چهار کارآزمایی مرتبط را در جستوجوی بهروز شده شناسایی کردیم (نسخههای قبلی این مرور فقط دو کارآزمایی را انتخاب کرد). هنگامی که دروپریدول با دارونما (placebo) مقایسه شد، برای پیامد تسکین دهنده یا خواب ۳۰ دقیقهای، شواهدی از تفاوت آشکار پیدا کردیم (۱ RCT؛ ۲۲۷ = N؛ RR: ۱,۱۸؛ ۹۵% CI؛ ۱.۰۵ تا ۱.۳۱؛ شواهد با کیفیت بالا). یک اثبات روشن از کاهش خطر نیاز به داروی اضافی بعد از ۶۰ دقیقه برای گروه دروپریدول وجود داشت (۱ RCT؛ ۲۲۷ = N؛ RR: ۰,۵۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۶ تا ۰.۸۵؛ شواهد با کیفیت بالا). شواهدی که نشان دهد دروپریدول نسبت به دارونما، باعث آریتمی قلبیعروقی (۱ RCT؛ ۲۲۷ = N؛ RR: ۰,۳۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۱ تا ۸.۳۱؛ شواهد با کیفیت متوسط) و انسداد راه هوایی تنفسی (۱ RCT؛ ۲۲۷ = N؛ RR: ۰,۶۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۵ تا ۲.۵۲؛ شواهد با کیفیت پائین) میشود، وجود نداشت. از لحاظ آماده شدن برای ترخیص، هیچ تفاوت آشکاری بین گروهها وجود نداشت (۱ RCT؛ ۲۲۷ = N؛ RR: ۱,۱۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۰ تا ۱.۴۸؛ شواهد با کیفیت بالا). هیچ دادهای درباره وضعیت روانی و هزینهها وجود نداشت.
به طور مشابهی، وقتی دروپریدول با هالوپریدول (haloperidol) مقایسه شد، برای پیامد مربوط به تسکین دهنده یا خواب ۳۰ دقیقهای، شواهدی از تفاوت آشکار یافتیم (۱ RCT؛ ۲۲۸ = N؛ RR: ۱,۰۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۳ تا ۱.۰۹؛ شواهد با کیفیت بالا). دلایل روشنی حاکی از کاهش خطر نیاز به داروی اضافی در ۶۰ دقیقه بعد برای شرکتکنندگان گروه دروپریدول وجود داشت (۲ RCT؛ ۲۵۵ = N؛ RR: ۰,۳۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۶ تا ۰.۹۰؛ شواهد با کیفیت بالا). هیچ شواهدی که نشان دهد دروپریدول نسبت به هالوپریدول، باعث هیپوتانسیون قلبیعروقی (۱ RCT؛ ۲۲۸ = N؛ RR: ۲,۸۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۰ تا ۲۶.۴۹؛ شواهد با کیفیت متوسط) و هیپوتانسیون قلبیعروقی/عدم اشباع (۱ RCT؛ ۲۲۸ = N؛ RR: ۲,۸۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۲ تا ۶۷.۹۸، شواهد با کیفیت پائین) میشود، وجود نداشت. شواهدی که نشان دهد استفاده از دروپریدول ناامن بود، وجود نداشت. برای وضعیت روانی، شواهدی درباره تفاوت آشکار بین اثربخشی دروپریدول در مقایسه با هالوپریدول وجود نداشت (مقیاسی برای تعیین شدت نشانه روانپریشی (Quantification of Psychotic Symptom Severity)؛ ۱ RCT؛ ۴۰ = N؛ تفاوت میانگین (MD): ۰,۱۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۷‐ تا ۰.۲۹؛ شواهد با کیفیت پائین). هیچ دادهای درباره استفاده از خدمات و هزینهها وجود نداشت.
