ما به جستوجوی کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) با حضور افراد مبتلا به دیابت نوع ۱ یا ۲ (T۱DM/T۲DM) با تشخیص پریودونتیت پرداختیم. مداخلات شامل درمانهای پریودونتال مانند دبریدمان مکانیکال (mechanical debridement)، درمان جراحی و درمان ضد‐میکروبی. دو مقایسه گسترده در این مطالعه مد نظر قرار گرفت:
۱) درمان پریودونتال در برابر عدم درمان فعال/مراقبت معمول؛
۲) درمان پریودونتال در برابر درمان جانبی پریودونتال.
برای بهروز کردن این مرور، حداقل دو نویسنده مرور بهطور مستقل از هم، عناوین و چکیده مقالات بازیابی شده از طریق جستوجو را بررسی کردند، کارآزماییهای وارد شده را انتخاب کردند، دادهها را از کارآزماییهای وارد شده استخراج و خطر سوگیری (bias) کارآزماییهای وارد شده را ارزیابی کردند.
پیامد اولیه ما سطح گلوکز خون بود که در آزمایش هموگلوبین گلیکاته (گلیکوزیله (glycosylated)) (HbA۱c) اندازهگیری شد.
پیامدهای ثانویه ما عبارت بودند از عوارض جانبی، شاخصهای پریودونتال (خونریزی روی پروبینگ (bleeding on probing; BOP)، سطح بالینی اتصال (clinical attachment level; CAL)، شاخص ژینژیوال (gingival index; GI)، ایندکس پلاک (plaque index; PI) و محاسبه عمق پروبینگ (probing pocket depth; PPD))، پیامدهای هزینه و عوارض دیابت.
ما ۳۵ مطالعه (از جمله هفت مورد از نسخه قبلی این مرور) را وارد کردیم که در مجموع دربرگیرنده ۲۵۶۵ شرکتکننده بود. همه مطالعات از طراحی موازی RCT استفاده کرده بودند، و ۳۳ مطالعه (۹۴%) فقط بیماران مبتلا به T۲DM را هدف قرار داده بودند. بین مطالعات از نظر سن گروهها (سنین ۱۸ تا ۸۰)، دوره پیگیری (۳ تا ۱۲ ماه)، استفاده از درمان با داروهای آنتیدیابتیک و سطح HbA۱c شرکتکنندگان در خط پایه (از ۵,۵% تا ۱۳.۱%) تغییراتی وجود داشت.
۲۹ مطالعه (۸۳%) را در معرض خطر بالای سوگیری، دو مطالعه (۶%) را در معرض خطر پائین سوگیری و چهار مطالعه (۱۱%) را با خطر سوگیری نامشخص ارزیابی کردیم. سیوچهار مطالعه دادههای مناسب را برای تجزیهوتحلیل، برای یک یا هر دو مقایسه فراهم آورده بودند.
مقایسه ۱: شواهد با کیفیت پائین از ۱۴ مطالعه (۱۴۹۹ شرکتکننده) به مقایسه درمان پریودونتال با عدم مداخله فعال/مراقبت معمول پرداختند که نتایج حاکی از آن بودند، میانگین HbA۱c؛ ۳ تا ۴ ماه پس از درمان، ۰,۲۹% کمتر (۹۵% فاصله اطمینان (CI)؛ ۰.۴۸% تا ۰.۱۰% کمتر)، و ۰.۰۲% کمتر پس از ۶ ماه درمان (پنج مطالعه، ۸۲۶ شرکتکننده؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۰% کمتر تا ۰.۱۶% بیشتر) بوده است.
مقایسه ۲. ۲۱ مطالعه (۹۲۰ شرکتکننده) درمانهای مختلف پریودونتال را با یکدیگر مقایسه کرده بودند. شواهد با کیفیت بسیار پائین از چندین مقایسه سربهسر، که اغلب آنها برای تجمیع مناسب نبودند، وجود داشتند و شواهدی واضح حاکی از مزیت یک مداخله پریودونتال نسبت به دیگری دیده نشد. ما نتوانستیم مقایسه خاصی را میان مقیاسبندی و برنامهریزی ریشه (scaling and root planing; SRP) همراه با داروهای ضد‐میکروبی در برابر SRP به تنهایی تجمیع کنیم و شواهد همسو و سازگاری وجود نداشت که نشان دهد افزودن ضد‐میکروبها به SRP مزیت خاصی نسبت به تجویز SRP به تنهایی داشته باشد (میانگین HbA۱c؛ ۰,۰۰% کمتر: ۱۲ مطالعه، ۴۵۰ شرکتکننده؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۲% کمتر تا ۰.۲۲% بیشتر) طی ۳ تا ۴ ماه پس از درمان یا ۶ ماه (میانگین HbA۱c؛ ۰.۰۴% کمتر: پنج مطالعه، ۲۰۶ بیمار؛ ۹۵% CI؛ ۰.۴۱% کمتر تا ۰.۳۲% بیشتر).
