جستجو در مقالات منتشر شده


۶ نتیجه برای Dominic Aldington

Cathy Stannard، Helen Gaskell، Sheena Derry، Dominic Aldington، Peter Cole، Tess E Cooper، Roger Knaggs، Philip J Wiffen، R Andrew Moore،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه

داروهای مخدر (اپیوئید (opioid)) شامل هیدرومورفون (hydromorphone)، به‌طور شایعی در درمان درد نوروپاتیک مورد استفاده قرار گرفته، و به لحاظ اثربخشی مورد تایید برخی متخصصین هستند. اکثر مطالعات مروری به بررسی تمامی اوپیوئیدها با هم پرداخته‌اند. این مرور به‌طور خاص شواهد مربوط به هیدرومورفون را در هر دوز و با هر نوع روش مصرف، جست‌وجو کرد. اوپیوئیدهای دیگر در مرورهای جداگانه‌ای بررسی خواهند شد.

این مطالعه بخشی از به‌روزرسانی یک مرور قبلی است، هیدرومورفون برای درد حاد و مزمن که در سال ۲۰۱۳ لغو شد، زیرا نیاز به به‌روزرسانی و تقسیم شدن داشت تا برای شرایط مختلف درد، خاص‌تر باشد. این مرور فقط بر درد نوروپاتیک متمرکز است.

اهداف
بررسی اثربخشی ضد دردی هیدرومورفون در تسکین درد نوروپاتیک مزمن در بزرگسالان، و عوارض جانبی که در اثر استفاده از ‌آ‌ن در کارآزمایی‌های بالینی رخ دادند.
روش های جستجو
پایگاه مرکزی ثبت کارآزمایی‌های کنترل شده کاکرین (CENTRAL) از طریق CRSO؛ MEDLINE از طریق Ovid؛ و EMBASE از طریق Ovid از آغاز تا ۱۷ نوامبر ۲۰۱۵، همراه با فهرست منابع مقالات و مرورهای بازیابی شده، و دو پایگاه ثبت آنلاین مطالعه، بررسی شدند.
معیارهای انتخاب
مطالعات تصادفی‌سازی شده و دوسو کور (double‐blind) را با مدت زمان دو هفته یا طولانی‌تر وارد کردیم، که به مقایسه هیدرومورفون (با هر دوز، هر روش مصرف، یا هر فرمولاسیون) با دارونما (placebo) یا هر درمان فعال دیگر در مدیریت درد نوروپاتیک مزمن پرداختند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
دو نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم مطالعات را جست‌وجو کرده، داده‌های مربوط به اثربخشی و عوارض جانبی را استخراج کرده، و مسائل مربوط به کیفیت مطالعه را ارزیابی کردند. هیچ گونه تجزیه‌و‌تحلیل تجمعی را انجام ندادیم. سطح کیفیت شواهد با استفاده از درجه‌بندی توصیه، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (Grading of Recommendations Assessment, Development and Evaluation; GRADE) ارزیابی شد.
نتایج اصلی

جست‌وجوها، هفت مقاله مربوط به چهار مطالعه را شناسایی کردند. ما سه مطالعه را حذف کردیم. یک تجزیه‌و‌تحلیل تعقیبی (post hoc) (ثانویه) از یک مطالعه منتشر شده در چهار گزارش، اثربخشی هیدرومورفون را در تسکین درد نوروپاتیک ارزیابی کرده، واجد شرایط معیارهای ورود بوده، و در مرور گنجانده شد. این تک مطالعه دارای طراحی خروج تصادفی‌سازی شده با ۹۴ شرکت‌کننده بود که با موفقیت از مورفین خوراکی به هیدرومورفون خوراکی با رهش طولانی‌مدت تغییر داده شدند (حدود ۶۰% از شرکت‌کنندگان). سپس این شرکت‌کنندگان به‌طور تصادفی به ادامه هیدرومورفون به مدت ۱۲ هفته یا کاهش دوز هیدرومورفون یا دارونما تقسیم شدند. کیفیت روش‌شناسی (methodology) مطالعه به‌طور کلی خوب بود، اما خطر سوگیری را برای داده‌های ناقص پیامد، نامشخص و برای حجم نمونه مطالعه در سطح بالا ارزیابی کردیم.

از آنجایی که فقط یک مطالعه را برای ورود شناسایی کردیم، نتوانستیم هیچ آنالیزی را انجام دهیم. مطالعه وارد شده هیچ یک از پیامدهای اولیه از پیش تعیین شده را گزارش نکرد، که عبارت بود از تعداد شرکت‌کنندگانی که به سطوح متوسط یا قابل‌توجهی از تسکین درد دست یافتند. افزایش کمی بیشتر در میانگین شدت درد برای دارونما در مرحله خروج تصادفی‌سازی شده نسبت به ادامه با هیدرومورفون گزارش شد. همچنین تعداد شرکت‌کنندگانی را گزارش کرد که به دلیل عدم کارآیی درمان در مرحله خروج تصادفی‌سازی شده، از مطالعه کناره‌گیری کردند، که ممکن است نشانگر اثربخشی آن باشد. با این حال، علاوه بر استفاده از یک مطالعه با طراحی خروج تصادفی‌سازی شده، انتخاب غیر معمولی از روش‌های انتساب برای خروج از مطالعه وجود داشت (حدود ۵۰% از شرکت‌کنندگان)؛ شواهد از کیفیت بسیار پائین و ناکافی برای قضاوت در مورد اثربخشی درمان برخوردار بودند. عوارض جانبی حدود نیمی از شرکت‌کنندگان درمان شده را با هیدرومورفون درگیر کرد که شایع‌ترین آنها یبوست و تهوع بود. نسبت مشابهی از شرکت‌کنندگان دچار عوارض جانبی با دارونما شدند که شایع‌ترین آنها سندرم ترک اوپیوئید بود (شواهد با کیفیت بسیار پائین). اغلب عوارض جانبی با شدت خفیف یا متوسط بودند. با وجود اینکه شرکت‌کنندگان اوپیوئید را به خوبی تحمل کردند، از هر هشت شرکت‌کننده، یک نفر حین دریافت هیدرومورفون در مرحله تبدیل و تیتراسیون، از مطالعه خارج شدند (شواهد با کیفیت بسیار پائین).

سطح کیفیت شواهد را به بسیار پائین تنزل دادیم، زیرا فقط یک مطالعه با تعداد کمی از شرکت‌کنندگان وجود داشت، پیامدهای کارآمدی مفید مداخله را از نظر بالینی گزارش نکردند، و یک آنالیز تعقیبی (post hoc) بود.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
شواهد کافی برای حمایت یا رد این گفته وجود نداشت که هیدرومورفون در تسکین درد نوروپاتیک موثر است.
خلاصه به زبان ساده

نقش هیدرومورفون در مدیریت درد نوروپاتیک در بزرگسالان

حرف آخر

شواهد خوبی برای حمایت یا رد این توصیه که هیدرومورفون می‌تواند درد نوروپاتیک را کاهش دهد، وجود نداشت.

پیشینه

درد نوروپاتیک (neuropathic pain)، دردی است که در نتیجه آسیب به اعصاب ایجاد می‌شود. این نوع درد متفاوت از پیام‌های دردی است که از بافت آسیب‌دیده مجاور اعصاب سالم فرستاده می‌شوند (به عنوان مثال، زانوی آرتریتی، یا ضرب دیده در اثر افتادن یا زخمی شده). درد نوروپاتیک اغلب با داروهایی متفاوت از مواردی که برای درد ناشی از بافت آسیب دیده استفاده می‌شوند، تحت درمان قرار می‌گیرند، که اغلب آنها را به‌ عنوان داروی مسکّن می‌شناسیم. گاهی داروهای تجویزی برای درمان افسردگی یا صرع می‌توانند در تسکین درد نوروپاتیک در برخی افراد بسیار اثربخش باشند. اما برخی مواقع داروهای مسکّن اوپیوئیدی برای درمان درد نوروپاتیک مورد استفاده قرار می‌گیرند.

داروهای مسکّن اوپیوئیدی داروهایی شبیه به مورفین (morphine) هستند. مورفین از گیاه به دست می‌آید، اما بسیاری از اوپیوئیدها به جای گیاه به صورت شیمیایی تولید می‌شوند. هیدرومورفون یکی از این اوپیوئیدهای صناعی است. این دارو در بسیاری از کشورها برای استفاده به عنوان مسکّن در دسترس است و می‌توان آن را به صورت خوراکی یا تزریقی استفاده کرد.

این مطالعه بخشی از به‌روزرسانی یک مرور قبلی است، هیدرومورفون برای درد حاد و مزمن که در سال ۲۰۱۳ لغو شد، زیرا نیاز به به‌روزرسانی و تقسیم شدن داشت تا برای شرایط مختلف درد، خاص‌تر باشد. این مرور فقط بر درد نوروپاتیک متمرکز است.

ویژگی‌های مطالعه

در نوامبر سال ۲۰۱۵، برای یافتن کارآزمایی‌های بالینی‌ای به جست‌وجو پرداختیم که در آنها از هیدرومورفون برای درمان درد نوروپاتیک در بزرگسالان استفاده شد. یک مطالعه کوچک را یافتیم که برای ورود به مرور مناسب بود. مطالعه طراحی پیچیده‌ای داشت. فقط تعداد کمی از شرکت‌کنندگان درد نوروپاتیک داشتند، که فقط ۹۴ نفر در مقایسه با دارونما بودند. دیگر پیامدهای مهم درد گزارش نشدند.

نتایج کلیدی

این مطالعه هیچ شواهد قانع کننده‌ای را مبنی بر مزایای هیدرومورفون نسبت به دارونما ارائه نکرد. از میان افرادی که شروع به مصرف هیدرومورفون کردند، از هر هشت نفر، یک مورد به دلیل بروز عوارض جانبی در بخش اول مطالعه، مصرف آن را متوقف کردند. شایع‌ترین عوارض جانبی، یبوست و حالت تهوع بودند که معمولا با اوپیوئیدها رخ می‌دهند.

کیفیت شواهد

به دلیل طراحی مطالعه، ارائه گزارش ضعیف از پیامدهای مهم و تعداد کم شرکت‌کنندگان، سطح کیفیت شواهد را بسیار پائین ارزیابی کردیم. وجود شواهدی با کیفیت بسیار پائین به این معناست که درباره نتایج بسیار نامطمئن هستیم.