با این حال، هنگامی که دروپریدول با میدازولام (midazolam) مقایسه شد، برای پیامد تسکین دهنده یا خواب ۳۰ دقیقهای، دریافتیم که دروپریدول منجر به آرامش حاد کمتری نسبت به میدازولام میشود (۱ RCT؛ ۱۵۳ = N؛ RR: ۰,۹۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۲ تا ۱.۲۸؛ شواهد با کیفیت بالا). با توجه به نیاز به داروی اضافی در ۶۰ دقیقه پس از آرامبخش کافی اولیه، یک تاثیر یافتیم (۱ RCT؛ ۱۵۳ = N؛ RR: ۰,۵۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۴ تا ۱.۲۰؛ شواهد با کیفیت متوسط). از نظر عوارض جانبی، تفاوتی که دارای اهمیت آماری باشد بین دو دارو هم برای انسداد راه هوایی (۱ RCT؛ ۱۵۳ = N؛ RR: ۰,۱۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۱ تا ۲.۵۵؛ شواهد با کیفیت پائین) هم برای هیپوکسی تنفسی (۱ RCT؛ ۱۵۳ = N؛ RR: ۰,۷۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۶ تا ۳.۰۳؛ شواهد با کیفیت متوسط) نیافتیم؛ اما استفاده از میدازولام در سه نفر (در تقریبا بیش از ۷۰ نفر) باعث نیاز به نوعی مدیریت راه هوایی با چنین عوارضی در گروه دروپریدول شد. هیچ دادهای درباره وضعیت روانی، استفاده از خدمات و هزینهها وجود نداشت.
به علاوه، وقتی دروپریدول با الانزاپین (olanzapine) مقایسه شد، برای پیامد تسکین دهنده یا خواب در هر لحظه، تفاوتهای آشکاری بین داروهای قدیمیتر (دروپریدول) و الانزاپین نیافتیم (به عنوان مثال در ۳۰ دقیقه: ۱ RCT؛ ۲۲۱ = N؛ RR: ۱,۰۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۴ تا ۱.۱۱؛ شواهد با کیفیت بالا). شواهدی وجود داشت که نشان میداد شرکتکنندگان اختصاص داده شده به دروپریدول، نسبت به افرادی که الانزاپین دریافت کردند، به داروی اضافی کمتری پس از ۶۰ دقیقه نیاز دارند (۱ RCT؛ ۲۲۱ = N؛ RR: ۰,۵۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۶ تا ۰.۸۷؛شواهد با کیفیت بالا). هیچ شواهدی که نشان دهد دروپریدول نسبت به الانزاپین، باعث آریتمی قلبیعروقی (۱ RCT؛ ۲۲۱ = N؛ RR: ۰,۳۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۱ تا ۷.۸۸؛ شواهد با کیفیت متوسط) و انسداد راه هوایی تنفسی (۱ RCT؛ ۲۲۱ = N؛ RR: ۰,۹۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۰ تا ۴.۷۲؛ شواهد با کیفیت پائین) میشود، وجود نداشت. برای آماده شدن از نظر ترخیص، هیچ تفاوتی بین گروهها وجود نداشت (۱ RCT؛ ۲۲۱ = N؛ RR: ۱,۰۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۳ تا ۱.۳۴؛ شواهد با کیفیت بالا). هیچ دادهای درباره وضعیت روانی و هزینهها وجود نداشت.
آیا دروپریدول برای مدیریت افرادی که دارای پرخاشگری یا تحریکپذیری ناشی از سایکوز هستند، موثر است؟
پیشینه
افراد مبتلا به سایکوز ممکن است دچار نشانههایی مانند توهم (دیدن یا شنیدن چیزهایی که وجود ندارد) یا هذیان (اعتقاد به چیزهای عجیب و غریب یا بدیهی که درست نیستند) شوند. این نشانهها اغلب نگران کننده و ترسناک هستند، و ممکن است منجر به وجود افرادی دارای سایکوز بسیار آشفته، خشونتآمیز یا تحریکپذیر شود. دروپریدول (droperidol) یکی از داروهای معمول است که برای کمک به آرامش (تسکین) افراد در این وضعیت استفاده میشود. پیش از این، استفاده از این دارو بر اساس نتایج به دست آمده از کارآزماییهای بالینی کوچک بدون نتیجهگیری درباره تاثیرات آن بود. کارآزماییهای بزرگتری مورد نیاز بود.
روش جستوجو
در سال ۲۰۱۵، اطلاعات تخصصی گروه اسکیزوفرنی در کاکرین، جستوجوهای قبلی در پایگاه ثبت تخصصی خود درباره مطالعات را بهروز کرد. نویسندگان مرور ۲۱ رکورد را مورد بررسی و غربالگری قرار دادند.
