ارزیابی بهترین روش جراحی برای بیماری گریوز و افتالموپاتی ناشی از گریوز.
ما پنج RCT را با مجموع ۸۸۶ شرکتکننده انتخاب کردیم؛ از میان آنها ۱۷۲ شرکتکننده به صورت تصادفی به تیروئیدکتومی توتال، ۳۸۳ شرکتکننده به تیروئیدکتومی سابتوتال دوطرفه، ۳۰۹ شرکتکننده به روش دانهیل و ۲۲ شرکتکننده به تیروئیدکتومی سابتوتال دوطرفه یا روش دانهیل اختصاص داده شدند. طول دوره پیگیری میان شش ماه و شش سال بود. یک کارآزمایی دارای سه بازوی مقایسه بود. همه پنج کارآزمایی در بیمارستانهای دانشگاهی یا مراکز ارجاع سطح سوم برای بیماری تیروئید انجام شدند. همه موارد تیروئیدکتومی توسط جراحان باتجربه انجام شدند. کیفیت کلی شواهد در بازه پائین تا متوسط قرار داشت. در همه کارآزماییها، روشهای کورسازی (blinding) به اندازه کافی توضیح داده نشدند. ارزیابی پیامد برای پیامدهای عینی در یک کارآزمایی کورسازی شده بود. جراحان در هیچ یک از کارآزماییها کورسازی نشده بودند. یک کارآزمایی شرکتکنندگان را کورسازی کرد. در یک کارآزمایی، سوگیری ریزش نمونه (attrition bias) یک مشکل قابل توجه بود، زیرا از دست رفتن بیماران در دوره پیگیری، ۳۵% گزارش شد. در یک کارآزمایی، از روش آنالیز قصد درمان (intention‐to‐treat; ITT) استفاده نشد.
تیروئیدکتومی توتال نسبت به روشهای تیروئیدکتومی سابتوتال (هر دو نوع تیروئیدکتومی سابتوتال دوطرفه و روش دانهیل) در پیشگیری از عود پُرکاری تیروئید به اندازه ۰/۱۵۰ در مقابل ۱۱/۲۰۰ شرکتکننده، موثرتر بود (OR: ۰,۱۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۴ تا ۰.۴۶؛ ۰.۰۰۱ = P؛ ۲ کارآزمایی؛ شواهد با کیفیت متوسط). همچنین تیروئیدکتومی توتال در پیشگیری از عود پُرکاری تیروئید به اندازه ۰/۱۵۰ در مقابل ۱۰/۱۵۰، موثرتر از تیروئیدکتومی سابتوتال دوطرفه عمل کرد (OR: ۰.۱۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۴ تا ۰.۴۴؛ ۰.۰۰۱ = P؛ ۲ کارآزمایی، شواهد با کیفیت متوسط). روش دانهیل در مقایسه با تیروئیدکتومی سابتوتال دوطرفه، به اندازه ۲۰/۲۸۳ در مقابل ۸/۳۰۹، با احتمال بیشتری از عود پُرکاری تیروئید پیشگیری کرد (OR: ۲.۷۳؛ ۹۵% CI؛ ۱.۲۸ تا ۵.۸۵؛ ۰.۰۱ = P؛ ۳ کارآزمایی، شواهد با کیفیت پائین). تیروئیدکتومی توتال در مقایسه با تیروئیدکتومی سابتوتال، به اندازه ۸/۱۷۲ در مقابل ۳/۲۲۱ شرکتکننده، بیماران را در معرض خطر بیشتری از هیپوکلسمی/هیپوپاراتیروییدی (hypocalcaemia/hypoparathyroidism) دائمی قرار داد (OR: ۴.۷۹؛ ۹۵% CI؛ ۱.۳۶ تا ۱۶.۸۳؛ ۰.۰۱ = P؛ ۳ کارآزمایی؛ شواهد با کیفیت پائین). روشهای مختلف جراحی تاثیری بر فلج دائمی عصب راجعه حنجره و عود افتالموپاتی ناشی از گریوز نداشتند. یک مورد مرگ در یک مطالعه در سال سوم پیگیری گزارش شد. هیچ مطالعهای کیفیت زندگی مرتبط با سلامت یا تاثیرات اجتماعیاقتصادی روشهای مختلف جراحی را ارزیابی نکرد.
