جستجو در مقالات منتشر شده


۱۲ نتیجه برای Guan J Liu

Qiukui Hao، Bi Rong Dong، Jirong Yue، Taixiang Wu، Guan J Liu،
دوره ۲۰۱۵، شماره ۰ - ( ۶-۱۳۹۴ )
چکیده

پیشینه
درمان ترومبولیتیک (داروهای ضدانعقاد قدرتمند) معمولا برای بیماران مبتلا به آمبولی ریوی (PE) عمده و جدی از نظر بالینی، نگاه داشته می‌شود. شواهد نشان می‌دهد که داروهای ترومبولیتیک ممکن است لخته‌های خون را نسبت به هپارین با سرعت بیشتری حل کرده و میزان مرگ‌و‌میر مرتبط با PE را کاهش دهند. با این حال، هنوز هم نگرانی در مورد خطر احتمالی عوارض ناخواسته درمان ترومبولیتیک، مانند خونریزی عمده یا جزئی وجود دارد .این دومین به‌روز رسانی از یک مطالعه مروری کاکرین است که برای نخستین‌بار در سال ۲۰۰۶ منتشر شده است.
اهداف
بررسی اثرات درمان ترومبولیتیک در بیماران مبتلا به آمبولی حاد ریوی.
روش های جستجو
برای این به‌روزرسانی، گروه عروق در کاکرین، مرکز ثبت تخصصی خود (آخرین جست‌وجو سپتامبر ۲۰۱۴) و پایگاه ثبت مرکزی کارآزمایی‌های کنترل شده کاکرین (CENTRAL؛ Cochrane Central Register of Controlled Trials ) در کتابخانه کاکرین (the Cochrane Library) (آخرین جست‌وجو شماره ۸؛ ۲۰۱۴) را جست‌وجو کرد. ما همچنین مجموعه کارآزمایی‌های فردی و پایگاه‌های اطلاعاتی خصوصی را همراه با فهرست منابع مقالات مرتبط جست‌وجو کردیم. مجلات پزشکی مرتبط را هم با روش دستی جست‌وجو کردیم.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (RCT) که درمان ترومبولیتیک و به دنبال آن درمان با هپارین را با درمان با هپارین به تنهایی، هپارین و دارونما یا مداخله جراحی، در بیماران مبتلا به PE حاد مقایسه کردند. ما کارآزمایی‌هایی را که دو داروی ترومبولیتیک مختلف یا دوز‌های متفاوت یک داروی ترومبولیتیک را مقایسه کردند وارد مطالعه نکردیم.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
دو نویسنده (BD و QH)، مناسب بودن و کیفیت کارآزمایی‌ها را ارزیابی و داده‌ها را استخراج کردند.
نتایج اصلی
ما ۱۸ کارآزمایی را با مجموع ۲۱۹۷ شرکت کننده برای ورود به این مطالعه مروری شناسایی کردیم. نتوانستیم یکی از مطالعات را وارد متاآنالیز (meta-analysis) کنیم چون داده‌ای برای استخراج کردن نداشت. بیشتر مطالعات به علت خطر بالا یا مبهم ناشی از تصادفی‌سازی و کور‌سازی در معرض خطر بالای سوگیری (Bias) بودند. متاآنالیز نشان داد که، درمان با ترومبولیتیک‌ها به علاوه هپارین در مقایسه با درمان با هپارین به تنهایی یا هپارین و دارونما، می‌تواند احتمال مرگ (نسبت شانس (OR): ۰,۵۷؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰,۳۷ تا ۰,۸۷؛ ۰,۰۲ = P؛ شواهد با کیفیت پائین) و عود PE (OR: ۰,۵۱؛ CI ۹۵%: ۰,۲۹ تا ۰,۸۹؛ ۰,۰۲ = P؛ شواهد با کیفیت پایین) زا کاهش دهد. وقتی که چهار مطالعه با خطر بالای سوگیری را از آنالیز حذف کردیم اثرات مرگ ضعیف شد (OR: ۰,۶۶؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰,۴۲ تا ۱,۰۶؛ ۰,۰۸ = P). بروز حوادث خونریزی دهنده عمده و جزئی، در گروه ترومبولیتیک‌ها بالاتر از گروه کنترل بوده و این تفاوت از نظر آماری معنی‌دار بود (OR: ۲,۹۰؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۱,۹۵ تا ۴,۳۱؛ ۰,۰۰۱ > P؛ شواهد با کیفیت پائین؛ به ترتیب). طول مدت اقامت در بیمارستان (میانگین تفاوت (MD): ۱,۳۵؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۴,۲۷ - تا ۱,۵۸) و کیفیت زندگی در دو گروه درمان مشابه بود. سکته مغزی در یک مطالعه گزارش شد و میزان رخداد آن در گروه ترومبولیتیک‌ها از گروه کنترل بیشتر بود، اگر چه فاصله اطمینان گسترده بود (OR: ۱۲,۱۰؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۱,۵۷ تا ۹۳,۳۹). اطلاعات محدود از تعداد کمی از کارآزمایی‌ها نشان داد که ترومبولیتیک‌ها ممکن است پیامد‌های همودینامیک، اسکن پرفیوژن ریوی، ارزیابی آنژیوگرام ریوی، نوار قلب، افزایش فشار خون ریوی، پارامترهای انعقادی، پیامد‌های بالینی و مدت زمان بقا را نسبت به هپارین به تنهایی به میزان بیشتری بهبود ببخشد. با این حال، ناهمگونی مطالعات و تعداد کم شرکت کنندگانی که در این مطالعات مشارکت کرده بودند، رعایت احتیاط هنگام تفسیر نتایج را می‌طلبد. به‌طور مشابه، تعداد کمتر بیماران در گروه ترومبولیتیک‌ها نیازمند تشدید درمان است. هیچ یک از مطالعات سندرم پس از ترومبوز یا مقایسه هزینه‌های درمان‌های متفاوت را گزارش نکرد.
نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
شواهد با کیفیت پائینی وجود دارد که نشان می‌دهند ترومبولیتیک‌ها، وقوع مرگ پس از آمبولی حاد ریوی را در مقایسه با هپارین کاهش می‌دهند. علاوه بر این، درمان‌های ترومبولیتیکی که در این مطالعه مروری وارد شده بودند، ناهمگون بودند. درمان ترومبولیتیک ممکن است در کاهش عود آمبولی ریوی مفید باشد اما، ممکن است باعث وقایع خونریزی دهنده عمده و جزئی و سکته مغزی شود. RCTهای با کیفیت بالا و دو‌ سو کور بیشتری برای ارزیابی ایمنی و مقرون به صرفه بودن آن‌ها مورد نیاز است.
خلاصه به زبان ساده
داروهایی که آمبولی ریوی (لخته خون در ریه‌ها) را حل می‌کنند
پیشینه
آمبولی ریوی یک لخته خون به طور بالقوه کشنده است که در شریان اصلی ریه جای‌گیری می‌کند، به سمت راست قلب فشار وارد می‌کند و بر گردش خون تاثیر می‌گذارد. بیماران همچنین در معرض خطر ایجاد یک آمبولی جدید (عود) هم هستند. در موارد آمبولی عمده ریوی، درمان فوری برای بازگرداندن جریان خون مورد نیاز است. هپارین خون را رقیق می‌کند، اما داروهای جدیدتر که به طور فعال لخته‌ها را می‌شکنند (ترومبولیتیک‌ها) ممکن است با سرعت بیشتری عمل کنند و مؤثرتر باشند. این داروهای جدید شامل استرپتوکیناز، اوروکیناز و پلاسمینوژن نوترکیب نوع بافتی هستند. عارضه مهم این درمان خونریزی است.

نتایج اصلی
نویسندگان این مطالعه مروری منابع را جست‌وجو و ۱۸ مطالعه را در این به‌روزرسانی گنجاندند (شواهد موجود تا سپتامبر ۲۰۱۴ گردآوری شده است). این کارآزمایی‌ها دارای ۲۱۹۷ شرکت کننده بزرگسال مبتلا به آمبولی ریوی بودند، که به طور تصادفی در گروه تحت درمان با یک ماده ترومبولیتیک و به دنبال آن درمان با هپارین یا گروه‌های درمان با هپارین به تنهایی یا هپارین و دارونما یا عمل جراحی قرار گرفته و با هم مقایسه شدند. ما توانستیم داده‌های حاصل از ۱۷ کارآزمایی بالینی را با مجموع ۲۱۶۷ شرکت کننده ترکیب کنیم. به نظر می‌رسد داروهای ترومبولیتیک نسبت به هپارین احتمال مرگ یا عود لخته شدن خون را بیشتر کاهش می‌دهند. با این حال، پس از حذف چهار مطالعه با کیفیت خیلی پائین، این برتری ناپدید شد. از سوی دیگر، ترومبولیتیک‌ها نسبت به هپارین عوارض جانبی بیشتری ایجاد می‌کنند، از جمله وقایع خونریزی عمده و جزئی (وقایع خونریزی دهنده) و سکته مغزی. اطلاعات محدود از پنج کارآزمایی نشان داد که ترومبولیتیک‌ها در بهبود جریان خون در ریه‌ها عملکرد بهتری دارند. هفت مورد از مطالعات وارد شده به این مطالعه مروری نشان داد که آنها می‌توانند عملکرد قلب را بهبود ببخشند.

کیفیت شواهد
کیفیت شواهد به دلیل محدودیت‌های مهم و متعدد طراحی، تاثیر بالقوه شرکت‌های دارویی و کوچک بودن اندازه‌های نمونه‌ها پائین است. ما به کارآزمایی‌های بزرگ‌تر و دقیق‌تری برای درک اینکه آیا درمان ترومبولیتیک واقعا برای آمبولی ریه مفید است یا خیر، احتیاج داریم.

Jirong Yue، Bi Rong Dong، Ming Yang، Xiaomei Chen، Taixiang Wu، Guan J Liu،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه
موربیدیتی و هزینه‌های درمان مرتبط با عفونت‌های پوست و بافت نرم (skin and soft tissue infections; SSTIs) بالا است. لینزولید (linezolid) و وانکومایسین (vancomycin) آنتی‌بیوتیک‌هایی هستند که معمولا در درمان عفونت‌های پوست و بافت نرم، به ویژه عفونت‌های ناشی از استافیلوکوکوس اورئوس مقاوم به متی‌سیلین ( methicillin‐resistant Staphylococcus aureus; MRSA) استفاده می‌شوند.
اهداف
مقایسه تاثیرات و بی‌خطری (safety) استفاده از لینزولید و وانکومایسین در درمان افراد مبتلا به SSTI.
روش های جستجو
برای نخستین به‌روزرسانی این مرور، جست‌وجوهایی را در بانک‌های اطلاعاتی زیر انجام دادیم: پایگاه ثبت تخصصی گروه زخم‌ها در کاکرین (جست‌وجو در ۲۴ مارچ ۲۰۱۵؛ پایگاه مرکزی ثبت کارآزمایی‌های کنترل شده کاکرین (CENTRAL) ( کتابخانه کاکرین )؛ Ovid MEDLINE؛ Ovid MEDLINE (In‐Process & Other Non‐Indexed Citations)؛ Ovid EMBASE؛ و EBSCO CINAHL. همچنین برای دریافت جزئیات کارآزمایی‌های منتشر نشده و در حال انجام، با تولید کنندگان تماس گرفتیم. استنادها را در تمام کارآزمایی‌های به دست آمده و مقالات مرور اصلی بررسی کردیم تا کارآزمایی‌های بیشتری را شناسایی کنیم.
معیارهای انتخاب
همه کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده‌ای (randomised controlled trials; RCTs) را وارد کردیم که لینزولید را با وانکومایسین در درمان SSTI مقایسه کردند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
دو نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم کارآزمایی‌ها را انتخاب کرده، خطر سوگیری (bias) را ارزیابی و داده‌ها را استخراج کردند. پیامدهای اولیه عبارت بودند از درمان بالینی، درمان میکروبیولوژیکی، و مورتالیتی مرتبط با SSTI و مرتبط با درمان. آنالیزهای زیر گروه را با توجه به سن، و اینکه عفونت ناشی از MRSA بود یا خیر، انجام دادیم.
نتایج اصلی
هیچ کارآزمایی جدیدی برای نخستین نسخه به‌روز شده این مرور شناسایی نشد. نه مورد RCT (۳۱۴۴ شرکت‌کننده) را وارد کردیم. لینزولید با نرخ درمان بالینی (RR: ۱,۰۹؛ ۹۵% CI؛ ۱.۰۳ تا ۱.۱۶) و نرخ درمان میکروبیولوژیکی (RR: ۱.۰۸؛ ۹۵% CI؛ ۱.۰۱ تا ۱.۱۶) بهتری در بزرگسالان همراه بود. برای آن دسته از عفونت‌های ناشی از MRSA، لینزولید در نرخ درمان بالینی (RR: ۱.۰۹؛ ۹۵% CI؛ ۱.۰۳ تا ۱.۱۷) و نرخ درمان میکروبیولوژیکی (RR: ۱.۱۷؛ ۹۵% CI؛ ۱.۰۴ تا ۱.۳۲) به‌طور قابل‌توجهی موثرتر از وانکومایسین ظاهر شد. هیچ RCTای، مورتالیتی مرتبط با SSTI و درمان را گزارش نکرد. تفاوت معنی‌داری در مورتالیتی به هر علتی (all‐cause mortality) میان لینزولید و وانکومایسین وجود نداشت (RR: ۱.۴۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۵ تا ۲.۸۰). موارد کمتری از سندرم مرد قرمز (red man syndrome) (RR: ۰.۰۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۱ تا ۰.۲۹)، خارش (RR: ۰.۳۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۷ تا ۰.۷۵) و بثورات (RR: ۰.۲۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۲ تا ۰.۵۸) در گروه لینزولید در مقایسه با وانکومایسین مشاهده شد، با این حال افراد بیشتری هنگام درمان با لینزولید، ترومبوسیتوپنی (RR: ۱۳.۰۶؛ ۹۵% CI؛ ۱.۷۲ تا ۹۹.۲۲) و حالت تهوع (RR: ۲.۴۵؛ ۹۵% CI؛ ۱.۵۲ تا ۳.۹۴) را گزارش کردند. با توجه به داده‌های موجود، به نظر می‌رسد که مدت بستری در بیمارستان برای افرادی که در گروه لینزولید بودند نسبت به گروه وانکومایسین کوتاه‌تر بود. هزینه روزانه درمان سرپایی با لینزولید خوراکی کمتر از وانکومایسین داخل وریدی بود. اگرچه هزینه درمان بیماران بستری با لینزولید بیشتر از درمان بستری با وانکومایسین به ازای هر روز است، میانه (median) طول مدت بستری در بیمارستان با لینزولید سه روز کمتر بود. بنابراین، هزینه کل بیمارستان به ازای هر بیمار با درمان لینزولید کمتر از درمان با وانکومایسین تمام شد.
نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
به نظر می‌رسد لینزولید برای درمان افراد مبتلا به SSTI، از جمله SSTI‌های ناشی از MRSA، موثرتر از وانکومایسین باشد. شواهد موجود در معرض خطر سوگیری بالا قرار دارد و بر اساس مطالعاتی است که توسط شرکت داروسازی سازنده لینزولید پشتیبانی شدند. برای تایید شواهد موجود، انجام RCTهایی که به خوبی طراحی شده و به طور مستقل تامین مالی شوند، مورد نیاز است.

