در مجموع ۱۳۸ کارآزمایی را وارد کردیم که در آنها ۲۵,۲۳۲ شرکتکننده تصادفیسازی شدند. این کارآزماییها عموما کوتاهمدت بوده و عمدتا برای ارزیابی تاثیر درمان بر SVR طراحی شدند. کارآزماییها ۵۱ نوع مختلف DAA را ارزیابی کردند. از این تعداد، ۱۲۸ کارآزمایی دارونمای همسان شده را در گروه کنترل به کار گرفتند. همه کارآزماییهای وارد شده در معرض خطر بالای سوگیری (bias) قرار داشتند. هشتاد و چهار کارآزمایی شامل DAAهایی بودند که در بازار دارویی موجود بوده یا در حال تولید بودند (۱۳,۴۶۶ شرکتکننده). پنجاه و هفت کارآزمایی DAAهایی را تجویز کردند که توزیع آنها در بازار متوقف شده یا از بازار خارج شده بودند. جمعیت مورد مطالعه در ۹۵ کارآزمایی قبلا درمانی دریافت نکرده بودند، در ۱۷ کارآزمایی در مواجهه با درمان قرار گرفته بودند، و در ۲۴ کارآزمایی شامل افراد درمان شده و نشده قبلی بودند. ژنوتیپهای HCV عبارت بودند از ژنوتیپ ۱ (۱۱۹ کارآزمایی)، ژنوتیپ ۲ (هشت کارآزمایی)، ژنوتیپ ۳ (شش کارآزمایی)، ژنوتیپ ۴ (نه کارآزمایی)، و ژنوتیپ ۶ (یک کارآزمایی). دو کارآزمایی در حال انجام را شناسایی کردیم.
ما نتوانستیم بهطور قطع تاثیر DAAهای موجود در بازار یا در حال توسعه را بر پیامد اولیه موربیدیتی مرتبط با هپاتیت C یا مورتالیتی به هر علتی تعیین کنیم. هیچ دادهای مربوط به موربیدیتی مرتبط با هپاتیت C وجود نداشت و در مورد مورتالیتی، فقط دادههای محدودی از ۱۱ کارآزمایی به دست آمدند (گروه DAA؛ ۱۵/۲۳۷۷ (۰,۶۳%) در مقابل ۱/۶۱۷ (۰.۱۶%) در گروه کنترل؛ OR: ۳.۷۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۳ تا ۲۶.۱۸؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). برای این پیامد، تجزیهوتحلیل مرحلهای کارآزمایی را انجام ندادیم.
شواهدی با کیفیت بسیار پائین وجود دارد که DAAهای موجود در بازار یا در حال توسعه تاثیری بر عوارض جانبی جدی ندارند (DAA معادل %۵,۲ در مقابل کنترل: ۵.۶%؛ OR: ۰.۹۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۵ تا ۱.۱۵؛ ۱۵,۸۱۷ شرکتکننده؛ ۴۳ کارآزمایی). تجزیهوتحلیل مرحلهای کارآزمایی نشان داد که برای رد این یافته که DAAها خطر نسبی عوارض جانبی جدی را در مقایسه با دارونما تا ۲۰% کاهش میدهند، اطلاعات کافی وجود داشت. تنها DAAایی که در متاآنالیز جداگانه کاهش خطر عوارض جانبی جدی را نشان داد، سیمپریور (simeprevir) بود (OR: ۰.۶۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۵ تا ۰.۸۶). با این حال، تجزیهوتحلیل مرحلهای کارآزمایی نشان داد که اطلاعات کافی برای تایید یا رد کاهش ۲۰% خطر نسبی وجود نداشت و هنگامیکه یک کارآزمایی با یک نتیجه خارج از محدوده (extreme) از مطالعه حذف شد، نتایج متاآنالیز هیچ شواهدی را از تفاوت نشان ندادند.
DAAهای موجود در بازار یا در حال توسعه ممکن است خطر عدم وجود SVR را از ۵۴,۱% در افراد درمان نشده تا ۲۳.۸% در افراد درمان شده با DAA کاهش دهند (OR: ۰.۴۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۷ تا ۰.۵۲؛ ۶۸۸۶ شرکتکننده؛ ۳۲ کارآزمایی؛ شواهد با کیفیت پائین). تجزیهوتحلیل مرحلهای کارآزمایی نتیجه این متاآنالیز را تایید کرد.
فقط ۱/۸۴ کارآزمایی در مورد DAAهای موجود در بازار یا در حال توسعه، تاثیرات DAAها را بر کیفیت زندگی مرتبط با سلامت ارزیابی کرد (نمره روان SF‐۳۶ و نمره فیزیکی SF‐۳۶).
شواهد کافی از کارآزماییها در مورد تعیین تاثیر حذف یا قطع DAAها بر میزان موربیدیتی مرتبط با هپاتیت C و مورتالیتی به هر علتی وجود نداشت (OR: ۰,۶۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۳ تا ۱.۷۹؛ ۵ کارآزمایی؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). با این حال، این DAAها به نظر میرسید خطر عوارض جانبی جدی را افزایش دهند (OR: ۱.۴۵؛ ۹۵% CI؛ ۱.۲۲ تا ۱.۷۳؛ ۲۹ کارآزمایی؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). تجزیهوتحلیل مرحلهای کارآزمایی نتیجه این متاآنالیز را تایید کرد.
