جستجو در مقالات منتشر شده


۴ نتیجه برای Hayley Barnes

Hayley Barnes، Julie McDonald، Natasha Smallwood، Renée Manser،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه
تنگی نفس یک علامت شایع و ناتوان کننده است که ممکن است بسیاری از افراد مبتلا به بیماری‌های پیشرفته قلبی تنفسی و سرطان را درگیر کند. موثرترین درمان در این حالت درمان بیماری زمینه‌ای است. با این حال، این کار همیشه امکان‌پذیر نیست، و درمان علامت‌دار اغلب علاوه بر درمان حداکثری بیماری اصلی مورد نیاز است. اوپیوئیدها به طور فزاینده‌ای در درمان تنگی نفس استفاده می‌شوند، اگر چه مکانیسم اثر آنها هنوز به طور کامل شناخته نشده است. کارآزمایی‌های معدودی با اندازه مناسب، و با کیفیت بالا در این مورد انجام شده است.
اهداف
تعیین اثربخشی داروهای مخدر (اپیوئید) در تسکین نشانه تنگی نفس در افراد مبتلا به بیماری‌های پیشرفته به علت بدخیمی، بیماری‌های تنفسی یا قلبی‌عروقی، یا کسانی که برای هر بیماری دیگری مراقبت‌ تسکینی دریافت می‌کنند.
روش های جستجو
ما جست‌وجوهای خود را در CENTRAL؛ MEDLINE؛ EMBASE؛ CINAHL و Web of Science تا ۱۹ اکتبر ۲۰۱۵ انجام دادیم. مقالات مروری، پایگاه‌های ثبت کارآزمایی بالینی، و فهرست منابع مقالات بازیابی شده را به صورت دستی جست‌وجو کردیم.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده دوسو‐کور که داروهای اوپیوئیدی را در مقایسه با دارونما (placebo) یا هر مداخله دیگر در بهبود تنگی نفس مقایسه کرده بودند، وارد مرور کردیم. مداخله مورد نظر ما، هر داروی اوپیوئیدی با هر روش مصرف و در هر دوزی بود.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
مطالعات شناسایی شده را از طریق جست‌وجو، وارد بانک اطلاعاتی مدیریت منابع (reference manager database) کردیم. نسخه‌های متن کامل مطالعات مرتبط را بازیابی کردیم و دو نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم داده‌ها را استخراج کردند. معیار پیامد اولیه شامل میزان تنگی نفس و معیارهای پیامد ثانویه شامل تحمل ورزش، میزان اشباع اکسیژن، عوارض جانبی، و مورتالیتی بود. همه مطالعات را با هم آنالیز کردیم و هم‌چنین آنالیزهای زیر‐گروه را با توجه به شیوه تجویز، نوع اوپیوئید تجویز شده، و علت تنگی نفس شکل دادیم. هر جا که اقتضا می‌کرد، متاآنالیز (meta‐analysis) را اجرا کردیم. شواهد را با استفاده از سیستم درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (Grading of Recommendations Assessment, Development and Evaluation; GRADE) ارزیابی کردیم و سه جدول «خلاصه‌ای از یافته‌ها» تشکیل دادیم.
نتایج اصلی

۲۶ مطالعه را که شامل ۵۲۶ شرکت‌کننده بود، در این مرور گنجاندیم. مطالعات را در معرض خطر بالا تا نامشخص سوگیری (bias) ارزیابی کردیم. فقط کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) را در مرور گنجاندیم، اگرچه توصیف چگونگی تصادفی‌سازی در برخی مطالعات وارد شده ناقص بود. هدف ما این بود که RCTهای دوسو‐کور را در مرور بگنجانیم، اما دو مطالعه فقط یک‌سو‐کور بودند. در گزارش معیارهای پیامد، ناهمگونی وجود داشت. داده‌ها را با استفاده از یک مدل اثر‐ثابت آنالیز کردیم و برای برخی از پیامدها، میزان ناهمگونی بالا بود. با توجه به کم بودن تعداد شرکت‌کنندگان در مطالعات وارد شده، خطر غیر‐دقیق بودن نتایج این مطالعات وجود داشت. با توجه به این دلایل، کیفیت شواهد را از بالا به یکی از دو سطح پائین یا بسیار پائین کاهش دادیم.

در مورد پیامد اولیه یعنی تنگی نفس، میانگین استاندارد شده نمره تنگی نفس پس از درمان، در گروه اوپیوئیدی در مقایسه با گروه دارونما ۰,۳۲ امتیاز بهتر بود (دامنه تغییر از ۰.۵۳ امتیاز کاهش تا ۰.۱۰ امتیاز کاهش) (۱۲ RCT؛ ۳۳۸ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت پائین). میانگین استاندارد شده تغییرات از نمره تنگی نفس در خط پایه در گروه اوپیوئیدها در مقایسه با گروه دارونما، ۰.۱۱ امتیاز بهتر بود (دامنه تغییر از ۰.۴۰ امتیاز کاهش تا ۰.۱۹ امتیاز افزایش) (شش RCT؛ ۱۹۴ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). نمره پائین‌تر نشان دهنده بهبود در تنگی نفس بود.

شواهد مربوط به تست شش دقیقه پیاده‌روی (six‐minute walk test; ۶MWT) متناقض بود. کل مسافت در ۶MWT در گروه اوپیوئیدها در مقایسه با گروه دارونما، ۲۸ متر (m) بهتر بود (دامنه تغییر از ۱۱۳ متر تا ۵۸ متر) (یک RCT؛ ۱۱ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). به هر حال تغییر در خط پایه در گروه اوپیوئیدها، ۴۸ متر بدتر بود (دامنه تغییر ۳۶ متر تا ۶۰ متر) (دو RCT؛ ۲۶ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین).

عوارض جانبی گزارش شده شامل خواب‌آلودگی، تهوع و استفراغ، و یبوست بود. در این مطالعات، شرکت‌کنندگان ۴,۷۳ برابر بیشتر احتمال تجربه تهوع و استفراغ را نسبت به گروه دارونما، سه بار بیشتر احتمال دچار شدن به یبوست، و ۲.۸۶ برابر بیشتر احتمال تجربه خواب‌آلودگی را داشتند (نه مطالعه؛ ۱۶۲ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین).

