جستجو در مقالات منتشر شده


۲ نتیجه برای Linda Guo

Laura Deckx، An IM De Sutter، Linda Guo، Nabiel A Mir، Mieke L van Driel،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه
بسیاری از درمان‌های سرماخوردگی، بدون نسخه به فروش می‌رسد. با وجود این، شواهد برای اثربخشی و ایمنی دکونژستان‌های بینی (nasal decongestants) محدود است.
اهداف
ارزیابی اثربخشی و ایمنی کوتاه‌مدت و بلندمدت دکونژستان‌های بینی که به صورت تک‐درمانی برای بهبود نشانه‌های سرماخوردگی در بزرگسالان و کودکان استفاده شده است.
روش های جستجو
ما پایگاه ثبت مرکزی کارآزمایی‌های کنترل شده کاکرین (CENTRAL؛ شماره ۶؛ جون ۲۰۱۶)، پایگاه ثبت تخصصی گروه عفونت‌های حاد تنفسی در کاکرین (ARI)؛ MEDLINE (از ۱۹۴۶ تا جولای ۲۰۱۶)؛ Embase (از ۲۰۱۰ تا ۱۵ جولای ۲۰۱۶)؛ CINAHL (از ۱۹۸۱ تا ۱۵ جولای ۲۰۱۶)؛ LILACS (از ۱۹۸۲ تا جولای ۲۰۱۶)؛ Web of Science (از ۱۹۵۵ تا جولای ۲۰۱۶) و پایگاه‌های ثبت کارآزمایی‌های بالینی را جست‌وجو کردیم.
معیارهای انتخاب
معیار انتخاب ما، کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) و RCT‌های خوشه‌ای بود که اثربخشی و عوارض جانبی دکونژستان‌ها را با دارونما (placebo) در درمان سرماخوردگی در بزرگسالان و کودکان مقایسه و بررسی کرده بودند. ما شبه‐RCT‌ها را کنار گذاشتیم.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
سه نویسنده مرور، به‌طور مستقل از یکدیگر داده‌ها را بر اساس این معیارها استخراج و خلاصه کردند: معیارهای عینی احتقان بینی، نمره بهزیستی (well‐being) کلی بیمار، معیارهای عینی و ذهنی از مقاومت راه‌های هوایی بینی، عوارض جانبی و بهبودی کلی. یک نویسنده مرور هنگام اختلافات به مثابه داور و قاضی عمل کرد. ما کارآزمایی‌ها را به صورت تک‐دوزی و چند‐دوزی طبقه‌بندی کرده و داده‌ها را هم جداگانه و هم با یکدیگر تجزیه‌وتحلیل کردیم. هم‌چنین مطالعات را با استفاده آنها از دکونژستان‌های بینی موضعی یا خوراکی به صورت جداگانه و با یکدیگر تجزیه‌وتحلیل کردیم.
نتایج اصلی

ما ۱۵ کارآزمایی را با ۱۸۳۸ شرکت‌کننده وارد کردیم. چهارده کارآزمایی فقط شامل شرکت‌کنندگان بزرگسال بود (۱۸ سال و بالاتر). مداخله در شش مطالعه استفاده از تک‐دوز بود و در نه مطالعه از چند‐دوز استفاده شده بود. در نه مطالعه از سودوافدرین (pseudoephedrine) و در سه مطالعه از اکسی‌متازولین (oxymetazoline) استفاده شده بود. دکونژستان‌های دیگر عبارت‌بودند از: فنیل‌پروپانولامین (phenylpropanolamine)، نورافدرین (norephedrine) و زایلومتازولین (xylometazoline). فنیل‌پروپانولامین (یا نورافدرین) دیگر در بازار موجود نیست، بنابراین ما نتایج این مطالعات را در متاآنالیز (meta‐analysis) وارد نکردیم. یازده مطالعه از دکونژستان‌های خوراکی و چهار مطالعه نیز از دکونژستان موضعی استفاده کرده بودند.

