جستجو در مقالات منتشر شده


۳ نتیجه برای Luke A Perry

Luke A Perry، Jahan C Penny-Dimri، Aisha A Aslam، Tim WR Lee، Kevin W Southern،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه
فیبروز سیستیک (cystic fibrosis) توسط یک ژن معیوب که پروتئینی را به نام تنظیم کننده هدایت ترانس‌ممبران فیبروز سیستیک (cystic fibrosis transmembrane conductance regulator; CFTR) کد می‌کند، ایجاد می‌شود، و به وسیله عفونت ریوی مزمن که منجر به التهاب و آسیب پیشرونده ریه و در نتیجه کاهش امید به زندگی می‌شود، شناخته می‌شود.
اهداف
تعیین اینکه درمان جایگزینی ژن CFTR موضعی در ریه‌ها در افراد مبتلا به فیبروز سیستیک با بهبود پیامدهای بالینی همراه است یا خیر، و ارزیابی هر گونه عوارض جانبی.
روش های جستجو

پایگاه ثبت کارآزمایی‌های گروه فیبروز سیستیک و اختلالات ژنتیکی در کاکرین (Cochrane Cystic Fibrosis and Genetic Disorders Group) را شامل منابع شناسایی شده از طریق جست‌وجو در بانک اطلاعاتی جامع الکترونیکی و جست‌وجوهای دستی مجلات مرتبط و کتاب چکیده‌ای از خلاصه مقالات کنفرانس‌ها جست‌وجو کردیم.

تاریخ آخرین جست‌وجو: ۰۵ می ۲۰۱۶.

یک جست‌وجوی اضافی نیز در National Institutes for Health (NIH) Genetic Modification Clinical Research Information System (GeMCRIS) برای سال‌های ۱۹۹۲ تا ۲۰۱۵ انجام شد.

تاریخ آخرین جست‌وجو: ۲۰ اپریل ۲۰۱۶.

معیارهای انتخاب
مطالعات تصادفی‌سازی و کنترل شده‌ای که به مقایسه درمان موضعی انتقال ژن CFTR به ریه با استفاده از سیستم‌های تحویل ویروسی یا غیر‐ویروسی، با دارونما (placebo) یا یک سیستم تحویل جایگزین در افراد مبتلا به فیبروز سیستیک تایید شده پرداخته باشند، وارد مرور شدند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
نویسندگان به‌طور مستقل از هم داده‌ها را استخراج و کیفیت مطالعه را ارزیابی کردند. با نویسندگان مطالعات وارد شده تماس گرفته و از آنها خواسته شد تا داده‌های اضافی را در دسترس قرار دهند. انجام متاآنالیز با توجه به تفاوت در طراحی مطالعه محدود بود.
نتایج اصلی

چهار مطالعه تصادفی‌سازی و کنترل شده معیارهای ورود به این مرور را داشتند، که در مجموع شامل ۳۰۲ شرکت‌کننده بوده و به مدت ۲۹ روز تا ۱۳ ماه ادامه داشتند؛ ۱۴ مطالعه نیز حذف شد. مطالعات وارد شده از نظر عامل جایگزینی ژن CFTR و طراحی مطالعه متفاوت بودند، که انجام متاآنالیز را محدود می‌کرد. یک مطالعه فقط مردان بزرگسال را انتخاب کرده بود، مطالعات دیگر شامل هر دو جنسیت زن و مرد از سن ۱۲ سال و بالاتر بودند.

خطر سوگیری (bias) در مطالعات، متوسط بود. چگونگی تولید تصادفی توالی و پنهان‌سازی تخصیص فقط در جدیدترین مطالعه گزارش شده بود؛ سه مطالعه باقی‌مانده دارای خطر نامشخص سوگیری بودند. هر چهار مطالعه نسبت به مداخله دوسو‐کور بودند، اما از نظر کورسازی شرکت‌کنندگان در یک مطالعه تا حدودی عدم‐قطعیت وجود داشت. برخی از داده‌های مربوط به پیامد در هر چهار مطالعه از دست رفته بود.

