چهار کارآزمایی تصادفیسازی و کنترل شده (که تمامی آنها در کشور ایتالیا به اجرا درآمده بودند) را وارد مرور کردیم که نتایج مربوط به ۵۶۷ زن را که در شروع کارآزمایی در هفته کمتر از ۱۱ تا ۲۴ بارداری قرار داشتند، گزارش کرده بودند. کارآزماییها حجم نمونه کوچکی داشتند و یک کارآزمایی فقط به گزارش یک تجزیهوتحلیل موقتی پرداخته بود. دو کارآزمایی دارای طرح برچسب‐باز بودند. خطر سوگیری کلی نامشخص بود.
برای مادر، مکمل با میواینوزیتول در مقایسه با گروه کنترل با کاهش بروز دیابت بارداری در ارتباط بود (خطر نسبی (RR): ۰,۴۳؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰.۲۹ تا ۰.۶۴؛ سه کارآزمایی؛ ۵۰۲ = n زن). با استفاده از رویکرد درجهبندی توصیه، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE)، کیفیت شواهد در سطح پائین ارزیابی شد و دلیل این کاهش سطح، خطر سوگیری نامشخص برای پنهانسازی تخصیص در دو مورد از کارآزماییهای وارد شده و عدم امکان تعمیمپذیری یافتهها بود. با استفاده از شاخصهای تشخیص دیابت بارداری پنل اجماع ۲۰۱۰ انجمن بینالمللی گروههای مطالعاتی دیابت و بارداری در رابطه با زنانی که مکمل میواینوزیتول دریافت کرده بودند، بروز GDM بین ۸% تا ۱۸% متغیر بود؛ برای زنان در گروه کنترل، بروز GDM معادل ۲۸% گزارش شد.
دو کارآزمایی اختلالات ناشی از فشار خون بالا در دوران بارداری، را که در این مرور یک پیامد اولیه مربوط به مادر است، گزارش کرده بودند. هیچ تفاوت شفافی در رابطه با خطر بروز اختلالات ناشی از فشار خون بالا در دوران بارداری میان گروه دریافت کننده میواینوزیتول و گروه کنترل وجود نداشت (میانگین RR؛ ۰,۴۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۲ تا ۸.۴۱؛ دو کارآزمایی؛ ۳۹۸ = n زن؛ Tau۲ = ۳,۲۳؛ I۲ = ۶۹%). با استفاده از رویکرد GRADE، کیفیت شواهد در سطح بسیار پائین ارزیابی شدند و دلیل این تقلیل کیفیت ناشی از فواصل اطمینان زیاد با نرخ رویدادهای بسیار پائین، حجم نمونه کوچک، عدم کورسازی و استفاده از روشهای پنهانسازی تخصیص نامشخص و عدم امکان تعمیمپذیری یافتهها بود. در زنانی که میواینوزیتول دریافت کرده بودند، خطر بروز اختلالات ناشی از فشار خون بالا در دوران بارداری بین ۰% تا ۳۳% متغیر بود؛ در زنانی که در گروه کنترل بودند، این خطر ۴% بود.
در مورد جنین، هیچ یک از کارآزماییهای وارد شده پیامدهای اولیه مربوط به نوزادان این مرور سیستماتیک را گزارش نکرده بودند (جثه بزرگ برای سن بارداری ، مورتالیتی پریناتال ، موربیدیتی یا مورتالیتی ترکیبی).
از منظر پیامدهای ثانویه این مرور، هیچ تفاوت شفافی در رابطه با خطر زایمان سزارین میان گروههای دریافت کننده میواینوزیتول و کنترل وجود نداشت (RR: ۰,۹۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۶ تا ۱.۱۹؛ دو کارآزمایی؛ ۳۹۸ = n زن). با استفاده از رویکرد GRADE، کیفیت شواهد در سطح پائین ارزیابی شد و دلیل این تقلیل کیفیت ناشی از خطر سوگیری نامشخص در یک کارآزمایی و عدم امکان تعمیمپذیری یافتهها بود. در زنانی که مکمل میواینوزیتول دریافت کرده بودند، خطر داشتن زایمان سزارین بین ۳۴% تا ۵۴% متغیر بود؛ در زنانی که در گروه کنترل بودند، این خطر ۴۵% بود. هیچ نوع عوارض جانبی درمانی مربوط به مادران در دو کارآزماییای که این پیامد را گزارش کرده بودند، وجود نداشت (دو کارآزمایی دیگر این پیامد را گزارش نکرده بودند).
دو کارآزمایی، هیچ تفاوت شفافی در رابطه با خطر بروز ماکروزومی (macrosomia) میان نوزادانی که مادرانشان مکمل میواینوزیتول دریافت کرده بودند، در مقایسه با گروههای کنترل به دست نیاوردند (میانگین RR؛ ۰,۳۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۲ تا ۶.۳۷؛ دو کارآزمایی؛ ۳۹۸ = n نوزاد؛ Tau۲ = ۳,۳۳؛ I۲ = ۷۳%). به طور مشابهی، هیچ تفاوت شفافی به لحاظ هیپوگلیسمی نوزادان (neonatal hypoglycaemia)؛ (RR: ۰,۳۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۱ تا ۸.۶۶) یا دیستوشی شانه (shoulder dystocia) (میانگین RR؛ ۲.۳۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۲ تا ۴۴.۳۰؛ Tau۲ = ۳,۲۴؛ I۲ = ۷۲%) میان گروهها وجود نداشت.
برای تعداد زیادی از پیامدهای ثانویه مربوط به مادران و نوزادان، با کمبود دادههای در دسترس مواجه بودیم، همچنین برای هیچ یک از پیامدهای طولانی‐مدت مربوط به دوران کودکی و بزرگسالی، یا برای پیامدهای مربوط به هزینه خدمات سلامت دادهای وجود نداشت.
شواهد چهار کارآزمایی در زمینه مکمل رژیمی پیش از زایمان با میواینوزیتول در طول بارداری نشان دهنده یک مزیت بالقوه برای کاهش بروز دیابتهای بارداری است. هیچ دادهای در رابطه با هیچ یک از پیامدهای اولیه مربوط به نوزادان این مرور گزارش نشده بود. دادههای پیامدی بسیار کمی در رابطه با بیشتر پیامدهای ثانویه این مرور وجود داشت. در مقایسه با گروه کنترل، شواهد شفافی مبنی بر تفاوت در رابطه با ماکروزومی وجود ندارد.
