سوال مطالعه مروری
آیا آینه‐درمانی منجر به بهبود حرکت، عملکرد فعالیتهای روزانه، درد، و فقدان توجه و آگاهی نسبت به ناحیه تحت تاثیر قرار گرفته بینایی (نادیده انگاشتن ادراک سه‐بعدی) پس از وقوع سکته مغزی میشود؟
پیشینه
ایجاد فلج بازو یا پا پس از سکته مغزی شایع است و اغلب منجر به مشکلاتی در رابطه با فعالیتهای زندگی روزانه مانند راه رفتن، لباس پوشیدن، یا غذا خوردن میشود. آینه‐درمانی (mirror therapy; MT) نوعی درمان توانبخشی است که در آن یک آینه بین بازوها یا پاها قرار میگیرد تا ایجاد تصویری از حرکت عضو سالم منجر به توهم حرکت طبیعی در اندام آسیب دیده شود. در این شرایط، مناطق مختلف مغز برای حرکت، احساس، و درد تحریک میشوند. با این حال، مکانیسم دقیق عملکرد آینه‐درمانی همچنان نامشخص است. برای یافتن متون در بانکهای اطلاعاتی مختلف به جستوجو پرداخته و دادهها را از مطالعات مرتبط استخراج کردیم.
تاریخ جستوجو
این مرور مطالعات منتشر شده را تا ۱۶ آگوست ۲۰۱۷ شناسایی کرد.
ویژگیهای مطالعه
ما ۶۲ مطالعه مرتبط را یافتیم، که در آنها ۵۷ شرکتکننده به صورت تصادفی به دریافت MT یا یک درمان کنترل اختصاص داده شدند (کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترل شده) و پنج مطالعه هر دو روش درمان را به همه شرکتکنندگان، اما به صورت تصادفی ارائه کردند (کارآزماییهای متقاطع (cross‐over)). این مطالعات در مجموع شامل ۱۹۸۲ شرکتکننده با میانگین سنی ۵۹ سال (۳۰ تا ۷۳ سال) پس از ابتلا به سکته مغزی بودند. آینه‐درمانی سه تا هفت بار در هفته، بین ۱۵ تا ۶۰ دقیقه در هر جلسه به مدت دو تا هشت هفته ارائه شد (بهطور متوسط پنج بار در هفته، ۳۰ دقیقه در هر جلسه به مدت چهار هفته).
نتایج کلیدی
آینه‐درمانی در پایان درمان بهطور قابل توجهی باعث بهبود حرکت اندام فوقانی و اندام تحتانی و توانایی انجام فعالیتهای روزانه در افرادی شد که بیش از شش ماه قبل یا بیشتر دچار سکته مغزی شده بودند. آینه‐درمانی درد را پس از سکته مغزی کاهش داد، اما عمدتا باعث کاهش درد در افراد مبتلا به سندرم درد پیچیده منطقهای (complex regional pain syndrome) شد. ما تاثیرات واضحی را برای نادیده انگاشتن ادراک سه‐بعدی نیافتیم. تاثیرات مفید مداخله بر حرکت به مدت شش ماه، اما نه در همه گروههای مطالعه، حفظ شد. عوارض جانبی گزارش نشدند.
کیفیت شواهد
این مطالعات شواهدی را با اعتبار متوسطی ارائه کردند که نشان داد MT منجر به بهبود حرکت (عملکرد حرکتی، اختلال حرکتی) و عملکرد فعالیتهای روزانه شد. با این حال، فقط اطمینان پائینی وجود داشت که نشان داد MT باعث کاهش درد و نادیده انگاشتن ادراک سه‐بعدی میشود. این امر ممکن است به دلیل تعداد کم مطالعات باشد. انجام تحقیقات بیشتر، با روششناسی دقیق و بزرگتر، مورد نیاز است.
تعداد ۶۷ مطالعه را وارد کردیم که در کل شامل ۱۷۲۹ بیمار پس از وقوع سکته مغزی بودند. همچنین ۱۱۶ مطالعه در حال انجام را شناسایی کردیم. خطر سوگیری برای مقایسهها و پیامدهای مختلف، تفاوت قابلملاحظهای نداشت. اکثر شرکتکنندگان دچار سکته مغزی ایسکمیک شده بودند، میانگین سنی آنها بین ۴۳ و ۷۵ سال بود، در مرحله حاد، پس از حاد (postacute)، و مزمن پس از وقوع سکته مغزی قرار داشتند، و سطح اختلال آنها از شدید تا کمتر شدید متغیر بود. مطالعات وارد شده از لحاظ نوع، محل و مدت زمان تحریک، مقدار جریان ارائه شده، اندازه الکترود و موقعیت قرارگیری آن، و همچنین نوع و محل سکته مغزی متفاوت بودند. تعداد ۲۳ مطالعه را با ۷۸۱ شرکتکننده یافتیم که به بررسی تاثیرات tDCS در برابر tDCS ساختگی (یا هرگونه مداخله منفعل دیگر) بر معیار پیامد اولیه، یعنی ADL پس از وقوع سکته مغزی، پرداختند. نوزده مطالعه با ۶۸۶ شرکتکننده مقادیر مطلقی را گزارش کرده و شواهدی را درباره تاثیر مربوط به عملکرد ADL در پایان دوره مداخله نشان دادند (تفاوت میانگین استاندارد شده (SMD): ۰,۲۸؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰.۱۳ تا ۰.۴۴؛ مدل اثرات‐تصادفی؛ شواهد با کیفیت متوسط). چهار مطالعه با ۹۵ شرکتکننده نمرات تغییر را گزارش کرده و تاثیر درمان را نشان دادند (SMD: ۰.۴۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۲ تا ۰.۹۵؛ شواهد با کیفیت متوسط). شش مطالعه با ۲۶۹ شرکتکننده تاثیرات tDCS را بر ADL در پایان دوره پیگیری ارزیابی کرده و مقادیر مطلقی را ارائه دادند، و دریافتند که ADL بهبود یافت (SMD: ۰.