شرکت‌کنندگان بعد از ابتلا به سرماخوردگی انتخاب شده بودند. مدت نشانه‌ها میان مطالعات متفاوت بود، در ۱۰ مطالعه مدت نشانه‌های سرماخوردگی در شرکت‌کنندگان کمتر از سه روز بود، در سه مطالعه نیز نشانه‌ها کمتر از پنج روز بود، در یک مطالعه سرماخوردگی به صورت آزمایشگاهی القا شده بود، یک مطالعه تعداد روزهای سرماخوردگی را در طول یک سال شمارش کرده بود. در مطالعات تک‐دوز، اثربخشی دکونژستان‌های بینی در همان روز اندازه‌گیری شد، در حالی که پیگیری در مطالعات چند‐دوز بین یک تا ۱۰ روز متغیر بود.

اکثر مطالعات در موقعیت دانشگاهی انجام شده بود (هشت مطالعه)، شش مطالعه در یک مرکز سرماخوردگی یک دانشگاه خاص انجام شده بودند. دو مطالعه در دانشگاه با همکاری یک بیمارستان هدایت شده بود و دو مطالعه نیز فقط در بیمارستان انجام شده بود. در دو مطالعه نیز موقعیت انجام مطالعه نامشخص بود.

تفاوت زیادی در گزارش پیامدها وجود داشت و گزارش روش‌های جست‌وجو نیز در اکثر مطالعات محدود بود. بنابراین قضاوت ما درباره اکثر مطالعات این بود که آنها دارای خطر پائین یا نامشخص سوگیری (bias) هستند. تجمیع و ادغام مطالعات برای تعداد محدودی از مطالعات ممکن بود؛ اندازه‌گیری‌ تاثیرات به صورت تفاوت‌های میانگین استاندارد شده (SMDs) بیان شد. یک نتیجه مثبت SMD، نشان دهنده بهبودی در احتقان بود. تفاوت‌های مهم خفیف مشخص به لحاظ بالینی برای بهبود در معیارهای عینی احتقان بینی وجود نداشت، بنابراین ما SMDها را به مثابه راهنمایی برای ارزیابی تاثیرات به این صورت به کار بردیم: کوچک (۰,۲ تا ۰.۴۹)، متوسط (۰.۵ تا ۰.۷۹) یا بزرگ (۰.۸ ≥).

تک‐دوز دکونژستان در برابر دارونما: ۱۰ مطالعه یک تک‐دوز را از دکونژستان بینی با دارونما مقایسه کرده و اثربخشی آنها بین ۱۵ دقیقه تا ۱۰ ساعت بعد از مصرف دارو تست شده بود. هفت مطالعه از ۱۰ مطالعه، نمره عینی نشانه‌ها را برای احتقان بینی گزارش کرده بودند، در هیچ یک از مطالعات بهزیستی (well‐being) کلی بیمار گزارش نشده بود. اما تجمیع مطالعات به دلیل تنوع زیاد در اندازه‌گیری‌ها و تنوع گزارش نشانه‌های احتقان امکان‌پذیر نبود. دو مطالعه نیز حوادث جانبی را رکورد کرده بودند. هر دو مطالعه از دکونژستان خوراکی استفاده کرده بودند، و مشخص شد که تفاوت آماری بین تعداد حوادث جانبی در گروه درمان در برابر گروه دارونما وجود ندارد.

دوزهای چند‐گانه دکونژستان در برابر دارونما: نه مطالعه مصرف چند‐دوز از دکونژستان را با دارونما مقایسه کرده بودند، فقط پنج مطالعه پیامد اولیه، یعنی نمره عینی نشانه‌های احتقان بینی، را گزارش کرده بودند. در یک مطالعه از دکونژستان موضعی استفاده شده بود؛ هیچ یک از مطالعات گزارشی از بهزیستی (well‐being) کلی بیمار نداشتند. معیارهای عینی احتقان تقریبا سه ساعت بعد از آخرین دوز به طور معناداری برای گروه درمانی بهتر از گروه دارونما بود (SMD: ۰,۴۹؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰.۰۷ تا ۰.۹۲؛ ۰.۰۲ = P؛ GRADE: شواهد با کیفیت پائین). با این حال SMD برابر با ۰.۴۹ فقط نشان دهنده تاثیر خفیف بالینی است. تجمیع داده‌ها مبتنی بر دو مطالعه بود، در یک مطالعه دکونژستان خوراکی و در دیگری دکونژستان موضعی استفاده شده بود، بنابراین قادر نبودیم تاثیرات دکونژستان خوراکی و موضعی را به طور جداگانه ارزیابی کنیم. در هفت مطالعه حوادث جانبی گزارش شده بود (شش مطالعه با دکونژستان خوراکی و یک مطالعه با دکونژستان موضعی)؛ متاآنالیز نشان داد که هیچ تفاوت آماری میان تعداد حوادث جانبی در گروه درمانی (۱۲۵ در ۱۰۰۰) در مقایسه با گروه دارونما (۱۲۶ در ۱۰۰۰) وجود ندارد. نسبت شانس (OR) برای حوادث جانبی در گروه درمانی ۰.۹۸ بود (۹۵% CI؛ ۰.۶۸ تا ۱.۴۰؛ ۰.۹۰ = P؛ GRADE: شواهد با کیفیت پائین). وقتی فقط مطالعاتی را که از دکونژستان خوراکی استفاده کرده بودند، مد نظر قرار دادیم، نتایج باز هم یکسان بود (OR: ۰.۹۵؛ ۹۵% CI؛ ۱.۳۹ تا ۰.۶۵؛ ۰.۸۰ = P؛ GRADE: شواهد با کیفیت پائین).

