ما نه کارآزمایی را درباره CME انتخاب کردیم، شش مورد از این نه کارآزمایی، با ۳۳۳ جفت بیمار‐مراقب برای متاآنالیز (meta‐analysis) انتخاب شدند. تعداد اندک مطالعات، شرکتکنندگان و انواع معیارهای پیامد، خلاصهسازی و ترکیب دادهها در متاآنالیز را دشوار میسازد. علاوه بر این در برخی مطالعات، CME تنها مداخله (CME‐core) بود در حالی که در مطالعات دیگر، مراقبین مداخلات دیگری مانند حرکت درمانی ناشی از محدودیت (constraint‐induced movement) را ارائه کردند. در کارآزماییهایی با این نوع از مراقبین، جدا کردن تاثیرات CME از تاثیرات مداخلات دیگر مشکل بود.
وقتی تمام دادههای بعد از مداخله در کارآزماییها را تجمیع کردیم، هیچ تاثیر معناداری از CME بر ADL پایه (۴ مطاالعه؛ تفاوت میانگین استاندارد شده (SMD): ۰,۲۱؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰.۰۲‐ تا ۰.۴۴؛ ۰.۰۷ = P؛ شواهد با کیفیت متوسط)، یا در پیگیری (۲ مطالعه؛ تفاوت میانگین (MD): ۲.۶۹؛ ۹۵% CI؛ ۱۳.۵۵ تا ۸.۱۸‐؛ ۰.۶۳ = P؛ شواهد با کیفیت پائین) نیافتیم. علاوه بر این ما تاثیرات معناداری از CME بر ADL بسط یافته بعد از مداخله (دو مطالعه؛ SMD: ۰.۰۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۵ تا ۰.۲۱‐؛ ۰.۶۴ = P؛ شواهد با کیفیت پائین) یا در پیگیری (۲ مطالعه؛ SMD: ۰.۱۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۹ تا ۰.۱۷‐؛ ۰.۴۵ = P؛ شواهد با کیفیت پائین) نیافتیم.
بار (burden) مراقبین در پایان مداخله (۲ مطالعه؛ SMD: ‐۰,۰۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۷ تا ۰.۴۵‐؛ ۰.۸۶ = P؛ شواهد با کیفیت متوسط) یا در پیگیری (۱ مطالعه؛ MD: ۰.۶۰؛ ۹۵% CI؛ ۱.۹۱ تا ۰.۷۱‐؛ ۰.۳۷ = P؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین) افزایش پیدا نکرد.
در پایان مداخله، CME به طور معناداری پیامدهای ثانویه، تعادل فرد در حالت ایستادن (۳ مطالعه؛ SMD: ۰,۵۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۷ تا ۰.۱۹؛ ۰.۰۰۲ = P؛ شواهد با کیفیت پائین) و کیفیت زندگی (۱ مطالعه؛ عملکرد جسمانی: MD: ۱۲.۴۰؛ ۹۵% CI؛ ۲۳.۱۳ تا ۱.۶۷؛ ۰.۰۲ = P؛ موربیدیتی: MD: ۱۸.۲۰؛ ۹۵% CI؛ ۲۸.۸۶ تا ۷.۵۴؛ ۰.۰۰۰۸ = P؛ بهبود کلی: MD: ۱۵.۱۰؛ ۹۵% CI؛ ۲۱.۷۶ تا ۸.۴۴؛ ۰.۰۰۰۰۱ > P؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین) را بهبود بخشیده بود. در پیگیری، ما تاثیر معناداری به نفع CME برای طی مسافت در تست پیادهروی در شش دقیقه (Six‐Minute Walking Test) پیدا کردیم (۱ مطالعه؛ MD؛ ۱۰۹.۵۰ متر، ۹۵% CI؛ ۲۰۱.۸۸ تا ۱۷.۱۲؛ ۰.۰۲ = P؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). همچنین تاثیر معناداری به نفع گروه کنترل در پایان مداخله بدون توجه به زمان اجرا بر اساس تست عملکرد حرکتی ولف (Wolf Motor Function test پیدا کردیم (۲ مطالعه؛ MD: ‐۱.۷۲؛ ۹۵% CI؛ ۱.۲۱‐ تا ۲.۲۳‐؛ ۰.۰۰۰۰۱ > P؛ شواهد با کیفیت پائین). تاثیرات معناداری به نفع پیامدهای ثانویه دیگر (یعنی پیامدهای مربوط به بیمار: اختلال حرکتی، عملکرد اندام فوقانی، خلقوخو، خستگی، طول مدت بستری و عوارض جانبی؛ پیامدهای مربوط به مراقب: خلقوخو و کیفیت زندگی) نیافتیم.
