جستجو در مقالات منتشر شده


۳ نتیجه برای Leslie Hearn

Leslie Hearn، Sheena Derry، R Andrew Moore،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه
دیپیرون (dipyrone) (متامیزول (metamizole)) یک داروی غیر‐استروئیدی ضد‐التهابی است که در بعضی کشورها برای درمان درد به کار می‌رود (پس از جراحی، کولیک، سرطان، و میگرن)؛ تجویز این دارو در بقیه کشورها به دلیل ارتباط آن با برخی مشکلات خونی تهدید کننده زندگی ممنوع است. این مرور، جایگزین مرور کاکرین است که در سال ۲۰۱۰ حذف شده است.
اهداف
بررسی اثربخشی آنالژزیک و عوارض جانبی همراه با تک‌دوز دیپیرون برای درد حاد متوسط تا شدید پس از جراحی با استفاده از روش‌هایی که اجازه مقایسه را با سایر آنالژزیک‌ها در کارآزمایی‌های استاندارد شده می‌دادند که تقریبا روش‌ها و پیامدهای یکسانی داشتند.
روش های جستجو
ما پایگاه ثبت مرکزی کارآزمایی‌های کنترل‌ شده کاکرین (CENTRAL)؛ MEDLINE؛ EMBASE و LILACS را تا ۱۱ آگوست ۲۰۱۵، بانک اطلاعاتی تسکین درد آکسفورد (Oxford Pain Relief Database)، دو پایگاه ثبت کارآزمایی بالینی و فهرست منابع مقالات را جست‌وجو کردیم.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده با دارونما (placebo) و دوسو‐کور بر روی تک‌دوز دیپیرون برای تسکین درد ثابت شده متوسط تا شدید پس از جراحی در بزرگسالان را در این مرور گنجاندیم. شیوه‌های تجویز خوراکی، رکتال، عضلانی و داخل وریدی را در این مرور گنجاندیم.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
دو نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم مطالعات را برای ورود به مرور بررسی کردند، خطر سوگیری (bias) را سنجیدند و داده‌ها را استخراج کردند. ما از مجموع تسکین درد یا تفاوت شدت درد (TOTPAR یا SPID) طی چهار تا شش ساعت استفاده کردیم تا تعداد شرکت‌کنندگان با حداقل ۵۰% تسکین درد را محاسبه کنیم. از نتایج به دست آمده، ما خطر نسبی و تعداد افراد مورد نیاز برای درمان جهت حصول یک پیامد مفید اضافی (NNT) را با ۹۵% فواصل اطمینان (CI)، برای یک شرکت‌کننده که در چهار تا شش ساعت حداقل ۵۰% تسکین درد را در مقایسه با دارونما تجربه کرده بود، محاسبه کردیم. تجویز داروی نجات و زمان سپری شده تا استفاده از آن را به عنوان معیارهای اضافی اثربخشی در نظر گرفتیم. هم‌چنین اطلاعاتی را در مورد عوارض جانبی و تعداد موارد خروج از مرور گردآوری کردیم.
نتایج اصلی

هشت مطالعه، شامل ۸۰۹ شرکت‌کننده را در این مرور گنجاندیم که دیپیرون ۵۰۰ میلی‌گرم خوراکی (۱۴۳ شرکت‌کننده)، دیپیرون ۱۰۰۰ میلی‌گرم خوراکی (۵۷ شرکت‌کننده)، و دیپیرون عضلانی ۲۰۰۰ میلی‌گرم (۳۵ شرکت‌کننده) را با دارونما (۲۳۶ شرکت‌کننده) مقایسه کرده بودند. علاوه بر دارونما، تمام مطالعات از کنترل فعال (ایبوپروفن (ibuprofen)، پاراستامول (paracetamol)، آسپیرین (aspirin)، فلوبیپروفن (flurbiprofen)، کتوپروفن (ketoprofen): ۳۳۸ شرکت‌کننده) استفاده کرده بودند. هفت مطالعه شیوه تجویز خوراکی و یک مطالعه شیوه تجویز تزریق عضلانی را استفاده کرده بودند. میانگین سنی شرکت‌کنندگان بین ۲۳ و ۶۲ سال متغیر بود. در شش مطالعه هم مردان و هم زنان حاضر بودند، و دو مطالعه فقط شامل زنان بود. تمام مطالعات کوچک، اما کیفیت آنها متوسط تا خوب بودند.