سوال مطالعه مروری
هدف از این مطالعه مروری، مقایسه روشهای مختلف جراحی برای درمان بیماری گریوز بود. هدف ما آن بود که ارزیابی کنیم جراحی و برداشتن کل غده تیروئید (تیروئیدکتومی کامل) در کنترل افزایش فعالیت تیروئید (پُرکاری تیروئید) و علائم چشمی مرتبط با بیماری گریوز بهتر از برداشتن قسمت عمده غده (تیروئیدکتومی سابتوتال) است یا خیر.
پیشینه
بیماری گریوز (Graves' disease) یک بیماری شایع موثر بر غده تیروئید است، که نقش مهمی در کنترل متابولیسم بدن دارد. در این بیماری، سیستم ایمنی خود بدن به غده تیروئید حمله کرده و باعث میشود این غده بسیار بیشتر فعالیت کند. این بیشفعالی غده، اگر برای یک دوره زمانی طولانی بدون درمان رها شود، میتواند منجر به افزایش خطر ابتلا به حملات قلبی و سکته مغزی شود. همچنین بیماری گریوز باعث برآمدگی چشم میشود و ممکن است حرکات چشم را محدود کند (افتالموپاتی ناشی از گریوز (Graves' ophthalmopathy)). بیماری گریوز عموما فقط با دارو یا گاهی با تابش اشعه ایکس و جراحی درمان میشود. در سالهای اخیر، تمایل به استفاده از جراحی برای بیماری گریوز و دیگر مشکلات تیروئیدی در حال افزایش است، چراکه نتایج حاصل از جراحی و پیامدهای کیفیت زندگی مرتبط با سلامت امیدوارکننده هستند. با این حال، با توجه به اینکه تیروئیدکتومی توتال در مقایسه با تیروئیدکتومی سابتوتال ممکن است در بلندمدت کنترل بهتری را بر بیماری نشان دهد، اما خطر بیشتری را از عوارض پس از جراحی، از جمله آسیب به عصب راجعه حنجره (recurrent laryngeal nerve) (باعث اختلال عملکرد تارهای صوتی شود) ایجاد کند، درباره اینکه کدام روش جراحی بهتر است، اختلاف نظراتی وجود دارد.
ویژگیهای مطالعه
ما پنج مطالعه تصادفیسازی و کنترلشده را شناسایی کردیم که با سوال این مطالعه مروری مرتبط بودند و بهطور مستقیم به مقایسه روشهای جراحی مختلف تیروئیدکتومی پرداختند. در مجموع ۸۸۶ شرکتکننده در مطالعات وارد شدند و طول دوره پیگیری بین شش ماه و شش سال بود. همه پنج مطالعه در بیمارستانهای دانشگاهی یا مراکز ارجاع سطح سوم برای بیماری تیروئید انجام شدند. کشورهای دخیل عبارت بودند از آلمان، سوئد، لهستان و تایوان. هیچیک از مطالعات در بخشهای سرپایی انجام نشدند.
نتایج کلیدی
تیروئیدکتومی توتال در مقایسه با تیروئیدکتومی سابتوتال، به احتمال زیاد منجر به کنترل بهتر پُرکاری تیروئید میشود (۸ یا ۹ مورد از هر ۱۰۰۰ بیمار پس از تیروئیدکتومی توتال، در مقایسه با ۵۵ تا ۶۷ مورد از هر ۱۰۰۰ بیمار پس از تیروئیدکتومی سابتوتال دچار عود پُرکاری تیروئید میشوند). برخی از شواهد نشان میدهد که کمبود دائمی کلسیم خون (هیپوپاراتیروییدی) به احتمال زیاد در تیروئیدکتومی توتال در مقایسه با تیروئیدکتومی سابتوتال وجود دارد (۵۹ مورد از هر ۱۰۰۰ بیمار پس از تیروئیدکتومی توتال در مقایسه با ۱۴ مورد از هر ۱۰۰۰ بیمار پس از تیروئیدکتومی سابتوتال دچار این عارضه جانبی خواهند شد). به نظر میرسد نشانههای چشمی و آسیب دائمی به عصب راجعه حنجره، ربطی به انتخاب روش جراحی ندارد. مرگومیر به ندرت در مطالعات واردشده گزارش شدند. هیچیک از مطالعات، کیفیت زندگی مرتبط با سلامت یا تاثیرات اجتماعیاقتصادی (مانند غیبت از کار) آن را بررسی نکردند.