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
ما قادر نبودیم در مورد اثربخشی تک‐دوز دکونژستان‌های بینی به دلیل محدود بودن شواهد موجود نتیجه‌گیری کنیم. برای چند‐دوز دکونژستان‌های بینی، شواهد موجود نشان می‌دهند که ممکن است تاثیر مثبت کوچکی بر معیارهای عینی احتقان بینی در بزرگسالان مبتلا به سرماخوردگی داشته باشند. با این حال ارتباط بالینی این تاثیر کوچک ناشناخته است و شواهد با کیفیت خوب برای نتیجه‌گیری‌های محکم و قوی، ناکافی هستند. به دلیل تعداد اندک مطالعاتی که در آنها از دکونژستان موضعی استفاده شده بود، ما قادر نبودیم در مورد اثربخشی دکونژستان‌های موضعی در برابر خوراکی نتیجه‌گیری کنیم. به نظر نمی‌رسد دکونژستان‌های بینی، خطر حوادث جانبی را در بزرگسالان در کوتاه‐مدت افزایش دهند. اثربخشی و ایمنی دکونژستان‌های بینی در کودکان و هم‌چنین ارتباط بالینی تاثیرات اندک آنها در بزرگسالان هنوز مشخص نشده است.
خلاصه به زبان ساده

آیا استفاده تنها از دکونژستان‌های بینی باعث از بین رفتن نشانه‌های سرماخوردگی می‌شود؟

سوال مطالعه مروری

ما می‌خواستیم دریابیم که دکونژستان‌های بینی اگر به تنهایی استفاده شوند، می‌توانند نشانه‌های احتقان بینی را در افراد مبتلا به سرماخوردگی تخفیف دهند یا خیر.

پیشینه

سرماخوردگی اگرچه یک بیماری جدی نیست، ناخوشی‌ شایعی است که اکثر ویزیت‌های پزشکان خانواده را تشکیل می‌دهد و مسئول بیشترین غیبت از محل کار و مدرسه است. نشانه‌های سرماخوردگی شامل آبریزش بینی، گلودرد و عطسه است و می‌تواند تا دو هفته طول بکشد. درمان قطعی برای سرماخوردگی وجود ندارد؛ درمان‌ها فقط نشانه‌ها را تخفیف می‌دهند. بسیاری از افراد از داروهای بدون نسخه مانند دکونژستان‌های بینی برای درمان نشانه‌های سرماخوردگی استفاده می‌کنند. اما شواهد کمی وجود دارد مبنی بر اینکه دکونژستان‌های بینی واقعا موثر هستند. ما می‌خواستیم دریابیم که این داروها به تخفیف احتقان بینی که به وسیله سرماخوردگی ایجاد شده کمک می‌کند یا خیر.

مطالعاتی را مد نظر قرار دادیم که فقط از دکونژستان‌های بینی در درمان سرماخوردگی استفاده کرده بودند. نشانه‌های عینی احتقان را بررسی کردیم؛ یعنی بهزیستی (well‐being) کلی و بهبود نشانه‌ها توسط خود بیمار تعیین شده بود.

تاریخ جست‌و‌جو

جست‌وجو برای یافتن مطالعات را در جولای ۲۰۱۶ انجام دادیم.