فقط چهار مطالعه کیفیت زندگی را ارزیابی کرده بودند، هیچ کدام تغییر قابل توجهی را نشان نداده بودند.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
شواهدی اندک با کیفیت پائین به نفع استفاده خوراکی یا وریدی اوپیوئیدها برای تسکین تنگی نفس وجود دارد، اگر چه تعداد شرکت‌کنندگان وارد شده در مطالعات کوچک بود. هیچ شواهدی برای حمایت از مصرف اوپیوئید نبولایز شده پیدا نکردیم. پژوهش بیشتری با تعداد بیشتری شرکت‌کننده، استفاده از پروتکل‌های استاندارد و با معیارهای کیفیت زندگی، مورد نیاز است.
خلاصه به زبان ساده

مصرف اوپیوئیدها برای درمان تنگی نفس در دوره پایانی زندگی

پیشینه

افراد مبتلا به بیماری‌های ریوی ممکن است دچار تنگی نفس شوند. درمان‌های اولیه باید بر علل تنگی نفس تمرکز کنند. با این حال، با پیشرفت بیماری ممکن است بهتر باشد تمرکز روی درمان نشانه‌ها باشد. مانند مراقبت استاندارد، اوپیوئیدها (به عنوان مثال مورفین، چه از راه دهان تجویز شود چه توسط نبولایزر، یا تزریقی) می‌توانند به تسکین این نشانه‌ها کمک کنند. با این حال، اوپیوئیدها عوارض جانبی مثل خواب‌آلودگی، یبوست، تهوع (احساس بیماری)، و استفراغ دارند.

سوال مطالعه مروری

هدف آن بود که بدانیم داروهای مخدر (اپیوئید) تنگی نفس را در افراد مبتلا به بیماری‌های ریوی کاهش می‌دهند. هم‌چنین به دنبال این بودیم که بدانیم اوپیوئیدها توانایی افراد برای ورزش کردن را بهبود می‌دهد یا خیر، و چه عوارض جانبی به در پی دارد. هم‌چنین می‌خواستیم بدانیم که داروهای مخدر (اپیوئید)، کیفیت زندگی بیماران را بهبود می‌دهند یا خیر.

ویژگی‌های مطالعه

مطالعاتی را که تا ۱۹ اکتبر ۲۰۱۵ انجام شده بودند، جست‌وجو کردیم و ۲۶ مطالعه را با ۵۲۶ نفر در این مرور گنجاندیم. این افراد به دلیل انواع مختلف بیماری‌های ریوی تنگی نفس داشتند. به برخی بیماران داروهای مخدر (اپیوئید) داده شد و به برخی داروهای دیگر یا دارونما (placebo) و مطالعات، گزارش‌های تنگی نفس را برای یافتن هرگونه تفاوتی مقایسه کرده بودند. برخی از مطالعات نیز به مقدار زمانی که افراد می‌توانستند ورزش کنند، توجه کرده بودند تا ببینند تفاوتی وجود دارد یا خیر. برخی از بیماران شرکت‌کننده از خانه‌هایشان می‌آمدند، و برخی از بیمارستان.

یافته‌های کلیدی

برخی از شواهد با کیفیت پائین وجود داشت که به نفع استفاده از داروهای مخدر (اپیوئید) خوراکی یا تزریقی برای درمان نشانه‌های تنگی نفس بود. هیچ شواهدی به نفع اوپیوئیدها به صورت نبولایزر وجود نداشت. برخی از شرکت‌کنندگان دچار خواب‌آلودگی، تهوع و استفراغ شدند. پژوهش بیشتری با استفاده از تعداد بیشتری از شرکت‌کنندگان، و جست‌وجو در مورد تاثیرات داروها بر کیفیت زندگی مورد نیاز است.

کیفیت شواهد

کیفیت شواهد را با یکی از سطوح زیر ارزیابی کردیم: بسیار پائین، پائین، متوسط یا بالا. شواهد با قطعیت بسیار پائین به این معناست که درباره نتایج نامطمئن هستیم. شواهد با کیفیت بالا به آن معنا است که در مورد نتایج به دست آمده بسیار مطمئن هستیم. برای این مرور کاکرین، متوجه شدیم که شواهد کیفیت پائین تا بسیار پائین داشتند. کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده‌ای که کورسازی شده بودند، به این معنی که شرکت‌کنندگان و کسانی که نتایج را ارزیابی می‌کردند، نمی‌دانستند شرکت‌کنندگان داروی اوپیوئیدی یا دارونما دریافت کرده بود، را برای مرور وارد کردیم. با این حال، اندازه نمونه‌ها در این کارآزمایی‌ها کوچک بودند و برخی از مطالعات اطلاعات کافی را ارائه نکرده بودند که به ما اجازه ارزیابی اینکه آنها کیفیت خوبی دارند یا خیر، را بدهند.


Hayley Barnes، Katharine See، Stephen Barnett، Renée Manser،
دوره ۲۰۱۷، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۶ )
چکیده

پیشینه
دستورالعمل‌های کنونی برای درمان سرطان ریه سلول‐کوچک (small‐cell lung cancer; SCLC) موضعی توصیه می‌کنند که همزمان از شیمی‐پرتودرمانی بر پایه پلاتینوم (platinum) به همراه پرتودرمانی پیشگیرانه کرانیال استفاده شود، زیرا این‌طور فرض می‌شود که SCLC سریع انتشار می‌یابد، و به شیمی‌درمانی حساس است. با این‌حال، اگرچه معمولا پاسخ اولیه مناسبی ایجاد می‌شود، عود بیماری شایع است و نرخ درمان قطعی بیماران SCLC موضعی ضعیف باقی می‌ماند. در برخی از دستورالعمل‌های بالینی اخیر، انجام جراحی برای مرحله ۱ (موضعی) SCLC توصیه‌ شده که پس از آن شیمی‌درمانی کمکی انجام شود، اما این توصیه عمدتا بر مبنای یافته‌های حاصل از مطالعات مشاهده‌ای است.
اهداف
تعیین این که انجام رزکسیون جراحی سرطان در مقایسه با پرتودرمانی یا شیمی‌درمانی، یا ترکیبی از پرتودرمانی و شیمی‌درمانی، یا بهترین مراقبت‌های حمایتی در بیماران مبتلا به SCLC موضعی، بقای کلی و مرگ‌و‌میر مرتبط با درمان را بهبود می‌بخشند یا خیر.
روش های جستجو
در CENTRAL؛ MEDLINE؛ Embase؛ CINAHL، و Web of Science تا ۱۱ ژانویه ۲۰۱۷ جست‌وجو کردیم. همچنین مقالات مروری، پایگاه‌های ثبت کارآزمایی‌های بالینی، و فهرست منابع کارآزمایی‌های بازیابی شده را به صورت دستی جست‌وجو کردیم.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) با حضور بزرگ‌سالان مبتلا به SCLC موضعی، که بیماری با سیتولوژی یا هیستولوژی، و ارزیابی رادیولوژیکی تائید شده، و به لحاظ پزشکی برای انجام رزکسیون و پرتودرمانی رادیکال مناسب در نظر گرفته شدند، و شرکت‌کنندگان را به‌طور تصادفی در گروه‌های جراحی یا هر مداخله دیگری قرار دادند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
مطالعات شناسایی شده را به یک بانک اطلاعاتی reference manager وارد کردیم. نسخه کامل مطالعات مرتبط را بازیابی کردیم، و دو نویسنده مقالات مروری به‌طور جداگانه داده‌ها را استخراج کردند. معیارهای پیامدهای اولیه عبارت بودند از بقای کلی و مرگ‌ومیر مرتبط با درمان؛ و معیارهای پیامدهای ثانویه شامل پیشرفت محدود در محل (loco‐regional progression)، کیفیت زندگی، و عوارض جانبی بودند.
نتایج اصلی