کمتر از نیمی از مطالعات عوارض جانبی را اندازهگیری کرده بودند. شواهد برای نتیجهگیری این موضوع که هر نوع درمان با آسیبهایی همراه است، کافی نبودند. پیامدهای دیگری که به وسیله خود بیمار گزارش شده باشد (مانند کیفیت زندگی)، در مطالعات وارد شده اندازهگیری نشده بودند و هیچ یک پیامدهای هزینه یا عوارض دیابتیک را اندازهگیری نکرده بودند.
مطالعات درجات متفاوت موفقیت را از نظر دستیابی به سلامت پریودونتال نشان دادند، بعضی نیز درجات بالایی را از التهاب باقیمانده به دنبال درمان مشخص کردند. بهبود قابل توجه و دارای اهمیت آماری برای همه شاخصهای پریودونتال (BOP؛ CAL؛ GI؛ PI و PPD) در ۳ تا ۴ و ۶ ماه در مقایسه ۱ نشان داده شد؛ به هر حال، این نکته برای مقایسههای فردی درون گروههای گسترده مقایسه ۲ کمتر واضح بود.
شواهد با کیفیت پائین نشان داد که درمان بیماری پریودونتال به وسیله SRP کنترل سطح قند خون را در افراد مبتلا به دیابت بهبود میبخشد، با یک میانگین درصد کاهش HbA۱c معادل ۰,۲۹% در ۳ تا ۴ ماه؛ به هرحال، شواهد کافی وجود ندارد که نشان دهند این مزیت پس از ۴ ماه نیز باقی میماند یا خیر.
شواهدی در حمایت از برتری یک درمان پریودونتال نسبت به دیگری در بهبود کنترل سطح قند خون در افراد مبتلا به دیابت ملیتوس وجود ندارد.
در کار بالین، درمانهای حرفهای پریودونتال بیشتری مورد نیاز است تا بهبود بالینی بیشتر از ۶ ماه به طول انجامد. پژوهش بیشتری باید انجام شود تا مشخص شود که درمانهای دارویی اضافی با درمان پریودونتال انجام شود یا خیر. کارآزماییهای آینده باید این موضوع را بررسی کرده و دورههای پیگیری طولانیتری را فراهم آورند و بازوی کنترل «عدم درمان» را نیز در معیارهای ورود مطالعات بگنجانند.
لازم است مطالعات بزرگتر با طراحی خوب و گزارشهای واضح انجام شوند تا درمان بالقوه پریودونتال برای بهبود کنترل سطح قند خون میان افراد مبتلا به دیابت ملیتوس مشخص شود. علاوه بر این، مهم است که در مطالعات آینده، مداخلات در کاهش التهاب پریودونتال موثر بوده و آن را در طول دوره مشاهده، در سطح پائین نگاه دارند.
سوال مطالعه مروری
سوال اصلی که به وسیله این مرور پاسخ داده شد این است: درمان بیماری لثه برای کنترل سطح قند خون (تحت عنوان کنترل سطح قند خون)، در مقایسه با عدم درمان فعال یا مراقبت معمول، در افراد مبتلا به دیابت تا چه اندازه اثربخش است؟
پیشینه
درمان بیماری لثه برای کاهش تورم و عفونت ناشی از بیماری لثه به کار میرود. تحت کنترل نگاه داشتن سطح قند خون یک موضوع کلیدی در افراد مبتلا به دیابت است و بعضی از پژوهشهای بالینی پیشنهاد کردهاند که ارتباطی میان درمان بیماری لثه و کنترل سطح قند خون وجود دارد. در نتیجه، فهمیدن این نکته مهم است که درمان بیماری لثه کنترل سطح قند خون را به منظور تشویق برای استفاده بهتر از منابع بالینی، بهبود میبخشد یا خیر.
طیف گستردهای از درمانهای بیماری لثه برای درمان افراد مبتلا به دیابت در دسترس هستند. این مرور دو نوع از آنها را بررسی میکند:
۱. آیا درمان بیماری لثه کنترل سطح قند خون را در افراد مبتلا به دیابت بهبود میبخشد؟
۲. آیا یک نوع از درمان بیماری لثه در مقایسه با دیگری تاثیر بیشتری در بهبود کنترل سطح قند خون دارد؟
ویژگیهای مطالعه
این مرور از کارآزماییهای بالینی موجود، به وسیله نویسندگانی از گروه سلامت دهان در کاکرین انجام شده و نسخه قبلی آن را که در سال ۲۰۱۰ منتشر شده بود، بهروز میکند. شواهد تا ۳۱ دسامبر ۲۰۱۴ بهروز است.