کیفیت شواهد
مطالعات انجام شده در این مطالعه مروری فاقد شواهدی با کیفیت بالا بودند. چندین مشکل مربوط به خطر سوگیری (bias) مانند اندازهگیریهای عینی از پیامدها بدون دانستن تخصیص (allocation) شرکتکنندگان به گروههای مداخله (تیروئیدکتومی توتال و سابتوتال) و مشکلاتی در پی بردن به اینکه همه پیامدهای برنامهریزی شده در مطالعات، واقعا در انتشار این مطالعات گزارش شدند یا خیر، قابل مشاهده بودند. همچنین، نرخ پیامدها (نرخ رویدادها) نسبتا کم بوده، و برآورد ما را از تفاوت میان روشهای جراحی با چالش مواجه میکند. در نهایت، همه تیروئیدکتومیها توسط جراحان باتجربه انجام شدند و معلوم نیست که نتایج شرح داده شده، در شرایط دیگر مشابه خواهند بود یا خیر.
بهروز بودن شواهد
این خلاصه به زبان ساده تا ۲۲ جون ۲۰۱۵ بهروز است.
هماهنگکننده جستوجو در کارآزماییهای گروه گوش و حلق و بینی (ENT) در کاکرین، پایگاه مرکزی ثبت کارآزماییهای کنترلشده (CENTRAL، شماره ۸، ۲۰۱۵)؛ PubMed؛ EMBASE؛ CINAHL؛ Web of Science؛ ClinicalTrials.gov؛ ICTRP و دیگر منابع را برای یافتن کارآزماییهای منتشرشده و منتشرنشده، جستوجو کرد. تاریخ جستوجو: ۱ سپتامبر ۲۰۱۵.
دو کارآزمایی تصادفیسازی و کنترلشده با حضور ۴۱۳ شرکتکننده، واجد شرایط ورود بودند؛ خطر سوگیری (bias) در یک مطالعه در سطح پائین و در مطالعه دیگر در سطح بالا بود.
گوشگیر در مقابل کنترل
در یک مطالعه، ۲۰۱ کودک (شش ماه تا شش سال) که تحت جراحی میرنگوتومی (myringotomy) و قرار دادن لوله ونتیلاسیون قرار گرفتند، انتخاب شدند. این مطالعه، گروه مداخله را که آموزش شنا و حمام کردن با گوشگیر را دریافت کردند، با گروه کنترل مقایسه کرد؛ شرکتکنندگان در فواصل یک ماه به مدت یک سال پیگیری شدند. این مطالعه، با خطر سوگیری پائین، نشان داد که استفاده از گوشگیر منجر به کاهش کوچک اما از نظر آماری معنیدار در نرخ اتوره از ۱,۲ اپیزود به ۰.۸۴ اپیزود در سال پیگیری میشود (تفاوت میانگین (MD): ۰.۳۶‐ اپیزود در سال؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰.۴۵‐ تا ۰.۲۷‐). تفاوت معنیداری در خارج شدن لوله ونتیلاسیون یا پیامدهای شنوایی میان دو بازوی مطالعه وجود نداشت. هیچ کودکی نیاز به مداخله جراحی برای برداشتن لولههای ونتیلاسیون پیدا نکرد و بروز عارضه جانبی گزارش نشد.
پرهیز از تماس با آب در مقابل کنترل
مطالعه دیگر با حضور ۲۱۲ کودک (سه ماه تا ۱۲ سال) که تحت جراحی میرنگوتومی و قرار دادن لوله ونتیلاسیون قرار گرفتند، وارد شد. این مطالعه یک گروه مداخله را که به آنها آموزش داده شد تا شنا نکنند یا سر خود را زیر آب نبرند، با گروه کنترل مقایسه کرد؛ شرکتکنندگان در فواصل سه ماهه به مدت یک سال پیگیری شدند. این مطالعه، با خطر بالای سوگیری، هیچ شواهدی را مبنی بر کاهش یا افزایش نرخ اتوره نشان نداد (۱,۱۷ اپیزود در سال در هر دو گروه؛ MD؛ ۰ اپیزود؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۴‐ تا ۰.۱۴). هیچ پیامد دیگری برای این مطالعه گزارش نشد و هیچ عارضه جانبی گزارش نشد.
