توپیرامات (topiramate) داروی ضد‐صرع (antiepileptic drug; AED) وسیعالطیف جدیدتری است. برخی مطالعات، مزایای توپیرامات را در درمان صرع میوکلونیک نوجوانان (juvenile myoclonic epilepsy; JME) نشان دادهاند. با این حال، در حال حاضر هیچ مرور سیستماتیکی برای تعیین اثربخشی و تحملپذیری توپیرامات در افراد مبتلا به JME وجود ندارد.
این یک بهروزرسانی از مرور کاکرین است که نخستینبار در سال ۲۰۱۵ منتشر، و آخرینبار در سال ۲۰۱۹ بهروز شد.
مرور حاضر شامل سه مطالعه با مجموع ۸۳ شرکتکننده بود. از نظر اثربخشی درمان، نسبت بیشتری از شرکتکنندگان در گروه توپیرامات در مقایسه با شرکتکنندگان در گروه دارونما، با کاهش ۵۰% یا بیشتر در وقوع تشنجهای تونیک‐کلونیک جنرالیزه اولیه (primarily generalized tonic‐clonic seizures; PGTCS) روبهرو شدند (RR: ۴,۰۰؛ ۹۵% CI؛ ۱.۰۸ تا ۱۴.۷۵؛ ۱ مطالعه؛ ۲۲ شرکتکننده؛ شواهد با قطعیت بسیار پائین). تفاوت معنیداری بین توپیرامات و والپروات (valproate) برای شرکتکنندگانی که به کاهش ۵۰% یا بیشتر در تشنجهای میوکلونیک دست یافتند (RR: ۰.۸۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۷ تا ۱.۱۵؛ یک مطالعه، ۲۳ شرکتکننده، شواهد با قطعیت بسیار پائین) یا در PGTCS (RR: ۱.۲۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۸ تا ۲.۲۱؛ یک مطالعه، ۱۶ شرکتکننده، شواهد با قطعیت بسیار پائین)، یا شرکتکنندگانی که دیگر تشنج نداشتند (RR: ۱.۱۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۱ تا ۲.۱۱؛ یک مطالعه، ۲۷ شرکتکننده؛ شواهد با قطعیت بسیار پائین)، وجود نداشت. از نظر تحملپذیری درمان، شدت AEهای مرتبط با توپیرامات از متوسط تا شدید رتبهبندی شدند، در حالیکه ۵۹% از موارد AEهای مرتبط با والپروات، در سطح شدید قرار گرفتند (۲ مطالعه؛ ۶۱ شرکتکننده؛ شواهد با قطعیت بسیار پائین). علاوه بر این، نمرات سمیّت (toxicity) سیستمیک در گروه والپروات نسبت به گروه توپیرامات بالاتر بود.
بهطور کلی، هر سه مطالعه را در معرض خطر بالای سوگیری ریزش نمونه (attrition bias) و خطر نامشخص سوگیری گزارشدهی قضاوت کردیم. مطالعات در معرض خطر پائین تا نامشخص سوگیری برای حوزههای باقیمانده (سوگیری انتخاب، سوگیری عملکرد، سوگیری تشخیص و سایر سوگیریها) بودند. بر اساس رویکرد درجهبندی توصیه، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE)، قطعیت کلی شواهد برای پیامدها در سطح پائینی قرار گرفت.
پیشینه
صرع میوکلونیک نوجوانان (juvenile myoclonic epilepsy; JME) عبارت است از پرش غیر‐ارادی (غیر‐قابل کنترل) عضلات در شانهها و بازوها پس از بیداری، و اغلب در دوران کودکی شروع میشود.
ویژگیهای مطالعه
در این مطالعه، بانکهای اطلاعاتی علمی را برای یافتن کارآزماییهای بالینی جستوجو کردیم که در آنها داروی ضد‐صرع توپیرامات (topiramate) با دارونما (placebo) (یک درمان ساختگی) یا یکی دیگر از داروهای ضد‐صرع در افراد مبتلا به JME مقایسه شدند. هدف از این مطالعه، ارزیابی عملکرد و عوارض جانبی ناشی از مصرف توپیرامات بود.
