جستجو در مقالات منتشر شده


۳ نتیجه برای Petrease H Patton

Petrease H Patton، Claire E Parker، John K MacDonald، Nilesh Chande،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه
برخی از مطالعات بر سر تاثیر به کار بردن درمان ضد‐سل برای بیماری کرون اختلاف‌نظر دارند. این متاآنالیز (meta‐analysis) برای ارزیابی استفاده از درمان ضد‐سل به عنوان درمان نگهدارنده در دوره بهبودی بیماری کرون انجام شده است.
اهداف

ارزیابی تاثیرات درمان ضد‐سل به عنوان درمان نگهدارنده در فاز بهبودی بیماری کرون.

روش های جستجو
MEDLINE؛ EMBASE؛ کتابخانه کاکرین و پایگاه ثبت تخصصی گروه بیماری‌های التهابی روده (IBD) در کاکرین را از زمان آغاز به کار تا ۲۲ جون ۲۰۱۵ جست‌وجو کردیم.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) که به مقایسه تاثیر استفاده از دارونما (placebo) یا درمان‌های فعال دیگر در بیماران مبتلا به بیماری کرون خاموش پرداخته بودند، به این مرور وارد شدند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
حداقل دو نویسنده به‌طور مستقل از هم داده‌ها را استخراج و کیفیت مطالعات وارد شده را با ابزار خطر سوگیری (bias) کاکرین ارزیابی کردند. ما خطر نسبی (RR) و ۹۵% فاصله اطمینان (CI) متناظر برای پیامدهای دو‐حالتی را محاسبه کردیم. پیامد اولیه‌ای که ارزیابی شد، عود بود. پیامدهای ثانویه شامل حوادث جانبی، خروج از درمان به علت حوادث جانبی و حوادث جانبی جدی بود. همه داده‌ها بر اساس سوگیری قصد درمان (intention‐to‐treat basis) تجزیه‌وتحلیل شدند. در کل کیفیت شواهدی را که از پیامدهای اولیه و ثانویه حمایت می‌کردند با کمک معیارهای درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) ارزیابی کردیم.
نتایج اصلی
چهار RCT کنترل شده با دارونما، در مجموع با ۲۰۶ شرکت‌کننده، به مرور وارد شدند. سه کارآزمایی شامل فاز القای ۸ تا ۱۶ هفته‌ای با کم کردن دوز کورتیکواستروئید (پردنیزولون (prednisone)، پردنیزون یا متیل‌پردنیزولون (methylprednisolone)) بودند. درمان ضد‐سل شامل درمان تک‐درمانی با کلوفازیمین (clofazimine) و درمان ترکیبی با کلوفازیمین، ریفامپین (rifampin)، اتامبوتول (ethambutol) و داپسون (dapsone) یا درمان ترکیبی با کلاریترومایسین (clarithromycin)، ریفابوتین (rifabutin) و کلوفازیمین بود. همه مطالعات دارای خطر نامشخص سوگیری برای پنهان‏‌سازی تخصیص بودند، سه مطالعه دارای خطر نامشخص سوگیری برای تولید تصادفی توالی و دو مطالعه داری خطر نامشخص سوگیری برای کورسازی یا شرکت‏‌کنندگان و پرسنل بودند. تفاوت در نرخ عود به نفع درمان ضد‐سل در برابر دارونما از اهمیت آماری برخوردار بود: سی‌ونه درصد (۴۴/۱۱۲) از بیماران در گروه درمان ضد‐سل در فاصله ۹ ماه تا ۲ سال در مقایسه با ۶۷% (۶۳/۹۴) از بیماران گروه دارونما، دچار عود بیماری شدند (RR: ۰,۵۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۵ تا ۰.۷۵؛ I۲ = ۴۷%). تجزیه‌وتحلیل GRADE نشان داد کیفیت کلی شواهدی که از این پیامد حمایت کرده بودند، به علت نامشخص بودن خطر سوگیری و پراکندگی داده‌ها در سطح بسیار پائین است. فراوانی حوادث جانبی در گروه درمان ضد‐سل (۳۷/۱۵۹) در مقایسه با گروه دارونما (۱۴/۱۶۳) بیشتر بود RR تجمعی معادل ۲,۵۷ بود (۹۵% CI؛ ۱.۴۵ تا ۴.۵۵؛ ۳۲۲ = N؛ ۴ مطالعه؛ I۲ = ۶۴%). تجزیه‌وتحلیل GRADE نشان داد کیفیت کلی شواهدی که از این پیامد حمایت می‌کردند به علت خطر سوگیری نامشخص، ناهمگونی غیر‐قابل توضیح و پراکندگی داده‌ها در سطح بسیار پائین است. هیچ تفاوتی در خروج از درمان به علت بروز حوادث جانبی دیده نشد. نه درصد (۱۴/۱۵۹) از گروه درمان ضد‐سل در مقابل ۷% (۱۱/۱۶۳) از گروه دارونما به علت حوادث جانبی درمان را ادامه ندادند (RR: ۱,۲۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۰ تا ۲.۷۷؛ I۲ = ۰%). حوادث جانبی شایع شامل افزایش پیگمنتاسیون(pigmentation) پوستی و راش پوستی بودند. هیچ حادثه جانبی جدی‌ای در مطالعات وارد شده به مرور گزارش نشد.
نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
درمان با ضد‐سل ممکن است در پیشگیری از عود در شرکت‌کنندگان مبتلا به بیماری کرون در فاز بهبودی، مزیتی بیشتر از دارونما داشته باشند. اما این نتیجه به علت کیفیت نامشخص مطالعه و تعداد کم بیماران مورد ارزیابی، بسیار نامطمئن است. برای ارائه شواهد با کیفیت بهتر در مورد استفاده از درمان ضد‐سل برای حفظ بهبودی در افراد مبتلا به بیماری کرون خاموش، مطالعات بیشتری مورد نیاز است.
خلاصه به زبان ساده

