جستجو در مقالات منتشر شده


۳ نتیجه برای Fiona Campbell

Fiona Campbell، Katie Biggs، Susie K Aldiss، Philip M O'Neill، Mark Clowes، Janet McDonagh، Alison While، Faith Gibson،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه
شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد روند انتقال از خدمات سلامت اطفال (کودکان) به بزرگسالان، اغلب با وخامت سلامت نوجوانان مبتلا به بیماری‌های مزمن ارتباط دارد. مراقبت در دوران گذار (transitional care)، اصطلاح مورد استفاده برای توصیف خدماتی است که به دنبال پر کردن این شکاف مراقبتی ارائه می‌شوند. این اصطلاح به صورت «حرکت هدفمند و برنامه‌ریزی شده نوجوانان و جوانان مبتلا به بیماری‌های پزشکی و جسمانی مزمن از سیستم‌های مراقبت سلامت کودک‌محور به بزرگسال‌محور» تعریف شده است. به منظور ایجاد خدمات مناسب برای نوجوانان، شواهدی مورد نیاز است از اینکه چه کار‌هایی و چه عواملی به عنوان مانع و تسهیل‌کننده مداخلات موثر هستند.
اهداف
ارزیابی اثربخشی مداخلات طراحی شده به منظور بهبود انتقال مراقبت سلامت برای نوجوانان از خدمات سلامت اطفال به بزرگسالان.
روش های جستجو
پایگاه مرکزی ثبت کارآزمایی‌های کنترل شده کاکرین شماره ۱؛ ۲۰۱۵ (شامل پایگاه ثبت تخصصی گروه عملکرد موثر و سازمان‌‌دهی مراقبت در کاکرین)، MEDLINE؛ EMBASE؛ PsycINFO و Web of Knowledge را تا ۱۹ جون ۲۰۱۵ جست‌وجو کردیم. هم‌چنین فهرست منابع مطالعات وارد شده و مرورهای مرتبط را جست‌وجو کرده و با کارشناسان و نویسندگان مطالعه برای یافتن مطالعات بیشتر تماس گرفتیم.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs)، مطالعات کنترل شده قبل‐و‐بعد (controlled before‐ and after‐studies; CBAs) و مطالعات سری‌ زمانی منقطع شده‌ای (interrupted time‐series; ITSs) را در نظر گرفتیم که اثربخشی هر مداخله (مدل مراقبت یا مسیر بالینی) را با هدف بهبود انتقال مراقبت سلامت نوجوانان از خدمات سلامت اطفال به بزرگسالان ارزیابی کردند. نوجوانان مبتلا به هر بیماری مزمن را که نیازمند مراقبت بالینی پیوسته بوده و خدمات اطفال را ترک کرده و خدمات را در واحد‌های مراقبت سلامت بزرگسالان دریافت کردند و خانواده‌های آنها را در نظر گرفتیم. ارائه دهندگان خدمات به افراد شرکت‌کننده شامل همه متخصصان سلامت مسوول برای مراقبت از افراد جوان بودند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
دو نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم داده‌ها را از مقالات موجود استخراج کرده، خطر سوگیری (bias) هر مطالعه را ارزیابی و قطعیت شواهد را با استفاده از رویکرد درجه‌بندی توصیه، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (Grading of Recommendations Assessment, Development and Evaluation; GRADE) برای مقایسه‌های اصلی بررسی کردند. اختلاف‌نظر‌ها با گفتگو حل شدند. برای دستیابی به داده‌های ازدست‌رفته، با نویسندگان تماس گرفته شد. یافته‌های این مطالعات را به صورت میانگین‌های پیش و پس از مداخله گزارش کرده و تغییرات مطلق تعدیل نشده (unadjusted) را از ابتدای مطالعه با ۹۵% فواصل اطمینان (CI) محاسبه کردیم.
نتایج اصلی

چهار مورد RCT (۲۳۸ شرکت‌کننده) را وارد این مرور کردیم که به بررسی موارد زیر پرداختند: یک کارگاه دو روزه آموزش آماده‌سازی انتقال برای نوجوانان مبتلا به اسپینا بیفیدا (spina bifida)؛ یک جلسه آموزشی به رهبری یک پرستار، به صورت حضوری، با پشتیبانی بیشتر از یک «گذرنامه سلامت (health passport)» برای نوجوانان مبتلا به بیماری‌های قلبی؛ یک مداخله آموزشی مبتنی بر وب و پیام کوتاه برای نوجوانان دارای طیف وسیعی از عوارض مختلف؛ و یک برنامه انتقال جامع و ساختار‌مند همراه با یک هماهنگ‌کننده انتقال، برای نوجوانان مبتلا به دیابت نوع ۱.

