هیپوگلیسمی خفیف تا متوسط اشاره داشتند (شواهد با کیفیت پائین).

افزودن سولفونیل‌اوره‌ها منجر به افزایش وزن بیشتر از ۰,۴ کیلوگرم تا ۱.۹ کیلوگرم در برابر ۰.۸‐ کیلوگرم تا ۲.۱ کیلوگرم در گروه IM شد (۲۲۰ شرکت‌کننده؛ ۷ کارآزمایی؛ شواهد با کیفیت پائین). CT با پیوگلیتازون باعث افزایش وزن بیشتری در مقایسه با IM شد: MD؛ ۳.۸ کیلوگرم (۹۵% CI؛ ۳.۰ تا ۴.۶)؛ ۰.۰۱ > P؛ ۲۸۸ شرکت‏‌کننده؛ ۲ کارآزمایی؛ شواهد با کیفیت پائین. CT با متفورمین با کاهش وزن همراه بود: MD؛ ۲.۱‐ کیلوگرم (۹۵% CI؛ ۳.۲‐ تا ۱.۱‐)؛ ۰.۰۱ > P؛ ۶۱۵ شرکت‏‌کننده؛ ۷ کارآزمایی؛ شواهد با کیفیت پائین. CT با مهارکننده‌های DPP‐۴ موجب افزایش وزن از ۰.۷‐ تا ۱.۳ کیلوگرم در برابر ۰.۶ تا ۱.۱ کیلوگرم در گروه IM شد (۳۶۲ شرکت‌کننده؛ ۲ کارآزمایی؛ شواهد با کیفیت پائین). CT با آلفا‐گلوکوزیداز در مقایسه با IM، حاکی از MD معادل ۰.۵‐ کیلوگرم بود (۹۵% CI؛ ۱.۲‐ تا ۰.۳)؛ P = ۰.۲۶؛ ۲۴۱ شرکت‌کننده؛ ۲ کارآزمایی؛ شواهد با کیفیت پائین.

دریافت‌کنندگان CT با متفورمین (بین ۷% تا ۶۷% در برابر ۵% تا ۱۶%) و CT با مهارکننده‌های آلفا‐گلوکوزیداز (۱۴% تا ۷۵% در برابر ۴% تا ۳۵%) در مقایسه با شرکت‏‌کنندگان گروه IM دچار عوارض جانبی بیشتری در معده و روده شدند. دو کارآزمایی فراوانی بیشتری را از ادم با استفاده از CT با پیوگلیتازون گزارش کردند (بین: %۱۶ تا ۱۸% در برابر ۴% تا ۷%).

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
افزودن کلیه عوامل خوراکی پائین آورنده سطح گلوکز خون در افراد مبتلا به دیابت نوع ۲ که تحت درمان با انسولین بوده‌ و کنترل سطح قند خون آن‌ها مطلوب نبوده، تاثیرات مثبتی بر کنترل سطح قند خون و نیاز به انسولین دارد. افزودن سولفونیل‌اوره‌ها باعث بروز حوادث هیپوگلیسمی بیشتری می‌شود. فقط با افزودن متفورمین به انسولین می‌توان از افزایش وزن اضافی جلوگیری کرد. وقتی عوامل خوراکی پائین‌آورنده سطح گلوکز خون به درمان با انسولین اضافه می‌شوند، باید عوارض جانبی شناخته شده دیگر عوامل خوراکی پائین‌آورنده سطح گلوکز خون در نظر گرفته شوند.
خلاصه به زبان ساده

ترکیب انسولین و داروهای خوراکی پائین‌آورنده سطح گلوکز خون در افراد مبتلا به دیابت نوع ۲ که تحت درمان با انسولین هستند

