چهار RCT را با ۱۷۷ شرکتکننده وارد این مرور کردیم. پس از حذف یک شرکتکننده، ۱۷۶ مورد بهطور تصادفی تحت درناژ با هدایت اولتراسوند اندوسکوپیک (endoscopic ultrasound; EUS) (۸۸ شرکتکننده)، درناژ اندوسکوپیک (۴۴ شرکتکننده)، درناژ با هدایت EUS همراه با درناژ نازوسیستیک (۲۴ شرکتکننده)، و درناژ با جراحی باز (۲۰ شرکتکننده) قرار گرفتند. این مقایسهها عبارت بودند از: درناژ اندوسکوپیک در برابر درناژ با هدایت EUS (دو کارآزمایی)، درناژ با هدایت EUS همراه با درناژ نازوسیستیک در برابر درناژ با هدایت EUS بهتنهایی (یک کارآزمایی) و درناژ با جراحی باز در برابر درناژ با هدایت EUS (یک کارآزمایی). شرکتکنندگان عمدتا دارای نشانههای کیست کاذب پانکراس ناشی از پانکراتیت حاد و مزمن با اتیولوژی متفاوت بودند. در طول مطالعات، میانگین اندازه کیستهای کاذب در محدوده میان ۷۰ میلیمتر و ۱۵۵ میلیمتر قرار داشت. اگرچه به نظر میرسید کارآزماییها شامل انواع یکسانی از شرکتکنندگان برای همه مقایسهها باشند، نتوانستیم این موضوع را به لحاظ آماری ارزیابی کنیم، زیرا نتایج مستقیم و غیر مستقیم برای هیچ یک از مقایسهها در دسترس نبودند.
تمام کارآزماییها در معرض خطر نامشخص یا بالای سوگیری (bias) بودند، و کیفیت کلی شواهد برای تمامی پیامدها در سطح پائین یا بسیار پائین قرار داشت. یک مورد مرگومیر در گروه درناژ اندوسکوپیک (۱/۴۴؛ ۲,۳%) به دلیل خونریزی رخ داد. هیچ موردی از مرگومیر در سایر گروهها گزارش نشد. تفاوت در عوارض جانبی جدی غیر دقیق بود. کیفیت زندگی مرتبط با سلامت (HRQoL؛ چهار هفته تا سه ماه) در کوتاهمدت بدتر بود (MD: ‐۲۱.۰۰؛ ۹۵% CI؛ ۳۳.۲۱‐ تا ۸.۷۹‐؛ ۴۰ شرکتکننده؛ ۱ مطالعه؛ محدوده: ۰ تا ۱۰۰؛ امتیاز بالاتر نشان دهنده کیفیت بهتر است) و هزینهها در گروه درناژ با جراحی باز بیشتر از گروه درناژ با هدایت EUS بود (MD: ۸۰۴۰ USD؛ ۹۵% CI؛ ۳۰۲۰ تا ۱۳,۰۶۰؛ ۴۰ شرکتکننده؛ ۱ مطالعه). عوارض جانبی کمتری در گروه درناژ با هدایت EUS همراه با درناژ نازوسیستیک نسبت به گروه درناژ با هدایت EUS بهتنهایی (OR: ۰.۲۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۶ تا ۰.۷۳؛ ۴۷ شرکتکننده؛ ۱ مطالعه)، یا گروه درناژ اندوسکوپیک (مقایسه غیر مستقیم: OR: ۰.۰۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۱ تا ۰.۶۱) رخ دادند. شرکتکنندگان تحت درناژ با هدایت EUS همراه با درناژ نازوسیستیک در مقایسه با گروه تحت درناژ با هدایت EUS بهتنهایی (MD؛ ۸.۱۰‐ روز؛ ۹۵% CI؛ ۹.۷۹‐ تا ۶.۴۱‐؛ ۴۷ شرکتکننده؛ ۱ مطالعه)، درناژ اندوسکوپیک (مقایسه غیر مستقیم: MD؛ ۷.۱۰‐ روز؛ ۹۵% CI؛ ۹.۳۸‐ تا ۴.۸۲‐) یا درناژ با جراحی باز (مقایسه غیر مستقیم: MD؛ ۱۲.۳۰‐ روز؛ ۹۵% CI؛ ۱۴.۴۸‐ تا ۱۰.۱۲‐) مدت زمان کوتاهتری را در بیمارستان سپری کردند. گروه درناژ با جراحی باز مدت زمان بیشتری را نسبت به گروه درناژ با هدایت EUS در بیمارستان گذراندند (MD؛ ۴.۲۰ روز؛ ۹۵% CI؛ ۲.۸۲ تا ۵.۵۸؛ ۴۰ شرکتکننده؛ ۱ مطالعه)؛ گروه درناژ اندوسکوپیک همچنین مدت زمان بیشتری را در مقایسه با گروه درناژ با جراحی باز در بیمارستان ماندند (مقایسه غیر مستقیم: ۵.۲۰‐ روز؛ ۹۵% CI؛ ۷.۲۶‐ تا ۳.۱۴‐). نیاز به انجام مداخلات تهاجمی بیشتر برای گروه درناژ اندوسکوپیک بیشتر از گروه درناژ با هدایت EUS (OR: ۱۱.۱۳؛ ۹۵% CI؛ ۲.۸۵ تا ۴۳.۴۴؛ ۸۹ شرکتکننده؛ ۲ مطالعه) و گروه درناژ با جراحی باز (مقایسه غیر مستقیم: OR: ۲۳.۶۹؛ ۹۵% CI؛ ۱.۴۰ تا ۴۰۰.۷۱) بود. تفاوت میان گروهها برای مقایسههای دیگری که قابل انجام دادن بود، غیر دقیق بود. هیچ یک از کارآزماییها مورتالیتی طولانیمدت، HRQoL میانمدت (سه ماه تا یک سال)، HRQoL طولانیمدت (بیشتر از یک سال)، زمان لازم تا بازگشت به فعالیت عادی، یا زمان لازم تا بازگشت به محل کار را گزارش نکردند.