در این مرور ۳۵ کارآزمایی (شامل ۲۵۶۵ شرکتکننده) حضور دارند که در فاصله ۱۹۹۷ و ۲۰۱۴ منتشر شده و افراد در آنها به طور تصادفی تحت درمان با یک نوع از درمانهای بیماری لثه (شامل مقیاسبندی و تسطیح سطح ریشه (scaling and root planing; SRP) به تنهایی و SRP در ترکیب با دیگر انواع درمان)، یا مراقبت معمول/عدم درمان فعال قرار گرفتند.
کارآزماییهای وارد شده در این مرور از SRP با یا بدون یک درمان اضافی استفاده کردهاند. درمانهای جانبی عبارت بودند از دستورالعملهایی برای تمیز کردن دندان به درستی (تحت عنوان دستورالعمل بهداشت دهان (oral hygiene instruction; OHI)) و دیگر درمانهای لثه (مثلا، ضد‐میکروبها، که برای درمان عفونتها استفاده میشوند.)
نتایج کلیدی
ما ۳۵ کارآزمایی را پیدا کردیم که برای ورود به این مرور مناسب بودند. سیوچهار مورد از این مطالعات نتایجی را فراهم آوردند که میتوانستند در حداقل یک یا دو مورد از مقایسهها وارد شوند.
۱. شواهد به دست آمده از ۱۴ کارآزمایی (۱۴۹۹ شرکتکننده) نشان داد که SRP، در مقایسه با درمان معمول/عدم درمان فعال، سطح قند خون را در بیماران دیابتیک، تا ۴ ماه پس از دریافت مراقبت، تا ۰,۲۹% کاهش میدهد. پس از ۶ ماه، شواهدی در دست نبود که نشان دهد این کاهش پایدار باقی میماند یا خیر.
۲. شواهد به دست آمده از ۲۱ کارآزمایی (۹۲۰ شرکتکننده) که به بررسی انواع مختلف درمانهای بیماری لثه پرداخته بودند، در نشان دادن برتری یک درمان بر دیگری با شکست مواجه شدند.
مطالعات کافی وجود نداشتند که با اندازهگیری عوارض جانبی، بتوانند نشان دهند درمانهای بیماری لثه موجب آسیب به بیمار میشود.
کیفیت شواهد
در حال حاضر، شواهد با کیفیت پائین وجود دارند که نشان میدهند استفاده از SRP برای کنترل سطح قند خون تا ۴ ماه پس از دریافت درمان، اثربخش هستند. درمانهای در حال انجام برای بیماری لثه به منظور کنترل و نگهداشت ارتقای سطح قند خون توصیه میشود.
بانکهای اطلاعاتی الکترونیکی زیر را جستوجو کردیم: پایگاه ثبت کارآزماییهای گروه سلامت دهان در کاکرین (Cochrane Oral Health's Trials Register)؛ (تا ۵ ژانویه ۲۰۱۶)؛ پایگاه ثبت مرکزی کارآزماییهای کنترل شده کاکرین (CENTRAL)؛ (کتابخانه کاکرین؛ شماره ۱۲؛ ۲۰۱۵)؛ MEDLINE via OVID (از ۱۹۴۶ تا ۵ ژانویه ۲۰۱۶)؛ EMBASE via OVID (از ۱۹۸۰ تا ۵ ژانویه ۲۰۱۶)؛ LILACS via BIREME (از ۱۹۸۲ تا ۵ ژانویه ۲۰۱۶) و ISI Web of Science (از ۱۹۴۵ تا ۵ ژانویه ۲۰۱۶). به منظور دستیابی به کارآزماییهای در حال انجام تا تاریخ ۵ ژانویه ۲۰۱۶، به جستوجو در ClinicalTrials.gov و پلتفرم بینالمللی پایگاه ثبت کارآزماییهای بالینی سازمان جهانی بهداشت (World Health Organization International Clinical Trials Registry Platform) پرداختیم. هیچ گونه محدودیتی از نظر زبان یا تاریخ انتشار در جستوجوی بانکهای اطلاعاتی الکترونیکی لحاظ نشد. همچنین چند مجله تخصصی را از تاریخ ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۱ به صورت دستی جستوجو کردیم.
جهت دستیابی به مطالعات بیشتر، فهرست منابع تمامی کارآزماییهای واجد شرایط را بررسی کردیم. به منظور دسترسی به دادههای منتشر نشده با متخصصین هر حوزه تماس حاصل کردیم.