درمان ضد‐سل برای حفظ بهبودی در بیماری کرون

باکتری سل ممکن است یک علت احتمالی برای بیماری کرون (Crohn's disease) در نظر گرفته شود زیرا شباهت‌هایی بین ضایعات کرون و سل در زیر میکروسکوپ وجود دارد. چهار مطالعه استفاده از درمان ضد‐سل را برای کاهش شانس عود در بیماران مبتلا به بیماری کرون غیر‐فعال بررسی کردند. نتایج این مطالعات نشان می‌دهد که این درمان ممکن است برای این بیماری موثر باشد. این یافته‌ها به طور قطعی ثابت نشدند و درمان با ضد‐سل بدون مطالعه بیشتر در آینده نباید برای درمان بیماری کرون به کار برده شود.

بیماری کرون چیست؟

بیماری کرون یک بیماری مزمن التهابی است که ممکن است هر قسمتی از لوله گوارش افراد را در هر سنی درگیر کند. نشانه‌های شایع شامل کاهش وزن، اسهال و درد شکم هستند. وقتی این نشانه‌ها در افراد مبتلا ظاهر می‌شود، بیماری فعال است. و وقتی نشانه‌ها از بین می‌روند، گفته می‌شود بیماری بهبود یافته است.

سوال مطالعه مروری

پیشگیری از بازگشت بیماری (عود نشانه‌ها) یک هدف مهم در مدیریت بیماری کرون است. در حال حاضر درمانی که بتواند به طور کامل از عود آن پیشگیری کرده و عارضه جانبی قابل توجهی نداشته باشد، در دسترس نیست. باکتری سل ممکن است یک علت احتمالی برای بیماری کرون (Crohn's disease) در نظر گرفته شود زیرا شباهت‌هایی بین ضایعات کرون و سل در زیر میکروسکوپ وجود دارد. ما می‌خواستیم ببینیم که درمان ضد‐سل برای حفظ بهبودی در بیماران مبتلا بهتر از دارونما (placebo) عمل می‌کند یا خیر.

درمان با ضد‐سل چیست؟

درمان ضد‐سل معمولا با ترکیبی از آنتی‌بیوتیک و داروهای ضد‐باکتری صورت می‌گیرد.

پژوهشگران چه موضوعی را بررسی کردند؟

پژوهشگران به مطالعه این موضوع پرداختند که درمان با ضد‐سل می‌تواند بیماران مبتلا به کرون را در فاز بهبودی نگه دارد یا خیر و اینکه باعث آسیب (عوارض جانبی) می‌شود یا خیر. پژوهشگران تا ۲۲ جون ۲۰۱۵ منابع علمی پزشکی را به طور گسترده جست‌وجو کردند.

پژوهشگران به چه نتایجی رسیدند؟

پژوهشگران چهار مطالعه را با تعداد ۲۰۶ شرکت‌کننده شناسایی کردند. همه مطالعات دارای حجم نمونه کم و از نظر کیفیت نامشخص بودند. مطالعات، درمان ضد‐سل (یعنی کلوفازیمین (clofazimine) یا ترکیبی از درمان با کلوفازیمین، ریفامپین (rifampin)، اتامبوتول (ethambutol) و داپسون (dapsone) یا درمان ترکیبی با کلاریترومایسین (clarithromycin)، ریفابوتین (rifabutin) و کلوفازیمین) را با دارونما (قرص‌های غیر‐فعال) مقایسه کرده بودند. درمان با ضد‐سل ممکن است در پیشگیری از عود در شرکت‌کنندگان مبتلا به بیماری کرون در فاز بهبودی، مزیتی بیشتر از دارونما داشته باشند. اما این نتیجه به علت کیفیت نامشخص مطالعه و تعداد کم بیماران مورد ارزیابی، بسیار نامطمئن است. شرکت‌کنندگان گیرنده داروهای ضد‐سل نسبت به شرکت‏‌کنندگان گروه دارونما بیشتر دچار عوارض جانبی شدند. عوارض جانبی شایع شامل تغییر رنگ صورتی قابل برگشت پوست و راش‌های پوستی بودند. هیچ عارضه جانبی جدی‌ای در این چهار مطالعه گزارش نشد. برای ارائه شواهد با کیفیت بهتر در مورد استفاده از درمان ضد‐سل برای حفظ بهبودی در افراد مبتلا به بیماری کرون غیر‐فعال، مطالعات بیشتری مورد نیاز است.