۳۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۱ تا ۰.۶۲؛ شواهد با کیفیت متوسط). یک مطالعه با ۱۶ شرکتکننده نمرات تغییر را ارائه کرده و هیچ تاثیری را نشان نداد (SMD: ‐۰.۶۴؛ ۹۵% CI؛ ۱.۶۶‐ تا ۰.۳۷؛ شواهد با کیفیت پائین). با این حال، این نتایج در تجزیهوتحلیلهای حساسیت که فقط شامل کارآزماییهایی با پنهانسازی تخصیص خوب بودند، باقی نماندند. سی‐چهار کارآزمایی با مجموع ۹۸۵ شرکتکننده عملکرد اندام فوقانی را در پایان دوره مداخله اندازهگیری کردند. بیست‐چهار مطالعه با ۷۹۲ شرکتکننده که مقادیر مطلقی را ارائه دادند، هیچ تاثیری را به نفع tDCS پیدا نکردند (SMD: ۰.۱۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۵‐ تا ۰.۳۸؛ شواهد با کیفیت متوسط). یک مطالعه با ۱۹۳ شرکتکننده مقادیر تغییر را ارائه داد و به هیچ تاثیری دست نیافت (SMD: ۰.۳۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۲‐ تا ۰.۷۹؛ شواهد با کیفیت پائین). در رابطه با تاثیرات tDCS بر عملکرد اندام فوقانی در پایان دوره پیگیری، پنج مطالعه را با مجموع ۲۱۱ شرکتکننده (مقادیر مطلق) بدون تاثیر شناسایی کردیم (SMD: ‐۰.۰۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۹‐ تا ۰.۳۹؛ شواهد با کیفیت متوسط). سه مطالعه با ۷۲ شرکتکننده نمرات تغییر را ارائه کرده و هیچ تاثیری را نشان ندادند (SMD: ۱.۰۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۴ تا ۲.۱۱؛ شواهد با کیفیت پائین). دوازده مطالعه با ۲۵۸ شرکتکننده دادههای پیامد مربوط به عملکرد اندام تحتانی و ۱۸ مطالعه با ۵۵۳ شرکتکننده دادههای پیامد مربوط به قدرت عضلانی را در پایان دوره مداخله گزارش کردند، اما هیچ تاثیری مشاهده نشد (شواهد با کیفیت بالا). سه مطالعه با ۱۵۶ شرکتکننده دادههای پیامد مربوط به قدرت عضلانی را در دوره پیگیری گزارش دادند، اما هیچ شواهدی از تاثیر وجود نداشت (شواهد با کیفیت متوسط). دو مطالعه با ۵۶ شرکتکننده هیچ شواهدی را از تاثیر tDCS بر تواناییهای شناختی پیدا نکردند (شواهد با کیفیت پائین)، اما یک مطالعه با ۳۰ شرکتکننده در رابطه با تاثیر tDCS بر بهبود عدم توانایی در درک فضایی شواهدی را ارائه داد (شواهد با کیفیت بسیار پائین). در ۴۷ مطالعه با ۱۳۳۰ شرکتکننده، نسبت خروج بیماران از مطالعه و عوارض جانبی بین گروهها قابل مقایسه بود (خطر نسبی (RR): ۱.۲۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۴ تا ۲.۱۳؛ مدل اثرات تصادفی؛ شواهد با کیفیت متوسط).
سوال مطالعه مروری
شواهد مربوط به تاثیر جریان مستقیم الکتریکی را به مغز (تحریک جریان مستقیم ترانس‐کرانیال، transcranial direct current stimulation; tDCS) در کاهش اختلال در فعالیتهای روزمره زندگی (activities of daily living; ADL)، عملکرد بازو و پا، قدرت عضلانی و تواناییهای شناختی (از جمله عدم توانایی در درک فضایی)، خروج از مطالعه و عوارض جانبی در افراد پس از وقوع سکته مغزی مرور کردیم.
پیشینه
سکته مغزی یکی از علل اصلی ناتوانی در سراسر جهان است. بیشترین موارد سکتههای مغزی زمانی اتفاق میافتند که یک لخته خونی، عروق خونی مغز را مسدود کند. بدون جریان خون مناسب، مغز به سرعت آسیب میبیند، که این آسیب میتواند دائمی باشد. این آسیب اغلب باعث اختلال در ADL، عملکرد حرکتی و شناختی میان بازماندگان از سکته مغزی میشود. به گفته افراد مبتلا به سکته مغزی، مراقبان و متخصصان سلامت، بهبود تواناییهای شناختی پس از وقوع سکته مغزی اولویت نخست پژوهشی در این حوزه از علم پزشکی است. بنابراین، توانبخشی نورولوژیکی، شامل استراتژیهای آموزشی اثربخش، برای تسهیل بهبود و کاهش بار (burden) سکته مغزی مورد نیاز است. درمانهای متناسب با نیازهای بیماران و مراقبین از اهمیت ویژهای برخوردار هستند. استراتژیهای توانبخشی کنونی، اثربخشی محدودی در بهبود این اختلالات دارند. یک احتمال برای افزایش تاثیرات توانبخشی میتواند افزودن تحریک مغز بدون شکافتن پوست، با استفاده از روش tDCS باشد. این تکنیک میتواند چگونگی کارکرد مغز را تغییر دهد و ممکن است برای کاهش اختلال ADL و عملکرد مورد استفاده قرار گیرد. با این حال، اثر بخشی این مداخله برای بهبود پیامدهای توانبخشی همچنان ناشناخته است.
