۱۲۲۱ منبع منحصربهفرد و ۱۶ مطالعه، مجموعا با ۹۹۳ شرکتکننده، پیدا کردیم که با معیارهای ورود ما مطابقت داشتند. یک مطالعه که در آخرین نسخه بهروز پیدا شده بود، در بخش «مطالعات در انتظار طبقهبندی» قرار داده شد. به دلیل تنوع و گوناگونی موجود در ویژگیها و نقاط پایانی مطالعات وارد شده، تجمیع در قالب متاآنالیز (meta‐analysis) برای پیامدها صورت نگرفت.
از آنجا که پروکتوپاتی حاصل از رادیاسیون، طیف بزرگی از نشانهها یا ترکیبهایی از آنها را در بر میگیرد، تاثیری که برای مداخله در مطالعات بررسی شده بود، ناهمگون بود. برخی مطالعات به بررسی تاثیر درمانهای پرداختند که فقط برای خونریزی در نظر گرفته شده بودند (گروه ۱)، برخی مطالعات نیز درمانهایی را بررسی کرده بودند که هدف آنها ترکیبی از نشانههای آنورکتال بود اما تنها درمان مورد استفاده نبودند (گروه ۲). سرانجام مطالعاتی که بر درمان مجموعهای از نشانهها که با نام بیماری حاصل از رادیاسیون به لگن خوانده میشد تمرکز کرده بودند، در گروه سوم جای گرفتند. برای آنکه انجام مقایسه بین این مجموعه ناهمگون از مطالعات قدری امکانپذیرتر باشد، ما این تاثیرات را در قالب سه گروه مجزا مطرح و بررسی کردیم.
نه مطالعه که به ارزیابی درمانهای خونریزی از رکتال پرداخته بودند، در معرض خطر نامشخص یا بالای سوگیری (bias) بودند. از این بین فقط مواردی که در آنها تفاوت مداخله روی پیامدهای اولیه قابل ملاحظه بود، مربوط به این موارد بودند: کوآگولاسیون با پلاسمای آرگون (argon plasma coagulation; APC) به دنبال سوکرالفات (sucralfate) خوراکی در برابر دریافت APC همراه با دارونما (placebo) (امتیاز آندوسکوپی، ۶ تا ۹ به نفع دریافت APC همراه با دارونما بود، خطر نسبی (RR): ۲,۲۶؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۱.۱۲ تا ۴.۵۵؛ ۱ مطالعه، ۱۲۲ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت متوسط تا پائین)؛ درمان با فرمالین ۴% (formalin dab)، در برابر انمای احتباسی با سوکرالفات استرویید (sucralfate steroid retention enema)، (ارزشگذاری نشانه بعد از دریافت درمان با استفاده از مقیاس ارزیابی سیستم پروکتوپاتی حاصل از رادیاسیون (Radiation Proctopathy System Assessments Scale; RPSAS) و امتیاز سیگموییدوسکوپی (sigmoidoscopy) انجام شد که به نفع فرمالین بود (۰.۰۰۱ = P؛ تاثیر کمّیسازی نشد؛ ۱ مطالعه؛ ۱۰۲ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت پائین تا بسیار پائین)؛ و شستوشوی کولون (colonic irrigation) به همراه سیپروفولوکساسین (ciprofloxacin) و مترونیدازول (metronidasole)، در برابر استفاده از فرمالین (۴%)، (خونریزی (۰.۰۰۷ = P، تاثیر کمّیسازی نشد)؛ بیاختیاری دفع (۰.۰۰۰۴ = P، تاثیر کمّیسازی نشد) اسهال (۰.۰۰۷ = P، تاثیر کمّیسازی نشد) که به نفع شستوشوی کولون بود (۱مطالعه، ۵۰ شرکتکننده، شواهد با کیفیت پائین).
سه مطالعه با خطر سوگیری نامشخص یا پُر‐خطر، به ارزیابی درمانهایی پرداختند که ناحیهای بخصوص را هدف قرار میدادند اما به پاتولوژی خاصی اشاره نداشتند. ما تفاوت قابل ملاحظهای روی پیامدهای اولیه مد نظرمان شناسایی نکردیم. با توجه به خطر سوگیری نامشخص و عدم‐دقت جدی، همه این مطالعات را دارای شواهد با کیفیت بسیار پائین رتبهبندی کردیم.