Sheena Derry، Cathy Stannard، Peter Cole، Philip J Wiffen، Roger Knaggs، Dominic Aldington، R Andrew Moore،
دوره ۲۰۱۶، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

پیشینه
داروهای مخدر (اپیوئید) مثل فنتانیل (fentanyl) به طور معمول برای درمان درد نوروپاتیک به کار می‌روند و به نظر برخی متخصصان موثر واقع می‌شوند. بیشتر مرورها به بررسی تمامی اوپیوئیدها با هم پرداخته‌اند. این مرور به طور خاص شواهد را برای فنتانیل با هر دوزی و با هر مدیریتی گردآوری کرده است. اوپیوئیدهای دیگر در مرورهای جداگانه بررسی خواهند شد.
اهداف
هدف این مرور، بررسی اثربخشی فنتانیل برای درمان درد نوروپاتیک مزمن در بزرگسالان و حوادث جانبی‌ای است که در اثر استفاده از ‌آ‌ن در کارآزمایی‌های بالینی ایجاد می‌شود.
روش های جستجو
پایگاه ثبت مرکزی کارآزمایی‌های کنترل‌ شده کاکرین (CENTRAL)؛ MEDLINE؛ و Embase، را از آغاز تا جون ۲۰۱۶، هم‌چنین فهرست منابع مقالات بازیابی شده و دو پایگاه ثبت مطالعه آنلاین را جست‌وجو کردیم.
معیارهای انتخاب
مطالعات تصادفی‌سازی شده و دوسو‐کور که حداقل دو هفته یا بیشتر به طول انجامیده و فنتانیل (با هر دوز و با هر مدیریت و با هر فرمولی) را با دارونما (placebo) یا درمان فعال دیگری در درد نوروپاتیک مزمن مقایسه کرده بودند، را وارد مرور کردیم.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
دو نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم به جست‌وجوی مطالعات پرداختند و داده‌های مربوط به اثربخشی و حوادث جانبی را استخراج و مطالعات را از نظر کیفیت و پتانسیل سوگیری (bias) ارزیابی کردند. هیچ گونه تجزیه‌و‌تحلیل تجمعی را انجام ندادیم. کیفیت شواهد را با استفاده از روش درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) ارزیابی کردیم.
نتایج اصلی

فقط یک مطالعه، معیارهای ورود ما را داشت. شرکت‌کنندگان مردان و زنانی بودند (با میانگین سنی ۶۷ سال) که به نورالژی پس از هرپس، سندرم درد پیچیده یا درد مزمن پس از جراحی مبتلا بودند. آنها از آنالژزیک‌های غیر‐اوپیوئیدی نتیجه کافی نگرفته و قبلا هرگز از اوپیوئیدها برای درد نوروپاتیک خود استفاده نکرده بودند. این مطالعه از یک طرح انصراف تصادفی‌سازی شده ثبت‌نام شده غنی شده استفاده کرده است. این مطالعه به اندازه کافی کور شده بود اما از نظر معیارهای دیگر دارای خطر نامشخص سوگیری بود.

فنتانیل ترانس‌درمال (پچ پوستی یک روزه فنتانیل) بیش از ۱۰ تا ۲۹ روز برای رسیدن به بیشترین تحمل و دوز موثر عیارسنجی شد (۱۲,۵ تا ۵۰ میکروگرم/ساعت). شرکت‌کنندگانی که به سطح مشخص خوبی از تسکین درد با دوز ثابت فنتانیل، بدون استفاده بیش از حد از داروی نجات یا حوادث جانبی غیر‐قابل تحمل رسیدند («پاسخ‌دهندگان»)، برای ادامه فنتانیل یا تغییر درمان به دارونما برای مدت ۱۲ هفته، تحت شرایط دوسو‐کور تصادفی‌سازی شدند. پیامدهای اولیه برای طراحی این مطالعه مناسب نبود، اما معیارها و اندازه‌گیری‌های گزارش شده حاکی از اندیکاسیون اثربخشی فنتانیل در این بیماری است.

در مرحله تیتراسیون، ۱ نفر از هر ۳ شرکت‌کننده مطالعه را به علت حوادث جانبی یا ناکافی بودن تسکین درد، ترک کرد و تقریبا ۹۰% دچار حوادث جانبی شدند. از ۲۵۸ شرکت‌کننده که تحت تیتراژ برچسب‐باز قرار داشتند، ۱۶۳ نفر «پاسخ دهنده» بودند و وارد فاز خروج تصادفی‌سازی شدند. تعداد شرکت‏‌کنندگانی که مطالعه را، بدون افزایش درد، به پایان رساندند، (و به همین دلیل درمان را ادامه دادند) بیش از ۱۵ از ۱۰۰؛ ۴۷ نفر از ۸۴ نفر (۵۶%) در گروه فنتانیل و ۲۸ از ۷۹ نفر (۳۵%) در گروه دارونما بود. اینکه فقط ۶۳% به اندازه کافی به ورود به فاز خروج تصادفی‌سازی شده پاسخ دادند، نشان می‌دهد که فقط حداکثر ۳۵% از شرکت‌کنندگان وارد شده به مطالعه تسکین درد مفید و تحمل‌پذیری فنتانیل ترانس‌درمال را در مقایسه با ۲۲% در گروه دارونما داشتند. تقریبا ۶۰% از شرکت‌کنندگان مصرف کننده فنتانیل از درمان در انتهای مطالعه، احساس «رضایت» یا «رضایت زیاد» کردند، در مقایسه با ۴۰% از شرکت‏‌کنندگان گروه دارونما. این پیامد به پیامد اولیه ما که مزیت متوسط با استفاده از مقیاس درک کلی بیمار از تغییر (Patient Global Impression of Change scale) بود، نزدیک است اما در گروهی که پاسخ دهندگان بودند و روش تجزیه‌و‌تحلیل شفاف نبود. بیشترین حوادث جانبی که گزارش شد، یبوست، تهوع، خواب‌آلودگی و سرگیجه بود.

هیچ اطلاعاتی در مورد انواع دیگر درد نوروپاتیک، مسیرهای دیگر تجویز یا مقایسه با دیگر درمان‌ها در دسترس نیست.

سطح کیفیت شواهد را به بسیار پائین کاهش دادیم چون فقط یک مطالعه با تعداد کم شرکت‌کننده داشتیم و اطلاعاتی درباره چگونگی تجزیه‌وتحلیل داده‌های افرادی که مطالعه را ترک کرده بودند، در اختیار نداشتیم.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
شواهد کافی برای حمایت یا رد این توصیه که فنتانیل می‌تواند درد نوروپاتیک را کاهش دهد، وجود نداشت.
خلاصه به زبان ساده

فنتانیل برای درمان درد نوروپاتیک در بزرگسالان

حرف آخر

شواهد خوبی برای حمایت یا رد این توصیه که فنتانیل می‌تواند درد نوروپاتیک را کاهش دهد، وجود نداشت.

پیشینه

درد نوروپاتیک دردی است که در نتیجه آسیب به سیستم عصبی ایجاد می‌شود. این درد با دردی که توسط یک عصب سالم از یک بافت صدمه دیده هدایت می‌شود، متفاوت است (مثلا در اثر افتادن یا بریدگی یا یک زانوی آرتریتی). و اغلب توسط داروهای مختلفی که برای درد ناشی از آسیب به کار می‌رود، درمان می‌شود که ما آنها را به عنوان داروهای مسکّن می‌شناسیم. انواع مختلفی از درد نوروپاتیک وجود دارند که علل متفاوتی هم دارند. برخی داروهایی که به عنوان ضد‐افسردگی یا ضد‐صرع تلقی می‌شوند، در برخی افرادی که درد نوروپاتیک دارند مفید واقع می‌شوند. برخی اوقات داروهای مسکّن اوپیوئیدی برای درمان درد نوروپاتیک به کار می‌روند.

داروهای مسکّن اوپیوئیدی داروهایی مثل مورفین هستند. مورفین از گیاه به دست می‌آید اما بسیاری از اوپیوئیدها به جای گیاه به صورت مصنوعی به دست می‌آیند. فنتانیل (fentanyl) یکی از این اوپیوئیدهای صناعی است. این ماده در بسیاری از کشورها در دسترس است و به عنوان داروی مسکّن برای درمان درد مزمن به کار می‌رود و به صورت پچ‌های پوستی چسبنده، به پوست چسبانده می‌شود تا دارو جذب شود.

ویژگی‌های مطالعه

در ژانویه ۲۰۱۶، برای یافتن کارآزمایی‌های بالینی که از فنتانیل به عنوان ضد‐درد در درد نوروپاتیک در بزرگسالان استفاده کرده بودند، جست‌وجو کردیم. یک مطالعه کوچک را یافتیم که چنین کرده بود و برای ورود به مرور مناسب بود. مطالعه طراحی پیچیده‌ای داشت. شرکت‌کنندگان مطالعه در ابتدا به مدت یک ماه فنتانیل دریافت کرده بودند (پچ‌های یک روزه پوستی). افرادی که به درمان جواب دادند (یعنی به طور معناداری کاهش درد داشتند) به طور تصادفی به مدت ۱۲ هفته به دو گروه فنتانیل یا دارونما (placebo) اختصاص داده شدند. شرکت‌کنندگان یکی از سه نوع مختلف درد نوروپاتیک را داشتند و پیش از این هرگز از اوپیوئید استفاده نکرده بودند. فقط ۱۶۳ نفر در ۱۲ هفته مقایسه با دارونما حضور داشتند.

نتایج کلیدی

این مطالعه نشان داد بیشتر افرادی که فنتانیل مصرف کردند، نسبت به گروهی که دارونما مصرف کردند، از درد رهایی پیدا کردند. حدودا ۱ نفر از ۷ شرکت‌کننده مصرف فنتانیل را به خاطر عوارض جانبی متوقف کرد و ۱ نفر از ۵ نفر به سطح خوبی از کاهش درد در قسمت اول مطالعه نرسید. تقریبا نیمی از افرادی که به قسمت دوم مطالعه رسیدند نیز مصرف را متوقف کردند. بیشترین عوارض جانبی، یبوست، تهوع (احساس بیماری)، خواب‌آلودگی (احساس نیاز به خواب) و سرگیجه بود. اینها عوارض جانبی معمولی هستند که با اوپیوئیدهایی مثل فنتانیل رخ می‌دهند. اطلاعات بسیار کمی وجود دارد که از یک مطالعه واحد کوچک به دست آمده و به ما هیچ شواهد قانع کننده‌ای برای حمایت یا رد مزیت فنتانیل نسبت به دارونما در درمان درد ارائه نمی‌دهد.