تاریخ جستوجو
این مرور تا ژانویه ۲۰۱۹ بهروز است.
ویژگیهای مطالعه
تعداد ۶۷ مطالعه را وارد کردیم که در کل شامل ۱۷۲۹ شرکتکننده بزرگسال مبتلا به سکته مغزی ایسکمیک یا هموراژیک حاد، پس از حاد (postacute) یا مزمن بودند. میانگین سنی در گروههای آزمایش از ۴۳ تا ۷۰ سال، و در گروههای کنترل از ۴۵ تا ۷۵ سال متغیر بود. سطح اختلال دیده شده در شرکتکنندگان، شدید تا متوسط بود. اغلب مطالعات در شرایط بیماران بستری انجام شدند. انواع مختلف تحریک با مدت زمان و دوزهای مختلف تحریک مغز با tDCS ساختگی یا مداخله کنترل فعال مقایسه شدند. tDCS ساختگی بدان معنی است که تحریک بهطور پنهانی در دقیقه اول مداخله خاموش میشود.
نتایج کلیدی
این مرور نشان داد که tDCS ممکن است ADL را بهبود بخشد، اما باعث ارتقای عملکرد بازو و پا، قدرت عضلانی و تواناییهای شناختی نمیشود. نسبتهایی از عوارض جانبی و افرادی که درمان را قطع کردند، بین گروهها قابل مقایسه بودند. مطالعات وارد شده از نظر نوع، محل انجام و مدت زمان تحریک، مقدار جریان ارائه شده، اندازه الکترود و موقعیت قرارگیری آن، همچنین نوع و محل سکته مغزی متفاوت بودند. انجام پژوهشهای بیشتر در این زمینه برای ارتقای شواهد پایه این یافتهها، بهخصوص در مورد عملکرد بازو و پا، قدرت عضلانی و تواناییهای شناختی (از جمله عدم توانایی در درک فضایی) لازم است.
کیفیت شواهد
سطح کیفیت شواهد در مورد tDCS برای بهبود ADL، از بسیار پائین تا بالا متغیر بود. سطح کیفیت شواهد برای عملکرد اندام فوقانی پائین تا متوسط، و برای عوارض جانبی و افرادی که درمان را قطع کردند، متوسط بود.
ما شش کارآزمایی را با مجموع ۱۳۷ شرکتکننده وارد کردیم. دو مطالعه را با ۴۵ شرکتکننده یافتیم که تاثیرات tDCS را در مقایسه با کنترل (tDCS ساختگی) بر معیار پیامد اولیه ما، اختلال، بررسی کردند که بر اساس مقیاس رتبهبندی یکپارچه بیماری پارکینسون (Unified Parkinson's Disease Rating Scale; UPDRS) اندازهگیری شدند. برای نشان دادن عدم تاثیر tDCS بر تغییر در نمره UPDRS کلی، شواهدی با کیفیت بسیار پائین وجود داشت(تفاوت میانگین (MD): ۷,۱۰‐%؛ %۹۵ فاصله اطمینان (CI)؛ ۱۹.۱۸‐ تا ۴.۹۷؛ P = ۰.۲۵؛ I² = ۲۱%؛ مدل اثرات‐تصادفی). با این حال، شواهدی مبنی بر تاثیر مداخله بر نمره زیر‐بخش حرکتی بخش III از UPDRS در انتهای فاز مداخله به دست آمد (MD: %‐۱۴.۴۳؛ ۹۵% CI؛ ۲۴.۶۸‐ تا ۴.۱۸‐؛ P = ۰.۰۰۶؛ I² = ۲%؛ مدل اثرات‐تصادفی؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). یک مطالعه با ۲۵ شرکتکننده کاهش مرحله خاموشی و مرحله روشنی را با دیسکینزی (dyskinesia) اندازهگیری کرد، اما شواهدی برای نشان دادن تاثیر آن وجود نداشت (MD؛ ۰.۱۰ ساعت؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۴‐ تا ۰.۳۴؛ P = ۰.۴۱؛ I² = ۰%؛ مدل اثرات‐تصادفی؛ و MD؛ ۰.۰۰ ساعت؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۲‐ تا ۰.۱۲؛ P = ۱؛ I² = ۰%؛ مدلاثرات‐تصادفی، به ترتیب؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین).