چهار مطالعه که خطر سوگیری در آنها نامشخص یا پُر‐خطر بود، درمانهایی را ارزیابی کردند که فقط در ناحیه آنورکتال بیش از یک نشانه را هدف قرار داده بودند. مطالعاتی که تاثیر مداخلات بر نشانهها را نشان دادند، شامل این موارد بودند: درمان مطابق با الگوریتم توسط متخصص گوارش، در برابر مراقبت معمول که بر مبنای کتابچه تفصیلی خود‐درمانی (self help) انجام میگرفت (در امتیازدهی بر مبنای بخش روده پرسشنامه بیماریهای التهابی روده (Inflammatory Bowel Disease Questionnaire–Bowel; IBDQ‐B)، بعد از شش ماه تفاوت قابل ملاحظهای به نفع درمان مطابق با الگوریتم توسط متخصص وجود داشت؛ تفاوت میانگین (MD): ۵,۴۷؛ ۹۵% CI؛ ۱.۱۴ تا ۹.۸۱) و درمان مطابق با الگوریتم توسط پرستار در برابر مراقبت معمول (در امتیازدهی بر مبنای IBDQ‐B بعد از شش ماه، تفاوت قابل ملاحظه به نفع درمان مطابق الگوریتم توسط پرستار وجود داشت؛ MD: ۴.۱۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۴ تا ۸.۱۹؛ ۱ مطالعه، ۲۱۸ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت پائین)؛ درمان با اکسیژن هیپرباریک (فشار مطلق ۲.۰ اتمسفر) در برابر درمان با دارونما (placebo) (امتیازدهی بر مبنای شاخص بهبود ذهنی و درونی، عینی، مدیریتی، تحلیلی و تاثیرات بر بافت نرمال (SOMA‐LENY) انجام شد و به نفع درمان با اکسیژن هیپرباریک (Hyperbaric Oxygen; HBOT) بود (۰.۰۰۱۹ = P؛ ۱ مطالعه؛ ۱۵۰ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت متوسط)؛ درمان با رتینول پالمیتات (retinol palmitate) در برابر دارونما (بررسی بهبودی با شاخص RPSAS به نفع رتینول پالمیتات بود؛ ۰.۰۱ = P؛ ۱ مطالعه؛ ۱۹ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت پائین)؛ درمان ادغام شده با طب سنتی چینی و طب مدرن غربی، در برابر طب غربی به تنهایی (میزان رادیو‐پروکتوپاتی پس از درمان از ۰ تا ۱ به نفع درمان ادغام شده چینی با غربی رتبهبندی شد، RR: ۲.۵۵؛ ۹۵% CI؛ ۱.۳۰ تا ۵.۰۲؛ ۱ مطالعه؛ ۵۸ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت پائین).
سطح شواهد مرتبط با عمده پیامدها بعد از بررسی آنها با استفاده از رویکرد درجهبندی توصیه، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) به پائین یا بسیار پائین تقلیل پیدا کرد، که علت اصلی آن، عدم‐دقت و محدودیتهای مطالعه بوده است.
پیشینه
معمولا از پرتودرمانی در درمان سرطانهای ناحیه لگن استفاده میشود. ارگانهای لگنی مختلفی نظیر مقعد، رکتوم، مثانه، پروستات، ارگانهای زنان (رحم، گردن رحم، تخمدانها و واژن)، روده باریک و استخوانهای لگنی در معرض تاثیرات پرتودرمانی قرار دارند که میتواند باعث بیماری حاصل از رادیاسیون لگن شود. نشانههای این بیماری میتوانند در زمان دریافت درمان بروز کنند (تاثیرات اولیه)، یا در طول زمان، عموما سالها بعد از درمان (تاثیرات دیررس)، بر اثر تغییرات طولانی‐مدتی که ثانویه به زخمی شدن و فیبروز (fibrosis)، باریک شدن (تنگی (stenosis)) و خونریزی در نتیجه پیدایش عروق جدید (telangiectasia) ایجاد شوند. آسیب رکتوم (پروکتوپاتی حاصل از رادیاسیون) از جمله تاثیر دیررس رادیاسیون لگن است که بیشتر مطالعه شده است، این عارضه در گروهی اندک اما مهم از افرادی بروز میکند که تحت پرتودرمانی لگن قرار میگیرند. شایعترین نشانهها عبارتند از احساس فوریت، بیاختیاری، درد، خروج موکوس و خونریزی رکتال.
هدف مرور
هدف این مرور ارزیابی تاثیر درمانهای غیر‐جراحی بر آسیبهای دیررس رکتال بود.