کیفیت شواهد

سطح کیفیت شواهد را بسیار پائین برآورد کردیم چون فقط یک مطالعه با شرکت‌کنندگان کم و رویدادهای ناچیز و طراحی غیر‐معمول وجود داشت. شواهد با کیفیت بسیار پائین بدان معناست که ما در مورد نتایج بسیار نامطمئن هستیم.


Sheena Derry، Philip J Wiffen، Eija A Kalso، Rae F Bell، Dominic Aldington، Tudor Phillips، Helen Gaskell، R Andrew Moore،
دوره ۲۰۱۷، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۶ )
چکیده

پیشینه
از آنالژزیک‌های موضعی در مدیریت درمانی انواع بیماری‌های دردناک استفاده می‌شود. بعضی از این دردها حاد هستند، معمولا شامل کشیدگی‌ها یا پیچ‌خوردگی‌ها (strains or sprains)، تاندینوپاتی (tendinopathy)، یا دردهای عضلانی. سایر دردها مزمن هستند، اغلب استئوآرتریت دست یا زانو (osteoarthritis of hand or knee)، یا درد نوروپاتیک.
اهداف
ارائه یک بررسی اجمالی از اثربخشی آنالژزیک‌ها و عوارض جانبی مرتبط با مصرف آنالژزیک‌های موضعی (عمدتا داروی غیر‐استروئیدی ضد‐التهابی، سالیسیلات روبفاسنت (rubefacients)، کپسایسین (capsaicin)، و لیدوکائین (lidocaine)) که روی پوست سالم برای درمان درد حاد و مزمن در بزرگسالان استعمال می‌شوند.
روش های جستجو
مرورهای سیستماتیک را در زمینه مدیریت درد حاد و مزمن که تا فوریه ۲۰۱۷ در بانک اطلاعاتی مرورهای سیستماتیک کاکرین (کتابخانه کاکرین) منتشر شدند، شناسایی کردیم. پیامد اولیه، تسکین حداقل ۵۰% از میزان درد (گزارش شده توسط شرکت‌کننده) در مدت زمان مناسب بود. اطلاعات مرتبط با تعداد افراد مورد نیاز برای درمان تا حصول یک پیامد مفید بیشتر (NNT) را برای پیامدهای اثربخشی برای هر نوعی از آنالژزیک‌ها یا فرمولاسیون موضعی، و تعداد افراد مورد نیاز برای درمان تا حصول یک پیامد مضر بیشتر (NNH) را برای عوارض جانبی استخراج کردیم. هم‌چنین اطلاعات مربوط به خروج بیماران از مطالعه به دلیل فقدان اثربخشی یا عوارض جانبی، عوارض جانبی سیستمیک و موضعی، و عوارض جانبی جدی استخراج شدند. به اطلاعات به دست آمده از حداقل ۲۰۰ شرکت‌کننده، از حداقل دو مطالعه نیاز داشتیم. اگر چهار مطالعه بیشتر با حجم نمونه معمول (۴۰۰ شرکت‌کننده) با تاثیر صفر باعث افزایش NNT در مقایسه با دارونما (placebo) تا ۱۰ (حداقل سود بالینی) می‌شد، احتمال بالقوه سوگیری (bias) انتشار وجود داشت. داده‌های ارزیابی درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) را از مقالات اصلی استخراج کرده، و ارزیابی GRADE خودمان را انجام دادیم.
معیارهای انتخاب
گردآوری و تحلیل داده‌ها
نتایج اصلی

سیزده مرور کاکرین (۲۰۶ مطالعه با حدود ۳۰,۷۰۰ شرکت‌کننده) اثربخشی و آسیب‌های طیف وسیعی را از آنالژزیک‌های موضعی استعمال شده روی پوست سالم، در تعدادی از بیماری‌های دردناک حاد و مزمن ارزیابی کردند. مرورها تحت نظارت چندین گروه مطالعه مروری (Review Group) بودند، و بر شواهد مربوط به مقایسه آنالژزیک‌های موضعی با دارونمای موضعی متمرکز شدند؛ مقایسه آنالژزیک‌های موضعی و خوراکی نادر بودند.

برای تسکین حداقل ۵۰% در درد، کیفیت شواهد مربوط به چندین روش درمانی را، براساس کیفیت زمینه‌ای مطالعات و حساسیت به سوگیری انتشار، در سطح متوسط یا بالا در نظر گرفتیم.

درمان‌های درد حاد عضلانی‌اسکلتی (کشیدگی‌ها و پیچ‌خوردگی‌ها) با ارزیابی در حدود هفت روز، عبارت بودند از دیکلوفناک امول‌ژل (diclofenac Emulgel)؛ (۷۸% امول‌ژل؛ ۲۰% دارونما؛ ۲ مطالعه، ۳۱۴ شرکت‌کننده، NNT؛ ۱,۸ (۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۱.۵ تا ۲.۱))، ژل کتوپروفن (ketoprofen gel)؛ (۷۲% کتوپروفن؛ ۳۳% دارونما؛ ۵ مطالعه، ۳۴۸ شرکت‌کننده، NNT؛ ۲.۵ (۲.۰ تا ۳.۴))، ژل پیروکسیکام (piroxicam gel)؛ (۷۰% پیروکسیکام؛ ۴۷% دارونما؛ ۳ مطالعه، ۵۲۲ شرکت‌کننده، NNT؛ ۴.۴ (۳.۲ تا ۶.۹))، پلاستر دیکلوفناک فلکتور (diclofenac Flector plaster)؛ (۶۳% فلکتور؛ ۴۱% دارونما؛ ۴ مطالعه، ۱۰۳۰ شرکت‌کننده، NNT؛ ۴.۷ (۳.۷ تا ۶.۵))، و سایر پلاستر دیکلوفناک (۸۸% دیکلوفناک پلاستر؛ ۵۷% دارونما؛ ۳ مطالعه، ۴۷۴ شرکت‌کننده، NNT: ۳.۲ (۲.۶ تا ۴.۲)).

درمان‌ها در درد عضلانی‌اسکلتی مزمن (عمدتا استئوآرتریت دست و زانو) شامل محصولات دیکلوفناک موضعی به مدت کمتر از شش هفته (۴۳% دیکلوفناک؛ ۲۳% دارونما؛ ۵ مطالعه، ۷۳۲ شرکت‌کننده، NNT؛ ۵,۰ (۳.۷ تا ۷.۴))، کتوپروفن بیش از ۶ تا ۱۲ هفته (۶۳% کتوپروفن؛ ۴۸% دارونما؛ ۴ مطالعه، ۲۵۷۳ شرکت‌کننده، NNT؛ ۶.۹ (۵.۴ تا ۹.۳))، و محصولات دیکلوفناک موضعی بیش از ۶ تا ۱۲ هفته (۶۰% دیکلوفناک؛ ۵۰% دارونما؛ ۴ مطالعه، ۲۳۴۳ شرکت‌کننده، NNT؛ ۹.۸ (۷.۱ تا ۱۶))، بودند. در نورالژی پس از هرپس (postherpetic neuralgia)، کپسایسین موضعی با غلظت بالا شواهدی را با کیفیت متوسط از اثربخشی محدود آن نشان داد (۳۳% کپسایسین؛ ۲۴% دارونما؛ ۲ مطالعه، ۵۷۱ شرکت‌کننده، NNT؛ ۱۱ (۶.۱ تا ۶۲)).

سطح کیفیت شواهد را از اثربخشی درمان‌های دیگر، پائین یا بسیار پائین قضاوت کردیم. شواهد محدود شده‌ای از اثربخشی درمان برای محصولات موضعی کرم‌ها و ژل‌های ایبوپروفن، فرمولاسیون‌های نامشخص دیکلوفناک و ژل دیکلوفناک به جای امول‌ژل، ایندومتاسین (indomethacin)، و پلاستر کتوپروفن در مدیریت شرایط درد حاد، و برای سالیسیلات روبفاسنت در مدیریت شرایط درد مزمن به دست آمدند، که در معرض سوگیری انتشار قرار داشت. سطح کیفیت شواهد برای مداخلات دیگر (سایر NSAIDهای موضعی، سالیسیلات موضعی در شرایط درد حاد، کپسایسین با غلظت پائین، لیدوکائین، کلونیدین (clonidine) برای درد نوروپاتیک، و داروهای گیاهی برای هر وضعیتی) بسیار پائین بوده و عموما محدود به مطالعات تکی یا مقایسه‌هایی با داده‌های پراکنده می‌شدند.

به دلیل تعداد کم حوادث، کیفیت شواهد مربوط به خروج از مطالعه را در سطح متوسط یا بسیار پائین ارزیابی کردیم. در شرایط درد مزمن، فقدان اثربخشی درمان که منجر به خروج بیمار از مطالعه شود، با دیکلوفناک موضعی (۶%) پائین‌تر از دارونما (۹%) (۱۱ مطالعه؛ ۳۴۵۵ شرکت‌کننده؛ تعداد افراد مورد نیاز برای درمان تا پیشگیری (number needed to treat to prevent; NNTp): ۲۶؛ شواهد با کیفیت متوسط)، و سالیسیلات موضعی (۲% در برابر ۷% برای دارونما) (۵ مطالعه؛ ۵۰۱ شرکت‌کننده؛ NNTp؛ ۲۱؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین)، گزارش شد. میزان خروج بیمار از مطالعه به دلیل بروز عوارض جانبی با کپسایسین موضعی در غلظت پائین آن (۱۵%) نسبت به دارونما (۳%) (۴ مطالعه؛ ۴۷۷ شرکت‌کننده؛ NNH؛ ۸؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین)، سالیسیلات موضعی (۵% در برابر ۱% برای دارونما) (۷ مطالعه؛ ۷۳۵ شرکت‌کننده: NNH؛ ۲۶؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین)، و دیکلوفناک موضعی (۵% در برابر ۴% برای دارونما) (۱۲ مطالعه؛ ۳۵۵۲ شرکت‌کننده؛ NNH؛ ۵۱؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین)، بالاتر بود.

