جستجو در مقالات منتشر شده


۷ نتیجه برای Maurits W van Tulder

Esther T Maas، Raymond WJG Ostelo، Leena Niemisto، Jukkapekka Jousimaa، Heikki Hurri، Antti Malmivaara، Maurits W van Tulder،
دوره ۲۰۱۵، شماره ۰ - ( ۶-۱۳۹۴ )
چکیده

پیشینه
قطع عصب به وسیله رادیوفرکوئنسی (radiofrequency; RF)، یعنی درمان تهاجمی برای کمردرد مزمن ( chronic low back pain; CLBP)، اغلب برای دردهایی استفاده می‌شود که ممکن است از مفاصل فاست (facet)، مفاصل ساکروایلئاک (sacroiliac; SI) یا دیسک‌ها سرچشمه گرفته باشند. بسیاری از مطالعات (کنترل نشده) تنوع قابل توجهی را در استفاده از آن بین کشورها و عدم‐قطعیت مداوم در مورد اثربخشی آن نشان داده‌اند.
اهداف
هدف از این مرور، بررسی اثربخشی پروسیجرهای قطع عصب با روش RF برای درمان بیماران مبتلا به CLBP است. این مرور، نسخه به‌روز شده مروری است که در سال ۲۰۰۳ انجام شده است.
روش های جستجو
برای این مرور، پایگاه مرکزی ثبت کارآزمایی‌های بالینی کاکرین (CENTRAL)؛ MEDLINE؛ EMBASE و سه بانک اطلاعاتی دیگر، دو پایگاه ثبت کارآزمایی‌های بالینی و فهرست منابع مطالعات وارد شده از آغاز تا می ۲۰۱۴ را برای یافتن کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) که دارای معیارهای ورود بودند، جست‌وجو کردیم. این مرور را در جون ۲۰۱۵ به‌روز‌ کردیم، اما هنوز آنها را با هم یکی نکردیم.
معیارهای انتخاب
RCTهایی را که در مورد قطع عصب به روش RF برای بیماران مبتلا به CLBP بوده و پاسخ مثبتی به بلوک تشخیصی یا دیسکوگرافی (discography) داشتند، وارد مرور کردیم. هیچ محدودیت زبانی یا تاریخی اعمال نکردیم.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
دو نویسنده مرور به طور مستقل RCTها را انتخاب کردند، داده‌ها را استخراج و خطر سوگیری (risk of bias; RoB) و ارتباطات بالینی را با استفاده از شکل‌های استاندارد شده بررسی کردند. برای مطالعات بالینی همگون، متاآنالیز (meta‐analysis) انجام دادیم و کیفیت شواهد را برای هر پیامد با استفاده از روش درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (Grades of Recommendation, Assessment, Development and Evaluation; GRADE) بررسی کردیم.
نتایج اصلی

به طور کلی، ۲۳ RCT را (۱۳۰۹ = N) وارد کردیم که ۱۳ مورد از آنها (۵۶%) دارای RoB پائینی بودند. در این مرور زن و مرد با میانگین سنی ۵۰,۶ سال حضور داشتند. کیفیت کلی شواهد را بسیار پائین تا متوسط در نظر گرفتیم. دوازده مطالعه درد مشکوک مفصلی فاست (facet)، پنج مطالعه درد دیسک، دو مطالعه درد مفصل SI، دو مطالعه CLBP رادیکولار، یک مطالعه درد انتشاری کمر و یک مطالعه CLBP را با یا بدون انتشار بررسی کردند. به طور کلی، شواهد متوسط نشان می‌دهد که قطع عصب به روش RF برای مفصل فاست، بیشترین تاثیر را بر درد در کوتاه‌‐مدت نسبت به دارونما (placebo) دارد (تفاوت میانگین (MD): ۱.۴۷‐؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۲.۲۸‐ تا ۰.۶۷‐). شواهد با کیفیت پائین نشان می‌دهد که قطع عصب به روش RF برای مفاصل فاست نسبت به دارونما برای کوتاه‌‐مدت (MD: ‐۵.۵۳؛ ۹۵% CI؛ ۸.۶۶‐ تا ۲.۴۰‐) و در طولانی‐مدت (MD: ‐۳.۷۰؛ ۹۵% CI؛ ۶.۹۴‐ تا ۰.۴۷‐) موثرتر است. شواهد با کیفیت بسیار پائین تا پائین نشان می‌دهد که قطع عصب با روش RF برای مفصل فاست نسبت به تزریق استروئید در کوتاه‌‐مدت (MD: ‐۲.۲۳؛ ۹۵% CI؛ ۲.۳۸‐ تا ۲.۰۸‐)، میان‐مدت (MD: ‐۲.۱۳؛ ۹۵% CI؛ ۳.۴۵‐ تا ۰.۸۱‐) و طولانی‐مدت (MD: ‐۲.۶۵؛ ۹۵% CI؛ ۳.۴۳‐ تا ۱.۸۸‐) موثرتر است. قطع عصب به روش RF برای درد دیسکی نتایج چالش‌برانگیزی به وجود آورد، یعنی عدم تاثیرات برای قطع عصب در مقایسه با دارونما در کوتاه‐مدت و میان‐مدت، و تاثیرات ناچیز در طولانی‐مدت بر کاهش درد (MD: ‐۱.۶۳؛ ۹۵% CI؛ ۲.۵۸‐ تا ۰.۶۸‐) و برای بهبود عملکرد (MD: ‐۶.۷۵؛ ۹۵% CI؛ ۱۳.۴۲‐ تا ۰.۰۹‐). عدم وجود شواهد از اثربخشی کوتاه‌‐مدت، محتمل بودن اثربخشی بالینی طولانی‐مدت یا میان‐مدت را زیر سوال می‌برد. وقتی که از قطع عصب به روش RF برای درد مفصل SI استفاده می‌شود، شواهد با کیفیت پائین هیچ تفاوتی نسبت به دارونما برای تاثیر بر درد (MD: ‐۲.۱۲؛ ۹۵% CI؛ ۵.۴۵‐ تا ۱.۲۱) و تاثیر بر عملکرد (MD: ‐۱۴.۰۶؛ ۹۵% CI؛ ۳۰.۴۲‐ تا ۲.۳۰) در کوتاه‌‐مدت نشان نمی‌دهد، یک مطالعه تاثیر ناچیزی هم بر درد و هم بر عملکرد در میان‐مدت نشان می‌دهد. قطع عصب به روش RF یک پروسیجر تهاجمی است که می‌تواند عوارض مختلفی را به وجود آورد. کیفیت پائین و اندازه ناکافی مطالعات اصلی، اجازه بررسی تکرر عوارض را نداد.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
نویسندگان مرور، هیچ شواهد با کیفیت بالایی را که نشان دهد قطع عصب به روش RF، باعث کاهش درد در بیماران مبتلا به CLBP می‌شود، پیدا نکردند. به طور مشابهی، ما نیز هیچ شواهد متقاعد کننده‌ای برای نشان دادن اینکه این درمان عملکرد را بهبود می‌بخشد، شناسایی نکردیم. به طور کلی، شواهد حال حاضر برای قطع عصب به روش RF برای CLBP، کیفیت بسیار پائین تا متوسطی داشته و شواهد با کیفیت بالایی وجود ندارد. RCT‌هایی با کیفیت بالا و با حجم نمونه‌های بزرگ‌تر و بررسی تاثیرات طولانی‐مدت مورد نیاز است.
خلاصه به زبان ساده

تاثیر قطع عصب به وسیله رادیوفرکوئنسی (radiofrequency) برای درمان کمردرد مزمن

پیشینه کمردرد، مشکل بزرگی است که عواقب اقتصادی و اجتماعی بزرگی ایجاد می‌کند. به طور کلی، ۸۵% تا ۹۰% از موارد کمردرد، به صورت «غیر‐اختصاصی» هستند. اکثر بیماران مبتلا به کمردرد در مراقبت اولیه به خوبی درمان می‌شوند، اما تقریبا ۱۰% تا ۱۵% آنها مبتلا به نشانه‌های مزمن می‌شوند (بیش از سه ماه). کمردرد مزمن می‌تواند از هر بخشی از پشت که توانایی ایجاد سیگنال‌های درد را دارد، حاصل شود. این منشاها شامل دیسک‌ها، مهره‌ها، مفاصل ساکروایلئاک (sacroiliac joints)، مفاصل فاست، عضلات، لیگامانت‌ها و دیگر ساختارها هستند. متخصصان درد تلاش می‌کنند منشا کمردردها را با استفاده از بلوک اعصاب شناسایی کنند. آنها اعصاب نخاعی را با تزریق بی‌حس کننده‌ها (anaesthetic) به جهت مشاهده بهبود نشانه‌های درد، بی‌حس می‌کنند. زمانی که درد به طور چشم‌گیری بهبود می‌یابد، ایشان تلاش می‌کنند که اعصاب نخاعی را با سوزاندن آنها به وسیله امواج رادیوفرکوئنسی به مدت طولانی‌تری قطع کنند. این پروسیجر مهاجم، قطع عصب به وسیله رادیوفرکوئنسی نامیده می‌شود. در حال حاضر اثربخشیاین روش به اثبات نرسیده است.

ویژگی‌های مطالعه شواهد تا می ۲۰۱۴ به‌روز است. این مرور شامل ۲۳ کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل شده با ۱۳۰۹ شرکت‌کننده است که کمردرد آنها با بلوک اعصاب یا تست‌های تشخیصی دیگر ارزیابی شده است. زنان و مردانی با میانگین سنی ۵۰,۶ سال در این مرور شرکت کردند. بیمارانی که پاسخ مثبتی به بلوک تشخیصی یا دیسکوگرافی (discography) دادند، تحت درمان با دارونما (placebo) یا قطع عصب با رادیوفرکوئنسی قرار گرفتند.

نتایج کلیدیهیچ شواهد با کیفیت بالایی که نشان دهد قطع عصب با رادیوفرکوئنسی باعث تسکین کمردرد مزمن می‌شود، وجود نداشت. به طور مشابهی، هیچ شواهد متقاعد کننده‌ای که نشان دهد این درمان، عملکرد را بهبود می‌بخشد، نیز دیده نشد. شواهد با کیفیت متوسط نشان می‌دهد که قطع عصب با رادیوفرکوئنسی در مقایسه با دارونما ممکن است درد مفصل فاست را بهتر تسکین داده و عملکرد را در کوتاه‌‐مدت بهبود بخشد. شواهد با کیفیت بسیار پائین و پائین نشان می‌دهد که قطع عصب با رادیوفرکوئنسی می‌تواند درد مفصل فاست را به اندازه تزریق استروئید تسکین بخشد. برای بیماران مبتلا به درد دیسکی، تنها تاثیرات طولانی‐مدت بر کاهش درد و عملکرد بهبود یافته نشان داده می‌شود. برای بیماران مبتلا به درد مفصل SI، قطع عصب با رادیوفرکوئنسی، در کوتاه‌‐مدت هیچ تاثیری نداشت و در مدت یک تا شش ماه بعد از درمان در مقایسه با دارونما تاثیر ناچیزی نشان داد (بر اساس یک مطالعه). برای کمردردهایی که به نظر می‌آیند دارای منشاهای دیگری هستند، نتایجی حاصل نشد. قطع عصب به روش رادیوفرکوئنسی، یک پروسیجر تهاجمی است که می‌تواند عوارض مختلفی ایجاد کند.