شواهد به دست آمده بر کارآزماییهای کوچکی استوار است که توان آزمون کافی را برای تشخیص تفاوتهای موجود در پیامدها از جمله مورتالیتی پریناتال و موربیدیتی جدی مربوط به نوزادان ندارند. تمامی مطالعات وارد شده در ایتالیا به اجرا درآمده بودند که این خود درباره عدم قابلیت تعمیمپذیری شواهد به سایر ساختارها نگرانی ایجاد میکرد. وجود شواهدی مبنی بر ناهمگونی و غیر‐مستقیم بودن آنها باعث شد که بسیاری از قضاوتها روی کیفیت شواهد تا سطح پائین یا بسیار پائین تنزل پیدا کنند (GRADEpro Guideline Development Tool).
محققان اجرای کارآزماییهای آتی را برای مداخلات نویدبخش پیش از زایمان به منظور پیشگیری از دیابت بارداری ترغیب و توصیه میکنند و بهتر است که این کارآزماییها زنان باردار را از قومیتهای مختلف و با عوامل خطر متنوع دربرگرفته و از میواینوزیتول (با دوزها، فراوانی و فواصل زمانی استعمال متفاوت) در مقایسه با دارونما، رژیم و تمرینات ورزشی یا مداخلات فارماکولوژیک استفاده کنند. بهتر است پیامدها، آسیبهای بالقوه شامل عوارض جانبی را دربربگیرند.
موضوع چیست؟
هدف از این مرور بررسی موشکافانه اثربخشی میواینوزیتول (myo‐inositol) به عنوان یک مکمل رژیمی پیش از زایمان برای پیشگیری از دیابت بارداری در زنان باردار است. زنانی که مبتلا به دیابت بارداری میشوند، در معرض خطر بالاتری از نظر مواجهه با عوارض در طول دوره بارداری و زایمان و همچنین ابتلا به دیابت بعد از دوره بارداری قرار دارند. نوزادان مادرانی که مبتلا به دیابت بارداری میشوند، میتوانند به لحاظ جثه بزرگتر از اندازه مورد انتظار باشند که این خود باعث آسیب نوزادان در بدو تولد میشود. این نوزادان در معرض خطر ابتلا به دیابت در سنین کودکی یا جوانی قرار دارند.
چرا این موضوع مهم است؟
تعداد زنان مبتلا به دیابت بارداری در سراسر دنیا در حال افزایش است، بنابراین یافتن راهکارهای ساده و هزینه‐اثربخش برای پیشگیری از ابتلا به دیابت بارداری در زنان مهم است. میواینوزیتول یک قند طبیعی است که در غلات، ذرت، سبزیجات سبز و گوشت قرمز وجود داشته و نقش مهمی در حساسیت به انسولین در بدن دارد.
ما چه شواهدی به دست آوردیم؟
برای یافتن مطالعات مرتبط در ۲ نوامبر ۲۰۱۵ به جستوجو پرداختیم و چهار کارآزمایی تصادفیسازی و کنترل شده کوچک را که شامل مجموعا ۵۶۷ زن در هفته کمتر از ۱۱ تا ۲۴ بارداری در شروع مطالعه بودند، وارد مرور کردیم. کیفیت شواهد، پائین یا بسیار پائین ارزیابی شدند و خطر سوگیری (bias) کلی نیز نامشخص بود.
بین استفاده از میواینوزیتول با کاهش نرخ دیابت بارداری رابطه وجود داشت (شواهد با کیفیت پائین )، به طوری که بروز دیابت را از ۲۸% در زنانی که مکمل میواینوزیتول دریافت نکرده بودند، به ۸% تا ۱۸% در زنانی که این مکمل را دریافت کرده بودند، کاهش داد. هیچ تفاوتی از نظر تعداد زنان مبتلا به اختلالات ناشی از فشار خون بالا در دوران بارداری (شامل پره‐اکلامپسی، اکلامپسی و فشار خون بالا به صورت غیر‐عادی در طول دوره بارداری) میان گروهها وجود نداشت (شواهد با کیفیت بسیار پائین). کارآزماییها هیچ اطلاعاتی درباره تعداد نوزادانی که مرده بودند (پیش از تولد یا به فاصله کوتاهی بعد از تولد) یا نوزادانی که نسبت به سن بارداری بزرگ بودند، ارائه نکرده بودند. هیچ نوع عارضه جانبی مربوط به مادران که در نتیجه درمان ایجاد شده باشد در دو کارآزماییای که این پیامد را گزارش کرده بودند، وجود نداشت (دو کارآزمایی دیگر به این پیامد اشاره نکرده بودند).
این مرور هیچ نوع تاثیری روی سایر پیامدها از جمله خطر قرار گرفتن تحت زایمان سزارین (شواهد با کیفیت پائین)، تولد نوزاد بزرگ، زایمان با وقفه به دلیل گیر کردن شانه نوزاد (دیستوشی شانه) یا نوزاد با سطح قند خون پائین به دست نیاورد. این نتیجه ممکن است به دلیل کوچک بودن بیش از انداره کارآزمایی برای تشخیص تفاوتها در رابطه با این پیامدها و پیامدهایی باشد که در هیچ یک از کارآزماییها گزارش نشدند. هر چهار کارآزمایی در ایتالیا به اجرا درآمده بودند.
کارآزماییهای وارد شده نه تنها درباره تعداد زیادی از پیامدهای مربوط به مادر و نوزاد که در این مرور فهرست شده بودند، گزارشی ارائه نکرده بودند، بلکه دادههای مربوط به پیامدهای طولانی‐مدت برای مادر یا نوزاد یا هزینه خدمات سلامت را نیز گزارش نکرده بودند.
این یافتهها چه معنایی دارند؟
میواینوزیتول به عنوان یک مکمل رژیمی در طول دوره بارداری شواهد نویدبخشی را در پیشگیری از دیابت بارداری نشان داد اما شواهد کافی در این مرحله برای حمایت از استفاده معمول آن وجود ندارد. برای ارزیابی اثربخشی میواینوزیتول در پیشگیری از دیابت بارداری و بهبود سایر پیامدهای سلامت برای مادران و نوزادان ایشان به کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترل شده بزرگ با طراحی خوب نیاز است.