در موارد درد حاد، نرخ عوارض جانبی سیستمیک یا موضعی با NSAIDهای موضعی (۴,۳%) بیشتر از دارونمای موضعی (۴.۶%) نبود (۴۲ مطالعه؛ ۶۷۴۰ شرکت‌کننده، شواهد با کیفیت بالا). در شرایط درد مزمن، عوارض جانبی با غلظت پائین کپسایسین موضعی (۶۳%) بیشتر از دارونمای موضعی گزارش شد (۵ مطالعه؛ ۵۵۷ شرکت‌کننده؛ تعداد افراد مورد نیاز برای درمان برای حصول آسیب (NNH): ۲.۶؛ شواهد با کیفیت بالا). شواهدی با کیفیت متوسط نشان داد عوارض جانبی موضعی بیشتری با دیکلوفناک موضعی (NNH: ۱۶) و درد موضعی با کپسایسین موضعی در غلظت بالا (NNH: ۱۶)، نسبت به دارونما، در شرایط درد مزمن رخ دادند. شواهدی با کیفیت متوسط حاکی از آن بود که کتوپروفن موضعی نسبت به دارونمای موضعی در مدیریت درد مزمن، عوارض جانبی موضعی بیشتری ایجاد نمی‌کند. بروز عوارض جانبی جدی نادر بودند (شواهد با کیفیت بسیار پائین).

به دلیل تعداد اندک شرکت‌کنندگان و حوادث، طیف ارزیابی‌های GRADE از کیفیت متوسط یا پائین تا بسیار پائین در برخی از مرورها در نظر گرفته شدند.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان

شواهد خوبی وجود دارد که برخی از فرمولاسیون‌های دیکلوفناک و کتوپروفن موضعی در شرایط درد حاد مانند کشیدگی‌ها یا پیچ‌خوردگی‌ها، با مقادیر پائین (خوب) NNT، مفید هستند. پیام قوی این مطالعه حاکی از آن است که فرمولاسیون دقیق استفاده شده در شرایط حاد بسیار مهم است، و ممکن است در سایر شرایط درد نیز مورد استفاده قرار گیرند. در بیماری‌های مزمن عضلانی‌اسکلتی با ارزیابی‌های بیش از ۶ تا ۱۲ هفته، دیکلوفناک و کتوپروفن موضعی اثربخشی محدودی را در استئوآرتریت دست و زانو نشان دادند، همانند کپسایسین موضعی با غلظت بالا در نورالژی پس از هرپس. اگرچه NNTها بالاتر بودند، هنوز نشان می‌دهد که درصد کوچکی از افراد به تسکین خوبی در درد رسیدند.

استفاده از GRADE در مرورهای کاکرین با تعداد کمی از شرکت‌کنندگان و حوادث، نیاز به توجه و بررسی بیشتر دارد.

خلاصه به زبان ساده

آیا داروهای مسکّن که روی پوست استعمال می‌شوند، واقعا موثر هستند؟

حرف آخر

امول‌ژل دیکلوفناک (diclofenac Emulgel)، ژل کتوپروفن (ketoprofen)، ژل پیروکسیکام (piroxicam) و پلاستر (plaster) دیکلوفناک به‌طور قابل قبولی برای کشیدگی‌ها و پیچ‌خوردگی‌ها (strains and sprains) خوب عمل می‌کنند. برای استئوآرتریت دست و زانو، داروهای غیر‐استروئیدی ضد‐التهابی (NSAID) دیکلوفناک موضعی و کتوپروفن موضعی که به مدت حداقل ۶ تا ۱۲ هفته روی پوست مالیده می‌شوند، به کاهش شدت درد تا حداقل نیمی از میزان آن در تعداد نسبتا کمی از افراد کمک می‌کنند. برای نورالژی پس از هرپس (درد ناشی از زونا)، کپسایسین (capsaicin) موضعی با غلظت بالا (گرفته شده از فلفل چیلی) می‌تواند شدت درد را تا حداقل نیمی از میزان آن در تعداد کمی از افراد کاهش دهد.

پیشینه

داروهای مسکّن که روی پوست استعمال می‌شوند، داروهای مسکّن (آنالژزیک‌ها) موضعی (local) نامیده می‌شوند. در مورد اینکه این دسته از داروها آیا، چگونه، و در چه شرایط دردناکی، عمل می‌کنند، بحث‌های قابل‌توجهی صورت گرفته است.

ویژگی‌های مطالعه

ما به دنبال مرورهای سیستماتیک مربوط به بررسی داروهای مسکّن موضعی در بانک‌های اطلاعاتی مرورهای سیستماتیک کاکرین (کتابخانه کاکرین Cochrane Library) بودیم که تا فوریه ۲۰۱۷ منتشر شدند. مرورهای مذکور به ارزیابی درمان وضعیت‌های کوتاه‌‐مدت (حاد، کمتر از سه ماه) یا طولانی‌‐مدت (مزمن، بیش از سه ماه) درد پرداختند. ما بررسی کردیم که داروهای مسکّن موضعی تا چه حد موثر هستند، باعث ایجاد آسیب می‌شوند یا خیر، و اینکه افراد از مطالعه خارج شدند یا خیر. کیفیت شواهد نیز ارزیابی شدند.

نتایج کلیدی

اکثر مرورها تاثیرات یک داروی مسکّن موضعی را با یک دارونمای (placebo) موضعی ارزیابی کردند. دارونمای موضعی شبیه ماده فعال است، ولی داروی مسکّن ندارد. استفاده از دارونما ممکن است عوارضی را که استعمال برخی از این آنالژزیک‌های موضعی ایجاد می‌کنند، در پی نداشته باشد.

برای کشیدگی‌ها و پیچ‌خوردگی‌ها، چندین نوع مسکّن NSAID موضعی که روی پوست مالیده می‌شوند، به کاهش شدت درد تا حداقل نیمی از آن در مدت زمان حدود یک هفته در تقریبا ۱ مورد از هر ۲ نفر تا ۱ مورد از هر ۵ نفر کمک می‌کند. این مسکّن‌ها عبارت بودند از: امول‌‌ژل دیکلوفناک، ژل کتوپروفن، ژل پیروکسیکام، پلاستر دیکلوفناک فلکتور (diclofenac Flector plaster)، و دیگر پلاسترهای دیکلوفناک‌. چگونگی درست کردن داروها در تعیین میزان کارایی آن‌ها مهم است.

برای استئوآرتریت دست و زانو، دیکلوفناک موضعی و کتوپروفن موضعی از داروهای مسکّن NSAID که روی پوست مالیده می‌شوند، به کاهش شدت درد تا حداقل نیمی از آن در مدت زمان حداقل ۶ تا ۱۲ هفته در حدود ۱ مورد از هر ۵ نفر تا ۱ مورد از هر ۱۰ نفر کمک می‌کنند. برای نورالژی پس از هرپس، یک بار استعمال کپسایسین موضعی با غلظت بالا می‌تواند شدت درد را تا حداقل نیمی از آن در حدود ۱ مورد از هر ۱۲ نفر در مدت ۸ تا ۱۲ هفته کاهش دهد.

شواهد خوبی برای حمایت از تجویز هر نوع داروی مسکّن موضعی دیگر در هر وضعیت دردناک دیگری وجود ندارد.

کپسایسین موضعی با غلظت پائین باعث ایجاد عوارض جانبی موضعی (مانند خارش یا راش) در ۴ نفر از هر ۱۰ بیمار، و عوارض جانبی باعث خروج ۱ نفر از هر ۱۲ بیمار شد. عوارض جانبی و خروج از مطالعه ناشی از ابتلا به عوارض جانبی شایع نبودند یا از این لحاظ تفاوتی با دارونمای موضعی نداشتند. وقوع عوارض جانبی جدی غیر‐معمول بودند.

کیفیت شواهد

سطح کیفیت شواهد از بالا تا بسیار پائین متغیر بود. دلیل اصلی کیفیت بسیار پائین شواهد، تعداد کم شرکت‌کنندگان در برخی از مطالعات بود، که باعث می‌شد برآورد مزیت یا آسیب ناشی از مداخله غیر‐ممکن (یا خطرزا) شود.


Tess E Cooper، Junqiao Chen، Philip J Wiffen، Sheena Derry، Daniel B Carr، Dominic Aldington، Peter Cole، R Andrew Moore،
دوره ۲۰۱۷، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۶ )
چکیده

پیشینه
درد نوروپاتیک، ناشی از یک ضایعه یا یک بیماری است که بر سیستم سوماتوسنسوری (somatosensory system) اثر می‌گذارد، ممکن است این درد در اندام مرکزی یا محیطی باشد. درد نوروپاتیک اغلب شامل نشانه‌هایی مانند احساس سوزش یا تیر کشیدن، حساسیت غیر‐طبیعی به محرک‌های بدون درد و افزایش حساسیت به محرک‌های دردناک معمول است. درد نوروپاتیک علامت شایع در بسیاری از بیماری‌های سیستم عصبی است. داروهای مخدر (اپیوئید)، از جمله مورفین (morphine)، معمولا برای درمان درد نوروپاتیک استفاده می‌شوند. اکثر مرورها تمام اوپیوئیدها را با هم بررسی کردند. این مرور به دنبال شواهد به ویژه مربوط به مورفین بود، سایر اوپیوئیدها در مرورهای جداگانه در نظر گرفته شدند.
اهداف

ارزیابی اثربخشی ضد‐درد و حوادث جانبی مورفین برای درد نوروپاتیک مزمن در بزرگسالان.