پنج کارآزمایی را با مجموع ۱۹۰ شرکتکننده وارد مرور کردیم. برای این نسخه بهروز شده در ژانویه ۲۰۱۶، هیچ مطالعه جدیدی را شناسایی نکردیم.
سه کارآزمایی مربوط به درمان دندانپزشکی یعنی درمانهای ترمیمی یا کشیدن دندان، و دو کارآزمایی در رابطه با درمان ارتودنسی بودند. هیچ یک از کارآزماییهای وارد شده دارای خطر پائین سوگیری نبود.
سه مورد از کارآزماییهای وارد شده پاراستامول (paracetamol) را با دارونما (placebo) مقایسه کرده بودند، فقط دو مورد از آنها دادههایی را برای انجام تجزیهوتحلیل ارائه کردند (وجود یا عدم وجود درد پس از جراحی که توسط والدین گزارش شده بود). متاآنالیز (meta‐analysis) انجام شده از این دو کارآزمایی یک خطر نسبی (RR) معادل ۰,۸۱ برای درد پس از جراحی نشان داد (۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۰.۵۳ تا ۱.۲۲؛ دو کارآزمایی، ۱۰۰ شرکتکننده؛ ۰.۳۱ = P)، که هیچ گونه شواهدی دال بر مزیت تجویز پاراستامول پیش از جراحی نشان نداد (۵۲% از افراد گروه دارونما در برابر ۴۲% از افراد گروه پاراستامول درد را گزارش کردند). خطر سوگیری در یکی از کارآزماییها نامشخص و در دیگری پُر‐خطر بود. کیفیت این شواهد پائین بود. در یک مطالعه هیچ گونه حوادث جانبی رخ نداد؛ دو کارآزمایی دیگر اشارهای به حوادث جانبی نکرده بودند.
چهار مورد از کارآزماییهای وارد شده به مقایسه ایبوپروفن با دارونما پرداخته بودند. سه مورد از آنها دادههای قابل استفادهای ارائه کرده بودند. یکی از کارآزماییها هیچ گونه تفاوت آماری قابل توجهی در رابطه با درد پس از جراحی بین گروه مصرف کننده ایبوپروفن و گروه کنترل در کودکانی که تحت درمان دندانی قرار گرفته بودند، گزارش نکرده بود. به منظور تعیین تاثیر تجویز ایبوپروفن پیش از جراحی بر شدت درد پس از جراحی، دادههای مربوط به دو کارآزمایی دیگر را با هم تجمیع کردیم، این دو کارآزمایی شامل بیمارانی بودند که جایگذاری ارتودنسی بدون بیهوشی عمومی را تجربه کرده بودند. میانگین تفاوت در شدت درد پس از جراحی معادل ۱۳,۴۴‐؛ (۹۵% CI؛ ۲۳.۰۱‐ تا ۳.۸۸‐؛ دو کارآزمایی؛ ۸۵ شرکتکننده؛ ۰.۰۰۶ = P) در مقیاس آنالوگ بصری ۰ تا ۱۰۰ دارای اهمیت آماری بود، که نشان دهنده مزیت احتمالی برای تجویز ایبوپروفن پیش از جراحی و پیش از پروسیجرهای ارتودنسی است. به هرحال خطر سوگیری در هر دو کارآزمایی بالا بود. کیفیت این شواهد پائین بود. فقط یکی از کارآزماییها، حوادث جانبی را گزارش کرده بود (یک شرکتکننده در گروه ایبوپروفن و یک شرکتکننده در گروه دارونما آسیب به لب یا چانه را گزارش کرده بودند).
سوال مطالعه مروری
آیا دادن داروهای مسکّن مثل پاراستامول (paracetamol) و ایبوپروفن (ibuprofen) به کودکان پیش از درمان دندانپزشکی به کاهش درد پس از درمان کمک میکند؟
پیشینه
بروز درد دندان پس از پروسیجرهای دندانپزشکی شایع است و میتواند به ترس فزاینده از درمان دندانپزشکی، خودداری از دریافت درمان دندانی و مشکلات دیگر بیانجامد. کاستن از میزان درد به ویژه در کودکان و نوجوانان مهم است. یکی از اقداماتی که برای این منظور میتواند صورت گیرد تجویز داروی مسکّن پیش از درمان است.
نویسندگان مرور در گروه سلامت دهان در کاکرین Cochrane Oral Health، این نسخه بهروز را به منظور جستوجوی شواهدی پیرامون استفاده از داروهای مسکّن در کودکان زیر ۱۷ سال که بدون استفاده از آرامسازی یا بیهوشی عمومی، اما با یک بیحسی موضعی تحت درمان قرار میگیرند، انجام دادهاند. این درمانها شامل کشیدن دندان، ترمیم دندان و پر کردن دندان بودند.
