جستجو در مقالات منتشر شده


۳ نتیجه برای George A Antoniou

Shahin Hajibandeh، Shahab Hajibandeh، Stavros A Antoniou، Francesco Torella، George A Antoniou،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه
اختلاف‌نظرهایی وجود دارد در این مورد که خونرسانی مجدد شریان ساب‌کلاوین چپ (left subclavian artery; LSA) باعث بهبود پیامدها در بیمارانی می‌شود که تحت ترمیم اندوواسکولار آئورت توراسیک (thoracic endovascular aortic repair; TEVAR) قرار می‌گیرند. حتی اگر انجام خونرسانی مجدد پیشگیرانه LSA از نظر تئوری مزایایی داشته باشد، شامل کاهش خطر صدمه ایسکمیک به ارگان‌های حیاتی، مانند مغز و طناب نخاعی، بدون خطر هم نیست. دستورالعمل‌های بالینی کنونی توصیه می‌کنند خونرسانی مجدد روتین LSA در بیمارانی که تحت TEVAR الکتیو، جایی که دستیابی به پوشش پروگزیمال نیاز به پوشش LSA دارد، قرار می‌گیرند، و در بیمارانی که به دلیل آناتومی موجود، پرفیوژن به ارگان‌های حیاتی تحت فشار قرار می‌گیرد، انجام شود. با این حال، این توصیه بر مبنای شواهدی با کیفیت بسیار پائین انجام شده است.
اهداف
ارزیابی اثربخشی مقایسه‌ای خونرسانی مجدد روتین LSA در برابر خونرسانی مجدد الکتیو یا عدم انجام آن در بیماران مبتلا به بیماری آئورت توراسیک پائین‌رونده که تحت TEVAR با پوشش مبداء LSA قرار می‌گیرند.
روش های جستجو
هماهنگ کننده جست‌وجوی کارآزمایی‌های (Trials Search Co‐ordinator; TSC) گروه عروق در کاکرین، پایگاه‌های ثبت تخصصی را جست‌وجو کرد (جون ۲۰۱۵). علاوه براین، TSC پایگاه ثبت مطالعات کاکرین (CENTRAL (۲۰۱۵، شماره ۵)) را جست‌وجو کرد. بانک‌های اطلاعاتی کارآزمایی‌ها هم جست‌وجو شدند (جون ۲۰۱۵).
معیارهای انتخاب
ما برنامه‌ریزی کرده بودیم همه کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) را در نظر بگیریم که خونرسانی مجدد روتین LSA را با جراحی الکتیو یا عدم انجام آن، در بیمارانی که تحت TEVAR قرار می‌گیرند، مقایسه کرده باشند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
دو نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم، عناوین و چکیده مقالات را از طریق جست‌وجو در منابع علمی موجود شناسایی کردند. یک نویسنده سوم مرور، مستقلا در مواردی که اختلاف‌نظر وجود داشت، مورد مشورت قرار گرفت. ما برنامه‌ریزی کرده بودیم دو نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم داده‌ها را استخراج و خطر سوگیری (bias) را درکارآزمایی‌های شناسایی شده با استفاده از معیارهای توصیه شده در کتابچه راهنمای کاکرین برای مرورهای سیستماتیک مداخلات، ارزیابی کنند.
نتایج اصلی
هیچ RCTای را نیافتیم که با موضوع مرور ما مرتبط باشد. بنابراین، هیچ تجزیه‌وتحلیل کمّی (quantitative) انجام نشد.
نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
در حال حاضر، شواهد RCT با کیفیت بالا برای یا علیه خونرسانی مجدد روتین یا الکتیو LSA در TEVAR در دست نیست. نتیجه‌گیری در مورد مدیریت بهینه پوشش LSA در TEVAR امکان‌پذیر نیست، که به‌صورت مداخله مورد انتظار در این مرور تعریف شد، و تاثیرات مثبت آن که به صورت کاهش مرگ‌ومیر، حوادث سربروواسکولار (cerebrovascular)، و ایسکمی طناب نخاعی در نظر گرفته شد. این مرور نیاز به پژوهش پیوسته برای انجام شواهد RCT و تعریف نقش خونرسانی مجدد LSA در زمینه TEVAR با پوشش LSA را مشخص کرد.
خلاصه به زبان ساده