ویژگی‌های مطالعه

۱۵ مطالعه را با ۱۸۳۸ شرکت‌کننده وارد مرور کردیم؛ ۱۴ مطالعه فقط شامل بزرگسالان ۱۸ ساله یا بالاتر بود. در شش مطالعه از تک‐دوز دکونژستان بینی استفاده شده و تاثیرات دکونژستان در همان روز تجویز دارو اندازه‌گیری شده بود. در نه مطالعه چند‐دوز دکونژستان استفاده شده و تاثیرات دارو بین یک و ۱۰ روز بعد از تجویز دارو اندازه‌گیری شده بود. یازده مطالعه از قرص یا شربت استفاده کرده بودند و در چهار مطالعه نیز اسپری بینی استفاده شده بود. هشت مطالعه در دانشگاه‌ها انجام شده بود، سه مطالعه در دانشگاه با همکاری بیمارستان و دو مطالعه نیز در بیمارستان انجام شده بود. در دو مطالعه نیز موقعیت انجام مطالعات نامشخص بود.

منابع تامین مالی مطالعه

سرمایه‌گذاری در نه مطالعه به وسیله کارخانه‌های دارویی یا آژانس‌هایی انجام شده بود که علائق تجاری به نتایج مطالعات داشتند. در شش مطالعه نیز منابع مالی نامشخص بود.

نتایج کلیدی

ما قادر نبودیم نتایجی درباره مصرف تک‐دوز دکونژستان بینی استنتاج کنیم. ما دریافتیم که مزیت تجویز چند‐دوز دکونژستان در تخفیف احتقان بینی ناچیز است؛ با این حال معلوم نبود که این نکته برای بیماران مفید است یا خیر. در هیچ مطالعه‌ای بهزیستی (well‐being) کلی بیمار گزارش نشده بود. تفاوتی در تعداد حوادث جانبی بین افرادی که دکونژستان بینی دریافت کرده بودند و کسانی که این دارو را مصرف نکرده بودند، وجود نداشت. ما نتوانستیم تعیین کنیم که تفاوتی در تاثیرات دارو میان قرص دکونژستان و اسپری بینی وجود دارد یا خیر. نتایج مربوط به بزرگسالان بودند؛ شواهدی برای اثربخشی یا ایمنی دکونژستان‌های بینی برای کودکان وجود ندارد.

کیفیت شواهد

کیفیت شواهد را برای نشانه‌های عینی سرماخوردگی در مطالعات چند‐دوز پائین ارزیابی کردیم، چون داده‌های اندکی وجود داشت و گزارش‌ها نامشخص بودند. کیفیت شواهد برای حوادث جانبی نیز پائین بود، دلیل آن گزارش‌های نامشخص و هم‌چنین دقیق نبودن تخمین‌ها بود (فواصل اطمینان وسیع وجود داشت ‐ معیاری از عدم‐قطعیت آماری).


Sanne Kreijkamp-Kaspers، Kate Hawke، Linda Guo، George Kerin، Sally EM Bell-Syer، Parker Magin، Sophie V Bell-Syer، Mieke L van Driel،
دوره ۲۰۱۷، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۶ )
چکیده

پیشینه

عفونت قارچی ناخن‌های پا، که اونیکومایکوزیس (onychomycosis) نیز نامیده می‌شود، یک مشکل شایع است که باعث ایجاد آسیب به ساختار ناخن و ظاهر فیزیکی آن می‌شود. این موضوع ممکن است فعالیت‌های روزمره طبیعی افرادی را که به شدت تحت تاثیر این شرایط قرار می‌گیرند، مختل کند. درمان به صورت خوراکی یا موضعی انجام می‌شود، با این حال، درمان‌های موضعی مرسوم به دلیل خواص فیزیکی ناخن، نرخ موفقیت پائین‌تری داشتند. به نظر می‌رسد که درمان‌های خوراکی زمان درمان کوتاه‌تر و نرخ بهبودی بالاتری نیز دارند. مرور ما به افرادی کمک خواهد کرد که برای درمان نیاز به انتخاب مبتنی بر شواهد دارند.