خلاصه به زبان ساده

داروهای آنتی‌بیوتیک در درمان عفونت‌های پوست و بافت نرم

عفونت‌های پوست و بافت نرم مانند زرد زخم، آبسه‌ها، زخم‌ها، و عفونت‌های محل جراحی از عفونت‌های شایع پوستی هستند. برای عفونت‌های جدی پوست و بافت نرم که بافت‌های عمیق تر را درگیر می‌کنند، نرخ مرگ‌ومیر و هزینه‌های درمان بالا است. لینزولید (linezolid) و وانکومایسین (vancomycin) آنتی‌بیوتیک‌هایی هستند که در درمان عفونت‌های پوست و بافت نرم، به ویژه عفونت‌های ناشی از باکتری‌هایی که به برخی از آنتی‌بیوتیک‌ها مقاومت نشان می‌دهند، موثر هستند. این مرور نه RCT را با مجموع ۳۱۴۴ شرکت‌کننده شناسایی کرد، و به مقایسه درمان با لینزولید در برابر درمان با وانکومایسین برای عفونت‌های پوست و بافت نرم پرداخت. هیچ کارآزمایی جدیدی برای نخستین نسخه به‌روز شده این مرور شناسایی نشد. لینزولید برای درمان این عفونت‌ها موثرتر از وانکومایسین بود. در گروهی از بیماران که با لینزولید درمان شدند، عوارض پوستی کمتری مشاهده شد. هیچ تفاوتی میان دو گروه در تعداد مرگ‌های گزارش شده وجود نداشت، و افرادی که با لینزولید درمان شدند، طول مدت بستری کوتاه‌تری در بیمارستان نسبت به افرادی داشتند که با وانکومایسین درمان شدند. هزینه روزانه درمان سرپایی با لینزولید خوراکی کمتر از وانکومایسین داخل وریدی بود، اگرچه برای درمان بیماران بستری، لینزولید گران‌تر از وانکومایسین تمام شد. در آینده برای تایید این نتایج به انجام کارآزمایی‌هایی با طراحی خوب نیاز خواهد بود، زیرا کارآزمایی‌هایی که از آنها این نتیجه‌گیری‌ها گرفته شد، کیفیت روش‌شناسی (methodology) ضعیفی داشتند، در معرض خطر بالای سوگیری بودند و توسط شرکت داروسازی سازنده لینزولید تامین مالی شدند.

Zui Zou، Mao Mao An، Qun Xie، Xiao Y Chen، Hao Zhang، Guan J Liu، Xue Y Shi،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه
آرتروسکوپی زانو (knee arthroscopy) یک پروسیجر شایع بوده و با درد پس از جراحی همراه است. تزریق داخل مفصلی (intra‐articular; IA) مورفین برای کنترل درد به‌طور گسترده‌ای مطالعه شده، اما تاثیر آنالژزیک یا ضد‐دردی آن بعد از آرتروسکوپی زانو نامطمئن است.
اهداف
بررسی اثرات نسبی آن بر تسکین درد و حوادث جانبی تجویز مورفین IA برای کنترل درد پس از آرتروسکوپی زانو در مقایسه با دارونما (placebo) و دیگر آنالژزیک‌ها (بی‌حسی موضعی، داروهای غیر‐استروئیدی ضد‐التهابی (NSAIDها) و سایر اوپیوئیدها) و دیگر روش‌های تجویز مورفین.
روش های جستجو
ما CENTRAL (کتابخانه کاکرین؛ شماره ۴؛ سال ۲۰۱۵)؛ MEDLINE از طریق Ovid (ژانویه ۱۹۶۶ تا می ۲۰۱۵)؛ EMBASE از طریق Ovid (ژانویه ۱۹۸۸ تا می ۲۰۱۵)، و فهرست منابع مقالات وارد شده را جست‌وجو کردیم. هم‌چنین متارجیستری از کارآزمایی‌های کنترل شده (metaRegister of Controlled Trials)، clinicaltrials.gov و پلت‌فرم بین‌المللی پایگاه ثبت کارآزمایی‌های بالینی سازمان جهانی بهداشت (WHO) را برای یافتن کارآزمایی‌های در حال انجام جست‌وجو کردیم.
معیارهای انتخاب
تمامی کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده دو‐سوکور را شناسایی کردیم که تک‐‌دوز مورفین IA را با دیگر مداخلات برای درمان درد پس از جراحی آرتروسکوپی زانو مقایسه کردند. مطالعاتی را که در هر گروه کمتر از ۱۰ شرکت‌کننده داشتند، از بی‌حسی‌های نخاعی یا اپیدورال استفاده کردند، یا تاثیرات آنالژزیک مورفین IA را بر درد مزمن بررسی کردند، از مرور خارج کردیم.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
دو نویسنده به‌طور مستقل از هم کیفیت هر کارآزمایی را بررسی و اطلاعات مربوط به شدت درد، مصرف آنالژزیک‌های مکمل و حوادث جانبی را استخراج کردند. شواهد را با استفاده از رویکرد درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) ارزیابی و جداول «خلاصه‌ یافته‌ها» را ایجاد کردیم.
نتایج اصلی

ما ۲۸ مطالعه کوچک و با کیفیت پائین (۲۹ گزارش) را که شامل ۲۵۶۴ شرکت‌کننده بودند، وارد کردیم. از ۲۰ مطالعه‌ای (۲۱ گزارش) که مورفین را با دارونما مقایسه کردند، نه مطالعه با داده‌های کافی در متاآنالیز وارد شدند. در مجموع، خطر سوگیری (bias) نامشخص بود. به‌طور کلی، سطح کیفیت شواهد با استفاده از رویکرد GRADE پائین تا بسیار پائین ارزیابی شد، این کاهش کیفیت در درجه اول به دلیل وجود خطر سوگیری، حجم نمونه کوچک و عدم دقت بود.

هیچ تفاوت آماری بین ۱ میلی‌گرم مورفین IA و دارونما در شدت درد (مقیاس آنالوگ بصری (VAS)) در فاز اولیه (صفر تا دو ساعت) (تفاوت میانگین (MD): ۰,۵۰‐؛ ۹۵% CI؛ ۱.۱۵‐ تا ۰.۱۴؛ ۲۹۷ شرکت‌کننده؛ ۷ مطالعه؛ شواهد با کیفیت پائین)، در فاز میانی (دو تا شش ساعت) (MD: ‐۰.۴۷؛ ۹۵% CI؛ ۱.۰۹‐ تا ۰.۱۴؛ ۲۹۷ شرکت‌کننده؛ ۷ مطالعه؛ شواهد با کیفیت پائین) و فاز تاخیری (شش تا ۳۰ ساعت) (MD: ‐۰.۸۸؛ ۹۵% CI؛ ۱.۸۱‐ تا ۰.۰۴؛ ۲۹۷ شرکت‌کننده؛ ۷ مطالعه؛ شواهد با کیفیت پائین) مشاهده نشد. هیچ تفاوت معنی‌داری بین ۱ میلی‌گرم و ۲ میلی‌گرم مورفین برای شدت درد در فاز اولیه (MD: ‐۰.۵۶؛ ۹۵% CI؛ ۱.۹۳‐ تا ۰.۸۱؛ ۱۰۵ شرکت‌کننده؛ ۲ مطالعه؛ شواهد با کیفیت پائین) دیده نشد، در حالی که ۴ میلی‌گرم/۵ میلی‌گرم مورفین تاثیر ضد‐دردی بهتری را نسبت به ۱ میلی‌گرم مورفین در فاز تاخیری نشان داد (MD: ۰.۶۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۸ تا ۱.۲۵؛ ۹۷ شرکت‌کننده؛ ۳ مطالعه؛ شواهد با کیفیت پائین). مورفین IA نسبت به عوامل بی‌حسی موضعی در فاز اولیه (MD: ۱.۴۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۹ تا ۲.۳۷؛ ۲۴۸ شرکت‌کننده؛ ۵ مطالعه؛ شواهد با کیفیت پائین)، NSAIDها در فاز اولیه (MD: ۰.۹۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۵‐ تا ۲.۸۵؛ ۸۰ شرکت‌کننده؛ ۲ مطالعه؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین)، سوفنتانیل (sufentanil)، فنتانیل (fentanyl) و پتیدین (pethidine) برای شدت درد بهتر نبود. مورفین IA برای شدت درد در فاز اولیه مشابه مورفین داخل عضلانی (IM) ظاهر شد (MD: ۰.۲۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۸‐ تا ۰.۹۰؛ ۷۲ شرکت‌کننده؛ ۲ مطالعه؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین).

متاآنالیز نشان داد که هیچ تفاوتی در زمان سپری شده تا نیاز به تزریق اولین آنالژزیک بین مورفین IA و دارونما یا بوپیواکائین (bupivacaine) وجود نداشت. یازده مورد از ۲۰ مطالعه‌ای که مورفین را با دارونما مقایسه کردند، به گزارش حوادث جانبی پرداختند و هیچ تفاوت آماری را از نظر بروز حوادث جانبی به ‌دست نیاوردند (خطر نسبی (RR): ۱,۰۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۱ تا ۲.۳۶؛ ۳۱۴ شرکت‌کننده؛ ۸ مطالعه؛ شواهد با کیفیت پائین). هفت مورد از ۲۸ مطالعه خروج شرکت‌کنندگان را گزارش کردند. داده کافی برای انجام متاآنالیز در مورد خروج از مطالعه وجود نداشت.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
شواهدی را با کیفیت بالا پیدا نکردیم که ۱ میلی‌گرم مورفین IA در کاهش شدت درد در فاز اولیه، میانی و تاخیری بهتر از دارونما است. هیچ تفاوت آماری بین مورفین IA و دارونما از لحاظ بروز حوادث جانبی گزارش نشد. اثرات نسبی ۱ میلی‌گرم مورفین در مقایسه با بوپیواکائین IA؛ NSAIDها، سوفنتانیل، فنتانیل و پتیدین نامطمئن هستند. کیفیت شواهد به دلیل خطر بالای سوگیری، و حجم نمونه کوچک مطالعات وارد شده، که می‌توانند باعث سوگیری در نتایج شوند، محدود شد. برای به دست آوردن نتایج قطعی، انجام مطالعاتی با کیفیت بالاتر مورد نیاز است.
خلاصه به زبان ساده

نقش تزریق مورفین در تسکین درد پس از آرتروسکوپی زانو

پیشینه

آرتورسکوپی زانو، نوعی پروسیجر جراحی روی زانو است. این جراحی یک روش کم‐‌تهاجمی است، بدین معنی که برای انجام آن ایجاد فقط یک برش کوچک (incision) کافی است. با استفاده از یک آرتروسکوپ، که از طریق یک برش کوچک وارد مفصل می‌شود، می‌توان آسیب‌ها را معاینه، و گاهی اوقات درمان کرد. برای بررسی و درمان بسیاری از وضعیت‌های ارتوپدی (عضلانی‌اسکلتی) از آرتروسکوپی زانو استفاده می‌شود، و بیماران ممکن است پس از جراحی احساس درد داشته باشند. تزریق مستقیم مورفین به داخل زانو (مورفین داخل‐مفصلی) برای کاهش این درد، بسیار مطالعه شده، اما نمی‌دانیم که این درمان تا چه اندازه موثر است.

نتایج کلیدی و کیفیت شواهد

در می ۲۰۱۵، این مرور ۲۸ مطالعه کوچک و با کیفیت پائین را با ۲۵۶۴ شرکت‌کننده شناسایی کرد که به بررسی مورفین داخل‐مفصلی برای تسکین درد پس از انجام آرتروسکوپی زانو پرداختند. در ۹ مورد از ۲۰ مطالعه، هیچ شواهدی را پیدا نکردیم دال بر اینکه مورفین داخل‐مفصلی با دوز ۱ میلی‌گرم برای تسکین درد بهتر از دارونما (placebo) است. به دلیل وجود شواهد محدود موجود، نتوانستیم مشخص کنیم که مورفین داخل‐مفصلی چگونه با تزریق داخل‐عضلانی مورفین مقایسه شد. هم‌چنین، شواهدی با کیفیت پائین برای مقایسه تاثیرات تزریق ۱ میلی‌گرم مورفین داخل‐مفصلی با بوپیواکائین (bupivacaine)، داروهای غیر‐استروئیدی ضد‐التهابی (NSAIDها)، سوفنتانیل (sufentanil)، فنتانیل (fentanyl) و پتیدین (pethidine) وجود داشت، از این رو مطمئن نیستیم کدام‌ یک بهتر عمل می‌کنند. ما نتوانستیم مشخص کنیم که نرخ عوارض جانبی درمان مانند تهوع و استفراغ بین مورفین داخل‐مفصلی و دارونما تا چه اندازه با هم مشابه است. به‌طور کلی، کیفیت شواهد پائین بود.

پژوهش‌های بیشتر باید بر یافتن آنالژزیک‌های موثر برای آرتروسکوپی زانو متمرکز شوند.


Shuang-Hong Luo، Qin Guo، Guan J Liu، Chaomin Wan،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه
خونریزی گوارشی به از دست دادن خون از هر ناحیه‌ای از دستگاه گوارش اشاره دارد. در عملکرد بالینی اطفال، این نوع خونریزی معمولا شکایت کودکان مراجعه کننده به بخش اورژانس از نشانه‌های بیماری‌هایی مانند زخم، واریس معده یا مری، گاستریت، پارگی مالوری‌‐ویس (Mallory‐Weiss)، فیشر آنورکتال، کولیت آلرژیک، کولیت عفونی، درهم‌تو‌رفتگی روده (intussusception)، پورپورای هنوخ‐شوئن‌لاین (Henoch‐Schönlein Purpura)، و دیورتیکولوم مکل (Meckel's diverticulum) است؛ این عارضه هم‌چنین در کودکان به شدت بدحال که در بخش مراقبت‌های ویژه بستری هستند، بروز بالایی دارد که به دلیل گاستروپاتی‌های ناشی از استرس ایجاد می‌شود. علت خونریزی دستگاه گوارش هرچه باشد، مهم نیست بلکه باور بر این است که اعمال ناشتایی ضروری است، به دلیل این ترس که خوردن غذا ممکن است باعث تاثیرگذاری بر هموستاز یا تشدید خونریزی شود.
اهداف
ارزیابی تاثیرات و بی‌خطری (safety) ناشتایی برای ایجاد هموستاز در خونریزی دستگاه گوارش در کودکان.
روش های جستجو
EBM Reviews را جست‌وجو کردیم که عبارت بودند از: پایگاه مرکزی ثبت کارآزمایی‌های کنترل شده کاکرین (CENTRAL) (می ۲۰۱۶)؛ Ovid MEDLINE(R) (۱۹۴۶ تا ۳ می ۲۰۱۶)؛ EMBASE (۱۹۸۰ تا هفته ۱۸ سال ۲۰۱۶)، بانک اطلاعاتی زیست‌پزشکی چین (Chinese Biomedical Database; CBM) (۱۹۷۸ تا ۳ می ۲۰۱۶)، زیرساخت‌های دانش ملی چین (China National Knowledge Infrastructure; CNKI) (۱۹۷۹ تا ۳ می ۲۰۱۶)، بانک اطلاعاتی VIP (۱۹۸۹ تا ۴ می ۲۰۱۶) و Wanfang Data (۱۹۹۰ تا ۴ می ۲۰۱۶). از هیچ محدودیتی در زمینه زبان نگارش یا محیط انجام مطالعه استفاده نکرده و جست‌وجوهای CNKI و Wanfang Data را محدود به حوزه پزشکی کردیم.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) یا شبه‐RCTهایی که در آنها خوردن و نخوردن غذا در کودکان مبتلا به خونریزی دستگاه گوارش مقایسه شدند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
دو نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم نتایج حاصل از جست‌وجوی انجام شده را در متون علمی غربالگری کردند؛ هیچ مورد اختلافی وجود نداشت.
نتایج اصلی
RCTها یا شبه‐RCTهایی را شناسایی نکردیم که تاثیرات و بی‌خطری خوردن و نخوردن غذا را برای ایجاد هموستاز در کودکان مبتلا به خونریزی گوارشی مقایسه کرده باشند. هیچ مطالعه‌ای طبق‌ معیارهای مورد نظر برای این مرور انجام نشده بود.
نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
در حال حاضر هیچ اطلاعاتی از RCTها یا شبه‐RCTها برای حمایت یا رد اقدام به نخوردن غذا برای ایجاد هموستاز در کودکان مبتلا به خونریزی گوارشی در دسترس نیست.
خلاصه به زبان ساده

ناشتایی برای ایجاد هموستاز در کودکان مبتلا به خونریزی دستگاه گوارشی

سوال مطالعه مروری

تعیین تاثیرات و بی‌خطری (safety) ناشتایی برای ایجاد هموستاز در خونریزی گوارشی در کودکان.

