کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترل شده که در آنها افراد ۱۸ سال و بالاتر وارد شدند. مطالعات به مقایسه ارائه خدمات بیمارستانی در منزل بیمار با مراقبتهای حاد بیمارستانی در بیماران بستری شده پرداختند.
هدف از این مطالعه مروری چیست؟
هدف این مرور کاکرین آن بود که بداند ارائه خدمات بیمارستانی در منزل میتواند پیامدهای سلامت بیمار را بهبود بخشیده و هزینه خدمات سلامت را کاهش دهد.
پیامهای کلیدی
ارائه خدمات بیمارستانی در منزل تفاوتی اندک یا عدم تفاوت را در پیامدهای مربوط به سلامت بیمار ایجاد کرده و ممکن است شانس زندگی را در منزل در پیگیری شش ماه افزایش دهد، و کمی ارزانتر از بستری در بیمارستان باشد. با این حال، به دلیل اندازه کوچک مطالعات موجود در مرور، یافتهها دقیق نیستند.
چه موضوعی در این مرور بررسی شد؟
تقاضا برای بستری در بیمارستان در شرایط حاد نسبت به تعداد تختهای موجود، بیشتر است. یک راه برای کاهش تقاضای تخت بیمارستانی این است که خدمات مراقبتهای سلامت را در شرایط حاد در منزل مهیا کنیم که به آن «بیمارستان در منزل» میگویند. مقالات را در زمینه تاثیر مهیا کردن شرایط بیمارستانی در منزل به منظور اجتناب از بستری در بیمارستان برای بزرگسالان، بهطور سیستماتیک مرور کردیم.
نتایج اصلی این مطالعه مروری چه بود؟
ارائه خدمات بیمارستانی در منزل با گزینه امکان انتقال به بیمارستان، ممکن است برای افراد مسنی که نیاز به خدمات بستری در بیمارستان پیدا میکنند، جایگزینی موثر باشد. تعداد ۱۶ مطالعه را یافتیم که شش مورد از آنها در این بهروزرسانی وارد شدند. سه مطالعه شرکتکنندگان مبتلا به بیماری انسدادی مزمن ریه، دو مطالعه شرکتکنندگانی را که دوره نقاهت پس از یک سکته مغزی را میگذراندند، شش مطالعه شرکتکنندگانی را که با یک وضعیت حاد پزشکی (ناگهانی یا کوتاهمدت) مواجه بوده و اغلب مسن بودند، و بقیه مطالعات بیمارانی را با ترکیبی از این وضعیتها، در بر گرفتند. مطالعات نشان دادند که بستری در منزل، در مقایسه با بستری در بیمارستان، احتمالا تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در پیامدهای سلامت بیمار یا احتمال انتقال به بیمارستان ایجاد کرده، و ممکن است شانس زندگی را در منزل در پیگیری شش ماهه افزایش دهد. بیمارانی که خدمات را در منزل دریافت میکنند، ممکن است رضایت بیشتری نسبت به بیماران بستری در بیمارستان داشته باشند اما مشخص نیست که چطور این نوع از مراقبت روی افراد مراقبتکننده تاثیر میگذارد. از منظر هزینه، مشخص نشد که ارائه خدمات در منزل، طول دوره بستری یا هزینه خدمات سلامت را افزایش میدهد یا کاهش؛ زمان که هزینه مراقبان اضافه میشود هرگونه تفاوتی در هزینه ناپدید میشود.
این مرور تا چه زمانی بهروز است؟
نویسندگان این مطالعه مروری، مطالعات منتشر شده را تا مارچ ۲۰۱۶ جستوجو کردند.
موضوع چیست؟
به دلیل تشخیص سریعتر، درمانهای بهتر و جمعیت مسن، تعداد رو به افزایشی از افراد مبتلا به سرطان نجات مییابند و طولانیتر زندگی میکنند. به نوبه خود، تعداد در حال ازدیادی از افراد دچار اثرات بلند‐مدت یا ماندگار سرطان و درمان آن میشوند. برای مثال، تا هفت نفر از هر ۱۰ بازمانده سرطان در نتیجه درمان سرطان، دچار تغییراتی در تواناییهای مربوط به حافظه، یادگیری موارد جدید، تمرکز، برنامهریزی و تصمیمگیری پیرامون زندگی روزانه خود میشوند. این عوارض را اختلالات شناختی مینامند و تاثیر قابل توجهی را بر فعالیتهای روزانه نجاتیافتگان از سرطان میگذارند. این تغییرات احتمالا ناشی از درمان سیستمیک و غیر‐موضعی سرطان مانند شیمیدرمانی بوده و اغلب، آنها را «مغز مهآلود» (chemo‐fog) یا «مغز شیمیایی» میخوانند.
هدف مطالعه مروری
مطالعات مربوط به انجام مداخلات را با هدف بهبود اختلالات شناختی یا حفظ عملکرد شناختی در افرادی که تحت درمانهای سیستمیک سرطان قرار گرفتهاند، مرور کردیم.