به طور ایدهآل، بهتر است مطالعات آتی، مشارکت زنان را از قومیتهای مختلف و در مواجهه با عوامل خطر متفاوت برای ابتلا به دیابت بارداری به حساب آورند. بررسی روشهایی که در آنها میواینوزیتول میتواند مورد استفاده قرار گیرد (با دوزها، فراوانی و فواصل زمانی استعمال مختلف) و مقایسه این مداخله با یک کنترل دارونما (placebo)، رژیم غذایی و انجام حرکات ورزشی یا مداخلات فارماکولوژیک، در مطالعات آتی، مفید خواهد بود. ما توصیه میکنیم که مطالعات آتی پیامدهای فهرست شده در این مرور را مورد استفاده قرار داده و آن دسته از آسیبهای بالقوه شامل عوارض جانبی نیز لحاظ شوند.
یک کارآزمایی از کانادا با ۱۸۰ شرکتکننده زن را وارد مرور کردیم، که در هفتههای ۲۰ تا ۳۲ بارداری به کارآزمایی پیوسته بودند و از قبل برایشان تشخیص GDM داده شده بود. دادههای مربوط به ۱۷۱ نفر از این ۱۸۰ شرکتکننده در قالب یک چکیده مقاله کنفرانس منتشر شده بود اما هیچ گزارش جامعی از این کارآزمایی یافت نشد. خطر کلی سوگیری (bias) را در تک مطالعه وارد شده، نامشخص ارزیابی کردیم.
هیچ گزارشی از پیامدهای اولیه مرور در کارآزمایی وارد شده یافت نشد. این پیامدها در مادر شامل اختلالات هیپرتانسیون در بارداری یا ابتلا به دیابت نوع ۲ متعاقب دیابت بارداری . پیامدهای اولیه در مورد کودک عبارت بودند (مورتالیتی پریناتال (نوزادی و جنینی) ؛ اندازه بزرگ بدن نسبت به سن بارداری ؛ مرگومیر یا موربیدیتی شدید یا ناتوانی حسیعصبی در دوران کودکی).
این کارآزمایی، دادههای مربوط به برخی از پیامدهای ثانویه این مرور را گزارش کرد. تفاوت واضحی در نرخ انجام زایمان سزارینبین دو گروه زنان باردار تحت کنترل سختگیرانه قند خون (قند خون قبل از غذا خوردن: ۵,۰ میلیمول/لیتر؛ (۹۰ میلیگرم/دسیلیتر) و قند خون یک ساعت پس از صرف غذا: ۶.۷ میلیمول/لیتر (۱۲۰ میلیگرم/دسیلیتر)) (۲۸/۸۵؛ ۳۳%) و زنان باردار تحت کنترل آزاد قند خون (قند خون قبل از غذا خوردن: ۵,۸ میلیمول/لیتر (۱۰۳ میلیگرم/دسیلیتر) و قند خون یک ساعت پس از صرف غذا: ۷.۸ میلیمول/لیتر (۱۴۰ میلیگرم/دسیلیتر)) ۲۱/۸۶؛ ۲۴%) وجود نداشت (خطر نسبی (RR): ۱.۳۵؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰.۸۳ تا ۲.۱۸؛ یک کارآزمایی؛ ۱۷۱ زن؛ کیفیت بسیار پائین ). با استفاده از رویکرد GRADE، دریافتیم که کیفیت شواهد بسیار پائین مربوط به زایمان سزارین است، این سطح به دلیل گزارش ضعیف خطر سوگیری، عدم‐دقت و سوگیری انتشار بود. در گروه کنترل سختگیرانه، استفاده از درمان فارماکولوژیک (در این مطالعه از انسولین استفاده شده است) (۳۳/۸۵؛ ۳۹%) بیشتر از گروه کنترل آزاد (۱۸/۸۶؛ ۲۱%) گزارش شد (RR: ۱,۸۵؛ ۹۵% CI؛ ۱.۱۴ تا ۳.۰۳؛ یک کارآزمایی؛ ۱۷۱ زن). گستردگی CIها نشان از عدم‐دقت موجود دارد، از این رو دادههای ارائه شده باید با احتیاط تفسیر شوند. هیچ دادهای مربوط به پیامد ثانویه از مادر که مرتبط با این مرور باشد، گزارش نشده است. در مورد پیامدهای شیرخواران، تفاوت روشنی بین دو گروه کنترل سختگیرانه و آزاد قند خون مادران در رابطه با ماکروزومی (وزن بیشتر از ۴۰۰۰ گرم در زمان تولد) (RR: ۱,۳۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۱ تا ۵.۸۵؛ یک کارآزمایی؛ ۱۷۱ کودک)، اندازه کوچک بدن برای سن بارداری (RR: ۱,۱۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۸ تا ۲.۶۳؛ یک کارآزمایی؛ ۱۷۱ کودک)، وزن هنگام تولد (تفاوت میانگین (MD): ۹۲,۰۰‐ گرم؛ ۹۵% CI؛ ۲۴۱.۹۷‐ تا ۵۷.۹۷؛ یک کارآزمایی؛ ۱۷۱ کودک) یا سن بارداری (MD: ‐۰,۳۰ هفته؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۳‐ تا ۰.۱۳؛ یک کارآزمایی؛ ۱۷۱ کودک) وجود نداشت. دادهای مربوط به عوارض جانبی گزارش نشد. پیامد ثانویه دیگری مرتبط با شیرخواران که به این مرور مربوط باشد، گزارش نشد.
این مرور بر مبنای فقط یک مطالعه (با ۱۸۰ زن شرکتکننده) و خطر نامشخص سوگیری انجام گرفته است. این کارآزمایی (که فقط در قالب یک چکیده کنفرانس گزارش شده بود)، هیچ دادهای پیرامون پیامدهای اولیه این مرور فراهم نمیکرد ولی در مورد برخی از پیامدهای ثانویه در نظر گرفته شده در این مرور دادههایی ارائه شده بود. شواهد موجود برای ارائه دستورالعمل بالینی در مورد هدفگذاری مناسب برای کنترل سطح قند خون مادران مبتلا به GDM، که بتوانند حداقل عوارض جانبی این بیماری را برای سلامت مادر یا جنین کاهش دهند، کافی نیستند. توصیههای هدف گلیسمی از سوی سازمانهای حرفهای بینالمللی برای کنترل سطح قند خون مادر بسیار متفاوت است و با توجه به فقدان شواهد با کیفیت بالا به اجماع متکی است.