سه کارآزمایی را با ۳۳۰ شرکت‌کننده وارد کردیم. کیفیت شواهد را برای همه پیامدها در سطح بسیار پائین قرار دادیم. به دلیل عدم وجود گزارش کامل از پیامد، ابهام در خطر سوگیری (bias) در روش‌های به کار گرفته شده، و قدمت مطالعات (بالای ۲۰ سال)، کیفیت داده‌ها محدود شدند. روش‌های تعیین مرحله سرطان و انواع روش‌های جراحی، که اقدامات بالینی جدید را منعکس نمی‌کنند، اعتماد ما را درباره برآورد تاثیر مداخله کاهش داد.

دو مطالعه جراحی را با پرتودرمانی مقایسه کردند، و در یک مطالعه شیمی‌درمانی برای هر دو بازوی مطالعه انجام شد. در یک مطالعه ابتدا شیمی‌درمانی انجام شد، سپس بیمارانی که به درمان پاسخ دادند، به‌طور تصادفی در دو گروه جراحی و کنترل قرار گرفتند؛ در ادامه، برای هر دو گروه پرتو‌دهی به قفسه‌ سینه و کل مغز انجام شد.

به علت ناهمگونی بالینی در کارآزمایی‌ها، نتوانستیم نتایج را برای انجام متاآنالیز ترکیب کنیم.

هر سه مطالعه بقای کلی بیماران را گزارش کردند. یک مطالعه میانگین بقای کلی را در بازوی جراحی معادل ۱۹۹ روز و میانگین آن را در بازوی پرتودرمانی برابر با ۳۰۰ روز گزارش کرد (P=۰,۰۴). یک مطالعه بقای کلی را در مدت دو سال در گروه جراحی ۴% و در مقایسه با آن، در گروه پرتودرمانی ۱۰% گزارش کرد. برعکس، مطالعه دیگر بقای کلی را در دو سال معادل ۵۲% در بازوی جراحی و در مقایسه با آن، معادل ۱۸% در بازوی پرتودرمانی اعلام کرد. با این حال این تفاوت‌ها از نظر آماری معنادار نبودند (P=۰.۱۲).

یک مطالعه مورتالیتی زودهنگام پس از جراحی را در گروه جراحی برابر با ۷% و در مقابل در گروه پرتودرمانی معادل ۰% گزارش کرد. یک مطالعه به این نتیجه رسید که تفاوت در میانگین درجه تنگی نفس، میان گروهی که مداخله جراحی برایشان انجام شد و گروه پرتودرمانی، معادل ۱,۲‐ بود، و این نشان می‌داد که شرکت‌کنندگان تحت پرتودرمانی احتمالا بیشتر دچار تنگی‌ نفس می‌شوند. این مساله با استفاده از یک مقیاس غیر‐معتبر اندازه‌گیری شد.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
شواهد به‌ دست آمده از RCTهای در دسترس، از نقش رزکسیون جراحی در درمان سرطان ریه سلول‐کوچک موضعی حمایت نمی‌کند؛ هرچند نتیجه‌گیری‌های ما متاثر از محدودیت‌های ناشی از کیفیت پائین شواهد موجود و عدم وجود داده‌های جدید بود. نتایج کارآزمایی‌هایی که در این مرور وارد شدند ممکن است قابل تعمیم به بیماران مبتلا به سرطان ریه سلول‐کوچک در مرحله ۱ بالینی نباشند که با روش‌های جدید و به دقت مرحله‌گذاری شده‌اند. اگر چه برخی از دستورالعمل‌های جدید انجام رزکسیون جراحی را در مرحله ۱ بالینی سرطان ریه سلول‐کوچک توصیه می‌کنند، انجام کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل‌ شده آینده‌نگری مورد نیاز است تا مشخص شود که از نظر مورتالیتی زود‐هنگام و دیر‐هنگام و کیفیت زندگی ارجحیتی بر شیمی‐پرتودرمانی تنها دارد یا خیر.
خلاصه به زبان ساده

انجام جراحی در بیماران مبتلا به سرطان ریه سلول‐کوچک موضعی

پیشینه

انواع مختلفی از سرطان ریه وجود دارد، که یکی از آن‌ها سرطان ریه سلول‐کوچک نامیده می‌شود. اگر سرطان ریه سلول‐کوچک محدود به داخل قفسه‌ سینه باشد، موضعی (limited‐stage) و اگر به خارج از قفسه‌ سینه گسترش یافته باشد، گسترده (extensive‐stage) نامیده می‌شوند. اگر این نوع سرطان موضعی بوده و به خارج از قفسه‌ سینه گسترش نیافته باشد، شیمی‌درمانی و پرتودرمانی برای درمان آن توصیه می‌شود.

سوال مطالعه مروری

ما می‌خواستیم بدانیم افراد مبتلا به سرطان ریه سلول‐کوچک که به خارج از قفسه‌ سینه گسترش نیافته، به کمک عمل جراحی که تومور را خارج می‌کند، چه به همراه شیمی‌درمانی، پرتودرمانی، یا هر دو باشد و چه به صورت تنها، در مقایسه با شیمی‌درمانی، با یا بدون پرتودرمانی، طولانی‌تر زندگی می‌کنند یا خیر.

ویژگی‌های مطالعه

به دنبال یافتن کارآزمایی‌های بالینی تا ۱۱ ژانویه ۲۰۱۷ گشتیم، و سه مطالعه را وارد مرور کردیم که ۳۳۰ فرد مبتلا به سرطان ریه سلول‐کوچک را که به خارج از قفسه‌ سینه گسترش نیافته بود، در بر می‌گرفتند. برخی از آن‌ها فقط تحت درمان با جراحی قرار گرفته، و برخی دیگر خیر. همچنین، بعضی از بیماران به همراه عمل جراحی، شیمی‌درمانی یا پرتودرمانی دریافت کرده، و برخی دیگر شیمی‌درمانی و پرتودرمانی را بدون عمل جراحی دریافت کردند. به دنبال تفاوت در طول عمر بیماران، و اینکه درمان آن‌ها موجب بروز عوارض جانبی شده یا خیر، بودیم.