توصیف مطالعات
در حال حاضر، شش مطالعه تصادفیسازی و کنترل شده در مرور انتخاب شد. تمام مطالعات، افرادی را که به دلیل سایکوز، پرخاشگر یا تحریکپذیر بودند، هم برای دریافت دروپریدول هم دارونما (placebo) (یک داروی ساختگی)، هالوپریدول (haloperidol)، الانزاپین (olanzapine) یا میدازولام (midazolam) تصادفیسازی کردند. حجم نمونه مطالعات از ۴۰ تا ۲۲۱ شرکتکننده متغیر بود. همه مطالعات درون یک بیمارستان صورت گرفت. چهار مورد از شش مطالعه، کمتر از دو ساعت طول کشید.
نتایج اصلی
در مقایسه با دارونما، دروپریدول در تسکین شرکتکنندگان دارای تحریکپذیری، ۳۰ دقیقه پس از مصرف آن، موثرتر بود. زمانی که دروپریدول با هالوپریدول مقایسه شد، نتایج مشابهی برای تسکین یافت شد، اما این تاثیر کمتر بود، و در مقایسه دروپریدول با میدازولام یا الانزاپین، شواهدی به دست نیامد. در مطالعات، دروپریدول نسبت به سایر داروها منجر به عوارض جانبی بیشتری نشد. مطالعات هزینهها را بررسی نکردند.
نتیجهگیریهای نویسندگان مرور
اگرچه ما توانستیم فقط شش مطالعه را انتخاب کنیم، این مطالعات شواهدی با کیفیت بالا ارائه کردند که نشان میدهد دروپریدول موثر است و میتواند برای کنترل افراد دارای رفتارهای بسیار تحریکپذیر و پرخاشگرانه ناشی از سایکوز مورد استفاده قرار بگیرد.
ما ۱۳ RCT را با ۷۱۱ شرکتکننده وارد کردیم؛ هشت مورد از این مطالعات به عنوان موارد جدید در این بهروزرسانی ۲۰۱۷ گنجانده شدند. یک کارآزمایی در حال انجام است.
شواهدی با کیفیت پائین حاکی از وجود تفاوت واضح در عدم پیشرفت بالینی مهم در TD به نفع تغییر درمان به ریسپریدون (risperidone) در مقایسه با توقف مصرف آنتیسایکوتیکها (با دارونما) بود (۱ RCT؛ ۴۲ نفر؛ RR: ۰,۴۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۳ تا ۰.۸۹؛ شواهد با کیفیت پائین). از آنجایی که کیفیت شواهد برای کاهش دوز آنتیسایکوتیکها در مقایسه با دوز نگهدارنده آنها (۲ RCT؛ ۱۷ نفر، RR: ۰.۴۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۷ تا ۱.۰۴، شواهد با کیفیت بسیار پائین)، و برای تغییر درمان به یک آنتیسایکوتیک جدید در مقابل تغییر درمان به یک آنتیسایکوتیک جدید دیگر (۵ مقایسه؛ ۵ RCT؛ ۱۴۰ نفر؛ بدون متاآنالیز؛ تاثیرات برای همه مقایسه دو‐پهلو) بسیار پائین بود، در مورد این اثرات مطمئن نیستیم. شواهدی با کیفیت پائین، تفاوت معنیداری را در نشانههای اکستراپیرامیدال نشان داد: استفاده از داروهای ضد‐پارکینسون به نفع تغییر درمان به کوئتیاپین (quetiapine) در مقایسه با تغییر درمان به هالوپریدول (haloperidol) (۱ RCT؛ ۴۵ نفر؛ RR: ۰.۴۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۱ تا ۰.۹۶؛ شواهد با کیفیت پائین). شواهدی مبنی بر تفاوت در تغییر درمان به ریسپریدون یا هالوپریدول در مقایسه با قطع مصرف داروهای آنتیسایکوتیک (با دارونما) (۱ RCT؛ ۴۸ نفر؛ RR: ۲.۰۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۴ تا ۵.۸۶؛ شواهد با کیفیت پائین) و تغییر درمان به ریسپریدون در مقایسه با تغییر آن به هالوپریدول (۱ RCT؛ ۳۷ نفر؛ RR: ۰.۶۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۴ تا ۱.۳۵؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین) وجود نداشت.
کارآزماییها همچنین پیامدهای ثانویه را مانند دیگر نشانههای TD، سایر عوارض جانبی، وضعیت روانی، و ترک زودهنگام مطالعه گزارش کردند، اما کیفیت شواهد برای تمام این پیامدها، عمدتا به دلیل حجم نمونه کوچک، ۹۵% CI بسیار گسترده، و وجود خطر سوگیری، بسیار پائین بود. هیچ یک از کارآزماییها درباره اعتماد به نفس اجتماعی، مشارکتهای اجتماعی، شبکههای اجتماعی، یا کیفیت زندگی شخصیسازی شده، یعنی پیامدهایی که به عنوان موارد مهم برای بیماران تعیین شدند، گزارشی را ارائه نکردند.