شواهدی با کیفیت بسیار پائین نشان داد که تفاوت در میزان مورتالیتی و عوارض جانبی جدی میان درمانها غیر دقیق بودند. شواهدی با کیفیت پائین نشان داد که HRQoL در کوتاهمدت (چهار هفته تا سه ماه) بدتر شد و هزینهها در گروه درناژ با جراحی باز بیشتر از گروه درناژ با هدایت EUS بود. شواهدی با کیفیت پائین یا بسیار پائین حاکی از آن بود که درناژ با هدایت EUS همراه با درناژ نازوسیستیک منجر به بروز عوارض جانبی کمتری نسبت به درناژ با هدایت EUS یا درناژ اندوسکوپیک شده و درناژ اندوسکوپیک یا درناژ با جراحی باز در مقایسه با درناژ با هدایت EUS، منجر به طول مدت بستری کوتاهتری در بیمارستان میشود، در حالی که درناژ با هدایت EUS منجر به طول مدت بستری کوتاهتر در بیمارستان نسبت به درناژ با جراحی باز شد. شواهدی با کیفیت پائین نشان داد که نیاز به انجام پروسیجرهای تهاجمی بیشتر با درناژ اندوسکوپیک بیشتر از درناژ با هدایت EUS بود، در حالی که این امر در درناژ با جراحی باز نسبت به گروه درناژ اندوسکوپیک کمتر بود.
به منظور مقایسه درناژ با هدایت EUS با یا بدون درناژ نازوسیستیک در بیماران دارای نشانههای بیماری کیست کاذب پانکراس که به درمان نیاز دارند، باید RCTهای بیشتری انجام شود. کارآزماییهای آتی باید پیامدهای بیمار‐محور را در بر بگیرند، از جمله مورتالیتی، عوارض جانبی جدی، HRQoL، بستری شدن در بیمارستان، بازگشت به فعالیتهای عادی، تعداد روزهای کاری از دست رفته، و نیاز به پروسیجرهای بیشتر، برای یک دوره پیگیری حداقل دو تا سه سال.
سوال مطالعه مروری
افراد مبتلا به کیست کاذب پانکراس باید چگونه درمان شوند؟
پیشینه
پانکراس یکی از اندامهای شکمی است که آنزیمهای گوارشی (موادی که واکنشهای شیمیایی را در بدن فعال کرده و به آنها سرعت میبخشند) مختلفی را به سیستم مجاری پانکراس، پیش از اینکه به روده کوچک تخلیه شوند، ترشح میکند. پانکراس همچنین شامل جزایر لانگرهانس است که هورمونهای متعددی را از جمله انسولین (که به تنظیم قند خون کمک میکند) ترشح میکند. کیستهای کاذب (pseudocyst) پانکراس در واقع تجمع مایع در اطراف پانکراس هستند. آنها به علت التهاب ناگهانی یا تدریجی پانکراس در طولانیمدت به وجود میآیند. زمانی که التهاب پانکراس فروکش میکند، برخی از کیستها ناپدید میشوند، اما برخی دیگر باقی مانده و موجب بروز نشانههایی مانند درد شکم، سوءهاضمه، استفراغ و کاهش وزن میشوند. درمانهای موجود برای کیستهای کاذب پانکراس عبارتند از درمان محافظهکارانه (پایش و تحت نظر قرار دادن)، درناژ با جراحی که میتوان آن را از طریق برش استاندارد (درناژ با جراحی باز) یا جراحی سوراخ کلید (درناژ با جراحی لاپاروسکوپی) یا درناژ اندوسکوپیک انجام داد. در درناژ اندوسکوپیک، یک لوله (استنت) با کمک یک اندوسکوپ (لولهای که از طریق دهان وارد معده میشود و معمولا اندامهای شکمی داخل بدن را به تصویر میکشد) کار گذاشته میشود، که کیست کاذب را به معده یا بخش فوقانی روده کوچک متصل میسازد. کارگذاری استنت ممکن است به کمک اندوسکوپیک اولتراسوند (یک پروب اولتراسوند متصل به اندوسکوپ؛ درناژ با هدایت EUS) انجام شود. درناژ اندوسکوپیک با هدایت اولتراسوند ممکن است با عبور یک لوله از طریق بینی و قرار دادن آن داخل کیست طی درناژ با هدایت EUS (درناژ با هدایت EUS همراه با درناژ نازوسیستیک) تقویت شود. بهترین راه برای درمان کیست کاذب پانکراس مشخص نیست. با جستوجوی مطالعات موجود درباره این موضوع، به دنبال حل این مساله بودیم. تمام کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترل شدهای را وارد کردیم که نتایج خود را تا ۸ سپتامبر ۲۰۱۵ گزارش کردند. به جز استفاده از روشهای استاندارد کاکرین که اجازه مقایسه فقط دو درمان را در یک زمان واحد میدهند (مقایسه مستقیم)، از روشهای پیشرفته نیز استفاده کردیم که به کمک آنها مقایسه فردی شیوههای درمانی گوناگون در کارآزماییها امکانپذیر میشود (مقایسه غیر مستقیم).