روش های جستجو
پایگاه ثبت مرکزی کارآزمایی‌های کنترل شده کاکرین (CENTRAL)؛ MEDLINE، و Embase را برای یافتن کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده از آغاز تا فوریه ۲۰۱۷ جست‌وجو کردیم. هم‌چنین فهرست منابع مطالعات بازیابی شده و مرورها و پایگاه‌های ثبت آنلاین کارآزمایی بالینی را جست‌وجو کردیم.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی شده، دوسو‐کور را با طول مدت دو هفته یا بیشتر، برای مقایسه مورفین (با هر روش تجویز) با دارونما (placebo) یا درمان فعال دیگر برای درد نوروپاتیک، با ارزیابی درد گزارش شده توسط شرکت‌کننده، وارد کردیم.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
دو نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم داده‌ها را استخراج و کیفیت کارآزمایی و سوگیری (bias) بالقوه را ارزیابی کردند. پیامدهای اولیه شرکت‌کنندگانی با تسکین قابل ملاحظه درد (حداقل ۵۰% تسکین درد بیشتر از خط پایه یا بهبود بسیار زیاد در مقیاس درک کلی بیمار از تغییر (Patient Global Impression of Change; PGIC)، یا تسکین درد متوسط بودند (حداقل ۳۰% تسکین درد بیشتر از خط پایه یا بهبود زیاد یا بسیار زیاد در مقیاس PGIC). در جایی که تجزیه‌وتحلیل تجمعی امکان‌پذیر بود، از داده‌های دو‐حالتی برای محاسبه خطر نسبی (RR) و تعداد افراد مورد نیاز برای درمان جهت حصول یک پیامد مفید (NNT) یا یک پیامد مضر (NNH) بیشتر استفاده کردیم. کیفیت شواهد را با استفاده از سیستم درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) ارزیابی کرده و جداول «خلاصه یافته‌ها» را ایجاد کردیم.
نتایج اصلی

پنج مطالعه تصادفی‌سازی شده، دوسو‐کور، متقاطع را با دوره‌های درمان چهارتا هفت هفته شناسایی کردیم، شامل ۲۳۶ شرکت‌کننده بودند که به طور مناسب دارای درد نوروپاتیک تشخیص داده شدند؛ ۱۵۲ شرکت‌کننده (۶۴%) تمام دوره‌های درمان را کامل کردند. مورفین خوراکی با حداکثر دوز روزانه از ۹۰ میلی‌گرم تا ۱۸۰ میلی‌گرم یا با حداکثر دوز قابل تحمل عیارسنجی شد، و سپس این دوز برای بقیه مطالعه ادامه یافت. شرکت‌کنندگان به مدت حداقل سه ماه درد نوروپاتیک متوسط یا شدید را تجربه کردند. مطالعات وارد شده شامل افراد مبتلا به نوروپاتی دیابتی دردناک، نوروپاتی محیطی ناشی از شیمی‌درمانی، معیارهای نورالژی پس از هرپس، درد در اندام فانتوم (phantom limb) یا درد پس از آمپوتاسیون (postamputation)، و رادیکولوپاتی کمر (lumbar radiculopathy) بود. موارد حذف شده به طور معمول افرادی با سایر اختلالات قابل توجه یا درد ناشی از علل دیگر بودند.

به طور کلی، مطالعات را در معرض خطر پائین سوگیری قضاوت کردیم، اما نگرانی در مورد حجم نمونه بسیار کوچک مطالعه و روش محاسبه استفاده شده برای شرکت‌کنندگانی که از مطالعه خارج شدند، هر دو می‌توانستند منجر به تخمین بیش از حد مزایای درمان و دست کم گرفتن آسیب آن شوند.

برای پیامدهای اولیه مورد نظر برای اثربخشی یا آسیب شواهد ناکافی وجود داشت یا شواهدی وجود نداشت. چهار مطالعه، بهبود تقریبی متوسط درد (هر پیامد مرتبط با درد نشان دهنده بخشی از بهبود)، را در مقایسه مورفین با دارونما در انواع مختلف درد نوروپاتیک گزارش کردند. این داده‌ها را در یک تجزیه‌وتحلیل اکتشافی تجمیع کردیم. بهبودی متوسط در ۶۳% (۸۷/۱۳۸) از شرکت‌کنندگان با مورفین و ۳۶% (۴۵/۱۲۵) با دارونما تجربه شد؛ تفاوت خطر (RD): ۰,۲۷؛ (۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰.۱۶ تا ۰.۳۸، تجزیه‌وتحلیل اثر‐ثابت) و NNT برابر ۳.۷ بود (۲.۶ تا ۶.۵). کیفیت شواهد را به دلیل تعداد کم عوارض بسیار پائین ارزیابی کردیم؛ اطلاعات موجود اندیکاسیون قابل اطمینانی از تاثیر احتمالی را ارائه نکرد و این احتمال وجود دارد که تفاوت این تاثیر به طور قابل ملاحظه‌ای بسیار زیاد باشد. یک تجزیه‌وتحلیل اکتشافی مشابه برای تسکین درد پایدار در سه مطالعه (۱۷۷ شرکت‌کننده)، تفاوتی بین مورفین و دارونما نشان نداد.

خروج به هر دلیلی در چهار مطالعه در ۱۶% (۲۴/۱۵۲) از شرکت‌کنندگان با مورفین و ۱۲% (۱۶/۱۳۷) با دارونما اتفاق افتاد. RD برابر با ۰,۰۴ بود (۰.۰۴‐ تا ۰.۱۲؛ تجزیه‌وتحلیل اثرات‐تصادفی). حوادث جانبی که متناقض گزارش شده بودند، با مورفین شایع‌تر از دارونما، و اوپیوئیدهای عمومی بود. دو حادثه جانبی جدی وجود داشت: یک حادثه با مورفین و یک حادثه با ترکیبی از مورفین و نورتریپتیلین (nortriptyline). مرگ‌ومیرها گزارش نشده بود. کیفیت این پیامدها به دلیل تعداد محدود شرکت‌کنندگان و عوارض، بسیار پائین ارزیابی شده بود.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
شواهد کافی برای حمایت یا رد این گفته که مورفین در هر شرایط درد نوروپاتیک اثربخشی دارد، وجود نداشت.
خلاصه به زبان ساده

مورفین برای تسکین درد نوروپاتیک در بزرگسالان

نکته مهم

شواهد با کیفیت بسیار پائین وجود دارد که نشان می‌دهد مصرف مورفین از راه دهان تاثیر مهمی بر درد در افراد مبتلا به درد نوروپاتیک متوسط یا شدید دارد.

پیشینه

درد نوروپاتیک ناشی از اعصاب آسیب دیده است. این درد متفاوت از پیام‌های دردی است که از بافت آسیب دیده مجاور اعصاب سالم فرستاده می‌شود (به عنوان مثال، زانوی آرتریتی، یا ضرب دیده در اثر افتادن یا زخمی شدن). درد نوروپاتیک اغلب توسط داروهای مختلفی (داروها) درمان می‌شوند که توسط افراد برای درد بافت آسیب دیده استفاده می‌شوند، و ما اغلب آنها را به نام داروهای مسکّن می‌شناسیم. داروهایی که گاهی اوقات برای درمان افسردگی یا صرع استفاده می‌شوند ممکن است در برخی از افراد مبتلا به درد نوروپاتیک موثر باشند. داروهای مسکّن اوپیوئیدی گاهی اوقات برای درمان درد نوروپاتیک استفاده می‌شوند.

آنها داروهایی شبیه مورفین هستند. مورفین از گیاهان مشتق شده یا توسط شیمی‌دان‌ها ساخته شده است. مورفین به طور گسترده‌ای به عنوان یک داروی مسکّن، که معمولا از راه دهان مصرف می‌شود، برای استفاده قابل دسترس است.

تعریف ما از یک نتیجه خوب، فردی با سطح بالای تسکین درد بود، به طوری که بتواند مصرف دارو را ادامه دهد، بدون اینکه عوارض جانبی بتواند مصرف آنها را متوقف کند.

ویژگی‌های مطالعه

در فوریه ۲۰۱۷، در جست‌وجوی کارآزمایی‌های بالینی بودیم که در آنها از مورفین برای درمان درد نوروپاتیک در بزرگسالان استفاده شده بود. پنج مطالعه معیارهای ورود به مطالعه را داشتند، ۲۳۶ شرکت‌کننده برای درمان با مورفین، دارونما، یا داروهای دیگر تصادفی‌سازی شدند. مطالعات چهار تا هفت هفته طول کشیدند. مطالعات اندکی پیامدهای مفیدی را گزارش کردند که به لحاظ بالینی مرتبط بودند.

نتایج کلیدی

چهار مطالعه کوچک گزارش کردند که درد در برخی از افراد به میزان یک‌چهارم تا یک‌سوم کاهش یافت. این میزان کاهش درد توسط ۶ نفر از ۱۰ شرکت‌کننده مصرف کننده مورفین و ۴ نفر از ۱۰ شرکت‌کننده با دارونما تجربه شد. بین ۱ تا ۲ نفر از ۱۰ شرکت‌کننده از درمان با مورفین و دارونما صرف‌نظر کردند، اما دلایل آنها اعلام نشد. عوارض جانبی ضعیف گزارش شد، اما با مورفین شایع‌تر از دارونما بود، و شامل خواب‌آلودگی، سرگیجه، یبوست، احساس درد، خشکی دهان، و کاهش اشتها بود.

کیفیت شواهد

کیفیت شواهد بسیار پائین بود. این بدان معنی است که این پژوهش اندیکاسیون قابل اطمینانی از تاثیر احتمالی را نشان نداده، و این احتمال وجود دارد که این تاثیر به طور قابل‌ ملاحظه‌ای بسیار متفاوت باشد. مطالعات کوچک مانند مطالعات این مرور، اغلب نتایج درمان را نسبت به تاثیرات موجود در مطالعات بزرگ‌تر و بهتر طراحی شده بیش از حد تخمین می‌زنند. مشکلات دیگری وجود دارد که ممکن است منجر به نتایج بیش از حد خوش‌بینانه شود. شواهد با کیفیت بسیار پائین و فقدان مزیت مهم به این معنی است پیش از آنکه ما بدانیم مورفین برای درمان درد نوروپاتیک مفید است یا خیر، به کارآزمایی‌های جدید، طولانی‌مدت و بزرگ‌تری نیاز داریم.