اهداف
ارزیابی تاثیرات درمان‌های ضد‐قارچ خوراکی در درمان اونیکومایکوزیس ناخن شست پا.
روش های جستجو
ما تا اکتبر ۲۰۱۶ بانک‌های اطلاعاتی زیر را جست‌وجو کردیم: پایگاه ثبت تخصصی گروه پوست در کاکرین، CENTRAL؛ MEDLINE؛ Embase، و LILACS. ما پنج پایگاه ثبت کارآزمایی را نیز جست‌وجو کردیم و فهرست منابع مطالعات وارد شده و خارج شده را برای یافتن منابع بیشتر برای کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) مرتبط بررسی کردیم. به دنبال شناسایی کارآزمایی‌های منتشر نشده و در حال انجام از طریق مکاتبه با نویسندگان و تماس با شرکت‌های دارویی مرتبط بودیم.
معیارهای انتخاب
RCT‌هایی که به مقایسه درمان ضد‐قارچ خوراکی با دارونما (placebo) یا یک درمان ضد‐قارچ خوراکی دیگر در شرکت‌کنندگان مبتلا به اونیکومایکوزیس ناخن پا پرداختند، عفونت قارچی از طریق یک یا چند محیط کشت مثبت، انجام روش‌های میکروسکوپی قارچی، یا آزمایش بافت‌شناسی ناخن تایید شده است.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
از روش‌های استاندارد روش‌شناسی مورد نظر کاکرین استفاده کردیم.
نتایج اصلی

۴۸ مطالعه را شامل ۱۰,۲۰۰ شرکت‌کننده وارد کردیم. نیمی از مطالعات در بیش از یک مرکز و در مراکز درماتولوژی سرپایی انجام شدند. شرکت‌کنندگان عمدتا دارای عفونت قارچی در ناحیه زیر ناخن پا بودند. طول دوره مطالعه بین ۴ ماه تا ۲ سال بود.

ما یک مطالعه را در تمام حوزه‌ها در معرض خطر پائین سوگیری (bias) و ۱۸ مطالعه را در حداقل یک حوزه در معرض خطر بالای سوگیری ارزیابی کردیم. شایع ترین حوزه پُر‐خطر، «کورسازی پرسنل و شرکت‌کنندگان» بود.

شواهد با کیفیت بالا نشان داد که تربینافین (terbinafine) برای دستیابی به درمان بالینی (خطر نسبی (RR): ۶,۰۰؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۳.۹۶ تا ۹.۰۸؛ ۸ مطالعه، ۱۰۰۶ شرکت‌کننده) و درمان مایکولوژی (RR: ۴.۵۳؛ ۹۵% CI؛ ۲.۴۷ تا ۸.۳۳؛ ۸ مطالعه، ۱۰۰۶ شرکت‌کننده) موثرتر از دارونما است. حوادث جانبی میان شرکت‌کنندگان درمان شده با تربینافین شامل نشانه‌های گوارشی، عفونت‌ها، و سردرد بود، اما احتمالا هیچ تفاوت معناداری در خطر این عوارض بین گروه‌ها وجود نداشت (RR: ۱.۱۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۷ تا ۱.۴۷؛ ۴ مطالعه، ۳۹۹ شرکت‌کننده، شواهد با کیفیت متوسط).

شواهد با کیفیت بالا وجود داشت که نشان داد آزول‌ها (azoles) برای دستیابی به درمان بالینی (RR: ۲۲,۱۸؛ ۹۵% CI؛ ۱۲.۶۳ تا ۳۸.۹۵؛ ۹ مطالعه، ۳۴۴۰ شرکت‌کننده) و درمان مایکولوژی (RR: ۵.۸۶؛ ۹۵% CI؛ ۳.۲۳ تا ۱۰.۶۲؛ ۹ مطالعه، ۳۴۴۰ شرکت‌کننده) موثرتر از دارونما بودند. در گروه آزول، اندکی بیشتر حوادث جانبی وجود داشت (شایع‌ترین آنها سردرد، نشانه‌های شبه‐ آنفولانزا، و تهوع بود)، اما تفاوت احتمالا معنی‌دار نبود (RR: ۱.۰۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۷ تا ۱.۱۲؛ ۹ مطالعه، ۳۴۴۱ شرکت‌کننده، شواهد با کیفیت متوسط).

تربینافین و آزول‌ها هنگامی که به طور جداگانه، با دارونما مقایسه شوند، ممکن است نرخ عود را کاهش دهند (به ترتیب RR: ۰,۰۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۱ تا ۰.۳۸؛ ۱ مطالعه، ۳۵ شرکت‌کننده، RR: ۰.۵۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۹ تا ۱.۰۷؛ ۱ مطالعه، ۲۶ شرکت‌کننده، هر دو دارای شواهد با کیفیت پائین).