بیش از ۷۰% از شرکت‌کنندگان به پیامد اولیه ما یعنی حداقل ۵۰% تسکین درد در چهار تا شش ساعت با تجویز دیپیرون ۵۰۰ میلی‌گرم خوراکی در مقایسه با ۳۰% از شرکت‏‌کنندگان با دارونما دست یافتند (پنج مطالعه؛ ۲۸۸ شرکت‌کننده؛ ۲,۴ = NNT؛ (۹۵% CI؛ ۱.۸ تا ۳.۱) (شواهد با کیفیت متوسط). داده‌ها برای بررسی سایر دوزها یا سایر شیوه‌های تجویز دیپیرون کافی نبودند.

با دیپیرون ۵۰۰ میلی‌گرم در مقایسه با دارونما، تعداد کمتری از شرکت‌کنندگان درون چهار تا شش ساعت نیاز به داروی نجات داشتند (۷% با دیپیرون در مقایسه با ۳۴% با دارونما: چهار مطالعه؛ ۲۴۸ شرکت‌کننده) (شواهد با کیفیت پائین).

داده‌ها در مورد تعداد شرکت‌کنندگانی که دچار عوارض جانبی شده بودند، متناقض گزارش شده بود و هیچ آنالیزی امکان‌پذیر نبود. هیچ عارضه جانبی جدی یا عوارض جانبی منجر به خروج از درمان گزارش نشده بود (شواهد با کیفیت بسیار پائین).

داده‌ها برای مقایسه دیپیرون به طور مستقیم با سایر درمان‌های فعال بسیار کم بود.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان

بر اساس اطلاعات بسیار محدود، تک‌دوز ۵۰۰ میلی‌گرمی دیپیرون موجب ایجاد تسکین درد مناسب در حدود ۷۰% در افراد درمان شده، در مقایسه با ۳۰% از افراد درمان شده با دارونما می‌شود. دو نفر از هر پنج نفری که دیپیرون ۵۰۰ میلی‌گرم دریافت کرده بودند، با سطحی از تسکین درد در چهار تا شش ساعت مواجه شده بودند که با دارونما تجربه نکرده بودند، و تعداد کمتری نیاز به داروی نجات داشتند.

به دلیل داده‌های ناکافی و گزارش‌دهی نامناسب، نتوانستیم دیپیرون را به طور مستقیم با سایر درمان‌های فعال مقایسه کنیم، یا تاثیرات دوزهای مختلف یا شیوه‌های گوناگون تجویز، یا تعداد شرکت‌کنندگانی را که دچار عوارض جانبی شده بودند، بررسی کنیم.

خلاصه به زبان ساده

تک‌دوز دیپیرون برای درمان درد حاد پس از جراحی

حرف آخر

دیپیرون (dipyrone) (متامیزول (metamizole)) با دوز واحد خوراکی ۵۰۰ میلی‌گرم تسکین درد قابل قبولی در ۷ نفر از هر ۱۰ بیمار مبتلا به درد متوسط یا شدید حاد ایجاد می‌کند.

پیشینه

درد حاد کوتاه‌مدت است و اغلب خیلی سریع پس از آسیب احساس می‌شود. بسیاری از افرادی که جراحی می‌کنند، درد متوسط یا شدیدی پس از آن دارند. داروهای مسکّن (آنالژزیک‌ها) با تجویز آنها به افرادی که درد دارند، اغلب پس از کشیدن دندان عقل یا سایر جراحی‌های کوچک تست شده‌اند. این درد معمولا با داروهای مسکّن خوراکی درمان می‌شود. نتایج را می‌توان به انواع دیگر درد‌های حاد هم تعمیم داد. این یکی از مجموعه مرورهای کاکرین در این مورد است که داروهای مسکّن چقدر خوب هستند.