یافتههای اصلی چه هستند؟
پنج مطالعه واجد شرایط را پیدا کردیم که شش مداخله را توصیف کردند. آنها شامل دو مطالعه از مداخلات تمرین مهارتهای شناختی با کمک رایانه، دو مورد از برنامههای آموزش مهارتهای مقابلهای شناختی، یک کارآزمایی از مداخلات مراقبه و دیگری از مداخلات ورزشی بودند. همه پنج مطالعه ۲۳۵ زن را وارد کردند که تحت معالجه برای سرطان پستان قرار گرفتهاند. این یافتهها نشان میدهند که تمرین مهارتهای شناختی و آموزش مهارتهای مقابلهای شناختی ممکن است در بهبود گزارشهای بیمار و ارزیابیهای رسمی از شناخت، همچنین کیفیت زندگی، مفید باشند. شواهد کافی برای بررسی تاثیر مداخلات مراقبه و ورزشی بر شناخت وجود ندارد.
کیفیت شواهد
سطح کیفیت شواهد، پائین بود. مشکلاتی با طراحی مطالعات وجود داشت، و بنابراین، باید در مورد نتیجهگیریهای خود احتیاط کنیم.
نتیجهگیریها چه هستند؟
شواهد کافی و با کیفیت خوب درباره اینکه مداخلهای موجب بهبود اختلال شناختی یا حفظ عملکرد شناختی میان افرادی میشود که درمان سیستمیک برای سرطان دریافت کردهاند یا خیر، وجود نداشت. کارآزماییهای متعددی در این زمینه در جریان هستند که ممکن است شواهد لازم را در آینده فراهم کنند.
یک مطالعه جدید که واجد معیارهای ورود بود، برای این بهروزرسانی شناسایی شد. دوازده کارآزمایی تصادفیسازی شده (n = ۲۹۱۸) در این مرور وارد شدند: ده مورد (n = ۲۸۳۳) به بررسی افرادی پرداختند که جورابهای فشارنده مدرج را در هر دو پا پوشیده و با کسانی مقایسه کردند که اصلا جورابها را نپوشیده بودند؛ یک کارآزمایی (n = ۵۰) پوشیدن جورابشلواریهای فشارنده مدرج را با نپوشیدن آنها مقایسه کرد؛ و یک کارآزمایی (n = ۳۵) پوشیدن جورابهای فشارنده مدرج را در یک پا برای پروازهای خارج از کشور و در پای دیگر برای پرواز برگشتی مقایسه کردند. هشت کارآزمایی دربرگیرنده افرادی بودند که از نظر پیشرفت DVT در معرض خطر پائین یا متوسط قرار داشتند (n = ۱۵۹۸) و دو کارآزمایی نیز شرکتکنندگان در معرض خطر بالا را بررسی کردند (n = ۱۲۷۳). مدت زمان پروازها بیش از پنج ساعت بود.
پنجاه نفر از ۲۶۳۷ شرکتکننده با دادههای پیگیری در دسترس در این کارآزماییها که جورابهای فشارنده را در هر دو پا پوشیدند، DVT بدون علامت داشتند؛ سه مورد جوراب پوشیده و ۴۷ نفر نپوشیده بودند (نسبت شانس (OR): ۰,۱۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۴ تا ۰.۲۵؛ P < ۰.۰۰۱؛ شواهد با قطعیت بالا). موردی از وقوع DVTهای بدون علامت در سه کارآزمایی دیده نشد. شانزده مورد از ۱۸۰۴ بیمار مبتلا به ترومبوز وریدی سطحی شدند، چهار نفر جوراب پوشیده، و ۱۲ نفر نپوشیده بودند (OR: ۰.۴۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۸ تا ۱.۱۳؛ P = ۰.۰۹؛ شواهد با قطعیت متوسط). هیچ موردی از بروز مرگومیر، آمبولی ریوی یا DVT علامتدار گزارش نشد. پوشیدن جوراب تاثیر قابل توجهی بر کاهش ادم اندام تحتانی داشت (تفاوت میانگین (MD): ۴.۷۲‐؛ ۹۵% CI؛ ۴.۹۱‐ تا ۴.۵۲‐؛ براساس اطلاعات شش کارآزمایی؛ شواهد با قطعیت پائین). سه کارآزمایی دیگر نشان داد ادم کمتری در گروه پوشیدن جوراب دیده شده، اما نمیتوانست در متاآنالیز شرکت داده شود، زیرا از روشهای متفاوتی برای اندازهگیری ادم استفاده کردند. هیچ عارضه جانبی قابل توجهی گزارش نشد.
پیشینه
در سالهای اخیر، توجه زیادی به این موضوع جلب شده که پوشیدن جورابهای فشارنده (یا «جورابهای پرواز» (flight socks)) خطر وقوع ترومبوز ورید عمقی (deep vein thrombosis; DVT، تشکیل لخته خون در پاها) و دیگر مشکلات گردش خون را در مسافران هوایی کاهش میدهد یا خیر. جورابهای ساق بلند در طول پرواز پوشیده میشوند و شبیه به مواردی است که باید پس از جراحی در تخت دراز بکشند و پوشیدن جوراب در آنها موثر شناخته شده است. جورابهای فشارنده با اعمال فشار ملایم، بهطور خاص به مچ پا، به جریان خون کمک میکنند. این فشار همراه با حرکت پا به جریان خون در وریدهای سطحی کمک میکنند تا خون به رگهای عمقی رفته و به قلب بازگردد. به این ترتیب، احتمال لخته شدن خون در وریدهای عمقی کمتر میشود، که اگر لخته به ریه منتقل شود، ممکن است مرگبار باشد.