هیچکدام از این ۱۳۸ کارآزمایی دادههای مفیدی را برای ارزیابی اثرات DAAها بر دیگر پیامدهای ثانویه (آسیت، خونریزی واریسی، سندرم هپاتو‐رنال، انسفالوپاتی کبدی و کارسینومای هپاتوسلولار) ارائه نکردند.
پیشینه
میلیونها نفر در سراسر جهان از هپاتیت C رنج میبرند، که ممکن است منجر به بروز بیماری شدید کبدی، سرطان کبد، و مرگ بیمار شود. مداخلات متعدد مبتنی بر تجویز اینترفرون برای درمان هپاتیت C مورد استفاده قرار گرفتهاند اما تاثیر هیچ یک از این مداخلات بر پیامدهای بیمار‐محور ثابت نشده و مصرف آنها با اثرات جانبی جدی همراه بود. DAAها مداخلات نسبتا جدید اما گرانقیمتی برای درمان هپاتیت C بوده، و نتایج اولیه نشان دادهاند که به نظر میرسد DAAها ویروس هپاتیت C را در خون (پاسخ پایدار ویروسی) بسیار بیشتر ریشهکن میکنند. علاوه بر این، به نظر میرسد این عوامل باعث ایجاد اثرات جانبی جدی بسیار کمتری میشوند. در این مرور کاکرین، شواهدی از تاثیرات بالینی DAAها برای درمان هپاتیت C مورد بررسی قرار گرفت.
ویژگیهای مطالعه
تعداد ۱۳۸ کارآزمایی بالینی تصادفیسازی شده را انتخاب کردیم. همه کارآزماییهای وارد شده در معرض خطر بالای سوگیری (bias) قرار داشتند. این ۱۳۸ کارآزمایی از ۵۱ نوع مختلف DAAها استفاده کردند. از این تعداد، ۸۴ کارآزمایی، DAAهای موجود در بازار یا در حال توسعه را ارزیابی کردند؛ ۵۷ کارآزمایی مربوط به DAAهای خارج شده از بازار بودند. کارآزماییها از سال ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۶ انجام شدند. این کارآزماییها در سراسر جهان شامل ۳۴ کشور مختلف صورت گرفتند. تعداد ۱۷ کارآزمایی را انتخاب کردیم که در آنها همه شرکتکنندگان پیش از اینکه برای ورود به کارآزمایی انتخاب شوند، سابقه درمان هپاتیت C را داشتند. تعداد ۹۵ کارآزمایی وجود داشت که فقط شرکتکنندگانی را انتخاب کردند که قبلا برای هپاتیت C تحت درمان قرار نگرفته بودند. دورههای مداخله از یک روز تا ۴۸ هفته با میانگین ۱۴ هفته متغیر بود. دوره مداخله ترکیبی و دوره پیگیری بین یک روز و ۱۲۰ هفته با میانگین ۳۴ هفته بود.
نتایج کلیدی
ما نتوانستیم تاثیر DAAها را بر میزان موربیدیتی ناشی از هپاتیت C یا مرگ به هر علتی بهطور قطع تعیین کنیم. هیچ دادهای در مورد میزان موربیدیتی ناشی از هپاتیت C وجود نداشت و در طول این کارآزماییها، موارد اندکی از مرگومیر رخ داد (۱۵ مورد مرگ/۲۳۷۷ دریافت کننده ضد ویروس با عملکرد مستقیم (۰,۶۳%) در مقابل ۱ مورد مرگ/۶۱۷ شرکتکننده در گروه کنترل (۰.۱۶%)، شواهد با کیفیت بسیار پائین). بر اساس شواهدی با کیفیت بسیار پائین، ۵.۲% افراد درمان شده با DAA در مقابل ۵.۶% شرکتکننده که در طول دوره مشاهده درمان نشدند، دچار یک یا چند عارضه جانبی جدی شدند. هنگامیکه تجزیهوتحلیل به صورت جداگانه صورت گرفت، سیمپریور تنها عامل ضد ویروسی با عملکرد مستقیم بود که هنگام ارزیابی خطر بروز عارضه جانبی جدی، اثرات سودمندی را از خود نشان داد. با این حال، آنالیز نشان داد که اعتبار این نتیجه سوالبرانگیز است و «بازی شانس» ممکن است علتی برای ایجاد این تفاوت باشد. برای تعیین اینکه تاثیری از DAAها بر دیگر پیامدهای بالینی مرتبط با آن وجود داشته، اطلاعات کافی به دست نیامد. نتایج ما تایید میکنند که به نظر میرسد DAAها تعداد افرادی را که در خون آنها ویروس هپاتیت C وجود دارد از ۵۴.۱% در افراد درمان نشده به ۲۳.۸% در افراد درمان شده کاهش میدهد. از آنجایی که کاهش قابل تشخیص ویروس هپاتیت C در جریان خون فقط یک تست خون است، این مطالعات نمیتوانند به خوبی بیان کنند که این نتیجه در طولانیمدت به چه معناست.