دیپیرون یک داروی محبوب برای تسکین درد در برخی از کشورها است و برای درمان درد پس از جراحی، درد کولیک (درد تیز در شکم)، درد سرطان، و میگرن (سردرد شدید) استفاده می‌شود. دیگر کشورها (ژاپن، انگلستان، ایالات متحده آمریکا) استفاده از آن را به دلیل ارتباط با اختلالات خونی بالقوه کشنده مانند آگرانولوسیتوز (agranulocytosis) (فقدان برخی سلول‌های خونی خاص) ممنوع کرده‌اند.

ویژگی‌های مطالعه

بانک‌های اطلاعاتی پزشکی را برای یافتن مطالعات مربوط به استفاده از دیپیرون برای درمان درد متعاقب جراحی در بزرگسالان و مقایسه با دارونما (placebo) (درمان ساختگی) جست‌وجو کردیم. دارو باید از راه دهان، داخل ورید، داخل عضله، یا داخل مقعدی تجویز شده باشد. شواهد تا ۱۱ آگوست ۲۰۱۵ به روز است. ما هشت مطالعه یافتیم که شامل ۸۰۹ شرکت‌کننده بود که با دیپیرون، دارونما و سایر داروهای مسکّن درمان شده بودند. همه مطالعات کوچک بودند، اما غیر از این، کیفیت متوسط تا خوبی داشتند.

نتایج کلیدی

تک‌دوز ۵۰۰ میلی‌گرم دیپیرون تسکین درد موثری را (۵۰% یا بیشتر کاهش درد در چهار تا شش ساعت) در هر ۷ نفر از هر ۱۰ شرکت‌کننده (۷۰%) در مقایسه با هر ۳ نفر از ۱۰ شرکت‌کننده (۳۰%) درمان شده با دارونما (پنج مطالعه؛ ۲۸۸ شرکت‌کننده در مقایسه؛ شواهد با کیفیت متوسط) فراهم می‌آورد، و تعداد کمتری از شرکت‌کنندگان به داروی مسکّن اضافی درون چهار تا شش ساعت نیاز پیدا کردند (۷% با دیپیرون؛ ۳۴% با دارونما؛ چهار مطالعه؛ ۲۴۸ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت پائین).

داده‌ها برای مقایسه دیپیرون به طور مستقیم با سایر داروهای مسکّن بسیار کم بود.

اطلاعات خیلی کمی در دسترس است تا در مورد دیگر دوزها و راه‌های تجویز دیپیرون استفاده شده در این مطالعات، یا در خصوص تعداد افرادی که عوارض جانبی داشتند، نتیجه‌گیری شود. این مطالعات، گزارشی از عوارض جانبی جدی یا افرادی که به دلیل عوارض جانبی از مطالعات خارج شده بودند، نداشتند، اگر چه همه مطالعات، اطلاعات مربوط به این پیامدها را ارائه نکرده بودند.


Emma Baird، Amanda C de C Williams، Leslie Hearn، Kirstine Amris،
دوره ۲۰۱۷، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۶ )
چکیده

پیشینه
دردهای ماندگار (مزمن) شکایت‌های تکرار شونده‌ای در بازماندگان شکنجه و آزار هستند، به خصوص، اما نه منحصرا، درد در سیستم عضلاتی‌اسکلتی. بازماندگان شکنجه ممکن است دسترسی به مراقبت‌های سلامت نداشته باشند؛ ممکن است زمانی که این دردها احساس می‌شوند تشخیص داده نشوند، و امکانات مراقبتی موجود اغلب کمتر از نیاز آنها در دسترس قرار دارند. گرایشی در خدمات سازمان‌های دولتی و غیر دولتی با تمرکز بر سلامت روان وجود دارد که درک کمی از دردهای مزمن دارند، در حالی‌که نجات‌یافتگان شکنجه ممکن است مشکلات حقوقی، رفاهی و اجتماعی دیگری داشته باشند که بر مراقبت‌های سلامت اولویت دارند.
اهداف
ارزیابی اثربخشی مداخلات برای درمان دردهای مزمن و مشکلات مرتبط با آن در نجات‌یافتگان از شکنجه و آزار.
روش های جستجو
در ۱ فوریه ۲۰۱۷ به دنبال کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده‌ای (randomised controlled trials; RCTs) بودیم که به همه زبان‌ها در CENTRAL؛ MEDLINE؛ Embase؛ Web of Science؛ CINAHL؛ LILACS و PsycINFO، از زمان آغاز به کار بانک اطلاعاتی منتشر شدند. هم‌چنین پایگاه ثبت کارآزمایی‌ها و بانک‌های اطلاعاتی منابع علمی خاکستری را جست‌وجو کردیم.
معیارهای انتخاب
RCTهایی از هر نوع مداخله‌ای (دارویی، فیزیکی، روان‌شناختی) در مقایسه با هر مداخله جایگزین یا عدم انجام مداخله، که پیامد آنها درد بود. مطالعات به حضور حداقل ۱۰ شرکت‌کننده در هر بازو برای ورود به مطالعه نیازمند بودند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها

تعداد ۳۵۷۸ عنوان را در کل پس از بررسی موارد تکراری شناسایی کردیم؛ تعداد ۲۴ مقاله کامل را برای ارزیابی واجد شرایط بودن انتخاب کردیم. داده‌ها را از دو کارآزمایی تکمیل شده بدون نتایج منتشر شده درخواست کردیم.

از روش‌های استاندارد روش‌شناسی (methodology) مورد نظر کاکرین استفاده کردیم. خطر سوگیری (bias) را ارزیابی کرده و داده‌ها را استخراج کردیم. میانگین تفاوت استاندارد شده (SMD) و اندازه تاثیرگذاری مداخله را با ۹۵% فاصله اطمینان (CI) محاسبه کردیم. شواهد را با استفاده از رویکرد درجه‌بندی توصیه، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (Grading of Recommendations Assessment, Development and Evaluation; GRADE) ارزیابی کرده و جدول «خلاصه‌‌ای از یافته‌ها» را ایجاد کردیم.

نتایج اصلی

سه مطالعه کوچک منتشر شده (با ۸۸ شرکت‌کننده) واجد شرایط ورود بودند، اما یکی از آنها از تحقیق کنار گذاشته شد، چراکه نگرانی‌هایی را از نظر مشکلات اخلاقی و محرمانه بودن اطلاعات و بی‌نظمی‌های مالی نشان داد. از آن‌جایی که همه اینها تاثیری بر داده‌ها و اطلاعات نداشتند، این تحقیق در این مقاله باقی ماند. با وجود اینکه این تحقیق شامل هرگونه مداخله‌ای بود، فقط دو نوع از آنها در مطالعات واجد شرایط ارائه شدند: دو کارآزمایی از درمان شناختی رفتاری (cognitive behavioural therapy; CBT) با بیو فیدبک (bio feedback) در مقابل لیست انتظار برای دردهای مزمن نامشخص (۵۸ شرکت‌کننده درمان را کامل کردند) استفاده کردند، و یک مورد که تاثیر درمان ترکیبی دستی (complex manual therapy) را در مقابل خود درمانی برای دردهای کمر (۳۰ شرکت‌کننده درمان را کامل کردند) مقایسه کرد. مطالعات خارج شده عمدتا یا شامل RCT نبودند یا هیچ نوع دردی را به عنوان پیامد گزارش ‌نکردند.

تفاوتی برای پیامد کاهش درد در پایان دوره درمان بین CBT و لیست انتظار وجود نداشت (دو کارآزمایی؛ ۵۸ شرکت‌کننده؛ SMD: ‐۰,۰۵؛ ۹۵% CI؛ ۱.۲۳‐ تا ۱.۱۲؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین)؛ یکی از اینها پیگیری سه ماهه را بدون تفاوت مابین گروه مداخله و مقایسه گزارش کرد (۲۸ شرکت‌کننده؛ SMD: ‐۰.۰۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۸‐ تا ۰.۲۳؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). هم‌چنین در کارآزمایی درمان دستی هیچ تفاوتی بین درمان ترکیبی دستی و خود درمانی دیده نشد (۳۰ شرکت‌کننده؛ SMD: ‐۰.۴۸؛ ۹۵% CI؛ ۹.۹۵‐ تا ۰.۳۵؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). دو مطالعه خروج بیماران را از مطالعه گزارش کردند، یکی با ارائه اطلاعات جزئی درباره علل آن؛ هیچ‌کدام از مطالعات عوارض جانبی را گزارش نکردند.

هیچ اطلاعاتی از هیچ مطالعه‌ای درباره پیامدهای استفاده از ضد دردها یا کیفیت زندگی به دست نیامد.