نتایج کلیدی
دادههای حاصل از سه کارآزمایی تصادفیسازی و کنترل شده (مطالعات بالینی که در آنها افراد بهطور تصادفی در یکی از دو یا چند گروه درمانی قرار میگیرند) با ۸۳ نفر شرکتکننده تجزیهوتحلیل شدند. بر اساس یافتههای این کارآزماییها، به نظر میرسد تحملپذیری توپیرامات بهتر از والپروات (valproate) باشد، اما موثرتر از والپروات نیست. به نظر میرسد توپیرامات اثربخشی بیشتری از دارونما داشته باشد، هر چند این نتایج بر اساس تعداد اندکی از بیماران به دست آمد.
کیفیت شواهد
سطح کیفیت شواهد حاصل از مطالعات بسیار پائین بوده و نتایج باید با احتیاط تفسیر شوند. به انجام کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترل شده بیشتری با تعداد زیادی شرکتکننده نیاز است تا بررسی شود توپیرامات در افراد مبتلا به JME تا چه اندازه اثربخش است و تا چه میزان تحمل میشود. انجام کارآزماییهای دوسو‐کور (که در آنها نه شرکتکننده و نه محقق تا پیش از جمعآوری نتایج نمیدانند کدام درمان را دریافت کردهاند) که طراحی خوبی داشته باشند، در آینده مورد نیاز است.
نتیجهگیریها
این مرور، شواهد کافی را برای حمایت از تجویز توپیرامات در درمان افراد مبتلا به JME ارائه نمیکند.
شواهد تا آگوست ۲۰۲۱ بهروز است.
پنج RCT را با ۵۰۳۹ شرکتکننده شناسایی کردیم؛ دو مطالعه در تمام حوزهها در معرض خطر پائین سوگیری قرار داشتند. چهار مطالعه به ارزیابی داروی پیوگلیتازون (pioglitazone)، و یک مطالعه به بررسی روزیگلیتازون (rosiglitazone) پرداختند. شرکتکنندگان در مطالعات مختلف، ناهمگون بودند.
عود سکته مغزی
سه مطالعه تعداد شرکتکنندگان مبتلا به عود سکته مغزی را بررسی کردند (۴۹۷۹ شرکتکننده، یک مطالعه، ۳۸۷۶ مورد را از این تعداد فراهم کرد). آگونیستهای گیرنده گاما فعال شده توسط پرولیفراتور پروکسیزوم در مقایسه با دارونما احتمالا خطر عود سکته مغزی را کاهش میدهند (خطر نسبی (RR): ۰,۶۶؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰.۴۴ تا ۰.۹۹؛ شواهد با قطعیت متوسط).
عوارض جانبی
به دلیل فواصل اطمینان گسترده و وجود سطوح بالایی از ناهمگونی آماری، شواهد موجود مبنی بر این که عوارض جانبی بیشتری در شرکتکنندگان تحت درمان با آگونیستهای PPAR‐γ در مقایسه با دارونما رخ داد، نامطمئن بودند: تفاوت خطر (risk difference): %۱۰؛ ۹۵% CI؛ ۸‐% تا ۲۸%؛ شواهد با قطعیت پائین).
دادههای مربوط به ترکیبی از پیامدهای بیشتر که عوارض عروقی جدی را منعکس میکنند (مرگومیر به هر علتی و دیگر عوارض ماژور عروقی؛ مورتالیتی به هر علتی (all‐cause mortality)، انفارکتوس میوکارد غیر کشنده یا سکته مغزی غیر کشنده) از یک مطالعه با ۹۸۴ نفر به دست آمد. این مطالعه شواهدی را با قطعیت پائین ارائه داد که آگونیستهای PPAR‐γ منجر به عوارض کمتری شدند (دادهها متاآنالیز نشدند).
عوارض عروقی
آگونیستهای گیرنده گاما فعال شده توسط پرولیفراتور پروکسیزوم که در مدت زمانی با میانگین ۳۴,۵ ماه در یک کارآزمایی تکی با حضور ۹۸۴ شرکتکننده استفاده شدند، ممکن است منجر به کاهش عوارض عروقی جدی شوند که به صورت پیامد ترکیبی از تمام حوادث مرگومیر قلبیعروقی، انفارکتوس میوکارد غیر کشنده یا سکته مغزی غیر کشنده بیان شدند (RR: ۰.۷۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۴ تا ۰.۹۹؛ شواهد با قطعیت پائین).