نتایج کلیدی

تمامی داده‌ها کیفیت بسیار پائینی داشتند. این سه مطالعه به قدری متفاوت بودند که قابل ترکیب نبودند. یک مطالعه گزارش داد که افراد بدون جراحی از افرادی که جراحی داشتند، بیشتر عمر کردند (اما با پرتودرمانی). یک مطالعه گزارش کرد ۴% از افرادی که عمل جراحی شدند و در مقابل، ۱۰% از افرادی که پرتودرمانی شدند، طی دو سال زنده ماندند. یک مطالعه نشان داد ۵۲% از افرادی که جراحی شدند و در مقابل ۱۸% از افرادی که پرتو درمانی شدند، زنده ماندند. شواهد ما از استفاده از عمل جراحی برای افراد مبتلا به سرطان ریه سلول‐کوچک حمایت نکرد، اما کیفیت شواهد پائین و متعلق به بیش از ۲۰ سال پیش بود. انجام کارآزمایی‌های بهتری مورد نیاز است تا امکان مقایسه جراحی را با عدم‐جراحی در افراد مبتلا به سرطان ریه سلول‐کوچک فراهم کند.

کیفیت شواهد

کیفیت شواهد را با استفاده از یکی از رتبه‌های زیر طبقه‌بندی کردیم: بسیار پائین، پائین، متوسط، یا بالا. شواهد باکیفیت بسیار پائین به این معناست که درباره نتایج اطمینان نداریم. شواهد با کیفیت بالا یعنی ما درباره نتایج بسیار مطمئن هستیم. در مورد این مرور کاکرین، دریافتیم که شواهد برای پیامدهای تمام مطالعات، کیفیت بسیار پائینی داشتند. ما نتوانستیم کارآزمایی‌ها را ترکیب کنیم چون بسیار متفاوت و بسیار قدیمی بودند. برخی از مطالعات اطلاعات کافی را در مورد کیفیت خود ارائه ندادند.


Hayley Barnes، Anne E Holland، Glen P Westall، Nicole SL Goh، Ian N Glaspole،
دوره ۲۰۱۸، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۷ )
چکیده

پیشینه

تقریبا یک سوم از افراد مبتلا به بیماری ریوی بینایی (interstitial lung disease; ILD) دارای بیماری بافت همبند (connective tissue disease; CTD) زمینه‌ای هستند. شایع‌ترین اختلالات بافت همبندی که با ILD مرتبط هستند عبارتند از: اسکلرودرمی (scleroderma)/اسکلروز سیستمیک (systemic sclerosis; SSc)، آرتریت روماتوئید (rheumatoid arthritis)، پلی‌میوزیت (polymyositis)/درماتومیوزیت (dermatomyositis) و سندرم شوگرن (Sjögren's syndrome). اگرچه بسیاری از افراد مبتلا به CTD‐ILD دچار بیماری پیش‌رونده ریوی نمی‌شوند، نسبت قابل‌ توجهی از آنها دچار این وضعیت می‌شوند، در این وضعیت کارکرد فیزیکی و کیفیت زندگی آنها کاهش یافته و جان خود را از دست می‌دهند. در حال حاضر ILD علت اصلی مرگ‌ومیر میان افرادی است که به اسکلروز سیستمیک مبتلا هستند.

سیکلوفسفامید (cyclophosphamide) یک داروی قوی سرکوب کننده دستگاه ایمنی است که اثربخشی آن در القا و نگهداشت بهبودی (remission) در بیماری‌های خود‐ایمنی و التهابی به اثبات رسیده است. با وجود این، استفاده از این دارو با توکسیسیتی‌های بالقوه شامل تهوع، سیستیت هموراژیک (haemorrhagic cystitis)، سرطان مثانه (bladder cancer)، سرکوب مغر استخوان (bone marrow suppression)، افزایش خطر ابتلا به عفونت‌های فرصت‌طلب (opportunistic infections) و بدخیمی‌های خونی و ارگان توپُر (haematological and solid organ malignancies) همراه است.

تصمیم‌گیری درباره درمان افراد مبتلا به CTD‐ILD سخت است؛ نیاز است که پزشک افرادی را که به بیماری پیشرونده مبتلا می‌شوند، شناسایی کرده و تعادل بین سطح بالای نیاز به درمان را در جمعیت بیماران به شدت ناخوش‌احوال و عوارض جانبی بالقوه ناشی از درمان به شدت توکسیک را که درباره اثربخشی آنها فقط داده‌های نسبتا محدودی وجود دارد، بررسی کند. به‌طور مشابه، امکان استفاده از زیر‐گروه هیستولوژیکی (histological subtype)، طول دوره بیماری، یا گسترش بیماری برای پیش‌بینی پاسخ به درمان مشخص نیست.

اهداف
ارزیابی اثربخشی و عوارض جانبی سیکلوفسفامید در درمان افراد مبتلا به CTD‐ILD.
روش های جستجو
تا تاریخ می ۲۰۱۷ به جست‌وجو در CENTRAL؛ MEDLINE؛ Embase؛ CINAHL و Web of Science جست‌وجو کردیم. مقالات مروری، پایگاه‌های ثبت کارآزمایی بالینی، و فهرست منابع مقالات بازیابی شده را به صورت دستی جست‌وجو کردیم.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های گروه موازی (parallel‐group) تصادفی‌سازی و کنترل شده‌ای را وارد مرور کردیم که به مقایسه سیکلوفسفامید از هر نوع آن، و استفاده شده به صورت تک‌دارویی یا به صورت همراه (concomitantly) با سایر روش‌های درمانی سرکوب کننده سیستم ایمنی (immunomodulating therapies) در برابر روش‌های درمانی فاقد سیکلوفسفامید برای حداقل شش ماه، با یک دوره پیگیری حداقل ۱۲ماهه از شروع دوره درمان پرداخته بودند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
مطالعات شناسایی شده را از طریق جست‌وجو، وارد بانک اطلاعاتی مدیریت منابع (reference manager database) کردیم. نسخه‌های تمام‌متن را از مطالعات مرتبط بازیابی کرده و دو نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم به استخراج داده‌ها پرداختند. پیامدهای اولیه عبارت بودند از: تغییر در کارکرد ریه (تغییر در درصد پیش‌بینی شده ظرفیت حیاتی اجباری (forced vital capacity; FVC) و درصد پیش‌بینی شده ظرفیت پخش ریوی برای منواکسید کرین (diffusing capacity of the lung for carbon monoxide; DLCO)، حوادث جانبی، و سنجه‌های کیفیت زندگی مرتبط با سلامت. پیامدهای ثانویه عبارت بودند از: مورتالیتی به هر علتی، تنگی نفس (dyspnoea)، سرفه و تست ورزش عملکردی (functional exercise testing). در مواقعی که مناسب بود، متاآنالیز و تجزیه‌وتحلیل‌های زیر‐گروه را بر اساس شدت کارکرد ریه، تشخیص بیماری بافت همبند، و الگوی رادیوگرافی فیبروز اجرا کردیم. با استفاده از رویکرد درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) کیفیت شواهد را ارزیابی و جداول «خلاصه یافته‌ها» را تهیه کردیم.
نتایج اصلی