کاهش در ناتوانی هیچ تفاوتی را در پایان درمان ما بین گروه‌های CBT و لیست انتظار نشان نداد (دو کارآزمایی؛ ۵۷ شرکت‌کننده؛ SMD: ‐۰,۳۹؛ ۹۵% CI؛ ۱.۱۷‐ تا ۰.۳۹؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین)؛ یکی از ‌اینها در پیگیری سه ماه، تفاوتی را بین دو گروه مداخله و مقایسه گزارش نکرد (۲۸ شرکت‌کننده؛ SMD: ۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۴‐ تا ۰.۷۴؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). کارآزمایی درمان دستی، برتری درمان دستی ترکیبی را بر خود درمانی در کاهش ناتوانی گزارش داد (۳۰ شرکت‌کننده؛ SMD: ‐۱.۱۰؛ ۹۵% CI؛ ۱.۸۸‐ تا ۰.۳۳‐؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین).

کاهش در میزان اضطرار و پریشانی هیچ تفاوتی را در پایان درمان بین دو گروه CBT و لیست انتظار نشان نداد (دو کارآزمایی؛ ۵۸ شرکت‌کننده؛ SMD: ۰,۰۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۶‐ تا ۰.۶۰؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین)؛ یکی از اینها نتایج پیگیری سه ماهه را بدون تفاوت در گروه مداخله و مقایسه گزارش کرد (۲۸ شرکت‌کننده؛ SMD: ‐۰.۲۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۰‐ تا ۰.۹۹؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). کارآزمایی درمان دستی، برتری درمان ترکیبی دستی را بر خود درمانی در کاهش دیسترس گزارش داد (۳۰ شرکت‌کننده؛ SMD: ‐۱.۲۶؛ ۹۵% CI؛ ۲.۰۶‐ تا ۰.۴۷‐؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین).

به دلیل تعداد کم کارآزمایی‌ها، حجم نمونه اندک کارآزمایی‌ها، و احتمال اینکه هریک برای مقایسه‌ها توان آماری کافی را نداشته باشند، خطر سوگیری در سطح بالا در نظر گرفته شد. به دلیل تعداد کم کارآزمایی‌ها، نداشتن آنالیزهای قصد درمان (intention‐to‐treat)، خروج بالا و محاسبه نشده بیماران از مطالعه، نبود جزئیات روش‌های مطالعه، و CIها حدود اندازه تاثیرگذاری مداخله که دربرگیرنده عدم تاثیر، مزیت و آسیب ناشی از مداخله بودند، سطح کیفیت شواهد را عمدتا در حد پائین در نظر گرفتیم.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
شواهد کافی برای تائید یا تکذیب استفاده از هر مداخله‌ای برای دردهای مزمن در بازماندگان شکنجه و آزار وجود ندارد.
خلاصه به زبان ساده

درمان دردهای مزمن در بازماندگان شکنجه و آزار

حرف آخر

شواهد خوبی درباره اثربخشی هر روش درمانی دردهای مزمن که بر اثر شکنجه و آزار ایجاده شده باشند، وجود ندارد.

پیشینه

مشکلات روانی که در پی شکنجه ایجاد می‌شوند، مانند افسردگی و اختلال استرس پس از تروما (PTCD)، توجه بسیاری را در روند مراقبت سلامت پناهجویان به خود معطوف می‌دارد. مشکلات فیزیکی پس از آزار، نیاز به بذل توجه پرسنل آموزش دیده را در مراکز مراقبتی روان‌شناختی نشان می‌دهد. بازماندگان شکنجه و آزار اغلب از دردهای مزمن رنج می‌برند، که معمولا شامل دردهای عضلانی و مفصلی می‌شود.

ویژگی‌های مطالعه

هدف آن بود که بدانیم چه نوع درمان‌هایی در بهبود درد، و کاهش ناتوانی و اضطرار در بازماندگان شکنجه و آزار موفق بودند. متون علمی را تا فوریه ۲۰۱۷ بررسی کرده و سه کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل شده (مطالعات بالینی که افراد به‌طور تصادفی در یکی از دو یا چند گروه درمان قرار می‌گیرند) را پیدا کردیم.