پیامدهای دیگر
یک مطالعه با ۲۰ بیمار، حساسیت به انسولین، و یک مطالعه با ۴۰ شرکتکننده، فعالیت ubiquitin‐proteasome را در پلاکهای کاروتید اندازهگیری کردند. به دلیل حجم نمونه کوچک و وجود خطر سوگیری، اطمینان ما به میزان بهبودی مشاهده شده با آگونیستهای PPAR‐γ محدود شدند. هیچ یک از مطالعات، تعداد شرکتکنندگان مبتلا به ناتوانی ناشی از حوادث عروقی، یا بهبودی در کیفیت زندگی را گزارش نکردند.
سوال
ما میخواستیم اثربخشی و بیخطری (safety) مصرف داروهای جدید دیابت (آگونیستهای گیرنده گاما فعال شده توسط پرولیفراتور پروکسیزوم (peroxisome proliferator‐activated receptor gamma; PPAR‐γ)) را در پیشگیری از بروز سکته مغزی و بیماریهای عروق خونی مرتبط با آن در افراد مبتلا به سکته مغزی یا حمله ایسکمیک گذرای قبلی ارزیابی کنیم.
پیشینه
آگونیستهای گیرنده گاما فعال شده توسط پرولیفراتور پروکسیزوم، داروهایی هستند که باعث بهبود عملکرد انسولین در بدن انسان میشوند. آنها بهطور گستردهای در درمان دیابت نوع بزرگسالان (دیابت نوع ۲) تجویز میشوند. علاوه بر این، ممکن است در برابر چربیهای اضافی در خون و بیماری دیوارههای عروقی، که هر دو از عوامل خطر بروز سکته مغزی هستند، محافظت ایجاد کنند.
ویژگیهای مطالعه
پنج مطالعه را تا ۱ ژانویه ۲۰۲۲ شناسایی کردیم که در مجموع ۵۰۳۹ شرکتکننده را وارد کردند. چهار مطالعه به ارزیابی داروی پیوگلیتازون (pioglitazone)، و یک مطالعه به بررسی روزیگلیتازون (rosiglitazone) پرداختند. چهار مطالعه شرکتکنندگانی را وارد کردند که سابقه دیابت نداشتند، و یک مطالعه فقط شرکتکنندگان مبتلا به دیابت را وارد کرد.
نتایج کلیدی
آگونیستهای PPAR‐γ در مقایسه با قرصهای دارونما (placebo)، خطر عود سکته مغزی و دیگر بیماریهای عروق خونی را کاهش داده، پاسخ بدن را به انسولین بهبود بخشیده، و رسوبات چربی را در دیوارههای عروقی متعادل و تثبیت کردند. این داروها به نظر میرسید که به خوبی تحمل شدند، اما شواهد مربوط به این موضوع قاطع و محکم نبود.
کیفیت شواهد
با توجه به تعداد اندک مطالعات وارد شده و کیفیت محدود برخی از این مطالعات، نتیجهگیریهای ما باید با احتیاط تفسیر شوند. انجام کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترل شده بیشتر با طراحی خوب و با حجم نمونههای بزرگ مورد نیاز هستند.
امکان دارد هر نوعی از تشنج در بیماری آلزایمر (Alzheimer's disease) دیده شود. به نظر میرسد داروهای ضد‐صرع از عود تشنجهای صرعی در اغلب افراد مبتلا به آلزایمر پیشگیری میکنند. درمانهای دارویی و غیر‐دارویی برای صرع در افراد مبتلا به بیماری آلزایمر وجود دارند، با این حال هیچ مرور سیستماتیک فعلی برای ارزیابی اثربخشی و تحملپذیری این روشهای درمانی وجود ندارد. هدف از انجام این مرور بررسی این روشهای مختلف است.
این یک نسخه بهروزشده از مرور کاکرین است که قبلا در سال ۲۰۱۸ منتشر شد.