تجزیهوتحلیل حساسیت از CME‐core در تقابل با تجزیهوتحلیل اولیه، تاثیر معناداری را از CME بر ADL پایه بعد از مداخله نشان داد (۲ مطالعه؛MD: ۹,۴۵؛ ۹۵% CI؛ ۱۶.۷۸ تا ۲.۱۱؛ ۰.۰۱ = P؛ شواهد با کیفیت متوسط).
کیفیت روششناسی کارآزماییهای وارد شده و تنوع در مداخلات (مانند محتوا، زمانبندی و مدت)، اعتبار و تعمیمپذیری نتایج مشاهده شده را تحت تاثیر قرار داده است.
سوال مطالعه مروری
تاثیر انجام تمرینات تحت نظر یک مراقب بعد از سکته مغزی بر پیامد مربوط به افراد مبتلا به سکته مغزی و بار (burden) چیست؟
پیشینه
سکته مغزی علت اصلی ناتوانی اکتسابی در بزرگسالان است. پژوهشها نشان داده که صرف زمان زیاد برای ورزشدرمانی در هفته اول تا ماهها بعد از سکته مغزی عملکرد فرد را بهتر میکند. به دلیل فقدان منابع و پرسنل لازم، در عمل صرف زمان زیاد برای ورزشدرمانی در این دوره مشکل است. یک شیوه برای افزایش این زمان تمرینی، استفاده از مراقبین در انجام آموزشهای ورزشی برای افراد مبتلا به سکته مغزی است. در جریان این آموزشهای تمرینی یک درمانگر، بیمار و مراقب را رهبری میکند و ارزیابی را بر یک مبنای منظم برنامهریزی میکند.
ویژگیهای مطالعه
ما نه کارآزمایی بالینی را تا اکتبر ۲۰۱۵ شناسایی کردیم، در تمام این کارآزماییها برخی از اشکال تمرینات تحت نظر مراقب (caregiver‐mediated exercises) در مقایسه با مراقبتهای معمول، عدم درمان (مداخله) یا مداخله دیگری که با واسطه مراقب نباشد، بررسی شده بود.
نتایج کلیدی
ما ۳۳۳ زوج بیمار‐مراقب را در این مرور انتخاب کردیم. کارآزماییهایی را یافتیم که در آنها تمرینات تحت نظر مراقب، خودشان موضوع مطالعات بودند (CME‐core نامیده میشود). علاوه بر این کارآزماییهایی را یافتیم که در آنها مراقبین ارائه کننده مداخلات دیگری بودند که از قبل وجود داشت. در این مقوله دوم، جدا کردن تاثیرات تمرینات تحت نظر مراقب از تاثیرات مداخلات دیگر مشکل بود.
ما شواهدی را یافتیم که بر مبنای آنها تمرینات تحت نظر مراقب میتواند به طور مستقیم، تاثیر مثبتی بر تعادل بیمار در حالت ایستادن (شواهد با کیفیت پائین) و کیفیت زندگی (شواهد با کیفیت بسیار پائین) بعد از سکته مغزی داشته باشد. در طولانی‐مدت، شواهد با کیفیت بسیار پائینی برای نشان دادن تاثیر مثبت بر فاصله پیادهروی (walking distance) یافتیم. ما شواهد با کیفیت پائینی در مورد سرعت استفاده از بازو و دست به نفع گروه کنترل یافتیم.
عوارض جانبی یا تاثیرات سودمند معناداری را بر فشار وارده بر مراقب نیافتیم؛ کیفیت این شواهد را در سطح متوسط (بعد از مداخله) تا بسیار پائین (در طولانی‐مدت) ارزیابی کردیم. همچنین ما تاثیر معناداری برای فعالیتهای اساسی در زندگی روزمره مانند لباس پوشیدن و حمام رفتن بعد از مداخله (شواهد با کیفیت متوسط) یا پیگیری (کیفیت شواهد پایین) نیافتیم. علاوه بر این ما تاثیرات معناداری بر فعالیتهای گسترده در زندگی روزمره مانند آشپزی و باغبانی بعد از مداخله یا در پیگیری نیافتیم (هر دو دارای شواهد با کیفیت پائین).
در تجزیهوتحلیل CME‐core ما شواهد با کیفیت متوسط برای نشان دادن تاثیر مثبت تمرینات تحت نظر مراقب در فعالیتهای اساسی زندگی روزمره پیدا کردیم.
میتوان نتیجه گرفت که تمرینات تحت نظر مراقب ممکن است درمانی امید بخش برای اضافه کردن به مراقبتهای معمول باشد.
کیفیت شواهد
تعداد کارآزماییهای وارد شده اندک بود و سطح شواهد از کیفیت بسیار پائین تا متوسط برخوردار بود. بنابراین نتایج باید با احتیاط تفسیر شوند.
صفحه ۱ از ۱ |
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مرکز همکار کاکرین ایران می باشد.
طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق
© 2025 CC BY-NC 4.0 | Cochrane Iran Associate Centre
Designed & Developed by : Yektaweb