تاثیر خونرسانی مجدد شریان ساب‌کلاوین چپ برای ترمیم داخل عروقی آئورت توراسیک

پیشینه

آئورت توراسیک (thoracic aorta) بزرگ‌ترین رگ خونی در قفسه سینه است. این رگ از قلب سرچشمه می‌گیرد و خون را به همه بدن می‌رساند. این رگ می‌تواند تحت تاثیر بیماری‌های زیادی قرار گیرد، مانند آنوریسم، که بزرگ‌شدگی یک قسمت ضعیف شده از آئورت است، و پاره شدن آن، که زمانی رخ می‌دهد که پاره‌شدگی در پوشش داخلی آئورت باعث می‌شود خون بین لایه‌های دیواره آئورت جریان پیدا کند و باعث جدا شدن لایه‌ها از هم شود. درمان مرسوم این شرایط ترمیم جراحی باز است. ترمیم اندوواسکولار آئورت توراسیک (thoracic endovascular aortic repair; TEVAR) یک درمان جایگزین برای طیف گسترده‌ای از بیماری‌های آئورت است. این روش از جراحی باز کمتر تهاجمی است و شامل قرار دادن گرافت مصنوعی (یک تیوب که از فابریک درست شده) داخل آئورت توراسیک از طریق یک شریان در ران (شریان فمورال) است تا دیواره آئورت تقویت شود. نسبت قابل‌ توجهی از بیماران مبتلا به بیماری آئورت توراسیک ناهنجاری‌هایی در نزدیکی یا شامل خود منشاء شریان سابکلاوین چپ ((left subclavian artery; LSA)؛ یکی از شاخه‌های آئورت توراسیک) دارند. در این شرایط، گرافت استنت آئورت باید در نزدیکی LSA جای گیرد تا محل باز بودن عروق خونی را مسدود کند. این کار می‌تواند باعث کاهش خونرسانی به مغز و طناب نخاعی شده و ایسکمی استروک و طناب نخاعی را ایجاد کند. هدف این مرور بررسی ارزش بای‌پس جراحی است که می‌تواند یک راه جایگزین برای تامین خون (خونرسانی مجدد) به مغز و طناب نخاعی در موارد TEVAR ایجاد کند، جایی که LSA پوشیده شده است.

بحث‌هایی در مورد انجام خونرسانی مجدد روتین LSA، با یک بای‌پس جراحی وجود دارد که منجر به بهبود پیامدها در بیمارانی می‌شود که تحت TEVAR قرار می‌گیرند و با کاهش خطر استروک و پاراپلژی (paraplegia) (فلج پاها) اندازه‌گیری شد. حتی اگر خونرسانی مجدد پیشگیرانه LSA از نظر تئوری مزایایی داشته باشد، بدون خطر نیست، مانند صدمه عصبی، خونریزی، و عفونت گرافت. دستورالعمل‌های عملی جامعه برای جراحی عروق، خونرسانی مجدد روتین LSA را در TEVAR غیر‐اورژانس توصیه می‌کنند، جایی که منشاء LSA پوشیده شده است. با این حال، این توصیه بر مبنای شواهدی با کیفیت بسیار پائین انجام شده است.

ما یک جست‌وجوی جامع و سیستماتیک از منابع علمی موجود برای شناسایی بهترین شواهد موجود انجام دادیم و برنامه‌ریزی‌ کردیم که داده‌های پیامد را از کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) سنتز کنیم تا به پزشکان و بیماران برای گرفتن تصمیم‌های مبتنی بر شواهد کمک کرده باشیم.

ویژگی‌های مطالعه و نتایج کلیدی

هیچ RCT پیدا نکردیم که به سوال مطالعه پرداخته باشند (شواهد تا جون ۲۰۱۵ به‌روز است) بهترین شواهد موجود از مطالعات مقایسه‌ای غیر‐تصادفی‌سازی شده می‌آیند. نیاز به انجام مطالعات RCT با کیفیت بالا نیاز است تا شواهد قوی‌تری را فراهم آورند.

کیفیت شواهد

در نبود مطالعات واجد شرایط برای این مرور، ارزیابی کیفیت شواهد امکان‌پذیر نبود.


Shahab Hajibandeh، Shahin Hajibandeh، George A Antoniou، James RH Scurr، Francesco Torella،
دوره ۲۰۱۷، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۶ )
چکیده