این مرور شواهد قابل توجهی را برای پشتیبانی از لوتیراستام، فنوباربیتال یا لاموتریژین برای درمان صرع در افراد مبتلا به بیماری آلزایمر فراهم نمیکند. با توجه به اثربخشی و تحملپذیری، هیچ اختلاف معناداری میان لوتیراستام، فنوباربیتال و لاموتریژین دیده نشد.
نیاز به انجام RCTهای بزرگ با طراحی گروه‐موازی و دوسو‐کور به منظور تعیین اثربخشی و تحملپذیری درمان صرع در افراد مبتلا به بیماری آلزایمر وجود دارد.
پیشینه
بیماری آلزایمر، یک عامل خطر برای افزایش تشنجها در افراد سالخورده است. وقوع تشنجها از هر نوع ممکن است در این بیماری مشاهده شده و احتمالا دستکم گرفته میشوند.
ویژگیهای مطالعه
پایگاههای اطلاعاتی علمی را برای یافتن کارآزماییهای بالینیای جستوجو کردیم که به مقایسه درمانهای دارویی و غیر‐دارویی برای صرع در افراد مبتلا به بیماری آلزایمر پرداختند. ما میخواستیم ارزیابی کنیم که درمان چگونه کار میکند و اینکه عوارض جانبی دارد یا خیر.
نتایج کلیدی
ما یک کارآزمایی تصادفیسازی و کنترل شده (نوعی مطالعه بالینی که در آن افراد بهطور تصادفی در یک یا دو یا تعداد بیشتری گروه درمانی قرار میگیرند) را با ۹۵ شرکتکننده وارد و آنالیز کردیم. با توجه به نسبتی از افراد بدون تشنج، هیچ تفاوت معناداری بین داروهای ضد‐صرع (لوتیراستام (levetiracetam) در مقابل لاموتریژین (lamotrigine)، لوتیراستام در مقابل فنوباربیتال (phenobarbital) و لاموتریژین در مقابل فنوباربیتال) وجود نداشت. به نظر میرسد که لوتیراستام میتواند شناخت (تفکر) را بهبود بخشد و لاموتریژین میتواند افسردگی را تسکین دهد، درحالیکه فنوباربیتال و لاموتریژین شناخت را بدتر کرده، و لوتیراستام و فنوباربیتال خلقوخو را بدتر میکنند.
قطعیت شواهد
قطعیت شواهد برای همه پیامدهای مرور بسیار پائین بود. این بدان معنی است که ما در مورد نتایج بسیار نامطمئن هستیم و باید آنها را با احتیاط تفسیر کرد. کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترل شده بزرگ برای تعیین میزان اثربخشی و تحملپذیری درمانهای صرع در افراد مبتلا به بیماری آلزایمر مورد نیاز هستند.
شواهد تا آگوست ۲۰۲۰ بهروز است.
ما چهار RCTs را با ۱۸۹ شرکتکننده تصادفیسازی شده (یک RCT جدید برای این بهروزرسانی) وارد کردیم. هیچ یک از مطالعات وارد شده پیامدهای اولیه تشنجهای ناشی از ترک الکل، دلیریوم ناشی از ترک الکل، یا ولع مصرف را گزارش نکردند.
برای مقایسه باکلوفن و دارونما (۱ مطالعه، ۳۱ شرکتکننده)، هیچ شواهدی دال بر تفاوت در نمرات مقیاس موسسه بالینی ارزیابی ترک الکل، تجدیدنظر شده یاClinical Institute Withdrawal Assessment of Alcohol Scale, Revised (CIWA‐Ar) در دورههای هشت ساعته از یک تا پنج روز وجود نداشت (شواهد با کیفیت بسیار پائین).
برای مقایسه باکلوفن و دیازپام (۲ مطالعه، ۸۵ شرکتکننده)، هیچ شواهدی دال بر تغییر از پایه تا روزهای ۱۰ تا ۱۵ در مقیاس نمرات CIWA‐Ar وجود نداشت (شواهد با کیفیت بسیار پائین، به دلیل دادههای ناکافی متاآنالیز انجام نشد). در یک مطالعه (۳۷ شرکتکننده)، هیچ شواهدی دال بر تفاوت در شرکتکنندگان با حداقل یک عارضه جانبی (تفاوت خطر (RD): ۰,۰۰؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰.۱۰‐ تا ۰.۱۰؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین)، خروج ازمطالعه (RD: ۰.۰۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۰‐ تا ۰.۱۰؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین)، و خروج از مطالعه به علت عوارض جانبی (RD: ۰.۰۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۰‐ تا ۰.۱۰؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین) وجود نداشت.