Antje Timmer، Petrease H Patton، Nilesh Chande، John WD McDonald، John K MacDonald،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه
نگهداشت دوره بهبودی یک مسئله مهم در بیماری‌های التهابی روده است. شواهد مربوط به اثربخشی آزاتیوپورین (azathioprine) و مرکاپتوپورین (mercaptopurine)‐۶ در نگهداشت دوره بهبودی در کولیت اولسراتیو (ulcerative colitis) هنوز هم مورد بحث هستند.
اهداف
بررسی اثربخشی و ایمنی آزاتیوپورین و مرکاپتوپورین‐۶ در نگهداشت دوره بهبودی کولیت اولسراتیو.
روش های جستجو
بانک‌های اطلاعاتی MEDLINE؛ EMBASE و کتابخانه کاکرین از آغاز کار تا ۳۰ جولای ۲۰۱۵ جست‌وجو شد. هم کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده و هم چکیده‌های همراه آنها وارد مرور شد.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده که حداقل طول مدت آنها ۱۲ ماه بوده و آزاتیوپورین یا مرکاپتوپورین‐۶ را با دارونما (placebo) یا درمان نگهدارنده استاندارد (مثل مزالازین (mesalazine)) مقایسه کرده بودند، وارد مرور شدند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
دو نویسنده به‌طور مستقل از هم داده‌ها را با استفاده از فرم‌های استاندارد شده استخراج کردند. اختلاف نظرها با اجماع و توافق با نویسنده سوم حل شد. کیفیت مطالعه با استفاده از ابزار خطر سوگیری (bias) کاکرین مورد ارزیابی قرار گرفت. پیامد اولیه مورد نظر شکست در حفظ بهبودی بالینی یا اندوسکوپیک بود. پیامدهای ثانویه شامل عوارض جانبی و قطع درمان به دلیل عوارض جانبی بودند. تجزیه‌و‌تحلیل داده‌ها به طور جداگانه بر اساس نوع کنترل (دارونما (placebo) یا مقایسه کننده فعال) صورت گرفت. علی‌رغم وجود ناهمگونی، میزان خطر نسبی تجمعی بر اساس مدل اثر‐ثابت محاسبه شد. به منظور بررسی کیفیت کلی شواهد مربوط به پیامدهای تجمعی از رویکرد درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) استفاده شد.
نتایج اصلی
هفت مطالعه با مجموع ۳۰۲ بیمار مبتلا به کولیت اولسراتیو وارد مرور شدند. خطر سوگیری در سه مورد از مطالعات به دلیل فقدان کورسازی بالا بود. مشخص شد که آزاتیوپورین در نگهداشت دوره بهبودی به طور قابل ملاحظه‌ای بهتر از دارونما است. چهل‌وچهار درصد (۵۱/۱۱۵) از بیماران مصرف کننده آزاتیوپورین نتوانستند دوره بهبودی را نگه دارند که این میزان در بیماران مصرف کننده دارونما ۶۵% (۷۶/۱۱۷) بود (۴ مطالعه، ۲۳۲ بیمار، RR: ۰,۶۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۴ تا ۰.۸۶). تجزیه‌و‌تحلیل GRADE کیفیت کلی شواهد مربوط به این پیامد را پائین دانست، که علت آن وجود خطر سوگیری و عدم‐دقت (داده‌های پراکنده) بود. دو کارآزمایی که مرکاپتوپورین‐۶ را با مزالازین (mesalazine)، یا آزاتیوپورین را با سولفاسالازین (sulfasalazine) مقایسه کرده بودند، ناهماهنگی قابل توجهی را نشان دادند و بنابراین داده‌های آنها تجمیع نشد. پنجاه درصد (۷/۱۴) از بیماران مصرف کننده مرکاپتوپورین‐۶ موفق نشدند دوره بهبودی را نگه دارند که این میزان در بیماران مصرف کننده مزالازین ۱۰۰% (۸/۸) بود (۱ مطالعه، ۲۲ بیمار، RR: ۰.۵۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۱ تا ۰.۹۰). پنجاه‌وهشت درصد (۷/۱۲) از بیمارانی که آزاتیوپورین مصرف کرده بودند، در مقایسه با ۳۸% (۵/۱۳) از مصرف کنندگان سولفاسالازین در نگهداری بهبودی شکست خوردند (۱ مطالعه، ۲۵ بیمار، RR: ۱.۵۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۶ تا ۳.۵۰). یک مطالعه کوچک نشان داد که مرکاپتوپورین‐۶ در نگهداری بهبودی بهتر از متوتروکسات (methotrexate) عمل می‌کند. در این مطالعه ۵۰% (۷/۱۴) از بیمارانی که از مرکاپتوپورین‐۶ استفاده کرده بودند و ۹۲% (۱۱/۱۲) از بیمارانی که از متوتروکسات استفاده کرده بودند موفق به نگهداشت دوره بهبودی نشدند (۱ مطالعه، ۲۶ بیمار، RR: ۰.۵۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۱ تا ۰.۹۵). یک مطالعه بسیار کوچک آزاتیوپورین را با سیکلوسپورین (cyclosporin) مقایسه کرده و به این نتیجه رسیده بود که تفاوت قابل ملاحظه‌ای در شکست در نگهداری بهبودی بین مصرف کنندگان آزاتیوپورین (۵۰%؛ ۴/۸) یا سیکلوسپورین (۶۲.۵%؛ ۵/۸) وجود نداشت (۱ مطالعه، ۱۶ بیمار، RR: ۰.۸۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۳ تا ۱.۹۲). وقتی به منظور ارزیابی عوارض جانبی مطالعات کنترل شده با دارونما با مطالعات مقایسه کننده آمینوسالیسیلات (aminosalicylate) تجمیع شدند، تفاوتی در بروز عوارض جانبی بین آزاتیوپورین و گروه کنترل وجود نداشت که دارای اهمیت آماری باشد. نه درصد (۱۱/۱۲۷) از دریافت کنندگان آزاتیوپورین حداقل یک عارضه جانبی را تجربه کردند، که این میزان در بیمارانی که دارونما دریافت کرده بودند ۲% (۳/۱۳۰) بود (۵ مطالعه، ۲۵۷ بیمار، RR: ۲.۸۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۹ تا ۸.۰۱). احتمال قطع درمان به دلیل عوارض جانبی در بیمارانی که آزاتیوپورین دریافت کرده بودند به طور قابل ملاحظه‌ای بیشتر بود. هشت درصد (۸/۱۰۱) از بیمارانی که آزاتیوپورین مصرف کرده بودند از ادامه مصرف دارو اجتناب کردند که این میزان در گروه کنترل ۰% (۰/۹۸) بود (۵ مطالعه، ۱۹۹ بیمار، RR: ۵.۴۳؛ ۹۵% CI؛ ۱.۰۲ تا ۲۸.۷۵). عوارض جانبی مربوط به داروی مورد مطالعه شامل پانکراتیت حاد (۳ مورد، به علاوه ۱ مورد مربوط به سیکلوسپورین) و سرکوب شدید مغز استخوان (۵ مورد) بودند. مرگ‌ومیرها، ابتلا به عفونت‌های فرصت‌طلب یا نئوپلازی گزارش نشده بودند.
نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
به نظر می‌رسد درمان با آزاتیوپورین در نگهداشت دوره بهبودی در کولیت اولسراتیو موثرتر از دارونما است. درمان نگهدارنده با آزاتیوپورین یا مرکاپتوپورین‐۶ ممکن است برای درمان بیمارانی که در درمان با مزالازین یا سولفاسالازین شکست خورده‌اند یا نتوانسته‌اند آنها را تحمل کنند، برای بیمارانی که نیاز به دوره‌های مکرر استروئید دارند نیز موثر باشد. برای ارزیابی ارجحیت این درمان‌ها به درمان نگهدارنده استاندارد، و به خصوص مساله عوارض جانبی بالقوه آزاتیوپورین، لازم است پژوهش بیشتری صورت گیرد. این مرور، مرور فعلی با عنوان استفاده از آزاتیوپورین و مرکاپتوپورین‐۶ برای نگهداشت دوره بهبودی در کولیت اولسراتیو را که در کتابخانه کاکرین (سپتامبر ۲۰۱۲) منتشر شده بود، به‌روز می‌کند.
خلاصه به زبان ساده