کیفیت شواهدمطالعات وارد شده در این مرور، کیفیت و اندازه لازم را برای مستند کردن عوارض نداشتند. با وجود شواهد با کیفیت پائین، مطالعات با کیفیت و اندازه بالا برای تعیین ایمنی و اثربخشی آن مورد نیاز است.


Wendy TM Enthoven، Pepijn DDM Roelofs، Richard A Deyo، Maurits W van Tulder، Bart W Koes،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه
کمردرد مزمن یکی از مشکلات مهم سلامت محسوب می‌شود. داروهای غیر‐استروئیدی ضد‐التهابی (Non‐steroidal anti‐inflammatory drugs; NSAIDs) به طور گسترده‌ای برای درمان افراد مبتلا به کمردرد استفاده می‌شوند، به خصوص افرادی که درد کمر حاد دارند. استفاده کوتاه‌‐مدت از NSAID برای تسکین درد در افراد مبتلا به کمردرد مزمن نیز توصیه می‌شود. دو نوع NSAID برای درمان کمردرد استفاده می‌شوند: NSAIDهای غیر‐انتخابی و NSAIDهای انتخابی COX−۲. در سال ۲۰۰۸ یک مرور کاکرین تاثیر کوچک اما مهمی از NSAIDها را در مقایسه با دارونما (placebo)، در افراد مبتلا به کمردرد مزمن مشاهده کرده بود. این یک نسخه به‌روز از مرور کاکرین است که در سال ۲۰۰۸ منتشر شده و روی افراد با کمردرد مزمن تمرکز کرده است.
اهداف
تعیین اینکه NSAIDها از دیگر گزینه‌های درمانی برای کمردرد مزمن غیر‐اختصاصی بهتر هستند یا خیر، و اگر بهترند، کدام نوع NSAID موثرتر است.
روش های جستجو
برای پیدا کردن کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) منتشر شده در انگلیس، آلمان یا هلند، در CENTRAL؛ MEDLINE؛ EMBASE؛ PubMed و دو بانک اطلاعاتی پایگاه ثبت کارآزمایی‌های بالینی تا ۲۴ جون ۲۰۱۵ به جست‌وجو پرداختیم. هم‌چنین فهرست منابع مرورهای مرتبط را نیز غربال کردیم.
معیارهای انتخاب
RCTهایی را وارد کردیم (دوسو‐کور یا یک‌سو‐کور) که از NSAIDها برای درمان افراد مبتلا به کمردرد مزمن استفاده کرده بودند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
دو نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم کارآزمایی‌ها را برای ورود به این مرور کاکرین مطابق با معیارهای ورود ارزیابی کردند. یک نویسنده مرور داده‌ها را استخراج کرده و نویسنده دیگر به بررسی داده‌ها پرداخت. دو نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم خطر سوگیری (bias)) را در تمامی کارآزمایی‌های وارد شده بررسی کردند. در صورتی که اطلاعات از نظر بالینی همگون و مشابه بودند، یک متاآنالیز انجام داده و کیفیت شواهد را با استفاده از رویکرد درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) ارزیابی کردیم.
نتایج اصلی

این مرور کاکرین حاوی ۱۳ کارآزمایی است. ده مطالعه دارای «خطر پائین سوگیری» بودند. شش مطالعه NSAIDها را با دارونما مقایسه کرده و در مجموع ۱۳۵۴ شرکت‌کننده داشتند. شواهدی با کیفیت پائین وجود داشت، مبنی بر اینکه NSAIDها موثرتر از دارونما هستند، با تفاوت میانگین (MD) در میزان شدت درد از خط پایه معادل ۶,۹۷‐؛ (۹۵% CI؛ ۱۰.۷۴‐ تا ۳.۱۹‐) در مقیاس آنالوگ بصری (visual analogue scale; VAS) ۰ تا ۱۰۰ و میانه (median) پیگیری ۵۶ روز (دامنه بین‐چارکی (interquartile range; IQR) معادل ۱۳ تا ۹۱ روز). چهار مطالعه با استفاده از پرسشنامه ناتوانی رولند موریس (Roland Morris Disability Questionnaire) میزان ناتوانی را اندازه‌گیری کردند. شواهد با کیفیت پائین وجود داشت که اظهار می‌داشت NSAIDها روی ناتوانی موثرتر از دارونما عمل می‌کنند، با تفاوت میانگین (MD) از خط پایه ۰.۸۵‐؛ (۹۵% CI؛ ۱.۳۰‐ تا ۰.۴۰‐) در یک مقیاس ۰ تا ۲۴ و میانه (median) پیگیری ۸۴ روز (IQR؛ ۴۲ تا ۱۰۵ روز). تمامی شش مطالعه کنترل شده با دارونما عوارض جانبی را نیز گزارش کرده و نشان دادند که از نظر اهمیت آماری، وقوع عوارض جانبی در افرادی که از NSAIDها استفاده کرده بودند، در مقایسه با دارونما افزایش قابل ملاحظه‌ای نداشت (RR: ۱.۰۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۲ تا ۱.۱۷). به دلیل حجم نمونه نسبتا کوچک و دوره پیگیری نسبتا کوتاه در بیشتر کارآزمایی‌های وارد شده، این احتمال وجود دارد که شمار افرادی که دچار عارضه جانبی شده‌اند کمتر از حد واقعی اندازه‌گیری شده باشد. دو مطالعه به مقایسه انواع مختلف NSAIDهای غیر‐انتخابی پرداخته بودند، مثل ایبوپروفن (ibuprofen) در برابر دیکلوفناک (diclofenac) و پیروکسیکام (piroxicam) در برابر ایندومتاسین (indomethacin). در این کارآزمایی‌ها هیچ تفاوتی بین این انواع NSAIDها مشاهده نشده بود، لیکن حجم نمونه هر دو کارآزمایی کوچک بود. یک کارآزمایی تفاوتی از نظر شدت درد بین گروه‌هایی که از NSAIDهای انتخابی یا غیر‐انتخابی استفاده کرده بودند، پیدا نکرده بود. در کارآزمایی دیگر که دیفلونیسال (diflunisal) را با پاراستامول مقایسه کرده بود، هیچ تفاوتی در میزان شدت درد از خط پایه دیده نشده بود. یک کارآزمایی در مصرف کنندگان سلکوکسیب (celecoxib) در برابر ترامادول (tramadol)، یک بهبودی کلی نشان داده بود. یک کارآزمایی وارد شده به مقایسه NSAIDها با «ورزش خانگی» پرداخته بود. میزان ناتوانی در شرکت‏‌کنندگانی که ورزش کرده بودند، در برابر آنهایی که NSAID دریافت کرده بودند، بهبودی بیشتری داشت، اما میزان درد بین دو گروه یکسان بود.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
شش مورد از ۱۳ RCT نشان دادند که NSAIDها در کاهش شدت درد موثرتر از دارونما هستند. در مورد ناتوانی، NSAIDها کمی بهتر از دارونما عمل می‌کنند. با این حال میزان این تاثیرات کم، و سطح کیفی شواهد نیز پائین بود. زمانی که ما فقط RCTهایی را وارد کردیم که خطر پائین سوگیری داشتند، تفاوت‌های بین تاثیر NSAIDها و دارونما کمتر شد. هیچ تفاوتی بین اثربخشی NSAIDهای مختلف از جمله انوع انتخابی در برابر غیر‐انتخابی شناسایی نکردیم. به دلیل گنجاندن فقط RCTها، حجم نمونه نسبتا کوچک و پیگیری نسبتا کوتاه در اکثر کارآزمایی‌های وارد شده، نمی‌توانیم اظهارات قاطعی در مورد وقوع عوارض جانبی یا ایمن بودن NSAIDها برای استفاده طولانی‐مدت داشته باشیم.
خلاصه به زبان ساده

نقش داروهای غیر‐استروئیدی ضد‐التهابی برای درمان کمردرد مزمن

سوال مطالعه مروری

ما شواهد مربوط به تاثیر داروهای غیر‐استروئیدی ضد‐التهابی (non‐steroidal anti‐inflammatory drugs; NSAIDs) را در افراد مبتلا به کمردرد مزمن بررسی کردیم. NSAIDها با دارونما (placebo)، انواع دیگر NSAIDها، داروهای دیگر یا انواع دیگر درمان‌ها مقایسه شدند.

پیشینه

کمر درد مزمن مشکلی شایع است که باعث ایجاد درد و ناتوانی می‌شود. غالبا از NSAIDها برای درمان افرادی که کمردرد مزمن دارند، استفاده می‌شود و به دو صورت بدون نسخه و با نسخه در انواع ترکیبات شیمیایی مختلف در دسترس هستند.

ویژگی‌های مطالعه

تمامی کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده منتشر شده را در رابطه با اثربخشی NSAIDها، تا ۲۴ جون ۲۰۱۵ گردآوری کردیم. ما ۱۳ کارآزمایی را وارد کردیم که NSAIDها را با دارونما، دیگر NSAIDها، داروها یا درمان‌های دیگر در افراد مبتلا به کمردرد مزمن مقایسه کرده بودند. شش کارآزمایی (با ۱۳۵۴ شرکت‌کننده) به مقایسه NSAIDها با دارونما پرداخته بودند. مدت پیگیری بین نه روز تا ۱۶ هفته بود.

نتایج کلیدی

NSAIDها میزان درد و ناتوانی را در افراد با کمردرد مزمن، در مقایسه با دارونما، کمتر کرده بودند. با این وجود، تفاوت‌ها اندک بودند: ۷ نمره در مقیاس ۱۰۰ امتیازی برای شدت درد. در رابطه با ناتوانی، از مقیاس ۰ تا ۲۴ امتیازی، افرادی که NSAID دریافت کرده بودند، ۰,۹ نمره بهتر شده بودند. میزان عوارض جانبی بین افرادی که NSAID یا دارونما دریافت کرده بودند، از لحاظ آماری تفاوت قابل ملاحظه‌ای نداشت، اما لازم است مطالعات بزرگ‌تر و طولانی‌تری برای شناسایی عوارض جانبی نادر یا تاخیری، اثر متقابل (interaction) دارویی مهم و عوارض جانبی که در اثر استفاده طولانی‌تر حاصل می‌شوند، انجام گیرد.