نتایج کلیدی

دو مطالعه (۵۸ شرکت‌کننده) درمان شناختی رفتاری (CBT؛ گفت‌وگو درمانی که به افراد کمک می‌کند روش تفکر یا عملکرد خود را تغییر دهند) را به علاوه آموزش کنترل عضلات و تنفس با وضعیت عدم درمان مقایسه کردند، و توانستیم این آنالیز‌ها را با هم تجمیع کنیم. هیچ یک از این دو مطالعه بهبود معناداری را در درد، کاهش ناتوانی، یا کاهش دیسترس، در طول هشت تا ۱۳ هفته درمان گزارش نکردند. یک مطالعه (۳۰ شرکت‌کننده) درمان ترکیبی دستی را با خود درمانی برای درد کمر مقایسه کرد، اما نتوانست با دو مطالعه دیگر ترکیب شود؛ مطالعه مذکور تفاوتی را در تسکین درد گزارش نداد، اما نشان داد که مداخلات فیزیکی ناتوانی و اضطرار را در پایان درمان کاهش دادند.

کیفیت شواهد

سطح کیفیت شواهد مطالعات را در چهار سطح رتبه‌بندی کردیم: بسیار پائین، پائین، متوسط، یا بالا. شواهد با کیفیت بسیار پائین به این معناست که درباره نتایج بسیار نامطمئن هستیم. کیفیت بالای شواهد نشان می‌دهد که در مورد نتایج بسیار مطمئن هستیم. سطح کیفیت شواهد برای بهبود درد، کاهش اضطرار، و کاهش ناتوانی بسیار پائین بود. دلیل این امر، کوچک بودن حجم نمونه مطالعات، طراحی ضعیف مطالعه، و خروج قابل‌ملاحظه شرکت‌کنندگان از مطالعات بود.


Christopher Eccleston، Emma Fisher، Kyla H Thomas، Leslie Hearn، Sheena Derry، Cathy Stannard، Roger Knaggs، R Andrew Moore،
دوره ۲۰۱۷، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۶ )
چکیده