دو کارآزمایی در مجموع با ۴۱ شرکتکننده، سرعت راه رفتن را با استفاده از آزمون راه رفتن در یک بازه زمانی مشخص (timed gait) در انتهای فاز مداخله اندازهگیری کردند، که شواهدی مبنی بر تاثیر مداخله به دست نیامد(تفاوت (تفاوت استاندارد شده (SMD): ۰,۵۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۷‐ تا ۱.۱۸؛ P = ۰.۱۴؛ I² = ۱۱%؛ مدل اثرات‐تصادفی؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). پیامد ثانویه دیگر عبارت بود از کیفیت زندگی مرتبط با سلامت و یک مطالعه را با ۲۵ شرکتکننده پیدا کردیم که جنبههای سلامت روان و سلامت جسمانی کیفیت زندگی مرتبط با سلامت را گزارش کرد (MD؛ ۱.۰۰ در نمره SF‐۱۲؛ ۹۵% CI؛ ۵.۲۰‐ تا ۷.۲۰؛ I² = ۰%؛ روش واریانس معکوس با مدل اثرات‐تصادفی؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین؛ و MD؛ ۱.۶۰ در نمره SF‐۱۲؛ ۹۵% CI؛ ۵.۰۸‐ تا ۸.۲۸؛ I² = ۰%؛ روش واریانس معکوس با مدل اثرات‐تصادفی؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین، به ترتیب). مطالعهای را نیافتیم که تاثیرات tDCS را در بهبود فعالیتهای روزمره زندگی بررسی کرده باشد. در دو مورد از شش مطالعه، خروج بیماران از مطالعه،عوارض جانبی یا وقوع مرگومیرها در طول فاز مداخله گزارش شدند. شواهد برای بالاتر بودن موارد خروج بیماران از مطالعه،عوارض جانبی یا مرگومیرهای ناشی از مداخله، کافی نبود (تفاوت خطر (RD): ۰.۰۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۵‐ تا ۰.۱۲؛ P = ۰.۴۰؛ I² = ۰%؛ مدل اثرات‐تصادفی؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین).
یک کارآزمایی را با ۱۶ شرکتکننده پیدا کردیم که در آن تاثیرات tDCS به همراه حرکت‐درمانی در مقایسه با کنترل (tDCS ساختگی) به همراه حرکت‐درمانی بر پیامد ثانویه، یعنی سرعت راه رفتن در انتهای فاز مداخله، بررسی شد و هیچ شواهدی مبنی بر تاثیر مداخله مشاهده نشد (MD؛ ۰,۰۵ متر/ثانیه؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۵‐ تا ۰.۲۵؛ روش واریانس معکوس با مدل اثرات‐تصادفی؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). شواهدی را حاکی از تاثیر مداخله با توجه به تفاوت میان گروههای مداخله و کنترل در خروج بیماران از مطالعه و عوارض جانبی نیافتیم (RD: ۰.۰۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۱‐ تا ۰.۲۱؛ روش منتل‐هنزل با مدل اثرات‐تصادفی؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین).
سوال مطالعه مروری
ارزیابی اثربخشی تحریک الکتریکی مغز در بهبود نشانههای حرکتی و غیر‐حرکتی در افراد مبتلا به بیماری پارکینسون ایدیوپاتیک (idiopathic Parkinson's disease; IPD).
پیشینه
IPD یک اختلال نورودژنراتیو با ناتوانی شدید است که معمولا با سیر بیماری افزایش مییابد. IPD کیفیت زندگی مرتبط با سلامت، ناتوانی و اختلال را در زندگی بیمار تحت تاثیر قرار میدهد. استراتژیهای کنونی توانبخشی، اثربخشی محدودی در بهبود این پیامدها دارند. یک امکان برای افزایش تاثیرات توانبخشی میتواند افزودن تحریک الکتریکی غیر‐تهاجمی مغز از طریق تکنیکی معروف به تحریک جریان مستقیم ترانسکرانیال (transcranial direct current stimulation; tDCS) باشد. این تکنیک میتواند چگونگی کارکرد مغز را تغییر داده و ممکن است باعث بهبود کیفیت زندگی مرتبط با سلامت، ناتوانی و اختلال در عملکرد بیماران مبتلا به IPD شود. با این حال اثربخشی این مداخله برای بهبود پیامدهای توانبخشی هنوز ناشناخته است.
تاریخ جستوجو
آخرین جستوجو در ۱۷ فوریه ۲۰۱۶ انجام شد.
ویژگیهای مطالعه
ما شش کارآزمایی را شامل ۱۳۷ شرکتکننده وارد کردیم. طول دوره درمان در کارآزماییهای وارد شده از یک جلسه تا پنج جلسه متوالی tDCS متغیر بود.
نتایج کلیدی
از شش کارآزمایی با ۱۳۷ شرکتکننده، دریافتیم که شواهد کافی برای تعیین میزان تاثیر tDCS بر افزایش پیامدهای توانبخشی از نظر کاهش مرحله خاموش بیماری (وقتی که نشانهها بهوسیله دارو کنترل نشدهاند) و مرحله روشن بیماری با دیسکینزی (dyskinesia) (زمانی که نشانهها کنترل شدهاند اما فرد هنوز دچار حرکات غیر‐ارادی ماهیچهها میشود)،و همچنین بهبود کیفیتزندگی مرتبط با سلامت، ناتوانی و اختلال در بیماران مبتلا به IPD وجود ندارد. با این حال tDCS ممکن است باعث بهبود اختلال مربوط به نشانههای حرکتی در بیماران مبتلا به IPD شود. مطالعهای را نیافتیم که تاثیرات tDCS را در بهبود فعالیتهای روزمره زندگی بررسی کرده باشد. نسبت حوادث جانبی و افرادی که مطالعات را ادامه ندادند بین گروهها قابل مقایسه بودند.
کیفیت شواهد
تمام یافتهها مبتنی بر شواهدی با کیفیت بسیار پائین هستند. این یعنی نسبت به تخمین اثرگذاری اطمینان اندکی داریم: اثر واقعی احتمالا با تخمین اثر تفاوت اساسی دارد.