استفاده از آزاتیوپورین و مرکاپتوپورین‐۶ برای حفظ بهبودی در مبتلایان به کولیت اولسراتیو

مطالعات مربوط به آزاتیوپورین (azathioprine) و مرکاپتوپورین (mercaptopurine)‐۶ به عنوان درمان نگهدارنده کولیت اولسراتیو (ulcerative colitis)
هفت مطالعه مرور شدند که بهترین شواهد را برای ما به همراه داشتند. کیفیت مطالعه اکثرا پائین بود. در این مطالعات در مجموع ۳۰۲ فرد بالای هجده سال مبتلا به کولیت اولسراتیو تست شدند. موضوع این مطالعات دریافت آزاتیوپورین خوراکی یا مرکاپتوپورین‐۶، دارونما (placebo) یا درمان نگهدارنده استاندارد (مزالازین (mesalazine) یا سولفاسالازین (sulfasalazine)) بوده است. طول مدت آنها حداقل ۱۲ ماه بود.

کولیت اولسراتیو چیست و آیا آزاتیوپورین و مرکاپتوپورین‐۶ برای آن موثرند؟
کولیت اولسراتیو یک اختلال التهابی مزمن روده بزرگ است. شایع‌ترین نشانه‌های کولیت اولسراتیو اسهال خونی و درد شکمی هستند. گفته می‌شود آزاتیوپورین و مرکاپتورین‐۶ می‌تواند با بلوکه کردن سیستم ایمنی، التهاب را کاهش دهند.

مطالعات چه چیزی را نشان می‌دهند؟
مطالعات نشان می‌دهند که استفاده از آزاتیوپورین به عنوان درمان نگهدارنده (یعنی پیشگیری از بازگشت بیماری وقتی فرد به درمان پاسخ داده است) بهتر از دارونما است. پنجاه‌وشش درصد از بیمارانی که از آزاتیوپورین استفاده کرده بودند، پس از یک سال بیماری‌شان درمان شد که این میزان در بیمارانی که دارونما دریافت کرده بودند ۳۵% بود.

آیا آزاتیوپورین و مرکاپتوپورین‐۶ ایمن هستند؟
این داروها عموما به خوبی تحمل می‌شوند و وقوع عوارض جانبی آنها شایع نیست. با این وجود، عوارض جانبی جدی مثل پانکراتیت حاد (التهاب پانکراس که باعث ایجاد درد شکمی شدیدی می‌شود‐ با احتمال ۲%) و سرکوب مغز استخوان (عدم توانایی ساخت سلول‌های خونی طبیعی‐ با احتمال ۴%) ممکن است رخ دهند. بیمارانی که این داروها را دریافت می‌کنند باید به طور منظم برای شواهد مربوط به اثربخشی دارو و عوارض جانبی آن تحت نظر قرار داشته باشند.