یک مطالعه، مداخله حضوری را به رهبری پرستار ارزیابی کرد و دیگری، مداخله مبتنی بر تکنولوژی را بررسی کرد و نشان دادند که این مداخلات می‌توانند منجر به بهبودی اندک در آمادگی انتقال و خود مدیریتی بیماری‌های مزمن در پیگیری‌های شش تا هشت ماه شوند (شواهد با قطعیت پائین). نتایج با ابزار خود مدیریتی TRAQ به شرح زیر بودند: MD: ۰,۲۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۶‐ تا ۰.۵۶ و MD: ۰.۴۳؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۹‐ تا ۰.۹۵؛ با ابزار خود حمایتی TRAQ: MD: ۰.۳۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۶‐ تا ۰.۸۰؛ و با ابزار PAM: MD: ۱۰؛ ۹۵% CI؛ ۲.۹۶ تا ۱۷.۰۴. در مقابل، آموزش آماده‌سازی انتقال ارائه شده از طریق یک کارگاه دو روزه برای بیماران مبتلا به اسپینا بیفیدا می‌تواند به تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در معیارهای عملی خود مراقبتی و رفتارهای سلامت عمومی هنگام اندازه‌گیری با استفاده از ©DSCPI‐۹۰ منجر ‌شود.

دو مطالعه استفاده از خدمات سلامت را ارزیابی کردند. یک مطالعه، مداخله مبتنی بر تکنولوژی و مطالعه دیگر یک برنامه جامع انتقال را ارزیابی کردند؛ مداخلات می‌توانند منجر به افزایش اندک در تعداد جوانانی شوند که گام‌های مثبتی را برای شروع تماس با متخصص سلامت خود بر می‌دارند (به ترتیب: نسبت خطر (relative risk; RR): ۴,۸۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۴ تا ۹۸.۱۲ و RR: ۱.۵۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۲ تا ۶.۹۴؛ شواهد با قطعیت پائین).

آگاهی افراد جوان از بیماری خود ممکن است با یک مداخله حضوری تحت هدایت یک پرستار برای آماده کردن این افراد جهت انتقال به برنامه مراقبتی از بیماری قلب مادرزادی بزرگسال، اندکی بهبود یابد (MD: ۱۴؛ ۹۵% CI؛ ۲,۶۷ تا ۲۵.۳۳؛ یک مطالعه؛ شواهد با قطعیت پائین).

معیارهای پیامد مختص بیماری در دو مطالعه گزارش شدند که هر دوی آنها منجر به تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در پیامدها شدند (شواهد با قطعیت پائین). یک مطالعه حاکی از تفاوتی اندک یا عدم تفاوت میان گروه‌های مداخله و کنترل بود. مطالعه دوم نشان داد که پیگیری HbA۱c در افراد جوان مبتلا به دیابت ملیتوس نوع ۱، به ازای هر یک درصد افزایش در HbA۱c پایه، ۱,۲% مستقل از گروه درمانی افزایش یافت (۱.۲%؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴ تا ۱.۹؛ ۰.۰۱ = P).

مداخلات انتقال ممکن است به تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در به‌زیستی (well‐being) یا کیفیت زندگی بی‌انجامد که با PARS III یا PedsQ اندازه‌گیری شدند (دو مطالعه؛ شواهد با قطعیت پائین). هر دو مداخله مبتنی بر تکنولوژی و کارگاه آموزشی دو روزه برای افراد جوان مبتلا به اسپینا بیفیدا، باعث تفاوتی اندک یا عدم تفاوت میان گروه‌های مداخله و کنترل شد (MD: ۱,۲۹؛ ۹۵% CI؛ ۴.۴۹‐ تا ۷.۰۷). یک مطالعه داده‌ها را گزارش نکرد.

چهار تماس پشتیبانی تلفنی از یک هماهنگ‌کننده انتقال می‌تواند منجر به تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در نرخ انتقال از خدمات مراقبت از دیابت اطفال به بزرگسالان شود (یک مطالعه؛ شواهد با قطعیت پائین). طی ۱۲ ماه پیگیری، میان گروه‌های افراد جوانی که مراقبت معمول یا پشتیبانی تلفنی را دریافت کردند، تفاوتی اندک یا عدم تفاوت وجود داشت (RR: ۰,۸۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۵۹ تا ۱.۰۸). امکان دارد که آنها خطر بستری شدن در بیمارستان را در ارتباط با بیماری در مدت ۱۲ ماه پیگیری اندکی کاهش دهند (RR: ۰.۲۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۳ تا ۲.۴۰).

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
شواهد موجود (چهار مطالعه کوچک؛ ۲۳۸ = N)، طیف محدودی را از مداخلات پوشش می‌دهد که برای تسهیل انتقال در تعداد محدودی از شرایط بالینی، فقط با چهار تا ۱۲ ماه پیگیری ایجاد شدند. این دوره‌های پیگیری ممکن است به اندازه کافی طولانی نباشند تا هرگونه تغییری که بخواهد در نتیجه روند انتقال مطرح شود، رخ دهد. شواهدی از بهبودی در میزان آگاهی بیماران از وضعیت خود در یک مطالعه و بهبود خود کارآمدی و اعتماد به نفس در مطالعه دیگر وجود داشت؛ اما از آنجایی که مطالعات کمی واجد شرایط ورود به این مرور بودند و قطعیت کلی مجموعه این شواهد پائین است، هیچ نتیجه‌گیری قطعی را نمی‌توان در مورد اثر‌بخشی مداخلات بررسی شده به دست آورد. احتمال بسیار زیادی وجود دارد که پژوهش بیشتر، تاثیر مهمی بر اعتماد ما به تاثیر مداخله داشته باشد و احتمالا می‌تواند نتیجه‌گیری‌هایمان را تغییر دهد. محدوده قابل‌توجهی برای ارزیابی دقیق از دیگر مدل‌های مراقبت در دوران گذار وجود دارد که در پیامدهای بالینی همراه با پیگیری طولانی‌مدت‌تر گزارش شدند.
خلاصه به زبان ساده

اعمال مداخلات برای بهبود مراقبت سلامت نوجوانان مبتلا به بیماری‌های مزمن و منتقل شده از خدمات سلامت کودکان به بزرگسالان

پیشینه

«گذار»، روند برنامه‌ریزی و حرکت را از خدمات سلامت کودکان به بزرگسالان توصیف می‌کند. اگر این فرآیند به خوبی مدیریت نشود، گاهی اوقات نوجوانان مبتلا به بیماری‌های مزمن به یک شکاف در خدمات سقوط می‌کنند که می‌تواند به وخامت در وضعیت سلامت آنها منجر شود.