کیفیت شواهد
با توجه به محدودیتهای متعدد (به عنوان مثال عدم کورسازی (blinding)، عدم وجود اطلاعات مرتبط، دادههای ازدسترفته، پروتکل منتشر نشده)، سطح کیفیت شواهد این مرور را بسیار پائین یا پائین ارزیابی کردیم. نخست، تمام کارآزماییها و نتایج پیامد در معرض خطر بالای سوگیری قرار داشتند، به این معنی که نتایج احتمالا تاثیرات مفید DAAها را بیش از حد انتظار و تاثیرات مضر بالقوه را کمتر از حد انتظار برآورد کردند. دوم، دادههای محدودی در مورد بسیاری از پیامدهای بالینی وجود داشتند، یعنی، فقط دادههای مرتبط بالینی برای متاآنالیز مورتالیتی به هر علتی (all‐cause mortality) و عوارض جانبی جدی وجود داشت، و دادههای مربوط به آنها اندک بودند. هیچ کارآزمایی طولانیمدتی وجود ندارد که ارزیابی کرده باشد درمان با DAA موجب بهبود موربیدیتی و مورتالیتی میشود یا خیر.
۱۵ کارآزمایی بالینی تصادفیسازی شده را با ۱۰۳۴ شرکتکننده تصادفیسازی شده وارد کردیم. تمام کارآزماییها دارای طراحی گروه موازی بودند. نه کارآزمایی در کشورهای با سطح درآمد بالا و شش کارآزمایی در کشورهای با سطح درآمد متوسط انجام شد. تمام کارآزماییها در معرض خطر بالای سوگیری قرار داشتند. شش کارآزمایی شامل شرکتکنندگان مبتلا به هپاتیت مزمن C، چهار کارآزمایی شامل شرکتکنندگان مبتلا به سیروز کبدی، چهار کارآزمایی شامل شرکتکنندگان مبتلا به بیماری کبد چرب غیر‐الکلی و یک کارآزمایی شامل دریافتکنندگان پیوند کبد بودند. تمام کارآزماییهای وارد شده وضعیت ویتامین D شرکتکنندگان را در خط پایه گزارش کردند. شرکتکنندگان در شش کارآزمایی دارای خط پایه مقادیر ۲۵‐هیدروکسی ویتامین D در حد کافی یا بالای مقدار مناسب بودند (۲۰ نانوگرم/میلیلیتر)، در حالی که شرکتکنندگان در نه کارآزمایی باقی مانده دارای ویتامین D کافی نبودند (کمتر از ۲۰ نانوگرم/میلیلیتر). تمام کارآزماییها ویتامین D را به صورت خوراکی ارائه کردند. میانگین مدت زمان مصرف مکملیاری ویتامین D معادل ۰,۵ سال و مدت پیگیری ۰.۶ سال بود. یازده کارآزمایی (۸۳۱ شرکتکننده؛ ۴۰% زن؛ میانگین سن ۵۲ سال) ویتامین D۳، یک کارآزمایی (۱۸ مرد؛ میانگین سنی ۶۱ سال) را با سه گروه مداخله ویتامین D۲و ۲۵‐دیهیدروکسیویتامین D را در گروههای جداگانه بررسی کرد و سه کارآزمایی (۱۸۵ شرکتکننده؛ ۵۵% زن؛ میانگین سن ۵۵ سال) ۱,۲۵‐دیهیدروکسیویتامین D را تست کردند. هفت کارآزمایی از دارونما (placebo) و هشت کارآزمایی از عدم مداخله در گروه کنترل استفاده کردند.
تاثیر ویتامین D بر مورتالیتی به هر علتی در پایان پیگیری نامطمئن بود زیرا نتایج غیر‐دقیق بودند (Peto OR: ۰,۷۰؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰.۰۹ تا ۵.۳۸؛ ۳۲% = I۲؛ ۱۵ کارآزمایی؛ ۱۰۳۴ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). تجزیهوتحلیل مرحلهای کارآزمایی در مورد مورتالیتی به هر علتی بر اساس نرخ مرگومیر در گروه کنترل به میزان ۱۰%، کاهش نسبت خطر (relative risk) معادل ۲۸% در گروه مداخله آزمایشی، خطای نوع یک = ۲,۵% و خطای نوع دو = ۱۰% انجام شد (۹۰% قدرت). هیچ نوع تنوع (diversity) وجود نداشت. اندازه اطلاعات مورد نیاز ۶۳۹۶ شرکتکننده بود. منحنی تجمعی Z مرز پایش مرحلهای کارآزمایی برای مزیت و آسیب پس از پانزدهمین کارآزمایی را رد نکرد، و CI تعدیل شده تجزیهوتحلیلهای مرحلهای کارآزمایی از ۰.۰۰ تا ۲۵۳۴ متغیر بود.
تاثیر ویتامین D بر مرگومیر مرتبط با کبد (RR: ۱,۶۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۸ تا ۳۴.۶۶؛ ۱ کارآزمایی؛ ۱۸ شرکتکننده) و حوادث جانبی جدی مانند هیپرکلیسمی (RR: ۵.۰۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۵ تا ۱۰۰.۸؛ ۱ کارآزمایی؛ ۷۶ شرکتکننده)، انفارکتوس میوکارد (RR: ۰.۷۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۸ تا ۶.۸۱؛ ۲ کارآزمایی؛ ۸۶ شرکتکننده) و تیروئیدیت (RR: ۰.۳۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۱ تا ۷.۹۱؛ ۱ کارآزمایی؛ ۶۸ شرکتکننده) نامطمئن بود، زیرا نتایج غیر‐دقیق بودند. کیفیت شواهد مربوط به تمام این پیامدها بسیار پائین است. تاثیر ویتامین D۳ بر حوادث جانبی غیر‐جدی مانند گلوسیت (glossitis)؛ (RR: ۳,۷۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۶ تا ۸۷.۶؛ ۱ کارآزمایی؛ ۶۵ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین) نامطمئن است زیرا این نتیجه غیر‐دقیق بود.