ویژگیهای مطالعه و نتایج کلیدی
دو نویسنده مرور ۱۲ کارآزمایی (۲۹۱۸ شرکتکننده) را وارد کرده و توانستند اطلاعات نه کارآزمایی را با مجموع ۲۶۳۷ شرکتکننده ترکیب کنند (بهروز شده تا اپریل ۲۰۲۰). تقریبا نیمی از شرکتکنندگان بهطور تصادفی به گروههای پوشیدن جوراب در پروازهایی که حداقل پنج ساعت طول میکشند و نیمی دیگر به نپوشیدن آنها تقسیم شدند.
هیچ کدام از مسافران مبتلا به DVT علامتدار نشدند (درد به آرامی پیشرونده در پا، تورم و افزایش دمای بدن) و بروز هیچ موردی از رویداد جدی (لخته شدن خون در ریهها (آمبولی ریه) یا مرگومیر) گزارش نشد. مسافران پس از پرواز به دقت بررسی شدند تا وجود هرگونه مشکلی در جریان خون پاها شناسایی شود، حتی اگر مسافران خود متوجه هیچ مشکلی نشده بودند. استفاده از جورابهای فشارنده باعث کاهش چشمگیر در بروز DVT بدون علامت میان مسافران هوایی شد که به گروه پوشیدن جورابهای فشارنده اختصاص یافته و با افرادی مقایسه شدند که این جورابها را نپوشیدند. این اختلاف در بروز DVT بدون علامت بین دو گروه معادل کاهش خطر از چند ده نفر در هر هزار مسافر تا دو یا سه مورد در هر هزار مسافر بود. افرادی که جورابهای فشارنده پوشیدند، تورم (ادم) کمتری نسبت به کسانی داشتند که آنها را نپوشیدند. با استفاده از جورابهای فشارنده، مسافران کمتری دچار ترومبوز ورید سطحی شدند. برخی از کارآزماییها در مورد مشکلات احتمالی ناشی از پوشیدن جوراب گزارشی را منتشر نکردند اما در گزارشهای ارائه شده، محققان اعلام کردند که جوراب فشارنده بدون ایجاد هیچ مشکلی قابل تحمل بوده است.
قابلیت اطمینان شواهد
شواهدی با قطعیت بالا نشان میدهد که مسافران خطوط هوایی با پوشیدن جورابهای فشارنده در مقایسه با عدم پوشیدن آنها، کمتر دچار DVT بدون علامت شده و شواهدی با قطعیت پائین حاکی از آن است که تورم پا کاهش مییابد. قطعیت شواهد توسط روشهای متفاوت اندازهگیری تورم محدود شد. شواهدی با قطعیت متوسط وجود دارد که ممکن است ترومبوز ورید سطحی در مسافرانی که جورابهای فشارنده را پوشیدهاند، کاهش یابد. ما نمیتوانیم تاثیر پوشیدن جوراب را بر مرگومیر، آمبولی ریه یا DVT علامتدار ارزیابی کنیم، زیرا در این کارآزماییها هیچ موردی از این حوادث رخ نداد. کارآزماییهای تصادفیسازی شده برای ارزیابی این پیامدها باید شامل تعداد زیادی از افراد باشند.
دو مطالعه چینی مرتبط (N = ۴۸۰) را شناسایی کردیم که دادههایی را برای این مرور ارائه کردند. هر دو مطالعه بیش از ده سال قدمت داشته و گزارشدهی ضعیفی داشتند، فاقد توضیحاتی از پیشنیازهای همزمان گزارش CONSORT، مانند تولید توالی (sequence generation)، پنهانسازی تخصیص (allocation concealment)، کورسازی (blinding)، جریان شرکتکننده (participant flow)، نحوه تعیین حجم نمونه، یا نحوه اندازهگیری پیامدها بودند. این مطالعات همچنین ثبت کارآزمایی، پروتکلهای از پیش مشخص شده، فرآیندهای گرفتن رضایتنامه، مرور اخلاقی، یا منبع بودجه را گزارش نکردند. در تماس با نویسندگان برای روشن کردن جزئیات گمشده ناموفق بودیم. هر دو مطالعه، در کل در معرض خطر بالای سوگیری قرار داشتند.
یک مطالعه شیاف گلیسرول را با رویکردهای طب سنتی چینی (traditional Chinese medicine; TCM) یعنی ماساژ و طب سوزنی مقایسه کرد. در مقایسه با ماساژ توئینا (tuina massage)، ملیّن گلیسرول هم در دو روز (۱ RCT؛ N = ۱۲۰؛ RR: ۲,۸۸؛ ۹۵% CI؛ ۱.۸۹ تا ۴.۳۹؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین) و هم در سه روز (۱ RCT؛ N = ۱۲۰؛ RR: ۴.۸۰؛ CI از ۱.۹۶ تا ۱۱.۷۴، شواهد با کیفیت بسیار پائین) پس از درمان، در رفع یبوست کمتر موثر بود. همچنین نتایج مطلوبی برای طب سوزنی در دو روز (۱ RCT؛ N = ۱۲۰؛ RR: ۳.۵۰؛ ۹۵% CI؛ ۲.۱۸ تا ۵.۶۲؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین) و در سه روز (۱ RCT؛ N = ۱۲۰؛ RR: ۸.۰۰؛ ۹۵% CI؛ ۲.۵۴ تا ۲۵.۱۶؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین) مشاهده شد.