کیفیت شواهد
کیفیت کلی (درجهبندی توصیه، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (Grading of Recommendations Assessment, Development and Evaluation; GRADE)) مجموعه شواهد برای ارزیابی تاثیر استفاده از گوشگیر بر نرخ بروز اتوره و تاثیر اجتناب از تماس با آب بر نرخ بروز اتوره، به ترتیب پائین و بسیار پائین است.
نرخ پایه اتوره ناشی از لوله ونتیلاسیون و موربیدیتی مرتبط با آن معمولا ناچیز است، و در نتیجه لازم است نرخ اثربخشی، هزینهها و بار (burden) هرگونه مداخله با هدف کاهش این میزان، به دقت از قبل در نظر گرفته شوند.
با اینکه برخی شواهد نشان میدهند استفاده از گوشگیرها، نرخ اتوره را در کودکانی که تیوب ونتیلاسیون دارند، کاهش میدهد، پزشکان و والدین کودکان باید بدانند که ظاهرا کاهش مطلق در تعداد دفعات اتوره بسیار اندک است و احتمالا از نظر بالینی اهمیت چندانی ندارد. بر اساس دادههای موجود، یک کودک بهطور متوسط برای پیشگیری از بروز یک اپیزود اتوره باید به مدت ۲,۸ سال از توپی یا محافظ گوش استفاده کند.
برخی شواهد نشان میدهند که توصیه به کودکان برای پرهیز از شنا کردن یا خودداری از زیر آب بردن سر هنگام استحمام تاثیری بر میزان اتوره ندارد، اگرچه دادههایی با کیفیت بالا در این زمینه در دسترس نیستند. بنابراین، در حال حاضر اجماع دستورالعملهای بالینی این است که استفاده روزمره از اقدامات احتیاطی برای پرهیز از تماس با آب توصیه نمیشود. این امر بر این اساس شکل گرفته که تاثیر بالینی محدود اقدامات احتیاطی پرهیز از تماس با آب، نسبت به هزینه، ناراحتی و اضطراب همراه با آن، همخوانی ندارد.
در آینده ممکن است مطالعاتی با کیفیت بالا انجام شوند، اما شاید این کار ضرورتی نداشته باشد. مشخص نیست که انجام کارآزماییهای بیشتر در این زمینه، یافتهها را تغییر خواهند داد یا بر نحوه طبابت تاثیر خواهند گذارد یا خیر. انجام هر تحقیق با کیفیت بالا در آینده باید بر تعیین این موضوع متمرکز باشد که گروههای خاصی از کودکان در مقایسه با دیگران، بهره بیشتری از اقدامات احتیاطی در خصوص پرهیز از تماس با آب، و ایجاد دستورالعمل بالینی و اجرای آنها نصیبشان خواهد شد یا خیر.
سوال مطالعه مروری
آیا شواهدی وجود دارد که نشان دهد خشک نگه داشتن گوشها پس از کارگذاشتن لوله ونتیلاسیون (grommet) به پیشگیری از بروز مشکلاتی مانند عفونت کمک میکند؟
پیشینه
لولههای ونتیلاسیون برای درمان از دستدادن شنوایی ناشی از عفونت گوش میانی یا glue ear، یا برای درمان عفونتهای راجعه گوش به کار میروند. اکثر جراحان با این نظر موافق هستند که گوشهای کودکان باید به مدت چند هفته بلافاصله پس از جراحی خشک نگه داشته شوند، اما همگی در این مورد که گوشها پس از این مدت نیز باید خشک نگه داشته شوند یا خیر، اتفاق نظر ندارند. برخی از جراحان اجازه خواهند داد که کودکان بدون محافظت از گوش به شنا و استحمام بپردازند، اما دیگر جراحان توصیه میکنند تا زمانی که لولههای ونتیلاسیون در موضع مورد نظر قرار دارند، گوش خشک نگه داشته شود.