ویژگیهای مطالعه
ما تا ۵ ژانویه ۲۰۱۶ در بانکهای اطلاعاتی الکترونیکی مختلف و نیز به صورت دستی جستوجو انجام دادیم. پنج مطالعه را با مجموع ۱۹۰ شرکتکننده در این مرور وارد کردیم. بین مرور قبلی کاکرین که در سال ۲۰۱۲ انجام شد و آخرین جستوجوی انجام شده در ژانویه ۲۰۱۶ هیچ مطالعه جدیدی پیدا نکردیم.
سه مطالعه وارد شده مربوط به درمان دندانپزشکی (پر کردن و کشیدن دندان) و دو مطالعه مربوط به درمان ارتودونسی (بریس) بود. سه مورد از پنج مطالعه وارد شده، پاراستامول را با دارونما (قرص شکر) و چهار مورد نیز ایبوپروفن را با یک دارونما مقایسه کرده بودند.
نتایج کلیدی
بر اساس شواهد موجود، ما نمیتوانیم تعیین کنیم که دادن داروی مسکّن پیش از درمان برای کودکان و نوجوانانی که تحت پروسیجرهای دندانپزشکی با بیحسی موضعی قرار میگیرند مزیتی دارد یا خیر. یک مزیت احتمالی در مورد دادن داروی مسکّن پیش از جایگذاری بریسها وجود دارد. فقط یک مطالعه یک حادثه جانبی را گزارش کرده بود (یک شرکتکننده از هر گروه دچار آسیب گونه یا لب در اثر گزش شده بود). نیاز به پژوهشهای بیشتری وجود دارد.
کیفیت شواهد
هیچ یک از مطالعات وارد شده خطر پائین سوگیری (bias) نداشتند. کیفیت این شواهد پائین بود.
درد در طول درمان دندانپزشکی، که یک ترس شایع برای بیماران است، و میتواند به طور موفقیتآمیزی با بیحسی موضعی کنترل شود. فرمولاسیونها و تکنیکهای بیحسی موضعی مختلفی برای دندانپزشکان وجود دارد.
اهداف اولیه ما مقایسه موفقیتآمیز بودن بیحسی، سرعت شروع و طول مدت بیحسی، و عوارض جانبی سیستمیک و موضعی در میان فرمولاسیونهای مختلف بیحسی موضعی برای بیحسی دندان بود. موفقیتآمیز بودن بیحسی را به صورت عدم درد طی یک پروسیجر دندانپزشکی، یا پاسخ منفی به تست الکتریکی پالپ (electric pulp testing) یا سایر تستهای سناریوی شبیهسازی شده (simulated scenario tests) تعریف کردهایم. بیحسی دندانی را نیز به صورت بیحسی داده شده هنگام هرگونه مداخله دندانپزشکی تعریف کردهایم.
هدف ثانویه ما گزارشی از تجارب بیماران از پروسیجرهای انجام شده بود.
ما ۱۲۳ مطالعه (۱۹,۲۲۳ شرکتکننده) را در این مرور وارد کردیم. دادههای حاصل از ۶۸ مطالعه (۶۶۱۵ شرکتکننده) را برای انجام متاآنالیز تجمیع کردیم، که در نهایت منجر به ۲۳ مورد مقایسه بیحسی موضعی و ۵۷ پیامد با ۱۴ فرمولاسیون مختلف شد. فقط ۱۰ پیامد از هشت مقایسه، در تست بالینی وارد شدند.
مطالعات وارد شده را در معرض خطر پائین سوگیری (bias) در بیشتر زمینهها ارزیابی کردیم. هفتادوسه مطالعه حداقل در یک زمینه خطر سوگیری نامشخصی داشتند. پانزده مطالعه در حداقل یک زمینه خطر سوگیری بالایی داشتند که به دلیل تولید توالی ناکافی (inadequate sequence generation)، پنهانسازی تخصیص (allocation concealment)، ماسکه کردن کارتریجهای بیحس کننده موضعی برای تجویز کنندهها یا ارزیابان پیامد، یا از قلم افتادن یا خروج شرکتکنندگان بود.
نتایج را برای هشت مورد از مهمترین مقایسهها گزارش کردیم.
موفقیت در بیحسی
هنگامی که موفقیت بیحسی در دندانهای خلفی با پولپیت برگشتناپذیر که نیاز به درمان کانال ریشه دارد تست شد، آرتیکائین ۴%؛ (articaine)؛ اپینفرین ۱:۱۰۰,۰۰۰، ممکن است موثرتر از لیدوکائین ۲%، اپینفرین ۱:۱۰۰,۰۰۰ باشد (۳۱% با لیدوکائین ۲% در مقایسه با ۴۹% با آرتیکائین ۴%؛ خطر نسبی (RR): ۱,۶۰؛ ۹۵% فاصله اطمینان (CI): ۱.۱۰ تا ۲.۳۲؛ ۴ مطالعه موازی؛ ۲۰۳ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت پائین).