مقدمه

بسیاری از دستورالعمل‌های مربوط به مدیریت بالینی دیابت نوع ۲، توصیه می‌کنند که سطح هموگلوبین A۱c؛ (HbA۱c) گلیکوزیله کمتر از ۷% باشد. سطح HbA۱c در خون بیان‌ کننده میزان کنترل سطح گلوکز یا قند خون در یک دوره زمانی طولانی (۲ تا ۳ ماه) است. در طول دوره ابتلا به دیابت نوع ۲، رسیدن به این سطح از HbA۱c با تغییر در «سبک زندگی» (رژیم غذایی، ورزش یا هر دو) و عوامل خوراکی کاهش‌دهنده سطح گلوکز خون به‌تنهایی، بسیار مشکل است. در نهایت، تعداد قابل توجهی از افراد برای کنترل بهتر سطح قند خون نیاز به درمان با انسولین پیدا می‌کنند. درمان با انسولین می‌تواند به صورت تجویز انسولین به‌تنهایی، تحت عنوان مونوتراپی (بدین معنا که داروی خوراکی پائین‌آورنده سطح گلوکز خون قطع خواهد شد) یا در ترکیب با عوامل خوراکی پائین‌آورنده سطح گلوکز خون باشد. در حالت اول، اگر مونوتراپی انسولین در رسیدن به سطح مطلوب HbA۱c ناکارآمد باشد، عوامل خوراکی پائین‌آورنده سطح گلوکز خون می‌توانند در مرحله بعدی اضافه شوند. هیپوگلیسمی و افزایش وزن شایع‌ترین و شناخته‌شده‌ترین عارضه جانبی درمان با انسولین هستند. افزودن عوامل خوراکی به انسولین می‌تواند دوز انسولین مورد نیاز را کاهش داده و در نتیجه، باعث کاهش عوارض جانبی وابسته به انسولین ‌شود. با این حال، عوارض جانبی دیگری وجود دارد که مخصوص داروهای مختلف خوراکی پائین‌آورنده سطح گلوکز خون خون است.

سوال مطالعه مروری

ارزیابی تاثیرات مونوتراپی انسولین و افزودن داروی ضددیابت خوراکی در افراد مبتلا به دیابت نوع ۲ که قبلا تحت درمان با انسولین بوده‌اند اما کنترل سطح قند خون در آنها مطلوب نبوده است.

پیشینه

هنوز مشخص نیست که افراد مبتلا به دیابت ملیتوس نوع ۲ که فقط تحت درمان با انسولین قرار دارند و به سطح مناسبی از سطح گلوکز خون نرسیده‌ا‌ند، باید مصرف انسولین را به‌تنهایی ادامه دهند یا می‌توانند از اضافه‌ کردن داروی خوراکی ضددیابت به درمان انسولین خود بهره ببرند یا خیر.

ویژگی‌های مطالعه

همه ۳۷ مطالعه وارد شده، کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل‌ شده بودند (مطالعات بالینی که در آن‌ها افراد به‌طور تصادفی در یکی از دو یا چند گروه درمانی قرار می‌گیرند). مدت زمان مطالعات از ۲ تا ۱۲ ماه متغیر بود. تعداد کل شرکت‌کنندگان ۳۲۲۷ نفر بود. انواع مختلفی از مونوتراپی انسولین (انسولین طولانی‌اثر یا با دوره اثر متوسط یک بار در روز، انسولین از پیش مخلوط شده (premixed) دو بار در روز، تزریق‌های متعدد انسولین کوتاه‌اثر)، با انواع مختلف قرص‌های اضافی ضددیابت زیر مقایسه شده بود: سولفونیل‌اوره‌ها (sulphonylurea) (مانند گلی‌بن‌کلامید ((glibenclamide)/گلیبورید (glyburide))، متفورمین، مهارکننده‌های آلفا‐گلوکوزیداز (alpha‐glucosidase) (مانند آکاربوز (acarbose))؛ پیوگلیتازون (pioglitazone)؛ مهارکننده‌های DPP‐۴ (مانند ساکساگلیپتین (saxagliptin)).

نتایج کلیدی

افزودن عوامل خوراکی به مونوتراپی انسولین باعث کاهش HbA۱c از ۰,۴% به ۱% شد. اکثر ترکیب‌های عوامل خوراکی ضددیابت با انسولین باعث کاهش در دوز انسولین مورد نیاز در هر روز می‌شوند، در حالی‌که در شرکت‏‌کنندگان دریافت‌کننده مونوتراپی انسولین، دوز انسولین در هر روز یا افزایش می‌یابد یا ثابت باقی می‌ماند. در مطالعاتی که اپیزودهای هیپوگلیسمی را گزارش کردند، حوادث شدید به ندرت رخ دادند و هیپوگلیسمی خفیف تا متوسط در مونوتراپی انسولین در مقایسه با افزودن عوامل خوراکی ضددیابت به انسولین، در تعداد مشابهی از افراد مشاهده شد. با این حال، اکثر مطالعات مربوط به اضافه کردن سولفونیل‌اوره‌ها به انسولین، اپیزودهای بیشتری را از هیپوگلیسمی گزارش کردند. علاوه بر این، اضافه کردن سولفونیل‌اوره‌ها به انسولین باعث افزایش معادل ۰.۴ کیلوگرم تا ۱.۹ کیلوگرم بیشتر در وزن در مقایسه با ۰.۸‐ کیلوگرم تا ۲.۱ کیلوگرم در گروه مونوتراپی انسولین شد. درمان ترکیبی انسولین و پیوگلیتازون به‌طور میانگین باعث افزایش وزن به میزان ۳.۸ کیلوگرم در مقایسه با مونوتراپی انسولین شد. تفاوت در میانگین افزایش وزن با ترکیب متفورمین و انسولین در مقایسه با مونوتراپی انسولین، ۲.۱ کیلوگرم کمتر، به نفع درمان ترکیبی، بود. عوارض جانبی گوارشی مانند نفخ و اسهال عمدتا با متفورمین و مهارکننده‌های آلفا‐گلوکوزیداز گزارش شد. افزودن پیوگلیتازون به انسولین در مقایسه با مونوتراپی انسولین منجر به موارد بیشتری از بروز ادم (احتباس مایعات در بدن) و نارسایی قلبی شد. فقط یک مطالعه میزان رضایت شرکت‏‌کنندگان را از درمان ارزیابی کرد و تفاوت‌های معنی‌داری را بین افزودن گلیمپیرید (glimepiride) یا متفورمین و گلیمپیرید به انسولین در مقایسه با مونوتراپی انسولین نشان نداد. هیچ مطالعه‌ای مورتالیتی به هر علتی، موربیدیتی مرتبط با دیابت یا کیفیت زندگی مرتبط با سلامت را ارزیابی نکرد.