ویژگیهای مطالعه
چهار کارآزمایی را با ۱۷۷ شرکتکننده در مرور وارد کردیم که ۱۷۶ نفر از آنها در آنالیزها گنجانده شدند. درمانهایی که در این چهار کارآزمایی با هم مقایسه شدند عبارت بودند از درناژ اندوسکوپیک (بدون هدایت EUS)، درناژ با هدایت EUS، درناژ با هدایت EUS همراه با درناژ نازوسیستیک و درناژ با جراحی باز. شرکتکنندگان، عمدتا افراد مبتلا به کیست کاذب پانکراس ناشی از شروع ناگهانی یا التهاب طولانیمدت پانکراس، ناشی از علل گوناگون، بودند.
نتایج کلیدی
یک مورد مرگومیر در گروه درناژ اندوسکوپیک به دلیل خونریزی رخ داد. تفاوت در عوارض جدی غیر دقیق بود. کیفیت زندگی مرتبط با سلامت (HRQoL؛ چهار هفته تا سه ماه) در کوتاهمدت بدتر بود، و هزینهها در گروه درناژ با جراحی باز از گروه درناژ با هدایت EUS بیشتر گزارش شد. تعداد عوارض با هر شدتی (مانند خونریزی) که نیازمند درمان بیشتر باشد، در گروه درناژ با هدایت EUS همراه با درناژ نازوسیستیک کمتر از گروه درناژ با هدایت EUS بهتنهایی یا گروه درناژ اندوسکوپیک بود. کسانی که درناژ با هدایت EUS را همراه با درناژ نازوسیستیک دریافت کردند، در مقایسه با افراد تحت درناژ با هدایت EUS بهتنهایی، درناژ اندوسکوپیک یا درناژ با جراحی باز، همچنین مدتزمان کوتاهتری را در بیمارستان سپری کردند. بیمارانی که فقط درناژ با هدایت EUS دریافت کردند، در مقایسه با افراد تحت درناژ با جراحی باز، مدت کمتری را در بیمارستان بستری شدند. نیاز به درمانهای تهاجمی بیشتر برای تخلیه کامل کیست کاذب با کمک درناژ اندوسکوپیک، بیشتر از درناژ با هدایت EUS بهتنهایی بود. تفاوت بین مقایسههای دیگر غیر دقیق بود. در هیچ یک از کارآزماییها گزارشی از مرگومیر در طولانیمدت، HRQoL در میانمدت یا طولانیمدت، زمان لازم تا بازگشت به فعالیتهای عادی یا زمان لازم تا بازگشت به محل کار ارائه نشد.
کیفیت شواهد
کیفیت کلی شواهد برای همه پیامدها در سطح پائین یا بسیار پائین بود، زیرا کارآزماییها در ابعاد کوچک انجام شدند و در معرض خطر بالای سوگیری (bias) قرار داشتند (برای مثال، پیشداوری افرادی که متصدی انجام کارآزمایی بوده، و شرکتکنندگان در کارآزمایی که یک شیوه درمان را بر شیوه دیگر ترجیح میدهند). در نتیجه، انجام مطالعات بیشتر درباره این موضوع ضروری است. در این مطالعات باید به مقایسه درناژ با هدایت EUS با یا بدون درناژ نازوسیستیک در افرادی پرداخته شود که نشانههای کیست کاذب پانکراس را داشته و باید درمان شوند. چنین کارآزماییهایی باید پیامدهای بیمار‐محور را برای یک دوره پیگیری حداقل دو تا سه سال اندازهگیری کنند.
هیچ کارآزمایی تصادفیسازی و کنترل شدهای را در این مورد پیدا نکردیم. شش مطالعه غیر‐تصادفیسازی شده (پنج مورد گذشتهنگر) یافتیم که ازوفاژکتومی ترانسهیاتال به روش لاپاروسکوپی را در برابر روش باز مقایسه کرده بودند (۳۳۴ بیمار: لاپاروسکوپی = ۱۵۴ بیمار؛ باز = ۱۸۰ بیمار)؛ پنج مطالعه (۳۲۶ بیمار: لاپاروسکوپی = ۱۵۱ بیمار؛ باز = ۱۷۵ بیمار) اطلاعاتی را در مورد یک پیامد یا بیشتر فراهم آوردند. اغلب مطالعات، ترکیبی از آدنوکارسینوم (adenocarcinoma) و کارسینوم سلول سنگفرشی پوست (squamous cell carcinoma) را در مراحل مختلف سرطان مری، بدون متاستاز، در نظر گرفته بودند. همه این مطالعات در معرض خطر بالا یا نامشخص سوگیری قرار داشتند؛ کیفیت کلی شواهد برای همه پیامدها بسیار پائین بود.