پیشینه
ترومبوآمبولی وریدی (venous thromboembolism; VTE) یک علت جدی اما قابل پیشگیری از موربیدیتی و مرگ‌و‌میر است. سیستم‌های تحریک الکتریکی عصبی‌عضلانی (neuromuscular electrical stimulation systems; NMES) برای پیشگیری از VTE ممکن است برای بیمارانی مفید باشد که در آنها روش‌های پیشگیری دارویی یا مکانیکال استاندارد، دارای منع مصرف (contraindicated) بوده یا غیر‐ایمن یا غیر‐کاربردی هستند. اگرچه یافته‌های مطالعات تجربی نشان می‌دهد که NMES استاز وریدی را کاهش می‌دهد، کاربرد بالینی و اثربخشی NMES در پیشگیری از VTE هنوز بحث‌برانگیز است.
اهداف
ارزیابی اثربخشی تحریک الکتریکی عصبی‌عضلانی در پیشگیری از ترومبوآمبولی وریدی.
روش های جستجو
متخصص اطلاعات عروق در کاکرین (CIS)، پایگاه ثبت تخصصی (۲۲ مارچ ۲۰۱۷) و پایگاه ثبت مرکزی کارآزمایی‌های کنترل شده کاکرین (CENTRAL، تا سال ۲۰۱۷ شماره ۲) را جست‌وجو کرد. CIS هم‌چنین پایگاه‌های ثبت کارآزمایی‌ها را برای مطالعات در حال انجام و منتشر نشده جست‌وجو کرد. نویسندگان مرور فهرست‌های کتاب‌شناختی مقالات و مرورهای مرتبط را برای کارآزمایی‌های بالقوه واجد شرایط جست‌وجو کردند.
معیارهای انتخاب
ما قصد داشتیم کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) و کارآزمایی‌های شبه‐تصادفی‌سازی شده‌ای را وارد کنیم که هر فرمی را از تحریک الکتریکی عصبی‌عضلانی به عنوان یک مداخله برای پروفیلاکسی VTE (به تنهایی یا در ترکیب با دیگر روش‌های دارویی یا مکانیکال) در برابر عدم پروفیلاکسی یا دیگر روش‌های دارویی یا مکانیکال برای پروفیلاکسی VTE مقایسه کرده بودند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
حداقل دو نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم در انتخاب مطالعات، استخراج داده‌ها، ارزیابی کیفیت روش‌شناسی مطالعات وارد شده و تجزیه‌و‌تحلیل داده‌ها دخیل بودند. ما اختلاف‌نظرها را با بحث میان دو نویسنده مرور برطرف کردیم. اگر توافقی حاصل نشد، نویسنده سوم مرور به عنوان داور عمل می‌کرد. پیامدهای اصلی مرور عبارت بودند از ترومبوز ورید عمقی (deep vein thrombosis; DVT)؛ DVT علامت‌دار و بدون نشانه، آمبولی ریوی (pulmonary embolism; PE)؛ VTE کلی و خونریزی (ماژور و مینور). کیفیت شواهد با استفاده از سیستم درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) ارزیابی و به صورت ایتالیک نشان داده شده‌اند.
نتایج اصلی

ما در این مرور پنج کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل شده و سه کارآزمایی شبه‐تصادفی‌سازی شده را وارد کردیم که در مجموع شامل ۹۰۴ شرکت‌کننده بودند. میان آنها، چهار مطالعه دربرگیرنده بیمارانی بودند که تحت پروسیجرهای ماژور جراحی قرار گرفتند، یک مطالعه بیماران تحت جراحی مفصل ران را با بی‌حسی نخاعی و یک مطالعه بیماران ترومایی را وارد کرد که برای هپارین پروفیلاکتیک کنترااندیکاسیون/منع مصرف (contraindications) داشتند؛ یک مطالعه نیز بیماران نوروسرجیکال را وارد کرد تحت بی‌حسی عمومی قرار گرفتند و یک مطالعه نیز بیماران مبتلا به صدمات غیر‐عملکردی طناب نخاعی را در نظر گرفتند. در مجموع، هشت مطالعه ۲۲ بازوی درمان داشتند. چهار مطالعه بازوی NMES را با بازوی عدم پروفیلاکسی و پنج مطالعه NMES را با روش‌های جایگزین بازوی پروفیلاکسی مقایسه کردند. روش‌های پروفیلاکسی جایگزین شامل هپارین با دوز پائین (۵۰۰۰ واحد بین‌المللی زیر‐جلدی) در دو مطالعه، Dextran ۴۰ در یک مطالعه، جوراب‌های فشارنده درجه‌بندی شده (graduated compression stockings; GCS) و دستگاه فشارنده پنوماتیک متناوب (intermittent pneumatic compression devices; IPCD) در یک مطالعه بودند. یک مطالعه ترکیب NMES و هپارین با دوز پائین را در برابر عدم پروفیلاکسی یا هپارین با دوز پائین به تنهایی مقایسه کرد.