چهار کارآزمایی را با ۴۹۵ شرکت‌کننده (که اکثرا مبتلا به اسکلروز سیستمیک بودند) وارد تجزیه‌و‌تحلیل کردیم. دو نوع مقایسه جداگانه ایجاد کردیم: سیکلوفسفامید در برابر دارونما (placebo)؛ (دو کارآزمایی، ۱۹۵ شرکت‌کننده) و سیکلوفسفامید در برابر مایکوفنولات (mycophenolate)؛ (دو کارآزمایی، ۳۰۰ شرکت‌کننده). از آن‌جایی که نرخ‌های انصراف از ادامه درمان در گروه‌های مداخله بالا و نیز فواصل اطمینان مربوط به تاثیر زیاد و تفاوت‌ها کوچک بود؛ ما کیفیت شواهد را در سطح پائین ارزیابی کردیم، زیرا این نواقص بر دقت نتایج اثرگذار بود.

داده‌ها حاکی از بهبود کارکرد ریه به دنبال استفاده از سیکلوفسفامید در مقایسه با دارونما بود (درصد تفاوت میانگین FVC پس از درمان: ۲,۸۳؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰.۸۰ تا ۴.۸۷؛ P = ۰.۰۰۶)، اما هیچ تفاوت معنی‌داری در DLCO پس از درمان وجود نداشت (MD: %‐۱.۶۸؛ ۹۵% CI؛ ۴.۳۷‐ تا ۱.۰۲؛ P = ۰.۲۲؛ دو کارآزمایی؛ ۱۸۲ شرکت‌کننده).

خطر بروز عوارض جانبی به‌ویژه هماچوری (haematuria)، لکوپنی و تهوع در گروه‌های تحت درمان با سیکلوفسفامید در مقایسه با گروه‌های تحت درمان با دارونما افزایش یافته و منجر به بالا رفتن نرخ انصراف از ادامه درمان با سیکلوفسفامید شده بود. داده‌ها نشان دهنده بهبود سنجه کیفیت زندگی با اهمیت آماری در یک کارآزمایی به نفع سیکلوفسفامید در مقایسه با دارونما و بهبود تنگی نفس با اهمیت بالینی و آماری در یک کارآزمایی به نفع سیکلوفسفامید در مقایسه با دارونما بودند، داده‌ها هیچ تاثیر معنی‌داری روی مرگ‌ومیر نشان ندادند.

نویسندگان کارآزمایی‌ها هیچ اثر معنی‌داری را روی کارکرد ریه در اثر استفاده از سیکلوفسفامید در مقایسه با مایکوفنولات در ۱۲ ماه نشان ندادند (FVC % MD: ‐۰,۸۲؛ ۹۵% CI؛ ۳.۹۵‐ تا ۲.۳۱؛ P = ۰.۶۱؛ دو کارآزمایی؛ ۱۴۹ شرکت‌کننده: DLCO % MD: ‐۱.۴۱؛ ۹۵% CI؛ ۱۰.۴۰‐ تا ۷.۵۸؛ P = ۰.۷۶؛ دو کارآزمایی؛ ۱۴۹ شرکت‌کننده).

خطر بروز عوارض جانبی، به ویژه لکوپنی و ترومبوسیتوپنی به دنبال استفاده از سیکلوفسفامید در برابر مایکوفنولات افزایش یافته بود.

داده‌ها هیچ گونه اثر معنی‌داری را روی کیفیت زندگی مرتبط با سلامت، مورتالیتی به هر علتی، تنگی نفس یا شدت سرفه در گروه تحت درمان با سیکلوفسفامید در مقایسه با گروه تحت درمان با مایکوفنولات نشان ندادند. هیچ یک از کارآزمایی‌ها پیامدهای مربوط به تست‌های عملکردی ورزش را گزارش نکرده بودند.

برای تعیین اثر ناشی از شدت کارکرد ریه، تشخیص بیماری بافت همبندی یا الگوی رادیوگرافی روی پیامدها، تجزیه‌وتحلیل زیر‐گروه را انجام دادیم. یک کارآزمایی گزارش کرده بود که سیکلوفسفامید از کاهش FVC در افراد با نمرات فیبروز بدتر جلوگیری می‌کند، و این کارآزمایی هم‌چنین نشان داد که سیکلوفسفامید ممکن است در افراد با کارکرد ریه بدتر اثربخش‌تر باشد. هیچ ارتباطی بین تشخیص بیماری بافت همبند و پیامدها نمی‌توان برقرار کرد.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان

این مرور که بر مبنای مطالعات با کیفیت روش‌شناسی متنوع انجام شده، در مجموع نشان می‌دهد که در این جمعیت، مزایای محدودی ممکن است در نتیجه استفاده از سیکلوفسفامید به لحاظ میانگین تفاوت در درصد FVC در مقایسه با دارونما، به دست آید؛ اما مزیتی به لحاظ تفاوت در درصد DLCO، یا در مقایسه با مایکوفنولات وجود ندارد. بهبود بالینی نسبی در تنگی نفس ممکن است در نتیجه استفاده از سیکلوفسفامید وجود داشته باشد. دستورالعمل‌های اقدام بالینی بهتر است متخصصان بالینی را به بررسی ویژگی‌های فردی بیمار و انتظار ایجاد مزیت نسبی در بهترین حالت حفظ FVC توصیه کند. متخصصان بالینی بهتر است به دقت بیماران را در طول دوره درمان و سال‌های پس از آن به لحاظ بروز عوارض جانبی پایش کنند.

برای بررسی استفاده از سیکلوفسفامید به مطالعات بیشتری نیاز است؛ آنها بهتر است برای مقایسه پیامدها درون زیر‐گروه‌های مختلف به ویژه دسته‌بندی صورت گرفته از نظر اینفیلتراسیون ریوی در توموگرافی کامپیوتری با وضوح بالا (high‐resolution computed tomography; HRCT) و درگیری پوستی در SSc قوی باشند. مطالعات درباره سایر اشکال بیماری بافت همبند مورد نیاز هستند. پژوهشگران ممکن است مقایسه سیکلوفسفامید (یک سرکوب کننده سیستم ایمنی قوی) را در برابر عوامل آنتی‌فیبروتیک (antifibrotic agents)، یا مقایسه هر دو در برابر دارونما لحاظ نمایند، به ویژه، برای افرادی که طبق شواهد دچار پیشرفت سریع بیماری فیبروتیک شده و ممکن است بیشترین مزیت را ببرند.