برای مقایسه باکلوفن و کلرودیازوپوکساید (chlordiazepoxide) (۱ مطالعه، ۶۰ شرکتکننده)، شواهدی از اختلاف در تفاوت از پایه تا روز نهم از شروع مداخله کاهش دوز ثابت وجود نداشت: نمرات CIWA‐Ar scores (تفاوت میانگین (MD): ۱,۰۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۰ تا ۱.۳۰؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین)، بهبود کلی (MD: ۰.۱۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۳‐ تا ۰.۲۳؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین)، ۱۴/۶۰ شرکتکننده با عوارض جانبی (RD: ۲.۵۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۸ تا ۷.۱۰؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین)، خروج از مطالعه (RD: ۰.۰۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۶‐ تا ۰.۰۶؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین)، و خروج از مطالعه به دلیل عوارض جانبی (RD: ۰.۰۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۶‐ تا ۰.۰۶؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). هیچ یک از RCTs اطلاعاتی را در مورد تولید تصادفی توالی یا پنهانسازی تخصیص ارائه ندادند، بنابراین، ما آنها را در معرض خطر نامشخص سوگیری (bias) ارزیابی کردیم. دو RCTs با طرح دو سوکور نبودند و در معرض خطر بالای سوگیری در کورسازی قرار داشتند (Addolorato ۲۰۰۶ و Girish ۲۰۱۶). یک RCT بیش از ۵% خروج از مطالعه با خطر بالای سوگیری ریزش نمونه داشت (Lyon ۲۰۱۱). ما نمیتوانیم سوگیری گزارشدهی را ارزیابی کنیم، زیرا هیچ یک از پروتکلهای پیش از انتشار در دسترس نبودند.
سوال مطالعه مروری
این مرور تلاش کرد به ارزیابی اثربخشی و ایمنی باکلوفن (baclofen) به عنوان یک درمان برای سندرم ترک الکل (alcohol withdrawal syndrome; AWS) در افراد معتاد به الکل بپردازد.
پیشینه
AWS یک وضعیت ناراحت کننده و تهدید کننده زندگی است که معمولا افراد وابسته به الکل را، زمانی که مصرف الکل خود را قطع یا کاهش میدهند، تحت تاثیر قرار میدهد. داروی باکلوفن نشان داده که پتانسیلی برای کاهش علائم AWS شدید در افراد معتاد به الکل دارد. درمان با باکلوفن مدیریت آسانی دارد، بدون آنکه هر گونه عوارض جانبی آشکاری ایجاد کند. این یک نسخه بهروزرشده از مرور اصلی کاکرین است که برای اولین بار در سال ۲۰۱۱ منتشر و آخرین بار در سال ۲۰۱۷ بهروزرسانی شد.
تاریخ جستوجو
شواهد تا جون ۲۰۱۹ بهروز است.
ویژگیهای مطالعه
ما بانکهای اطلاعاتی علمی را برای یافتن کارآزماییهای بالینی جستوجو کردیم که به مقایسه باکلوفن با دارونما (placebo) (درمان ساختگی) یا دیگر داروهای بالقوه مفید در افراد مبتلا به AWS پرداخته بودند. ما ۴ کارآزمایی تصادفیسازی و کنترل شده (مطالعات بالینی که در آن افراد بهصورت تصادفی در یکی از دو یا چند گروه درمانی قرار داده میشوند) را با ۱۸۹ شرکتکننده وارد کردیم. یک مطالعه از ایالات متحده آمریکا به مقایسه باکلوفن با دارونما حداقل به مدت ۷۲ ساعت پرداخت. ۳۱ شرکتکننده بهطور عمده مردان با سن متوسط ۴۷ سال بودند. دو مطالعه با ۸۵ شرکتکننده به مقایسه با باکلوفن با دیازپام (یک داروی آرامبخش) برای ۱۰ روز متوالی، یا برای مدت ۱۰ روز بستری، با انعطافپذیری برای اجازه مذاکره در مورد تاریخ مرخصی بین روزهای ۱۰ و ۱۵ پرداخت. یک مطالعه به مقایسه باکلوفن با کلرودیازوپوکساید (chlordiazepoxide) به مدت ۹ روز پرداخت که در آن ۶۰ مرد شرکتکننده با سن متوسط ۳۸ سال وارد شدند. هیچ یک از مطالعات موردی را از تضاد منافع (conflict of interest) گزارش نکردند. Addolorato ۲۰۰۶ توسط Associazione Ricerca in Medicina، ایتالیا پشتیبانی شد. Girish ۲۰۱۶ توسط بیمارستان و مرکز تحقیقات KIMS (بنگلور، هند) پشتیبانی شد. Jhanwar ۲۰۱۴ هیچ منبع مالی را گزارش نکرد. Lyon ۲۰۱۱ توسط بنیاد کلینیک Duluth (MN، ایالات متحده آمریکا) پشتیبانی شد.