ما هیچ تفاوت روشنی را در خطرات DVT کل (نسبت شانس (OR): ۱,۰۱؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰.۶۰ تا ۱.۷۰؛ P = ۰.۹۸؛ ۶ مطالعه؛ ۴۱۵ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت پائین )، DVT بدون نشانه (OR: ۱,۶۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۰ تا ۶.۴۳؛ P = ۰.۵۰؛ ۱ مطالعه؛ ۸۹ شرکت‌کننده، شواهد با کیفیت پائین )، DVT علامت‌دار (OR: ۰,۴۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۲ تا ۱۰.۰۷؛ P = ۰.۵۸؛ ۱ مطالعه؛ ۸۹ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت پائین )، PE (OR: ۱,۳۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۸ تا ۴.۴۸؛ P = ۰.۶۷؛ ۲ مطالعه؛ ۱۲۶ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت پائین ) و VTE کل (OR: ۰,۹۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۴ تا ۲.۵۲؛ P = ۰.۸۸؛ ۱ مطالعه؛ ۷۲ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت پائین)، بین پروفیلاکسی با NMES و روش‌های جایگزین پروفیلاکسی نیافتیم. هیچ یک از مطالعات در این مقایسه خونریزی را گزارش نکردند.

در مقایسه با عدم پروفیلاکسی، NMES خطر کم‌تر DVT کل (OR: ۰,۴۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۳ تا ۰.۷۰؛ P = ۰.۰۲؛ ۴ مطالعه؛ ۵۷۶ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت متوسط ) و VTE کل (OR: ۰,۲۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۹ تا ۰.۵۹؛ P = ۰.۰۰۲؛ ۱ مطالعه؛ ۷۷ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت پائین ) را نشان داد. داد‌ها تفاوت روشنی را در خطر DVT بدون نشانه (OR: ۰,۳۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۶ تا ۱.۶۲؛ P = ۰.۱۷؛ ۱ مطالعه؛ ۲۰۰ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت پائین )، DVT علامت‌دار (OR: ۰,۰۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۰ تا ۱.۳۶؛ P = ۰.۰۸؛ ۱ مطالعه؛ ۱۶۰ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت پائین )، یا PE (OR: ۰,۳۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۲ تا ۱.۰۷؛ P = ۰.۰۷؛ ۱ مطالعه؛ ۷۷ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت پائین) میان پروفیلاکسی با NMES و عدم پروفیلاکسی نشان نداد. هیچ یک از مطالعات در این مقایسه خونریزی را گزارش نکردند.

در مقایسه با هپارین با دوز پائین، NMES با خطر بالاتر DVT کل (OR: ۲,۷۸؛ ۹۵% CI؛ ۱.۱۹ تا ۶.۴۸؛ P = ۰.۰۲؛ ۲ مطالعه؛ ۱۹۴ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت پائین) همراه بود اما داده‌ها برای دیگر مقایسه‌ها (NMES در برابر Dextran ۴۰؛ NMES در برابر GCS؛ NMES در برابر IPCD) و برای دیگر پیامدهای بالینی مانند DVT علامت‌دار یا بدون نشانه، PE؛ VTE کل و خونریزی در مقایسه‌های فردی ناکافی بودند

به‌طور کلی، کیفیت شواهد موجود را به دلیل خطر سوگیری بالا یا نامشخص و تخمین اثرگذاری غیر‐دقیق به دلیل تعداد کم مطالعات و حوادث، پائین قضاوت کردیم.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
شواهد با کیفیت پائین نشان می‌دهد که هیچ تفاوت واضحی در خطر DVT بین NMES و روش‌های پیشگیری جایگزین وجود ندارد اما پیشنهاد می‌کند که NMES ممکن است با خطر کمتر DVT در مقایسه با هیچ پیشگیری (شواهد با کیفیت متوسط) و خطر بیشتر DVT در مقایسه با هپارین با دوز پائین (شواهد با کیفیت پائین) همراه باشد. بهترین شواهد موجود در مورد اثربخشی NMES در پیشگیری از VTE به اندازه کافی قوی نیست که اجازه نتیجه‌گیری قطعی را به ما بدهد. برای ارائه شواهد به اندازه کافی قوی، به کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده با کیفیت بالا و قوی نیاز است.
خلاصه به زبان ساده