سوال پژوهشی

این مرور، اثربخشی مداخلات را برای بهبود انتقال خدمات مراقبت سلامت در نوجوانان مبتلا به بیماری‌های مزمن و نیازمند مراقبت سلامت مداوم، زمانی که از خدمات سلامت کودکان به بزرگسالان منتقل می‌شوند، ارزیابی کرد.

ویژگی‌های مطالعه

متون علمی را تا ۱۹ جون ۲۰۱۵ جست‌وجو کرده و چهار مطالعه (۲۳۸ شرکت‌کننده) را برای این مرور یافتیم. این مطالعات چهار نوع مختلف را از مداخلات آموزشی ارزیابی کردند که همگی نوجوانان مبتلا به شرایط متفاوت بالینی را هدف قرار دادند. همه آنها به دنبال بهبودی سطح آگاهی و مهارت‌های خود مدیریتی نوجوانان در آماده‌سازی برای گذار به مراقبت بزرگسالان هستند.

نتایج کلیدی

سه برنامه مراقبت در دوران گذار نشان دادند که مداخله می‌تواند آمادگی انتقال را در افراد جوان تا حدودی بهبود بخشد و آنها را قادر سازد تا بهتر خود مدیریتی کنند و برای استفاده از خدمات سلامت بزرگسالان تطابق یابند. یک برنامه مراقبت در دوران گذار که کارگاهی دو روزه را برای افراد جوان مبتلا به اسپینا بیفیدا (spina bifida) ارزیابی کرد، تفاوتی اندک یا عدم تفاوت را در معیارهای آمادگی انتقال نشان داد. برنامه‌های مراقبت در دوران گذار می‌توانند آگاهی افراد جوان را از وضعیت خود و استفاده مناسب از خدمات سلامت، اندکی بهبود بخشند. این برنامه‌ها منجر به تفاوتی اندک یا عدم تفاوت در وضعیت سلامت، کیفیت زندگی یا به‌زیستی (well‐being) یا نرخ انتقال از خدمات سلامت کودک به بزرگسال می‌شوند.

قطعیت شواهد

در حالی که طیف گسترده‌ای از برنامه‌های انتقال‌ در کشورهای مختلف ایجاد شده‌اند که اغلب درون تخصص‌های بالینی خاص وجود دارند، در این مرور فقط چهار مطالعه کوچک شناسایی شدند که شواهدی را با قطعیت پائین درباره مداخلات آموزشی با هدف نوجوانان شرکت‌کننده ارائه داده و هیچ مطالعه‌ای از مداخلات با هدف تشکیلات مراقبتی (برای مثال کلینیک‌های مشترک یا ارائه یک کارگر کلیدی (key worker)) وجود نداشت. محدودیت‌های دیگر مربوط به شواهد عبارتند ‌از کم بودن تعداد نوجوانان وارد شده، تعداد محدود عوارض بالینی مورد مطالعه، پیگیری کوتاه (۱۲ ماه یا کمتر) و این واقعیت که فقط دو مورد از مطالعات وارد شده پیامد اولیه (یعنی پیامدهای بالینی مختص بیماری) را گزارش کردند. با وجود چالش‌ها در طراحی مطالعاتی که می‌توانند این نوع از مداخلات را مانند ارزیابی یک مداخله پیچیده تست کنند، انجام یک مطالعه مبتنی بر شواهد قوی‌تر برای شکل‌گیری این خدمات نیاز است.


Eileen FS Kaner، Fiona R Beyer، Colin Muirhead، Fiona Campbell، Elizabeth D Pienaar، Nicolas Bertholet، Jean B Daeppen، John B Saunders، Bernard Burnand،
دوره ۲۰۱۸، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۷ )
چکیده

پیشینه

نوشیدن بیش از اندازه مشروبات الکلی (excessive drinking) یکی از دلایل قابل‌توجه مرگ‌ومیر، موربیدیتی (morbidity) و مشکلات اجتماعی در بسیاری از کشورها است. مداخلات کوتاه مدت (brief interventions) با هدف کاهش مصرف و آسیب‌های مربوطه در افراد الکلی (drinkers) خطرناک (hazardous) و آسیب‌رسان (harmful) به اجرا در می‌آیند که به طور فعال برای رفع مشکلات ناشی از مصرف الکل برای دریافت خدمات مورد نیاز مراجعه نمی‌کنند. مداخلات معمولا به صورت مکالمه با ارائه دهنده مراقبت اولیه به اجرا درآمده و ممکن است دریافت بازخورد را روی الکل مصرفی فرد، ارائه اطلاعات درباره مزایا و مضرات بالقوه ناشی از کاهش مصرف و ارائه توصیه‌هایی را درباره نحوه کاهش مصرف دربرگیرد. مباحثه، اطلاعاتی را درباره طراحی یک برنامه فردی برای کمک به کاهش مصرف در اختیار فرد قرار می‌دهد. هم‌چنین مداخلات کوتاه مدت می‌توانند تغییر رفتار یا مشاوره انگیزشی (motivationally‐focused counselling) را دربرگیرد.

