جستجو در مقالات منتشر شده


۱ نتیجه برای Hayley E Jones

Amelia O Clive، Hayley E Jones، Rahul Bhatnagar، Nancy J Preston، Nick Maskell،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه
پلورال افیوژن بدخیم (malignant pleural effusion; MPE) مشکل شایعی برای افراد مبتلا به سرطان بوده و معمولا با تنگی نفس قابل‌توجهی همراه است. تعدادی از گزینه‌های درمانی برای مدیریت تجمع غیر قابل‌کنترل مایع پلورال، از جمله تجویز عامل پلورودز (از طریق لوله قفسه سینه (chest tube) یا توراکوسکوپی) یا تعبیه کاتتر دائمی پلورال (indwelling pleural catheter; IPC)، در دسترس قرار دارند. این یک به‌روزرسانی از یک مطالعه مروری است که در شماره ۵، ۲۰۱۶ منتشر شده، و جایگزین نسخه اصلی آن شده، که در سال ۲۰۰۴ منتشر شد.
اهداف
تعیین استراتژی بهینه مدیریتی برای بزرگسالان مبتلا به پلورال افیوژن بدخیم از نظر موفقیت پلورودز و تعیین کمیّت تفاوت‌ها در پیامدهای گزارش شده توسط بیمار و عوارض جانبی بین مداخلات.
روش های جستجو
ما CENTRAL؛ MEDLINE (OVID)؛ Embase (OVID) و سه پایگاه اطلاعاتی دیگر را تا جون ۲۰۱۹ جست‌وجو کردیم. فهرست منابع را از سایر مقالات مربوطه غربالگری کرده و پایگاه‌های ثبت کارآزمایی را جست‌وجو کردیم.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده‌ای را از مداخلات داخل پلورال برای بزرگسالان مبتلا به MPE علامت‌دار وارد کردیم، که به مقایسه انواع اسکلروزانت (sclerosant)، نحوه مصرف و استفاده از IPC پرداختند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها

دو نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم داده‌های مربوط به طراحی مطالعه، خصوصیات، معیارهای پیامد، اصلاح‌کننده‌های بالقوه تاثیر مداخله و خطر سوگیری (bias) را استخراج کردند.

پیامد اولیه، نرخ شکست پلورودز بود. پیامدهای ثانویه عبارت بودند از عوارض جانبی، کنترل تنگی نفس گزارش شده توسط بیمار، کیفیت زندگی، هزینه، مرگ‌و میر، بقا، طول مدت اقامت در بیمارستان و پذیرش درمان توسط بیمار بود.

ما متاآنالیزهای شبکه‌ای داده‌های پیامد اولیه و پیامدهای ثانویه را با داده‌های کافی انجام دادیم. ما هم‌چنین متاآنالیزهای جفتی (pair‐wise) داده‌های مقایسه مستقیم را انجام دادیم. اگر مداخلاتی را در نظر گرفتیم که به‌طور مشترک قابل تصادفی‌سازی نبودند، یا داده‌های کافی در دسترس را پیدا نکردیم، نتایج را با سنتز روایت‌گونه (narrative) گزارش کردیم. برای پیامد اولیه، تجزیه‌و‌تحلیل‌های حساسیت را برای کشف علل بالقوه ناهمگونی و ارزیابی عوامل پلورودز انجام دادیم که فقط از طریق لوله قفسه سینه تجویز شدند.

قطعیت شواهد را با استفاده از GRADE ارزیابی کردیم.

نتایج اصلی

ما ۸۰ کارآزمایی تصادفی‌سازی شده (۱۸ مورد جدید)، را شامل ۵۵۰۷ شرکت‌کننده شناسایی کردیم. به‌جز سه مورد، همه مطالعات را در معرض خطر بالا یا نامشخص سوگیری برای حداقل یک حوزه یافتیم. با توجه به ماهیت مداخلات، بیشتر مطالعات غیر‐کورسازی شده بودند.