انواع مختلف NSAIDها تفاوت چندانی در میزان تاثیر با یکدیگر نداشتند. سه مورد از ۱۳ مطالعه وارد شده دو نوع مختلف NSAID را با هم مقایسه کرده و در هیچ یک از آنها تفاوتی مشاهده نشده بود.

NSAIDها با انواع دیگر داروها نیز مقایسه شده بودند: پاراستامول (paracetamol)، ترامادول (tramadol) و پرگابالین (pregabalin). بین NSAIDها و پاراستامول و پرگابالین از نظر تاثیر یا عوارض جانبی تفاوتی مشاهده نشد. یک مطالعه که سلکوکسیب (celecoxib) را با ترامادول (tramadol) مقایسه کرده بود، نشان داد افرادی که از سلکوکسیب استفاده کرده بودند، بهبودی کلی بهتری داشتند.

یک کارآزمایی NSAIDها را با «ورزش خانگی» مقایسه کرده بود. در مورد ناتوانی، افرادی که ورزش کرده بودند، بهبودی بیشتری نسبت به دریافت کنندگان NSAID داشتند، اما نمرات درد تفاوت قابل توجهی با هم نداشت.

کیفیت شواهد

شواهدی با کیفیت پائین وجود داشت، مبنی بر اینکه تاثیر NSAIDها در کمردرد مزمن کمی بهتر از دارونما است. میزان این تفاوت اندک بود، وقتی ما فقط کارآزمایی‌های با کیفیت بالاتر را مد نظر قرار دادیم، این تفاوت کمتر شد.


Nolwenn Poquet، Chung-Wei Christine Lin، Martijn W Heymans، Maurits W van Tulder، Rosmin Esmail، Bart W Koes، Christopher G Maher،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه
از زمان معرفی پروتکل درمانی سوئدی بازگشت به مدرسه (back school) در سال ۱۹۶۹، از آن بارها برای درمان افراد مبتلا به کمردرد (low‐back pain; LBP) استفاده شده است. با این حال، محتوای این پروتکل درمانی تغییر کرده و به نظر می‌رسد امروزه تفاوت چشمگیری با گذشته داشته باشد. در این مرور، بازگشت به مدرسه را به صورت برنامه درمانی ارائه شده به گروه‌هایی از افراد تعریف کردیم، که شامل هم آموزش و هم ورزش است. این مطالعه مروری، به‌روزشده یک مطالعه مروری کاکرین است که برای اولین‌بار در سال ۱۹۹۹ منتشر شده و در سال ۲۰۰۴ به‌روز شد. برای به‌روزرسانی، این مرور را به دو مطالعه مجزا تقسیم کردیم که LBP حاد را از مزمن جدا کردند.
اهداف
ارزیابی اثربخشی پروتکل بازگشت به مدرسه بر درد و ناتوانی افراد مبتلا به LBP غیر‐اختصاصی حاد یا تحت‐‌حاد. همچنین تاثیر آن را بر وضعیت کاری و عوارض جانبی مورد بررسی قرار دادیم.
روش های جستجو
این منابع را تا ۴ آگوست ۲۰۱۵ جست‌وجو کردیم: CENTRAL؛ MEDLINE؛ EMBASE؛ CINAHL؛ Psychinfo؛ PubMed و دو پایگاه ثبت کارآزمایی‌های بالینی. همچنین فهرست منابع مقالات را بررسی کرده و با کارشناسان در حوزه پژوهش درباره LBP تماس گرفتیم.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) یا شبه‐RCTهایی را در نظر گرفتیم که در آن‌ها استفاده از پروتکل بازگشت به مدرسه برای درمان LBP غیر‐اختصاصی حاد یا تحت‐‌حاد گزارش شد. پیامدهای اولیه عبارت بودند از درد و ناتوانی. پیامدهای ثانویه نیز شامل وضعیت کاری و عوارض جانبی بودند. برنامه درمانی بازگشت به مدرسه با درمان دیگر، دارونما (placebo) (یا گروه کنترل ساختگی یا توجه) یا عدم‐درمان مقایسه شد.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
از دستورالعمل‌های روش به‌روز شده ۲۰۰۹ برای این مرور کاکرین استفاده کردیم. دو نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم به غربالگری منابع، ارزیابی کیفیت کارآزمایی‌ها و استخراج داده‌ها پرداختند. حد آستانه را برای خطر پائین سوگیری (bias)، معادل شش مورد یا بیشتر از ۱۳ معیار اعتبار داخلی و فقدان معایب جدی (مثلا،‌ نرخ بالای خروج از مطالعه) قرار دادیم. کیفیت شواهد را با استفاده از رویکرد درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) در یکی از چهار سطح بالا، متوسط، پائین یا بسیار پائین طبقه‌بندی کردیم. برای کسب اطلاعات بیشتر با نویسندگان این مطالعه تماس گرفتیم. اطلاعات مربوط به عوارض جانبی را که از این کارآزمایی‌ها به دست آمدند، گردآوری کردیم.
نتایج اصلی
به‌روز کردن جست‌وجو ۲۷۳ منبع جدید را شناسایی کرد، که هیچ کدام معیارهای ورود ما را برآورده نکردند. چهار مطالعه (۶۴۳ شرکت‌کننده) را در این مرور به‌روز شده گنجاندیم، که همگی در به‌روزرسانی قبلی (۲۰۰۴) وارد شدند. کیفیت شواهد برای تمام پیامدها در حد بسیار پائین بود. از آنجا که داده‌ها از نظر بالینی بسیار ناهمگون بودند که بتوان آنها را ادغام کرد، نتایج کارآزمایی فردی را توصیف کردیم. نتایج نشان می‌دهند که شواهدی با کیفیت بسیار پائین در دست است مبنی بر اینکه اثربخشی پروتکل درمانی بازگشت به مدرسه، در مقایسه با دارونما (یا درمان ساختگی یا کنترل توجه) یا دیگر درمان‌ها (فیزیکال‌‐تراپی، میوفشیال‌‐تراپی، دست‌کاری مفاصل (joint manipulations)، مشاوره) بر درد، ناتوانی، وضعیت کاری و عوارض جانبی در پیگیری‌های کوتاه‐‌مدت، میان‐‌مدت و طولانی‐مدت، بیشتر نیست. شواهدی با کیفیت بسیار پائین نشان می‌دهد تفاوت آماری معناداری بین روش بازگشت به مدرسه و دارونما (یا درمان ساختگی یا کنترل توجه) برای بازگشت بیمار به کار در پیگیری کوتاه‐‌مدت به نفع روش بازگشت به مدرسه وجود دارد. شواهدی با کیفیت بسیار پائین نشان می‌دهد که استفاده از برنامه بازگشت به مدرسه همراه با برنامه مراقبت از کمر، موثرتر از برنامه مراقبت از کمر به‌تنهایی برای درمان ناتوانی در پیگیری کوتاه‐‌مدت است. شواهدی با کیفیت بسیار پائین نیز نشان می‌دهد که هیچ تفاوتی از نظر عوارض جانبی بین روش بازگشت به مدرسه و میوفشیال‌‐تراپی، دست‌کاری مفاصل و ترکیبی از میوفشیال‌‐تراپی و دست‌کاری مفاصل وجود ندارد.
نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
مشخص نیست که استفاده از پروتکل‌های درمانی بازگشت به مدرسه برای درمان کمردرد غیر‐اختصاصی حاد و تحت‌‐حاد موثر است یا خیر، زیرا صرفا شواهدی با کیفیت بسیار پائین در این زمینه به دست آمد. با اینکه انجام مطالعات بزرگ با روش کار مناسب احتمالا یافته‌های قطعی‌تری را به دست خواهند داد، پروتکل‌های درمانی بازگشت به مدرسه مداخلاتی نیستند که از آن‌ها به طور گسترده برای درمان کمردرد حاد و تحت‌‐حاد استفاده شوند و شاید تحقیق بیشتر در این زمینه اولویت نداشته باشد.
خلاصه به زبان ساده

برنامه‌های مداخله‌ای بازگشت به مدرسه برای درمان کمردرد‌های غیر‐اختصاصی حاد و تحت‐‌حاد

سوال مطالعه مروری

هدف از این مطالعه مروری، ارزیابی اثربخشی روش بازگشت به مدرسه بر درد، ناتوانی، وضعیت کاری و عوارض جانبی در مقایسه با درمان دیگر، دارونما (placebo) یا عدم‐درمان برای کمردرد غیر‐اختصاصی حاد و تحت‌‐حاد بود.

پیشینه

کمردرد در جوامع غربی بار (burden) زیادی را از نظر هزینه‌های مراقبت سلامت و از دست دادن بهره‌وری تحمیل می‌کند. کمردرد، اختلالی شایع است که روزانه ۱۲% تا ۳۰% از جمعیت را تحت تاثیر قرار می‌دهد. بازگشت به مدرسه، یک برنامه درمانی است شامل جنبه‌های آموزشی و ورزشی، و به گروه‌هایی از شرکت‌کنندگان و تحت نظارت یک پزشک ارائه می‌شود. این روش در سال ۱۹۶۹ در سوئد معرفی شد و به نظر می‌رسد که محتوا و طول دوره آن اکنون بسیار متفاوت است.

جمعیت هدف این مطالعه مروری، افراد مبتلا به کمردرد غیر‐اختصاصی حاد و تحت‌‐حاد (بین حاد و مزمن) بود. درد غیر‐اختصاصی کمردرد را به صورت وجود دردی موضعی زیر اسکاپولا (لبه شانه) و بالای شکاف باسن بدون هیچ علت قابل تشخیصی (مثلا عفونت، نئوپلاسم، متاستاز، پوکی استخوان، آرتریت روماتوئید، شکستگی یا پروسه‌های التهابی) تعریف کردیم. درد حاد و تحت‌‐حاد بدان معنا است که، درد به ترتیب، بیش از شش تا ۱۲ هفته طول نکشد. پیامدهای اولیه عبارت بودند از درد و ناتوانی، و پیامدهای ثانویه نیز شامل وضعیت کاری و عوارض جانبی شدند.

ویژگی‌های مطالعه

چهار مطالعه را در این مطالعه مروری وارد کردیم، که در نسخه‌های قبلی حضور داشتند، بدان معنا است که هیچ مطالعه مرتبط جدیدی را برای گنجاندن در این به‌روزرسانی شناسایی نکردیم. مقایسه‌های درمان، به‌قدری مشابه یکدیگر نبودند که امکان ادغام آن‌ها وجود نداشت و سطح خطر سوگیری (bias) در نیمی از این مطالعات بالا بود. کیفیت شواهد برای تمام پیامدها در حد بسیار پائین بود.