خلاصه به زبان ساده

سیکلوفسفامید برای بیماری ریوی بینایی مرتبط با بیماری بافت همبند

پیشینه

افراد مبتلا به بیماری بافت همبند (connective tissue disease) از جمله روماتوئید آرتریت (rheumatoid arthritis) و اسکلروز سیستمیک (systemic sclerosis) ممکن است به گروهی از بیماری‌های ریوی (lung diseases) به نام بیماری ریوی بینایی (interstitial lung disease) مبتلا شوند. این بیماری می‌تواند روی تنفس بیمار و کیفیت زندگی او تاثیرگذار بوده و منجر به کوتاه شدن طول دوره زندگی شود. استفاده از دارویی به نام سیکلوفسفامید (cyclophosphamide) در درمان سایر بیماری‌ها مفید اما با عوارض جانبی توام بوده است.

سوال مطالعه مروری

ما می‌خواستیم بدانیم که سیکلوفسفامید در افراد مبتلا به بیماری ریوی بینایی ناشی از بیماری بافت همبند به حفظ کارکرد ریه کمک می‌کند یا خیر. هم‌چنین می‌خواستیم عوارض جانبی ناشی از مصرف دارو و اثر آن را روی بهبود کیفیت زندگی افراد، طول دوره زندگی، وضعیت تنفس و توانایی انجام حرکات ورزشی بررسی کنیم.

ویژگی‌های مطالعه

برای یافتن مطالعات تا می ۲۰۱۷ جست‌وجو کرده و چهار مطالعه را شامل مجموع ۴۹۵ فرد مبتلا به بیماری ریوی بینایی ناشی از بیماری بافت همبند وارد مرور کردیم. به برخی از افراد سیکلوفسفامید و به دیگران سایر داروها یا یک دارونما (placebo) داده بودند. برای بررسی تفاوت‌ها، این گروه‌های مختلف را با یکدیگر مقایسه کردیم.

یافته‌های کلیدی

ما پاره‌ای شواهد با کیفیت پائین به دست آوردیم که نشان می‌داد استفاده از سیکلوفسفامید در مقایسه با دارونما از لحاظ کارکرد ریه و نشانه‌های تنگی نفس (breathlessness) دارای مزیت کوچکی بوده است. هیچ گونه شواهد شفافی که نشان دهد افراد تحت درمان با سیکلوفسفامید نسبت به افراد تحت دریافت کننده سایر داروها (مایکوفنولات موفتیل (mycophenolate mofetil)) دارای کارکرد ریوی بهتری بودند، وجود نداشت. برخی از افراد دچار کاهش سلول‌های خونی، ورود خون به داخل ادرار و تهوع شدند.

کیفیت شواهد

کیفیت شواهد را با استفاده از یکی از درجات بسیار پائین، پائین، متوسط یا بالا درجه‌بندی کردیم. شواهد با کیفیت بسیار پائین به این معنی است که ما درباره نتایج نامطمئن هستیم. شواهد با کیفیت بالا به این معنی است که ما درباره نتایج بسیار مطمئن هستیم. برای این مرور کاکرین، شواهدی با کیفیت پائین به دست آوردیم. کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده‌ای را وارد مرور کردیم که کورسازی شده بودند، به این معنی که شرکت‌کنندگان و افرادی که نتایج مطالعه را ارزیابی کرده بودند، نمی‌دانستند که شرکت‌کنندگان کدام یک از سیکلوفسفامید یا دارونما را دریافت کرده بودند. با وجود این، کارآزمایی‌ها عمدتا دربرگیرنده افراد مبتلا به اسکلروز سیستمیک بودند؛ بنابراین این نتایج ممکن است قابل تعمیم به تمامی افراد مبتلا به بیماری ریوی بینایی و بیماری بافت همبند نباشد.


Hayley Barnes، Zoe Brown، Andrew Burns، Trevor Williams،
دوره ۲۰۱۹، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۸ )
چکیده

پیشینه
هیپرتانسیون ریوی (pulmonary hypertension; PH) شامل شرایط پیچیده و ناهمگونی است، که با افزایش فشار شریان ریوی مشخص می‌شود، و در صورتی که درمان نشود منجر به نارسایی سمت راست قلب و مرگ‌ومیر می‌شود. PH شامل هیپرتانسیون شریان ریوی (pulmonary arterial hypertension; PAH) گروه ۱ سازمان جهانی بهداشت (WHO)؛ گروه ۲ شامل PH ناشی از بیماری سمت چپ قلب (PH due to left‐heart disease; PH‐LHD)؛ گروه ۳ شامل PH ناشی از بیماری‌های ریوی یا هیپوکسی (hypoxia)، یا هر دو؛ گروه ۴ شامل PH ناشی از انسداد مزمن ترومبوآمبولیک عروق ریوی (chronic thromboembolic occlusion of pulmonary vasculature; CTEPH) و گروه ۵ شامل مواردی از PH ناشی از مکانیسم‌های نامشخص و/یا چند عاملی از جمله اختلالات هماتولوژیک، سیستمیک، یا متابولیک است. مهار کننده‌های فسفودی‌استراز نوع ۵ (hosphodiesterase type ۵؛ PDE۵) باعث افزایش وازودیلاسیون (vasodilation) و مهار تکثیر (پرولیفراسیون (proliferation)) می‌شوند.
اهداف
تعیین اثربخشی مهار کننده‌های PDE۵ برای هیپرتانسیون ریوی در بزرگسالان و کودکان.
روش های جستجو
ما جست‌وجوها را در CENTRAL؛ MEDLINE؛ Embase؛ CINAHL و Web of Science را تا ۲۶ سپتامبر ۲۰۱۸ انجام دادیم. مقالات مروری، پایگاه‌های ثبت کارآزمایی‌های بالینی و فهرست منابع مقالات بازیابی شده را به صورت دستی جست‌وجو کردیم.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده‌ای را وارد کردیم که به مقایسه هر نوع مهار کننده PDE۵ در برابر دارونما (placebo)، یا سایر انواع درمان‌های اختصاصی بیماری PAH، به مدت حداقل ۱۲ هفته پرداختند. ما تجزیه‌وتحلیل جداگانه‌ای را برای هر گروه PH وارد کردیم.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
مطالعات شناسایی شده را از طریق جست‌وجو در بانک اطلاعاتی مدیریت مرجع با موفقیت به دست آوردیم. نسخه‌های متن کامل مطالعات مرتبط را بازیابی کردیم و دو نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم داده‌ها را استخراج کردند. پیامدهای اولیه عبارت بودند از: تغییر در کلاس عملکردی WHO، مسافت طی شده در شش دقیقه (۶MWD) و مرگ‌ومیر. پیامدهای ثانویه عبارت بودند از پارامترهای همودینامیک، کیفیت زندگی/وضعیت سلامت، تنگی نفس (dyspnoea)، بدتر شدن بالینی (بستری شدن/مداخله)، و حوادث جانبی. در صورت لزوم، با استفاده از شدت عملکرد ریه، تشخیص بیماری بافت همبند، و الگوی رادیولوژیکی فیبروز، متاآنالیز (meta‐analyses) و تجزیه‌وتحلیل زیر‐گروه را انجام دادیم. شواهد را با استفاده از رویکرد درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) ارزیابی و «جداول خلاصه یافته‌ها» را ایجاد کردیم.
نتایج اصلی

ما ۳۶ مطالعه را با ۲۹۹۹ شرکت‌کننده (مبتلا به هیپرتانسیون ریوی به هر علت) در مرور نهایی وارد کردیم. کارآزمایی‌ها به‌طور میانگین به مدت ۱۴ هفته انجام شدند، برخی از کارآزمایی‌ها ۱۲ ماه طول کشیدند. دو کارآزمایی به‌طور خاص کودکان را وارد کردند.