تحریک الکتریکی عصبی‌عضلانی برای پیشگیری از ترومبوآمبولی وریدی

پیشینه

تشکیل لخته‌های ناخواسته خونی در وریدهای عمقی پاها یک مشکل جدی سلامت و بالقوه کشنده است زیرا لخته‌های خونی در پاها می‌توانند به ریه منتقل و باعث مرگ‌ومیر شوند. تشکیل لخته خونی ناخواسته در پاها ممکن است به علت کاهش تحرک (به علت جراحی، سکته مغزی، آسیب و غیره)، گرایش به لخته شدن خون (به علت سرطان، شرایط ارثی و غیره) و سایر عوامل رخ دهد. تشکیل لخته‌های ناخواسته خونی در پاها می‌تواند با روش‌های دارویی (هپارین، وارفارین و غیره) یا روش‌های مکانیکی (جوراب‌های خاص یا دستگاه‌هایی که به فشرده‌سازی پاها کمک می‌کنند تا جریان خون را درون وریدها تسریع کرده و خطر لخته شدن را کاهش دهند) پیشگیری شود. سیستم‌های تحریک الکتریکی عصبی‌عضلانی (neuromuscular electrical stimulation systems; NMES) با فرستادن ایمپالس‌های الکتریکی از طریق الکترودها به پوست روی گروه‌های عضلانی یا اعصاب انتخاب شده، منجر به انقباض عضلانی ناخواسته می‌شوند. NMES به عنوان یک روش مکانیکی برای پیشگیری از ایجاد لخته خونی در پاها موثر است. بنابراین، هدف ما شناسایی شواهد موجود در مورد اثربخشی NMES در مقایسه با سایر روش‌ها در پیشگیری از تشکیل لخته‌های ناخواسته خونی بود.

ویژگی‌های مطالعه و نتایج کلیدی

هشت مطالعه (تا تاریخ ۲۲ مارچ ۲۰۱۷) را شناسایی کردیم که در مجموع ۹۰۴ شرکت‌کننده را وارد کرده و به مقایسه NMES با عدم درمان یا با دیگر روش‌ها مانند هپارین با دوز پائین و جوراب فشرده برای پیشگیری از لخته شدن خون پرداخت. هیچ تفاوت واضحی را در خطر لخته خونی ناخواسته در پاها بین NMES و روش‌های جایگزین پیشگیری از آن پیدا نکردیم. هم‌چنین دریافتیم که NMES با کاهش خطر ابتلا به لخته شدن ناخواسته خون در پاها در مقایسه با عدم درمان همراه است اما خطر ابتلا به ایجاد لخته خونی ناخواسته با NMES در مقایسه با هپارین بیشتر همراه است. مطالعات بیشتر برای کسب شواهد قوی لازم است.

کیفیت شواهد

به طور کلی کیفیت شواهد موجود پائین است و به دلیل خطر سوگیری (bias) بالا یا نامشخص، تفاوت‌های بین مطالعات و تخمین اثرگذاری غیر‐دقیق به دلیل تعداد کم مطالعات و حوادث، کیفیت را کاهش دادیم.


George A Antoniou، George S Georgiadis، Stavros A Antoniou، Ragai R Makar، Jonathan D Smout، Francesco Torella،
دوره ۲۰۱۷، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۶ )
چکیده

پیشینه
جراحی بای‌پس یکی از درمان‌های اصلی برای بیماران مبتلا به ایسکمی بحرانی اندام تحتانی (critical lower limb ischaemia; CLI) است. این به‌روز‌رسانی دوم مروری است که ابتدا در سال ۲۰۰۰ منتشر شد.
اهداف
ارزیابی اثرات جراحی بای‌پس در بیماران مبتلا به ایسکمی مزمن اندام تحتانی.
روش های جستجو
برای این به‌روزرسانی، گروه عروق در کاکرین به جست‌وجو در پایگاه ثبت کارآزمایی‌هایش (آخرین جست‌وجو در اکتبر ۲۰۱۶) و پایگاه ثبت مرکزی کارآزمایی‌های کنترل‌ شده کاکرین (CENTRAL) و کتابخانه کاکرین (آخرین جست‌وجو شماره ۹، ۲۰۱۶) پرداخت.
معیارهای انتخاب
ما کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل ‌شده‌ای را انتخاب کردیم که جراحی بای‌پس را در مقابل کنترل یا هر درمان دیگری مقایسه کردند. پارامترهای پیامد اولیه عبارت بودند از عوارض زودهنگام غیر‐ترومبوتیک پس از جراحی، مرگ‌ومیر ناشی از پروسیجر، بهبود بالینی، آمپوتاسیون، باز ماندن اولیه رگ و مرگ‌ومیر در طول دوره پیگیری.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
برای این به‌روزرسانی، دو نویسنده مرور داده‌ها را استخراج کرده و کیفیت شواهد را ارزیابی کردند. داده‌ها را با استفاده از نسبت شانس (OR) و ۹۵% فاصله اطمینان (CI) آنالیز کردیم. از مدل‌های اثر ثابت و اثر تصادفی استفاده کردیم.
نتایج اصلی