حرف آخر چیست؟
آزاتیوپورین می‌تواند برای بیمارانی که درمان با مزالازین یا سولفاسالازین در آنها با شکست مواجه شده، یا نتوانسته‌اند آنها را تحمل کنند و نیز برای بیمارانی که نیازمند دریافت دوره‌های مکرر استروئید هستند، یک درمان نگهدارنده موثر باشد.


Tahir S Kafil، Tran M Nguyen، Petrease H Patton، John K MacDonald، Nilesh Chande، John WD McDonald،
دوره ۲۰۱۷، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۶ )
چکیده

پیشینه
کولیت کلاژنی (collagenous colitis) یک علت است برای اسهال مزمن. این مرور به‌روز شده، برای شناسایی درمان‌های کولیت کلاژنی که در کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) ارزیابی شده‌اند، انجام شد.
اهداف
هدف اولیه، ارزیابی مزایا و آسیب‌های درمان کولیت کلاژنی بود.
روش های جستجو
CENTRAL، پایگاه ثبت تخصصی گروه بیماری‌های التهابی روده (IBD) در کاکرین، MEDLINE و EMBASE را از آغاز تا ۷ نوامبر ۲۰۱۶ جست‌وجو کردیم.
معیارهای انتخاب
RCTهایی را از مقایسه یک درمان با دارونما (placebo) یا مقایسه کننده فعال برای درمان کولیت کلاژنی فعال یا خاموش (quiescent) وارد کردیم.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
داده‌ها توسط دو نویسنده به‌طور مستقل از هم استخراج شدند. پیامد اولیه، پاسخ بالینی یا حفظ پاسخ به درمان، بر اساس تعریف مطالعات وارد شده، بودند. معیارهای پیامد ثانویه عبارت بودند از پاسخ هیستولوژیکی به درمان، کیفیت زندگی و وقوع عوارض جانبی. خطر نسبی (RR) و ۹۵% فواصل اطمینان (CI) برای پیامدهای دو حالتی (dichotomous outcome) محاسبه شد. از ابزار خطر سوگیری (bias) کاکرین برای ارزیابی سوگیری مطالعه استفاده شد. کیفیت کلی شواهد با استفاده از معیار درجه‌بندی توصیه، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (Grading of Recommendations Assessment, Development and Evaluation; GRADE) ارزیابی شد.
نتایج اصلی
دوازده RCT (با ۴۷۶ شرکت‏‌کننده) در این مرور گنجانده شدند. این مطالعات به ارزیابی بیسموت ساب‌سالیسیلات (bismuth subsalicylate)، عصاره Boswellia serrata ، مسالامین (mesalamine)، کلستیرامین (cholestyramine)، پروبیوتیک‌ها (probiotics)، پردنیزولون (prednisolone) و بودزوناید (budesonide) پرداختند. چهار مطالعه در معرض خطر پائین سوگیری قرار داشتند. یک مطالعه که مسالامین و کلستیرامین را ارزیابی کرد، به دلیل عدم کورسازی (blinding)، در معرض خطر بالای سوگیری (bias) قضاوت شد. دیگر مطالعات دارای خطر نامشخص سوگیری برای تولید تصادفی توالی (random sequence generation) (پنج مطالعه)، پنهان‏‌سازی تخصیص (allocation concealment) (شش مطالعه)، کورسازی (یک مطالعه)، داده‌های ناقص از پیامد (یک مطالعه) و گزارش‌دهی انتخابی پیامد (یک مطالعه) بودند. پاسخ بالینی در ۱۰۰% (۴/۴) از بیمارانی که بیسموت ساب‌سالیسیلات (نه قرص ۲۶۲ میلی‌گرم در روز به مدت ۸ هفته) دریافت کردند، در مقایسه با ۰% (۰/۵) از بیماران دریافت کننده دارونما، رخ داد (۱ مطالعه؛ ۹ شرکت‌کننده؛ RR: ۱۰,۸۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۵ تا ۱۵۵.۹۳؛ GRADE = بسیار پائین). پاسخ بالینی در ۴۴% (۷/۱۶) از بیمارانی که عصاره Boswellia serrata (سه کپسول ۴۰۰ میلی‌گرم/روز به مدت ۸ هفته) دریافت کردند در مقایسه با ۲۷% (۴/۱۵) از بیماران گروه دارونما، مشاهده شد (۱ مطالعه؛ ۳۱ شرکت‌کننده؛ RR: ۱,۶۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۰ تا ۴.۴۹؛ GRADE = پائین). پاسخ بالینی به درمان در ۸۰% (۲۴/۳۰) از بیماران مصرف کننده بودزوناید در مقایسه با ۴۴% (۱۱/۲۵) از بیماران دریافت کننده مسالامین مشاهده شد (۱ مطالعه؛ ۵۵ شرکت‌کننده؛ RR: ۱.۸۲؛ ۹۵% CI؛ ۱.۱۳ تا ۲.۹۳؛ GRADE = پائین). پاسخ هیستولوژیکی در ۸۷% (۲۶/۳۰) از بیماران مصرف کننده بودزوناید در مقایسه با ۴۴% (۱۱/۲۵) از بیماران دریافت کننده مسالامین گزارش شد (۱ مطالعه؛ ۵۵ شرکت‌کننده؛ RR: ۱.۹۷؛ ۹۵% CI؛ ۱.۲۴ تا ۳.۱۳؛ GRADE = پائین). هیچ تفاوتی میان دو درمان از نظر عوارض جانبی (RR: ۰.۶۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۳ تا ۱.۱۰؛ GRADE = پائین)، خروج از مطالعه به دلیل عوارض جانبی (RR: ۰.۰۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۱ تا ۱.۶۵؛ GRADE = پائین) و عوارض جانبی جدی (RR: ۰.۱۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۱ تا ۲.