میزان شکست پلورودز

ما ۵۵ مطالعه را از ۲۱ مداخله در متاآنالیز شبکه‌ای اولیه وارد کردیم. میزان و رتبه اثربخشی هر مداخله را تخمین زدیم. ماده آبکی تالک (talc slurry) (رتبه ۶؛ ۹۵% فاصله معتبر (Cr‐I): ۳ تا ۱۰) یک عامل موثر پلورودز (قطعیت متوسط برای مقایسه با دارونما (placebo)) بوده و ممکن است کمتر منجر به ناکارآمدی‌های پلورودز نسبت به بلئومایسین و داکسی‌سایکلین شود (بلئومایسین در مقابل ماده آبکی تالک: نسبت شانس (OR): ۲,۲۴؛ ۹۵% Cr‐l؛ ۱.۱۰ تا ۴.۶۸؛ قطعیت پائین؛ رتبه ۱۱؛ ۹۵% Cr‐l؛ ۷ تا ۱۵؛ داکسی‌سایکلین در مقابل ماده آبکی تالک: OR: ۲.۵۱؛ ۹۵% Cr‐l؛ ۰.۸۱ تا ۸.۴۰؛ قطعیت پائین؛ رتبه ۱۲؛ ۹۵% Cr‐l؛ ۵ تا ۱۸).

شواهد کمی در مورد تفاوت بین میزان شکست پلورودز با پودراژ تالک (talc poudrage) و با ماده آبکی تالک وجود دارد (OR: ۰,۵۰؛ ۹۵% Cr‐l؛ ۰.۲۱ تا ۱.۰۲؛ قطعیت متوسط). هنگام محدود کردن تجزیه‌وتحلیل به مطالعاتی که در معرض خطر پائین سوگیری بودند (که به صورت خطر بالای سوگیری در حداکثر یک حوزه تعریف شد) شواهد برای هر تفاوت دیگری بیشتر کاهش یافت (شکست پلورودز با پودراژ تالک در مقابل با شکست پلورودز با ماده آبکی تالک: OR: ۰.۷۸؛ ۹۵% Cr‐l؛ ۰.۱۶ تا ۲.۰۸).

IPCها بدون درناژ روزانه احتمالا در به‌دست آوردن یک پلورودز قطعی (قطع تخلیه مایع پلورال که خارج کردن IPC را تسهیل می‌کند) نسبت به ماده آبکی تالک کمتر موثر هستند (OR: ۷,۶۰؛ ۹۵% Cr‐l؛ ۲.۹۶ تا ۲۰.۴۷؛ رتبه = ۱۸/۲۱؛ ۹۵% Cr‐l؛ ۱۳ تا ۲۱؛ قطعیت متوسط). درناژ روزانه IPC یا تزریق ماده آبکی تالک از طریق IPC احتمالا باعث کاهش میزان شکست پلورودز می‌شود.

عوارض جانبی

عوارض جانبی به‌طور متناقضی گزارش شدند. برای بررسی خطر تب و درد ناشی از پروسیجر، متاآنالیزهای شبکه‌ای را انجام دادیم.

شواهد برای خطر ابتلا به تب از قطعیت پائینی برخوردار بودند، اما نشان دادند که ممکن است تفاوتی اندک یا عدم تفاوت بین مداخلات نسبت به ماده آبکی تالک وجود داشته باشد (پودراژ تالک: OR: ۰,۸۹؛ ۹۵% Cr‐l؛ ۰.۱۱ تا ۶.۶۷؛ بلئومایسین: OR: ۲.۳۳؛ ۹۵% Cr‐l؛ ۰.۴۵ تا ۱۲.۵۰؛ IPCها: OR: ۰.۴۱؛ ۹۵% Cr‐I؛ ۰.۰۰ تا ۵۰.۰۰؛ داکسی‌سایکلین: OR: ۰.۸۵؛ ۹۵% Cr‐l؛ ۰.۰۵ تا ۱۴.۲۹).

شواهد هم‌چنین نشان دادند که ممکن است تفاوتی اندک یا عدم تفاوت بین مداخلات در خطر بروز درد ناشی از پروسیجر، نسبت به ماده آبکی تالک وجود داشته باشد (پودراژ تالک: OR: ۱,۲۶؛ ۹۵% Cr‐I؛ ۰.۴۵ تا ۶.۰۴؛ قطعیت بسیار پائین؛ بلئومایسین: OR: ۲.۸۵؛ ۹۵% Cr‐l؛ ۰.۷۸ تا ۱۱.۵۳؛ قطعیت پائین؛ IPCها: OR: ۱.۳۰؛ ۹۵% Cr‐l؛ ۰.۲۹ تا ۵.۸۷؛ قطعیت پائین؛ داکسی‌سایکلین: OR: ۳.۳۵؛ ۹۵% Cr‐l؛ ۰.۶۴ تا ۱۹.۷۲؛ قطعیت پائین).