به کارآزماییهای با کیفیت بالای بیشتری نیاز است، و این کارآزماییها باید در راستای رسیدن به درمان مناسب برای مادران مبتلا به GDM، هدفگذارهای مختلف را برای کنترل سطح قند خون مقایسه کنند، هم پیامدهای کوتاه‐مدت سلامت و هم پیامدهای طولانی‐مدت را در مادر و جنین ارزیابی کنند، تجربیات زنان را نیز شامل شوند و هزینههای خدمات سلامت را نیز بررسی کنند. هم اکنون چهار مطالعه در این زمینه در حال انجام هستند.
موضوع چیست؟
بسته به قومیت و معیارهای مورد استفاده، میزان ابتلا به دیابت ملیتوس بارداری (GDM) تا یک چهارم زنان باردار گزارش شده است. GDM با افزایش غلظت قند خون (هیپرگلیسمی) مشخص میشود و ممکن است در زن باردار موجب بالا رفتن فشار خون (هیپرتانسیون) و نیز دفع پروتئین از طریق ادرار در طول بارداری (پره‐اکلامپسی) شود. در این زنان احتمال تولد نوزاد از طریق سزارین، ابتلا به دیابت نوع ۲، افسردگی پس از زایمان و بیماریهای قلبیعروقی پس از آن در طول زندگی افزایش مییابد. سطوح بالای قند خون که با GDM مرتبط است اغلب به محض تولد نوزاد به حالت عادی باز میگردد، اما زنان مبتلا به GDM در معرض خطر ابتلای مجدد به GDM در بارداریهای بعدی هستند. در نوزادان مادرانی که به GDM مبتلا هستند، خطر تولد با وزن بیشتر از ۴۰۰۰ گرم، ترومای زایمانی به دلیل اندازه بزرگ بدن و خطر اختلالات تنفسی پس از تولد افزایش مییابد. ضمن آنکه این کودکان در معرض خطر بیشتری برای چاقی و ابتلا به دیابت نوع ۲ در آینده هستند.
چرا این موضوع مهم است؟
مادران مبتلا به GDM با هدف کنترل مقادیر بالای قند خون مادر و کاهش خطرات و عوارض حاصل از این بیماری در مادر و کودک درمان میشوند. کنترل سطح قند خون با پیگیری غلظت قند خون مادر و با هدف قرار دادن آن درون یک سطح یا محدوده با غلظت معین و از پیش تعیین شده صورت میگیرد. نتایج قند خون معمولا توسط مادر با استفاده از نیش انگشت برای جمعآوری قطرهای از خون او بر روی نوار تست، که در دستگاه کوچکی (یک گلوکومتر (glucometer)) قرار داده میشود، به دست میآید که سطح قند خون را روی نوار تست میخواند. خواندن گلوکومتر به زن باردار درباره سطح قند خون فعلی وی هشدار میدهد و برای راهنمایی درمان او استفاده میشود. مثلا این که بیمار چه مقدار انسولین پیش از هر وعده غذایی احتیاج دارد. با این حال، در حال حاضر مشخص نیست که چگونه به زنان باردار مبتلا به GDM تازه تشخیص داده شده توصیه کنیم که موثرترین محدوده قند خون برای هدف و راهنمایی درمان چیست.
ما چه شواهدی را به دست آوردیم؟
برای شواهدی در ۳۱ ژانویه ۲۰۱۶ جستوجو کردیم و یک کارآزمایی تصادفیسازی و کنترل شده کوچک (فقط چکیده) را یافتیم که کیفیت پائینی داشت و ۱۸۰ زن از کانادا را شامل میشد. این کارآزمایی دو محدوده قند خون را مقایسه کرد، یکی سختگیرانهتر و دیگری آزادتر بود، و یک کارآزمایی بسیار آزاد را گزارش کرد، پیامدهای سلامتی اندکی برای زن باردار و کودکش دارد.
در این کارآزمایی هیچ دادهای از پیامدهای اصلی مد نظر این مرور وجود نداشت. برای زنان، اینها به ایجاد فشار خون بالا و پروتئین در ادرار در دوران بارداری و ابتلا به دیابت نوع ۲ مربوط میشود. پیامدهای اولیه برای کودکان مرگومیر، افزایش وزن هنگام تولد، ترومای زایمانی به دلیل اندازه بزرگ بدن و وجود ناتوانی در نظر گرفته شده بودند.
در گروه با کنترل سختگیرانه قند خون زنان بیشتری انسولین دریافت میکردند (اما این نتیجه بر مبنای شواهد با کیفیت بسیار پائین است). تفاوت آشکاری در نرخ انجام زایمان سزارین گزارش نشده بود. در زنان مبتلا به GDM، هیچ پیامد ثانویه دیگری که به این مرور مرتبط باشد، گزارش نشده بود. تفاوتی در تعداد کودکان با وزن بیشتر از ۴۰۰۰ گرم در زمان تولد یا با اندازه کوچک بدن برای سن بارداری گزارش نشده بود. در کودکان هیچ پیامد ثانویه دیگری که به این مرور مرتبط باشد گزارش نشده بود. این مطالعه، عوارض جانبی را گزارش نکرد.
این یافتهها چه معنایی دارند؟
این مرور مشخص کرد که هنوز شواهد کافی از کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترل شده، در تعیین بهترین محدوده قند خون برای بهبود سلامت در مادران مبتلا به GDM و کودکان آنها وجود ندارد. هم اکنون در این زمینه چهار مطالعه در حال انجام هستند ولی به پایان نرسیدهاند. به مطالعات با کیفیت بیشتری نیاز است که به مقایسه هدفگذاریهای مختلف برای کنترل سطح قند خون بپردازند و هم پیامدهای کوتاه‐مدت و هم طولانی‐مدت سلامت را در زنان و کودکانشان برای راهنمایی درمان ارزیابی کنند. این مطالعات باید تجربیات زنان تحت درمان را هم بررسی کرده و هزینههای خدمات سلامت را نیز ارزیابی کنند.
دو مطالعه (با ۱۴۲ مادر و نوزاد)، که هر دو در ایتالیا انجام شده و میواینوزیتول را با گروه کنترل دارونما مقایسه کرده، وارد مرور کردیم.