پیشینه
این نخستین به‌روزرسانی از نسخه اصلی مطالعه مروری کاکرین است که در سال ۲۰۱۳ منتشر شد. نتیجه‌گیری‌های این مرور از زمان انتشار آن در سال ۲۰۱۳ تغییر نکرده‌اند. افراد مبتلا به درد مزمن غیر‐سرطانی که برایشان اوپیوئید تجویز شده و در حال مصرف آنها هستند، ممکن است سابقه مصرف طولانی‌‐مدت و با دوز بالای اوپیوئید را بدون تسکین موثر درد داشته باشند. در این افراد که به تسکین موثر درد دست نمی‌یابند، کاهش دوز اوپیوئید تجویزی می‌تواند هدف مشترک و مطلوبی هم برای بیمار و هم برای پزشک باشد. کاهش ساده و بدون نظارت مصرف اوپیوئید از نظر بالینی چالش‌برانگیز، و دستیابی و حفظ آن بسیار دشوار است.
اهداف
بررسی اثربخشی روش‌های مختلف طراحی‌ شده برای دستیابی به کاهش یا توقف استفاده از اوپیوئید تجویزی در مدیریت درد مزمن غیر‐سرطانی در بزرگسالان در مقایسه با گروه کنترل.
روش های جستجو
برای این به‌روزرسانی، CENTRAL؛ MEDLINE؛ و Embase را در ژانویه ۲۰۱۷، هم‌چنین کتاب‌شناسی‌‌ها و جست‌وجوهای استنادی مطالعات وارد شده را بررسی کردیم. از سوی دیگر، یک پایگاه ثبت کارآزمایی را برای یافتن کارآزمایی‌های در حال انجام جست‌وجو کردیم.
معیارهای انتخاب
مطالعات وارد شده باید کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل ‌شده‌ای بودند که به مقایسه مصرف‌کنندگان اوپیوئید که مداخله‌ای را دریافت کردند، با گروه کنترل که درمان معمول، کنترل فعال، یا دارونما (placebo) را گرفتند، پرداخته باشند. هدف از مطالعه می‌بایست ورود هدف درمانی کاهش دوز یا قطع مصرف داروی اوپیوئیدی بوده باشد.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
دو نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم داده‌ها را استخراج و خطر سوگیری (bias) را ارزیابی کردند. ما به‌دنبال داده‌های مربوط به مصرف اوپیوئید تجویز شده، عوارض جانبی کاهش دوز اوپیوئید، درد، و عملکرد روانی و جسمانی بودیم. قصد داشتیم تا قطعیت شواهد را با استفاده از رویکرد درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) ارزیابی کنیم، با این ‌حال، به‌دلیل ناهمگونی موجود در مطالعات، نتوانستیم پیامدها را در یک متاآنالیز ترکیب کنیم و بنابراین شواهد را با GRADE ارزیابی نکردیم.
نتایج اصلی
سه مطالعه برای این به‎‌روزرسانی جدید هستند، که در مجموع پنج مطالعه (۲۷۸ شرکت‌کننده) وارد شدند. شرکت‌کنندگان عمدتا زنان (میانگین سنی: ۴۹,۶۳ سال، SD = ۱۱.۷۴) مبتلا به بیماری‌های متفاوت درد مزمن بودند. برای اینکه داده‌ها در یک متاآنالیز تجمیع شوند، بیش از حد ناهمگون بودند، بنابراین نتایج حاصل از هر مطالعه را به صورت کیفی خلاصه کردیم. مطالعات مذکور مداخلات طب سوزنی، ذهن‐آگاهی (mindfulness)، و درمان شناختی‐رفتاری را با هدف کاهش مصرف اوپیوئید، سوءمصرف اوپیوئیدها، یا باقی ماندن روی درمان‌های مدیریت درد مزمن وارد کردند. از این مطالعات نتایج متفاوتی را به‌ دست آوردیم. سه مطالعه از پنج مطالعه مصرف اوپیوئید را در دوره پس از درمان و پیگیری گزارش کردند. دو مطالعه که «افزایش بازیابی ذهن‐آگاهی» (Mindfulness‐Oriented Recovery Enhancement) یا «پاسخ کلامی تعاملی درمانی» (Therapeutic Interactive Voice Response) را ارائه کردند، برای مصرف اوپیوئید بین گروه‌ها در دوره پس از درمان و پیگیری، به تفاوت معنی‌داری دست یافتند. مطالعه باقی‌مانده، کاهش مصرف اوپیوئید را هم در گروه‎‌های درمان و هم در گروه‌های کنترل نشان داد، و تفاوت‌های بین گروهی قابل توجه نبودند. سه مطالعه، عوارض جانبی مرتبط با مطالعه را گزارش کرده و دو مطالعه، عوارض جانبی مرتبط با مطالعه را نداشتند. هم‌چنین یافته‌های متفاوتی را برای شدت درد و عملکرد فیزیکی پیدا کردیم. مداخلات، تفاوت‌های بین گروهی را برای عملکرد روانی بیمار در تمام مطالعات نشان ندادند. به‌طور کلی، خطر سوگیری در تمام مطالعات متفاوت بود. همه مطالعات حجم نمونه کمتر از ۱۰۰ نفر را گزارش کردند، بنابراین همگی را در معرض خطر بالای سوگیری برای این زمینه قضاوت کردیم.
نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
هیچ شواهدی برای ارزیابی اثربخشی یا بی‌خطری (safety) روش‌های کاهش مصرف اوپیوئید تجویزی در درد مزمن وجود ندارد. تعداد اندکی از کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل‌ شده کاهش مصرف اوپیوئید را بررسی کرده‌اند، این موضوع بدان معنی است که نتیجه‌گیری‌های ما در مورد سودمندی مداخلات روان‌شناختی، دارویی، یا دیگر انواع مداخلات برای افراد مبتلا به درد مزمن که برای کاهش مصرف اوپیوئید خود تلاش می‌کنند، محدود هستند. این یافته‌ها تا به امروز مختلط هستند: مصرف اوپیوئید پس از مداخله کاهش یافت، و این کاهش در گروه‌های کنترل نیز اغلب دیده شد.
خلاصه به زبان ساده

کاهش مصرف اوپیوئید تجویزی در بزرگسالان مبتلا به دردهای مزمن غیر‐سرطانی

حرف آخر

براساس شواهد موجود، بهترین روش کاهش مصرف اوپیوئیدها را در بزرگسالان مبتلا به وضعیت‌های درد مزمن نمی‌شناسیم. نتایج متفاوتی را از تعداد اندکی از مطالعات که در این مطالعه مروری وارد شدند، به ‌دست آوردیم.