سوال مطالعه مروری
تعیین اینکه توقف یا کاهش مصرف داروهای آنتیسایکوتیک به کاهش تاردیو‐دیسکینزی در افراد مبتلا به اسکیزوفرنی کمک میکند یا خیر. بررسی این موضوع که مصرف داروهای آنتیسایکوتیک خاص میتواند درمانی باشد برای تاردیو‐دیسکینزی یا خیر.
پیشینه
افراد مبتلا به اسکیزوفرنی اغلب صداهایی را میشنوند و چیزهایی را میبینند (توهمها (hallucinations)) و باورهای عجیب و غریب (هذیان (delusions)) دارند. درمان اصلی اسکیزوفرنی مصرف داروهای آنتیسایکوتیک است. با این حال، استفاده از این داروها میتوانند عوارض جانبی ناتوانکنندهای به همراه داشته باشند. تاردیو‐دیسکینزی حرکتی است غیر‐ارادی که باعث ایجاد حرکت، اسپاسم، و شکلک درآوردن در صورت، دهان، زبان و فک میشود. این وضعیت ناشی از مصرف طولانی‐مدت یا دوزهای بالا داروهای آنتیسایکوتیک است، درمان بسیار دشواری دارد، و میتواند غیر‐قابل درمان باشد. استراتژیهای مختلفی برای کاهش مصرف داروهای آنتیسایکوتیک پیشنهاد شدهاند. این موارد شامل کاهش دوز دارو، مصرف متناوب دارو یا «تعطیلات دارویی»، و متوقف کردن مصرف داروهای آنتیسایکوتیک باهم میشوند.
ویژگیهای مطالعه
این مرور شامل ۱۳ کارآزمایی با مجموع ۷۱۱ فرد مبتلا به اسکیزوفرنی و دیگر تشخیصهای روانپزشکی است.
نتایج کلیدی
با توجه به کیفیت ضعیف، حجم نمونه کوچک، و دادههای محدود به دست آمده از ۱۳ مطالعه، شواهد محدودی وجود دارد. مشخص نیست استراتژیهایی مانند کاهش دوز، «تعطیلات دارویی»، و توقف مصرف دارو در درمان تاردیو‐دیسکینزی مفید باشند. شواهد محدودی در مورد تجویز داروهای آنتیسایکوتیک خاص در درمان تاردیو‐دیسکینزی وجود دارد.
کیفیت شواهد
شواهد موجود، ضعیف، در مقیاس کوچک، و با دورههای کوتاه‐مدت هستند. برای بررسی کامل این حوزه نیاز به انجام کارآزماییهای بزرگتر با یک دوره طولانیتر وجود دارد.
این خلاصه به زبان ساده توسط نویسندگان مرور از یک متن خلاصه که در ابتدا توسط بن گری (Ben Gray)، پژوهشگر ارشد، از بنیاد مکپین (http://mcpin.org) نوشته شده، اقتباس شد.
۱. تعیین تاثیرات هر کدام از داروهای زیر بر TD ناشی از آنتیسایکوتیکها در افراد مبتلا به اسکیزوفرنی (schizophrenia ) یا سایر اختلالات مزمن روانی. الف. داروهایی که بر سیستم نورآدرنرژیک (noradrenergic) تاثیر میگذارند. ب. آگونیستهای گیرنده دوپامین. ج. آنتاگونیستهای گیرنده دوپامین. د. داروهای تقلید کننده دوپامین. م. داروهایی که تولید یا انتشار دوپامین را افزایش میدهند.
۲. بررسی اینکه با مداخلات کوتاهمدت (کمتر از ۶ هفته) بهبودی اتفاق میافتد یا خیر و اینکه اگر این اتفاق افتاد، این تاثیر در دورههای طولانیتر پیگیری هم حفظ میشود یا خیر.
۳. بررسی اینکه ترکیبات مختلف تاثیرات متفاوتی دارند یا خیر.
۴. بررسی اینکه استفاده از داروهای کاتکولامینرژیک غیر‐آنتیسایکوتیک در افرادی که اخیرا مبتلا به TD شدهاند (کمتر از پنج سال) موثر هستند یا خیر.