هیچ یک از پیامدهای اولیه مادر که برای این مرور از پیش مشخص شده بود، در این مطالعات وارد شده گزارش نشده بود: اختلالات ناشی از فشار خون بالا در دوران بارداری ، زایمان سزارین وابتلا به دیابت ملیتوس نوع ۲ بعدی. هیچ دادهای برای اکثر پیامدهای ثانویه در رابطه با مادر در این مرور گزارش نشده است. فقط میتوانیم برای دو پیامد ثانویه متاآنالیز (meta‐analysis) انجام دهیم: تست تحمل گلوکز خوراکی به صورت ناشتا و درمان فارماکولوژیک اضافی. بقیه نتایج بر اساس دادههای حاصل از مطالعات تکی است. به طور کلی، خطر سوگیری مطالعات وارد شده را، به دلیل نبود اطلاعات روششناسی کلیدی، نامشخص ارزیابی کردیم.
اگرچه میواینوزیتول با تغییر شاخص توده بدنی (BMI) کمتری همراه بود، هیچ شواهدی از تفاوت بین گروههای درمانی برای نیاز به دارو درمانی اضافی یا افزایش وزن حین بارداری، وجود نداشت (تفاوت میانگین (MD): ۱,۵۰‐ کیلوگرم/m۲؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۲,۳۵‐ تا ۰.۶۵‐؛ یک کارآزمایی؛ n = ۷۳). میواینوزیتول در مقایسه با گروه کنترل در پایان درمان باعث کاهش غلظت قند خون ناشتا شد (MD: ‐۰.۴۷ میلیمول/لیتر؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۹‐ تا ۰.۳۵‐؛ دو کارآزمایی؛ n = ۱۴۲ زن). یک کارآزمایی کوچک گزارش کرد که میواینوزیتول در مقایسه با گروه کنترل با کاهشی در غلظت قند خون یک ساعته بعد از غذا در پایان درمان همراه است (MD: ‐۰.۹۰ میلیمول/لیتر؛ ۹۵% CI؛ ۱.۷۳‐ تا ۰.۰۷‐؛ یک کارآزمایی؛ n = ۷۳ زن). هیچ تفاوتی بین گروهها در غلظتهای دو ساعته قند خون بعد از غذا وجود نداشت (MD: ‐۰.۷۰ میلیمول/لیتر؛ ۹۵% CI؛ ۱.۴۶‐ تا ۰.۰۶؛ یک کارآزمایی؛ n = ۷۳ زن). غلظتهای قند خون یک ساعته و دو ساعته، شواهدی از عدم‐دقت با CIهای گسترده و حجم نمونه کوچک نشان داد.
برای اطفال بین گروه کنترل و گروه میواینوزیتول هیچ شواهدی از تفاوت در مورد اینکه کودک بزرگ برای سن بارداری (large‐for‐gestational age) باشد، وجود نداشت (خطر نسبی (RR): ۰,۳۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۲ تا ۸.۵۸؛ یک کارآزمایی؛ n = ۷۳ نوزاد؛ شواهد با کیفیت پائین). سطح کیفیت شواهد به دلیل عدم‐دقت، کاهش یافت. دیگر پیامدهای اولیه این مرور در کارآزماییهای وارد شده گزارش نشده است: مورتالیتی پریناتال (مردهزایی و مورتالیتی نوزادان) ؛ مورتالیتی ناشی از موربیدیتی ترکیبی (morbidity composite) (همانطور که در کارآزماییها تعریف شده است)، ناتوانی حسیعصبی. نوزادان در گروه میواینوزیتول در مقایسه با گروه دارونما به احتمال کمتری دچار هیپوگلیسمی نوزادان شدند (RR: ۰,۰۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۰ تا ۰.۸۵؛ یک مطالعه؛ n = ۷۳ نوزاد؛ شواهد با کیفیت پائین). به دلیل نرخ رخدادهای پائین و حجم نمونه کم، شواهدی از عدم‐دقت برای این پیامد وجود دارد. هیچ شواهدی از تفاوت بین گروههای درمان و دارونما در زایمان زودرس یا وزن هنگام تولد (birthweight) وجود نداشت. میواینوزیتول در مقایسه با گروه دارونما با سن بارداری بیشتر در زمان تولد همراه بود (MD: ۲,۱۰ هفته؛ ۹۵% CI؛ ۱.۲۷ تا ۲.۹۳؛ یک کارآزمایی؛ n = ۷۳ نوزاد). برای دیگر پیامدهای نوزادی در این مرور هیچ دادهای گزارش نشده است.
برای مادر، نوزاد به عنوان یک کودک، نوزاد به عنوان یک بزرگسال، یا پیامدهای خدمات سلامت، پیامدهای طولانی‐مدت گزارش نشد.
دادههای کافی به جهت ارزیابی تاثیر میواینوزیتول برای درمان دیابت بارداری وجود ندارد، در مورد ارزیابی اکثر پیامدهای این مرور دادهای وجود ندارد. به نظر میآید مزایایی برای نوزادی که با میواینوزیتول مواجهه میشود در کاهش خطر به دنیا آمدن نوزاد بزرگ برای سن بارداری، وجود ندارد. اگرچه برای خطر هیپوگلیسمی نوزادان در گروهی که میواینوزیتول کاهش مییابد، شواهدی از عدم‐دقت وجود دارد. شواهد حاصل از دو مطالعه نشان داد که میواینوزیتول با تغییر کاهش یافتهای در BMI مادر و غلظت ناشتای قند خون نسبت به دارونما همراه است. برای این مرور، پیامدهای از پیش مشخص شده معنادار بالینی گزارش نشده است.
در مورد اثربخشی میواینوزیتول به عنوان درمانی برای GDM برای پیامدهای کلیدی در رابطه با مادر و نوزاد عدم‐قطعیت وجود دارد و به کارآزماییهای بیشترو با کیفیت بالا با حجم نمونه مناسب به جهت بررسی بیشتر نقش میواینوزیتول به عنوان درمان یا درمان همزمان برای زنان مبتلا به دیابت بارداری نیاز است. کارآزماییهای بیشتری باید پیامدهای اصلی GDM را که در بخش روشهای این مرور شناسایی شده، گزارش کنند. در کارآزماییهای آتی باید شرکتکنندگانی با نژادها و عوامل خطر مختلف برای GDM وارد شوند. به علاوه، کارآزماییهای بعدی میواینوزیتول برای درمان GDM باید بهترین دوز، دفعات و زمانبندی مکمل، گزارش عوارض جانبی و تاثیرات طولانی‐مدتاین مداخله را بررسی کنند. همچنین تجزیهوتحلیل اقتصادی یا هزینه و استفاده از خدمات سلامت باید در مطالعات ارزیابی شود.