هیچ تفاوتی بین درمان جایگزینی و دارونما در هیچ نقطه زمانی از نظر تعداد تشدید علائم تنفسی یا تعداد شرکت‌کنندگان با تشدید علائم وجود نداشت. متاآنالیز اکثر تست‌های عملکرد تنفسی، هیچ تفاوت معنی‌داری را بین دو گروه دارونما و درمان نشان نداد، اما کوچک‌ترین مطالعه (۱۶ = n) افزایش ظرفیت حیاتی اجباری (بر حسب لیتر) را در گروه دارونما تا ۲۴ ساعت گزارش داد. یک مطالعه دیگر نیز بهبود قابل توجهی را در حجم بازدمی اجباری در یک ثانیه (بر حسب لیتر) در ۳۰ روز پس از اینکه شرکت‌کنندگان اولین دوز خود را از عامل ژن درمانی دریافت کردند، گزارش داد؛ اما این یافته زمانی که در متاآنالیز با مطالعه دوم ترکیب شد، تایید نشد. جدیدترین مطالعه (۱۴۰ = n) بهبود کوچکی را در ظرفیت حیاتی اجباری (درصد پیش‌بینی شده) در دو ماه و سه ماه و دوباره در ۱۱ و ۱۲ ماه برای شرکت‌کنندگان تحت درمان جایگزینی ژن CFTR در مقایسه با گروه دارونما نشان داد. همان مطالعه تفاوت معنی‌داری را در تغییر نسبی در حجم بازدمی اجباری در یک ثانیه (درصد پیش‌بینی شده) در دو ماه، سه ماه و ۱۲ ماه گزارش داد.

یک مطالعه کوچک نگرانی‌های قابل توجهی را در رابطه با نشانه‌های «شبیه آنفلوآنزا» در افراد درمان شده با درمان جایگزینی ژن CFTR گزارش داد؛ این موضوع در استفاده مکرر از عامل مشابه در یک مطالعه بزرگ‌تر اخیر گزارش نشد.

هیچ شواهد دیگری درباره تاثیر مثبت بر پیامدها، به ویژه بهبود کیفیت زندگی یا کاهش بار (burden) درمان وجود ندارد.

دو مطالعه انتقال یون را در مجاری هوایی پائین‌تر اندازه‌گیری کردند؛ یکی از آنها (۱۶ = n) تغییرات معنی‌داری را نسبت به مقادیر طبیعی، در شرکت‌کنندگانی که عوامل انتقال ژن دریافت کردند (۰,۰۰۰۱ > P) نشان داد، تفاوت میانگین (MD): ۶.۸۶؛ (۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۳.۷۷ تا ۹.۹۵). مطالعه دوم (۱۴۰ = n) نیز تغییرات معنی‌داری را نسبت به مقادیر طبیعی (۰.۰۳۲ = P) گزارش داد؛ با این حال، داده‌های ادغام شده برای آنالیز در دسترس نیست. در جدیدترین مطالعه نیز شواهدی دال بر افزایش انتقال نمک در سلول‌های به دست آمده توسط برس زدن مجاری پائین‌تر تنفسی وجود داشت. این پیامدها در حالی که مهم هستند، از اهمیت بالینی مستقیم برخوردار نیستند.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان

یک مطالعه درباره درمان انتقال ژن CFTR مبتنی بر لیپوزوم (liposome)، بهبودی را در عملکرد تنفسی در افراد مبتلا به CF نشان داد، اما این شواهد محدود در حال حاضر از اثربخشی این درمان به عنوان یک درمان معمول پشتیبانی نمی‌کنند. شواهدی درباره اثربخشی برای انتقال ژن‌ها با واسطه ویروسی وجود ندارد.

ضروری است که مطالعات آینده به بررسی معیارهای پیامد مهم از نظر بالینی بپردازند.

خلاصه به زبان ساده

جایگزینی ژن معیوب، یک درمان بالقوه برای بیماری‌های ریوی پیشرونده در افراد مبتلا به فیبروز سیستیک است.

سوال مطالعه مروری

شواهد موجود در مورد تاثیر انتقال ژن سالم تنظیم کننده هدایت ترانس‌ممبران غشایی فیبروز سیستیک (cystic fibrosis transmembrane conductance regulator; CFTR) به طور مستقیم به ریه افراد مبتلا به فیبروز سیستیک به منظور درمان بیماری‌های ریوی پیشرونده را مرور کردیم.