ما ۷۱۲ منبع را از جستوجو در پایگاه ثبت کارآزماییهای گروه اسکیزوفرنی در کاکرین (جولای ۲۰۱۵ و اپریل ۲۰۱۷) بازیابی کردیم. همچنین منابع تمام مطالعات شناسایی شده را برای یافتن کارآزماییهای بیشتر بررسی کردیم و با نویسندگان کارآزماییها برای کسب اطلاعات بیشتر تماس گرفتیم.
۱۰ کارآزمایی وارد شده (N = ۲۶۱) بین سالهای ۱۹۷۳ تا ۲۰۱۰ منتشر شده بودند؛ هشت مورد هم از موارد جدید جستوجوهای بهروز شده در سالهای ۲۰۱۵ و ۲۰۱۷ هستند. چهلوهشت مطالعه از مرور خارج شدند. شرکتکنندگان عموما مبتلا به مشکلات مزمن روانی در حدود ۵۰ سالگی و به صورت سرپایی بودند و مطالعات نیز عمدتا کوتاهمدت (۲ تا ۶ هفته) بودند. خطر سوگیری (bias) کلی در این مطالعات نامشخص بود، عمدتا به علت ضعف در گزارش پنهانسازی تخصیص و تولید توالی. مطالعات به وضوح کور نشده بودند و ما مطمئن نیستیم که دادهها ناقص یا به صورت انتخابی گزارش شده باشند یا اینکه سایر سوگیریها اعمال شده باشند.
یک کارآزمایی کوچک و سه بازویی نشان داد که هم آلفاـمتیلدوپا (alpha‐methyldopa) (N = ۲۰؛ RR: ۰,۳۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۴ تا ۰.۸۰؛ شواهد با کیفیت پائین ) و هم رزرپین (reserpine) (N = ۲۰؛ RR: ۰,۵۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۹ تا ۰.۹۶؛ شواهد با کیفیت پائین ) ممکن است منجر به بهبود بالینی مهم در نشانههای تاردیو دیسکینزی در مقایسه با دارونما پس از ۲ هفته درمان شوند، اما هیچ شواهدی مبنی بر تفاوت بین آلفا‐متیلدوپا و رزرپین پیدا نکرد (N = ۲۰؛ RR: ۰,۶۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۹ تا ۱.۸۶؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین ). یک کارآزمایی کوچک دیگر، پس از ۱۸ هفته درمان، تترابنزائین (tetrabenazine) و هالوپریدول haloperidol) را مقایسه کرده و هیچ شواهدی از تفاوت در بهبودی مهم بالینی در نشانههای تاردیو دیسکینزی نیافته بود (N = ۱۳؛ RR: ۰,۹۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۵ تا ۱.۹۵، شواهد با کیفیت بسیار پائین). هیچ مطالعهای حوادث جانبی را گزارش نکرده بود.
برای بقیه پیامدها هیچ شواهدی مبنی بر تفاوت بین هیچ یک از مداخلات وجود نداشت: آلفا‐متیلدوپا در مقایسه با دارونما برای تشدید نشانههای تاردیو دیسکینزی (۱ RCT؛ N = ۲۰؛ RR: ۰,۳۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۲ تا ۷.۳۲؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین ) سلیپرولول (celiprolol) در مقایسه با دارونما برای ترک زودهنگام مطالعه (۱ RCT؛ N = ۳۵؛ RR: ۵,۲۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۷ تا ۱۰۲.۵۸؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین ) و کیفیت زندگی (۱ RCT؛ N = ۳۵؛ RR: ۰,۸۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۸ تا ۱.۱۲؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین )، آلفا‐متیلدوپا در برابر رزرپین در تشدید نشانههای تاردیو دیسکینزی (۱ RCT؛ N = ۲۰؛ غیر‐قابل تخمین، هیچ رویدادی گزارش نشد؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین )، رزرپین یا کربیدوپا (carbidopa)/لوودوپا (levodopa) در مقایسه با دارونما برای بدتر شدن نشانههای تاردیو دیسکنزی (۲ RCT؛ N = ۳۷؛ RR: ۱,۱۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۵ تا ۳.۹۹؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین )، اکسیپرتین (oxypertine) در مقایسه با دارونما برای بدتر شدن وضعیت ذهنی (۱ RCT؛ N = ۴۲؛ RR: ۲,۲۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۲ تا ۲۲.۴۵؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین )، داروهای دوپامینرژیک (dopaminergic) (آمانتادین (amantadine)، بروموکریپتین (bromocriptine)، تیاپراید (tiapride)، اکسیپرتین، کربیدوپا/لودوپا در مقایسه با دارونما برای ترک زودهنگام مطالعه (۶ RCT؛ N = ۱۶۳؛ RR: ۱,۲۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۵ تا ۲.۵۴؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین) و تترابنازئین (tetrabenazine) در مقایسه با هالوپریدول برای تشدید نشانههای تاردیو دیسکنزی (۱ RCT؛ N = ۱۳؛ RR: ۱,۱۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۹ تا ۱۴.۹۲) و ترک زودهنگام مطالعه (۱ RCT؛ N = ۱۳؛ RR: ۰.۲۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۱ تا ۴.۰۰).