مطالعه دیگر مانیتول (mannitol)، یک ملیّن اسمزی، را با ریواس سودا (rhubarb soda) یا فنولفتالین (phenolphthalein) مقایسه کرد. مانیتول نسبت به ریواس سودا یا فنولفتالین در رفع یبوست طی ۲۴ ساعت پس از درمان موثرتر بود (۱ RCT؛ N = ۲۴۰؛ RR: ۰,۰۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۲ تا ۰.۲۷، شواهد با کیفیت بسیار پائین).
هیچ دادهای برای دیگر پیامدهای مهم ما گزارش نشد: نیاز به دریافت داروی نجات (rescue medication)، انسداد روده (عارضه ناشی از یبوست مرتبط با آنتیسایکوتیک)، کیفیت زندگی، عوارض جانبی، ترک زودهنگام مطالعه، و هزینههای اقتصادی.
ما امیدوار بودیم که شواهد مفیدی را از نظر بالینی در ارزیابی مزایای نسبی مداخلاتی که بهطور معمول برای مدیریت یبوست مرتبط با آنتیسایکوتیک، یک عارضه جانبی شایع و بالقوه جدی ناشی از استفاده از این داروها، استفاده میشود، بیابیم. نتایج، اما، ناامید کننده بودند. هیچ دادهای برای مقایسه مداخلات دارویی شایع برای برطرف کردن یبوست، مانند لاکتولوز، پلیاتیلن گلیکول (polyethylene glycol)، نرمکنندههای مدفوع، ملیّنهای روانکننده، یا درمانهای جدید مانند لیناکلوتید (linaclotide) وجود نداشت. دادههای موجود کیفیت بسیار پائینی داشته و کارآزماییها دارای خطر بالای سوگیری بودند. دادههای حاصل از این مطالعات دارای سوگیری نشان میدهد که مانیتول، یک ملیّن اسمزی، موثرتر از ریواس سودا و فنولفتالین در تسکین یبوست بوده، و یک دوره دو هفتهای شیاف گلیسرول نسبت به روشهای TCM ماساژ توئینا و طب سوزنی موثرتر است.
بهطور کلی، به دلیل دادههای محدود و با کیفیت پائین (مطالعات اندک با خطر بالای سوگیری و عدم انجام متاآنالیز)، شواهدی مبتنی بر کارآزمایی برای ارزیابی اثربخشی و بیخطری مداخلات دارویی در درمان یبوست مرتبط با آنتیسایکوتیکها به اندازه کافی وجود ندارد. محدودیتهای روششناسی (methodology) در مطالعات وارد شده واضح بودند و هرگونه نتیجهگیری بر اساس نتایج آنها باید با احتیاط انجام شود. انجام RCTهایی با روششناسی (methodology) دقیق برای ارزیابی مداخلات برای درمان یبوست مرتبط با آنتیسایکوتیکها مورد نیاز است.
پیشینه
یبوست یک عارضه جانبی شایع برای افرادی است که از داروهای آنتیسایکوتیک، بهویژه کلوزاپین (clozapine)، استفاده میکنند. نشان داده شده که کلوزاپین تحرک روده را کاهش میدهد و عواقب آن گاهی جدی است. از هر هزار بیمار تحت درمان با کلوزاپین، ۳۰۰ تا ۶۰۰ نفر دچار یبوست خواهند شد؛ حداقل چهار نفر دچار عوارض گوارشی جدی (مانند انسداد روده) شده که حداقل یکی از آنها خواهد مرد.
جستوجو
در جون ۲۰۱۵، برای یافتن کارآزماییهایی جستوجو کردیم که داروهای مورد استفاده را برای درمان یبوست مرتبط با آنتیسایکوتیکها (مانند ملیّنها) با هر درمان دیگری مقایسه کردند. با این حال، اطلاعات مفید کمی را پیدا کردیم. دو مطالعه مرتبط را در متون علمی چینی شناسایی کردیم، اما در متون علمی غربی مطالعهای را نیافتیم.
نتایج اصلی
طول دوره انجام مطالعات شناسایی شده کوتاه بوده، به احتمال زیاد دارای سوگیری (bias) بودند و شواهدی را با کیفیت بسیار پائین ارائه دادند. یک مطالعه نشان داد که شیاف گلیسرول کمتر از طب سوزنی یا ماساژ توئینا موثر است، و مطالعه دیگر نشان داد که مانیتول (mannitol)، یک ملیّن اسمزی، در درمان یبوست موثرتر از ریواس سودا یا فنولفتالین (phenolphthalein) است.
نتیجهگیریها
بر اساس نتایج موجود، به این نتیجه رسیدیم که در حال حاضر شواهد مبتنی بر کارآزمایی و با کیفیت خوب در دسترس نیست که بتواند متخصصان بالینی و بیماران را در درمان دارویی یبوست مرتبط با آنتیسایکوتیک راهنمایی کند.