این شواهد تا نوامبر ۲۰۱۵ به‌روز هستند.

کیفیت شواهد

تقریبا یک‐سوم از این مطالعات ۳۰ نفر یا کمتر شرکت‌کننده داشتند. به‌نظر می‌رسد که بسیاری از مطالعات توان و قدرت کافی ندارند و بنابراین احتمالا قادر به پاسخ‌گویی به سؤال پژوهشی خود نبودند. این می‌تواند بدان معنی باشد که تفاوت‌های بالقوه مهمی میان گروه‌های مداخله و کنترل مشاهده نشد. فقط ۵ مطالعه پیگیری ۱۲ ماهه داشتند.


Boon How Chew، Rimke C Vos، Maria-Inti Metzendorf، Rob JPM Scholten، Guy EHM Rutten،
دوره ۲۰۱۷، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۶ )
چکیده

پیشینه
بسیاری از افراد بزرگسال مبتلا به دیابت ملیتوس نوع ‌۲ (type ۲ diabetes mellitus; T۲DM) با بار (burden) روانی‌اجتماعی و مشکلات سلامت روان مرتبط با بیماری‌شان روبه‌رو هستند. دیسترس ناشی از دیابت (diabetes‐related distress; DRD) تاثیر مجزایی بر رفتارهای خود‌‐مراقبتی و کنترل بیماری بر جای می‌گذارد. بهبودی DRD در بزرگسالان مبتلا به T۲DM می‌تواند تاثیر مثبتی بر بهزیستی (well‐being) روان‌شناختی، کیفیت زندگی مرتبط با سلامت، توانایی‌های خود‌‐مراقبتی و کنترل بیماری، همچنین کاهش نشانه‌های افسردگی داشته باشد.
اهداف
ارزیابی تاثیرات مداخلات روان‌شناختی بر دیسترس مرتبط با دیابت در بزرگسالان مبتلا به T۲DM.
روش های جستجو
در کتابخانه کاکرین؛ MEDLINE؛ Embase؛ PsycINFO؛ CINAHL؛ BASE؛ پورتال جست‌وجوی WHO ICTRP و ClinicalTrials.gov به جست‌وجو پرداختیم. تاریخ آخرین جست‌وجو در BASE، دسامبر ۲۰۱۴ و در دیگر بانک‌های اطلاعاتی ۲۱ سپتامبر ۲۰۱۶ بود.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده‌ای (randomised controlled trials; RCTs) را وارد کردیم که تاثیرات مداخلات روان‌شناختی را برای DRD در بزرگسالان (افراد ۱۸ سال و بزرگ‌تر) مبتلا به T۲DM بررسی کردند. مطالعاتی وارد شدند که مداخلات مختلف روان‌شناختی را با هم یا یک مداخله روان‌شناختی را با درمان معمول مقایسه کردند. پیامدهای اولیه عبارت بودند از DRD، کیفیت زندگی مرتبط با سلامت (health‐related quality of life; HRQoL) و عوارض جانبی. پیامدهای ثانویه نیز شامل خود‐کارآمدی، هموگلوبین گلیکوزیله A۱c؛ (HbA۱c)، فشار خون، عوارض مربوط به دیابت، مورتالیتی به هر علتی و اثرات اجتماعی‌اقتصادی بودند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
دو نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم مطالعات را جهت ورود به مطالعه و استخراج داده‌ها بررسی‌کردند. مداخلات را بر اساس اینکه تمرکزشان بر هیجان، شناخت، یا هیجان‐شناخت بود، طبقه‌بندی کردیم. از متاآنالیزهای اثرات‐تصادفی برای محاسبه تخمین‌های کلی استفاده‌ شد.
نتایج اصلی