تفاوتها بین ازوفاژکتومی ترانسهیاتال به روش لاپاروسکوپی و باز برای مورتالیتی کوتاه‐مدت (لاپاروسکوپی = ۰/۱۵۱ (نسبت تعدیل شده بر اساس تخمین متاآنالیز: %۰,۵) در برابر روش باز = ۲/۱۷۵ (۱.۱%)؛ RR: ۰.۴۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۵ تا ۴.۰۹؛ شرکتکنندگان = ۳۲۶؛ مطالعات = ۵؛ I² = ۰%)؛ مورتالیتی طولانیمدت (HR: ۰.۹۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۱ تا ۱.۱۶؛ شرکتکنندگان = ۱۹۳؛ مطالعات = ۲؛ I² = ۰%)؛ استنوز آناستوموتیک (لاپاروسکوپی = ۴/۳۶ (۱۱.۱%) در برابر روش باز = ۳/۳۷ (۸.۱%)؛ RR: ۱.۳۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۳ تا ۵.۷۰؛ شرکتکنندگان = ۷۳؛ مطالعات = ۱)؛ عود کوتاه‐مدت (لاپاروسکوپی = ۱.۱۶ (۶.۳%) در برابر روش باز = ۰/۴ (۰%)؛ RR: ۰.۸۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۴ تا ۱۸.۴۷؛ شرکتکنندگان = ۲۰؛ مطالعات = ۱)؛ عود طولانیمدت (HR: ۱.۰۰؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸۴ تا ۱.۱۸؛ شرکتکنندگان = ۱۷۳؛ مطالعات = ۲)؛ نسبت افرادی که نیاز به ترانسفیوژن خون داشتند (لاپاروسکوپی = ۰/۳۶ (۰%) در برابر روش باز = ۶/۳۷ (۱۶.۲%)؛ RR: ۰.۰۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۰ تا ۱.۳۵؛ شرکتکنندگان = ۷۳؛ مطالعات = ۱)؛ نسبت افراد با حاشیه مثبت رزکسیون (لاپاروسکوپی = ۱۵/۱۰۲ (۱۵.۸%) در برابر روش باز = ۲۷/۱۱۱ (۲۴.۳%)؛ RR: ۰.۶۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۳۷ تا ۱.۱۲؛ شرکتکنندگان = ۲۱۳؛ مطالعات = ۳؛ I² = ۰%)؛ و تعداد گرههای لنفاوی برداشته شده حین جراحی (میانه تفاوت میان گروهها از ۱۲ گره لنفاوی کمتر تا ۳ گره بیشتر در گروه لاپاروسکوپی در مقایسه با جراحی باز؛ شرکتکنندگان = ۳۲۶؛ مطالعات = ۵) غیر‐دقیق بود.
نسبت بیماران مبتلا به حوادث جانبی جدی در گروه لاپاروسکوپی ۱۰/۹۹ (۱۰,۳%) در مقایسه با گروه باز = ۲۴/۱۱۴ (۲۱.۱%)؛ RR: ۰.۴۹؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۴ تا ۰.۹۹؛ شرکتکنندگان = ۲۱۳؛ مطالعات = ۳؛ I² = ۰%؛ همانطور که این نسبت برای حوادث جانبی در گروه لاپاروسکوپی = ۳۷/۹۹ (۳۹.۹%) در برابر گروه باز = ۷۱/۱۱۴ (۶۲.۳%)؛ RR: ۰.۶۴؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۸ تا ۰.۸۶؛ شرکتکنندگان = ۲۱۳؛ مطالعات = ۳؛ I² = ۰%)؛ و میانه زمان بستری در بیمارستان در گروه لاپاروسکوپی در مقایسه با گروه روش باز به طور قابل توجهی کمتر بود (سه روز کمتر در هر سه مطالعهای که این پیامد را گزارش کرده بودند، شرکتکنندگان = ۲۶۶). در یک مطالعه که این اطلاعات را ارائه کرده بود، مشخص نبود میانه تفاوت در مقدار خون ترانسفیوژن شده در بیماران دو گروه به نفع ازوفاژکتومی لاپاروسکوپی، دارای اهمیت آماری بود یا خیر. هیچ یک از این مطالعات دیسفاژی (dysphagia) پس از جراحی، کیفیت زندگی مرتبط با سلامت، زمان تا بازگشت به فعالیت طبیعی (بازگشت به فعالیت پیش از جراحی بدون حمایت مراقب) یا زمان تا بازگشت به کار را گزارش نکرده بودند.
سوال مطالعه مروری
جراحی شکمی سوراخ کلید (key‐hole) (لاپاروسکوپی (laparoscopic)) در مقایسه با جراحی شکمی استاندارد (باز) در افراد مبتلا به سرطان لوله انتقال غذا (مری) چگونه است؟
پیشینه
مری (لوله انتقال غذا) عمدتا در قفسه سینه قرار دارد؛ و از طریق سوراخی در دیافراگرم (عضلهای که قفسه سینه و شکم را از هم جدا میکند) وارد شکم میشود. برداشتن تومورها به وسیله جراحی (ازوفاژکتومی) یکی از درمانهای توصیه شده برای سرطانهایی است که به مری محدود هستند. تومور میتواند از راه باز کردن شکم، باز کردن قفسه سینه یا ترکیبی از این دو روش برداشته شود. زمانی که تومور از راه باز کردن شکم برداشته میشود، ازوفاژکتومی ترانسهیاتال (transhiatal oesophagectomy) نامیده میشود (که در آن مری از ساختارهای اطرافش از طریق باز کردن در دیافراگم جدا میشود). جراحی شکمی میتواند از طریق برش سوراخ کلید یا استاندارد انجام شود. جراحی سوراخ کلید برای برداشتن سرطان مری (ازوفاژکتومی ترانسهیاتال به روش لاپاروسکوپی) در مقایسه با برش استاندارد جراحی (ازوفاژکتومی ترانسهیاتال به روش باز) یک پروسیجر نسبتا جدید است. در جراحیهایی که روی دیگر قسمتهای بدن انجام میشود، جراحی لاپاروسکوپی در مقایسه با جراحی باز نشان داده شده که عوارض و طول مدت بستری در بیمارستان را کاهش میدهد.