چهار کارآزمایی تصادفیسازی شده را شامل ۲۴۵۸ شرکتکننده وارد کردیم (در هر کارآزمایی بین: ۲۰ تا ۲۱۴۳ شرکتکننده). شواهد اغلب بر اساس بزرگترین کارآزمایی بنا شده است. اکثر شرکتکنندگان در شرایط بالینی خوبی بودند و آنوریسم روی گردش خون قدامی داشتند. هیچ کدام از کارآزماییهای وارد شده در تمام حوزهها خطر پائین سوگیری قرار نداشتند. یک کارآزمایی در یک حوزه در معرض خطر نامشخص سوگیری، دو کارآزمایی در سه حوزه در معرض خطر نامشخص سوگیری و یک کارآزمایی در یک حوزه در معرض خطر بالای سوگیری قرار داشتند.
پس از یک سال پیگیری، ۲۴% از شرکتکنندگانی که به گروه درمان اندوواسکولار اختصاص داده شدند و ۳۲% از شرکتکنندگانی که به گروه درمان جراحی اختصاص داده شدند پیامد عملکردی ضعیفی داشتند. خطر نسبی (RR) پیامد ضعیف (مرگومیر یا وابستگی) برای کویل زدن اندوواسکولار در برابر کلیپ زدن نوروسرجیکال ۰,۷۷ (۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰.۶۷ تا ۰.۸۷؛ ۴ کارآزمایی؛ ۲۴۲۹ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت متوسط) و کاهش خطر مطلق معادل ۷% بود (۹۵% CI؛ ۴% تا ۱۱%). در تجزیهوتحلیل سناریوی بدترین حالت برای پیامد ضعیف، RR برای کویل زدن اندوواسکولار در برابر کلیپ زدن نوروسرجیکال ۰.۸۰؛ (۹۵% CI؛ ۰.۷۱ تا ۰.۹۱) و کاهش خطر مطلق ۶% بود (۹۵% CI؛ ۲% تا ۱۰%). RR مرگومیر در ۱۲ ماه ۰.۸۰ بود (۹۵% CI؛ ۰.۶۳ تا ۱.۰۲؛ ۴ کارآزمایی؛ ۲۴۲۹ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت متوسط). در تجزیهوتحلیل زیر‐گروه شرکتکنندگان مبتلا به آنوریسم گردش خون قدامی، RR پیامد ضعیف ۰.۷۸ داشتند (۹۵% CI؛ ۰.۶۸ تا ۰.۹۰؛ ۲ کارآزمایی؛ ۲۱۵۷ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت متوسط) و کاهش خطر مطلق ۷% بود (۹۵% CI؛ ۳% تا ۱۰%). در تجزیهوتحلیل زیر‐گروه افرادی که آنوریسم گردش خون خلفی داشتند، RR برابر با ۰.۴۱ داشتند (۹۵% CI؛ ۰.۱۹ تا ۰.۹۲؛ ۲ کارآزمایی؛ ۶۹ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت پائین) و کاهش خطر مطلق ۲۷% بود (۹۵% CI؛ ۶% تا ۴۸%). در پنج سال، ۲۸% از شرکتکنندگانی که برای درمان اندوواسکولار و ۳۲% از شرکتکنندگانی که برای درمان جراحی تصادفیسازی شدند پیامد عملکردی ضعیفی داشتند. RR پیامد ضعیف برای کویل زدن اندوواسکولار در برابر کلیپ زدن نوروسرجیکال ۰.۸۷ بود (۹۵% CI؛ ۰.۷۵ تا ۱.۰۱؛ ۱ کارآزمایی؛ ۱۷۲۴ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت پائین). در ۱۰ سال، ۳۵% از شرکتکنندگانی که برای اندوواسکولار و ۴۳% از شرکتکنندگانی که برای درمان جراحی اختصاص داده شدند، پیامد عملکردی ضعیفی داشتند. در ۱۰ سال RR پیامد ضعیف برای کویل زدن اندوواسکولار در برابر کلیپ زدن نوروسرجیکال ۰.۸۱ بود (۹۵% CI؛ ۰.۷۰ تا ۰.۹۲؛ ۱ کارآزمایی؛ ۱۳۱۶ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت پائین). RR برای ایسکمیک مغزی با تاخیر در دو تا سه ماه برای کویل زدن اندوواسکولار در برابر کلیپ زدن نوروسرجیکال ۰.۸۴ بود (۹۵% CI؛ ۰.۷۴ تا ۰.۹۶؛ ۴ کارآزمایی؛ ۲۴۵۰ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت متوسط). RR خونریزی مجدد برای کویل زدن اندوواسکولار در برابر کلیپ زدن نوروسرجیکال ۱.۸۳ در یک سال (۹۵% CI؛ ۱.۰۴ تا ۳.۲۳؛ ۴ کارآزمایی؛ ۲۴۵۸ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت بالا) و در ۱۰ سال معادل ۲.۶۹ بود (۹۵% CI؛ ۱.۵۰ تا ۴.۸۱؛ ۱ کارآزمایی؛ ۱۳۲۳ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت پائین). RR عوارض ناشی از مداخلات برای کویل زدن اندوواسکولار در برابر کلیپ زدن نوروسرجیکال ۱.۰۵ بود (۹۵% CI؛ ۰.۴۴ تا ۲.۵۳؛ ۲ کارآزمایی؛ ۱۲۹ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت پائین).
سوال مطالعه مروری
ما پیامد پس از کویل زدن اندوواسکولار (endovascular coiling) را در مقایسه با کلیپ زدن نوروسرجیکال (neurosurgical clipping) پس از خونریزی سابآراکنویید (subarachnoid haemorrhage) مرور کردیم.