یک مطالعه بازگشت به مدرسه را با دارونما (درمان ساختگی) مقایسه کرد و هیچ تفاوتی را بین گروه‌ها برای تسکین درد در پیگیری کوتاه‌‐مدت نیافت. در مورد وضعیت کاری، افراد در گروه بازگشت به مدرسه به‌طور چشمگیری مدت‌زمان کوتاه‌تری را نسبت به گروه دارونما در پیگیری کوتاه‌‐مدت به مرخصی استعلاجی اختصاص دادند.

چهار مطالعه به مقایسه بازگشت به مدرسه با یک درمان دیگر (فیزیوتراپی، میوفشیال‌‐تراپی، دست‌کاری مفصل، مشاوره) اختصاص یافتند. به‌طور کلی، اختلافی بین دو گروه در خصوص درد، ناتوانی، وضعیت کاری و عوارض جانبی در هر زمانی از دوره پیگیری وجود نداشت. فقط یک مطالعه نشان داد که افزودن برنامه بازگشت به مدرسه به برنامه مراقبت از کمر، موثرتر از بازگشت به مدرسه به‌تنهایی برای مدیریت بالینی ناتوانی در پیگیری کوتاه‌‐مدت عمل می‌کند.

نتایج کلیدی

مطالعات وارد شده برای ارائه پاسخ شفاف به پرسش ما کافی نبودند و گنجاندن دیگر مطالعات با طراحی مناسب به احتمال بسیار زیاد موجب تغییر نتیجه‌گیری می‌شوند. با این حال، به نظر نمی‌رسد که در حال حاضر از برنامه درمانی بازگشت به مدرسه برای درمان افراد مبتلا به کمردرد غیر‐اختصاصی حاد و تحت‌‐حاد، استقبال گسترده‌ای صورت گیرد و دستورالعمل‌ها آن را تائید نمی‌کنند.

کیفیت شواهد

کیفیت شواهد را برای پیامدهای از پیش مشخص شده با استفاده از رویکرد درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) در سطح بسیار پائین ارزیابی کردیم. این امر ناشی از طراحی‌های ضعیف مطالعات و عدم‐دقت در نتایج بود.


Gustavo C Machado، Paulo H Ferreira، Rafael IJ Yoo، Ian A Harris، Marina B Pinheiro، Bart W Koes، Maurits W van Tulder، Magdalena Rzewuska، Christopher G Maher، Manuela L Ferreira،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه
در سال‌های اخیر، مخارج بیمارستانی برای درمان تنگی کانال مهره‌های کمری در سراسر جهان به شدت در حال افزایش است و در قیمت و نرخ‌های پروسیجرهای مختلف جراحی، تفاوت زیادی وجود دارد. هم‌چنین، نرخ فیوژن پیچیده (complex fusion) و استفاده از ایمپلنت‌های فاصله‌انداز (spacer implant) نخاعی در مقایسه با جراحی کاهش فشار (decompression) مرسوم، به طور چشم‌گیری افزایش یافته‌، اگرچه روش اولی هزینه‌هایش تا سه برابر روش مرسوم هم می‌رسد. علاوه بر این، برتری این پروسیجرهای جراحی جدید نسبت به جراحی مرسوم کاهش فشار هنوز مشخص نیست.
اهداف
بررسی اثربخشی جراحی در مدیریت بیماران مبتلا به تنگی کانال نخاعی علامت‌دار و اثربخشی مقایسه‌ای بین روش‌های مرسوم جراحی بر پیامدهای مربوط به بیمار، برای درمان این بیماری. هم‌چنین، هدف‌ ما بررسی سلامت این مداخلات جراحی با گردآوری داده‌های جراحی حول‌وحوش زمان انجام جراحی و نرخ‌های تکرار جراحی بود.
روش های جستجو
نویسندگان مرور، پایگاه ثبت مرکزی کارآزمایی‌های کنترل‌ شده کاکرین (CENTRAL)؛ MEDLINE؛ Embase؛ CINAHL؛ AMED؛ Web of Sience؛ LILACS و سه پایگاه ثبت کارآزمایی‌ها را از شروع فعالیت‌شان تا ۱۶ جون ۲۰۱۶ به صورت الکترونیکی جست‌وجو کردند. هم‌چنین، نویسندگان با استفاده از فهرست منابع کارآزمایی‌های وارد شده و مرورهای سیستماتیک مرتبط، نقل‌قول کردند.
معیارهای انتخاب
این مرور فقط شامل کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده‌ای است که اثربخشی و سلامت جراحی را در مقایسه با عدم درمان، دارونما (placebo) یا جراحی ساختگی، یا در مقایسه با روش جراحی دیگر در بیماران مبتلا به تنگی کانال مهره‌ای کمری بررسی می‌کند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
دو نویسنده به‌طور مستقل از هم مطالعات را برای انتخاب بررسی و «خطر سوگیری (bias)» را با استفاده از معیارهای گروه مرور کمر و گردن در کاکرین ارزیابی کردند. هم‌چنین، نویسندگان مرور برای شرح مشخصات مطالعات وارد شده، داده‌های جمعیت‌شناسی، جزئیات جراحی، و انواع پیامدها را استخراج کردند. پیامدهای اولیه به صورت زیر بود: شدت درد، عملکرد فیزیکی یا وضعیت ناتوانی، کیفیت زندگی، و احیا. پیامدهای ثانویه شامل موارد زیر می‌شد: معیارهای مربوط به جراحی، مثل خونریزی حول‌وحوش زمان انجام جراحی، مدت جراحی، مدت بستری، نرخ‌های تکرار جراحی، و هزینه‌ها. کارآزمایی‌ها را بر اساس انواع مداخلات جراحی مقایسه شده، گروه‌بندی کردیم و زمان پیگیری کمتر از ۱۲ ماه را کوتاه‐مدت و ۱۲ ماه یا بیشتر را بلندمدت در نظر گرفتیم. نمرات درد و ناتوانی به یک مقیاس شایع و معمولی ۰ تا ۱۰۰ تبدیل شدند. تفاوت‌های میانگین (MD) را برای پیامدهای پیوسته و نسبت خطر (relative risk) را برای پیامدهای دو‐حالتی محاسبه کردیم. با استفاده از مدل اثرات‐تصادفی (random‐effects model) در Review Manager ۵,۳ داده‌ها را تجمیع کردیم، و از رویکرد درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) برای بررسی کیفیت شواهد استفاده کردیم.
نتایج اصلی
در این مرور، مجموعه‌ای از ۲۴ کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل شده (گزارش شده در ۳۹ مقاله یا چکیده پژوهشی منتشر شده) را وارد کردیم. این کارآزمایی‌ها شامل ۲۳۵۲ شرکت‌کننده مبتلا به تنگی کانال مهره‌ای کمری با نشانه‌های لنگش عصبی بود. هیچ کدام از کارآزمایی‌های وارد شده، جراحی را با عدم درمان، دارونما یا جراحی ساختگی مقایسه نکردند. بنابراین، همه مطالعات وارد شده، دو یا بیش از دو روش جراحی را مقایسه کردند. به دلیل حیطه کورسازی ارائه دهندگان مراقبت، خطر سوگیری همه کارآزمایی‌ها بالا بود، و اکثر کارآزمایی‌ها نتوانستند به صورت مناسب، فرآیند تصادفی‌سازی را پنهان کرده، شرکت‌کنندگان را کورسازی یا از آنالیز قصد درمان (intention‐to‐treat) استفاده کنند. پنج کارآزمایی، تاثیرات فیوژن را به علاوه جراحی کاهش فشار مقایسه کردند. نتایج ما تفاوت چشم‌گیری را در کاهش درد در بلندمدت نشان نداد (تفاوت میانگین (MD): ۰,۲۹‐؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۷.۳۲‐ تا ۶.۷۴). به طور مشابه، هیچ تفاوت بین‌گروهی را در کاهش ناتوانی در بلندمدت پیدا نکردیم (MD: ۳.۲۶؛ ۹۵% CI؛ ۶.۱۲‐ تا ۱۲.۶۳). شرکت‌کنندگانی که فقط برایشان کاهش فشار انجام شده بود، در مقایسه با بیماران کاهش فشار به علاوه فیوژن، به طور چشم‌گیری، خونریزی حول‌وحوش زمان انجام جراحی کمتر (MD: ‐۰.۵۲ لیتر؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۰‐ لیتر تا ۰.۳۴‐ لیتر) و نیاز به جراحی‌های کوتاه‌تر (MD: ‐۱۰۷.۹۴؛ ۹۵% CI؛ ۱۶۱.۶۵‐ دقیقه تا ۵۴.۲۳‐ دقیقه) در مقایسه با افراد تحت درمان کاهش فشار به علاوه فیوژن داشتند؛ اگرچه هیچ تفاوتی در تعداد تکرار جراحی پیدا نکردیم (خطر نسبی (RR): ۱.۲۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۱ تا ۱.۹۲). سه کارآزمایی دیگر، تاثیرات دستگاه‌های فاصله‌انداز بین خاری را با کاهش فشار معمولی استخوان مقایسه کردند. کاهش درد (MD: ‐۰.۵۵؛ ۹۵% CI؛ ۸.۰۸‐ تا ۶.۹۹) و ناتوانی (MD: ۱.۲۵؛ ۹۵% CI؛ ۴.۴۸‐ تا ۶.۹۸) با این دستگاه‌های فاصله‌انداز مشابه بود. این دستگاه‌ها، نیاز به مدت زمان جراحی طولانی‌تری داشتند (MD: ۳۹.۱۱ دقیقه؛ ۹۵% CI؛ ۱۹.۴۳ دقیقه تا ۵۸.۷۸ دقیقه) و از نظر تکرار جراحی، پُر‐خطر بودند (RR: ۳.۹۵؛ ۹۵% CI؛ ۲.۱۲ تا ۷.۳۷)، اما هیچ تفاوتی در خونریزی حول‌وحوش زمان انجام جراحی پیدا نکردیم (MD؛ ۱۴۴.۰۰ میلی‌لیتر؛ ۹۵% CI؛ ۲۰۹.۷۴‐ تا ۴۹۷.۷۴ میلی‌لیتر). دو کارآزمایی، دستگاه‌های فاصله‌انداز بین خاری را با کاهش فشار به همراه فیوژن مقایسه کردند. اگرچه، هیچ تفاوتی در کاهش درد پیدا نکردیم (MD: ۵.۳۵؛ ۹۵% CI؛ ۱.۱۸‐ تا ۱۱.۸۸)، دستگاه‌های فاصله‌انداز، تاثیر کم ولی مهمی را بر کاهش ناتوانی نشان داد (MD: ۵.۷۲؛ ۹۵% CI؛ ۱.۲۸ تا ۱۰.۱۵). هم‌چنین، این دستگاه‌ها نسبت به کاهش فشار به علاوه فیوژن از لحاظ مدت جراحی برتری داشتند (MD: ۷۸.۹۱ دقیقه؛ ۹۵% CI؛ ۳۰.۱۶ دقیقه تا ۱۲۷.۶۵ دقیقه) و از دست دادن خون حول‌وحوش زمان انجام جراحی (MD؛ ۲۳۸.۹۰ میلی‌لیتر؛ ۹۵% CI؛ ۱۸۲.۶۶ تا ۲۹۵.۱۴ میلی‌لیتر)، اما در نرخ تکرار جراحی هیچ تفاوتی وجود نداشت (RR: ۰.۷۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۲ تا ۱.۵۱). به طور کلی، با مقایسه انواع مختلف روش‌های جراحی کاهش فشار با هم دیگر، هیچ تفاوتی در پیامدهای اولیه یا ثانویه وجود نداشت. در مجموع، کیفیت شواهد از «بسیار پائین» تا «بالا»، متغیر بود.
نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
نتایج این مرور کاکرین، کمبود شواهد اثربخشی جراحی را برای تنگی کانال مهره‌ای کمری نشان می‌دهد، به دلیل اینکه تاکنون هیچ کارآزمایی، جراحی را با عدم درمان، دارونما یا جراحی ساختگی مقایسه نکرده ‌است. امکان انجام کارآزمایی‌های کنترل شده با دارونما در جراحی وجود دارد و به آنها در حیطه تنگی کانال مهره‌ای کمر نیاز است. در حال حاضر نتایج ما نشان می‌دهد که کاهش فشار به علاوه فیوژن و فاصله‌اندازهای بین خاری، نسبت به فقط کاهش فشار معمولی برتری ندارند. به مطالعات بسیار دقیق از لحاظ روش‌شناسی در این حیطه برای تاکید بر نتایج‌مان نیاز است.
خلاصه به زبان ساده