پیشینه

در فیبروز سیستیک ژن کد کننده یک پروتئین به نام تنظیم کننده هدایت ترانس‌ممبران فیبروز سیستیک (CFTR) معیوب است. افراد مبتلا به این بیماری از عفونت پیشرونده ریه و آسیب‌هایی که باعث کاهش امید به زندگی می‌شود، رنج می‌برند. عواملی که می‌توانند یک کپی سالم را از ژن معیوب CFTR به سلول‌ها در ریه‌ها منتقل کنند، ممکن است یک درمان موثر باشد.

تاریخ جست‌وجو

شواهد تا این زمان به‌روز است: ۲۰ اپریل ۲۰۱۶.

ویژگی‌های مطالعه

چهار مطالعه را با ۳۰۲ نفر برای ورود به این مرور یافتیم. مطالعات از ۲۹ روز تا ۱۳ ماه به طول انجامید. سه مورد از این مطالعات شامل مردان و زنان با سن ۱۲ سال و بیشتر و یک مطالعه فقط شامل مردان بزرگسال بود. مطالعات ژن‌درمانی و درمان ساختگی (دارونما (placebo)) را مقایسه کردند که هر دو به صورت یک بخار به ریه‌ها استنشاق شدند. مطالعات طرح‌های مختلف داشتند و از عوامل مختلف استفاده کرده بودند. این بدان معنی است که نمی‌توانستیم نتایج آنها را با هم ترکیب کنیم.

نتایج کلیدی

سه مورد از مطالعات، از جمله بزرگ‌ترین و جدیدترین مطالعه، بهبود را در برخی معیارهای عملکرد ریه در افراد مبتلا به CF که ژن‌درمانی دریافت کردند نشان داد. ما متوجه نشدیم که هیچ پیامد مرتبط بالینی دیگری مانند کیفیت زندگی، بار درمانی یا گُر‐گرفتگی بیماری ریوی با درمان بهبود یافته باشد. در یک مطالعه نشانه‌های «شبیه آنفلوآنزا» در افرادی که عوامل انتقال ژن CFTR را دریافت کردند، شایع‌تر بودند، اما این یافته زمانی که عامل بارها و بارها در یک مطالعه بزرگ‌تر مورد استفاده قرار گرفت، گزارش نشد. در افرادی که عوامل انتقال ژن دریافت کردند، مولکول‌ها و نمک در مجاری هوایی پائین‌تر آنها با احتمال بیشتری نسبت به افراد سالم انتقال یافتند.

در حال حاضر شواهد محدود از مزیت این روش به عنوان یک درمان معمول پشتیبانی نمی‌کند. ما توصیه می‌کنیم که مطالعات آینده طراحی و به وضوح گزارش شوند، به طوری که نتایج آنها را بتوان در یک مرور سیستماتیک مورد استفاده قرار داد.

کیفیت شواهد

تازه‌ترین مطالعه اطلاعات دقیقی را در مورد چگونگی اختصاص کاملا تصادفی افراد به گروه‌های مختلف درمانی فراهم کرد، بنابراین ما درباره اینکه افراد شرکت‌کننده در مطالعه شانس برابر بودن را در هر دو گروه (عامل انتقال ژن CFTR یا دارونما) داشتند و هیچ کس نمی‌توانست گروه فرد بعدی را تشخیص دهد، رضایت داشتیم. مطالعات دیگر گزارش دادند که افراد را به طور تصادفی به گروه‌ها اختصاص دادند، اما مشخص نیست که چگونه این کار را انجام دادند، بنابراین نمی‌توانیم مطمئن باشیم که شانس برابری برای قرار گرفتن در هر دو گروه را داشتند. ما معتقدیم که متخصصان بالینی در حال اجرای تمام مطالعات نمی‌دانستند کدام فرد در کدام گروه درمان قرار دارد و در سه مورد از مطالعات نیز افراد شرکت‌کننده از گروه خود مطلع نبودند، اما نمی‌توانستیم مطمئن باشیم که افراد شرکت‌کننده در آخرین مطالعه از گروه درمانی مطلع بودند یا خیر و اینکه این اطلاع از گروه چه تاثیری می‌تواند بر نتایج داشته باشد. متاسفانه، مطالعات همه نتایج خود را به روشنی گزارش نداده بودند؛ گاهی نتایج به طریقی گزارش شده بودند که ما قادر به استفاده از آن برای این مرور نبودیم و گاهی نتایج اصلا گزارش نشده بود. این موضوع سطح اطمینان ما را درباره نتایج کلی کاهش می‌دهد.