کنترل تنگی تنفس گزارش شده توسط بیمار

متاآنالیز جفتی نشان می‌دهد که احتمالا هیچ تفاوتی در کنترل تنگی تنفس با پودراژ تالک، نسبت به ماده آبکی تالک ((تفاوت میانگین (MD): ۴,۰۰ میلی‌متر؛ ۹۵% CI؛ ۶.۲۶‐ تا ۱۴.۲۶) در مقیاس آنالوگ بصری ۱۰۰ میلی‌متری برای تنگی نفس؛ مطالعات = ۱؛ شرکت‌کنندگان = ۱۸۴؛ قطعیت متوسط) و IPCهای بدون درناژ روزانه (MD؛ ۶.۱۲‐ میلی‌متر؛ ۹۵% CI؛ ۱۶.۳۲‐ تا ۴.۰۸؛ مطالعات = ۲؛ شرکت‌کنندگان = ۱۶۰؛ قطعیت پائین) وجود ندارد.

مورتالیتی کلی

در مقایسه با ماده آبکی تالک، ممکن است تفاوتی اندک یا عدم تفاوت بین مداخلات وجود داشته باشد (بلئومایسین و IPC بدون درناژ روزانه؛ قطعیت پائین) اما شواهد برای پودراژ تالک و داکسی‌سایکلین نامشخص است.

پذیرش درمان توسط بیمار

متاآنالیز جفتی نشان داد که IPCها احتمالا منجر به کاهش خطر نیاز به تکرار مداخله تهاجمی پلورال (OR: ۰,۲۵؛ ۹۵% Cr‐l؛ ۰.۱۳ تا ۰.۴۸؛ قطعیت متوسط) نسبت به استفاده از ماده آبکی تالک می‌شوند. شاید تفاوت اندکی در خطر تکرار مداخله تهاجمی پلورال با پودر تالک نسبت به ماده آبکی تالک وجود داشته باشد (OR: ۰.۹۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۹ تا ۱.۵۶؛ قطعیت متوسط).

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان

براساس شواهد موجود، استفاده از پودر تالک و ماده آبکی تالک روش‌های موثری برای دست‌یابی به پلورودز هستند، با میزان شکست کمتری نسبت به تعداد دیگری از مداخلات که به‌طور شایع مورد استفاده قرار گرفتند.

IPCها یک رویکرد جایگزین را ارائه می‌دهند؛ در حالی‌که با میزان کمتری از پلورودز قطعی همراه هستند، احتمالا می‌توانند کنترل قابل‌مقایسه‌ای را از تنگی نفس به ‌دست آوردند، و خطر کمتری را در نیاز به تکرار مداخله تهاجمی پلورال داشته باشند.

دسترسی مکانی، تجربه جهانی عوامل و عوارض جانبی (که ممکن است در کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی شده شناسایی نشوند) و اولویت بیمار باید هنگام انتخاب مداخله در نظر گرفته شوند.

برای مشخص کردن نقش درمان‌های مختلف با توجه به ویژگی‌های بیمار، مانند وجود ریه درگیر شده، انجام تحقیقات بیشتری لازم است. توجه بیشتر به پیامدهای بیمار‐محور، از جمله تنگی نفس، کیفیت زندگی و اولویت بیمار، برای اطلاع‌رسانی در تصمیم‌گیری بالینی ضروری است. ملاحظات دقیق برای به حداقل رساندن خطر سوگیری و استاندارد‌سازی معیارهای پیامد برای طراحی کارآزمایی بعدی ضروری است.

خلاصه به زبان ساده
مداخلات مدیریتی مایع دور ریه‌ها (مایع پلور) که توسط سرطان ایجاد می‌شود
سوال مطالعه مروری
شواهد مربوط به تاثیر روش‌های مختلف درمانی برای مدیریت مایع دور ریه‌ها در بیماران مبتلا به سرطان را بازنگری کردیم.