اثربخشی جراحی برای افراد مبتلا به درد پشت یا پا به دلیل تنگی کانال مهره‌ای علامت‌دار

سوال مطالعه مروری

انواع مختلف جراحی برای تنگی کانال مهره‌ای کمری هر کدام به چه میزانی خوب عمل می‌کنند؟

پیشینه

تنگی کانال مهره‌ای، باریک شدن کانال مهره در قسمت کمر است که به دلیل ضخیم شدن بافت نرم و استخوان رخ می‌دهد. تنگی کانال بیماری شایعی است و معمولا بعد از اینکه درمان‌های غیر‐جراحی (مثل فیزیوتراپی) نمی‌توانند به اندازه کافی درد بیمار را کاهش دهند، درمان‌های جراحی انجام می‌شود. تنگی کانال مهره‌ای علت شایع کمردرد است که به پاها تیر می‌کشد، و در افراد مسن شایع‌تر است. جراحی تنگی کانال مهره‌ای معمولا به صورت برداشتن فشار از روی نخاع یا ریشه‌های نخاعی (تحت عنوان کاهش فشار «decompression») با برداشتن استخوان و بافت نرم از دور کانال نخاعی انجام می‌شود. رویکرد جراحی دیگری که معمولا استفاده می‌شود، فیوژن دو یا چند مهره به هم بعد از کاهش فشار در بیمارانی است که به نظر می‌آید ستون مهره‌هایشان ثبات ندارد. اما، در فواید انواع مختلف جراحی تنگی کانال مهره‌ای تردید وجود دارد و مطالعات گذشته گزارش کرده‌اند که بیماران با جراحی فیوژن نسبت به بیمارانی که فقط برای آنها کاهش فشار انجام می‌شود، به احتمال بیشتری دچار عوارض جانبی بزرگ می‌شوند و هزینه‌های بالاتری دارند. اخیرا، ایمپلنت‌های نخاعی برای کمک غیر‐مستقیم به کاهش فشار در کانال مهره‌ای و برای با ثبات کردن استخوان‌ها تولید شده‌اند. اما، هم‌چنین این ایمپلنت‌ها در مقایسه با روش کاهش فشار قدیمی، پیامدهای بدتری (مثل نرخ تکرار جراحی بیشتر) داشته‌اند.

تاریخ جست‌و‌جو

این مرور، همه کارآزمایی‌هایی را که تا جون ۲۰۱۶ منتشر شده‌اند، وارد کرده است.

ویژگی‌های مطالعه

همه کارآزمایی‌هایی را که هر روش جراحی را با عدم جراحی یا جراحی دارونما (placebo) مقایسه کرده‌اند و نیز کارآزمایی‌هایی که روش‌های مختلف جراحی را با هم، شامل فیوژن و ایمپلنت‌های نخاعی، مقایسه کرده‌اند؛ وارد کردیم. همه بیماران این مطالعات تنگی کانال مهره‌ای کمری و نشانه‌هایی در پا یا ران داشتند که با راه رفتن یا ایستادن بدتر می‌شود و با تغییر وضعیت بدن مثل خم شدن یا نشستن دردشان تسکین می‌یابد. معیار اصلی که از آن برای مقایسه بهتر بودن این روش‌های جراحی استفاده کردیم، این بود که افراد بعد از جراحی، در زندگی روزمره‌شان چقدر احساس درد می‌کردند. هم‌چنین، جدا از ارزیابی بهبود درد، میزان خونی که حین جراحی نیز از دست می‌رود، مدت جراحی، مدت بستری، تعداد تکرار جراحی و هزینه درمان را نیز ارزیابی کردیم.

نتایج کلیدی و کیفیت شواهد

بیست‌وچهار کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل شده با مجموع ۲۳۵۲ فرد وارد مرور شد. کارآزمایی‌ای که جراحی را با عدم درمان یا جراحی دارونما (placebo) مقایسه کند، پیدا نکردیم، از این‌رو، همه کارآزمایی‌های وارد شده، روش‌های مختلف جراحی را با هم مقایسه کرده‌اند. کیفیت شواهد حاصل از این مطالعات از بسیار پائین تا بالا متفاوت بود. این تفاوت‌ها بیشتر به دلیل روش‌های مختلف مطالعات و کیفیت گزارش بر اساس بررسی «خطر سوگیری (bias)» بود. دریافتیم بیمارانی که برایشان جراحی کاهش فشار به همراه فیوژن انجام می‌شود، نسبت به بیمارانی که برایشان فقط جراحی کاهش فشار انجام می‌شود، شانس بهتری ندارند. در حقیقت، کاهش فشار به همراه فیوژن منجر به از دست دادن خون بیشتری حین جراحی نسبت به روش کاهش فشار به تنهایی شد. اگرچه فاصله‌اندازهای نخاعی نسبت به جراحی کاهش فشار به همراه فیوژن از لحاظ بهبود فعالیت‌های روزانه، کمی بهتر بودند، اما در مقایسه با فقط کاهش فشار هیچ تفاوتی وجود نداشت. در نهایت، هیچ تفاوتی بین انواع مختلف کاهش فشار پیدا نکردیم.


Eva Rasmussen-Barr، Ulrike Held، Wilhelmus JA Grooten، Pepijn DDM Roelofs، Bart W Koes، Maurits W van Tulder، Maria M Wertli،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه
داروهای غیر‐استروئیدی ضد‐التهابی (nonsteroidal anti‐inflammatory drugs; NSAIDs) داروهایی هستند که برای درمان درد سیاتیک (sciatica) بسیار تجویز می‌شوند. مرور قبلی کاکرین در مورد اثربخشی NSAIDها، یافته‌هایی را به صورت اجمالی برای کمردرد (low back pain; LBP) حاد و مزمن و درد سیاتیک به دست آورده است. این یک نسخه به‌روز از مرور اصیل (سال ۲۰۰۸) متمرکز بر افراد مبتلا به درد سیاتیک است.
اهداف
تعیین اثربخشی NSAIDها در کاهش درد، بهبود کلی، و عوارض جانبی گزارش شده در افراد مبتلا به درد سیاتیک.
روش های جستجو
برای این مرور، پایگاه ثبت مرکزی کارآزمایی‌های کنترل‌ شده کاکرین (CENTRAL)؛ MEDLINE؛ EMBASE؛ PubMed؛ و دو پایگاه ثبت کارآزمایی را به صورت الکترونیکی تا ۲۴ جون ۲۰۱۵ جست‌وجو کردیم. فهرست منابع مطالعات وارد شده و مرورهای مرتبط را بر اساس موضوع برای کارآزمایی‌های بیشتر جست‌وجو کردیم.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (دوسو‐کور، یک‌سو‐کور، و برچسب‐باز (open‐lable)) را وارد مرور کردیم که اثربخشی NSAIDها را بر درد سیاتیک بررسی کرده‌اند. همه کارآزمایی‌هایی که NSAIDها را با دارونما (placebo)، دیگر NSAIDها، یا با دیگر داروها مقایسه کرده‌اند، را وارد مرور کردیم. مداخلات بیشتر در صورت داشتن تفاوت واضح با NSAIDها برای درمان در کارآزمایی نیز قابل قبول بودند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
سه نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم خطر سوگیری (bias) را بررسی و داده‌ها را استخراج کردند. هر جا که ممکن بود، نتایج تجمعی را با استفاده از نرم‌افزار Review Manager ۵,۳ محاسبه کردیم. پیامدهای کاهش درد را با استفاده از تفاوت میانگین (MD) با ۹۵% فواصل اطمینان (۹۵% CI) گزارش کردیم. از خطر نسبی (RR) با ۹۵% CI برای گزارش بهبود کلی درمان، عوارض جانبی، و درمان داروی اضافی استفاده کردیم. در جایی که امکان‌پذیر بود، متاآنالیز (meta‐analysis) انجام دادیم. با استفاده از رویکرد درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE)، سطح شواهد را بررسی کردیم. از پروسیجرهای استاندارد روش‌شناسی توصیه شده در سازمان همکاری کاکرین استفاده کردیم.
نتایج اصلی

۱۰ کارآزمایی را که در ۹ نشریه گزارش شده بود (N = ۱۶۵۱)، وارد مرور کردیم. فقط یک کارآزمایی از ۱۰ کارآزمایی خطر پائین سوگیری داشت. پنج کارآزمایی از دوز توصیه شده روزانه حال حاضر برای دارو و دو کارآزمایی از دوزهای روازنه کمتری که بدون نسخه قابل تجویز هستند، استفاده کردند. سه کارآزمایی از NSAIDهایی استفاده کردند که دیگر برای استفاده انسانی تاییدیه ندارند. مدت پیگیری در همه کارآزمایی‌ها به جز یک کارآزمایی، کوتاه بود.