پیشینه
خونریزی تحت غشای سطح مغز، خونریزی سابآراکنویید نامیده میشود. این خونریزی معمولا ناشی از پارگی یک نقطه ضعیف در شریانی است که خون را به مغز انتقال میدهد. این نقطه ضعیف مانند یک بالون کوچک است، که آنوریسم (aneurysm) نامیده میشود. پیامد پس از خونریزی سابآراکنویید از آنوریسم بهطور کلی ضعیف است: یک سوم از تمام این افراد درون سه ماه میمیرند و یک نفر از هر پنج نفر برای انجام فعالیتهای روزانه مانند راه رفتن، لباس پوشیدن، حمام کردن و مراقبت از خود به فرد دیگری وابسته باقی میماند. یکی از خطرات در افراد مبتلا به خونریزی سابآراکنویید خونریزی مجدد است. دو روش برای پیشگیری از این خطر وجود دارد: کلیپ زدن نوروسرجیکال گردن آنوریسم با استفاده از یک عمل یا مسدود کردن آنوریسم از داخل به وسیله کویل زدن اندوواسکولار.
ویژگیهای مطالعه
در مارچ ۲۰۱۸، ما به جستوجوی کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترل شده پرداختیم (RCTها، مطالعات بالینی که در آنها افراد به صورت تصادفی در یکی از دو یا چند گروه درمان قرار داده میشوند) که کویل زدن اندوواسکولار را با کلیپ زدن نوروسرجیکال مقایسه کردند. یک RCT جدید و دادههای اضافی را برای RCTهای قبلا شناسایی شده یافتیم، که به ما امکان میداد چهار RCT را شامل ۲۴۵۸ شرکتکننده وارد کنیم.
نتایج کلیدی
دادههای به دست آمده از RCTها نشان دادند که در صورت وجود هر دو گزینه درمان، تعداد افرادی که پس از کویل زدن اندوواسکولار زنده ماندند و در زندگی روزمره خود مستقل بودند بیشتر از افراد پس از کلیپ زدن نوروسرجیکال بودند. خطر خونریزی مجدد در افراد درمان شده با کویل زدن اندوواسکولار بیشتر بود. این شواهد عمدتا از یک کارآزمایی بزرگ به دست آمدند.
کیفیت شواهد
شواهد مربوط به هدایت درمان را برای افراد در شرایط نسبتا خوبی که در آنها آنوریسم برای کلیپ زدن نوروسرجیکال و درمان اندوواسکولار مناسب در نظر گرفته شد، کافی قضاوت کردیم. هیچ شواهد محکمی از کارآزمایی به دست نیامد که نشان دهد این روش میتواند بهطور مستقیم جهت هدایت درمان در افراد با شرایط بالینی ضعیف استفاده شود.
ارزیابی اثرات (منافع و مضرات) مداخلات بهداشت دهان، به ویژه برداشتن مکانیکی پلاک، برای افراد دارای معلولیت ذهنی (ID).
ما ۱۹ RCT و ۱۵ NRS را وارد کردیم که شامل ۱۷۹۵ بزرگسال و کودک مبتلا به ID و ۳۵۴ مراقب بود. مداخلات ارزیابی شده عبارت بودند از: مسواکهای دستی مخصوص، مسواکهای برقی، آموزش بهداشت دهان، معاینههای برنامهریزی شده دندانپزشکی بهعلاوه نظارت بر مسواک زدن، صحبت در مورد عکسهای بالینی که پلاک را نشان میدهند، دفعات مختلف مسواک زدن، عوامل نشان دهنده پلاک و برنامههای مراقبتی فردی. ما نتایج را به صورت کوتاهمدت (شش هفته یا کمتر)، متوسط (بین شش هفته و ۱۲ ماه) و بلندمدت (بیش از ۱۲ ماه) طبقهبندی کردیم.
اکثر مطالعات کوچک بودند؛ همه بهطور کلی در معرض خطر سوگیری نامعلوم یا بالا قرار داشتند. هیچکدام از مطالعات کیفیت زندگی یا پوسیدگی دندان را گزارش نکردند. ما شواهد موجود را از RCTها (یا NRS، در صورتی که آن مقایسه، هیچ RCTsای نداشت) برای سلامت لثه (التهاب و پلاک) و عوارض جانبی، همچنین پیامدهای دانش و رفتاری را برای مطالعات آموزشی، در پائین ارائه میکنیم.
شواهدی با قطعیت بسیار پائین نشان دادند که یک مسواک دستی مخصوص (Superbrush) التهاب لثه (gingival inflammation; GI) و احتمالا پلاک را، بیشتر از یک مسواک متعارف در میانمدت، کاهش میدهد (GI: میانگین تفاوت (MD): ۱۲,۴۰‐؛ ۹۵% CI؛ ۲۴.۳۱‐ تا ۰.۴۹‐؛ پلاک: MD: ‐۰.۴۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۳‐ تا ۰.۰۵؛ ۱ RCT؛ ۱۸ شرکتکننده)؛ مسواک زدن توسط مراقبین انجام شد. در کوتاهمدت، هیچ مسواکی برتری خود را نشان نداد (GI: MD: ‐۰.۱۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۷‐ تا ۰.۵۷؛ پلاک: MD: ۰.۲۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۵‐ تا ۰.۸۵؛ ۱ RCT؛ ۲۵ شرکتکننده؛ شواهد با قطعیت پائین تا بسیار پائین).