پیشینه

خونریزی گوارشی به از دست دادن خون از هر ناحیه‌ای از دستگاه گوارش اشاره دارد. اگر محل خونریزی در نزدیکی لیگامان تریتز (Treitz) (عضله‌ای که از محل اتصال دوازدهه و ژژنوم به دیافراگم امتداد یافته است) باشد، آن را خونریزی از دستگاه گوارش فوقانی می‌نامند. اگر محل خونریزی دور از لیگامان تریتز باشد، به آن خونریزی از دستگاه گوارش تحتانی می‌گویند. افرادی که مقدار کمی خون از دست دادند، ممکن است نشانه‌ای نداشته باشند، اما با شدت گرفتن خونریزی شاهد استفراغ خونی یا وجود خون در مدفوع می‌شوند. خونریزی خفیف و مزمن از دستگاه گوارش می‌تواند به کم‌خونی منجر شود و خستگی یا رنگ‌پریدگی را به همراه داشته باشد؛ خونریزی شدید و حاد از دستگاه گوارش ممکن است زندگی را تهدید کند.

خونریزی گوارشی در کودکان دو سناریو دارد. سناریوی نخست، حضور در بخش اورژانس به دلیل شکایت از وجود نشانه‌ای از بیماری‌هایی مانند زخم، گاستریت، پارگی مالوری ـ ویس (Mallory‐Weiss)، فیشر آنورکتال، کولیت آلرژیک، کولیت عفونی، درهم‌تو‌رفتگی روده (intussusception)، پورپورای هنوخ‐شوئن‌لاین (Henoch‐Schönlein Purpura)، و دیورتیکولوم مکل (Meckel's diverticulum)، است. سناریوی دوم، در کودکان به شدت بدحال بستری در بخش مراقبت‌های ویژه رخ داده و علت آن گاستروپاتی ناشی از استرس است. بروز سناریوی اول به خوبی ثابت نشده، اما در خصوص سناریوی دوم، موارد فراوانی در بخش‌های مراقبت‌های ویژه اطفال دیده می‌شود. علت خونریزی دستگاه گوارش هر چه باشد، باور بر این است که ناشتا بودن ضروری است، به دلیل این ترس که غذا خوردن ممکن است باعث تاثیرگذاری بر ایجاد هموستاز یا تشدید خونریزی شود.

ویژگی‌های مطالعه

EBM Reviews را جست‌وجو کردیم که عبارت بودند از: پایگاه مرکزی ثبت کارآزمایی‌های کنترل شده کاکرین (CENTRAL) (می ۲۰۱۶)؛ Ovid MEDLINE(R) (۱۹۴۶ تا ۳ می ۲۰۱۶)؛ EMBASE (۱۹۸۰ تا هفته ۱۸ سال ۲۰۱۶)، بانک اطلاعاتی زیست‌پزشکی چین (CBM) (۱۹۷۸ تا ۳ می ۲۰۱۶)، زیرساخت‌های دانش ملی چین (China National Knowledge Infrastructure; CNKI) (۱۹۷۹ تا ۳ می ۲۰۱۶)، بانک اطلاعاتی VIP (۱۹۸۹ تا ۴ می ۲۰۱۶) و Wanfang Data (۱۹۹۰ تا ۴ می ۲۰۱۶). از هیچ محدودیتی در زمینه زبان نگارش یا محیط انجام مطالعه استفاده نکرده و جست‌وجوهای CNKI و Wanfang Data را محدود به حوزه پزشکی کردیم.

هیچ کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل شده یا شبه‐تصادفی‌سازی و کنترل شده‌ای را نیافتیم که اطلاعاتی را درباره تاثیرات و بی‌خطری ناشتایی برای ایجاد هموستاز در کودکان مبتلا به خونریزی گوارشی ارائه داده باشند.

نتایج کلیدی

به منظور مقایسه تاثیرات و بی‌خطری غذا نخوردن و غذا خوردن برای ایجاد هموستاز در کودکان مبتلا به خونریزی دستگاه گوارشی، به‌خصوص برای کودکان به شدت بدحال که در معرض خطر بالای خونریزی دستگاه گوارش هستند، انجام مطالعه تصادفی‌سازی شده ضرورت دارد.


Zui Zou، Hong B Yuan، Bo Yang، Fengying Xu، Xiao Y Chen، Guan J Liu، Xue Y Shi،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه
هیپرتانسیون پیش از انجام جراحی نیاز به مدیریت درمانی دقیق دارد. مشخص شده که مهار کننده‌های آنزیم مبدل آنژیوتنسین (angiotensin‐converting enzyme inhibitors; ACEIs) یا مسدود کننده‌های گیرنده آنژیوتانسین II نوع ۱ (angiotensin receptor blockers; ARBs) در درمان هیپرتانسیون مرتبط با جراحی اثربخش هستند. با این حال، در مورد اینکه می‌توانند از مورتالیتی و موربیدیتی پیشگیری کنند یا خیر، اتفاق نظر وجود ندارد.
اهداف
ارزیابی سیستماتیک مزایا و آسیب‌های تجویز ACEIها یا ARBها پیش از انجام جراحی برای پیشگیری از مورتالیتی و موربیدیتی در بزرگسالانی (سنین ۱۸ سال و بالاتر) که تحت هر نوع جراحی تحت آناستزی عمومی قرار می‌گیرند.
روش های جستجو
شماره کنونی پایگاه مرکزی ثبت کارآزمایی‌های کنترل شده کاکرین (CENTRAL؛ ۲۰۱۴، شماره ۱۲)؛ Ovid MEDLINE (۱۹۶۶ تا ۸ دسامبر ۲۰۱۴)؛ EMBASE (۱۹۸۰ تا ۸ دسامبر ۲۰۱۴)، و منابع کارآزمایی‌های تصادفی‌‌سازی شده بازیابی شده، متاآنالیزها، و مرورهای سیستماتیک را جست‌وجو کردیم. جست‌وجو را در ۳ فوریه ۲۰۱۷ دوباره انجام دادیم. سه مطالعه بالقوه جدید مورد نظر به فهرست «مطالعات در انتظار طبقه‌بندی» اضافه شده و در طول به‌روز کردن مرور، در یافته‌های رسمی این مرور گنجانده خواهند شد.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده‌ای (randomised controlled trials; RCTs) را وارد کردیم که تجویز پیش از انجام جراحی ACEIها یا ARBها را با دارونما (placebo) در بزرگسالان (سنین ۱۸ سال و بالاتر) تحت هر نوع جراحی تحت آناستزی عمومی مقایسه کردند. مطالعاتی را حذف کردیم که در آنها شرکت‌کنندگان تحت پروسیجرهایی قرار گرفتند که فقط به بی‌حسی موضعی نیاز داشتند، یا شامل شرکت‌کنندگانی بودند که قبلا ACEI یا ARB مصرف کردند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
دو نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم، به انتخاب مطالعه، ارزیابی خطر سوگیری (bias) و استخراج داده‌ها پرداختند. از روش‌های استاندارد روش‌شناسی (methodology) مورد نظر کاکرین استفاده کردیم.
نتایج اصلی
هفت RCT را با مجموع ۵۷۱ شرکت‌کننده وارد مرور کردیم. دو مورد از هفت کارآزمایی شامل ۳۶ شرکت‌کننده تحت جراحی عروق غیر قلبی (جراحی آئورت اینفرارنال (infrarenal)) و پنج مورد شامل ۵۳۵ شرکت‌کننده تحت جراحی قلب، از جمله جراحی دریچه‌ای، جراحی بای‌پس عروق کرونر، و جراحی بای‌پس قلبی ریوی بودند. مداخله در شش کارآزمایی از ۱۱ روز تا ۲۵ دقیقه پیش از جراحی، و در یک کارآزمایی حین جراحی شروع شد. هر هفت RCT را دارای خطر بالای سوگیری در نظر گرفتیم. تاثیرات ACEIها یا ARBها بر مورتالیتی پیش از انجام جراحی و انفارکتوس حاد میوکارد نامطمئن بود زیرا کیفیت شواهد بسیار پائین بود. خطر مرگ‌ومیر در گروه ACEIها یا ARBها ۲,۷% و در گروه دارونما ۱.۶% گزارش شد (خطر نسبی (RR): ۱.۶۱؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰.۴۴ تا ۵.۸۵). خطر انفارکتوس حاد میوکارد در گروه ACEIها یا ARBها ۱.۷% و در گروه دارونما ۳.۰% بود (RR: ۰.۵۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۴ تا ۲.۲۶). ACEIها یا ARBها ممکن است نارسایی احتقانی قلب (congestive heart failure) (شاخص قلبی) را پیش از انجام جراحی بهبود بخشند (تفاوت میانگین (MD): ۰.۶۰‐؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۰‐ تا ۰.۵۰‐، شواهد با کیفیت بسیار پائین). از نظر نرخ عوارض، هیچ تفاوتی در عوارض سربروواسکولار (cerebrovascular) پیش از انجام جراحی (RR: ۰.۴۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۸ تا ۱.۲۸، شواهد با کیفیت بسیار پائین) و هیپوتانسیون (RR: ۱.۹۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۶ تا ۴.۴۱، شواهد با کیفیت بسیار پائین) بین گروه‌ها وجود نداشت. بروز نارسایی کلیوی مربوط به جراحی قلب گزارش نشد. ACEIها یا ARBها با کوتاه شدن طول مدت بستری در بیمارستان همراه بودند (MD: ‐۰.۵۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۳‐ تا ۰.۱۶‐؛ P value = ۰.۰۰۵، شواهد با کیفیت بسیار پائین). این یافته‌ها باید با احتیاط تفسیر شوند، زیرا پیش‌زمینه‌های بالینی شرکت‌کنندگان، احتمال مخدوش‌شدگی (confounding) را ایجاد می‌کند. ACEIها یا ARBها ممکن است طول مدت بستری را در بیمارستان کوتاه کنند (MD: ‐۰.۵۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۳‐ تا ۰.۱۶‐، شواهد با کیفیت بسیار پائین)، دو مطالعه عوارض جانبی را گزارش کردند، و هیچ شواهدی دال بر تفاوت میان گروه‌های ACEIها یا ARBها و کنترل وجود نداشت.
نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
به‌طور کلی، این مرور شواهدی را برای حمایت از اینکه استفاده از ACEIها یا ARBها پیش از انجام جراحی می‌توانند از مورتالیتی، موربیدیتی، و عوارض (هیپوتانسیون، عوارض سربروواسکولار پیش از انجام جراحی، و نارسایی کلیوی مرتبط با جراحی قلبی) پیشگیری کنند، نیافت. هیچ شواهدی را پیدا نکردیم که نشان دهد استفاده از این داروها ممکن است نرخ انفارکتوس حاد میوکارد را کاهش دهند. با این حال، ACEIها یا ARBها ممکن است برون‌ده قلبی را پیش از انجام جراحی افزایش دهند. با توجه به کیفیت روش‌شناسی (methodology) پائین و بسیار پائین، خطر سوگیری، و فقدان توان آماری در مطالعات وارد شده، تاثیر واقعی مداخله ممکن است به‌طور قابل‌توجهی با تخمین‌های مشاهده شده متفاوت باشد. تصمیم به شروع درمان با ACEIها یا ARBها پیش از انجام جراحی (عمدتا جراحی قلب الکتیو، طبق مطالعات وارد شده) باید به صورت فردی گرفته شود.
خلاصه به زبان ساده

تجویز داروهای کاهش دهنده فشار خون حول‌وحوش زمان جراحی برای کاهش خطر وقوع مرگ‌ومیر و بیماری جدی در بزرگسالان

سوال مطالعه مروری

شواهد مربوط به دو نوع دارویی را که برای کاهش فشار خون (مهار کننده‌های آنزیم مبدل آنژیوتنسین (angiotensin‐converting enzyme inhibitors; ACEIs) یا مسدود کننده‌های گیرنده آنژیوتنسین II نوع ۱ (angiotensin receptor blockers; ARBs) حول‌وحوش زمان انجام جراحی به منظور کاهش خطر مرگ‌ومیر و بیماری‌های جدی در بزرگسالان تحت جراحی با استفاده از بیهوشی عمومی استفاده می‌شوند، مرور کردیم.

پیشینه

افراد مبتلا به فشار خون بالا حول‌وحوش زمان انجام جراحی با دقت درمان می‌شوند زیرا خطر بروز عوارضی مانند کاهش جریان خون به عضله قلب (ایسکمی میوکارد)، حمله قلبی و حتی مرگ‌ومیر در آنها بالا است. ACEIها یا ARBها رگ‌های خونی را شل کرده و در درمان فشار خون بالای مرتبط با جراحی موثر هستند، اما زمانی که از آنها برای پیشگیری از بروز عوارض مربوط به جراحی استفاده می‌شود، پیامد نامطمئن است.

ویژگی‌های مطالعه

بانک‌های اطلاعاتی را تا ۸ دسامبر ۲۰۱۴ جست‌وجو کردیم. هفت کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل شده (از سال ۱۹۹۲ تا ۲۰۱۴) را با ۵۷۱ شرکت‌کننده یافتیم که معیارهای ورود ما را داشتند. دو مورد از هفت کارآزمایی شامل ۳۶ شرکت‌کننده تحت جراحی عروق غیر قلبی (جراحی آئورت اینفرارنال (infrarenal)) و پنج مورد شامل ۵۳۵ شرکت‌کننده تحت جراحی قلب، از جمله جراحی دریچه‌ای، جراحی بای‌پس عروق کرونر، و جراحی بای‌پس قلبی ریوی بودند. مداخله در شش کارآزمایی از ۱۱ روز تا ۲۵ دقیقه پیش از جراحی، و در یک کارآزمایی حین جراحی شروع شد. تمام این هفت مطالعه در اروپا و ایالات متحده انجام شدند. یکی از این هفت مطالعه توسط یک شرکت دارویی تامین مالی شد.

‌نتایج کلیدی

سه کارآزمایی شامل ۴۱۹ شرکت‌کننده، مرگ‌ومیر را گزارش کردند، اما نتایج غیر دقیق بوده و هیچ شواهدی مبنی بر تفاوت میان گروه‌های مداخله و دارونما (placebo) (مورتالیتی پیش از انجام جراحی) وجود نداشت. دو کارآزمایی با ۳۴۵ شرکت‌کننده، تعداد مشابهی را از شرکت‌کنندگان در دو گروه با تغییراتی در الکتروکاردیوگرام آنها گزارش کردند که نشان دهنده وقوع حمله قلبی (انفارکتوس حاد میوکارد) بود. به نظر می‌رسد که برون‌ده قلب (شاخص قلبی) فقط در یک کارآزمایی افزایش یافت.

دو کارآزمایی که خطر فشار خون پائین را به عنوان یک عارضه بالقوه مداخله گزارش کردند، تفاوت آشکاری را پیدا نکردند؛ خطر وقوع سکته مغزی با و بدون مداخله در سه کارآزمایی مشابه بود.

نتایج حاصل از سه مطالعه نشان دادند که ACEIها یا ARBها ممکن است طول مدت بستری را در بیمارستان کاهش دهند، اما این یافته‌ها باید با احتیاط تفسیر شوند زیرا این امر محتمل است که تحت تاثیر پیشینه بالینی شرکت‌کنندگان مطالعه قرار گرفته باشند. دو کارآزمایی که عوارض جانبی را ارزیابی کردند، شواهدی را مبنی بر تفاوت میان ACEIها یا ARBها و دارونما (عدم درمان) پیدا نکردند.