این مرور نسخه به‌روز شده از ‌ مرور کاکرین است که در سال ۲۰۰۷ منتشر شده بود.

اهداف
ارزیابی اثربخشی غربالگری و مداخله کوتاه مدت روی مصرف الکل (brief alcohol intervention) برای کاهش مصرف اضافی الکل در افراد الکلی خطرناک و آسیب‌رسان در محیط‌های ارائه‌ طبابت بالینی (general practice) یا محیط‌های ارائه مراقبت اورژانسی.
روش های جستجو
تا سپتامبر ۲۰۱۷ در پایگاه ثبت مرکزی کارآزمایی‌های کنترل شده کاکرین (CENTRAL)؛ MEDLINE و ۱۲ بانک اطلاعاتی کتاب‌شناختی دیگر، جست‌وجو کردیم. بانک اطلاعاتی علم مربوط به الکل و مشکلات ناشی از الکل (Alcohol and Alcohol Problems Science Database) (تا دسامبر ۲۰۰۳، بعد از این تاریخ بانک اطلاعاتی غیر‐فعال شد)، پایگاه‌های ثبت کارآزمایی‌ها، و وب‌سایت‌ها را جست‌وجو کردیم. فهرست منابع مطالعات وارد شده و مرورهای مرتبط را به صورت دستی جست‌وجو و بررسی کردیم.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) بر روی مداخلات کوتاه مدت برای کاهش مصرف خطرناک و مضر الکل در افرادی که به دلایل دیگری غیر از درمانِ اعتیاد به الکل به محیط‌های ارائه‌ طبابت بالینی، مراقبت اورژانسی یا سایر محیط‌های ارائه‌ مراقبت اولیه مراجعه کرده بودند، وارد مرور کردیم. گروه مقایسه، عدم مداخله یا مداخله حداقلی بود، جایی که معیار مصرف الکل گزارش شده بود. «مداخله کوتاه مدت» به صورت یک گفت‌وگو شامل پنج جلسه یا کم‌تر برای ارائه مشاوره کوتاه مدت سبک زندگی (brief lifestyle counselling) یا توصیه‌های کوتاه مدت (brief advice) به مدت مجموعا کم‌تر از ۶۰ دقیقه، تعریف شده بود. هرگونه آیتم بیش‌تر، به عنوان مداخله گسترده (extended intervention) به حساب می‌آمد. مداخلات دیجیتالی (digital interventions) در این مرور وارد نشدند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
از روش‌های استاندارد روش‌شناسی مورد انتظار کاکرین استفاده کردیم. هر جا که بررسی تاثیر عواملی از جمله جنسیت، سن، زمینه (طبابت بالینی در برابر مراقبت اورژانسی)، مواجهه با درمان و مصرف پایه (baseline consumption) امکان‌پذیر بود، تجزیه‌وتحلیل‌های زیر‐گروه را انجام دادیم.
نتایج اصلی

ما ۶۹ مطالعه را شامل مجموع ۳۳,۶۴۲ شرکت‌کننده تصادفی‌سازی شده وارد مرور کردیم. از این تعداد، ۴۲ مطالعه برای این نسخه به‌روز اضافه شده بودند (۲۴,۰۵۷ شرکت‌کننده). بیش‌تر مداخلات در محیط‌های ارائه‌ طبابت بالینی (۳۸ مطالعه؛ ۵۵%) یا محیط‌های ارائه مراقبت اورژانسی (۲۷ مطالعه؛ ۳۹%) به اجرا درآمده بودند. بیش‌تر مطالعات (۶۱ مطالعه، ۸۸%) مداخله کوتاه مدت را با عدم مداخله یا مداخله حداقلی مقایسه کرده بودند. مداخلات گسترده با مداخله کوتاه مدت (۴ مطالعه؛ ۶%)، مداخله حداقلی یا عدم مداخله (۷ مطالعه؛ ۱۰%) مقایسه شده بودند. مطالعات اندکی روی گروه‌های سنی خاصی هدف‌گذاری کرده بودند: نوجوانان یا بزرگسالان جوان (۶ مطالعه؛ ۹%) و بزرگسالان مسن‌تر (۴ مطالعه؛ ۶%). میانگین مصرف پایه الکل میان مطالعاتی که این داده‌ها را گزارش کرده بودند، ۲۴۴ گرم/هفته (۳۰,۵ واحد استاندارد انگلستان) بود. منابع اصلی سوگیری (bias) عبارت بودند از سوگیری ریزش نمونه (attrition) و عدم کورسازی ارائه دهنده خدمت یا شرکت‌کننده. متاآنالیز اولیه ۳۴ مطالعه (۱۵۱۹۷ شرکت‌کننده) را در برمی‌گرفت و شواهدی را با کیفیت متوسط فراهم کرده بود مبنی بر این‌که شرکت‌کنندگانی که مداخله کوتاه مدت دریافت کرده بودند، در مقایسه با افرادی که مداخله حداقلی یا عدم مداخله داشتند، بعد از یک سال الکل کم‌تری مصرف کرده بودند (تفاوت میانگین (MD): ۲۰‐ گرم/هفته؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۲۸‐ تا ۱۲‐). ناهمگونی قابل ملاحظه‌ای میان مطالعات وجود داشت (I² = ۷۳%). تجزیه‌وتحلیل زیر‐گروه بر اساس جنسیت نشان داد که هم مردان و زنان بعد از دریافت مداخله کوتاه مدت، مصرف الکل را کاهش داده بودند.