با توجه به تعداد کم دادهها، ما تجزیهوتحلیل مرحلهای کارآزمایی را در مورد مورتالیتی مرتبط با کبد، و حوادث جانبی جدی و غیر‐جدی انجام ندادیم.
ما هیچ دادهای را در مورد موربیدیتی مرتبط با کبد و کیفیت زندگی مرتبط با سلامت در کارآزماییهای تصادفیسازی شده وارد شده در این مرور نیافتیم.
سوال مطالعه مروری
آیا مکملیاری ویتامین D برای افراد مبتلا به بیماری مزمن کبدی سودمند هستند یا مضر؟
پیشینه
شواهد موجود در مورد ویتامین D و بیماریهای مزمن کبدی غیر‐قطعی است. بسیاری از مطالعات مشاهدهای (یک مطالعه در مورد گروهی از افرادی که محقق به علت نگرانیهای اخلاقی یا محدودیتهای لجستیکی قادر به کنترل درمانها و بیماریها نیست) نشان میدهند که بیماریهای مزمن کبدی با سطح پائین ویتامین D خون مرتبط هستند. بنابراین، بهبود سطح ویتامین D میتواند تاثیرات مفیدی بر بیماریهای مزمن کبدی داشته باشد. نتایج به دست آمده از کارآزماییهای بالینی تصادفیسازی شده (کارآزماییهایی که در آن افراد به صورت تصادفی به یکی از دو یا چند گروه درمان اختصاص داده میشوند) در مورد تست کردن تاثیر مکملیاری ویتامین D برای بیماریهای مزمن کبدی، متناقض هستند. هدف از این مرور سیستماتیک (خلاصهای از نتایج کارآزماییهای مربوط به مراقبت سلامت موجود)، تجزیهوتحلیل مزایا و آسیبهای اشکال مختلف ویتامین D در افراد مبتلا به بیماریهای مزمن کبدی بود.
ویژگیهای مطالعه
پانزده کارآزمایی دادههایی را برای این مرور ارائه کردند؛ ۱۰۳۴ شرکتکننده بزرگسال به صورت تصادفی به گروه دریافت کننده ویتامین D برای مقایسه با دارونما (placebo) یا عدم درمان اختصاص داده شدند. نه کارآزمایی در کشورهای با سطح درآمد بالا و شش کارآزمایی در کشورهای با سطح درآمد متوسط انجام شد. تمام کارآزماییها در معرض خطر سوگیری (bias) بالا قرار گرفتند (که در آنها مزایا بیش از حد انتظار برآورد شد و آسیبها کمتر از حد انتظار برآورد شدند). سن شرکتکنندگان بین ۱۸ تا ۸۴ سال بود و بهطور میانگین ۴۲% از شرکتکنندگان زن بودند. شش کارآزمایی شامل شرکتکنندگان مبتلا به هپاتیت مزمن C، چهار کارآزمایی شامل شرکتکنندگان مبتلا به سیروز کبدی، چهار کارآزمایی شامل شرکتکنندگان مبتلا به بیماری کبد چرب غیر‐الکلی و یک کارآزمایی شامل دریافتکنندگان پیوند کبد بودند. بسیاری از کارآزماییهای وارد شده وضعیت اولیه ویتامین D شرکتکنندگان را گزارش کردند. تجویز ویتامین D بهطور میانگین شش ماه طول کشید و اکثر کارآزماییها از شکل کلهکلسیفرول (cholecalciferol) (ویتامین D۳) استفاده کردند.
بودجه و منابع مالی
شش کارآزمایی به نظر میرسد فارغ از حمایت مالی صنعت یا نوع دیگر حمایت انتفاعی بودند که این موضوع ممکن است منجر به سوگیری نتایج مطالعات شود. هشت کارآزمایی ممکن است فارغ از سوگیری برای سودآوری (for‐profit bias) نباشند چرا که هیچ گونه اطلاعاتی در مورد پشتیبانی یا حمایت مالی کارآزماییهای بالینی را ارائه نکردند. یک کارآزمایی با حمایت مالی صنعت انجام شده بود.
نتایج کلیدی
این مرور نشان میدهد که ویتامین D تاثیرات مفید یا مضری بر بیماریهای مزمن کبدی ندارد. با این حال، کارآزماییهای بسیار کمی در مورد تشخیص فردی بیماریهای مزمن کبدی وجود داشت و شرکتکنندگان بسیار کمی در کارآزماییهای مجزا و همچنین در متاآنالیز ما وجود داشتند. بنابراین، نمیتوان مزایا و آسیبها را نادیده گرفت.
کیفیت شواهد
تمام کارآزماییها در معرض خطر بالای سوگیری قضاوت شدند (یعنی، احتمالا مزایا بیش از حد انتظار و آسیبها کمتر از حد انتظار برآورد شدند).
بهروز بودن شواهد
این شواهد تا ژانویه ۲۰۱۷ بهروز است.