شواهدی با قطعیت متوسط و پائین تفاوتی بین مسواکهای برقی و دستی برای کاهش GI یا پلاک، به ترتیب، در میانمدت پیدا نکردند (GI: MD: ۰,۰۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۶‐ تا ۰.۰۹؛ پلاک: تفاوت میانگین استاندارد شده: ۰.۲۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۷‐ تا ۰.۶۵؛ ۲ RCT؛ ۱۲۰ شرکتکننده). یافتههای کوتاهمدت ناهمگون بودند (۴ RCT؛ شواهد با قطعیت پائین تا بسیار پائین).
شواهدی با قطعیت پائین نشان دادند که آموزش مراقبین در مراقبتهای بهداشتی دهان هیچ تاثیر قابل توجهی روی سطوح GI یا پلاک در میانمدت ندارند (GI: MD: ‐۰,۰۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۳‐ تا ۰.۴۵؛ پلاک: MD: ‐۰.۰۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۶‐ تا ۰.۱۳؛ ۲ RCT؛ ۹۹ شرکتکننده). شواهدی با قطعیت پائین نشان دادند که دانش بهداشت دهان مراقبین در میانمدت پس از آموزش بهتر شد (MD: ۰.۶۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۱ تا ۱.۰۶؛ ۲ RCT؛ ۱۸۹ شرکتکننده)؛ این مورد در کوتاهمدت یافت نشد و نتایج برای تغییرات در رفتار، نگرش و خود‐کارآمدی گوناگون بود.
یک RCT (۱۰ شرکتکننده) دریافت که آموزش افراد مبتلا به ID در زمینه مراقبت بهداشت دهان، در کوتاهمدت پلاک را کاهش دادند اما GI را کاهش ندادند (GI: MD: ‐۰,۲۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۰‐ تا ۰.۳۴؛ پلاک: MD: ‐۰.۴۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۲‐ تا ۰.۰۲‐؛ شواهد با قطعیت بسیار پائین).
یک RCT (۳۰۴ شرکتکننده) دریافت که ویزیتهای برنامهریزی شده دندانپزشکی (در فاصلههای ۱، ۳ یا ۶ ماهه)، همراه با نظارت روزانه بر مسواک زدن، بیشتر از مراقبت معمول، GI (ایجاد پاکت، اما بدون خونریزی) و پلاک را در بلندمدت کاهش میدهد (شواهد با قطعیت پائین).
یک RCT (۲۹ شرکتکننده) دریافت که تشویق افراد مبتلا به ID در مورد بهداشت دهان با صحبت در مورد عکسهایی از دندانهایشان با پلاک مشخص توسط یک عامل آشکار کننده پلاک، در میانمدت پلاک را کاهش نداد (شواهد با قطعیت بسیار پائین).
یک RCT (۸۰ شرکتکننده) دریافت که مسواک زدن روزانه توسط دانشجویان دندانپزشکی، برای کاهش پلاک در افراد مبتلا به ID بیشتر از مسواک زدن یک‐بار یا دو‐بار در هفته، در کوتاهمدت (شواهد با قطعیت پائین) موثر بود.
یک سودمندی برای بهداشت لثه، توسط یک NRS که خمیردندان را با یک عامل آشکار کننده پلاک ارزیابی کرد و یک NRS که برنامههای فردی مراقبت دهان را ارزیابی کرد، مشخص شد (شواهد با قطعیت بسیار پائین).
اکثر مطالعات عوارض جانبی را گزارش نکردند؛ مطالعاتی هم که گزارش دادند، فقط یک مطالعه آنها را به عنوان یک پیامد رسمی در نظر گرفت. بعضی از مطالعات، مشکلات شرکتکنندگانی را که از مسواکهای دستی مخصوص یا برقی استفاده کردند، گزارش داد.
سوال مطالعه مروری
برنامههای بهداشت دهان برای افراد مبتلا به معلولیت ذهنی (intellectual disabilities; ID) تا چه اندازه موثر هستند؟
پیشینه
برداشت پلاک دندانی با کمک مسواک زدن روزانه نقش مهمی در پیشگیری از پوسیدگی دندان و بیماری لثه، دو علت اصلی از دستدادن دندان، بازی میکند. مسواک زدن مهارتی است که میتواند برای افراد مبتلا به ID دشوار باشد؛ آنها ممکن است نیاز به کمک داشته باشند و افرادی که از آنها مراقبت میکنند ممکن است نیاز به آموزش در نحوه کمک به آنها داشته باشند.
ویژگیهای مطالعه
ما به دنبال مطالعات تا ۴ فوریه ۲۰۱۹ جستوجو کردیم. این مطالعه مروری ۳۴ مطالعه را وارد کرد که شامل ۱۷۹۵ فرد مبتلا به ID و ۳۵۴ مراقب بود. نوزده مطالعه به صورت تصادفی شرکتکنندگان را به دو یا چند گروه تقسیم کرد (یعنی کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) و ۱۵ مطالعه غیر‐تصادفیسازی شده).