سوال مطالعه مروری
تعیین این که داروهای کاتکولامینرژیک (catecholaminergic) در درمان تاردیو دیسکینزی (tardive dyskinesia) برای افراد مبتلا به اسکیزوفرنی (schizophrenia) یا مشکلات سلامت روان مشابه کمک کننده است یا خیر.
پیشینه
افراد مبتلا به اسکیزوفرنی اغلب صداهایی میشنوند و چیزهایی میبینند (توهمها (hallucinations)) و باورهای عجیب و غریب دارند (هذیانها (delusions)). درمان اصلی اسکیزوفرنی داروهای آنتیسایکوتیک است. با این حال، این داروها میتوانند عوارض جانبی ناتوان کنندهای داشته باشند. تاردیو دیسکینزی یک حرکت غیر‐ارادی است که باعث ایجاد تشنج، اسپاسم و شکلک در صورت، دهان، زبان و فک میشود. این وضعیت ناشی از مصرف طولانیمدت یا دوزهای بالای داروهای آنتیسایکوتیک است، درمان آن بسیار دشوار بوده و حتی میتواند غیر‐قابل درمان باشد. یکی از درمانهای پیشنهادی این است که از داروهایی استفاده شود که بر سیستم کاتکولامینرژیک، که یک گروه از مواد شیمیایی مغز هستند، تاثیر میگذارند.
ویژگیهای مطالعه
این مرور شامل ۱۰ مطالعه کوچک و کوتاهمدت است که عمدتا در دهه ۱۹۸۰ منتشر شده و در مجموع شامل ۲۶۱ نفر است.
نتایج کلیدی
یک مطالعه کوچک نشان داد که ۲ هفته درمان هم با آلفا‐متیلدوپا (alpha‐methyldopa) و هم رزرپین (reserpine) ممکن است منجر به بهبودی مهم بالینی در نشانههای تاردیو دیسکینزی در مقایسه با دارونما (placebo) شود، اما کیفیت شواهد پائین بود. در مورد تاثیر رزرپین در برابر آلفا‐متیلدوپا نامطمئن هستیم؛ کیفیت شواهد بسیار پائین بود. کارآزمایی کوچک دیگری تترابنازئین (tetrabenazine) و هالوپریدول (haloperidol) را بعد از ۱۸ هفته درمان مقایسه کرده بود، اما در مورد تاثیر آن نیز نامطمئن هستیم، زیرا کیفیت شواهد بسیار پائین بود. مطالعات وارد شده گزارشی در مورد تاثیرات مضر داروها ارائه نکردند.
کیفیت شواهد
شواهد ضعیف، محدود، کوتاه‐مدت و در مقیاس کوچک بودند. اینکه این داروها به عنوان یک درمان برای تاردیو دیسکینزی توصیه شوند و استفاده از آنها به طور کامل تجربی است، امکانپذیر نیست. نیاز به پژوهشهای بزرگتر و دقیقتر در این حوزه وجود دارد.
این خلاصه به زبان ساده توسط نویسندگان مرور، از خلاصهای که ابتدا توسط بن گری، پژوهشگر ارشد بنیاد مکپین (mcpin.org/) نوشته شده بود، اقتباس شده است.