یافتههای اصلی
ما ۱۶ کارآزمایی (شبه)تصادفیسازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) را شناسایی کردیم، که مجموعا ۹۹۳ شرکتکننده داشته و به ارزیابی درمانهای غیر‐جراحی برای پروکتوپاتی حاصل از رادیاسیون میپرداختند. با وجود مطلوب به نظر رسیدن گروهی از درمانها (نظیر استفاده از سوکلرالفات (sucralfate) در رکتال، اضافه کردن مترونیدازول (metronidazole) به یک رژیم ضد‐التهابی و درمان با اکسیژن هیپرباریک)، کیفیت شواهد پائین تا بسیار پائین بود. به علاوه در این مطالعات عموما اشارهای به پیامدهای مهم در افراد مبتلا به سرطان نظیر کیفیت زندگی (QoL) و تاثیرات طولانی‐مدت نشده بود.
نتیجهگیریها
با وجود آنکه برخی از مداخلات برای آسیبهای دیررس حاصل رادیاسیون رکتال، مطلوب گزارش شدند، کیفیت شواهد در سطح پائین بود، و اجازه هرگونه نتیجهگیری قطعی را از ما سلب میکند. به علت تفاوت در طراحی کارآزمایی و معیارهای پیامد، امکان ادغام دادههای مطالعات مربوط به درمانهای مختلف برای ما فراهم نشد. با توجه به ماهیت متنوع و مقطعی آسیبهای دیررس حاصل از رادیاسیون رکتال، برای اثبات اثربخشی درمانها به RCTهای بزرگتری نیاز است. مطالعات آینده همچنین، باید به امکان آسیب به مجموعه ساختارهای موجود در لگن، که بیماری حاصل از رادیاسیون لگن خوانده میشود، بپردازند. حالت ایدهآل آن است که مطالعات مختلف، معیارهای پیامد استاندارد را گزارش کنند، که ارزیابی QoL و همچنین سایر پیامدهای مهم را در افراد مبتلا به سرطان در برگیرد.
کیفیت شواهد
کیفیت شواهد به دست آمده پیرامون عمده پیامدها، پائین یا بسیار پائین بود که علت این امر، حجم پائین شرکتکنندگان در اکثر مطالعات و محدودیتهای آنها است.
۱۲ مطالعه را شامل ۱۵۵۴ شرکتکننده وارد کردیم. یازده مطالعه مربوط به پیشگیری بود، که هفت مطالعه پروبیوتیکها را با دارونما (placebo) (۸۸۷ شرکتکننده) مقایسه کردند، یک مطالعه دو دوز پروبیوتیک را با یکدیگر و با دارونما مقایسه کرد (۲۴۶ شرکتکننده) و سه مطالعه پروبیوتیکها را با عامل فعال دیگری (۲۱۶ شرکتکننده) مقایسه کردند. مطالعه باقیمانده اثربخشی پروبیوتیکها را در مقایسه با دارونما در درمان اسهال مرتبط با پرتودرمانی ارزیابی کرد (۲۰۵ شرکتکننده).
برای پیشگیری از اسهال ناشی از پرتودرمانی (با یا بدون شیمیدرمانی)، نویسندگان مرور پنج مطالعه ناهمگون کنترل شده با دارونما را شناسایی کردند (با ۹۲۶ شرکتکننده تجزیهوتحلیل شده). با توجه به ناهمگونی، به جز برای دو پیامد، نتوانستیم متاآنالیز انجام دهیم. برای وقوع هر گونه اسهال، خطر نسبی (RR) از ۰,۳۵ (۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰.۲۶ تا ۰.۴۷) تا ۱.۰؛ (۹۵% CI؛ ۰.۹۴ تا ۱.۰۶) بود (سه مطالعه؛ شواهد با قطعیت پائین). تاثیرات مفید پروبیوتیکها بر کیفیت زندگی نه میتواند نشان داده شود و نه رد شود (دو مطالعه؛ شواهد با قطعیت پائین). برای وقوع اسهال درجه ۲ یا بالاتر، RR تجمعی ۰.۷۵ بود (۹۵% CI؛ ۰.۵۵ تا ۱.۰۳؛ چهار مطالعه؛ ۴۲۰ شرکتکننده؛ شواهد با قطعیت پائین)، و برای اسهال درجه ۳ یا بالاتر، RR از ۰.۱۱؛ (۹۵% CI؛ ۰.۰۶ تا ۰.۲۳) تا ۱.۲۴؛ (۹۵% CI؛ ۰.۷۴ تا ۲.۰۸) گزارش شد (سه مطالعه؛ شواهد با قطعیت پائین). برای مصرف کنندگان پروبیوتیک، زمان سپری شده تا نیاز به داروی نجات در یک مطالعه ۳۶ ساعت بود (۹۵% CI؛ ۳۴.۷ تا ۳۷.۳)، اما مطالعه دیگر هیچ تفاوتی نشان نداد (شواهد با قطعیت متوسط). برای نیاز به داروی نجات، RR تجمعی ۰.۵۰ بود (۹۵% CI؛ ۰.۱۵ تا ۱.۶۶؛ سه مطالعه؛ ۱۹۴ شرکتکننده؛ شواهد با قطعیت بسیار پائین). هیچ مطالعهای تفاوتهای عمدهای را بین گروهها با توجه به عوارض جانبی گزارش نکرد. اگر چه به صراحت ذکر نشد، هیچ مطالعهای مرگومیر را گزارش نکرد، به جز یک مورد که در آن یک شرکتکننده در گروه پروبیوتیک پس از سه جلسه پرتودرمانی در اثر انفارکتوس میوکارد فوت کرد.