Luke A Perry، Eivind Berge، Joshua Bowditch، Elisabeth Forfang، Ole Morten Rünning، Graeme J Hankey، Elmer Villanueva، Rustam Al-Shahi Salman،
دوره ۲۰۱۷، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۶ )
چکیده

پیشینه
بازماندگان استروک ناشی از خونریزی داخل مغزی (intracerebral haemorrhage; ICH) در معرض خطر ترومبوآمبولی (thromboembolism) قرار دارند. درمان‌های آنتی‌ترومبوتیک (antithrombotic) (آنتی‌پلاکت (antiplatelet) یا آنتی‌کوآگولانت (anticoagulant)) ممکن است خطر ابتلا به ترومبوآمبولی را بعد از ICH کاهش دهند؛ اما ممکن است خطر خونریزی را افزایش دهند.
اهداف
تعیین اثربخشی و ایمنی کلی داروهای آنتی‌ترومبوتیک برای افراد مبتلا به ICH.
روش های جستجو
پایگاه ثبت کارآزمایی‌های گروه استروک در کاکرین را جست‌وجو کردیم (۲۴ مارچ ۲۰۱۷). هم‌چنین پایگاه ثبت مرکزی کارآزمایی‌های کنترل شده کاکرین (CENTRAL: کتابخانه کاکرین ۲۰۱۷؛ شماره ۳)، MEDLINE Ovid (از ۱۹۴۸ تا مارچ ۲۰۱۷)، Embase Ovid (از ۱۹۸۰ تا مارچ ۲۰۱۷)، و پایگاه ثبت آنلاین کارآزمایی‌های بالینی (۸ مارچ ۲۰۱۷) را جست‌وجو کردیم. فهرست منابع کارآزمایی‌های وارد شده را نیز برای یافتن مطالعات بیشتر، و بالقوه مرتبط غربالگری کردیم.
معیارهای انتخاب
تمام کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) مربوط به هرگونه درمان آنتی‌ترومبوتیک پس از ICH را انتخاب کردیم.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
سه نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم، داده‌ها را استخراج کردند. در جایی که مناسب بود، تخمین‌های رتبه‌ای تاثیر را به خطر نسبی (RR) یا نسبت شانس (OR) تبدیل کردیم. تجزیه‌و‌تحلیل‌های خود را به درمان کوتاه‌‐مدت و طولانی‌مدت تقسیم کردیم، و از مدل اثر‐ثابت برای متاآنالیز (meta‐analysis) استفاده کردیم. سه نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم RCTهای وارد شده را برای خطرات سوگیری (bias) ارزیابی کردند و ما جدول «خلاصه یافته‌ها» را با استفاده از روش درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) ایجاد کردیم.
نتایج اصلی
دو RCT را با ۱۲۱ شرکت‌کننده وارد کردیم. هر دو RCT درباره آنتی‌کوآگولاسیون کوتاه‌‐مدت وریدی بلافاصله پس از ICH بودند: یک RCT هپارین (heparin) وRCT دیگر انوکساپارین (enoxaparin) را تست کردند. خطر سوگیری در RCTهای وارد شده به‌طور کلی نامشخص یا پائین بود، به جز کورسازی شرکت‌کنندگان و پرسنل، که انجام نشده بود. RCTهای وارد شده پیامد اصلی انتخابی ما را گزارش نکردند (پیامد ترکیبی تمام عوارض عروقی جدی از جمله استروک ایسکمیک، انفارکتوس میوکارد، سایر عوارض ایسکمیک ماژور، ICH، خونریزی خارج مغزی ماژور، و مرگ‌ومیر عروقی). آنتی‌کوآگولاسیون وریدی از نظر مرگ‌ومیر (RR: ۱,۲۵؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰.۳۸ تا ۴.۰۷ در یک RCT شامل ۴۶ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت پائین)، ICH یا خونریزی خارج مغزی ماژور (بدون عارضه در یک RCT شامل ۷۵ شرکت‌کننده، شواهد با کیفیت پائین)، پیشرفت ICH (RR: ۱.۶۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۱ تا ۵.۲۹ در دو RCT شامل ۱۲۱ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت پائین)، ترومبوز ورید عمقی (RR: ۰.۹۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۹ تا ۱.۹۶ در دو RCT شامل ۱۲۱ شرکت‌کننده،؛ شواهد با کیفیت پائین)، یا عوارض ایسکمیک ماژور (RR: ۰.۵۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۳ تا ۱.۲۸ در دو RCT شامل ۱۲۱ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت پائین) منجر به تفاوتی که دارای اهمیت آماری باشد، نشده است.
نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
شواهد کافی برای حمایت یا رد استفاده از درمان آنتی‌ترومبوتیک پس از ICH از RCTها به دست نیامد. به نظر می‌رسد RCTهایی که به مقایسه شروع داروهای آنتی‌پلاکت یا آنتی‌کوآگولانت در برابر اجتناب از آنها پس از ICH پرداختند؛ توجیه شده و در عمل بالینی مورد نیاز هستند.
خلاصه به زبان ساده