پیشینه
پلورال افیوژن بدخیم (MPE)، یک بیماری است که در آن سرطان لایه پوشاننده ریه‌ها باعث می‌شود مایعی در فضای بین ریه‌ها قفسه سینه تجمع پیدا کند و اغلب باعث تنگی‌نفس شود. گزینه‌های درمانی شامل موارد زیر می‌شود: خارج کردن مایع با یک درن موقت سینه، مشاهده با دوربین درون فضای پلور (توراکوسکوپی) یا یک درن سینه‌ای نیمه‌دائمی زیر پوست (کاتتر پلورال دائمی). همچنین می‌توان برای جلوگیری از تجمع مایع، از مواد شیمیایی استفاده کرد (پلورودزیس). می‌خواهیم بدانیم که کدام روش از نظر جلوگیری از تجمع مایع و از نظر عوارض جانبی و پیامدهایی که توسط بیمار گزارش می‌شود مثل درد، تب، تنگی‌نفس و کیفیت زندگی، بهترین پیامد را در پی دارد.

ویژگی‌های مطالعه
برای این مطالعه مروری، پایگاه‌های اطلاعاتی را تا آپریل ۲۰۱۵ برای کارآزمایی‌هایی که مداخلات مختلف را روی بزرگسالان مبتلا به MPE علامت‌دار مقایسه کرده بودند، جست‌وجو کردیم. به دلیل اینکه تمایل ما بیشتر برای پژوهش‌هایی است که دقیق‌تر صورت می‌گیرند، جست‌وجوی‌مان را به کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل‌شده محدود کردیم. اکثر اطلاعات را با استفاده از روشی به نام متاآنالیز شبکه‌ای، تجزیه و تحلیل کردیم که اجازه می‌دهد بسیاری از مداخلات مختلف در یک تجزیه و تحلیل مقایسه شوند. این تجزیه و تحلیل، مداخلات را براساس تاثیرگذاری‌شان رتبه‌بندی می‌کند.

نتایج اصلی
۶۲ مطالعه با ۳۴۲۸ بیمار پیدا کردیم.
در متاآنالیز شبکه‌ای، به نظر می‌آید استفاده از توراکوسکوپی برای خارج کردن مایع و ریختن تالک درون فضای پلور برای جلوگیری از تجمع مایع نسبت به دیگر روش‌های معمول، موثرتر است. اما با قطعیت نمی‌توان گفت که این کار نسبت به سایر روش‌ها مثل دادن تالک یا داکسی‌سایکلین از راه درن سینه‌ای موثرتر است.
در مطالعات گردآوری شده، عوارض جانبی، کیفیت زندگی و رضایت بیمار به صورت ناهمگونی گزارش شده‌اند، اما برای انتخاب بهترین استراتژی مدیریتی برای یک بیمار، فاکتورهای مهمی هستند. برای انجام متاآنالیز شبکه‌ای برای درد، تب و مرگ‌ومیر اطلاعات کافی وجود دارد. دریافتیم که دارونما کمترین میزان تب و C.parvum و مپاکرین بیشترین میزان تب را ایجاد می‌کنند. هیچ تفاوتی در درد حاصل از مداخلات ارزیابی شده مشاهده نشد. فقط یک مقایسه نشان داد که تتراسایکلین ممکن است نسبت به میتوکسانترون بقای بیشتری را ایجاد کند. به دلیل اینکه تنها کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل‌شده را شناسایی کردیم، ممکن است خطرهای درمانی نیز وجود داشته باشد که در این مطالعه مروری شناسایی نشده باشند.

کیفیت شواهد
بسیاری از شواهد کیفیت پائینی داشتند و ویژگی‌های هر مطالعه با دیگر مطالعات کاملا فرق می‌کرد. خطر سوگیری بالا باعث می‌شود که نتیجه‌گیری قطعی، سخت شود.

نتیجه‌گیری
شواهد موجود نشان می‌دهد که پودر تالک می‌تواند از تولید مایع جلوگیری کند. اما، نمی‌توانیم به قطعیت بگوییم که بهترین روش است و پژوهش‌های بیشتری مورد نیاز است. همچنین، در نظر گرفتن تجربه جهانی این عوامل و دانستن ایمنی و عوارض جانبی آن‌ها موقع انتخاب بهترین روش پلورودزیس حائز اهمیت است. کاتترهای دائمی، می‌توانند تنگی‌نفس بیمار را بهبود بخشند، اما برای جلوگیری از تولید مایع پلورال کارآیی ندارند.
برای در نظر گرفتن گروه‌های ویژه بیماران و بررسی دقیق پیامدهای بیمارمحور مثل تنگی‌نفس، کیفیت زندگی، انجام پژوهش‌های بیشتری مورد نیاز است. همچنین فهم بهتر ضررهای بالقوه درمان‌ها از دیدگاه بیماران نیز می‌تواند مفید باشد.


صفحه ۱ از ۱