ما شواهد با کیفیت متوسطی را به دست آوردیم مبنی بر این‌که مداخله کوتاه مدت برای الکل تاثیر اندکی روی فراوانی دفعات مصرف بیش از حد الکل (binges) در هفته (MD: ‐۰,۰۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۱۴‐ تا ۰.۰۲‐؛ ۱۵ مطالعه؛ ۶۹۴۶ شرکت‌کننده)؛ روزهای مصرف الکل (drinking days) در هفته (MD: ۰.۱۳‐؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۳‐ تا ۰.۰۴‐؛ ۱۱ مطالعه؛ ۵۴۶۹ شرکت‌کننده) یا میزان مصرف الکل (drinking intensity) (۰.۲‐ گرم در روز مصرف الکل؛ ۹۵% CI؛ ۳.۱‐ تا ۲.۷؛ ۱۰ مطالعه؛ ۳۱۲۸ شرکت‌کننده) دارد.

در مقایسه مداخلات گسترده و عدم مداخله یا مداخله حداقلی، ما شواهد با کیفیت متوسطی را یافتیم مبنی بر این‌که تفاوت کمی به لحاظ میزان الکل مصرفی میان این مداخلات وجود دارد (۲۰‐ گرم در هفته؛ ۹۵% CI؛ ۴۰‐ تا ۱؛ ۶ مطالعه؛ ۱۲۹۶ شرکت‌کننده). تفاوت کمی به لحاظ مصرف بیش از حد الکل در هفته (MD: ‐۰,۰۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۸‐ تا ۰.۱۲؛ ۲ مطالعه؛ ۴۵۶ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت متوسط) یا تفاوت در روزهای مصرف الکل در هفته (MD: ‐۰.۴۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۱‐ تا ۰.۰۹‐؛ ۲ مطالعه؛ ۳۱۹ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت متوسط) وجود داشت. مداخله گسترده در برابر عدم مداخله یا مداخله حداقلی، تاثیر اندکی روی میزان مصرف الکل داشت (MD: ۹ گرم/روز مصرف الکل؛ ۹۵% CI؛ ۲۶‐ تا ۹؛ ۱ مطالعه؛ ۱۵۸ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت پائین).

مداخله گسترده نسبت به مداخله کوتاه مدت تاثیر بیش‌تری روی مصرف الکل نداشت، اگرچه یافته‌ها غیر‐دقیق بودند (MD: ۲ گرم/هفته؛ ۹۵% CI؛ ۴۲‐ تا ۴۵؛ ۳ مطالعه؛ ۵۵۲ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت پائین). تعداد دفعات مصرف بیش از حد الکل برای این مقایسه گزارش نشده بود اما یک کارآزمایی، نشان دهنده افت امکان‌پذیری در تعداد روزهای مصرف الکل در هفته بود (۰,۵‐؛ ۹۵% CI؛ ۱.۲‐ تا ۰.۲؛ ۱۴۷ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت پائین). هم‌چنین نتایج به دست آمده از این کارآزمایی تاثیر بسیار اندکی روی میزان مصرف الکل نشان داد (۱.۷‐ گرم/روز مصرف الکل؛ ۹۵% CI؛ ۱۸.۹‐ تا ۱۵.۵؛ ۱۴۷ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین).

فقط پنج مطالعه عوارض جانبی را گزارش کرده بودند (شواهد با کیفیت بسیار پائین). هیچ یک از شرکت‌کنندگان در دو مطالعه دچار هیچ گونه عوارض جانبی نشده بودند؛ یک مطالعه گزارش کرده بود که مداخله، مصرف الکل را در حد خوش‌گذرانی در زنان افزایش داده بود و دو مطالعه بروز حوادث جانبی مرتبط با پیامدهای رانندگی را گزارش کرده بود اما نتیجه گرفته بودند که آنها در هر دو بازوی مطالعه مشابه بودند.