۲۱؛ GRADE = پائین) وجود نداشت. پاسخ بالینی به درمان در ۴۴% (۱۱/۲۵) از بیماران مصرف کننده مسالامین (۳ گرم/روز) در مقایسه با ۵۹% (۲۲/۳۷) از بیماران مصرف کننده دارونما مشاهده شد (۱ مطالعه؛ ۶۲ شرکت‌کننده؛ RR: ۰.۷۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۴ تا ۱.۲۴؛ GRADE = پائین). پاسخ هیستولوژیکی به ترتیب در ۴۴% (۱۱/۲۵) و ۵۱% (۱۹/۳۷) از بیماران دریافت کننده مسالامین و دارونما گزارش شد (۱ مطالعه؛ ۶۲ شرکت‌کننده؛ RR: ۰.۸۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۰ تا ۱.۴۷؛ GRADE = پائین). هیچ تفاوتی میان دو درمان از نظر عوارض جانبی (RR: ۱.۲۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۴ تا ۱.۸۸؛ GRADE = پائین)، خروج از مطالعه به دلیل عوارض جانبی (RR: ۵.۹۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۰ تا ۴۹.۹۰؛ GRADE = پائین) و عوارض جانبی جدی (RR: ۴.۴۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۹ تا ۴۰.۲۹؛ GRADE = پائین) وجود نداشت. پاسخ بالینی به درمان در ۶۳% (۵/۸) از بیماران دریافت کننده پردنیزولون (۵۰ میلی‌گرم/روز به مدت ۲ هفته) در مقایسه با ۰% (۰/۳) از بیماران دریافت کننده دارونما رخ داد (۱ مطالعه، ۱۱ شرکت‌کننده؛ RR: ۴.۸۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۵ تا ۶۸.۸۳؛ GRADE = بسیار پائین). پاسخ بالینی به درمان در ۲۹% (۶/۲۱) از بیمارانی که پروبیوتیک دریافت کردند (۲ کپسول حاوی ۰.۵ ضربدر ۱۰ ۱۰ از CFU از هر یک از L. acidophilus LA‐۵ و B. animalis subsp. lactis سویه BB‐۱۲ دو بار در روز به مدت ۱۲ هفته) در مقایسه با ۱۳% (۱/۸) از بیماران دریافت کننده دارونما رخ داد (۱ مطالعه، ۲۹ شرکت‌کننده، RR: ۲,۲۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۲ تا ۱۶.۱۳؛ GRADE = بسیار پائین). پاسخ بالینی در ۷۳% (۸/۱۱) از بیمارانی که مسالامین (۸۰۰ میلی‌گرم سه بار در روز) دریافت کردند در مقایسه با ۱۰۰% (۱۲/۱۲) از بیماران درمان شده با مسالامین + کلستیرامین (۴ گرم در روز)، رخ داد (۱ مطالعه، ۲۳ شرکت‌کننده؛ RR: ۰.۷۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۰ تا ۱.۰۸؛ GRADE = بسیار پائین). پاسخ بالینی در ۸۱% (۳۸/۴۷) از بیمارانی که بودزوناید (۹ میلی‌گرم در روز در یک برنامه با کاهش تدریجی دوز به مدت ۶ تا ۸ هفته) دریافت کردند در مقایسه با ۱۷% (۸/۴۷) از بیماران دریافت کننده دارونما دیده شد (۳ مطالعه؛ ۹۴ شرکت‌کننده؛ RR: ۴.۵۶؛ ۹۵% CI؛ ۲.۴۳ تا ۸.۵۵؛ GRADE = پائین). پاسخ هیستولوژیکی در شرکت‌کنندگان درمان شده با بودزوناید (۷۲%؛ ۳۴/۴۷) در مقایسه با دارونما (۱۷%؛ ۸/۴۷) بیشتر بود (RR: ۴.۱۵؛ ۹۵% CI؛ ۲.۲۵ تا ۷.۶۶؛ GRADE = پائین). پاسخ بالینی به درمان در ۶۸% (۵۷/۸۴) از بیماران مصرف کننده بودزوناید در مقایسه با ۲۰% (۱۸/۸۸) از بیماران مصرف کننده دارونما حفظ شد (۳ مطالعه؛ ۱۷۲ شرکت‌کننده؛ RR: ۳.۳۰؛ ۹۵% CI؛ ۲.۱۳ تا ۵.۰۹؛ GRADE = پائین). پاسخ هیستولوژیکی به درمان در ۴۸% (۱۹/۴۰) از بیماران مصرف کننده بودزوناید در مقایسه با ۱۵% (۶/۴۰) از بیماران مصرف کننده دارونما حفظ شد (۲ مطالعه؛ ۸۰ شرکت‌کننده؛ RR: ۳.۱۷؛ ۹۵% CI؛ ۱.۴۴ تا ۶.۹۵؛ GRADE = بسیار پائین). هیچ تفاوتی میان بودزوناید و دارونما برای عوارض جانبی (۵ مطالعه؛ ۲۹۰ شرکت‌کننده؛ RR: ۱.۱۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۲ تا ۱.۵۱؛ GRADE = پائین)، خروج از مطالعه به دلیل عوارض جانبی (۵ مطالعه، ۲۹۰ شرکت‌کننده؛ RR: ۰.۹۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۳ تا ۲.۱۷؛ GRADE = بسیار پائین) یا عوارض جانبی جدی (۴ مطالعه، ۱۷۵ شرکت‌کننده؛ RR: ۱.۱۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۵ تا ۸.۰۱؛ GRADE = بسیار پائین) مشاهده نشد. عوارض جانبی گزارش شده در مطالعات بودزوناید عبارت بودند از تهوع، استفراغ، درد گردن، درد شکم، تعریق بیش از حد و سردرد. عوارض جانبی گزارش شده در مطالعات مسالامین شامل تهوع و بثورات پوستی بودند. عوارض جانبی در مطالعه پردنیزولون شامل درد شکمی، سردرد، اختلال خواب، تغییر خلق‌وخو و افزایش وزن بودند.
نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
شواهدی با کیفیت پائین نشان می‌دهد که بودزوناید ممکن است برای القا و حفظ پاسخ بالینی و هیستولوژیکی به درمان در بیماران مبتلا به کولیت کلاژنی موثر باشد. در مورد مزایا و آسیب‌های ناشی از درمان با بیسموت ساب‌سالیسیلات، عصاره Boswellia serrata ، مسالامین با یا بدون کلستیرامین، پردنیزولون و پروبیوتیک‌ها نامطمئن هستیم. این عوامل و درمان‌های دیگر نیاز به مطالعه بیشتری دارند.
خلاصه به زبان ساده