ویژگیهای مطالعه
دو مطالعه را بررسی کردیم، که جمعا ۴۱۳ بیمار در آنها حضور داشتند. یک مطالعه به بررسی ۲۰۱ کودک در سنین شش ماه تا شش سال پرداخت، که از لولههای ونتیلاسیون برای درمان عفونت گوش میانی یا عفونتهای مکرر گوش استفاده کردند. کودکان به دو گروه تقسیم شدند: به یک گروه اجازه داده شد تا آزادانه شنا کنند و حمام بگیرند، به گروه دیگر گفته شد هنگام شنا یا استحمام از توپی محافظ گوش استفاده کنند. مطالعه دیگر شامل ۲۱۲ کودک بین سنین سه ماه و ۱۲ سال بود که در آن، درون گوشهای کودکان لولههای ونتیلاسیون کار گذاشته شد (علت دقیق انجام آن مشخص نیست). این کودکان به دو گروه تقسیم شدند: به یک گروه اجازه داده شد که آزادانه شنا و حمام کنند، به گروه دیگر گفته شد که شنا نکنند و هنگام استحمام از بردن سر خود به زیر آب بپرهیزند.
وضعیت کودکان در هر دو مطالعه حدودا به مدت یک سال پیگیری شد تا مشخص شود که آنان چند بار به عفونت گوش مبتلا شدند و اینکه دچار مشکلات دیگری نیز شدند یا خیر. هیچ دلیلی برای این نگرانی نداریم که چه کسی تامین مالی این مطالعات را بر عهده گرفت.
نتایج کلیدی
نتیجه اصلی مورد نظر، تاثیری است که خشک نگه داشتن گوش روی عفونت گوش، به خصوص ترشح از گوش، میگذارد. یک مطالعه نشان داد کاهش احتمال ابتلا به عفونت گوش در کودکانی که به هنگام شنا یا استحمام گوش خود را با توپیهای مخصوص در برابر آب محافظت میکنند، اندک است. تاثیر استفاده از توپیهای محافظ گوش، کاهش تعداد عفونتهایی بود که یک کودک ممکن است بهطور متوسط در هر سال به آن مبتلا شود (از ۱,۲ تا ۰.۸۴). نتایج حاصل از این مطالعه کاملا قابل اعتماد به نظر میرسند.
مطالعه دیگر نشان داد تفاوتی در احتمال ابتلای کودکان به عفونت گوش، میان کسانی که به آنها گفته شد از شنا کردن و قرار دادن سر خود در زیر آب بپرهیزند و بیمارانی که هیچگونه اقدامات احتیاطی را انجام ندادند، وجود نداشت. درباره قابل اعتماد بودن نتایج حاصل از این مطالعه تردید داریم.
هیچ مطالعهای نشان نداد که میان کودکانی که گوششان مرطوب شد و کودکانی که گوش خود را خشک نگه داشتند، تفاوت مهم دیگری وجود داشت یا خیر. مدت زمان قرارگیری لولههای ونتیلاسیون در محل یا روی شنوایی هیچ تاثیری نداشت (هرچند این نتایج فقط در یک مطالعه اندازهگیری شدند). هیچ آسیبی برای هیچ یک از شرکتکنندگان در هر دو مطالعه گزارش نشد.
شواهد تا سپتامبر ۲۰۱۵ بهروز است.
کیفیت شواهد
کیفیت شواهد را برای استفاده از توپیهای محافظ گوش، در سطح پائین ارزیابی کردیم، این بدان معنا است که «تحقیقات بیشتر به احتمال بسیار زیاد تاثیری مهم بر اعتماد ما به برآورد اثر این روش درمانی و احتمالا تغییر آن بر جای خواهند گذاشت».
کیفیت شواهد مربوط به پرهیز از آب را بسیار پائین ارزیابی کردیم («درباره این برآورد تردید بسیاری داریم»).
نتیجهگیری
تفاوتی که استفاده از توپیهای محافظ گوش ایجاد میکند، به نظر بسیار ناچیز میرسد و یک کودک برای پیشگیری از بروز عفونت و در نتیجه ترشح گوش، باید آنها را بهطور متوسط تقریبا به مدت سه سال استفاده کند.
شاید بر حذر داشتن کودکان از شنا و بردن سر زیر آب، در ابتلای آنان به عفونت گوش تاثیری نداشته باشد، اما این امر بسیار نامعلوم است. بنابراین، دستورالعملهای بالینی تخصصی کنونی برای پزشکان، استفاده روزمره را از وسایل محافظ در برابر آب توصیه نمیکنند، زیرا اقدامات احتیاطی پرهیز از تماس با آب و تاثیر بالینی محدود اما مثبت ناشی از آن، بر هزینه، ناراحتی و اضطراب همراه با آن، ارجحیت ندارد.