کیفیت شواهد

کیفیت شواهد برای پیامدها در سطح پائین یا بسیار پائین بود. تعداد کل شرکت‌کنندگان کم بود. اکثر شرکت‌کنندگان تحت جراحی قلب قرارگرفتند، به این معنی که یافته‌ها را نمی‌توان به سایر انواع جراحی تعمیم داد. جست‌وجو را در ۳ فوریه ۲۰۱۷ دوباره انجام دادیم. هنگام به‌روز کردن این مرور، با سه مطالعه‌ای که مورد نظر است، سروکار خواهیم داشت.


Ai Yang، Hong Mei Wu، Jin-Ling Tang، Li Xu، Ming Yang، Guan J Liu،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه
سکته مغزی دومین علت شایع مرگ‌ومیر در جهان است و در حال حاضر به عامل اصلی مرگ در چین تبدیل شده است. هم‌چنین علت اصلی ناتوانی و وابستگی در بزرگسالان به حساب می‌آید. صدها سال است که طب سوزنی در چین برای مدیریت بالینی سکته مغزی استفاده می‌شود و به‌طور فزاینده‌ای در برخی کشورهای غربی انجام می‌گیرد. این نسخه به‌روز شده از مطالعه مروری کاکرین است که در سال ۲۰۰۶ منتشر شد.
اهداف
تعیین اثربخشی و بی‌خطری (safety) درمان طب سوزنی در افراد مبتلا به سکته مغزی تحت‐حاد و مزمن. ما قصد داشتیم تا این فرضیه‌ها را به آزمون بگذاریم: ۱) طب سوزنی می‌تواند خطر مرگ‌ومیر یا وابستگی را در افراد مبتلا به سکته مغزی تحت‐حاد و مزمن در پایان درمان و در دوره پیگیری کاهش دهد یا خیر؛ ۲) طب سوزنی می‌تواند نقایص عصبی و کیفیت زندگی را پس از درمان و در پایان دوره پیگیری بهبود بخشد یا خیر؛ ۳) طب سوزنی می‌تواند تعداد افرادی را که نیاز به مراقبت‌های ارائه شده در موسسات دارند، کاهش دهد یا خیر؛ و ۴) طب سوزنی با هیچ عارضه جانبی غیر‐قابل تحملی ارتباط ندارد یا خیر.
روش های جستجو

پایگاه ثبت کارآزمایی‌های گروه سکته مغزی در کاکرین (جون ۲۰۱۵)، پایگاه مرکزی ثبت کارآزمایی‌های کنترل شده کاکرین (CENTRAL؛کتابخانه کاکرین شماره ۷؛ ۲۰۱۵)، MEDLINE (۱۹۶۶ تا جولای ۲۰۱۵؛ OVID)؛ EMBASE (۱۹۸۰ تا جولای ۲۰۱۵؛ OVID) CINAHL (۱۹۸۲ تا جولای ۲۰۱۵؛ EBSCO) و AMED (۱۹۸۵ تا جولای ۲۰۱۵) را جست‌وجو کردیم. هم‌چنین چهار بانک‌ اطلاعاتی پزشکی چین زیر را جست‌وجو کردیم: بانک اطلاعاتی زیست‐پزشکی چین (China Biological Medicine Database) (جولای ۲۰۱۵)؛ بانک اطلاعاتی ژورنال‌های علم و فناوری چین (Chinese Science and Technique Journals Database) (جولای ۲۰۱۵)؛ زیرساخت ملی چین (China National Infrastructure) (جولای ۲۰۱۵)، و بانک اطلاعاتی وان فانگ (Wan Fang database) (جولای ۲۰۱۵).

معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های بالینی کاملا تصادفی‌سازی شده میان افراد مبتلا به سکته مغزی ایسکمیک یا هموراژیک، در مرحله تحت‐حاد یا مزمن، که به مقایسه طب سوزنی شامل سوزن، با طب سوزنی دارونما، طب سوزنی ساختگی، یا عدم استفاده از طب سوزنی پرداختند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
دو نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم کارآزمایی‌ها را برای ورود به مطالعه انتخاب، کیفیت را ارزیابی، داده‌ها را استخراج و آن‌ها را بررسی متقابل کردند.
نتایج اصلی

تعداد ۳۱ کارآزمایی را با مجموع ۲۲۵۷ شرکت‌کننده در مرحله تحت‌‐حاد یا مزمن از سکته مغزی انتخاب کردیم. سطح کیفیت روش‌شناسی اغلب کارآزمایی‌های وارد ‌شده بالا نبود. سطح کیفیت شواهد برای پیامدهای اصلی براساس ارزیابی صورت گرفته توسط سیستم درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE)، پائین یا بسیار پائین بود.

دو کارآزمایی، طب سوزنی واقعی را به علاوه درمان پایه با طب سوزنی ساختگی به اضافه درمان پایه مقایسه کردند. هیچ شواهدی از تفاوت در تغییرات عملکرد حرکتی و کیفیت زندگی بین طب سوزنی حقیقی و طب سوزنی ساختگی برای افراد مبتلا به سکته مغزی در مرحله نقاهت وجود نداشت.

بیست‐نه کارآزمایی، طب سوزنی را به علاوه درمان پایه با درمان پایه به‌تنهایی مقایسه کردند. طب سوزنی برای افراد مبتلا به سکته مغزی در فاز نقاهت در مقایسه با عدم دریافت انجام طب سوزنی، دارای تاثیرات مثبت بر بهبود وابستگی (فعالیت زندگی روزانه)، اندازه‌گیری‌شده توسط شاخص بارتل (Barthel) (نه کارآزمایی؛ ۶۱۶ شرکت‌کننده؛ تفاوت میانگین (MD): ۹,۱۹؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۴.۳۴ تا ۱۴.۰۵؛ GRADE بسیار پائین)، نقص عصبی کلی (گلوبال) (هفت کارآزمایی؛ ۵۴۳ شرکت‌کننده؛ نسبت شانس (OR): ۳.۸۹؛ ۹۵% CI؛ ۱.۷۸ تا ۸.۴۹؛ GRADE پائین)، و اختلالات عصبی خاص شامل عملکرد حرکتی ارزیابی‌شده با Fugl‐Meyer Assessment (چهار کارآزمایی؛ ۲۴۵ شرکت‌کننده؛ MD: ۶.۱۶؛ ۹۵% CI؛ ۴.۲۰ تا ۸.۱۱؛ GRADE پائین)، عملکرد شناختی سنجیده‌شده توسط Mini‐Mental State Examination (پنج کارآزمایی؛ ۲۷۸ شرکت‌کننده؛ MD: ۲.۵۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۳ تا ۵.۰۵؛ GRADE بسیار پائین)، افسردگی سنجیده‌شده توسط Hamilton Depression Scale (شش کارآزمایی؛ ۵۵۲ شرکت‌کننده؛ MD: ‐۲.۵۸؛ ۹۵% CI؛ ۳.۲۸‐ تا ۱.۸۷‐؛ GRADE بسیار پائین)، عملکرد بلع اندازه‌گیری‌شده به وسیله drinking test (دو کارآزمایی؛ ۲۰۰ شرکت‌کننده؛ MD: ‐۱.۱۱؛ ۹۵% CI؛ ۲.۰۸‐ تا ۰.۱۴‐؛ GRADE بسیار پائین) و درد سنجیده‌شده توسط Visual Analogue Scale (دو کارآزمایی؛ ۱۱۸ شرکت‌کننده؛ MD: ‐۲.۸۸؛ ۹۵% CI؛ ۳.۶۸‐ تا ۲.۰۹‐؛ GRADE بسیار پائین) بود. تعداد اندکی از شرکت‌کنندگان مبتلا به سکته مغزی در گروه طب سوزنی، ناخوشی ناشی از طب سوزنی و عدم تحمل درد را در نقاط خاص طب سوزنی گزارش کردند. اطلاعاتی در مورد مرگ‌ومیر، نسبتی از افراد نیازمند به مراقبت ارائه شده در موسسات یا حمایت خانوادگی گسترده و مورتالیتی به هر علتی، در همه کارآزمایی‌های وارد شده در دسترس نبود.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
طبق شواهد موجود، طب سوزنی ممکن است دارای تاثیرات مثبتی بر بهبود وابستگی، نواقص عصبی کلی، و برخی از اختلالات خاص عصبی برای افراد مبتلا به سکته مغزی در مرحله نقاهت، بدون هیچ عارضه جانبی جدی بارزی باشد. با این حال اغلب کارآزمایی‌های وارد شده، دارای کیفیت و حجم نمونه نامناسب بودند، بنابراین شواهد کافی برای گرفتن هرگونه نتیجه درباره استفاده روتین از آن وجود نداشت. انجام کارآزمایی‌های با دقت طراحی‌شده، تصادفی‌سازی شده، چند‐مرکزی و با حجم نمونه بزرگ مربوط به استفاده از طب سوزنی برای سکته مغزی، جهت ارزیابی بیشتر تاثیرات آن مورد نیاز هستند.
خلاصه به زبان ساده

تاثیر طب سوزنی در توان‌بخشی پس از وقوع سکته مغزی

سوال مطالعه مروری

طب سوزنی، درمانی است مبتنی بر طب باستانی چینی که در آن سوزن‌های نازک یا فشار بر نواحی خاصی از بدن به منظور مقاصد درمانی وارد می‌شوند. ما می‌خواستیم بدانیم که طب سوزنی در بهبود بازیابی فعالیت‌های روزمره، حرکت و کیفیت زندگی در افرادی که ظرف بیش از یک ماه گذشته مبتلا به سکته مغزی شده‌اند، موثر است یا خیر.

پیشینه

سکته مغزی یکی از علل عمده مرگ‌ومیر در جهان است و می‌تواند موجب ناتوانی شدید شود. طب سوزنی، درمانی نسبتا ساده، ارزان و بی‌خطر است که صدها سال است در چین استفاده شده و به‌طور روزافزون در برخی از کشورهای غربی انجام می‌گیرد. با این حال، هنوز مشخص نیست که شواهد موجود به اندازه‌ای قابل اعتماد هستند که استفاده معمول از طب سوزنی در مدیریت بالینی سکته مغزی توصیه شود یا خیر.

ویژگی‌های مطالعه

تعداد ۳۱ مطالعه را تا جولای ۲۰۱۵ برای ورود به این مطالعه مروری شناسایی کردیم. آن‌ها شامل ۲۲۵۷ شرکت‌کننده بودند که طی بیش از یک ماه گذشته، به سکته مغزی مبتلا شده بودند. همه این مطالعات، طب سوزنی را با هدف ارتقای بهبودی و نقاهت در مقایسه با عدم انجام آن یا طب سوزنی ساختگی، ارزیابی کردند. پیامدها شامل معیارهای فعالیت‌های روزانه (فعالیت‌های زندگی روزمره)، عملکرد عصبی، حرکت، شناخت، افسردگی، بلع، درد و کیفیت زندگی بودند. اغلب مطالعات (۲۹/۳۱) در چین انجام شدند؛ آن‌ها به‌طور قابل ملاحظه‌ای از نظر زمان سکته مغزی، روش خاص استفاده‌شده و فراوانی طب سوزنی، تفاوت داشتند.

‌نتایج کلیدی

شواهدی را یافتیم که طب سوزنی، فعالیت‌های زندگی روزمره و تعدادی از جنبه‌های عملکرد عصبی را بهبود بخشید. با این حال، این نتیجه‌گیری‌ها بر مبنای مطالعاتی با کیفیت پائین شواهد صورت گرفتند. بروز هیچ عارضه جانبی جدی گزارش نشد و اطلاعاتی درباره تاثیرات طب سوزنی بر مرگ‌ومیر یا نیاز به مراقبت ارائه شده در موسسات وجود نداشت.

کیفیت شواهد

به دلیل ارائه ضعیف گزارش از ویژگی‌های مطالعه، تعیین قابل اعتماد بودن کیفیت شواهد دشوار بود. بنابراین، اکثر نتیجه‌گیری‌ها را دارای شواهدی با کیفیت پائین یا بسیار پائین توصیف کردیم.


Linfeng Liu، Ling Zhang، Guan J Liu، Ping Fu،
دوره ۲۰۱۷، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۶ )
چکیده

پیشینه
دیالیز پریتونئال (peritoneal dialysis; PD) به عنوان یک روش ایمن و موثر در بیماران مبتلا به نارسایی حاد کلیه (acute kidney injury; AKI) توصیه شده است. اما، اینکه PD نسبت درمان برون‌پیکری (extracorporeal) (مثل همودیالیز (haemodialysis)) از لحاظ بهبود بقا، احیا عملکرد کلیه و پیامدهای متابولیک و بالینی بهتر است یا خیر، هنوز مشخص نیست.
اهداف

هدف این مرور ارزیابی مزایا و آسیب‌های PD برای بیماران مبتلا به AKI در مقایسه با درمان برون‌پیکری یا روش‌های مختلف PD بود.

روش های جستجو
برای این مرور پایگاه ثبت مطالعات گروه کلیه و پیوند در کاکرین را تا تاریخ ۲۹ می ۲۰۱۷ از طریق تماس با متخصصین اطلاعات با استفاده از اصطلاحات مرتبط با این مرور جست‌وجو کردیم. مطالعات این پایگاه ثبت با جست‌وجو در CENTRAL؛ MEDLINE؛ و EMBASE، خلاصه مقالات کنفرانس‌ها، پورتال جست‌وجوی پایگاه ثبت بین‌المللی کارآزمایی‌های بالینی (ICTRP)، و ClinicalTrials.gov شناسایی شدند. بانک اطلاعاتی طب زیست‐پزشکی چین را نیز جست‌وجو کردیم.
معیارهای انتخاب
بیماران مبتلا به AKI که به صورت تصادفی‌سازی شده، PD، درمان برون‌پیکری، یا روش‌های مختلف PD را بدون توجه به سن، جنسیت، بیماری اولیه و دوره بالینی دریافت کردند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
غربالگری، انتخاب، استخراج داده، و ارزیابی کیفیت هر مقاله بازیابی شده توسط دو نویسنده مرور با استفاده از فرم‌های استاندارد شده انجام شد. در صورت ناقص بودن داده‌های منتشر شده، با نویسندگان تماس گرفته شد. تجزیه‌وتحلیل‌های آماری با استفاده از مدل اثرات‐تصادفی انجام شده و نتایج به صورت خطر نسبی (RR) با ۹۵% فواصل اطمینان (CI) بیان شدند. ناهمگونی بین مطالعات با استفاده از آماره Q کاکرین و تست I۲ بررسی شد. پیامدهای مورد نظر شامل مورتالیتی به هر علتی، بهبود عمکلرد کلیه، ارائه Kt/V به صورت هفتگی، تصحیح اسیدوز، خروج مایع، مدت دیالیز، و عوارض عفونی می‌شود. اطمینان به شواهد با استفاده از درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) بررسی شد.
نتایج اصلی

شش مطالعه (با ۴۸۴ شرکت‌کننده) معیارهای ورود ما مطابقت داشتند. پنج مطالعه PD با حجم بالا را با همودیالیز روزانه، همودیالیز روزانه طولانی، یا درمان مداوم جایگزینی کلیه مقایسه کردند. یک مطالعه بر روی شدت PD متمرکز بود. خطر کلی سوگیری (bias) پائین تا نامشخص بود. در مقایسه با درمان برون‌پیکری، PD احتمالا منجر به تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در مورتالیتی به هر علتی (۴ مطالعه، ۳۸۳ شرکت‌کننده: RR: ۱,۱۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۱ تا ۱.۵۵؛ I۲ = ۶۹%؛ شواهد با قطعیت متوسط)، یا بهبود عملکرد کلیه (۳ مطالعه، ۳۳۳ شرکت‌کننده: RR: ۰,۹۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۸ تا ۱.۳۵؛ I۲ = ۰%؛ شواهد با قطعیت متوسط) می‌شود. PD احتمالا به طور خفیفی میزان خروج مایع را در مقایسه با درمان برون‌پیکری کاهش می‌دهد (۳ مطالعه، ۳۱۳ شرکت‌کننده: تفاوت میانگین (MD): ۰,۵۹‐ لیتر/روز؛ ۹۵% CI؛ ۱.۱۹‐ تا ۰.۰۱، I۲ = ۸۹%؛ شواهد با قطعیت پائین) و احتمالا تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در عوارض جانبی عفونی ایجاد می‌کند (۲ مطالعه، ۲۶۳ شرکت‌کننده: RR: ۱,۰۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۰ تا ۱.۷۸؛ I۲ = ۰%؛ شواهد با قطعیت پائین). اینکه PD در مقایسه با درمان برون‌پیکری تاثیری بر ارائه هفتگی Kt/V؛ (۲ مطالعه، ۲۶۳ شرکت‌کننده: MD: ‐ ۲,۴۷؛ ۹۵% CI؛ ۵.۱۷ ‐ تا ۰.۲۲؛ I۲ = ۹۹%؛ شواهد با قطعیت بسیار پائین)، تصحیح اسیدوز (۲ مطالعه، ۸۹ شرکت‌کننده: RR: ۱,۳۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۳ تا ۱۳.۶۰؛ I۲ = ۹۶%؛ شواهد با قطعیت بسیار پائین)، یا مدت دیالیز (۲ مطالعه، ۱۷۰ شرکت‌کننده: MD: ‐ ۱,۰۱ ساعت؛ ۹۵% CI؛ ۹۱.۴۹‐ تا ۸۹.۴۷ ؛ I۲ = ۹۸%؛ شواهد با قطعیت بسیار پائین) دارد یا خیر، نامطمئن است. ناهمگونی زیاد بود و این ممکن است به دلیل استفاده از درمان‌های مختلف برون‌پیکری باشد.