با این حال، نگرانیهایی در مورد ایمنی جراحی لاپاروسکوپی باقی مانده است. چگونه عوارض پس از جراحی میان این دو پروسیجر مقایسه میشود؟ آیا جراحی لاپاروسکوپی همان مقدار بافت مرزی سالم و سرطانی را برمیدارد که جراحی باز انجام میدهد؟ آیا افراد پس از جراحی لاپاروسکوپی یا جراحی باز، سریعتر بهبود مییابند؟ برای حل این موضوعات، منابع علمی پزشکی را برای شناسایی مطالعات انجام شده در این زمینه جستوجو کردیم.
ویژگیهای مطالعه
کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترل شده بهترین نوع مطالعات برای یافتن برتری یک نوع درمان بر انواع دیگر خود است، زیرا این اطمینان حاصل میشود که افراد مشابه درمان جدید و قدیمی را دریافت میکنند. اما هیچ کارآزمایی تصادفیسازی و کنترل شدهای پیدا نکردیم؛ ما شش مطالعه غیر‐تصادفیسازی شده مرتبط را با مجموع ۳۳۴ بیمار یافتیم که جراحیهای لاپاروسکوپی و باز را با هم مقایسه کرده بودند. از آنجا که یکی از مطالعات نتایج قابل استفادهای نداشت، پنج مطالعه با ۳۲۶ بیمار، اطلاعاتی را برای این مرور فراهم آورد؛ جراحی لاپاروسکوپی = ۱۵۱ بیمار و جراحی باز = ۱۷۵ بیمار. در چهار مورد از این مطالعات، اطلاعات قدیمی از رکوردهای بیمارستانی گردآوری شده بودند. در یک مطالعه، اطلاعات جدید گردآوری شدند. در کل، اطلاعات جدید در مقایسه با رکوردهای قدیمی، قابل اعتمادتر به نظر میرسیدند.
نتایج کلیدی
تفاوتها میان ازوفاژکتومی ترانسهیاتال به روش لاپاروسکوپی و باز در موارد زیر غیر‐دقیق بود: مرگومیرها در طول دورههای کوتاه‐مدت و طولانیمدت، درصد افرادی که دچار عوارض عمده شدند، باریک شدگی محل اتصال جدید میان روده، ایجاد شده پس از برداشت مری، عود سرطان در طول دورههای کوتاه‐مدت و طولانیمدت، و نسبت افرادی که به ترانسفیوژن خون نیاز پیدا میکنند. نسبت بیماران با هر گونه عوارضی و میانگین طول مدت بستری در بیمارستان در گروه جراحی سوراخ کلید در مقایسه با گروه برش باز کمتر بود. دادهها در مورد تفاوتهای میان مقدار خون انتقال داده شده بین دو گروه مشخص نبود. هیچ یک از مطالعات دشواری بلع را پس از جراحی، کیفیت زندگی مرتبط با سلامت و مقدار زمانی را که طول کشیده تا بیمار به فعالیت طبیعی (فعالیتی مشابه دوران پیش از جراحی) یا کار بازگردد، گزارش نکردند.
کیفیت شواهد
کیفیت شواهد بسیار پائین در نظر گرفته شد. علت اصلی آن، مشخص نبودن این موضوع بود که شرکتکنندگان دریافت کننده جراحی لاپاروسکوپی مشابه دریافت کنندگان جراحی باز بودهاند یا خیر. این موضوع یافتهها را غیر‐قابل اعتماد میکند. باید کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترل شدهای با طراحی خوب انجام شوند تا شواهد با کیفیت بالا در مورد بهترین روش انجام ازوفاژکتومی به دست آورند.
ما فقط یک مطالعه غیر‐تصادفیسازی شده را وارد کردیم که ۳۰ سال پیش منتشر شده بود. این مطالعه دربرگیرنده ۷۷ شرکتکننده مبتلا به زخم معده بود که درمان دارویی (بلاکرهای گیرنده هیستامین H۲، آنتیاسیدها، و رژیم غذایی) پس از یک دوره درمان که بهطور میانگین ۲۹ ماه طول کشید، با شکست مواجه شده بود. نویسندگان ذکر نکرده بودند که این بیماران، موارد عود یا مقاوم به درمان بودهاند. به نظر میرسد شرکتکنندگان عوارض قبلی، مانند خونریزی یا سوراخشدگی نداشتهاند. از ۷۷ بیمار وارد شده، ۳۷ شرکتکننده به درمان دارویی ادامه دادند و ۴۰ بیمار نیز تحت درمان جراحی (آنترکتومی (antrectomy) با یا بدون واگوتومی (vagotomy)، گاسترکتومی سابتوتال (subtotal gastrectomy) با یا بدون واگوتومی، واگوتومی، پیلوروپلاستی (pyloroplasty) و بخیه زخم، بخیه یا به هم رساندن زخم بدون واگوتومی یا اکسیزیون (excision) زخم، واگوتومی پروگزیمال معده یا سلول پاریتال بهنهایی، بخیه یا به هم رساندن زخم همراه با واگوتومی پروگزیمال گاستریک یا سلول پاریتال) قرار گرفتند. اینکه بیمار وارد گروه درمانی دارویی شود یا جراحی، توسط ترجیح شرکتکننده یا پزشک درمانگر بوده است.