در بررسی موفقیت بیحسی برای دندانها/بافتهای دندانی که نیاز به انجام جراحی و پروسیجرهای جراحی/درمان پریودنتال داشتند، به ترتیب، تاثیر پریلوکائین ۳%، فلیپرسین IU ۰,۰۳؛ (felypressin)؛ (۶۶% با پریلوکائین ۳% در مقایسه با ۷۶% با لیدوکایین ۲%؛ RR: ۰.۸۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۹ تا ۰.۹۵؛ ۲ مطالعه موازی؛ ۹۰۷ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت متوسط) و پریلوکائین ۴% ساده (۷۱% با پریلوکائین ۴% در مقایسه با ۸۳% با لیدوکایین ۲%؛ RR: ۰.۸۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۵ تا ۰.۹۹؛ ۲ مطالعه موازی؛ ۲۲۸ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت پائین) بسیار کمتر از لیدوکایین ۲%، اپینفرین ۱:۱۰۰,۰۰۰ بود.
نتیجه مقایسه تاثیرات آرتیکائین ۴%، اپینفرین ۱:۱۰۰,۰۰۰ و آرتیکائین ۴%، اپینفرین ۱:۲۰۰,۰۰۰ بر موفقیت بیحسی بر دندان/بافتهای دندانی که نیازمند پروسیجرهای جراحی هستند، نامطمئن بود (RR: ۰,۸۵؛ ۹۵% CI؛ ۰.۷۱ تا ۱.۰۲؛ ۳ مطالعه موازی؛ ۹۳۰ شرکت کنندگان؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین).
نتیجه تاثیرات مقایسهای بوپیواکائین ۰,۵%، اپینفرین ۱:۲۰۰,۰۰۰ و هر دوی آرتیکائین ۴%، اپینفرین ۱:۲۰۰,۰۰۰ (نسبت شانس (OR): ۰.۸۷؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۷ تا ۲.۸۳؛ ۲ مطالعه متقاطع (cross‐over)؛ ۳۷ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت پائین) و لیدوکائین ۲%، اپینفرین ۱:۱۰۰,۰۰۰ (OR: ۰.۵۸؛ ۹۵% CI؛ ۰.۰۷ تا ۱۲.۵؛ ۲ مطالعه متقاطع؛ ۳۱ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت پائین) بر موفقیت بیحسی برای دندانهایی که نیاز به کشیده شدن داشتند، نامطمئن بود.
تاثیرات مقایسهای مپیواکائین ۲%، اپینفرین ۱:۱۰۰,۰۰۰ و هر دوی آرتیکائین ۴%، اپینفرین ۱:۱۰۰,۰۰۰ (OR: ۳,۸۲؛ ۹۵% CI؛ ۰.۶۱ تا ۲۳.۸۲؛ ۱ مطالعه موازی و ۱ مطالعه متقاطع؛ ۱۱۰ نفر شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت پائین) و لیدوکائین ۲%، اپینفرین ۱:۱۰۰,۰۰۰ (RR: ۱.۱۶؛ ۹۵% CI؛ ۰.۲۵ تا ۵.۴۵؛ ۲ مطالعه موازی؛ ۶۸ شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت پائین) بر موفق بودن بیحسی برای دندانهایی که نیاز به کشیدن دارند و دندانهایی که دچار پولپیت برگشتناپذیر شدهاند که نیاز به دسترسی اندودنتیک و استفاده از ابزار دارند، به ترتیب، نامطمئن هستند.
برای دیگر پیامدهای باقیمانده، ارزیابی موفقیت بیحسی موضعی دندان از طریق متاآنالیز امکانپذیر نبود.
شروع و مدت بیحسی
برای مقایسههایی که در رابطه با ارزیابی شروع و طول مدت بیحسی انجام شدند، هیچ مطالعه بالینی پیامدهای تعریف شده ما را نداشت.