نتایج کلیدی
هیچ یک از مطالعات وارد شده پیامدهای اصلی این مرور را که عبارت بودند از تشنجهای ناشی از ترک الکل (fits)، دلیریوم ناشی از ترک الکل (تفکر و هوشیاری مختل)، و ولع مصرف، گزارش نکردند. ما مطمئن نیستیم که آیا باکلوفن در مقایسه با دارونما یا دیگر داروها باعث بهبود علائم و نشانههای ترک، و کاهش عوارض جانبی میشود یا خیر، زیرا کیفیت شواهد بسیار پائین بود.
کیفیت شواهد
کیفیت شواهد از مطالعات بسیار پایین بود و نتایج باید با احتیاط تفسیر شوند. در آینده، انجام RCTs به خوبی طراحی شده، دو سو کور (که در آن، نه شرکتکننده و نه محقق، تا پس از زمان گردآوری نتایج، نمیداند چه درمانی را دریافت کرده است) با تعداد زیادی از شرکتکنندگان مورد نیاز هستند تا بررسی شود باکلوفن در افراد مبتلا به AWS چقدر موثر است و چگونه تحمل میشود.
پنج RCT را با ۵۰۳۹ شرکتکننده شناسایی کردیم؛ دو مطالعه در تمام حوزهها در معرض خطر پائین سوگیری قرار داشتند. چهار مطالعه به ارزیابی داروی پیوگلیتازون (pioglitazone)، و یک مطالعه به بررسی روزیگلیتازون (rosiglitazone) پرداختند. شرکتکنندگان در مطالعات مختلف، ناهمگون بودند.
عود سکته مغزی
سه مطالعه تعداد شرکتکنندگان مبتلا به عود سکته مغزی را بررسی کردند (۴۹۷۹ شرکتکننده، یک مطالعه، ۳۸۷۶ مورد را از این تعداد فراهم کرد). آگونیستهای گیرنده گاما فعال شده توسط پرولیفراتور پروکسیزوم در مقایسه با دارونما احتمالا خطر عود سکته مغزی را کاهش میدهند (خطر نسبی (RR): ۰,۶۶؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰.۴۴ تا ۰.۹۹؛ شواهد با قطعیت متوسط).
عوارض جانبی
به دلیل فواصل اطمینان گسترده و وجود سطوح بالایی از ناهمگونی آماری، شواهد موجود مبنی بر این که عوارض جانبی بیشتری در شرکتکنندگان تحت درمان با آگونیستهای PPAR‐γ در مقایسه با دارونما رخ داد، نامطمئن بودند: تفاوت خطر (risk difference): %۱۰؛ ۹۵% CI؛ ۸‐% تا ۲۸%؛ شواهد با قطعیت پائین).
دادههای مربوط به ترکیبی از پیامدهای بیشتر که عوارض عروقی جدی را منعکس میکنند (مرگومیر به هر علتی و دیگر عوارض ماژور عروقی؛ مورتالیتی به هر علتی (all‐cause mortality)، انفارکتوس میوکارد غیر کشنده یا سکته مغزی غیر کشنده) از یک مطالعه با ۹۸۴ نفر به دست آمد. این مطالعه شواهدی را با قطعیت پائین ارائه داد که آگونیستهای PPAR‐γ منجر به عوارض کمتری شدند (دادهها متاآنالیز نشدند).