ما ۳۰ RCT را با ۹۱۷۷ شرکت‌کننده شناسایی کردیم. شانزده کارآزمایی RCT موازی دو ‐بازویی، و هفت کارآزمایی موازی سه‐بازویی بودند. همچنین هفت کارآزمایی خوشه‌ای‐تصادفی‌سازی شده بودند: دو مورد چهار‐بازویی، و پنج مورد دیگر دو‐بازویی بودند. میانه طول دوره مداخله شش ماه (دامنه ۱ هفته تا ۲۴ ماه)، و میانه دوره پیگیری ۱۲ ماه (دامنه ۰ تا ۱۲ ماه) گزارش شد. کارآزمایی‌ها شامل طیف گسترده‌ای از مداخلات بوده و به هر دو صورت فردی و گروهی انجام شدند.

نتایج یک متاآنالیز که ترکیب همه مداخلات روان‌شناختی را در مقابل درمان معمول قرار داد، هیچ تاثیر قوی را از این نوع مداخله بر DRD (تفاوت میانگین استاندارد شده (SMD): ۰,۰۷‐؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۶‐ تا ۰.۰۳؛ ۰.۱۷ = P؛ ۱۲ کارآزمایی؛ ۳۳۱۵ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت پائین)، HRQoL (SMD: ۰.۰۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۹‐ تا ۰.۱۱؛ ۰.۸۷ = P؛ ۵ کارآزمایی؛ ۱۹۳۲ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت پائین)، مورتالیتی به هر علتی (۱۱ مورد در هر ۱۰۰۰ نفر در برابر ۱۱ مورد در هر ۱۰۰۰ نفر؛ خطر نسبی (RR): ۱.۰۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۷ تا ۶.۰۳؛ ۰.۹۹ = P؛ ۳ کارآزمایی؛ ۱۳۷۶ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت پائین) یا عوارض جانبی (۱۷ مورد در هر ۱۰۰۰ نفر در برابر ۴۱ مورد در هر ۱۰۰۰ نفر؛ RR: ۲.۴۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۸ تا ۷.۳۹؛ ۰.۱۳ = P؛ ۳ مطالعه؛ ۴۳۸ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت پائین) نشان نداد. تاثیرات مثبت اندکی را بر خود‐کارآمدی و HbA۱c در پیگیری میان‌‐مدت (۶ تا ۱۲ ماه) به نفع مداخلات روان‌شناختی مشاهده ‌کردیم: در مورد خود‐کارآمدی، SMD معادل ۰.۱۵ (۹۵% CI؛ ۰.۰۰ تا ۰.۳۰؛ ۰.۰۵ = P؛ ۶ کارآزمایی؛ ۲۶۷۵ شرکت‌کننده، شواهد با کیفیت پائین)؛ و در مورد HbA۱c تفاوت میانگین (MD) معادل ۰.۱۴‐% (۹۵% CI؛ ۰.۲۷‐ تا ۰.۰۰؛ ۰.۰۵ = P؛ ۱۱ کارآزمایی؛ ۳۱۶۵ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت پائین) بودند. کارآزمایی‌های وارد شده هیچ گزارشی را در مورد عوارض ناشی از دیابت یا تاثیرات اجتماعی‌اقتصادی مرتبط با دیابت ارائه ندادند.