مطالعه کنترل شده با دارونما، با ۱۲۸ شرکتکننده تجزیهوتحلیل شده، پیشگیری از اسهال ناشی از شیمیدرمانی را بررسی کردند. برای وقوع هر گونه اسهال، RR تجمعی ۰,۵۹ بود (۹۵% CI؛ ۰.۳۶ تا ۰.۹۶؛ دو مطالعه؛ ۱۰۶ شرکتکننده؛ شواهد با قطعیت پائین). برای تمام پیامدهای دیگر، تاثیر مفید پروبیوتیکها نه میتواند نشان داده شود و نه رد شود (یک تا دو مطالعه؛ ۴۶ تا ۱۰۶ شرکتکننده؛ همگی دارای شواهد با قطعیت پائین). مطالعات نه کیفیت زندگی و نه زمان تا نیاز به داروی نجات را ذکر نکردند.
سه مطالعه پروبیوتیکها را با مداخله دیگری در ۲۱۳ شرکتکننده درمان شده با پرتودرمانی (با یا بدون شیمیدرمانی) مقایسه کردند. یک مطالعه بسیار کوچک (۲۱ شرکتکننده) اسهال کمتر از شش هفته پس از درمان را هنگام ارائه مشاوره رژیم غذایی گزارش کرد (RR: ۰,۳۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۱ تا ۰.۸۱؛ شواهد با قطعیت بسیار پائین). در مطالعه دیگری (۱۴۸ شرکتکننده)، اسهال درجه ۳ یا ۴ در گروه پروبیوتیکها کمتر از گروه کنترل رخ داد (آدامس گوار (guar gum) حاوی مکمل مواد مغذی) (نسبت شانس (OR): ۰.۳۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۶ تا ۰.۸۹؛ شواهد با قطعیت پائین)، و دو مطالعه (۶۳ شرکتکننده) نیاز کمتری به داروی نجات پروبیوتیک را در برابر درمان فعال دیگر نشان داد (RR: ۰.۴۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۲ تا ۰.۸۶؛ شواهد با قطعیت بسیار پائین). مطالعات نه کیفیت زندگی و نه زمان تا نیاز به داروی نجات را ذکر نکردند.
یک مطالعه کنترل شده با دارونما با ۲۰۵ شرکتکننده، به درمان اسهال ناشی از پرتودرمانی اشاره کرد و نتوانست تاثیر مثبت پروبیوتیکها را در اسهال درجه متوسط، زمان تا نیاز به داروی نجات برای اسهال (۱۳ ساعت بیشتر در گروه پروبیوتیکها؛ ۹۵% CI؛ ۰,۹‐ تا ۲۶.۹ ساعت)، یا نیاز به داروی نجات (RR: ۰.۷۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۳ تا ۱.۰۳؛ شواهد با قطعیت متوسط) نشان دهد یا آن را رد کند. این مطالعه به کیفیت زندگی اشاره نکرد.
هیچ مطالعهای حوادث جانبی جدی یا مرگومیرهای مرتبط با اسهال را گزارش نکرد.