سه کارآزمایی (n = ۹۱۸) تاثیرات NSAIDها را با دارونما بر کاهش درد مقایسه کردند. تفاوت میانگین (MD) تجمعی، کاهش درد قابل ملاحظه‌ای (مقیاس آنالوگ بصری (visual analogue scale) ۰ تا ۱۰۰) را در گروه‌های دارونما و NSAIDها نشان داد (MD: ‐۴,۵۶؛ ۹۵% CI؛ ۱۱.۱۱‐ تا ۱.۹۹). ناهمگونی بالا (I۲ = ۸۲%)، و کیفیت شواهد، بسیار پائین بود. وقتی که یک کارآزمایی با پیگیری هشت ساعته را کنار گذاشتیم، تفاوت میانگین بیشتر کاهش یافت (MD: ‐۰,۰۹؛ ۹۵% CI؛ ۹.۸۹‐ تا ۹.۷۱). سه کارآزمایی (n = ۷۵۳)؛ NSAIDها را با دارونما از لحاظ بهبود کلی مقایسه کرد. شواهد با کیفیت پائین پیدا کردیم که نشان می‌داد NSAIDها نسبت به دارونما با خطر نسبی معادل ۱,۱۴ موثرتر هستند (۹۵% CI؛ ۱.۰۳ تا ۱.۲۷). یک کارآزمایی (n = ۲۱۴) تاثیر NSAIDها را بر ناتوانی مطالعه کرد و شواهد با کیفیت بسیار پائین نشان داد که NSAIDها نسبت به دارونما روی ناتوانی موثرتر نیستند. چهار کارآزمایی (n = ۹۶۷) با مقایسه NSAIDها با دارونما، عوارض جانبی را گزارش کردند، شواهد با کیفیتپائین نشان داد که خطر عوارض جانبی در گروه NSAID نسبت به گروه دارونما بیشتر است (RR ۱,۴۰؛ ۹۵% CI؛ ۱.۰۲ تا ۱.۹۳). عوارض جانبی گزارش شده در این مرور، هم‌سو و سازگار با عوارض جانبی است که قبلا در منابع علمی گزارش شده است.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
این مرور سیستماتیک و به‌روز شده، با ۱۰ کارآزمایی، با ارزیابی اثربخشی NSAIDها در برابر دارونما یا دیگر داروها در افراد مبتلا به درد سیاتیک، با استفاده از معیارهای GRADE، شواهد سطح پائین تا بسیار پائینی را گزارش می‌کند. اثربخشی NSAIDها برای کاهش درد چشم‌گیر نبود. NSAIDها نسبت به دارونما بهبود کلی بهتری داشتند. به دلیل اینکه سطح شواهد به خاطر حجم نمونه کوچک مطالعه، نتایج متناقض، عدم‐دقت، و خطر سوگیری بالا در کارآزمایی‌های وارد شده، بر اساس طبقه‌بندی GRADE برای پیامد کاهش درد، بسیار پائین و برای بهبود کلی، پائین بود؛ این یافته‌ها را باید با احتیاط تفسیر کرد. در حالی که کارآزمایی‌های وارد شده در تجزیه‌وتحلیل به اندازه کافی برای تشخیص عوارض جانبی نادر قوی نبودند، خطر عوارض جانبی استفاده کوتاه‐مدت NSAIDها افزایش یافته بود. از آنجایی که NSAIDها زیاد تجویز می‌شوند، نسبت خطر‐مزیت تجویز این دارو باید در نظر گرفته شود.
خلاصه به زبان ساده

داروهای غیر‐استروئیدی ضد‐التهابی برای کمردرد با درد سیاتیک

سوال مطالعه مروری

شواهد را با توجه به تاثیر داروهای غیر‐استروئیدی ضد‐التهابی (non‐steroidal anti‐inflammatory drugs; NSAIDs) بر کاهش درد، بهبود کلی و عوارض جانبی افراد مبتلا به درد سیاتیک مرور کردیم. NSAIDها با دارونما (placebo)؛ NSAIDهای دیگر، یا داروهای دیگر مقایسه شدند.

پیشینه

NSAIDها شایع‌ترین داروهایی هستند که در سراسر دنیا تجویز و معمولا برای درمان کمردرد (low back pain) با یا بدون انتشار به پا (درد سیاتیک (sciatica)) استفاده می‌شوند.

ویژگی‌های مطالعه

کارآزمایی‌های منتشر شده و منتشر نشده را تا ۲۴ جون ۲۰۱۵ جست‌وجو کردیم. ۱۰ کارآزمایی (گزارش شده در ۹ نشریه) با ۱۶۵۱ شرکت‌کننده وارد کردیم که NSAIDها را با دارونما یا داروهای دیگر مقایسه کرده‌اند. شرکت‏‌کنندگان کارآزمایی‌ها ۱۶ تا ۷۵ سال داشتند و ابتلا به درد سیاتیک را گزارش دادند. این کارآزمایی‌ها شرکت‏‌کنندگان را برای یک مدت کوتاه، تا سه هفته، پیگیری کردند.

نتایج کلیدی

NSAIDها نسبت به دارونما یا دیگر داروها در کاهش درد سیاتیک موثرتر نیستند. NSAIDها نسبت به دارونما یا داروهای دیگر در بهبود کلی موثرتر هستند، اما به دلیل اینکه کیفیت روش‌شناسی کارآزمایی‌های وارد شده پائین است، این یافته باید با احتیاط تفسیر شود. استفاده از NSAIDها در مقایسه با دارونما، با افزایش خطر عوارض جانبی همراه است. با وجود عوارض جانبی جدی و بالقوه NSAIDها، و از آنجایی که این دارو به وفور تجویز می‌شود، به کارآزمایی‌های با کیفیت بالا با جمعیتی از بیماری‌های مختلف، به جهت مشخص کردن مزایای کوتاه‐مدت و طولانی‐مدت و خطرات طولانی‐مدت NSAIDها نیاز است.

کیفیت نتایج

کیفیت شواهد برای نشان دادن موثرتر بودن NSAIDها نسبت به دارونما، در این مرور از بسیار پائین تا پائین متغیر است، بنابراین، نتایج این مرور باید با احتیاط تفسیر شود.


Patrícia Parreira، Martijn W Heymans، Maurits W van Tulder، Rosmin Esmail، Bart W Koes، Nolwenn Poquet، Chung-Wei Christine Lin، Christopher G Maher،
دوره ۲۰۱۷، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۶ )
چکیده

پیشینه
بسیاری از افراد مبتلا به کمردرد (ow back pain; LBP)، در تلاش برای پیدا کردن درمان‌هایی که موجب کاهش شدت نشانه‌های آنها می‌شوند، به کاربران مکرر خدمات مراقبت سلامت تبدیل می‌شوند. بازگشت به مدرسه شامل یک برنامه درمانی ارائه شده به گروه‌هایی از افراد است که هم آموزش و هم تمرین را وارد کردند. با این حال، محتوای بازگشت به مدرسه با گذشت زمان تغییر کرده و به نظر می‌رسد که امروزه به‌طور گسترده‌ای متفاوت است. این مرور یک نسخه به‌روز از مرور کاکرین مربوط به کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) است که به ارزیابی اثربخشی بازگشت به مدرسه پرداخت. ما مرور کاکرین را به دو مرور تقسیم کردیم، یک مطالعه بر LBP حاد و تحت حاد، و یک مطالعه بر LBP مزمن متمرکز بودند.
اهداف
هدف از این مرور سیستماتیک، تعیین تاثیر بازگشت به مدرسه بر درد و ناتوانی در بزرگسالان مبتلا به LBP مزمن غیر‐اختصاصی بود؛ ما حوادث جانبی را به عنوان پیامد ثانویه وارد کردیم. در کارآزمایی‌های که صرفا کارگران را به کار گرفتند، تاثیر بر وضعیت کار را نیز بررسی کردیم.
روش های جستجو
برای یافتن کارآزمایی‌ها به جست‌وجو در پایگاه ثبت مرکزی کارآزمایی‌های کنترل شده کاکرین (CENTRAL)؛ MEDLINE؛ Embase؛ CINAHL، دو بانک اطلاعاتی دیگر و دو پایگاه ثبت کارآزمایی تا ۱۵ نوامبر ۲۰۱۶ پرداختیم. هم‌چنین فهرست منابع مقالات واجد شرایط را جست‌وجو کردیم و با متخصصین در زمینه مدیریت LBP برای شناسایی هرگونه مطالعه بالقوه مرتبط که ممکن است از دست رفته باشد، مشورت کردیم. هیچ محدودیتی را از نظر زبان یا تاریخ انتشار اعمال نکردیم.
معیارهای انتخاب
فقط RCTها و شبه‐RCTهایی را وارد کردیم که به ارزیابی درد، ناتوانی، و/یا وضعیت کار به عنوان پیامد پرداختند. پیامدهای اصلی برای این مرور به‌روز شامل درد و ناتوانی، و پیامدهای ثانویه وضعیت کار و حوادث جانبی بودند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
دو نویسنده مرور به‌طور مستقل ازهم به ارزیابی «خطر سوگیری (bias)» مطالعات وارد شده با استفاده از ابزار ارزیابی «خطر سوگیری» توصیه شده توسط مرکز همکاری‌های کاکرین پرداختند. نتایج به دست آمده را از پیگیری‌های کوتاه‐مدت، میان‌مدت و طولانی‌مدت خلاصه کردیم. کیفیت کلی شواهد را با استفاده از رویکرد درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) ارزیابی کردیم.
نتایج اصلی