داروهایی برای پیشگیری از ایجاد لخته‌های خونی پس از خونریزی مغزی

سوال مطالعه مروری

اثربخشی و ایمنی داروهای مورد استفاده برای پیشگیری از لخته خونی (درمان آنتی‌ترومبوتیک (antithrombotic)) هر دو در مراحل اولیه و طولانی‌مدت در افرادی که خونریزی درون مغزی (خونریزی داخل مغزی (intracerebral haemorrhage)) دارند، چه هستند؟

پیشینه

افراد مبتلا به استروک به علت خونریزی در مغز (که خونریزی داخل مغزی نیز نامیده می‌شود: (intracerebral haemorrhage; ICH)) بیشتر احتمال دارد که به علت بی‌تحرکی (در مراحل اولیه) و به علت سایر شرایط پزشکی (در طولانی‌مدت) دچار لخته خونی در عروق خونی شوند. لخته‌های خونی در ریه‌ها، مغز، یا سایر اندام‌ها ممکن است باعث بیماری جدی یا مرگ‌ومیر شود. داروهایی که از تشکیل این لخته‌ها پیشگیری می‌کنند (تحت عنوان داروهای «آنتی‌ترومبوتیک» (antithrombotic) نیز شناخته می‌شوند) ممکن است برای متوقف کردن تشکیل لخته در افراد مبتلا به ICH مفید باشد. با این حال، این داروها هم‌چنین می‌توانند منجر به عوارض خونریزی جدی شوند.

ویژگی‌های مطالعه

بر اساس جست‌وجوهای گسترده‌ای که در ۸ مارچ ۲۰۱۷ انجام شد، دو کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) مرتبط را شناسایی کردیم، که عادلانه‌ترین تست درمانی هستند. در این دو کارآزمایی ۱۲۱ شرکت‌کننده وجود داشت، که داروهای «آنتی‌کوآگولانت» رقیق کننده خون (هپارین (heparin) در یک کارآزمایی و انوکساپارین (enoxaparin) در کارآزمایی دیگر) از طریق تزریق به زیر پوست را در برابر عدم استفاده از داروهای آنتی‌کوآگولانت پس از ICH مقایسه کردند.

نتایج کلیدی

پیامد اولیه این مرور خطر ترکیب شده چند پیامد مهم بالینی بود (مانند خونریزی داخل مغزی دیگر، استروک ایسکمیک، یا مرگ‌ومیر ناشی از عوامل قلبی‌عروقی). ما قادر به محاسبه این پیامد برای مطالعات وارد شده نبودیم. هیچ RCT بهبودی در استقلال یا توانایی‌های ذهنی را گزارش نکرد. یک RCT شامل ۴۶ شرکت‌کننده مرگ‌ومیر ناشی از درمان کوتاه‌‐مدت را با آنتی‌ترومبوتیک گزارش کرد، و تاثیر آماری معنی‌داری نیافت. تخمین‌های خطر برای عواقب درمان که می‌توانست مورد تجزیه‌و‌تحلیل قرار بگیرد، غیر‐دقیق و نامطمئن بودند. بنابراین، مزایا و آسیب‌های بالقوه داروهای آنتی‌ترومبوتیک بلافاصله پس از استروک به علت خونریزی در مغز، نامشخص باقی مانده است. به نظر می‌رسد RCT‌های جدید با کیفیت بالا که به بررسی استفاده از درمان آنتی‌ترومبوتیک پس از استروک ناشی از ICH بپردازند، مورد نیاز هستند.