موضوع چیست؟
طی بارداری، مادر به انسولین مقاوم میشود و برای اطمینان از اینکه ذخیره همسو و سازگار از گلوکز برای کودک فراهم شود، جذب گلوکز از خون کاهش مییابد. مادر برای حفظ کنترل سطح قند خونش انسولین بیشتری تولید میکند یا اینکه در معرض خطر ابتلا به دیابت ملیتوس بارداری (gestational diabetes mellitus; GDM) قرار میگیرد. GDM دیابتی است که حین بارداری رخ میدهد و بعد از تولد کودک برطرف میشود. این بیماری در جهان رو به افزایش است و باعث عوارض کوتاه‐مدت و طولانی‐مدت برای مادر و کودکش میشود. زنان مبتلا به GDM، در معرض خطر بیشتری برای ابتلا به فشار خون بالا و داشتن زایمان سزارین برای به دنیا آوردن نوزاد خود هستند. کودکان این مادران نسبت به سن بارداری رشد زیادی میکنند و احتمال آسیب حین زایمان مثل شکستن استخوان یا در رفتن شانه بیشتر میشود. در طولانی‐مدت احتمال ابتلای مادر و کودک به دیابت نوع ۲ بیشتر است.
چرا این موضوع مهم است؟
مشاوره تغذیه و سبک زندگی اولین اقدام درمانی برای زنان مبتلا به GDM است. برای زنانی که نمیتوانند سطح قند خونشان را کنترل کنند، یک داروی هیپوگلیسمی خوراکی یا درمان با انسولین توصیه میشود. پیدا کردن درمانی که بتواند سطح قند خون مادر را بدون آسیب به مادر یا کودک وی کنترل کند، مهم است. میواینوزیتول یک شکل طبیعی اینوزیتول است که در میوهها، سبزیجات، آجیل و حبوبات یافت میشود. اینوزیتول یک کربوهیدرات ساده است که بدن برای بسیاری از عملکردهای سلولی از آن استفاده میکند. همچنین میواینوزیتول در مکملهای تغذیهای به صورت پودر محلول در آب یا کپسول وجود دارد.
ما چه شواهدی به دست آوردیم؟
شواهد را در تاریخ اپریل ۲۰۱۶ جستوجو کرده و دو مطالعه تصادفیسازی و کنترل شده (با مجموع ۱۴۲ زن و کودکانشان) شناسایی کردیم. هر دو مطالعه در ایتالیا انجام شده بود (و خطر سوگیری (bias) آنها نامشخص بود). GDM مادران در یک مطالعه در هفته ۱۲ تا ۱۳ بارداری و در مطالعه دیگر در هفته ۲۶ بارداری تشخیص داده شد. یافتههای این کارآزماییها نشان داد که میواینوزیتول (myo‐inositol) میتواند سطح قند خون ناشتا را کاهش دهد. نیاز به انسولین مکمل بین زنان دریافت کننده میواینوزیتول و گروههای کنترل چندان متفاوت نبود. یکی از مطالعات کاهشی را در سطح قند طی یک ساعت بعد از غذا نشان داد (یک مطالعه، ۷۳ زن)، هیچ شواهدی به جهت پشتیبانی از اینکه کودکان در معرض خطر کمتری برای بزرگ به دنیا آمدن برای سن بارداری قرار میگیرند، وجود نداشت (یک مطالعه، ۷۳ نوزاد). با وجود شواهد با کیفیت پائین، به نظر آمد که میواینوزیتول خطر کاهش قند در نوزاد را در زمان تولد و به دنیا آمدن در سن بارداری دیرتر کاهش میدهد. بسیاری از پیامدهای مادر و نوزاد که برای این مرور شناسایی شده بود، در مطالعات وارد شده گزارش نشدند و شامل موارد زیر میشد: فشار خون بالا حین بارداری، زایمان سزارین، ابتلا به دیابت نوع ۲ (مادری)، و تعداد نوزادان مرده و بدحال، یا تعداد کودکان مبتلا به ناتوانی حسیعصبی. هیچ یک از پیامدهای طولانی‐مدت برای مادر، نوزاد به عنوان کودک، نوزاد به عنوان بزرگسال یا پیامدهای خدمات سلامت گزارش نشد.
این یافتهها چه معنایی دارند؟
به دلیل تعداد محدود مطالعات مربوط به میواینوزیتول برای درمان زنان مبتلا به GDM، نبود داده در مورد پیامدهای مهم برای این مرور و شواهد با کیفیت پائین که بر اساس دو مطالعه کوچک است، نمیتوانیم به فایده میواینوزیتول به عنوان مداخله درمانی برای زنان مبتلا به GDM اطمینان کنیم. شواهد موجود برای پشتیبانی از استفاده از میواینوزیتول ناکافی است. به کارآزماییهای بیشتر و با کیفیت بالاتر و حجم نمونه بزرگتر برای بررسی نقش میواینوزیتول به عنوان درمان یا درمان همزمان برای زنان مبتلا به دیابت بارداری نیاز است.
بانک اطلاعاتی مرورهای نظاممند کاکرین (۵ ژانویه ۲۰۱۸) را برای مرورهای درمان/مدیریت برای زنان مبتلا به GDM مورد جستوجو قرار دادیم. مرورهای انجام شده بر روی زنانی که پیش از بارداری مبتلا به دیابت بودند، خارج شدند.
دو نویسنده بررسی اجمالی بهطور مستقل مرورها را برای ورود، کیفیت (AMSTAR؛ ROBIS)، کیفیت شواهد (درجهبندی توصیه، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE))، بررسی و دادهها را استخراج کردند.
ما ۱۴ مرور را وارد کردیم. از این موارد، ۱۰ مرور دادههای مرتبط را با کیفیت بالا و خطر پائین سوگیری (bias) (AMSTAR و ROBIS) از ۱۲۸ کارآزمایی تصادفیسازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs)؛ ۲۷ مقایسه، ۱۷,۹۸۴ زن، ۱۶,۳۰۵ نوزاد و ۱۴۴۱ کودک فراهم کرده است. کیفیت شواهد از بالا تا بسیار پائین (GRADE) متغیر بودند. فقط یک مداخله موثر برای درمان زنان مبتلا به GDM یافت شد.