برای پیامد درد، در پیگیری کوتاه‌‐مدت، شواهدی با کیفیت بسیار پائین یافتیم که نشان دادند بازگشت به مدرسه موثرتر از عدم درمان است (تفاوت میانگین (MD): ۶,۱۰‐؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۱۰.۱۸‐ تا ۲.۰۱‐). با این حال، شواهد با کیفیت بسیار پائینی یافتیم که نشان داد تفاوت معنی‌داری بین بازگشت به مدرسه و عدم درمان در پیگیری میان‌مدت (MD: ‐۴.۳۴؛ ۹۵% CI؛ ۱۴.۳۷‐ تا ۵.۶۸) یا طولانی‌مدت وجود ندارد (MD: ‐۱۲.۱۶؛ ۹۵% CI؛ ۲۹.۱۴‐ تا ۴.۸۳). شواهد با کیفیت بسیار پائین وجود داشت که نشان داد بازگشت به مدرسه درد را در پیگیری کوتاه‌‐مدت در مقایسه با مراقبت‌های پزشکی کاهش می‌دهد (MD: ‐۱۰.۱۶؛ ۹۵% CI؛ ۱۹.۱۱‐ تا ۱.۲۲‐). شواهد با کیفیت بسیار پائین نشان دادند که تفاوت قابل‌ توجهی بین بازگشت به مدرسه و مراقبت‌های پزشکی در پیگیری‌های میان‌مدت (MD: ‐۹.۶۵؛ ۹۵% CI؛ ۲۲.۴۶ ‐ تا ۳.۱۵) یا طولانی‌مدت (MD: ‐۵.۷۱؛ ۹۵% CI؛ ۲۰.۲۷‐ تا ۸.۸۴) وجود نداشت. ما شواهدی را با کیفیت بسیار پائین یافتیم که نشان دادند بازگشت به مدرسه موثرتر از فیزیوتراپی غیر‐فعال در پیگیری کوتاه‌‐مدت (MD: ۱.۹۶؛ ۹۵% CI؛ ۹.۵۱‐ تا ۱۳.۴۳)، میان‌مدت (MD: ‐۱۶.۸۹؛ ۹۵% CI؛ ۶۶.۵۶ ‐ تا ۳۲.۷۹) یا طولانی‌مدت (MD: ‐۱۲.۸۶؛ ۹۵% CI؛ ۶۱.۲۲ ‐ تا ۳۵.۵۰) نیست. شواهد با کیفیت بسیار پائین وجود داشت که نشان دادند بازگشت به مدرسه در پیگیری کوتاه‌‐مدت بهتر از ورزش نیست (MD: ‐۲.۰۶؛ ۹۵% CI؛ ۱۴.۵۸‐ تا ۱۰.۴۵). شواهد با کیفیت پائین وجود داشت که نشان دادند بازگشت به مدرسه در پیگیری میان‌مدت (MD: ‐۴.۴۶؛ ۹۵% CI؛ ۱۹.۴۴‐ تا ۱۰.۵۲) و طولانی‌مدت (MD: ۴.۵۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۰‐ تا ۹.۳۶) بهتر از ورزش نیست.

برای پیامد ناتوانی، شواهدی را با کیفیت بسیار پائین یافتیم که نشان دادند بازگشت به مدرسه در پیگیری میان‌مدت (MD: ‐۵,۹۲؛ ۹۵% CI؛ ۱۲.۰۸‐ تا ۰.۲۳) و پیگیری طولانی‌مدت (MD: ‐۷.۳۶؛ ۹۵% CI؛ ۲۲.۰۵‐ تا ۷.۳۴)؛ مراقبت‌های پزشکی در پیگیری کوتاه‌‐مدت (MD: ‐۱.۱۹؛ ۹۵% CI؛ ۷.۰۲‐ تا ۴.۶۴) و پیگیری طولانی‌مدت (MD: ‐۰.۴۰؛ ۹۵% CI؛ ۷.۳۳‐ تا ۶.۵۳)؛ فیزیوتراپی غیر‐فعال در پیگیری کوتاه‌‐مدت (MD: ۲.۵۷؛ ۹۵% CI؛ ۱۵.۸۸‐ تا ۲۱.۰۱) و پیگیری میان‌مدت (MD: ۶.۸۸؛ ۹۵% CI؛ ۴.۸۶ ‐ تا ۱۸.۶۳)؛ و ورزش در پیگیری کوتاه‌‐مدت (MD: ‐۱.۶۵؛ ۹۵% CI؛ ۸.۶۶‐ تا ۵.۳۷)، پیگیری میان‌مدت (MD: ۱.۵۷؛ ۹۵% CI؛ ۳.۸۶‐ تا ۷.۰۰)، و پیگیری طولانی‌مدت (MD: ۴.۵۴؛ ۹۵% CI؛ ۴.۴۴‐ تا ۱۳.۵۲) موثرتر از عدم درمان نیست. در مورد تفاوت کوچک بین بازگشت به مدرسه و عدم درمان در پیگیری کوتاه‌‐مدت (MD: ‐۳.۳۸؛ ۹۵% CI؛ ۶.۷۰‐ تا ۰.۰۵) و مراقبت‌های پزشکی در پیگیری میان‌مدت (MD: ‐۶.۳۴؛ ۹۵% CI؛ ۱۰.۸۹‐ تا ۱.۷۹) شواهدی با کیفیت بسیار پائین یافتیم. با این حال، در پیگیری طولانی‌مدت، شواهدی با کیفیت بسیار پائین وجود داشت که نشان داد فیزیوتراپی غیر‐فعال بهتر از بازگشت به مدرسه است (MD: ۹.۶۰؛ ۹۵% CI؛ ۳.۶۵ تا ۱۵.۵۴).

مطالعات اندکی عوارض جانبی را اندازه‌گیری کردند. این نتایج یا بدون انحراف معیار (standard deviation; SD) گزارش شدند یا اندازه گروه گزارش نشد. با توجه به کمبود اطلاعات، قادر به تجمیع آماری داده‌های مربوط به حوادث جانبی نبودیم. وضعیت کار گزارش نشده بود.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
با توجه به کیفیت پائین تا بسیار پائین شواهد برای تمام مقایسه‌های درمانی، پیامدها، و دوره‌های پیگیری بررسی شده، اینکه بازگشت به مدرسه برای کمردرد مزمن موثر است یا خیر، نامطمئن است. اگر چه کیفیت شواهد غالبا بسیار پائین بود، نتایج هیچ تفاوت یا تاثیر اندکی را به نفع بازگشت به مدرسه نشان نداد. طیف گسترده‌ای از انواع بالقوه رویکرد بازگشت به مدرسه بر اساس به کارگیری ورزش‌ها و روش‌های آموزشی مختلف وجود دارد. در حالی که شواهد موجود، استفاده از آنها را ضمانت نمی‌کند، انواع بعدی بازگشت به مدرسه ممکن است تاثیرات متفاوتی داشته باشند و در RCTها و مرورهای آینده باید مورد بررسی قرار بگیرند.
خلاصه به زبان ساده

بازگشت به مدرسه برای درمان کمردرد مزمن

پیشینه

بسیاری از افراد مبتلا به کمردرد (low back pain; LBP) که به دنبال درمان‌هایی هستند که شدت نشانه‌های آنها را به حداقل برساند به کاربران مکرر خدمات مراقبت سلامت تبدیل می‌شوند. بازگشت به مدرسه شامل یک برنامه درمانی ارائه شده به گروه‌هایی از افراد است که هم آموزش و هم تمرین را وارد کردند. از زمان معرفی آن در سال ۱۹۶۹، برنامه Swedish Back School به‌طور مکرر در درمان LBP مورد استفاده قرار گرفته است. با این حال، محتوای بازگشت به مدرسه با گذشت زمان تغییر کرده و به نظر می‌رسد که امروزه به‌طور گسترده‌ای متفاوت است.

سوال مطالعه مروری

ما شواهدی را مربوط به تاثیرات بازگشت به مدرسه بر درد و ناتوانی در بزرگسالان مبتلا به LBP بدون علت خاص بیش از ۱۲ هفته، در مقایسه با عدم درمان، مراقبت‌های پزشکی، درمان ارائه شده توسط فیزیوتراپیست، یا ورزش مرور کردیم. حوادث جانبی را به‌عنوان یک پیامد ثانویه وارد کردیم. در کارآزمایی‌هایی که فقط کارگران را به کار گرفتند، ما تاثیرات وضعیت کار را نیز مورد بررسی قرار دادیم.

ویژگی‌های مطالعه

در این نسخه به‌روز، کارآزمایی‌های منتشر شده و منتشر ‌نشده، را تا ۱۵ نوامبر ۲۰۱۶ جست‌وجو کردیم. ۳۰ کارآزمایی را با ۴۱۰۵ شرکت‌کننده که به مقایسه بازگشت به مدرسه با عدم درمان، مراقبت‌های پزشکی، فیزیوتراپی غیر‐فعال (درمان اعمال شده توسط فیزیوتراپیست)، یا ورزش‌درمانی پرداختند، وارد کردیم. تمام مطالعات جمعیت مشابهی را از افراد مبتلا به LBP مزمن غیر‐اختصاصی وارد کردند.

نتایج کلیدی

بدون در نظر گرفتن مقایسه استفاده شده (و هم‌چنین پیامدهای بررسی شده)، نتایج متاآنالیز (meta‐analysis) هیچ تفاوت یا تاثیر اندکی را به نفع بازگشت به مدرسه نشان نداد. به دلیل کمبود اطلاعات در مورد عوارض جانبی و وضعیت کار، قادر به تجمیع آماری داده‌ها نبودیم.

کیفیت شواهد

با توجه به شواهد با کیفیت پائین تا بسیار پائین برای تمام مقایسه‌های درمانی، پیامدها، و دوره‌های پیگیری بررسی شده، اینکه بازگشت به مدرسه برای کمردرد مزمن موثر است یا خیر، نامطمئن است.


Teresa J Marin، Dwayne Van Eerd، Emma Irvin، Rachel Couban، Bart W Koes، Antti Malmivaara، Maurits W van Tulder، Steven J Kamper،
دوره ۲۰۱۷، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۶ )
چکیده

پیشینه

کمردرد (low back pain; LBP) با بارهای (burdens) عظیم شخصی و اجتماعی مرتبط است، به ویژه هنگامی که به مرحله مزمن این اختلال می‌رسد (درد برای مدت بیش از سه ماه). در واقع، افرادی که به مرحله مزمن می‌رسند تمایل بیشتری برای نشان دادن یک دوره پایدارتر دارند، و شامل اکثر هزینه‌های اجتماعی و اقتصادی می‌شوند. در نتیجه، تاکید بیشتری بر اهمیت مداخله در مراحل اولیه LBP وجود دارد.

با توجه به مدل زیستی‐روانی‐اجتماعی (biopsychosocial)، LBP شرایطی است که با استناد به تعامل تاثیرات فیزیکی، روان‌شناختی، و اجتماعی بهتر قابل درک است. این امر منجر به توسعه برنامه‌های توان‌بخشی زیستی‐روانی‐اجتماعی چند‐رشته‌ای (multidisciplinary biopsychosocial rehabilitation; MBR) شد که هدف آنها فاکتورهایی از حوزه‌های مختلفی است که توسط متخصصان مراقبت سلامت با پیش‌زمینه‌های مختلف تجویز می‌شوند.

این مرور یک نسخه به‌روز از مرور کاکرین درباره MBR در درمان LBP تحت‌حاد است، که در سال ۲۰۰۳ منتشر شد. این مطالعه بخشی از مجموعه مرور درباره MBR برای درد عضلانی‌اسکلتی است که توسط گروه پشت و گردن در کاکرین و گروه عضلانی‌اسکلتی در کاکرین منتشر شد.