این مطالعات روشهای مختلفی را برای بهبود بهداشت دهان افراد مبتلا به ID ارزیابی کردند: مسواکهای دستی مخصوص؛ مسواکهای برقی؛ آموزش بهداشت دهان برای مراقبین؛ آموزش بهداشت دهان برای افراد مبتلا به ID؛ تغییر فواصل برنامهریزیشده بین معاینههای دندانپزشکی و نظارت بر مسواک زدن؛ صحبت کردن در مورد عکسهای بالینی در نقش یک مشوق؛ تغییر تعداد دفعاتی که دندانهای افراد مبتلا به ID مسواک زده میشود؛ استفاده از یک عامل آشکار کننده پلاک و استفاده از برنامههای فردی مراقبت از دهان.
این مطالعات التهاب لثه (لثههای قرمز و متورم) و پلاک را ارزیابی کردند. برخی از مطالعات، دانش، رفتار، نگرش و خود‐کارآمدی مراقب (اعتقاد به شایستگی آنها) را از لحاظ بهداشت دهان، همچنین رفتار و مهارتهای بهداشت دهان افراد مبتلا به ID را بررسی کردند. کاهش پوسیدگی و کیفیت زندگی اندازهگیری نشدند. مطالعات را با توجه به زمانیکه پیامدها اندازهگیری شدند، گروهبندی کردیم: کوتاهمدت (شش هفته یا کمتر)، میانمدت (بین شش هفته تا ۱۲ ماه) و بلندمدت (بیش از ۱۲ ماه).
نتایج اصلی
یک مسواک دستی مخصوص (Superbrush)، که توسط مراقبین استفاده شد، نسبت به یک مسواک دستی معمولی، ممکن است در کاهش میزان التهاب لثه و احتمالا پلاک در افراد مبتلا به ID، در میانمدت بهتر باشد، اگرچه این امر در کوتاهمدت دیده نشد.
ما هیچ تفاوتی را بین مسواک برقی و دستی که توسط افراد مبتلا به ID یا مراقبین آنها استفاده شد، از نظر التهاب لثه یا پلاک در میانمدت پیدا نکردیم، و نتایج کوتاهمدت نامعلوم بودند.
آموزش به مراقبین به منظور مسواک زدن دندان افراد مبتلا به ID ممکن است دانش بهداشت دهان مراقبین را در میانمدت بهبود بخشد.
آموزش افراد مبتلا به ID برای مسواک زدن دندانهای خود ممکن است میزان پلاک را در دندانهای آنها در کوتاهمدت کاهش دهد.
فراخوان منظم بیمار به دندانپزشکی برای معاینه و نظارت مراقبین در مسواک زدن بین معاینهها، ممکن است بیشتر از مراقبتهای معمول برای کاهش التهاب لثه و پلاک در بلندمدت موثر باشد.
صحبت در مورد عکسهای بالینی پلاک دندانهای شرکتکنندگان که توسط یک عامل آشکار کننده پلاک نشان داده شده، برای اینکه آنها را به مسواک زدن بهتر تشویق کند، به نظر نمیرسد که پلاک را کاهش دهد.
مسواک زدن روزانه توسط یک دانشجوی دندانپزشکی ممکن است برای کاهش سطوح پلاک در کوتاهمدت، از یک یا دو بار در هفته مسواک زدن حرفهای، موثرتر باشد.
خمیردندان با یک عامل آشکار کننده پلاک و برنامههای فردی مراقبت از دهان، هر یک در یک مطالعه غیر‐تصادفیسازی شده که نشان داد آنها ممکن است پرمنفعت باشند، ارزیابی شدند.
فقط یک مطالعه بهطور رسمی عوارض جانبی منفی را اندازهگیری کرد؛ با این حال، بیشتر مطالعات اظهار داشتند که هیچ موردی از عوارض جانبی وجود نداشتند. بعضی از مطالعات نشان دادند که برخی از افراد با مسواک برقی یا مسواک دستی مخصوص مشکل داشتند.
قطعیت شواهد
اگرچه برخی از مداخلات بهداشت دهان برای افرادی که مبتلا به ID هستند، شواهد سودمند علمی را نشان میدهند، مشخص نیست این منافع برای بهداشت یا سلامت دهان یک فرد چه معنی و مفهوم دارند. قطعیت شواهد عمدتا پائین یا بسیار پائین است، بنابراین تحقیقات بعدی ممکن است یافتههای ما را تغییر دهند. شواهد با قطعیت متوسط فقط برای یک یافته موجود است: احتمالا مسواک برقی و دستی بهطور مشابهی برای کاهش التهاب لثه در افراد مبتلا به ID در میانمدت موثر هستند. تحقیقات بهتر و بیشتری برای ارزیابی کامل مداخلاتی که وعده بهبود بهداشت دهان افراد مبتلا به ID را میدهند و برای تائید اینکه مداخلات بیتاثیر هستند یا خیر، مورد نیاز است. در ضمن، بر پایه این مطالعه مروری، تغییرات در عادات جاری باید با احتیاط انجام شوند و تصمیمات درباره مراقبت بهداشت دهان باید براساس تخصص حرفهای و نیازها و اولویتهای افراد مبتلا به ID و مراقبین آنها باشد.
صفحه ۱ از ۱ |
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مرکز همکار کاکرین ایران می باشد.
طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق
© 2025 CC BY-NC 4.0 | Cochrane Iran Associate Centre
Designed & Developed by : Yektaweb