عوارض جانبی (درد مداوم که با استفاده از مقیاس آنالوگ بصری (visual analogue scale; VAS) معادل ۱۷۰ میلیمتر Heft‐Parker اندازهگیری شد)
تفاوت در درد پس از تزریق بین آرتیکائین ۴%، اپینفرین ۱:۱۰۰,۰۰۰ و لیدوکائین ۲%، اپینفرین ۱;۱۰۰,۰۰۰، که بر اساس VAS اندازهگیری شد، اندک بود (تفاوت میانگین (MD): ۴,۷۴ میلیمتر؛ ۹۵% CI؛ ۱.۹۸‐ تا ۱۱.۴۶ میلیمتر؛ ۳ مطالعه متقاطع؛ ۳۱۴ مداخله؛ شواهد با کیفیت متوسط). روی VAS مشابه، لیدوکائین احتمالا منجر به درد پس از تزریق اندکی کمتر نسبت به آرتیکائین میشود (MD: ۶.۴۱ میلیمتر؛ ۹۵% CI؛ ۱.۰۱ تا ۱۱.۸۰ میلیمتر؛ ۳ مطالعه متقاطع؛ ۳۰۹ مداخله؛ شواهد با کیفیت متوسط).
برای مقایسههای باقیمانده که به ارزیابی عوارض جانبی موضعی و سیستمیک پرداخته بودند، انجام متاآنالیز امکانپذیر نبود. سایر عوارض جانبی نادر و جزئی بودند.
تجربه بیماران
تجربه بیماران از پروسیجرهای انجام شده به دلیل فقدان دادهها مورد ارزیابی قرار نگرفت.
حوادث جانبی نادر بودند. شواهد با کیفیت متوسط حاکی از آن بود که در رابطه با درد در هنگام تزریق، بین آرتیکائین ۴%، اپینفرین ۱:۱۰۰,۰۰۰ و لیدوکائین ۲%، اپینفرین ۱:۱۰۰,۰۰۰، تفاوتی وجود ندارد، با این حال درد بعد از تزریق اندکی با لیدوکائین کمتر بود.
بسیاری از پیامدها، اهداف اصلی ما را در سناریوهای شبیهسازی شده تست کردند، اگرچه جایگزینهای بالینی امکانپذیر نبود.
برای افزایش قدرت شواهد، لازم است مطالعات بیشتری انجام شوند. این مطالعات باید به وضوح گزارش شوند، خطر پائین سوگیری و حجم نمونه کافی داشته باشند و دادهها را در قالبی ارائه دهند که امکان انجام متاآنالیز در آنها فراهم شود. پس از بررسی نتایج حاصل از ۳۴ «مطالعه در انتظار طبقهبندی (در دسترس نبودن متن کامل)» ممکن است نتیجهگیریهای این مرور تغییر کنند.
سوال مطالعه مروری
در این مرور، شواهدی مبنی بر ارائه بیحسی موضعی موفق برای پیشگیری از درد طی یک پروسیجر دندانپزشکی مورد بررسی قرار گرفت. مطالعات وارد شده به مقایسه تزریق انواع بیحسیهای موضعی برای کمک به افرادی که نیاز به درمان دندان داشتهاند و برای پیشگیری از حس دردی که در روش تجربی تست شده (مانند استفاده از پروب سرد، تیز یا یک محرک الکتریکی) پرداختهاند.
پیشینه
تزریق بیحسی موضعی از احساس درد توسط فرد پیشگیری میکند. این ماده به جای کل بدن، در یک منطقه خاص تزریق میشود. اگر چه درد هنگام درمان دندانپزشکی را میتوان به صورت موفق کنترل کرد، اما ترس شایع بین همه بیماران است.
برای پیشگیری از احساس درد، چندین داروی بیحسی موضعی و همچنین راههای مختلفی برای تجویز آنها، در دسترس دندانپزشکان قرار دارد. عواملی که به نظر میرسد بر موفقیت بیحسی موثر باشند عبارتند از: دشوارتر بودن بیحس کردن دندانها در صورت وجود التهاب، حساسیت متغیر دندانهای مختلف به بیحسی موضعی، انجام پروسیجرهای مختلف جراحی روی دندان (به عنوان مثال، به نظر میرسد بیحسی برای کشیدن دندانها آسانتر به دست میآید تا برای درمان کانال ریشه) و تکنیکها و راهحلهای مختلف مورد استفاده برای اعمال بیحسی موضعی.
ما موارد زیر را مورد بررسی قرار دادیم: اینکه تزریق کدامیک از محلولهای بیحسی موضعی برای پیشگیری از درد طی درمان دندانپزشکی یا در یک مطالعه تجربی موثرتر از دیگری عمل میکنند و اینکه این تاثیر به سرعت به وقوع میپیوندد یا برای یک مدت کافی طول میکشد، بروز تاثیرات ناخواسته و تجربه افراد از پروسیجرهای دندانپزشکی. حوادث جانبی موضعی ممکن است شامل درد حین یا پس از تزریق، یا بیحسی طولانیمدت باشد. تاثیرات سیستمیک بسته به نوع محلول بیحس کننده موضعی میتواند شامل واکنشهای آلرژیک و تغییرات ضربان قلب و فشار خون باشد.