سوال مطالعه مروری: ما به دنبال ارزیابی این موضوع بودیم که تمرین راه رفتن روی تردمیل در شرایطی که در آن بدن توسط یک مهار کننده پشتیبانی میشود، به عنوان تنها شکل آموزش در برابر ترکیب با سایر انواع آموزش، میتواند راه رفتن را در مقایسه با سایر روشهای آموزشی راه رفتن یا عدم درمان بهبود ببخشد یا خیر. این یک نسخه بهروز از مرور کاکرین است که نخستین بار در سال ۲۰۰۳ منتشر و در سالهای ۲۰۰۵ و ۲۰۱۴ بهروز شد.
پیشینه: حدود ۶۰% از افرادی که استروک داشتند دارای مشکلاتی در رابطه با راه رفتن هستند، و بهبودی راه رفتن یکی از اهداف اصلی توانبخشی است. آموزش تردمیل، با یا بدون حمایت وزن بدن، از تجهیزات تخصصی برای کمک به تمرین راه رفتن استفاده میکند.
ویژگیهای مطالعه: ما تا مارچ ۲۰۱۷؛ ۵۶ کارآزمایی مرتبط را شناسایی کردیم، که شامل ۳۱۰۵ شرکتکننده بود. بیستوشش مطالعه (۱۴۱۰ شرکتکننده) آموزش تردمیل را با حمایت وزن بدن با درمان فیزیوتراپی دیگر مقایسه کردند؛ ۲۰ مطالعه (۸۸۹ شرکتکننده) آموزش تردمیل را بدون حمایت وزن بدن با سایر درمانهای فیزیوتراپی، عدم درمان، یا درمان ساختگی مقایسه کردند؛ دو مطالعه (۱۰۰ شرکتکننده) آموزش تردمیل را با حمایت وزن بدن با آموزش تردمیل بدون حمایت وزن بدن مقایسه کردند؛ و چهار مطالعه (۱۴۷ شرکتکننده) مشخص نیست که از وزن بدن حمایت کردند یا خیر. میانگین سن شرکتکنندگان ۶۰ سال بود، و مطالعات هم در شرایط بستری و هم در شرایط سرپایی انجام شدند.
نتایج کلیدی: نتایج این مرور تا حدی نامشخص بود. افرادی که پس از استروک آموزش تردمیل را با یا بدون حمایت وزن بدن دریافت میکنند، کمتر احتمال دارد که توانایی آنها در راه رفتن به صورت مستقل بهبود یابد. کیفیت این شواهد پائین بود. با این حال، آموزش تردمیل با یا بدون حمایت وزن بدن میتواند سرعت راه رفتن و ظرفیت راه رفتن را در مقایسه با افرادی که آموزش تردمیل را دریافت نمیکنند، بهبود ببخشد. کیفیت این شواهد متوسط بود. به طور خاصتر، به نظر میرسد افرادی که پس از استروک قادر به راه رفتن در زمان شروع درمان هستند از این نوع مداخله مزیت بیشتری ببرند؛ اما افرادی که قادر به راه رفتن مستقل در زمان شروع درمان نیستند، مزیتی نمیبرند. این مرور نشان داد پیشرفت در سرعت راه رفتن و استقامت در افرادی که میتوانند راه بروند، هیچ تاثیر مثبتی ندارد. عوارض ناخواسته مانند افتادن و خروج از مطالعه در افراد دریافت کننده آموزش تردمیل چندان شایع نبوده است.
تجزیهوتحلیلهای بیشتر نشان داد که تمرین تردمیل در سه ماه اول پس از استروک فقط بهبودی نسبتا کمی را در سرعت راه رفتن و استقامت ایجاد میکند. برای افرادی که در مرحله بعد درمان شدند (بیشتر از شش ماه پس از استروک) این تاثیرات کوچکتر بود. آموزش مکرر تردمیل (به عنوان مثال، پنج بار در هفته) به نظر میرسد تاثیرات بزرگتری را بر سرعت پیادهروی و استقامت ایجاد میکند، با این حال، این موضوع قطعیت نداشت. دورههای کوتاه‐مدت آموزش تردمیل (مدت چهار هفته) بهبود قابل ملاحظهای را در سرعت پیادهروی ایجاد کرد اما از لحاظ بالینی به اندازه کافی مهم نبود.
تاثیر سن شرکتکنندگان یا نوع استروک در این مرور مورد بررسی قرار نگرفت.
در عمل، به نظر میرسد افرادی که پس از استروک میتوانند راه بروند، اما نه کسانی که نمیتوانند راه بروند، ممکن است از آموزش تردمیل (با یا بدون حمایت وزن بدن) برای بهبود تواناییهای راه رفتن خود سود ببرند. پژوهش بیشتر باید به طور خاص تاثیرات تعداد دفعات، مدتها یا شدتهای مختلف (از نظر افزایش سرعت و گرایش) آموزش تردمیل، و همچنین استفاده از دستگیره مخصوص را بررسی کند. کارآزماییهای آینده باید افرادی را وارد کنند که قبلا میتوانستند راه بروند، اما افرادی را که قادر به راه رفتن بدون کمک نیستند، وارد نمیکنند. پژوهشهای آینده باید گروههای سنی، جنسیت، و نوع استروک را تجزیهوتحلیل کنند تا ببیند که چه کسانی مزیت بیشتری از این درمان میبرند.