ما ۱۱ کارآزمایی را انتخاب کردیم که مجموعا ۱۴۸۶ شرکت‌کننده را گزارش دادند. در شش کارآزمایی، جراحی بای‌پس با آنژیوپلاستی ترانس‌لومینال پرکوتانئوس (percutaneous transluminal angioplasty; PTA) مقایسه شد و هر کدام با اندارترکتومی از راه دور (remote endarterectomy)، ترومبواندارترکتومی (thromboendarterectomy)، ترومبولیز، ورزش و تحریک طناب نخاعی بود. کیفیت شواهد برای مهم‌ترین پیامدهای جراحی بای‌پس در مقابل PTA بالا بود، به جز برای بهبود بالینی و باز ماندن اولیه. سطح کیفیت شواهد را برای بهبود بالینی کاهش دادیم که ناشی از ناهمگونی میان مطالعات و این واقعیت بود که این یک ارزیابی ذهنی از پیامد بود و بنابراین در معرض خطر سوگیری (bias) تشخیص قرار داشت. سطح کیفیت شواهد را برای باز ماندن اولیه متوسط قضاوت کردیم که به دلیل ناهمگونی بین مطالعات بود. برای مقایسه‌های باقی‌مانده، شواهد محدود شد. برای چندین پیامد، CI ها گسترده بودند.

در مقایسه میان جراحی بای‌پس با PTA، افزایش احتمالی در عوارض غیر‐ترومبوتیک پس از مداخله با جراحی بای‌پس (OR: ۱,۲۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۹۶ تا ۱.۷۳؛ شش مطالعه؛ ۱۰۱۵ شرکت‌کننده) دیده شد، اما جراحی بای‌پس با میزان موفقیت تکنیکی بیش‌تری همراه بود (OR: ۲.۲۶؛ ۹۵% CI؛ ۱.۴۹ تا ۳.۴۴؛ پنج مطالعه؛ ۹۱۳ شرکت‌کننده). آنالیزها بوسیله شدت‌های مختلف بالینی بیماری (لنگش متناوب (intermittent claudication; IC) یا CLI) نشان دادند که عوارض حین انجام مداخله در شرکت‌کنندگان مبتلا به CLI که تحت جراحی بای‌پس قرار گرفتند، در مقایسه با PTA بیش‌تر رخ داد (OR: ۱.۵۷؛ ۹۵% CI؛ ۱.۰۹ تا ۲.۲۴). هیچ تفاوتی در مرگ‌ومیر حین پروسیجر شناسایی نشد (OR: ۱.۶۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۶ تا ۴.۱۹؛ پنج مطالعه؛ ۹۱۳ شرکت‌کننده). نرخ باز ماندن اولیه در سال اول پس از جراحی بای‌پس بیش‌تر از PTA گزارش شد (OR: ۱.۹۴؛ ۹۵% CI؛ ۱.۲۰ تا ۳.۱۴؛ چهار مطالعه؛ ۳۰۰ شرکت‌کننده)، اما این تفاوت در چهار سال دیده نشد (OR: ۱.۱۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۴ تا ۱.۷۸؛ دو مطالعه؛ ۳۶۳ شرکت‌کننده). تفاوتی در بهبود بالینی (OR: ۰.۶۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۳ تا ۱۴.۵۲؛ دو مطالعه؛ ۱۵۴ شرکت‌کننده)، نرخ آمپوتاسیون (OR: ۱.۲۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۲ تا ۱.۸۷؛ پنج مطالعه؛ ۷۵۲ شرکت‌کننده)، نرخ نیاز به انجام مداخله مجدد (OR: ۰.۷۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۲ تا ۱.۳۷؛ سه مطالعه؛ ۲۵۶ شرکت‌کننده) یا مرگ‌ومیر حین دوره پیگیری (OR: ۰.۹۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۱ تا ۱.۲۵؛ پنج مطالعه؛ ۹۶۱ شرکت‌کننده) بین گروه‌های درمانی جراحی و اندوواسکولار شناسایی نشد. تفاوتی در پارامترهای ذهنی پیامدها، که عبارتند از کیفیت زندگی و بهزیستی (well‐being) فیزیکی و روانی‌اجتماعی، وجود نداشت. طول مدت اقامت در بیمارستان برای شاخص پروسیجر در بیمارانی که با جراحی بای‌پس درمان شدند، در مقایسه با درمان‌شده‌ها با PTA، بیش‌تر بود.