منابع تامین مالی توسط ۶۷ مطالعه (۸۷%) گزارش شده بودند. به استثنای دو مطالعه، مطالعات توسط موسسات دولتی، مراکز پژوهشی یا بنیادهای خیریه تامین مالی شده بودند. بخشی از بودجه یک مطالعه توسط شرکت دارویی و یک انجمن صنایع غذایی و مطالعه دیگر توسط شرکت تولید کننده تجهیزات تست‌های تشخیصی تامین مالی شده بود.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
ما شواهد با کیفیت متوسط را به دست آوردیم مبنی بر این‌که مداخلات کوتاه مدت می‌توانند مصرف الکل را در افراد الکلی خطرناک و آسیب‌رسان در مقایسه با عدم مداخله یا مداخله حداقلی کاهش دهد. دوره‌های زمانی طولانی‌تر مشاوره احتمالا دارای تاثیر اضافی کوچکی است. بهتر است مطالعات آتی روی شناسایی اجزای مداخلاتی که بیشترین اثربخشی را دارند، تمرکز کنند.
خلاصه به زبان ساده

اثربخشی مداخلات کوتاه مدت روی الکل در جمعیت‌‌های دریافت ‌کننده مراقبت‌‌های اولیه

هدف از انجام این مرور چیست؟

هدف ما این بود که دریابیم مداخلات کوتاه مدت (brief interventions) از سوی پزشکان و پرستاران در طبابت بالینی یا مراقبت اورژانسی می‌تواند مصرف سنگین الکل (heavy drinking) را کاهش دهد یا خیر. یافته‌های به دست آمده را از ۶۹ کارآزمایی که دربرگیرنده مجموع ۳۳,۶۴۲ شرکت‌کننده بودند، ارزیابی کردیم؛ که از این تعداد، ۳۴ مطالعه (۱۵,۱۹۷ شرکت‌کننده) داده‌های مورد نیاز را برای تجزیه‌و‌تحلیل اصلی فراهم کردند.

پیام‌های کلیدی

هدف از مداخلات کوتاه مدت در محیط‌های ارائه‌ مراقبت‌های اولیه کاهش مصرف سنگین الکل در مقایسه با افرادی است که مراقبت معمول یا اطلاعات نوشتاری کوتاه مدت (brief written information) دریافت کرده بودند. مداخلات طولانی‌مدت‌تر در مقایسه با مداخله کوتاه مدت، به لحاظ مصرف سنگین الکل احتمالا دارای تفاوتی اندک یا عدم تفاوت است.

در این مرور چه موضوعی بررسی شد؟

یکی از روش‌های کاهش مصرف سنگین الکل برای پزشکان و پرستاران ممکن است ارائه پندهای کوتاه مدت (brief advice) یا مشاوره کوتاه مدت (brief counselling) به افراد هدف‌گذاری شده‌ای باشد که با پزشکان عمومی یا سایر ارائه دهندگان مراقبت سلامت اولیه مشاوره می‌کنند. از افرادی که برای دریافت مراقبت سلامت اولیه مراجعه می‌کنند به طور روتین درباره رفتارهای مصرف الکل سوال می‌شود زیرا الکل می‌تواند بسیاری از وضعیت‌های سلامت را تحت تاثیر قرار دهد.

مداخلات کوتاه مدت به طور معمول شامل ارائه بازخورد روی مصرف الکل، مضرات مرتبط با سلامت، شناسایی موقعیت‌های با خطر بالا برای مصرف سنگین الکل، پندهای ساده درباره نحوه کاهش مصرف الکل، راهبردهایی که می‌تواند انگیزه تغییر رفتار مصرف الکل را افزایش دهد و تدوین یک برنامه شخصی کاهش مصرف الکل می‌شود. این مداخلات به منظور ارائه در جلسات مشاوره منظم، که اغلب بین ۵ تا ۱۵ دقیقه با پزشک و حدود ۲۰ تا ۳۰ دقیقه با پرستاران به طور می‌انجامد، طراحی می‌شوند. اگرچه زمان ارائه آنها کوتاه است، مداخلات کوتاه مدت می‌توانند در یک تا پنج جلسه ارائه شوند. مداخلات دیجیتالی (digital interventions) را در این مرور وارد نکردیم.

تاریخ جست‌وجو

شواهد تا سپتامبر ۲۰۱۷ به‌روز است.

منابع تامین مالی مطالعه

منابع تامین مالی توسط ۶۰ مطالعه (۸۷%) گزارش شده بودند. از این تعداد، ۵۸ مطالعه توسط موسسات دولتی، مراکز پژوهشی یا بنیادهای خیریه تامین مالی شده بودند. بخشی از بودجه یک مطالعه توسط شرکت دارویی و یک انجمن صنایع غذایی و مطالعه دیگر توسط شرکت تولید کننده تجهیزات تست‌های تشخیصی تامین مالی شده بود. نه مطالعه منابع تامین مالی مطالعه را گزارش نکرده بودند.

نتایج اصلی این مرور چه هستند؟

ما ۶۹ کارآزمایی کنترل شده به اجرا درآمده را در بسیاری از کشورها وارد مرور کردیم. بیش‌تر مطالعات در محیط‌های ارائه طبابت بالینی و مراقبت اورژانسی به اجرا درآمده بودند. شرکت‌کنندگان مطالعه، مداخله کوتاه مدت یا مراقبت معمول یا اطلاعات نوشتاری کوتاه درباره الکل (گروه کنترل) دریافت کرده بودند.

مقدار الکل نوشیده شده توسط افراد در هر هفته توسط ۳۴ کارآزمایی (۱۵,۱۹۷ شرکت‌کننده) در طول یک دوره یک ساله پیگیری گزارش شد و نشان داد که افرادی که مداخله کوتاه مدت دریافت کرده بودند، نسبت به شرکت‌کنندگان گروه کنترل، الکل کم‌تری نوشیده بودند (شواهد با کیفیت متوسط). مقدار کاهش حدود یک پاینت آبجو (a pint of beer) (۴۷۵ میلی‌لیتر) یا یک سوم بطری شراب (wine) (۲۵۰ میلی‌لیتر) کم‌تر در هفته بود.