در مجموع ۱۳۸ کارآزمایی را وارد کردیم که در آنها ۲۵,۲۳۲ شرکتکننده تصادفیسازی شدند. این کارآزماییها عموما کوتاهمدت بوده و عمدتا برای ارزیابی تاثیر درمان بر SVR طراحی شدند. کارآزماییها ۵۱ نوع مختلف DAA را ارزیابی کردند. از این تعداد، ۱۲۸ کارآزمایی دارونمای همسان شده را در گروه کنترل به کار گرفتند. همه کارآزماییهای وارد شده در معرض خطر بالای سوگیری (bias) قرار داشتند. هشتاد و چهار کارآزمایی شامل DAAهایی بودند که در بازار دارویی موجود بوده یا در حال تولید بودند (۱۳,۴۶۶ شرکتکننده). پنجاه و هفت کارآزمایی DAAهایی را تجویز کردند که توزیع آنها در بازار متوقف شده یا از بازار خارج شده بودند. جمعیت مورد مطالعه در ۹۵ کارآزمایی قبلا درمانی دریافت نکرده بودند، در ۱۷ کارآزمایی در مواجهه با درمان قرار گرفته بودند، و در ۲۴ کارآزمایی شامل افراد درمان شده و نشده قبلی بودند. ژنوتیپهای HCV عبارت بودند از ژنوتیپ ۱ (۱۱۹ کارآزمایی)، ژنوتیپ ۲ (هشت کارآزمایی)، ژنوتیپ ۳ (شش کارآزمایی)، ژنوتیپ ۴ (نه کارآزمایی)، و ژنوتیپ ۶ (یک کارآزمایی). دو کارآزمایی در حال انجام را شناسایی کردیم.
ما نتوانستیم بهطور قطع تاثیر DAAهای موجود در بازار یا در حال توسعه را بر پیامد اولیه موربیدیتی مرتبط با هپاتیت C یا مورتالیتی به هر علتی تعیین کنیم. هیچ دادهای مربوط به موربیدیتی مرتبط با هپاتیت C وجود نداشت و در مورد مورتالیتی، فقط دادههای محدودی از ۱۱ کارآزمایی به دست آمدند (گروه DAA؛ ۱۵/۲۳۷۷ (۰,۶۳%) در مقابل ۱/۶۱۷ (۰.۱۶%) در گروه کنترل؛ OR: ۳.۷۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۳ تا ۲۶.۱۸؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). برای این پیامد، تجزیهوتحلیل مرحلهای کارآزمایی را انجام ندادیم.
شواهدی با کیفیت بسیار پائین وجود دارد که DAAهای موجود در بازار یا در حال توسعه تاثیری بر عوارض جانبی جدی ندارند (DAA معادل %۵,۲ در مقابل کنترل: ۵.۶%؛ OR: ۰.۹۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۵ تا ۱.۱۵؛ ۱۵,۸۱۷ شرکتکننده؛ ۴۳ کارآزمایی). تجزیهوتحلیل مرحلهای کارآزمایی نشان داد که برای رد این یافته که DAAها خطر نسبی عوارض جانبی جدی را در مقایسه با دارونما تا ۲۰% کاهش میدهند، اطلاعات کافی وجود داشت. تنها DAAایی که در متاآنالیز جداگانه کاهش خطر عوارض جانبی جدی را نشان داد، سیمپریور (simeprevir) بود (OR: ۰.۶۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۵ تا ۰.۸۶). با این حال، تجزیهوتحلیل مرحلهای کارآزمایی نشان داد که اطلاعات کافی برای تایید یا رد کاهش ۲۰% خطر نسبی وجود نداشت و هنگامیکه یک کارآزمایی با یک نتیجه خارج از محدوده (extreme) از مطالعه حذف شد، نتایج متاآنالیز هیچ شواهدی را از تفاوت نشان ندادند.
DAAهای موجود در بازار یا در حال توسعه ممکن است خطر عدم وجود SVR را از ۵۴,۱% در افراد درمان نشده تا ۲۳.۸% در افراد درمان شده با DAA کاهش دهند (OR: ۰.۴۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۷ تا ۰.۵۲؛ ۶۸۸۶ شرکتکننده؛ ۳۲ کارآزمایی؛ شواهد با کیفیت پائین). تجزیهوتحلیل مرحلهای کارآزمایی نتیجه این متاآنالیز را تایید کرد.
فقط ۱/۸۴ کارآزمایی در مورد DAAهای موجود در بازار یا در حال توسعه، تاثیرات DAAها را بر کیفیت زندگی مرتبط با سلامت ارزیابی کرد (نمره روان SF‐۳۶ و نمره فیزیکی SF‐۳۶).
شواهد کافی از کارآزماییها در مورد تعیین تاثیر حذف یا قطع DAAها بر میزان موربیدیتی مرتبط با هپاتیت C و مورتالیتی به هر علتی وجود نداشت (OR: ۰,۶۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۳ تا ۱.۷۹؛ ۵ کارآزمایی؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). با این حال، این DAAها به نظر میرسید خطر عوارض جانبی جدی را افزایش دهند (OR: ۱.۴۵؛ ۹۵% CI؛ ۱.۲۲ تا ۱.۷۳؛ ۲۹ کارآزمایی؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). تجزیهوتحلیل مرحلهای کارآزمایی نتیجه این متاآنالیز را تایید کرد.
هیچکدام از این ۱۳۸ کارآزمایی دادههای مفیدی را برای ارزیابی اثرات DAAها بر دیگر پیامدهای ثانویه (آسیت، خونریزی واریسی، سندرم هپاتو‐رنال، انسفالوپاتی کبدی و کارسینومای هپاتوسلولار) ارائه نکردند.