ما ۳۱ RCT و ۲۴ مداخله را با ۱۲۷۸ شرکتکننده در این مرور گنجاندیم، ۲۲ مورد از این کارآزماییها در نسخه بهروز شده سال ۲۰۱۷ در این مرور گنجانده شدند. پنج کارآزمایی منتظر طبقهبندی و هفت کارآزمایی در حال انجام بودند. همه شرکتکنندگان افراد بزرگسال بودند و اختلالات روانپزشکی مزمن ‐ عمدتا اسکیزوفرنی ‐ و TD ناشی از داروهای سایکوتیک داشتند. مطالعات مدت کوتاهی داشتند (سه تا شش/۶ هفته) و حجم نمونه آنها اندک بود (۱۰ تا ۱۵۷ شرکتکننده)، اکثر مطالعات (۶۱%) بیش از ۲۰ سال قبل منتشر شده بودند. خطر کلی سوگیری در این مطالعات نامشخص بود، دلیل آن عمدتا گزارشدهی ضعیف درباره پنهانسازی تخصیص (allocation concealment)، ایجاد توالی (generation of the sequence) و کورسازی بود.
نوزده مورد از ۳۱ مطالعه وارد شده پیامد اولیه «عدم بهبودی مهم از نظر بالینی در نشانههای TD» را گزارش کرده بودند. دو مطالعه شواهدی با کیفیت متوسط داشتند، این شواهد درباره مزیت مداخلات در مقایسه با دارونما (placebo) بود، به ترتیب والبنازین (valbenazine) (RR: ۰,۶۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۶ تا ۰.۸۶؛ ۱ RCT؛ n = ۹۲) و عصاره گیاه جینکگو (Ginkgo biloba) (RR: ۰,۸۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۱ تا ۰.۹۶؛ ۱ RCT؛ n = ۱۵۷) به دلیل حجم نمونه کم ما نمیتوانیم درباره این تاثیرات مطمئن باشیم.
نتایج برای باقی مداخلات غیر‐قطعی بود، شواهدی با کیفیت پائین تا بسیار پائین درباره مزیت این موارد یافت شد: بوسپیرون (buspirone) (RR: ۰,۵۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۳ تا ۰.۸۴؛ ۱ RCT؛ n = ۴۲)، آلکالوئیدهای ارگوت دهیدروژنه شده (dihydrogenated ergot alkaloids) (RR: ۰.۴۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۱ تا ۰.۹۷؛ RCT ۱؛ n = ۲۸) هیپنوتیزم یا آرامش یافتن (hypnosis or relaxation) (RR: ۰.۴۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۱ تا ۰.۹۴؛ ۱ مطالعه؛ n = ۱۵)، پمولین (pemoline) (RR: ۰.۴۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۹ تا ۰.۷۷؛ ۱ RCT؛ n = ۴۶)، پرومتازین (RR: ۰.۲۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۱ تا ۰.۵۵؛ ۱ RCT؛ n = ۳۴)، انسولین (RR: ۰.۵۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۹ تا ۰.۹۶؛ ۱ RCT؛ n = ۲۰)، آمینو اسیدهای با زنجیره شاخهای (RR: ۰.۷۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۳ تا ۱.۰۰؛ ۱ RCT؛ n = ۵۲) و ایزوکاربوکسازید (isocarboxazid) (RR: ۰.۲۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۸ تا ۰.۷۱؛ ۱ RCT؛ n = ۲۰). شواهد با قطعیت پائین تا بسیار پائین نشان میدهد که هیچ تفاوتی میان مداخله و دارونما یا عدم درمان برای این مداخلات دیده نشد: ملاتونین (RR: ۰.۸۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۱ تا ۱.۱۲؛ ۲ RCT؛ n = ۳۲)، لیتیوم (RR: ۱.۵۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۹ تا ۳.۲۳؛ ۱ RCT؛ n = ۱۱)، ریتانسرین (ritanserin) (RR: ۱.۰۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۰ تا ۱.۴۳؛ ۱ RCT؛ n = ۱۰)، سلژیلین (selegiline) (RR: ۱.۳۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۶ تا ۱.۹۴؛ ۱ RCT؛ n = ۳۳)، استروژن (RR: ۱.۱۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۶ تا ۱.۸۳؛ ۱ RCT؛ n = ۱۲) و گاما لینولنیک اسید (gamma‐linolenic acid) (RR: ۱.۰۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۹ تا ۱.۴۵؛ ۱ RCT؛ n = ۱۶).
هیچ یک از مطالعات وارد شده پبامد اولیه دیگر یعنی « فقدان عوارض جانبی اکستراپیرامیدال که به لحاظ بالینی معنادار باشد» را گزارش نکرده بودند.