کیفیت شواهد

کیفیت کلی شواهد پائین بود. این امر به دلیل روش انجام و گزارش کارآزمایی‌های وارد شده، و هم‌چنین تعداد کم شرکت‌کنندگان است، که ممکن است برای تشخیص تفاوت‌های کوچک بین درمان آنتی‌ترومبوتیک و گروه‌های درمان آنتی‌ترومبوتیک کافی نباشد.


Luke A Perry، Dhruvesh Ramson، Suzanne Stricklin،
دوره ۲۰۱۸، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۷ )
چکیده

پیشینه
بسیاری از افراد مبتلا به اسکیزوفرنی (schizophrenia) دچار طیفی از نشانه‌های آزاردهنده و ناتوان کننده می‌شوند. این نشانه‌ها شامل نشانه‌های مثبت (مانند هذیان، توهم و کلام ازهم‌گسیخته و ناسازگار ‐ disorganised speech)، نشانه‌های شناختی (مانند مشکلات تمرکز و توجه یا مشکلات مربوط به استفاده از اطلاعات برای تصمیم‌گیری‌ها) و نشانه‌های منفی (مانند کاهش بیان‌های عاطفی و هیجانی، فقدان انگیزه برای انجام وظایف یا فعالیت‌های هدفمند ‐ avolition، ناتوانی و اختلال در تکلم ‐ alogia وعدم لذت بردن ‐ anhedonia) هستند. داروهای آنتی‌سایکوتیک به طور نسبی موثرند خصوصا در درمان نشانه‌های منفی و این نکته نشان دهنده این است که درمان‌های اضافی مورد نیاز است. میرتازاپین (mirtazapine) یک داروی ضد‐افسردگی است که وقتی همراه با آنتی‌سایکوتیک‌ها تجویز می‌شود ممکن است در درمان نشانه‌های منفی سودمند باشد.
اهداف
ارزیابی سیستماتیک تاثیرات میرتازاپین به مثابه درمان کمکی در افراد مبتلا به اسکیزوفرنی
روش های جستجو
متخصص اطلاعات گروه اسکیزوفرنی در کاکرین، پایگاه ثبت کارآزمایی‌های مطالعه‌محور گروه اسکیزوفرنی در کاکرین را تا می ۲۰۱۸ جست‌وجو کرد (شامل پایگاه‌های ثبت‌ کارآزمایی‌های بالینی).
معیارهای انتخاب
معیار انتخاب، تمام کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trails; RCTs) با داده‌های قابل استفاده بود که در آنها درمان کمکی میرتازاپین در افراد مبتلا به اسکیزوفرنی بررسی شده بود.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
داده‌ها را به‌طور مستقل از هم استخراج کردیم. خطر نسبی (RR) و ۹۵% فاصله اطمینان (CI) آن را برای پیامدهای باینری بر اساس قصد درمان (intention‐to‐treat; ITT) محاسبه کردیم. هم‌چنین تفاوت میانگین (MD) میان گروه‌ها و ۹۵% CI آن را برای داده‌های پیوسته تخمین زدیم. از مدل اثر‐ثابت برای تجزیه‌وتحلیل‌ها استفاده کردیم. خطر سوگیری (bias) را برای مطالعات وارد شده ارزیابی کرده و جدول «خلاصه یافته‌ها» را با استفاده از سیستم درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) ایجاد کردیم.
نتایج اصلی

نه RCT را با مجموع ۳۱۰ شرکت‌کننده وارد کردیم. در تمام مطالعات میرتازاپین کمکی با دارونمای (placebo) کمکی در کوتاه‌‐مدت مقایسه شده بودند. پنج مطالعه خطر بالای سوگیری داشتند، حال یا به دلیل داده‌های ناقص پیامدها یا به دلیل سوگیری گزارش انتخابی یا هر سوگیری دیگر.

پیامدهای اصلی مورد نظر ما عبارت بودند از: تغییرات بالینی مهم در وضعیت روانی (نشانه‌های مثبت و منفی)، ترک زودهنگام مطالعه به هر دلیل، تغییرات بالینی مهم در وضعیت کلی (global state)، تغییرات بالینی مهم در کیفیت زندگی، تعداد روزهای بستری در بیمارستان و بروز حوادث جانبی جدی.