اثربخشی
سبک زندگی در برابر مراقبت معمول
مداخله سبک زندگی در برابر مراقبت معمول احتمالا خطر بزرگ بودن جنین برای سن بارداری را کاهش میدهد (خطر نسبی (RR): ۰,۶۰؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰.۵۰ تا ۰.۷۱؛ ۶ RCT؛ N = ۲۹۹۴؛ کیفیت متوسط GRADE).
امیدبخشی
هیچ شواهدی برای هیچ پیامدی برای هیچ مقایسهای نمیتواند در این گروه طبقهبندی شود.
مداخلات بیاثر یا مضر احتمالی
سبک زندگی در برابر مراقبت معمول
مداخله سبک زندگی در برابر مراقبت معمول احتمالا خطر القای زایمان (induction of labour; IOL) را افزایش میدهد که مطح کننده مضرات احتمالی است (میانگین RR؛ ۱,۲۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۹ تا ۱.۴۶؛ ۴ RCT؛ N = ۲۶۹۹؛ کیفیت متوسط GRADE).
ورزش در برابر کنترل
مداخله ورزش در برابر کنترل برای بازگشت به وزن پیش از بارداری، ناکارآمدی را نشان میدهد (شاخص توده بدنی (BMI؛: MD: ۰,۱۱ کیلوگرم/متر مربع؛ ۹۵% CI؛ ۱.۰۴‐ تا ۱.۲۶؛ ۳ RCT؛ N = ۲۵۴؛ کیفیت متوسط GRADE).
انسولین در برابر درمان خوراکی
مداخله انسولین در برابر درمان خوراکی احتمالا خطر IOL را افزایش میدهد که مطرح کننده مضرات احتمالی است (RR: ۱,۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۶ تا ۱.۷۵؛ ۳ RCT؛ N = ۳۴۸؛ کیفیت متوسط GRADE).
مداخلات احتمالا بیاثر یا مضر
انسولین در برابر درمان خوراکی
برای انسولین در مقایسه با درمان خوراکی، احتمال افزایش خطر اختلالات ناشی از فشار خون بالا در بارداری وجود دارد (RR: ۱,۸۹؛ ۹۵% CI؛ ۱.۱۴ تا ۳.۱۲؛ ۴ RCT؛ N = ۱۲۱۴؛ کیفیت متوسط GRADE).
مداخلات بینتیجه
سبک زندگی در برابر مراقبت معمول
شواهد برای چاقی دوران کودکی (۰,۹۱:RR کیلوگرم/متر مربع؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۵ تا ۱.۱۱؛ ۳ RCT؛ N = ۷۶۷؛ کیفیت متوسط GRADE) و هیپوگلیسمی (میانگین RR؛ ۰.۹۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۵ تا ۱.۵۲؛ ۶ RCT؛ N = ۳۰۰۰؛ کیفیت متوسط GRADE).
ورزش در برابر کنترل
شواهد برای زایمان سزارین (RR: ۰,۸۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۳ تا ۱.۱۶؛ ۵ RCT؛ N = ۳۱۶؛ کیفیت متوسط GRADE) و ترکیب مرگ پریناتال یا موربیدیتی جدی بینتیجه بود (RR: ۰.۵۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۲ تا ۲.۶۱؛ ۲ RCT؛ N = ۱۶۹؛ کیفیت متوسط GRADE).
انسولین در برابر درمان خوراکی
شواهد برای پیامدهای زیر نامشخص بودند: پره‐اکلامپسی (pre‐eclampsia )؛ (RR: ۱,۱۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۶ تا ۱.۵۲؛ ۱۰ RCT؛ N = ۲۰۶۰)، زایمان سزارین (RR: ۱.۰۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۳ تا ۱.۱۴؛ ۱۷ RCT؛ N = ۱۹۸۸)، بزرگ برای سن بارداری (میانگین RR؛ ۱.۰۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۶ تا ۱.۳۵؛ ۱۳ RCT؛ N = ۲۳۵۲) و ترکیب مرگ پریناتال یا موربیدیتی جدی (RR: ۱.۰۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۴ تا ۱.۲۶؛ ۲ RCT؛ N = ۷۶۰). ارزیابی GRADE برای این پیامدها کیفیت متوسطی داشتند
انسولین در برابر رژیم غذایی
شواهد برای مرگومیر پریناتال بینتیجه بود (RR: ۰,۷۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۱ تا ۱.۳۳؛ ۴ RCT؛ N = ۱۱۳۷؛ کیفیت متوسط GRADE).
انسولین در برابر انسولین
شواهد برای انسولین aspart در برابر lispro برای خطر سزارین نامشخص بودند (RR: ۱,۰۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۱ تا ۱.۰۹؛ ۳ RCT؛ N = ۴۱۰؛ کیفیت متوسط GRADE).
نتیجهگیری امکانپذیر نبود
نتیجهگیری برای این موارد امکانپذیر نبود: سبک زندگی در برابر مراقبت معمول (ترومای پرینه، دپرسیون پستناتال، چاقی نئوناتال، تعداد ویزیتها/پذیرشهای بارداری)، رژیم غذایی در برابر کنترل (پره‐اکلامپسی، زایمان سزارین)، میو‐اینوزیتول در برابر دارونما (هیپوگلیسمی)، متفورمین در برابر گلیبنکلامید (اختلالات ناشی از فشار خون بالا در بارداری، هیپرتانسیون ناشی از بارداری، ترکیب مرگ یا موربیدیتی جدی، انسولین در برابر درمان خوراکی (ابتلا به دیابت نوع ۲)، مدیریت فشرده در برابر مراقبت معمول (IOL، بزرگ برای سن بارداری)، پایش گلوکز قبل در برابر بعد از غذا خوردن (بزرگ برای سن بارداری). کیفیت شواهد از متوسط، پائین یا بسیار پائین متغیر بود.
موضوع چیست؟
هدف این بررسی اجمالی کاکرین، ارائه خلاصهای از تاثیرات مداخلات برای زنانی است که در طول دوران بارداری مبتلا به دیابت میشوند (دیابت ملیتوس بارداری (gestational diabetes mellitus; GDM)) و تاثیرات روی سلامت زنان و سلامت نوزادان آنها. تمامی مرورهای مرتبط را ارزیابی کردیم (تاریخ آخرین جستوجو: ژانویه ۲۰۱۸).