در یک مطالعه تکی (۱۱۶ شرکت‌کننده) که به مقایسه جراحی با اندارترکتومی دوردست روی شریان فمورال سطحی پرداخته بودند، فراوانی عوارض غیر‐ترومبوتیک پس از مداخله بین گروه‌های درمانی مشابه بود (OR: ۱,۱۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۳ تا ۲.۳۴). هیچ موردی از مرگ‌ومیر ۳۰ روزه از شاخص درمان یا در دوره اقامت در بیمارستان در هیچ یک از گروه‌ها گزارش نشد. تفاوتی در باز ماندن رگ (OR: ۱.۶۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۹ تا ۳.۴۶)، آمپوتاسیون (OR: ۱.۷۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۷ تا ۱۰.۵۸) و نرخ مرگ‌ومیر در دوره پیگیری (OR: ۱.۶۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۱ تا ۴.۴۸) گزارش نشد. اطلاعات در مورد بهبود بالینی موجود نبودند.

تفاوتی در عوارض ماژور (OR: ۰,۶۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۴ تا ۱.۳۱) یا مرگ‌ومیر (OR: ۲.۰۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۷ تا ۶.۴۴) در دوره ۳۰ روزه درمان میان جراحی و ترومبولیز (یک مطالعه؛ ۲۳۷ شرکت‌کننده) برای ایسکمی مزمن اندام تحتانی شناسایی نشد. نرخ آمپوتاسیون کمتر از جراحی بای‌پس بود (OR: ۰.۱۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۱ تا ۰.۸۰). هیچ تفاوتی در مرگ‌ومیر دیرهنگام یافت نشد (OR: ۱.۵۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۱ تا ۳.۴۴). هیچ اطلاعاتی در مورد نرخ باز ماندن رگ و بهبود بالینی گزارش نشد.

موفقیت تکنیکی که منجر به بازگرداندن جریان خون شود، پس از جراحی بای‌پس در مقایسه با ترومبواندارترکتومی برای بیماری انسدادی آئورتو‐ایلیاک (یک مطالعه؛ ۴۳ شرکت‌کننده؛ OR: ۰,۰۱؛ ۹۵% CI؛ ۰ تا ۰.۱۷) بیش‌تر بود. مرگ‌ومیر حین انجام پروسیجر (OR: ۰.۳۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۱ تا ۸.۶۵)، مرگ‌ومیر در دوره پیگیری (OR: ۳.۲۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۳ تا ۸۵.۴۴) و نرخ آمپوتاسیون (OR: ۰.۴۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۸ تا ۲.۹۱) میان گروه‌های درمانی تفاوتی نداشت. بهبود بالینی و نرخ باز ماندن رگ گزارش نشده بودند.

در مقایسه میان جراحی و ورزش (یک مطالعه؛ ۷۵ شرکت‌کننده) تفاوتی در عوارض زودهنگام پس از مداخله (OR: ۷,۴۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۰ تا ۱۳۷.۷۶) و مرگ‌ومیر (OR: ۱.۵۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۶ تا ۳۹.۳۱) دیده نشد. پیامدهای اولیه باقی‌ مانده گزارش نشدند. تفاوتی در حداکثر زمان راه ‌رفتن بین ورزش و جراحی نبود (۱.۶۶ دقیقه؛ ۹۵% CI؛ ۱.۲۳‐ تا ۴.۵۵).

با در نظر گرفتن مقایسه‌ها میان جراحی بای‌پس با تحریک طناب نخاعی برای CLI، تفاوتی در نرخ آمپوتاسیون پس از ۱۲ ماه پیگیری (OR: ۴,۰۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۵ تا ۶۳.۹۵؛ یک مطالعه؛ ۱۲ شرکت‌کننده) دیده نشد. پارامترهای پیامدهای اولیه باقی‌ مانده گزارش نشدند.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
شواهد محدودی با کیفیت بالا برای اثربخشی جراحی بای‌پس در مقایسه با سایر روش‌های درمان وجود دارد؛ هیچ مطالعه‌ای به مقایسه بای‌پس با درمان مطلوب دارویی نپرداخت. تجزیه‌و‌تحلیل ما نشان داده که PTA با کاهش عوارض پس از مداخله در شرکت کنندگان تحت درمان برای CLI و اقامت کوتاه‌تر در بیمارستان در مقایسه با جراحی بای‌پس مرتبط است. درمان جراحی به نظر می‌رسد میزان بهبودی باز ماندن را تا یک سال افزایش دهد. انجام درمان داخل عروقی در بیمارانی که بیماری‌های هم‌زمان قابل‌توجه دارند و آن‌ها را به عنوان کاندیداهای جراحی با خطر بالا معرفی می‌کنند، توصیه می‌شود. در مورد مقایسه جراحی بای‌پس با سایر روش‌های درمانی، به علت کمبود شواهد موجود، هیچ نتیجه‌گیری جامعی حاصل نمی‌شود. انجام کارآزمایی‌های بیش‌تری در مورد تاثیرات موقعیت آناتومیکی و گسترش بیماری و شدت بالینی آن مورد نیاز است.
خلاصه به زبان ساده