کیفیت شواهد
کیفیت شواهد برای آموزش تردمیل برای راه رفتن پس از استروک، پائین تا متوسط بود. در پایان، درمان برای سرعت راه رفتن و استقامت در راه رفتن متوسط و برای بهبود توانایی راه رفتن به طور جداگانه، پائین بود.
هدف اولیه
• تعیین اینکه آموزش راه رفتن با کمک دستگاههای الکترومکانیکال و ربات در مقایسه با مراقبت طبیعی، راه رفتن بیماران را پس از بروز سکته مغزی بهبود میبخشند یا خیر
هدف ثانویه
• تعیین اینکه آموزش راه رفتن با کمک دستگاههای الکترومکانیکال و ربات در مقایسه با مراقبت طبیعی پس از سکته مغزی سرعت راه رفتن، ظرفیت راه رفتن، مقبولیت، و مرگومیر ناشی از هر علتی را تا پایان مرحله مداخله بهبود میبخشد یا خیر.
پایگاه ثبت کارآزماییهای گروه استروک در کاکرین (آخرین جستوجو در ۶ ژانویه ۲۰۲۰)؛ پایگاه ثبت مرکزی کارآزماییهای کنترل شده کاکرین (CENTRAL؛ شماره ۱؛ ۲۰۲۰)، در کتابخانه کاکرین؛ MEDLINE در Ovid (۱۹۵۰ تا ۶ ژانویه ۲۰۲۰)؛ Embase (۱۹۸۰ تا ۶ ژانویه ۲۰۲۰)؛ Cumulative Index to Nursing and Allied Health Literature (CINAHL؛ ۱۹۸۲ تا ۲۰ نوامبر ۲۰۱۹)؛ بانک اطلاعاتی طب مکمل و وابسته (AMED؛ ۱۹۸۵ تا ۶ ژانویه ۲۰۲۰)؛ Web of Science (۱۸۹۹ تا ۷ ژانویه ۲۰۲۰)؛ SPORTDiscus (۱۹۴۹ تا ۶ ژانویه ۲۰۲۰)؛ بانک اطلاعاتی شواهد فیزیوتراپی (PEDro؛ در ۷ ژانویه ۲۰۲۰ جستوجو شد)؛ و بانکهای اطلاعاتی مهندسی شده COMPENDEX (۱۹۷۲ تا ۱۶ ژانویه ۲۰۲۰) و Inspec (۱۹۶۹ تا ۶ ژانویه ۲۰۲۰) را جستوجو کردیم. خلاصه مقالات کنفرانسهای مرتبط را به صورت دستی بررسی کرده، کارآزماییها و پایگاههای ثبت تحقیقات را جستوجو کرده، فهرست منابع را کنترل کردیم، و برای شناسایی کارآزماییهای منتشر شده، منتشر نشده، و در حال انجام بیشتر با نویسندگان تماس گرفتیم.
پیامهای کلیدی
استففاده از دستگاههای الکترونیکی و روباتیکی به همراه فیزیوتراپی به افراد کمک میکنند تا بتوانند پس از سکته مغزی دوباره بدون کمک راه بروند. به ویژه آنکه این نوع مداخله بیشتر منفعت را به بیماران در سه ماه نخست پس از بروز استروک، و افرادی که قادر به راه رفتن نیستند، میرسانند.
در مورد اینکه این دستگاهها باید با چه دفعاتی، و برای چه طول مدتی استفاده شوند، به انجام تحقیقات بیشتری نیاز است.
سکته مغزی چیست؟
سکته مغزی زمانی رخ میدهد که جریان خون به بخشی از مغز قطع شده، و جریان اکسیژن و مواد مغذی به سلولهای مغزی متوقف میشود. سکته مغزی، حمله ناگهانی ضعف (weakness) است که معمولا یک سمت بدن را درگیر میکند. اگر جریان خون به مغز متوقف شود، سلولهای مغزی شروع به مردن میکنند. این وضعیت میتواند منجر به بروز آسیب مغزی، ناتوانی و احتمالا مرگومیر شود.
افرادی که از سکته مغزی جان سالم به در میبرند اغلب با مشکلات طولانی‐مدت ناشی از آسیب مغزی مواجه هستند. ممکن است به دلیل ضعف عضلات پا در یک سمت بدن، سفتی مفاصل یا عدم‐هماهنگی، انجام فعالیتهای بدنی، مانند راه رفتن، برای آنها دشوار باشد. بیماران ممکن است پیش از بازیابی استقلال قبلی خود به یک دوره طولانی توانبخشی از جمله فیزیوتراپی نیاز داشته باشند. فیزیوتراپی شامل ورزش، ماساژ، آموزش مهارتها، و درمان الکتریکی برای کمک به بیماران است تا بتوانند دوباره راه بروند.
راه رفتن پس از سکته مغزی
ایجاد بهبودی در راه رفتن یکی از اهداف اصلی توانبخشی پس از بروز سکته مغزی است. دستگاههای روباتیک (که برای حرکت و انجام برخی وظایف بهطور خودکار برنامهریزی شدهاند) و دستگاههای مکانیکال دارای الکتریسیته (الکترومکانیکال) ابداع شدهاند تا در بهبود راه رفتن (طرز راه رفتن) به بیماران کمک کنند. افرادی که در راه رفتن دچار مشکل هستند، نیاز به تمرین زیادی در این زمینه دارند.