هدف از انجام این مرور چیست؟
هدف این مرور کاکرین این بود که بدانیم داروها، مکملها، مداخلات جراحی، درمان الکتروکانوالسیو (electroconvulsive) یا درمانهای مربوط به ذهن و بدن که در مرورهای دیگر کاکرین پوشش داده نشده، میتوانند باعث بهبودی تاردیو دیسکینزی (tardive dyskinesia) شوند یا خیر. تمام کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترل شده مرتبط را برای پاسخ به این سوال گردآوری و تجزیهوتحلیل کردیم.
پیامهای کلیدی
داروی والبنازین (valbenazine) و عصاره گیاه جینکگو (Ginkgo biloba) احتمالا باعث بهبود نشانههای تاردیو دیسکینزی میشوند. اما به مطالعات با کیفیت بالا نیاز است تا این یافتهها تایید شوند، چون این یافتهها نتایج فقط یک مطالعه بودند.
در این مرور چه موضوعی بررسی شد؟
داروهای آنتیسایکوتیک برای کنترل ادراکات غیر‐نرمال (توهم)، تفکرات مختل و غیر‐منسجم (disordered thinking) و باورهای ثابت کاذب (هذیان) در بیماریهای روانی مزمن مانند اسکیزوفرنی (schizophrenia) استفاده میشوند. تاردیو دیسکینزی یک اختلال بد شکل و ناتوان کننده است که باعث حرکات غیر‐ارادی، تکرار شونده و غیر‐نرمال میشود، این بیماری غالبا به وسیله داروهای آنتیسایکوتیک ایجاد میشود. بیش از ۲۰% از افرادی که برای کنترل بیماریشان به داروهای آنتیسایکوتیک محتاج هستند مبتلا به این بیماری میشوند. مداخلات گوناگون بسیاری برای کاهش و رفع نشانههای تاردیو دیسکینزی مطالعه شدهاند. چند مرور کاکرین تاثیرات بسیاری از درمانها را که برای مدیریت این حرکات غیر‐ارادی استفاده شده، خلاصه کردهاند. این مرور درمانهای متفرقهای را برای درمان تاردیو دیسکینزی بررسی میکند که در مرورهای دیگر کاکرین بررسی نشدهاند.
نتایج اصلی این مرور چه هستند؟
ما ۳۱ مطالعه را یافتیم که ۲۴ مداخله متفاوت را برای بهبودی تاردیو دیسکینزی گزارش کرده بودند، این مداخلات روی ۱۲۷۸ بیمار مبتلا به تاردیو دیسکینزی بررسی شده بود که داروهای آنتیسایکوتیک مصرف میکردند. متاسفانه در بیشتر مطالعات پیگیری بیماران برای مدت کوتاهی انجام شده بود (سه تا شش هفته) وهمچنین تعداد شرکتکنندگان در مطالعات اندک بود (میانگین تعداد شرکتکنندگان ۴۱ نفر در هر مطالعه بود).
والبنازین احتمالا نشانههای تاردیو دیسکینزی را در مقایسه با دارونما (placebo) تا حد مهمی به لحاظ بالینی کاهش میدهد (شواهد با قطعیت متوسط). اما این شواهد مبتنی بر فقط یک مطالعه بود، این مطالعه در ایالات متحده با ۹۲ شرکتکننده انجام شده بود، ما منتظر نتایج کارآزماییهای تمام شده (به تازگی) و در حال انجام هستیم تا این نتیجه را تایید کنیم.
عصاره گیاه جینکگو احتمالا نشانههای تاردیو دیسکینزی را در مقایسه با دارونما تا حد مهمی به لحاظ بالینی کاهش میدهد (شواهد با قطعیت متوسط). اما این شواهد مبتنی بر فقط یک مطالعه بود، این مطالعه در چین با ۱۵۷ شرکتکننده انجام شده بود و ما منتظر نتایج کارآزماییهای تمام شده (به تازگی) و در حال انجام هستیم تا این نتیجه را تایید کنیم.
• شواهد برای باقی مداخلات، شواهدی با قطعیت پائین تا بسیار پائین بودند و از نظر ما نتایج برای این مداخلات غیر‐قطعی بود.
این مرور تا چه زمانی بهروز است؟
ما مطالعاتی را جستوجو کردیم که تا ۲۶ اپریل ۲۰۱۷ منتشر شده بودند.
صفحه ۱ از ۱ |
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مرکز همکار کاکرین ایران می باشد.
طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق
© 2025 CC BY-NC 4.0 | Cochrane Iran Associate Centre
Designed & Developed by : Yektaweb