در یک کارآزمایی کاهش در مقیاس برای ارزیابی نشانه‌های منفی (Scale for the Assessment of Negative Symptoms; SANS) به صورت کاهش حداقل ۲۰% نمره کلی از نمره خط پایه (baseline) به مثابه عدم پاسخ معنادار به نشانه‌های منفی در نظر گرفته شده بود. شواهدی مبنی بر تفاوت آشکار میان دو گروه درمانی با تعداد مشابه شرکت‌کننده از هر دو گروه وجود ندارد و این نشان دهنده این است که پاسخ مهمی به درمان وجود ندارد (RR: ۰,۸۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۷ تا ۱.۱۴؛ ۱ RCT؛ n = ۲۰؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین).

تغییرات مهم از نظر بالینی در نشانه‌های مثبت گزارش نشده بود، با این حال تغییرات مهم از نظر بالینی در وضعیت روانی کلی در دو مطالعه گزارش شده و داده‌ها برای این پیامد نشان دهنده تاثیرات مطلوب میرتازاپین است (RR: ۰,۶۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۱ تا ۰.۹۲؛ I۲= ۷۵%؛ ۲ RCT؛ n = ۷۷؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). شواهدی حاکی از تفاوت آشکار بین دو گروه درمانی از نظر تعداد افرادی که زودهنگام مطالعه را ترک کردند وجود ندارد (RR: ۱,۰۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۴ تا ۱.۶۶؛ ۹ RCT؛ n = ۳۱۰؛ شواهد با کیفیت متوسط)، هم‌چنین شواهدی مبنی بر تفاوت آشکار در وضعیت کلی بر اساس شدت نمرات «مقیاس تاثیر کلی بالینی» (Clinical Global Impressions Scale; CGI) وجود ندارد (MD: ‐۰.۱۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۸‐ تا ۰.۴۸؛ ۱ RCT؛ n = ۳۹؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). یک تاثیر مطلوب برای میرتازاپین کمکی، از نظر پیامد تغییر بالینی مهم در آکاتیژیا دیده شد (RR: ۰.۳۳؛ ۹۵% CI؛ ۲۰.۰ تا ۰.۵۲؛ ۲ RCT؛ n = ۸۶؛ شواهد با کیفیت پائین؛ I۲ = ۶۱%). هیچ داده‌ای برای کیفیت زندگی یا تعداد روزهای بستری در بیمارستان گزارش نشده بود.

علاوه بر پیامدهای اصلی مورد علاقه ما، شواهدی درباره حوادث جانبی در گروه میرتازاپین کمکی وجود داشت مبنی بر این‌که خطر وزن‌گیری (RR: ۳,۱۹؛ ۹۵% CI؛ ۱.۱۷ تا ۸.۶۵؛ ۴ RCT؛ n = ۱۲۷) و آرام‌سازی/خواب‌آلودگی (RR: ۱.۶۴؛ ۹۵% CI؛ ۱.۰۱ تا ۲.۶۸؛ ۷ RCT؛ n = ۲۲۳) در این گروه افزایش داشت.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
شواهد موجود کیفیت بسیار پائینی داشتند و نشان می‌دادند که میرتازاپین تاثیر آشکاری بر نشانه‌های منفی ندارد، با این حال، اندیکاسیونی از تاثیر مثبت بر وضعیت روانی کلی (overall mental state) فرد و اکاتیژیا وجود دارد. هیچ تاثیری بر وضعیت کلی و ترک زودهنگام مطالعه یافت نشد وهم‌چنین داده‌هایی برای کیفیت زندگی یا استفاده از خدمات وجود ندارد. به دلیل محدودیت‌هایی درباره کیفیت و قابلیت کاربرد شواهد، نتیجه‌گیری دقیق امکان‌پذیر نیست، بنابرین نقش میرتازاپین کمکی در عمل بالینی روتین نامشخص باقی می‌ماند. این نکات نشان دهنده این است که شواهدی با کیفیت بالا برای ارزیابی بیش‌تر درباره نقش میرتازاپین در اسکیزوفرنی مورد نیاز است.
خلاصه به زبان ساده

میرتازاپین (mirtazapine) به مثابه یک درمان کمکی در اسکیزوفرنی (schizophrenia)

سوال مطالعه مروری

آیا اضافه کردن میرتازاپین که یک داروی ضد‐افسردگی است، به مراقبت استاندارد اسکیزوفرنی، اثربخش و ایمن است؟