نوزده کارآزمایی شامل شرکت‌کنندگان گروه ۱ PAH بودند. شرکت‌کنندگان مبتلا به PAH که با مهار کننده‌های PDE۵ درمان شدند در مقایسه با دارونما، بیشتر احتمال داشت که طبقه عملکردی WHO (نسبت شانس (OR): ۸,۵۹؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۳.۹۵ تا ۱۸.۷۲؛ ۴ کارآزمایی؛ ۲۸۲ شرکت‌کننده)، طی کردن ۴۸ متر بیشتر در ۶MWD؛ (۹۵% CI؛ ۴۰ تا ۵۶؛ ۸ کارآزمایی؛ ۸۸۰ شرکت‌کننده) در آنها بهبود یابد، و ۲۲% کمتر احتمال داشت که طی یک دوره میانگین ۱۴ هفته‌ای فوت کنند (۹۵% CI؛ ۰.۰۷ تا ۰.۶۸؛ ۸ کارآزمایی؛ ۱۱۱۹ شرکت‌کننده) (شواهد با قطعیت بالا). تعداد افراد مورد نیاز برای درمان برای پیشگیری از یک مورد مرگ‌ومیر اضافی ۳۲ شرکت‌کننده بود. خطر حوادث جانبی با مهار کننده‌های PDE۵، به خصوص سردرد (OR: ۱.۹۷؛ ۹۵% CI؛ ۱.۳۳ تا ۲.۹۲؛ ۵ کارآزمایی؛ ۸۴۸ شرکت‌کننده)، ناراحتی گوارشی (OR: ۱.۶۳؛ ۹۵% CI؛ ۱.۰۷ تا ۲.۴۸؛ ۵ کارآزمایی؛ ۸۴۸ شرکت‌کننده)، سوزش (OR: ۴.۱۲؛ ۹۵% CI؛ ۱.۸۳ تا ۹.۲۶؛ ۳ کارآزمایی؛ ۷۴۸ شرکت‌کننده)، درد عضلانی و درد مفصلی (OR: ۲.۵۲؛ ۹۵% CI؛ ۱.۵۹ تا ۳.۹۹؛ ۴ کارآزمایی؛ ۷۹۲ شرکت‌کننده) افزایش یافت.

داده‌های مربوط به مقایسه مهار کننده‌های PDE۵ با دارونما در حالی که در سایر درمان‌های اختصاصی PAH بود، با تعداد کم کارآزمایی‌های وارد شده محدود شد. شرکت‌کنندگان مبتلا به PAH در مهار کننده‌های PDE۵ همراه با درمان ترکیبی در مقایسه با دارونما در عرض شش دقیقه ۱۹,۶۶ متر بیشتر راه رفتند (۹۵% CI؛ ۹ تا ۳۰؛ ۴ کارآزمایی؛ ۵۰۹ شرکت‌کننده) (شواهد با قطعیت متوسط). کارآزمایی‌های محدودی به مقایسه مستقیم مهار کننده‌های PDE۵ با سایر درمان‌های اختصاصی PAH پرداختند (آنتاگونیست گیرنده اندوتلین (endothelin receptor antagonists; ERAs)). افراد دریافت کننده مهار کننده‌های PDE۵، به میزان ۴۹ متر بیشتر از افراد دریافت کننده ERA‌ها راه رفتند (۹۵% CI؛ ۴ تا ۹۵؛ ۲ کارآزمایی؛ ۳۶ شرکت‌کننده) (شواهد با قطعیت پائین). شواهدی مربوط به تفاوت در کلاس عملکردی WHO یا مرگ‌ومیر در هر دو درمان وجود نداشت.

پنج کارآزمایی مهار کننده‌های PDE۵ را با دارونما در PH ثانویه بیماری سمت چپ قلب (PH‐LHD) مقایسه کردند. کیفیت داده‌ها به علت عدم دقت و ناهمگونی بین کارآزمایی‌ها پائین بود. در افراد مبتلا به PH‐LHD، شانس بهبود طبقه عملکرد WHO با استفاده از مهار کننده‌های PDE۵ در مقایسه با دارونما پائین بود (OR: ۰,۵۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۲ تا ۰.۸۷؛ ۳ کارآزمایی؛ ۲۸۵ شرکت‌کننده)، و افرادی که از مهار کننده‌های PDE۵ استفاده کردند در مقایسه با دارونما، ۳۴ متر بیشتر راه رفتند (۹۵% CI؛ ۲۳ تا ۴۶؛ ۳ کارآزمایی ۲۸۴ شرکت‌کننده). در رابطه با تفاوت در مرگ‌ومیر شواهدی وجود نداشت. پنج کارآزمایی مهار کننده‌های PDE۵ را با دارونما در PH ثانویه به بیماری ریوی/هیپوکسی، اغلب در COPD، مقایسه کردند. کیفیت داده‌ها به علت عدم دقت تاثیر و ناهمگونی بین کارآزمایی‌ها پائین بود. بهبودی اندکی به میزان ۲۷ متر در ۶MWD با استفاده از مهار کننده‌های PDE۵ در مقایسه با دارونما در افراد مبتلا به PH ناشی از بیماری ریوی وجود داشت. هیچ شواهدی حاکی از بدتر شدن هیپوکسی با استفاده از مهار کننده‌های PDE۵ وجود نداشت، گرچه داده‌ها محدود بودند. سه مطالعه مهار کننده‌های PDE۵ را با دارونما یا سایر درمان‌های اختصاصی PAH در بیماری مزمن ترومبوآمبولی مقایسه کردند. در هیچ یک از پیامدها تفاوت معناداری وجود نداشت. کیفیت داده‌ها با توجه به عدم دقت تاثیر و ناهمگونی در سراسر کارآزمایی‌ها پائین بود.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان

مهار کننده‌های PDE۵ به نظر می‌رسد تاثیرات مفید بارزی در گروه ۱ PAH دارند. سیلدنافیل (sildenafil)، تادالافیل (tadalafil) و واردنافیل (vardenafil) همگی در این شرایط بالینی موثر هستند، و متخصصان بالینی باید در صورت انتخاب مهار کننده PDE۵ برای تجویز، پروفایل عوارض جانبی را برای هر فرد در نظر بگیرند.