در آینده ممکن است مطالعاتی با کیفیت بالا انجام شوند، اما شاید این کار ضرورتی نداشته باشد. مشخص نیست که انجام کارآزماییهای بیشتر در این زمینه، یافتهها را تغییر خواهند داد یا بر نحوه طبابت تاثیر خواهند گذارد یا خیر. انجام هر تحقیق با کیفیت بالا در آینده باید بر تعیین این موضوع متمرکز باشد که گروههای خاصی از کودکان در مقایسه با دیگران، بهره بیشتری از اقدامات احتیاطی در خصوص پرهیز از تماس با آب، و ایجاد دستورالعمل بالینی و اجرای آنها نصیبشان خواهد شد یا خیر.
هر ساله در سراسر جهان بیش از ۴۰۰,۰۰۰ مورد کارسینوم سلول سنگفرشی اوروفارنکس (oropharyngeal squamous cell carcinoma; OPSCC) تشخیص داده میشود، و به علت ویروس پاپیلومای انسانی (human papillomavirus)، بروز آن در حال افزایش است. OPSCC مرتبط با ویروس پاپیلومای انسانی، اغلب، بیماران جوانتر را تحت تاثیر قرار میدهد و معمولا در مرحلهای بالاتر بروز مییابد؛ با این حال، پیشآگهی در این افراد بهتر است.
تا همین اواخر، خط اول درمان OPSCC شامل کمورادیوتراپی بود، همانطور که تحقیقات نیز در مقایسه آن با جراحی باز، میزان موربیدیتی به مراتب کمتری را، همراه با پیامدهای قابل مقایسه بقا (survival)، گزارش کردند. با این حال، در حال حاضر با برنامهریزی کامپیوتری و تعدیل شدت رادیوتراپی، و پیشرفت جراحی اندوسکوپیک سر و گردن، مداخلات پیشرفتهتر شدهاند که همین امر، باعث کاهش خطر موربیدیتی ناشی از درمان میشود.
اوروفارنکس به واسطه محل قرار گیری آن در محل دو شاخه شدن دستگاه تنفسی و دستگاه گوارش، نقشی اساسی در بلع، صحبت کردن، و حفاظت از راههای هوایی ایفا میکند. توصیههای روش درمان بر اساس پیامدهای بقا هستند. با توجه به جمعیت جوانتر بیماران، ایجاد روشهای بیخطر که بهطور بالقوه پیامدهای عملکردی بهتری را بهدنبال داشته باشند، اهمیت ویژهای پیدا میکند.
هیچ مطالعه کامل شدهای با معیارهای ورود برای این مطالعه سازگار نبودند. دو کارآزمایی در حال انجام معیارهای انتخاب را برآورده کردند، با این حال هیچ یک کامل نشده بودند.
«کارسینوم اولیه سلول سنگفرشی اوروفارنکس: رادیوتراپی در مقابل جراحی روباتیک از راه دهان (ORATOR)» یک RCT فاز II برای مقایسه رادیوتراپی اولیه با جراحی روباتیک از راه دهان اولیه در درمان OPSCC اولیه (T۱‐۲؛ N۰‐۲) و با حجم کم است. این مطالعه در حال حاضر در حال پیشرفت بوده و تخمین زده شده که تا جون ۲۰۲۱ تکمیل شود.
«سازمان تحقیقات و درمان سرطان اروپا ۱۴۲۰ (EORTC ۱۴۲۰‐HNCG‐ROG)» یک RCT فاز III است که به مقایسه «بهترین» رادیوتراپی با جراحی روباتیک از راه دهان/میکروسرجری لیزری از راه دهان در بیماران مبتلا به کارسینوم سلول سنگفرشی اوروفارنکس T۱‐T۲؛ N۰ و پایه زبان میپردازد. این مطالعه قرار بوده که در اواسط سال ۲۰۱۶ شروع شود.