پیشینه

اسکیزوفرنی یک بیماری روانی جدی است. این بیماری رفتار اجتماعی فرد را تحت تاثیر قرار می‌دهد و باعث ناتوانی قضاوت درباره امور واقعی می‌شود. سه نوع اصلی از نشانه‌ها در اسکیزوفرنی وجود دارد. نشانه‌های مثبت مانند شنیدن صدا یا دیدن چیزهایی که واقعی نیستند و هم‌چنین داشتن باورهای کاذب (هذیان). نشانه‌های منفی مانند فقدان انگیزه و کناره‌گیری از جامعه. نشانه‌های شناختی مانند کاهش توانایی برای تمرکز کردن یا مشکلاتی در زمینه استفاده از اطلاعات مربوط برای تصمیم‌گیری. این بیماری می‌تواند بسیار ناتوان کننده باشد و کارکرد اجتماعی فرد و توانایی او را برای داشتن یک زندگی مستقل به شدت تحت تاثیر قرار دهد.

درمان اصلی اسکیزوفرنی آنتی‌سایکوتیک‌ها است، این داروها در درمان نشانه‌های مثبت موثرند اما در درمان نشانه‌های منفی تاثیر کاملی ندارند. درمان‌های اضافی (کمکی) برای درمان نشانه‌های منفی در کنار آنتی‌سایکوتیک‌ها استفاده می‌شوند. داروهای ضد‐افسردگی مانند میرتازاپین می‌توانند به عنوان درمان کمکی در این زمینه مورد استفاده قرار بگیرند. میرتازاپین ممکن است به‌طور بالقوه در بهبود نشانه‌های منفی موثر باشد اما با این حال عوارض جانبی ناخوشایند نیز دارد. شواهدی برای نشان دادن مزایا و مضرات آن در افراد مبتلا به اسکیزوفرنی مورد نیاز است.

جست‌وجو

متخصص اطلاعات گروه اسکیزوفرنی در کاکرین پایگاه‌های ثبت‌ تخصصی را برای یافتن کارآزمایی‌های بالینی با تخصیص تصادفی بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی به دریافت میرتازاپین یا درمان‌های دیگر، علاوه بر مراقبت استاندارد جست‌وجو کرد. آخرین جست‌وجو در می ۲۰۱۸ انجام و جمعا ۳۵ ارجاع به کارآزمایی‌های بالقوه مربوط پیدا شد. ما به طور دقیق متن کامل مقالات این ارجاعات را برای ورود یا کنار گذاشتن آنها از این مرور بررسی کردیم.

نتایج

نه کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل شده با معیارهای ورود به این مرور مطابقت داشتند و داده‌های قابل استفاده‌ای را ارائه کردند. شرکت‌کنندگان این مطالعات یا میرتازاپین را به همراه مراقبت استاندارد دریافت می‌کردند یا مراقبت استاندارد خود را به همراه دارونما (placebo).

نتایج نشان داد اضافه کردن میرتازاپین به درمان استاندارد ممکن است تا حدی وضعیت روانی کلی فرد را بهبود ببخشد اما مشخصا تاثیر بالینی مهمی بر نشانه‌های منفی ندارند. اضافه کردن میرتازاپین به مراقبت استاندارد ممکن است تا حدی نشانه‌های اکاتیژیا (akathisia) را بهبود بخشد، اکاتیژیا یک عارضه جانبی از آنتی‌سایکوتیک‌ها است که فرد را بسیار بی‌قرار کرده و او نمی‌تواند خودش را حفظ کند. هیچ تاثیری برای وضعیت کلی یا ترک زودهنگام مطالعه یافت نشد و داده‌هایی مربوط به کیفیت زندگی یا بستری در بیمارستان وجود نداشت. هم‌چنین برخی نتایج نشان می‌داد که میرتازاپین با خطر بالای وزن‌گیری و آرام‌سازی همراه است. این نتایج مبتنی بر شواهدی هستند که کیفیت بسیار پائینی دارند.

نتیجه‌گیری‌ها

میرتازاپین ممکن است تاثیرات مثبتی برای بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی داشته باشد. اما این نتایج مبتنی بر شواهدی هستند که کیفیت بسیار پائینی دارند و ما درباره این یافته‌ها نامطمئن هستیم. نتایج محکم و دقیق درباره اثربخشی و ایمنی میرتازاپین به مثابه درمان کمکی در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی بدون وجود پژوهش‌هایی با کیفیت بالا ممکن نیست.



صفحه ۱ از ۱