پیشینه
میلیونها نفر در سراسر جهان از هپاتیت C رنج میبرند، که ممکن است منجر به بروز بیماری شدید کبدی، سرطان کبد، و مرگ بیمار شود. مداخلات متعدد مبتنی بر تجویز اینترفرون برای درمان هپاتیت C مورد استفاده قرار گرفتهاند اما تاثیر هیچ یک از این مداخلات بر پیامدهای بیمار‐محور ثابت نشده و مصرف آنها با اثرات جانبی جدی همراه بود. DAAها مداخلات نسبتا جدید اما گرانقیمتی برای درمان هپاتیت C بوده، و نتایج اولیه نشان دادهاند که به نظر میرسد DAAها ویروس هپاتیت C را در خون (پاسخ پایدار ویروسی) بسیار بیشتر ریشهکن میکنند. علاوه بر این، به نظر میرسد این عوامل باعث ایجاد اثرات جانبی جدی بسیار کمتری میشوند. در این مرور کاکرین، شواهدی از تاثیرات بالینی DAAها برای درمان هپاتیت C مورد بررسی قرار گرفت.
ویژگیهای مطالعه
تعداد ۱۳۸ کارآزمایی بالینی تصادفیسازی شده را انتخاب کردیم. همه کارآزماییهای وارد شده در معرض خطر بالای سوگیری (bias) قرار داشتند. این ۱۳۸ کارآزمایی از ۵۱ نوع مختلف DAAها استفاده کردند. از این تعداد، ۸۴ کارآزمایی، DAAهای موجود در بازار یا در حال توسعه را ارزیابی کردند؛ ۵۷ کارآزمایی مربوط به DAAهای خارج شده از بازار بودند. کارآزماییها از سال ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۶ انجام شدند. این کارآزماییها در سراسر جهان شامل ۳۴ کشور مختلف صورت گرفتند. تعداد ۱۷ کارآزمایی را انتخاب کردیم که در آنها همه شرکتکنندگان پیش از اینکه برای ورود به کارآزمایی انتخاب شوند، سابقه درمان هپاتیت C را داشتند. تعداد ۹۵ کارآزمایی وجود داشت که فقط شرکتکنندگانی را انتخاب کردند که قبلا برای هپاتیت C تحت درمان قرار نگرفته بودند. دورههای مداخله از یک روز تا ۴۸ هفته با میانگین ۱۴ هفته متغیر بود. دوره مداخله ترکیبی و دوره پیگیری بین یک روز و ۱۲۰ هفته با میانگین ۳۴ هفته بود.
نتایج کلیدی
ما نتوانستیم تاثیر DAAها را بر میزان موربیدیتی ناشی از هپاتیت C یا مرگ به هر علتی بهطور قطع تعیین کنیم. هیچ دادهای در مورد میزان موربیدیتی ناشی از هپاتیت C وجود نداشت و در طول این کارآزماییها، موارد اندکی از مرگومیر رخ داد (۱۵ مورد مرگ/۲۳۷۷ دریافت کننده ضد ویروس با عملکرد مستقیم (۰,۶۳%) در مقابل ۱ مورد مرگ/۶۱۷ شرکتکننده در گروه کنترل (۰.۱۶%)، شواهد با کیفیت بسیار پائین). بر اساس شواهدی با کیفیت بسیار پائین، ۵.۲% افراد درمان شده با DAA در مقابل ۵.۶% شرکتکننده که در طول دوره مشاهده درمان نشدند، دچار یک یا چند عارضه جانبی جدی شدند. هنگامیکه تجزیهوتحلیل به صورت جداگانه صورت گرفت، سیمپریور تنها عامل ضد ویروسی با عملکرد مستقیم بود که هنگام ارزیابی خطر بروز عارضه جانبی جدی، اثرات سودمندی را از خود نشان داد. با این حال، آنالیز نشان داد که اعتبار این نتیجه سوالبرانگیز است و «بازی شانس» ممکن است علتی برای ایجاد این تفاوت باشد. برای تعیین اینکه تاثیری از DAAها بر دیگر پیامدهای بالینی مرتبط با آن وجود داشته، اطلاعات کافی به دست نیامد. نتایج ما تایید میکنند که به نظر میرسد DAAها تعداد افرادی را که در خون آنها ویروس هپاتیت C وجود دارد از ۵۴.۱% در افراد درمان نشده به ۲۳.۸% در افراد درمان شده کاهش میدهد. از آنجایی که کاهش قابل تشخیص ویروس هپاتیت C در جریان خون فقط یک تست خون است، این مطالعات نمیتوانند به خوبی بیان کنند که این نتیجه در طولانیمدت به چه معناست.
کیفیت شواهد
با توجه به محدودیتهای متعدد (به عنوان مثال عدم کورسازی (blinding)، عدم وجود اطلاعات مرتبط، دادههای ازدسترفته، پروتکل منتشر نشده)، سطح کیفیت شواهد این مرور را بسیار پائین یا پائین ارزیابی کردیم. نخست، تمام کارآزماییها و نتایج پیامد در معرض خطر بالای سوگیری قرار داشتند، به این معنی که نتایج احتمالا تاثیرات مفید DAAها را بیش از حد انتظار و تاثیرات مضر بالقوه را کمتر از حد انتظار برآورد کردند. دوم، دادههای محدودی در مورد بسیاری از پیامدهای بالینی وجود داشتند، یعنی، فقط دادههای مرتبط بالینی برای متاآنالیز مورتالیتی به هر علتی (all‐cause mortality) و عوارض جانبی جدی وجود داشت، و دادههای مربوط به آنها اندک بودند. هیچ کارآزمایی طولانیمدتی وجود ندارد که ارزیابی کرده باشد درمان با DAA موجب بهبود موربیدیتی و مورتالیتی میشود یا خیر.