نویسندگان مطالعه گزارش کردند که دو شرکتکننده در گروه درمان دارویی (۲ از ۳۷؛ ۵,۴%) مبتلا به سرطان معده بودند که در بیوپسیهای تکراری شناسایی شدند. آنها نسبت شرکتکنندگان مبتلا به سرطان معده را در گروه جراحی گزارش نکردند. همچنین پیامدهای تاخیر تشخیص سرطان معده را در گروه درمان دارویی گزارش نکردند. دیگر پیامدهای مورد نظر این مطالعه (که کیفیت زندگی مرتبط با سلامت (با استفاده از هر نوع مقیاس معتبر)، حوادث جانبی و حوادث جانبی جدی، خونریزی از زخم معده، سوراخشدگی زخم پپتیک، درد شکمی، و مرگومیر طولانیمدت) را نیز گزارش نکردند.
سوال مطالعه مروری
در افرادی که مبتلا به زخمهای معده یا روده کوچک فوقانی (زخمهای پپتیک (peptic ulcers)) هستند و پس از هشت تا ۱۲ هفته درمان دارویی نیز بهبود نمییابند (زخمهای پپتیک مقاوم) یا پس از بهبودی، بازمیگردند (زخمهای پپتیک عودکننده)، درمان جراحی بهتر است یا دارویی؟
پیشینه
در حدود ۱ نفر از هر ۱۰۰ نفر تا ۱ نفر از هر ۸۰۰ نفر، مبتلا به زخمهای پپتیک هستند. علت اصلی این وضعیت، عفونت هلیکوباکتر پیلوری (peptic ‐ulcers)، مصرف داروهای ضد‐التهابی غیر‐استروئیدی (NSAID) و مصرف دخانیات است. افراد مبتلا به زخمهای پپتیک، دچار درد شکم هستند که گاهی اوقات با دیسپپسی (احساس پری، نفخ، از دست دادن اشتها پس از خوردن مقدار کمی غذا یا تهوع) همراه است. جدیترین عوارض جانبی زخمهای پپتیک، خونریزی از زخم و پارهشدگی زخم پپتیک است، که نتیجه آن، ورود محتویات معده و روده کوچک به محوطه شکم است. در حدود ۱ مورد از هر ۱۰ بیمار مبتلا به زخم پپتیک خونریزی دهنده و ۱ نفر از هر ۴ مورد مبتلا به زخم پرفوره شده، میمیرند. زخمهای پپتیک منجر به حدود ۳۰۰۰ تا ۴۵۰۰ مورد مرگومیر در هر سال در ایالات متحده میشوند.
در حال حاضر، مدیریت دارویی، اغلب با گروهی از داروها تحت عنوان مهار کنندههای پمپ پروتون (proton pump inhibitors) (مانند اومپرازول (omeprazole) و لانسوپرازول (lansoprazole))، درمان اصلی زخمهای پپتیک غیر‐عارضهدار است. اخیرا، نگرانیهایی در مورد خطر شکستگیها با استفاده طولانیمدت از مهار کنندههای پمپ پروتون گزارش میشود. جایگزین درمان دارویی برای زخمهای پپتیک عود کننده و مقاوم، درمان جراحی است برای کاهش ترشح اسید در معده و رسیدن به هدف اصلی، که علاج این زخمها هستند. مشخص نیست مدیریت دارویی یا جراحی گزینه بهتری برای افراد مبتلا به زخم پپتیک عود کننده یا مقاوم است. با جستوجو در منابع علمی پزشکی برای یافتن مطالعاتی که به مقایسه درمان جراحی و دارویی در افراد مبتلا به زخم پپتیک عود کننده یا مقاوم پرداخته باشند، سعی کردیم این موضوع را حل کنیم.
ویژگیهای مطالعه
ما هیچ کارآزمایی تصادفیسازی و کنترل شدهای را نیافتیم و فقط یک مطالعه غیر‐تصادفیسازی شده را پیدا کردیم که ۳۰ سال پیش منتشر شده بود. این مطالعه ۷۷ بیمار مبتلا به زخم معده را وارد کرده که درمان دارویی پس از میانگین زمانی دوره پیگیری ۲۹ ماه، با شکست مواجه شده بود. درمان دارویی شامل بلوک کنندههای گیرنده هیستامین H۲ (داروهایی مانند رانیتیدین (ranitidine)، که عملکرد هیستامین را بلوک میکند و نتیجه آن، کاهش تولید اسید معده است)، آنتیاسیدها، و رژیم غذایی است. ذکر این نکته ضروری است که این شکل از درمان دارویی به اندازه درمان با مهار کنندههای پمپ پروتونی اثربخش نیستند. نویسندگان ذکر نکرده بودند که این بیماران، موارد عود یا مقاوم به درمان بودهاند. از ۷۷ بیماری که وارد این مطالعه شدند، ۳۷ بیمار به درمان دارویی ادامه داد و ۴۰ بیمار نیز تحت جراحی قرار گرفتند. اینکه بیمار وارد گروه درمانی دارویی شود یا جراحی، توسط ترجیح شرکتکننده یا پزشک درمانگر بوده است. شواهد تا سپتامبر ۲۰۱۵ بهروز است.