نقش جراحی اندوسکوپیک سر و گردن در درمان OPSCC بهوضوح در حال گسترش است و این امر با گنجانده شدنش در گایدلاینهای بالینی فعلی شبکه ملی جامع سرطان (National Comprehensive Cancer Network) اثبات میشود. دادهها در مورد پیامدهای آن، هم از نظر بقا و هم از نظر موربیدیتی کمتر، در حال افزایش هستند. با افزایش اعتماد به این روش، میتوان از آن در درمان OPSCCهای پیشرفتهتر استفاده کرد.
براساس نتایج این مطالعه، در حال حاضر هیچ شواهدی با کیفیت بالا از RCTها برای پیامدهای بالینی در بیماران مبتلا به سرطان اوروفارنژیال مبنی بر مقایسه جراحی اندوسکوپیک سر و گردن با کمورادیوتراپی اولیه وجود ندارد.
سوال مطالعه مروری
به منظور مقایسه دو روش درمانی در سرطان حلق، شواهد را بررسی کردیم. درمانها شامل جراحی سوراخ کلید و رادیوتراپی به تنهایی یا در ترکیب با شیمیدرمانی بودند.
پیشینه
هر سال در سراسر جهان بیش از ۴۰۰,۰۰۰ مورد سرطان قسمت میانی حلق (اوروفارنکس) تشخیص داده میشود و این تعداد در حال افزایش است، ویروس پاپیلومای انسانی (HPV) عامل مهمی برای ابتلا به این وضعیت تلقی میشود. سرطان حلق ناشی از این ویروس بیشتر بیماران جوانتر را تحت تاثیر قرار میدهد و آنها اغلب با بیماری پیشرفتهتری مراجعه میکنند. با این حال، پیشآگهی بیماری در آنها بهتر است.
تا همین اواخر، خط اول درمان این نوع سرطان حلق، شامل رادیوتراپی همراه با شیمیدرمانی بود، همانطور که تحقیقات نشان داده، در مقایسه با جراحی، عوارض جانبی به مراتب کمتری با میزان بقای مشابه متوجه بیمار میشود. با این حال، درمانها اکنون با برنامهریزی کامپیوتری و پیشرفتهای رادیوتراپی، و ظهور جراحی سوراخ کلید سر و گردن تکامل یافتهاند، که امکان بروز عوارض جانبی کمتری را در درمان میدهند.
اوروفارنکس بهواسطه محل قرارگیری آن، که در محل اتصال دستگاه تنفسی و گوارشی قرار دارد، نقش اساسی در بلع، تکلم و محافظت از راه هوایی بازی میکند. انتخاب روش درمان بر این اساس انجام میشود که کدام یک با بیشترین میزان بقا همراه است. به دلیل درگیری بیشتر جوانان با این بیماری، انتخاب درمان بیخطر با عوارض جانبی کمتر و ناتوانی کمتر، از اهمیت ویژهای برخوردار است.
تاریخ جستوجو
شواهد تا نوامبر ۲۰۱۶ بهروز است.
ویژگیهای مطالعه
هیچ مطالعه تکمیل شدهای را مبنی بر مقایسه عمل جراحی سوراخ کلید و رادیوتراپی به تنهایی یا همراه با شیمیدرمانی نیافتیم. دو کارآزمایی در حال انجام معیارهای انتخاب ما را برآورده کردند، با این حال هیچ یک هنوز کامل نشدهاند. یکی از آنها احتمالا تا جون سال ۲۰۲۱ به پایان میرسد و دیگری نیز در اواسط سال ۲۰۱۶ آغاز میشود.
نتایج کلیدی
هنوز هیچ مطالعه تکمیل شدهای برای گنجاندن در مرور وجود ندارد، بنابراین هیچ نتیجهای هم در دست نیست.
کیفیت شواهد و نتیجهگیریها
نقش جراحی سوراخ کلید در درمان سرطان حلق در حال گسترش است، همانطور که با ورود آن به گایدلاینهای بالینی ملی کنونی ایالات متحده آمریکا اثبات شده است. شواهد در مورد پیامدهای آن، هم از نظر بقا و هم از نظر عوارض جانبی کمتر، در حال افزایش است.
براساس این مطالعه مروری، در حال حاضر هیچ شواهد موثقی از کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترل شده مبنی بر مقایسه جراحی سوراخ کلید با رادیوتراپی و شیمیدرمانی در بیماران مبتلا به سرطان حلق وجود ندارد.