این مرور شواهد با قطعیت پائین یا بسیار پائین در حمایت از تاثیرات پروبیوتیکها برای پیشگیری و درمان اسهال مرتبط با پرتودرمانی (با یا بدون شیمیدرمانی) یا شیمیدرمانی به تنهایی، نیاز به داروی نجات، یا وقوع حوادث جانبی ارائه کرد. تمام مطالعات دارای قدرت آماری پائین و ناهمگونی بودند. عوارض جانبی شدید در هیچ یک از مطالعات وجود نداشت.
شواهد قوی در مورد این موضوع باید توسط کارآزماییهای خوب با طراحی مناسب روششناسی در آینده ارائه شود.
پیشینه
تا ۸۰% از افراد درمان شده با شیمیدرمانی یا پرتودرمانی برای سرطان از اسهال ‐ یکی از عوارض جانبی شایع و مزمن ‐ رنج میبرند. اسهال شدید میتواند منجر به کاهش آب بدن (از دست دادن مایعات و نمک) و سوء تغذیه ناشی از تغییرات هضم غذا و عادات روده شود و ممکن است تاثیرات منفی بر کیفیت زندگی داشته باشد. همچنین با افزایش خطر عفونت در افراد با شمارش کم سلولهای سفید خونی مرتبط با درمان سرطان همراه است. اسهال اغلب منجر به تاخیر در درمان سرطان یا نیاز به کاهش دوز یا حتی قطع درمان سرطان میشود. غذاهای حاوی باکتری زنده یا مخمر (پروبیوتیکها) ممکن است تاثیر مفیدی بر وقوع و شدت اسهال داشته باشد.
هدف مطالعه مروری
ارزیابی تاثیرات میکروارگانیسمهای زنده (پروبیوتیکها) در پیشگیری از وقوع یا کاهش شدت اسهال در افراد مبتلا به سرطان که شیمیدرمانی یا پرتودرمانی دریافت میکنند.
یافتههای اصلی
بهطور کلی، مطالعاتی که ما یافتیم پاسخ روشنی به این سوال نمیدهند که پروبیوتیکها باعث کاهش وقوع یا شدت اسهال، بهبود کیفیت زندگی، یا کاهش نیاز به داروهای دیگر میشوند. با این حال، تجزیهوتحلیل فقط مطالعات به خوبی انجام شده تاثیر مفید آنها را برای برخی از پیامدها نشان داد.
بر اساس پنج مطالعه مرتبط، با توجه به پیشگیری از اسهال در مقایسه با دارونما (placebo) در شرکتکنندگان تحت درمان با پرتودرمانی با یا بدون شیمیدرمانی، نمیتوانیم نتیجه بگیریم که استفاده از پروبیوتیکها مفید خواهد بود.
برای پیشگیری از اسهال به علت شیمیدرمانی به تنهایی، سه مطالعه نشان داد که استفاده از پروبیوتیکها ممکن است اسهال را کاهش ندهند و در یک مطالعه، استفاده کمتر از داروی نجات را برای اسهال گزارش کرد.
سه مطالعهای که پروبیوتیکها را با عامل دیگر برای پیشگیری از اسهال در بیماران تحت درمان با پرتودرمانی با یا بدون شیمیدرمانی مقایسه کردند، تاثیرات سودمندی را از پروبیوتیکها بر وقوع و شدت اسهال و نیاز به داروی نجات یافتند.
با توجه به درمان اسهال به علت پرتودرمانی، فقط یک مطالعه یافتیم که تاثیر روشنی را از پروبیوتیکها در مقایسه با دارونما نشان نداد.
هیچ مطالعهای حوادث جانبی جدی یا مرگومیرهای مرتبط با اسهال را گزارش نکرد.
قطعیت شواهد
کیفیت (قطعیت) شواهد در مطالعات مربوط به پیشگیری پائین تا بسیار پائین بود. برای تنها مطالعهای که تاثیرات پروبیوتیکها را در درمان اسهال ارزیابی کرد، قطعیت شواهد متوسط بود.
نتیجهگیریها چه هستند؟
شواهد حمایت کننده از تاثیرات پروبیوتیکها در پیشگیری یا درمان اسهال مرتبط با درمان سرطان ناکافی است. با این حال، پروبیوتیکها ایمن به نظر میرسند، زیرا هیچ مطالعهای عوارض جانبی شدیدی نیافته است.
مطالعات، ویژگی بالا و حساسیت متوسط را برای FDG‐PET/CT و MRI در ارزیابی ماکروسکوپیک جراحی کاهنده حجم ناکامل پیشنهاد میکنند. با این حال قطعیت شواهد برای توصیه به اضافه کردن FDG‐PET/CT یا MRI به عمل بالینی ناکافی است.