یک مطالعه (با ۶۱ شرکت‌کننده) بین PD با شدت بالا و پائین هچ تفاوتی را از نظر مورتالیتی به هر علتی، بهبود عملکرد کلیه، یا عفونت گزارش نکرد. ارائه هفتگی Kt/V و خروج مایع با PD شدت پائین در مقایسه با PD شدت بالا کمتر بود.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
بر اساس شواهد با قطعیت متوسط (مورتالیتی، بهبود عملکرد کلیه)، پائین (عوارض عفونی)، یا بسیار پائین (تصحیح اسیدوز)، احتمالا تفاوتی اندک یا عدم تفاوت بین PD و درمان برون‌پیکری برای درمان AKI وجود دارد. خروج مایع (قطعیت پائین) و ارائه هفتگی Kt/V (قطعیت بسیار پائین) ممکن است با درمان برون‌پیکری بالاتر باشد.
خلاصه به زبان ساده

دیالیز پریتونئال برای درمان نارسایی حاد کلیه

موضوع چیست؟

نارسایی حاد کلیه (acute kidney injury; AKI) کاهش ناگهانی و معمولا برگشت‌پذیر در نرخ فیلتراسیون گلومرولی (glomerular filtration rate) است. هیچ نوع خاصی از درمان جایگزینی کلیه (درمانی که جایگزین عملکرد فیلتر کننده کلیه می‌شود) برای بیماران مبتلا به AKI، به وضوح مزیتی را نشان نداده‌اند. انتخاب درمان جایگزینی کلیه وابسته به یک سری از عوامل است، از جمله در دسترس بودن، مهارت پزشک، ثبات همودینامیک، و غیره.

ما چه کاری را انجام دادیم؟

هدف این مرور ارزیابی مزایا و آسیب‌های دیالیز پریتونئال (peritoneal dialysis; PD) برای بیماران مبتلا به AKI در مقایسه با درمان برون‌پیکری (extracorporeal) (مثل همودیالیز) یا انواع دیگر PD است. مطالعات پایگاه ثبت گروه کلیه و پیوند در کاکرین را جست‌وجو کردیم.

ما به چه نتایجی رسیدیم؟

شش کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل شده (با ۴۸۴ بیمار) معیارهای ورود ما را داشتند. پنج مطالعه PD با حجم بالا را با همودیالیز روزانه، همودیالیز روزانه طولانی، یا درمان مداوم جایگزینی کلیه مقایسه کردند، و یک مطالعه شدت‌های مختلف PD را روی بیماران مبتلا به AKI مقایسه کرد. در مقایسه با درمان برون‌پیکری، PD احتمالا تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در مرگ‌ومیر به هر علتی یا بهبود عملکرد کلیه ایجاد می‌کند. PD احتمالا به طور خفیفی میزان خروج مایع را در مقایسه با درمان برون‌پیکری کاهش می‌دهد، و احتمالا تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در عوارض عفونی ایجاد می‌کند. اینکه PD در مقایسه با درمان برون‌پیکری، تاثیری روی ارائه هفتگی Kt/V، تصحیح اسیدوز، یا مدت دیالیز دارد یا خیر، نامطمئن است.

یک مطالعه (۶۱ شرکت‌کننده) بین PD با شدت بالا و پائین تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در مرگ‌ومیر به هر علتی، بهبود عملکرد کلیه، یا عفونت را گزارش کرد. ارائه هفتگی Kt/V و خروج مایع با PD شدت پائین در مقایسه با PD شدت بالا کمتر بود.

نتیجه‌گیری‌ها

در حال حاضر، شواهد کافی برای تعیین اینکه تفاوت چشم‌گیری در مرگ‌ومیر به هر علتی یا بهبود عملکرد کلیه بین بیماران تحت درمان با PD، درمان‌های برون‌پیکری، یا شدت PD وجود دارد یا خیر، در دسترس نیست.


Fang Luo، Djillali Annane، David Orlikowski، Li He، Mi Yang، Muke Zhou، Guan J Liu،
دوره ۲۰۱۷، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۶ )
چکیده

پیشینه
نارسایی حاد تنفسی یک عارضه شایع تهدید کننده حیات ناشی از شروع حاد بیماری‌های عصبی‌عضلانی است و ممکن است هیپوونتیلاسیون (hypoventilation) مزمن را در بیماران مبتلا به بیماری‌های عصبی‌عضلانی یا اختلالات دیواره قفسه سینه تشدید کند. مدیریت استاندارد شامل اکسیژن مکمل، فیزیوتراپی، کمک به سرفه کردن و، در صورت لزوم، استفاده از آنتی‌بیوتیک‌ها و ونتیلاسیون‌ با فشار مثبت متناوب است. استفاده از ونتیلاسیون مکانیکی غیر‐تهاجمی (non‐invasive mechanical ventilation; NIV) از طریق بینی، حفره باکال یا دستگاه‌های که روی کل صورت قرار داده می‌شوند، در بسیاری از مراکز تبدیل به یک عمل روتین شده است.
اهداف
هدف اصلی این مرور مقایسه اثربخشی ونتیلاسیون غیر‐تهاجمی با ونتیلاسیون تهاجمی در بهبود بقای کوتاه‌‐مدت در نارسایی حاد تنفسی برای افراد مبتلا به بیماری‌های عصبی‌عضلانی و اختلالات دیواره قفسه سینه بود. اهداف ثانویه مقایسه تاثیرات NIV با ونتیلاسیون مکانیکی تهاجمی بر بهبود گاز‌های شریانی پس از ۲۴ ساعت و اندازه‌گیری پارامترهای ریه پس از یک ماه، بروز باروتروما (barotrauma) و پنومونی مرتبط با ونتیلاتور (ventilator‐associated pneumonia)، طول مدت ونتیلاسیون مکانیکی، طول مدت بستری در بخش مراقبت‌های ویژه و طول مدت بستری در بیمارستان بود.
روش های جستجو
در ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۷ بانک‌های اطلاعاتی زیر را جست‌وجو کردیم: پایگاه ثبت تخصصی گروه عصبی‌عضلانی در کاکرین، CENTRAL؛ MEDLINE و Embase. هم‌چنین به جست‌وجوی مجموعه مقالات کنفرانس‌ها و پایگاه‌های ثبت کارآزمایی‌های بالینی پرداختیم.
معیارهای انتخاب
ما برنامه‌ریزی کردیم تا کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی یا شبه‐تصادفی‌سازی شده با یا بدون کورسازی را وارد مرور کنیم. هم‌چنین برنامه‌ریزی کردیم تا کارآزمایی‌هایی انجام شده بر روی کودکان یا بزرگسالان مبتلا به بیماری‌های عصبی‌عضلانی حاد یا بیماری مزمن عصبی‌عضلانی یا اختلالات دیواره قفسه سینه که با نارسایی حاد تنفسی تظاهر پیدا می‌کردند و مزایا و خطرات ونتیلاسیون تهاجمی را در برابر NIV مقایسه می‌کردند، وارد مرور کنیم.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
دو نویسنده مرور جست‌وجوهای انجام شده را مرور و به‌طور مستقل از هم مطالعات را برای ارزیابی انتخاب کردند. ما قصد داشتیم از متدولوژی استاندارد کاکرین برای جمع‌آوری و تجزیه‌و‌تحلیل داده‌ها استفاده کنیم.
نتایج اصلی

هیچ کارآزمایی واجد شرایطی را برای ورود به این مرور نیافتیم.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
نارسایی حاد تنفسی یک عارضه تهدید کننده زندگی از شروع حاد بیماری‌های عصبی‌عضلانی و بیماری مزمن عصبی‌عضلانی و اختلالات دیواره قفسه سینه است. ما هیچ کارآزمایی تصادفی‌سازی شده‌ای نیافتیم که بتوان با آن و با روش مبتنی بر شواهد استفاده از ونتیلاسیون مکانیکی غیر‐تهاجمی را در برابر ونتیلاسیون مکانیکی تهاجمی شرح دهیم. برای محققان، طراحی و اجرای کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی شده جدید برای مقایسه NIV با ونتیلاسیون تهاجمی در نارسایی تنفسی حاد عصبی‌عضلانی ضرورت دارد. این کارآزمایی‌ها باید دامنه تغییرات را در واکنش‌های به درمان با توجه به وضعیت بیماری (شروع حاد در برابر تشدید حاد بیماری عصبی‌عضلانی مزمن) و با توجه به وجود یا عدم وجود اختلال عملکرد بولبار، پیش‌بینی کند.
خلاصه به زبان ساده

ونتیلاسیون تهاجمی در برابر غیر‐تهاجمی برای درمان نارسایی حاد تنفسی در بیماری‌های عصبی‌عضلانی و اختلالات دیواره قفسه سینه

هدف از انجام این مرور چیست؟

هدف این مرور کاکرین این است که به چگونگی تاثیرات ونتیلاسیون غیر‐تهاجمی (non‐invasive ventilation; NIV) در مقایسه با ونتیلاسیون تهاجمی در درمان نارسایی تنفسی در افراد مبتلا به بیماری‌هایی که اعصاب، عضلات یا دیواره قفسه سینه را درگیر می‌کنند، بپردازد. این مرور برای مقایسه دو روش از نظر تاثیر بر بقای کوتاه‌‐مدت، عوارض جانبی و طول مدت بستری در بیمارستان طراحی شده است.

در این مرور چه موضوعی بررسی شد؟

وقتی فردی دچار مشکل شدید در تنفس است، ممکن است به کمک یک دستگاه (ونتیلاتور) که می‌تواند هوا را به ریه‌ها داخل و خارج کند، نیاز پیدا کند. ونتیلاسیون تهاجمی و غیر‐تهاجمی در نحوه انتقال هوا به فرد متفاوت هستند. در ونتیلاسیون تهاجمی، هوا از طریق لوله‌ای که داخل دهان یا گاهی بینی جاگذاری شده، انجام می‌شود. در NIV، هوا از طریق یک ماسک مهر و موم شده که می‌تواند روی دهان، بینی یا کل صورت قرار گیرد، انتقال می‌یابد.

ونتیلاسیون تهاجمی یک درمان استاندارد برای افراد مبتلا به بیماری‌های عصبی‌عضلانی یا اختلالات دیواره قفسه سینه است که از نارسایی حاد تنفسی رنج می‌برند. با این وجود، NIV مزایایی مانند توانایی صحبت کردن و بلعیدن را به همراه داشته و ممکن است خطرات کمتری داشته باشد.

پیام‌های کلیدی

نویسندگان مرور همه مطالعات مرتبط را برای پاسخگویی به این سوال جمع‌آوری و ارزیابی کردند، اما هیچ کارآزمایی نیافتند که استانداردهای مورد نیاز برای ورود به این مرور را داشته باشد.

تاکنون، هیچ شواهدی از مطالعات تصادفی‌سازی شده چه به نفع و چه بر علیه استفاده روتین از NIV به جای ونتیلاسیون تهاجمی در افراد مبتلا به نارسایی حاد تنفسی ناشی از بیماری‌های عصبی‌عضلانی یا اختلالات دیواره قفسه سینه وجود ندارد.

با این حال، شواهدی حاصل از مطالعات مشاهده‌ای نشان می‌دهد که NIV باید در همه بیماران، به جز بیمارانی که دارای اختلال عملکرد بولبار هستند، در یک کارآزمایی بررسی شود.

این مرور تا چه زمانی به‌روز است؟

شواهد تا ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۷ به‌روز است.


Lei Zhan، Li J Yang، Yu Huang، Qing He، Guan J Liu،
دوره ۲۰۱۷، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۶ )
چکیده

پیشینه
ایست قلبی خارج از بیمارستان (out‐of‐hospital cardiac arrest; OHCA) علت اصلی مرگ‌ومیر در سراسر جهان است. ایست قلبی را می‌توان به علائم آسفیکسی (asphyxial) و غیر‐آسفیکسی تقسیم کرد. ایست آسفیکسی ناشی از کمبود اکسیژن در خون است و در قربانیان دچار تنگی نفس و خفگی و در شرایط دیگر رخ می‌دهد. ایست غیر‐آسفیکسی معمولا در نتیجه از دست دادن عملکرد فعالیت الکتریکی قلب رخ می‌دهد. احیای قلبی‌ریوی (cardiopulmonary resuscitation; CPR) یک درمان مناسب برای ایست قلبی است. CPR متعارف شامل ماساژ قفسه سینه و «تنفس نجات بخش» مانند تنفس دهان به دهان است. تنفس نجات بخش بین ماساژ قفسه سینه و با استفاده از یک نسبت ثابت، مانند دو تنفس در تعداد ۳۰ ماساژ یا به‌طور همزمان بدون وقفه در ماساژ قفسه سینه ارائه می‌شود. مطالعات نشان می‌دهد که استفاده از ماساژ مداوم قفسه سینه برای زنده ماندن حیاتی است و قطع آن برای تنفس نجات بخش ممکن است خطر مرگ‌ومیر را افزایش دهد. ماساژ پیوسته قفسه سینه برای CPR ممکن است با یا بدون تنفس نجات بخش انجام شود.
اهداف
ارزیابی تاثیرات CPR با ماساژ پیوسته قفسه سینه (با یا بدون تنفس نجات بخش) در برابر CPR متعارف به همراه تنفس نجات بخش (ماساژ منقطع قفسه سینه با وقفه برای دادن تنفس) برای OHCA غیر‐آسفیکسی.
روش های جستجو
ما پایگاه ثبت مرکزی کارآزمایی‌های کنترل شده کاکرین (CENTRAL؛ شماره ۱، ۲۰۱۷)؛ MEDLINE (Ovid) (از ۱۹۸۵ تا فوریه ۲۰۱۷)؛ Embase (از ۱۹۸۵ تا فوریه ۲۰۱۷)؛ Web of Science (از ۱۹۸۵ تا فوریه ۲۰۱۷) را جست‌وجو کردیم. بانک‌های اطلاعاتی کارآزمایی‌های در حال انجام را که شامل http:// www.controlledtrials.com/ وclinicaltrials.gov بودند جست‌وجو کردیم. ما هیچ گونه محدودیتی از نظر زبان یا انتشار اعمال نکردیم.
معیارهای انتخاب
مطالعات تصادفی‌سازی و شبه‐تصادفی‌سازی شده مربوط به بزرگسالان و کودکانی را که از OHCA غیر‐آسفیکسی به هر علت رنج می‌برند وارد کردیم. مطالعات به مقایسه تاثیرات CPR با ماساژ پیوسته قفسه سینه (با یا بدون تنفس نجات بخش) با CPR منقطع به همراه تنفس نجات ارائه شده توسط نجات دهنده‌ها (افراد حاضر در محل یا ارائه دهندگان حرفه‌ای CPR) پرداختند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
دو نویسنده داده‌ها را استخراج کرده و تاثیرات را بر اساس خطرات نسبی (RRs)، تفاوت‌های خطر تعدیل شده (ARDs) یا تفاوت‌های میانگین (MDs) خلاصه کردند. کیفیت شواهد را با استفاده از روش درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) ارزیابی کردیم.
نتایج اصلی

سه کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) و یک RCT خوشه‌ای (در مجموع ۲۶,۷۴۲ شرکت‌کننده مورد تجزیه‌و‌تحلیل قرار گرفت) را وارد کردیم. یک مطالعه در حال انجام را شناسایی کردیم. در حالی که بیماران عمدتا بزرگسال بودند، یک مطالعه کودکان را انتخاب کرد.