ما هیچ RCT تکمیل شدهای را شناسایی نکردیم که معیارهای ورود ما را داشته باشد. با این حال، سه مطالعه واجد شرایط در حال انجام هستند:
ADEPT یک کارآزمایی فاز III است که به مقایسه پرتودرمانی پس از جراحی با یا بدون سیسپلاتین (cisplatin) در بیماران مبتلا به T۱‐۴a OPSCC با HPV مثبت پرداخته است. بیماران وارد شده باید جراحی با حداقل تهاجم را دریافت کرده باشند و گسترش اکسترا‐کپسولار (extra‐capsular) را از بیماری در گردن نشان داده باشند.
ECOG‐E۳۳۱۱ یک کارآزمایی فاز II درمان برای OPSCC پیشرفته موضعی با HPV مثبت است (مراحل III‐IVa + Ivb بدون متاستاز دور). بیماران پس از جراحی با حداقل تهاجم طبقهبندی میشوند. بیماران با خطر متوسط برای پرتودرمانی استاندارد یا دوز کاهش یافته، تصادفیسازی میشوند.
PATHOS یک کارآزمایی فاز III درمان برای OPSCC با HPV مثبت (T۱‐۳، N۰‐۲b) است. بیماران پس از جراحی با حداقل تهاجم طبقهبندی میشوند. بیماران با خطر متوسط برای پرتودرمانی استاندارد یا دوز کاهش یافته، تصادفیسازی میشوند. بیماران پرخطر برای پرتودرمانی با یا بدون سیسپلاتین همزمان تصادفیسازی میشوند.
سوال مطالعه مروری
تاثیرات درمان پرتودرمانی/شیمیدرمانی با دوز کاهش یافته در مقایسه با درمان با دوز استاندارد بعد از جراحی سوراخ کلید برای سرطان گلو ناشی از ویروس پاپیلومای انسانی (human papillomavirus; HPV) چه هستند؟
پیشینه
هر سال بیش از ۴۰۰,۰۰۰ مورد سرطان گلو تشخیص داده میشود و این تعداد در حال افزایش بوده و HPV عامل مهمی برای آن است. سرطان گلو ناشی از این ویروس اغلب بیماران جوانتر را تحت تاثیر قرار میدهد اما پیشآگهی بهتری نسبت به سرطان گلو غیر‐ویروسی دارد. درمان مرسوم سرطان گلو، پرتودرمانی و شیمیدرمانی است؛ زیرا نشان داده شده که پیامدهای بقای مشابه، اما عوارض جانبی کمتری نسبت به جراحی دارند. با این حال، درمانهایی مانند برنامهریزی کامپیوتری شده و بهبودهایی در پرتودرمانی، و پیشرفت جراحی سوراخ کلید تکامل یافتهاند، که عوارض جانبی بالقوه کمتری دارند. شیمیدرمانی و پرتودرمانی تاثیرات منفی طولانیمدتی بر کیفیت زندگی دارند. با توجه به آنکه بیماران جوانتر تحت تاثیر قرار میگیرند، هرگونه راه کاهش این عوارض جانبی باید مورد بررسی قرار بگیرد.
ویژگیهای مطالعه
در اپریل ۲۰۱۸، کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترل شدهای (randomised controlled trials; RCTs) را جستوجو کردیم که به مقایسه پرتودرمانی/شیمیدرمانی با دوز کاهش یافته با درمان با دوز استاندارد پرداختند. به پیامدهای مربوط به بقای کلی و بقای بدون بیماری، و همچنین تاثیرات بر توانایی بلع و تولید صدا علاقهمند بودیم. جستوجوهای ما هیچ RCT تکمیل شدهای را شناسایی نکردند، با این حال سه مطالعه مرتبط در حال انجام هستند و اولین نتایج بین سالهای ۲۰۲۱ تا ۲۰۲۳ مورد انتظار هستند.
نتایج کلیدی
در حال حاضر شواهد با کیفیت بالا که به مقایسه این دو درمان بپردازند وجود ندارد، اما چنین کارآزماییهایی در حال انجام هستند.
صفحه ۱ از ۱ |
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مرکز همکار کاکرین ایران می باشد.
طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق
© 2025 CC BY-NC 4.0 | Cochrane Iran Associate Centre
Designed & Developed by : Yektaweb