ویژگیهای مطالعه
دو نفر از پژوهشگران مرور به منظور دستیابی به مطالعات مقایسه کننده انواع محلولهای بیحسی موضعی تزریق شده در افراد تحت درمان دندانپزشکی یا داوطلبانی که پیامدهای مشابهی را از راههای آزمایشی اندازهگیری کردهاند، به بررسی منابع علمی پزشکی پرداختند. درون هر کارآزمایی، هر فرد طی مطالعه به طور تصادفی یکی از انواع بیحس کنندههای موضعی را دریافت کرده بود. جستوجو در تاریخ ۳۱ ژانویه ۲۰۱۸ بهروز شد.
ما ۱۲۳ کارآزمایی را با ۱۹,۲۲۳ شرکتکننده مرد و زن پیدا کردیم. در این کارآزماییها، درد طی درمانهای دندانپزشکی شامل موارد زیر مورد بررسی قرار گرفته بود: جراحی، کشیدن، درمان پریودنتال (لثه)، آمادهسازی دندان، درمان کانال ریشه، بیحسی اعصاب داخل دندان (پالپ) که با استفاده از یک تستر پالپ الکتریکی یا محرک سرد تست میشود و بیحسی بافت نرم که پس از سوراخ کردن لثه اندازهگیری شده یا توسط خود شرکتکنندگان گزارش شده بود. دادههای مربوط به ۶۸ مطالعه (۶۶۱۵ شرکتکننده) را با هم تجمیع کردیم. در نهایت با بررسی هفت محلول مختلف بیحسی موضعی طی درمان دندانپزشکی هشت پیامد به دست آمد، دو پیامد در رابطه با ارزیابی درد حین و پس از تزریق بیحسی موضعی و ۴۷ پیامد تست شده پیرامون تسترهای پولپ یا با سوراخ کردن لثه یا گزارش شده توسط خود شرکتکنندگان به دست آمد.
نتایج کلیدی
این مرور نشان میدهد که از ۱۴ نوع بیحسی موضعی تست شده، در رابطه با پیامد موفقیت (عدم وجود درد)، از سه بیحسی موضعی مقایسه شده، شواهد محدودی برای اثبات برتر بودن یکی بر دیگری وجود دارد. یافتهها حاکی از آن است که در مورد دندانهای خلفی با پالپهای التهابی که نیاز به درمان کانال ریشه دارند، آرتیکائین ۴%، اپینفرین ۱:۱۰۰,۰۰۰، بهتر از لیدوکائین ۲%، اپینفرین ۱:۱۰۰,۰۰۰ است. در رابطه با درد حین تزریق، هیچ تفاوتی بین این محلولها وجود نداشت، اگرچه درد بعد از تزریق لیدوکائین کمتر بود اما تفاوت آن کم بود. محققان دریافتند که لیدوکائین ۲%، اپینفرین ۱:۱۰۰,۰۰۰، برای پروسیجرهای جراحی و پروسیجرهای جراحی/درمان پریودنتال به ترتیب برتر از پریلوکائین ۳%، فلیپرسین ۰,۰۳ IU و پریلوکائین ۴% بود. سرعت شروع در بازههای زمانی بالینی قابل قبول و طول مدت آن متغیر بود، که آنها را برای استفاده در کارهای مختلف مناسب میکند. این دو پیامد آخر هر دو از راههای آزمایشی تست شدهاند که ممکن است نشان دهنده یافتههای بالینی نباشند. تاثیرات ناخواسته نادر بودند. به دلیل کمبود داده، تجربه بیماران از پروسیجرها مورد ارزیابی قرار نگرفت.
کیفیت شواهد
از مقایسههایی که در رابطه با بیحسیهای موضعی در این مرور مورد بررسی قرار گرفت، همه آنها موثر و ایمن بودند و تفاوت اندکی بین آنها وجود داشت. کیفیت شواهد از متوسط تا بسیار پائین متغیر بود. بعضی از مطالعات به دلیل تعداد کم شرکتکنندگان، ارائه گزارش غیر‐شفاف از روشهای مطالعه و گزارش دادهها در فرمتی که به راحتی قابل ترکیب با سایر دادهها نبودند، کیفیت پائینی داشتند. برای مشخص کردن بهترین بیحسی موضعی از نظر اثربخشی و ایمنی نسبت به داروهای دیگر، پژوهشهای بیشتری لازم است.
صفحه ۱ از ۱ |
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مرکز همکار کاکرین ایران می باشد.
طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق
© 2025 CC BY-NC 4.0 | Cochrane Iran Associate Centre
Designed & Developed by : Yektaweb