مشاوره طولانی‌تر احتمالا مزایای اضافی کمی در مقایسه با مداخله کوتاه مدت یا عدم مداخله فراهم کرده بود.

یک کارآزمایی گزارش کرده بود که مداخله به طور معکوس مصرف بیش از حد الکل را در زنان تحت تاثیر قرار داده و دو کارآزمایی گزارش کرده بودند که هیچ گونه عوارض جانبی در افراد دریافت کننده مداخلات کوتاه مدت بروز نکرده بود. اکثر مطالعات بروز عوارض جانبی را ذکر نکرده بودند.

کیفیت شواهد

یافته‌ها ممکن است تحت تاثیر قرار گرفته باشد، زیرا شرکت‌کنندگان و ارائه دهندگان خدمت اغلب درباره این‌که مداخلات کوتاه مدت روی الکل تمرکز دارد، مطلع بودند. به‌علاوه، امکان برقراری تماس با برخی شرکت‌کنندگان در دوره یک ساله پیگیری برای گزارش سطح مصرف الکل فراهم نشد. در مجموع، شواهد عمدتا دارای کیفیت متوسط ارزیابی شد. این بدان معناست که اندازه و جهت تاثیرگذاری گزارش شده احتمالا به اندازه تاثیر واقعی این مداخلات نزدیک است.


Kathryn Lawton، Karen Royals، Kristin V Carson‐Chahhoud، Fiona Campbell، Brian J Smith،
دوره ۲۰۱۸، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۷ )
چکیده

پیشینه
نقش‌های پرستاری تخصصی (specialist nursing roles) برای مدیریت جمعیت‌ بیماری‌های پایدار (stable disease populations) برای رفع نیازهای بیماران و خدمات سلامت استفاده می‌شوند. با افزایش فشار ناشی از هزینه‌ها روی بخش‌های درمانی، مدل‌های جایگزین از جمله مراقبت پرستار‐محور (nurse‐led care) به عنوان جایگزین برای مراقبت پزشک‐محور مرسوم در حال افزایش هستند. این مرور به ارزیابی ایمنی، اثربخشی و پیامدهای مربوط به سلامت اقدامات پرستاران در نقش‌های مستقل در حالی که از مهارت‌های مبتنی بر اقدامات پیشرفته استفاده می‌کنند، درون مدیریت برونشکتازی (bronchiectasis) در مراقبت تحت حاد (subacute)، امبولاتوری (ambulatory) و/یا جامعه (community) می‌پردازد.
اهداف
مقایسه اثربخشی مراقبت پرستار‐محور در برابر مراقبت پزشک‐محور در مدیریت برونشکتازی پایدار.
روش های جستجو
پایگاه ثبت تخصصی گروه راه‌های هوایی در کاکرین و کتاب‌شناختی‌های مقالات منتخب در کنار منابع علمی خاکستری از جمله پایگاه‌های ثبت کارآزمایی‌های بالینی الکترونیک را جست‌وجو کردیم. جست‌وجو‌ها تا مارچ ۲۰۱۸ به‌روز بودند.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده برای ورود به این مرور واجد شرایط بودند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
دو نویسنده مرور داده‌های به دست آمده از مطالعات وارد شده را استخراج و وارد کردند. پیامدهای اولیه عبارت بودند از تعداد وضعیت‌های تشدید که نیازمند درمان با آنتی‌بیوتیک‌ها بودند، پذیرش در بیمارستان و مراجعه به بخش اورژانس.
نتایج اصلی

ما یک مطالعه به اجرا درآمده در انگلستان (UK) را وارد مرور کردیم. در این کارآزمایی تصادفی‌سازی و کنترل شده، در مجموع ۸۰ شرکت‌کننده با میانگین سنی ۵۸ سال، به مدت ۱۲ ماه توسط یک پرستار یا پزشک متخصص درمان شده بودند، سپس برای ادامه درمان در ۱۲ ماه دوم تحویل درمانگر دیگری شده بودند. دو شرکت‌کننده در طول دوره مطالعه جان خود را از دست داده بودند. شش شرکت‌کننده به دلیل برونشکتازی ناپایدار نتوانستند مراقبت پرستار‐محور دریافت کنند. در مجموع، سطح تکمیل مطالعه بالا بود.

داده‌ها هیچ تفاوتی را از نظر تعداد وضعیت‌های تشدید که نیازمند درمان با آنتی‌بیوتیک‌ها باشند، نشان ندادند (نسبت میزان (rate ratio): ۱,۰۹؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰.۹۱ تا ۱.۳۰؛ ۸۰ شرکت‌کننده؛ شواهد با قطعیت متوسط). محققین تعداد پذیرش‌های بیمارستانی بیشتری را در گروه مراقبت پرستار‐محور گزارش کرده بودند (نسبت میزان: ۱.۵۲؛ ۹۵% CI؛ ۱.۰۴ تا ۲.۲۳؛ ۸۰ شرکت‌کننده؛ شواهد با قطعیت متوسط) و هیچ موردی مبنی بر مراجعه به بخش اورژانس گزارش نکرده بودند.