شواهد با کیفیت متوسط وجود دارد که نشان می‌دهد تربینافین برای دستیابی به درمان بالینی (RR: ۰,۸۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۲ تا ۰.۹۵؛ ۱۵ مطالعه، ۲۱۶۸ شرکت‌کننده) و درمان مایکولوژی (RR: ۰.۷۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۸ تا ۰.۸۸؛ ۱۷ مطالعه، ۲۵۴۴ شرکت‌کننده) احتمالا موثرتر از آزول‌ها است. احتمالا تفاوتی در خطر حوادث جانبی (RR: ۱.۰۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۶ تا ۱.۱۷؛ ۹ مطالعه، ۱۷۶۲ شرکت‌کننده، شواهد با کیفیت متوسط) بین دو گروه وجود نداشته باشد، احتمالا تفاوتی در نرخ عود نیز وجود نداشته باشد (RR: ۱.۱۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۸ تا ۱.۷۹؛ ۵ مطالعه، ۲۸۲ شرکت‌کننده، شواهد با کیفیت پائین). حوادث جانبی شایع در هر دو گروه شامل سردرد، عفونت ویروسی، و تهوع بود.

شواهد با کیفیت متوسط نشان می‌دهد که آزول‌ها و گریزئوفولوین (griseofulvin) برای دستیابی به درمان بالینی (RR: ۰,۹۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۵ تا ۱.۹۶؛ ۵ مطالعه، ۲۲۲ شرکت‌کننده) و درمان مایکولوژی (RR: ۰.۸۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۰ تا ۱.۵۱؛ ۵ مطالعه، ۲۲۲ شرکت‌کننده) احتمالا اثربخشی مشابهی دارند. با این حال، خطر حوادث جانبی (RR: ۲.۴۱؛ ۹۵% CI؛ ۱.۵۶ تا ۳.۷۳؛ ۲ مطالعه، ۱۴۳ شرکت‌کننده، شواهد با کیفیت متوسط)، با شایع‌ترین اختلالات گوارشی و واکنش‌های آلرژیک (در شرکت‌کنندگان درمان شده با گریزئوفولوین) همراه با تهوع و استفراغ (در شرکت‌کنندگان درمان شده با آزول) احتمالا در گروه گریزئوفولوین بالاتر بود. شواهد با کیفیت بسیار پائین به این معنی است که ما در مورد تاثیر این مقایسه بر نرخ عود نامطمئن هستیم (RR: ۴.۰۰؛ CI؛ ۰.۲۶ تا ۶۱.۷۶؛ ۱ مطالعه، ۷ شرکت‌کننده).

شواهد با کیفیت پائین وجود دارد که نشان می‌دهد تربینافین ممکن است از لحاظ درمان بالینی (RR: ۰,۳۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۴ تا ۰.۷۲؛ ۴ مطالعه، ۲۷۰ شرکت‌کننده) و درمان مایکولوژی (RR: ۰.۶۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۶ تا ۰.۹۰؛ ۵ مطالعه، ۴۶۵ شرکت‌کننده) بسیار موثرتر از گریزئوفولوین باشد، و گریزئوفولوین با خطر بالاتر بروز حوادث جانبی همراه بود، گرچه این موضوع بر اساس شواهد با کیفیت پائین است (RR: ۲.۰۹؛ ۹۵% CI؛ ۱.۱۵ تا ۳.۸۲؛ ۲ مطالعه، ۱۰۰ شرکت‌کننده). حوادث جانبی شایع شامل سردرد و مشکلات معده (در شرکت‌کنندگان درمان شده با گریزئوفولوین) و هم‌چنین از دست دادن حس چشایی و تهوع بود (در شرکت‌کنندگان درمان شده با تربینافین). هیچ مطالعه‌ای نرخ عود را در این مقایسه نشان نداد.

هیچ مطالعه‌ای کیفیت زندگی بیماران را بررسی نکرد.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان

ما شواهد با کیفیت بالا یافتیم که نشان داد در مقایسه با دارونما، تربینافین و آزول‌ها درمان‌های موثری برای درمان مایکولوژی و بالینی اونیکومایکوزیس هستند، شواهد با کیفیت متوسط، آسیب بیشتر این داروها را نشان دادند. با این حال، تربینافین احتمالا منجر به نرخ درمان بهتری نسبت به آزول‌ها با همان خطر حوادث جانبی می‌شود (شواهد با کیفیت متوسط).