نتایج کلیدی
نویسندگان مطالعه گزارش کردند که دو بیمار در گروه درمان دارویی (۵%) سرطان معده داشتند که پس از تکرار آزمایش با استفاده از دوربینی که درون بدن را نشان میدهد (یک اندوسکوپ) شناسایی شدند. آنها هیچ درصدی را از شرکتکنندگان مبتلا به سرطان معده در گروه جراحی گزارش نکردند. همچنین پیامدهای تاخیر تشخیص سرطان معده را در گروه درمان دارویی گزارش نکردند. هیچ پیامد دیگر مورد انتظار این مرور (یعنی کیفیت زندگی مرتبط با سلامت، عوارض مرتبط با درمان، عوارض مرتبط با زخم پپتیک، درد شکمی و مرگومیرهای طولانیمدت) را گزارش نکردند (معیارهایی که نشان دهند یک درمان بر دیگری ارجحیت دارد). بنابراین، مطالعهای وجود ندارد که مزایا و آسیبهای درمان دارویی را در برابر درمان جراحی برای زخمهای پپتیک عود کننده یا مقاوم نشان دهند. انجام مطالعاتی در این زمینه بهطور فوری مورد نیاز است.
کیفیت شواهد
از آنجا که فقط یک مطالعه درمان جراحی را با دارویی در افراد مبتلا به زخمهای مقاوم یا عود کننده مقایسه کرده و هیچ یک از پیامدهای مورد نظر را با جزئیات کافی گزارش نکرده، ما نمیتوانیم کیفیت شواهد را به روش رسمی بررسی کنیم.
ما فقط یک مطالعه غیر‐تصادفیسازی شده را وارد کردیم که ۳۰ سال پیش منتشر شده بود. این مطالعه دربرگیرنده ۷۷ شرکتکننده مبتلا به زخم معده بود که درمان دارویی (بلاکرهای گیرنده هیستامین H۲، آنتیاسیدها، و رژیم غذایی) پس از یک دوره درمان که بهطور میانگین ۲۹ ماه طول کشید، با شکست مواجه شده بود. نویسندگان ذکر نکرده بودند که این بیماران، موارد عود یا مقاوم به درمان بودهاند. به نظر میرسد شرکتکنندگان عوارض قبلی، مانند خونریزی یا سوراخشدگی نداشتهاند. از ۷۷ بیمار وارد شده، ۳۷ شرکتکننده به درمان دارویی ادامه دادند و ۴۰ بیمار نیز تحت درمان جراحی (آنترکتومی (antrectomy) با یا بدون واگوتومی (vagotomy)، گاسترکتومی سابتوتال (subtotal gastrectomy) با یا بدون واگوتومی، واگوتومی، پیلوروپلاستی (pyloroplasty) و بخیه زخم، بخیه یا به هم رساندن زخم بدون واگوتومی یا اکسیزیون (excision) زخم، واگوتومی پروگزیمال معده یا سلول پاریتال بهنهایی، بخیه یا به هم رساندن زخم همراه با واگوتومی پروگزیمال گاستریک یا سلول پاریتال) قرار گرفتند. اینکه بیمار وارد گروه درمانی دارویی شود یا جراحی، توسط ترجیح شرکتکننده یا پزشک درمانگر بوده است.
نویسندگان مطالعه گزارش کردند که دو شرکتکننده در گروه درمان دارویی (۲ از ۳۷؛ ۵,۴%) مبتلا به سرطان معده بودند که در بیوپسیهای تکراری شناسایی شدند. آنها نسبت شرکتکنندگان مبتلا به سرطان معده را در گروه جراحی گزارش نکردند. همچنین پیامدهای تاخیر تشخیص سرطان معده را در گروه درمان دارویی گزارش نکردند. دیگر پیامدهای مورد نظر این مطالعه (که کیفیت زندگی مرتبط با سلامت (با استفاده از هر نوع مقیاس معتبر)، حوادث جانبی و حوادث جانبی جدی، خونریزی از زخم معده، سوراخشدگی زخم پپتیک، درد شکمی، و مرگومیر طولانیمدت) را نیز گزارش نکردند.