از نظر پیامدهای ثانویه، شرکت‌کنندگان در گروه مراقبت پرستار‐محور از منابع مراقبت سلامت بیشتری در طول اولین سال از کارآزمایی استفاده کرده بودند. افزایش در تعداد پذیرش‌ها و استفاده بیشتر از منابع، هزینه‌های درمانی را برای گروه پرستار‐محور بالاتر برد. کل هزینه‌ها برای هر دو سال مطالعه برای مراقبت پرستار‐محور در مقایسه با مراقبت پزشک‐محور ۸,۴۶۴ پوند (£) و ۵,۲۲۸ پوند بود. با وجود این، تا سال دوم، هزینه‌های درمان تقریبا بین دو گروه یکسان بود، که ممکن است نشان دهنده آموزش پرستاران برای درمان بهتر افراد مبتلا به برونشکتازی بوده باشد. هیچ تغییری در کیفیت زندگی، ظرفیت تمرینات، مرگ‌ومیر یا عملکرد ریه مشاهده نشد که دارای اهمیت آماری باشد. وجود فواصل اطمینان گسترده منجر به عدم قطعیت این نتایج شد. حوادث جانبی جز پیامدهای مورد انتظار این مرور نبودند.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
این نسخه به‌روز شده مرور نشان می‌دهد که فقط یک کارآزمایی با معیارهای مرور مطابقت داشت. نویسندگان مرور از نشان دادن اثربخشی مراقبت پرستار‐محور در مقایسه با مراقبت پزشک‐محور بر مبنای یافته‌های به دست آمده از یک مطالعه تکی، ناتوان بودند. مطالعه واردشده به مرور، هیچ تفاوت معنی‌داری را گزارش نکرده بود، اما وجود شواهد محدود به این معنی است که تفاوت‌ها در پیامدهای بالینی بین مراقبت پرستار‐محور و درمان معمول درون محیط کلینیک تخصصی نامشخص باقی می‌ماند. برای تعیین هزینه اثربخشی درمان پرستار‐محور، افزایش هزینه‌ها به دنبال تبعیت از دستورالعمل‌ها و پروتکل‌های مدیریت برونشکتازی و میزان اثربخشی مدیریت پرستار‐محورِ برونشکتازی در سایر محیط‌های بالینی از جمله سرپایی و بیرونی (outreach) به انجام پژوهش بیشتر نیاز است.
خلاصه به زبان ساده

مراقبت تخصصی پرستاری برای برونشکتازی

پیشینه

برونشکتازی (bronchiectasis) بیماری ریوی طولانی‌مدت است. علامت اصلی بیماری سرفه‌ای است که خلط تولید کرده و منجر به عود عفونت‌های قفسه سینه می‌شود. از آنجایی که بیماری بدتر می‌شود، افراد کیفیت زندگی ضعیفی داشته و نهایتا ممکن است منتج به نارسایی تنفسی شود ‐ وضعیتی که در آن بدن توانایی کنترل مناسب سطوح اکسیژن و دی‌اکسیدکرین را از دست می‌دهد.

سوال مطالعه مروری

ما می‌خواستیم دریابیم که پرستاران می‌توانند درمان افراد مبتلا به برونشکتازی (bronchiectasis) را به خوبی پزشکان مدیریت کنند یا خیر. کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده‌ای را جست‌وجو کردیم که به مقایسه مراقبت پرستار‐محور با مراقبت پزشک‐محور پرداخته بودند.

ویژگی‌های مطالعه

یک مطالعه را از انگلستان شامل ۸۰ فرد مبتلا به برونشکتازی به دست آوردیم. مطالعه در سال ۲۰۰۲ خاتمه یافته بود، زمانی که مدیریت برونشکتازی با درمان امروزی آن متفاوت بود. شرکت‌کنندگان به دو گروه تقسیم شده بودند: یک گروه از بیماران سرپایی برای یک دوره ۱۲ ماهه تحت مراقبت پرستار متخصص و گروه دیگر تحت مراقبت پزشک قرار گرفته بودند. بعد از ۱۲ ماه، این شرکت‌کنندگان بین گروه‌ها جابه‌جا شده بودند.

نتایج کلیدی

هیچ تفاوت قابل توجهی را بین مراقبت پرستار‐محور و پزشک‐محور از نظر عملکرد ریه، دوره‌های تشدید عفونی (وضعیت‌های تشدید (exacerbations))، یا کیفیت زندگی نیافتیم. ما دریافتیم که در سال اول مطالعه هزینه‌ها برای گروه تحت مراقبت پرستار به واسطه تعداد پذیرش‌های بیمارستانی بالاتر و استفاده بیشتر از تزریق‌های آنتی‌بیوتیکی افزایش یافته بود.

قطعیت شواهد

قطعیت شواهد در تنها مطالعه وارد شده به مرور، رضایت‌بخش بود، به این معنی که طرح مطالعه به گونه‌ای بود که شرکت‌کنندگان از گروهی که به آن تعلق داشتند، اطلاع داشتند.

حرف آخر

برای تعیین نحوه مقایسه متخصصین در امور پرستاری با پزشکان از نظر ارائه خدمات درمانی ایمن و اثربخش برای بیماران مبتلا به برونشکتازی پایدار (stable) به پژوهش بیشتری نیاز است.

این خلاصه به زبان ساده در کاکرین تا مارچ ۲۰۱۸ به‌روز شده بود.



صفحه ۱ از ۱