نشان داده شد که آزول و گریزئوفولوین احتمالا تاثیر مشابهی در درمان دارند، اما به نظر می‌رسد که بعدها حوادث جانبی بیشتری رخ بدهد (شواهد با کیفیت متوسط). تربینافین ممکن است درمان را بهبود ببخشد و در مقایسه با گریزئوفولوین با عوارض جانبی کمتری همراه باشد (شواهد با کیفیت پائین).

فقط چهار مقایسه نرخ عود را ارزیابی کردند: شواهد با کیفیت پائین نشان دادند که تربینافین یا آزول‌ها ممکن است در مقایسه با دارونما نرخ عود کمتری داشته باشند، اما ممکن است بین آنها تفاوتی وجود نداشته باشد.

فقط تعداد محدودی از مطالعات حوادث جانبی را گزارش کردند، و شدت عوارض در نظر گرفته نشده بود.

به طور کلی، کیفیت شواهد بسته به پیامد و مقایسه، به طور گسترده‌ای از بالا تا بسیار پائین متغیر بود. دلایل اصلی کاهش کیفیت شواهد، محدودیت‌های مربوط به طراحی مطالعه، مانند پنهان‌سازی تخصیص نامشخص و تصادفی‎‌سازی و هم‌چنین فقدان کورسازی بود.

خلاصه به زبان ساده

بهترین دارو برای عفونت قارچی ناخن پا چیست؟

سوال مطالعه مروری

هدف ما دانستن این موضوع بود که کدام یک از داروهایی که، از طریق دهان و به مدت حداقل شش هفته مصرف می‌شوند، در درمان عفونت قارچی ناخن پا، بیماری که انیکومایکوزیس (onychomycosis) نامیده می‌شود، در افراد با هر سنی موثرتر هستند. ما این داروها را با یکدیگر یا با دارونما (placebo) (یک دارو یا درمان غیر‐فعال) مقایسه کردیم.

پیشینه

عفونت قارچی ناخن‌های پا یک بیماری شایع است، که خطر پائین عوارض و خطرات سلامت مرتبط را نشان می‌دهند. با این حال، برای افرادی که به شدت تحت تاثیر قرار گرفته‌اند، ممکن است فعالیت‌های عادی روزمره را تحت تاثیر قرار دهد.

داروهایی که از طریق دهان مصرف می‌شوند، به نظر می‌رسد بیماری را سریع‌تر و موثرتر از درمان موضعی درمان می‌کنند. سه داروی اصلی ضد‐قارچ وجود دارد: گریزئوفولوین (griseofulvin)، داروهای مختلف در گروه آزول (azole) (ایتراکونازول (itraconazole)، فلوکونازول (fluconazole)، آلباکونازول (albaconazole)، پوزاکونازول (posaconazole)، راووکونازول (ravuconazole))، و تربینافین (terbinafine).

ما می‌خواستیم دو پیامد اصلی را ارزیابی کنیم.

۱. آیا بعد از درمان (درمان بالینی) ناخن، طبیعی به نظر می‌رسد؟
۲. آیا ناخن در سطح میکروسکوپیک (درمان مایکولوژی) عاری از قارچ است؟

ویژگی‌های مطالعه

ما ۴۸ مطالعه را با ۱۰,۲۰۰ شرکت‌کننده از هر دو جنس شناسایی کردیم. میانگین سنی شرکت‌کنندگان در سراسر مطالعات بین ۳۶ تا ۶۸ سال بود؛ بیشتر مطالعات شرکت‌کنندگان ۱۸ سال و بالاتر را وارد کردند. مطالعات وارد شده ما سه گروه اصلی از داروها را در برابر یکدیگر یا با دارونما مقایسه کردند. بیشتر مطالعات در مراکز درماتولوژی سرپایی در ایالات متحده آمریکا و اروپا انجام شدند. شرکت‌کنندگان عمدتا مبتلا به عفونت قارچی زیر انگشتان پای خود بودند. تعداد کمی‌ از مطالعات گروه خاصی از شرکت‌کنندگان را، مانند افراد مبتلا به دیابت، وارد کردند. تمام مطالعات به جز یک مطالعه، عفونت‌های قارچی ناشی از درماتوفیت (dermatophyte)، قارچ‌هایی که کراتین را هضم می‌کنند، را بررسی کردند. مدت مطالعه بین ۴ ماه تا ۲ سال بود، و طولانی‌ترین آنها ۱۲ تا ۱۵ ماه طول کشید.