Rudolf Martin Duehmke، Sheena Derry، Philip J Wiffen، Rae F Bell، Dominic Aldington، R Andrew Moore،
دوره ۲۰۱۷، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۶ )
چکیده

پیشینه
این مرور یک نسخه به‌روز از مرور مربوط به نقش ترامادول (tramadol) برای درد نوروپاتیک است که در سال ۲۰۰۶ منتشر شده است؛ هدف از به‌روز کردن آن، رساندن مرور به استانداردهای کنونی بود. درد نوروپاتیک می‌تواند به علت ضایعه یا بیماری‌ای ایجاد شود که دستگاه حسی‌جسمی را متاثر می‌کند، و ممکن است منشا مرکزی یا محیطی داشته باشد. درد نوروپاتیک محیطی اغلب شامل نشانه‌هایی است، مانند احساس سوزش، حساسیت غیر‐طبیعی به محرک‌هایی که به‌طور طبیعی بدون ‌درد هستند، یا افزایش حساسیت به محرک‌هایی که به‌طور طبیعی بدون ‌درد هستند. درد نوروپاتیک یک نشانه شایع در بسیاری از بیماری‌های دستگاه عصبی‌محیطی است.
اهداف
بررسی اثربخشی ضد‐دردی ترامادول در مقایسه با دارونما (placebo) یا دیگر مداخلات فعال در درمان درد نوروپاتیک مزمن در بزرگسالان، و حوادث جانبی همراه با استفاده از آن در کارآزمایی‌های بالینی.
روش های جستجو
برای یافتن کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل شده از ابتدا تا تاریخ ژانویه ۲۰۱۷، به جست‌وجو در CENTRAL؛ MEDLINE، و Embase پرداختیم. هم‌چنین، فهرست منابع مطالعات بازیابی شده و مرورها و پایگاه‌های ثبت کارآزمایی‌های بالینی آنلاین را جست‌وجو کردیم.
معیارهای انتخاب
کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی شده و دوسو‐کور را با مدت زمان دو هفته یا بیشتر وارد کردیم؛ این کارآزمایی‌ها ترامادول (با هر روش تجویز) را با دارونما یا دیگر درمان‌های فعال در درمان درد نوروپایتک، با بررسی غیر‐عینی توسط شرکت‌کنندگان مقایسه می‌کنند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
دو نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم داد‌ه‌ها را استخراج و کیفیت کارآزمایی و سوگیری (bias) بالقوه آنها را بررسی کردند. پیامدهای اولیه شرکت‌کنندگانی با کاهش درد چشم‌گیر (حداقل کاهش ۵۰% درد از خط پایه یا بهبود بسیار زیاد در مقیاس برداشت کلی بیمار از تغییر (Patient Global Impression of Change; PGIC)) یا کاهش متوسط درد (کاهش حداقل ۳۰% از خط پایه یا بهبود زیاد یا بسیار زیاد در PGIC) بودند. در جایی که تجزیه‌و‌تحلیل تجمعی امکان‌پذیر بود، از داده‌های دو‐حالتی برای محاسبه خطر نسبی (RR) و از تعداد افراد مورد نیاز برای درمان جهت حصول یک پیامد مفید اضافی (NNT) یا پیامد مضر اضافی (NNH)، با استفاده از روش‌های استاندارد استفاده کردیم. با استفاده از سیستم درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) کیفیت شواهد را بررسی و جداول «خلاصه یافته‌ها» را درست کردیم.
نتایج اصلی

شش مطالعه تصادفی‌سازی شده و دوسو‐کور را شامل ۴۳۸ شرکت‌کننده با درد نوروپاتیک تعریف شده شناسایی کردیم. در هر مطالعه، ترامادول تقریبا با دوز ۱۰۰ میلی‌گرم در روز شروع و طی یک یا دو هفته به حداکثر دوز ۴۰۰ میلی‌گرم در روز یا حداکثر دوز قابل تحمل افزایش داده و سپس برای ادامه مطالعه حفظ شد. شرکت‌کنندگان حداقل سه ماه به دلیل سرطان، درمان سرطان، نورالژی پس از هرپس، نوروپاتی محیطی دیابتی، آسیب عصبی نخاع، یا پلی‌نوروپاتی دچار درد نوروپاتیک متوسط یا شدیدی شده بودند. میانگین سن بیماران ۵۰ تا ۶۷ سال با تعداد برابر زن و مرد بود. کسانی که از مطالعه کنار گذاشته شدند، شامل افرادی بودند که کوموربیدیتی یا درد به علت‌های دیگر داشتند. مدت مطالعه برای درمان‌ها چهار تا شش هفته بود، و دو مطالعه طراحی متقاطع داشتند.

همه مطالعات تمامی پیامدهای مورد نظر را گزارش نکردند، و داده‌های محدودی برای پیامدهای درد وجود داشت. کاهش حداقل ۵۰% شدت درد در سه مطالعه گزارش شده بود (۲۶۵ شرکت‌کننده؛ ۱۱۰ رخداد). با استفاده از تجزیه‌و‌تحلیل تاثیرات تصادفی، ۷۰/۱۳۲ (۵۳%) شرکت‌کننده کاهش حداقل ۵۰% درد با ترامادول، و ۴۰/۱۳۳ (۳۰%) با دارونما داشتند؛ خطر نسبی (RR) معادل ۲,۲ بود (۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۱.۰۲ تا ۴.۶). NNT محاسبه شده با این داده‌ها ۴.۴ بود (۹۵% CI؛ ۲.۹ تا ۸.۸). کیفیت شواهد برای این پیامد را پائین در نظر گرفتیم، به دلیل حجم نمونه کوچک مطالعات و مجموعه داده‌های تجمعی؛ به دلیل اینکه فقط ۱۱۰ رخداد وجود داشت، تجزیه‌و‌تحلیل شامل انواع مختلف درد نوروپاتیک بود، همه مطالعات حداقل یک خطر بالای سوگیری بالقوه داشتند، و مدت مطالعات کوتاه بود.

شرکت‌کنندگانی که ترامادول دریافت کردند نسبت به گروه دارونما حوادث جانبی بیشتری داشتند. گزارش هر گونه حادثه جانبی با ترامادول (۵۸%) نسبت به دارونما (۳۴%) بیشتر بود (۴ مطالعه؛ ۲۶۶ شرکت‌کننده؛ ۱۲۳ رخداد؛ RR: ۱,۶؛ ۹۵% CI؛ ۱.۲ تا ۲.۱؛ NNH: ۴.۲؛ ۹۵% CI؛ ۲.۸ تا ۸.۳). حادثه جانبی ترک مرور، با ترامادول (۱۶%) نسبت به دارونما (۳%) بیشتر بود (۶ مطالعه؛ ۴۸۵ شرکت‌کننده؛ ۴۵ رخداد؛ RR: ۴.۱؛ ۹۵% CI؛ ۲.۰ تا ۸.۴؛ NNH: ۸.۲؛ ۹۵% CI؛ ۵.۸ تا ۱۴). فقط چهار مورد حادثه جانبی جدی گزارش شد که به‌طور واضحی هیچ ارتباطی با درمان نداشتند، و هیچ مرگ‌ومیری گزارش نشد. به دلیل حجم نمونه کوچک مطالعه، تعداد رخدادهای پائین، و مدت زمان محدود مطالعات، کیفیت شواهد این پیامد را تا دو یا سه سطح به پائین یا بسیار پائین کاهش دادیم.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
اطلاعات کمی درباره استفاده از ترامادول در درد نوروپاتیک وجود دارد که حاصل مطالعات کوچک با خطر سوگیری بالقوه است. این سوگیری طبیعتا مزایای ظاهری ترامادول را افزایش می‌دهد. شواهد حاکی از مزیت ترامادول کیفیت پائین یا بسیار پائینی داشت، و بدان معنی است که نمی‌توان اندیکاسیون معتبری از تاثیر این دارو ارائه کرد و احتمال اینکه این تاثیر از تخمین این مرور سیستماتیک بسیار متفاوت باشد، بسیار زیاد است.
خلاصه به زبان ساده

ترامادول برای درمان درد نوروپاتیک

حرف آخر

شواهد با کیفیت پائینی پیدا کردیم که نشان می‌داد ترامادول خوراکی تاثیر مهم سودمندی بر درد در افراد مبتلا به درد نوروپاتیک متوسط یا شدید دارد. این نتیجه‌گیری‌ها حاصل شواهد بسیار اندکی است.

پیشینه

درد نوروپاتیک دردی است که به‌طور خودبه‌خودی یا به‌طور غیر‐طبیعی به دلیل آسیب به اعصاب به وجود می‌آید. این درد از دردی که به دنبال آسیب بافتی (افتادن، بریده شدن، یا سوختن) از طریق اعصاب سالم هدایت می‌شود، متفاوت است. درد نوروپاتیک اغلب با داروهای مختلفی درمان می‌شود و با داروهایی که برای دردهای حاصل از آسیب بافتی استفاده می‌شوند، و به آنها داروی مسکّن گفته می‌شود، متفاوت است.

داروهای مسکّن اوپیوئیدی (داروهایی شبیه مورفین) گاهی برای درمان درد نوروپاتیک استفاده می‌شود. مورفین از گیاه به دست می‌آید، اما بسیاری از اوپیوئیدها در آزمایشگاه تولید می‌شوند. ترامادول (tramadol) یک داروی اوپیوئیدی است که در آزمایشگاه تولید می‌شود.

ویژگی‌های مطالعه

در ژانویه ۲۰۱۷، کارآزمایی‌های بالینی را که از ترامادول برای درمان دردهای نوروپاتیک در بزرگسالان استفاده کرده بودند، جست‌وجو کردیم. شش مطالعه معیارهای ورود ما را داشتند و شامل ۴۳۸ شرکت‌کننده در گروه‌های درمان با ترامادول یا دارونما (placebo) می‌شد. مدت مطالعه بین چهار تا شش هفته بود. این مطالعات همه پیامدهای مورد نظر را گزارش نکردند.

تعریف ما از یک نتیجه خوب کسی بود که کاهش درد زیادی داشت و می‌توانست دارو را بدون عوارض جانبی که باعث قطع درمان می‌شد، دریافت کند.

نتایج کلیدی

سه مطالعه کوچک گزارش کردند که درد به اندازه نصف یا بیشتر در برخی از افراد کاهش می‌یابد. کاهش درد به اندازه نصف یا بیشتر در گروه ترامادول به صورت ۵ از ۱۰ و در گروه دارونما به صورت ۳ از ۱۰ بود. عوارض جانبی در گروه ترامادول به صورت ۶ از ۱۰ و در گروه دارونما به صورت ۳ از ۱۰ بود، در گروه ترامادول قطع مصرف دارو به علت عوارض جانبی به صورت ۲ از ۱۰ و در گروه دارونما به صورت صفر بود.