CPR اجرا شده توسط افراد آموزش ندیده حاضر در محل

سه مطالعه CPR ارائه شده را توسط افراد آموزش ندیده در مناطق شهری ایالات متحده آمریکا، سوئد و انگلستان ارزیابی کردند. این افراد CPR را از طریق دریافت راهنمایی تلفنی توسط خدمات اورژانسی اجرا کردند. در هر دو کارآزمایی، خطر نامشخص سوگیری انتخاب (selection bias) و خطر پائین سوگیری تشخیص (detection)، سوگیری ریزش نمونه (attrition)، و سوگیری گزارش‌دهی (reporting) وجود داشت. بعید به نظر می‌رسد که پیامدهای بقا تحت تاثیر طراحی مطالعات کورسازی نشده قرار بگیرند.

شواهدی را با کیفیت بالا یافتیم که نشان دادند CPR با ماساژ پیوسته قفسه سینه بدون تنفس نجات بخش در مقایسه با ماساژ منقطع قفسه سینه با وقفه برای تنفس نجات بخش، بقای شرکت‌کنندگان را تا ترخیص از بیمارستان تا ۲,۴% بهبود بخشید (نسبت: ۲:۱۵) (۱۴% در برابر ۱۱.۶%؛ RR: ۱.۲۱؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۱.۰۱ تا ۱.۴۶؛ ۳ مطالعه، ۳۰۳۱ شرکت‌کننده).

یک کارآزمایی، بقا را تا پذیرش در بیمارستان گزارش کرد، اما تعداد شرکت‌کنندگان برای اطمینان به تاثیرات استراتژی‌های مختلف درمان برای بقا تا پذیرش بسیار پائین بود (RR: ۱,۱۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۴ تا ۱.۴۸؛ ۱ مطالعه، ۵۲۰ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت متوسط).

برای نرخ بقا در یک سال، کیفیت زندگی، بازگشت خودبه‌خودی گردش خون یا عوارض جانبی، هیچ داده‌ای در دسترس نیست.

شواهد برای تعیین تاثیر استراتژی‌های مختلف بر پیامدهای عصبی در ترخیص از بیمارستان ناکافی بود (RR: ۱,۲۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۴ تا ۱.۶۶؛ ۱ مطالعه، ۱۲۸۶ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت متوسط). نسبت شرکت‌کنندگان دسته‌بندی شده بر اساس عملکرد مغزی خوب یا متوسط به ترتیب ۱۱% پس از درمان با ماساژ منقطع قفسه سینه به همراه تنفس نجات بخش در مقایسه با ۱۰% تا ۱۸% برای افراد درمان شده با CPR با ماساژ پیوسته قفسه سینه بدون تنفس نجات بخش بود.

CPR اجرا شده توسط یک متخصص حرفه‌ای آموزش دیده

در یک کارآزمایی که به ارزیابی CPR اجرا شده برای OHCA توسط متخصصان خدمات اورژانس پزشکی (emergency medical service; EMS) پرداخت، ۲۳,۷۱۱ شرکت‌کننده، ماساژ پیوسته قفسه سینه را برای CPR (۱۰۰/دقیقه) با تنفس نجات بخش غیر‐همزمان (۱۰/دقیقه) یا ماساژ منقطع قفسه سینه با وقفه برای تنفس نجات بخش (نسبت ۲:۳۰) دریافت کردند. این مطالعه به طور کلی در معرض خطر پائین سوگیری قرار داشت.

پس از OHCA، خطر بقا تا ترخیص از بیمارستان برای CPR با ماساژ پیوسته قفسه سینه با تنفس نجات بخش غیر‐همزمان در مقایسه با ماساژ منقطع قفسه سینه به همراه تنفس نجات بخش (۹,۰% در برابر ۹.۷%) با تفاوت خطر تعدیل شده (ARD): ۰.۷‐%؛ ۹۵% CI؛ (۱.۵‐% تا ۰.۱%) احتمالا کمی پائین‌تر بود؛ شواهد با کیفیت متوسط.

شواهد با کیفیت بالا نشان می‌دهد که بقا تا پذیرش در بیمارستان با CPR با ماساژ پیوسته قفسه سینه همراه با تنفس نجات بخش در مقایسه با ماساژ منقطع قفسه سینه به همراه تنفس نجات بخش ۱,۳% پائین‌تر بود (۲۴.۶% در برابر ۲۵.۹%؛ ARD: %‐۱.۳؛ ۹۵% CI؛ (۲.۴‐% تا ۰.۲‐%).

بقا در یک سال و کیفیت زندگی گزارش نشد.

به نظر می‌رسد بازگشت خودبه‌خودی گردش خون احتمالا در افراد درمان شده با ماساژ پیوسته قفسه سینه کمی پائین‌تر است (۲۴,۲% در برابر ۲۵.۳%؛ ARD: %‐۱.۱؛ (۹۵% CI؛ ۲.۴‐% تا ۰.۱%))، شواهد با کیفیت بالا.

شواهد با کیفیت بالا نشان می‌دهد که تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در پیامد عصبی ترخیص بین این دو مداخله وجود دارد (۷,۰% در برابر ۷.۷%؛ ARD: %‐۰.۶؛ (۹۵% CI؛ ۱.۴‐% تا ۰.۱%).

نرخ حوادث جانبی در افراد درمان شده با ماساژ پیوسته قفسه سینه به همراه تنفس نجات بخش غیر‐همزمان ۵۴,۴% در برابر ۵۵.۴% در افراد درمان شده با ماساژ منقطع قفسه سینه به همراه تنفس نجات بخش با ARD: %‐۱ (۲.۳‐ تا ۰.۴)، شواهد با کیفیت متوسط) بود.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان

به دنبال OHCA، ما دریافتیم که CPR با ماساژ قفسه سینه ارائه شده توسط افرادی که با آموزش تلفنی حمایت شدند، نسبت افرادی را که تا ترخیص از بیمارستان زنده می‌مانند، در مقایسه با CPR ارائه شده توسط ماساژ متعارف منقطع قفسه سینه به همراه تنفس نجات بخش افزایش می‌دهد. در مورد اینکه عملکرد عصبی در این جمعیت چقدر خوب حفظ می‌شود، عدم قطعیت وجود دارد و اطلاعاتی در مورد عوارض جانبی موجود نیست.

هنگامی که CPR توسط ارائه دهندگان EMS انجام شد، ماساژ پیوسته قفسه سینه به همراه تنفس نجات بخش غیر‐همزمان، منجر به نرخ‎های بالاتری برای بقا تا ترخیص از بیمارستان در مقایسه با ماساژ منقطع قفسه سینه به همراه تنفس نجات بخش نشد. این نتایج نشان می‌دهد که نرخ‌های بقا تا پذیرش یا ترخیص از بیمارستان، پیامدهای عصبی مطلوب و بازگشت خودبه‌خودی گردش خون پس از ماساژ پیوسته قفسه سینه کمی پائین‌تر است. عوارض جانبی احتمالا با ماساژ پیوسته قفسه سینه کمی پائین‌تر است.

با افزایش قابلیت دسترسی به دفیبریلاتورهای خارجی اتوماتیک (automated external defibrillators; AEDs)، و AED، این موضوع که استفاده از CPR، و هم‌چنین اینکه CPR با ماساژ پیوسته قفسه سینه برای ایست قلبی در کودکان مناسب است، باید مورد بررسی قرار بگیرد.

خلاصه به زبان ساده

ماساژ پیوسته قفسه سینه در برابر ماساژ منقطع قفسه سینه برای احیای قلبی‌ریوی (cardiopulmonary resuscitation; CPR) در ایست قلبی غیر‐آسفیکسی خارج از بیمارستان (out‐of‐hospital cardiac arrest; OHCA)

پیشینه

ایست قلبی زمانی رخ می‌دهد که قلب پمپاژ خون را به سراسر بدن متوقف کند. این وضعیت یک علت عمده برای مرگ‌ومیر در سراسر جهان است. تعداد زیادی از ایست‌های قلبی در خارج از بیمارستان رخ می‌دهند. CPR متعارف شامل ماساژ قفسه سینه و تنفس نجات بخش مانند احیای دهان به دهان است. این عمل تحت عنوان ماساژ منقطع قفسه سینه با وقفه با نسبت ثابت برای تنفس نجات بخش شناخته شده است (به عنوان مثال ۲ تنفس: ۳۰ ماساژ).

تنفس نجات بخش می‌تواند از طریق دهان به دهان یا از طریق دستگاه ونتیلاسیون که توسط سرویس‌های آمبولانس استفاده می‌شود، ارائه شود. بعضی از مطالعات نشان می‌دهد که استفاده از ماساژ پیوسته قفسه سینه برای بقای فرد ضروری است و قطع کردن ماساژ قفسه سینه در تنفس نجات بخش ممکن است خطر مرگ‌ومیر را افزایش دهد. CPR با ماساژ پیوسته قفسه سینه ممکن است با یا بدون تنفس نجات بخش صورت بگیرد. فرضیه این است که ماساژ قفسه سینه تقلیدی از عمل پمپاژ خون توسط قلب به سراسر بدن است و ذخیره اکسیژن و مواد مغذی را در ارگان‌های مهم مانند مغز حفظ می‌کند. تلاش برای ونتیلاسیون دهان به دهان به معنی قطع کردن ماساژ قفسه سینه است که می‌تواند عمل پمپاژ خون را تضعیف کند.

ما تاثیرات دو درمان را، هنگامی که توسط افراد عادی حاضر در صحنه برای OHCA غیر‐آسفیکسی و هنگامی که توسط تیم‌های آمبولانس که بعدا وارد می‌شدند ارائه شد، مقایسه کردیم. (ایست غیر‐آسفیکسی به دلیل غرق شدگی یا خفگی ایجاد نمی‌شود).

تاریخ جست‌وجو

شواهد تا فوریه ۲۰۱۷ به‌روز است.

ویژگی‌های مطالعه

چهار مطالعه را وارد کردیم؛ سه مطالعه به مقایسه دو رویکرد برای احیا هنگامی که توسط افراد آموزش ندیده حاضر در محل تحت آموزش تلفنی انجام شد، پرداختند. یک مطالعه دو رویکرد را هنگامی که توسط پرسنل EMS انجام شد، مقایسه کرد.

سه مطالعه، به مقایسه روش‌های ارائه توسط افراد آموزش ندیده پرداختند، (۳۷۳۷ شرکت‌کننده)، که همگی در مناطق شهری صورت گرفتند و برخی از مطالعات کودکان و بزرگسالان مبتلا به OHCA را وارد کردند. افراد آموزش ندیده حاضر در محل بودند و دستورالعمل‌های تلفنی را از طریق سرویس‌های اضطراری دریافت می‌کردند.

مطالعه چهارم رویکردهای ارائه شده را توسط متحصصان حرفه‌ای مقایسه کردند (۲۳,۷۱۱ شرکت‌کننده)؛ این مطالعه در مناطق شهری انجام شد و فقط بزرگسالان مبتلا به OHCA را انتخاب کرد.

نتایج کلیدی

هنگامی که CPR توسط افراد عادی انجام شد، ما متوجه شدیم که افراد بیشتری تا ترخیص از بیمارستان پس از ماساژ قفسه سینه به تنهایی نسبت به هنگامی که از ماساژ منقطع قفسه سینه با وقفه در نسبت ثابت برای تنفس نجات بخش استفاده کردند، زنده ماندند (۱۵ ماساژ تا ۲ تنفس) (۱۴% در برابر ۱۱,۶%). برای پیامدهای بقا تا پذیرش در بیمارستان و پیامدهای عصبی، ما داده‌های کافی برای اطمینان از اینکه کدام استراتژی بهتر بودند، در اختیار نداشتیم. در طول یک سال، برای عوارض جانبی، کیفیت زندگی یا بقا هیچ داده‌ای در دسترس نبود.

هنگامی که CPR توسط متخصصان EMS انجام شد، متوجه شدیم که بقا تا ترخیص از بیمارستان در CPR با ماساژ پیوسته قفسه سینه (۱۰۰/دقیقه) به همراه تنفس نجات بخش غیر‐همزمان (۱۰/دقیقه) در مقایسه با ماساژ منقطع قفسه سینه به همراه تنفس نجات بخش، اندکی کمتر بود. تقریبا ۹,۷% از افراد در هنگام دریافت ماساژ منقطع قفسه سینه به همراه تنفس نجات بخش در مقایسه با ۹% از افراد دریافت کننده ماساژ پیوسته قفسه سینه به همراه تنفس نجات بخش غیر‐همزمان زنده ماندند.

تعداد افرادی که تا زمان بستری در بیمارستان زنده ماندند، در افراد درمان شده با ماساژ منقطع قفسه سینه به همراه تنفس نجات بخش در مقایسه با ماساژ پیوسته قفسه سینه به همراه تنفس نجات بخش غیر‐همزمان کمی بیشتر بود (۲۵,۹% در برابر ۲۴.۶%). تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در پیامدهای نورولوژیکی وجود داشت. نسبت افرادی که دچار حوادث جانبی شدند، احتمالا مشابه بود به طوری که ۵۵.۴% از افراد درمان شده با ماساژ منقطع قفسه سینه به همراه تنفس نجات بخش در مقایسه با ۵۴.۴% در افراد درمان شده با ماساژ پیوسته قفسه سینه به همراه تنفس نجات بخش غیر‐همزمان دچار حوادث جانبی شدند.

کیفیت شواهد

برای CPR ارائه شده توسط افراد عادی، کیفیت شواهد برای پیامد بقا تا ترخیص از بیمارستان بالا بود. برای بقا تا پذیرش در بیمارستان، یک کارآزمایی نتایجی را ارائه داد و با توجه به تعداد کم افرادی که داده‌های مربوط به آنها در دسترس بود، کیفیت شواهد متوسط بود. در مورد پیامدهای عصبی نیز این موضوع صادق بود.

در یک کارآزمایی مربوط به CPR ارائه شده توسط EMS حرفه‌ای، کیفیت شواهد برای پیامد بقا تا ترخیص از بیمارستان متوسط بود به این دلیل که نتایج نشان نمی‌دهند بین این دو رویکرد تفاوتی اندک یا عدم تفاوت وجود دارد و برای حوادث جانبی نیز این موضوع صادق است. برای بقا تا پذیرش در بیمارستان، شواهد با کیفیت بالا وجود داشت.

محدودیت اصلی شواهد کنونی این است که فقط چند کارآزمایی انجام شده و برای برخی از پیامدها، داده‌های کافی ارائه نشده است.