نتایج کلیدی

شواهد تا اکتبر ۲۰۱۶ به‌روز است.

شواهد با کیفیت بالایی یافتیم که نشان دادند در مقایسه با دارونما، هم تربینافین و هم آزول‌ها برای دستیابی به یک ناخن ظاهرا طبیعی و درمان عفونت ناخن موثرتر هستند (یعنی بررسی در سطح میکروسکوپیک برای دیدن قارچ). تربینافین یا آزول‌ها هم‌چنین ممکن است بیشتر از دارونما از عفونت پیشگیری کنند (شواهد با کیفیت پائین). احتمالا در مقایسه آزول‌ها یا تربینافین با دارونما، هیچ تفاوت معنی‌داری از نظر خطر حوادث جانبی گزارش شده وجود نداشت (شواهد با کیفیت متوسط). شایع‌ترین حوادث جانبی میان شرکت‌کنندگان تحت درمان با تربینافین و آزول شامل مشکلات معده و سردرد بود.

ما دریافتیم که در مقایسه با آزول‌ها، تربینافین در درمان ناخن‌ها از نظر ظاهر و عفونت موثرتر بود (شواهد با کیفیت متوسط). خطر عوارض جانبی احتمالا برای هر دو درمان مشابه بود (شواهد با کیفیت متوسط)، و شایع‌ترین حوادث جانبی در هر دو گروه شامل سردرد، عفونت ویروسی، و خارش بود. ممکن بود هیچ تفاوتی از نظر نرخ عود وجود نداشته باشد (شواهد با کیفیت پائین).

سومین نوع درمان، گریزئوفولوین، احتمالا به اندازه داروهای آزول در درمان ناخن‌ها از لحاظ ظاهر و عفونت موثر باشد (شواهد با کیفیت متوسط)، اما ممکن است هنگام ارزیابی همان پیامدها، کمتر از تربینافین موثر باشد (شواهد با کیفیت پائین). گریزئوفولوین منجر به عوارض جانبی بیشتری نسبت به دو درمان دیگر شد، هر چند کیفیت شواهد متوسط (در مقایسه با آزول) تا پائین (در مقایسه با تربینافین) بود. شایع‌ترین حوادث جانبی در هر دو گروه مشکلات معده و احساس بیماری بود. در مورد تاثیر گریزئوفولوین در مقایسه با آزول‌ها بر نرخ عود، نامطمئن هستیم، و مطالعاتی که به مقایسه تربینافین و گریزئوفولوین پرداختند، این پیامد را ارزیابی نکردند.

کیفیت شواهد

شواهد مربوط به پیامدهای اولیه درمان (از لحاظ ظاهر و عفونت) به جز برای مقایسه‌های مربوط به گریزئوفولوین در برابر تربینافین (کیفیت پائین) و ترکیبی از تربینافین به همراه آزول در برابر تربینافین به تنهایی (کیفیت بسیار پائین) دارای کیفیت بالا تا متوسطی بودند. کیفیت شواهد مربوط به عوارض جانبی عمدتا متوسط بود، اما دو مقایسه برای این پیامد شواهدی با کیفیت پائین داشتند. تمام مقایسه‌ها نرخ عود را اندازه‌گیری نکردند، و شواهد موجود بر اساس شواهد با کیفیت پائین تا بسیار پائین استوار بود. هیچ مطالعه‌ای کیفیت زندگی شرکت‌کنندگان را گزارش نکرد. بسیاری از مطالعات مشکلاتی در رابطه با طراحی مطالعه داشتند: این‌که چگونه تصمیم گرفتند کدام شرکت‌کنندگان چه درمانی را دریافت کنند یا نحوه اطمینان از این که شرکت‌کنندگان از تخصیص درمان مطلع نباشند، اغلب نامشخص بود. هم‌چنین بسیاری از مطالعات از دارونما استفاده نکردند.



صفحه ۱ از ۱