چرا این مرور کاکرین را انجام دادیم؟
دستگاههای آموزشی راه رفتن به افرادی که قادر به راه رفتن نیستند امکان تمرین فشرده راه رفتن را میدهند، بدون آنکه برای تمرین راه رفتن نیاز به حمایت فیزیکی زیادی از طرف درمانگر خود داشته باشند.
ما میخواستیم بدانیم که دستگاههای آموزشی راه رفتن میتوانند به بهبود راه رفتن افراد پس از سکته مغزی کمک کنند یا خیر.
ما چه کاری را انجام دادیم؟
به جستوجوی مطالعاتی پرداختیم که استفاده از دستگاههای آموزشی راه رفتن را برای کمک به افراد برای یادگیری راه رفتن پس از ابتلا به سکته مغزی بررسی کردند. ما علاقهمند بودیم بدانیم که:
• چند بیمار توانستند بدون کمک راه بروند؛
• سرعت راه رفتن بیماران چقدر بود؛
• بیماران در شش دقیقه چقدر توانستند راه بروند؛
• چند نفر از مطالعه خارج شدند؛ و
• چند نفر جان خود را از دست دادند.
ما به دنبال مطالعاتی بودیم که در آنها درمانها بهطور تصادفی برای افراد اختصاص یافتند. این نوع مطالعه معمولا معتبرترین شواهد را در مورد تاثیرات یک نوع درمان ارائه میدهد.
تاریخ جستوجو: شواهدی را که تا ژانویه ۲۰۲۰ منتشر شدند، وارد کردیم.
آنچه ما یافتیم
ما ۶۲ مطالعه را با حضور ۲۴۴۰ بزرگسال (میانگین سنی ۴۷ تا ۷۶ سال) که دچار سکته مغزی شده و در حال یادگیری دوباره راه رفتن بودند، پیدا کردیم. تاثیرات فیزیوتراپی به علاوه دستگاههای الکترومکانیکال و روباتیک برای آموزش راه رفتن، با اثرات فیزیوتراپی بهتنهایی یا مراقبت معمول مقایسه شدند. در بیشتر مطالعات، دوره آموزش سه تا چهار هفته به طول انجامید؛ کوتاهترین زمان ۱۰ روز، و بیشترین زمان هشت هفته بود.
نتایج مرور ما چه هستند؟
در پایان دوره آموزش، استفاده از دستگاه آموزشی راه رفتن به علاوه فیزیوتراپی، در مقایسه با فیزیوتراپی یا مراقبت معمول:
• به افراد بیشتری کمک کرد تا بدون نیاز به کمک راه بروند (۳۸ مطالعه؛ ۱۵۶۷ نفر)؛
• ممکن است میانگین سرعت راه رفتن افراد را افزایش داده باشد (۴۲ مطالعه؛ ۱۶۰۰ نفر)؛
• احتمالا میزان مسافتی را که افراد در شش دقیقه توانستند راه بروند، افزایش نداد (۲۴ مطالعه؛ ۹۸۳ نفر)؛ و
• احتمالا تعداد افرادی را که از مطالعه خارج شدند، یا تعداد افراد فوت شده را افزایش نداد (۶۲ مطالعه؛ ۲۴۴۰ نفر).
از هر هشت بیماری که با دستگاه همراه با فیزیوتراپی درمان میشوند، یک نفر بیشتر میتواند تا پایان درمان بدون کمک راه برود.
این نتایج تا چه حد قابل اطمینان هستند؟
ما اطمینان داریم که استفاده از دستگاههای آموزشی راه رفتن به علاوه فیزیوتراپی نسبت به فیزیوتراپی یا مراقبت معمول بهتنهایی به افراد بیشتری کمک میکنند تا بدون نیاز به کمک راه بروند. بعید است این نتیجه با در دسترس قرار گرفتن شواهد بیشتر تغییر کند.
نسبت به تاثیرات این دستگاهها به همراه فیزیوتراپی بر مسافت طی شده در مدت زمان شش دقیقه، تعداد افرادی که از مطالعه خارج شدند و تعداد افرادی که فوت کردند، اطمینان متوسطی داریم. با این حال، در صورت در دسترس قرار گرفتن شواهد بیشتر، ممکن است این نتایج تغییر کنند.
سطح اطمینان ما به تاثیرات این دستگاهها بر سرعت راه رفتن پائین است؛ این نتیجه ممکن است با در دسترس قرار گرفتن شواهد بیشتر تغییر کند.
سوال مطالعه مروری
آیا آینه‐درمانی منجر به بهبود حرکت، عملکرد فعالیتهای روزانه، درد، و فقدان توجه و آگاهی نسبت به ناحیه تحت تاثیر قرار گرفته بینایی (نادیده انگاشتن ادراک سه‐بعدی) پس از وقوع سکته مغزی میشود؟
پیشینه
ایجاد فلج بازو یا پا پس از سکته مغزی شایع است و اغلب منجر به مشکلاتی در رابطه با فعالیتهای زندگی روزانه مانند راه رفتن، لباس پوشیدن، یا غذا خوردن میشود. آینه‐درمانی (mirror therapy; MT) نوعی درمان توانبخشی است که در آن یک آینه بین بازوها یا پاها قرار میگیرد تا ایجاد تصویری از حرکت عضو سالم منجر به توهم حرکت طبیعی در اندام آسیب دیده شود. در این شرایط، مناطق مختلف مغز برای حرکت، احساس، و درد تحریک میشوند. با این حال، مکانیسم دقیق عملکرد آینه‐درمانی همچنان نامشخص است. برای یافتن متون در بانکهای اطلاعاتی مختلف به جستوجو پرداخته و دادهها را از مطالعات مرتبط استخراج کردیم.