چرا این موضوع مهم است؟
GDM در اواسط تا اواخر دوران بارداری رخ میدهد. میزان بالای گلوکز خون (هیپرگلیسمی (hyperglycaemia)) ممکن است تاثیرات منفی بر سلامت هم زن و هم نوزادش در کوتاه‐مدت و طولانیمدت داشته باشد.
برای زنان، GDM میتواند به معنی افزایش خطر پیشرفت فشار خون بالا و پروتئین در ادرار باشد (پره‐اکلامپسی (pre‐eclampsia)). زنانی با GDM همچنین شانس بیشتری برای پیشرفت دیابت نوع ۲، بیماریهای قلبی و سکته مغزی در ادامه زندگی دارند. نوزادانی که از مادران مبتلا به GDM به دنیا میآیند در معرض خطر بیشتر بزرگ بودن، داشتن گلوکز خون پائین (هیپوگلیسمی (hypoglycaemia)) پس از زایمان و زرد شدن پوست و چشمها (یرقان) قرار دارند. هنگامی که این نوزادان، کودک میشوند، در معرض خطر بالاتری از ابتلا به دیابت نوع ۲ و اضافهوزن قرار دارند.
بسیاری از مرورهای کاکرین مداخلات متفاوتی را برای زنان با GDM ارزیابی کردهاند. این بررسی اجمالی، این مرورها را در کنار هم میآورد. ما به رژیم غذایی، ورزش، داروها، مکملها، تغییرات سبک زندگی و راههایی که GDM اداره میشود یا تیم مراقبت سلامت به آنها واکنش نشان میدهند، نگاه کردیم.
ما چه شواهدی را یافتیم؟
۱۴ مرور سیستماتیک کاکرین را پیدا کردیم و ۱۰ مرور را از ۱۲۸ مطالعه در تجزیهوتحلیل وارد کردیم که در مجموع ۱۷,۹۸۴ زن و کودکانشان را شامل میشد. کیفیت شواهد از بسیار پائین تا بالا متغیر بود.
ما به موارد زیر نگاه کردیم:
• مداخلات رژیم غذایی (شامل تغییر به رژیم غذایی با شاخص گلایسمیک پائین یا متوسط، محدودیت کالری، رژیم کم کربوهیدرات، رژیم کربوهیدرات پیچیده بالا، رژیم با چربی اشباع بالا، رژیم با فیبر بالا، رژیم غذایی غنی از پروتئین سویا، غیره)
ما دریافتیم که اطلاعات کافی در مورد هیچ نوعی از مداخله رژیم غذایی وجود ندارد که بتواند بگوید کمک کننده هست یا خیر.
• برنامههای ورزشی (از جمله پیادهروی تند، دوچرخه سواری، تمرینات مقاومتی از نوع گردشی، دستورالعمل برای داشتن سبک زندگی فعال، برنامههای ورزشی در خانه، برنامههای ورزشی ۶ هفته یا ۱۰ هفتهای، یوگا، غیره)
بهطور مشابه، دادههای کافی در مورد هیچ برنامه ورزشی خاصی وجود ندارد که بدانیم کمک کننده است یا خیر.
مصرف انسولین یا دیگر داروها برای کنترل دیابت (از جمله انسولین و داروهای خوراکی کاهنده گلوکز)
انسولین، در مقایسه با درمان خوراکی، احتمالا خطر فشار خون بالا و مشکلات آن را در بارداری (اختلالات ناشی از فشار خون بالا بارداری) افزایش میدهد (شواهد با کیفیت متوسط).
مکملها (میو‐اینوزیتول (myo‐inositol) که به صورت کپسول یا پودر محلول در آب داده میشود)
ما داده کافی را نیافتیم که مشخص کند میو‐اینوزیتول اثربخش است یا خیر.
تغییرات سبک زندگی که دو مداخله یا تعداد بیشتری را با هم ترکیب میکند، مانند: رژیم غذایی سالم، ورزش، آموزش، خوردن با مراقبه (تمرکز بر ذهن موقع غذا خوردن)، یوگا، آرامسازی، غیره.
مداخلات سبک زندگی ممکن است با تعداد کمتری از نوزادانی همراه باشد که موقع تولد بزرگ هستند (شواهد با کیفیت متوسط)، اما ممکن است باعث افزایش در القاهای زایمان باشد (شواهد با کیفیت متوسط).
استراتژیهای مدیریتی (از جمله، تولد زودهنگام، روشهای پایش گلوکز خون).
ما شواهد اندکی را برای استراتژیهایی یافتیم که دربرگیرنده القای زایمان برنامهریزی شده یا زایمان برنامهریزی شده در زایمان سزارین بودند و تفاوت واضحی را در پیامدها میان این برنامههای مراقبتی نیافتیم. بهطور مشابه، ما تفاوت روشنی را میان پیامدها برای روشهای متفاوت پایش گلوکز خون نیافتیم.
این یافتهها چه معنایی دارند؟
دادههای محدودی در مورد مداخلات مختلف وجود دارد. تغییرات در سبک زندگی (از جمله حداقل خوردن سالم، فعالیت فیزیکی و نظارت بر سطح قند خون توسط خود بیمار) تنها مداخلهای بود که بهبود احتمالی سلامت را برای زنان و نوزادان آنها نشان داد. مداخلات سبک زندگی ممکن است منجر به بزرگ شدن کودکان کمی شود. بالعکس، از نظر صدمات، مداخلات سبک زندگی نیز ممکن است تعداد القاهای زایمان را افزایش دهند. مصرف انسولین، در مقایسه با درمان خوراکی، با افزایش در اختلالات ناشی از فشار خون بالا همراه است. اطلاعات بسیار محدودی در مورد سلامت طولانیمدت و هزینههای خدمات سلامت وجود دارد. زنان ممکن است بخواهند درباره تغییر سبک زندگی حول نیازهای فردی خود با متخصصان سلامت بحث و تبادلنظر کنند. انجام پژوهشهای با کیفیت بالای بیشتری مورد نیاز است.
صفحه ۱ از ۱ |
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مرکز همکار کاکرین ایران می باشد.
طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق
© 2025 CC BY-NC 4.0 | Cochrane Iran Associate Centre
Designed & Developed by : Yektaweb