کیفیت شواهد

این شواهد اکثرا کیفیت پائین یا بسیار پائین داشتند. این بدان معنی است که پژوهش نمی‌تواند اندیکاسیون معتبری از تاثیر این دارو ارائه دهد و احتمال اینکه از تاثیر مشاهده شده در تجزیه‌و‌تحلیل این کارآزمایی‌ها متفاوت باشد، بسیار زیاد است. مطالعات کوچک مثل مطالعات این مرور، نتایج درمان را در مقایسه با تاثیرات مطالعات بزرگ‌تر، بهتر و طولانی‌تر ممکن است بیشتر از حد تخمین بزند. هم‌چنین، مشکلات دیگری وجود داشت که احتمالا باعث می‌شود نتایج بیش از حد تخمین زده شوند. شواهد با کیفیت پائین و نبود هیچ گونه مزیت مهم به این معنی است که پیش از مفید دانستن ترامادول برای مدیریت درد نوروپاتیک، نیازمند کارآزمایی‌های جدید بزرگ هستیم.


Sheena Derry، Rae Frances Bell، Sebastian Straube، Philip J Wiffen، Dominic Aldington، R Andrew Moore،
دوره ۲۰۱۹، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۸ )
چکیده

پیشینه
این مرور، بخشی از یک مرور کاکرین قبلی را با عنوان «پرگابالین برای دردهای شدید و مزمن در بزرگسالان» به‌روز می‌کند و فقط درد نوروپاتیک (درد ناشی از آسیب به بافت عصبی) را در نظر می‌گیرد. مدت زمانی است که داروهای ضد‐صرع برای مدیریت درد به کار می‌روند. پرگابالین (pregabalin) یک داروی ضد‐صرع است که در مدیریت وضعیت‌های درد مزمن مورد استفاده قرار می‌گیرد.
اهداف

ارزیابی اثربخشی ضد‐دردی و عوارض جانبی پرگابالین برای درد مزمن نوروپاتیک در بزرگسالان.

روش های جستجو
ما CENTRAL؛ MEDLINE و Embase را برای کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل‌ شده از ژانویه ۲۰۰۹ تا اپریل ۲۰۱۸، پایگاه‌های ثبت کارآزمایی‌های بالینی آنلاین و فهرست منابع را جست‌وجو کردیم.
معیارهای انتخاب
ما کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و دوسو‐کور را با مدت زمان دو هفته یا طولانی‌تر وارد کردیم که به مقایسه پرگابالین (با هر روش مصرف) با دارونما (placebo) یا درمان فعال دیگر برای درد نوروپاتیک، با ارزیابی درد گزارش‌ شده توسط شرکت‌کنندگان، پرداختند.
گردآوری و تحلیل داده‌ها
دو نویسنده مرور به‌طور مستقل از هم داده‌ها را استخراج و کیفیت کارآزمایی و سوگیری‌ها (bias) را ارزیابی کردند. پیامدهای اولیه عبارت بودند از: حداقل ۳۰ درصد کاهش شدت درد نسبت به سطح پایه؛ بهبود زیاد یا بسیار زیاد در مقیاس Patient Global Impression of Change یا PGIC (منفعت متوسط)؛ حداقل ۵۰ درصد کاهش شدت درد؛ یا بهبود بسیار زیاد در PGIC (منفعت قابل توجه). ما خطر نسبی (RR) و تعداد مورد نیاز برای درمان تا حصول یک پیامد سودمند (number needed to treat for an additional beneficial; NNTB) یا یک پیامد مضر (number needed to treat for an additional harmful; NNTH) را محاسبه کردیم. کیفیت شواهد را با استفاده از سیستم درجه‌‏بندی توصیه‏، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (GRADE) ارزیابی کردیم.
نتایج اصلی

ما ۴۵ مطالعه را با طول مدت ۲ تا ۱۶ وارد کردیم، با ۱۱,۹۰۶ شرکت‌کننده، ۶۸% از ۳۱ مطالعه جدید. پرگابالین خوراکی با دوزهای ۱۵۰ میلی‌گرم، ۳۰۰ میلی‌گرم و ۶۰۰ میلی‌گرم روزانه با دارونما مقایسه شدند. نورالژی پس از هرپس، نوروپاتی دردناک دیابتیک، و درد ترکیبی نوروپاتیک غالب بودند (۸۵% از شرکت‌کنندگان). خطر بالای سوگیری عمدتا ناشی از حجم نمونه کوچک مطالعه (نه مطالعه) بود، اما بسیاری از مطالعات، دارای خطر نامشخص سوگیری، به‌طور عمده به دلیل داده‌های ناقص پیامد، حجم نمونه، و پنهان‏‌سازی تخصیص بودند.

نورالژی پس از هرپس: اغلب شرکت‌کنندگان کاهش حداقل ۳۰% را در شدت درد با پرگابالین ۳۰۰ میلی‌گرمی در مقایسه با دارونما نشان دادند (۵۰% در مقابل ۲۵%؛ RR: ۲,۱؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۱.۶ تا ۲.۶؛ NNTB؛ ۳.۹ (۳.۰ تا ۵.۶)؛ ۳ مطالعه؛ ۵۸۹ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت متوسط)، و اغلب با کاهش حداقل ۵۰% در شدت درد مواجه شدند (۳۲% در مقابل ۱۳%؛ RR: ۲.۵؛ %۹۵ CI؛ ۱.۹ تا ۳.۴؛ NNTB؛ ۵.۳ (۳.۹ تا ۸.۱)؛ ۴ مطالعه، ۷۱۳ شرکت‌کننده، شواهد با کیفیت متوسط). اغلب شرکت‌کنندگان کاهش حداقل ۳۰% را در شدت درد با پرگابالین ۶۰۰ میلی‌گرمی در مقایسه با دارونما به نمایش گذاشتند (۶۲% در مقابل ۲۴%؛ RR: ۲.۵؛ ۹۵% CI؛ ۲.۰ تا ۳.۲؛ NNTB؛ ۲.۷ (۲.۲ تا ۳.۷)؛ ۳ مطالعه؛ ۵۳۷ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت متوسط) و اغلب با کاهش حداقل ۵۰% در شدت درد (۴۱% در مقابل ۱۵%؛ RR: ۲.۷؛ ۹۵% CI؛ ۲.۰ تا ۳.۵؛ NNTB؛ ۳.۹ (۳.۱ تا ۵.۵)؛ ۴ مطالعه؛ ۷۳۲ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت متوسط) مواجه شدند. بی‌خوابی و سرگیجه با پرگابالین شایع‌تر از دارونما بود (شواهد با کیفیت متوسط): بی‌خوابی ۳۰۰ میلی‌گرم ۱۶% در مقابل ۵.۵%، ۶۰۰ میلی‌گرم ۲۵% در مقابل ۵.۸%، سرگیجه ۳۰۰ میلی‌گرم ۲۹% در مقابل ۸.۱%، ۶۰۰ میلی‌گرم ۳۵% در مقابل ۸.۸%.

نوروپاتی دردناک دیابتیک: اغلب شرکت‌کنندگان کاهش حداقل ۳۰% را در شدت درد با پرگابالین ۳۰۰ میلی‌گرمی در مقایسه با دارونما نشان دادند (۴۷% در مقابل ۴۲%؛ RR: ۱,۱؛ ۹۵% CI؛ ۱.۰۱ تا ۱.۲؛ NNTB؛ ۲۲ (۱۲ تا ۲۰۰)؛ ۸ مطالعه؛ ۲۳۲۰ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت متوسط) و اغلب با کاهش حداقل ۵۰% در شدت درد (۳۱% در مقابل ۲۴%؛ RR: ۱.۳؛ ۹۵% CI؛ ۱.۲ تا ۱.۵؛ NNTB؛ ۲۲ (۱۲ تا ۲۰۰)؛ ۱۱ مطالعه؛ ۲۹۳۱ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت متوسط) مواجه شدند و بیش‌تر آن‌ها PGIC بسیار یا بسیار بهبود یافته داشتند (۵۱% در مقابل ۳۰%؛ RR: ۱.۸؛ ۹۵% CI؛ ۱.۵ تا ۲.۰؛ NNTB؛ ۴.۹ (۳.۸ تا ۶.۹)؛ ۵ مطالعه؛ ۱۰۵۰ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت متوسط). بیشتر شرکت‌کنندگان با کاهش حداقل ۳۰% در شدت درد با پرگابالین ۶۰۰ میلی‌گرمی در مقایسه با دارونما روبه‌رو شدند (۶۳% در مقابل ۵۲%؛ RR: ۱.۲؛ ۹۵% CI؛ ۱.۰۴ تا ۱.۴؛ NNTB؛ ۹.۶ (۵.۵ تا ۴۱)؛ ۲ مطالعه؛ ۶۱۱ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت پائین) و اغلب با کاهش حداقل ۵۰% در شدت درد مواجه شدند (۴۱% در مقابل ۲۸%؛ RR: ۱.۴؛ ۹۵% CI؛ ۱.۲ تا ۱.۷؛ NNTB؛ ۷.۸ (۵.۴ تا ۱۴)؛ ۵ مطالعه؛ ۱۰۱۵ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت پائین). بی‌خوابی و سرگیجه با پرگابالین بیشتر از دارونما شایع بود (شواهد با کیفیت متوسط): بی‌خوابی ۳۰۰ میلی‌گرم ۱۱% در مقابل ۳.۱%، ۶۰۰ میلی‌گرم ۱۵% در مقابل ۴.۵%، سرگیجه ۳۰۰ میلی‌گرم ۱۳% در مقابل ۳.۸%، ۶۰۰ میلی‌گرم ۲۲% در مقابل ۴.۴%.

درد نوروپاتیک ترکیبی یا طبقه‌بندی نشده پس از تروما: اکثر شرکت‌کنندگان کاهش حداقل ۳۰% را در شدت درد با پرگابالین ۶۰۰ میلی‌گرمی در مقایسه با دارونما داشتند (۴۸% در مقابل ۳۶%؛ RR: ۱,۲؛ ۹۵% CI؛ ۱.۱ تا ۱.۴؛ NNTB؛ ۸.۲ (۵.۷ تا ۱۵)؛ ۴ مطالعه، ۱۳۶۷ شرکت‌کننده، شواهد با کیفیت پائین) و اغلب با کاهش حداقل ۵۰% در شدت درد مواجه شدند (۳۴% در مقابل ۲۰%؛ RR: ۱.۵؛ ۹۵% CI؛ ۱.۲ تا ۱.۹)؛ NNTB؛ ۷.۲ (۵.۴ تا ۱۱)؛ ۴ مطالعه؛ ۱۳۶۷ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت متوسط). بی‌خوابی (۱۲% در مقابل ۳.۹%) و سرگیجه (۲۳% در مقابل ۶.۲%) با پرگابالین شایع‌تر بود.