جراحی بای‌پس در مدیریت ایسکمی مزمن اندام تحتانی

پیشینه

شایع‌ترین علامت ایسکمی مزمن اندام تحتانی (ناکافی بودن جریان خون پاها)، لنگش (claudication) است، یعنی درد کرامپی ناشی از ضعیف بودن جریان خون به عضله آسیب‌دیده. این وضعیت اغلب بر عضله کالف (calf) تأثیر می‌گذارد و به‌طور معمول با ورزش تحریک شده و با استراحت برطرف می‌شود. محدودیت شدیدتر جریان خون می‌تواند باعث ایجاد درد هنگام استراحت، زخم‌های پا، یا گانگرن شود. این شرایط و لنگش شدید، ممکن است نیاز به عمل جراحی بای‌پس یا سایر درمان‌ها برای بهبود جریان خون به پا داشته باشد.

نتایج کلیدی

این مرور از یازده کارآزمایی با مجموع ۱۴۸۶ شرکت‌کننده (تا اکتبر ۲۰۱۶)، شش کارآزمایی را شناسایی کرد که به مقایسه عمل جراحی بای‌پس با آنژیوپلاستی (کشش بالون و/یا استنت شریان تنگ شده یا مسدود شده) پرداخته بودند، و هر کدام با اندارترکتومی دوردست (ترکیبی از حذف پلاک و استنت)، ترومبواندارترکتومی (حذف پلاک و لخته)، ترومبولیز (حل شدن لخته)، ورزش و تحریک طناب نخاعی انجام شده بودند. در این مرور، هیچ شواهدی مبنی بر برتری عمل جراحی بای‌پس بر آنژیوپلاستی از نظر تاثیر بر مرگ‌ومیر، بهبود نشانه‌ها، میزان قطع عضو، نیاز به انجام پروسیجرهای بیشتر یا مرگ‌و‌میر درازمدت به دست نیامده است. عوارض پروسیجر بیش‌تر در بیماران مبتلا به ایسکمی شدید اندام تحتانی (درد با استراحت، زخم یا گانگرن) دیده شد که در مقایسه با افرادی که آنژیوپلاستی شدند، در معرض جراحی بای‌پس قرار گرفتند. شواهدی وجود دارد که عمل جراحی بای‌پس اغلب از لحاظ تکنیکی موفقیت‌آمیز بود، همراه با ماندن طولانی‌مدت در بیمارستان و این که پیوند بای‌پس در مقایسه با آنژیوپلاستی، یک سال پس از عمل با نرخ بالاتر باز ماندن رگ همراه بود؛ این تفاوت در باز ماندن که به نفع جراحی بود، پس از چهار سال ناپدید شد. هم‌چنین شواهد واضحی از نظر برتری جراحی بای‌پس در مقایسه با دیگر درمان‌ها، در مواردی مانند عوارض پروسیجرال، و مرگ‌و‌میر، بهبود بالینی، باز ماندن رگ و مرگ‌و‌میر درازمدت وجود نداشت. مقایسه جراحی بای‌پس با ترومبولیز، قطع عضوی کم‌تری را در بیماران تحت عمل جراحی بای‌پس نشان داد، در حالی که برای بقیه مقایسه‌ها میزان قطع عضو مشابه بود.

کیفیت شواهد

به طور کلی، سطح کیفیت شواهد برای همه پیامدها، به جز دو مورد از مهم‌ترین پیامد از نظر بالینی، بالا بود. کیفیت شواهد برای بهبود بالینی در رتبه پائینی قرار گرفت، زیرا این پیامد در معرض خطر سوگیری قرار داشت، چرا که ارزیابان پیامدها نسبت به درمان‌های مطالعه کورسازی نشده بودند و دلیل دیگر، وجود تفاوت در نتایج بین مطالعات بود. کیفیت شواهد موجود برای باز ماندن گرافت، به دلیل تفاوت در نتایج بین مطالعات، متوسط بود. انجام تحقیقات بیش‌تر از جمله حضور تعداد زیادی از شرکت‌کنندگان برای بررسی اثربخشی جراحی بای‌پس در ایسکمی مزمن اندام تحتانی ضروری است.



صفحه ۱ از ۱