درمان کولیت کلاژنی

کولیت کلاژنی چیست؟

کولیت کلاژنی (collagenous colitis) عبارت است از نوعی کولیت میکروسکوپی، وضعیتی که با اسهال آبکی مزمن غیر خونی تشخیص داده می‌شود. افراد مبتلا به کولیت کلاژنی هنگام ارزیابی توسط اندوسکوپ (یک دوربین که برای مشاهده روده استفاده می‌شود)، یک روده ظاهرا طبیعی دارند؛ اما هنگامی که با بیوپسی (در طول اندوسکوپی، نمونه بافت برداشته می‌شود) بررسی می‌شوند، التهاب میکروسکوپی روده گزارش می‌شود. علت این اختلال ناشناخته است.

چه درمان‌هایی برای کولیت لنفوسیتی مورد آزمایش قرار گرفته‌اند؟

بودزوناید (budesonide)، مسالامین (mesalamine)، کلستیرامین (cholestyramine)، عصاره Boswellia serrata ، پروبیوتیک‌ها (probiotics)، پردنیزولون (prednisolone) و پپتو‐بیسمول (®Pepto‐Bismol) به عنوان درمان‌های کولیت کلاژنی مورد مطالعه قرار گرفته‌اند. بودزوناید یک داروی استروئیدی برای سرکوب سیستم ایمنی است که به سرعت توسط کبد متابولیزه شده و موجب کاهش عوارض جانبی ناشی از استروئید می‌شود. پردنیزولون یک داروی استروئیدی است که برای درمان التهاب تجویز می‌شود. مسالامین (۵‐ASA نیز نامیده می‌شود) یک داروی ضد التهابی است. کلستیرامین دارویی است که به بدن کمک می‌کند تا اسیدهای صفراوی را دفع کند. پپتو‐بیسمول، یک داروی ضد اسید معده است که برای درمان ناراحتی‌های معده و دستگاه گوارش مورد استفاده قرار می‌گیرد. عصاره Boswellia serrata یک عصاره گیاهی است. پروبیوتیک‌ها در ماست یا مکمل‌های غذایی یافت شده و حاوی باکتری‌های بالقوه سودمند یا مخمرها هستند.

پژوهشگران چه موضوعی را بررسی کردند؟

پژوهشگران به بررسی این موضوع پرداختند که این درمان‌ها، نشانه‌های کولیت کلاژنی (برای مثال اسهال) یا التهاب میکروسکوپی را بهبود می‌بخشند یا خیر، و اینکه درمان منجر به بروز هرگونه عوارض جانبی (آسیب‌ها) می‌شود یا خیر. پژوهشگران تا ۷ نوامبر ۲۰۱۶، متون علمی پزشکی را به‌طور گسترده‌ای جست‌وجو کردند.

پژوهشگران به چه نتایجی دست یافتند؟

دوازده مطالعه (۴۷۶ شرکت‌کننده) شناسایی شدند. چهار مطالعه از کیفیت بالایی برخوردار بودند. یک مطالعه که مسالامین و کلستیرامین را ارزیابی کرد، کیفیت پائینی داشت و مطالعات دیگر به دلیل ارائه گزارش ضعیف از روش‌های انجام، کیفیت نامشخصی داشتند.