سوال مطالعه مروری
در افرادی که مبتلا به زخمهای معده یا روده کوچک فوقانی (زخمهای پپتیک (peptic ulcers)) هستند و پس از هشت تا ۱۲ هفته درمان دارویی نیز بهبود نمییابند (زخمهای پپتیک مقاوم) یا پس از بهبودی، بازمیگردند (زخمهای پپتیک عودکننده)، درمان جراحی بهتر است یا دارویی؟
پیشینه
در حدود ۱ نفر از هر ۱۰۰ نفر تا ۱ نفر از هر ۸۰۰ نفر، مبتلا به زخمهای پپتیک هستند. علت اصلی این وضعیت، عفونت هلیکوباکتر پیلوری (peptic ‐ulcers)، مصرف داروهای ضد‐التهابی غیر‐استروئیدی (NSAID) و مصرف دخانیات است. افراد مبتلا به زخمهای پپتیک، دچار درد شکم هستند که گاهی اوقات با دیسپپسی (احساس پری، نفخ، از دست دادن اشتها پس از خوردن مقدار کمی غذا یا تهوع) همراه است. جدیترین عوارض جانبی زخمهای پپتیک، خونریزی از زخم و پارهشدگی زخم پپتیک است، که نتیجه آن، ورود محتویات معده و روده کوچک به محوطه شکم است. در حدود ۱ مورد از هر ۱۰ بیمار مبتلا به زخم پپتیک خونریزی دهنده و ۱ نفر از هر ۴ مورد مبتلا به زخم پرفوره شده، میمیرند. زخمهای پپتیک منجر به حدود ۳۰۰۰ تا ۴۵۰۰ مورد مرگومیر در هر سال در ایالات متحده میشوند.
در حال حاضر، مدیریت دارویی، اغلب با گروهی از داروها تحت عنوان مهار کنندههای پمپ پروتون (proton pump inhibitors) (مانند اومپرازول (omeprazole) و لانسوپرازول (lansoprazole))، درمان اصلی زخمهای پپتیک غیر‐عارضهدار است. اخیرا، نگرانیهایی در مورد خطر شکستگیها با استفاده طولانیمدت از مهار کنندههای پمپ پروتون گزارش میشود. جایگزین درمان دارویی برای زخمهای پپتیک عود کننده و مقاوم، درمان جراحی است برای کاهش ترشح اسید در معده و رسیدن به هدف اصلی، که علاج این زخمها هستند. مشخص نیست مدیریت دارویی یا جراحی گزینه بهتری برای افراد مبتلا به زخم پپتیک عود کننده یا مقاوم است. با جستوجو در منابع علمی پزشکی برای یافتن مطالعاتی که به مقایسه درمان جراحی و دارویی در افراد مبتلا به زخم پپتیک عود کننده یا مقاوم پرداخته باشند، سعی کردیم این موضوع را حل کنیم.
ویژگیهای مطالعه
ما هیچ کارآزمایی تصادفیسازی و کنترل شدهای را نیافتیم و فقط یک مطالعه غیر‐تصادفیسازی شده را پیدا کردیم که ۳۰ سال پیش منتشر شده بود. این مطالعه ۷۷ بیمار مبتلا به زخم معده را وارد کرده که درمان دارویی پس از میانگین زمانی دوره پیگیری ۲۹ ماه، با شکست مواجه شده بود. درمان دارویی شامل بلوک کنندههای گیرنده هیستامین H۲ (داروهایی مانند رانیتیدین (ranitidine)، که عملکرد هیستامین را بلوک میکند و نتیجه آن، کاهش تولید اسید معده است)، آنتیاسیدها، و رژیم غذایی است. ذکر این نکته ضروری است که این شکل از درمان دارویی به اندازه درمان با مهار کنندههای پمپ پروتونی اثربخش نیستند. نویسندگان ذکر نکرده بودند که این بیماران، موارد عود یا مقاوم به درمان بودهاند. از ۷۷ بیماری که وارد این مطالعه شدند، ۳۷ بیمار به درمان دارویی ادامه داد و ۴۰ بیمار نیز تحت جراحی قرار گرفتند. اینکه بیمار وارد گروه درمانی دارویی شود یا جراحی، توسط ترجیح شرکتکننده یا پزشک درمانگر بوده است. شواهد تا سپتامبر ۲۰۱۵ بهروز است.
نتایج کلیدی
نویسندگان مطالعه گزارش کردند که دو بیمار در گروه درمان دارویی (۵%) سرطان معده داشتند که پس از تکرار آزمایش با استفاده از دوربینی که درون بدن را نشان میدهد (یک اندوسکوپ) شناسایی شدند. آنها هیچ درصدی را از شرکتکنندگان مبتلا به سرطان معده در گروه جراحی گزارش نکردند. همچنین پیامدهای تاخیر تشخیص سرطان معده را در گروه درمان دارویی گزارش نکردند. هیچ پیامد دیگر مورد انتظار این مرور (یعنی کیفیت زندگی مرتبط با سلامت، عوارض مرتبط با درمان، عوارض مرتبط با زخم پپتیک، درد شکمی و مرگومیرهای طولانیمدت) را گزارش نکردند (معیارهایی که نشان دهند یک درمان بر دیگری ارجحیت دارد). بنابراین، مطالعهای وجود ندارد که مزایا و آسیبهای درمان دارویی را در برابر درمان جراحی برای زخمهای پپتیک عود کننده یا مقاوم نشان دهند. انجام مطالعاتی در این زمینه بهطور فوری مورد نیاز است.
کیفیت شواهد
از آنجا که فقط یک مطالعه درمان جراحی را با دارویی در افراد مبتلا به زخمهای مقاوم یا عود کننده مقایسه کرده و هیچ یک از پیامدهای مورد نظر را با جزئیات کافی گزارش نکرده، ما نمیتوانیم کیفیت شواهد را به روش رسمی بررسی کنیم.
صفحه ۱ از ۱ |
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مرکز همکار کاکرین ایران می باشد.
طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق
© 2025 CC BY-NC 4.0 | Cochrane Iran Associate Centre
Designed & Developed by : Yektaweb