عوارض عروقی
آگونیستهای گیرنده گاما فعال شده توسط پرولیفراتور پروکسیزوم که در مدت زمانی با میانگین ۳۴,۵ ماه در یک کارآزمایی تکی با حضور ۹۸۴ شرکتکننده استفاده شدند، ممکن است منجر به کاهش عوارض عروقی جدی شوند که به صورت پیامد ترکیبی از تمام حوادث مرگومیر قلبیعروقی، انفارکتوس میوکارد غیر کشنده یا سکته مغزی غیر کشنده بیان شدند (RR: ۰.۷۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۴ تا ۰.۹۹؛ شواهد با قطعیت پائین).
پیامدهای دیگر
یک مطالعه با ۲۰ بیمار، حساسیت به انسولین، و یک مطالعه با ۴۰ شرکتکننده، فعالیت ubiquitin‐proteasome را در پلاکهای کاروتید اندازهگیری کردند. به دلیل حجم نمونه کوچک و وجود خطر سوگیری، اطمینان ما به میزان بهبودی مشاهده شده با آگونیستهای PPAR‐γ محدود شدند. هیچ یک از مطالعات، تعداد شرکتکنندگان مبتلا به ناتوانی ناشی از حوادث عروقی، یا بهبودی در کیفیت زندگی را گزارش نکردند.
سوال
ما میخواستیم اثربخشی و بیخطری (safety) مصرف داروهای جدید دیابت (آگونیستهای گیرنده گاما فعال شده توسط پرولیفراتور پروکسیزوم (peroxisome proliferator‐activated receptor gamma; PPAR‐γ)) را در پیشگیری از بروز سکته مغزی و بیماریهای عروق خونی مرتبط با آن در افراد مبتلا به سکته مغزی یا حمله ایسکمیک گذرای قبلی ارزیابی کنیم.
پیشینه
آگونیستهای گیرنده گاما فعال شده توسط پرولیفراتور پروکسیزوم، داروهایی هستند که باعث بهبود عملکرد انسولین در بدن انسان میشوند. آنها بهطور گستردهای در درمان دیابت نوع بزرگسالان (دیابت نوع ۲) تجویز میشوند. علاوه بر این، ممکن است در برابر چربیهای اضافی در خون و بیماری دیوارههای عروقی، که هر دو از عوامل خطر بروز سکته مغزی هستند، محافظت ایجاد کنند.
ویژگیهای مطالعه
پنج مطالعه را تا ۱ ژانویه ۲۰۲۲ شناسایی کردیم که در مجموع ۵۰۳۹ شرکتکننده را وارد کردند. چهار مطالعه به ارزیابی داروی پیوگلیتازون (pioglitazone)، و یک مطالعه به بررسی روزیگلیتازون (rosiglitazone) پرداختند. چهار مطالعه شرکتکنندگانی را وارد کردند که سابقه دیابت نداشتند، و یک مطالعه فقط شرکتکنندگان مبتلا به دیابت را وارد کرد.
نتایج کلیدی
آگونیستهای PPAR‐γ در مقایسه با قرصهای دارونما (placebo)، خطر عود سکته مغزی و دیگر بیماریهای عروق خونی را کاهش داده، پاسخ بدن را به انسولین بهبود بخشیده، و رسوبات چربی را در دیوارههای عروقی متعادل و تثبیت کردند. این داروها به نظر میرسید که به خوبی تحمل شدند، اما شواهد مربوط به این موضوع قاطع و محکم نبود.
کیفیت شواهد
با توجه به تعداد اندک مطالعات وارد شده و کیفیت محدود برخی از این مطالعات، نتیجهگیریهای ما باید با احتیاط تفسیر شوند. انجام کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترل شده بیشتر با طراحی خوب و با حجم نمونههای بزرگ مورد نیاز هستند.
صفحه ۱ از ۱ |
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مرکز همکار کاکرین ایران می باشد.
طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق
© 2025 CC BY-NC 4.0 | Cochrane Iran Associate Centre
Designed & Developed by : Yektaweb