ما ۲۷ کارآزمایی بالینی تصادفیسازی شده را برای ورود به این مرور شناسایی کردیم (۲۴ مورد به صورت مقالات با متن کامل و ۳ مطالعه به صورت چکیده منتشر شده بودند). پنج مورد از این کارآزماییها با ۲۷۱ شرکتکننده افزایشدهندههای پلاسما (آلبومین در چهار کارآزمایی و مایع آسیت در یک کارآزمایی) را در مقابل عدم استفاده از افزایشدهنده پلاسما ارزیابی کردند. ۲۲ کارآزمایی باقیمانده با ۱۳۲۱ شرکتکننده یک نوع افزایشدهنده پلاسما را مثل دکستران، هیدروکسیاتیل استارچ، پلیژلین، اینفیوژن داخل وریدی مایع آسیت، کریستالوئیدها یا مانیتول را در مقابل نوع دیگری از افزایشدهنده پلاسما مانند آلبومین در ۲۰ مورد از این کارآزماییها و پلیژلین در یک کارآزمایی ارزیابی کردند. بیستوپنج کارآزمایی دادهها را برای متاآنالیز کمّی (quantitative) فراهم کردند. اغلب شرکتکنندگان بر اساس طبقهبندی Child‐Pugh، در مرحله متوسط تا پیشرفته بیماری کبدی در غیاب هپاتوسلولار کارسینوما (hepatocellular carcinoma)، خونریزی گوارشی اخیر، عفونتها و انسفالوپاتی کبدی (hepatic encephalopathy) قرار داشتند. همه کارآزماییها با خطر کلی سوگیری بالا ارزیابی شدند. به نظر میرسید ده کارآزمایی به وسیله صنعت تامین مالی نشده باشند؛ دوازده کارآزمایی در مورد بودجه نامشخص قلمداد شده؛ و پنج کارآزمایی به وسیله صنعت یا موسسات انتفاعی تامین مالی شدند.
ما هیچ شواهدی را از تفاوت در تاثیر بین افزایش پلاسما در مقابل عدم افزایش پلاسما بر مورتالیتی (RR: ۰,۵۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۶ تا ۴.۸۳؛ ۲۴۸ شرکتکننده؛ ۴ کارآزمایی؛ شواهد با قطعیت بسیار پائین)؛ نارسایی کلیوی (RR: ۰.۳۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۲ تا ۵.۸۸؛ ۱۸۱ شرکتکننده؛ ۴ کارآزمایی؛ شواهد با قطعیت بسیار پائین)؛ دیگر عوارض مرتبط با کبد (RR: ۱.۶۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۹ تا ۳.۲۷؛ ۲۴۸ شرکتکننده؛ ۴ کارآزمایی؛ شواهد با قطعیت بسیار پائین)؛ و عوارض جانبی غیر‐جدی (RR: ۱.۰۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۲ تا ۳.۴۰؛ ۱۵۸ شرکتکننده؛ ۳ کارآزمایی؛ شواهد با قطعیت بسیار پائین) نیافتیم. دو مورد از این کارآزماییها نشان دادند که هیچ عوارض جانبی جدی رخ نداده، درحالیکه کارآزماییهای باقیمانده درباره این پیامد گزارشی ارائه نکردند. هیچ کارآزماییای در مورد کیفیت زندگی مرتبط با سلامت دادهای را ارائه نکرد.
ما شواهدی را از اختلاف در تاثیر میان افزایشدهندههای پلاسمای تجربی در برابر آلبومین بر مورتالیتی (RR: ۱,۰۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۲ تا ۱.۳۰؛ ۱۰۱۴ شرکتکننده؛ ۱۴ کارآزمایی؛ شواهد با قطعیت بسیار پائین)؛ عوارض جانبی جدی (RR: ۰.۸۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۰ تا ۸.۳۰؛ ۱۱۸ شرکتکننده؛ ۲ کارآزمایی؛ شواهد با قطعیت بسیار پائین)؛ نارسایی کلیوی (RR: ۱.۱۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۱ تا ۱.۹۱؛ ۱۱۰۷ شرکتکننده؛ ۱۷ کارآزمایی؛ شواهد با قطعیت بسیار پائین)؛ دیگر عوارض مرتبط با کبد (RR: ۱.۱۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۲ تا ۱.۴۸؛ ۱۰۸۳ شرکتکننده؛ ۱۶ کارآزمایی؛ شواهد با قطعیت بسیار پائین) و عوارض جانبی غیر‐جدی (RR: ۱.۳۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۶ تا ۲.۸۵؛ ۹۷۷ شرکتکننده؛ ۱۴ کارآزمایی؛ شواهد با قطعیت بسیار پائین) نیافتیم. ما هیچ دادهای را در مورد کیفیت زندگی مرتبط با سلامت و آسیتهای مقاوم پیدا نکردیم.