در حالی که به نظر می‌رسد استفاده از مهار کننده‌های PDE۵ در بیماری‌های PH چپ قلب مزایای اندکی دارند، بر اساس مطالعات عمدتا کوچک و کوتاه‐مدت، مشخص نیست که برای کدام نوع از بیماری سمت چپ قلب مفید است. این داده‌ها نشان دهنده آسیب احتمالی در بیماری دریچه قلب است. هیچ مزیت آشکاری برای مهار کننده‌های PDE۵ در هیپرتانسیون ریوی ثانویه به بیماری ریوی یا بیماری مزمن ترومبو آمبولی وجود ندارد. پژوهش بیشتری درباره مکانیزم‌های هیپرتانسیون ریوی ثانویه به دنبال بیماری سمت چپ قلب و توجه محتاطانه به این که کدام بخش از این بیماران ممکن است از مهار کننده‌های PDE۵ مزیت ببرند، ضروری است. کارآزمایی‌های آینده در PH‐LHD باید دارای توان آزمون کافی، و پیگیری طولانی‌مدت بوده، و شامل داده‌های مربوط به همودینامیک تهاجمی (invasive haemodynamic)، کلاس عملکردی WHO، فاصله شش دقیقه‌ای راه رفتن، و ضعف/بدتر شدن بالینی باشند.

خلاصه به زبان ساده

مهار کننده‌های PDE۵ برای هیپرتانسیون ریوی

سوال مطالعه مروری:

ما می‌خواستیم این موضوع را مرور کنیم که گروهی از داروها به نام مهار کننده‌های PDE۵ (که ممکن است برای باز کردن عروق در ریه‌ها مورد استفاده قرار گیرند) می‌توانند به افراد مبتلا به هیپرتانسیون ریوی (pulmonary hypertension) (افزایش فشار خون داخل رگ‌ها به سمت ریه‌ها) کمک کنند یا خیر. محققان کاکرین تمام مطالعات مرتبط با پاسخ این سوال را گردآوری و تجزیه‌وتحلیل کردند و ۳۶ مطالعه را یافتند.

چرا این مرور مهم است؟

به دلایل مختلف، تقریبا سه نفر از هر ۱۰۰۰ نفر، مبتلا به هیپرتانسیون ریوی هستند. این بیماری می‌تواند به کاهش ظرفیت ورزش، کاهش کیفیت زندگی، افزایش بستری و مرگ‌ومیر زودرس منجر شود. گروهی از داروها به نام مهار کننده‌های PDE۵ ممکن است گردش خون سمت راست قلب و ریه‌ها را بهبود ببخشند. ما می‌خواستیم اطمینان حاصل کنیم که اگر این داروها مورد استفاده قرار گیرند، شواهدی از مزیت و آسیب اندک یا عدم آسیب وجود دارد.

یافته‌های اصلی:

ما ۳۶ مطالعه را با حضور ۲۹۹۹ فرد وارد کردیم. کارآزمایی‌ها به‌طور میانگین به مدت ۱۴ هفته انجام شدند، برخی از کارآزمایی‌ها ۱۲ ماه طول کشیدند. اکثر کارآزمایی‌ها شامل بزرگسالان، و دو کارآزمایی به‌طور خاص شامل کودکان بودند.

نوزده کارآزمایی شامل افراد مبتلا به گروه ۱ هیپرتانسیون شریان ریوی بودند (ارثی، علل ناشناخته، ناشی از بیماری‌های بافت همبند). افرادی که مهار کننده‌های PDE۵ مصرف کردند با افرادی که از این داروها استفاده نکردند، مقایسه شدند. این مرور نشان می‌دهد که هنگام تجویز این مهار کننده‌ها، به‌طور میانگین افراد در عرض شش دقیقه، ۴۸ متر بیشتر راه می‌روند (۸ کارآزمایی؛ ۸۸۰ فرد). آنها هم‌چنین کلاس عملکردی خود را بهبود بخشیدند (کاهش محدودیت‌های فیزیکی مرتبط با PH) و کمتر احتمال داشت که فوت کنند (شواهد با قطعیت بالا). آنها هم‌چنین بیشتر احتمال داشت که دچار عوارض جانبی، از جمله سردرد، سوزش و درد عضلات شوند.

پنج کارآزمایی شامل افراد مبتلا به هیپرتانسیون ریوی ناشی از بیماری سمت چپ قلب بود. این مرور نشان می‌دهد هنگام دریافت مهار کننده‌های PDE۵، این افراد به‌طور میانگین می‌توانند در عرض شش دقیقه ۳۴ متر بیشتر راه بروند (۳ کارآزمایی؛ ۲۸۴ نفر؛ شواهد با قطعیت پائین). اما، در مقایسه با افرادی که از آنها استفاده نکردند، تفاوتی در میزان بقا وجود نداشت. پنج کارآزمایی شامل افراد مبتلا به هیپرتانسیون ریوی ناشی از بیماری ریوی بودند (عمدتا بیماری مزمن انسدادی ریه و برخی از فیبروز ریوی ایدیوپاتیک). هنگام استفاده از مهار کننده‌های PDE۵، آنها توانستند در عرض شش دقیقه ۲۷ متر بیشتر راه بروند (شواهد با قطعیت پائین)، اما در مقایسه با افرادی که از آنها استفاده نکردند، تفاوتی در بقا وجود نداشت. سه کارآزمایی شامل افراد مبتلا به هیپرتانسیون ریوی ناشی از لخته‌های خونی بودند؛ تفاوت معنی‌داری در پیامدها بین افرادی که از مهار کننده‌های PDE۵ استفاده کردند، در مقایسه با افرادی که از این مهار کننده‌ها استفاده نکردند، وجود نداشت.

محدودیت‌ها:

شواهدی با کیفیت خوب در رابطه با افراد مبتلا به هیپرتانسیون شریان ریوی وجود داشت، که به ما اطمینان دادند این نتایج درست هستند. قطعیت شواهد مربوط به افراد مبتلا به هیپرتانسیون ریوی ناشی از بیماری قلبی کمتر بود. کیفیت شواهد در این گروه پائین بود از آنجایی که کارآزمایی‌های اندکی ‌انجام گرفت، تعداد افراد درگیر کم بود، و کارآزمایی‌ها کاملا متفاوت از یکدیگر بودند، نتیجه‌گیری‌‌های دقیق مشکل بود.



صفحه ۱ از ۱