بسیاری از کارآزمایی‌ها کوچک بوده و در معرض خطر بالای سوگیری (bias) ناشی از داده‌های ناکامل، همچنین سوگیری‌های احتمالی عملکرد و تشخیص در ارزیابی پیامدهای مبتنی بر نتایج پرسشنامه ذهنی، و خطر سوگیری ناشی از گزارش‌دهی انتخابی قرار داشتند. چهار کارآزمایی در انتظار طبقه‌بندی بیشتر هستند. این موارد RCTهای موازی با مداخلات شناختی‐تمرکزی و هیجانی‐شناختی هستند. ۱۸ کارآزمایی در حال انجام دیگر وجود دارد، که احتمالا با تمرکز بر هیجان‐شناخت یا شناخت، به ارزیابی مداخلاتی مثل حمایت خود‐مدیریتی دیابت، درمان شناختی رفتاری مبتنی بر تلفن، مدیریت استرس و وب اپلیکیشن برای حل مساله در مدیریت دیابت می‌پردازند. اغلب این کارآزمایی‌ها در سطح جامعه انجام شده و در آمریکا پایه‌گذاری شده‌اند.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
شواهدی با کیفیت پائین نشان داد که هیچ‌یک از مداخلات روان‌شناختی DRD را بیشتر از مراقبت معمول بهبود نمی‌بخشد. شواهدی با کیفیت پائین در دسترس است که پس از ارائه مداخلات روان‌شناختی، خود‐کارآمدی و HbA۱c بهبود می‌یابند. این بدان معناست که در مورد تاثیرات مداخلات روان‌شناختی بر این پیامدها مطمئن نیستیم. با این حال، مداخلات روان‌شناختی در مقایسه با درمان معمول، احتمالا عوارض جانبی خاصی را ایجاد نمی‌کنند. انجام تحقیقاتی با کیفیت بالاتر شامل برنامه‌های متمرکز بر هیجان، در مکان‌هایی غیر از آمریکا و اروپا و در کشورهایی با سطح درآمد پائین و متوسط مورد نیاز است.
خلاصه به زبان ساده

نقش مداخلات روان‌شناختی در مدیریت درمانی دیسترس مرتبط با دیابت در بزرگسالان مبتلا به دیابت ملیتوس نوع ‌۲

سوال مطالعه مروری

بررسی تاثیرات مداخلات روان‌شناختی بر دیسترس مرتبط با دیابت در بزرگسالان ۱۸ سال و بالاتر مبتلا به دیابت ملیتوس نوع ۲.

پیشینه

دیسترس مرتبط با دیابت عبارت است از تجربه هیجانی افراد مبتلا به دیابت، یعنی نگرانی بیماران درباره مدیریت بیماری، حمایت، بار (burden) هیجانی و دسترسی به مراقبت‌های سلامت. حدود نیمی از افراد مبتلا به دیابت ملیتوس نوع ۲ دچار این دیسترس می‌شوند، که با خود‐مراقبتی و کنترل ضعیف بیماری همراه است. بسیاری از مداخلات روان‌شناختی برای کاهش دیسترس مرتبط با دیابت به‌کار گرفته شده‌اند اما مشخص نیست که کدام یک موثر است.

ویژگی‌های مطالعه

ما ۳۰ کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل شده (کارآزمایی بالینی که در آن‌ها افراد به‌طور تصادفی در یکی از دو یا چند گروه درمانی قرار می‌گیرند) را با ۹۱۷۷ شرکت‌کننده پیدا کردیم. طول دوره مداخلات از ۱ هفته تا ۱۲ ماه و طول دوره پیگیری پس از درمان از ۰ تا ۱۲ ماه متغیر بود. بیشتر مطالعات در سطح جامعه بوده، و تقریبا همه آن‌ها در کشورهایی با درآمد بالا و دو مورد در آسیا و آمریکای لاتین صورت گرفتند. مطالعات شامل طیف گسترده‌ای از مداخلات بوده و هم به‌ صورت فردی و هم گروهی انجام شدند.

نتایج کلیدی

مداخلات روان‌شناختی اثر مثبت کوچکی بر اعتماد به نفس بیمار جهت انجام خود‐مراقبتی و هموگلوبین گلیکوزیله A۱c (HbA۱c – شاخص کنترل دراز‐مدت قند خون) در بزرگسالان مبتلا به دیابت نوع ۲ دارند. در مقایسه با درمان معمول، مداخلات روان‌شناختی هیچ اثر روشنی بر دیسترس مرتبط با دیابت، کیفیت زندگی مرتبط با سلامت، مرگ‌ومیر به هر علتی، عوارض جانبی یا سطوح فشار خون نداشتند. هیچ مطالعه‌ای عوارض مرتبط با دیابت (مثل سکته مغزی، حملات قلبی یا مشکلات کلیوی) یا اثرات اجتماعی‌اقتصادی (مانند غیبت از کار یا هزینه درمان) را گزارش نکردند.

این شواهد تا ۲۱ سپتامبر ۲۰۱۶ به روز است.

کیفیت شواهد

در کل، به دلیل کوچک بودن مطالعات، داده‌های ازدست‌رفته، و محدودیت‌ها در طراحی و اجرای مطالعات وارد شده، سطح کیفیت شواهد پائین بود. چهار مطالعه در انتظار ارزیابی بیشتر، و ۱۸ مطالعه در حال انجام هستند و امیدواریم که نتایج آن‌ها به زودی منتشر شوند.



صفحه ۱ از ۱