مرور سیستماتیک و متاآنالیز ما هیچ منفعت یا آسیبی را از افزایشدهندههای پلاسما در مقابل عدم استفاده از افزایشدهنده پلاسما یا از یک افزایشدهنده پلاسما مانند پلیژلین، دکسترانها، هیدروکسیاتیل استارچ، تزریق وریدی مایع آسیت، کریستالوئیدها یا مانیتول در مقابل آلبومین، بر پیامدهای اولیه یا ثانویه نشان ندادند. دادههای حاصل از کارآزماییهای اندک، کوچک و اکثرا کوتاهمدت، در معرض خطرات بالای خطاهای سیستماتیک (سوگیری) و خطرات بالای خطاهای تصادفی (بازی احتمال) قرار دارند. ارزیابیهای GRADE نتیجه گرفتند که قطعیت شواهد بسیار پائین بود. بنابراین ما نمیتوانیم هیچ منفعتی را از افزایش پلاسما در برابر عدم افزایش پلاسما و تفاوتها را میان یک افزایشدهنده پلاسما در مقابل یک افزایشدهنده پلاسمای دیگر، اثبات یا رد کنیم.
نیاز به انجام کارآزماییهای بزرگتری با خطر سوگیری پائین برای ارزیابی نقش افزایشدهندههای پلاسما در رابطه با پاراسنتز وجود دارد. چنین کارآزماییهایی باید بر اساس دستورالعملهای SPIRIT انجام شده و طبق دستورالعملهای CONSORT گزارش شوند.
پیشینه
در شکم افراد مبتلا به سیروز (اسکار بافت کبد) مایع تجمع مییابد (آسیتها) که ممکن است درمان آن با دیورتیکها (داروهایی که ترشح ادراری آب و نمک را افزایش میدهند) سخت یا غیرممکن باشد. میتوان پاراسنتز شکمی، تخلیه مایع از شکم به وسیله یک سوزن، را انجام داد. پاراسنتز میتواند موازنه بین گردش خون و مایع شکمی را تغییر دهد و منجر به اختلال عملکرد کلیوی و تغییر تعادل مایعات شود. ما بررسی کردیم اینفیوژن مایعات خاص که افزایشدهندههای پلاسما نامیده میشوند، میتوانند این تغییرات را متوقف کرده و عوارض و مرگومیر را کاهش دهند یا خیر.
هدف
ارزیابی منافع و مضرات هرگونه اینفیوژن وریدی مایعات (به منظور افزایش پلاسما) در اشخاص مبتلا به سیروز و آسیتهای تحت درمان به وسیله پاراسنتز.
روشها و معیارهای مرور
شواهد تا ۲۲ ژانویه ۲۰۱۹ بهروز است.
این مرور سیستماتیک نقش افزایشدهندههای پلاسما را که در ۲۷ کارآزمایی شامل ۱۵۹۲ شرکتکننده بررسی شد، ارزیابی کرد. چهار کارآزمایی، آلبومین و یک کارآزمایی، اینفیوژن وریدی مایع آسیت را در مقابل عدم استفاده از افزایشدهنده پلاسما مقایسه کردند. بیستویک کارآزمایی یک افزایشدهنده پلاسما را مانند دکستران (dextran)، پلیژلین (polygeline)، هیدروکسیاتیل استارچ (hydroxyethyl starch)، پلاسمای تازه منجمد (fresh frozen plasma)، اینفیوژن وریدی مایع آسیت، کریستالوئیدها (crystalloids)، یا مانیتول (mannitol) را در برابر آلبومین مقایسه کردند. یک کارآزمایی اینفیوژن وریدی مایع آسیت را در مقابل پلیژلین مقایسه کرد. پیامدهای اولیه، مرگومیر ناشی از هر علت؛ عوارض جانبی جدی؛ و کیفیت زندگی مرتبط با سلامت بودند. پیامدهای ثانویه، عبارت بودند از آسیتهای مقاوم (آسیتهایی که نمیتوان از طریق دارو درمان کرد)؛ نارسایی کلیوی؛ عوارض دیگر ناشی از سیروز کبدی مانند خونریزی گوارشی، انسفالوپاتی کبدی (افت عملکرد مغز به خاطر بیماری کبدی) یا عفونتها؛ و عوارض جانبی غیر‐جدی.
منابع تامین مالی کارآزمایی
به نظر میرسید ده کارآزمایی به وسیله صنعت تامین مالی نشده باشند؛ دوازده کارآزمایی در مورد بودجه نامشخص قلمداد شده؛ و پنج کارآزمایی به وسیله صنعت یا موسسات انتفاعی تامین مالی شدند.
نتایج اصلی
مرور سیستماتیک ما قادر به اثبات هیچ منفعت یا ضرری از افزایش پلاسما در مقابل عدم افزایش پلاسما یا یک افزایشدهنده پلاسما مثل دکستران، پلیژلین، هیدروکسیاتیل استارچ، تزریق وریدی مایع آسیت، کریستالوئیدها یا مانیتول در برابر آلبومین، بر پیامدهای اولیه یا ثانویه نبود.
قطعیت شواهد
دادهها فقط حاصل از کارآزماییهای اندک، کوچک، اغلب کوتاهمدت، با خطر بالای خطاهای سیستماتیک (سوگیری (bias)) و خطر بالای خطاهای تصادفی (بازی احتمال) به دست آمدند. براین اساس، نتیجه گرفتیم که قطعیت شواهد برای هر یک از پیامدهای از پیش تعیینشده مرور، بسیار پائین بود.
صفحه ۱ از ۱ |
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مرکز همکار کاکرین ایران می باشد.
طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق
© 2025 CC BY-NC 4.0 | Cochrane Iran Associate Centre
Designed & Developed by : Yektaweb