اهداف
بررسی اثربخشی MBR برای LBP تحت‌حاد (درد در مدت شش تا ۱۲ هفته) میان بزرگسالان، با تمرکز بر درد، ناتوانی اختصاصی درد، و وضعیت کار.
روش های جستجو
کارآزمایی‌های مرتبط را به هر زبانی که منتشر شده بودند، به وسیله جست‌وجو با کمک کامپیوتر در CENTRAL؛ MEDLINE؛ Embase؛ CINAHL؛ PsycINFO و دو پایگاه ثبت کارآزمایی جست‌وجو کردیم. جست‌وجوی ما تا ۱۳ جولای ۲۰۱۶ به‌روز است.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) مربوط به بزرگسالان مبتلا به LBP تحت‌حاد را وارد کردیم. مطالعاتی را وارد کردیم که به بررسی برنامه MBR در مقایسه با هر نوع مداخله کنترل کننده دیگر پرداختند. MBR را به عنوان یک مداخله تعریف کردیم که شامل یک جزء فیزیکی (مانند فارماکولوژیکی، درمان فیزیکی) در ترکیب با یک مولفه روان‌شناختی، اجتماعی، یا شغلی (یا هر گونه ترکیبی از آنها) بود. هم‌چنین نیاز به مشارکت متخصصان مراقبت سلامت با حداقل دو زمینه بالینی مختلف با آموزش مناسب برای ارائه جزئی که مسئول آن بودند، داشتیم.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
از روش‌های استاندارد روش‌شناسی مورد انتظار کاکرین استفاده کردیم. به خصوص، استخراج داده‌ها و ارزیابی خطر سوگیری (bias) توسط دو نفر به طور مستقل از هم انجام شد. از ابزار کاکرین برای ارزیابی خطر سوگیری و رویکرد درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) برای ارزیابی کیفیت کلی شواهد برای هر پیامد استفاده کردیم.
نتایج اصلی

در مجموع نه RCT (۹۸۱ شرکت‌کننده) را برای این مرور وارد کردیم. پنج مطالعه در اروپا و چهار مطالعه در آمریکای شمالی انجام شد. حجم نمونه‌ها بین ۳۳ تا ۳۵۱ نفر متغیر بود. میانگین سنی در کارآزمایی‌ها بین ۳۲,۰ و ۴۳.۷ سال بود.

تمام مطالعات وارد شده به علت فقدان کورسازی در معرض خطر بالای سوگیری عملکرد و خطر بالای سوگیری تشخیص قرار داشتند، و چهار مطالعه از نه مطالعه حداقل از یک منبع اضافی سوگیری احتمالی رنج می‌بردند.

در MBR در مقایسه با مراقبت‌های معمول برای LBP تحت‌حاد، افراد دریافت کننده MBR، درد کمتر (چهار مطالعه با ۳۳۶ شرکت‌کننده؛ SMD: ‐۰,۴۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۰‐ تا ۰.۲۱‐؛ شواهد با کیفیت متوسط به دلیل خطر سوگیری) و ناتوانی کمتری داشتند (سه مطالعه با ۲۴۰ شرکت‌کننده؛ SMD: ‐۰.۴۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۷‐ تا ۰.۰۱‐؛ شواهد با کیفیت پائین به دلیل خطر سوگیری)، هم‌چنین در پیگیری ۱۲ ماهه، افزایش احتمال بازگشت به کار؛ (سه مطالعه با ۱۷۰ شرکت‌کننده؛ OR: ۳.۱۹؛ ۹۵% CI؛ ۱.۴۶ تا ۶.۹۸؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین به دلیل خطر سوگیری و عدم دقت)، و تعداد کمتر روزهای بیماری (دو مطالعه با ۲۱۰ شرکت‌کننده؛ SMD: ‐۰.۳۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۶‐ تا ۰.۱۰‐؛ شواهد با کیفیت پائین به دلیل خطر سوگیری و عدم دقت) وجود داشت. انداز‌ه‌های تاثیرگذاری برای درد و ناتوانی از لحاظ معنی‌دار بودن بالینی کم بود، در حالی که تاثیرات مربوط به پیامد مرتبط با کار در حد متوسط بود.

با این حال، هنگام مقایسه MBR با درمان‌های دیگر (یعنی مداخله کوتاه مدت با ویژگی‌های یک برنامه تحرک سبک و یک برنامه فعالیت درجه‌بندی شده، بازسازی عملکردی، مداخله بالینی کوتاه‐مدت از جمله آموزش و مشاوره برای ورزش، و مشاوره روان‌شناختی)، ما تفاوتی را بین گروه‌ها از لحاظ درد (دو مطالعه با ۳۳۶ شرکت‌کننده؛ SMD: ‐۰,۱۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۶‐ تا ۰.۰۷؛ شواهد با کیفیت پائین به دلیل عدم دقت و خطر سوگیری)، ناتوانی عملکردی (دو مطالعه با ۳۴۵ شرکت‌کننده؛ SMD: ‐۰.۰۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۴‐ تا ۰.۱۸؛ شواهد با کیفیت پائین به دلیل عدم دقت و خطر سوگیری)، و مدت زمان دور ماندن از کار (دو مطالعه با ۱۵۸ شرکت‌کننده؛ SMD: ‐۰.۲۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۸‐ تا ۰.۴۷؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین به دلیل عدم دقت جدی، و ناهمگونی و خطر سوگیری) نیافتیم. بازگشت به کار در هیچ یک از مطالعات گزارش نشده بود.

هرچند که ما به دنبال حوادث جانبی در هر دو مقایسه بودیم، هیچ یک از مطالعات وارد شده این پیامد را گزارش نکردند.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
به طور میانگین، افراد مبتلا به LBP تحت‌حاد که MBR دریافت می‌کنند بهتر از افرادی که مراقبت‌های معمول دریافت می‌کنند، عمل خواهند کرد؛ اما مشخص نیست که آنها بهتر از افرادی که نوع دیگری از درمان دریافت می‌کنند، عمل خواهند کرد یا خیر. با این حال، پژوهش‌های موجود، اکثرا شواهدی را با کیفیت بسیار پائین ارائه می‌دهند، بنابراین پیش از اینکه بتوانیم مقدار MBP را برای عمل بالینی توصیف کنیم، کارآزمایی‌های با کیفیت بالای بیشتری مورد نیاز است.
خلاصه به زبان ساده

درمان چند‐رشته‌ای در مراحل اولیه کمردرد

سوال مطالعه مروری

ما شواهد مربوط به تاثیر درمان‌های چند‐منظوره را بر درد، ناتوانی، و وضعیت کار میان افرادی که دچار کمردرد طی شش تا ۱۲ هفته شده بودند، مرور کردیم. درمان‌های چند‐منظوره را به عنوان درمان‌هایی که جنبه‌های فیزیکی و هم‌چنین روانی یا اجتماعی کمردرد را مورد هدف قرار می‌دهند و شامل یک تیم از ارائه دهندگان مراقبت سلامت با زمینه‌های حرفه‌ای و آموزشی مختلف بودند، تعریف کردیم. به عنوان مثال، یک درمان که ورزش‌درمانی یکپارچه ارائه شده را توسط یک فیزیوتراپیست با تغییرات محل کار، ارائه شده توسط یک ارگونومیست، یک متخصص طراحی و راه‌اندازی تجهیزات در محل کار، به عنوان چند‐رشته‌ای در نظر گرفته خواهد شد.

پیشینه

کمردرد (low back pain; LBP) یک بیماری است که در سراسر جهان موجب درد و رنج زیادی شده و هم‌چنین به دلیل هزینه‌های مراقبت سلامت و از دست دادن کار، هزینه‌های بالایی را به جامعه تحمیل می‌کند. پژوهش‌های قبلی نشان داده افرادی که به مدت بیش از سه ماه کمردرد دارند با احتمال کمتری بهبود می‌یابند. در نتیجه، تاکید بیشتری بر اهمیت مداخله در مراحل اولیه LBP وجود دارد.

هدف از این مرور این بود که بدانند درمان‌های چند‐رشته‌ای بهتر یا بدتر از سایر گزینه‌های جایگزین، مانند مراقبت معمول (یعنی عمل بالینی فعلی) یا سایر روش‌های درمانی (به عنوان مثال ورزش‌درمانی به تنهایی) برای افرادی است که دچار کمردرد به مدت شش تا ۱۲ هفته شده‌اند.

ویژگی‌های مطالعه

جست‌وجو تا جولای ۲۰۱۶ به‌روز است.

پنج مطالعه در اروپا و چهار مطالعه در آمریکای شمالی انجام شد. حجم نمونه‌ها بین ۳۳ تا ۳۵۱ نفر متغیر بود. میانگین سنی در کارآزمایی‌ها بین ۳۲,۰ تا ۴۳.۷ سال بود. اکثر مطالعات نمونه‌های مختلطی را از شرکت‌کنندگان مرد و زن انتخاب کردند. نویسندگان هیچ نگرانی در مورد منابع مالی هیچ یک از مطالعات وارد شده نداشتند.

نتایج کلیدی

به طور کلی، دریافتیم که درمان‌های چند‐رشته‌ای ممکن است برای افرادی که به مدت شش تا ۱۲ هفته، مبتلا به LBP بودند، بهتر از مراقبت معمول باشد. افراد دریافت کننده درمان چند‐رشته‌ای، در پیگیری ۱۲ ماهه، درد کمتر و ناتوانی کمتری داشتند، و احتمال بازگشت به کار در آنها افزایش و تعداد روزهای بیماری کاهش یافت. با این حال، هنگام مقایسه درمان‌های چند‐رشته‌ای با درمان‌های دیگر (به عنوان مثال مداخلات بالینی کوتاه مدت از جمله آموزش و مشاوره در ورزش)، دریافتیم که درمان‌های چند‐رشته‌ای ممکن است بهتر از سایر درمان‌ها نباشد. اگر چه ما حوادث جانبی را به عنوان یک پیامد ثانویه مورد بررسی قرار دادیم، هیچ یک از مطالعات وارد شده این پیامد را گزارش نکردند.

کیفیت شواهد

کیفیت شواهد به دست آمده از این مرور به طور کلی پائین تا بسیار پائین بود. این امر عمدتا به دلیل حجم نمونه کوچک و سایر محدودیت‌های مطالعه بود. علاوه بر این، مطالعات مختلف را با مداخلات و مقایسه‌های مختلف گروه‌بندی کردیم. به عنوان مثال، برخی از مداخلات چند‐رشته‌ای بسیار شدید بودند (به عنوان مثال بیش از ۳۰ ساعت درمان)، در حالی که سایر مداخلات به صورت کوتاه مدت طراحی شده بودند (به عنوان مثال کمتر از سه ساعت). این تنوع بین مطالعات باعث می‌شود که تفسیر این یافته‌ها چالش برانگیز شود.

به طور خلاصه، پیش از اینکه ما بتوانیم توصیه‌های قطعی برای عمل بالینی ارائه کنیم، نیاز به کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده بیشتر، بزرگ‌تر، و با کیفیت بالا داریم.



صفحه ۱ از ۱