پیشینه

این یک مطالعه مروری به‌روز شده است. نخستین نسخه آن در سال ۲۰۱۳ منتشر شد. حدودا از هر پنج فرد بزرگسال، یک نفر از درد مزمن با شدت متوسط یا شدید که ناشی از سرطان نیست، رنج می‌برد. برخی از مبتلایان به این نوع درد با اوپیوئیدها (عموما با داروهایی مانند مورفین، کدئین، اکسی‌کدون، فنتانیل، یا بوپرنورفین، به‌ صورت قرص‌ یا پچ‌هایی که روی پوست قرار می‌گیرند) درمان می‌شوند. بی‌اثر شدن یا از دست رفتن تاثیر این داروها به مرور زمان غیر‐عادی نیست، و، گاهی‌اوقات علیرغم افزایش دوز دارو، درد به‌طور موثری تسکین نمی‌یابد. قطع مصرف داروهای اوپیوئیدی، به‌خصوص زمانی‌که برای مدتی استفاده شده باشند، کار آسانی نیست، زیرا قطع ناگهانی مصرف آنها می‌تواند باعث عوارض جانبی ناخوشایندی شود. این مرور به دنبال یافتن مطالعاتی با کیفیت بالا (کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل‌ شده) در رابطه با درمان‌هایی بود که به بزرگسالان کمک می‌کند تا به‌طور بی‌خطری مصرف اوپیوئیدها را که به دلیل تسکین درد تجویز شده‌اند، قطع کنند.

ویژگی‌های مطالعه

برای یافتن مطالعات تا ژانویه ۲۰۱۷ به جست‌وجو پرداختیم. ما پنج مطالعه را پیدا کردیم، که ۲۷۸ بیمار را مورد بررسی قرار دادند. اکثر افرادی که وارد مطالعات شدند، زنانی بودند که حدود ۵۰ سال سن داشتند، و ترکیبی را از ابتلا به وضعیت‌های درد مزمن گزارش دادند (به‌طور مثال، سردرد، کمردرد، درد عضلانی). این مطالعات روش‌های درمانی طب سوزنی، ذهن‐آگاهی (mindfulness)، و درمان شناختی‐رفتاری را به‌ عنوان استراتژی‌هایی برای کاهش میزان مصرف اوپیوئیدهایی که توسط بزرگسالان مبتلا به درد مزمن مصرف می‌شوند، وارد کردند.

نتایج کلیدی

هیچ نتیجه‌ای را نمی‌توان از این مقدار ناچیز اطلاعات به دست آورد. بنابراین، مشخص نیست که این درمان‌ها موجب کاهش مقدار مصرف اوپیوئیدها در بزرگسالان مبتلا به درد مزمن (پیامد اولیه)، یا کاهش شدت درد، توانایی جسمانی یا خلق‌و‌خو (پیامدهای ثانویه) می‌شوند یا خیر. سه مطالعه تاثیرات منفی درمان بیماران را وارد کردند، و دو مطالعه گزارش کردند که برای شرکت‌کنندگان هیچ مورد منفی رخ نداد که ناشی از کارآزمایی‌ایی باشد که در آن شرکت کرده بودند. مطالعات غیر‐تصادفی‌سازی شده، که در این مطالعه مروری وارد نشدند، نشان می‌دهند برای بسیاری از افراد، بسته‌های فشرده و شدید توان‌بخشی ممکن است باعث کاهش عمده‌ای در مصرف اوپیوئیدها شوند. کاهش مصرف اوپیوئید تجویز شده در درد مزمن غیر‐سرطانی موضوع مهمی است که نیاز به تحقیقات سیستماتیک بیشتری دارد.

کیفیت شواهد

ما نتوانستیم در مورد کیفیت شواهد موجود در این مطالعه مروری قضاوت کنیم، زیرا این مطالعات بسیار متفاوت بوده و قابل ترکیب کردن نبودند.



صفحه ۱ از ۱