Qiukui Hao، Bi Rong Dong، Jirong Yue، Taixiang Wu، Guan J Liu،
دوره ۲۰۱۸، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۷ )
چکیده

پیشینه
ترومبولیتیک درمانی (thrombolytic therapy) معمولا برای بیماران مبتلا به آمبولی ریوی (pulmonary embolism; PE) حجیم یا جدی از نظر بالینی، در نظر گرفته می‌شود. شواهد نشان می‌دهد که عوامل ترومبولیتیک نسبت به هپارین ممکن است لخته‌های خون را با سرعت بیشتری حل کرده و نرخ مرگ‌و‌میر مرتبط با PE را کاهش دهند. با این حال، هنوز هم نگرانی‌هایی در مورد خطر احتمالی عوارض جانبی ترومبولیتیک درمانی، مانند خونریزی عمده یا خفیف وجود دارد. این چهارمین به‌روزرسانی از مرور کاکرین است که نخستین‌بار در سال ۲۰۰۶ منتشر شد.
اهداف
ارزیابی تاثیرات ترومبولیتیک درمانی در بیماران مبتلا به آمبولی ریوی حاد.
روش های جستجو
متخصص اطلاعات گروه عروق در کاکرین، پایگاه ثبت تخصصی گروه عروق در کاکرین و بانک‌های اطلاعاتی CENTRAL؛ MEDLINE؛ Embase و CINAHL و پلتفرم بین‌المللی پایگاه ثبت کارآزمایی‌های بالینی سازمان جهانی بهداشت و پایگاه ثبت کارآزمایی‌های ClinicalTrials.gov را تا ۱۷ آگوست ۲۰۲۰ جست‌وجو کرد. بررسی منابع را برای شناسایی مطالعات بیشتر انجام دادیم.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) که ترومبولیتیک درمانی و به دنبال آن درمان با هپارین را با درمان با هپارین به‌تنهایی، هپارین و دارونما (placebo)، یا مداخله جراحی، در بیماران مبتلا به PE حاد (حجیم/کمتر از حجیم) مقایسه کردند. کارآزمایی‌هایی را وارد نکردیم که دو داروی ترومبولیتیک مختلف یا دوز‌های متفاوت یک داروی ترومبولیتیک را مقایسه کردند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
دو نویسنده مطالعه مروری (ZZ؛ QH) واجد شرایط بودن و خطر سوگیری (bias) کارآزمایی‌ها را ارزیابی کرده و داده‌ها را استخراج کردند. با استفاده از نسبت شانس (odds ratio; OR) و ۹۵% فاصله اطمینان (CI) یا تفاوت میانگین (MD) با ۹۵% CI، تخمین اثرگذاری مداخله تخمین زده شدند. پیامدهای اولیه مورد نظر عبارت بودند از مرگ‌ومیر، عود PE و وقوع حوادث خونریزی دهنده. قطعیت شواهد با استفاده از معیار درجه‌بندی توصیه، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (Grading of Recommendations Assessment, Development and Evaluation; GRADE) ارزیابی شد.
نتایج اصلی

هیچ مطالعه‌ جدیدی را برای ورود به این نسخه به‌روز شده شناسایی نکردیم. در این مرور ۲۱ کارآزمایی را با مجموع ۲۴۰۱ شرکت‌کننده وارد کردیم. هیچ مطالعه‌ای ترومبولیتیک‌ها را با مداخله جراحی مقایسه نکرد. ما نتوانستیم یکی از مطالعات را وارد متاآنالیز (meta‐analysis) کنیم چون داده‌ای برای استخراج کردن نداشت. بیشتر مطالعات به علت خطر بالای عدم شفافیت مربوط به تصادفی‌سازی و کور‌سازی، در معرض خطر بالا یا نامشخص سوگیری قرار داشتند.

متاآنالیز نشان داد که، درمان با ترومبولیتیک‌ها به علاوه هپارین در مقایسه با درمان با کنترل (هپارین به تنهایی یا هپارین به علاوه دارونما)، احتمالا شانس مرگ‌ومیر (OR: ۰,۵۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۸ تا ۰.۸۸؛ ۱۹ مطالعه؛ ۲۳۱۹ شرکت‌کننده؛ شواهد با قطعیت پائین)، و عود PE (OR: ۰.۵۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۲ تا ۰.۹۱؛ ۱۲ مطالعه؛ ۲۰۵۰ شرکت‌کننده؛ شواهد با قطعیت پائین) را کاهش دهد. هنگامی که شش مطالعه در معرض خطر بالای سوگیری از تجزیه‌و‌تحلیل حذف شدند (OR: ۰.۷۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۵ تا ۱.۱۳؛ ۱۳ مطالعه، ۲۰۴۶ شرکت‌کننده) و در آنالیز داده‌های مربوط به شرکت‌کنندگان مبتلا به PE کمتر از حجیم (OR: ۰.۶۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۷ تا ۱.۰۲؛ ۱۹۹۳ شرکت‌کننده)، تاثیر مداخله بر مورتالیتی ضعیف شد. تاثیرات مداخله بر عود PE نیز پس از حذف یک مطالعه که در معرض خطر بالای سوگیری برای آنالیز حساسیت (sensitivity) قرار داشت، ضعیف شد (OR: ۰.۶۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۵ تا ۱.۰۴؛ ۱۱ مطالعه، ۱۹۴۹ شرکت‌کننده). سطح قطعیت شواهد را به دلیل وجود نگرانی‌های مربوط به «خطر سوگیری» کاهش دادیم.

بروز حوادث خونریزی دهنده عمده (OR: ۲,۸۴؛ ۹۵% CI؛ ۱.۹۲ تا ۴.۲۰؛ ۱۵ مطالعه، ۲۱۰۱ شرکت‌کننده؛ شواهد با قطعیت متوسط)، هم‌چنین حوادث خونریزی دهنده خفیف (OR: ۲.۹۷؛ ۹۵% CI؛ ۱.۶۶ تا ۵.۳۰؛ ۱۳ مطالعه، ۱۷۵۷ شرکت‌کننده؛ شواهد با قطعیت پائین) احتمالا در گروه ترومبولیتیک بیشتر از گروه کنترل بود. سطح قطعیت شواهد را به دلیل نگرانی‌های مربوط به «خطر سوگیری» و ناهمگونی، به متوسط یا پائین کاهش دادیم. سکته مغزی هموراژیک ممکن است در گروه ترومبولیتیک بیشتر از گروه کنترل رخ دهد (OR: ۷.۵۹؛ ۹۵% CI؛ ۱.۳۸ تا ۴۱.۷۲؛ ۲ مطالعه، ۱۰۹۱ شرکت‌کننده).

داده‌های محدود نشان داد که ترومبولیتیک‌ها نسبت به هپارین تنها ممکن است برای پیامدهای همودینامیک، اسکن پرفیوژن ریه، ارزیابی آنژیوگرافی ریه، اکوکاردیوگرام، هیپرتانسیون ریوی، پارامترهای انعقادی، ترکیب پیامدهای بالینی، نیاز به تشدید درمان و میزان بقا، به میزان بیشتری مفید باشند. با این حال، ناهمگونی مطالعات و تعداد کم شرکت‏‌کنندگانی که در این مطالعات شرکت کردند، رعایت احتیاط را هنگام تفسیر نتایج می‌طلبد.

طول مدت بستری در بیمارستان در گروه ترومبولیتیک نسبت به گروه کنترل کوتاه‌تر بود (تفاوت میانگین (MD): ۱,۴۰‐ روز، ۹۵% CI؛ ۲.۶۹‐ تا ۰.۱۱‐؛ ۵ مطالعه، ۳۶۸ شرکت‌کننده). جبران همودینامیک ممکن است در گروه ترومبولیتیک کمتر از گروه کنترل رخ دهد (OR: ۰.۳۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۰ تا ۰.۶۶؛ ۳ مطالعه، ۱۱۵۷ شرکت‌کننده). کیفیت زندگی بین دو گروه درمانی مشابه بود.

هیچ یک از مطالعات وارد شده اطلاعاتی را در مورد سندرم پس از ترومبوتیک یا مقایسه هزینه‌ها ارائه نکرد.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
شواهدی با قطعیت پائین نشان می‌دهد که ترومبولیتیک‌ها در مقایسه با هپارین ممکن است وقوع مرگ‌ومیر را به دنبال آمبولی ریوی حاد کاهش دهند (اثربخشی عمدتا از یک کارآزمایی با PE حجیم به دست آمد). ترومبولیتیک درمانی می‌تواند در کاهش عود آمبولی ریوی مفید باشد، اما باعث وقوع بیشتر حوادث خونریزی دهنده عمده و خفیف، از جمله سکته مغزی هموراژیک می‌شود. برای ارزیابی بی‌خطری و مقرون‌به‌صرفه بودن درمان ترومبولیتیک در افراد مبتلا به آمبولی ریه، انجام مطالعات بیشتری با کیفیت بالای روش‌شناسی (methodology) مورد نیاز است.
خلاصه به زبان ساده

تاثیر داروها در برطرف کردن آمبولی ریوی (لخته خونی در ریه‌ها)

پیشینه

آمبولی ریوی یک لخته خونی بالقوه کشنده است که در شریان اصلی ریه جای می‌گیرد، به سمت راست قلب فشار وارد می‌کند و بر گردش خون تاثیر می‌گذارد. افراد مبتلا به این وضعیت در معرض خطر تشکیل آمبولی جدید (عود) هستند. در موارد آمبولی حجیم ریوی، درمان فوری برای بازگرداندن جریان خون مورد نیاز است. هپارین خون را رقیق می‌کند، اما داروهای جدیدتر که فعالانه لخته‌ها را می‌شکنند (ترومبولیتیک‌ها) ممکن است با سرعت بیشتری عمل کنند و موثرتر باشند. این داروهای جدید شامل استرپتوکیناز (streptokinase)، اوروکیناز (urokinase) و فعال کننده پلاسمینوژن (plasminogen) نوترکیب نوع بافتی هستند. عارضه مهم این درمان خونریزی است.

نتایج کلیدی

متون علمی را جست‌وجو کرده و ۲۱ مطالعه را در این به‌روزرسانی گنجاندیم (شواهد تا ۱۷ آگوست ۲۰۲۰). این کارآزمایی‌ها ۲۴۰۱ بزرگسال مبتلا به آمبولی ریوی را وارد کردند، که به‌طور تصادفی در گروه درمان با یک عامل ترومبولیتیک و به دنبال آن هپارین یا هپارین به تنهایی یا هپارین و دارونما قرار گرفتند. هیچ مطالعه‌ای ترومبولیتیک‌ها را با مداخله جراحی مقایسه نکرد. ما توانستیم داده‌های حاصل از ۲۰ کارآزمایی بالینی را با مجموع ۲۳۷۱ شرکت‌کننده استفاده کنیم. ترومبولیتیک‌ها در مقایسه با هپارین ممکن است احتمال مرگ و عود تشکیل لخته‌های خونی را کاهش دهند. از سوی دیگر، ترومبولیتیک‌ها نسبت به هپارین تنها عوارض جانبی بیشتری ایجاد کردند، از جمله حوادث خونریزی دهنده عمده و خفیف (حوادث هموراژیک) و سکته مغزی هموراژیک. اطلاعاتی محدود از تعدادی کارآزمایی مجزا نشان می‌دهد که ترومبولیتیک‌ها ممکن است در بهبود جریان خون از طریق ریه‌ها، عملکرد قلب، کاهش نیاز به درمان بیشتر و زمان صرف شده در بیمارستان، بهتر باشند. هیچ یک از مطالعات سندرم پس از ترومبوز یا مقایسه هزینه‌های درمان‌های متفاوت را گزارش نکردند.

قطعیت شواهد

به دلیل محدودیت‌های موجود در طراحی مطالعه (خطر سوگیری) و حجم نمونه کوچک، سطح قطعیت شواهد پائین یا متوسط است. به انجام کارآزمایی‌های بزرگتر و با طراحی خوب بیشتری نیاز داریم تا اطمینان خود را نسبت به مزایای درمان ترومبولیتیک برای آمبولی ریه افزایش دهیم.


Jie Yang، Jiao Chen، Mingxiao Yang، Siyi Yu، Li Ying، Guan J Liu، Yu‐lan Ren، James M Wright، Fan‐rong Liang،
دوره ۲۰۱۸، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۷ )
چکیده

پیشینه
فشار خون افزایش یافته (هیپرتانسیون) حدود یک میلیارد نفر را در سراسر جهان تحت تاثیر قرار می‌دهد. این موضوع از آن جهت مهم است که یک عامل خطر بزرگ برای استروک و انفارکتوس میوکارد است. با این حال، این یک چالش برای حرفه پزشکی به شمار می‌رود، چون بسیاری از افراد مبتلا به هیپرتانسیون فشار خونی (blood pressure; BP) دارند که کنترل خوبی ندارد. طبق فرضیه پزشکی سنتی چین (Traditional Chinese Medicine)، طب سوزنی پتانسیل کاهش فشار خون را دارد.
اهداف
ارزیابی اثربخشی و ایمنی طب سوزنی برای کاهش فشار خون در بزرگسالان با هیپرتانسیون اولیه.
روش های جستجو
ما پایگاه ثبت تخصصی گروه هیپرتانسیون در کاکرین (فوریه ۲۰۱۷)؛ پایگاه ثبت مرکزی کارآزمایی‌های کنترل‌ شده کاکرین (CENTRAL)، شماره ۲، ۲۰۱۷؛ MEDLINE (فوریه ۲۰۱۷)؛ Embase (فوریه ۲۰۱۷)؛ زیرساخت‌های دانش ملی چین (CNKI) (ژانویه ۲۰۱۵)؛ بانک اطلاعاتی VIP (ژانویه ۲۰۱۵)؛ پلت‌فرم پایگاه ثبت کارآزمایی‌های بالینی سازمان جهانی بهداشت (فوریه ۲۰۱۷)
و ClinicalTrials.gov (فوریه ۲۰۱۷) را جست‌وجو کردیم. هیچ محدودیت زبانی اعمال نشد.
معیارهای انتخاب
تمام کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) را وارد کردیم که به مقایسه تاثیرات بالینی یک مداخله طب سوزنی (طب سوزنی به تنهایی یا به عنوان درمان افزودنی) با عدم درمان، طب سوزنی ساختگی یا یک داروی آنتی‐هیپرتانسیو در بزرگسالان مبتلا به هیپرتانسیون اولیه پرداختند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
دو نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم مطالعات را طبق معیارهای ورود و خروج انتخاب کردند. آنها داده‌ها را استخراج کرده و خطر سوگیری (bias) را در هر کارآزمایی ارزیابی کردند و به نویسندگان مطالعات، تلفن یا ایمیل زدند تا اطلاعات ازدست‌رفته را درخواست کنند. نویسنده سوم مرور عدم توافق‌ها را حل کرد. پیامدها شامل تغییر در فشار خون سیستولیک (systolic blood pressure; SBP)، تغییر در فشار خون دیاستولیک (diastolic blood pressure; DBP)، خروج از مطالعه به دلیل عوارض جانبی، و هر گونه حوادث جانبی بودند. تفاوت‌های میانگین (MD) را با ۹۵% فاصله اطمینان (CI) برای پیامدهای پیوسته با استفاده از یک مدل اثر ثابت یا مدل اثرات تصادفی، هر جایی که اقتضا می‌کرد، محاسبه کردیم.
نتایج اصلی
بیست‌ودو RCT (۱۷۴۴ فرد) معیارهای ورود را داشتند. RCTها کیفیت‌های روش‌شناسی مختلف داشتند (اغلب آنها به دلیل عدم کورسازی، خطر بالای سوگیری داشتند). شواهدی حاکی از تاثیر پایدار کاهندگی BP از طب سوزنی دیده نشد؛ فقط یک کارآزمایی تاثیر پایدار را بررسی کرد و دریافت که تاثیر کاهندگی BP در سه و شش ماه پس از طب سوزنی وجود ندارد. چهار کارآزمایی کنترل شده با طب سوزنی ساختگی، شواهدی را با کیفیت بسیار پائین ارائه کردند که نشان می‌داد طب سوزنی تاثیر کوتاه‌‐مدتی (یک تا ۲۴ ساعت) بر SBP (تغییر) معادل ۳,۴‐ میلی‌متر جیوه (۶.۰‐ تا ۰.۹‐) و DBP معادل ۱.۹‐ میلی‌متر جیوه (۹۵% CI؛ ۳.۶‐ تا ۰.۳‐) دارد. تجزیه‌و‌تحلیل تجمعی از هشت کارآزمایی که طب سوزنی را با مهار کننده‌های آنزیم مبدل آنژیوتانسین، و هفت کارآزمایی که طب سوزنی را با آنتاگونیست‌های کلسیم مقایسه کردند، پیشنهاد کردند که طب سوزنی BP کوتاه‌‐مدت را بهتر از داروهای آنتی‐هیپرتانسیو کاهش داد. با این حال، به دلیل خطر بالای سوگیری در این کارآزمایی‌ها، ما فکر می‌کنیم که دلیل آن عمدتا، بازتابی است از سوگیری و نه یک تاثیر واقعی. در نتیجه، ما این نتایج را در جدول «خلاصه یافته‌ها» گزارش نکردیم. ایمنی طب سوزنی قابل ارزیابی نبودند، زیرا فقط هشت کارآزمایی حوادث جانبی را گزارش کردند.
نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
در حال حاضر، هیچ شواهدی برای تاثیر پایدار کاهندگی BP از طب سوزنی وجود ندارد که برای مدیریت BP افزایش یافته به صورت مزمن مورد نیاز است. تاثیرات کوتاه‌‐مدت طب سوزنی به دلیل شواهد با کیفیت بسیار پائین، نامطمئن هستند. تاثیر بزرگ‌تر نشان داده شده در کارآزمایی‌های کنترل شده طب سوزنی ساختگی به احتمال زیاد نشان دهنده سوگیری است و یک تاثیر واقعی نیست. RCTهای آینده باید از کنترل‌های طب سوزنی ساختگی استفاده کرده و ارزیابی کند که تاثیر کاهندگی BP در طب سوزنی وجود دارد که حداقل هفت روز طول بکشد یا خیر.
خلاصه به زبان ساده