اسهال در ۱۰۰% (۴/۴) از شرکت‌کنندگان گروه پپتو‐بیسمول (نه قرص ۲۶۲ میلی‌گرم در روز به مدت ۸ هفته) در مقایسه با ۰% (۰/۵) از شرکت‌کنندگان گروه دارونما برطرف شد (۱ مطالعه؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). اسهال در ۴۴% (۷/۱۶) از شرکت‌کنندگان گروه Boswellia serrata (سه کپسول ۴۰۰ میلی‌گرم/روز به مدت ۸ هفته) در مقایسه با ۲۷% (۴/۱۵) از شرکت‌کنندگان گروه دارونما برطرف شد (۱ مطالعه؛ شواهد با کیفیت پائین). اسهال در ۸۰% (۲۴/۳۰) از شرکت‌کنندگان گروه بودزوناید در مقایسه با ۴۴% (۱۱/۲۵) از شرکت‌کنندگان گروه مسالامین برطرف شد (۱ مطالعه؛ شواهد با کیفیت پائین). هیچ تفاوتی میان دو گروه درمانی از نظر عوارض جانبی وجود نداشت. اسهال در ۴۴% (۱۱/۲۵) از شرکت‌کنندگان گروه مسالامین (۳ گرم/روز) در مقایسه با ۵۹% (۲۲/۳۷) از شرکت‌کنندگان گروه دارونما برطرف شد (۱ مطالعه؛ شواهد با کیفیت پائین). هیچ تفاوتی میان دو گروه درمانی از نظر عوارض جانبی وجود نداشت. اسهال در ۶۳% (۵/۸) از شرکت‌کنندگان گروه پردنیزولون (۵۰ میلی‌گرم/روز به مدت ۲ هفته) در مقایسه با ۰% (۰/۳) از شرکت‌کنندگان گروه دارونما برطرف شد (۱ مطالعه، شواهد با کیفیت پائین). اسهال در ۲۹% (۶/۲۱) از شرکت‌کنندگانی که پروبیوتیک دریافت کردند (۲ کپسول حاوی پروبیوتیک دو بار در روز به مدت ۱۲ هفته) در مقایسه با ۱۳% (۱/۸) از شرکت‌کنندگان گروه دارونما برطرف شد (۱ مطالعه، شواهد با کیفیت بسیار پائین). اسهال در ۷۳% (۸/۱۱) از شرکت‌کنندگان گروه مسالامین (۸۰۰ میلی‌گرم سه بار در روز) در مقایسه با ۱۰۰% (۱۲/۱۲) از شرکت‌کنندگان گروه مسالامین + کلستیرامین (۴ گرم در روز) برطرف شد (۱ مطالعه، شواهد با کیفیت بسیار پائین). اسهال در ۸۱% (۳۸/۴۷) از شرکت‌کنندگان گروه بودزوناید (۹ میلی‌گرم در روز به مدت ۸‐۶ هفته) در مقایسه با ۱۷% (۸/۴۷) از شرکت‌کنندگان گروه دارونما برطرف شد (۳ مطالعه، شواهد با کیفیت پائین). بهبود التهاب میکروسکوپی در ۷۲% (۳۴/۴۷) از شرکت‌کنندگان گروه بودزوناید در مقایسه با ۱۷% (۸/۴۷) از شرکت‌کنندگان گروه دارونما رخ داد (شواهد با کیفیت پائین). رفع اسهال در ۶۸% (۵۷/۸۴) از شرکت‌کنندگان گروه بودزوناید در مقایسه با ۲۰% (۱۸/۸۸) از شرکت‌کنندگان گروه دارونما طی ۶ ماه حفظ شد (۳ مطالعه، شواهد با کیفیت پائین). بهبود التهاب میکروسکوپی در ۴۸% (۱۹/۴۰) از شرکت‌کنندگان گروه بودزوناید در مقایسه با ۱۵% (۶/۴۰) از شرکت‌کنندگان گروه دارونما حفظ شد (۲ مطالعه؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). هیچ تفاوتی میان دو گروه درمانی بودزوناید و دارونما برای بروز عوارض جانبی (شواهد با کیفیت پائین) یا عوارض جانبی جدی (شواهد با کیفیت بسیار پائین) یافت نشد. عوارض جانبی گزارش شده در مطالعات بودزوناید عبارت بودند از تهوع، استفراغ، درد گردن، درد شکم، تعریق بیش از حد و سردرد. عوارض جانبی گزارش شده در مطالعات مسالامین شامل تهوع و بثورات پوستی بودند. عوارض جانبی در مطالعه پردنیزولون شامل درد شکمی، سردرد، اختلال خواب، تغییر خلق‌وخو و افزایش وزن بودند.

به عنوان نتیجه‌گیری، شواهدی با کیفیت پائین نشان می‌دهد که بودزوناید ممکن است یک درمان موثر برای کولیت کلاژنی فعال و غیر فعال باشد. به دلیل حجم نمونه کوچک و کیفیت پائین مطالعه، در مورد مزایا و آسیب‌های درمان با پپتو‐بیسمول، عصاره Boswellia serrata ، مسالامین با یا بدون کلستیرامین، پردنیزولون و پروبیوتیک‌ها نامطمئن هستیم. این عوامل و درمان‌های دیگر نیاز به مطالعه بیشتری دارند.



صفحه ۱ از ۱