در موقعیتهای پژوهشی، اضافه کردن یک روش تصویربرداری جایگزین با سیتی اسکن شکمی، در زنان مناسب برای جراحی کاهنده حجم اولیه، به منظور فیلتر کردن موارد منفیهای کاذب (یعنی جراحی کاهنده حجم، بر اساس سیتی اسکن امکانپذیر است اما در جراحی واقعی ممکن نیست) میتواند مد نظر قرار گیرد.
چرا تعیین امکان رزکسیون تومور تخمدان مهم است؟
سرطان تخمدان یک بیماری با مرگومیر بالا است که سالانه ۲۳۹,۰۰۰ زن را در سراسر جهان تحت تاثیر قرار میدهد. زمانی که این بیماری علامتدار و تشخیص داده شود، در اکثر زنان سلولهای سرطانی در سراسر شکم گسترش یافته است. درمان شامل جراحی برای برداشتن تومور قابل رویت تا حد امکانپذیر بودن (به نام جراحی کاهنده حجم (debulking surgery) نیز خوانده میشود) و شیمیدرمانی است. کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترل شده نشان داده در زنانی که تمام سرطان قابل مشاهده را نمیتوان با جراحی خارج کرد، انجام شیمیدرمانی در ابتدا برای کوچک کردن تومور یک استراتژی درمانی جایگزین است. این امر میتواند تعداد زنانی را که همه تومور قابل مشاهده آنها با موفقیت برداشته میشود، که به عنوان جراحی کاهنده حجم ماکروسکوپیک شناخته میشود، افزایش دهد. بنابراین تعیین اینکه میتوان همه باقیماندههای تومور قابل مشاهده را از طریق جراحی خارج کرد، و به دنبال آن شیمیدرمانی انجام داد یا اینکه برای کاهش اندازه تومور پیش از اجرای جراحی ابتدا نیاز به شیمیدرمانی وجود دارد یا خیر، مهم است.
در حال حاضر تصویربرداری با توموگرافی کامپیوتری شکمی (CT شکمی) به منظور تعیین امکانپذیر بودن جراحی کاهنده حجم اولیه استفاده میشود. با این حال، نمیتوان پیامد را بهطور صحیح در تمام زنان مشخص کرد. سایر روشهای تصویربرداری که قابل استفاده هستند، عبارت هستند از توموگرافی با گسیل پوزیترون (positron emission tomography; PET) و تصویربرداری رزونانس مغناطیسی (magnetic resonance imaging; MRI). روش PET، مصرف گلوکز را به وسیله سلولها تجسم کرده و تشخیص متاستازهای دوز را ممکن میسازد و غالبا همزمان با CT شکمی (FDG‐PET/CT) انجام میگیرد. MRI، تفکیک خوبی را برای بافت نرم برای تشخیص ضایعات کوچک فراهم میکند. این شیوههای تصویربرداری اضافی ممکن است انتخاب درمان را بهبود بخشند.
هدف این مطالعه مروری چیست؟
هدف، بررسی دقت PET و MRI در زنان مبتلا به سرطان پیشرفته تخمدان برای تعیین امکان انجام جراحی کاهنده حجم اولیه است.
یافتههای اصلی این مرور چه هستند؟
ما دو مطالعه (با ۳۶۶ شرکتکننده) را مربوط به دقت FDG‐PET/CT و سه مطالعه (با ۱۷۸ شرکتکننده) را مربوط به بررسی دقت MRI شناسایی کردیم.
در یک گروه فرضی از ۱۰۰۰ زن که ۶۲۰ نفر از آنها پس از جراحی دارای تومور باقیمانده خواهند شد (شیوع ۶۲%)، تعداد ۲۱۱ زن بر اساس FDG‐PET/CT و ۳۷ زن بر مبنای MRI به صورت نادرست برای جراحی مناسب تلقی خواهند شد. با این حال، کیفیت و کمیت این مطالعات برای این روشهای تصویربرداری به منظور استفاده روزمره در عملکرد بالینی ناکافی بود. بنابراین نویسندگان نتیجهگیری کردند که پیش از انجام چنین توصیههایی، نیاز به پژوهشهای بیشتری وجود دارد.
صفحه ۱ از ۱ |
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مرکز همکار کاکرین ایران می باشد.
طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق
© 2025 CC BY-NC 4.0 | Cochrane Iran Associate Centre
Designed & Developed by : Yektaweb