استفاده از طب سوزنی برای هیپرتانسیون اولیه در بزرگسالان

پیشینه

هیپرتانسیون (فشار خون بالا) حدود یک میلیارد نفر را در سراسر جهان تحت تاثیر قرار می‌دهد. به علاوه هیپرتانسیون خطر سکته مغزی (استروک) و حمله قلبی را افزایش می‌دهد. طب سوزنی بخش مهمی از طب مرسوم چینی است که در آن سوزن‌های نازکی به پوست در نقاط تعریف شده‌ای وارد می‌شوند. طب سوزنی برای کاهش فشار خون و تسکین نشانه‌های هیپرتانسیون مورد استفاده قرار گرفته است.

ویژگی‌های مطالعه

یک مرور سیستماتیک را از بانک‌های اطلاعاتی پزشکی برای یافتن کارآزمایی‌های بالینی انجام دادیم که تاثیرات طب سوزنی را در مقایسه با کنترل‌ها (طب سوزنی ساختگی، عدم درمان، یا داروها) بر فشار خون و ایمنی در بزرگسالان مبتلا به هیپرتانسیون مقایسه کرده بودند. نتایج تا فوریه ۲۰۱۷ به‌روز است.

نتایج کلیدی و قطعیت این شواهد

ما ۲۲ کارآزمایی‌ را شامل ۱۷۴۴ فرد پیدا کردیم. این کارآزمایی‌ها به مرگ‌ومیر و سلامت عمومی توجهی نداشتند. چهار کارآزمایی‌ به مقایسه طب سوزنی با طب سوزنی ساختگی پرداخته و یک کاهش کوتاه‌مدت (یک تا ۲۴ ساعت) را در فشار خون نشان دادند. کارآزمایی‌های دیگر از کیفیت بسیار پائینی برخوردار بودند. هیچ شواهدی برای کاهش طولانی‌مدت فشار خون توسط طب سوزنی وجود نداشت که در درمان هیپرتانسیون مفید باشد. ما نمی‌توانیم ایمنی طب سوزنی را بررسی کنیم، چرا که کارآزمایی‌های اندکی آن را گزارش کرده بودند. در حال حاضر، هیچ شواهدی وجود ندارد که نشان دهد طب سوزنی در مدیریت هیپرتانسیون طولانی‌مدت مفید است. کارآزمایی‌های آینده باید برای اندازه‌گیری تاثیر پایدار کاهندگی فشار خون ناشی از طب سوزنی طراحی شوند.


Jing Zhang، Liulin Tang، Linglingli Kong، Taixiang Wu، Liangzhi Xu، Xin Pan، Guan J Liu،
دوره ۲۰۱۹، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۸ )
چکیده

پیشینه
اختلال در تخمک‌گذاری یک ویژگی مهم تشخیصی سندرم تخمدان پلی‌کیستیک (PCOS) است که منجر به ناباروری و به دنبال آن، بار (burden) سنگین بیماری می‌شود. راهکارهای درمانی بسیاری برای القای تخمک‌گذاری در زنان مبتلا به PCOS که نابارور هستند، استفاده شده‌اند. دریل کردن تخمدان با سوزن به صورت ترانس‌واژینال تحت هدایت اولتراسوند (UTND) یک روش جراحی جدید است که برای القای تخمک‌گذاری در زنان مبتلا به PCOS مقاوم به کلومیفن در کلینیک سرپایی استفاده می‌شود. با این وجود، کیفیت اکثر مطالعات پایین به نظر می‌رسید، و ایمنی و اثربخشی UTND هنوز نامشخص است.
اهداف
ارزیابی اثربخشی و ایمنی UTND در زنان نابارور مبتلا به PCOS مقاوم به کلومیفن.
روش های جستجو
ما پایگاه ثبت تخصصی گروه زنان و باروری در کاکرین (CGFG)؛ CENTRAL؛ MEDLINE؛ Embase؛ و ۶ بانک اطلاعاتی دیگر را تا نوامبر ۲۰۱۸ جست‌وجو کردیم. چکید‌های کنفرانس را از ESHRE ۲۰۱۸، فهرست منابع، و پایگاه‌های ثبت کارآزمایی‌های بالینی را بررسی کردیم. با کارشناسان و متخصصان این حوزه تماس گرفتیم.
معیارهای انتخاب
ما کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده‌ای (randomised controlled trials; RCTs) را وارد کردیم که به مقایسه UTND با دریل کردن لاپاروسکوپیک تخمدان (LOD)، و UTND در ترکیب با گنادوتروپین‌ها در مقابل گنادوتروپین‌ها به‌تنهایی برای زنان در سنین تولید مثل پرداختند که مبتلا به PCOS مقاوم به کلومیفن و ناباروری بودند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
دو نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم کارآزمایی‌های مناسب را برای ورود غربالگری کرده، کیفیت روش‌شناسی و خطر سوگیری (bias) را بررسی و داده‌ها را استخراج کردند. پیامدهای اولیه عبارت بودند از میزان تولد زنده و بروز عوارض جراحی (خونریزی و عفونت). ما سندرم تحریک بیش از حد تخمدان (OHSS) را به عنوان یک پیامد ثانویه وارد کردیم. متاآنالیزها فقط برای پیامدهای ثانویه نرخ بارداری و میزان تخمک‌گذاری در مقایسه میان UTND در مقابل LOD، با استفاده از یک مدل اثر تصادفی، قابل انجام بودند. ما نسبت شانس (OR) را با ۹۵% فواصل اطمینان (CIs) برای داده‌های دو حالتی گزارش کردیم. ما کیفیت کلی شواهد را با استفاده از روش‌های درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) ارزیابی کردیم.
نتایج اصلی

ما ۵ کارآزمایی را شامل ۶۳۹ زن مبتلا به PCOS مقاوم به کلومیفن وارد کردیم. یک مطالعه UTND را با LOD، و دو مطالعه UTND را در ترکیب با گنادوتروپین‌ها با گنادوتروپین‌ها به‌تنهایی مقایسه کردند. کیفیت شواهد از پائین تا بسیار پائین متغیر بود. محدودیت‌های اصلی، عبارت بودند از خطر سوگیری جدی ناشی از گزارش‌دهی ضعیف روش‌ها، ناهمگونی ناشی از ناسازگاری مطالعات، عدم دقت ناشی از حجم نمونه محدود، و عدم گزارش پیامدهای کلینیکی مرتبط از جمله تولد زنده و عوارض جراحی.

UTND در مقابل LOD

هیچ یک از مطالعات در مورد پیامد اصلی تولد زنده گزارشی ارائه نکرد. یک مطالعه در مورد عوارض جراحی گزارش داد؛ با این حال، شواهد برای این پیامد کیفیت بسیار پائینی داشت، زیرا بر اساس یک مطالعه با حجم نمونه کوچک بوده و هیچ حادثه‌ای در هر دو بازوی آن رخ نداد. بنابراین، ما مطمئن نیستیم که تفاوتی در عوارض جراحی بین UTND و LOD وجود دارد یا خیر.

هنگام مقایسه UTND با LOD، ما در مورد وجود هرگونه اختلاف در نرخ بارداری (OR: ۰,۶۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۴ تا ۱.۸۶؛ ۶۰ زن؛ یک RCT) یا میزان تخمک‌گذاری (OR: ۰.۶۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۸ تا ۲.۳۶؛ ۶۰ زن؛ یک RCT) نیز مطمئن نبودیم.

هیچ مطالعه‌ای در مورد نتایج OHSS و بارداری چندقلویی گزارش نداد. همچنین شواهد کافی برای نتیجه‌گیری در مورد سقط جنین وجود نداشت، زیرا فقط یک مطالعه با کیفیت بسیار پائین وجود داشت.

UTND در ترکیب با گنادوتروپین‌ها در مقابل گنادوتروپین‌ها به‌تنهایی

هیچ مطالعه‌ای در مورد پیامدهای اصلی تولد زنده و بروز عوارض جراحی گزارشی نداد. شواهد برای پیامدهای OHSS، بارداری، تخمک‌گذاری، سقط جنین و بارداری چندقلویی در این مقایسه از کیفیت بسیار پائینی برخوردار بودند. بنابراین، ما مطمئن نیستیم که تفاوتی در این پیامدها برای زنان مبتلا به PCOS مقاوم به کلومیفن با استفاده از UTND در ترکیب با گنادوتروپین‌ها در مقایسه با گنادوتروپین‌ها وجود دارد یا خیر.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
براساس شواهدی با کیفیت بسیار پائین، مشخص نیست که تفاوتی در نرخ بارداری، میزان تخمک‌گذاری، بروز عوارض جراحی و میزان سقط جنین بین UTND و LOD در زنان مبتلا به PCOS مقاوم به کلومیفن تفاوت وجود دارد یا خیر. هیچ مطالعه‌ای در مورد پیامدهای نرخ تولد زنده، بروز OHSS و نرخ بارداری چندقلویی گزارش نداد. هیچ مطالعه‌ای به ارائه گزارش در مورد پیامدهای اصلی تولد زنده و عوارض جراحی برای مقایسه UTND همراه با گنادوتروپین‌ها در مقابل گنادوتروپین‌ها به‌تنهایی نپرداخت. شواهد برای پیامدهای OHSS، بارداری، تخمک‌گذاری، سقط جنین و بارداری چندقلویی در این مقایسه از کیفیت بسیار پائینی برخوردار بودند. بنابراین، مشخص نیست که تفاوتی در هر یک از پیامدها بین UTND در ترکیب با گنادوتروپین‌ها در مقابل گنادوتروپین‌ها به‌تنهایی وجود دارد یا خیر.
خلاصه به زبان ساده

دریل کردن تخمدان با سوزن به صورت ترانس‌واژینال تحت هدایت اولتراسوند در درمان سندرم تخمدان پلی‌کیستیک مقاوم به کلومیفن در زنان نابارور

سوال مطالعه مروری
ما بررسی کردیم که زنان مبتلا به سندرم تخمدان پلی‌کیستیک (PCOS) مقاوم به کلومیفن، از انجام دریل کردن (drilling) تخمدان با سوزن به صورت ترانس‌واژینال تحت هدایت اولتراسوند (UTND) برای القای تخمک‌گذاری بهره‌مند می‌شوند یا خیر.

پیشینه

کلومیفن سیترات یکی از درمان‌‎های خط اول در القای تخمک‌گذاری (رها کردن یک تخمک از تخمدان) در زنان مبتلا به PCOS است. با این حال، ۱۵ تا ۴۰ درصد از زنان بعد از تجویز کلومیفن تخمک‌گذاری ندارند (چیزی که ما آن را مقاوم به کلومیفن می‌نامیم). UTND، که ایجاد سوراخ در تخمدان تحت هدایت اولتراسوند است، برای زنان مبتلا به PCOS مقاوم به کلومیفن، به منظور کمک به آزادسازی یک فولیکول غالب (تخمک‌گذاری) استفاده می‌شود. همچنین، گنادوتروپین‌ها، که داروهای هورمونی تزریقی هستند، می‌توانند به عنوان یک گزینه درمانی برای القای تخمک‌گذاری در زنان مبتلا به PCOS مقاوم به کلومیفن ارائه شوند.

پیشنهاد شده که در مقایسه با دریل کردن لاپاروسکوپیک تخمدان (LOD)، UTND ممکن است خطر عوارض جراحی را کاهش دهد. با این وجود، بیشتر مطالعات UTND در متدولوژی مطالعه محدودیت‌هایی دارند. ایمنی و کارآیی UTND هنوز قطعی نیست.

تاریخ جست‌وجو
ما برای یافتن مطالعات منتشر شده تا نوامبر ۲۰۱۸ به جست‌وجو پرداختیم.

ویژگی‌های مطالعه

سه کارآزمایی‌ تصادفی‌سازی و کنترل شده (مطالعات بالینی که در آنها افراد به‌صورت تصادفی در یکی از دو یا چند گروه درمانی قرار داده می‌شوند) وارد این مرور شدند. یک مطالعه UTND را با LOD، و دو مطالعه UTND را در ترکیب با گنادوتروپین‌ها با گنادوتروپین‌ها مقایسه کردند.

نتایج کلیدی

UTND در مقابل LOD

کیفیت این سه مطالعه از پائین تا بسیار پائین بود. هیچ یک از مطالعات در مورد پیامد اصلی تولد زنده گزارشی ارائه نکرد. بر اساس شواهد موجود، ما مطمئن نیستیم که نرخ بارداری یا میزان تخمک‌گذاری در زنان با استفاده از UTND متفاوت از LOD باشد. شواهد کافی برای نتیجه‌گیری در مورد عوارض جراحی و سقط جنین وجود ندارد، زیرا فقط یک مطالعه را با کیفیت بسیار پائین پیدا کردیم. هیچ یک از مطالعات میزان OHSS یا بارداری چندقلویی را گزارش نکردند.

UTND در ترکیب با گنادوتروپین‌ها در مقابل گنادوتروپین‌ها به‌تنهایی

ما نتوانستیم فواید و مضرات استفاده از UTND را در ترکیب با گنادوتروپین‌ها برای زنان مبتلا به PCOS مقاوم به کلومیفن ارزیابی کنیم، زیرا فقط دو کارآزمایی را با کیفیت بسیار پائین شناسایی کردیم که از دوزهای مختلف گنادوتروپین‌ها استفاده کردند.

کیفیت شواهد
به دلیل توضیحات ضعیف در مورد متدولوژی مطالعه و تعداد محدود کارآزمایی‌های وارد شده، کیفیت شواهد را پائین تا بسیار پائین ارزیابی کردیم. همچنین، گزارش‌هایی در مورد مسائل بالینی مرتبط، مانند تولد زنده، که برای زوج‌های نابارور مهم است، وجود نداشت.



صفحه ۱ از ۱