تاریخ جستوجو
این مرور مطالعات منتشر شده را تا ۱۶ آگوست ۲۰۱۷ شناسایی کرد.
ویژگیهای مطالعه
ما ۶۲ مطالعه مرتبط را یافتیم، که در آنها ۵۷ شرکتکننده به صورت تصادفی به دریافت MT یا یک درمان کنترل اختصاص داده شدند (کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترل شده) و پنج مطالعه هر دو روش درمان را به همه شرکتکنندگان، اما به صورت تصادفی ارائه کردند (کارآزماییهای متقاطع (cross‐over)). این مطالعات در مجموع شامل ۱۹۸۲ شرکتکننده با میانگین سنی ۵۹ سال (۳۰ تا ۷۳ سال) پس از ابتلا به سکته مغزی بودند. آینه‐درمانی سه تا هفت بار در هفته، بین ۱۵ تا ۶۰ دقیقه در هر جلسه به مدت دو تا هشت هفته ارائه شد (بهطور متوسط پنج بار در هفته، ۳۰ دقیقه در هر جلسه به مدت چهار هفته).
نتایج کلیدی
آینه‐درمانی در پایان درمان بهطور قابل توجهی باعث بهبود حرکت اندام فوقانی و اندام تحتانی و توانایی انجام فعالیتهای روزانه در افرادی شد که بیش از شش ماه قبل یا بیشتر دچار سکته مغزی شده بودند. آینه‐درمانی درد را پس از سکته مغزی کاهش داد، اما عمدتا باعث کاهش درد در افراد مبتلا به سندرم درد پیچیده منطقهای (complex regional pain syndrome) شد. ما تاثیرات واضحی را برای نادیده انگاشتن ادراک سه‐بعدی نیافتیم. تاثیرات مفید مداخله بر حرکت به مدت شش ماه، اما نه در همه گروههای مطالعه، حفظ شد. عوارض جانبی گزارش نشدند.
کیفیت شواهد
این مطالعات شواهدی را با اعتبار متوسطی ارائه کردند که نشان داد MT منجر به بهبود حرکت (عملکرد حرکتی، اختلال حرکتی) و عملکرد فعالیتهای روزانه شد. با این حال، فقط اطمینان پائینی وجود داشت که نشان داد MT باعث کاهش درد و نادیده انگاشتن ادراک سه‐بعدی میشود. این امر ممکن است به دلیل تعداد کم مطالعات باشد. انجام تحقیقات بیشتر، با روششناسی دقیق و بزرگتر، مورد نیاز است.
سوال مطالعه مروری
بررسی تاثیرات آموزش بازوی روباتیک کمکی و الکترومکانیکی برای بهبود عملکرد بازو در افرادی که دچار سکته مغزی شدهاند.
پیشینه
بیش از دو سوم افرادی که دچار سکته مغزی شدهاند، مشکلاتی را در رابطه با کاهش عملکرد بازو دارند، که میتواند توانایی فرد را برای انجام فعالیتهای روزمره محدود کند، بهرهوری را کاهش دهد، میزان فعالیتهای اجتماعی را محدود کند و منجر به بار (burden) اقتصادی شوند. آموزش بازوی روباتیک کمکی و الکترومکانیکی، برای کمک به توانبخشی در حمایت از حرکات شانه، آرنج یا دست از ماشین آلات تخصصی استفاده میکند. با این حال، نقش آموزش بازوی روباتیک کمکی و الکترومکانیکی برای بهبود عملکرد بازو پس از سکته مغزی نامشخص است.
ویژگیهای مطالعه
ما ۴۵ کارآزمایی (شامل ۱۶۱۹ شرکتکننده) را تا ژانویه ۲۰۱۸ شناسایی و وارد این مرور کردیم. بیستوچهار دستگاه الکترومکانیکی مختلف در کارآزماییها توصیف شدند، که در آنها آموزش بازوی روباتیک کمکی و الکترومکانیکی با انواع دیگر مداخلات مقایسه شدند. شرکتکنندگان بین ۲۱ و ۸۰ ساله بودند، مدت زمان کارآزماییها در بازه زمانی دو تا ۱۲ هفته، اندازه کارآزماییها بین هشت و ۱۲۷ شرکتکننده بود، و پیامد اولیه (فعالیتهای زندگی روزمره: مهمترین متغیر هدف اندازهگیری شد) بین کارآزماییهای وارد شده متفاوت بود.
نتایج کلیدی
آموزش بازوی روباتیک کمکی و الکترومکانیکی، فعالیتهای زندگی روزمره را در افراد پس از سکته مغزی و عملکرد و قدرت عضلات بازوی آسیب دیده را بهبود بخشید. حوادث جانبی مانند آسیبها و درد به ندرت توصیف شدند، این دستگاهها میتوانند به عنوان یک ابزار توانبخشی به کار گرفته شوند، اما هنوز نمیدانیم که آنها چه وقت یا تا چه اندازه باید استفاده شوند.
کیفیت شواهد
کیفیت شواهد بالا بود.
صفحه ۱ از ۱ |
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مرکز همکار کاکرین ایران می باشد.
طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق
© 2025 CC BY-NC 4.0 | Cochrane Iran Associate Centre
Designed & Developed by : Yektaweb