درد نوروپاتیک مرکزی: بیشتر شرکت‌کنندگان کاهش حداقل ۳۰% را در شدت درد با پرگابالین ۶۰۰ میلی‌گرمی نسبت به دارونما (۴۴% در مقابل ۲۸%؛ RR: ۱,۶؛ ۹۵% CI؛ ۱.۳ تا ۲.۰؛ NNTB؛ ۵.۹ (۴.۱ تا ۱۱)؛ ۳ مطالعه؛ ۵۶۲ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت پائین) و کاهش حداقل ۵۰% کاهش شدت درد (۲۶% در مقابل ۱۵%؛ RR: ۱.۷؛ ۹۵% CI؛ ۱.۲ تا ۲.۳؛ NNTB؛ ۹.۸ (۶.۰ تا ۲۸)؛ ۳ مطالعه؛ ۵۶۲ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت پائین) را گزارش کردند. خواب‌آلودگی (۳۲% در مقابل ۱۱%) و سرگیجه (۲۳% در مقابل ۸.۶%) با پرگابالین بیشتر بود.

دیگر وضعیت‌های درد نوروپاتیک: مطالعات شواهدی را از منفعت پرگابالین ۶۰۰ میلی‌گرمی در نوروپاتی HIV پیدا نکردند (۲ مطالعه، ۶۷۴ شرکت‌کننده، شواهد با کیفیت متوسط) و شواهد محدودی از منفعت پرگابالین در درد نوروپاتیک کمر یا سیاتیکا، درد نوروپاتیک سرطان، یا پلی‌نوروپاتی دیده ‌شد.

عوارض جانبی جدی، همه وضعیت‌ها: عوارض جانبی جدی با دارونما شایع‌تر از پرگابالین ۳۰۰ میلی‌گرمی (۳,۱% در مقابل ۲.۶%؛ RR: ۱.۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸ تا ۱.۷)؛ ۱۷ مطالعه؛ ۴۱۱۲ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت بالا) یا پرگابالین ۶۰۰ میلی‌گرمی (۳.۴% در مقابل ۳.۴%؛ RR: ۱.۱؛ ۹۵% CI؛ ۰.۸ تا ۱.۵؛ ۱۶ مطالعه؛ ۳۹۹۵ شرکت‌کننده؛ شواهد با کیفیت بالا) نبود.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان
شواهد حاکی از اثربخشی پرگابالین در نورالژی پس از هرپس، نورالژی دردناک دیابتیک، و درد نوروپاتیک ترکیبی یا طبقه‌بندی نشده پس از تروما و نبود اثربخشی در نوروپاتی HIV، بود؛ شواهد اثربخشی پرگابالین در درد مرکزی نوروپاتیک ناکافی است. برخی افراد مزایای قابل‌ توجهی را با پرگابالین به دست خواهند آورد؛ افراد بیش‌تری با سود متوسطی روبه‌رو خواهند شد، اما برای بسیاری از آن‌ها سودی نخواهد بود یا درمان را قطع خواهند کرد. از زمان مرور سال ۲۰۰۹، تغییرات اساسی حاصل نشده است.
خلاصه به زبان ساده

نقش پرگابالین در مدیریت درد مزمن نوروپاتیک در بزرگسالان

حرف آخر

شواهدی با کیفیت متوسط نشان می‌دهند که پرگابالین (pregabalin) خوراکی در دوزهای ۳۰۰ میلی‌گرم یا ۶۰۰ میلی‌گرم روزانه تاثیر مهمی بر درد در برخی افراد مبتلا به درد نوروپاتیک خفیف یا شدید بعد از زونا، یا به خاطر دیابت دارد. شواهدی با کیفیت پائین حاکی از آن است که پرگابالین خوراکی پس از تروما یا سکته مغزی یا آسیب به نخاع، موثر است. به نظر می‌رسد پرگابالین در کاهش درد نوروپاتیک مرتبط با HIV موثر نباشد. شواهد بسیار محدودی برای کاهش درد نوروپاتیک کمر، درد نوروپاتیک سرطان و برخی اشکال دیگر از درد نوروپاتیک موجود است.

پیشینه

درد نوروپاتیک ناشی از آسیب به سیستم عصبی است. این مورد متفاوت از پیام‌های دردی است که همراه با اعصاب سالم از بافت آسیب‌ دیده (برای مثال، ناشی از افتادن، یا بریدگی، یا از زانوی آرتریتی) منتقل می‌شوند. درد نوروپاتیک اغلب با داروهایی متفاوت از مواردی که برای درد ناشی از بافت آسیب‌دیده مورد استفاده قرار می‌گیرند، درمان می‌شود، که ما اغلب به آن‌ها به عنوان مسکن فکر می‌کنیم. داروهایی که گاهی برای درمان افسردگی یا صرع به کار می‌روند می‌توانند در برخی از افراد مبتلا به درد نوروپاتیک، موثر باشند. یکی از آن‌ها پرگابالین است. تعریف ما از یک نتیجه خوب، سطح بالایی از تسکین درد و توانایی حفظ مصرف دارو بدون اثرات جانبی است که باعث توقف مصرف آن‌ها شود.

ویژگی‌های مطالعه

در اپریل ۲۰۱۸، برای این به‌روزرسانی، به دنبال کارآزمایی‌های بالینی بودیم که از پرگابالین برای درمان درد نوروپاتیک در بزرگسالان استفاده کردند. ما ۳۱ مطالعه جدید را با ۸۰۴۵ شرکت‌کننده پیدا کردیم. در مجموع، ۴۵ مطالعه را وارد کردیم که ۱۱,۹۰۶ شرکت‌کننده را برای درمان با پرگابالین‌، دارونما (placebo) یا دیگر داروها، تصادفی‌سازی کردند. مطالعات ۲ تا ۱۶ هفته طول کشیدند. بسیاری از مطالعات پیامدهای مفیدی را گزارش کردند که افراد مبتلا به درد نوروپاتیک فکر می‌کنند مهم هستند. نتایج عمدتا برای درد پس از زونا و درد ناشی از آسیب عصب در دیابت موجود هستند.

نتایج اصلی

برای درد بعد از زونا، ۳ مورد از هر ۱۰ نفر کاهش درد را تا یک‌‐دوم یا بیش‌تر با پرگابالین‌ ۳۰۰ میلی‌گرمی یا ۶۰۰ میلی‌گرمی روزانه و ۲ مورد از هر ۱۰ نفر با دارونما ذکر کردند. درد تا یک‌‐سوم یا بیش‌تر برای ۵ مورد از هر ۱۰ نفر با پرگابالین ‌۳۰۰ میلی‌گرمی یا ۶۰۰ میلی‌گرمی روزانه و ۳ مورد از هر ۱۰ نفر با دارونما کاهش یافت. برای درد ناشی از دیابت، ۳ یا ۴ مورد از هر ۱۰ نفر با پرگابالین‌ ۳۰۰ میلی‌گرمی یا ۶۰۰ میلی‌گرمی روزانه و ۲ یا ۳ مورد از هر ۱۰ نفر با دارونما با کاهش درد تا یک‌‐دوم یا بیش‌تر مواجه شدند. درد تا یک‐سوم یا بیش‌تر برای ۵ یا ۶ مورد از هر ۱۰ نفر با پرگابالین ۳۰۰ میلی‌گرم یا ۶۰۰ میلی‌گرم روزانه و ۴ یا ۵ مورد از هر ۱۰ نفر با دارونما کاهش یافت. پرگابالین ‌هم‌چنین به افراد مبتلا به تشخیص ترکیبی (احتمالا عمدتا درد بعد از زونا و دیابت) و افراد مبتلا به درد پس از سکته مغزی، کمک کرد. پرگابالین به افراد مبتلا به HIV که از درد نوروپاتیک رنج می‌بردند، کمکی نکرد. هیچ شواهد قابل اعتمادی برای نوع دیگری از درد نوروپاتیک وجود نداشت.

عوارض جانبی با پرگابالین (۶ مورد از هر ۱۰ نفر) رایج‌تر از دارونما (۵ مورد از هر ۱۰ نفر) بود. سرگیجه و خواب‌آلودگی حدود ۱ تا ۳ مورد را از هر ۱۰ نفر که پرگابالین دریافت کردند، درگیر کرد. عوارض جانبی جدی غیر‐معمول بوده و بین پرگابالین و دارونما متفاوت نبود. حدود ۱ مورد از هر ۱۰ نفری که پرگابالین دریافت کردند، به دلیل عوارض جانبی از مطالعه خارج شدند.

پرگابالین برای برخی از افراد مبتلا به درد نوروپاتیک مزمن، مفید است. نمی‌توان از قبل دانست که چه کسی سود خواهد برد و چه کسی، خیر. دانش فعلی حاکی از آن است که دوره کوتاه درمان (شاید چهار هفته) بهترین راه برای درمان است.

کیفیت شواهد

ما کیفیت شواهد را با استفاده از چهار سطح رتبه‌بندی کردیم: بسیار پائین، پائین، متوسط و بالا. شواهد با کیفیت بسیار پائین به این معنی است که ما در مورد نتایج بسیار نامطمئن هستیم. شواهد با کیفیت بالا به این معنی است که ما به نتایج بسیار اطمینان داریم. ما قضاوت کردیم که بیش‌تر شواهد کیفیت متوسطی داشتند، به این معنی که حتی با وجود این‌ که تحقیقات اندیکاسیون خوبی را از اثر احتمالی ارایه می‌دهد، ممکن است اثرات آن بسیار متفاوت باشد. مسایل اصلی عبارت بودند از حجم نمونه کوچک برای برخی مطالعات و گزارش ناکافی از اطلاعات مهم روش‌شناختی. نتایج از زمان مرور سال ۲۰۰۹ تغییر قابل‌توجهی نکرده‌اند.



صفحه ۱ از ۱